[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌ و جمعی از مسئولان نظام - 1400/08/02
عنوان فیش :در عالم وجود، از اوّل خلقت تا آخر، موجودی با عظمت پیامبر اسلام آفریده نشده است
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
عظمت حادثه‌ی ولادت پیغمبر به قدر علوّ مرتبه‌ی پیغمبر است؛ همان رتبه‌ی عظیمی که در عالم وجود، از اوّل خلقت تا آخر، خدای متعال موجودی با این عظمت نیافریده است؛ و عظمت امانتی که خداوند بر دوش او گذاشته است؛ که به خاطر این امانت بزرگ، خدای متعال میفرماید: لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن اَنفُسِهِم؛ (1) منّت میگذارد بر بشریّت؛ عظمت، این ‌جوری است. خداوند متعال، کتاب مکنون را بر قلب مقدّس پیغمبر نازل کرد، بر زبان مطهّر و پاکِ آن بزرگوار جاری کرد؛ برنامه‌ی سعادت بشر را به طور کامل به او سپرد، بر دوش او گذاشت و او را مأمور کرد که این برنامه را، هم عمل کند، هم ابلاغ کند، هم از پیروان خود مطالبه کند.
خب، حالا ما پیروان همین پیغمبریم؛ ما خودمان را منتسب به این پیغمبر میدانیم. وظیفه‌ی ما چیست؟ در هر دوره‌ای از دوره‌های زمان وظیفه‌ی مؤمنین این است که ببینند در چه موقعیّتی قرار دارند و دین از آنها چه میخواهد و چه مأموریّتی را بر عهده‌ی آنها میگذارد؛ آنچه باید به آن بیندیشند و آنچه باید به آن عمل کنند؛ این را در هر دوره‌ای باید بفهمند. خب، در این زمینه‌ها علما و روشنفکران دینی بحث زیاد کرده‌اند و حرفها زده‌اند و بحثها کرده‌اند.
1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 164
لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنينَ إِذ بَعَثَ فيهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ
ترجمه :
خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.


مربوط به :بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌ و جمعی از مسئولان نظام - 1400/08/02
عنوان فیش :صبر و عدل و اخلاق، سه خصلتی که از پیامبر باید الگو بگیریم
کلیدواژه(ها) : عدل, صبر, اخلاق اسلامی, اخلاق پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), اخلاق نبوی, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن, حدیث

متن فیش :
و امّا آنچه مربوط به کشور ما است. اگر چه مخالفین، دشمنان دین و پیروان آمریکا سالهای سال در این کشور حکومت میکردند امّا مردم همیشه مؤمن بوده‌اند؛ ملّت ایران بحمدالله از قدیم هم این ‌جور بوده است، امروز هم از همیشه بیشتر و بهتر خودمان را پیرو پیغمبر میدانیم. خب پیروی چه‌ جوری است؟ کلمه‌ی «پیروی» را هم دقّت کنید؛ یعنی در پی او روان شدن، در پی او حرکت کردن. چه ‌جوری حرکت کنیم؟ قرآن هم این را از ما خواسته: لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کانَ یَرجُوا اللهَ وَ الیَومَ الأخِر؛ (1) اسوه یعنی الگو؛ خب ما بایستی دنبال این الگو حرکت کنیم و خصوصیّاتی که او در عمل داشت، آن خصوصیّات را در عملمان ایجاد کنیم؛ در خصوصیّاتی که در اخلاق داشت، از او تبعیّت کنیم که البتّه با این وسعت، کار هر کسی هم نیست؛ یعنی ماها خیلی کوچک‌تر از آن هستیم که بخواهیم با این وسعت حرکت بکنیم، لکن باید تلاش بکنیم در این زمینه.
خب، خصال حمیده‌ی پیغمبر یکی دو تا ده ‌تا که نیست؛ از همسر مکرّم پیغمبر درباره‌ی اخلاق پیغمبر سؤال کردند، فرمود: کانَ خُلقُهُ القُرآن؛ قرآن مجسّم، پیغمبر است؛ این که خب باب وسیعی است.

من سه نکته را در مورد رسول اکرم و خصال پیغمبر انتخاب کرده‌ام که این سه نقطه را مثل اینکه سه ستاره از این کهکشان نور را انسان انتخاب بکند، ما مردم ایران بیاییم و در جمهوری اسلامی به این سه نقطه تکیه کنیم و اهمّیّت بدهیم و دنبال بکنیم این سه نقطه را. این سه نقطه عبارت است از صبر، عدل، اخلاق.

صبر در زندگی پیغمبر یک چیز برجسته‌ای است؛ البتّه درباره‌ی صبر، مفهوم صبر و وظیفه‌ی صبر در جاهای مختلف قرآن ده‌ها آیه هست امّا آن صبری هم که مربوط به پیغمبر است زیاد است؛ بیش از ده مورد ــ شاید حدود بیست مورد ــ خطاب به پیغمبر در مورد صبر هست. مهم این است که از اوّل بعثت، خدای متعال دستور صبر به پیغمبر داده است؛ در سوره‌ی مدّثّر: وَ لِرَبِّکَ فَاصبِر، (3)‌ در سوره‌ی مزّمّل: وَاصبِر عَلیٰ ما یَقولون؛ (4) ــ و سوره‌ی مدّثّر و مزّمّل جزو اوّلین سوره‌هایی است که بر پیغمبر نازل شده ــ از همان قدم اوّل، خدای متعال به پیغمبر میگوید باید صبر داشته باشی. بله، من اینجا یادداشت کرده‌ام که قریب به بیست جا خطاب به پیغمبر، امر به صبر شده: «فَاصبِر لِحُکمِ رَبِّک» (5) تا موارد متعدّد دیگر. صبر یعنی چه؟ صبر یعنی پایداری. معروف است، در روایاتِ متعدّد هم هست که صبر تقسیم میشود به صبر عن المعصیة، صبر علی الطّاعة و صبر در مقابل حوادث. (6) خب صبر یعنی پایداری؛ در مقابل میل به گناه، انسان پایداری کند؛ در مقابل بی‌حالی و بیکاری و تنبلی به انجام وظیفه، انسان پایداری کند؛ در مقابل دشمن پایداری کند؛ در مقابل مصائب گوناگون، خودش را حفظ کند، نفْسش را حفظ کند، پایداری کند؛ این معنای صبر است؛ صبر یعنی پایداری. ما امروز بیش از همه چیز احتیاج داریم به پایداری.
شما مسئولینی که در اینجا تشریف دارید و مسئولین کشور در همه‌ی رده‌ها، آنچه از همه چیز برایتان مهم‌تر است صبر است. بایستی پایداری کنید، مقاومت کنید، فشارها را تحمّل کنید، مشکلات را تحمّل کنید و راه را ادامه بدهید؛ متوقّف نباید بشوید. لازمه‌ی صبر و پایداری برای من و شما که مسئولیم در این کشور، این است که متوقّف نشویم؛ حرکت نباید توقّف پیدا کند، باید ادامه پیدا کند؛ این صبر است. لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَة؛ (7)‌ این میشود پیروی از پیغمبر.

دوّم، عدل و عدالت. یکی از مهم‌ترین و شاید بشود گفت مهم‌ترین هدف میانیِ بعثت پیغمبران، عدالت است. لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنٰتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکـِتٰبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛ (8)‌ اصلاً هدف ارسال رسل و انزال کتب این بود که قیام به قسط بشود، جامعه قائم به عدل و قسط باشد. در قرآن کریم از قول پیغمبر [میفرماید]: وَ اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم؛ (9) این هم امر خدا است که بایستی عدالت انجام بگیرد. همه‌ی عقلای عالم هم البتّه این را قبول دارند؛ یعنی حتّی ظالم‌ترین قدرتهای عالم و عناصر شریر عالم نمیتوانند منکر حُسن عدالت بشوند؛ حتّی بعضی‌ها با وقاحت تمام، ادّعای عدالت هم میکنند، در حالی که ظالمند! قرآن کریم عدالت را حتّی در مورد دشمنان لازم میداند؛ این کسی که دشمن ما است، در مورد او بی‌عدالتی نباید بکنیم. وَ لا یَجرِمَنَّکُم شَنَئانُ قَومٍ عَلیٰ اَلّا تَعدِلُوا اِعدِلوا هُوَ اَقرَبُ لِلتَّقویٰ؛(10) با دشمن هم حتّی بایستی شما با عدالت رفتار بکنید. پس بنابراین، این هم یک وظیفه‌ی دیگر است و [مخاطب] این هم باز در درجه‌ی اوّل ما مسئولین هستیم. شما هر تصمیمی که میگیرید، هر مقرّره‌ای که انجام میگیرد، چه در مجلس شورای اسلامی که قانون تصویب میکنید، چه در دولت، چه در بخشهای مدیریّتی گوناگون دیگر در سراسر کشور، یکی از مهم‌ترین چیزهایی که مورد نظر قرار میدهید باید مسئله‌ی عدالت باشد که آیا این بر طبق عدالت است یا نیست. یک جاهایی لازم است تا پیوست عدالت برای آن مقرّره ترتیب داده بشود که معلوم بشود که این مقرّر جوری انجام میگیرد، این قانون جوری اجرا میشود که بر طبق عدالت باشد.

این هم مطلب دوّم که اگر بخواهیم عدالت را رعایت کنیم، توجّه بشود که عدالت فقط هم عدالت در تقسیم اموال و ثروت نیست؛ عدالت در همه‌ چیز است؛ عادلانه برخورد کردن [در همه چیز]. امروز در فضای مجازی انسان گاهی اوقات بی‌عدالتی مشاهده میکند؛ خلاف میگویند، تهمت میزنند، دروغ میگویند، قول بغیر علم میگویند؛ اینها بی‌عدالتی است، اینها نباید انجام بگیرد. آن کسی که با فضای مجازی سر و کار دارد، باید خودش مراقبت کند، و آن کسی که فضای مجازی را در اختیار دارد، بایستی مراقبت مضاعف بکند که این کارها انجام نگیرد. یاد بگیریم، عادت کنیم که عادلانه با مردم رفتار بکنیم؛ عادلانه. حرف هم که میزنیم، شما ممکن است با یک نفری بد باشید، او را قبول هم نداشته باشید؛ عیبی ندارد، نظر شما است، ممکن است نظر درستی هم باشد امّا این را با تهمت، با دروغ، با اهانت، با این چیزها نبایستی آلوده کرد؛ آلوده شدنِ اینها خیلی بد است. این هم مسئله‌ی عدالت.

سرانجام مسئله‌ی اخلاق؛ پیروی از پیغمبر در اخلاق که خدای متعال فرمود: «وَ اِنَّکَ لَعَلیٰ خُلُقٍ‌ عَظیم»؛ (11) چیزی را که خدای خالق عظمت عظیم بداند، این دیگر از لحاظ عظمت فوق‌العاده است: وَ اِنَّکَ لَعَلیٰ خُلُقٍ‌ عَظیم. این اخلاق بایستی برای ما به عنوان یک دستورالعمل همواره مورد نظر قرار داده بشود. اخلاق اسلامی [داشته باشیم]: تواضع داشته باشیم، گذشت داشته باشیم ــ اینها اخلاق اسلامی است ــ سهل‌گیری در مسائل شخصی داشته باشیم. در مسائل عمومی و آنچه به حقوق مردم و حقوق عمومی و حقوق دیگران مربوط است، نه، سهل‌انگاری جایز نیست امّا در مسائل شخصی سهل‌انگاری داشته باشیم، سهل‌گیری داشته باشیم؛ احسان، پرهیز از دروغ، پرهیز از تهمت، پرهیز از سوءظنّ به مؤمن، گذشت از مؤمنین. در یکی از دعاهای صحیفه‌ی سجّادیّه(12) عمده‌ی مضمون این دعا همین است که پروردگارا! هر کسی که به من ظلم کرده، به من [مطلب] ناروایی نسبت داده، کار خلافی کرده، من مظلمه‌ای بر گردن او دارم، از او گذشتم؛ این دعای امام سجّاد در صحیفه‌ی سجّادیّه است. اینها است دیگر؛ بایستی وظایفمان را عمل کنیم.
1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 21
لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كانَ يَرجُو اللَّهَ وَاليَومَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثيرًا
ترجمه :
مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند.

3 ) سوره مبارکه المدثر آیه 7
وَلِرَبِّكَ فَاصبِر
ترجمه :
و بخاطر پروردگارت شکیبایی کن!

4 ) سوره مبارکه المزمل آیه 10
وَاصبِر عَلىٰ ما يَقولونَ وَاهجُرهُم هَجرًا جَميلًا
ترجمه :
و در برابر آنچه (دشمنان) می‌گویند شکیبا باش و بطرزی شایسته از آنان دوری گزین!

5 ) سوره مبارکه القلم آیه 48
فَاصبِر لِحُكمِ رَبِّكَ وَلا تَكُن كَصاحِبِ الحوتِ إِذ نادىٰ وَهُوَ مَكظومٌ
ترجمه :
اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهی [= یونس‌] مباش (که در تقاضای مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولی شد) در آن زمان که با نهایت اندوه خدا را خواند.

6 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 91؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏79، ص: 139؛

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيَةِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمُصِيبَةِ حَتَّى يَرُدَّهَا بِحُسْنِ عَزَائِهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَلَاثَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى الطَّاعَةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ سِتَّمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى الْعَرْشِ وَ مَنْ صَبَرَ عَنِ الْمَعْصِيَةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ تِسْعَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى مُنْتَهَى الْعَرْشِ.
ترجمه :
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود:، صبر بر سه قسم است: صبر در مصيبت و صبر بر طاعت و صبر از گناه، پس هر كه بر مصيبت صبر كند تا آن را با تسلى خوبى رد كند، خدا برايش 300 درجه نويسد كه ميان هر درجه تا درجه ديگر باندازه فاصله ميان آسمان و زمين باشد و هر كه بر طاعت صبر كند خدا برايش 600 درجه نويسد كه ميان هر درجه تا درجه ديگر باندازه فاصله ميان قعر زمين تا عرش باشد و هر كه‏ از گناه صبر كند، خدا برايش 900 درجه نويسد كه ميان هر دو درجه باندازه فاصله ميان قعر زمين تا پايان عرش باشد.

8 ) سوره مبارکه الحديد آیه 25
لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ
ترجمه :
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می‌کند بی‌آنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکست‌ناپذیر است!

9 ) سوره مبارکه الشورى آیه 15
فَلِذٰلِكَ فَادعُ ۖ وَاستَقِم كَما أُمِرتَ ۖ وَلا تَتَّبِع أَهواءَهُم ۖ وَقُل آمَنتُ بِما أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتابٍ ۖ وَأُمِرتُ لِأَعدِلَ بَينَكُمُ ۖ اللَّهُ رَبُّنا وَرَبُّكُم ۖ لَنا أَعمالُنا وَلَكُم أَعمالُكُم ۖ لا حُجَّةَ بَينَنا وَبَينَكُمُ ۖ اللَّهُ يَجمَعُ بَينَنا ۖ وَإِلَيهِ المَصيرُ
ترجمه :
پس به همین خاطر تو نیز آنان را به سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آنچنان که مأمور شده‌ای استقامت نما، و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن، و بگو: «به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آورده‌ام و مأمورم در میان شما عدالت کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست؛ و خداوند ما و شما را در یکجا جمع می‌کند، و بازگشت (همه) به سوی اوست!»

10 ) سوره مبارکه المائدة آیه 8
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا كونوا قَوّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالقِسطِ ۖ وَلا يَجرِمَنَّكُم شَنَآنُ قَومٍ عَلىٰ أَلّا تَعدِلُوا ۚ اعدِلوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقوىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعمَلونَ
ترجمه :
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! همواره برای خدا قیام کنید، و از روی عدالت، گواهی دهید! دشمنی با جمعیّتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگاری نزدیکتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام می‌دهید، با خبر است!

11 ) سوره مبارکه القلم آیه 4
وَإِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ عَظيمٍ
ترجمه :
و تو اخلاق عظیم و برجسته‌ای داری!

12 )
الصحيفة السجادية، ص: 168 - دعای 39

(39) (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي طَلَبِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ:) ... اللَّهُمَّ وَ أَيُّمَا عَبْدٍ نَالَ مِنِّي مَا حَظَرْتَ عَلَيْهِ، وَ انْتَهَكَ مِنِّي مَا حَجَزْتَ عَلَيْهِ، فَمَضَى بِظُلَامَتِي مَيِّتاً، أَوْ حَصَلَتْ لِي قِبَلَهُ حَيّاً فَاغْفِرْ لَهُ مَا أَلَمَّ بِهِ مِنِّي، وَ اعْفُ لَهُ عَمَّا أَدْبَرَ بِهِ عَنِّي، وَ لَا تَقِفْهُ عَلَى مَا ارْتَكَبَ فِيَّ، وَ لَا تَكْشِفْهُ عَمَّا اكْتَسَبَ بِي، وَ اجْعَلْ مَا سَمَحْتُ بِهِ مِنَ الْعَفْوِ عَنْهُمْ، وَ تَبَرَّعْتُ بِهِ مِنَ الصَّدَقَةِ عَلَيْهِمْ أَزْكَى صَدَقَاتِ الْمُتَصَدِّقِينَ، وَ أَعْلَى صِلَاتِ الْمُتَقَرِّبِينَ وَ عَوِّضْنِي مِنْ عَفْوِي عَنْهُمْ عَفْوَكَ، وَ مِنْ دُعَائِي لَهُمْ رَحْمَتَكَ حَتَّى يَسْعَدَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا بِفَضْلِكَ، وَ يَنْجُوَ كُلٌّ مِنَّا بِمَنِّك‏...
ترجمه :
بار خدايا، هر بنده‏اى كه درباره من مرتكب عملى شده كه تو آن را نهى كرده‏اى، يا در آنچه تو منع فرموده‏اى پرده حرمت من دريده، و اينك كه حق مرا ضايع كرده در گذشته، يا هنوز زنده است و حقى از من بر گردن اوست، او را در اين ستمى كه بر من روا داشته و اكنون گريبانگير اوست بيامرز، و در حقى كه از من تباه كرده عفو نماى. بار خدايا، اگر در حق من خلافى به جاى آورده است، او را سرزنش مكن. اگر به سبب آزار من گناهى بر اوست، او را رسوا مساز. اى خداوند، اين عفو و گذشت مرا و اين صدقه‏اى را كه به آنان ارزانى داشته‏ام پاك‏ترين صدقه بخشندگان و برتر از هر صله و عطيه‏اى قرار ده كه براى تقرب جستن به تو ارزانى شده است. آن سان كه من از آنان در گذشته‏ام، تو نيز از من در گذر و آن سان كه من در حق آنان دعاى خير كرده‏ام تو نيز رحمت خود از من دريغ مدار، تا هم من و هم ايشان به بركت فضل و احسان تو به سعادت رسيم و رهايى يابيم.


مربوط به :بیانات در ارتباط تصویری با مداحان - 1399/11/15
عنوان فیش :حضرت زهرا سلام الله علیها برای پیغمبر، مادری کرد
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), دوران صدر اسلام, زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), حضرت زهرا(سلام الله علیها)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
تاریخ زندگی این بزرگوار عیناً منطبق با تاریخ رسالت است؛ یعنی اندکی بعد از رسالتِ پیامبر این بزرگوار طلوع میکند، اندکی بعد از رحلتِ رسالت و پیغمبر اکرم غروب میکند؛ یعنی کاملاً زندگی [او] منطبق است با دوران رسالت. در دوران کودکی، محنت شعب ابی‌طالب را احساس میکند و درک میکند، از کودکی وارد میدانهای دشوار زندگی میشود، مادر را از دست میدهد که برای دختری در این سن بسیار دشوار است، امّا او در کنار تحمّل این دشواری کار بزرگی را انجام میدهد و آن غمگساریِ پیغمبر است. پیغمبر که هم خدیجه را، هم جناب ابی‌طالب را از دست داده، نیاز به غمگسار دارد و این دختر است که غمگسار پدر میشود. این غمگساری همین طور ادامه پیدا کرد تا دوران مدینه و در اُحُد و در خندق و در بسیاری جاهای دیگر که آن وقت پیغمبر فرمود: فاطِمَةَ اُمُّ اَبیها؛(۱) مادری کرد برای پیغمبر. بعد، مسئله‌ی هجرت، آزمونهای بی‌نظیر دوران مدینه، همسری با علیّ‌بن‌ابی‌طالب که یک پایش در خانه است، یک پایش در میدان جهاد -تحمّل این سختی‌ها- و بعد تربیت این چهار فرزند بی‌نظیر در دوران تاریخ، بعد هم دادن اوّلین قربانی بعد از رحلت پیغمبر، محسن، و در نهایت شهادت خود او چند ماه بعد از پیغمبر.

مربوط به :بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سالروز ولادت پیامبر اعظم(ص) و امام صادق(ع) - 1399/08/13
عنوان فیش :پیامبر اسلام علاقه‌مند به سرنوشت همه آحاد بشر است
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), هدایت الهی
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
در مورد پیامبر اعظم (صلّی‌ الله علیه و آله و سلّم) در قرآن آیات متعدّدی وجود دارد؛ بعضی از این آیات خیلی تناسب روشنی با وضع کنونی بشر پیدا میکند که وقتی انسان آیه را میخواند، میبیند کأنّه همین امروز و برای بشرِ امروز نازل شده. یک آیه، این آیه‌ی شریفه است که در سوره‌ی برائت است: لَقَد جاءَکُم رَسولٌ مِن اَنفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلَیکُم بِالمُؤمِنینَ رَءوفٌ رَحیم؛(۱) که این دو جمله‌ی اوّل آیه مربوط به همه‌ی آحاد بشر است؛ کما اینکه در آیه‌ی دیگر هم میگوید: یـاَیـُّهَا النّاسُ اِنّی رَسولُ اللهِ اِلَیکُم [جَمیعًا]؛(۲) همه‌ی بشر مخاطب پیامبر اکرمند. این دو جمله، دو جمله‌ی خیلی مهمّی است: عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم؛ رنج شما آحاد بشر بر پیامبر اعظم گران می‌آید و او از رنج شما رنج میبرد؛ بعدی «حَریصٌ عَلَیکُم»؛ دلسوز شما است، مشتاق شما است، علاقه‌مند به سرنوشت شما است؛ این خطاب به همه‌ی آحاد بشر است.
امروز جامعه‌ی بشری مصداق این خطاب است، یعنی تناسب این خطاب با وضع امروز جامعه‌ی بشری تناسب زیادی است؛ واقعاً میتوان گفت که امروز بشر، بیش از همیشه‌ی تاریخ دچار رنج است. خب نابرابری هست، جنگ هست، جنگ‌افروزی هست، مادّی‌گرایی افراطی هست که کمتر در دوره‌های تاریخ، این چنین گرایش مادّی‌ای در بین آحاد بشر به این شدّت وجود داشته باشد؛ استفاده از علم و فنّاوری هست برای سرکوب ملّتها؛ طغیانگری هست، شرارت هست، طواغیت هستند.
1 ) سوره مبارکه التوبة آیه 128
لَقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَءوفٌ رَحيمٌ
ترجمه :
به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!

2 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 158
قُل يا أَيُّهَا النّاسُ إِنّي رَسولُ اللَّهِ إِلَيكُم جَميعًا الَّذي لَهُ مُلكُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ۖ لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ يُحيي وَيُميتُ ۖ فَآمِنوا بِاللَّهِ وَرَسولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذي يُؤمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِماتِهِ وَاتَّبِعوهُ لَعَلَّكُم تَهتَدونَ
ترجمه :
بگو: «ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم؛ همان خدایی که حکومت آسمانها و زمین، از آن اوست؛ معبودی جز او نیست؛ زنده می‌کند و می‌میراند؛ پس ایمان بیاورید به خدا و فرستاده‌اش، آن پیامبر درس نخوانده‌ای که به خدا و کلماتش ایمان دارد؛ و از او پیروی کنید تا هدایت یابید!»


مربوط به :بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سالروز ولادت پیامبر اعظم(ص) و امام صادق(ع) - 1399/08/13
عنوان فیش :روح مطهّر نبیّ‌ مکرّم امروز از این رنج بشری آزرده است
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), حاکمیت طاغوت
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
خب بعضی از اینها [از جمله] نابرابری، تبعیض، عدم عدالت، وجود طواغیت همیشه در طول تاریخ بوده است، مال امروز نیست منتها امروز برای اِعمال این قدرت طاغوتی از ابزار علم دارد استفاده میشود، از فنّاوری دارد استفاده میشود ؛ یعنی مثلاً فرض کنید که فرعون میگفت «اَلَیسَ لی مُلکُ مِصر»؛(1) خیلی خب، در محدوده‌ی مصر هر غلطی میخواست میکرد. امروز آمریکا که همان فرعونِ آن روزِ مصر است، به کشور آمریکا اکتفا نمیکند و نمیگوید «الیس لی ملک آمریکا»! [بلکه] بلند میشود می‌آید وارد کشورهای دیگر میشود، جنگ درست میکند، تسلّط پیدا میکند، پایگاه میسازد؛ یعنی وضع این جوری است و کاری که امروز طواغیت با استفاده‌ی از دانش بشری و پیشرفت دانش میکنند، تبعیضی که هست، نابرابری‌ای که هست، جنگ افروزی‌ای که هست، از همیشه بیشتر است. واقعاً «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم»؛(2) روح مطهّر نبیّ‌ مکرّم امروز از این رنج بشری آزرده است؛ و مشتاق سعادت بشر است و مشتاق هدایت بشر است و به معنای واقعی کلمه مثل یک پدر مهربان به دنبال این است که بشر خوشبخت بشود، به صراط مستقیم هدایت بشود و به سرانجامی که به نفع او است برسد.
یک نکته‌ای که در این آیه‌ی شریفه هست، این است که این آیه در آخر سوره‌ی برائت است. سوره‌ی برائت، سوره‌ی جنگ است، سوره‌ی برائت از کفّار است، سوره‌ی امر به مبارزه و مانند اینها است؛ در آخر این سوره این جور میفرماید: عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم، خطاب هم که گفتیم به همه‌ی آحاد مردم است. از این یک نکته‌ای میشود استفاده کرد و آن ،این است که آن خطابهایی که وجود دارد، مربوط به آحاد بی‌خبر و غافل غیرمسلمان نیست، مربوط به سران کفر است، مربوط به سران استکبار است. خطاب به آن تشکیلاتی است که مسلّط بر سرنوشت جوامع بشری‌اند که قرآن در یک جا از آنها تعبیر کرده است به «ائمّه‌ی کفر»: فَقاتِلوا اَئِمَّةَ الکُفرِ اِنَّهُم لا اَیمٰنَ لَهُم؛(3) یک جا هم در سوره‌ی قصص به ائمّه‌ی یدعون الی النّار [تعبیر کرده]: «وَ جَعَلنٰهُم اَئِمَّةً یَدعونَ اِلَی النّار»(4) که مردم را به جهنّم میکشانند و دعوت به جهنّم میکنند. در واقع آن حدّت و شدّتی که قرآن در قبال دشمنان اسلام و کفّار ابراز میکند، در مقابل آن جریانها است. آحاد مردم کفّار، [یعنی] آنهایی هم که دنبال حقّند، مایل به حقّند، عنادی ندارند، غرضی ندارند، همان کسانی هستند که مخاطب آن جمله‌ی زیبا و شریف هستند: عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم.
امروز دشمن اسلام و آن دشمن اصلی، آن «اَئِمَّةً یَدعونَ اِلَی النّار»، همین استکبار و صهیونیسم است؛ اینها هستند که در واقع دارند با اسلام با همه‌ی وجود خودشان مقابله میکنند و معارضه میکنند. آخرین نمایش این معارضه هم همین نمایشی است که متأسّفانه هفته‌ی قبل در پاریس اتّفاق افتاد. این نمایش زشتی که در پاریس نشان داده شد،خیلی قابل توجّه و قابل دقّت است.
1 ) سوره مبارکه الزخرف آیه 51
وَنادىٰ فِرعَونُ في قَومِهِ قالَ يا قَومِ أَلَيسَ لي مُلكُ مِصرَ وَهٰذِهِ الأَنهارُ تَجري مِن تَحتي ۖ أَفَلا تُبصِرونَ
ترجمه :
فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: «ای قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست، و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمی‌بینید؟

2 ) سوره مبارکه التوبة آیه 128
لَقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَءوفٌ رَحيمٌ
ترجمه :
به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!

3 ) سوره مبارکه التوبة آیه 12
وَإِن نَكَثوا أَيمانَهُم مِن بَعدِ عَهدِهِم وَطَعَنوا في دينِكُم فَقاتِلوا أَئِمَّةَ الكُفرِ ۙ إِنَّهُم لا أَيمانَ لَهُم لَعَلَّهُم يَنتَهونَ
ترجمه :
و اگر پیمانهای خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چرا که آنها پیمانی ندارند؛ شاید (با شدّت عمل) دست بردارند!

4 ) سوره مبارکه القصص آیه 41
وَجَعَلناهُم أَئِمَّةً يَدعونَ إِلَى النّارِ ۖ وَيَومَ القِيامَةِ لا يُنصَرونَ
ترجمه :
و آنان [= فرعونیان‌] را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت می‌کنند؛ و روز رستاخیز یاری نخواهند شد!


مربوط به :سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران - 1399/01/03
عنوان فیش :خداوند از پیغمبرانِ دیگر نسبت به مبعث پیغمبر اسلام میثاق گرفته است
کلیدواژه(ها) : عید مبعث, بعثت پیامبر اسلام, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), انبیای الهی
نوع(ها) : قرآن, نهج‌البلاغه

متن فیش :
مبعث روز بسیار باعظمتی است؛ اهمّیّت مبعث را باید بفهمیم، بدانیم. مبعث پیغمبر اسلام حادثه‌ و واقعه‌ای است که خداوند متعال از پیغمبرانِ دیگر نسبت به این واقعه میثاق گرفته است، تعهّد گرفته است. وَ اِذ اَخَذَ اللهُ‌ میثاقَ‌ النَّبِیّینَ لَما ءاتَیتُکُم مِن ‌کِتٰبٍ‌ وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاٰءَکُم رَسولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُم ‌لَتُؤمِنُنَّ بِه! وَ لَتَنصُرُنَّه؛(1) [طبق] این آیه‌ی شریفه، خدای متعال از پیامبرانِ بزرگِ طولِ تاریخ تعهّد گرفته است که به پیغمبر اسلام که مثل امروزی مبعوث میشود، هم ایمان بیاورند، هم او را یاری کنند. خب ایمان که معلوم است. یاری به معنای این است که او را به کسان خودشان، به امّت خودشان، به پیروان خودشان معرّفی کنند و از آنها بخواهند که به او بگروند و ایمان بیاورند؛ حدّاقلّ نصرت پیغمبران این است؛ خداوند این را از اینها پیمان گرفته. لذا شما ملاحظه میکنید در یک آیه‌ای از قرآن [میفرماید]: اَلَّذی یَجِدونَه مَکتوبًا عِندَهُم فِی التَّوریٰةِ وَ الاِنجیل؛(2) یعنی نام و نشان و خصوصیّات پیغمبر ما، در تورات و انجیلِ تحریف‌نشده وجود داشته است. یا در یک آیه‌ی دیگر، خداوند از قول حضرت عیسیٰ میفرماید: وَ اِذ قالَ عیسَی ابنُ مَریَمَ یٰبَنی اِسراءیلَ اِنّی رَسولُ اللهِ اِلَیکُم مُصَدِّقًا لِما بَینَ یَدَیَّ مِنَ التَّوریٰةِ وَ مُبَشِّرًا بِرَسولٍ یَأتی مِن بَعدِی اسمُه اَحمَد؛(3) حضرت عیسیٰ اسم این بزرگوار را هم بیان میکنند. این بنابراین یک حادثه‌ی این چنینی است که در نهج‌البلاغه هم به همین اشاره شده، که حضرت میفرمایند: اِلی اَن بَعَثَ اللَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَهِ صلّی الله علیه و آله لِاِنجازِ عِدَتِه وَ تَمامِ نُبُوَّتِه مَأخُوذاً عَلَی النَّبیّینَ مِیثاقُه؛‌(4) یعنی از پیغمبران خدای متعال میثاق گرفته است، تعهّد گرفته است که با او این گونه رفتار بکنند.
1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 81
وَإِذ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ النَّبِيّينَ لَما آتَيتُكُم مِن كِتابٍ وَحِكمَةٍ ثُمَّ جاءَكُم رَسولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُم لَتُؤمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ ۚ قالَ أَأَقرَرتُم وَأَخَذتُم عَلىٰ ذٰلِكُم إِصري ۖ قالوا أَقرَرنا ۚ قالَ فَاشهَدوا وَأَنا مَعَكُم مِنَ الشّاهِدينَ
ترجمه :
و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خداوند، از پیامبران (و پیروان آنها)، پیمان مؤکّد گرفت، که هرگاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق می‌کند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آیا به این موضوع، اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکّد بستید؟» گفتند: «(آری) اقرار داریم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشید! و من نیز با شما از گواهانم.»

2 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 157
الَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذي يَجِدونَهُ مَكتوبًا عِندَهُم فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ يَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَيَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتي كانَت عَلَيهِم ۚ فَالَّذينَ آمَنوا بِهِ وَعَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ
ترجمه :
همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند؛ آنها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند.

3 ) سوره مبارکه الصف آیه 6
وَإِذ قالَ عيسَى ابنُ مَريَمَ يا بَني إِسرائيلَ إِنّي رَسولُ اللَّهِ إِلَيكُم مُصَدِّقًا لِما بَينَ يَدَيَّ مِنَ التَّوراةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسولٍ يَأتي مِن بَعدِي اسمُهُ أَحمَدُ ۖ فَلَمّا جاءَهُم بِالبَيِّناتِ قالوا هٰذا سِحرٌ مُبينٌ
ترجمه :
و (به یاد آورید) هنگامی را که عیسی بن مریم گفت: «ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیق‌کننده کتابی که قبل از من فرستاده شده [= تورات‌] می‌باشم، و بشارت‌دهنده به رسولی که بعد از من می‌آید و نام او احمد است!» هنگامی که او [= احمد] با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «این سحری است آشکار»!

4 ) خطبه 1 : از خطبه‏هاى آن حضرت است كه در آن ابتداى آفرينش آسمان و زمين و آدم را توضيح مى‏دهد و يادى از حج مى‏كند
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ أَرْضِهِ: أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ لْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ‏ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَا مَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ: كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لَا بِمُزَايَلَةٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِيرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ يَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا يَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ خلق العالم‏ أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً بِلَا رَوِيَّةٍ أَجَالَهَا وَ لَا تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا وَ لَا حَرَكَةٍ أَحْدَثَهَا وَ لَا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِيهَا أَحَالَ الْأَشْيَاءَ لِأَوْقَاتِهَا وَ لَأَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا: ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْأَجْوَاءِ وَ شَقَّ الْأَرْجَاءِ وَ سَكَائِكَ الْهَوَاءِ فَأَجْرَى فِيهَا مَاءً مُتَلَاطِماً تَيَّارُهُ مُتَرَاكِماً زَخَّارُهُ حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ الرِّيحِ الْعَاصِفَةِ وَ الزَّعْزَعِ الْقَاصِفَةِ فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ وَ سَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ وَ قَرَنَهَا إِلَى حَدِّهِ الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِهَا فَتِيقٌ وَ الْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِيقٌ ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ رِيحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا فَأَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ‏ السِّقَاءِ وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِ تَرُدُّ أَوَّلَهُ إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِيَهُ إِلَى مَائِرِهِ حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُكَامُهُ فَرَفَعَهُ فِي هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَكْفُوفاً وَ عُلْيَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْكاً مَرْفُوعاً بِغَيْرِ عَمَدٍ يَدْعَمُهَا وَ لَا دِسَارٍ يَنْظِمُهَا ثُمَّ زَيَّنَهَا بِزِينَةِ الْكَوَاكِبِ وَ ضِيَاءِ الثَّوَاقِبِ وَ أَجْرَى فِيهَا سِرَاجاً مُسْتَطِيراً وَ قَمَراً مُنِيراً فِي فَلَكٍ دَائِرٍ وَ سَقْفٍ سَائِرٍ وَ رَقِيمٍ مَائِرٍ. خلق الملائكة ثُمَّ فَتَقَ مَا بَيْنَ السَّمَوَاتِ الْعُلَا فَمَلَأَهُنَّ أَطْوَاراً مِنْ مَلَائِكَتِهِ مِنْهُمْ سُجُودٌ لَا يَرْكَعُونَ وَ رُكُوعٌ لَا يَنْتَصِبُونَ وَ صَافُّونَ لَا يَتَزَايَلُونَ وَ مُسَبِّحُونَ لَا يَسْأَمُونَ لَا يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْيَانِ وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِهِ وَ أَلْسِنَةٌ إِلَى رُسُلِهِ وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَ أَمْرِهِ وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ وَ السَّدَنَةُ لِأَبْوَابِ جِنَانِهِ وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فِي الْأَرَضِينَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ وَ الْمَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْيَا أَعْنَاقُهُمْ وَ الْخَارِجَةُ مِنَ الْأَقْطَارِ أَرْكَانُهُمْ وَ الْمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَكْتَافُهُمْ نَاكِسَةٌ دُونَهُ أَبْصَارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ مَضْرُوبَةٌ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ أَسْتَارُ الْقُدْرَةِ لَا يَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِيرِ وَ لَا يُجْرُونَ عَلَيْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِينَ وَ لَا يَحُدُّونَهُ بِالْأَمَاكِنِ وَ لَا يُشِيرُونَ إِلَيْهِ بِالنَّظَائِرِ صفة خلق آدم ( عليه‏السلام ) ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبَخِهَا تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ وَ لَاطَهَا بِالْبَلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذَاتَ أَحْنَاءٍ وَ وُصُولٍ وَ أَعْضَاءٍ وَ فُصُولٍ أَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَكَتْ وَ أَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ وَ أَمَدٍ مَعْلُومٍ ثُمَّ نَفَخَ فِيهَا مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ إِنْسَاناً ذَا أَذْهَانٍ يُجِيلُهَا وَ فِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِهَا وَ جَوَارِحَ يَخْتَدِمُهَا وَ أَدَوَاتٍ يُقَلِّبُهَا وَ مَعْرِفَةٍ يَفْرُقُ بِهَا بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ الْأَذْوَاقِ وَ الْمَشَامِّ وَ الْأَلْوَانِ وَ الْأَجْنَاسِ مَعْجُوناً بِطِينَةِ الْأَلْوَانِ الْمُخْتَلِفَةِ وَ الْأَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ وَ الْأَضْدَادِ الْمُتَعَادِيَةِ وَ الْأَخْلَاطِ الْمُتَبَايِنَةِ مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الْبَلَّةِ وَ الْجُمُودِ وَ اسْتَأْدَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِكَةَ وَدِيعَتَهُ لَدَيْهِمْ وَ عَهْدَ وَصِيَّتِهِ إِلَيْهِمْ فِي الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَكْرِمَتِهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ‏ اعْتَرَتْهُ الْحَمِيَّةُ وَ غَلَبَتْ عَلَيْهِ الشِّقْوَةُ وَ تَعَزَّزَ بِخِلْقَةِ النَّارِ وَ اسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ فَأَعْطَاهُ اللَّهُ النَّظِرَةَ اسْتِحْقَاقاً لِلسُّخْطَةِ وَ اسْتِتْمَاماً لِلْبَلِيَّةِ وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَةِ فَقَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ‏ ثُمَّ أَسْكَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً أَرْغَدَ فِيهَا عَيْشَهُ وَ آمَنَ فِيهَا مَحَلَّتَهُ وَ حَذَّرَهُ إِبْلِيسَ وَ عَدَاوَتَهُ فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفَاسَةً عَلَيْهِ بِدَارِ الْمُقَامِ وَ مُرَافَقَةِ الْأَبْرَارِ فَبَاعَ الْيَقِينَ بِشَكِّهِ وَ الْعَزِيمَةَ بِوَهْنِهِ وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلًا وَ بِالِاغْتِرَارِ نَدَماً ثُمَّ بَسَطَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فِي تَوْبَتِهِ وَ لَقَّاهُ كَلِمَةَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ إِلَى جَنَّتِهِ وَ أَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِيَّةِ وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّيَّةِ اختيار الأنبياء وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعَايِشَ تُحْيِيهِمْ وَ آجَالٍ تُفْنِيهِمْ وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ وَ أَحْدَاثٍ تَتَابَعُ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ رُسُلٌ لَا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ وَ لَا كَثْرَةُ الْمُكَذِّبِينَ لَهُمْ مِنْ سَابِقٍ سُمِّيَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ‏ أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ عَلَى ذَلِكَ نَسَلَتِ الْقُرُونُ وَ مَضَتِ الدُّهُورُ وَ سَلَفَتِ الْآبَاءُ وَ خَلَفَتِ الْأَبْنَاءُ مبعث النبي‏ إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ ( صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم )لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيماً مِيلَادُهُ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ ( صلى‏الله‏عليه‏وسلم )لِقَاءَهُ وَ رَضِيَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَكْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْيَا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقَامِ الْبَلْوَى فَقَبَضَهُ إِلَيْهِ كَرِيماً ( صلى‏الله‏عليه‏وآله ) وَ خَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِيَاءُ فِي أُمَمِهَا إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ القرآن و الأحكام الشرعية كِتَابَ رَبِّكُمْ فِيكُمْ مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ مُفَسِّراً مُجْمَلَهُ وَ مُبَيِّناً غَوَامِضَهُ بَيْنَ مَأْخُوذٍ مِيثَاقُ عِلْمِهِ وَ مُوَسَّعٍ‏ عَلَى الْعِبَادِ فِي جَهْلِهِ وَ بَيْنَ مُثْبَتٍ فِي الْكِتَابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُومٍ فِي السُّنَّةِ نَسْخُهُ وَ وَاجِبٍ فِي السُّنَّةِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِي الْكِتَابِ تَرْكُهُ وَ بَيْنَ وَاجِبٍ بِوَقْتِهِ وَ زَائِلٍ فِي مُسْتَقْبَلِهِ وَ مُبَايَنٌ بَيْنَ مَحَارِمِهِ مِنْ كَبِيرٍ أَوْعَدَ عَلَيْهِ نِيرَانَهُ أَوْ صَغِيرٍ أَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ وَ بَيْنَ مَقْبُولٍ فِي أَدْنَاهُ مُوَسَّعٍ فِي أَقْصَاهُ و منها في ذكر الحج‏ وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ يَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ يَأْلَهُونَ إِلَيْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَيْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا كَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ يُحْرِزُونَ الْأَرْبَاحَ فِي مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ يَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً وَ لِلْعَائِذِينَ حَرَماً فَرَضَ حَقَّهُ وَ أَوْجَبَ حَجَّهُ وَ كَتَبَ عَلَيْكُمْ وِفَادَتَهُ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ
ترجمه :
خداى را سپاس كه گويندگان به عرصه ستايشش نمى‏رسند و شماره گران از عهده شمردن نعمت‏هايش بر نيايند و كوشندگان حقّش را ادا نكنند خدايى كه انديشه‏هاى بلند او را درك ننمايند، و هوش‏هاى ژرف به حقيقتش دست نيابند، خدايى كه اوصافش در چهار چوب حدود نگنجد، و به ظرف وصف در نيايد، و در مدار وقت معدود، و مدت محدود قرار نگيرد. با قدرتش خلايق را آفريد، و با رحمتش بادها را وزيدن داد، و اضطراب زمينش را با كوهها مهار نمود. آغاز دين شناخت اوست، و كمال شناختش باور كردن او، و نهايت از باور كردنش يگانه دانستن او، و غايت يگانه دانستنش اخلاص به او، و حدّ اعلاى اخلاص به او نفى صفات (زائد بر ذات) از اوست، چه اينكه هر صفتى گواه اين است كه غير موصوف است، و هر موصوفى شاهد بر اين است كه غير صفت است. پس هر كس خداى سبحان را با صفتى وصف كند او را با قرينى پيوند داده، و هر كه او را با قرينى پيوند دهد دوتايش انگاشته، و هر كه دوتايش انگارد داراى اجزايش دانسته، و هر كه او را داراى اجزاء بداند حقيقت او را نفهميده، و هر كه حقيقت او را نفهميد برايش جهت اشاره پنداشته، و هر كه براى او جهت اشاره پندارد محدودش به حساب آورده، و هر كه محدودش بداند چون معدود به شماره‏اش آورده، و كسى كه گويد: در چيست حضرتش را در ضمن چيزى در آورده، و آن كه گفت: بر فراز چيست آن را خالى از او تصور كرده. ازلى است و چيزى بر او پيشى نجسته، و نيستى بر هستى‏اش مقدم نبوده، با هر چيزى است ولى منهاى پيوستگى با آن، و غير هر چيزى است امّا بدون دورى از آن، پديد آورنده موجودات است بى‏آنكه حركتى كند و نيازمند به كار گيرى ابزار و وسيله باشد، بيناست بدون احتياج به منظرگاهى از آفريده‏هايش، يگانه است چرا كه او را مونسى‏ نبوده تا به آن انس گيرد و از فقدان آن دچار وحشت شود. آفرينش جهان بى‏سابقه ماده و مواد مخلوقات را لباس هستى پوشاند، و آفرينش را آغاز كرد، بدون به كار گيرى انديشه و سود جستن از تجربه و آزمايش، و بدون آنكه حركتى از خود پديد آورده، و فكر و خيالى كه ترديد و اضطراب در آن روا دارد. موجودات را پس از به وجود آمدن به مدار اوقاتشان تحويل داد، و بين اشياء گوناگون ارتباط و هماهنگى برقرار كرد، ذات هر يك را اثر و طبيعتى معين داد، و آن اثر را لازمه وجود او نمود، در حالى كه به تمام اشياء پيش از به وجود آمدنشان دانا، و به حدود و انجام كارشان محيط و آگاه، و به اجزا و جوانب همه آنها آگاه و آشنا بود. سپس خداى سبحان جوها را شكافت، و اطراف آن را باز گشود، و فضاهاى خالى را در آن ايجاد كرد. آن گاه آبى را كه امواجش در هم شكننده، و خود انبوه و متراكم بود در آن فضاى باز شده روان نمود. آن را بر پشت بادى سخت وزان و جنباننده و بر كننده و شكننده بار كرد، به آن باد فرمود تا آب را از جريان باز دارد، و آن را بر نگهدارى آب تسلط داد، و باد را براى حفظ حدود و جوانب آب قرين گماشت. فضا در زير باد نيرومند گشاده و باز، و آب جهنده بالاى سر آن در جريان. سپس باد ديگرى به وجود آورد كه منشأ وزش آن را مهار كرد، و پيوسته ملازم تحريك آبش قرار داد، و آن را به تندى و زانيد، و از جاى دورش بر انگيخت، آن را به برهم زدن آب متراكم، و بر انگيختن امواج درياها فرمان داد. باد فرمان گرفته آب را همچون مشك شير كه براى گرفتن كره بجنبانند به حركت آورد، و آن گونه كه در فضاى خالى مى‏وزد بر آن سخت وزيد، اولش را به آخرش، و ساكنش را به متحركش بر مى‏گرداند، تا آنكه انبوهى از آب به ارتفاع زيادى بالا آمد، و آن مايه متراكم كف كرد، آن گاه خداوند آن كف را در هواى گشاده و فضاى فراخ بالا برد، و آسمانهاى هفتگانه را از آن كف ساخت، پايين‏ترين آسمان را به صورت موجى نگاه داشته شده، و بالاترين آن را به صورت سقفى محفوظ و طاقى بر افراشته قرار داد، بدون ستونى كه آنها را بر پا دارد، و بى ميخ و طنابى كه نظام آنها را حفظ كند. آن گاه آسمان را به زيور ستارگان و روشنى كواكب درخشان آرايش داد، و آفتاب فروزان و ماه درخشان را در آن كه فلكى گردان و سقفى روان و صفحه‏اى جنبان بود روان ساخت آفرينش فرشتگان سپس ميان آسمانهاى بلند را از هم گشود، و از فرشتگان مختلف خود پر كرد. گروهى در سجده‏اند و آنان را ركوعى نيست، برخى در ركوعند بدون قدرت بر قيام، و عده‏اى بدون حركت از جاى خود در حال قيامند، و شمارى منهاى ملالت و خستگى در تسبيح‏اند، خواب در ديده، بيهوشى در عقل، سستى در كالبد، و غفلت فراموشى به آنان راه ندارد. و برخى امين وحى خداوند، و زبان گويا به سوى پيامبران، و واسطه اجراى حكم و امر حق‏اند. گروهى محافظان بندگان از حوادث، و دربانان درهاى بهشتهايند. بعضى قدمهايى ثابت در قعر زمينها، و گردن‏هايى بالاتر از برترين آسمان، و هيكل‏هايى از پهندشت هستى گسترده‏تر، و دوشهايى مناسب پايه‏هاى عرش دارند، ديدگانشان در برابر عظمت عرش به زير افتاده، و در زير آن جايگاه در بالهاى خود پيچيده‏اند، بين آنان و موجودات ما دونشان حجابهايى از عزت و پرده‏هايى از قدرت افكنده شده، در خيال خود براى خداوند صورتى تصوير ننمايند، و صفات او را چون اوصاف مخلوقات نينگارند، و به اماكن محدودش نسازند، و او را به همانند و امثال اشاره نكنند قسمتى از اين خطبه در وصف آفرينش آدم (ع) سپس خداوند سبحان از قسمت‏هاى سخت و نرم و شيرين و شور زمين خاكى را جمع كرد و بر آن آب پاشيد تا پاك و خالص شد، آن گاه آن مادّه خالص را با رطوبت آب به صورت گل چسبنده در آورد، سپس از آن گل صورتى پديد كرد داراى جوانب گوناگون و پيوستگى‏ها، و اعضاى مختلفه و گسيختگى‏ها. آن صورت را خشكاند تا خود را گرفت، و محكم و نرم ساخت تا خشك و سفالين شد، و او را تا زمان معين و وقت مقرر به حال خود گذاشت. سپس از دم خود بر آن ماده شكل گرفته دميد تا به صورت انسانى زنده در آمد داراى اذهان و افكارى كه در جهت نظام حياتش به كار گيرد، و اعضايى كه به خدمت گيرد، و ابزارى كه زندگى را بچرخاند، و معرفتش داد تا بين حق و باطل تميز دهد و مزه‏ها و بوها و رنگها و جنسهاى گوناگون را از هم باز شناسد، در حالى كه اين موجود معجونى بود از طينت رنگهاى مختلف، و همسانهايى نظير هم، و اضدادى مخالف هم، و اخلاطى متفاوت با هم، از گرمى و سردى و رطوبت و خشكى و ناخوشى و خوشى. از فرشتگان خواست به اداى امانتى كه نزد آنان داشت، و وفا به عهدى كه به آنان سفارش كرده بود در انجام سجده بر آدم و فروتنى براى اكرام به او اقدام نمايند، در آن وقت به فرشتگان گفت: «بر آدم سجده كنيد. همگان سجده كردند جز ابليس» كه غرور و تكبر او را گرفت، و بدبختى بر او چيره شد، و به آفريده شدنش از آتش احساس عزت و برترى نمود، و به وجود آمده از خاك خشكيده را پست و بى‏مقدار شمرد. خداوند هم او را براى مستحق شدنش به خشم حق، و به كمال رساندن آزمايش و به انجام رسيدن وعده‏اش مهلت داد، به او گفت: «تو از كسانى هستى كه تا وقت معين مهلت در اختيار آنان است». آن گاه آدم را در سرايى كه عيشش بى‏زحمت در اختيار بود ساكن كرد، و جايگاهش را به امنيت آراست، و او را از ابليس و دشمنى او ترساند. اما دشمنش به جايگاه زيباى او و همنشينى‏اش با نيكان رشك برد و او را بفريفت. آدم (به وسوسه دشمن) يقين را به ترديد، و عزم محكم را به دو دلى، و شادى را به ترس جابجا كرد، و ندامت را به خاطر فريب خوردن به جان خريد. آن گاه خداوند سبحان در توبه را به رويش گشود، و كلمه رحمت را به او تلقين كرد، و باز گشت به بهشت را به او وعده داد، سپس او را به اين دنيا كه محل آزمايش و از دياد نسل است فرود آورد گزينش پيامبران خداوند سبحان پيامبرانى از فرزندان آدم برگزيد كه در برنامه وحى، و امانت دارى در ابلاغ رسالت از آنان پيمان گرفت، آن زمان كه اكثر انسانها عهد خدا را به امور باطل تبديل نموده، و به حق او جهل ورزيدند، و براى او از بتان همتا گرفتند، و شياطين آنان را از معرفت به خداوند باز داشتند، و رابطه بندگى ايشان را با حق بريدند. پس خداوند رسولانش را بر انگيخت، و پيامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسيل داشت، تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، و نعمتهاى فراموش شده او را به يادشان آرند و با ارائه دلايل بر آنان اتمام حجت كنند، و نيروهاى پنهان عقول آنان را بر انگيزانند، و نشانه‏هاى الهى‏ را به آنان بنمايانند: از اين بلند آسمان كه بر بالاى سرشان افراشته، و زمين كه گهواره زير پايشان نهاده، و معيشتهايى كه آنان را زنده مى‏دارد، و اجلهايى كه ايشان را به دست مرگ مى‏سپارد، و ناگواريهايى كه آنان را به پيرى مى‏نشاند، و حوادثى كه به دنبال هم بر آنان هجوم مى‏آورد. خداوند سبحان بندگانش را بدون پيامبر، يا كتاب آسمانى، يا حجتى لازم، يا نشان دادن راه روشن رها نساخت. پيامبرانى كه كمى عددشان، و كثرت تكذيب كنندگانشان آنان را از تبليغ باز نداشت، از پيامبر گذشته‏اى كه او را از نام پيامبر آينده خبر دادند، و پيامبر آينده‏اى كه پيامبر گذشته او را معرفى كرد. بر اين منوال قرنها گذشت، و روزگار سپرى شد، پدران در گذشتند و فرزندان جاى آنها را گرفتند مبعث پيامبر اسلام (ص) تا خداوند محمّد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را براى به انجام رساندن وعده‏اش، و به پايان بردن مقام نبوت مبعوث كرد، در حالى كه قبولى رسالت او را از تمام انبيا گرفته بود، نشانه‏هايش روشن، و ميلادش با عزت و كرامت بود. در آن روزگار اهل زمين مللى پراكنده، داراى خواسته‏هايى‏ متفاوت، و روشهايى مختلف بودند، گروهى خدا را تشبيه به مخلوق كرده، عده‏اى در نام او از حق منحرف بوده، و برخى غير او را عبادت مى‏نمودند. چنين مردمى را به وسيله پيامبر از گمراهى به هدايت رساند، و به سبب شخصيّت او از چاه جهالت به در آورد. آن گاه لقايش را براى محمّد صلّى اللّه عليه و آله اختيار كرد و جوار خود را براى او پسنديد، با فراخواندنش از اين دنيا به او اكرام نمود، و براى او فردوس اعلا را به جاى قرين بودن به ابتلائات و سختيها بر گزيد، و او را كريمانه به سوى خود برد (درود خدا بر او و خاندانش باد) و آن حضرت (به وقت انتقال به آخرت) هر آنچه را انبياء گذشته در امت خود به وديعت نهادند در ميان شما به وديعت نهاد، كه پيامبران امتها را بدون راه روشن، و نشانه پا برجا، سر گردان و رها نگذاشتند قرآن و احكام شرعى اين وديعت كتاب پروردگارتان در ميان شماست، كه حلال و حرامش، واجب و مستحبش، ناسخ و منسوخش، امر آزاد و غير آزادش، خاص و عامش، پندها و امثالش، مطلق و مقيّدش، و محكم و متشابهش را بيان كرد، مبهمش را تفسير نمود، و مشكلاتش را توضيح داد. برابر با پيمانى كه از بندگان گرفته تحصيل آگاهى به قسمتى از قرآن واجب، و دانستن رموز برخى ديگر از آيات لازم نيست، وجوب احكامى در قرآن معين، و نسخ آن در حديث روشن است، و قسمتى از مسائل اجرايش بنا بر سنت واجب، و تركش بنا بر قرآن آزاد است. وجوب برخى از احكام تا زمانى معين ثابت، و پس از انقضاء مدت زائل شدنى است. بين گناهان كبيره كه بر آن وعده عذاب داده، و معاصى صغيره كه اميد مغفرت در آن است تفاوت گذاشته، و ميان آنچه اجراى اندكش مقبول، و ترك بسيارش آزاد است فرق نهاده قسمتى از اين خطبه در باره حج زيارت خانه خود را كه قبله مردم قرار داده بر شما واجب نموده، كه مشتاقان چون چهارپايان به آب رسيده به آن هجوم مى‏كنند، و همانند كبوتران به آن پناه مى‏برند. حج را نشانه خاكسارى در برابر عظمت، و اعتراف به عزت خداونديش قرار دارد. شنوندگانى از عبادش را برگزيد كه‏ دعوتش را لبيك گفتند، و سخن او را تصديق نمودند، در آنجا كه پيامبران او به عبادت برخاستند ايستادند، و بين خود و فرشتگانى كه گرداگرد عرش مى‏گردند شباهت ايجاد كردند، در تجارت‏خانه عبادت او سودها تحصيل مى‏كنند، و به وعده‏گاه مغفرت او شتابان روى مى‏آورند. خداى سبحان كعبه را نشانه اسلام و حرم امن پناهندگان قرار داد. زيارتش را فرض، و حقّش را لازم، و رفتن به سويش را بر شما واجب نمود، و اعلام كرد: «بر آنان كه توانايى رفتن دارند زيارت بيت واجب است، و آن كه با روى گرداندن كفر ورزد بداند كه خدا از او و همه جهانيان بى نياز است»


