![]()
1362/07/04
چگونگی تمسک به ولایت امیرالمؤمنین(ع)
بسم اللّه الرحمن الرحیم تأسف از فقدان حاملان علوم ائمه (علیهمالسلام) متقابلاً من این عید بزرگ را به همۀ حضار و همۀ ملت ایران و همۀ مسلمین جهان و مظلومین سرتاسر عالم تبریک عرض میکنم. و چه خوب مجلسی است که در یک همچو روز عیدی صاحبان اصلی انقلاب که همین طبقۀ گودنشینان و کشاورزان و کارگران و مجاهدان هستند، در اینجا تشریف دارند و ما از محضرشان استفاده معنوی میکنیم. آن چیزی که موجب تأسف است، این است که مجال پیدا نکرد حضرت امیر ـ سلام اللّه علیه ـ نگذاشتند مجال پیدا بکند، که آن حکومتی که حکومت اللّه است در دنیا به آن نحوی که میخواست، خود حضرت امیر ـ سلاماللّهعلیه ـ میخواست پیاده کند تا دنیا بفهمد که اسلام چی آورده است و چه شخصیتهایی دارد. در آن وقت که حکومت دست ایشان نبود، که مجال نبود، آن وقت هم که حکومت دست ایشان آمد، باز مجال ندادند؛ سه تا جنگ بزرگ در زمان ایشان افروختند و مجال اینکه یک حکومتی که دلخواه او هست برقرار کند نشد، و این را ما باید تا آخر ابد از آن متأسف باشیم. اگر یک همچو مجالی برای ایشان پیدا میشد، الگویی بود آن حکومت برای همۀ کسانی که میخواهند به عدالت و به امور الهی قیام کنند، الگو میشد. ولی تأسف این است که نشد، و آن قدری که شد هم باز نورش متجلی است، و الآن هم همان اثر کمی که از ایشان مانده است در باب حکومت، همان اثر کم هم معلوم است که وضع باید چه باشد. و تأسف دیگر اینکه مجال پیدا نکرد ایشان که آن علومی که در سینۀ ایشان بود «وهیهُنا عِلْماً جَمَّاً» «إنَّ هیهنا عِلْماً جَمَّاً» پیدا نکرد اشخاصی که حَمَلِۀ آن علم باشند. و بلااشکال آن علمی که ایشان حَمَلِهاش را پیدا نکردهاند، آن علم اسرار ولایت، اسرار توحید است. و باید همۀ عرفا تأسف بخورند بر اینکه این مجال برای ایشان پیدا نشد که آن اسرار را که باید افشا کند، افشا بفرماید. مجال نشده و این هم جزء تأسفهایی است که باید خصوصاً عرفا و فلاسفه و علما و دانشمندان در این تأسف روزگار بگذرانند. معنای تمسک به ولایت امیرالمؤمنین و ما در این روز، این روز مبارک که از اعیاد بزرگ اسلام است و به حسب نفوس ما بالاترین عید است و نکتهاش هم این است که این ادامۀ نبوت است، ادامۀ آن معنویت رسولاللّه است، ادامۀ آن حکومت الهی است، از این جهت از همۀ اعیاد بالاتر است. و ما در این روز سعید یکی از چیزهایی که وارد شده است این است که بگوییم، بخوانیم:اَلْحَمْدُللّه الّذی جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّکینَ بِوَلایَة اَمیرالْمُؤمِنینَ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ[۱]. تمسک به ولایت امیرالمؤمنین چی هست؟ یعنی ما همین این را بخوانیم و رد بشویم؟ آن هم تمسک به ولایت امیرالمؤمنین در روزی که ولایت به همان معنای واقعی خودش بوده است، نه تمسک به محبت امیرالمؤمنین، تمسک به محبت اصلاً معنا هم ندارد، تمسک به مقام ولایت آن بزرگوار به اینکه گرچه ما و بشر نمیتواند به تمام معنا آن عدالت اجتماعی و عدالت حقیقی را که حضرت امیر قدرت بر پیاده کردنش داشت، نمیتوانیم ماها و هیچ کس، قدرت نداریم که پیاده کنیم، لکن اگر آن الگو پیدا شده بود و حالا هم ما باید به یک مقدار کمی که قدرت داریم تمسک کنیم. تمسک به مقام ولایت معنایش این است که، ـ یکی از معانیاش این است که ـ ماظِلّ آن مقام ولایت باشیم. مقام ولایت که مقام تولیت امور بر مسلمین و مقام حکومت بر مسلمین است، این است که چنانچه حکومت تشکیل شد، حکومت تمسکش به