[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش - 1396/11/19
عنوان فیش :جلوگیری آمریکا از تعطیلی یکی از شبکه‌های فعّال اینترنتی در فتنه 88
کلیدواژه(ها) : فتنه ۸۸, دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی, علت دشمنی با انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
آنهایی که اینجا یک حکومت دست‌نشانده‌ی مطیعی در این منطقه‌ی بسیار حسّاس داشتند که مطیع آنها بود و همه چیزش در اختیار آنها بود؛ هم سیاستش،‌ هم اقتصادش،‌ هم درآمدش. آنها این را از دست دادند و متضرّر شدند؛ حالا در رأس آنها آمریکا است و نیز بعضی از کشورهای دیگر اروپایی مثل انگلیس و غیره؛ اینها دشمنند. هدف‌ دشمن این است که از این استمرار و استقامت جلوگیری کند؛ انواع و اقسام تلاشها را هم دارند میکنند برای همین [هدف].‌ از هر وسیله‌ای هم که بتوانند استفاده میکنند: از متفکّرنماها -بعضی‌ها هستند متفکّرنما‌یند، می‌نشینند به‌اصطلاح فکر ارائه میدهند که با پایه‌های انقلاب مخالفند؛ شما گاهی ممکن است مقالات اینها و نوشته‌های اینها را در بعضی از مطبوعات یا رسانه‌های الکترونیکی و مانند اینها ببینید؛ از اینها استفاده میکنند، پول میدهند، [میگویند] «بنشینید علیه انقلاب و علیه پایه‌های انقلاب فکر تولید کنید»- تا نظریه‌پردازهای قلّابی که تئوریسین درست میکنند، تئوریسین‌های قلّابی، تا روزنامه‌نگار و قلم‌به‌دست‌ها و قلم‌به‌مزدها، تا امکانات فضای مجازی، تا دلقکها و تا هر چه بتوانند و از هرکه بتوانند استفاده میکنند برای اینکه گستره‌ی مخاطبین خودشان را افزایش بدهند. همه‌ی این‌کارها دارد انجام میگیرد، همه‌ی اینها الان [هست؛] نه حالا، از اوّل انقلاب -[یعنی] از همان ۳۹ سال پیش- همه‌ی این‌کارها انجام گرفته، منتها روزبه‌روز شدیدتر شده؛ ابزارهایی امروز هست که آن روزها نبود، همه‌ی این ابزارها را به کار میگیرند. شنیدید در فتنه‌ی [سال] ۸۸، یکی از این شبکه‌های فعّال اینترنتی بنا بود تعمیرات سالیانه بکند، گفتند «نکن؛ تعمیراتت را به تأخیر بینداز که خدمت بدهی به ما» برای اینکه خدماتش به [سازمان] سیا در آمریکا و دستگاه‌های سیاسی آمریکا متوقّف نشود؛ از همه‌ی اینها استفاده میکنند.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1395/03/25
عنوان فیش :شروع ستیزه گری آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی
کلیدواژه(ها) : تاریخ دشمنی آمریکا با ایران, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
بعضی خیال میکنند دشمنی‌هایی که با ما میشود به‌خاطر این است که ما ستیزه‌گری کرده‌ایم؛ ما دائماً انگشت در چشم اینها کرده‌ایم، [لذا] اینها از این جهت با ما دشمنی میکنند؛ نه، این هم خیال غلطی است، تصوّر غلطی است. ما شروع‌کننده نبوده‌ایم. اوّل انقلاب آمریکایی‌هایی که دستگیر شده بودند، چند روزی نگه داشته شده بودند، امام فرمود با کمال مراقبت بروند به محلّ خودشان، سفارت خودشان؛ تا قبل از اینکه مسئله‌ی تسخیر سفارت پیش بیاید -که آن هم عواملی داشت، مقدّماتی داشت- [آمریکایی‌ها] در کمال امنیّت اینجا زندگی میکردند؛ راحت میرفتند، می‌آمدند؛ و البتّه بدجنسی میکردند. ما شروع نکردیم، آنها شروع کردند؛ آنها از همان اوّل شروع کردند: با بدگویی، با تحریم، با طلبکاری، با پناه دادن به دشمن ملّت ایران؛ شروع‌کننده آنها بودند. وانگهی فقط آمریکا که نیست، کشورهای دیگر [هم هستند]؛ حالا مثلاً فرض بفرمایید جمهوری اسلامی نسبت به فرانسه چه ستیزه‌گری‌ای کرده؟ کشور فرانسه چون امام مدّتی در آنجا بود، حتّی مورد تمجید نیروهای انقلابی هم بود امّا خب می‌بینید که چه‌کار میکنند. دیدید در قضیّه‌ی هسته‌ای که فرانسوی‌ها نقش پلیس بد را اجرا کردند -البتّه مدیریّت برنامه با آمریکایی‌ها بود، معلوم بود لکن در قضیّه‌ی هسته‌ای بدترین موضع را فرانسوی‌ها [گرفتند]- ما با فرانسوی‌ها چه‌کار کرده بودیم؟ ستیزه‌گری کرده بودیم؟ حال یک کشور کوچکی مثل هلند مثلاً؛ در هر قضیّه‌ای که شما نگاه کنید از قضایایی که پای جمهوری اسلامی به میان است، در آن لیست و فهرست دشمنها، یکی‌اش هلند است! حالا ما با هلند چه‌کار داشتیم؟ چه ستیزه‌گری‌ای؟ کشور کوچکی که در گوشه‌ی اروپا افتاده [است‌]. بحث این نیست که ما با آنها دشمنی و ستیزه‌گری کردیم. مثلاً فرض بفرمایید کانادا روابطش را با ما قطع کرد. ما با کانادا دشمنی کرده بودیم؟ ستیزه‌گری کرده بودیم؟ قضیّه این نیست، قضیّه چیز دیگری است. ما خودمان را نباید فریب بدهیم و بگوییم «آقا، ما دشمنی نکنیم تا آنها دشمنی نکنند»؛ نه، انگیزه‌های دیگری وجود دارد؛ مسائل دیگری پشت پرده است.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگران و فعالان بخش تولید کشور - 1392/02/07
عنوان فیش :ایستادگی کارگران مقابل توطئه دشمنان در اوایل انقلاب
کلیدواژه(ها) : حضور کارگران در صحنه انقلاب اسلامی, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
کارگران علاوه بر انجام دادن وظائف شغلی، وظائف انقلابی و کشوری را هم خوب انجام دادند. هم در آغاز انقلاب و پیروزی انقلاب، حرکت عظیم کارگران یکی از کلیدهای فتح بود - کارگران شرکت نفت و غیره و غیره - هم در دوران جنگ تحمیلی. در جبهه، به هر طرف انسان نگاه میکرد، جوانان کارگر، میانسالان کارگر، خلأها را پر کرده بودند. در جریانات گوناگون سیاسی هم، کارگرها اسیر اغوای کسانی نشدند که میخواستند مجموعهی کارگری را در مقابل انقلاب و در مقابل نظام اسلامی قرار دهند. اینها چیز کمی نیست. البته خیلی ها این حقایق را نمیدانند؛ ما از نزدیک لمس کردیم.
من در همان روزهای پیروزی انقلاب، در یک مجموعه ی کارگری در قسمت غرب تهران، خودم شخصاً حضور پیدا کردم؛ دیدم دشمنان اسلام و دشمنان انقلاب چه کار دارند میکنند؛ چه طرحهائی، چه برنامههائی، چه نقشه هائی دارند؛ برای اینکه در همین آغاز کار، در همین ابتدای سر زدنِ اولین پرتوهای انقلاب بتوانند به وسیله ی قشر کارگر، نفوذ سیاسیِ وابسته ی خودشان به برخی از قدرتها را تحکیم کنند. این را من از نزدیک دیدم. و در مقابل دیدم که طبقه ی کارگر مؤمن ما، به برکت ایمان، به برکت اعتماد به امام بزرگوار و به روحانیت، با چه صراحتی، با چه شجاعتی در مقابل آنها ایستاد؛ و این در طول سالهای متمادی تکرار شد. امروز سی و چهار سال از آن روزها میگذرد. خیلی ها خواستند، تلاش کردند، پول خرج کردند، برای اینکه بتوانند طبقه ی کارگر را در مقابل نظام اسلامی قرار دهند؛ اما طبقه ی کارگر ایستاد؛ این خیلی مهم است.

مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه - 1390/04/06
عنوان فیش :برخورد مردم با حادثه هفتم تیر؛ نمونه ایستادگی در مقابل زورگویان
کلیدواژه(ها) : روز هفتم تیر, بصیرت, تاریخ شکل‌گیری و تثبیت جمهوری اسلامی, ایستادگی ملت ایران, ایستادگی مقابل ظلم, ایستادگی مقابل استکبار, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی, دشمنان انقلاب اسلامی, دشمنان نظام (مخاطب)
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
من خبرهای هفت تیر را بعدها شنیدم. در آن روزِ هفت تیر و روزهای بعد از هفت تیر، من در حال عادی و معمولی نبودم - بیهوش و نیمه بیهوش بودم - لیکن وقتی شنیدم که آنچه اتفاق افتاده است، چه بوده است و مردم چگونه با آن برخورد کردند، حقیقتاً مثل یک ناظری که از بیرون نگاه میکند، شگفت‌زده شدم. مردم ما باید این را حفظ کنند. این را باید ما به عنوان یک درس - درسی که آن را عمل کردیم، آن را به تاریخ پس دادیم - حفظ کنیم.