مربوط به :شرح حدیثی درباره آخرین گفتگوهای پیامبر اعظم(ص) و حضرت فاطمه زهرا(س) - 1398/10/09
عنوان فیش :آخرین گفتگوهای پیامبر اعظم و حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیهما
کلیدواژه(ها) : حضرت زهرا(سلام الله علیها), شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

عَن عائِشَةَ بِنتِ طَلحَةَ عَن عائِشَةَ قالَت ما رَأَیتُ مِنَ النّاسِ اَحَداً اَشبَهَ کَلاماً وَ حَدیثاً بِرَسولِ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) مِن فاطِمَةَ. کانَت اِذا دَخَلَت عَلَیهِ رَحَّبَ بِها وَ قَبَّل یَدَیها وَ اَجلَسَها فی مَجلِسِهِ فَاِذا دَخَلَ عَلَیها قامَت اِلَیهِ فَرَحَّبَت بِهِ وَ قَبَّلَت یَدَیهِ وَ دَخَلَت عَلَیهِ فی مَرَضِهِ فَسارَّها فَبَکَت ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَت. فَقُلتُ کُنتُ اَریٰ لِهٰذِهِ فَضلاً عَلَی النِّساءِ فَاِذا هِیَ امرَأَةٌ مِنَ النِّساءِ فَبَینَما هِیَ تَبکیٰ اِذ ضَحِکَت. فَسَأَلتُها فَقالَت اِنّی اِذَن لَبَذِرَةٌ. فَلَمّا تُوَفِّیَ رَسولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) سَأَلتُها فَقالَت اِنَّهُ اَخبَرَنی اَنَّهُ یَموتُ فَبَکَیتُ ثُمَّ اَخبَرَنی اَنّی اَوَّلُ اَهلِهِ لُحوقاً بِهِ فَضَحِکتُ.(۱)

عَن عائِشَةَ بِنتِ طَلحَة عَن عائِشَة قالَت ما رَأَیتُ مِنَ النّاسِ اَحَداً اَشبَهَ کَلاماً وَ حَدیثاً بِرَسولِ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) مِن فاطِمَة
دختر جناب طلحه، به نام عایشه از زنهای معروف قریش بوده و [نقل میکند از] همسر محترم پیغمبر اکرم، که عایشه(۲) میگوید من ندیدم هیچ کس را که از حیث حرف زدن، از حیث صحبت کردن، شبیه باشد به پیغمبر به قدر جناب فاطمه (سلام‌الله علیها) -که این ایّام،(۳) مناسب با این بزرگوار است- حالا این روایت در مورد کلام و حدیث است؛ قبلها یک روایت دیگری من دیدم -آن هم از عایشه است- که در مورد راه رفتن و نگاه کردن و این خصوصیّات هم میگوید فاطمه (سلام‌الله علیها) اشبه‌النّاس به پیغمبر بود.

کانَت اِذا دَخَلَت عَلَیهِ رَحَّبَ بِها
بعد میگوید وقتی جناب فاطمه (سلام‌الله علیها) وارد بر منزل پیغمبر میشد، حضرت ترحیب میکردند، [یعنی] خوشامد میگفتند.

وَ قَبَّل یَدَیها
پیغمبر دست مبارک فاطمه‌ی زهرا را میبوسید.

وَ اَجلَسَها فی مَجلِسِه
او را در جای خودش می‌نشاند. احترامی که پیغمبر برای این دختر، این بانوی بزرگِ همه‌ی دورانهای بشر قائل بوده، در این حد است.

فَاِذا دَخَلَ عَلَیها قامَت اِلَیهِ فَرَحَّبَت بِهِ وَ قَبَّلَت یَدَیه
وقتی [هم که] پیغمبر وارد منزل او میشد، او بلند میشد، خوشامد میگفت، دست مبارک پیغمبر را میبوسید.

وَ دَخَلَت عَلَیهِ فی مَرَضِه
فاطمه در [دوران] مریضی پیغمبر، در بیماریِ آخرِ پیغمبر، بر او وارد شد.

فَسارَّها فَبَکَت
با پیغمبر درگوشی صحبت کردند. فاطمه (سلام‌الله علیها) گریه کرد.

ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَت
دوباره درگوشی با هم صحبت کردند، فاطمه (سلام‌الله علیها) لبخند زد و خندید.

فَقُلتُ کُنتُ اَریٰ لِهٰذِهِ فَضلاً عَلَی النِّساء فَاِذا هِیَ امرَأَةٌ مِنَ النِّساء فَبَینَما هِیَ تَبکیٰ اِذ ضَحِکَت
عایشه میگوید با خودم گفتم این چه حالتی است. من این خانم را برتر از دیگر زنها میدانستم. معلوم میشود که ایشان هم زنی مثل زنهای دیگر است. یک بار گریه میکند، یک بار خنده میکند.

فَسَأَلتُها فَقالَت اِنّی اِذَن لَبَذِرَة
رفتم خدمتش سؤال کردم که قضیّه چه بود. فرمود نمیگویم به تو؛ اگر بگویم، افشاکننده هستم -به تعبیر رایج عوامانه‌ی ما، دهن‌لق مثلاً- حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) علّت این قضیّه را به من نگفت.

فَلَمّا تُوَفِّیَ رَسولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) سَأَلتُها
بعد از رحلت پیغمبر هم باز دوباره سؤال کردم از حضرت. آن وقت دیگر مانع برطرف شده؛ یعنی وقتی پیغمبر از دنیا رفته است، دیگر حالا این حرف [اگر] گفته بشود اشکالی ندارد.

فَقالَت اِنَّهُ اَخبَرَنی اَنَّهُ یَموتُ فَبَکَیتُ
فرمود: پیغمبر خبر از مردنِ خودش داد، این موجب گریه‌ی من شد.

ثُمَّ اَخبَرَنی اَنّی اَوَّلُ اَهلِهِ لُحوقاً بِهِ فَضَحِکتُ
بعد اطّلاع داد به من که من اوّلین کسی از خانواده‌ی او خواهم بود که به او ملحق خواهم شد، این خوشحال کرد من را و خندیدم.
1 )
امالی طوسی، مجلس چهاردهم، ص ۴۰۰؛

عَن عائِشَةَ بِنتِ طَلحَةَ عَن عائِشَةَ قالَت ما رَأَیتُ مِنَ النّاسِ اَحَداً اَشبَهَ کَلاماً وَ حَدیثاً بِرَسولِ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) مِن فاطِمَةَ. کانَت اِذا دَخَلَت عَلَیهِ رَحَّبَ بِها وَ قَبَّل یَدَیها وَ اَجلَسَها فی مَجلِسِهِ فَاِذا دَخَلَ عَلَیها قامَت اِلَیهِ فَرَحَّبَت بِهِ وَ قَبَّلَت یَدَیهِ وَ دَخَلَت عَلَیهِ فی مَرَضِهِ فَسارَّها فَبَکَت ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَت. فَقُلتُ کُنتُ اَریٰ لِهٰذِهِ فَضلاً عَلَی النِّساءِ فَاِذا هِیَ امرَأَةٌ مِنَ النِّساءِ فَبَینَما هِیَ تَبکیٰ اِذ ضَحِکَت. فَسَأَلتُها فَقالَت اِنّی اِذَن لَبَذِرَةٌ. فَلَمّا تُوَفِّیَ رَسولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) سَأَلتُها فَقالَت اِنَّهُ اَخبَرَنی اَنَّهُ یَموتُ فَبَکَیتُ ثُمَّ اَخبَرَنی اَنّی اَوَّلُ اَهلِهِ لُحوقاً بِهِ فَضَحِکتُ.
ترجمه :
عایشه گوید: در میان مردم ندیدم که در گویش و گفتار کسی از فاطمه به رسول خدا شبیه‌تر باشد. وقتی او به نزد پیامبر می‌آمد، حضرت به او خوشامد میگفت و دستانش را میبوسید و در جای خودش می‌نشاند و وقتی پیامبر به نزد او میرفت، فاطمه برمی‌خاست و به ایشان خوشامد میگفت و دستانشان را میبوسید. فاطمه در بیماری پیامبر به نزد ایشان آمد و آن حضرت با او به نجوا سخن گفت و فاطمه گریست؛ سپس باز نجوا کرد و فاطمه خندید. نزد خودم گفتم من گمان میکردم که این زن بر دیگر زنان فضیلتی دارد و اکنون او را میبینم که چون زنان دیگر است، زیرا در میان گریه ناگاه میخندد. آن گاه در این باره از خودش پرسیدم، فرمود اکنون صلاح نیست که من جواب تو را بگویم. چون رسول خدا وفات کرد، در آن باره پرسیدم و او فرمود: ایشان به من خبر داد که در این بیماری وفات خواهد کرد، پس من گریستم؛ سپس فرمود من نخستین کسی از خاندان او هستم که به او خواهم پیوست، و من خندیدم.


مربوط به :شرح حدیثی درباره سیره مردمی پیامبر اعظم(ص) - 1398/10/03
عنوان فیش :مردمی بودن به ادّعا نیست، باید با طبقات مختلف مردم انس بگیریم
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), رفتار پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) با مردم, سیره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), مردمی بودن مسئولان
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

أَخبَرَنَا ابنُ مَخلَدٍ قَالَ: أَخبَرَنَا الخَلَدِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ القَطَّانُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادُ بنُ مُوسَی الخُتَّلِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو إِسمَاعِیلَ إِبرَاهِیمُ بنُ سُلَیمَانَ المُؤَدِّبُ عَن عَبدِ اللَّهِ بنِ مُسلِمٍ عَن سَعِیدِ بنِ جُبَیرٍ عَنِ ابنِ عَبَّاسٍ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِه) یَجلِسُ عَلَی الأرضِ وَ یَأْکُلُ عَلَی الأرضِ وَ یَعتَقِلُ الشَّاةَ وَ یُجِیبُ دَعوَةَ المَملُوکِ عَلَی خُبزِ الشَّعِیرِ.(۱)

عَن ابن عبّاس قال: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِه) یَجلِسُ عَلَی الأرض
[پیامبر] دنبال این نبود که یک فرشی، چیزی داشته باشد؛ در مسجد، در ملاقات با یک نفری که در بین راه با ایشان برخورد میکرد، و میخواست دو کلمه حرف بزند، روی زمین می‌نشست.
وَ یَأْکُلُ عَلَی الأرض
گاهی غذایش را هم همین طور که روی زمین نشسته بود، میخورد. سفره‌ای بیندازند و آدابی و تشکیلاتی و حالا یک بشقابی، کاسه‌ای، چیزی مثلاً؛ نه، همین طور روی زمین می‌نشستند و غذای ساده‌ای میل میکردند.
وَ یَعتَقِلُ الشَّاة
گوسفندی فرضاً داشتند، ریسمان گوسفند را دستشان میگرفتند. «یَعتَقِل» از «عِقال کردن» است دیگر، یعنی آن را نگه داشتن، گوسفند را نگه میداشتند. خب، این خلاف شأن است دیگر؛ ماها اگر باشیم، حالا یک گوسفندی هم داشته باشیم، دستمان نمیگیریم توی خیابان و کوچه. این بزرگوار میکردند این کار را.
وَ یُجِیبُ دَعوَةَ المَملُوکِ عَلَی خُبزِ الشَّعِیر
گاهی یک غلامی مثلاً نشسته بود یک جایی روی زمین و داشت نان جوی میخورد؛ حضرت عبور میکردند، تعارف میکرد، آقا! بفرمایید؛ می‌نشستند حضرت پهلوی او. نمیگفتند شأن ما نیست، نمیشود، مناسب نیست.
اینکه ما این قدر میگوییم و میشنویم که باید مردمی باشیم، یعنی این. مردمی بودن به ادّعاکردن نیست. با مردم، با زندگیِ مردم کنار بیاییم، مثل مردم زندگی کنیم، با طبقات مختلف مردم انس بگیریم. این، معنای مردمی بودن است. بعضی از ماها که حالا معمّم هستیم، اگر مثلاً یک آدم ذی‌شأنی، آدم محترمی باشد، خب، سلام علیک میکنیم، گرم میگیریم، اگر کاری با ما داشته باشد گوش میکنیم، آقا! یک استخاره‌ای بکنید، قرآن را درمی‌آوریم و یک استخاره‌ای برایش [میگیریم]. اگر یک آدم فرودستی باشد، یک آدم مثلاً [سطح] پائینی باشد؛ نه، اعتنا و اهتمامی نمیکنیم! این، خلاف سیره‌ی رسول اللّه است. سیره‌ی پیغمبر این است که با فقرا و با ضعفا و مانند اینها کنار می‌آمد. به شئون ظاهری و آن چیزهایی که به حسب ظاهر موجب جلال و شوکت و این چیزها است، اهمّیّتی نمیداد. وضع زندگی پیغمبر این طور بود؛ این برای ما واقعاً درس است. حالا ما البتّه نه توقّع داریم، نه میشود توقّع داشت که مثل آن بزرگوار یا مثل امیرالمؤمنین رفتار کنیم؛ نه، خب، وضع آنها وضع دیگری است، جایگاهشان جایگاه دیگری است امّا آن را بایستی ملاک قرار بدهیم. آن را مثل یک نشانه‌ای [قرار دهیم]؛ شما فرض کنید از یک دامنه‌ی کوهی دارید میروید بالا، آن قلّه مورد نظرتان است، به قلّه نمیرسید امّا به طرف قلّه میروید، حرکت به آن سمت میکنید؛ باید اینجوری باشد.
1 )
امالی طوسی، مجلس چهاردهم، ص ۳۹۳؛

أَخبَرَنَا ابنُ مَخلَدٍ قَالَ: أَخبَرَنَا الخَلَدِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ القَطَّانُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادُ بنُ مُوسَی الخُتَّلِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو إِسمَاعِیلَ إِبرَاهِیمُ بنُ سُلَیمَانَ المُؤَدِّبُ عَن عَبدِ اللَّهِ بنِ مُسلِمٍ عَن سَعِیدِ بنِ جُبَیرٍ عَنِ ابنِ عَبَّاسٍ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِه) یَجلِسُ عَلَی الأرضِ وَ یَأْکُلُ عَلَی الأرضِ وَ یَعتَقِلُ الشَّاةَ وَ یُجِیبُ دَعوَةَ المَملُوکِ عَلَی خُبزِ الشَّعِیرِ
ترجمه :
ابن عبّاس گوید: پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله) بر زمین می‌نشست، و بر زمین غذا میخورد، و گوسفند به دستشان میگرفت، و دعوت برده‌ای را به نان جوین میپذیرفت‌.


مربوط به :شرح حدیثی از پیامبر اعظم(ص) درباره مؤمنانی که مرتبه‌شان از صحابه بالاتر است - 1398/10/01
عنوان فیش :درجه والای مومنانی که پیغمبر (صلی الله علیه واله) را ندیده اند
کلیدواژه(ها) : اصحاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

اَخبَرَنا اَبُو الحَسَنِ مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ مَخلَدٍ قالَ: حَدَّثَنا اَبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَمرِو بنِ البَختَریِّ الرَّزّازُ اِملاءً فِی السَّنَةِ المُقَدَّمِ ذِکرُها قالَ: حَدَّثَنا سَعدانُ بنُ نَصرٍ قالَ: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ مُصعَبٍ القِرقِسانیُّ قالَ: حَدَّثَنا الاَوزاعیُّ، عَن اَسیدِ بنِ خالِدِ بنِ دُرَیکٍ، عَن عَبدِ اللهِ بنِ مُحَیریزٍ قالَ: قُلتُ‌ لِرَجُلٍ‌ مَن‌ اَصحابُ‌ النَّبیّ‌ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) -قَالَ الاَوزاعیُّ: حَسِبتُ اَنا اَنَّهُ یُکَنّى اَبا جُمُعَةٍ- حَدِّثنا حَدیثاً سَمِعتَهُ مِن رَسولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) قالَ: لَاُحَدِّثَنَّکَ حَدیثاً جَیِّداً: تَغَدَّینا یَوماً مَعَ رَسولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) وَ مَعَنا اَبو عُبَیدَةَ بنُ الجَرّاحِ فَقُلنا: یا رَسولَ اللهِ هَل اَحَدٌ خَیرٌ مِنّا، اَسلَمنا مَعَکَ وَ جاهَدنا مَعَکَ قالَ: بَلى قَومٌ مِن اُمَّتی یَأتونَ مِن بَعدِکُم فَیُؤمِنونَ بی.(۱)

عن عبدالله بن مُحَیریز قُلتُ‌ لِرَجُلٍ‌ مَن‌ اَصحابُ‌ النَّبیّ‌ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) -قَالَ الاَوزاعیُّ: حَسِبتُ اَنا اَنَّهُ یُکَنّى اَبا جُمُعَةٍ- حَدِّثنا حَدیثاً سَمِعتَهُ مِن رَسولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه)
شخص [عبدالله بن‌محیریز] فرصت پیدا کرده، دستش به یکی از اصحاب پیغمبر -که اوزاعی میگوید گمان میکنم این شخصی که از او نقل میکند، کنیه‌اش اباجمعه بود- رسیده و میخواهد استفاده کند؛ میگوید: یک حدیثی که از پیغمبر شنیدی را برای ما نقل کن.

قالَ: لَاُحَدِّثَنَّکَ حَدیثاً جَیِّداً: تَغَدَّینا یَوماً مَعَ رَسولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) وَ مَعَنا اَبو عُبَیدَةَ بنُ الجَرّاحِ فَقُلنا: یا رَسولَ اللهِ هَل اَحَدٌ خَیرٌ مِنّا، اَسلَمنا مَعَکَ وَ جاهَدنا مَعَکَ
آن صحابی گفت که یک حدیث خوبی برایتان نقل میکنم؛ یک روز مثلاً صبحانه یا ناهار در خدمت حضرت بودیم و غذا خوردیم؛ ابوعبیده که جزو رجال معروفِ دوروبرِ پیغمبر بود [حضور داشت و گفتیم:] شما کسی بهتر از ما هم می‌شناسید؟ اوّل که به تو ایمان آوردیم، اسلام را اختیار کردیم؛ بعد هم که با تو آمدیم و جنگ کردیم؛ بهتر از این چه میشود؟ شما کسی بهتر از ما را سراغ دارید؟

قالَ: بَلى قَومٌ مِن اُمَّتی یَأتونَ مِن بَعدِکُم فَیُؤمِنونَ بی
پیغمبر (صلّی الله علیه و آله) فرمودآن کسانی که به من ایمان می‌آورند، در حالی که من را ندیده‌اند، از شما افضلند. در دعای سمات میخوانید که «وَ آمَنّا بِهِ وَ لَم ‌نَرَهُ صِدقاً وَ عَدلاً»؛(۲) یعنی به پیغمبر ایمان آوردیم -«صِدقاً وَ عَدلاً» قید «آمَنّا» است- در حالی که پیغمبر را ندیده‌ایم. آن کسانی که آن وجود نورانی را ندیده‌اند، آن معجزات را ندیده‌اند، آن تأثیرِ نَفَس را ندیده‌اند، آن کسانی آن تجسّم توحید، تجسّم اخلاق، تجسّم فضیلت، تجسّم همه‌ی آرزوهایی را که ممکن است به ذهنِ برترینِ انسانها برسد -که رسول اکرم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله) بود- ندیده‌اند، در عین حال به او ایمان آورده‌اند و وظایف شرعی‌شان را انجام داده‌اند و جهاد در راه خدا هم کرده‌اند، معلوم است که از شما افضلند؛ درست است؛ مقتضای عقل و قاعده هم همین است.
امام (رضوان ‌الله ‌علیه) فرمودند این کسانی که امروز هستند، از اصحاب پیغمبر، یا بالاترند یا کمتر نیستند؛ واقعش همین است. آن جوانِ مؤمنِ مخلصی که از همه‌ی لذّات زندگی، از همه‌ی آرزوهای جوانی، از همه‌ی شهوات، خواسته‌ها، از زندگیِ راحت، از پدر و مادر، از همسر، از فرزند چشم میپوشد، میرود در راه خدا جهاد [میکند] -حالا یا در جبهه‌های دفاع مقدّس، مثل آن دورانها، یا در جبهه‌ی دفاع از حرم، مثل زمان ما، یا دفاع از امنیّت، فرق نمیکند- از آنها بالاترند. قدر این حالت را باید دانست؛ و قدردانی‌اش هم به این است که واقعاً و حقیقتاً آن جوری که از ما توقّع هست عمل کنیم؛ بخصوص ما عمّامه‌ای‌ها که خب مرجعِ دینِ مردم محسوب میشویم و دینشان را از ما میخواهند سؤال کنند، تقیّد به دین داشته باشیم. و اگر ماها از جهت تقوا و پرهیزکاری و ورع از محارم و بی‌رغبتی به جلوه‌های مادّیِ دنیا و زیبایی‌های دنیا و مانند اینها، تقیّد را به خودمان تحمیل کنیم و وادار کنیم خودمان را به این معنا، مسلّماً بهتر از آنها هستیم.
1 )
امالی طوسی، مجلس چهاردهم، ص ۳۹۱؛

اَخبَرَنا اَبُو الحَسَنِ مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ مَخلَدٍ قالَ: حَدَّثَنا اَبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَمرِو بنِ البَختَریِّ الرَّزّازُ اِملاءً فِی السَّنَةِ المُقَدَّمِ ذِکرُها قالَ: حَدَّثَنا سَعدانُ بنُ نَصرٍ قالَ: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ مُصعَبٍ القِرقِسانیُّ قالَ: حَدَّثَنا الاَوزاعیُّ، عَن اَسیدِ بنِ خالِدِ بنِ دُرَیکٍ، عَن عَبدِ اللهِ بنِ مُحَیریزٍ قالَ: قُلتُ‌ لِرَجُلٍ‌ مَن‌ اَصحابُ‌ النَّبیّ‌ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) -قَالَ الاَوزاعیُّ: حَسِبتُ اَنا اَنَّهُ یُکَنّى اَبا جُمُعَةٍ- حَدِّثنا حَدیثاً سَمِعتَهُ مِن رَسولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) قالَ: لَاُحَدِّثَنَّکَ حَدیثاً جَیِّداً: تَغَدَّینا یَوماً مَعَ رَسولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) وَ مَعَنا اَبو عُبَیدَةَ بنُ الجَرّاحِ فَقُلنا: یا رَسولَ اللهِ هَل اَحَدٌ خَیرٌ مِنّا، اَسلَمنا مَعَکَ وَ جاهَدنا مَعَکَ قالَ: بَلى قَومٌ مِن اُمَّتی یَأتونَ مِن بَعدِکُم فَیُؤمِنونَ بی.
ترجمه :
عبداﷲبن‌محیریز گفته است: به مردی از اصحاب پیامبر -که اوزاعی [از راویان این حدیث] گفته گمان میکنم که کنیه‌اش ابوجمعه بود- گفتم حدیثی از رسول خدا که خودت آن را شنیده باشی برایمان بگو. او گفت حدیثی خوب برایتان خواهم گفت: روزی با رسول خدا صبحانه میخوردیم و ابوعبیدة‌بن‌جرّاح هم با ما بود که گفتیم: آیا مردمانی بهتر از ما هستند، حال آنکه به تو اسلام آوردیم و به همراهت جنگیدیم؟ ایشان فرمود: آری! گروهی از امّتم پس از شما می‌آیند که [ندیده] به من ایمان می‌آورند.


مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌ - 1398/08/24
عنوان فیش :وجود مقدّس پیغمبر، برترین نقطه‌ی عالم امکان
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن, حدیث

متن فیش :
به معنای واقعی کلمه، وجود مقدّس پیغمبر قلّه‌ی عالم وجود و برترین نقطه‌ی عالم امکان است. قرآن، خود را «نور» توصیف کرده است؛ در قرآن یکی از تعبیراتی که درباره‌ی خود قرآن شده است «نور» است: قَد جٰاءَکُم مِنَ اللهِ نورٌ وَکِتٰبٌ مُبین؛(1) قرآن نور است. از همسر مکرّم پیغمبر اسلام نقل شده است که درباره‌ی پیغمبر سؤال کردند، ایشان در جواب گفت «کان خُلقه القرآن»؛(2) یعنی قرآن مجسّم؛ پس پیغمبر هم نور است. نور وسیله‌ی روشنایی و وسیله‌ی حیات انسان است، پیغمبر وسیله‌ی روشنایی و حیات جوامع انسانی است. اینها چیزهایی است که بشر بتدریج به اینها خواهد رسید. به معنای واقعی کلمه، وجود مقدّس پیغمبر نور است که آن شاعر عرب هم میگوید «ولد الهدیٰ فالکائنات ضیاء»؛ به معنای واقعی کلمه همین جور است. «و فم الزّمان تبسّم و ثناء»؛ خدا کند که دنیای اسلام این جور باشد؛ در روز ولادت پیغمبر بر لبان دنیای اسلام تبسّم باشد، غم و اندوه ننشیند؛ این آرزوی ما است.
1 ) سوره مبارکه المائدة آیه 15
يا أَهلَ الكِتابِ قَد جاءَكُم رَسولُنا يُبَيِّنُ لَكُم كَثيرًا مِمّا كُنتُم تُخفونَ مِنَ الكِتابِ وَيَعفو عَن كَثيرٍ ۚ قَد جاءَكُم مِنَ اللَّهِ نورٌ وَكِتابٌ مُبينٌ
ترجمه :
ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان می‌کردید روشن می‌سازد، به سوی شما آمد؛ و از بسیاری از آن، (که فعلاً افشای آن مصلحت نیست،) صرف نظر می‌نماید. (آری،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد.

2 )
مسند احمد، احمد بن حنبل، ج ۶، ص ۱۶۳؛ الطبقات الكبرى ، ابن سعد، ج ‏۱، ص ۲۷۳؛ مجموعة ورام (تنبيه الخواطر)، ورام بن ابی فراس، ج‏ ۱، ص ۸۹؛ شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید : ج ۶ ص ۳۴۰

سألت عائشة فقلت أخبرني عن خلق رسول الله صلى الله عليه وسلم فقالت «كان خلقه القرآن »
ترجمه :
سعد بن هشام گوید از عایشه پرسیدم؛ مرا از اخلاق رسول خدا (ص) آگاه کن او پاسخ داد: براستی که اخلاق پیامبر (ص) همان قرآن بود.


مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌ - 1396/09/15
عنوان فیش :رحمت الهی برای تبعیت کنندگان از پیامبر اسلام(ص)
کلیدواژه(ها) : تبعیت از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
وجود مبارک پیغمبر، رحمت بود؛ رحمةً للعالمین بود. این رحمت، هم به پیروان آن بزرگوار و [هم به] کسانی که راه او را و هدایت او را بپذیرند، سرایت میکند؛ مرحوم میشوند، مورد رحمت الهی قرار میگیرند. فرمود: فَسَاَکتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤتُونَ الزَّکو'ةَ وَ الَّذینَ هُم بِـایٰتِنا یُؤمِنُونَ * اَلَّذینَ‌ یَتَّبِعُونَ‌ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الاُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکتُوبًا عِندَهُم فِی التَّوریٰةِ وَ الاِنجیلِ؛(1) آن کسانی که تبعیّت میکنند از این بزرگوار، دنبال او حرکت میکنند، هدایت او را میپذیرند، مشمول رحمت الهی هستند؛ این وعده‌ی الهی است و بُروبرگرد ندارد. دنیای اسلام و امّت اسلامی فرازونشیب‌های زیادی را طی کرده است، امّا آن‌وقتی از رحمت دنیوی و اخروی الهی برخوردار شده است که تبعیّت کرده است؛ فَالَّذینَ ءامَنوا بِهٖ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ‌ وَ اتَّبَعُوا النّورَ الَّذی اُنزِلَ مَعَهُ اُولٰئِکَ هُمُ المُفلِحُون؛(2) [البتّه] آنهایی که دنبال کنند حرکت این بزرگوار را.
1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 156
وَاكتُب لَنا في هٰذِهِ الدُّنيا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ إِنّا هُدنا إِلَيكَ ۚ قالَ عَذابي أُصيبُ بِهِ مَن أَشاءُ ۖ وَرَحمَتي وَسِعَت كُلَّ شَيءٍ ۚ فَسَأَكتُبُها لِلَّذينَ يَتَّقونَ وَيُؤتونَ الزَّكاةَ وَالَّذينَ هُم بِآياتِنا يُؤمِنونَ
ترجمه :
و برای ما، در این دنیا و سرای دیگر، نیکی مقرّر فرما؛ چه اینکه ما به سوی تو بازگشت کرده‌ایم! «(خداوند در برابر این تقاضا، به موسی) گفت:» مجازاتم را به هر کس بخواهم می‌رسانم؛ و رحمتم همه چیز را فراگرفته؛ و آن را برای آنها که تقوا پیشه کنند، و زکات را بپردازند، و آنها که به آیات ما ایمان می‌آورند، مقرّر خواهم داشت!

1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 157
الَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذي يَجِدونَهُ مَكتوبًا عِندَهُم فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ يَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَيَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتي كانَت عَلَيهِم ۚ فَالَّذينَ آمَنوا بِهِ وَعَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ
ترجمه :
همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند؛ آنها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند.

2 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 157
الَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذي يَجِدونَهُ مَكتوبًا عِندَهُم فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ يَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَيَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتي كانَت عَلَيهِم ۚ فَالَّذينَ آمَنوا بِهِ وَعَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ
ترجمه :
همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند؛ آنها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند.


مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی - 1395/09/27
عنوان فیش :منّت خداوند بر بشریت بواسطه وجود مقدّس پیغمبر اعظم
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
اهمّیّت وجودیِ وجود مقدّس پیغمبر اعظم ‌بقدری است که خدای متعال به‌خاطر دادن این نعمت به بشر، بر او منّت میگذارد؛ لَقَد مَنَّ اللّهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن اَنفُسِهِم.(1) امام سجّاد (علیه‌الصّلاةوالسّلام) در صحیفه‌ی سجّادیّه این‌جور عرض میکند به خدای متعال: اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی مَنَّ عَلَینا بِمُحَمَّدٍ نَبیِّه دونَ الاُمَمِ الماضیَة وَ القُرونِ السّالِفَة.(2) منّت الهی برای این عطیّه‌ی بزرگ به بشریّت، تصریح قرآن و کلام ائمّه‌ی معصومین است؛ این خیلی عظمت است. «رَحمَةً لِلعٰلَمین»(3) تعبیری است که خدای متعال برای پیغمبر بیان فرموده است، نه «لِفِرقَةٍ مِنَ البَشَر» یا «لِجَمعٍ مِنَ العالَمین»؛ نه، رَحمَةً لِلعٰلَمین؛ برای همه رحمت است. آن پیامی که او از سوی خداوند متعال آورده است، هدیه میکند به بشریّت؛ این بصیرت را، این راه را در اختیار همه‌ی آحاد بشر قرار میدهد.
1 )
صحیفه سجادیه؛ دعای دوم(صلوات و درود بر محمد و خاندانش)

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَليْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ- صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دُونَ الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ وَ الْقُرُونِ‏ السَّالِفَةِ، بِقُدْرَتِهِ الَّتِي لَا تَعْجِزُ عَنْ شَيْ‏ءٍ وَ إِنْ عَظُمَ، وَ لَا يَفُوتُهَا شَيْ‏ءٌ وَ إِنْ لَطُفَ ...
ترجمه :
حمد و سپاس خداوندى را كه بر ما منّت نهاد و پيامبر خود محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به رسالت بر ما فرستاد. اين نعمت ويژه ما بود و امتهاى گذشته كه در قرنهاى پيشين مى‏زِيستند بى‏بهره از آن بودند.اين همه برآمده از قدرت اوست كه ناتوان نبوَد در هر كار هر چند سترگ بُوَد و فرو نگذارد هيچ كارى را هر چند خرد بُوَد...

1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 164
لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنينَ إِذ بَعَثَ فيهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ
ترجمه :
خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.

3 ) سوره مبارکه الأنبياء آیه 107
وَما أَرسَلناكَ إِلّا رَحمَةً لِلعالَمينَ
ترجمه :
ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.


مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی - 1395/09/27
عنوان فیش :شناخت صراط مستقیم بواسطه تمسک به پیامبر(ص)
کلیدواژه(ها) : صراط مستقیم, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
آیات کریمه‌ی قرآن درباره‌ی پیغمبر و درباره‌ی تعالیمی که به پیغمبر میدهد و بنای جامعه‌ی اسلامی نوپا را قدم به قدم و کلمه به کلمه به پیغمبر تعلیم میدهد، خیلی زیاد است. توصیه‌ی ما به خودمان، به جوانهایمان، به مبلّغین امور دینی، به کسانی که سررشته‌های فکر مردم دست اینها است، این است که به همه‌ی این آیات مراجعه کنند، همه‌ی این مفاهیم را در قرآن ببینند؛ یک مجموعه است، یک مجموعه‌ی کامل است. اشکال کار ما این است که ما از مجموعه‌ی کامل تعالیم الهی خطاب به پیغمبر و توصیفی که خدا از پیغمبر میکند، غفلت میکنیم. اگر این مجموعه‌ی کامل را مقابل نظر قرار بدهیم، آن‌وقت آن رفتار درست، آن صراط مستقیمی که پیغمبر بر آن قرار داشته، جلوی پای ما ظهور پیدا خواهد کرد. اِنَّکَ عَلیٰ صِراطٍ مُستَقیم؛(1) این صراط مستقیم را باید پیدا کرد.
1 ) سوره مبارکه الزخرف آیه 43
فَاستَمسِك بِالَّذي أوحِيَ إِلَيكَ ۖ إِنَّكَ عَلىٰ صِراطٍ مُستَقيمٍ
ترجمه :
آنچه را بر تو وحی شده محکم بگیر که تو بر صراط مستقیمی.


مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین - 1393/09/06
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
پیغمبر اکرم پیش خداى متعال التماس میکند، تضرّع میکند که «اَللّهُمَّ اهدِ قَومى»؛ قومش همانهایى بودند که او را میزدند، او را طرد میکردند، او را تهدید به قتل میکردند، اینهمه بر او زحمت وارد مىآوردند، او پیش خداى متعال التماس میکند که خدایا، اینها را نجات بده، اینها را شفا بده، اینها را هدایت کن!

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی - 1391/11/10
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
بشارت میلاد پیغمبر و برکات الهی که بر این میلاد بزرگ مترتب شده است، متعلق به همه‌ی آزادگان عالم است.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی - 1391/11/10
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
ولادت پیغمبر سرآغاز همهی برکاتی است که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی - 1391/11/10
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
دنیای اسلام باید رابطه‌ی معنوی و قلبی و عاطفی خود با نبی مکرم را روزبه‌روز تقویت کند؛ این نقطه‌ی مشترک بین همه‌ی مسلمانان عالم است.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی - 1391/11/10
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
ولادت پیغمبر سرآغاز همه‌ی بركاتی است كه خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران حج‌ - 1391/07/03
عنوان فیش :درود فرستادن پروردگار و فرشتگان الهی بر پیغمبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
مقام و مرتبه‌ی وجود مقدس پیغمبر اکرم چیزی نیست که ما انسانها با زبانهای قاصر و ناقصِ خودمان و با فهمهای کوتاهِ خودمان بتوانیم آن را تصویر کنیم؛ ما فقط عشق میورزیم، ما فقط اظهار اخلاص و خاکساری میکنیم؛ بیشتر از این، کاری از ما برنمی‌آید. پیغمبر کسی است که خدای متعال میگوید: «انّ اللّه و ملائکته یصلّون علی النّبیّ».(1) ذات مقدس پروردگار به او درود میفرستد، فرشتگان خدای متعال به او درود میفرستند؛ ما کی هستیم که بتوانیم مقام او را بفهمیم، بشناسیم؟ اما به او محبت داریم، به او عشق میورزیم، پای سخن او می‌ایستیم. این باید برای ما به عنوان یک اصل محفوظ باشد: پای سخن پیغمبرمان باید بایستیم؛ و آن، سخن توحید است، سخن اسلام است، قرآن است.
1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 56
إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا صَلّوا عَلَيهِ وَسَلِّموا تَسليمًا
ترجمه :
خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید.


مربوط به :بیانات در دیدار دیدار مسئولان نظام و میهمانان خارجی شرکت‌کننده در بیست و پنجمین کنفرانس وحدت اسلامی - 1390/11/21
عنوان فیش :تربیت پیغمبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) برای بزرگ‌ترین رسالت دوران تاریخ بشر
کلیدواژه(ها) : امت بزرگ اسلامی, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
ما مسلمانها برای اینکه راه هدایت را پیدا کنیم، کافی است شخصیت پیغمبر را بشناسیم. عقیده‌ی ما البته این است که همه‌ی بشریت از وجود پیغمبر باید استفاده کنند و میکنند، اما اولی‌ به استفاده، ما امت اسلامی هستیم. این موجود عظیم، دارای خُلُق عظیم، این شخصیتی که خدای متعال او را برای بزرگترین رسالت دوران تاریخ بشر تربیت کرد که امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: «انّ اللَّه عزّ و جلّ ادّب نبیّه فاحسن ادبه فلمّا اکمل له الادب قال انّک لعلی خلق عظیم ثمّ فوّض الیه امر الدّین و العباد لیسوس عباده»؛(1) خدای متعال این شخصیت عظیم را پرورید، تربیت کرد، رشد داد، همه‌ی لوازم یک کار عظیم تاریخی را در این وجود مطهر و مقدس فراهم کرد، بعد این بار سنگین را بر دوش او گذاشت؛ این بار سنگین رسالت تاریخی را. لذا امروز که روز هفده ربیع‌الاول است، روز ولادت نبی مکرم است، شاید بتوان گفت بزرگترین عید بشریت در طول تاریخ انسانی است که یک چنین انسان عظیمی را خدای متعال هدیه کرد به بشر، به تاریخ بشر؛ و این بزرگوار هم به لوازم این کار قیام کرد.
1 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج ‏1، ص 266، ح 4؛
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏17، ص 4، ح 3؛

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ‏ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ‏ عِبَادَهُ‏ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُّ وَ لَا يُخْطِئُ فِی شَيْ‏ءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّه‏ ... .
ترجمه :
فضيل بن يسار گويد: شنيدم امام صادق(علیه السلام) به يكى از ياران قيس ماصر مى‏فرمود: خداوند عز و جل پيامبرش را تربيت كرد و نيكو تربيتش كرد و چون ادب و تربيتِ او را به كمال رساند، فرمود:" همانا تو داراى خويى والا هستى". آن گاه، كار دين و امّت را به او واگذار كرد تا بندگانِ او را تربيت و اداره كند. پس فرمود:" آنچه پيامبر به شما فرمود، به كار گيريد و از آنچه شما را از آن نهى كرد، باز ايستيد". پيامبر خدا، هدايتْ‏شده و توفيقْ‏يافته بود و به وسيله" روح القُدُس" تأييد و كمك مى‏شد. در هيچ امرى از امور اداره مردم، دچار لغزش و خطا نمى‏شد؛ چرا كه آراسته به آداب الهى بود.


