1368/03/17
بیانات در دیدار فرماندهان، مسئولان و جمعى از کارکنان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و وزارت سپاه
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
در مقابل ارادهی الهى و قضاى حتمى پروردگار ما تسلیمیم امّا حقیقت این است که همهی ما یتیم شدیم. این البتّه اختصاص به ملّت ایران هم ندارد؛ خدا میداند که چقدر در سراسر جهان اسلام، روحهاى امیدوار و دلهاى مشتاق و چشمهاى منتظر، در این دو سه روز خون گریستند. شخصیّت عظیم رهبر کبیر ما و امام عزیز ما حقّاً و انصافاً پس از پیغمبران خدا و اولیاى معصومین با هیچ شخصیّت دیگرى قابل مقایسه نبود؛ ودیعهی خدا بود در دست ما، حجّت خدا بود بر ما، نشانهی عظمت الهى بود. او را که انسان میدید، عظمت بزرگان دین را باور میکرد. انسان نمیتواند عظمت پیغمبر، عظمت امیرالمؤمنین، عظمت سیّدالشّهدا، عظمت امام صادق و بقیّهی اولیا را حتّى درست تصوّر کند. ذهن ما کوچکتر از آن است که بتوانیم عظمت شخصیّت آن بزرگمَردان را حتّى در ذهنمان بگنجانیم و تصوّر کنیم امّا وقتى انسان میدید شخصیّتى با عظمت امام عزیزمان، با آن همه ابعاد گوناگون در وجود او و شخصیّت او، آن ایمان قوى، آن عقل کامل، آن حکمت، آن هوشمندى، آن صبر و حلم و متانت، آن صدق و صفا، آن زهد و بیاعتنائى به زخارف (۲) دنیا، آن تقوا و ورع و خداترسى و عبودیّت مخلصانهی براى خدا، شخصیّتى با این همه عظمت، با این همه ابعاد گوناگون دستنیافتنى، چگونه در برابر آن خورشیدهاى فروزان آسمان ولایت کوچکى میکند، تواضع میکند، خاکسارى میکند، خودش را در مقابل آنها ذرّهاى به حساب میآورَد، آنوقت انسان میفهمید که آنها چقدر عظیم بودند و بزرگ بودند.
بههرحال این ده سال گذشت و ما دیگر نداریم این عزیز را. خدا میداند که در طول این ده سال همیشه به یاد اینچنین روزهایى دل ما لرزیده بود؛ نمیدانستیم دنیاى بدون خمینى چگونه قابل تحمّل است. چندین بار به خود ایشان من عرض کردم، گفتم من دعاى بزرگم در پیشگاه خدا این است که من قبل از شما بمیرم. داغدار شدیم، مصیبتزده شدیم.
در همان روز تلخ، روز شنبه، (۳) ظهرى من جمعى از برادران را دعوت کردم؛ برادران بازنگرى به قانون اساسى را. به آنها گفتم حال امام خوب نیست -قبل از این بود که این حادثه، این ناراحتى شدیدِ عصر آن روز براى ایشان پیش بیاید- نشانههایى دیده بودیم که دل ما میلرزید. میخواستم بهشان بگویم که کار بازنگرى را یک قدرى تسریع کنیم که دل امام شاد بشود -از ما خواسته بودند بازنگرى در قانون اساسى را، زود این کار را بکنیم، مژدهاش را روى تخت بیمارستان به ایشان بدهیم؛ ایشان را شاد کنیم- شاید در روحیهی ایشان اثر کند، اینها را میخواستم به آن برادرها بگویم؛ [ولى] از تصوّر آن چیزى که ممکن بود پیش بیاید قلب من لرزید، صدایم شکست و نتوانستم حرفم را تمام کنم. شاید دو سه ساعت بعد از آن بود که اطّلاع پیدا کردیم حال ایشان بههمخورده و چند ساعت بعد بود که این ودیعهی الهى را، این گوهر ارزنده را از دست دادیم.خب، همهی پیغمبران رفتند، اولیا هم رفتند، چارهاى هم نیست. حالا که مقدّر بود ما زنده بمانیم، باید طاقت برخورد با این حادثهی بسیار تلخ را هم در خودمان ایجاد میکردیم و باید ایجاد کنیم. خداوند به پیغمبرش فرمود که «اِنَّکَ مَیِّتٌ وَ اِنَّهُم مَیِّتون» (۴) و گزیرى از اینجور حوادث تلخ نیست. امّا میراث او در دست ما است و آن جمهورى اسلامى است، با ارزشهایى که او در این جمهورى به وجود آورد یا بهتر بگوییم با ارزشهایى که او جمهورى اسلامى را با آن ارزشها ساخت. ما مس بودیم، او ما را طلا کرد؛ او کیمیا بود، او اکسیر (۵) بود، ما -خود من [هم]- زندگى معمولیاى داشتیم؛ [او] خمودگیها را تبدیل به تحرّک و تپش کرد، انسان ساخت. خود ایشان در یکى از فتوحات ارزندهاى که شماها در جبهه کرده بودید، در پیامى که دادند فرمودند فتحالفتوح عبارت است از ساختن اینجور انسانهایى، اینجور جوانهایى. (۶) فاتح این فتحالفتوح، خودِ او بود. او بود که این انسانها را ساخت، او بود که این فضا را ساخت، او بود که مسیر را به وجود آورد، او بود که ارزشهاى اسلامى را بعد از انزوا، بعد از خُمول، (۷) دوباره احیا کرد؛ و میراث او همین ارزشها است و همین جمهورى اسلامى. ما هر کداممان -در هر مسئولیّتى که هستیم- عشق و محبّت وافرمان به آن عزیز را باید در این مجسّم کنیم.