برای ملتی مثل ملت ایران که با یک چنین هدف والائی - رسیدن به ارزشهای اسلامی و تحقق مبانی اسلام در جامعه و انتشار آن در عالم - وارد میدان شده است، قهراً حادثه زیاد است. خب، شما به اسلامی عمل میکنید که با ظلم مخالف است، با زور مخالف است، با زیر بار رفتن ملتها در مقابل دشمنان و زورگویان مخالف است، حتّی در مقابل زورگوئی‌های دنیا نسبت به دیگران هم بی‌تفاوت نیست. در مقابل این مجرا و این حرکت، کی با شما مخالف خواهد شد؟ زورگویان عالم، ظالمین عالم، استعمارگران، مستبدان بین‌المللی، دیکتاتورهای ظالم و خشن؛ اینها همه در مقابل شما صف‌آرائی میکنند. اینها پول دارند، رسانه دارند، قدرت سیاسی دارند، قدرت تبلیغاتی دارند؛ لذا محنت درست میکنند. در مقابل اینها باید ایستاد. ملت ما این امتحان را داده و موفق هم شده است.

مربوط به :بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان - 1389/08/12
عنوان فیش :تبعید امام خمینی(ره) در سال 43، به علت مخالفت با قانون کاپیتولاسیون
کلیدواژه(ها) : نظام سلطه, استکبارستیزی, طبیعت استکبار, ایستادگی مقابل استکبار, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی, عملکرد استکبار, تبعید امام خمینی(ره), تاریخ نهضت امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد, کاپیتولاسیون, دخالت‌های آمریکا در ایران, دخالت‌های بیگانگان در ایران, وابستگی سلسله پهلوی به مستکبرین, نفوذ بیگانگان در ایران, نفوذ آمریکا در رژیم پهلوی, سیزده آبان, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
مناسبتهای تاریخی غالباً حکم یک نماد و یک سمبل را دارند. روز سیزده آبان به خودی خود با روزهای قبل و روزهای بعد تفاوتی ندارد؛ اما یک نماد است. نماد یعنی چه؟ یعنی یک رمزی که پشت سر خود، در دل خود، معانی فراوانی نهفته دارد. انسان یک کلمه بر زبان می‌آورد، معانی و حقایق بسیاری در دل این کلمه هست؛ سیزده آبان از این قبیل است. این روز یک نماد است و عقبه‌ی وسیعی دارد از مطالب مهم، مسائل مهم؛ مسائلی که به هیچ وجه تاریخی نیستند، بلکه مسائل امروز ما هم به حساب می‌آیند. یک نگاهی بکنیم به مناسبتهای این روز.
اولین مناسبت این روز این است که در سال 1343 در مثل یک چنین روزی، امام بزرگوار ما را تبعید کردند. چرا تبعید کردند؟ چون امام چند روز قبل از آن، در یک سخنرانی پرشور که در قم ایراد شد و بعد بلافاصله به وسیله‌ی نوار و نوشته در سراسر کشور پخش شد، یک حق ملی را مطالبه کردند. آن حق ملی، شکستن قانون ظالمانه‌ی کاپیتولاسیون بود. خوب است نسل جوان ما اینها را بروشنی بداند؛ بداند که ما از چه گذرگاه‌هائی عبور کرده‌ایم که حالا به اینجا رسیده‌ایم.
آمریکائی‌ها چند ده هزار مأمور در ایران داشتند - حالا رقم دقیقش مهم نیست؛ پنجاه هزار، شصت هزار، بیشتر - اینها مأمورین سیاسی بودند، امنیتی بودند، نظامی بودند؛ در داخل مجموعه‌ی مدیریت ایران - چه در ارتش، چه در سازمانهای اطلاعاتی، چه در بخشهای برنامه‌ریزی، چه در بخشهای گوناگون دیگر - نشسته بودند، پول و مزد خودشان را به اضعاف مضاعف از دولت ایران میگرفتند، اما برای آمریکا کار میکردند. این کار بدی بود که در کشور ما اتفاق افتاده بود. رژیم طاغوت پهلوی به خاطر وابستگی‌اش به آمریکا، به خاطر مزدوری‌اش برای آمریکا، بتدریج در طول چند سال اینها را داخل کشور آورده بود. تا اینجای کار، بد بود؛ اما آنچه که اتفاق افتاد، یک چیز بدِ مضاعف بود، بدِ به توان چند بود. آن کار بدِ مضاعف این بود که آمدند در مجلس شورای ملی و مجلس سنای آن روز تصویب کردند که مأمورین آمریکائی از دادگاه‌های ایران و امکانات قضائی و امنیتی ایران معافند. یعنی اگر فرض کنید یکی از این مأمورین جرم بزرگی در ایران مرتکب شود، دادگاه‌های ما حق ندارند او را به دادگاه بطلبند و محاکمه کنند و محکوم کنند؛ این اسمش کاپیتولاسیون است. این نهایت ضعف و وابستگی یک ملت است که بیگانگان بیایند در این کشور، هر کاری دلشان میخواهد، بکنند؛ دادگاه‌های کشور و پلیس کشور اجازه نداشته باشند اندک‌تعرضی به اینها بکنند. آمریکائی‌ها این را از رژیم طاغوت خواستند، رژیم طاغوت هم دودستی تقدیمشان کرد: قانون کاپیتولاسیون.
البته بی‌سر و صدا این کارها را میکردند، نمیگذاشتند در مطبوعات انعکاس پیدا کند؛ ولی امام اطلاع پیدا کردند. امام در سخنرانی قبل از سیزده آبان در جمع طلاب و مردم قم فریاد کشیدند که این چه قانونی است. تعبیر امام این بود که اگر یک مأمور دون‌پایه‌ی آمریکائی در کشور، یک مرجع تقلید را مورد اهانت قرار بدهد، با ماشین زیر بگیرد و هر جنایتی انجام بدهد، قوانین ایران نسبت به این مأمور کاملاً خنثی هستند؛ هیچ کسی حق تعرض به او را ندارد؛ خود آمریکائی‌ها میدانند با او چه کار کنند؛ که خوب، معلوم است چه کار میکردند. امام در مقابل این قانون ظالمانه فریاد کشید. امام آن وقت تازه هم از زندان آزاد شده بودند. حبس چند ماهه‌ی امام چند ماهی بود که تمام شده بود. امام ایستاد و فریاد خفته‌ی ملت ایران را به گوش همگان رساند. البته خیلی از آحاد مردم اطلاع هم نداشتند که ملت ایران اینجور دارد تحقیر میشود، اما امام اطلاع داشت. دیده‌بان حقیقی منافع و مصالح یک کشور اینجور است؛ وقتی اطلاع پیدا میکند که چه بلائی دارند سر ملت می‌آورند، چطور دارند ملت را تحقیر میکنند، چطور دارند شرف یک ملت را پامال میکنند، ساکت نمیماند؛ فریاد میزند. آن روز، فریاد هم خطرناک بود؛ لذا بلافاصله امام را دستگیر کردند و به تهران آوردند. امام را در ایران هم نگه نداشتند؛ ایشان را به ترکیه تبعید کردند. این، حادثه‌ی اول.
پس سیزده آبان، اینجا شد نماد دو حقیقت بزرگ، دو حقیقت بسیار حساس و خطیر: یکی طمع‌ورزی آمریکائی‌ها؛ که اگر یک ملت از حق خود، از شرف خود دفاع نکند، استبداد و استکبار تا اینجا پیش می‌آیند که یک قانون ظالمانه‌ای مثل کاپیتولاسیون را بر این ملت تحمیل میکنند. هدف سلطه‌های استکباری این است. اینجور نیست که روابط دولتی مثل دولت آمریکا با یک کشوری که به قدر او زور و قدرت ندارد، مثل دو تا کشور عادی باشد؛ نه، از نظر خود آمریکائی‌ها، رابطه‌ی بین آمریکا و کشورهای به قول خوشان جهان سوم، رابطه‌ی ارباب و رعیت است؛ آنها اربابند، اینها رعیتند. آنها هر اختیاری در این کشور دارند؛ نفتش را ببرند، گازش را ببرند، منافعش را ببرند، پولش را بگیرند، منافع آمریکا را در اینجا تأمین کنند، ملت را هم اینجور تحقیر کنند.