مربوط به :بیانات در دیدار دیدار مسئولان نظام و میهمانان خارجی شرکت‌کننده در بیست و پنجمین کنفرانس وحدت اسلامی - 1390/11/21
عنوان فیش :اطمینان به وعده‌های الهی از درس‌های پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)
کلیدواژه(ها) : امت بزرگ اسلامی, وعده‌های الهی, اعتماد به خدا, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
امروز ما مسلمانها بر روی شخصیت پیغمبر اکرم اگر تمرکز کنیم، دقت کنیم، بخواهیم درس بگیریم، برای دین و دنیای ما کافی است. برای بازگشت عزت ما نگاه کردن به این وجود و یاد گرفتن از او و درس گرفتن از او کافی است.
(...)
امت اسلامی امروز به پیشرفت علمی نیاز دارد، به ثقه و اطمینان به خدای متعال نیاز دارد، به روابط سالم و اخلاق حسنه در میان خودمان احتیاج داریم، باید با هم برادرانه رفتار کنیم، باید با هم با گذشت رفتار کنیم، باید نسبت به یکدیگر حلم داشته باشیم، باید با اغماض برخورد کنیم. مظهر همه‌ی این خصوصیات پیغمبر اکرم است. علم او، حلم او، اغماض او، رحمت او و تودّد او با ضعفا، عدالت او نسبت به همه‌ی آحاد جامعه، مظهر اینها پیغمبر است. درس بگیریم از پیغمبر؛ به اینها احتیاج داریم ما. امروز ما احتیاج داریم به اطمینان به خدای متعال، وثوق به خدا، اطمینان به وعده‌های الهی. خدای متعال به ما وعده کرده است؛ فرموده است اگر مجاهدت کنید، اگر تلاش کنید، خدای متعال شما را به مقصود میرساند(1) و شما در سایه‌ی ایستادگی، به اهداف خود دست پیدا میکنید. در مقابل شهوات دنیائی احساس ضعف و زبونی نکنیم؛ در مقابل مال، در مقابل مقام، در مقابل وسوسه‌های گوناگون نفسانی احساس ضعف نکنیم؛ ایستادگی کنیم. اینهاست آن چیزی که بشریت را به اوج کمال میرساند، یک ملت را عزت میبخشد، یک جامعه را به خوشبختی و سعادت واقعی میرساند. به اینها ما احتیاج داریم؛ مظهر همه‌ی اینها پیغمبر ماست.
1 ) سوره مبارکه العنكبوت آیه 69
وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنينَ
ترجمه :
و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.


مربوط به :بیانات در دیدار دیدار مسئولان نظام و میهمانان خارجی شرکت‌کننده در بیست و پنجمین کنفرانس وحدت اسلامی - 1390/11/21
عنوان فیش : هدایت الهی, راه هدایت مردم, شخصیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), سیره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : هدایت الهی, راه هدایت مردم, شخصیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), سیره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
ما مسلمانها برای اینکه راه هدایت را پیدا کنیم، کافی است شخصیت پیغمبر را بشناسیم.

مربوط به :بیانات در دیدار دیدار مسئولان نظام و میهمانان خارجی شرکت‌کننده در بیست و پنجمین کنفرانس وحدت اسلامی - 1390/11/21
عنوان فیش :ایستادگی پیغمبر(ص)؛ عامل پی‌ریزی جامعه نبوی
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), بعثت پیامبر اسلام, زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), شخصیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), جوانی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), تاریخ دوران جاهلیت و ولادت و کودکی پیامبر اسلام(صل, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل, ایستادگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), حکومت نبوی, زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), شخصیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), سیره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), نظام‌سازی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
این زندگی نبی مکرم است، آن دوران کودکی‌اش است، آن دوران جوانی‌اش است، قبل از بعثت. امانت او به جوری است که همه‌ی قریش و همه‌ی عربی که او را میشناختند، به او لقب «امین» دادند. انصاف او نسبت به افراد و نگاه عادلانه‌ی او نسبت به افراد جوری است که وقتی میخواهند حجرالاسود را به جای خود نصب کنند، و طوائف عرب، قبائل عرب با هم مناقشه دارند، نزاع دارند، او را به عنوان حَکم قرار میدهند؛ در حالی که یک جوانی است. این نشان‌دهنده‌ی نگاه منصفانه‌ی او به همه است که همه این را میدانستند. او را صادق میدانستند، او را امین میدانستند. این دوران جوانی‌اش است. بعد هم دوران بعثت؛ آن از خودگذشتگی، آن مجاهدت، آن ایستادگی. همه‌ی بشرِ آن روز که با او مواجه بودند و در مقابل او بودند، نقطه‌ی مقابل او حرکت میکردند و ضدیت با او میکردند. این همه فشار، این سیزده سالِ مکه، چه سالهای سختی بود؛ پیغمبر ایستاد و ایستادن او مسلمانهای مقاوم و مستحکمی به وجود آورد که هیچ فشاری روی آنها اثر نمیکرد. اینها درس است برای ما. بعد هم جامعه‌ی مدنی را تشکیل داد، ده سال بیشتر هم حکومت نکرد. اما پی‌ریزی یک بنائی را کرد که در طول قرنهای متمادی، قله‌ی بشریت در علم، در تمدن، در پیشرفت معنوی، در پیشرفت اخلاقی، در ثروت، همین جامعه بود؛ جامعه‌ای که پیغمبر طراحی کرده بود و او پی‌ریزی کرده بود.

مربوط به :بیانات در دیدار طلاب غیرایرانی حوزه‌ی علمیه‌ی قم‌ - 1389/08/03
عنوان فیش :لزوم تأسی طلاب خارجی به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در صبر مقابل مشکلات
کلیدواژه(ها) : صبر, مقاومت, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
البته شما [طلاب خارجی] در اینجا در غربت زندگی میکنید. اگرچه اینجا خانه‌ی شماست، اما از اهل خود، خویشان خود، خانواده‌ی خود دورید. سختی‌هائی دارید، مشکلاتی دارید؛ خودتان، همسرانتان، خانواده‌هاتان مشکلاتی دارند؛ اما ایستادگی کنید. خداوند متعال در اول بعثت پیغمبر چند خط اساسی را جلوی پای رسول گرامی خود گذاشت که با توجه به این چند خط و چند جهتگیری مهم، پیغمبر اکرم بتواند این بار سنگینِ بی‌نظیر را تحمل کند. یکی از این خطوط، صبر بود؛ «و لربّک فاصبر». «بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم. یا ایّها المدّثّر. قم فأنذر. و ربّک فکبّر. و ثیابک فطهّر. و الرّجز فاهجر. و لاتمنن تستکثر. و لربّک فاصبر».(1) خداوند متعال خط صبر را جلوی پیغمبر گذاشت. باید صبر کرد.
1 ) سوره مبارکه المدثر آیه 1
بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا المُدَّثِّرُ
ترجمه :
ای جامه خواب به خود پیچیده (و در بستر آرمیده)!

1 ) سوره مبارکه المدثر آیه 2
قُم فَأَنذِر
ترجمه :
برخیز و انذار کن (و عالمیان را بیم ده)،

1 ) سوره مبارکه المدثر آیه 3
وَرَبَّكَ فَكَبِّر
ترجمه :
و پروردگارت را بزرگ بشمار،

1 ) سوره مبارکه المدثر آیه 4
وَثِيابَكَ فَطَهِّر
ترجمه :
و لباست را پاک کن،

1 ) سوره مبارکه المدثر آیه 5
وَالرُّجزَ فَاهجُر
ترجمه :
و از پلیدی دوری کن،

1 ) سوره مبارکه المدثر آیه 6
وَلا تَمنُن تَستَكثِرُ
ترجمه :
و منّت مگذار و فزونی مطلب،

1 ) سوره مبارکه المدثر آیه 7
وَلِرَبِّكَ فَاصبِر
ترجمه :
و بخاطر پروردگارت شکیبایی کن!


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1389/05/27
عنوان فیش :استغفار برای همه است حتی برای پیغمبر (صلی الله علیه و اله)
کلیدواژه(ها) : توبه, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
این توبه و انابه که فرمودند، قدم اوّلش این است که به عیب کار توجه کنیم، بفهمیم کجای کار ما اشکال دارد؛ خطامان کجاست، گناهمان کجاست، تقصیرمان کجاست. از شخص خودمان هم شروع کنیم، تا بعد برسیم به دایره‌های جماعی وسیع‌تر. اول شخص خود را محاسبه کنیم، ببینیم کجا اشتباه کردیم؛ این وظیفه‌ی همه است. از ما آدمهای معمولی که تقصیر و گناه و خطا در کارمان زیاد است، بگیرید تا انسانهای برجسته، تا بندگان صالح خدا، حتّی تا اولیاءاللَّه؛ آنها هم همین جورند، آنها هم احتیاج به استغفار دارند، آنها هم احتیاج به توبه دارند. روایتی است از نبی مکرم اسلام (صلّی اللَّه علیه و اله و سلّم)، که این حدیث را هم شیعه نقل کرده‌اند، هم اهل سنت نقل کرده‌اند. از قول حضرت نقل شده است که فرمود: «انّه لیغان علی قلبی»(1)؛ دل من را غبار میگیرد، ابر میگیرد. «یغان»، «غین» به معنای «غیم» است؛ یعنی ابر. مثل روی خورشید را، روی ماه را که ابر بپوشاند، یک حالت تیرگی نسبی، جلوگیری از آن درخشش. فرمود: «لیغان علی قلبی»؛ گاهی دل مرا آن حالت ابرآلودگی و مه‌آلودگی فرا میگیرد. «و انّی لأستغفر اللَّه کلّ یوم سبعین مرّة»؛ در هر روزی من هفتاد مرتبه استغفار میکنم. پیغمبر این جمله را میفرماید؛ آن روح ملکوتی، آن ذات پاک. در یک روایت دیگر - که این از طرق ماست - دارد که «کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و اله یتوب الی اللَّه فی کلّ یوم سبعین مرّة».(2) اینجا دیگر تعبیر توبه دارد. از قول امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که پیغمبر روزی هفتاد مرتبه توبه میکرد، «من غیر ذنب»(3)؛ بدون اینکه گناهی کرده باشد. خوب، پیغمبر که معصوم است؛ از چی توبه میکند؟ مرحوم فیض (رحمة اللَّه علیه) میگوید: «انّ ذنوب الأنبیاء و الأوصیاء علیهم السّلام لیس کذنوبنا بل انّما هو ترک دوام الذّکر و الاشتغال بالمباحات». ممکن است در کوچه و بازار و زندگی معمولی برای نبی و ولی لحظه‌ی غفلتی پیش بیاید؛ آن چیزی که اکثریت زندگی ما را تشکیل میدهد، برای او ممکن است یک لحظه‌ای پیش بیاید، مشغول و سرگرم به یک امر مباحی بشود؛ خود همین برای پیغمبر استغفار دارد. بنابراین، این مخصوص ما نیست؛ این برای همه است.
1 )
صحيح مسلم، مسلم نيشابوری ، ج 8 ، ص 72 ؛
سنن أبی داود، ابو داود، ج 1 ، ص 339؛
المستدرك علی الصحیحین ، حاكم نيشابوری ، ج 1 ، ص 511 ؛
مستدرك الوسائل، محدث نوری، ج 5 ص 320 ؛ 
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 17 ص 44 ؛

إنه ليغان على قلبی وانی لأستغفر الله فی اليوم مائة مرة
ترجمه :
همانا كه قلبم را غبارى مى‏پوشاند و من روزى یكصد مرتبه از درگاه خدا آمرزش مى‏طلبم.

2 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی ج  2 ص  504  ؛
معاني‏الأخبار، شیخ صدوق، ص 383 ؛ 
وسائل‏الشيعة، شیخ حر عاملی، ج 7 ، ص 179 ؛ 
بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 84 ، ص 11 ؛

كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً وَ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَبْعِينَ مَرَّةً قَالَ قُلْتُ كَانَ يَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ قَالَ كَانَ يَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ سَبْعِينَ مَرَّةً وَ يَقُولُ وَ أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ وَ أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ سَبْعِينَ مَرَّةً
ترجمه :
رسول خدا (ص) در هر روز هفتاد بار از خدا عز و جل طلب آمرزش مى‏ نمود و به درگاه خدا عز و جل هفتاد بار توبه مى‏كرد (راوى) گويد: گفتم: او مى‏فرمود: استغفر اللَّه ربى و اتوب اليه؟ در پاسخ فرمود: هفتاد بار مى‏فرمود: استغفر اللَّه، أستغفر اللَّه، و هفتاد بار مى‏فرمود: اتوب الى اللَّه، اتوب الى اللَّه.

3 )
الكافی ، شیخ كلینی، ج 2 ، ص 449 ؛ 
معاني‏الأخبار، شیخ صدوق، ص 383 ؛
وسائل‏الشيعة، شیخ حر عاملی، ج 16 ، ص 85 ؛ 
بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 44 ، ص 275 ؛

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ فَقَالَ هُوَ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ قَالَ قُلْتُ لَيْسَ هَذَا أَرَدْتُ أَ رَأَيْتَ مَا أَصَابَ عَلِيّاً وَ أَشْبَاهَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ع مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ فِی كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ »
ترجمه :
از امام صادق (ع) پرسيدم، كلام خدا كه مى‏گويد: «هر مصيبتى كه بر شما وارد آيد حاصل دستاوردهاى شما است». فرمود: و از خیلی از گناهان نیز می گذرد و می آمرزد. گفتم این را نخواستم، آيا حوادث ناگوارى كه بر على و فرزندانش وارد آمد، اثر دستاوردهاى آنان بود؟ فرمود: همانا رسول خدا (ص) در هر شبانه روزى صد نوبت توبه و استغفار مى‏كرد، با آن كه گناهى مرتكب نشده بود.


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مردم و مسئولان نظام - 1388/12/13
عنوان فیش : امت بزرگ اسلامی, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), امت اسلامی
کلیدواژه(ها) : امت بزرگ اسلامی, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), امت اسلامی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امروز امت اسلامی بشدت نیازمند بازتولید حقائق اسلامی و بازتولید آن حوادث شگرف و عظیم است. امروز ما امت اسلامی نهایت احتیاج را به چراغ هدایت وجود پیامبر مکرم(ص) داریم.

مربوط به :بیانات در سالروز عید سعید مبعث‌ - 1388/04/29
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), عقل, تفکر, عقل‌گرایی
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), عقل, تفکر, عقل‌گرایی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اولین کار پیامبر مکرم(ص) اثاره‌‏ی عقل و برشوراندن قدرت تفکر است.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1387/12/25
عنوان فیش :عالم‌گیر شدن تدریجی هدایت پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
درست است که هدایت پیغمبر در طول قرنهای متمادی هنوز همه‌ی بشریت را فرا نگرفته است؛ اما این چراغ فروزان، این شعله‌ی روزافزون در میان بشریت هست و بتدریج در طول سالها و قرنها انسانها را به سمت این چشمه‌ی نور هدایت میکند. و در تاریخ بعد از بعثت پیغمبر و ولادت آن بزرگوار که نگاه کنید، همین تدبیر را ملاحظه میکنید. انسانیت به سمت ارزشها حرکت کرده است، ارزشها را شناخته است، بتدریج این گسترش پیدا خواهد کرد و شدت آن روز به روز بیشتر خواهد شد؛ تا اینکه ان‌شاءاللَّه »لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون«،(1) همه‌ی عالم را فرا بگیرد و بشریت در جاده‌ی هدایت و صراط مستقیم الهی حرکت حقیقی خودش را آغاز کند، که در واقع شروع زندگی بشر از آن روز است. آن روزی که حجت خدا بر مردم تمام خواهد شد و بشریت در این شاهراه بزرگ قرار خواهد گرفت.
ما امروز به عنوان امت اسلامی در برابر این نعمت بزرگ قرار داریم، باید از این نعمت استفاده کنیم. باید دل خود، دین خود، فکر خود و نیز دنیای خود، زندگی خود، محیط خود را به برکت تعالیم این دین مقدس روشن و منور کنیم؛ چون نور است، بصیرت است، میتوانیم خودمان را به آن نزدیک کنیم و میتوانیم بهره‌مند شویم. این وظیفه‌ی عمومی ما مسلمانهاست.
1 ) سوره مبارکه التوبة آیه 33
هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدىٰ وَدينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَو كَرِهَ المُشرِكونَ
ترجمه :
او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!

1 ) سوره مبارکه الصف آیه 9
هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدىٰ وَدينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَو كَرِهَ المُشرِكونَ
ترجمه :
او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!


مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اعظم (ص) - 1387/05/09
عنوان فیش :استقامت در راه حق، درسی از بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), مقاومت, بعثت پیامبر اسلام, شعب ابی‌طالب
نوع(ها) : قرآن, حدیث, نهج‌البلاغه

متن فیش :
وقتی که در مرحله‌ی اول بعثت، بعد از آنی که با گذشت سه سال یا بیشتر - که دعوت پنهانی بود، مخفی بود - پیغمبر توانسته بود سی، چهل نفر را مسلمان بکند، بعد امر الهی آمد که: «فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین. انّا کفیناک المستهزءین» (1) علنی کن، برو توی میدان، پرچم را به دست بگیر و کار را علنی کن. پیغمبر آمد وسط میدان و قضایائی که شنیده‌اید. بزرگان و صنادید قریش و زرمندان و زورمندان آن جامعه به خود ترسیدند و لرزیدند. اولین کاری که کردند، تطمیع آن بزرگوار بود. آمدند پیش جناب ابی‌طالب گفتند که این برادرزاده‌ی تو اگر ریاست میخواهد، ما ریاست مطلق خودمان را به او میدهیم؛ اگر ثروت میخواهد، آنقدر به او ثروت میدهیم که از همه‌ی ما ثروتمندتر بشود؛ اگر مایل است پادشاهی کند، ما او را به عنوان پادشاه خودمان انتخاب میکنیم. بگوئید از این حرفهائی که میزند، دست بردارد. جناب ابی‌طالب که بر جان پیغمبر میترسید و از توطئه‌ی آنها بیمناک بود، پیش پیغمبر آمد و گفت بزرگان مکه این پیغام را دادند؛ شاید نصیحت کرد، توصیه کرد که حالا شما هم یک خرده‌ای کوتاه بیائید؛ این ایستادگی به این اندازه دیگر چرا؛ لازم نیست. پیغمبر فرمود: «یا عمّ! واللَّه لو وضعوا الشّمس فی یمینی و القمر فی شمالی لاعرض عن هذا الامر لا افعله حتّی اظهره اللَّه او یذهب بما فیه» عموجان! اگر خورشید را در دست راست من بگذارند، ماه را در دست چپ من بگذارند، برای اینکه من از این هدف دست بکشم، سوگند به خدا این کار را نمیکنم؛ تا وقتی یا خدا ما را پیروز کند یا همه‌ی ما از بین برویم.
بعد در روایت دارد که «ثمّ اغرورقت عیناه من الدّمع»؛ چشم مبارک پیغمبر لبریز اشک شد و از جا بلند شد. ابوطالب این ایمان، این استقامت را وقتی که دید، منقلب شد و گفت: «یابن اخی اذهب و قل ما احببت»؛ برو هرکاری که میخواهی بکن؛ هدفت را دنبال کن. «واللَّه لا اسلّمنّک بشی‌ء» (2) سوگند به خدا من تو را با هیچ چیز عوض نمیکنم. این ایستادگی، ایستادگی می‌آفریند. این استقامت از پیغمبر، ریشه‌ی استقامت را در ابوطالب مستحکم میکند. این پایبندی به هدف، نترسیدن از دشمن، طمع نورزیدن در آنچه که در دست دشمن است، دل نبستن به امتیازی که دشمن میخواهد بدهد در مقابل متوقف کردن این راه، ایستادگی می‌آفریند، آرامش به وجود می‌آورد، اعتماد به راه و به هدف و به خدائی که این هدف متعلق به اوست، به وجود می‌آورد. لذا سی، چهل نفر بیشتر نبودند. همین سی، چهل نفر در مقابل آن همه مشکلات، آن همه دشواریها ایستادند و روز به روز زیاد شدند. روز به روز در مکه میدیدند که با عمار چه میکنند، با بلال چه معامله‌ای میشود، سمیه و یاسر چه جور زیر شکنجه قرار میگیرند و شهید میشوند؛ اینها را میدیدند، در عین حال ایمان می‌آوردند. پیشرفت حق اینجوری است. صرفاً در حالت آسایش، در حالت امن و امان پرچم حق را بلند کردن و پای آن سینه زدن، حق پیش نمیرود. حق آن وقتی پیش میرود که صاحب حق، پیرو حق، در راه پیشرفت حق از خود استقامت و استحکام نشان بدهد.
آیه‌ی قرآن میفرماید: «محمّد رسول اللَّه و الّذین معه اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم» (3) اشداء بر کفار معنایش این نیست که با کفار دائم در حال جنگند. اشداء، شدت، یعنی استحکام، استواری، خورده نشدن. یک فلزی زنگ میزند، خورده میشود، پوک میشود، از بین میرود؛ یک فلز هم قرنهای متمادی که بگذرد، دچار خوردگی و زنگ‌زدگی و پوسیدگی و پوکی نمیشود. اشداء یعنی این. شدت یعنی استحکام. استحکام یک وقت در میدان جنگ است، یک جور بروز میکند؛ یک وقت در میدان گفتگوی با دشمن است، یک جور بروز میکند. شما ببینید پیغمبر در جنگهای خود، آنجائی که لازم بود با طرف خود و دشمن خود حرف بزند، چه جوری حرف میزند. سرتا پای نقشه‌ی پیغمبر استحکام است؛ استوار، یک ذره خلل نیست. در جنگ احزاب پیغمبر با طرفهای مقابل وارد گفتگو شد، اما چه گفتگوئی! تاریخ را بخوانید. اگر جنگ است، با شدت؛ اگر گفتگو است، با شدت؛ اگر تعامل است، با شدت؛ با استحکام. این معنای اشداء علی الکفار است.
رحماء بینهم، یعنی در بین خودشان که هستند، نه؛ اینجا دیگر خاکریز نرم است، انعطاف وجود دارد؛ اینجا دیگر آن شدت و آن صلابت نیست. اینجا باید دل داد و دل گرفت. اینجا باید با هم با تعاطف رفتار کرد.
همان ایستادگیِ اول بعثت، منجر میشود به استقامت عجیب سه سال در شعب ابی‌طالب. شوخی نیست؛ سه سال در یک دره‌ای در مجاورت مکه، بدون آب، بدون گیاه، در زیر آفتاب سوزان. پیغمبر، جناب ابی‌طالب، جناب خدیجه، همه‌ی مسلمانها و همه‌ی خانواده‌هایشان توی این تکه - شکاف کوه - زندگی کردند. راه هم بسته بود که برای اینها غذا نیاید، خوراک نیاید. گاهی در ایام موسم - که بر طبق سنن جاهلی آزاد بود، یعنی جنگ نبود - میتوانستند داخل شهر بیایند، اما تا میخواستند جنسی را در دکانی معامله کنند، ابوجهل و ابولهب و بقیه‌ی بزرگان مکه به نوکرها و فرزندان خودشان سفارش کرده بودند که هر وقت آنها خواستند جنسی را بخرند، شما وارد معامله شوید، دو برابر پول بدهید، جنس را شما بخرید و نگذارید آنها جنس بخرند. با یک چنین وضعیت سختی سه سال را گذراندند. این شوخی است؟
آن استقامت اوّلی، آن عمود مستحکم این خیمه، آن دل متوکل علی اللَّه است که چنین استقامتی را در فضا به وجود می‌آورد که آحاد صبر میکنند. شب تا صبح بچه‌ها از گرسنگی گریه میکردند که صدای گریه‌ی بچه‌ها از توی شعب ابی‌طالب به گوش کفار قریش میرسید و ضعفای آنها هم دلشان میسوخت؛ اما از ترس اقویا جرئت نمیکردند کمک کنند. اما مسلمان که بچه‌اش در مقابلش پرپر میزد - که چقدر در شعب مردند، چقدر بیمار شدند، چقدر گرسنگی کشیدند - تکان نخورد. امیرالمؤمنین به فرزند عزیزش محمد بن حنفیه فرمود: «تزول الجبال و لا تزل» (4) کوهها ممکن است تکان بخورند؛ از جا کنده شوند؛ تو از جا کنده نشو. این همان نصیحت پیغمبر است؛ این همان وصیت پیغمبر است. این است راه برخاستن امت اسلامی؛ بعثت امت اسلامی این است. این درس پیغمبر به ماست. بعثت این را به ما تعلیم میدهد.
صرف اینکه بنشینیم، بگوئیم آیه‌ای نازل شد و جبرئیلی آمد و پیغمبر مبعوث به رسالت شد و خوشحال بشویم که کی ایمان آورد و کی ایمان نیاورد، مسئله‌ای را حل نمیکند. مسئله این است که ما باید از این حادثه - که مادر همه‌ی حوادث دوران حیات مبارک پیغمبر است - درس بگیریم. همه‌ی این بیست‌وسه سال درس است.
من یک وقت به بعضی دوستان گفتم زندگی پیغمبر را میلی متری باید مطالعه کرد. هر لحظه‌ی این زندگی یک حادثه است؛ یک درس است؛ یک جلوه‌ی عظیم انسانی است؛ تمام این بیست‌وسه سال همینجور است. جوانهای ما بروند تاریخ زندگی پیغمبر را از منابع محکم و مستند بخوانند و ببینند چه اتفاقی افتاده است. اگر شما می‌بینید امتی به این عظمت به وجود آمد - که امروز هم بهترین حرفها، بهترین راهها، بزرگترین درسها، شفابخش‌ترین داروها برای بشریت توی همین مجموعه‌ی امت اسلامی است - این جور به وجود آمد، گسترش پیدا کرد و ریشه‌دار شد. والّا صرف اینکه حق با ما باشد، ما پیش نمیرویم؛ حق همراه با ایستادگی. امیرالمؤمنین - بارها من این جمله را از آن بزرگوار نقل کردم - در جنگ صفین فرمود: «لا یحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر». (5) این پرچم را کسانی میتوانند بلند کنند که اولاً بصیرت داشته باشند، بفهمند قضیه چیست، هدف چیست؛ ثانیاً صبر داشته باشند. صبر یعنی همین استقامت، ایستادگی، پابرجائی. این را ما باید از بعثت درس بگیریم.

امام عزیز ما رشحه‌ای از آن چشمه‌ی فیاض بود که توانست این بساط عظیم را در دنیا راه بیندازد. امام هم قلبش پر بود از ایمان به راه خود. همان طور که فرمود: «آمن الرّسول بما انزل الیه من ربّه و المؤمنون کلّ آمن باللَّه و رسله و ملائکته».(6) خود پیغمبر اول مؤمن بود.

در انقلاب ما خود امام بزرگوار، اول مؤمن به این راه بود و از همه قلبش سرشارتر بود از ایمان به این راه و این هدف؛ میفهمید، میدانست دارد چه کار میکند؛ عظمت کار را میفهمید، الزامات این کار را هم میفهمید که اولین الزام این کار این بود که با توکل به خدا در این راه محکم بایستد. محکم ایستاد. جوانان این ملت هم با ایستادگی او ایستادگی پیدا کردند؛ آحاد این مردم هم وقتی که این چشمه‌ی صبر و سکینه لبریز شد و سرازیر شد، آنها را فرا گرفت. آنها هم «هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم» شدند. این سکینه وقتی که بر دل انسانها نازل میشود، ایمان انسان زیاد میشود. بعد میفرماید: « وللَّه جنود السّماوات و الأرض». (7) از چه میترسید؟ سپاه زمین و آسمان مال خداست. با خدا باش، این سپاه زمین و آسمان مال شماست؛ در اختیار شماست. این سنتهای الهی است.
1 ) سوره مبارکه الحجر آیه 94
فَاصدَع بِما تُؤمَرُ وَأَعرِض عَنِ المُشرِكينَ
ترجمه :
آنچه را مأموریت داری، آشکارا بیان کن! و از مشرکان روی گردان (و به آنها اعتنا نکن)!

1 ) سوره مبارکه الحجر آیه 95
إِنّا كَفَيناكَ المُستَهزِئينَ
ترجمه :
ما شرّ استهزاکنندگان را از تو دفع خواهیم کرد؛

2 )
شرح‏ نهج‏البلاغة ، ابن ابی الحدید معتزلی ج  14 ص 52 ؛

الفصل الأول إجلاب قريش على بنی هاشم و حصرهم فی الشعب فأما الكلام فی الفصل الأول فنذكر منه ما ذكره محمد بن إسحاق بن يسار فی كتاب السيرة و المغازی فإنه كتاب معتمد عند أصحاب الحديث و المؤرخين و مصنفه شيخ الناس كلهم. قال محمد بن إسحاق رحمه الله لم يسبق عليا ع إلى الإيمان بالله و رسالة محمد ص أحد من الناس اللهم إلا أن تكون خديجة زوجة رسول الله ص قال و قد كان ص يخرج و معه علی مستخفين من الناس فيصليان الصلوات فی بعض شعاب مكة فإذا أمسيا رجعا فمكثا بذلك ما شاء الله أن يمكثا لا ثالث لهما ثم إن أبا طالب عثر عليهما يوما و هما يصليان فقال لمحمد ص يا ابن أخی ما هذا الذی تفعله فقال أی عم هذا دين الله و دين ملائكته و رسله و دين أبينا إبراهيم أو كما قال ع بعثنی الله به رسولا إلى العباد و أنت أی عم أحق من بذلت له النصيحة و دعوته إلى الهدى و أحق من أجابنی إليه و أعاننی عليه أو كما قال فقال أبو طالب إنی لا أستطيع يا ابن أخی أن أفارق دينی و دين آبائی و ما كانوا عليه و لكن و الله لا يخلص إليك شي‏ء تكرهه ما بقيت فزعموا أنه قال لعلی أی بنی ما هذا الذی تصنع قال يا أبتاه آمنت بالله و رسوله و صدقته فيما جاء به و صليت إليه و اتبعت قول نبيه فزعموا أنه قال له أما إنه لا يدعوك أو لن يدعوك إلا إلى خير فالزمه. قال ابن إسحاق ثم أسلم زيد بن حارثة مولى رسول الله ص فكان أول من أسلم و صلى معه بعد علی بن أبی طالب ع. ثم أسلم أبو بكر بن أبی قحافة فكان ثالثا لهما ثم أسلم عثمان بن عفان و طلحة و الزبير و عبد الرحمن و سعد بن أبی وقاص فصاروا ثمانية فهم الثمانية الذين سبقوا الناس إلى الإسلام بمكة ثم أسلم بعد هؤلاء الثمانية أبو عبيدة بن الجراح و أبو سلمة بن عبد الأسد و أرقم بن أبی أرقم ثم انتشر الإسلام بمكة و فشا ذكره و تحدث الناس به و أمر الله رسوله أن يصدع بما أمر به فكانت مدة إخفاء رسول الله ص نفسه و شأنه إلى أن أمر بإظهار الدين ثلاث سنين فيما بلغنی. قال محمد بن إسحاق و لم تكن قريش تنكر أمره حينئذ كل الإنكار حتى ذكر آلهتهم و عابها فأعظموا ذلك و أنكروه و أجمعوا على عداوته و خلافه و حدب عليه عمه أبو طالب فمنعه و قام دونه حتى مضى مظهرا لأمر الله لا يرده عنه شي‏ء قال فلما رأت قريش محاماة أبی طالب عنه و قيامه دونه و امتناعه من أن يسلمه مشى إليه رجال من أشراف قريش منهم عتبة بن ربيعة و شيبة أخوه و أبو سفيان بن حرب و
ترجمه :


2 )
شرح‏ نهج‏ البلاغة ، ابن ابی الحدید معتزلی ج  14 ص 52 ؛

و أبو سفيان بن حرب و أبو البختری بن هشام و الأسود بن المطلب و الوليد بن المغيرة و أبو جهل عمرو بن هشام و العاص بن وائل و نبيه و منبه ابنا الحجاج و أمثالهم من رؤساء قريش فقالوا يا أبا طالب إن ابن أخيك قد سب آلهتنا و عاب ديننا و سفه أحلامنا و ضلل آراءنا فإما أن تكفه عنا و إما أن تخلی بيننا و بينه فقال لهم أبو طالب قولا رفيقا و ردهم ردا جميلا فانصرفوا عنه و مضى رسول الله ص على ما هو عليه يظهر دين الله و يدعو إليه ثم شرق الأمر بينه و بينهم تباعدا و تضاغنا حتى أكثرت قريش ذكر رسول الله ص بينها و تذامروا فيه و حض بعضهم بعضا عليه فمشوا إلى أبی طالب مرة ثانية فقالوا يا أبا طالب إن لك سنا و شرفا و منزلة فينا و إنا قد استنهيناك من ابن أخيك فلم تنهه عنا و إنا و الله لا نصبر على شتم آبائنا و تسفيه أحلامنا و عيب آلهتنا فإما أن تكفه عنا أو ننازله و إياك حتى يهلك أحد الفريقين ثم انصرفوا فعظم على أبی طالب فراق قومه و عداوتهم و لم تطب نفسه بإسلام ابن أخيه لهم و خذلانه فبعث إليه فقال يا ابن أخی إن قومك قد جاءونی فقالوا لی كذا و كذا للذی قالوا فأبق علی و على نفسك و لا تحملنی من الأمر ما لا أطيقه قال فظن رسول الله ص أنه قد بدا لعمه فيه بداء و أنه خاذله و مسلمه و أنه قد ضعف عن نصرته و القيام دونه فقال يا عم و الله لو وضعوا الشمس فی يمينی و القمر فی شمالی على أن أترك هذا الأمر ما تركته حتى يظهره الله أو أهلك ثم استعبر باكيا و قام فلما ولى ناداه أبو طالب أقبل يا ابن أخی فأقبل راجعا فقال له اذهب يا ابن أخی فقل ما أحببت فو الله لا أسلمك لشي‏ء أبدا........
ترجمه :


3 ) سوره مبارکه الفتح آیه 29
مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم ۖ تَراهُم رُكَّعًا سُجَّدًا يَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضوانًا ۖ سيماهُم في وُجوهِهِم مِن أَثَرِ السُّجودِ ۚ ذٰلِكَ مَثَلُهُم فِي التَّوراةِ ۚ وَمَثَلُهُم فِي الإِنجيلِ كَزَرعٍ أَخرَجَ شَطأَهُ فَآزَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوىٰ عَلىٰ سوقِهِ يُعجِبُ الزُّرّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الكُفّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنهُم مَغفِرَةً وَأَجرًا عَظيمًا
ترجمه :
محمّد (ص) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می‌طلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانه‌های خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامی‌دارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است.

4 ) خطبه 11 : از سخنان آن حضرت است به وقتى كه در نبرد جمل پرچم را به دست فرزندش محمّد حنفيه داد
تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ عَضَّ عَلَى نَاجِذِكَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَكَ ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ .
ترجمه :
اگر كوهها از جاى بجنبد تو ثابت باش. دندان بر دندان بفشار. سر خود را به خداوند بسپار. قدمهايت را بر زمين ميخكوب كن. ديده به آخر لشگر دشمن بينداز. به وقت حمله چشم فروگير. و آگاه باش كه پيروزى از جانب خداى سبحان است

5 ) خطبه 173 : از خطبه‏هاى آن حضرت است در اينكه چه كسى شايسته خلافت است، و سفارش به تقوا و گريز از دنيا
أَمِينُ وَحْيِهِ وَ خَاتَمُ رُسُلِهِ وَ بَشِيرُ رَحْمَتِهِ وَ نَذِيرُ نِقْمَتِهِ . أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ فَإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ اسْتُعْتِبَ فَإِنْ أَبَى قُوتِلَ وَ لَعَمْرِي لَئِنْ كَانَتِ الْإِمَامَةُ لَا تَنْعَقِدُ حَتَّى يَحْضُرَهَا عَامَّةُ النَّاسِ فَمَا إِلَى ذَلِكَ سَبِيلٌ وَ لَكِنْ أَهْلُهَا يَحْكُمُونَ عَلَى مَنْ غَابَ عَنْهَا ثُمَّ لَيْسَ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَرْجِعَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ يَخْتَارَ أَلَا وَ إِنِّي أُقَاتِلُ رَجُلَيْنِ رَجُلًا ادَّعَى مَا لَيْسَ لَهُ وَ آخَرَ مَنَعَ الَّذِي عَلَيْهِ أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا خَيْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ وَ خَيْرُ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ وَ لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ وَ لَا تَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ حَتَّى تَتَبَيَّنُوا فَإِنَّ لَنَا مَعَ كُلِّ أَمْرٍ تُنْكِرُونَهُ غِيَراً . أَلَا وَ إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا الَّتِي أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِيهَا وَ أَصْبَحَتْ تُغْضِبُكُمْ وَ تُرْضِيكُمْ لَيْسَتْ بِدَارِكُمْ وَ لَا مَنْزِلِكُمُ الَّذِي خُلِقْتُمْ لَهُ وَ لَا الَّذِي دُعِيتُمْ إِلَيْهِ أَلَا وَ إِنَّهَا لَيْسَتْ بِبَاقِيَةٍ لَكُمْ وَ لَا تَبْقَوْنَ عَلَيْهَا وَ هِيَ وَ إِنْ غَرَّتْكُمْ مِنْهَا فَقَدْ حَذَّرَتْكُمْ شَرَّهَا فَدَعُوا غُرُورَهَا لِتَحْذِيرِهَا وَ أَطْمَاعَهَا لِتَخْوِيفِهَا وَ سَابِقُوا فِيهَا إِلَى الدَّارِ الَّتِي دُعِيتُمْ إِلَيْهَا وَ انْصَرِفُوا بِقُلُوبِكُمْ عَنْهَا وَ لَا يَخِنَّنَّ أَحَدُكُمْ خَنِينَ الْأَمَةِ عَلَى مَا زُوِيَ عَنْهُ مِنْهَا وَ اسْتَتِمُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ الْمُحَافَظَةِ عَلَى مَا اسْتَحْفَظَكُمْ مِنْ كِتَابِهِ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا يَضُرُّكُمْ تَضْيِيعُ شَيْ‏ءٍ مِنْ دُنْيَاكُمْ بَعْدَ حِفْظِكُمْ قَائِمَةَ دِينِكُمْ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا يَنْفَعُكُمْ بَعْدَ تَضْيِيعِ دِينِكُمْ شَيْ‏ءٌ حَافَظْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاكُمْ أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ الصَّبْرَ .
ترجمه :
رسول خدا امين وحى، و آخرين فرستادگان، و بشارت دهنده به رحمت، و بيم دهنده از عذاب او بود. اى مردم، آن كه تواناترين مردم به حكومت، و داناترين آنان به امر خدا در كار حكومت است از همه به حكومت شايسته‏تر است. اگر در مسأله حكومت فتنه جويى به فتنه برخيزد بازگشت به حق از او خواسته مى‏شود و اگر امتناع ورزيد كشته مى‏شود. به جانم سوگند، اگر جز با حضور همه مردم امامت منعقد نگردد چنين كارى شدنى نيست، ولى آنان كه حضور دارند ثبوت حكومت را بر غائبان حكم مى‏كنند، پس فرد حاضر حق رويگردانى، و غائب حق انتخاب غير را ندارد. بدانيد كه من با دو نفر مى‏جنگم: مردى كه چيزى را ادعا كند كه حق او نيست، و كسى كه رويگردان شود از چيزى كه بر عهده اوست. بندگان خدا، شما را به تقوا سفارش مى‏كنم، كه تقوا بهترين چيزى است كه عباد حق يكديگر را به آن سفارش مى‏كردند، و از بهترين عاقبتها نزد خداست. بين شما و اهل قبله باب جنگ گشوده شده، و اين پرچم را به دوش نمى‏كشد مگر آن كه اهل بصيرت و استقامت و داناى به موارد حق باشد. پس آنچه را به آن مأمور مى‏شويد انجام دهيد، و از آنچه‏ نهى مى‏گرديد باز ايستيد، و در كارى تا دقيقا بررسى نكنيد شتاب نورزيد، زيرا آنچه را شما (از روى جهل) منكر آن هستيد ما را قدرت تغيير آن هست. بدانيد دنيايى كه نسبت به آن آرزومنديد و به آن ميل داريد، و آن گاهى شما را به خشم و زمانى به خشنودى مى‏برد، نه خانه شماست و نه منزلى كه براى آن آفريده شده‏ايد، و نه جايى كه شما را به آن دعوت كرده‏اند. بدانيد كه دنيا براى شما باقى نمى‏ماند و شما هم در آن باقى نخواهيد ماند، اگر دنيا شما را به ظاهرش فريفت از شرّش نيز بيم داد. پس به خاطر بيم دهيش از آنچه فريبتان مى‏دهد چشم پوشى كنيد، و به خاطر ترساندنش از طمع به آن خوددارى نماييد، و در دنيا براى آخرتى كه به آن دعوت شده‏ايد بر يكديگر پيشى گيريد، و با عمق دل از دنيا روى بگردانيد، نبايد احدى از شما به خاطر چيزى از دنيا كه از او گرفته شده چون كنيز ناله بزند. و با شكيبايى بر طاعت خدا و محافظت بر آنچه از كتابش كه حفظ آن را از شما خواسته است نعمت خدا را بر خود تمام كنيد. بدانيد در صورتى كه پايه دين خود را حفظ نموده باشيد. از دست دادن متاع دنيا به شما زيانى وارد نكند. و بدانيد در صورت تباه كردن دين آنچه از دنيا حفظ كرده‏ايد به شما سودى ندهد. خداوند دلهاى ما و شما را متوجه حق كند، و شكيبايى را به ما و شما ارزانى دارد

6 ) سوره مبارکه البقرة آیه 285
آمَنَ الرَّسولُ بِما أُنزِلَ إِلَيهِ مِن رَبِّهِ وَالمُؤمِنونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَينَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ ۚ وَقالوا سَمِعنا وَأَطَعنا ۖ غُفرانَكَ رَبَّنا وَإِلَيكَ المَصيرُ
ترجمه :
پیامبر، به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، کاملاً مؤمن می‌باشد.) و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آورده‌اند؛ (و می‌گویند:) ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمی‌گذاریم (و به همه ایمان داریم). و (مؤمنان) گفتند: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! (انتظارِ) آمرزش تو را (داریم)؛ و بازگشت (ما) به سوی توست.»

7 ) سوره مبارکه الفتح آیه 4
هُوَ الَّذي أَنزَلَ السَّكينَةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ لِيَزدادوا إيمانًا مَعَ إيمانِهِم ۗ وَلِلَّهِ جُنودُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ۚ وَكانَ اللَّهُ عَليمًا حَكيمًا
ترجمه :
او کسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند؛ لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست، و خداوند دانا و حکیم است.


مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اعظم (ص) - 1387/05/09
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), سیره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), رفتار پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), سیره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), رفتار پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
زندگی پیغمبر را میلی متری باید مطالعه کرد. هر لحظه‌ی این زندگی یک حادثه، درس و جلوه‌ی عظیم انسانی است.

مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12
عنوان فیش :پیامبر(صلی الله علیه و آله)، معلمی آسان‌ساز
کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن, حدیث

متن فیش :
یک حدیثی از پیغمبر اکرم - غیر از آیات قرآن که: «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة»(1) که چند جای قرآن تکرار شده - است که تعلیم را به پیامبر نسبت میدهد. آن حدیث این است که: «انّ اللَّه لم یبعثنی معنّتا و لا متعنّتا ولکن بعثنی معلّما میسّرا»(2)؛ خدا من را معلم مبعوث کرده است؛ معلمِ میسّر، یعنی آسان‌ساز. زندگی را برای متعلمین خودم با آموزشهای خودم آسان میسازم و کار را بر آنها آسان میکنم. این آسان‌سازی، غیر از آسان‌گیری است؛ یعنی سهل‌انگاری نیست. من معنّت و متعنّت نیستم. نه خودم را دچار پیچ و خمهای دشوار زندگی میکنم، نه مردم را؛ بلکه با تعلیم خود، مردم را به راه راست، راه صحیح، راه آسفالته، صراط مستقیم هدایت میکنم. آسان‌سازی یعنی این. انسان گاهی به یک هدفی میخواهد دست پیدا کند، راه را بلد نیست. سنگ و خاک و خاشاک و بلندی‌های نفسگیر؛ دائم برو بالا، دائم بیا پائین، آخرش هم یا میرسد، یا نمیرسد؛ این تعنّت است. یک وقت نه، یک آدم آشنا و واردی همراهش میرود و آن انسان وارد میگوید آقا! از اینجا برو، هم راه هموار است، هم نزدیک است، هم حتماً شما را به هدفت میرساند. «معلّماً میسّرا» یعنی این. شأن معلم این است.
1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 164
لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنينَ إِذ بَعَثَ فيهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ
ترجمه :
خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.

1 ) سوره مبارکه الجمعة آیه 2
هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ
ترجمه :
و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‌خواند و آنها را تزکیه می‌کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‌آموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!

2 )
صحيح مسلم ، مسلم النيسابوری  ج 4  ص 188 ؛ 
فتح الباری ،ابن حجر ج 8  ص 401 ؛ 
كنز العمال ، متقی هندی ج 11ص 424 ؛

دخل أبو بكر يستأذن على رسول الله صلى الله عليه وسلم فوجد الناس جلوسا ببابه لم يؤذن لاحد منهم قال فأذن لأبی بكر فدخل ثم اقبل عمر فاستأذن فاذن له فوجد النبی صلى الله عليه وسلم جالسا حوله نساؤه واجما ساكتا قال فقال لأقولن شيئا اضحك النبی صلى الله عليه وسلم فقال يا رسول الله لو رأيت بنت خارجة سألتنی النفقة فقمت إليها فوجأت عنقها فضحك رسول الله صلى الله عليه وسلم وقال هن حولی كما ترى يسألننی النفقة فقام أبو بكر إلى عائشة يجأ عنقها فقام عمر إلى حفصة يجأ عنقها كلاهما يقول تسألن رسول الله صلى الله عليه وسلم ما ليس عنده فقلن والله لا نسأل رسول الله صلى الله عليه وسلم شيئا ابدا ليس عنده ثم اعتزلهن شهرا وتسعا وعشرين ثم نزلت عليه هذه الآية يا أيها النبی قل لأزواجك حتى بلغ للمحسنات منكن اجرا عظيما قال فبدأ بعائشة فقال يا عائشة انى أريد ان اعرض عليك امرا أحب ان لا تعجلی فيه حتى تستشيری أبويك قالت وما هو يا رسول الله فتلا عليها الآية قالت أفيك يا رسول الله استشير أبوی بل اختار الله ورسوله والدار الآخرة وأسألك ان لا تخبر امرأة من نسائك بالذی قلت قال لا تسألنی امرأة منهن الا أخبرتها ان الله لم يبعثنی معنتا ولا متعنتا ولكن بعثنی معلما ميسرا
ترجمه :



مربوط به :بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی - 1387/01/01
عنوان فیش :پیام توحید و عدل پیامبر(ص) علت دشمنی مخالفان
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
یک جمله در باب میلاد نبی مکرم حضرت محمد بن عبدالله (صلّی الله علیه و اله و سلّم) عرض کنیم که میلاد پرچمدار توحید و عدالت و دانایی و پاکیزگی است؛ «هو الّذی بعث فی الامّیّین رسولاً منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه»(1)؛ مظهر این همه، خود آن وجود مقدس است. از آغاز ولادت تا دوران بعثت ـ یعنی چهل سال ـ برای پیامبر عزیز ما، آزمون پاکی و امانت و جوانمردی و صداقت بود. در آن زمان دوست و دشمن، از رؤسای قبائل تا آحاد مردم و مسافرانی که به مکه سفر می‌کردند، یا کسانی که پیامبر مکرم را در سفرهای تجارتی خود زیارت می‌کردند، همه به این معنا اعتراف می‌کردند و شهادت می‌دادند که این انسان بزرگوار و نجیب، مظهر پاکی و امانت و صداقت و جوانمردی است. در طول این چهل سال یک نقطه‌ی تاریک در زندگی این بزرگوار کسی ندید، یک دروغ نشنید، یک تعدی و دست‌درازی به حقوق دیگران از او مشاهده نشد؛ همه‌ی مردم به این معنا اعتراف می‌کردند. چهل سال پیامبر مکرم را مردم با این خصال و صفات شناختند.
بعد از چهل سالگی ـ که دعوت پیامبر آغاز شد ـ از سوی بخشهای مهمی از همان مردم، سیل دشمنی و کینه و تهمت و افتراء به پیامبر آغاز شد؛ همان مردمی که قبل از بعثت به پاکیزگی و طهارت و دانائی و صداقت این بزرگوار گواهی می‌دادند، همانها بودند که بعد از بعثت به او ساحر و مجنون(2) و کذاب(3) لقب دادند که در قرآن از این تهمتها یاد شده است.بنابراین دشمنان پیامبر با شخص پیغمبر مسئله نداشتند؛ مشکل آنها با پیام پیغمبر بود. همه‌ی کسانی که جبهه‌ی متحدی را علیه پیغمبر تشکیل دادند، با پیام توحید او، با پیام عدل او و با آموزشهای مکتب او دشمنی می‌کردند.
1 ) سوره مبارکه الجمعة آیه 2
هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ
ترجمه :
و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‌خواند و آنها را تزکیه می‌کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‌آموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!