ولایت امیرالمؤمنین و این است که آن عدالتی که امیرالمؤمنین اجرا میکرد، این هم به اندازه قدرت خودش اجرا کند. به مجرد اینکه ما بگوییم ما متمسک هستیم به امیرالمؤمنین، این کافی نیست، این تمسک نیست اصلش. وقتی که حکومت الگو قرار داد امیرالمؤمنین ـ سلاماللّه علیه ـ را در اجراء حکومتش، در اجراء چیزهایی که باید اجرا بکند، اگر او را الگو قرار داد، این تمسک کرده است به ولایت امیرالمؤمنین. چنانچه او الگو نباشد، یا اینکه تخلفات حاصل بشود از آن الگوی بزرگ، هزار مرتبه هم روزی بگوید «خدا ما را از متمسکین قرار داده است»، جز یک کذبی چیزی نیست. و مجلس که از مقامات بلند یا بلندترین مقام کشوری است، چنانچه الگو قرار داد آن چیزی که امیرالمؤمنین میخواست، و آن عدالتی را که آن در همان برهۀ کمی که به او مجال دادند ـ خیلی کم مجال پیدا کرد ـ اگر الگو قرار بدهند آن را برای اینکه احکام را و اموری که باید محوّل به آنهاست به آن نحو اجرا بکنند، به آن نحو تصویب بکنند و دقت بکنند، آن وقت میشود گفت که مجلس ما هم از متمسکین به امیرالمؤمنین هستند. و ما چنانچه مجلس نتواند این کار را بکند، یا خدای نخواسته نخواهد این کار را بکند، یا بعض افراد نگذارند که این کارها بشود، آن وقت ما نمیتوانیم بگوییم که یک مجلس متمسک به ولایت امیرالمؤمنین داریم. و هکذا قوّۀ قضائیه، اگر قوّۀ قضائیه هم تبعیت نکند از آن قضاء امیرالمؤمنین که «اَقْضاکُمْ عَلِیٌ»[۲]و اگر تبعیت نکند از قضاوت اسلام، متشبث به همان قضاوت اسلامینباشد، آن هم هر چه بگوید ما متمسک هستیم، بر خلاف واقع است. تمسک وقتی است که قوّۀ قضائیه هم کارهایی که میکنند از روی الگوی علوی باشد که همان الگوی اسلامیاست. و مردم ما هم که این دعا را یا این فقره را میخوانند آنها هم باید توجه کنند به اینکه تمسک به ولایت حضرت امیر برای آنها تبعیت از مقاصد اوست. عدم تحمّل ظلم و لو به غیرمسلمان همین طور گفتند که ما شیعۀ علی هستیم، و همین که گفتند ما متمسک به ولایت امیرالمؤمنین هستیم، این کافی نیست، نمیشود این. این امور، اموری نیست که لفظی باشد و با الفاظ و با عبارات بتوانیم ما بگوییم تحقق پیدا کرده است؛ اینها یک امور عملی است، یک حکمت عملی است اینها. باید کسانی که مدعی هستند که ما شیعۀ امیرالمؤمنین هستیم، تبع او هستیم، باید در قول و فعل و نوشتن و گفتن و همه چیز تبعیت از او داشته باشند. اگر این تبعیت نباشد و ما بگوییم که ما شیعه هستیم، یک گزافی گفتهایم، یک لاطایلی گفتهایم. امیرالمؤمنین در زمان حکومتش ـ که بسیار کوتاه و بسیار با ناگواریها مقابل بود ـ میبینید که وقتی که آن نامه را به مالک اشتر مینویسد چه مسائل مهمی را، مسائل سیاسی را، مسائل اجتماعی را، همه چیز را در آنجا ذکر میفرماید، با اینکه یک بخشنامهای برای یک نفر بوده است. یک نامهای برای یک نفر بوده است و آن این است که میگوید که ـ به حسب نقلی که شده است که یک خلخال را از پای یک ذمّی در حکومت او در آوردند، ـ به حسب این روایت، میفرماید که اگر انسان بمیرد برای این، این مَلوم نیست. شیعه این است که اینطور باشد نه مثل ما، شیعه این است که اگر چنانچه در حکومت اسلامی، در کشور اسلامی، ظلم ولو به یک ذمّی وارد بشود، آن هم ظلم به همین کمی که یک خلخال را از پای یک ذمیّه درآورند، بگوید که انسان اگر بمیرد ملوم[۳]نیست، ملامت نباید به او بشود، اینطور اهمیت دارد. تکلیف به نجات مظلومین از دست کفّار و ما امروز میبینیم که در بلاد مختلفۀ مسلمین، ظلمهاست که بر مسلمین دارد میشود. در لبنان آن آتشی که برافروختهاند، امریکا برافروخته، و آن لشکرکشیای که از طرف امریکا و فرانسه و سایر اذناب آنها برای یک مشت مظلوم شیعه و مظلوم مسلمان در آنجا انجام میگیرد، سایر مسلمین نشستهاند و تماشا میکنند. غایتِ کاری که امسال حکومتها کردند این بود که عید نگرفتند. کافی است این؟ این هم یک کاری است، اما آنها دارند ظلم خودشان را میکنند، آنها دارند فوج فوج جوانهای ما را در لبنان و فلسطین میکشند. آنها دارند در افغانستان آن جنایات را میکنند. آنها دارند در عراق آن جنایات را میکنند، و آنها بر ایران آن جنایات را وارد میکنند. مجرد اینکه امسال ما عید نداریم، این کار را درست میکند؟ این تکلیف را از دوش این دولتها بر میدارد؟ آنها با سرنیزه پیش میآیند و با توپ و تانک پیش میآیند و مظلومین هم تنها ماندهاند و مع ذلک تو دهنی دارند به آنها میزنند، لکن دولتها نشستهاند تماشا میکنند، و غایت امر این است که عید را نمیگیرند. شما عید نگیرید، عید را امریکا میگیرد، عید را اسرائیل میگیرد. بهتر از این عید چی که شماها مرتبه تان به آنجا رسیده که هیچ کاری از شما نمیآید الاّ اینکه عید نگیرید. چه تأثیری در دنیا دارد این عید نگرفتن؟ آنجائی که دنبالش مشتهای گره کرده در مقابل امریکا و در مقابل شوروی و در مقابل صهیونیسم و سایر جنایتکاران با مشتهای گره کرده بایستید و با آن همه امکاناتی که دارید مقابله کنید؛ آن وقت این عید نگرفتن هم یک اثری دارد، والاّ از آن طرف نفت را به رایگان بدهید به آنها، از آن طرف کمکهای معنوی را به آنها بکنید، از آن طرف همۀ مسلمانها را در بند خودتان نگه دارید و نگذارید که حتی آنها یک کلمهای بگویند، آن وقت عید نگیرید، این عید نگرفتن چه اثری دارد؟ اینها انحراف است. اینها تعمیه[۴]است. میخواهند به ملتهای خودشان و مسلمین جهان تعمیه کنند که ما الآن ایستادهایم مقابل اسرائیل. در مقابل توپ و تانک عید نگرفتن کاری است؟ قدرت ندارید شما؟! شما نفت تان را اگر ده روز ببندید به روی دنیا، دنیا خاضع شما میشود. اینها مصیبتهایی است که بر کشورهای اسلامی دارد وارد میشود، و خودشان را همه پیرو اسلام میدانند، پیرو دین اسلام میدانند، لکن آنی که اسلام هست اصلاً خبری از آن نیست. اسلامیکه در قرآنش با صراحت میگوید که نباید سلطه جویان عالم، کفّار عالم، بر مسلمین مسلط بشوند و سلطه پیدا بکنند، شما کوشش میکنید به اینکه آنها سلطه پیدا بکنند. الآن وضع لبنان چه وضعی است؟ این شیعیان لبنان، این مسلمانهای لبنان الآن در چه حالی هستند؟ و این دولتها میخواهند باز بسازند با امریکا، از امریکا تبعیت کنند و با اسرائیل بسازند و با امین جُمَیِّل[۵]بسازند. این سازش چه معنی دارد؟ شمایی که قدرت دارید که اینها را سرجایشان بنشانید و نجات بدهید یک دسته مظلومین را، و اسلام هم تکلیف دارد بر شما که مظلومین را نجات بدهید از دست کفار، آن وقت همۀ کار شما این است که عید نداشتید! شما عید درست میکنید برای اسرائیل و برای امریکا. آنها همه روزشان عید است، برای اینکه میبینند در منطقه کاری کردهاند که اسلام مهار بشود، هیچ نتواند یک قدم جلو بگذارد. آنها هر روزشان عید است و برای ماها هر روزعزاست. صدور اسلام با دعوت، نه با سرنیزه مایی که میخواهیم اسلام در همه جا باشد و میخواهیم اسلام صادر بشود، ما که نمیگوییم که میخواهیم با سرنیزه صادر بکنیم؛ ما میخواهیم با دعوت، با دعوت به همۀ جا اسلام را صادر کنیم. ما میخواهیم یک الگویی از اسلام در عالم ـ ولو یک الگوی ناقصی باشد ـ نشان بدهیم که همۀ عقلای عالم غیر از