یک استوار آمریکائی توی گوش یک امیر ارشد ارتش ایران میزد، کسی هم جوابگویش نبود! توی همین پادگانهای گوناگون کشور، وقتی یک نظامی دون‌پایه‌ی آمریکائی با یک افسر ارشد ایرانی روبه‌رو میشد، مثل یک ارباب حرف میزد! ارتشی‌ها ناراحت بودند، جرأت نمیکردند؛ اما کاری نمیتوانستند بکنند. این مطلب اول است، که سیزده آبان نماد استکبار آمریکائی است؛ نماد روح تعدی و تجاوز استکبار نسبت به ملتها، از جمله نسبت به ملت ایران است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1389/06/25
عنوان فیش :امتناع یوگسلاوی از فروش سلاح های متعارف به ایران در جنگ تحمیلی
کلیدواژه(ها) : بیش فعالی سیاسی دشمن, تحریم اقتصادی, حمایت استکبار از عراق در جنگ تحمیلی, کمبود امکانات در دفاع مقدس, حمایت دولت آمریکا از فتنه‌گران, دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی, تحریم اقتصادی, اقتدار نظام, سفر آیت الله خامنه ای به یوگسلاوی, کمک به فتنه, بحران غرب, دشمنان انقلاب اسلامی, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), تاریخ دشمنی‌های ایران و امریکا, تاریخ دشمنی آمریکا با ایران, تاریخ دفاع مقدس
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در مسائل جهانی آن چیزی كه از همه واضح‌تر و بارزتر است، بیش فعال شدنِ جبهه‌ی مقابل ماست. بیماری بیش‌فعالی یكی از بیماری‌های كودكان و نوجوانان است. بیش‌فعالی معناش این است كه تحرك، زیاد؛ كارهای گوناگون انجام میدهند، اما تمركز نیست، هدف نیست؛ به این در و آن در میزنند. تحرك زیاد، اما بدون هدف و غالباً همراه با ناكامی. این حالت بیش‌فعالی است. انسان این حالت را امروز در جبهه‌ی مقابلِ دشمن مشاهده میكند. مشغول تحركات گوناگونند: تحریم، قطعنامه، تهمت، جوسازی علیه نظام اسلامی، تقویت معارضان داخلی، به اصطلاح ورزشكارها دوپینگ كردنِ معارضین داخلی، كه اینها را همین طور هی با آمپولهای نیروزا كه هیچ تأثیری هم در تقویت واقعی ندارد و فقط ظاهراً او را فعال میكند، هی تزریق كنند
پارسال در همان بحبوحه‌ی جریان فتنه‌ی سال 88 شنیدید كه یكی از شبكه‌های اجتماعی اینترنتی كه در ارتباط با معارضین فعال بود: خبرهای اینجا را ببرند، دستورهای آنجا را برسانند، همین طور شلوغ كنند، فضا را چه كنند، میخواست موقتاً برای تعمیرات كارش را تعطیل كند، دولت آمریكا مانع شد، گفت شما اگر الان، ولو برای تعمیرات تعطیل موقت بكنید، این به معارضین داخل ایران ضرر میزند؛ جلویش را گرفتند. یعنی تعطیلی موقت را به این شبكه‌ی اجتماعی اجازه ندادند. یعنی كمكهای اینجوری بود. و انواع و اقسام كمكها و اعانتهایی كه به اینها میشود.
امروز، همه‌ی وسائل ارتباطی را به كار گرفتند؛ وسائل سیاسی را به كار گرفتند؛ وسائل فرهنگی را به كار گرفتند؛ وسائل اقتصادی را به كار گرفتند، برای اینكه تحریمها در حق ایران كهنه نشود و وسط راه از كار نیفتد. دولت آمریكا یك مأمور عالیرتبه‌ی اقتصادی و پولی خودش را مخصوصاً مأمور این كار كرده كه این همین طور وظیفه‌اش این است كه كمیته‌هائی را هدایت كند، به این طرف و آن طرف دنیا مسافرت كند، با سران و رهبران كشورها تماس بگیرد و دائم كشورهای دیگر را علیه ایران وادار كنند. این بیش‌فعالیِ نظام استكبار و جبهه‌ی مقابل نظام اسلامی، امروز به نظر من بارزترین حوادث است.
خب، انسان از این حادثه، چند نكته را استفاده میكند. نكته‌ی اول این است كه این، ناشی از قدرت روزافزون بیداری اسلام است. اینی كه انسان می‌بیند طرف - حریف - دستپاچه شده، تلاش میكند، سراسیمه شده، به این در میزند، به آن در میزند، این فعالیت را میكند، آن را می‌بیند، این را می‌بیند؛ این پیداست كه این طرفِ قضیه، قدرتی پیدا كرده است كه او را مرعوب كرده، به هراس انداخته و سراسیمه كرده. اگر ما ضعیف بودیم، اگر ما آسیب‌پذیر بودیم، اگر میتوانستند با یك ضربت، ما را به زانو در بیاورند، این همه تلاش لازم نبود. این تلاش، نشانه‌ی اقتدار این طرف است؛ و واقع قضیه هم همین است، كه حالا من اشاره خواهم كرد.
این طرف نسبت به سه دهه‌ی قبلی قوی‌تر شده است، مجرب‌تر شده است، آگاه‌تر شده است، دستهای بازتری پیدا كرده است و متقابلاً دشمن ضعیف‌تر شده است. یك روز همه‌ی دنیای مستكبر، مجتمعاً علیه ایران بودند. یعنی واقعاً یك نقطه‌ی استراحتگاه وجود نداشت. در دهه‌ی اول انقلاب اینجور بود دیگر. شوروی یك قدرتی بود كه فقط یك كشور كه نبود، یك مجموعه‌ی عظیم از كشورها بود كه مركز، اینجا و در روسیه‌ی امروز بود؛ اروپای شرقی متعلق به اینها بود، غالب كشورهای آفریقائی و آمریكای لاتین با اینها بودند و در آسیا بسیاری از اینها حساب میبردند. اینها علیه جمهوری اسلامی بودند. ما آن وقت برای یك سلاح متعارف به هیچ جا نمیتوانستیم مراجعه كنیم؛ یعنی هیچ كشوری در دنیا نبود كه یك سلاح متعارف - مثلاً فرض كنید تانك - را بیست تا، سی تا اگر میخواستیم، به ما بفروشند. من همان وقت زمان ریاست جمهوریِ خودم، سفری كردم به یوگسلاوی، كه علی‌الظاهر خیلی هم ما را تحویل گرفتند و احترام كردند و به‌به و چه‌چه هم كردند؛ اما هرچه اصرار كردیم، اینها حاضر نشدند به ما همین سلاحهای متعارف را بدهند. با اینكه یوگسلاوی جزو كشورهای مستقل بود، نه جزو غرب بود، نه جزو بلوك شرق بود؛ اما در عین حال حاضر نشدند. دیگران كه خب، جای خود دارند
آن طرف هم بلوك غرب بود؛ آمریكا بود، اروپا بود، همین فرانسه‌ی امروز كه حالا تبلیغات علیه ما میكنند و حرف علیه ما میزنند، آن روز «میراژ» علیه ما میفرستادند، «سوپر اتاندارد» علیه ما میدادند؛ یعنی حمله‌ی آن روزِ این كشورها علیه ما از حالا خیلی بیشتر بود. امروز آلمانها فرض كنید كه یك حرفی در تبلیغاتشان - صدر اعظمشان یا دیگری - میزند؛ آن روز سلاح شیمیائی به صدام میدادند، كارخانه‌ی سلاح شیمیائی برایش درست میكردند؛ یعنی دشمنی‌ها آن روز عملی‌تر و فعالتر بود.
امروز، این حرفها نیست، این خبرها نیست؛ یعنی نمیتوانند، زمینه‌ای برای آنها وجود ندارد، نه اینكه امروز نجیب‌تر شده‌اند، بهتر شده‌اند؛ نه، می‌بینند كه نمیشود كاری‌اش كرد؛ یعنی این حجم عظیم، روزبه‌روز پرمغزتر هم شده، قوی‌تر هم شده. و غرب، امروز - این نكته‌ی مهمی است - احساس میكند كه سلطه‌ی قدیمی‌اش بر دنیای اسلام متزلزل شده؛ یعنی اینهائی كه در كشورهای اسلامی و عربی بی‌هیچ مانعی و رادعی میتاختند و جلو میرفتند، امروز می‌بینند نمیشود؛ نمیتوانند. این موج اسلامی آنها را وادار كرده، حتّی تجدیدنظر میخواهند بكنند، آن هم براشان مشكل شده. در بعضی از كشورها كه وابستگی آنها به غرب واضح و آشكار است - مردمشان هم این را میدانند و ناراضی هستند - میخواهند یك تجدیدنظرهائی بكنند، بلكه بتوانند اوضاع را روبه‌راه بكنند، نمیتوانند؛ برای آنها یك راه بن‌بست است. امروز غرب در یك چنین موقعیتی است. خب، این ضعف طبعاً نتیجه‌اش همین است كه بیایند سراغ این چیزها و قطعنامه صادر كنند. قطعنامه، یكی دو تا، پنج تا، ده تا. قطعنامه‌ای كه دل ملتها، حتّی دل دولتها هم با او همراه نیست. همین دولتهائی كه بعضی‌ها خودشان عضو شورای امنیتند و این قطعنامه‌ها را امضا میكنند، ما اطلاع داریم كه حتّی بعضی از خود این دولتها راضی به این تحریمها نیستند؛ برای آنها یك عمل قسری است و یك عمل جبری است؛ یك رودربایستی سیاسی است. وضع این است.