2 ) سوره مبارکه الذاريات آیه 39
فَتَوَلّىٰ بِرُكنِهِ وَقالَ ساحِرٌ أَو مَجنونٌ
ترجمه :
امّا او با تمام وجودش از وی روی برتافت و گفت: «این مرد یا ساحر است یا دیوانه!»

2 ) سوره مبارکه الذاريات آیه 52
كَذٰلِكَ ما أَتَى الَّذينَ مِن قَبلِهِم مِن رَسولٍ إِلّا قالوا ساحِرٌ أَو مَجنونٌ
ترجمه :
این گونه است که هیچ پیامبری قبل از اینها بسوی قومی فرستاده نشد مگر اینکه گفتند: «او ساحر است یا دیوانه!»

3 ) سوره مبارکه ص آیه 4
وَعَجِبوا أَن جاءَهُم مُنذِرٌ مِنهُم ۖ وَقالَ الكافِرونَ هٰذا ساحِرٌ كَذّابٌ
ترجمه :
آنها تعجّب کردند که پیامبر بیم‌دهنده‌ای از میان آنان به سویشان آمده؛ و کافران گفتند: این ساحر بسیار دروغگویی است!


مربوط به :‌بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم‌ - 1386/12/22
عنوان فیش :الهام بخش بودن پیامبر برای امت اسلامی،علت اهانت به ایشان
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
پیغمبر الهام‌بخش است برای امت اسلامی. چون این را میدانند؛ چون از بیداری امت اسلامی میترسند؛ چون از قدرت جامعه‌ی یک میلیارد و پانصد میلیونی مسلمان در سرتاسر عالم وحشت دارند، در مقابل پیغمبر صف‌آرائی میکنند. رحمة للعالمین(1) را، منشأ عظیم‌ترین خیرات و برکات برای بشریت را در مطبوعاتشان، در زبان سیاستمدارانشان، در کتاب‌نوشتنهایشان، به وسیله‌ی مزدورانشان مورد اهانت قرار میدهند. این باید ما مسلمانها را بیدار کند؛ بفهمیم که در وجود پیامبر، در شخصیت پیامبر، در خاطرات زندگی پیامبر، در هجرت پیغمبر، در جهاد پیغمبر، در سیره‌ی پیغمبر، در درسهای قولی و عملی پیغمبر، چه گنجینه‌ی عظیمی برای مسلمانها نهفته است. ما از این گنجینه اگر استفاده کنیم، امت اسلامی به آنچنان موقعیتی خواهد رسید که نتوانند دیگر به او زور بگویند؛ نتوانند او را زیر فشار قرار بدهند؛ نتوانند او را تهدید کنند؛ این درس است برای ما.
1 ) سوره مبارکه الأنبياء آیه 107
وَما أَرسَلناكَ إِلّا رَحمَةً لِلعالَمينَ
ترجمه :
ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.


مربوط به :‌بیانات در دیدار کارگزاران نظام در روز عید سعید فطر - 1386/07/21
عنوان فیش :وحدت مسلمین در عید فطر وسیله کرامت و شرف پیامبر(صلی الله علیه وآله)
کلیدواژه(ها) : عید فطر, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), وحدت
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
نماز عید فطر هم مظهری از همین وحدت در هر نقطه‌ای از نقاط دنیای اسلام است. لذا در این دعائی که ما در قنوت میخوانیم؛ «الّذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمّد (صلّی اللَّه علیه و اله) ذخرا و شرفا و کرامتا و مزیدا»(1)؛ برای وجود مقدس نبی اکرم این عید یک ذخیره است، وسیله‌ی شرف است، وسیله‌ی کرامت و ازدیاد مقام عالیِ متعالیِ آن وجود مقدس است. کِی این خصوصیات حاصل میشود؟ آن وقتی که این عید، عید آشتی‌کنان دلهای مسلمانان با یکدیگر باشد. هم در ابعاد ملی این حرف صادق است، هم در ابعاد وسیع امت اسلامی این حرف صادق است. در ابعاد ملی همچنانیکه ملت بزرگ ما در طول سالیان پس از انقلاب تا امروز تجربه کرده است، اتحاد و اتفاق کلمه، وسیله‌ی عزت اوست، وسیله‌ی قدرت اوست.
1 )
إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج ‏1 ، 288 ؛
تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی، ج 3، ص 133؛
من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 532 ؛
مصباح‏ المتهجد، شیخ طوسی، ص 654 ؛
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 380 ؛

اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ‏]
ترجمه :
اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مى‏كنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مى‏كنم بهترین چيزى را كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست كردند و پناه مى‏برم به تو از آنچه بندگان درستكارت [مخلصت] به تو پناه بردند.


مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت - 1386/06/04
عنوان فیش :توجه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به ماه شعبان نشان از اهمیت این ماه
کلیدواژه(ها) : ماه شعبان, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
این ایام ماه شعبان را مغتنم بشمارید. در این صلوات شریف ظهرها می‌خوانید: «الّذی کان رسول‌اللَّه - صلّی اللَّه علیه و اله - یدأب فی صیامه و قیامه فی لیالیه و ایّامه بخوعا لک فی اکرامه و اعظامه الی محلّ حمامه»؛ یعنی پیغمبر تا لحظه‌ی مرگ هم ماه شعبان و روزها و شبهای شعبان را گرامی می‌داشتند و همه‌ی شعبانها در زندگی آن بزرگوار این‌طور بود؛ که بعد در همین صلوات می‌خوانید: «اللّهم فأعنّا علی الاستنان بسنّته فیه و نیل الشّفاعة لدیه»(1) سنت این بزرگوار را در این ماه ان‌شاءاللَّه ادامه بدهید؛ توجه، دعا، ذکر و آماده شدن برای ورود در ماه مبارک رمضان.
1 )
مصباح المتهجد ،شیخ طوسی  ص828 ؛
اقبال الاعمال ،سیدبن طاووس ص688 ؛ 
بلدالامین ،ابراهیم بن علی عاملی كفعمی ص 186؛

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَيْتِ الْوَحْيِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِی اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ- الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَاةً كَثِيرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضًا وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَ قُوَّةٍ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ- الْأَبْرَارِ الْأَخْيَارِ الَّذِينَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وَلَايَتَهُمْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِكَ وَ لَا تُخْزِنِی بِمَعْصِيَتِكَ وَ ارْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ نَشَرْتَ عَلَيَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ أَحْيِنِی تَحْتَ ظِلِّكَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ الَّذِی كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدْأَبُ فِی صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ فِی لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فِی إِكْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الِاسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ وَ نَيْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيْهِ اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِی شَفِيعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعاً وَ اجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنِّی رَاضِياً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِياً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْيَار
ترجمه :
خداوندا بر محمد و خاندان محمد درود فرست [كسانی كه] درخت نبوت و جایگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و منشا و سرچشمه دانش و خاندان وحی [می باشند] خداوندا بر محمد و خاندان محمد درود فرست [كسانی كه] كشتی روان در گرداب های خطرناك [می باشند] كسی كه سوارش شد امان می یابد و كسی كه آن را رها نمود غرق می شود. آن كس كه از ایشان جلو افتاد، از دین جدا شود و آن كس كه از ایشان عقب افتاد، نابود است و كسی كه همراه آنان شد [به منزل مقصود] رسید. خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست، [كسانی كه] پناهگاه محكم و فریادرس انسان بیچاره و خوار و پناه فرار كنندگان و پناه پناهندگان [می باشند] و خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست درودی فراوان كه به توان و نیرویی از جانب خودت، برای ایشان سبب خشنودی و انجام حقوق محمد و خاندان محمد (ص) باشد. خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست و دلم را به اطاعت خود آباد كن و مرا به معصيت خود رسوا مكن و همدردى با كسى كه از روزیت براى او تنگ گرفته اى روزیم كن كه بر من از فضل خود وسعت رزق دادى و از عدالتت بر من منتشر كردى و مرا در زير سايه ات زنده كردى و اين ماه پيغمبر تو، سرور رسولانت است و اين شعبانى است كه آن را با رحمت و خشنودی خویش آكنده ساختی كه رسول خدا كه درود خدا بر او و خاندانش باد آن را روزه داشت و شب زنده دارى مى كرد براى تواضع به تو در اكرام و گراميداشت آن، و به همين حال تا هنگام مرگش بود. خدايا! ما را در اين ماه در پيروى روشش و رسيدن به شفاعت او ياری كن بارخدايا! ‍ او را برای ما شفيعى پذيرفته شده و راهى مستقيم به سوى خودت قرار بده ، و مرا پيرو او بگردان تا اینكه تو را در روز قيامت ملاقات كنم و از من راضى باشى و از گناهانم چشم بپوشى و برايم از طرف خودت رحمت و خشنودی واجب و لازم دانسته باشی و مرا در دارالقرار و جايگاه خوبان فرود آورى.


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1386/01/17
عنوان فیش :مرهون برکات و رحمت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم ) بودنِ همه بشریت
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
ما امروز به عنوان مسلمان و به عنوان انسان، محتاج پیامبریم؛ حتّی به عنوان مردمانی از نوع بشر. چون پیغمبر اکرم رحمةً للعالمین(1) بود؛ نه فقط رحمةً للمسلمین. همه‌ی بشریت مرهون برکات و رحمت پیامبر اعظم‌اند. آنچه که به عنوان رسالت الهی، آن بزرگوار به بشریت عطا کرده است - که جامع همه‌ی مهامّ و کلیات آن، «قرآن کریم» است - امروز در اختیار ماست و می‌توانیم از آن بهره ببریم.
پیغمبر اکرم راه نجات را بر روی بشر باز کرد؛ راه صلاح را به روی بشر گشود؛ بشریت را در جاده‌ای تشویق به حرکت کرد که حرکت در این جاده می‌تواند مشکلات بشر را از بین ببرد؛ دردها را درمان کند. بشریت دردهای دیرین دارد که مربوط به یک دوره و یک زمان نیست؛ بشریت محتاج عدالت است، محتاج هدایت است، محتاج اخلاق والای انسانی است، محتاج دستگیری و رهنمایی است؛ عقل بشر، محتاج کمک مبعوثان الهی است. این راه را به روی بشر، پیامبر اعظم با همه‌ی سعه و ظرفیت هدایت الهی باز کرد. آنچه که موجب شد و پس از این هم موجب می‌شود که بشر از برکات این هدایت و این اعانت الهی برخوردار نشود، مربوط به خود انسانهاست؛ مربوط به جهل ماست؛ مربوط به کوتاهی و کاهلی و تنبلی ماست؛ مربوط به هوی‌پرستی و نفس‌پرستی ماست. بشر اگر چشم را باز کند، عقل را به کار بیندازد، همت بگمارد، حرکت بکند، راه باز است برای اینکه همه‌ی این مشکلات و دردهای دیرین و زخمهای کهنه‌ی بشری درمان شود.
1 ) سوره مبارکه الأنبياء آیه 107
وَما أَرسَلناكَ إِلّا رَحمَةً لِلعالَمينَ
ترجمه :
ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.


مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت - 1385/06/06
عنوان فیش :استمداد دائمی از خدا، از شاخصه‌های اصولگرایی
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), انس با خدا
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
«انس با خدا»، «انس با قرآن» و «استمداد دائمی از خدا»؛ این آخری - که از شاخصه‌های اصولگرایی است - تصمین‌کننده‌ی همه‌ی آن چیزهایی است که قبلاً عرض کردیم. انس با خدا یادتان نرود. ما بارها میگوییم که خدمات مسئولان نظام از هر عبادتی بالاتر است؛ این حرف درستی است و مبالغه هم در آن نیست. اما بدانید، این خدمات، آن وقتی خدمت خواهد شد و آن وقتی با خلوص و درخشش و شفافیت خود باقی خواهد ماند که شما دلتان با خدا مأنوس باشد. اگر دل از خدا غافل شد، اگر دل رابطه‌ی خودش را با ذکر و توجه و خشوع از دست داد، همین خدمتی که ما میگوییم بالاترین عبادت است، همین خدمت، مشوب خواهد شد؛ اصلاً به کلی مشوب می‌شود و در آن اغراض و هواها میآید. جهاد در میدان جنگ و میدان نظامی که این‌قدر عظمت دارد، اگر با اهداف خدایی نباشد و بدون ارتباط با خدا باشد، به یک چیز کم‌ارزش یا بی‌ارزش و گاهی هم ضد ارزش، تبدیل میشود! لذا من بر این امر تأکید و اصرار دارم؛ بخصوص حالا که ماه شعبان هم هست. در این صلوات ماه شعبان - صلواتی که وارد شده و اول ظهر خوانده میشود - «الّلهم صلّ علی محمّد و آل محمّد شجرة النبوّة و موضع الرّسالة»، تا میرسد به اینجا «و هذا شهر نبیّک سیّد رسلک شعبان الّذی حففته منک بالرّحمة و الرّضوان»؛ این ماه پوشیده و محفوف‌شده‌ی به رحمت و رضوان الهی است؛ آن وقت «الّذی کان رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله یدأب فی صیامه و قیامه فی لیالیه و ایّامه بخوعا لک فی اکرامه و اعظامه الی محل حمامه»(1) یعنی تا دم مرگ، پیغمبر این حالت را حفظ کرد؛ ماه شعبان که میشد، ماه صیام و قیام پیغمبر بود - قیام یعنی برخاستن در نیمه‌های شب و تضرع، ذکر و خشوع، و صیام هم که روزه‌ی روز هست - این روش پیغمبر بود. ببینید پیغمبر با آن عظمت مقامش و با آن رسیدن به عالی‌ترین مرتبه‌ی عصمت، در عین حال از این تلاش و مجاهدتی که او را دائم به خدا نزدیکتر و متذکرتر کند، تا دم مرگ باز نمی‌ایستاد. چون پیغمبر هم روزبه‌روز تکامل پیدا میکرد. پیغمبرِ سال اول بعثت با پیغمبرِ سال بیست‌وسوم بعثت، یک‌جور نبودند؛ پیغمبر بیست‌وسه سال در تقرب پروردگار جلو رفته بود. اما حتّی تا همان سال آخر هم - که مراحل عالی انسانیت که اصلاً در عقل هیچ انسانی نمی‌گنجد، او طی کرده بود - از ذکر و ارتباط و اتصال و خشوع غافل نمیماند. ماها که خیلی عقبیم، خیلی احتیاج داریم. ما بیشتر از آن بزرگوار احتیاج داریم؛ منتها همت ما آن‌قدر نیست. به هر حال، ارتباط با قرآن را، نماز اول وقت را، قرآن خواندنِ هر روز را، توجه و ذکر و استمداد از خداوند را، متوسل شدن در آن جاهایی که کار مشکل میشود، آن جاهایی که بار سنگین میشود و از خدا طلب کمک کردن، اینها را فراموش نکنید، اینها بسیار مهم است.
1 )
مصباح المتهجد ،شیخ طوسی  ص828 ؛
اقبال الاعمال ،سیدبن طاووس : ص688 ؛ بلدالامین ،ابراهیم بن علی عاملی كفعمی :ص 186؛

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَيْتِ الْوَحْيِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِی اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ- الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَاةً كَثِيرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضًا وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَ قُوَّةٍ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ- الْأَبْرَارِ الْأَخْيَارِ الَّذِينَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وَلَايَتَهُمْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِكَ وَ لَا تُخْزِنِی بِمَعْصِيَتِكَ وَ ارْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ نَشَرْتَ عَلَيَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ أَحْيِنِی «8» تَحْتَ ظِلِّكَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ الَّذِی كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدْأَبُ فِی صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ فِی لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فِی إِكْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الِاسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ وَ نَيْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيْهِ اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِی شَفِيعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعاً وَ اجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاهُ «9» يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنِّی رَاضِياً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِياً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْيَار
ترجمه :
خداوندا بر محمد و خاندان محمد درود فرست [كسانی كه] درخت نبوت و جایگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و منشا و سرچشمه دانش و خاندان وحی [می باشند] خداوندا بر محمد و خاندان محمد درود فرست [كسانی كه] كشتی روان در گرداب های خطرناك [می باشند] كسی كه سوارش شد امان می یابد و كسی كه آن را رها نمود غرق می شود. آن كس كه از ایشان جلو افتاد، از دین جدا شود و آن كس كه از ایشان عقب افتاد، نابود است و كسی كه همراه آنان شد [به منزل مقصود] رسید. خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست، [كسانی كه] پناهگاه محكم و فریادرس انسان بیچاره و خوار و پناه فرار كنندگان و پناه پناهندگان [می باشند] و خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست درودی فراوان كه به توان و نیرویی از جانب خودت، برای ایشان سبب خشنودی و انجام حقوق محمد و خاندان محمد (ص) باشد. خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست و دلم را به اطاعت خود آباد كن و مرا به معصيت خود رسوا مكن و همدردى با كسى كه از روزیت براى او تنگ گرفته اى روزیم كن كه بر من از فضل خود وسعت رزق دادى و از عدالتت بر من منتشر كردى و مرا در زير سايه ات زنده كردى و اين ماه پيغمبر تو، سرور رسولانت است و اين شعبانى است كه آن را با رحمت و خشنودی خویش آكنده ساختی كه رسول خدا كه درود خدا بر او و خاندانش باد آن را روزه داشت و شب زنده دارى مى كرد براى تواضع به تو در اكرام و گراميداشت آن، و به همين حال تا هنگام مرگش بود. خدايا! ما را در اين ماه در پيروى روشش و رسيدن به شفاعت او ياری كن بارخدايا! ‍ او را برای ما شفيعى پذيرفته شده و راهى مستقيم به سوى خودت قرار بده ، و مرا پيرو او بگردان تا اینكه تو را در روز قيامت ملاقات كنم و از من راضى باشى و از گناهانم چشم بپوشى و برايم از طرف خودت رحمت و خشنودی واجب و لازم دانسته باشی و مرا در دارالقرار و جايگاه خوبان فرود آورى.


مربوط به :‌بیانات‌ در دیدار کارگزاران نظام و سفرای کشورهای اسلامی در سالروز عید مبعث - 1385/05/31
عنوان فیش :جهاد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، از اولین لحظه‌ی بعثت
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), جهاد
نوع(ها) : نهج‌البلاغه

متن فیش :
[پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)] از اولین لحظه‌ی بعثت یک جهاد مرکبِ همه‌ی جانبه‌ی دشوار را آغاز کرد و بیست‌وسه سال در نهایت دشواری این جهاد را پیش برد. جهاد او در درون خود، جهاد با مردمی که از حقیقت هیچ ادراکی نداشتند و جهاد با آن فضای ظلمانی مطلق بود، که امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه می‌فرماید: «فی فتن داستهم باخفافها و وطأتهم بأظلافها و قامت علی سنابکها»(1) از همه طرف فتنه‌ها مردم را می‌فشرد: دنیاطلبی، شهوترانی، ظلم و تعدی، رذائل اخلاقی در اعماق وجود انسانها، و دست تعدی قدرتمندانی که بدون هیچ مانع و رادعی به سوی ضعفا دراز بود. این تعدی نه فقط در مکه و در جزیرةالعرب، بلکه در برترین تمدنهای آن روز عالم؛ یعنی در امپراتوری بزرگ روم و در شاهنشاهی ایران، وجود داشت. تاریخ را نگاه کنید؛ صفحه‌ی ظلمانی تاریخ، سراسر زندگی بشر را فرا گرفته بود. مجاهدت با این قدرت عظیم و تلاش بی‌وقفه و غیر قابل تصور از اولین ساعات بعثت و تحمل وحی الهی برای پیغمبر آغاز شد و وحی الهی هم پیوسته مثل آب زلالی که به سرزمین مستعدی برسد، بر قلب مقدس آن بزرگوار نازل می‌شد و او را نیرو می‌بخشید و او همه‌ی توان خود را به کار برد تا این‌که بتواند این دنیا را در آستانه‌ی یک تحول عظیمی قرار بدهد؛ و موفق شد.
1 ) خطبه 2 : از خطبه‏هاى آن حضرت است پس از باز گشت از صفّين
أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ إِنَّهُ لَا يَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا يَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا يَفْتَقِرُ مَنْ كَفَاهُ فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا فَإِنَّهَا عَزِيمَةُ الْإِيمَانِ وَ فَاتِحَةُ الْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيْطَانِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّيَاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَيِّنَاتِ وَ تَحْذِيراً بِالْآيَاتِ وَ تَخْوِيفاً بِالْمَثُلَاتِ وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ‏ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ و منها يعني آل النبي عليه الصلاة و السلام‏ هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ وَ مِنْهَا يَعْنِي قَوْماً آخَرِينَ‏ زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ( صلى‏الله‏عليه‏وآله )مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِي‏ءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ
ترجمه :
خداى را سپاس كه تتميم نعمتش را طالبم، و فروتنى در برابر عزّتش را جويايم، و پناه او را از نافرمانيش‏ خواهانم، از او درخواست يارى دارم كه به كفايتش نيازمندم، آن را كه او هدايت كند گمراه نشود، و هر كه را او دشمن بدارد نجات نيابد، و هر كه را او كفايت كند محتاج نگردد، زيرا او سنگين‏ترين وزنه‏ها، و بهترين اندوخته‏هاست. و شهادت مى‏دهم كه جز خداى يگانه خداى نيست و او را شريكى نمى‏باشد، شهادتى كه خلوصش از امتحان گذشته، و بر حقيقتش پايبندم. به آن شهادت تمسك داريم تا زمانى كه خدا زنده‏مان مى‏دارد، و آن را براى دشواريهاى قيامت ذخيره مى‏كنيم، كه اين گواهى استوارى ايمان، سر لوحه احسان، مايه خشنودى حق، و عامل طرد شيطان است. و شهادت مى‏دهم كه محمّد بنده و رسول اوست، و او را به دين مشهور، و نشانه معروف، و كتاب مسطور، و نور درخشان، و چراغ فروزان، و دستور روشن و آشكار به سوى مردم فرستاد، تا شبهه‏هاى آنان را بر طرف سازد، و با دلايل روشن بر آنان اتمام حجت كند، و به آيات قرآن مردم را از هلاكت بر حذر داشته، و از عواقب شوم معصيت بترساند، رسالت او به وقتى بود كه مردم دچار فتنه‏اى بودند كه ريسمان دين از اثر آن گسسته، و پايه‏هاى يقين‏ متزلزل، و اصل دين گرفتار اختلاف، و همه امور درهم ريخته بود، راه رهايى بر مردم تنگ، و مصدر هدايت پوشيده، چراغ راهنما خاموش، و گمراهى نسبت به همه فراگير بود. خداوند نافرمانى مى‏شد، و شيطان يارى داده مى‏شد، ايمان ورشكسته، پايه‏هايش فرو ريخته، نشانه‏هايش متغير و ناشناخته، راههايش ويران و پوشيده، و آثار جاده‏هايش از بين رفته بود. شيطان را فرمان برده، راههاى او را پيموده، و به آبشخورهاى او وارد شده بودند. آثار شيطان به وسيله متابعانش به كار افتاده، و پرچمش بر افراشته شده بود، در فتنه‏هايى كه همچون حيوان چموش آنان را لگد مال مى‏كرد، و زير سم خود مى‏كوبيد، و باز هم (به انتظار فتنه‏اى بيش) بر سر سم خود ايستاده بود. در آن فتنه سر گردان و حيران و نادان و دچار حيله شيطان بودند. آن بزرگوار در بهترين خانه و كنار بدترين همسايگان جاى داشت. خوابشان بيدارى بود، و سرمه چشمشان اشك، سوزان، در سرزمينى مى‏زيستند كه آگاهشان دهانش دوخته، و نادانشان به تخت عزت نشسته بود. قسمتى از آن در باره آل پيامبر عليهم السّلام است اهل بيت رسول جايگاه راز حق، و پناهگاه امر يزدان، و ظرف علم رحمان، و مرجع دستور خدا، و مخازن كتابهاى پروردگار، و كوههاى پشتوانه دين الهى‏اند. به وسيله آنان كژيهاى دين را راست، و لرزش بدنه آيين را آرام نمود قسمتى از آن در باره قومى ديگر مخالفان حق بذر نافرمانى و انحراف پاشيدند، و آب فريب پاى آن ريختند، و بدبختى و سقوط درو كردند. با آل محمّد- درود خدا بر او و آل او باد- احدى از اين امت را نمى‏توان مقايسه كرد، و هيچ گاه آنان را كه نعمت آل محمّد به طور دائم بر آنان جارى است نمى‏شود همپايه آنان دانست. آنان پايه دين و ستون يقين‏اند. افراط گرايان به آنان باز گردند، و عقب مانده‏ها به ايشان رسند (تا هدايت شوند)، ويژگيهاى حقّ ولايت مخصوص آنان، و وصيت و ارث پيامبر خاص ايشان است. اكنون حق‏ به حق دار رسيده، و خلافت به جايگاه خودش باز گشته است.


مربوط به :‌بیانات‌ در دیدار کارگزاران نظام و سفرای کشورهای اسلامی در سالروز عید مبعث - 1385/05/31
عنوان فیش :تشکیل اولین سلول های پیکره امت اسلامی به دست پیامبر(ص)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), امت بزرگ اسلامی
نوع(ها) : قرآن, نهج‌البلاغه

متن فیش :
اولین سلولهای پیکره‌ی امت اسلامی در همان روزهای دشوار مکه با دست توانای پیغمبر بنا شد؛ ستونهای مستحکمی که باید بنای امت اسلامی بر روی این ستونها استوار بشود؛ اولین مؤمنین، اولین ایمان‌آورندگان، اولین کسانی که این دانایی، این شجاعت، این نورانیت را داشتند که معنای پیام پیغمبر را درک کنند و دل به او ببندند. «فمن یرد اللَّه ان یهدیه یشرح صدره للاسلام».(1) دلهای آماده و درهای گشوده‌ی دل به سمت این معارف الهی و این دستورات الهی، با دست توانای پیغمبر ساخته شد، این ذهنها روشن شد، این اراده‌ها روزبه‌روز مستحکمتر شد؛ و سختی‌هایی در دوران مکه برای همان عده‌ی قلیل مؤمنین - که روزبه‌روز هم بیشتر می‌شدند - پیش آمد، که برای من و شما قابل تصور نیست. در فضایی که همه‌ی ارزشها، ارزشهای جاهلی است، تعصبها، غیرت‌ورزیهای غلط، کینه‌ورزیهای عمیق، قساوتها، شقاوتها، ظلمها و شهوتها درآمیخته با هم است و زندگی مردم را می‌فشرد و در خود احاطه کرده - و در بین این سنگهای خارا و غیر قابل نفوذ - این نهالهای سرسبز بیرون آمد. «و انّ الشّجرة البّریّة اصلب عوداً و اقوی وقوداً» (2) که امیرالمؤمنین می‌گوید، این است. هیچ طوفانی نمی‌توانست این سبزه‌ها، این نهالها و این درختهایی را که از لای صخره‌ها رویید و ریشه دوانید و رشد کرد، تکان بدهد. سیزده سال گذشت و بعد بر اساس این پایه‌های مستحکم، بنای جامعه‌ی اسلامی، جامعه‌ی مدنی و نبوی، بر روی این پایه‌ها گذاشته شد. ده سال هم امت‌سازی به طول انجامید. این امت‌سازی فقط سیاست نبود؛ یک بخشی از آن، سیاست بود. بخش عمده‌ی دیگری آن، تربیت یکایک افراد بود: «هو الّذی بعث فی الامیّیّن رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه».(3) «یزکّیهم»؛ یک یک دلها در زیر تربیت پیغمبر قرار می‌گرفت. پیغمبر به یکایک ذهنها و خردها، دانش و علم را تلقین می‌کرد. «و یعلّمهم الکتاب و الحکمة». حکمت یک مرتبه‌ی بالاتر است. فقط این نبود که قوانین و مقررات و احکام را به آنها بیاموزد، بلکه حکمت به آنها می‌آموخت. چشمهای آنها را بر روی حقایق عالم باز می‌کرد. ده سال هم پیغمبر این‌گونه و با این روش حرکت کرد. از طرفی سیاست، اداره‌ی حکومت، دفاع از کیان جامعه‌ی اسلامی، گسترش دامنه‌ی اسلام، باز کردنِ راه برای این‌که گروههای خارج از مدینه بتدریج و یک به یک وارد عرصه‌ی نورانی اسلام و معارف اسلامی شوند، از طرف دیگر هم تربیت یکایک افراد. برادران و خواهران عزیز! این دو تا را نمی‌شود از هم جدا کرد.
1 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 125
فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهدِيَهُ يَشرَح صَدرَهُ لِلإِسلامِ ۖ وَمَن يُرِد أَن يُضِلَّهُ يَجعَل صَدرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ ۚ كَذٰلِكَ يَجعَلُ اللَّهُ الرِّجسَ عَلَى الَّذينَ لا يُؤمِنونَ
ترجمه :
آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را برای (پذیرش) اسلام، گشاده می سازد؛ و آن کس را که بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سینه‌اش را آنچنان تنگ می‌کند که گویا می‌خواهد به آسمان بالا برود؛ این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی‌آورند قرار می‌دهد!

2 ) نامه 45 : از نامه‏هاى آن حضرت است به عثمان بن حنيف انصارى، كار گزارش در بصره، وقتى به حضرت خبر رسيد او را به مهمانى دعوت كرده‏اند و او به آنجا رفته.
أَمَّا بَعْدُ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَيْكَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِيبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِي ثَوْبِي طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا كَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِيَ فِي عَيْنِي أَوْهَى وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ بَلَى كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِينَ وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَيْرِ فَدَكٍ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِي غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِي ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِيبُ أَخْبَارُهَا وَ حُفْرَةٌ لَوْ زِيدَ فِي فُسْحَتِهَا وَ أَوْسَعَتْ يَدَا حَافِرِهَا لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَ الْمَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاكِمُ وَ إِنَّمَا هِيَ نَفْسِي أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى لِتَأْتِيَ آمِنَةً يَوْمَ الْخَوْفِ الْأَكْبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَى جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَ يَقُودَنِي جَشَعِي إِلَى تَخَيُّرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِيتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَى وَ أَكْبَادٌ حَرَّى أَوْ أَكُونَ كَمَا قَالَ الْقَائِلُ : وَ حَسْبُكَ دَاءً أَنْ تَبِيتَ بِبِطْنَةٍ * وَ حَوْلَكَ أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِدِّ أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَكْلُ الطَّيِّبَاتِ كَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا تَكْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا وَ تَلْهُو عَمَّا يُرَادُ بِهَا أَوْ أُتْرَكَ سُدًى أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلَالَةِ أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِيقَ الْمَتَاهَةِ وَ كَأَنِّي بِقَائِلِكُمْ يَقُولُ إِذَا كَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْيَةَ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً. وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ كَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ وَ الذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِي لَمَا وَلَّيْتُ عَنْهَا وَ لَوْ أَمْكَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقَابِهَا لَسَارَعْتُ إِلَيْهَا وَ سَأَجْهَدُ فِي أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشَّخْصِ الْمَعْكُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْكُوسِ حَتَّى تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَيْنِ حَبِّ الْحَصِيدِ . وَ مِنْ هَذَا الْكِتَابِ ، وَ هُوَ آخِرُهُ : إِلَيْكِ عَنِّي يَا دُنْيَا فَحَبْلُكِ عَلَى غَارِبِكِ قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِكِ وَ أَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِكِ وَ اجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِي مَدَاحِضِكِ أَيْنَ الْقُرُونُ الَّذِينَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِكِ أَيْنَ الْأُمَمُ الَّذِينَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِكِ فَهَا هُمْ رَهَائِنُ الْقُبُورِ وَ مَضَامِينُ اللُّحُودِ وَ اللَّهِ لَوْ كُنْتِ شَخْصاً مَرْئِيّاً وَ قَالَباً حِسِّيّاً لَأَقَمْتُ عَلَيْكِ حُدُودَ اللَّهِ فِي عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِيِّ وَ أُمَمٍ أَلْقَيْتِهِمْ فِي الْمَهَاوِي وَ مُلُوكٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَى التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلَاءِ إِذْ لَا وِرْدَ وَ لَا صَدَرَ هَيْهَاتَ مَنْ وَطِئَ دَحْضَكِ زَلِقَ وَ مَنْ رَكِبَ لُجَجَكِ غَرِقَ وَ مَنِ ازْوَرَّ عَنْ حَبَائِلِكِ وُفِّقَ وَ السَّالِمُ مِنْكِ لَا يُبَالِي إِنْ ضَاقَ بِهِ مُنَاخُهُ وَ الدُّنْيَا عِنْدَهُ كَيَوْمٍ حَانَ انْسِلَاخُهُ اعْزُبِي عَنِّي فَوَاللَّهِ لَا أَذِلُّ لَكِ فَتَسْتَذِلِّينِي وَ لَا أَسْلَسُ لَكِ فَتَقُودِينِي وَ ايْمُ اللَّهِ يَمِيناً أَسْتَثْنِي فِيهَا بِمَشِيئَةِ اللَّهِ لَأَرُوضَنَّ نَفْسِي رِيَاضَةً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَى الْقُرْصِ إِذَا قَدَرْتُ عَلَيْهِ مَطْعُوماً وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأْدُوماً وَ لَأَدَعَنَّ مُقْلَتِي كَعَيْنِ مَاءٍ نَضَبَ مَعِينُهَا مُسْتَفْرِغَةً دُمُوعَهَا أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ مِنْ رِعْيِهَا فَتَبْرُكَ وَ تَشْبَعُ الرَّبِيضَةُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِضَ وَ يَأْكُلُ عَلِيٌّ مِنْ زَادِهِ فَيَهْجَعَ قَرَّتْ إِذاً عَيْنُهُ إِذَا اقْتَدَى بَعْدَ السِّنِينَ الْمُتَطَاوِلَةِ بِالْبَهِيمَةِ الْهَامِلَةِ وَ السَّائِمَةِ الْمَرْعِيَّةِ طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَكَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا وَ هَجَرَتْ فِي اللَّيْلِ غُمْضَهَا حَتَّى إِذَا غَلَبَ الْكَرَى عَلَيْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا وَ تَوَسَّدَتْ كَفَّهَا فِي مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُيُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ وَ تَجَافَتْ عَنْ مَضَاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ وَ هَمْهَمَتْ بِذِكْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ فَاتَّقِ اللَّهَ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ وَ لْتَكْفُفْ أَقْرَاصُكَ لِيَكُونَ مِنَ النَّارِ خَلَاصُكَ .
ترجمه :
اما بعد، اى پسر حنيف، به من خبر رسيده كه مردى از جوانان اهل بصره تو را به مهمانى خوانده و تو هم به آن مهمانى شتافته‏اى، با غذاهاى رنگارنگ، و ظرفهايى پر از طعام كه به سويت آورده مى‏شده پذيراييت كرده‏اند، خيال نمى‏كردم مهمان شدن به سفره قومى را قبول كنى كه محتاجشان را به جفا مى‏رانند، و توانگرشان را به مهمانى مى‏خوانند به لقمه‏اى كه بر آن دندان مى‏گذارى دقت كن، لقمه‏اى را كه حلال و حرامش بر تو روشن نيست بيرون افكن، و آنچه را مى‏دانى از راه‏هاى حلال به دست آمده بخور. معلومت باد كه هر مأمومى را امامى است كه به او اقتدا مى‏كند، و از نور علمش بهره مى‏گيرد. آگاه باش امام شما از تمام دنيايش به دو جامه كهنه، و از خوراكش به دو قرص نان قناعت نموده. معلومتان باد كه شما تن دادن به چنين روشى را قدرت نداريد، ولى مرا با ورع و كوشش در عبادت، و پاكدامنى و درستى يارى كنيد. به خدا قسم من از دنياى شما طلايى نيندوخته، و از غنائم فراوان آن ذخيره‏اى برنداشته، و عوض اين جامه كهنه‏ام جامه كهنه ديگرى آماده نكرده‏ام آرى از آنچه آسمان بر آن سايه انداخته، فقط فدك در دست ما بود، كه گروهى از اينكه در دست ما باشد بر آن بخل ورزيدند، و ما هم به سخاوت از آن دست برداشتيم، و خداوند نيكوترين حاكم است. مرا با فدك و غير فدك چه كار كه در فردا جاى شخص در گور است، كه آثار آدمى در تاريكى آن از بين مى‏رود، و اخبارش پنهان مى‏گردد، گودالى كه اگر به گشادگى آن بيفزايند، و دستهاى گور كن به وسيع كردن آن اقدام نمايد باز هم سنگ و كلوخ زمين آن را به هم فشارد، و خاك روى هم انباشته رخنه‏هايش را ببندد اين است نفس من كه آن را به پرهيزكارى رياضت مى‏دهم تا با امنيت وارد روز خوف اكبر گردد، و در اطراف لغزشگاه ثابت بماند. اگر مى‏خواستم هر آينه مى‏توانستم به عسل مصفّا، و مغز اين گندم، و بافته‏هاى ابريشم راه برم، اما چه بعيد است كه هواى نفسم بر من غلبه كند، و حرصم مرا به انتخاب غذاهاى لذيذ وادار نمايد در حالى كه شايد در حجاز يا يمامه كسى زندگى كند كه براى او اميدى به يك قرص نان نيست، و سيرى شكم را به ياد نداشته باشد، يا آنكه شب را با شكم سير صبح كنم در حالى كه در اطرافم شكمهاى گرسنه، و جگرهايى سوزان باشد، يا چنان باشم كه گوينده‏اى گفته: «اين درد و ننگ تو را بس كه با شكم سير بخوابى، و در اطراف تو شكم‏هايى باشد كه پوستى را براى خوردن آرزو كنند». آيا به اين قناعت كنم كه به من امير مؤمنان گفته شود، ولى در سختى‏هاى روزگار با آنان شريك نباشم، يا در تلخى‏هاى زندگى الگويشان محسوب نشوم آفريده نشدم تا خوردن غذاهاى پاكيزه مرا سر گرم كند به مانند حيوان به آخور بسته كه همه انديشه‏اش علف خوردن است، يا چهار پاى رها شده كه كارش به هم زدن خاكروبه‏هاست، از علف‏هاى آن شكم را پر مى‏كند، و از منظور صاحبش از سير كردن او بى‏خبر مى‏باشد، هيهات از اينكه رهايم ساخته، يا بيكار و بيهوده‏ام گذاشته باشند، يا كشاننده عنان گمراهى باشم، يا در حيرت و سرگردانى بيراهه روم. انگار گوينده‏اى از شما مى‏گويد: اگر خوراك فرزند ابى طالب اين است پس ضعف و سستى او را از جنگ با هماوردان و معارضه با شجاعان مانع مى‏گردد بدانيد درختان بيابانى چوبشان سخت‏تر، و درختان سرسبز پوستشان نازك‏تر، و گياهان صحرايى آتششان قوى‏تر، و خاموشى آنها ديرتر است. من و رسول خدا همچون دو درختى هستيم كه از يك ريشه رسته، و چون ساعد و بازو مى‏باشيم. به خدا قسم اگر عرب در جنگ با من همدست شوند من از مقابله با آنان روى بر نگردانم، و اگر فرصت‏ها دست دهد شتابان بدان سو (شام) مى‏روم، و خواهم كوشيد تا زمين را از اين موجود وارونه، و سرنگون كالبد (معاويه) پاك نمايم، تا سنگريزه‏ها از ميان دانه‏هاى درو شده بيرون رود. و از اين نامه است كه پايان آن است اى دنيا، از من فاصله بگير، كه مهارت را بر گردنت انداختم، از چنگالت بيرون جستم، از دامهايت فرار كردم، و از رفتن در لغزشگاههايت دورى گزيدم. كجايند گذشتگانى كه به بازيهايت آنان را فريفتى كجايند ملّتهايى كه با زر و زيورت آنان را مغرور نمودى اينك اينان گروگانهاى قبور، و فرورفته در لابلاى لحدهايند. به خدا قسم اى دنيا اگر موجودى قابيل ديدن، و جسمى سزاوار لمس بودى، حدود خدا را بر تو جارى مى‏ساختم در رابطه با بندگانى كه به آرزوها فريبشان دادى، و ملتهايى كه در پرتگاه‏هاى هلاكت انداختى، و پادشاهانى كه تسليم نابودى كردى و به سر چشمه‏هاى بلا وارد نمودى، به جايى كه در ورود و خروجش امنيت نباشد. هيهات هر كس گام در لغزشگاههايت نهد بلغزد، و هر كه سوار آبهاى متراكمت گردد غرق شود، و آن كه از دامهاى تو به يك سو رود موفق گردد، و كسى كه از فتنه‏هاى تو سالم است باكى ندارد كه گرفتار تنگى زندگى باشد، و دنيا نزد او مانند روزى است كه لحظه پايانش فرا رسيده. از من دور شو، به خدا قسم رام تو نشوم تا مرا به خوارى نشانى، و عنان به دستت نگذارم تا هر كجا خواهى ببرى. قسم به خداوند، قسمى كه فقط اراده حق را از آن استثنا مى‏كنم، آنچنان نفس خويش را به رياضت وادارم كه به يك قرص نان زمانى كه براى خوردن يابد شاد شود، و به جاى خورش به نمك قناعت كند، و كاسه چشمم را در گريه‏هاى شب و روز قرار دهم تا چون چشمه‏اى كه آبش فرو رفته اشكى در آن نماند. آيا به همان گونه كه حيوان چرنده شكمش را با چريدن پر كند و بخوابد، و رمه گوسپند كه از علف سير مى‏شود و به جانب خوابگاهش مى‏رود، على هم از توشه خود بخورد و بخوابد چشمش روشن كه پس از ساليانى دراز به چهارپايان رها شده، و گوسپندان چرنده اقتدا كند خوشا به حال كسى كه واجبات پروردگارش را به جا آورده، و مشكلات را تحمل نموده، و در شب از خواب خوش دورى كرده، تا وقتى كه خواب بر او چيره شود زمين را فرش خود گرفته، و دست را بالش زير سر كند، در ميان جمعيتى كه ترس از قيامت ديده‏هايشان‏ را بيدار گذاشته، و پهلوهاشان از بستر استراحت جدا شده، و لبهاشان به ذكر پروردگارشان آهسته و آرام گوياست، و گناهانشان به كثرت استغفار از بين رفته، «اينان حزب خدايند، و بدانيد كه حزب خدا رستگارانند». پسر حنيف از خدا پروا كن، و قرص‏هاى نان خودت تو را بس باشد، تا اين روش موجب خلاصى‏ات از آتش جهنم گردد

3 ) سوره مبارکه الجمعة آیه 2
هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ
ترجمه :
و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‌خواند و آنها را تزکیه می‌کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‌آموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1385/01/27
عنوان فیش :نگرانی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از سرنوشت امت اسلامی
کلیدواژه(ها) : سرنوشت امت اسلامی, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
آنچه در رابطه‌ی نبی مکرم و امت اسلامی مورد توجه قرار می‌گیرد، از جمله، مسأله‌ی سرنوشت امت اسلامی و حوادث و جریاناتی است که بر این امت بزرگ می‌گذرد - لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم (1) در همه‌ی ادوار تاریخ این‌طور است. آنچه بر امت اسلامی می‌گذرد، برای روح مطهر نبی مکرم حایز اهمیت است؛ آن دو چشم بصیر و بینا، نگران حال امت اسلامی است.
1 ) سوره مبارکه التوبة آیه 128
لَقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَءوفٌ رَحيمٌ
ترجمه :
به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1385/01/27
عنوان فیش : امت بزرگ اسلامی, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), سرنوشت امت اسلامی, سرنوشت دنیای اسلام, حوادث دنیای اسلام
کلیدواژه(ها) : امت بزرگ اسلامی, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), سرنوشت امت اسلامی, سرنوشت دنیای اسلام, حوادث دنیای اسلام
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
آنچه بر امت اسلامی می‌گذرد، برای روح مطهر نبی مکرم حایز اهمیت است؛ آن دو چشم بصیر و بینا، نگران حال امت اسلامی است.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1385/01/27
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), وحدت, عوامل اتحاد مسلمین, وسیله‌‏ی وحدت و اتحاد, وحدت اسلامی
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), وحدت, عوامل اتحاد مسلمین, وسیله‌‏ی وحدت و اتحاد, وحدت اسلامی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
وجود مقدس نبی مکرم و رسول اعظم اسلام، مهمترین نقطه‌ی ایجاد وحدت است.

مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1385/01/01
عنوان فیش :پیامبر اعظم(ص) چراغ نورافشان راه همه بشریت برای دعوت به سوی خدا
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
پیامبر اعظم را می‌توان به درخشان‌ترین ستاره در کائنات عالم وجود تشبیه کرد و از آن وجود بزرگ و مقدس با این عنوان تعبیر کرد. چرا می‌گوییم ستاره‌ی درخشان، نمی‌گوییم خورشید؟ چون خورشید یک جسم و جرم مشخص و معین است، نورانی است و با عظمت است؛ اما یک جرم و یک کره‌ی آسمانی است. لکن در این ستاره‌هایی که شما می‌بینید، ستاره‌هایی هستند که یک کهکشانند و از این کهکشانی که ما در شبهای تابستان در آسمان بالای سر خودمان می‌بینیم، هزاران برابر بزرگترند. کهکشان یعنی: آن مجموعه‌ای که هزاران منظومه و هزاران خورشید در آن هست. پیامبر اعظم یک وجود کهکشان‌وار است و در او هزاران نقطه‌ی درخشنده‌ی فضیلت وجود دارد. در پیامبر اعظم، علم همراه اخلاق هست؛ حکومت همراه حکمت هست؛ عبادت خدا همراه با خدمت به خلق هست؛ جهاد همراه با رحمت هست؛ عشق به خدا همراه با عشق به مخلوقات خدا هست؛ عزت همراه با فروتنی و خاکساری هست؛ روزآمدی همراه با دوراندیشی هست؛ صداقت و راستی با مردم همراه با پیچیدگی سیاسی هست؛ غرقه بودن جان در یاد خدا همراه با پرداختن به صلح و سلامت جسم هست؛ در او دنیا و آخرت همراه است؛ هدفهای والای الهی با اهداف جذاب بشری همراه است. او نمونه‌ی کاملی است که خداوند در عالم وجود، موجودی کامل‌تر از او نیافریده است؛ او مبشر است، بشارت‌دهنده است؛ منذر است، بیم‌دهنده است؛ بر همه‌ی بشریت و بر همه‌ی تاریخ شاهد و ناظر است؛ فراخواننده‌ی همه‌ی بشریت به سوی خداست و چراغ نورافشان راه انسانهاست. «انّا ارسلناک شاهدا و مبشّرا و نذیرا و داعیا الی اللَّه بأذنه و سراجا منیرا»(1).
1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 45
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّا أَرسَلناكَ شاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذيرًا
ترجمه :
ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت‌دهنده و انذارکننده!