آنهایی که جنایتکارانِ بالذات هستند، همۀ ملتهای مظلوم بفهمند که اسلام چی آورده و میخواهد چه بکند در دنیا. اسلام با این محرومین، با این مظلومین، با این گرفتارها میخواهد چه کند که اینها را نجات بدهد. و شما دولتهای خلیج و غیرخلیج کوشش دارید به اینکه این اسلام را نگذارید از ایران یک قدم بیرون بگذارد، ولو اینکه به رغم اَنف[۶]شما، بیرون پا گذاشته است و خواهد گذاشت. مسلمین، انصافاً انسان باید بگوید که این دولتهای اسلامی، همۀ دولتهای اسلامی، الاّ یک معدود بسیار کمی اصلاً به اسلام کاری ندارند، اسلام وسیله برای مقام است، اسلام غیر از این نیست که وسیله باشد، با لفظ اسلام و با قول به اسلام، مثل اسلام رضاخانی و محمدرضاخانی، اسلام اینها این بود که قرآن هم طبع میکردند، و رضاخان مجلس روضه هم داشت و عزاداری هم آن وقت ارتشش میکردند و همۀ اینها بود، دسته هم در میکردند ـ من خودم دیدم ـ اما اساس را میخواست از بین ببرد؛ با این صورت اساس را میخواست از بین ببرد. و از او بدتر محمدرضا بود که روی نقشه کار میکردند و هرکاری میکردند برای بردن ـ اساس است ـ اساس بود. الآن هم حزب بعث عفلقی عراق همین کار را دارد میکند، حالا دیگر عابد و مسلمان شدهاند، لکن عابد و مسلمانی که عبید زاکانی[۷]میگوید. اساس را اینها از بیخ قبول ندارند. اینها اسلام را منافی با مقاصد خودشان میدانند و منافی هم هست. مقاصد آنها این است که بزنند و بکوبند و مردم را زیر فشار قرار بدهند و غارت کنند و هر چه مردم دارند بگیرند از آنها و برای خودشان در بانکهای خارجی انبار کنند، مثل محمدرضا که کرد این کار را. اسلام با این آشنایی ندارد با یک همچنین مطلبی. آنها میدانند که اسلام اینطوری نیست، پس، این اساس نباید باشد. خدمت به محرومین جلوه ولایت حضرت امیر ما که امیدواریم که یک جلوۀ ولو بسیار ناقصی از ولایت، ولایت علی ـ علیهالسلام ـ در کشور ما شده باشد، ما باید توجه بکنیم، کافی ندانیم اینکه ما تظاهر میکنیم و شعار میدهیم و چه، اینها کافی نیست. دولت واقعاً باید با تمام قدرت آن طوری که علی ـ علیه السلام ـ برای محرومین دل میسوزاند، این هم با تمام قدرت دل بسوزاند برای محرومین، مثل یک پدری که بچههایش اگر گرسنه بمانند، چطور با دل افسرده دنبال این میرود که آنها را سیر بکند، یک دولت تابع امیرالمؤمنین باید اینطور باشد. الحمدللّه هستند، خیلی البته من نمیگویم که کسی میتواند مثل حضرت امیر باشد. خود او هم گفت که شما نمیتوانید، نمیتوانیم هم واقعاً، اما اعانت کنیم ما او را به ورع و تقوا، اعانت کنیم به اینکه تا آناندازه که میتوانیم. برای همه تا یکاندازهای قدرت هست که هم خودش را نگه دارد و هم جمهوری اسلامیرا نگه دارد. این قدرتهای کوچک وقتی پهلوی هم گذاشته میشود یک قدرت بزرگ است. الآن چهل میلیون جمعیت ایران یک قدرت اسلامی بزرگ است که انشاءاللّه اگر با همین وضع باقی باشد، به همین انسجام باقی باشد، طرفداری از دولتشان بکنند، طرفداری از مجلسشان بکنند و پشتیبان باشند برای جنگهایی که در این کشور به بار آوردهاند، اگر اینها به همین حال باشند، آن وقت یک پردهای از مقام ولایت در این کشور جلوه پیدا کرده است. کوشش کنید بر اینکه، کوشش بکنند همۀ جمعیتها و ارگانها و همۀ نهادهای اسلامیدر اینکه این تبعیت از مرام علی ـ علیهالسلام ـ را حفظ کنند و به پیش ببرند. قانع نشوند به اینکه ما حالا تا یک حدودی چه شده است، نخیر، هیچ قانع نشوید. پیروزی اسلام به دست گودنشینان و زاغهنشینان