بنابراین، حوادثی از قبیل آنچه در این مدت برای ما اتفاق افتاده است - چه قطعنامه‌ی 1929، چه این مسئله‌ی اهانت به قرآن كریم، چه اظهارات صریحاً خصمانه‌ای كه علیه جمهوری اسلامی میكنند، چه آنچه كه در سال 88 گذشت، كه این هم بلاشك و به طور واضح دست دشمنان مستكبر در این جریان عیان بود - اینها همه‌اش به خاطر این است كه آن طرف احساس میكند كه این طرف قوی شده است. این قدرت و قوّت و استحكامی كه در این طرف به وجود آمده، آن طرف را میترساند. این در اظهارات خودشان هم هست و دارند میگویند: اگر این كار را نكنیم، ایران قدرت اول خاورمیانه میشود؛ اگر این كار را نكنیم، نفوذ ایران در خاورمیانه زیاد میشود؛ از این حرفها میزنند.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران‌ - 1386/06/23
عنوان فیش :اعمال فشار آمریکا و شوروی سابق بر جمهوری اسلامی در جنگ با صدام
کلیدواژه(ها) : پشتیبانی آمریکا از رژیم بعثی عراق در جنگ, حمایت استکبار از عراق در جنگ تحمیلی, دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی, اثرات انقلاب اسلامی, ایستادگی مقابل استکبار, ایستادگی در مقابل انقلاب, تاریخ دفاع مقدس, اثرات انقلاب اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, دستاوردهای جمهوری اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
جنگی كه در سال 1359 علیه جمهوری اسلامی شروع شد، اگرچه از طرف صدام بدبخت و روسیاه بود، اما پشت سر این قضیه یك پروژه‌ی بین‌المللیِ استكباری بود برای زمین زدن نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی. تحلیلگران غربی تحلیل كردند و فهمیدند و درست هم فهمیدند كه این انقلاب فقط این نیست كه یك رژیم دست‌نشانده را در ایران از بین برده است و این كشور عظیم و پربركت را از سیطره‌ی استكبار خارج كرده؛ بلكه این حركت الهام‌بخش خواهد شد، دنیای اسلام را تكان خواهد داد، ملتها را به فكر خواهد انداخت. همین هم شد: فلسطین به فكر افتاد، كشورهای شمال آفریقا به فكر افتادند، در تمام دنیای اسلام حركت و جنب و جوش هویت‌یابیِ اسلامی شروع شد كه تا امروز هم همچنان رو به توسعه و گسترش است. چون فهمیدند كه اینجا كانون الهام‌بخش دنیای اسلام خواهد شد، گفتند جمهوری اسلامی را باید ما به هر كیفیتی هست، از بین ببریم. لذا بااینكه منطقه، منطقه‌ی خطیری است، منطقه‌ی نفت است و غربی‌ها خیلی به مسأله‌ی نفت و خلیج فارس اهمیت می‌دهند و امنیتِ اینجا برایشان حیاتی است، لیكن درعین‌حال وارد میدان شدند، صدام را تقویت كردند، بلكه او را تشجیع كردند كه این جنگ را شروع كند؛ او هم چون آدم نادانِ كله‌شقِ قدرت‌طلبِ خامی بود، خیال می‌كرد كه حالا می‌آید دو سه روزه یا چند هفته‌ای مسئله را تمام می‌كند و با قدرت برمی‌گردد سر جای خود. لذا وارد این جنگ شدند و هشت سال تمام ایران اسلامی فشارهای همه‌جانبه‌ای را كه از سوی همه‌ی قدرتهای بزرگ دنیا بر ایران از كانال جنگ وارد شد، تحمل كرد؛ این خیلی مهم است. شورویِ سابق از این كانال به ایران فشار آورد، امریكا فشار آورد، پیمان ناتو- اروپائی‌ها- فشار آوردند، مرتجعین منطقه با انواع و اقسام طرق از این كانال علیه جمهوری اسلامی فشار آوردند. یكی از این فشارها هر انقلابی را، هر دولتی را به زانو درمی‌آورد و از پا می‌انداخت؛ اما مجموع این فشارها نه فقط جمهوری اسلامی را از پا درنیاورد، بلكه ملت ایران را قوی‌تر و آگاه‌تر، و عزم و اراده‌ی آن‌ها را راسخ‌تر كرد و جمهوری اسلامی را روز به روز به سمت قوت اسلامی و الهی پیشتر برد. ایستادگی در میدان دفاع، چنین اثری را به وجود آورد.
ضربات فراوانی هم به جبهه‌ی مقابل زده شد. یعنی صدام و رژیم بعثی ضربه‌ی اصلی را اینجا خوردند. امریكا به فكر افتاد كه می‌تواند دست و پای آن‌ها را جمع كند. یعنی دیدند رژیمی است توخالی كه متكی به مردمش نیست؛ این را فهمیدند. در واقع ضربه‌ی اصلی را ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی به این متجاوز زد، كه آخرش به این جاها منتهی شد كه ملاحظه می‌كنید. اما جمهوری اسلامی روز به روز قوی‌تر شد.

مربوط به :بیانات‌ در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی - 1386/01/01
عنوان فیش :مصادیق نقض حقوق بشر در دوران پهلوی
کلیدواژه(ها) : دخالت‌های آمریکا در ایران, نفوذ آمریکا در رژیم پهلوی, نفوذ بیگانگان در ایران, دخالت‌های آمریکا در ایران, نفوذ آمریکا در رژیم پهلوی, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, وضعیت اجتماعی در رژیم پهلوی, عملکرد حکومت پهلوی, وضعیت سیاسی در رژیم پهلوی, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
ملتها می‌فهمند كه امریكایی‌ها در ادعای دفاع از حقوق بشر دروغ می‌گویند؛ یك نمونه‌ی آن، رفتار آنها با كشور خود ماست. ایران در زمان طاغوت - زمان رژیم پهلوی - یكسره در مشت امریكایی‌ها بود؛ امریكایی‌ها بر سراسر ایران مسلط بودند؛ پایگاه نظامی در ایران به وجود می‌آوردند، برای تسلط بر تحرك كشورهای عرب منطقه؛ می‌خواستند اینها را از پایگاه ایران زیر نظر داشته باشند. ایران هم پیمان اسرائیل بود؛ بدترین دیكتاتوری‌ها بر این كشور حاكم بود؛ مبارزان را در زندان شكنجه می‌كردند؛ در سرتاسر كشور - در همین شهر مشهد، در تهران و در همه‌ی شهرهای كشور - اختناق و شدت عمل مأموران جلاد رژیم طاغوت بر مردم مسلط بود؛ نفت ما را تاراج می‌كردند؛ اموال عمومی و ثروتهای ملی را به نفع حكام و به نفع بیگانگان به تاراج می‌دادند؛ ملت ایران را از حضور در مسابقه‌ی علمی و صنعتی دنیا مانع می‌شدند؛ ملت را تحقیر می‌كردند. آن ایران، متحد درجه‌ی یك امریكا در این منطقه بود؛ زمامدارانش هم محبوب امریكا بودند؛ هیچ اعتراضی هم به نقض حقوق بشر و نقض دموكراسی بر آن حكومت طاغوتی وارد نبود.
امروز ایران یك كشور آزاد است؛ با این مردم‌سالاری واضح - كه مردم‌سالاری ما در دنیا بسیار كم‌نظیر است - با این ارتباط مستحكم بین مردم و مسئولان كشور؛ این ایران از نظر امریكایی‌ها، از نظر دولت امریكا و سیاستمداران امریكا یك كشور نامطلوب به حساب می‌آید؛ این نشان‌دهنده‌ی جهتگیری استكبار جهانی در مقابل حقایق موجود عالم است.

مربوط به :بیانات در دیدار طلاب مدرسه علمیه‌‌ آیت‌الله مجتهدی - 1383/03/22
عنوان فیش :نقش حاشیه‌ای روحانیت در اداره و تدبير حركت جامعه در گذشته
کلیدواژه(ها) : تاریخ قاجاریه, انروای دین, دخالت روحانیون در حکومت دینی, جدایی سیاست از روحانیت, انزوای روحانیت شیعه, حکومت‎ اسلامی, دخالت روحانیون در حکومت دینی, دخالت روحانیون در حکومت دینی, علت دشمنی با انقلاب اسلامی, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی, علت دشمنی با انقلاب اسلامی, تاریخ صفویه, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
امروز كشور و جامعه‌ی اسلامی ما با همه‌ی دوران گذشته‌ی تاریخ متفاوت است. به همین نسبت، نقش روحانیت هم امروز فوق‌العاده برجسته‌تر است از آنچه در گذشته داشته است. در گذشته، روحانیت ما همیشه به‌عنوان یك مجموعه‌ی بكلی جدا از اداره و تدبیر حركت جامعه قرار داشته؛ خودش مغلوب گروه مغلوبی بوده. حتّی در دورانی هم كه پادشاهان صفویه مدعی تشیع بودند و به علما احترام می‌كردند و فتحعلی‌شاه به خانه‌ی میرزای قمی در قم می‌رفت و زیر بازوی او را می‌گرفت، روحانیت یك گروه كاملاً حاشیه‌یی بود؛ مثل این‌كه جریانی مانند سیل دارد حركت می‌كند، خلیج كوچكی هم در این گوشه قرار دارد؛ با این جریان ارتباط دارد، اما هیچ تأثیری در این جریان به‌صورت بنیانی و اصولی ندارد. نه تنها روحانیت، دین هم این‌طور بوده است. امروز برای اولین بار در تاریخ كشور ما - بلكه در تاریخ كشورهای اسلامی - بعد از صدر اسلام، دین منشأ و منبع قدرت و تدبیر امور و اداره‌ی جامعه شده است. شاخص، بودن و نبودن روحانی نیست؛ شاخص، بودن دین و نبودن دین است. مجلس قانونگذار ما، مجلس شورای اسلامی است؛ یعنی ملاك قبول و عدم قبول قوانین ما، انطباق و عدم انطباقِ با دین است - شورای نگهبان - یعنی قوه‌ی مجریه‌ی كشور و همه‌ی بازوان و دستان و سرانگشتان اداره‌ی كشور، به یك منشأ دینی متصل می‌شود؛ اینها خصوصیات اصلی جامعه‌ی امروز ماست؛ این در گذشته سابقه نداشته است. اگر می‌بینید جبهه‌ی عظیم كفر و استكبار در همه‌ی اشكال گوناگون آن با این نقاط بشدت معارضه می‌كند، به‌خاطر این است. با شورای نگهبان سخت مخالفند؛ با مجلسی كه شورای اسلامی باشد، بشدت مخالفند؛ با رئیس جمهوری كه دم از اسلام بزند، بشدت مخالفند؛ به طریق اولی با رهبری و ولایت فقیه صددرصد مخالفند؛ چون اینها نقطه‌های اساسی‌یی است كه حركت و جهتگیری اسلامیِ نظام را تأمین می‌كند. اگر در تاریخ همین‌طور عقب بروید، این وضعیت تا صدر اسلام سابقه ندارد.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1379/04/19
عنوان فیش :تبیین طرح امریکایى فروپاشى شوروى
کلیدواژه(ها) : محاسبه غلط دشمن, فروپاشی انقلاب اسلامی, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی, فروپاشی شوروی, تاریخ عملکرد اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی آن, گورباچف، میخائیل, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
بنده به عنوان کسى که از اوّلِ این انقلاب تا امروز در مسائل گوناگون و در عرصه‌هاى مختلفِ این نظام، با جوانب و جریانهاى گوناگون مواجه بوده‌ام؛ هم آدم‌ها را مى‌شناسم، هم حرفها را مى‌شناسم و هم با تبلیغات رسانه‌اى دنیا آشنا هستم؛ به یک جمع‌بندى رسیده‌ام که به‌طور خلاصه این است: یک طرح همه‌جانبه‌ى امریکایى براى فروپاشى نظام جمهورى اسلامى طرّاحى شد و جوانب آن از همه جهت سنجیده شد. این طرح، طرح بازسازى‌شده‌اى است از آنچه که در فروپاشى اتّحاد جماهیر شوروى اتفاق افتاد. به نظر خودشان مى‌خواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند. دشمن این را مى‌خواهد. من اگر بخواهم قرائن و شواهد این معنا را بگویم، الآن در ذهنم هست؛ نه اینکه بخواهم دنبال نشانه‌هایش بگردم؛ شواهد آشکارى در اظهارات خودشان وجود دارد. در طول این چند سال، از اظهارات مغرورانه و قدرت‌مندانه و احیاناً حساب‌نشده‌ى آن‌ها که خودشان هم مى‌گویند فلان مصاحبه‌اى که ما کردیم، عجولانه بود صحّت این ادعا کاملًا آشکار مى‌شود که آن‌ها به خیال خودشان طرح فروپاشى شوروى سابق را منطبق با شرایط ایران بازسازى کردند و مى‌خواهند در ایران پیاده کنند. البته در چند مورد هم دچار اشتباه شدند که این هم از الطاف الهى است.