1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 46
وَداعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذنِهِ وَسِراجًا مُنيرًا
ترجمه :
و تو را دعوت‌کننده بسوی خدا به فرمان او قرار دادیم، و چراغی روشنی‌بخش!


مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1385/01/01
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
پیامبر اعظم را می‌توان به درخشان‌ترین ستاره در کائنات عالم وجود تشبیه کرد و از آن وجود بزرگ و مقدس با این عنوان تعبیر کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1385/01/01
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), امت بزرگ اسلامی, وحدت, عوامل اتحاد مسلمین, وسیله‌‏ی وحدت و اتحاد
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), امت بزرگ اسلامی, وحدت, عوامل اتحاد مسلمین, وسیله‌‏ی وحدت و اتحاد
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
وجود پیامبر اعظم در عرصه‌ی بین‌المللی، نقطه‌ی التقای عقاید و عواطف همه‌ی ملّت های مسلمان است.

مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1385/01/01
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), امت بزرگ اسلامی, وحدت, عوامل اتحاد مسلمین, وسیله‌‏ی وحدت و اتحاد
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), امت بزرگ اسلامی, وحدت, عوامل اتحاد مسلمین, وسیله‌‏ی وحدت و اتحاد
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
از همه‌ی اقوام، با همه‌ی مذاهب گوناگون، نقطه‌ی التقای همه‌ی امت اسلامی در عقیده و عاطفه، وجود مبارک پیامبر اعظم است.

مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1385/01/01
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), امید و امیدواری, یأس, یأس مسلمین, یاس, مسلمان
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), امید و امیدواری, یأس, یأس مسلمین, یاس, مسلمان
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
پیامبر ما با نومیدی جنگید. مسلمان سرشار از امید است.

مربوط به :بیانات در دیدار پرسنل نیروی هوایی - 1384/11/18
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), وحدت, عوامل اتحاد مسلمین, وسیله‌‏ی وحدت و اتحاد
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), وحدت, عوامل اتحاد مسلمین, وسیله‌‏ی وحدت و اتحاد
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
وجود مقدس خاتم‌الأنبیاء (صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم)، کانون همه‌ی عشق‌ها و محبت‌های دنیای اسلام است؛ محور و مرکز اتحاد و اتفاق و هماهنگی همه‌ی مذاهب اسلامی است .

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1384/02/06
عنوان فیش : وحدت, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), عوامل اتحاد مسلمین, وسیله‌‏ی وحدت و اتحاد, وحدت اسلامی
کلیدواژه(ها) : وحدت, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), عوامل اتحاد مسلمین, وسیله‌‏ی وحدت و اتحاد, وحدت اسلامی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
معیار وحدت و محور اتحاد مسلمین، وجود مقدس نبی‌مکرم اسلام و یاد و نام آن بزرگوار است.

مربوط به :‌ بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1383/08/24
عنوان فیش :ذخیره، شرف و کرامت عید فطر برای پیامبر(صلی الله علیه وآله)
کلیدواژه(ها) : عید فطر, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
در دعای قنوت نماز عید فطر می‌خوانیم که: «اسألک بحقّ هذا الیوم الّذی جعلته للمسلمین عیدا»؛ این روز را خدای متعال عید مسلمانان قرار داده است؛ یعنی روزی که برای مسلمانان همواره خاطره‌انگیز است: اجتماع مردم، آشنایی مردم با یکدیگر و نو کردن روز و روزگار و روش زندگی. در دنباله‌ی این جمله می‌خوانیم که: «و لمحمّد (صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله) ذخراً و شرفاً و کرامتاً و مزیدا»(1)؛ برای پیغمبر ذخیره، شرف، کرامت و مزید است؛ مایه‌ی افزایش و گسترش میراث معنوی پیغمبر است. ما امت اسلامی چه زمانی می‌توانیم این روز را به معنای حقیقی خود برای خودمان عید قرار بدهیم و برای پیامبر مکرّممان مایه‌ی شرف و سربلندی بسازیم؟ آن‌وقتی که به اشاره‌ی دست پیغمبر توجه کنیم و بر طبق آن حرکت کنیم.
1 )
إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج ‏1 ، 288 ؛
تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی، ج 3، ص 133؛
من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 532 ؛
مصباح‏ المتهجد، شیخ طوسی، ص 654 ؛
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 380 ؛

اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ‏]
ترجمه :
اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مى‏كنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مى‏كنم بهترین چيزى را كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست كردند و پناه مى‏برم به تو از آنچه بندگان درستكارت [مخلصت] به تو پناه بردند.


مربوط به :بیانات در دیدار وزیر و مدیران وزارت اطلاعات - 1383/07/13
عنوان فیش :ماه شعبان، ماه دعا و ماه خضوع پیامبر(صلی الله علیه و آله)
کلیدواژه(ها) : ماه شعبان, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
از این فرصتها استفاده کنید. الان ماه شعبان متأسفانه دارد تمام می‌شود. ماه شعبان، ماه دعا و ماه عبادت است. در همین صلواتی که در مفاتیح مقرر است: «الّذی کان رسول اللَّه (صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله) یدأب فی صیامه و قیامه فی لیالیه و ایّامه بخوعا لک فی اکرامه واعظامه الی محلّ حمامه»؛ پیغمبر تا دم مرگ، تا آخر عمر، ماه شعبان را بزرگ می‌داشت و در مقابل ماه شعبان خضوع می‌کرد و عادت داده بود خودش را به صیام و قیام در ماه شعبان. در دنباله‌ی این صلوات هست که: «اللّهم فاعنّا علی الاستنان بسنّته فیه»(1)؛ از خدا می‌خواهد که ما را هم موفق بدار که همان سنت پیغمبر را در ماه شعبان رعایت کنیم.
1 )
مصباح المتهجد ،شیخ طوسی  ص828 ؛
اقبال الاعمال ،سیدبن طاووس : ص688 ؛ بلدالامین ،ابراهیم بن علی عاملی كفعمی :ص 186؛

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَيْتِ الْوَحْيِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِی اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ- الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَاةً كَثِيرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضًا وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَ قُوَّةٍ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ- الْأَبْرَارِ الْأَخْيَارِ الَّذِينَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وَلَايَتَهُمْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِكَ وَ لَا تُخْزِنِی بِمَعْصِيَتِكَ وَ ارْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ نَشَرْتَ عَلَيَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ أَحْيِنِی «8» تَحْتَ ظِلِّكَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ الَّذِی كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدْأَبُ فِی صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ فِی لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فِی إِكْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الِاسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ وَ نَيْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيْهِ اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِی شَفِيعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعاً وَ اجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاهُ «9» يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنِّی رَاضِياً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِياً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْيَار
ترجمه :
خداوندا بر محمد و خاندان محمد درود فرست [كسانی كه] درخت نبوت و جایگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و منشا و سرچشمه دانش و خاندان وحی [می باشند] خداوندا بر محمد و خاندان محمد درود فرست [كسانی كه] كشتی روان در گرداب های خطرناك [می باشند] كسی كه سوارش شد امان می یابد و كسی كه آن را رها نمود غرق می شود. آن كس كه از ایشان جلو افتاد، از دین جدا شود و آن كس كه از ایشان عقب افتاد، نابود است و كسی كه همراه آنان شد [به منزل مقصود] رسید. خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست، [كسانی كه] پناهگاه محكم و فریادرس انسان بیچاره و خوار و پناه فرار كنندگان و پناه پناهندگان [می باشند] و خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست درودی فراوان كه به توان و نیرویی از جانب خودت، برای ایشان سبب خشنودی و انجام حقوق محمد و خاندان محمد (ص) باشد. خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست و دلم را به اطاعت خود آباد كن و مرا به معصيت خود رسوا مكن و همدردى با كسى كه از روزیت براى او تنگ گرفته اى روزیم كن كه بر من از فضل خود وسعت رزق دادى و از عدالتت بر من منتشر كردى و مرا در زير سايه ات زنده كردى و اين ماه پيغمبر تو، سرور رسولانت است و اين شعبانى است كه آن را با رحمت و خشنودی خویش آكنده ساختی كه رسول خدا كه درود خدا بر او و خاندانش باد آن را روزه داشت و شب زنده دارى مى كرد براى تواضع به تو در اكرام و گراميداشت آن، و به همين حال تا هنگام مرگش بود. خدايا! ما را در اين ماه در پيروى روشش و رسيدن به شفاعت او ياری كن بارخدايا! ‍ او را برای ما شفيعى پذيرفته شده و راهى مستقيم به سوى خودت قرار بده ، و مرا پيرو او بگردان تا اینكه تو را در روز قيامت ملاقات كنم و از من راضى باشى و از گناهانم چشم بپوشى و برايم از طرف خودت رحمت و خشنودی واجب و لازم دانسته باشی و مرا در دارالقرار و جايگاه خوبان فرود آورى.


مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاه‌های استان همدان - 1383/04/17
عنوان فیش :حرکت کشور ایران در راه یک تحول بزرگ به برکت اسلام و قرآن
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), تحول, علم و نیاز جامعه
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
امروز به برکت اسلام، به برکت قرآن و به برکت الهامی که به پیغمبر ما شد - که اوج قله‌ی دانشِ ممکنِ برای یک انسان است، و به او وحی شد: «وقل ربّ زدنی علما» (1) و از او خواسته شد که علم را بیش از پیش از خدا طلب کند - امروز کشور ما در راه یک تحول بزرگ دارد حرکت می‌کند.
1 ) سوره مبارکه طه آیه 114
فَتَعالَى اللَّهُ المَلِكُ الحَقُّ ۗ وَلا تَعجَل بِالقُرآنِ مِن قَبلِ أَن يُقضىٰ إِلَيكَ وَحيُهُ ۖ وَقُل رَبِّ زِدني عِلمًا
ترجمه :
پس بلندمرتبه است خداوندی که سلطان حقّ است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود؛ و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن!»


مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1383/03/10
عنوان فیش :شش خصلتی که پیامبر از آنها هر روز به خدا پناه میبرد
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), شرک, تعصب ملی, تعصبات مذهبی, غضب, رذایل اخلاقی
نوع(ها) : قرآن, حدیث

متن فیش :
عَن اَبی عَبدِ الله (عَلَیهِ السَّلام) قالَ: کانَ رَسولُ الله (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) یَتَعَوَّذُ فی کُلِّ یَومٍ مِن سِتِّ خِصالٍ: مِنَ‌ الشَّکِ وَ الشِّرکِ وَ الحَمیَّةِ وَ الغَضَبِ وَ البَغیِ وَ الحَسَد.(۱)
کانَ رَسولُ الله (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) یَتَعَوَّذُ فی کُلِّ یَومٍ مِن سِتِّ خِصال
پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه آله) هر روز از شش خصلت به خدای متعال پناه میبرد. معنای تقوا این است: مراقبت؛ مراقبت از خود، که هر روز انسان آن حفره‌ها و چاه‌ها و گودال‌هایی که سر راهش هست، اینها را بنشیند محاسبه کند و به خود تلقین کند مراقبت از اینها را. پیغمبر با مقام عصمت، در عین حال این قدر مراقب خود است! همین مراقبتها است که موجب آن عصمت هم میشود. این شش خصوصیّتی که پیغمبر هر روز از آنها به خدا پناه میبرد، اینها است:

مِنَ‌ الشَّک
اوّل، شک است. شک همیشه از جهل ناشی نمیشود که یک مبنایی برای انسان روشن نباشد، شک کند؛ نه، گاهی مبنا هم روشن است برای انسان. شک و تردیدِ نفْسانی، بسیاری از اوقات از وسوسه ناشی میشود؛ وارداتِ شیطانی نفْسِ انسان -که آن هم به نوبه‌ی خود معلول گرفتاری‌های ما و ابتلائات ما به امور دنیا است- شک ایجاد میکند.

وَ الشِّرک
پیغمبر از شرک به خدای متعال هر روز پناه میبرد. خب پیدا است که آن شرکِ جلی، خیلی دور از ساحت ماها است که در مقابل یک بتی مثلاً سجده کنیم؛ این پیدا است که مراد از شرک، شرک خفی است که انسان غیر خدا را به نحوی داخل کند در کاری که باید برای خدا انجام بگیرد. لذاست که انسان بایستی به طور دائم به خدای متعال پناه ببرد از این شرک که مِن حیث لا یشعر وارد میشود.

‌وَ الحَمِیَّة
و حمیّت یعنی جانب‌داریِ بی‌منطق؛ از یک کسی، از یک چیزی، از یک فکری، از یک راهی، از یک گروهی، از یک خطّی -به قول امروز، خط و خطوط- به طور بی‌منطق دفاع کند، جانب‌داری کند. اِذ جَعَلَ الَّذینَ کَفَروا فی قُلوبِهِمُ الحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الجاهِلِیَّة؛(۲) این از خصوصیّات کفّار بود در زمان پیغمبر که این چون خویشاوند ما است، این چون در قبیله‌ی ما است، این چون جزو رفقای ما است، این چون جزو مجموعه‌ی خطّ فکری ما است، هر غلطی کرد، ما بایستی سینه سپر کنیم و بیاییم از او دفاع کنیم. این چون همکار ما است در اداره، زیرمجموعه‌ی ما است و از این قبیل حرفها، باید سینه‌مان را سپر کنیم از او دفاع کنیم، ولو هیچ منطقی پشت سر این دفاعِ ما نباشد! این حمیّت است. این حمیّت، جانب‌داری، جانب‌داریِ گرم، همان حمایت است و مادّه‌ی حمایت و ریشه‌ی حمایت و مانند اینها از این اشراب شده. محکم دفاع کند از یک کسی، بدون هیچ منطقی.

وَ الغَضَب
و خشمگین شدن، که اختیاریِ انسان نیست؛ چون غضب، عقل را تحت تأثیر قرار میدهد. انسان واقعاً باید پناه ببرد! آدم وقتی عصبانی شد، خیلی از راه‌های فهم و بصیرت جلوی انسان بسته میشود، انسان نمیفهمد چه کار میکند؛ مثلِ آدمِ مست است.

وَ البَغی
و «بغی» یعنی دشمنی کردن علیه کسی، مجموعه‌ای، چیزی، آن هم بی‌دلیل. از روی احساسات نفْسانی، انسان با یک کسی بیخودی دشمنی کند؛ این بغی است.

وَ الحَسَد
و یکی هم حسد؛ از حسد هم باید پناه برد به خدا، که مایه‌‌ی رنج خود و دیگران است. گفت: «حسود را چه کنم کو ز خود به رنج در است». [سعدی. گلستان، باب اوّل؛ «توانم آنکه نیازارم اندرونِ کسی / حسود را چه کنم کو ز خود به رنج در است»] شما به حسود هیچ بدی‌ای هم نکرده‌اید، امّا او از درونِ خود دچار رنج است. یک نعمتی را در شما میبیند، یک فضیلتی را یا امتیازی را در شما میبیند، در آتش میسوزد. شما هم هیچ بدی‌ای به او نکرده‌اید امّا او بی‌دلیل با شما بد میشود. حسد! که این هم خیلی چیز خطرناکی است.
1 )
الخصال، ج‏1، ص: 329؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏69، ص: 126؛

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَتَعَوَّذُ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ سِتِّ خِصَالٍ مِنَ الشَّكِّ وَ الشِّرْكِ وَ الْحَمِيَّةِ وَ الْغَضَبِ وَ الْبَغْيِ وَ الْحَسَدِ.
ترجمه :
رسول خدا را عادت چنین بود که هر روز از شش چیز به خدا پناه‌ مىبرد؛ از شک و شرک و جانبداری بیجا و خشم و ستم و رشک

2 ) سوره مبارکه الفتح آیه 26
إِذ جَعَلَ الَّذينَ كَفَروا في قُلوبِهِمُ الحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الجاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلىٰ رَسولِهِ وَعَلَى المُؤمِنينَ وَأَلزَمَهُم كَلِمَةَ التَّقوىٰ وَكانوا أَحَقَّ بِها وَأَهلَها ۚ وَكانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمًا
ترجمه :
(به خاطر بیاورید) هنگامی را که کافران در دلهای خود خشم و نخوت جاهلیّت داشتند؛ و (در مقابل،) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر کس شایسته‌تر و اهل آن بودند؛ و خداوند به همه چیز دانا است.


مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم‌ - 1383/01/26
عنوان فیش :زندگی و شخصیت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)،الگوی همیشگی تاریخ
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
زندگی پیامبر اکرم - زندگی برای خدا، در راه خدا و وقف گسترش تعالیم الهی - و شخصیت یکتا و بی‌نظیر آن بزرگوار برای همه‌ی دوران تاریخ اسلام یک نمونه و درس و یک الگوی همیشگی است؛ «لکم فی رسول‌اللَّه اسوة حسنة».(1)
1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 21
لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كانَ يَرجُو اللَّهَ وَاليَومَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثيرًا
ترجمه :
مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند.


مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم‌ - 1383/01/26
عنوان فیش :پیامبر اسلام الگویی برای همه‌ی دوران تاریخ
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), اسوه بودن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
ایام آخر صفر برای عالم شیعه و اسلام، ایام پُرخاطره یی است. به روزهای رحلت نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نزدیک میشویم. زندگی پیامبر اکرم - زندگی برای خدا، در راه خدا و وقف گسترش تعالیم الهی - و شخصیت یکتا و بی نظیر آن بزرگوار برای همه‌ی دوران تاریخ اسلام یک نمونه و درس و یک الگوی همیشگی است؛ «لکم فی رسول الله اسوة حسنة»(1). با این مجاهدت، تعالیم اسلام در تمام تاریخ پراکنده شد و گسترش پیدا کرد. این تعالیم فقط برای مسلمانها نیست؛ همه‌ی بشریت از گسترش تعالیم اسلام سود می برند. ما مسلمانها اگر قدر تعالیم اسلام را بدانیم و به عمق آنها پی ببریم، خواهیم توانست یک دنیای نو، منطبق بر خواستهای حقیقی و فطری انسان به وجود بیاوریم.
1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 21
لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كانَ يَرجُو اللَّهَ وَاليَومَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثيرًا
ترجمه :
مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند.


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1382/02/29
عنوان فیش :پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم )، رحمت برای تمام طول تاریخ
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
در قرآن از وجود پیغمبر به عنوان «رحمةً للعالمین(1)» تعبیر شده است. این رحمت، محدود نیست؛ شامل تربیت، تزکیه، تعلیم و هدایت انسانها به صراط مستقیم و پیشرفت انسانها در زمینه‌ی زندگی مادّی و معنویشان هم هست. مخصوص مردم آن زمان هم نیست؛ متعلّق به طول تاریخ است: «و اخرین منهم لمّا یلحقوا بهم(2)». راه رسیدن به آن هدف، عمل کردن به معارف و قوانین اسلام است که برای بشر مشخّص شده است.
1 ) سوره مبارکه الأنبياء آیه 107
وَما أَرسَلناكَ إِلّا رَحمَةً لِلعالَمينَ
ترجمه :
ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.

2 ) سوره مبارکه الجمعة آیه 3
وَآخَرينَ مِنهُم لَمّا يَلحَقوا بِهِم ۚ وَهُوَ العَزيزُ الحَكيمُ
ترجمه :
و (همچنین) رسول است بر گروه دیگری که هنوز به آنها ملحق نشده‌اند؛ و او عزیز و حکیم است!


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1381/07/13
عنوان فیش : بعثت پیامبر اسلام, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : بعثت پیامبر اسلام, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
بعثت نبیّ اکرم برای بشر آغاز راه نوی بود.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1381/07/13
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), عید مبعث, بعثت پیامبر اسلام, درسهای بعثت
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), عید مبعث, بعثت پیامبر اسلام, درسهای بعثت
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
بعثت و روز مبعث و یاد مبعث برای ما درس و مایه‌ی تذکّر به مسؤولیت عظیم الهی است.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1381/03/09
عنوان فیش :آزرده شدن قلب پیغمبر(صلی الله علیه و آله) از رنج دنیای اسلامی
کلیدواژه(ها) : فلسطین, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
امروز مسأله‌ی فلسطین یک زخم دردناک و عمیق در پیکر جامعه‌ی اسلامی است. آیه‌ای که تلاوت کردند، درباره‌ی نبیّ مکرّم اسلام می‌فرماید: «عزیزٌ علیه ما عنتّم»؛ رنج شما برای او سخت و دشوار است؛ «حریصٌ علیکم بالمؤمنین رؤوفٌ رحیم».(1) امروز رنج دنیای اسلام - که برجسته‌ترین بخش آن، مسأله‌ی فلسطین است - قلب مقدّس پیغمبر را می‌آزارد؛ «عزیز علیه ما عنتّم». با وضعی که امروز ملت فلسطین دارد، روح مقدّس پیغمبر در عوالم بالای آفرینش الهی مملو از غم می‌شود. راه علاج چیست؟ تلاش و مجاهدت است.
1 ) سوره مبارکه التوبة آیه 128
لَقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَءوفٌ رَحيمٌ
ترجمه :
به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1380/03/20
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), انسان, تاریخ, ولادت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و ا
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), انسان, تاریخ, ولادت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و ا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
عجایبی که در هنگام ولادت پیغمبر اکرم رخ داده است، در حقیقت هشداری به بشریت و تاریخ محسوب می‌شود.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران‌ - 1380/02/28
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), جوان, زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), مطالعه تاریخ
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), جوان, زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), مطالعه تاریخ
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
به همه‌ی برادران و خواهران بخصوص به جوانان توصیه می‌کنم که به تاریخ زندگی پیغمبر مراجعه کنند و آن را بخوانند و فرا گیرند.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران‌ - 1380/02/28
عنوان فیش :سکونت پیامبر در خانه فقیرترین مردم پس از ورود به مدینه
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), محرومین
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
ناقه‌ای که پیغمبر سوار آن بود، وارد شهر یثرب شد و مردم دور آن را گرفتند. در آن زمان، شهر مدینه، محلّه محلّه بود؛ هر محلّه‌ای هم برای خودش خانه‌ها، کوچه‌ها و حصار و بزرگانی داشت و متعلّق به قبیله‌ای بود: قبایل وابسته به اوس و قبایل وابسته به خزرج. وقتی شتر پیغمبر وارد شهر یثرب شد، جلوِ هر کدام از قلعه‌های قبایل که رسید، بزرگان بیرون آمدند و جلوِ شتر را گرفتند: یا رسول‌اللَّه! بیا این‌جا؛ خانه، زندگی، ثروت و راحتىِ ما در اختیار تو. پیغمبر فرمود: جلوِ این شتر را باز کنید؛ «انّها مأمورة»؛(1) دنبال دستور حرکت میکند؛ بگذارید برود. جلوِ شتر را باز کردند تا به محلّه بعدی رسید. باز بزرگان، اشراف، پیرمردان، شخصیّتها و جوانان آمدند جلوِ ناقه پیغمبر را گرفتند: یا رسول‌اللَّه! این‌جا فرود بیا؛ این‌جا خانه توست؛ هرچه بخواهی، در اختیارت میگذاریم؛ همه ما در خدمتت هستیم. فرمود: کنار بروید؛ بگذارید شتر به راهش ادامه دهد؛ «انّها مأمورة». همین‌طور محلّه به محلّه شتر راه میرفت تا به محلّه بنیالنجار - که مادر پیغمبر جزو این خانواده است - رسید. مردان بنیالنجار داییهای پیغمبر محسوب میشدند؛ لذا جلو آمدند و گفتند: یا رسول‌اللَّه! ما خویشاوند توییم؛ هستی ما در اختیار توست؛ در منزل ما فرود بیا. فرمود: نه؛ «انّها مأمورة»؛ کنار بروید. راه را باز کردند. شتر به فقیرنشین‌ترینِ محلّات مدینه آمد و در جایی نشست. همه نگاه کردند ببینند خانه کیست؛ دیدند خانه ابیایّوب انصاری است؛ فقیرترین یا یکی از فقیرترین آدمهای مدینه. خودش و خانواده مستمند و فقیرش آمدند و اثاث پیغمبر را برداشتند و داخل خانه بردند. پیغمبر هم به عنوان میهمان، وارد خانه آنها شد و به اعیان و اشراف و متنفّذان و صاحبانِ قبیله و امثال اینها دست رد زد؛ یعنی موضع اجتماعی خودش را مشخّص کرد؛ معلوم شد که این شخص، وابسته به پول و حیثیت قبیله‌ای و شرفِ ریاست فلان قبیله و وابسته به قوم و خویش و فامیل و آدمهای پُررو و پشت‌هم‌انداز و امثال اینها نیست و نخواهد شد. از همان ساعت و لحظه اوّل مشخّص کرد که در برخورد و تعامل اجتماعی، طرف کدام گروه و طرفدار کدام جمعیت است و وجود او برای چه کسانی بیشتر نافع خواهد بود. همه از پیغمبر و تعالیم او نفع میبرند؛ اما آن کس که محرومتر است، قهراً حقّ بیشتری می‌برد و باید جبران محرومیتش بشود. جلوِ خانه ابیایّوب انصاری، زمینِ افتاده‌ای بود. فرمود این زمین مال کیست؟ گفتند متعلّق به دو بچه یتیم است. پول از کیسه خود داد و آن زمین را خرید. بعد فرمود در این زمین مسجد میسازیم؛ یعنی یک مرکز سیاسی، عبادی، اجتماعی و حکومتی؛ یعنی مرکز تجمّع مردم. جایی به عنوان مرکزیّت لازم بود؛ لذا شروع به ساختن مسجد کردند. زمین مسجد را از کسی نخواست و طلب بخشیدگی نکرد؛ آن را با پول خود خرید. با این‌که آن دو بچه، پدر و مدافع نداشتند؛ اما پیغمبر مثل پدر و مدافع آنها، حقّشان را تمام و کمال رعایت کرد. وقتی بنا شد مسجد بسازند، خود پیغمبر جزو اوّلین کسان یا اوّلین کسی بود که آمد بیل را به دست گرفت و شروع به کندنِ پی مسجد کرد؛ نه به عنوان یک کار تشریفاتی، بلکه واقعاً شروع به کار کرد و عرق ریخت. طوری کار کرد که بعضی از کسانی که کناری نشسته بودند، گفتند ما بنشینیم و پیغمبر این‌طور کار کند!؟ پس ما هم میرویم کار میکنیم؛ لذا آمدند و مسجد را در مدت کوتاهی ساختند. پیغمبر - این رهبر والا و مقتدر - نشان داد که هیچ حقّ اختصاصی برای خودش قائل نیست. اگر بناست کاری انجام گیرد، او هم باید در آن سهمی داشته باشد.
1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 339
 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏19، ص: 109

فِي كِتَابِ دَلَائِلِ النُّبُوَّةِ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ الْمَدِينَةَ فَلَمَّا دَخَلَهَا جَاءَتِ الْأَنْصَارُ بِرِجَالِهَا وَ نِسَائِهَا فَقَالُوا إِلَيْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ دَعُوا النَّاقَةَ فَإِنَّهَا مَأْمُورَةٌ فَبَرَكَتْ عَلَى بَابِ أَبِي أَيُّوبَ فَخَرَجَتْ جَوَارٍ مِنْ بَنِي النَّجَّارِ يَضْرِبْنَ بِالدُّفُوفِ وَ هُنَّ يَقُلْنَ‏ نَحْنُ جَوَارٍ مِنْ بَنِي النَّجَّارِ. يَا حَبَّذَا مُحَمَّدٌ مِنْ جَارٍ. فَخَرَجَ إِلَيْهِمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ أَ تُحِبُّونَنِي فَقَالُوا بَلَى‏ وَ اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَنَا وَ اللَّهِ أُحِبُّكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.
ترجمه :


1 )
إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القديمة)، النص، ص: 67

فَأَرْخَى زِمَامَ نَاقَتِهِ وَ مَرَّتْ تَخُبُّ بِهِ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَى بَابِ الْمَسْجِدِ الَّذِي هُوَ الْيَوْمَ وَ لَمْ يَكُنْ مَسْجِداً وَ إِنَّمَا كَانَ مِرْبَداً لِيَتِيمَيْنِ مِنَ الْخَزْرَجِ يُقَالُ لَهُمَا سَهْلٌ وَ سُهَيْلٌ وَ كَانَا فِي حَجْرِ أَسْعَدَ بْنِ زُرَارَةَ فَبَرَكَتِ النَّاقَةُ عَلَى بَابِ أَبِي أَيُّوبَ خَالِدِ بْنِ يَزِيدَ فَنَزَلَ عَنْهَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمَّا نَزَلَ اجْتَمَعَ عَلَيْهِ النَّاسُ وَ سَأَلُوهُ أَنْ يَنْزِلَ عَلَيْهِمْ فَوَثَبَتْ أُمُّ أَبِي أَيُّوبَ إِلَى الرَّحْلِ فَحَلَّتْهُ وَ أَدْخَلَتْهُ مَنْزِلَهَا فَلَمَّا أَكْثَرُوا عَلَيْهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَيْنَ الرَّحْلُ فَقَالُوا أُمُّ أَبِي أَيُّوبَ قَدْ أَدْخَلَتْهُ بَيْتَهَا فَقَالَ الْمَرْءُ مَعَ رَحْلِهِ‏ وَ أَخَذَ أَسْعَدُ بْنُ زُرَارَةَ بِزِمَامِ النَّاقَةِ فَحَوَّلَهَا إِلَى مَنْزِلِهِ وَ كَانَ أَبُو أَيُّوبَ لَهُ مَنْزِلٌ أَسْفَلُ وَ فَوْقَ الْمَنْزِلِ غُرْفَةٌ فَكَرِهَ أَنْ يَعْلُوَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي الْعُلْوُ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَمِ السُّفْلُ فَإِنِّي أَكْرَهُ أَنْ أَعْلُوَ فَوْقَكَ فَقَالَ السُّفْلُ أَرْفَقُ بِنَا لِمَنْ يَأْتِينَا...
ترجمه :



مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران‌ - 1380/02/28
عنوان فیش :پیامبر، تکیه گاه مومنین
کلیدواژه(ها) : شجاعت, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : نهج‌البلاغه

متن فیش :
پیغمبر تضرّع خودش را از دست نداد و ارتباط خود را با خدا روزبه‌روز محکمتر کرد. در وسط میدان جنگ، همان وقتی که نیروهای خودش را مرتّب میکرد، تشویق و تحریض میکرد، خودش دست به سلاح می‌برد و فرماندهىِ قاطع میکرد، یا آنها را تعلیم میداد که چه کار کنند، روی زانو میافتاد و دستش را پیش خدای متعال بلند میکرد و جلوِ مردم بنا میکرد به اشک ریختن و با خدا حرف زدن: پروردگارا ! تو به ما کمک کن؛ پروردگارا ! تو از ما پشتیبانی کن؛ پروردگارا ! تو خودت دشمنانت را دفع کن. نه دعای او موجب میشد که نیرویش را به کار نگیرد؛ نه به کار گرفتن نیرو، موجب میشد که از توسل و تضرّع و ارتباط با خدا غافل بماند؛ به هر دو توجه داشت. او هرگز در مقابل دشمن عنود دچار تردید و ترس نشد. امیرالمؤمنین - که مظهر شجاعت است(1) - میگوید هر وقت در جنگها شرایط سخت میشد و - به تعبیر امروز ما - کم می‌آوردیم، به پیغمبر پناه می‌بردیم. هر وقت کسی در جاهای سخت، احساس ضعف میکرد، به پیغمبر پناه می‌برد.
1 ) غرایب 9 :
و في حديثه ( عليه السلام ) : كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ . و معنى ذلك أنه إذا عظم الخوف من العدو و اشتد عضاض الحرب فزع المسلمون إلى قتال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) بنفسه فينزل الله عليهم النصر به و يأمنون مما كانوا يخافونه بمكانه. و قوله إذا احمر البأس كناية عن اشتداد الأمر و قد قيل في ذلك أقوال أحسنها أنه شبه حمي الحرب بالنار التي تجمع الحرارة و الحمرة بفعلها و لونها و مما يقوي ذلك قول رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) و قد رأى مجتلد الناس يوم حنين و هي حرب هوازن الآن حمي الوطيس فالوطيس مستوقد النار فشبه رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ما استحر من جلاد القوم باحتدام النار و شدة التهابها . انقضى هذا الفصل و رجعنا إلى سنن الغرض الأول في هذا الباب
ترجمه :
در گفتار آن حضرت است: وقتى تنور معركه سرخ مى‏شد خود را به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله حفظ مى‏كرديم، پس هيچ كدام از ما به دشمن نزديك‏تر از پيامبر نبود. معناى آن اين است كه وقتى ترس از دشمن زياد مى‏شد، و جنگ به نهايت سختى مى‏رسيد، مسلمانان به جانبى كه شخص رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در جنگ بود پناهنده مى‏شدند، و خداوند به بركت آن حضرت پيروزى را بر آنان نازل مى‏كرد، و به خاطر او از آنچه بيم داشتند ايمنى مى‏يافتند. و قول آن حضرت «اذَا احْمَرَّ البَأْسُ» كنايه از سختى جنگ است. در اين زمينه سخنانى گفته شده كه بهترينش اين است: امام گرمى تنور جنگ را به گرمى آتش تشبيه كرده كه حرارت و سرخى را به عمل و رنگش فراهم مى‏آورد. و آنچه كه اين قول را تقويت مى‏كند فرمايش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله است كه چون نبرد شديد مردم را در روز حنين كه جنگ هوازن بود مشاهده كرد فرمود: «الانَ حَمِىَ الْوَطيسُ» (اكنون تنور جنگ گرم شد). و طيس جايگاه افروختن آتش است، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله‏ گرم شدن جنگ آنان را به افروختگى و شعله‏ور شدن آتش تشبيه فرموده است


مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز عید سعید غدیر خم‌ - 1379/12/24
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), بعثت پیامبر اسلام
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), بعثت پیامبر اسلام
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
پیغمبر برای این مبعوث شده بود که مردم را تعلیم دهد و تزکیه کند.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از جوانان استان اردبیل‌ - 1379/05/05
عنوان فیش :لزوم حرکت در راه کمال انسانی در تمام لحظات زندگی
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), توبه, استغفار پیامبر (صلی الله علیه و اله)
نوع(ها) : قرآن, حدیث

متن فیش :
من امروز مطالبی را که فکر کردم با شما(جوانان) در میان بگذارم، به سه قسم تقسیم کردم:
قسم اوّل، چند جمله‌ی معنوی است؛ برای این‌که همین فضای لطیف روحانی - که شما خودتان آن را خلق کرده‌اید - ادامه پیدا کند. یک جمله درباره‌ی مسأله‌ی سیاسی امروز و همیشه انقلاب؛ یک جمله درباره‌ی نگاه به دین؛ یک نصیحت هم در پایان به همه‌ی جوانان - هم به شما، هم به جوانانی که بعداً این سخن را خواهند شنید - عرض خواهم کرد.
آن جمله‌ی معنوی را از شیخ صفی‌الدّین اردبیلی اقتباس کردم؛ همین عارفِ عالمِ مفسّر و دانای معارف دین که قرنهاست در شهر شما خفته است. از شیخ صفی‌الدّین پرسیدند: شیخنا! پیغمبر فرموده است که من هر روز هفتاد بار استغفار می‌کنم(1) چرا؟ پیغمبر که گناه نمی‌کرد؛ و حتّی خدا در سوره‌ی فتح در مورد ترک اولای پیغمبر فرمود: «لیغفرلک اللَّه ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر»(2) او که بار وزر و وبالی بر دوش ندارد؛ استغفار چرا؟ شیخ در جواب گفت: پیغمبر با مجاهدت خود، با ذکر و با تلاش عظیم معنوی خود، هر روز مرحله‌ای از مراحل قرب به خدا را طی می‌کرد. پیغمبر هم با این‌که انسان کامل است، متوقّف نیست؛ اما ساحت قدس قرب الهی پایان ندارد. او هم باید هر روز یک مرحله پیش برود و هر روز یک مرحله جلو می‌رفت. پیغمبر وقتی به مرحله‌ی دیروز نگاه می‌کرد، آن را به صورت حجابی، بُعدی و دوری‌ای مشاهده می‌کرد؛ لذا از دوریِ دیروز استغفار می‌کرد. هر روز یک مرحله‌ی نو می‌گشود و از حضور در مرحله‌ی قبلی - که نسبت به موضع امروز، دوری بود - از خدا آمرزش می‌طلبید.
این درس بزرگی است؛ عمق معنا و بطن این سخن مثل اقیانوسهاست. یک لحظه توقّف در راه کمال انسانی جایز نیست. در این اقیانوس عظیم که بعضی از ما در آغاز راه تا قوزک پا و بعضی تا زانوانمان وارد شدیم، کسانی «دل به دریا زده» شنا می‌کنند و کسانی مرحله‌ها پیش رفتند، خود را نورانی کرده‌اند، از فراز مادّیات عالم و از فراز خواستهای حقیر و آرزوهای کوچک پرواز می‌کنند. دنیا را ندیده نمی‌گیرند، اما دنیا را هدف قرار نمی‌دهند. آن بلندپروازان این آسمان لایتناهی هم هر روز برای پروازی بلندتر، همّت تازه‌تری را به‌خرج می‌دهند.
1 )
مفتاح‏الفلاح،شیخ بهایی ص 150 ؛
بحارالأنوار، علامه مجلسی ج 17 ص  44 ؛ 
مستدرك ‏الوسائل، محدث نوری، ج 5، ص320، ح 5987؛«

إنه ليغان على قلبی و إنی لأستغفر بالنهار سبعين مرة
ترجمه :


2 ) سوره مبارکه الفتح آیه 2
لِيَغفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَما تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَيكَ وَيَهدِيَكَ صِراطًا مُستَقيمًا
ترجمه :
تا خداوند گناهان گذشته و آینده‌ای را که به تو نسبت می‌دادند ببخشد (و حقّانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید؛


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام به مناسبت هفدهم ربیع‌الاوّل‌ - 1379/03/31
عنوان فیش : امت بزرگ اسلامی, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : امت بزرگ اسلامی, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
برای ما مسلمانان مهم است که معرفت خود را نسبت به اسلام و پیغمبر گرامی اسلام، زیاد کنیم.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام به مناسبت هفدهم ربیع‌الاوّل‌ - 1379/03/31
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), وحدت, عوامل اتحاد مسلمین, وسیله‌‏ی وحدت و اتحاد, وحدت اسلامی
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), وحدت, عوامل اتحاد مسلمین, وسیله‌‏ی وحدت و اتحاد, وحدت اسلامی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
محور وحدت عالم اسلام، می‌تواند وجود مقدس پیغمبر - نقطه‌ی اعتقاد همه؛ نقطه‌ی تمركز عواطف همه‌ی انسانها – باشد.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه تهران‌ - 1379/02/23
عنوان فیش :جوانمردی پیامبر(صلی الله علیه و آله) در فتح مکه با شعار بخشش
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
در سال هشتم هجری، وقتی که پیامبر مکه را با آن عظمت و شکوه فتح کرد، گفت: «الیوم یوم المرحمة»(1)؛ امروز، روز گذشت و بخشش است؛ لذا انتقام نگرفت. این، جوانمردی آن بزرگوار بود.
1 )
شرح‏ نهج‏البلاغة ،ابن ابی الحدید ج 17 ص272 ؛

فوقف رسول الله ص و ناداه يا أبا سفيان بل اليوم يوم المرحمة اليوم أعز الله قريشا و أرسل إلى سعد فعزله عن اللواء
ترجمه :



مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه تهران‌ - 1379/02/23
عنوان فیش :استغفار و عبادت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای شکرگزاری از خداوند
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن, حدیث

متن فیش :
غیر از ماه رمضان، در ماه شعبان و ماه رجب و در بقیه‌ی اوقات سال هم - آن‌طور که شنیدم - در آن هوای گرم، یک روز در میان روزه می‌گرفت. اصحاب او به او عرض کردند: یا رسول اللَّه! تو که گناهی نداری؛ «غفراللَّه لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخّر» - که در سوره‌ی فتح هم آمده: «لیغفر لک اللَّه ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر»(1) - این همه دعا و عبادت و استغفار چرا؟! می‌فرمود: «افلا اکون عبداً شکورا»(2)؛ آیا بنده‌ی سپاسگزار خدا نباشم که این همه به من نعمت داده است؟!
1 ) سوره مبارکه الفتح آیه 2
لِيَغفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَما تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَيكَ وَيَهدِيَكَ صِراطًا مُستَقيمًا
ترجمه :
تا خداوند گناهان گذشته و آینده‌ای را که به تو نسبت می‌دادند ببخشد (و حقّانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید؛

2 )
الكافی، ثقة الإسلام كلينى‏ ج 2 ص  95 ؛ 
الأمالي‏، شیخ طوسی،ص636  ؛ 
إرشادالقلوب، دیلمی، ج : 1 ص : 91 ؛ 
بشارةالمصطفى،طبری،ص66 ؛ 
بحارالأنوار،مجلسی،ج16،ص263 ؛

كانَ رَسُولُ اللَّهِ ص عِنْدَ عَائِشَةَ لَيْلَتَهَا فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَكَ وَ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ يَا عَائِشَةُ أَ لَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً قَالَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَقُومُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَيْهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏
ترجمه :
امام باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نزد عايشه بود، شبى كه نوبت او بود، به پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله گفت: اى رسول خدا! چرا خودت را برنج مياندازى، با آنكه خدا گناه گذشته و آينده ترا آمرزيده است؟ فرمود: اى عايشه: آيا من بنده سپاسگزار خدا نباشم؟. و گفت: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روى انگشتهاى پايش ميايستاد تا خداى سبحانه و تعالى نازل فرمود: «طه ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه برنج افتى


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه تهران‌ - 1379/02/23
عنوان فیش :موظف شدن مسلمانان به اقتدای به پیامبر(ص) در تمامی رفتارها
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
نبی مکرم اسلام جدای از خصوصیات معنوی و نورانیت و اتّصال به غیب و آن مراتب و درجاتی که امثال بنده از فهمیدن آنها هم حتّی قاصر هستیم، از لحاظ شخصیت انسانی و بشری، یک انسان فوق‌العاده، طراز اول و بی‌نظیر است. شما درباره‌ی امیرالمؤمنین مطالب زیادی شنیده‌اید. همین قدر کافی است عرض شود که هنر بزرگ امیرالمؤمنین این بود که شاگرد و دنباله‌رو پیامبر بود. یک شخصیت عظیم، با ظرفیت بی‌نهایت و با خلق و رفتار و کردار بی‌نظیر، در صدر سلسله‌ی انبیا و اولیا قرار گرفته است و ما مسلمانان موظّف شده‌ایم که به آن بزرگوار اقتدا کنیم؛ که فرمود: «ولکم فی رسول‌اللَّه اسوة حسنة»(1). ما باید به پیامبر اقتدا و تأسی کنیم. نه فقط در چند رکعت نماز خواندن که در رفتارمان، در گفتارمان، در معاشرت و در معامله‌مان هم باید به او اقتدا کنیم. پس باید او را بشناسیم.
1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 21
لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كانَ يَرجُو اللَّهَ وَاليَومَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثيرًا
ترجمه :
مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند.