انسان حد ندارد، بی حد است انسان. انسان در معنویات هیچ حدی ندارد، تا آنجایی که برگردد به مبدأ کمال مطلق. در قدرت هم همین طور است. قدرت اسلامی انسانی بی حد است. بنابراین، باید همۀ کشور ما به این توجه داشته باشند که اگر چنانچه دیر بجنبند گرگها آنها را میخورند. اگر به این قدرتی که الآن در جبههها هست و بحمداللّه هر روز شما میبینید که در همین مدت کوتاه چه کارهایی در ایران شده است. همین قضیۀ نشت نفت و آن موشکهای حزب بعث که این کار را، این جنایات را کرد، و بعد هم در دنیا آن همه بساط در آوردند و به گردن ما هم میگذاشتند، آن همه بساط درست کردند، تبلیغات که باید همه جمع بشوند چه بکنند، باید یک صندوق بین المللی پیدا بشود و چه بکند و امریکا باید بکند، و انگلستان مثلاً و امثال اینها. این جوانهای ما که متعهد به اسلام هستند و فهمیدهاند که خودشان باید برای خودشان کار بکنند، اینها این کار را کردند. حالا آنها بنشینند در خارج هرچی مفت میخواهند بگویند. اینها این معجزه را کردند، پس میتوانید بکنید. کارخانهها را راه انداختهاند همین رفقا، همین دوستان، همین زاغه نشینان، همین کارگران، میتوانید همۀ کارها را انجام بدهید، لکن باید یک لحظه از خدا غافل نباشید. غفلت از مبدأ قدرت، انسان را به هلاکت میرساند. مبدأ قدرت، اوست و همه چیز به دست اوست و ما چیزی نیستیم. ما شکر میکنیم که خدای تبارک و تعالی به ما عنایت کرده است و از قدرت لایزال خودش یک ذرهای، یک جلوۀ مختصری در این کشور بذل کرده است، عنایت کرده است. و امروز قدرت شما یک قدرت الهی آسیب ناپذیر است مادامیکه همین طور باشید. مادامی که تحت تأثیر این تبلیغات نباشید که یک چیزی کم است، یک چیزی چی. خوب، شما نمیدانید که در وقتی که جنگ است، جنگ داخلی است، جنگ خارجی است، همه چیز هست، محاصرۀ اقتصادی است، همۀ کشورها با ما مخالف هستند، همۀ قدرت های بزرگ به ضد ما هستند و دولت را در آن مضیقه گذاشتهاند؛ مع ذلک دولت تا کنون یک شاهی قرض نکرده و دارد کارها را انجام میدهد، و مجلس با قدرت خودش دارد قوانین را که به صلاح مسلمین و اسلام است و قوانین اسلامیاست دارد طرح میکند و دارد تصویب میکند، و قدرتهای دیگر مشغول به تعمیر این کشور هستند و تا کنون بسیار کارهای مهمی کردهاند، ولو اینکه کم گفتهاند ولکن زیاد کردهاند. این برای این است که یک کشوری است احساس کرده است که خودش باید سرپای خودش بایستد، این احساس وقتی که در جمعیت پیدا شد، این معجزات هم دنبالش است. و آن وقت ما را اینطور کرده بودند که احساس این بود که نمیشود، نمیتوانیم، باید از خارج بیایند، همه چیز ما از خارج است، سرتا قدممان باید فرنگی بشود، احساس این بود. وقتی احساس این بود، افکار جامد شده بود، یعنی افکار رفته بود دنبال اینکه ما نمیتوانیم و باید دیگران دست ما را بگیرند. دیگران هم دست شما را نمیگرفتند، دیگران مال شما را میگرفتند، خزائن شما را میگرفتند. امروز احساس این است که میتوانیم، این احساس، توانایی میآورد، این احساس افکار را متوجه و متمرکز میکند که هرکسی در هرجایی هست کار بکند، در هر جایی هست خدمت بکند ـ تا ـ این احساس مادامی که هست، شما به پیش میروید. و من امیدوارم که این احساس همیشه باشد و همیشه کشور شما به پیش برود، و یک روزی باشد که هر چیزی که هر جا درست میکردند خود شما هم درست بکنید.خدا انشاءاللّه همۀ شما را از موالیان ائمه اطهار و از شیعیان علی بن ابیطالب ـ سلاماللّه علیه ـ قرار بدهد و دشمنان شما را انشاءاللّه یا آدم کند یا از بین ببرد. والسلام علیکم و رحمة اللّه
![]() برگزیدهها
آخرینها
|