دشمنان ما در مواقع حسّاس در محاسبات خود دچار اشتباه مى‌شوند. البته این‌ها اشتباهاتى نیست که اگر من ذکر کردم، آن‌ها بتوانند اصلاحش کنند؛ نه، اشتباه در شناختِ واقعیتها دارند. براساس این اشتباه برنامه‌ریزى مى‌کنند و برنامه‌ریزى غلط از آب درمى‌آید؛ لذا موفّق نمى‌شوند. آن‌ها براى دفاع از رژیم پهلوى برنامه‌ریزى کردند و با همه‌ى قدرت هم ایستادند؛ منتها در شناختِ مسائل ایران، در شناختِ مردم، در شناختِ روحانیت و در شناختِ دین اشتباه کرده بودند؛ لذا شکست خوردند. اینجا هم سرنوشتشان جز این نیست و شکست خواهند خورد.
این‌ها در چند مورد اشتباه کردند: اشتباه اوّلشان این است که آقاى خاتمى، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمىِ جمهورى اسلامى، نظام دیکتاتورى پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شوروىِ متشکّل از سرزمینهاى به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این‌است که نقش بى‌بدیل رهبرى دینى و معنوى در ایران، شوخى نیست. این اشتباهات را بعداً توضیح خواهم داد.
اشاره‌اى به طرح آمریکایىِ فروپاشى شوروى بکنم. این چیزى که الآن از این تصویر در ذهن من هست، بخش عمده‌اش از یادداشتهایى است که خود من روز به روز در سال 1370 از خبرهاى ماجراى شوروى یادداشت کرده‌ام. البته بعداً با اطّلاعات فراوانى که دوستان ما از منابع مهم روسى و غیر روسى فراهم کردند و به بنده دادند، تکمیل شد که حال نمى‌خواهم با تفصیل آن‌ها را بیان کنم؛ اما ماجراى عظیمى است.
وقتى مى‌گوییم طرح امریکایى فروپاشى شوروى، لازم است سه نکته را در کنار این کلمه‌ى‌ امریکایى عرض کنیم:
نکته‌ى اول این است که وقتى مى‌گوییم طرح امریکایى، معنایش این نیست که بقیه‌ى بلوک غرب در این زمینه با امریکا همکارى نداشتند؛ چرا، همه‌ى غرب و همه‌ى اروپا در این زمینه به شدّت با امریکا همکارى مى‌کردند. مثلًا نقش آلمان و انگلیس و بعضى کشورهاى دیگر به صورت بارز بود. این‌ها همکارى جدّى داشتند.
نکته‌ى دوم این است که وقتى مى‌گوییم طرح امریکایى، معنایش این نیست که ما عوامل داخلى فروپاشى شوروى را ندیده مى‌گیریم؛ نخیر، عوامل فروپاشى در درون نظام شوروى وجود داشت و از آن عوامل دشمنشان بهترین استفاده را کرد. آن عوامل داخلى چه بود؟ فقر شدید اقتصادى، فشار بر مردم، اختناق شدید، فساد ادارى و بوروکراسى. البته انگیزه‌هاى قومى و ملى هم در گوشه و کنار وجود داشت.
نکته‌ى سوم این است که این طرح امریکایى یا غربى به هر تعبیرى که مى‌گوییم یک طرح نظامى نبود. در درجه‌ى اوّل یک طرح رسانه‌اى بود که عمدتاً به‌وسیله‌ى تابلو، پلاکارد، روزنامه، فیلم و غیره اجرا شد. اگر کسى محاسبه کند، مى‌بیند که حدود پنجاه، شصت‌درصدِ آن مربوط به تأثیر رسانه‌ها و ابزارهاى فرهنگى بود. عزیزان من! مسأله‌ى تهاجم فرهنگى را که من هفت، هشت سال پیش مطرح کردم جدّى بگیرید. شبیخون فرهنگى، شوخى نیست. بعد از عامل رسانه‌اى و تبلیغى، در درجه‌ى دوم، عامل سیاسى و اقتصادى بود. عامل نظامى هیچ نبود.
و اما این طرح چه بود؟ گورباچف وقتى در سال 1985 حدود سالهاى 64 و 65 سرِ کار آمد، یک عنصر جوان در قبال دبیرکل‌هاى پیر قدیمى بود. روشن‌فکر و خوش‌برخورد بود؛ شعارى که او مطرح کرد، شعار پروستریکا در درجه‌ى اوّل و گلاسنوست در درجه‌ى دوم بود. تعبیر فارسى پروستریکا، بازسازى و اصلاحات اقتصادى است؛ و گلاسنوست یعنى اصلاحات در زمینه‌ى مسائل اجتماعى، آزادى بیان و امثال این‌ها. در یکى، دو سال اوّل، به وسیله‌ى رسانه‌ها، آوارى از حرف و تحلیل و تفسیر و تشویق و جهت‌دهى و پیشنهاد بر سر گورباچف فروریخت و کار به‌جایى رسید که توسط مراکز امریکایى، گورباچف به عنوان مرد سال معرفى شد! این در همان دوران جنگ سرد هم بود؛ یعنى در دورانى که آمریکاییها شبح هر موفّقیتى را در شوروى با تیر مى‌زدند! قبل از گورباچف، اگر واقعیتهاى خوبى هم در شوروى وجود داشت، به شدّت آن را انکار مى‌کردند و علیه آن تهاجم تبلیغاتى راه مى‌انداختند. اما ناگهان نسبت به گورباچف چنین وضعى را پیش گرفتند! این آغوش باز غرب، به‌عنوان یک مشوّق بزرگ، گورباچف را فریب داد! من نمى‌توانم ادّعا کنم که گورباچف کسى بود که غربى‌ها یا دستگاه‌هاى سیا او را سر کار آورده بودند آن‌چنان که بعضى کسان در دنیا ادّعا مى‌کردند من نشانه‌هاى این را واقعاً نمى‌بینم و البته خبرى هم از پشت پرده ندارم؛ اما آنچه که مسلّم است، آغوش باز، چهره‌ى باز، چهره‌ى خندان، تجلیل و تبجیل و تشویق و احترام غربى‌ها، گورباچف را فریب داد. او به غربى‌ها و آمریکاییها اعتماد کرد؛ اما فریب خورد. گورباچف کتابى به نام پروستریکا انقلاب دوم نوشته که انسان نشانه‌هاى این فریب‌خوردگى را در آن مشاهده مى‌کند.
در محیط اختناق آن روز شوروى، این شعارها به شدّت فضاشکن بود. حدوداً در همین سال 1369 یا 1370 است من در یادداشتهاى خودم این را نوشته‌ام که گورباچف قید جواز عبور براى سفر از شهرى به شهر دیگر در شوروى را برمى‌داشت! هفتاد و سه سال بعد از ایجاد شوروى، بعد از پایان یافتن دوره‌ى سى‌ساله‌ى استالین و دوره‌ى هجده، نوزده‌ساله‌ى برژنف و غیر ذلک، آقاى گورباچف از جمله کارهایى که در زمینه‌ى گلاسنوست کرد، این بود که جواز عبور را برداشت!