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه تهران‌ - 1379/02/23
عنوان فیش :تواضع و زهد پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : حدیث, نهج‌البلاغه

متن فیش :
[پیامبر (صلی الله علیه و آله)] سوار مرکب بی‌زین و برگ می‌شد. آن روزی که اسبهای قیمتی را با زین و برگهای مجهّز سوار می‌شدند و تفاخر می‌کردند، آن بزرگوار در بسیاری از جاها سوار بر درازگوش می‌شد. حالت تواضع به خود می‌گرفت. با دست خود، کفش خود را وصله می‌زد(1). این همان کاری است که شاگرد برجسته‌ی این مکتب - امیرالمؤمنین علیه‌السّلام - بارها انجام داد و در روایات راجع به او، این را زیاد شنیده‌اید.(2) در حالی که تحصیل مال از راه حلال را جایز می‌دانست و می‌فرمود: «نعم العون علی تقوی اللَّه الغنی»؛(3) بروید از طریق حلال - نه از راه حرام، نه با تقلّب، نه با دروغ و کلک - کسب مال کنید، خود او اگر مالی هم از طریقی به دستش می‌رسید، صرف فقرا می‌کرد.
1 )
مناقب آل أبی طالب عليهم‏السلام ، ابن شهر آشوب   مازندرانی ج 1 ص 145 ؛
الخرائج‏ و الجرائح،قطب الدین الراوندی ج2 ص 885 ؛

« أما آدابه فقد جمعها بعض العلماء و التقطها من الأخبار كان النبی ص احكم الناس و أحلمهم و أشجعهم و أعدلهم و أعطفهم لم تمس يده يد امرأة لا تحل و أسخى الناس لا يثبت عنده دينار و لا درهم فإن فضل و لم يجد من يعطيه و يجنه الليل لم يأو إلى منزله حتى يتبرأ منه إلى من يحتاج إليه لا يأخذ مما آتاه الله إلا قوت عامه فقط من يسير ما يجد من التمر و الشعير و يضع سائر ذلك فی سبيل الله و لا يسأل شيئا إلا أعطاه ثم يعود إلى قوت عامه فيؤثر منه حتى ربما احتاج قبل انقضاء العام إن لم يأته شي‏ء و كان يجلس على الأرض و ينام عليها و يأكل عليها و كان يخصف النعل و يرقع الثوب و يفتح الباب و يحلب الشاة و يعقل البعير فيحلبها و يطحن مع الخادم إذا أعيا و يضع طهوره بالليل بيده و لا يتقدمه مطرق و لا يجلس متكئا و يخدم فی مهنة أهله و يقطع اللحم و إذا جلس على الطعام جلس محقرا ..»
ترجمه :


2 ) خطبه 33 : از خطبه‏هاى آن حضرت است به هنگام خروجش براى جنگ با اهل بصره
قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسِ دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ( عليه السلام ) بِذِي قَارٍ وَ هُوَ يَخْصِفُ نَعْلَهُ فَقَالَ لِي مَا قِيمَةُ هَذَا النَّعْلِ فَقُلْتُ لَا قِيمَةَ لَهَا فَقَالَ ( عليه السلام ) وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إِلَّا أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا ثُمَّ خَرَجَ فَخَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ : إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً ( صلى الله عليه وآله ) وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ يَقْرَأُ كِتَاباً وَ لَا يَدَّعِي نُبُوَّةً فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّى بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجَاتَهُمْ فَاسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ وَ اطْمَأَنَّتْ صَفَاتُهُمْ . أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُ لَفِي سَاقَتِهَا حَتَّى تَوَلَّتْ بِحَذَافِيرِهَا مَا عَجَزْتُ وَ لَا جَبُنْتُ وَ إِنَّ مَسِيرِي هَذَا لِمِثْلِهَا فَلَأَنْقُبَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّى يَخْرُجَ الْحَقُّ مِنْ جَنْبِهِ . مَا لِي وَ لِقُرَيْشٍ وَ اللَّهِ لَقَدْ قَاتَلْتُهُمْ كَافِرِينَ وَ لَأُقَاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونِينَ وَ إِنِّي لَصَاحِبُهُمْ بِالْأَمْسِ كَمَا أَنَا صَاحِبُهُمُ الْيَوْمَ وَ اللَّهِ مَا تَنْقِمُ مِنَّا قُرَيْشٌ إِلَّا أَنَّ اللَّهَ اخْتَارَنَا عَلَيْهِمْ فَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي حَيِّزِنَا فَكَانُوا كَمَا قَالَ الْأَوَّلُ : أَدَمْتَ لَعَمْرِي شُرْبَكَ الْمَحْضَ صَابِحاً * وَ أَكْلَكَ بِالزُّبْدِ الْمُقَشَّرَةَ الْبُجْرَا وَ نَحْنُ وَهَبْنَاكَ الْعَلَاءَ وَ لَمْ تَكُنْ * عَلِيّاً وَ حُطْنَا حَوْلَكَ الْجُرْدَ وَ السُّمْرَا
ترجمه :
عبد اللّه بن عباس گفت: در ذى قار بر امير المؤمنين عليه السّلام وارد شدم در حالى كه كفش خود را وصله مى‏زد، از من پرسيد: ارزش اين كفش چند است گفتم: هيچ. گفت: به خدا سوگند اين كفش پاره در نظر من از حكومت بر شما محبوبتر است، مگر اينكه بتوانم حقّى را اقامه و باطلى را دفع كنم. سپس بيرون آمد و خطبه‏اى براى مردم خواند و فرمود: خداوند سبحان محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به نبوت بر انگيخت در حالى كه احدى از عرب كتاب خوان نبود، و ادّعاى نبوت نداشت. آن حضرت ايشان را رهبرى كرد تا در محل اصلى آدميت مستقر ساخت، و به زندگى نجات بخش رساند، تا كجى‏هاى آنان استقامت يافت، و احوال متزلزل آنان آرام گرديد. به خدا قسم من در ميان جمعيت اين لشكر بودم كه به سپاه كفر هجوم برديم تا فرار كردند. از جنگ عاجز نشدم و نترسيدم، اين بار هم وضع من مانند آن زمان است، بى‏شك باطل را مى‏شكافم تا حق از پهلوى آن بيرون آيد. مرا با قريش چه كار به خدا در روزگار كفرشان با آنان جنگيدم، امروز هم محض انحرافشان با آنان پيكار مى‏كنم، ديروز رويارويشان قرار داشتم، امروز هم در مقابلشان ايستاده‏ام. به خدا قسم قريش كينه‏اى از ما ندارد جز آنكه خدا ما را بر آنان برگزيد، و آنان را در زمره خود در آوريم، پس چنان بودند كه شاعر گفته: «به جان خودم سوگند كه بامدادان پيوسته شير خالص نوشيدى، و سر شير و خرماى بى‏هسته خوردى. ما اين مقام عالى را به تو داديم و تو مقامى نداشتى، ما بوديم كه پيرامون تو اسبان كوتاه مو و نيزه‏ها فراهم ساختيم»

3 )
الكافی،ثقة الإسلام كلينى‏ ج 5 ص71؛ 
من لایحضره الفقيه،صدوق،ج3،ص156 ؛
 تحف‏العقول،حرانی،ص49 ؛ 
بحارالأنوار،مجلسی،ج74،ص155 ؛

نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ الْغِنَى
ترجمه :



مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه تهران‌ - 1379/02/23
عنوان فیش :اهمیت دادن پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به آراستگی ظاهر
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
پیامبر از دوران کودکی، موجود نظیفی بود. برخلاف بچه‌های مکه و برخلاف بچه‌های قبایل عرب، نظیف و تمیز و مرتّب بود. در دوران نوجوانی، سر شانه کرده؛ بعد در دوران جوانی، محاسن و سر شانه کرده؛ بعد از اسلام، در دورانی که از جوانی هم گذشته بود و مرد مسنی بود - پنجاه، شصت سال سن او بود - کاملاً مقیّد به نظافت بود. گیسوان عزیزش که تا بناگوشش می‌رسید، تمیز؛ محاسن زیبایش تمیز و معطر. در روایتی دیدم که در خانه‌ی خود خُم آبی داشت که چهره‌ی مبارکش را در آن می‌دید - آن زمان چون آینه چندان مرسوم و رایج نبود - «کان یسوّی عمامته و لحیته اذا اراد ان یخرج الی اصحابه»؛(1) وقتی می‌خواست نزد مسلمانان و رفقا و دوستانش برود، حتماً عمامه و محاسن را مرتب و تمیز می‌کرد، بعد بیرون می‌آمد. همیشه با عطر، خود را معطّر و خوشبو می‌کرد. در سفرها با وجود زندگی زاهدانه - که خواهم گفت زندگی پیامبر به‌شدت زاهدانه بود - با خودش شانه و عطر می‌برد. سرمه‌دان برمی‌داشت، برای این‌که چشمهایش را سرمه بکشد؛ چون آن روز معمول بود مردها چشمهایشان را سرمه می‌کشیدند. هر روز چند مرتبه مسواک می‌کرد. دیگران را هم به همین نظافت، به همین مسواک، به همین ظاهرِ مرتّب دستور می‌داد. اشتباه بعضی این است که خیال می‌کنند ظاهر مرتّب باید با اشرافیگری و با اسراف توأم باشد؛ نه. با لباس وصله‌زده و کهنه هم می‌شود منظّم و تمیز بود. لباس پیامبر وصله زده و کهنه بود؛ اما لباس و سر و رویش تمیز بود. اینها در معاشرت، در رفتارها، در وضع خارجی و در بهداشت بسیار مؤثر است. این چیزهای به ظاهر کوچک، در باطن بسیار مؤثر است.
1 )
مكارم الأخلاق، رضى الدين حسن بن فضل طبرسى،‏ ص  96 ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 76، ص 307.

وَقَفَ رَجُلٌ عَلَى بَابِ النَّبِيِّ ص يَسْتَأْذِنُ عَلَيْهِ قَالَ فَخَرَجَ النَّبِيُّ ص فَوَجَدَ فِی حُجْرَتِهِ رَكْوَةً فِيهَا مَاءٌ فَوَقَفَ يُسَوِّي‏ لِحْيَتَهُ وَ يَنْظُرُ إِلَيْهَا فَلَمَّا رَجَعَ دَاخِلًا قَالَتْ لَهُ عَائِشَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْتَ سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَقَفْتَ عَلَى الرَّكْوَةِ تُسَوِّی لِحْيَتَكَ وَ رَأْسَكَ قَالَ يَا عَائِشَةُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ إِذَا خَرَجَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ إِلَى أَخِيهِ أَنْ يَتَهَيَّأَ لَهُ وَ أَنْ يَتَجَمَّل‏.
ترجمه :
پيامبر «ص»- به روايت امام صادق «ع»، از پدرش امام محمّد باقر «ع»: مردى بر در خانه پيامبر «ص» ايستاد و اجازه ورود خواست ... چون پيامبر «ص» خواست بيرون آيد در اتاق خود كاسه چرمين كوچكى ديد كه آب داشت، كمى ايستاد و در آن نگاه كرد تا ريش خود را صاف و مرتّب كند؛ هنگامى كه به درون خانه بازگشت عائشه گفت: يا رسول اللَّه، تو سرور فرزندان آدمى، و فرستاده پروردگار جهانيانى! در برابر اين كاسه چرمين (كه كمى آب دارد) مى‏‌ايستى و سر و ريشت را صاف مى‏‌كنى؟! فرمود: «اى عايشه! خدا دوست دارد هنگامى كه بنده مؤمنش به نزد برادر خود مى‏‌رود، خود را مرتّب و آراسته كند».


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه تهران‌ - 1379/02/23
عنوان فیش :عمل نمودن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بر طبق قانون
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
او [پیامبر(صلی الله علیه وآله)] حافظ و نگهدارنده‌ی ضابطه و قانون بود و نمی‌گذاشت قانون - چه توسط خودش، و چه توسط دیگران - نقض شود. خودش هم محکوم قوانین بود. آیات قرآن هم بر این نکته ناطق است. برطبق همان قوانینی که مردم باید عمل می‌کردند، خود آن بزرگوار هم دقیقاً و به‌شدّت عمل می‌کرد و اجازه نمی‌داد تخلّفی بشود. وقتی که در جنگ بنی‌قریظه مردهای آن طرف را گرفتند؛ خائنهایشان را به قتل رساندند و بقیه را اسیر کردند و اموال و ثروت بنی‌قریظه را آوردند، چند نفر از امّهات مؤمنین - که یکی جناب امّ‌المؤمنین زینب بنت جحش است، یکی امّ‌المؤمنین عایشه است، یکی ام‌المؤمنین حفصه است - به پیامبر عرض کردند: یا رسول‌اللَّه! این همه طلا و این همه ثروت از یهود آمده، یک مقدار هم به ما بدهید. اما پیامبر اکرم با این‌که زنها مورد علاقه‌اش بودند؛ به آنها محبت داشت و نسبت به آنها بسیار خوشرفتار بود، حاضر نشد به خواسته‌شان عمل کند. اگر پیامبر می‌خواست از آن ثروتها به همسران خود بدهد، مسلمانان هم حرفی نداشتند؛ لیکن او حاضر نشد. بعد که زیاد اصرار کردند، پیامبر با آنها حالت کناره‌گیری به خود گرفت و یک ماه از زنان خودش دوری کرد که از او چنان توقّعی کردند. بعد آیات شریفه‌ی سوره‌ی احزاب نازل شد: «یا نساء النبی لستنّ کأحد من النّساء»(1)، «یا ایّها النّبی قل لازواجک ان کنتنّ تردن الحیاة الدّنیا و زینتها فتعالین امتّعکنّ و اسّرحکن سراحا جمیلا. و ان کنتنّ تردن اللَّه و رسوله والدّار الاخرة فأن اللَّه اعدّ للمحسنات منکنّ أجرا عظیما».(2) پیامبر فرمود: اگر می‌خواهید با من زندگی کنید، زندگی زاهدانه است و تخطّی از قانون ممکن نیست.
1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 32
يا نِساءَ النَّبِيِّ لَستُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ ۚ إِنِ اتَّقَيتُنَّ فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَيَطمَعَ الَّذي في قَلبِهِ مَرَضٌ وَقُلنَ قَولًا مَعروفًا
ترجمه :
ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس به گونه‌ای هوس‌انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید!

2 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 28
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِأَزواجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدنَ الحَياةَ الدُّنيا وَزينَتَها فَتَعالَينَ أُمَتِّعكُنَّ وَأُسَرِّحكُنَّ سَراحًا جَميلًا
ترجمه :
ای پیامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را می‌خواهید بیایید با هدیه‌ای شما را بهره‌مند سازم و شما را بطرز نیکویی رها سازم!

2 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 29
وَإِن كُنتُنَّ تُرِدنَ اللَّهَ وَرَسولَهُ وَالدّارَ الآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلمُحسِناتِ مِنكُنَّ أَجرًا عَظيمًا
ترجمه :
و اگر شما خدا و پیامبرش و سرای آخرت را می‌خواهید، خداوند برای نیکوکاران شما پاداش عظیمی آماده ساخته است.»


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران‌ - 1379/01/26
عنوان فیش :رفتار متواضعانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) با مردم
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
پیامبر در مقابل مردم مثل بندگان غذا می‌خورد و مثل بندگان می‌نشست؛ نه مثل اشراف‌زاده‌ها: «کان رسول‌اللَّه (ص) یأکل اکل العبد و یجلس جلوس العبد»؛(1) پیامبر جزو فامیلهای اشراف‌زاده بود؛ اما رفتار او با مردم خود، رفتار متواضعانه‌ای بود. به آنها احترام می‌کرد؛ به آنها فخر و تعنّد نمی‌فروخت؛ اما اشاره و نگاه مبارکش بر تن امپراتوران آن روز عالم - در سالهای آخر عمرش - لرزه می‌انداخت. این عزّت است.
1 )
المحاسن، احمد بن ابى عبد اللّه برقى‏ ج 2 ص 456 ح 386 ؛ 
بحارالأنوار،مجلسی،ج 16، ص 225 ؛ 
همان، ج 63 ،ص 419 ؛

كان رسول الله ص يأكل أكل العبد و يجلس جلوس العبد و يعلم أنه عبد
ترجمه :
رسول خدا بسان بندگان غذا می خورد و همانند آنان می نشست در حالیكه می دانست او بنده است.


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1378/08/15
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
پیامبر در بالاترین نقطه‌ی تعالی وجودی انسان است .

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1378/04/10
عنوان فیش :بیدار کردن مردم دنیا ، کار بزرگ دعوت نبوی
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
اشکال دنیای آن عصر [عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) ] این بود که آحاد مردم و طبقات جامعه در همه جای عالم، به حاکمیت غیر خدا، به حاکمیت طاغوتها، به حاکمیت ظلم و به اختلاف طبقات خو گرفته بودند. چه کسانی باید در مقابل این مظاهر بایستند؟ قاعدتاً مظلومان. وقتی مظلومان خودشان هم باور می‌کنند که باید حاکمیت ظلم مستقر باشد، امید اصلاح از بین می‌رود. بیدار کردن مردم، بیدار کردن دنیا و بیدار کردن بشریّت، کار بزرگ پیامبر اکرم و دعوت نبوی بود؛ «ان هو الّا ذکر للعالمین»(1). این ذکر است، یاد است، تذکّر است، هشدار است، بیدارباش برای همه‌ی بشر است. آن‌جایی که خودِ آن بزرگوار متصدّی و متحمّل این بیدارباش شد، جزو سخت‌ترین جاها بود. تعصّبها، قبیله‌گریها، مسائل شخصی و فردیتهای گوناگون، کار آن بزرگوار را دشوار می‌کرد. آن حضرت مجاهدت سختی را متحمّل شد، تا توانست این بن‌بست بشری را باز کند و این صخره‌ی عظیم را بشکافد. بعد از آن تا امروز، هر کس هر حرکتی کرده است، به دنبال آن بزرگوار و در ادامه‌ی آن راه و با کمک ضرب دست این انسان والا بوده است.
1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 104
وَما تَسأَلُهُم عَلَيهِ مِن أَجرٍ ۚ إِن هُوَ إِلّا ذِكرٌ لِلعالَمينَ
ترجمه :
و تو (هرگز) از آنها پاداشی نمی‌طلبی؛ آن نیست مگر تذکّری برای جهانیان!

1 ) سوره مبارکه ص آیه 87
إِن هُوَ إِلّا ذِكرٌ لِلعالَمينَ
ترجمه :
این (قرآن) تذکّری برای همه جهانیان است؛

1 ) سوره مبارکه التكوير آیه 27
إِن هُوَ إِلّا ذِكرٌ لِلعالَمينَ
ترجمه :
این قرآن چیزی جز تذکّری برای جهانیان نیست،


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1378/04/10
عنوان فیش : ظلم, نبوت, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), تسلیم ظلم شدن, ظلم‌پذیری
کلیدواژه(ها) : ظلم, نبوت, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), تسلیم ظلم شدن, ظلم‌پذیری
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
وقتی مظلومان خودشان هم باور می‌کنند که باید حاکمیت ظلم مستقر باشد، امید اصلاح از بین می‌رود. بیدار کردن مردم، بیدار کردن دنیا و بیدار کردن بشریّت، کار بزرگ پیامبر اکرم و دعوت نبوی بود.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1378/04/10
عنوان فیش :برکات لحظه‌ ولادت وجود مقدّس نبىّ مكرّم اسلام(ص)
کلیدواژه(ها) : تاریخ دوران جاهلیت و ولادت و کودکی پیامبر اسلام(صل, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), ولادت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و ا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
مبارك‌ترین مولودی كه در طول تاریخ متولّد شده است، وجود مقدّس نبیّ مكرّم اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم است. این بركات، از لحظه‌ی ولادت شروع می‌شود؛ این عجیب هم نیست. حضرت عیسی علیه الصّلاة و السّلام در آغاز ولادت فرمود: «و جعلنی مباركاً این ما كنت». مبارك بودن خود را از اوّلین ساعات یا اوّلین روزهای ولادت اعلام كرد. در مورد پیامبر ما نیز همین‌طور است. آنچه تواریخ ثبت كرده‌اند كه كنگره‌ی كاخ كسری فروریخت، یا آتشكده‌ی قدیمی خاموش شد و از این قبیل علائم و نشانه‌هایی كه ثبت شده است این‌ها همه مبشّرات بركات وجود این موجود عظیم است. هرآنچه در این عالم بر اساس حاكمیت شرك و كفر و استبداد و ظلم و تفرقه بین آحاد انسان وجود داشته است، باید به بركت وجود این انسان والا و ممتاز و بی‌نظیر، بتدریج زایل شود.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز عید فطر - 1377/10/28
عنوان فیش :عید فطر ذخیره، مایه‌ی شرف، کرامت و سربلندی پیامبر(صلی الله علیه و آله)
کلیدواژه(ها) : عید فطر, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
عید سعید فطر را به همه‌ی شما حضّار عزیز - نمازگزاران - به همه‌ی ملت ایران و به همه‌ی مسلمانان جهان تبریک عرض می‌کنم. عیدی که طبق دعای مأثور قنوت نماز، عرض می‌شود: «الّذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمّد صلّی اللَّه علیه و آله ذخراً و شرفاً و کرامةً و مزیدا»(1)، عید مسلمانان و ذخیره و مایه‌ی شرف و کرامت و سربلندی پیامبر عظیم‌الشّأن اسلام است.
1 )
إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج ‏1 ، 288 ؛
تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی، ج 3، ص 133؛
من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 532 ؛
مصباح‏ المتهجد، شیخ طوسی، ص 654 ؛
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 380 ؛

اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ‏]
ترجمه :
اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مى‏كنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مى‏كنم بهترین چيزى را كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست كردند و پناه مى‏برم به تو از آنچه بندگان درستكارت [مخلصت] به تو پناه بردند.


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1376/09/07
عنوان فیش : بعثت پیامبر اسلام, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), تاریخ
کلیدواژه(ها) : بعثت پیامبر اسلام, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), تاریخ
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
بعثت پیغمبر خاتم صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم از لحاظ اهمیت، در رأس همه‌ی حوادث بزرگ و کوچک تاریخ بشر قرار می‌گیرد.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران‌ - 1375/10/28
عنوان فیش :احتیاج همه انسان‌ها به استغفار
کلیدواژه(ها) : توبه, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), حضرت امام سجاد (علیه‌السلام)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
استغفار، مخصوص یک عدّه آدمهای معیّن هم نیست که بگوییم کسانی که خیلی گناه کردند، استغفار کنند؛ نه. همه‌ی انسانها - حتّی در حدّ پیامبر - باید استغفار کنند. «لیغفر لک اللَّه ما تقدم من ذنبک و ما تأخّر».(1) پیامبر هم باید استغفار کند.
استغفار، یا از گناهی است که ما انجام داده‌ایم، یا از گناهان اخلاقی است. اگر فرض کنیم که یک انسان، هیچ گناهی هم انجام نداد؛ نه دروغ، نه غیبت، نه ظلم، نه خلاف، نه شهوترانی، نه اهانت به کسی، نه تعدّی به مال مردم - البته این‌طور آدمها، خیلی کمند - اما بسیاری از همین‌طور آدمهایی که این‌گونه گناهان جوارحی را هم ندارند، مبتلا به گناه جوانحی - گناه اخلاقی - هستند. اگر همین آدمی که هیچ گناهی نمی‌کند، وقتی که میان مردم راه می‌رود، نگاه کند و بگوید: این بیچاره مردم، همه مشغول گناهند؛ ولی ما الحمدللَّه خودمان را نگهداشتیم و گناه نمی‌کنیم - خود را بالاتر از آنها به حساب بیاورد - این خودش یک گناه و یک تنزّل و یک سقوط می‌شود و استغفار لازم دارد. تحقیر انسانها، خود را بالاتر از دیگران دانستن، کار خود را ارزشی بیش از ارزش کار مردم دادن، یا بعضی از صفات اخلاقی زشت دیگری که در انسانها هست - مثل حسد و طمع و خود بزرگ‌بینی - اینها استغفار لازم دارد.
اگر فرض کنیم، انسانی است که این گناهان را هم ندارد؛ ولی مثلاً در باب علم توحید، پیش نرفت. در این صورت، یک قصور است و باید استغفار کند. باب علم توحید و معرفت به پروردگار، باب محدود و راه بن‌بستی که نیست؛ راه بی‌نهایت است که همه‌ی انبیا و اولیا، در این راه مشغول پیشرفت و تکامل نفس و فراهم کردن معرفت بیشتر نسبت به ذات مقدّس پروردگار و صفات کمالیّه‌ی حضرت حقّند. هر مقداری که این گونه افراد، در این راه پیش نرفتند، یک قصور و یک عقب‌ماندگی و یک ناتوانی معنوی است که استغفار لازم دارد.
استغفار، برای همه است. لذا ملاحظه می‌کنید که ائمّه علیهم‌السّلام در این دعاها، چه سوزوگدازی دارند. بعضی خیال می‌کنند که امام سجاد این سوزوگداز را کرده است، برای این‌که به دیگران یاد بدهد. بله؛ یاد دادن به دیگران که هست - هم در شکل و هم در مضمون کار - اما اصل قضیه این نیست. اصل قضیه، آن حالت طلبِ خود این بنده‌ی صالح و انسان والا و بزرگوار است. این سوزوگداز، متعلّق به خود اوست. این اظهار تضرّع پیش پروردگار، متعلّق به خود اوست. این ترس از عذاب خدا و میل به تقرّب الی‌اللَّه و رضوان الهی، متعلّق به خود اوست. این استغفار و طلب از خدا، واقعاً متعلّق به خود اوست.
ممکن است مثلاً توجه به مباحات در زندگی - لذّتهای مباح، کارهای مباح - در نظر انسانی که در آن حدّ از علوّ درجه است، یک نوع سقوط و انحطاط محسوب شود. دلش می‌خواست که در چارچوب ضرورتهای مادّی و جسمانی قرار نمی‌داشت و همین نیم نگاه را هم به مباحات و به مسائل عادی زندگی نمی‌کرد و در راه معرفت و در آن وادی بی‌نهایت به سوی رضوان الهی و بهشت معرفت الهی، بیشتر پیش می‌رفت. وقتی چنین چیزی نشده است، پس استغفار می‌کند. بنابراین، استغفار برای همه است.
1 ) سوره مبارکه الفتح آیه 2
لِيَغفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَما تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَيكَ وَيَهدِيَكَ صِراطًا مُستَقيمًا
ترجمه :
تا خداوند گناهان گذشته و آینده‌ای را که به تو نسبت می‌دادند ببخشد (و حقّانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید؛


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام و شخصیتهای خارجی شرکت کننده در کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی - 1375/05/13
عنوان فیش :برداشته شدن بار از دوش بشریت، بوسیله رحمت تعالیم نبوی(صلی الله علیه و آله)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), انسان
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
این ولادت [پیامبر (ص)]، ولادت رحمت است. دنیای اسلام باید این نکته را درک کند که این رحمت، یک رحمت منقطع نیست؛بلکه یک رحمت مستمر است. آن روز، بسیاری از افراد بشر، از روی جهالت یا به خاطر عصبیتهای خودخواهانه، با این مظهر نور و هدایت بشر جنگیدند؛ با این‌که پیامبر(ص) برای برداشتن بار از روی دوش بشریت، به جهان آمده بود: «و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم» (1) چه بارهای سنگینی بر دوش آحاد بشر آن روز بود! چه غلهای سنگینی بر گردن بشر افکنده شده بود! امروز هم همین‌طور است. اگر کسی ادّعا کند که بر دوش بشریت امروز، بارهایی سنگینی می‌کند که از بار دوش انسانهای جاهل جزیرةالعرب در آن روز، سنگینتر است، سخن گزافی نگفته است. این ظلمی که به آحاد بشر می‌شود، این حق‌کشی‌ای که در جوامع بشری انجام می‌گیرد، این غلبه دادن مادیّت بر زندگی بشر و راندن معنویت از محیط زندگی انسانها که امروز به زور و با شیوه‌های مختلف بر آحاد بشر تحمیل می‌شود، اینها بار بر دوش بشریت است. آنچه که امروز بشریت در دوران تمدّن صنعتی و زیر تشعشع مادّیگری جذّاب و فریبنده احساس می‌کند، سنگینتر و سخت‌تر و - در مواردی - تلختر است از آنچه که در ظلمات جاهلیت هنگام ظهور اسلام، حس می‌کرد و بر دوش او سنگینی می‌نمود!
اگر امروز بشریت متوجه این رحمت شود - رحمت وجود اسلام، رحمت تعالیم نبوی، این سرچشمه‌ی جوشان وحدت - و آن را بیابد و خود را از آن سیراب کند، بزرگترین مشکل بشر برطرف خواهد شد. اگرچه همین امروز هم، تمدّنهای موجود عالم، بلاشک از تعالیم اسلام بهره‌مند شده‌اند و بدون تردید آنچه از صفات و روشهای خوب و مفاهیم عالی در بین بشر وجود دارد، متّخذ از ادیان الهی و تعالیم انبیا و وحی آسمانی است و بخش عظیمی از آن، به اسلام متعلق است؛ لیکن امروز بشر به معنویت و صفا و معارف روشن و حق و دلپذیر اسلام - که هر دل با انصافی آن معارف را می‌پذیرد و می‌فهمد - نیازمند است.
1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 157
الَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذي يَجِدونَهُ مَكتوبًا عِندَهُم فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ يَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَيَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتي كانَت عَلَيهِم ۚ فَالَّذينَ آمَنوا بِهِ وَعَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ
ترجمه :
همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند؛ آنها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند.


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/11/20
عنوان فیش :سبقت شجاعانه امام علی(علیه السلام) در بیعت بر مرگ با پیامبر(صلی الله علیه و آله)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), حضرت علی (علیه‌السلام)
نوع(ها) : قرآن, حدیث

متن فیش :
نبیّ اکرم صلّی‌اللَّه‌علیه وآله‌وسلّم چندین بار به مناسبتهایی از مردم بیعت گرفت. یکی از این بیعتها که شاید از همه سختتر بود، «بیعت الشّجرة» یا بیعت رضوان در ماجرای حدیبیّه است. وقتی کار سخت شد، پیغمبر اکرم آن هزار و چند صد نفری را که دور و برش بودند، جمع کرد و فرمود: «از شما بر مرگ بیعت می‌گیرم. نباید فرار کنید. باید آن‌قدر بجنگید تا پیروز و یا کشته شوید!»(1) گمان می‌کنم آن حضرت جز همین یک بار، در هیچ جای دیگر چنین بیعتی از مسلمانان نگرفته است. باری؛ در میان آن جمعیت، همه رقم آدمی حضور داشت. آدمهای سست ایمان و - آن‌طور که نقل می‌کنند - آدمهای منافق در همین بیعت بودند. اوّلین کسی که بلند شد و گفت: «یا رسول‌اللَّه! بیعت می‌کنم» همین جوان نورس بود. جوانی بیست و چند ساله دستش را دراز کرد و گفت: «با تو بر مرگ بیعت می‌کنم.» بعد، دیگر مسلمانان تشجیع شدند و یکی پس از دیگری با پیغمبر بیعت کردند. آنهایی هم که دلشان نمی‌خواست، ناگزیر از بیعت شدند. «لقد رضی اللَّه عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشّجرة فعلم ما فی قلوبهم(2)».شجاعت امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام این‌گونه بود.
1 )
إعلام الورى بأعلام الهدى‏ ، أمين الإسلام طبرسى‏  ص   96 ؛
بحارالأنوار،علامه مجلسی ج  20 ص 361

... و فيها كانت غزوة الحديبية فی ذی القعدة خرج ص فی ناس كثير من أصحابه يريد العمرة و ساق معه سبعين بدنة و بلغ ذلك المشركين من قريش فبعثوا خيلا ليصدوه عن المسجد الحرام و كان يرى أنهم لا يقاتلونه لأنه خرج فی الشهر الحرام و كان من أمر سهيل بن عمرو و أبی جندل ابنه و ما فعله رسول الله ما شك به من زعم أنه ما شك إلا يومئذ فی الدين و أتى بريد بن ورقاء إلى قريش فقال لهم يا معشر قريش خفضوا عليكم فإنه لم يأت يريد قتالكم و إنما يريد زيارة بيت الله الحرام فقالوا و الله ما نسمع منك و لا تحدث العرب أنه دخلها عنوة و لا نقبل منه إلا أن يرجع عنا ثم بعثوا إليه بكر بن حفص و خالد بن الوليد و صدوا الهدی و بعث عثمان بن عفان إلى أهل مكة يستأذنهم أن يدخل مكة معتمرا فأبوا أن يتركوه و احتبس فظن رسول الله ص أنهم قتلوه فقال لأصحابه أ تبايعونی على الموت فبايعوه تحت الشجرة على أن لا يفروا منه أبدا ثم إنهم بعثوا سهيل بن عمرو فقال يا أبا القاسم إن مكة حرمنا و عزنا و قد تسامعت العرب بك أنك قد غزوتناو متى ما تدخل علينا مكة عنوة تطمع فينا فنتخطف و إنا نذكرك الرحم فإن مكة بيضتك التی تفلقت من رأسك قال فما تريد قال أريد أن أكتب بينی و بينك هدنة على أن أخليها لك فی قابل فتدخلها و لا تدخلها بخوف و لا فزع و لا سلاح إلا سلاح الراكب السيف فی القراب و القوس فدعا رسول الله ص علی بن أبی طالب ع فأخذ أديما أحمر فوضعه على فخذه ثم كتب بسم الله الرحمن الرحيم فقال سهيل بن عمرو هذا كتاب بيننا و بينك يا محمد فافتحه بما نعرفه و اكتب باسمك اللهم فقال ص و اكتب باسمك اللهم و امح ما كتبت فقال ع لو لا طاعتك يا رسول الله لما محوت ...
ترجمه :
... در ذى القعده سال ششم حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله با گروه زيادى از اصحاب خود براى عمره بطرف مكه حركت كردند، و هفتاد عدد شتر نيز براى قربانى با خود ميبردند، خبر عزيمت پيغمبر به مشركين مكه رسيد و آنها هم تصميم گرفتند با آن حضرت مقابله كنند، و لذا سواران خود را فرستادند تا راه آن جناب را بگيرند. پيغمبر تصميم داشت در اين سفر با مشركين جنگ نكند و براى همين جهت در ماه حرام بطرف مكه بيرون شد، سهيل بن عمرو با پسرش ابو جندل در اين هنگام راجع به رسالت پيغمبر در ترديد افتادند، و در مذهب خود كه مشرك و بت پرست بودند به شك درآمدند. بريد بن ورقاء نزد گروهى از قريش رفت و گفت: اى جماعت آرام بگيريد و ساكت باشيد، محمد براى جنگيدن به مكه نمى‏آيد، وى در نظر گرفته خانه خدا را زيارت كند، مشركين گفتند: ما اين حرف را از شما قبول نميكنم!، فردا اعراب خواهند گفت: محمد بزور و قدرت داخل مكه شده است، و ما اكنون ميل داريم محمد برگردد و به مكه داخل نشود. پس از اين مشركين بكر بن حفص و خالد بن وليد را فرستادند و آنها راه شترانى را كه براى «هدى» در پيشاپيش حركت ميكردند بستند، عثمان بن عفان از اهل مكه اذن گرفت تا براى انجام عمره به مكه وارد شود، وى پس از اينكه به مكه داخل شد، مشركين او را حبس كردند و از بازگشت وى جلوگيرى نمودند، پيغمبر گمان كرد كه مشركين وى را كشته‏اند. در اين هنگام به اصحاب خود فرمود: آيا حاضريد به مرگ با من بيعت كنيد؟ اصحاب اطاعت كردند و در زير درختى اجتماع كردند و با آن جناب بيعت كردند كه از ميدان جنگ فرار نكنند، پس از اين جريان مشركين سهيل بن عمرو را خدمت حضرت رسول فرستادند و گفتند: يا ابا القاسم! مكه موجب عزت و شرافت و محل امن و آسايش بوده است، اينك ملت عرب اطلاع دارد كه شما با ما در حال جنگ هستى. اكنون اگر شما وارد مكه شويد گمان خواهند كرد كه ما عاجزشده‏ايم، ناگهان بر سر ما خواهند ريخت و ما را از بين خواهند برد، و ما به خواطر خويشاوندى كه با شما داريم آرزومنديم شما از تصميم خود منصرف شويد، زيرا كه مكه محل نشو و نماى شما بوده؛ و مانند اين است كه از بدن شما جدا شده باشد، حضرت به سهيل ابن عمرو فرمود: اينك مقصود شما از آمدن چيست؟ و مطلب از چه قرار است؟. سهيل عرض كرد: من تصميم دارم بين خود و شما قرار دادى بنويسم، تا شما در سال آينده بدون خوف و هراس و لشكركشی به مكه بيائيد، و اك

2 ) سوره مبارکه الفتح آیه 18
لَقَد رَضِيَ اللَّهُ عَنِ المُؤمِنينَ إِذ يُبايِعونَكَ تَحتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما في قُلوبِهِم فَأَنزَلَ السَّكينَةَ عَلَيهِم وَأَثابَهُم فَتحًا قَريبًا
ترجمه :
خداوند از مؤمنان -هنگامی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند- راضی و خشنود شد؛ خدا آنچه را در درون دلهایشان (از ایمان و صداقت) نهفته بود می‌دانست؛ از این رو آرامش را بر دلهایشان نازل کرد و پیروزی نزدیکی بعنوان پاداش نصیب آنها فرمود؛


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز عید فطر - 1373/12/11
عنوان فیش :ارتباط ویژه عید فطر با وجود مقدس نبیّ‌اکرم صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله
کلیدواژه(ها) : عید فطر, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
آنچه که از مجموع آثار مربوط به عید فطر بر می‌آید، این است که چنین روزی، نسبت ویژه‌ای با وجود مقدّس نبیّ‌اکرم حضرت محمّدبن‌عبداللَّه صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم دارد. در دعاهای شب عید فطر، در چند جا گفته می‌شود: «یا مصطفی محمّدٍ و ناصره»، «یا مصطفیاً محمّداً و ناصره».(1)«ای برگزیننده‌ی محمّد، صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله و ای یاری کننده‌ی او.» در دعای قنوت امروز هم بارها تکرار کردیم: «الّذی جعلته للمسلمین عیداً و لمحمّدٍ صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله ذُخْراً وَ شَرفاً و کرامتاً و مزیدا.» (2)پس، ارتباط ویژه‌ی این روز با وجود مقدس نبیّ‌اکرم صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله امری معلوم و آشکار است. من عرض می‌کنم اگر در هر روز عید فطر، امّت این بزرگوار، حرکت شایسته‌ای نسبت به پیشوای عظیم‌الشّأن و رهبر معظّمِ الهیِ خود انجام دهد، آن وقت، عید فطر آن‌چنان که خدا خواسته و مقرّر شده است، یک عید نبوی و عید مصطفوی واقعی خواهد شد.

آنچه من امروز در مقابل چشم خود مشاهده می‌کنم و مناسب است امّت مصطفوی، نسبت به پیشوای عظیم‌الشّأن و پیامبر برگزیده‌ی خدا، به عنوان یک هدیه‌ی عید تقدیم کند، حضور یکپارچه‌ی جمعیتی از امت مسلمان است که برای نماز عید آمده‌اند. جا دارد که امروز، امّت سعی کند یکپارچگی، التیام، وحدت و هماهنگی و همدلی در میان خود را - همچنان که نام یک امّت از این همه خبر می‌دهد - برای خود حفظ کند.
امروز وظیفه‌ی این امّتِ بزرگ، در مقابل پیامبر، نجات دهنده، پیشوا، معلّم، امانت الهی در میان خود و محبوبترین چهره در میان امّت؛ یعنی وجود مقدس نبیّ‌اکرم علیه‌وعلی‌آله‌الصّلاةوالسّلام این است که عزّت و شوکت امّتِ اسلامی را با حفظ وحدت پاس بدارد. این وظیفه‌ی امروزِ امّت است.
1 )
الكافی،ثقة الاسلام كلینی  ج   4 ص   167ح 3 ؛
مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ج1، ص648 ؛ 
بلدالامین،شیخ ابراهیم كفعمی،ص236 ؛ 
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 242 ؛

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ إِنَّ الْمَغْفِرَةَ تَنْزِلُ عَلَى مَنْ صَامَ شَهْرَ رَمَضَانَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فَقَالَ يَا حَسَنُ إِنَّ الْقَارِيجَارَ إِنَّمَا يُعْطَى أُجْرَتَهُ عِنْدَ فَرَاغِهِ ذَلِكَ لَيْلَةَ الْعِيدِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا يَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَعْمَلَ فِيهَا فَقَالَ إِذَا غَرَبَتِ الشَّمْسُ فَاغْتَسِلْ وَ إِذَا صَلَّيْتَ الثَّلَاثَ الْمَغْرِبِ فَارْفَعْ يَدَيْكَ وَ قُلْ يَا ذَا الْمَنِّ يَا ذَا الطَّوْلِ يَا ذَاالْجُودِ يَا مُصْطَفِياً مُحَمَّداً وَ نَاصِرَهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْ لِی كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ أَحْصَيْتَهُ عَلَيَّ وَ نَسِيتُهُ وَ هُوَ عِنْدَكَ فِی كِتَابِكَ وَ تَخِرُّ سَاجِداً وَ تَقُولُ مِائَةَ مَرَّةٍ أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ وَ تَسْأَلُ حَوَائِجَكَ وَ رُوِيَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع كَانَ يُصَلِّی فِيهَا رَكْعَتَيْنِ يَقْرَأُ فِی الْأُولَى الْحَمْدَ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ أَلْفَ مَرَّةٍ وَ فِی الثَّانِيَةِ الْحَمْدَ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مَرَّةً وَاحِدَةً».
ترجمه :
حسن بن راشد گوید: به امام صادق(ع) گفتم: مردم می گویند آمرزش بركسی كه ماه رمضان را روزه بدارد، در شب قدر بر او نازل می شود پس گفت ای حسن براستی كه كارگر در پایان كارش مزدش به او داده می شود. آن شب عید است گفتم فدایتان شوم پس چه شایسته ماست كه در آن انجام دهیم گفت هنگامی كه خورشید غروب كرد غسل كن و هنگامی كه سه ركعت نماز مغرب را خواندی دستت را بلند كن و بگو ای صاحب نیكی ای صاحب بخشش ای صاحب احسان ای انتخاب كننده محمد و یاریگرش بر محمد و خاندانش درود فرست و هرگناهی مرتكب شده ام كه تو آن را شمارش كردی اما من فراموش كردم درحالیكه در كتابت در نزد توست، ببخش و سجده كنان به زمین می افتی و صد مرتبه می گویی به سوی خدا توبه می كنم(بر می گردم) و حاجت هایت را می خواهی و از امام علی (ع) روایت شده است كه در آن شب دو ركعت می خواند كه در ركعت اول حمد و هزار مرتبه سوره توحید، و در ركعت دوم حمد و یكبار سوره توحید می خواند.

2 )
إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج ‏1 ، 288 ؛
تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی، ج 3، ص 133؛
من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 532 ؛
مصباح‏ المتهجد، شیخ طوسی، ص 654 ؛
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 380 ؛

اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ‏]
ترجمه :
اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مى‏كنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مى‏كنم بهترین چيزى را كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست كردند و پناه مى‏برم به تو از آنچه بندگان درستكارت [مخلصت] به تو پناه بردند.


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز عید فطر - 1373/12/11
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), وحدت, عید فطر, حفظ وحدت
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), وحدت, عید فطر, حفظ وحدت
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
عیدی امّت این است که حفظ وحدت کند و آبروی پیغمبر را محفوظ بدارد.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1373/10/10
عنوان فیش : بعثت پیامبر اسلام, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), دعوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)
کلیدواژه(ها) : بعثت پیامبر اسلام, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), دعوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
خصوصیت بعثت پیغمبر صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله دعوت به مکارم اخلاق بود.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1373/06/04
عنوان فیش : مسلمان, ولادت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و ا, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : مسلمان, ولادت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و ا, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
ولادت نبیّ اکرم، برای هر فرد مسلمان نقطه‌ای برجسته در تاریخ است.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1373/06/04
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), فضیلت, بعثت پیامبر اسلام
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), فضیلت, بعثت پیامبر اسلام
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
هر فضیلتی که در دنیا، ولو به‌طور غیرمستقیم وجود دارد، ناشی از بعثت و اقامه‌ی مکارم اخلاق به‌وسیله‌ی پیغمبر عظیم‌الشّأن است.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1373/06/04
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), نظام جمهوری اسلامی ایران, بعثت پیامبر اسلام, ولادت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و ا
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), نظام جمهوری اسلامی ایران, بعثت پیامبر اسلام, ولادت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و ا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
جمهوری اسلامی، بخصوص برای ولادت نبیّ اکرم و بعثت این بزرگوار و هر چه مربوط به ایشان است، اهتمام ویژه‌ای قائل است.

مربوط به :بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری - 1372/05/12
عنوان فیش :تشابه ایمان امام به امت ایران به ایمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) به مؤمنین
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه), حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), مردم
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
این ملت بزرگ، ملت خوبی است. امام عظیم‌الشّأن، این ملت را خوب شناخته بود و من هیچ کس را مثل آن بزرگوار ندیدم که با خصوصیات این ملت، این‌گونه آشنا باشد و به او این‌طور ایمان داشته باشد. همین‌طور که در قرآن راجع به پیغمبر علیه‌وعلی‌آله‌السّلام هست که فرمود: «یؤمن باللَّه و یؤمن بالمؤمنین»(1) امام به این ملت ایمان داشت.
1 ) سوره مبارکه التوبة آیه 61
وَمِنهُمُ الَّذينَ يُؤذونَ النَّبِيَّ وَيَقولونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُل أُذُنُ خَيرٍ لَكُم يُؤمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤمِنُ لِلمُؤمِنينَ وَرَحمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنكُم ۚ وَالَّذينَ يُؤذونَ رَسولَ اللَّهِ لَهُم عَذابٌ أَليمٌ
ترجمه :
از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: «او آدم خوش‌باوری است!» بگو: «خوش‌باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق می‌کند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند!» و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند!


مربوط به :بیانات در دیدار مداحان اهل بیت(ع)، در سالروز ولادت با سعادت حضرت زهرا(س) - 1371/09/24
عنوان فیش :درخشش نورانیت حضرت زهرا در آن شبهای تاریک زندگی پیامبر
کلیدواژه(ها) : حضرت زهرا(سلام الله علیها), زندگی حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها), حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
27. این دختر [حضرت فاطمه سلام الله علیها]، در حالی که بزرگ می‌شد و به پنج، شش سالگی می‌رسید، ماجرای شعب‌ابی‌طالب پیش آمد. در آن گرسنگیها، سختیها، فشارها، غربتها؛ در آن روزهای داغ از آفتاب و شبهای سرد از هوای آن منطقه. در حالی که بچه‌ها با شکمهای گرسنه و لبهای تشنه، جلو چشمشان پرپر می‌زدند. سه سال پیغمبر، در بیابانهای اطراف مکه این‌طور زندگی می‌کرد و این دختر، در این دوران سخت، فرشته‌ی نجات پیغمبر بود. در همین دوران بود که خدیجه از دنیا رفت. در همین دوران بود که ابوطالب از دنیا رفت و پیغمبر، تک و تنها ماند. در این حال، این دختر بود که نوازشش می‌کرد، از او پذیرایی می‌کرد، دلداری‌اش می‌داد و غبارغم و کدورت را از چهره‌ی او می‌زدود.
این کارها آن‌قدر تکرار شد، که پیغمبر به این دختر بچه‌ی هفت، هشت ساله گفت: «مادر.» مثل مادر از پدرش مراقبت می‌کرد. پدری که همه‌ی مشکلات عالم وجود و مشکل هدایت همه‌ی بشریت بر دوش او بود؛ پیغمبری که خدا او را به خاطر سختیها، به خاطر غصه‌ها و به خاطر مشقتهایی که می‌کشید، تسلی می‌داد: «طه. ما انزلنا علیک القران لتشقی. (1)» چرا این‌قدر به خودت سختی می‌دهی؟ چرا این‌قدر رنج می‌کشی؟ چرا این‌قدر فشار بر آن روح ملکوتی وارد می‌کنی؟ خدا تسلّا می‌دهد.
فشار روانی پیغمبر در آن دوران، این‌قدر سطحش بالاست و این فرشته‌ی کوچک، این دختر ملکوتی و معنوی - دختر پیغمبر - مثل نوری است که در آن شبهای تاریک زندگی پیغمبر و مسلمانان می‌درخشد.
1 ) سوره مبارکه طه آیه 1
بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ طه
ترجمه :
طه‌

1 ) سوره مبارکه طه آیه 2
ما أَنزَلنا عَلَيكَ القُرآنَ لِتَشقىٰ
ترجمه :
ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی!


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1371/06/24
عنوان فیش :تقوا، نسخه‌ی اسلام برای عدالت در بشریت
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), عدالت, تقوا
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
یکی دیگر از هدیه‌های بزرگ الهی که به وسیله‌ی این مولود مکرم [پیامبر اکرم ص] به بشریت هدیه شد، عدل و عدالت بود؛ هدیه‌ی عدل و عدالت به انسانی که گرفتار بی‌عدالتی است. از اول تاریخ تا امروز نیز، همچنان، گرفتاری بزرگ بشریت، گرفتاری بی‌عدالتی است. این دینی که مولودمکرم امروز به بشریت عرضه کرد، انسانها را به چنین نقطه‌های برجسته‌ای مانند توحید و عدل در زندگی انسان، دعوت می‌کند. پس، برکات این روز، برکاتی است که اولاً متعلق به همه‌ی بشریت است؛ یعنی هر کس که بتواند از آن استفاده کند؛ ثانیاً، مخصوص به زمان خاصی نیست. امروز هم بشر به این احتیاج دارد که به توحید خالص و دستور عدل اسلامی و نسخه‌ای که اسلام برای عدالت به بشریت داده است برگردد، که فرمود: «ان اکرمکم عنداللَّه اتقیکم.»(1) یعنی دعوت به تقوی و پرهیزکاری؛ دعوت به دور ریختن انگیزه‌های تفرقه‌ی بین انسانها؛ مثل قومیت و نژاد و خون و رنگ و از این چیزها.
1 ) سوره مبارکه الحجرات آیه 13
يا أَيُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقناكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثىٰ وَجَعَلناكُم شُعوبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفوا ۚ إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم ۚ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ
ترجمه :
ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!


مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ویژه و گروه معارف اسلامی صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/12/13
عنوان فیش :لزوم آگاهی مردم از جنگ‌های پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ابعاد مختلف آن
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), جنگ‌های پیامبر اسلام (صلی‌آلله علیه و اله و سلم), جنگ حنین
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
من می‌خواهم به شما عرض بکنم که مردم ما از زندگی و جنگهای پیامبر تقریباً چیزی نمی‌دانند؛ همین‌طور جسته و گریخته چیزی شنیده‌اند؛ مثلاً اگر یک منبری داشته درباره‌ی موضوعی صحبت می‌کرده، بعد به مناسبت، چیزی از جنگ خندق نقل کرده، مردم فهمیده‌اند که جنگ خندقی هم بوده است؛ اما این جنگ خندق چه بود، چه موقع بود، با چه کسانی بود، شروعش به چه علت بود، حضرت تا کجا آن را ادامه دادند، چه کسی کشت و چه کسی کشته شد و سرانجام چه شد، واقعاً مردم نمی‌دانند! یا مثلاً جنگ حنین که در قرآن از آن نام برده شده - «و یوم حنین اذ أعجبتکم کثرتکم»(1) - چه جنگی بوده است، مردم از ابعاد گوناگون آن اطلاع چندانی ندارند؛ حتّی از جنگ احد - که به خاطر حساسیت آن خیلی تکرار شده است - هنوز شناخت کامل و درستی ندارند! مردم باید بدانند که پیامبر چند جنگ داشته است؛ در چند مورد از این جنگها خود پیامبر حضور داشته است؛ در چند مورد حضور نداشته است؛ با چه گروهها و چه عناوینی جنگیده است؛ شعارشان در جنگ چه بوده است. این وقایع را دنبال کنید؛ آن وقت به تاریخ دوره‌ی فترت برسید؛ یعنی بعد از رحلت پیامبر و دوره‌ی خلفای ثلاثه، تا امامت امیرالمؤمنین.
1 ) سوره مبارکه التوبة آیه 25
لَقَد نَصَرَكُمُ اللَّهُ في مَواطِنَ كَثيرَةٍ ۙ وَيَومَ حُنَينٍ ۙ إِذ أَعجَبَتكُم كَثرَتُكُم فَلَم تُغنِ عَنكُم شَيئًا وَضاقَت عَلَيكُمُ الأَرضُ بِما رَحُبَت ثُمَّ وَلَّيتُم مُدبِرينَ
ترجمه :
خداوند شما را در جاهای زیادی یاری کرد (و بر دشمن پیروز شدید)؛ و در روز حنین (نیز یاری نمود)؛ در آن هنگام که فزونی جمعیّتتان شما را مغرور ساخت، ولی (این فزونی جمعیّت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شده؛ سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید!