من از احساسات صادقانه و پاک شما برادران عزیز سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و اظهار وفاداریتان صمیمانه تشکّر میکنم. از شما که در عمق وجود، به انقلاب و ارزشهاى انقلاب ایمان آوردید، جز این هم هیچ انتظارى نیست. سپاه را ما با همان چشمى نگاه میکنیم که امام عزیزمان نگاه میکرد: بهعنوان بازوى قدرتمند نظام، بهعنوان گام استوارى در مقابلهی با دشمنان انقلاب اسلامى. ما شما را به معناى حقیقى کلمه پاسدار انقلاب اسلامى میدانیم. همیشه هم همینجور بوده؛ هم شما اینجور بودهاید، هم من اینجور فکر میکردهام. بنده معتقدم که سپاه پاسداران انقلاب اسلامى را اگر ما امروز نداشتیم، باید آن را امروز به وجود میآوردیم. اینکه بعضیها در گوشهوکنار سپاه و بیرون سپاه از بعد از پذیرش قطعنامه با زبانهاى مختلف زمزمههاى ناهوشیارانهاى یا شاید هم بدخواهانهاى -نمیدانم- درست کردند که سپاه چه خواهد شد، چهجورى خواهد شد، سرنوشت آن چیست، به کجا ملحق خواهد شد، هضم خواهد شد، به اعتقاد من این زمزمهها یا ناآگاهانه و ناهوشیارانه بود و یا بدخواهانه و مغرضانه. من به برادران مسئولان بالاى سپاه، برادران عزیزمان، این تعبیر را شاید مکرّر کرده باشم -همین چیزى که الان به شما گفتم- بسیار نابِخْردى میخواهد براى مسئولین یک نظام که مطمئنترین بازوى قدرتمند را قدرناشناسى کند، آن را از دست بدهد یا آن را تضعیف کند. اگر ما نمیداشتیم سپاه را، امروز باید سپاه را ایجاد میکردیم؛ حالا بحمدالله داریم سپاه را.سپاه امروز با سپاه ده سال پیش و هشت سال پیش، از زمین تا آسمان فرق کرده؛ مجموعهاى از تجربهها، از آگاهیها، از دانشهاى نظامى، از دانشهاى جنبى نظامى مثل دانش تسلیحات نظامى و پیشرفتهاى گوناگونى که در این زمینه داشتهاند. سپاه را باید همهی مسئولین کشور و همهی آحاد مردم و از جمله همهی خود آحاد سپاه، کاملاً جدّى بگیرند. نبادا در بین برادران سپاه کسانى پیدا بشوند که در مأموریّتهاى سپاه یا در ضرورتهاى بیشمارى که نسبت به این نهاد انقلابى وجود دارد اندکى شک کنند. نیروهاى مسلّح را ما باید تقویت کنیم؛ هم ارتش را، هم سپاه را؛ دو چیزند، دو حقیقتند، این حرفى است که تا آخرِ آخر همواره امام عزیزمان بر این تکیه کردند. بعضى خیال میکردند که بنده اگر میگویم سپاه هم باشد، ارتش هم باشد، این بهخاطر این است که من یک گرایش خاصّى خودم دارم، نه؛ این اشتباه بود. لزومى نداشت که ما هر حرفى را صریحاً در ملأ عام بگوییم؛ این حرف امام بود، این خواست امام بود، ایشان مکرّر به بنده این مطلب را تأکید کرده بودند. هروقت صحبت شد، ایشان همین را گفتند؛ گفتند سپاه هم تقویت باید بشود، ارتش هم تقویت باید بشود؛ ارتش را هم حفظ کنید، سپاه را هم حفظ کنید. هر کسى هروقت نظرى غیر از این داشت ایشان قبول نکردند. این خطّ ایشان بود، فکر ایشان بود، تشخیص ایشان بود. البتّه خود من هم تشخیصم همین بود، یعنى با تحلیل و نگاه کردن به صحنهی نظامى کشور و نیازهاى آن -به همان اندازهاى که بنده در این مسئله در طول این ده سال، تجربه و آگاهى پیدا کرده بودم- با یک نگاه، میفهمیدم که ما این دو چیز را لازم داریم؛ هر دو را. هر کدام یک طبیعتى دارند خاصّ خودشان؛ و یک نظام حکیم، یک نظام کارآمد و بِخْرد، آن نظامى است که از هر چیزى به قدر ظرفیّت