در چنین جوّى شما ببینید فکر و طرح مسأله‌ى آزادى بیان به چه معناست. وقتى مى‌گوید آزادى بیان، براى مردم چقدر شگفتى‌آور و چقدر فضاشکن است! در تمام این دوران، روزنامه‌ى مهم قابل توجّه در تمام شوروى «پراوداست که یک روزنامه عمومى است. یکى هم یک روزنامه مربوط به جوانان است. چند مطبوعه‌ى دیگر تخصّصى هم وجود داشت؛ اما تکثّر روزنامه‌ها و وجود کتابهاى چنین و چنان اصلًا به چشم نمى‌خورد. نویسنده‌اى که از برخى از مبانى سوسیالیسم نه همه‌ى آن‌ها انتقاد کرده بود؛ سالهاى متمادى اجازه‌ى خروج از شوروى را نداشت. البته آمریکاییها روى او هم بسیار تبلیغ مى‌کردند و بسیار حرف مى‌زدند که بنده از دوره‌ى قبل از انقلاب این قضیه در یادم مانده است.
در چنین فضایى این شعار توسط گورباچف داده شد؛ منتها اشتباهاتى کردند که من نمى‌خواهم این اشتباهات را الآن بگویم. در خلال صحبت، بعضى از اشتباهاتشان معلوم خواهد شد. مدتى گذشت، سیل تبلیغات غربى و فرهنگ غربى و نمادهاى غربى سمبلهاى لباس و «مک‌دونالد» و از این چیزهایى که در واقع جزو سمبلهاى امریکایى است در شوروى راه پیدا کرد. اینکه من مى‌گویم، تفکّر یک طلبه‌ى گوشه‌نشین نیست؛ در همان روزها بنده در خود مجلات امریکایى تایم و نیوزویک خواندم که از اینکه قهوه‌خانه‌هاى «مک‌دونالد» در مسکو رواج پیدا کرده، این‌ها به‌عنوان یک خبر مهم و به‌عنوان پیشاهنگ فرهنگ غربى و فرهنگ امریکایى در کشور شوروى یاد کرده بودند!
شعارهاى گورباچف یکى، دو سال رو به اوج بود؛ اما بعداً ناگهان یک عنصر دیگر به نام یلتسین در کنار گورباچف پیدا شد. نقش یلتسین، نقش تعیین‌کننده است. نقش او این است که مرتب پا به زمین بکوبد و بگوید که این شعارها فایده‌اى ندارد؛ این شتاب کم است؛ دیر شد؛ اصلاحات عقب افتاد! اگر آدم عاقل مدبّرى به‌جاى گورباچف بود، شاید در طول بیست سال مى‌توانست آن اصلاحات را بى‌دغدغه انجام دهد همچنان که این کار در چین اتفاق افتاد اما همین مقدار خوددارى و خویشتن‌دارى را هم از دست گورباچف بیرون کشید. کار به‌جایى رسید که گورباچف معاون خود یلتسین را عزل کرد؛ اما رسانه‌هاى امریکایى و غربى نه فقط عزلش نکردند، بلکه تقویتش کردند!
او حدود یک سال یا بیشتر، به‌عنوان یک چهره‌ى برجسته‌ى روشن‌بین اصلاح‌طلب مغضوب و مظلوم در تبلیغات غربى‌ها و آمریکاییها مطرح شد. بعداً انتخابات ریاست جمهورى روسیه پیش آمد. مى‌دانید که دیگر جمهوریها انتخابات جداگانه داشتند. البته انتخابات که نداشتند؛ بنا شد انتخابات داشته باشند. یکى از کارهاى گورباچف این بود که گفت انتخابات داشته باشیم. در کشور شوروى، از بعد از دوران تزارها، حتى یک انتخاب هم اتفاق نیفتاده بود. انتخابات در دوران تزارها هم شبیه انتخابات زمان شاه ما بود. اتفاقاً تاریخ مشروطیتشان هم با یک سال اختلاف دقیقاً منطبق با تاریخ مشروطیت ایران است. در دوره‌ى تزارها مجلس ملى دوما یک صورت بود؛ مثل مجلس شوراى ملى ما در دوران رژیم پهلوى. بعد هم که کمونیستها سرِ کار آمدند، مجلس، بى‌مجلس؛ انتخابات، بى‌انتخابات؛ تمام شد! حال بعد از گذشت هفتاد و سه سال، بناست اولین انتخابات در جمهورى روسیه نه همه‌ى شوروى انجام گیرد. کاندیدا کیست؟ آقاى یلتسین! با رأى بالایى یلتسین یعنى همان عنصر تندرو رئیس‌جمهور شد.
از اینجا داستانِ شیرینى است. از روزى که یلتسین در ژوئن 1991 یعنى 24/ 3/ 1370 رئیس‌جمهور شد، تا حدود چهارم یا پنجم دى‌ماه که رسماً شوروى منحل شد، حدود هفت ماه طول کشید. یعنى این چند سال صرف مقدّمات شد. بخشى از مقدّمات به‌دست گورباچف، برخى هم وقتى تاریخ مصرف گورباچف تمام شد، به دست یلتسین انجام شد و برنامه‌ى مورد نظر امریکا و غرب، تا رسیدن یلتسین به قدرت شتاب گرفت. به مجرّد اینکه یلتسین به قدرت رسید و رئیس‌جمهور روسیه و نفر دوم شوروى شد، ابتکار عمل به دست او افتاد. در روز 24/ 3/ 1370 یلتسین رئیس‌جمهور شد و در روز 26/ 3/ 1370 یعنى سه روز بعد جورج بوش رئیس‌جمهور امریکا اعلام کرد که سه جمهورى بالتیک لتونى، استونى و لیتوانى متعلق به شوروى نیست و شوروى بایستى این سه جمهورى را رها کند و استقلال آن‌ها را به رسمیت بشناسد؛ اگر به رسمیت نشناسد، کمکهایى را که امریکا قول داده است، قطع خواهد شد. البته من الآن درست یادم نیست که آیا کمکهایى بود که در زمان رونالد ریگان قول داده شده بود، یا در زمان بوش؛ به‌هرحال به آقاى گورباچف قولِ کمک داده بودند. چندى بعد یلتسین اعلام کرد که ما استقلال جمهوریهاى سه‌گانه را به رسمیت مى‌شناسیم! دو ماه بعد براى اینکه یلتسین چهره‌اش برجسته‌تر شود، کودتاى معروف مردادماه شوروى اتفاق افتاد؛ کودتایى که در همان اوان کاملًا مشکوک به نظر مى‌آمد. دوربین تلویزیون‌هاى امریکایى سى. ان. ان و غیره در مسکو فعّال شدند و روى یلتسین متمرکز گردیدند. در اینجا تلویزیون خودمان تصویر سى. ان. ان را که پخش مى‌کرد، ما دیدیم که یلتسین روى تانک رفته و در میان مردم شعار مى‌دهد و مى‌گوید که نخیر، ما تسلیم کودتاچى‌ها نمى‌شویم! بعد هم به مجلس رفت، اما کودتاچى‌ها با یلتسین که دم دستشان در مجلس ملى دوما متحصّن شده بود، هیچ کارى نداشتند و به سراغ او نرفتند؛ ولى به سراغ گورباچف که در شبه جزیره‌ى کریمه مشغول گذراندن روزهاى تعطیلاتش بود، رفتند و او را دستگیر کردند! یلتسین هم رجزخوانى مى‌کرد و شعار مى‌داد! یک جنجال رسانه‌اى در دنیا به وجود آوردند و البته از واقعیت هم چندان خبرى نبود! یک تعداد تانک در خیابانهاى مسکو ظاهر شدند، اما سه روز هم نبودند؛ بعد از سه روز هم گفتند که کودتاچى‌ها را در خواب دستگیر کرده‌اند! نتیجه کودتا این شد که یلتسین که شخصیت دوم بود در حقیقت شخصیت اول شد! در همان اوقات وزیر امور خارجه‌ى ما سفرى به جمهوریهاى آسیاى میانه کرد و برگشت. من از ایشان پرسیدم چه خبر؟ ایشان گفت واضح است که رئیس شوروى یلتسین است نه گورباچف! در دنیا هم مشخص بود که قضیه این‌گونه است. بعد هم جمهوریها یکى‌یکى طالب استقلال شدند. مثلًا اوکراین ادّعا کرد که مى‌خواهد مستقل شود. گورباچف مخالفت مى‌کرد، اما یلتسین مى‌گفت ما قبول داریم؛ به‌ناچار بعد از دو، سه روز گورباچف هم قبول مى‌کرد! بنابراین مسأله‌اى درست شد که گورباچف یا مجبور بود براى عقب نماندن، خودش را جلو بیندازد و همان شعارها را او هم بدهد؛ یا مجبور بود بعد از چند روز تبعیت کند؛ چون فشار تبلیغات جهانى مجالى نمى‌گذاشت براى اینکه غیر از آنچه که یلتسین گفته، شود چیزى گفت. این روند از اواخر خردادماه شروع شده بود. به دنبال آن، کناره‌گیرى گورباچف از دبیرکلى حزب مطرح شد؛ بعد پیشنهاد انحلال حزب کمونیست، سپس شکست کمونیزم اعلان شد همان چیزى که آمریکاییها بسیار از آن کیف مى‌کردند و بعد هم بالاخره شایعه‌ى استعفاى گورباچف منتشر شد. در همان زمان طى مصاحبه‌اى از گورباچف سؤال شد که شما استعفا خواهید کرد یا نه؟ گفت منتظرم وزیر امور خارجه‌ى امریکا به مسکو بیاید تا ببینم چه مى‌شود! وزیر امور خارجه‌ى امریکا به مسکو آمد و قبل از آنکه با گورباچف تماس بگیرد، رفت با یلتسین تماس گرفت؛ آن هم در کاخ اصلى ملاقاتهاى کرملین. معناى کارش این بود که گورباچف تمام شد! سه روز بعد هم گورباچف استعفا کرد و انحلال شوروى اعلام شد! این طرح موفّق امریکا در شوروى بود. یعنى یک ابرقدرت را با یک طرح کاملًا هوشمندانه، با صرف مقدارى پول، با خریدن برخى اشخاص و با به کار گرفتن رسانه‌هاى تبلیغى، توانستند طى یک طرّاحى سه، چهارساله و یک نتیجه‌گیرى شش، هفت‌ماهه به‌کلّى منهدم کنند و از بین ببرند!