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1370/11/13
عنوان فیش :بعثت پیامبر(صلی الله علیه و اله)، نسخه‌ای شفابخش برای نجات انسان‌ها
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), بعثت پیامبر اسلام
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
وقتی ما در قرآن کریم می‌خوانیم که «هوالّذی بعث فی الامّیّین رسولا منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب والحکمة»،(1) این به آن معنا نیست که با آمدن دین خاتم و رسول خاتم، همه‌ی نفوس بشر تزکیه خواهند شد، یا تزکیه شده‌اند؛ این به آن معنا نیست که بشریت بعد از طلوع قرآن، دیگر روی ظلم و تبعیض و شقاوت و نارساییهای مسیر خود به سمت تکامل را نخواهد دید. اگر می‌گوییم که پیامبر و دین اسلام برای استقرار عدل و نجات مستضعفان و شکستن بتهای جاندار و بی‌جان، قدم به عرصه‌ی وجود گذاشتند، بدان معنا نیست که بعد از طلوع این خورشید پُرفروغ، دیگر مردم ظلمی نخواهند داشت؛ طاغوتی نخواهند داشت و بتی بر زندگی بشریت حکمرانی نخواهد کرد. واقعیت هم نشان می‌دهد که بعد از طلوع اسلام، در اقطار عالم، حتّی در محیط اسلامی - البته با گذشت چند ده سال - بتهایی پیدا شدند، طواغیتی پیدا شدند، ظلمهایی به بشریت شد، و همان ناکامیهایی که همواره بشر با آن دست‌به‌گریبان بود، باز هم برای بشریت به وجود آمد.
پس، معنای این‌که غایت و هدف بعثت، نجات انسان است، چیز دیگری است؛ معنایش این است که آنچه پیامبر و اسلام به مردم دادند، یک نسخه‌ی شفابخش برای همه‌ی ادوار است؛ نسخه‌یی است در مقابل جهل انسانها؛ در مقابل استقرار ظلم؛ در مقابل تبعیض؛ در مقابل پایمال شدن ضعفا به دست اقویا؛ در مقابل همه‌ی دردهایی که از آغاز خلقت، بشر از آن دردها نالیده است.
1 ) سوره مبارکه الجمعة آیه 2
هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ
ترجمه :
و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‌خواند و آنها را تزکیه می‌کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‌آموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1370/11/13
عنوان فیش :بعثت، نسخه درمان جهالت بشر برای همه دورانها
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), بعثت پیامبر اسلام, جهالت بشر
نوع(ها) : نهج‌البلاغه

متن فیش :
اگر بشریت به پیشرفتهای مادّی هم برسد، اما بنای زندگی، بنای ظالمانه‌یی باشد؛ زورگویی بر زندگی مردم حاکم باشد؛ قدرتهای قوی، ضعفا را پایمال کنند؛ در دنیا نور معرفت و انسانیت نباشد؛ در دنیا فریب رایج باشد، باز هم همان جاهلیت است؛ اینهاست آن بلاهایی که بشر را دچار بدبختی و تیره‌روزی می‌کند.
در نهج‌البلاغه، کلمات و جملات بسیار گویایی در شرایط ظهور اسلام و بعثت پیامبر وجود دارد؛ از جمله: «و الدّنیا کاسفة النّور ظاهرة الغرور»،(1) یا در یک جای دیگر: «فی فتن داستهم بأخفافها و وطئتهم بأظلافها و قامت علی سنابکها».(2) هر وقت مردم را دچار فتنه کردند، انسانیت را غرق در مشکلات و مسائل اوّلی خود کردند و راه او را بستند، هر وقت بشر مهذب نبود، ظلم وجود داشت و حاکم بود، از سوی قدرتهای بزرگ نسبت به ضعفا زورگویی بود، برادرکشی بود، اخلاق فاسد بود، آن روز، روزی است که همان نسخه [هدف بعثت پیامبر (ص) در نجات انسانها] را باید عمل کرد؛ کهنه نمی‌شود.
1 ) خطبه 89 : از خطبه‏هاى آن حضرت است در حال مردم پيش از بعثت و پس از آن
أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ وَ اعْتِزَامٍ مِنَ الْفِتَنِ وَ انْتِشَارٍ مِنَ الْأُمُورِ وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ وَ الدُّنْيَا كَاسِفَةُ النُّورِ ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ عَلَى حِينِ اصْفِرَارٍ مِنْ وَرَقِهَا وَ إِيَاسٍ مِنْ ثَمَرِهَا وَ اغْوِرَارٍ مِنْ مَائِهَا قَدْ دَرَسَتْ مَنَارُ الْهُدَى وَ ظَهَرَتْ أَعْلَامُ الرَّدَى فَهِيَ مُتَجَهِّمَةٌ لِأَهْلِهَا عَابِسَةٌ فِي وَجْهِ طَالِبِهَا ثَمَرُهَا الْفِتْنَةُ وَ طَعَامُهَا الْجِيفَةُ وَ شِعَارُهَا الْخَوْفُ وَ دِثَارُهَا السَّيْفُ. فَاعْتَبِرُوا عِبَادَ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا تِيكَ الَّتِي آبَاؤُكُمْ وَ إِخْوَانُكُمْ بِهَا مُرْتَهَنُونَ وَ عَلَيْهَا مُحَاسَبُونَ وَ لَعَمْرِي مَا تَقَادَمَتْ بِكُمْ وَ لَا بِهِمُ الْعُهُودُ وَ لَا خَلَتْ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمُ الْأَحْقَابُ وَ الْقُرُونُ وَ مَا أَنْتُمُ الْيَوْمَ مِنْ يَوْمَ كُنْتُمْ فِي أَصْلَابِهِمْ بِبَعِيدٍ. وَ اللَّهِ مَا أَسْمَعَكُمُ الرَّسُولُ شَيْئاً إِلَّا وَ هَا أَنَا ذَا مُسْمِعُكُمُوهُ وَ مَا أَسْمَاعُكُمُ الْيَوْمَ بِدُونِ أَسْمَاعِكُمْ بِالْأَمْسِ وَ لَا شُقَّتْ لَهُمُ الْأَبْصَارُ وَ لَا جُعِلَتْ لَهُمُ الْأَفْئِدَةُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ إِلَّا وَ قَدْ أُعْطِيتُمْ مِثْلَهَا فِي هَذَا الزَّمَانِ وَ وَ اللَّهِ مَا بُصِّرْتُمْ بَعْدَهُمْ شَيْئاً جَهِلُوهُ وَ لَا أُصْفِيتُمْ بِهِ وَ حُرِمُوهُ وَ لَقَدْ نَزَلَتْ بِكُمُ الْبَلِيَّةُ جَائِلًا خِطَامُهَا رِخْواً بِطَانُهَا فَلَا يَغُرَّنَّكُمْ مَا أَصْبَحَ فِيهِ أَهْلُ الْغُرُورِ فَإِنَّمَا هُوَ ظِلٌّ مَمْدُودٌ إِلَى أَجَلٍ مَعْدُودٍ .
ترجمه :
پيامبر را در زمانى فرستاد كه رشته رسالت منقطع، و خواب غفلت ملّتها طولانى، و فتنه‏ها جدّى، و امور حيات از هم گسيخته، و آتش جنگها شعله‏ور بود. نور دنيا در كسوف، و دنيا با ظهور چهره فريبنده در حال خودنمايى، برگهاى درخت زندگى زرد، نوميدى از بارور شدن شجره حيات بر دلها چيره، و آب زندگى فروكش كرده بود. زمانى كه نشانه‏هاى هدايت كهنه، علائم گمراهى نمايان بود. دنيا به اهلش روى زشت نموده، و نسبت به خواهنده‏اش عبوس بود. ميوه‏اش فتنه، غذايش مردار، جامه زيرش ترس، و جامه رويش شمشير بود. پس اى بندگان خدا پند بگيريد، و به ياد آريد عقايد و آرايى را كه پدران و برادرانتان در گرو آنند، و بر اساس آنها مورد محاسبه حق قرار گرفته‏اند. به جانم سوگند ميان شما و آنان فاصله زيادى نيست، و سالها و قرنها ميان شما و آنها نگذشته، و شما در امروز از روزى كه در اصلاب آنان بوديد دور نيستيد. به خدا قسم پيامبر چيزى را به گوش نسل گذشته شما نشنواند مگر اينكه من امروز به شما شنواندم، و گوش شما در اين زمان پست‏تر از گوش آنان نيست، و ديده‏هاى آنان بينا نگشت، و دلهايى براى آنان در آن زمانها قرار داده نشد مگر اينكه در اين زمان به مانند همان چشم و دل به شما عنايت شده. و به خدا سوگند شما بعد از آنان به چيزى بينا نشده‏ايد كه گذشتگان آن را نمى‏دانستند، و شما به چيزى مخصوص نگشته‏ايد كه آنان از آن محروم شده باشند. و همانا بلا و آزمايشى بر شما فرود آمده كه مهارش مضطرب و تنگش سست است. بنا بر اين آنچه فريب خوردگان از آن بهره‏مندند شما را فريب ندهد، زيرا كه فريبنده‏ها سايه‏اى است گسترده تا زمانى معين

2 ) خطبه 2 : از خطبه‏هاى آن حضرت است پس از باز گشت از صفّين
أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ إِنَّهُ لَا يَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا يَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا يَفْتَقِرُ مَنْ كَفَاهُ فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا فَإِنَّهَا عَزِيمَةُ الْإِيمَانِ وَ فَاتِحَةُ الْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيْطَانِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّيَاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَيِّنَاتِ وَ تَحْذِيراً بِالْآيَاتِ وَ تَخْوِيفاً بِالْمَثُلَاتِ وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ‏ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ و منها يعني آل النبي عليه الصلاة و السلام‏ هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ وَ مِنْهَا يَعْنِي قَوْماً آخَرِينَ‏ زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ( صلى‏الله‏عليه‏وآله )مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِي‏ءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ
ترجمه :
خداى را سپاس كه تتميم نعمتش را طالبم، و فروتنى در برابر عزّتش را جويايم، و پناه او را از نافرمانيش‏ خواهانم، از او درخواست يارى دارم كه به كفايتش نيازمندم، آن را كه او هدايت كند گمراه نشود، و هر كه را او دشمن بدارد نجات نيابد، و هر كه را او كفايت كند محتاج نگردد، زيرا او سنگين‏ترين وزنه‏ها، و بهترين اندوخته‏هاست. و شهادت مى‏دهم كه جز خداى يگانه خداى نيست و او را شريكى نمى‏باشد، شهادتى كه خلوصش از امتحان گذشته، و بر حقيقتش پايبندم. به آن شهادت تمسك داريم تا زمانى كه خدا زنده‏مان مى‏دارد، و آن را براى دشواريهاى قيامت ذخيره مى‏كنيم، كه اين گواهى استوارى ايمان، سر لوحه احسان، مايه خشنودى حق، و عامل طرد شيطان است. و شهادت مى‏دهم كه محمّد بنده و رسول اوست، و او را به دين مشهور، و نشانه معروف، و كتاب مسطور، و نور درخشان، و چراغ فروزان، و دستور روشن و آشكار به سوى مردم فرستاد، تا شبهه‏هاى آنان را بر طرف سازد، و با دلايل روشن بر آنان اتمام حجت كند، و به آيات قرآن مردم را از هلاكت بر حذر داشته، و از عواقب شوم معصيت بترساند، رسالت او به وقتى بود كه مردم دچار فتنه‏اى بودند كه ريسمان دين از اثر آن گسسته، و پايه‏هاى يقين‏ متزلزل، و اصل دين گرفتار اختلاف، و همه امور درهم ريخته بود، راه رهايى بر مردم تنگ، و مصدر هدايت پوشيده، چراغ راهنما خاموش، و گمراهى نسبت به همه فراگير بود. خداوند نافرمانى مى‏شد، و شيطان يارى داده مى‏شد، ايمان ورشكسته، پايه‏هايش فرو ريخته، نشانه‏هايش متغير و ناشناخته، راههايش ويران و پوشيده، و آثار جاده‏هايش از بين رفته بود. شيطان را فرمان برده، راههاى او را پيموده، و به آبشخورهاى او وارد شده بودند. آثار شيطان به وسيله متابعانش به كار افتاده، و پرچمش بر افراشته شده بود، در فتنه‏هايى كه همچون حيوان چموش آنان را لگد مال مى‏كرد، و زير سم خود مى‏كوبيد، و باز هم (به انتظار فتنه‏اى بيش) بر سر سم خود ايستاده بود. در آن فتنه سر گردان و حيران و نادان و دچار حيله شيطان بودند. آن بزرگوار در بهترين خانه و كنار بدترين همسايگان جاى داشت. خوابشان بيدارى بود، و سرمه چشمشان اشك، سوزان، در سرزمينى مى‏زيستند كه آگاهشان دهانش دوخته، و نادانشان به تخت عزت نشسته بود. قسمتى از آن در باره آل پيامبر عليهم السّلام است اهل بيت رسول جايگاه راز حق، و پناهگاه امر يزدان، و ظرف علم رحمان، و مرجع دستور خدا، و مخازن كتابهاى پروردگار، و كوههاى پشتوانه دين الهى‏اند. به وسيله آنان كژيهاى دين را راست، و لرزش بدنه آيين را آرام نمود قسمتى از آن در باره قومى ديگر مخالفان حق بذر نافرمانى و انحراف پاشيدند، و آب فريب پاى آن ريختند، و بدبختى و سقوط درو كردند. با آل محمّد- درود خدا بر او و آل او باد- احدى از اين امت را نمى‏توان مقايسه كرد، و هيچ گاه آنان را كه نعمت آل محمّد به طور دائم بر آنان جارى است نمى‏شود همپايه آنان دانست. آنان پايه دين و ستون يقين‏اند. افراط گرايان به آنان باز گردند، و عقب مانده‏ها به ايشان رسند (تا هدايت شوند)، ويژگيهاى حقّ ولايت مخصوص آنان، و وصيت و ارث پيامبر خاص ايشان است. اكنون حق‏ به حق دار رسيده، و خلافت به جايگاه خودش باز گشته است.


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی انتظامی - 1370/11/02
عنوان فیش :پایبندی به اصول دینی، عامل تأثیر تبلیغ
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), عمل, اخلاق اسلامی, تربیت قرآنی
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
از یکی از همسران رسول خدا(صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله وسلّم) پرسیدند که اخلاق رسول خدا را برای ما توصیف کن؛ او در جواب گفت که «کان خلقه القران»؛(1) اخلاق او قرآن بود. یعنی هرچه شما در قرآن راجع به روش و عمل و رفتار و خلقیات یک انسان به صورت مستحسن و خوب و پسندیده می‌خوانید، او در وجود آن بزرگوار مجسم و متبلور بود. همین هم شد که آن حرکتی که او آغاز کرد، آن گویی که او در فضای تاریخ پرتاب نمود، هنوز دارد با شدت پیش می‌رود. هنوز ما و همه‌ی مسلمین عالم داریم از برکات آن دست معنوی و معجزنشان که چهارده قرن و اندی پیش آن را حرکت داد، پیش می‌رویم.
اخلاق ما باید طبق آن چیزی باشد که می‌گوییم و به آن دعوت می‌کنیم؛ «کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم»؛(2) یعنی «باعمالکم». اگر ما به زخارف دنیا بی‌اعتنا بودیم، اگر ما در آن راههایی که به آن معتقدیم و داعی و مبلّغ آن هستیم، قدم ثابت گذاشتیم، اگر ما پایبندی خودمان را به اصول دینی و اصول اسلامی و فرمایشات امام بزرگوار و آنچه که در نظام جمهوری اسلامی مقرر است، عملاً نشان دادیم، حرف ما در محیطی که پراکنده می‌شود، اثر خواهد کرد؛ آن وقت خیلی احتیاج به اصرار و فشار و زور نخواهد بود؛ بلکه نفس جاذبه‌ی عمل، دیگران را به هماهنگی و همگامی و هماوایی وادار خواهد کرد.
1 )
مسند احمد، احمد بن حنبل، ج 6، ص 163
الطبقات الكبرى ، ابن سعد، ج ‏1، ص  273
مجموعة ورام (تنبيه الخواطر)، ورام بن ابی فراس، ج‏ 1، ص 89 
شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید : ج 6 ص 340

سألت عائشة فقلت أخبرنی عن خلق رسول الله صلى الله عليه وسلم فقالت كان خلقه القرآن »
ترجمه :
سعد بن هشام گوید از عایشه پرسیدم؛ مرا از اخلاق رسول خدا (ص) آگاه كن او پاسخ داد: براستی كه اخلاق پیامبر (ص) همان قرآن بود.

2 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 2، ص 105 ؛
محاسن، برقی، ج 1، ص 18 ؛ 
مشكاة الانوار ،الطبرسی، ص 46 ؛ 
بحار الانوار ،مجلسی، ج 82 ص 135 ح 15 ؛

كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِالْخَيْرِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ
ترجمه :
امام صادق(ع) فرمود با غیر از زبان دعوت كنندگان مردم به سوی خوبی باشید تا از شما تلاش و راستی و پرهیزكاری ببینند.


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ - 1370/07/05
عنوان فیش :تبعیت از پیامبر(صلی الله علیه و آله) در همه ابعاد زندگی
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), الگو
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
خدای متعال به ما مسلمانان دستور داده است که از پیامبر تبعیت کنیم(1). این تبعیت، در همه چیز زندگی است. آن بزرگوار، نه فقط در گفتار خود، بلکه در رفتار خود، در هیأت زندگی خود، در چگونگی معاشرت خود با مردم و با خانواده، در برخوردش با دوستان، در معامله‌اش با دشمنان و بیگانگان، در رفتارش با ضعفا و با اقویا، در همه چیز اسوه و الگوست. جامعه‌ی اسلامی ما آن وقتی به معنای واقعی کلمه جامعه‌ی اسلامیِ کامل است، که خود را بر رفتار پیامبر منطبق کند. اگر به طور صددرصد مثل رفتار آن حضرت عملی نیست - که نیست - لااقل شباهت به آن بزرگوار باشد؛ عکس جریان زندگی نبیّ‌اکرم بر زندگی ما حاکم نباشد؛ در آن خط حرکت بکنیم.
1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 157
الَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذي يَجِدونَهُ مَكتوبًا عِندَهُم فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ يَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَيَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتي كانَت عَلَيهِم ۚ فَالَّذينَ آمَنوا بِهِ وَعَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ
ترجمه :
همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند؛ آنها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند.

1 ) سوره مبارکه النور آیه 54
قُل أَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسولَ ۖ فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّما عَلَيهِ ما حُمِّلَ وَعَلَيكُم ما حُمِّلتُم ۖ وَإِن تُطيعوهُ تَهتَدوا ۚ وَما عَلَى الرَّسولِ إِلَّا البَلاغُ المُبينُ
ترجمه :
بگو: «خدا را اطاعت کنید، و از پیامبرش فرمان برید! و اگر سرپیچی نمایید، پیامبر مسؤول اعمال خویش است و شما مسؤول اعمال خود! امّا اگر از او اطاعت کنید، هدایت خواهید شد؛ و بر پیامبر چیزی جز رساندن آشکار نیست!»


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ - 1370/07/05
عنوان فیش :یاد خدا و تکیه به او در همه حال، درسی بزرگ از پیامبر(صلی الله علیه و آله)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), ذکر خدا, توبه, رابطه با خدا, عبادت پیامبر (صلی‌الله علیه و اله), استغفار پیامبر (صلی الله علیه و اله)
نوع(ها) : قرآن, حدیث

متن فیش :
صحنه‌ی سوم از زندگی پیامبر، ذکر و عبادت الهی آن حضرت بود. پیامبر با آن مقام و با آن شأن و عظمت، از عبادت خود غافل نمی‌شد؛ نیمه‌ی شب می‌گریست و دعا و استغفار می‌کرد. ام‌سلمه یک شب دید پیامبر نیست؛ رفت دید مشغول دعا کردن است و اشک می‌ریزد و استغفار می‌کند و عرض می‌کند: «اللّهم و لا تکلنی الی نفسی طرفة عین»(1). ام‌سلمه گریه‌اش گرفت. پیامبر از گریه‌ی او برگشت و گفت: این‌جا چه می‌کنی؟ عرض کرد: یا رسول‌اللَّه! تو که خدای متعال این‌قدر عزیزت می‌دارد و گناهانت را آمرزیده است - «لیغفرلک اللَّه ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر»(2) - چرا گریه می‌کنی و می‌گویی خدایا ما را به خودمان وانگذار؟ فرمود: «و ما یؤمننی»(3)؛ اگر از خدا غافل بشوم، چه چیزی من را نگه خواهد داشت؟ این برای ما درس است. در روز عزت، در روز ذلت، در روز سختی، در روز راحتی، در روزی که دشمن انسان را محاصره کرده است، در روزی که دشمن با همه‌ی عظمت، خودش را بر چشم و وجود انسان تحمیل می‌کند، و در همه‌ی حالات خدا را به یاد داشتن، خدا را فراموش نکردن، به خدا تکیه کردن، از خدا خواستن؛ این، آن درس بزرگ پیامبر به ماست.
1 )
تفسیر قمی ، علی بن ابراهیم قمی  ج 2 ص 74 ؛
تفسیر نورالثقلین ، شیخ حویزی :ج3 ص 451 ؛
بحارالانوار : ج16 ص 217 ح 6 ؛ 
میزان الحكمه ، محمدی ری شهری : ج 4 ص 3232 ؛

كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فِی لَيْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا فِی ذَلِكَ مَا يَدْخُلُ النِّسَاءَ فَقَامَتْ تَطْلُبُهُ فِی جَوَانِبِ الْبَيْتِ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِی جَانِبٍ مِنَ الْبَيْتِ قَائِمٌ رَافِعٌ يَدَيْهِ يَبْكِی وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِی أَبَداً اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً قَالَ فَانْصَرَفَتْ أُمُّ سَلَمَةَ تَبْكِی حَتَّى انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِبُكَائِهَا فَقَالَ لَهَا مَا يُبْكِيكِ يَا أُمَّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ لَا أَبْكِی وَ أَنْتَ بِالْمَكَانِ الَّذِی أَنْتَ بِهِ مِنَ اللَّهِ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ تَسْأَلُهُ أَنْ لَا يَشْمَتَ بِكَ عَدُوّاً أَبَداً وَ أَنْ لَا يَرُدَّكَ فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذَكَ مِنْهُ أَبَداً وَ أَنْ لَا يَنْزِعَ مِنْكَ صَالِحاً أَعْطَاكَ أَبَداً وَ أَنْ لَا يَكِلَكَ إِلَى نَفْسِكَ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً فَقَالَ يَا أُمَّ سَلَمَةَ وَ مَا يُؤْمِنُنِی...»
ترجمه :
امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا (ص) در شب مخصوص به ام سلمه در خانه او بود پس او را در بستر ندید فكرى به خاطرش ‍ گذشت كه معمولا از فكر زنان مى گذرد. پس بلند شد و در اطراف خانه به دنبال او گشت تا كه به او رسید در حالیكه در گوشه ای از خانه ایستاده ودستانش بلند كرده بود و می گریست و می گفت خدایا چیزهای خوبی كه به من دادی هرگز ازم نگیر خدایا هرگز دشمن و حسود را نسبت به من شاد نكن خدایا از بدی ای كه من را از آن نجات دادی هرگز وارد نكن خدایا من را لحظه ای به خودم واگزار نكن. ام سلمه باز برگشت و گریه می كرد تا جاییكه كه رسول خدا به سبب گریه او برگشت و به او گفت ام سلمه چه چیز تو را گریانده است؟ گفت پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا برای چه گریه نكنم درحالیكه تو پیش خدا دارای جایگاهی هستی كه خداوند آنچه از گناهان گذشته و آینده تو بوده است بخشیده است از او می خواهم هرگز دشمنی نسبت به تو شاد نشود و هرگز از بدی ای كه تو را از آن نجات داده وارد نكند و هرگز خوبی هایی كه به تو داده است را از تو نگیرد و لحظه ای تو را به خود وانگذارد پس گفت ام سلمه و آنچه به من ایمان آورده است.

2 ) سوره مبارکه الفتح آیه 2
لِيَغفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَما تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَيكَ وَيَهدِيَكَ صِراطًا مُستَقيمًا
ترجمه :
تا خداوند گناهان گذشته و آینده‌ای را که به تو نسبت می‌دادند ببخشد (و حقّانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید؛

3 )
قال و حدثنی أبی عن ابن أبی عمير عن عبد الله بن‏ سيار عن أبی عبد الله ع قال

كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فِی لَيْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا فِی ذَلِكَ مَا يَدْخُلُ النِّسَاءَ فَقَامَتْ تَطْلُبُهُ فِی جَوَانِبِ الْبَيْتِ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِی جَانِبٍ مِنَ الْبَيْتِ قَائِمٌ رَافِعٌ يَدَيْهِ يَبْكِی وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِی أَبَداً اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً قَالَ فَانْصَرَفَتْ أُمُّ سَلَمَةَ تَبْكِی حَتَّى انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِبُكَائِهَا فَقَالَ لَهَا مَا يُبْكِيكِ يَا أُمَّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ لَا أَبْكِی وَ أَنْتَ بِالْمَكَانِ الَّذِی أَنْتَ بِهِ مِنَ اللَّهِ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ تَسْأَلُهُ أَنْ لَا يَشْمَتَ بِكَ عَدُوّاً أَبَداً وَ أَنْ لَا يَرُدَّكَ فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذَكَ مِنْهُ أَبَداً وَ أَنْ لَا يَنْزِعَ مِنْكَ صَالِحاً أَعْطَاكَ أَبَداً وَ أَنْ لَا يَكِلَكَ إِلَى نَفْسِكَ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً فَقَالَ يَا أُمَّ سَلَمَةَ وَ مَا يُؤْمِنُنِی...»
ترجمه :
امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا (ص) در شب مخصوص به ام سلمه در خانه او بود پس او را در بستر ندید فكرى به خاطرش ‍ گذشت كه معمولا از فكر زنان مى گذرد. پس بلند شد و در اطراف خانه به دنبال او گشت تا كه به او رسید در حالیكه در گوشه ای از خانه ایستاده ودستانش بلند كرده بود و می گریست و می گفت خدایا چیزهای خوبی كه به من دادی هرگز ازم نگیر خدایا هرگز دشمن و حسود را نسبت به من شاد نكن خدایا از بدی ای كه من را از آن نجات دادی هرگز وارد نكن خدایا من را لحظه ای به خودم واگزار نكن. ام سلمه باز برگشت و گریه می كرد تا جاییكه كه رسول خدا به سبب گریه او برگشت و به او گفت ام سلمه چه چیز تو را گریانده است؟ گفت پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا برای چه گریه نكنم درحالیكه تو پیش خدا دارای جایگاهی هستی كه خداوند آنچه از گناهان گذشته و آینده تو بوده است بخشیده است از او می خواهم هرگز دشمنی نسبت به تو شاد نشود و هرگز از بدی ای كه تو را از آن نجات داده وارد نكند و هرگز خوبی هایی كه به تو داده است را از تو نگیرد و لحظه ای تو را به خود وانگذارد پس گفت ام سلمه و آنچه به من ایمان آورده است.


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ - 1370/07/05
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), تاریخ اسلام, جهاد, زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), جهاد پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), دعوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), تاریخ اسلام, جهاد, زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), جهاد پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), دعوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
صحنه‌ی اول از زندگی پیامبر، صحنه‌ی دعوت و جهاد بود. کار مهم پیامبر خدا، دعوت به حق و حقیقت، و جهاد در راه این دعوت بود.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ - 1370/07/05
عنوان فیش :الگو بودن پیامبر در همه شئون
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), الگو
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
خطبه‌ی اول را به بیان جملاتی از زندگی نبیّ‌اکرم اختصاص می‌دهم. خدای متعال به ما مسلمانان دستور داده است که از پیامبر تبعیت کنیم(1). این تبعیت، در همه چیز زندگی است. آن بزرگوار، نه فقط در گفتار خود، بلکه در رفتار خود، در هیأت زندگی خود، در چگونگی معاشرت خود با مردم و با خانواده، در برخوردش با دوستان، در معامله‌اش با دشمنان و بیگانگان، در رفتارش با ضعفا و با اقویا، در همه چیز اسوه و الگوست.(2) جامعه‌ی اسلامی ما آن وقتی به معنای واقعی کلمه جامعه‌ی اسلامیِ کامل است، که خود را بر رفتار پیامبر منطبق کند. اگر به طور صددرصد مثل رفتار آن حضرت عملی نیست - که نیست - لااقل شباهت به آن بزرگوار باشد؛ عکس جریان زندگی نبیّ‌اکرم بر زندگی ما حاکم نباشد؛ در آن خط حرکت بکنیم.
1 ) سوره مبارکه التغابن آیه 12
وَأَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسولَ ۚ فَإِن تَوَلَّيتُم فَإِنَّما عَلىٰ رَسولِنَا البَلاغُ المُبينُ
ترجمه :
اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر را؛ و اگر روی‌گردان شوید، رسول ما جز ابلاغ آشکار وظیفه‌ای ندارد!

1 ) سوره مبارکه محمد آیه 33
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا أَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسولَ وَلا تُبطِلوا أَعمالَكُم
ترجمه :
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید رسول (خدا) را، و اعمال خود را باطل نسازید!

1 ) سوره مبارکه النور آیه 56
وَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ وَأَطيعُوا الرَّسولَ لَعَلَّكُم تُرحَمونَ
ترجمه :
و نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و رسول (خدا) را اطاعت کنید تا مشمول رحمت (او) شوید.

2 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 21
لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كانَ يَرجُو اللَّهَ وَاليَومَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثيرًا
ترجمه :
مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند.


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ - 1370/07/05
عنوان فیش :الگو بودن پیامبر در همه چیز
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), الگو
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
خطبه‌ی اول را به بیان جملاتی از زندگی نبیّ‌اکرم اختصاص می‌دهم. خدای متعال به ما مسلمانان دستور داده است که از پیامبر تبعیت کنیم(1). این تبعیت، در همه چیز زندگی است. آن بزرگوار، نه فقط در گفتار خود، بلکه در رفتار خود، در هیأت زندگی خود، در چگونگی معاشرت خود با مردم و با خانواده، در برخوردش با دوستان، در معامله‌اش با دشمنان و بیگانگان، در رفتارش با ضعفا و با اقویا، در همه چیز اسوه و الگوست.(2) جامعه‌ی اسلامی ما آن وقتی به معنای واقعی کلمه جامعه‌ی اسلامیِ کامل است، که خود را بر رفتار پیامبر منطبق کند. اگر به طور صددرصد مثل رفتار آن حضرت عملی نیست - که نیست - لااقل شباهت به آن بزرگوار باشد؛ عکس جریان زندگی نبیّ‌اکرم بر زندگی ما حاکم نباشد؛ در آن خط حرکت بکنیم.
1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 21
لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كانَ يَرجُو اللَّهَ وَاليَومَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثيرًا
ترجمه :
مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند.

2 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 157
الَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذي يَجِدونَهُ مَكتوبًا عِندَهُم فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ يَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَيَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتي كانَت عَلَيهِم ۚ فَالَّذينَ آمَنوا بِهِ وَعَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ
ترجمه :
همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند؛ آنها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند.


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ - 1370/07/05
عنوان فیش :ایستادگی پیامبر اسلام(ص) در مسیر دعوت به حق و جهاد در این راه
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), اسوه بودن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم), رفتار پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), جهاد پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), دعوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), تبعیت از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), اخلاق نبوی, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل, شخصیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
خدای متعال به ما مسلمانان دستور داده است که از پیامبر تبعیت کنیم. این تبعیت، در همه چیز زندگی است. آن بزرگوار، نه فقط در گفتار خود، بلکه در رفتار خود، در هیأت زندگی خود، در چگونگی معاشرت خود با مردم و با خانواده، در برخوردش با دوستان، در معامله‌اش با دشمنان و بیگانگان، در رفتارش با ضعفا و با اقویا، در همه چیز اسوه و الگوست. جامعه‌ی اسلامی ما آن وقتی به معنای واقعی کلمه جامعه‌ی اسلامیِ کامل است، که خود را بر رفتار پیامبر منطبق کند. اگر به طور صددرصد مثل رفتار آن حضرت عملی نیست - که نیست - لااقل شباهت به آن بزرگوار باشد؛ عکس جریان زندگی نبیّ‌اکرم بر زندگی ما حاکم نباشد؛ در آن خط حرکت بکنیم...
کار مهم پیامبر خدا، دعوت به حق و حقیقت، و جهاد در راه این دعوت بود. در مقابل دنیای ظلمانی زمان خود، پیامبر اکرم دچار تشویش نشد. چه آن روزی که در مکه تنها بود، یا جمع کوچکی از مسلمین او را احاطه کرده بودند و در مقابلش سران متکبر عرب، صنادید قریش و گردنکشان، با اخلاقهای خشن و با دستهای قدرتمند قرار گرفته بودند، و یا عامه‌‌‌ی مردمی که از معرفت نصیبی نبرده بودند، وحشت نکرد؛ سخن حق خود را گفت، تکرار کرد، تبیین کرد، روشن کرد، اهانتها را تحمل کرد، سختیها و رنجها را به جان خرید، تا توانست جمع کثیری را مسلمان کند؛ و چه آن وقتی‌‌‌که حکومت اسلامی تشکیل داد و خود در موضع رئیس این حکومت، قدرت را به دست گرفت. آن روز هم دشمنان و معارضان گوناگونی در مقابل پیامبر بودند؛ چه گروههای مسلح عرب وحشی‌‌‌هایی که در بیابانهای حجاز و یمامه، همه جا پراکنده بودند و دعوت اسلام باید آن‌‌‌ها را اصلاح می‌‌‌کرد و آن‌‌‌ها مقاومت می‌‌‌کردند و چه پادشاهان بزرگ دنیای آن روز دو ابرقدرت آن روز عالم؛ یعنی ایران و امپراتوری روم که پیامبر نامه‌‌‌ها نوشت، مجادله‌‌‌ها کرد، سخنها گفت، لشکرکشی‌‌‌ها کرد، سختیها کشید، در محاصره‌‌‌ی اقتصادی افتاد و کار به جایی رسید که مردم مدینه گاهی دو روز و سه روز، نان برای خوردن پیدا نمی‌‌‌کردند. تهدیدهای فراوان از همه طرف پیامبر را احاطه کرد. بعضی از مردم نگران می‌‌‌شدند، بعضی متزلزل می‌‌‌شدند، بعضی نق می‌‌‌زدند، بعضی پیامبر را به ملایمت و سازش تشویق می‌‌‌کردند؛ اما پیامبر در این صحنه‌‌‌ی دعوت و جهاد، یک‌‌‌لحظه دچار سستی نشد و با قدرت، جامعه‌‌‌ی اسلامی را پیش برد، تا به اوج عزت و قدرت رساند؛ و همان نظام و جامعه بود که به برکت ایستادگی پیامبر در میدانهای نبرد و دعوت، در سالهای بعد توانست به قدرت اول دنیا تبدیل شود.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1369/11/24
عنوان فیش :پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، طبیب زخم‌های لاعلاج بشریت
کلیدواژه(ها) : عید مبعث, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), بعثت پیامبر اسلام
نوع(ها) : نهج‌البلاغه

متن فیش :
این حرف درستی است که ما ادعا کنیم بعثت خاتم الانبیاء(صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله وسلّم) عید بشریت است؛ چون در این مقطع، با تعالیم اسلام، همه‌ی دردهای اصلی بشریت، با بهترین علاجها و تداویها، قابل تداوی شده است و همان‌طور که امیرالمؤمنین(علیه‌الصّلاةوالسّلام) درباره پیامبر(ص) فرمود: «طبیب دوّار بطبّه قد احکم مراهمه و أحمی مواسمه»(1)، مرهم زخمهای کهنه‌ی لاعلاج بشریت را آماده داشت.
1 ) خطبه 108 : از خطبه‏هاى آن حضرت است در پيشگويى از حوادث آينده
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ وَ الظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَيْرِ رَوِيَّةٍ إِذْ كَانَتِ الرَّوِيَّاتُ لَا تَلِيقُ إِلَّا بِذَوِي الضَّمَائِرِ وَ لَيْسَ بِذِي ضَمِيرٍ فِي نَفْسِهِ خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَيْبِ السُّتُرَاتِ وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِيرَاتِ . اخْتَارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الْأَنْبِيَاءِ وَ مِشْكَاةِ الضِّيَاءِ وَ ذُؤَابَةِ الْعَلْيَاءِ وَ سُرَّةِ الْبَطْحَاءِ وَ مَصَابِيحِ الظُّلْمَةِ وَ يَنَابِيعِ الْحِكْمَةِ . و منها : طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِأَضْوَاءِ الْحِكْمَةِ وَ لَمْ يَقْدَحُوا بِزِنَادِ الْعُلُومِ الثَّاقِبَةِ فَهُمْ فِي ذَلِكَ كَالْأَنْعَامِ السَّائِمَةِ وَ الصُّخُورِ الْقَاسِيَةِ قَدِ انْجَابَتِ السَّرَائِرُ لِأَهْلِ الْبَصَائِرِ وَ وَضَحَتْ مَحَجَّةُ الْحَقِّ لِخَابِطِهَا وَ أَسْفَرَتِ السَّاعَةُ عَنْ وَجْهِهَا وَ ظَهَرَتِ الْعَلَامَةُ لِمُتَوَسِّمِهَا مَا لِي أَرَاكُمْ أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ أَرْوَاحاً بِلَا أَشْبَاحٍ وَ نُسَّاكاً بِلَا صَلَاحٍ وَ تُجَّاراً بِلَا أَرْبَاحٍ وَ أَيْقَاظاً نُوَّماً وَ شُهُوداً غُيَّباً وَ نَاظِرَةً عَمْيَاءَ وَ سَامِعَةً صَمَّاءَ وَ نَاطِقَةً بَكْمَاءَ رَايَةُ ضَلَالٍ قَدْ قَامَتْ عَلَى قُطْبِهَا وَ تَفَرَّقَتْ بِشُعَبِهَا تَكِيلُكُمْ بِصَاعِهَا وَ تَخْبِطُكُمْ بِبَاعِهَا قَائِدُهَا خَارِجٌ مِنَ الْمِلَّةِ قَائِمٌ عَلَى الضِّلَّةِ فَلَا يَبْقَى يَوْمَئِذٍ مِنْكُمْ إِلَّا ثُفَالَةٌ كَثُفَالَةِ الْقِدْرِ أَوْ نُفَاضَةٌ كَنُفَاضَةِ الْعِكْمِ تَعْرُكُكُمْ عَرْكَ الْأَدِيمِ وَ تَدُوسُكُمْ دَوْسَ الْحَصِيدِ وَ تَسْتَخْلِصُ الْمُؤْمِنَ مِنْ بَيْنِكُمُ اسْتِخْلَاصَ الطَّيْرِ الْحَبَّةَ الْبَطِينَةَ مِنْ بَيْنِ هَزِيلِ الْحَبِّ أَيْنَ تَذْهَبُ بِكُمُ الْمَذَاهِبُ وَ تَتِيهُ بِكُمُ الْغَيَاهِبُ وَ تَخْدَعُكُمُ الْكَوَاذِبُ وَ مِنْ أَيْنَ تُؤْتَوْنَ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ فَ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ وَ لِكُلِّ غَيْبَةٍ إِيَابٌ فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِيِّكُمْ وَ أَحْضِرُوهُ قُلُوبَكُمْ وَ اسْتَيْقِظُوا إِنْ هَتَفَ بِكُمْ وَ لْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْيَجْمَعْ شَمْلَهُ وَ لْيُحْضِرْ ذِهْنَهُ فَلَقَدْ فَلَقَ لَكُمُ الْأَمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ وَ قَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ وَ رَكِبَ الْجَهْلُ مَرَاكِبَهُ وَ عَظُمَتِ الطَّاغِيَةُ وَ قَلَّتِ الدَّاعِيَةُ وَ صَالَ الدَّهْرُ صِيَالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْبَاطِلِ بَعْدَ كُظُومٍ وَ تَوَاخَى النَّاسُ عَلَى الْفُجُورِ وَ تَهَاجَرُوا عَلَى الدِّينِ وَ تَحَابُّوا عَلَى الْكَذِبِ وَ تَبَاغَضُوا عَلَى الصِّدْقِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ كَانَ الْوَلَدُ غَيْظاً وَ الْمَطَرُ قَيْظاً وَ تَفِيضُ اللِّئَامُ فَيْضاً وَ تَغِيضُ الْكِرَامُ غَيْضاً وَ كَانَ أَهْلُ ذَلِكَ الزَّمَانِ ذِئَاباً وَ سَلَاطِينُهُ سِبَاعاً وَ أَوْسَاطُهُ أُكَّالًا وَ فُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتاً وَ غَارَ الصِّدْقُ وَ فَاضَ الْكَذِبُ وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسَانِ وَ تَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ وَ صَارَ الْفُسُوقُ نَسَباً وَ الْعَفَافُ عَجَباً وَ لُبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً
ترجمه :
خداى را سپاس كه با آفرينش مخلوقات بر مخلوقات تجلّى كرد، و با حجّت خود بر قلوبشان آشكار است، بدون به كار گيرى انديشه موجودات را آفريد، زيرا انديشه‏ها در خور آنانى است كه داراى ضمايرند، و خدا را فى نفسه ضمير نيست. دانش او عمق پرده‏هاى غيب‏ را شكافته، و به پيچيدگى‏ها و دقايق آراء نهانها احاطه نموده. از اين خطبه است در باره پيامبر صلّى اللّه عليه و آله او را از شجره انبيا، و از چراغدان نور، و از مرتبت بلند، و از مركز سرزمين بطحا، و از چراغهاى بر افروخته در ظلمت، و چشمه‏هاى حكمت اختيار نمود و از اين خطبه است طبيبى است كه همراه با طبّش در ميان مردم مى‏گردد، مرهمهايش را محكم و آماده ساخته، و ابزارهايش را براى سوزاندن زخمها داغ نموده، تا هر جا لازم باشد: در زمينه دلهاى كور، و گوشهاى كر، و زبانهاى لال به كار گيرد. دارو به دست به دنبال علاج بيماريهاى غفلت، و دردهاى حيرت است. اين بيماران وجود خود را از انوار حكمت روشن ننموده، و با آتش زنه دانشى درخشان شعله نيفروخته‏اند. از اين بابت به مانند چهارپايان چرنده، و سنگهاى‏ سخت‏اند. حقايق پنهان براى اهل بصيرت آشكار، و راه حق براى اشتباه كنندگان نمايان شد، و قيامت پرده از چهره برداشت، و نشانه‏هاى آن براى صاحب فراست ظاهر گشت. چه شده كه شما را پيكرهايى بى‏جان، و جانهايى بى‏پيكر، و عابدانى بى‏صلاح، و تاجرانى بى‏سود، و بيدارانى خواب، و حاضرانى غايب، و ناظرانى كور، و شنوندگانى كر، و گويندگانى لال مشاهده مى‏كنم دولت ضلالت بر محور خود به پا شده، و با شاخه‏هايش همه جا پراكنده گرديده، شما را با كيل خود وزن مى‏كند، و با همه دست خود بر سرتان مى‏كوبد، پرچمدار اين حكومت از دين خارج است، و بر سكوى گمراهى ايستاده، آن زمان از شما جز به مانند باقى مانده ته ديگ، يا به مثل خرده دانه‏اى كه در ته بقچه مانده چيزى باقى نماند. دولت ضلالت شما را به مانند به هم پيچيده شدن چرم به هم مى‏مالد، و همچون كوبيدن خرمن مى‏كوبد، اين سركشان همچون پرنده‏اى كه دانه درشت را از دانه ريز جدا مى‏كند مؤمن را از ميان شما جدا مى‏كنند. اين راهها شما را كجا مى‏برد تاريكى‏ها تا چه وقت شما را سرگشته و حيران مى‏نمايد دروغها چگونه شما را مى‏فريبند اين بلا از كجا به سر شما مى‏آيد و به كجا باز گردانده مى‏شويد براى هر زمانى سرنوشتى است، و هر غيبتى را باز گشتى است. پس، از عالم ربّانى خود بشنويد، دلهاى خود را نزد او حاضر كنيد، و اگر بر شما فرياد زد بيدار شويد. خبر گزار بايد به مردمش راست بگويد، و پراكندگى كار و افكار خود را جمع نمايد، و ذهنش را آماده سازد. عالم ربّانى حقايق را همچون شكافتن مهره براى شما شكافت، و حقيقت را همچون كندن پوست درخت براى يافتن صمغ پوست كند. به وقت بر پا شدن بيرق گمراهى باطل در محلّ خود جاى گرفته، و جهالت بر مركبهايش سوار گشته، و گروه ستمگر بزرگ و فراوان گردد، و دعوت كننده به حق كم شود، و روزگار همچون وحشى گزنده حمله نمايد، و شتر باطل پس از سكوت عربده كشد و قوّت گيرد، و مردم بر معصيت پيمان برادرى بندند، و بر دين از هم دورى نمايند، و بر دروغ با يكديگر دوست شوند، و بر راستى با هم دشمنى ورزند. در اين وقت‏ فرزند باعث خشم پدر، و باران عامل حرارت گردد، و مردم پست فراوان، و خوبان كمياب شوند. مردم (توانمند) آن روزگار همچون گرگ، و حاكمانشان درنده، و ميانه حالشان طعمه، و نيازمندانشان مرده خواهند بود، راستى ناپديد شود، و دروغ فراوان گردد، مردم به زبان اظهار دوستى، و به دل دشمنى كنند، فسق عامل نسبت، و عفّت باعث شگفتى شود، و اسلام را همچون پوستين وارونه پوشند


مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان کشوری و لشکری و میهمانان شرکت کننده در کنفرانس وحدت‌اسلامی - 1369/07/16
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), نظام جمهوری اسلامی ایران, حکومت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), نظام جمهوری اسلامی ایران, حکومت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
دردسرهای جمهوری اسلامی، همان دردسرهایی است كه نبی مكرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) در طول حكومت مبارك خود تحمل كرد.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان کشوری و لشکری و میهمانان شرکت کننده در کنفرانس وحدت‌اسلامی - 1369/07/16
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
نام مقدس پیامبر (ص) یکی از پرجاذبه ترین پدیده های اسلامی برای کلیه ی مسلمانان عالم است.