آن و صلاحیّت آن، در راه اهداف عالى استفاده کند و آن را در جاى خود بکار ببرد. ما بر این اساس همواره حرکت کردهایم. بنده نظرم سالها است که همین است، مال امروز هم نیست. سپاه را بنده بهعنوان یک نور چشم انقلاب، بهعنوان یک عضو اصلى انقلاب، بهعنوان نهالى که از خود این سرزمین روییده، از جاى دیگر نیاوردند در این سرزمین آن را غرس کنند، نواة (۸) آن و هستهی آن در خود این سرزمین -سرزمین انقلاب- شکل گرفته؛ این خیلى چیز مهمّى است و ذرّهذرّهی وجودش با ذرّهذرّهی این سرزمین انقلاب خویشاوندى دارد، همواره شناختهام و راجع به آن قضاوت کردهام و نسبت به آن محبّت ورزیدهام.
خدا را شکر میکنیم که سپاه رشد کرد، قوى شد، رو به کمال رفت. امروز چیزهاى زیادى در سپاه هست که همه مثبت است؛ در گذشته اینها نبود، اینها را سپاه نداشت. من شاید در آینده فرصت بکنم بیشتر با شما صحبت بکنم. خوشبختانه بعد از آنکه امام عزیزمان جانشینى فرماندهى کلّ قوا را به برادر بسیار ارزشمند و ذیقیمتمان جناب آقاى هاشمى رفسنجانى دادند حقیقتاً خیال ما از خیلى از جهات راحت شد؛ ایشان براى این سِمت بهترین کس بودهاند، الان هم هستند و انشاءالله بایستى همان مسئولیّت را ایشان ادامه بدهند که من البتّه این را تصریحاً هم اعلام خواهم کرد. (۹) برادران سپاه را در موضوعات ویژهاى بنده انشاءالله مورد خطاب قرار خواهم داد در فرصتهایى که بعد داشته باشیم. من الان آنچه میخواهم عرض کنم این است که برادران این روزها بیش از همیشه استعداد و آمادگى همهجانبهی خودشان را باید حفظ کنند. دنیا امروز دارد نگاه میکند به شما و ما و این کشور. ده سال است که خفّاشها منتظر ماندهاند که خورشید غروب کند تا بتوانند جستوخیز کنند، به این در و آن در بزنند؛ ده سال است! اینها الان منتظرند ببینند چهکار میتوانند بکنند. ما باید نگذاریم؛ ما باید امیدهاى آنها را ناامید کنیم. این، هوشیارى همهی ملّت را میطلبد، از جمله و یکى از مهمترین موارد، شما را. این آن چیزى است که من الان به شما عرض میکنم: آمادگى، هوشیارى، توجّه به عظمت بار مسئولیّت، تا روح آن بزرگ را ما از خودمان خشنود و راضى نگه داریم.امیدوارم که خداوند به شماها توفیق بدهد، خداوند شماها را حفظ کند براى اسلام، و دلهاى شما را با معرفت خودش منوّر کند، و با توکّل به خودش و عمق ایمان به ذات مقدّس خودش دلهاى شما را مستحکم بکند. برادران عزیز در آفتاب و در هواى گرم زحمت کشیدید و معطّل شدید؛ من یک بار دیگر از همهی شما صمیمانه تشکّر میکنم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) این دیدار بهمناسبت ارتحال حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) و انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به رهبرى انقلاب اسلامى صورت پذیرفت. در ابتداى این دیدار، آقاى على شمخانى (وزیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامى) مطالبی بیان کرد.
۲) زیور و زینت ظاهرى
۳) ۱۳۶۸/۳/۱۳
۴) سورهى زمر، آیهی ۳٠؛ «قطعاً تو خواهى مرد، و آنان [نیز] خواهند مرد.»
۵) آنچه ماهیّت امور را تغییر دهد و کاملتر سازد
۶) صحیفهى امام، ج ۱۵، ص ۳۹۵؛ پیام به فرماندهان نظامى (۱۳۶۰/۹/۸)
۷) گمنامى
۸) جوانهاى که از هسته روییده باشد.
۹) ر.ک: حکم انتصاب جانشین فرماندهى کلّ قوا (۱۳۶۸/۳/۲۵)