البته همین‌جا به شما بگویم که روسیه بعد از انحلال شوروى، آن‌طور که آن‌ها مى‌خواستند، تبدیل به برزیل دوم نشد. آن‌ها مى‌خواستند روسیه به یک برزیل یعنى یک کشور دست سوم دنیا تبدیل شود؛ تولید بالا، اما گرفتارى و فقر عمیق و بدون هیچ‌گونه نقشى در سیاست دنیا. شما ببینید امروز در کجاى دنیا حرف و رأى و نظر و حضور برزیل کسى را به خود متوجّه مى‌کند؟ مى‌خواستند روسیه را این‌طورى کنند، اما نشد؛ چرا؟ چون روسیه ملت خوب و قوى‌اى دارد؛ از لحاظ نژادى مردم مستحکمى هستند؛ بعد هم پیشرفت صنعتشان، اتمشان، دانشمندانشان، تحقیقاتشان و سایر امکاناتشان قابل توجّه است. طرّاحان این قضایا که نشستند خودشان بریدند و خودشان دوختند، براى جمهورى اسلامى نیز چنین خوابى دیده‌اند. آن‌ها فکر نمى‌کنند که جمهورى اسلامى ایران اگر به سرنوشت شوروى دچار شود، کشورى مثل روسیه‌ى امروز خواهد شد؛ نه، آن‌ها فکر مى‌کنند که ایران کشورى در سطح کشور دوره‌ى پهلوى خواهد شد؛ یعنى در ردیف دهم بعد از ترکیه! چون تصور مى‌کنند که در اینجا اتم که نیست؛ پیشرفت علمىِ آن‌چنانى که نیست؛ جمعیت سیصد میلیونى که نیست؛ کشورى به عظمت روسیه که امروز بازهم تقریباً بزرگترین کشور دنیاست که نیست.
اما اکنون واقعیت چیست؟ واقعیت با آنچه که آن‌ها طرّاحى کردند، به قدر زمین تا آسمان متفاوت است! اشتباه بزرگى را مرتکب شدند. من واقعاً دریغم مى‌آید که اسم خاتمى عزیزمان این سید آقازاده‌ى شریف مؤمن دل‌باخته‌ى به معارف دینى و دل‌باخته‌ى به امام و طلبه‌اى مثل خود ما را آن‌طورى که غربى‌ها مطرح کردند، مطرح کنم و ایشان را با گورباچف مقایسه کنم؛ ولى آن‌ها این مقایسه را کردند و صریحاً گفتند که در ایران هم گورباچفى به قدرت رسید! البته فراموش نکنیم که متأسفانه یک عدّه هم در داخل خوششان آمد و این اهانت را نفهمیدند و آن توطئه‌اى را که پشت این اهانت هست، به طریق اولى نفهمیدند! به مغرضان و آن‌هایى که مى‌فهمند چه دارد اتفاق مى‌افتد و چه مى‌خواهند پیش بیاورند، کارى ندارم؛ اما یک عدّه از آن‌هایى که مغرض هم نبودند، نفهمیدند که چه شد و دشمن چه مى‌خواهد انجام دهد.
به آن تفاوتها برگردیم. تفاوت اوّل، تفاوت رئیس‌جمهور ما با آقاى گورباچف است. گورباچف روشن‌فکرى بود که حتى به احتمال زیاد به اصل و مبانى مارکسیزم هم اعتقاد زیادى نداشت؛ آدمى بود که اصلًا ساختار شوروى را قبول نداشت؛ خود او هم به زبانهاى مختلف این را اظهار کرده بود. البته در آن وقتى‌که سرِ کار آمد، چندان صریح نمى‌توانست این‌ها را بگوید؛ اما بالاخره اظهار مى‌کرد. رئیس‌جمهور ما، جمهورى اسلامى، دین و اعتقاد قلبى اوست؛ امام مراد و مقتداى اوست؛ یک روحانى است. آن‌ها اول در خوش‌خیالى‌هاى خود حرفهایى زدند، هنوز هم سیاستمدارترین و موذى‌ترینهایشان آن حرفها را مى‌زنند؛ اما عدّه‌اى از آن‌ها از این دو سال اخیر به وحشت افتادند و بارها در تبلیغات خودشان گفتند که نه، این هم از خودشان است؛ جزو همین بنیادگراهاست! اتفاقاً این را درست فهمیده‌اند! گورباچف به مبانى مارکسیزم بى‌اعتقاد و دل‌باخته‌ى غرب بود؛ حرفهایى هم که مى‌زد، حرفهاى غربى‌ها بود؛ منتها با زبان روسى آن‌ها را بیان مى‌کرد؛ و الّا شعارهاى او هم غیر از شعارهاى آن‌ها نبود؛ او دل‌باخته‌ى آن‌ها بود! البته در اینجا قضایاى بسیار ریزى مثل سفرها، امتیاز دادن‌هاى دروغین و بیخودى و ... هست که نمى‌خواهم آن‌ها را بگویم؛ چون جاى این جلسه نیست؛ خود شما هم مى‌توانید آن قضایا را پیدا کنید.

مربوط به :بیانات در مراسم هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) - 1375/03/14
عنوان فیش :مصادیق استقامت امام(ره) در قبل و بعد از انقلاب
کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تاریخ نهضت امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد, ایستادگی امام خمینی(ره), قطعنامه 598, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
امام بزرگوار ما در این خصوصیت[استقامت]، به طور کامل دنباله رو امام حسین علیه‌السّلام شد. لذا، این خصوصیت امام، انقلاب را به پیروزى رساند. ثانیاً، پیروزىِ بعد از رفتن خودش را هم تضمین کرد؛ هم پیروزى فکرش و هم پیروزى راهش را که مظهر آن، همین اجتماع عظیم شما مردم و مظهر وسیعترش در سطح عالم، گرایش ملتها به اسلام و به راه امام است. کسب این پیروزیها، به خاطر استقامت او بود.

روزى به امام گفتند: «اگر شما این نهضت را ادامه دهید، حوزه‌ى علمیه‌ى قم را تعطیل خواهند کرد.» این‌جا صحبتِ جان نبود که امام بگوید: «جان مرا بگیرند. اهمیت ندارد.» خیلى کسان حاضرند از جانشان بگذرند؛ اما وقتى بگویند «با این اقدام شما ممکن است حوزه‌ى علمیه‌ى قم تعطیل شود.» پاى همه مى‌لرزد. اما امام نلرزید؛ راه را عوض نکرد و پیش رفت.

روزى به امام گفتند: «اگر این راه را ادامه دهید، ممکن است همه‌ى علماى بزرگ و مَراجع را علیه شما بشورانند و تحریک کنند.» یعنى اختلاف در عالم اسلام پیش آید.» پاى خیلى کسان، این‌جا مى‌لرزد. اما پاى امام نلرزید و راه را ادامه داد تا به نطقه‌ى پیروزىِ انقلاب رسید. بارها به امام گفته شد: «شما ملت ایران را به ایستادگى در مقابل رژیم پهلوى تشویق مى‌کنید. جواب خونهایى را که بر زمین مى‌ریزد چه کسى مى‌دهد؟» یعنى در مقابل امام رضوان‌اللَّه علیه، خونها را - خونهاى جوانان را - قرار دادند. یکى از علماى بزرگ، در سال 42 یا 43، به خود بنده این مطلب را گفت. گفت: «در پانزده خرداد که ایشان - یعنى امام - این حرکت را کردند، خیلى کسان کشته شدند که بهترین جوانان ما بودند. جواب اینها را چه کسى خواهد داد؟» این طرز فکرها بود. این طرز فکرها فشار مى‌آورد و ممکن بود هر کسى را از ادامه‌ى حرکت منصرف کند. اما امام، استقامت ورزید. عظمت روح او و عظمت بصیرتى که بر او حاکم بود، در این‌جاها دیده مى‌شد.

به‌هرحال؛ این همه، مربوط به دوران مبارزه با رژیم ستمشاهى بود. آنچه که براى ما درس است، مربوط به بعد از پیروزى انقلاب است. همه باید به این نکته التفات و توجّه داشته باشند و همان‌طور که عرض کردم، اندیشمندان سیاسى، صاحبان فکر سیاسى و اهل تحلیل، روى این کار کنند. واقعاً مهمّ است.