مربوط به :خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهرا‌ن - 1368/07/28
عنوان فیش :آغشته کردن فضای زندگی با ارزشهای اسلامی،کار پیامبر(صلی الله علیه و آله)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), اخلاق اسلامی, تزکیه نفس
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
نکته‌یی که امروز در بحث زندگی رسول اکرم(ص) مورد نظر من می‌باشد، عبارت از این مطلب است که اسلام برای آن‌که ارزشها و اخلاق اسلامی کاملاً در جامعه جا بیفتد و با روح و عقاید و زندگی مردم مخلوط و ممزوج بشود، فضای زندگی را با ارزشهای اسلامی آغشته می‌کرد.یک وقت کسی دستور می‌دهد یا توصیه می‌کند که مثلاً مردم حسن خلق و گذشت و صبر و استقامت در راه خدا داشته باشند و ظلم نکنند و دنبال اقامه‌ی عدل و داد باشند؛ یعنی توصیه و دستور دادن و تعلیم دادن مطرح است - که البته کار لازمی است و پیامبر اسلام هم تعلیم می‌داد یعلّمهم(1) و درس معرفت و زندگی به مردم می‌آموخت - اما یک وقت مطلب از یاد دادن بالاتر است؛ یعنی معلم کاری می‌کند و رفتاری در پیش می‌گیرد که این اخلاق و وظیفه‌ی اسلامی، در جامعه به شکل رنگ ثابت درمی‌آید، با عقاید غلط مردم به مقابله برمی‌خیزد، با احساسات جاهلی و ته‌مانده‌های رسوب کرده‌ی اخلاق غیراسلامی مبارزه می‌کند و مقابل می‌شود، به جامعه و مردم شوک وارد می‌کند و در مقاطع مناسب و با روشهای مناسب، کاری می‌کند که فضای جامعه و محیط زندگی مردم، با این صفت و اخلاق و روش خوب کاملاً ممزوج می‌شود.اگر یک جامعه بخواهد رشد کند و اخلاق صحیح اسلامی را در خود به‌وجود آورد، محتاج همین روش است. شاید در چند آیه‌ی(2) قرآن‌که «یزکّیهم» پس از «یعلّمهم» یا قبل از آن بیان شده است، مراد از تزکیه در این آیات همین مطلب باشد؛ یعنی پاک کردن و طاهر کردن و پیراسته کردن مردم؛ مثل طبیبی که به مریض خود فقط نمی‌گوید این کار را بکن و این کار را نکن، بلکه او را در محل مخصوصی قرار می‌دهد و آنچه را که او لازم دارد، به او می‌دهد و می‌خوراند و آنچه که برای او مضر است، از او باز می‌گیرد. پیامبر اکرم(ص)، چنین وضعیت و روشی را در طول بیست‌وسه سال نبوّت دنبال می‌کردند؛ مخصوصاً در ده سالی که در مدینه زندگی می‌کردند و دوران حاکمیت اسلام و تشکیل حکومت اسلامی بود.
1 ) سوره مبارکه الجمعة آیه 2
هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ
ترجمه :
و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‌خواند و آنها را تزکیه می‌کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‌آموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!

2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 164
لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنينَ إِذ بَعَثَ فيهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ
ترجمه :
خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.

2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 129
رَبَّنا وَابعَث فيهِم رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَيُزَكّيهِم ۚ إِنَّكَ أَنتَ العَزيزُ الحَكيمُ
ترجمه :
پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمی (و بر این کار، قادری)!»


مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1368/07/24
عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), تبلیغ صحیح, تبلیغ
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), تبلیغ صحیح, تبلیغ
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
بزرگترین تبلیغ برای اسلام، شاید همین باشد که ما چهره¬ی پیامبر را برای بینندگان و جویندگان عالم روشن کنیم.

مربوط به :بیانات در مراسم اعطاى حکم تنفیذ ریاست جمهورى به حجّت‌الاسلام والمسلمین اکبر هاشمی‌رفسنجانى - 1368/05/12
عنوان فیش :امام خمینی(ره)؛ پناه ملت و مسئولان در مشکلات گوناگون
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه), حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : نهج‌البلاغه

متن فیش :
ما آن خانواده‌ی بزرگ و فعّالی هستیم که امید و اتکاء و قوّت قلبش، به پدر[امام]این خانواده بود. با بودنش، همه‌ی تکیه‌ها - بعد از خدا - به او بود. هر مشکلی برای کشور و مسؤولان پیش می‌آمد، سرانگشت هنرمند و کارآمد او بود که گره را باز می‌کرد. در جنگ و سیاست خارجی و مسائل داخلی و مسائل اقتصادی و اجتماعی، ملت و دولت و مسؤولان، حقیقتاً پشتشان به امام بزرگوارمان گرم بود. این، واقعیتی است که ما ده سال این‌طور حرکت و سیر کردیم و این کشور را اداره نمودیم.
در دوران مسؤولیت ممتدی که از روزهای اول انقلاب داشتم، بارها به یاد این جمله‌ی امیرالمؤمنین(علیه‌الصّلاةوالسّلام) می‌افتادم که می‌فرماید: «اذا اشتدّ بنا الحراق التجینا برسول‌اللَّه»(1). امیرالمؤمنین می‌فرمایند: وقتی در جنگها کار بر ما سخت می‌شد و احساس می‌کردیم که در مقابل حادثه ضعیفیم، به رسول خدا پناه می‌بردیم. وقتی این جمله‌ی امیرالمؤمنین(صلوات‌اللَّه‌علیه) به یادم می‌آمد، می‌دیدم بر وضع ما نیز صادق است.

مکرّر اتفاق افتاد که سر قضایای مختلف، با برادران مسؤول می‌نشستیم و فکرهایمان را تبادل می‌کردیم و مشکل را در مجموعه‌یی می‌گذاشتیم و خدمت امام(ره) می‌بردیم و او بود که با نظر صایب و اراده‌ی قوی و ایمان و توکل بی‌نظیر خود، مشکل را حل می‌کرد. خدا شاهد است که در مدت عمر خود، کسی را در این حد از توکل و حسن‌ظن به خدا ندیده و نشنیده‌ام. او، مشکل را حل و گره را باز می‌کرد. امروز، این پدر خانواده و آن متّکای محکم و کسی که خاطرمان آسوده بود که در مشکلات، به او مراجعه خواهیم کرد، در میان ما نیست.
1 ) غرایب 9 :
و في حديثه ( عليه السلام ) : كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ . و معنى ذلك أنه إذا عظم الخوف من العدو و اشتد عضاض الحرب فزع المسلمون إلى قتال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) بنفسه فينزل الله عليهم النصر به و يأمنون مما كانوا يخافونه بمكانه. و قوله إذا احمر البأس كناية عن اشتداد الأمر و قد قيل في ذلك أقوال أحسنها أنه شبه حمي الحرب بالنار التي تجمع الحرارة و الحمرة بفعلها و لونها و مما يقوي ذلك قول رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) و قد رأى مجتلد الناس يوم حنين و هي حرب هوازن الآن حمي الوطيس فالوطيس مستوقد النار فشبه رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ما استحر من جلاد القوم باحتدام النار و شدة التهابها . انقضى هذا الفصل و رجعنا إلى سنن الغرض الأول في هذا الباب
ترجمه :
در گفتار آن حضرت است: وقتى تنور معركه سرخ مى‏شد خود را به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله حفظ مى‏كرديم، پس هيچ كدام از ما به دشمن نزديك‏تر از پيامبر نبود. معناى آن اين است كه وقتى ترس از دشمن زياد مى‏شد، و جنگ به نهايت سختى مى‏رسيد، مسلمانان به جانبى كه شخص رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در جنگ بود پناهنده مى‏شدند، و خداوند به بركت آن حضرت پيروزى را بر آنان نازل مى‏كرد، و به خاطر او از آنچه بيم داشتند ايمنى مى‏يافتند. و قول آن حضرت «اذَا احْمَرَّ البَأْسُ» كنايه از سختى جنگ است. در اين زمينه سخنانى گفته شده كه بهترينش اين است: امام گرمى تنور جنگ را به گرمى آتش تشبيه كرده كه حرارت و سرخى را به عمل و رنگش فراهم مى‏آورد. و آنچه كه اين قول را تقويت مى‏كند فرمايش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله است كه چون نبرد شديد مردم را در روز حنين كه جنگ هوازن بود مشاهده كرد فرمود: «الانَ حَمِىَ الْوَطيسُ» (اكنون تنور جنگ گرم شد). و طيس جايگاه افروختن آتش است، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله‏ گرم شدن جنگ آنان را به افروختگى و شعله‏ور شدن آتش تشبيه فرموده است


مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1368/04/19
عنوان فیش :خداوند،عامل اتحاد و محبت و ایستادگی مردم
کلیدواژه(ها) : وحدت, محبت, اخلاص, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
محبت شما [مردم] به امام(ره) را که خودش به وجود نیاورده بود؛ بلکه آن را خدا ایجاد کرده بود. اتحاد و همبستگی و محبت و خلوص و ایستادگی و وحدت کلمه‌ی شما و حضور قاطعی که نشان می‌دهید، کار کسی جز خداوند نیست. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید من این کار را کردم. پیامبر خدا(صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم) هم نمی‌توانست چنین کارهایی را بکند. خدای متعال به پیامبرش فرمود: «لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الّفت بین قلوبهم» (1)؛ تو اگر همه‌ی دنیا را هم خرج می‌کردی، نمی‌توانستی این‌طور دلها را به هم کلاف و آنها را با هم متحد و متصل کنی؛ «ولکنّ اللَّه الّف بینهم» (2) این، کار خداست.
در دوران اوج نهضت هم کار خدا بود؛ در دوران دهساله‌ی درخشان حیات مبارک امام عزیزمان هم کار خدا بود؛ امروز هم کار خداست و خدا با این ملت است.
1 ) سوره مبارکه الأنفال آیه 63
وَأَلَّفَ بَينَ قُلوبِهِم ۚ لَو أَنفَقتَ ما فِي الأَرضِ جَميعًا ما أَلَّفتَ بَينَ قُلوبِهِم وَلٰكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَينَهُم ۚ إِنَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ
ترجمه :
و دلهای آنها را با هم، الفت داد! اگر تمام آنچه را روی زمین است صرف می‌کردی که میان دلهای آنان الفت دهی، نمی‌توانستی! ولی خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد! او توانا و حکیم است!

2 ) سوره مبارکه الأنفال آیه 63
وَأَلَّفَ بَينَ قُلوبِهِم ۚ لَو أَنفَقتَ ما فِي الأَرضِ جَميعًا ما أَلَّفتَ بَينَ قُلوبِهِم وَلٰكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَينَهُم ۚ إِنَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ
ترجمه :
و دلهای آنها را با هم، الفت داد! اگر تمام آنچه را روی زمین است صرف می‌کردی که میان دلهای آنان الفت دهی، نمی‌توانستی! ولی خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد! او توانا و حکیم است!


مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1368/03/19
عنوان فیش :جلوتر بودن مردم ما از مردم زمان پیامبر (صلی الله علیه واله) از لحاظ عمق ایمان
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه), حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), مردم
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم. «انّا للَّه و انّا الیه راجعون»(1)در هنگام رحلت رسول اکرم(ص) تمام شهر مدینه یکپارچه ضجه و عزاداری شد و احساسات پُرشور مردم مسلمان به حدی بود که در تاریخ به عنوان یک روز نمونه باقی ماند؛ اما وقتی احساسات و هیجان ملت بزرگ ایران را در هنگام دریافت خبر رحلت امام عزیز و بزرگوارمان مشاهده می‌کنیم، بار دیگر به این حقیقت ایمان می‌آوریم که مردم بااخلاص ما و مسلمانان امروز جهان، از لحاظ عمق ایمان و شور و احساسات، حتّی از دوره‌ی رسول گرامی اسلام(ص) و مردم آن زمان جلوترند. این واقعیت را در جلوه‌های متعدد فداکاری مردم، از اول پیروزی انقلاب تا امروز مشاهده می‌کنیم. امام عزیزمان نیز این مطلب را تصدیق می‌کردند و می‌گفتند: عمق اعتقاد و شور ایمان مردم در سطح عموم، حتّی از دوران صدر اسلام هم بالاتر است. در آن وقت، مردم به چشم خودشان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) را می‌دیدند؛ ولی امروز مردم ما، پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و ائمه‌ی هدی (علیهم‌السّلام) را فقط در تاریخ دیده‌اند؛ درعین‌حال، ایمان و شور و احساسات و فداکاری و صدق نیت و آمادگی آنها برای مواجهه با حوادث بزرگ، از مردم آن روزگار کمتر نیست و در مواردی حتّی بیشتر است. اگر از برجستگان و بزرگانی که در صدر اسلام بوده‌اند و تا همیشه‌ی تاریخ مثل خورشید خواهند درخشید، بگذریم، در مقایسه با سطح عامه‌ی مردم، ملت ما حقاً و انصافاً از مردم آن زمان جلوترند.
1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 156
الَّذينَ إِذا أَصابَتهُم مُصيبَةٌ قالوا إِنّا لِلَّهِ وَإِنّا إِلَيهِ راجِعونَ
ترجمه :
آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان می‌رسد، می‌گویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او بازمی‌گردیم!»


مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1368/03/19
عنوان فیش :نوع برخورد مردم در رحلت امام خمینی(ره)،بیانگرعمق ایمانشان
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
«انّا للَّه و انّا الیه راجعون»(1)در هنگام رحلت رسول اکرم(ص) تمام شهر مدینه یکپارچه ضجه و عزاداری شد و احساسات پُرشور مردم مسلمان به حدی بود که در تاریخ به عنوان یک روز نمونه باقی ماند؛ اما وقتی احساسات و هیجان ملت بزرگ ایران را در هنگام دریافت خبر رحلت امام عزیز و بزرگوارمان مشاهده می‌کنیم، بار دیگر به این حقیقت ایمان می‌آوریم که مردم بااخلاص ما و مسلمانان امروز جهان، از لحاظ عمق ایمان و شور و احساسات، حتّی از دوره‌ی رسول گرامی اسلام(ص) و مردم آن زمان جلوترند. این واقعیت را در جلوه‌های متعدد فداکاری مردم، از اول پیروزی انقلاب تا امروز مشاهده می‌کنیم. امام عزیزمان نیز این مطلب را تصدیق می‌کردند و می‌گفتند: عمق اعتقاد و شور ایمان مردم در سطح عموم، حتّی از دوران صدر اسلام هم بالاتر است. در آن وقت، مردم به چشم خودشان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) را می‌دیدند؛ ولی امروز مردم ما، پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و ائمه‌ی هدی (علیهم‌السّلام) را فقط در تاریخ دیده‌اند؛ درعین‌حال، ایمان و شور و احساسات و فداکاری و صدق نیت و آمادگی آنها برای مواجهه با حوادث بزرگ، از مردم آن روزگار کمتر نیست و در مواردی حتّی بیشتر است.
1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 156
الَّذينَ إِذا أَصابَتهُم مُصيبَةٌ قالوا إِنّا لِلَّهِ وَإِنّا إِلَيهِ راجِعونَ
ترجمه :
آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان می‌رسد، می‌گویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او بازمی‌گردیم!»


مربوط به :خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران - 1365/12/15
عنوان فیش :عدم تنافی آزادی عقیده با بت‌شکنی پیغمبران
کلیدواژه(ها) : حضرت ابراهیم ‏(علی نبینا و اله و علیه السلام), تاریخ انبیای الهی, آزادی عقیده, حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در تاریخ نبوتها، تاریخ توحید، به موارد برجسته‌ای برخورد میکنیم که پیغمبران به بت‌شکنی پرداختند و بت را که مایه‌ی تقدس و ایمان جمعی از مردم بوده، از بین بردند؛ یک نمونه در مورد ابراهیم خلیل‌اللّه است، یک نمونه در مورد رسول اکرم هنگام ورود به شهر مکه است و پس از فتح مکه که این را هم ممکن است کسانی تصور کنند که با آزادی عقیده در اسلام منافی است. لکن در مورد بت‌شکنی ابراهیم باید توجه کنیم که حرکت ابراهیم برای بیدار کردن ذهن به خواب رفته و تخدیر شده‌ی مردم آن جامعه‌ی جاهلی بود. مردمی که در طول زندگی خود هرچه شنیدند، درباره‌ی شرکت و نظام شرک‌آلود شنیدند. اصلاً صدای حقی در میان این جامعه بلند نشده و به گوش آنها نرسیده است. اگر باید این مردم را از این خواب گران بیدار کرد، این کار فقط به وسیله‌ی یک حرکت بزرگ ممکن است. لذا ابراهیم به داخل بت خانه رفت در وقتی که جوانکی بیش نبود و تبر را برداشت و بتها را شکست و بت بزرگ را نشکست و تبر را به گردن بت بزرگ آویخت. این کار را برای بیدارکردن وجدان مردم بود. بعد هم در صحبت کوبنده‌ای که ابراهیم با آن مردم کرد و هوشمندی و زیرکی‌ای که این بنده‌ی صالح خدا به کار برد، آنچنان پتکی بر سر ذهن خواب‌آلود آنها زد که قرآن میفرماید: «فرجعوا الی انفسهم فقالوا انّکم انتم الظّالمون»؛ یعنی بعد از آنی که ابراهیم این حرکت را انجام داد، این فریاد رسا را کشید، آن اثری را که میخواست بگیرد، گرفت. مردم به خودشان مراجعه کردند، میان خودشان به گفتگو پرداختند، وجدانشان بیدار شد و به خود و خودهایشان گفتند که ما ستمگریم؛ خود ما ظالم هستیم و نباید ابراهیم را ملامت کنیم. در مورد رسول خدا هم بت‌شکنی پیغمبر به معنای اعمال زور نسبت به مردم مکه نبود. پیغمبر بتها را شکست، در حقیقت سنبل و نشانه و رمز نظام طاغوتی را میشکست. درست مثل همین‌که مردم در یک کشور وقتی انقلاب میکنند، نشانه‌های رمزآمیز رژیم گذشته را از بین میبرند. شما در کشور خودتان همه‌ی علامات حکومت ستم شاهی را از صحنه‌ی جامعه، از میدانها، از ساختمانها، از کاغذها پاک کردید؛ پیغمبر هم بتها را که نشانه و رمز حکومت مشرکانه بودند، از فراز کعبه به زیر انداخت و منهدم کرد؛ والّا ما در تاریخ نداریم که پیغمبر وقتی وارد مکه شد، مردم را اجبار کرده باشد که باید همه‌ی شما به اسلام بگروید، یا جستجوی خانه به خانه را شروع کرده باشد که ببیند در کدام خانه یا صندوق‌خانه بت کوچکی هست که آن را بگیرد و بشکند و از بین ببرد. پیغمبر سنبل‌ها و نمودهای نظام باطل و جاهلی را شکست. پس این هم به معنای اعمال زور برای پذیرفتن یک ایمان و عقیده‌ی قلبی نبود.

مربوط به :خطبه‌های نماز جمعه تهران - 1365/09/14
عنوان فیش :پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله)، آزادکننده انسان‌ها از بندهای نفسانی و حیوانی
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), آزادی در اسلام
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
«الّذین یتّبعون الرّسول النّبیّ الامّیّ الّذی یجدونه عندهم مکتوبا فی التّوراة و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطّیّبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال الّتی کانت علیهم».(1) این آیه درباره‌ی پیغمبر است و یکی از آن توصیفهائی است که از شخصیت رسول گرامی اسلام در قرآن شده. چون در قرآن چند آیه است که درباره‌ی شخصیت پیغمبر و یاران پیغمبر توصیف شده، هر کدام از این آیات یک بُعدی از ابعاد عظیم آن شخصیت را بیان میکند، یکی از برجسته‌ترینهایش این آیه است. از جمله‌ی مطالبی که در این آیه آمده این است که: «و یضع عنهم اصرهم»؛ بندها را از پای آنها برمیدارد - انسانها - «و الاغلال الّتی کانت علیهم»؛ آن غل‌هائی که به پای آنهاست و سنگینی میکند و مانع از تحرک انسان میشود، مانع از پرواز آدمی میشود، مانع از اوج گرفتن انسان و تکامل انسان میشود، اینها را از گردن و پای انسان باز میکند. «اصر» را من در لغت نگاه کردم، دیدم به معنای آن ریسمانهائی است که پایه‌ی خیمه را به وسیله‌ی او با میخها میکوبند به زمین، که تا آن ریسمانها به خیمه بسته است، این خیمه تکان نمیتواند بخورد؛ به پای انسانها آنقدر از این ریسمانها بسته‌اند، آنقدر او را چهارمیخه کرده‌اند در زندگی که انسان تکان نمیتواند بخورد در نظامهای طاغوتی. انواع و اقسام تحمیلها، انواع و اقسام تبعیضها، انواع و اقسام محدودیتها، انواع و اقسام تلقین‌ها و تزریقهائی که امروز به صورت مدرن در دنیا مطرح است و انسانها را به صورت یک حیوان در می‌آورد. انسان در بسیاری از جوامع غربی به صورت یک حیوان، مثل یک گوسفند، مثل یک خوک، مثل یک گرگ زندگی میکند؛ اصلاً از رشحات انسانی در او اثری نیست. چی او را اینجور اسیر کرده؟ مگر این همان انسانی نیست که یک نفرش گاهی یک ملت را، یک کشور را، یک جامعه را آزاد میکند
که:
بسا باشد که مردی آسمانی‌
به جانی سر فرازد ملتی را
نهد جان در یکی تیر و رهاند
ز ننگ تیره‌روزی کشوری را
گاهی یک چنین انسان اوج میگیرد، اما همین انسان را شما در این مجامع غربی می‌بینید اسیر تمایلات پست مادی، اسیر ظلم‌ها، اسیر تبعیض‌ها، اسیر تلقین‌های پست کننده، اسیر خفتها، ذلتهاست؛ این چه چیزی است که انسانها را اینجور اسیر میکند؟ این همان «اصر»هاست؛ این همان غلها و زنجیرهاست. پیغمبرها وقتی وارد جامعه میشوند، اولین کارشان این است که غلها را، زنجیرها را از گردن این زندانی باز کنند. لذا شما می‌بینید که وقتی رسول گرامی اسلام می‌آید و دعوت خودش را میگوید و لااله‌الّااللّه را میگوید، یک غلام سیاه که در آن جامعه آنقدر محکوم هست به ذلت و نکبت و حقارت، در مقابل ارباب خودش که یک آقازاده‌ی بزرگ یا یک آقای متنفذ هست می‌ایستد، حرفش را میزند، سخن دلش را ابراز میکند و با او مقابله میکند، با او بحث میکند. این در زندگی همه‌ی پیغمبران بوده. چی این انسان را اینجور رها کرد؟ همین که غلها و زنجیرها را از پای او باز کردند؛ آزادی یعنی این. پس مفهوم آزادی در قرآن کریم، در روایات، در متون اسلامی آمده.
1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 157
الَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذي يَجِدونَهُ مَكتوبًا عِندَهُم فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ يَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَيَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتي كانَت عَلَيهِم ۚ فَالَّذينَ آمَنوا بِهِ وَعَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ
ترجمه :
همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند؛ آنها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند.


مربوط به :بیانات در شب رحلت پیامبر اعظم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) در کانون توحید تهران - 1365/08/10
عنوان فیش :مبارزه‌جویی پیامبر صلی الله علیه واله در خط مقدم جبهه‌ها
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), جهاد پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), جنگ احد
نوع(ها) : نهج‌البلاغه

متن فیش :
اهمّیّت و خطر مبارزات فکری و سیاسی برای پیغمبر کمتر از مبارزات نظامی نبود. زحمت مبارزه‌ای که پیغمبر در دوران قبل از هجرت در مکّه انجام میدادند، کمتر نبود از خطرات و زحماتی که در جنگهای بدر و اُحد و خیبر و خندق و بقیّه‌ی جنگها متوجّه پیغمبر بود؛ و پیغمبر یک فرد خطرپذیر بود. در این مبارزات، موضع پیغمبر یک موضع محوری و مرکزی بود. دو جمله در نهج‌البلاغه من دیدم که خیلی جالب است؛ یک جمله این است که امیرالمؤمنین میفرماید: کانَ رسولُ اللهِ‌ اِذَا احمَرَّ البَأس؛(1) وقتی‌ که جنگ گداخته میشد و تنور جنگ سرخ میشد، اصحاب خودش را به‌ وسیله‌ی نزدیکان خودش و خویشاوندان خودش محفوظ نگه میداشت؛ یعنی عمو، پسرعمو، داماد -پسر که ایشان نداشت- نزدیکان خودش را به میدان جنگ میفرستاد و در خطوط مقدّم، تا آنها بین دشمن و بین جنگجویان معمولی که اصحاب پیغمبر بودند فاصله بیندازند؛ یعنی نزدیکان خودش را نگه نمیداشت عقب و یارانش را بفرستد جلو؛ یارانش را به‌ وسیله‌ی نزدیکانش حفظ میکرد، نه نزدیکانش را به‌ وسیله‌ی یارانش. مثال هم میزند که در جنگ اُحد مثلاً حمزه را فرستاد، در کجا چه کسی را فرستاد، در کجا چه کس [دیگری] را فرستاد و امیرالمؤمنین را میفرستاد؛ این یک جمله. یک جمله‌ی دیگر میفرماید که «کُنّا اِذَا احمَرَّ البَأسُ اتَّقَینا بِرَسولِ ‌الله‌»؛(2) یعنی وقتی‌ که کوره‌ی جنگ گداخته میشد، ما -«ما» یعنی مجموعه‌ی اصحابی که شامل امیرالمؤمنین هم میشود- به‌ وسیله‌ی پیغمبر، خودمان را از حوادث هولناک نجات میدادیم و حفظ میکردیم و او نزدیک‌ترینِ ما به دشمن بود و او در مقّدمِ صفوف حرکت میکرد؛ این وضع مبارزه‌جویی پیغمبر است! با اینکه خب شما میدانید، رسول‌ اکرم فرمانده بود و در قدیم همین ‌جور بود، آرایش نظامی جوری بود که فرمانده را در جایی قرار میدادند که او محفوظ بماند؛ علّت هم واضح است، یک وجه معقول و منطقی‌ای هم دارد
1 ) نامه 9 : از نامه‏هاى آن حضرت است به معاويه
فَأَرَادَ قَوْمُنَا قَتْلَ نَبِيِّنَا وَ اجْتِيَاحَ أَصْلِنَا وَ هَمُّوا بِنَا الْهُمُومَ وَ فَعَلُوا بِنَا الْأَفَاعِيلَ وَ مَنَعُونَا الْعَذْبَ وَ أَحْلَسُونَا الْخَوْفَ وَ اضْطَرُّونَا إِلَى جَبَلٍ وَعْرٍ وَ أَوْقَدُوا لَنَا نَارَ الْحَرْبِ فَعَزَمَ اللَّهُ لَنَا عَلَى الذَّبِّ عَنْ حَوْزَتِهِ وَ الرَّمْيِ مِنْ وَرَاءِ حُرْمَتِهِ مُؤْمِنُنَا يَبْغِي بِذَلِكَ الْأَجْرَ وَ كَافِرُنَا يُحَامِي عَنِ الْأَصْلِ وَ مَنْ أَسْلَمَ مِنْ قُرَيْشٍ خِلْوٌ مِمَّا نَحْنُ فِيهِ بِحِلْفٍ يَمْنَعُهُ أَوْ عَشِيرَةٍ تَقُومُ دُونَهُ فَهُوَ مِنَ الْقَتْلِ بِمَكَانِ أَمْنٍ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ وَ أَحْجَمَ النَّاسُ قَدَّمَ أَهْلَ بَيْتِهِ فَوَقَى بِهِمْ أَصْحَابَهُ حَرَّ السُّيُوفِ وَ الْأَسِنَّةِ فَقُتِلَ عُبَيْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ يَوْمَ بَدْرٍ وَ قُتِلَ حَمْزَةُ يَوْمَ أُحُدٍ وَ قُتِلَ جَعْفَرٌ يَوْمَ مُؤْتَةَ وَ أَرَادَ مَنْ لَوْ شِئْتُ ذَكَرْتُ اسْمَهُ مِثْلَ الَّذِي أَرَادُوا مِنَ الشَّهَادَةِ وَ لَكِنَّ آجَالَهُمْ عُجِّلَتْ وَ مَنِيَّتَهُ أُجِّلَتْ فَيَا عَجَباً لِلدَّهْرِ إِذْ صِرْتُ يُقْرَنُ بِي مَنْ لَمْ يَسْعَ بِقَدَمِي وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ كَسَابِقَتِي الَّتِي لَا يُدْلِي أَحَدٌ بِمِثْلِهَا إِلَّا أَنْ يَدَّعِيَ مُدَّعٍ مَا لَا أَعْرِفُهُ وَ لَا أَظُنُّ اللَّهَ يَعْرِفُهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ مِنْ دَفْعِ قَتَلَةِ عُثْمَانَ إِلَيْكَ فَإِنِّي نَظَرْتُ فِي هَذَا الْأَمْرِ فَلَمْ أَرَهُ يَسَعُنِي دَفْعُهُمْ إِلَيْكَ وَ لَا إِلَى غَيْرِكَ وَ لَعَمْرِي لَئِنْ لَمْ تَنْزِعْ عَنْ غَيِّكَ وَ شِقَاقِكَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ عَنْ قَلِيلٍ يَطْلُبُونَكَ لَا يُكَلِّفُونَكَ طَلَبَهُمْ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ وَ لَا جَبَلٍ وَ لَا سَهْلٍ إِلَّا أَنَّهُ طَلَبٌ يَسُوءُكَ وِجْدَانُهُ وَ زَوْرٌ لَا يَسُرُّكَ لُقْيَانُهُ وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ .
ترجمه :
قوم ما خواستند پيامبرمان را از ميان بردارند، و ريشه ما را بر اندازند، عليه ما نقشه‏ها كشيدند، و كارها كردند، در آسايش را به روى ما بستند، و ما را بر پلاس ترس نشاندند، مجبور به اقامت در كوههاى صعب العبور نمودند، و بر عليه ما آتش جنگ افروختند. به خواست حق شرّ دشمن را از پيامبر و حريم حرمتش رانديم. اهل ايمان به اميد پاداش الهى از رسول خدا پشتيبانى مى‏كرد، و اهل كفر از ريشه خويشاوندى حمايت مى‏نمود. آنان كه غير ما از قريش مسلمان شده بودند در آن سختى و رنجى كه ما بوديم نبودند محض پيمانى كه با كفار داشتند كه شكنجه را از آنها باز مى‏داشت، يا خويشاوندى كه به يارى آنان بر مى‏خاست، روى اين حساب جايشان از كشته شدن امن بود. رسول خدا- صلّى اللّه عليه و آله تنور جنگ گرم مى‏شد، و مردم قدم پس مى‏گذاشتند اهل بيت خود را جلو مى‏انداخت، و اصحاب خود را از حرارت شمشير و نيزه حفظ مى‏كرد. عبيدة بن حارث در جنگ بدر، و حمزه در جنگ احد، و جعفر در جبهه موته كشته شدند، و كسى كه اگر مى‏خواستم نامش را مى‏گفتم شهادت را خواست همان گونه كه آنان خواستند، اما مدت آنان زودتر به سر رسيد، و مرگ او به تأخير افتاد. عجبا از روزگار كه انسانى نظير مرا برابر قرارداد با كسى كه مانند من براى اسلام قدم برنداشته، و براى او چون من سابقه‏اى در اسلام نيست، سابقه‏اى كه كسى را به مثل آن دسترسى نيست، مگر آنكه ادّعا كند ادّعا كننده‏اى آنچه را من خبر ندارم، و گمان نمى‏برم كه خداوند هم موضوع آن ادّعا را بشناسد. در همه حال خداى را سپاس. امّا آنچه را از من خواسته‏اى كه كشندگان عثمان را به تو تحويل دهم، در اين مسأله فكر كردم ديدم مرا ميسّر نيست آنان را به سوى تو يا غير تو فرستم. به جان خودم سوگند اگر از گمراهى و اختلاف دست برندارى، به همين زودى آنان را خواهى شناخت كه به دنبال تو بر آيند، و از اين دنبال كردنشان در بيابان و دريا و كوه و دشت تو را به زحمت بيندازند، و اين دنبال كردنى است كه تو را ناراحت و آزرده كند، و زيارتى كه ديدارش تو را تو را شاد ننمايد. سلام بر آن كه اهل اسلام است.

2 ) غرایب 9 :
و في حديثه ( عليه السلام ) : كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ . و معنى ذلك أنه إذا عظم الخوف من العدو و اشتد عضاض الحرب فزع المسلمون إلى قتال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) بنفسه فينزل الله عليهم النصر به و يأمنون مما كانوا يخافونه بمكانه. و قوله إذا احمر البأس كناية عن اشتداد الأمر و قد قيل في ذلك أقوال أحسنها أنه شبه حمي الحرب بالنار التي تجمع الحرارة و الحمرة بفعلها و لونها و مما يقوي ذلك قول رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) و قد رأى مجتلد الناس يوم حنين و هي حرب هوازن الآن حمي الوطيس فالوطيس مستوقد النار فشبه رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ما استحر من جلاد القوم باحتدام النار و شدة التهابها . انقضى هذا الفصل و رجعنا إلى سنن الغرض الأول في هذا الباب
ترجمه :
در گفتار آن حضرت است: وقتى تنور معركه سرخ مى‏شد خود را به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله حفظ مى‏كرديم، پس هيچ كدام از ما به دشمن نزديك‏تر از پيامبر نبود. معناى آن اين است كه وقتى ترس از دشمن زياد مى‏شد، و جنگ به نهايت سختى مى‏رسيد، مسلمانان به جانبى كه شخص رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در جنگ بود پناهنده مى‏شدند، و خداوند به بركت آن حضرت پيروزى را بر آنان نازل مى‏كرد، و به خاطر او از آنچه بيم داشتند ايمنى مى‏يافتند. و قول آن حضرت «اذَا احْمَرَّ البَأْسُ» كنايه از سختى جنگ است. در اين زمينه سخنانى گفته شده كه بهترينش اين است: امام گرمى تنور جنگ را به گرمى آتش تشبيه كرده كه حرارت و سرخى را به عمل و رنگش فراهم مى‏آورد. و آنچه كه اين قول را تقويت مى‏كند فرمايش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله است كه چون نبرد شديد مردم را در روز حنين كه جنگ هوازن بود مشاهده كرد فرمود: «الانَ حَمِىَ الْوَطيسُ» (اكنون تنور جنگ گرم شد). و طيس جايگاه افروختن آتش است، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله‏ گرم شدن جنگ آنان را به افروختگى و شعله‏ور شدن آتش تشبيه فرموده است


مربوط به :بیانات در شب رحلت پیامبر اعظم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) در کانون توحید تهران - 1365/08/10
عنوان فیش :رافت و عدالت‌محوری پیامبر صلی الله علیه واله
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), اسوه بودن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم), زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), عدالت, عدالت‌ورزی, عدالت امیرالمومنین (علیه السلام)
نوع(ها) : قرآن, حدیث

متن فیش :
در خانواده‌ی خودش هم به عنوان یک پدر، مظهر عاطفه بود. این جوری نیست که حالا اگر ما اهل مبارزه و تلاش و کار و حرکت در میدان جنگ و تحمّل مصائب هستیم، باید از عاطفه و محبّت و نرمش و این پدیدارهای انسانی -که طبیعیِ انسان است- خودمان را معاف بدانیم؛ نه، پیغمبر در داخل خانه مظهر عاطفه و محبّت و احساس جوشان بود. در یک روایتی دیدم آن وقتی که این آیه‌ی سوره‌ی نور نازل شد که «لا تَجعَلوا دُعاٰءَ الرَّسولِ بَینَکُم کَدُعاٰءِ بَعضِکُم بَعضًا»(۱)- یعنی پیغمبر را وقتی صدا میزنید، آن جوری که همدیگر را صدا میزنید صدا نزنید؛ چون به پیغمبر میگفتند «یا محمّد»؛ اسم پیغمبر را میگفتند! -به گفته‌ی خود پیغمبر یا به گفته‌ی یکی از مؤمنین که حالا درست یادم نیست، بنا شد به پیغمبر بگویند «یا رسول‌الله» و دیگر اسم پیغمبر را نیاورند؛ پیغمبر وارد خانه شد، فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) تا دید پدرش وارد شد، مثلاً گفت یا رسول‌الله! سلامٌ علیکم؛ او هم پیغمبر را به عنوان رسول‌الله صدا کرد؛ پیغمبر دخترش را در آغوش گرفت، او را نوازش کرد، گفت دخترم! نه، تو به من بگو پدر، نگو «یا رسول‌الله» -همان جور که دیگران میگفتند- این برای دل من گواراتر است. هر وقت میخواست سفر برود، آخرین کسی را که میدید فاطمه‌ی زهرا بود؛ از سفر هم که برمیگشت، اوّل به سراغ فاطمه‌ی زهرا می‌آمد. و میدانید که تقریباً هم‌خانه بودند؛ یعنی خانه‌ی پیغمبر و خانه‌ی امیرالمؤمنین در مجاورت مسجد بود و در کنار هم بود. با امام حسن و امام حسین، آن جور است که شنیدید که بر روی منبر، پیغمبر مشغول موعظه و بیان مطالب به مردم بود، مثلاً امام حسن مجتبیٰ وارد مسجد میشد، پایش میگرفت به یک چیزی و می‌افتاد و گریه میکرد، پیغمبر از منبر می‌آمد پایین، این کودک را در آغوش میگرفت و نوازش میکرد و او را آرام میکرد، بعد میرفت روی منبر؛ یا در بعضی از روایات دارد که گاهی این کودک در آغوشش بود و با او میرفت روی منبر؛ کارهایی که به ‌نظرِ مردمِ عادّی عجیب می‌آید و با عرفیّات و تعارفات معمولی مردم نمیسازد -امروز که نمیسازد، شاید آن روز هم نمیساخت- امّا این عاطفه‌ی شدید پیغمبر است. امّا با همین عاطفه‌ی شدید به دخترش فاطمه زهرا میگوید اگر بشنوم که وسایل بیت‌المال را به امانت گرفته‌ای و وارد خانه کرده‌ای، تو را مثل دیگران مجازات خواهم کرد: اِنّی لَم اَغنی عَنکَ مِنَ اللهِ‌ شَیئاً؛(2) ای فاطمه، دخترم! در روز قیامت من به درد تو نمیخورم. با همین علاقه و محبّت شدید نسبت به فرزندانش، اگر بنا بود که یک عدلی به وسیله‌ی آنها به هم بخورد، یک حقّی پامال بشود، در مقابل آن می‌ایستاد.
1 ) سوره مبارکه النور آیه 63
لا تَجعَلوا دُعاءَ الرَّسولِ بَينَكُم كَدُعاءِ بَعضِكُم بَعضًا ۚ قَد يَعلَمُ اللَّهُ الَّذينَ يَتَسَلَّلونَ مِنكُم لِواذًا ۚ فَليَحذَرِ الَّذينَ يُخالِفونَ عَن أَمرِهِ أَن تُصيبَهُم فِتنَةٌ أَو يُصيبَهُم عَذابٌ أَليمٌ
ترجمه :
صدا کردن پیامبر را در میان خود، مانند صدا کردن یکدیگر قرار ندهی؛ خداوند کسانی از شما را که پشت سر دیگران پنهان می‌شوند، و یکی پس از دیگری فرار می‌کنند می‌داند! پس آنان که فرمان او را مخالفت می‌کنند، باید بترسند از اینکه فتنه‌ای دامنشان را بگیرد، یا عذابی دردناک به آنها برسد!

2 )
شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏18، ص: 252

في الحديث الصحيح [عن النبی]: يا فاطمة بنت محمد إني لا أغني عنك من الله شيئا.
ترجمه :



مربوط به :بیانات در شب رحلت پیامبر اعظم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) در کانون توحید تهران - 1365/08/10
عنوان فیش :محبت پیامبر اسلام به تمام آحاد بشریت
کلیدواژه(ها) : محبت, مودت اهل بیت(علیهم السلام), حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), اسوه بودن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
و این محبّت [پیامبر اکرم صلی الله علیه واله] نسبت به تمام آحاد مسلمان بلکه آحاد بشریّت وجود دارد. [طبق] این آیه‌ای که در ابتدای صحبت عرض کردم -لَقَد جاٰءَکُم رَسولٌ مِن اَنفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم- بر پیغمبر سختی‌های شما، رنجهای شما دشوار است، نمیتواند سختی‌ها و رنجهای مسلمین و جامعه‌ی اسلامی را براحتی تحمّل کند؛ حَریصٌ عَلَیکُم، نسبت به سعادت شما و سرنوشت شما بشدّت علاقه‌مند است، بی‌تفاوت نیست در مقابل سرنوشت مسلمانها؛ بِالمُؤمِنینَ رَءوفٌ رَحیم(1)، و نسبت به مؤمنین دارای رأفت و رحمت است. این خصوصیّت پیغمبر است و این هم یکی از چیزهای دیگری است که برای ما باید به عنوان یک الگو و اسوه باشد.
1 ) سوره مبارکه التوبة آیه 128
لَقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَءوفٌ رَحيمٌ
ترجمه :
به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!


مربوط به :بیانات در شب رحلت پیامبر اعظم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) در کانون توحید تهران - 1365/08/10
عنوان فیش :تقویت پیامبر با وحی الهی
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), جنگ‌های پیامبر اسلام (صلی‌آلله علیه و اله و سلم), جهاد پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
[یک یادداشت جلوی من گذاشته‌اند که یکی از مستمعین سؤال کرده‌اند] و دنباله‌ی سؤال این است: «میزانِ درستیِ پیش‌بینیِ‌ پیامبر در مورد چگونگی استقبال مردم از رسالتش چقدر بود؟ یعنی واقعاً از دشواری‌هایی که در راه رسالت خواهد داشت، کاملاً اطّلاع داشت؟ آیه‌ی "فَاستَقِم کماٰ اُمِرت" در این رابطه چگونه توجیه میشود؟».
البتّه به طور دقیق انسان نمیتواند ذهنیّات و خواطر ذهن شریف پیغمبر را بیان کند. اگر به حسب موازین عادّی نگاه کنیم و پیغمبر را یک انسان معمولی و بدون الهام پروردگار به‌ حساب بیاوریم، باید بگوییم پیغمبر از اوّل، دریایی از مشکلات را در مقابل خودش میدید؛ حالا از علم غیب و الهام پروردگار صرف‌ نظر کنیم، آن به کنار. خود ماها که انسانهای کوچک و کم‌تجربه‌ای بودیم، آن ‌وقتی که مبارزه را شروع کردیم، از اوّل میدانستیم که در مقابل ما چه مشکلاتی هست، چه موانعی هست، چه سختی‌هایی هست. کسی که وارد این میدان میشود و آن پیام را، آن شعار را، آن هدف بزرگ را برای خودش اتّخاذ میکند، میداند که یک ‌چنین مبارزاتی هم در پیش خواهد داشت؛ چون مخالفتها را میداند. یقیناً میتوان ادّعا کرد که پیغمبر از اوّل مطمئن بود که تا بگوید «قولوا لا اِلَهَ اِلَّا الله‌»، با همان معنایی که «لااله‌الّاالله» دارد و آن ابعادی که دارد، کفّار و بزرگان و سیاستمدارانِ آن روزِ همان جامعه و رجال و ارکان و برخورداران از موقعیّت اجتماعی و زر و زور و این قبیل چیزها نمی‌آیند در مقابلش تعظیم کنند، به خاک بیفتند که بله شما درست میگویید، ما حرف شما را قبول میکنیم و میشویم مثل مردم عادّی و از آن امتیازاتِ طبقاتی میگذریم؛ پیغمبر مطمئن بود که چنین چیزی پیش نمی‌آید، امّا آیه‌ی «فَاستَقِم کماٰ اُمِرت» یک [عامل برای] تقویت معنوی پیغمبر است؛ پیغمبر همیشه به این تقویت احتیاج دارد و به طُرق مختلف، خدای متعال رسول‌ اکرم را -که یک بشری بود با همه‌ی خصوصیّاتِ بشریِ دیگران، منتها با وحی الهی سر و کار داشت- تقویت میکرد. وَکَذٰلِکَ‌جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ المُجرِمینَ ... لِنُثَبِّتَ بِه! فُؤادَک؛(۱) ما داستان پیغمبران را برای تو نقل میکنیم، مبارزات موسیٰ و ابراهیم و نوح و بقیّه‌ی انبیا را، مخالفتهایی که با آنها شده و پیروزی‌های آنها را برای تو بیان میکنیم تا دل تو را محکم کنیم. یا در یک آیه‌ی دیگر میفرماید که اگر ما تو را حفظ نمیکردیم و حفظ ما نبود، لَقَد کِدتَ تَرکَنُ اِلَیهِم شَیئًا قَلیلًا؛(۲) حتّی ممکن بود به دشمنها گرایش پیدا کنی، امّا حفظ الهی و عصمت الهی تو را نگه داشت و مانع شد.
بنابر‌این، پیغمبر [با اینکه] میخواهد مبارزه هم بکند، تصمیم جدّی هم دارد، مأموریّت الهی هم دارد، امّا به هر حال یک بشری است که در میدانهای گوناگون، خواطر بشری و حالات بشری را دارد. همچنان‌ که پیغمبر گرسنه میشود، همچنان‌ که خسته میشود، همچنان ‌که از بی‌خوابی ناراحت میشود و احتیاجات بشری را دارد، آن خواطر و تشویشهای بشری را هم دارد، لکن خدای متعال به او کمک میکند، او را آرامش میدهد. در آیات مربوط به هجرت که [میفرماید:] اِذ هُما فِی الغارِ اِذ یَقولُ لِصاحِبِه لا تَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنا فَاَنزَلَ اللهُ سَکینَتَه عَلَیه؛(3) یعنی خدا آرامش خودش را بر دل پیغمبر نازل کرد -این «عَلَیه» به پیغمبر برمیگردد- یعنی آرامش و اطمینان را بر دل او نازل کرد و اضطراب را از او گرفت. در جنگ حُنین هم همین جور است؛ آنجا هم دارد که «ثُمَّ اَنزَلَ اللهُ سَکینَتَه عَلیٰ رَسولِه؛ وَ عَلَی المُؤمِنینَ وَاَنزَلَ جُنودًا لَم تَرَوها»؛(4) آنجا هم تشویش بود، اضطراب بود، ناراحتی بود، نیروهای مسلمان در مقابل نیروهای کفر تاب مقاومت نیاورده بودند، یک مقدار عقب‌نشینی کرده بودند، همه مضطرب بودند، خود پیغمبر هم مضطرب بود؛ آنجا خدای متعال باز آرامشش را بر دل پیغمبر نازل کرد.
1 ) سوره مبارکه الفرقان آیه 31
وَكَذٰلِكَ جَعَلنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ المُجرِمينَ ۗ وَكَفىٰ بِرَبِّكَ هادِيًا وَنَصيرًا
ترجمه :
(آری،) این گونه برای هر پیامبری دشمنی از مجرمان قرار دادیم؛ امّا (برای تو) همین بس که پروردگارت هادی و یاور (تو) باشد!

1 ) سوره مبارکه الفرقان آیه 32
وَقالَ الَّذينَ كَفَروا لَولا نُزِّلَ عَلَيهِ القُرآنُ جُملَةً واحِدَةً ۚ كَذٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ ۖ وَرَتَّلناهُ تَرتيلًا
ترجمه :
و کافران گفتند: «چرا قرآن یکجا بر او نازل نمی‌شود؟!» این بخاطر آن است که قلب تو را بوسیله آن محکم داریم، و (از این رو) آن را به تدریج بر تو خواندیم.

2 ) سوره مبارکه الإسراء آیه 74
وَلَولا أَن ثَبَّتناكَ لَقَد كِدتَ تَركَنُ إِلَيهِم شَيئًا قَليلًا
ترجمه :
و اگر ما تو را ثابت قدم نمی‌ساختیم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی)، نزدیک بود به آنان تمایل کنی.

3 ) سوره مبارکه التوبة آیه 40
إِلّا تَنصُروهُ فَقَد نَصَرَهُ اللَّهُ إِذ أَخرَجَهُ الَّذينَ كَفَروا ثانِيَ اثنَينِ إِذ هُما فِي الغارِ إِذ يَقولُ لِصاحِبِهِ لا تَحزَن إِنَّ اللَّهَ مَعَنا ۖ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلَيهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنودٍ لَم تَرَوها وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذينَ كَفَرُوا السُّفلىٰ ۗ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ العُليا ۗ وَاللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ
ترجمه :
اگر او را یاری نکنید، خداوند او را یاری کرد؛ (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام که کافران او را (از مکّه) بیرون کردند، در حالی که دوّمین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود می‌گفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهایی که مشاهده نمی‌کردید، او را تقویت نمود؛ و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز) است؛ و خداوند عزیز و حکیم است!

4 ) سوره مبارکه التوبة آیه 26
ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلىٰ رَسولِهِ وَعَلَى المُؤمِنينَ وَأَنزَلَ جُنودًا لَم تَرَوها وَعَذَّبَ الَّذينَ كَفَروا ۚ وَذٰلِكَ جَزاءُ الكافِرينَ
ترجمه :
سپس خداوند «سکینه» خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد؛ و لشکرهایی فرستاد که شما نمی‌دیدید؛ و کافران را مجازات کرد؛ و این است جزای کافران!