خوب؛ جمهورى اسلامى تشکیل شد. تا قبل از آن، مبارزه با رژیم ستمشاهى بود. از وقتى رژیم جمهورى اسلامى تشکیل شد و نظام جمهورى اسلامى به وجود آمد، دایره‌ى مبارزه، وسیع شد. شکل مبارزه عوض شد؛ اما دایره، وسیع گشت. مبارزه با نظام جمهورى اسلامى، از سوى دشمنان جهانى آغاز گردید. دشمنان جهانى چه کسانى هستند؟ کسانى هستند که ما به آنها «استکبار جهانى» مى‌گوییم. استکبار جهانى، همه‌ى زورگوهاى عالم، همه‌ى قلدرها و همه‌ى پُرروهاى مسلّط بر ملتها را شامل مى‌شود. این، استکبار جهانى است. چرا با جمهورى اسلامى مبارزه مى‌کردند؟ جواب این سؤال، طولانى است و بارها هم گفته شده است. به طور خلاصه مى‌توان گفت: منافعشان به خطر افتاده بود. توسعه‌طلبى‌شان به خطر افتاده بود. حضور جمهورى اسلامى در میان کشورهاى مسلمان، ادامه‌ى تسلّط آنها را بر آن کشورها به خطر انداخته بود و از این قبیل. به‌هرحال، مبارزه‌ى سختى را شروع کردند. هر قدم به قدم این مبارزه، جاى این بود که اگر انسان ضعیفى به جاى امام بود، حرکت را متوقّف کند و به سبب وجود مانع و عذر بگوید: «نمى‌شود با استکبارى چنین عریض و طویل مبارزه کرد. چاره‌اى نیست؛ لذا عقب‌نشینى مى‌کنیم.» اما امام، عقب‌نشینى نکرد.

به این دو، سه مقطع توجّه کنید تا اهمیت قضیه معلوم شود: یک حمله‌ى از همه‌ى جوانب به ایران، از جهت سیاسى بود. همه‌ى دستگاههاى تبلیغاتى، در چند برهه به ما حمله‌ى سیاسى کردند که فلج کننده است. گاهى حمله‌ى سیاسى، براى کشورها به ستوه‌آورنده است. امروز که تبلیغات رسانه‌هاى صوتى و تصویرى، همه‌ى دنیا را فرا گرفته است، غالباً حملات سیاسى، دولتها را خیلى مى‌ترساند؛ چون روى افکار ملتهایشان اثر مى‌گذارد. چنین حمله‌اى را علیه نظام جمهورى اسلامى، از همه طرف شروع کردند. البته ملت ما بصیر و مستحکم بود و تکان نخورد. امام هم نگفت «حال که همه علیه ما همدستند، پس عقب بنشینیم.» نگفت «به تنهایى با امریکا مى‌شود مبارزه کرد؛ اما امریکا و شوروى را چطور از عهده برآییم؟» چون آن زمان که دنیا دو قطبى بود، هر دو قطب، علیه ما اتّحاد و اتّفاق و همدستى داشتند. امام استقامت ورزید؛ عقب‌نشینى نکرد و از حرف و شعار و راهش برنگشت. یک کلمه از آن حرفهایى که دشمنان مى‌خواستند بر زبان امام جارى شود، بر زبان او جارى نشد. این، استقامتِ حسینى است. شبیه ایستادگیهاى امام حسین علیه‌السّلام در مقیاس و در قالبهاى امروز است.

یا آن وقتى که جنگ تحمیلى شروع شد. شما فکرش را بکنید! ملتى با آن همه ویرانیهاىِ دوران ستمشاهى و آن همه احتیاج به کار و نوسازى، ناگهان مورد حمله‌ى دشمن قرار گیرد و همان چیزى را هم که دارد از کار بیندازند! راه آهن را از کار انداختند، پالایشگاهها را از کار انداختند، صادرات نفت را از کار انداختند، کارخانه‌هاى آهن را از کار انداختند. خوب؛ هر کس باشد، در مقابل چنین حرکتى به زانو در مى‌آید. طرف هم که فقط رژیم عراق نبود! همه مى‌دانستند که رژیم عراق، به اضافه‌ى شوروى، به اضافه‌ى فرانسه، به اضافه‌ى «ناتو»، به اضافه‌ى کارشناسان امریکایى - همه و همه - بودند. اگر امام ضعیف بود، این‌جا ممکن بود بگوید «دیگر تکلیف از ما برداشته شده است. اینها مى‌خواهند که ما بر قوانین اسلام چندان اصرار نکنیم؛ خیلى خوب، نمى‌کنیم! اینها مى‌خواهند که ما با اسرائیل مبارزه نکنیم؛ خیلى خوب، مبارزه نمى‌کنیم. چون فشار زیاد است. چه کار کنیم؟!» امام، چنین چیزى نگفت و ایستادگى کرد. قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به‌خاطر این فشارها نبود. قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتى بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادى کشورْ مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمى‌کِشد و نمى‌تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ به‌خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت مى‌کرد. وانگهى؛ اگر همه‌ى دنیا در امر جنگ دخالت مى‌کردند، امام رضوان‌اللَّه علیه، کسى نبود که رو برگرداند. بر نمى‌گشت! آن، یک مسأله‌ى داخلى بود؛ مسأله‌ى دیگرى بود.

در تمام عمر ده ساله‌ى حیات مبارک امام رضوان اللَّه تعالى علیه، پس از پیروزى انقلاب، یک لحظه اتّفاق نیفتاد که او به خاطر سنگینىِ بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدى از ابعاد، دچار تردید شود. این، یعنى همان برخوردارى از روحیه‌ى حسینى.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه - 1374/06/29
عنوان فیش :تلاش يكپارچه قدرتها براي سرنگوني نظام ايران در جنگ هشت‌ساله
کلیدواژه(ها) : دفاع مقدس, حمایت استکبار از عراق در جنگ تحمیلی, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی, تاریخ دفاع مقدس
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
تمام قدرتهای سرپایِ دنیا تقریباً علیه ایران اسلامی دست به هم دادند. هر چند در ظاهر فقط یك ارتش عراق بود كه با ما می‌جنگید؛ اما كارشناسان و جاسوسان و ماهواره‌ها و سلاحهای امریكایی و اروپایی بلوك شرق (شوروی آن روز و كشورهای اروپای شرقی) و نیز پول دولتهای اطراف خلیج فارس و نیروهای كارشناس غیر عرب - كه بعضی گفته‌اند اسرائیلیها هم در میانشان بوده‌اند، ولی من چون یقین ندارم نمی‌خواهم بگویم - دست به هم داده بودند و از عراق جانبداری می‌كردند. علاوه بر اینها شما می‌دانید در جبهه قرار داشتن فقط به این معنا نیست كه انسان با دشمن گلاویز شود؛ در صورتی كه فراهم كردن زمینه‌ی نبردِ آسانتر برای طرف مقابل، كمك زیادی به او می‌كند. مثلاً دو نفر كه با هم كُشتی می‌گیرند، اگر عدّه‌ای یك كشتی‌گیر را تشویق كردند و برایش امكانات تدارك دیدند و كار یادش دادند و زیر پایش را صاف و لباسش را مرتّب كردند و اگر افتاد زیر بغلش را گرفتند؛ همه‌ی آنها در كُشتی داخلند. جنگ عراق با ما شبیه چنین صحنه‌ای بود. كسانی كه سرپا بودند، در جبهه‌ی ارتش عراق قرار گرفتند؛ برای این‌كه اگر بتوانند بخشی از ایران را جدا كنند و یا نیروهایشان را تا مركز كشور ما برسانند - صریحاً گفتند كه این كار را خواهیم كرد! - و یا منابع نفتی ایران را در جنوب كشور و خلیج فارس تصرّف كنند و یا فشار اقتصادی را طوری بر ملت ما وارد كنند كه طاقت خود را از دست بدهد. خلاصه این‌كه با ده راه و از ده جهت كاری كنند كه حكومت اسلام و قرآن سرنگون شود. این هدف آنها بود. یك روز و دو روز هم این كار انجام نگرفت؛ بلكه هشت سال طول كشید و با همین شدّت و یكپارچگی جناحهای مختلف، علیه نظام اسلامی تلاش كردند.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1371/11/06
عنوان فیش :شوروی اجازه نداد از داخل کشورش سیم خاردار عبور دهیم!
کلیدواژه(ها) : تاریخ دفاع مقدس, کمبود امکانات در دفاع مقدس, تاریخ دفاع مقدس, نقشه دشمن, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
نظام جمهوری اسلامی، با دشمنان انقلاب، هرگز دلش صاف نخواهد شد. نگویند که ما امروز به فنآوری فلان‌جا یا علم فلان‌جا احتیاج داریم. من عرض میکنم که اگر دشمن درصدد دشمنی و ضربه زدن است، فنآوری و علم را با روی خوش نشان دادن و لبخند زدن، به شما نخواهد داد. دشمن، آنچه را که مورد نیاز شماست، آن وقتی به شما خواهد داد که در درون خودتان نشان بدهید میتوانید با استغنای از او، زندگی را پیش ببرید. اگر این را نشان دادید، درها به روی شما باز خواهد شد. امّا اگر نشان دادید که چشمتان به دست اوست، بدانید درها به روی شما بسته خواهد ماند.

روزی بر ما گذشت که به ما سیم‌خاردار هم نمیفروختند! خیلیها خبر ندارند که ما چه دورانهایی را گذراندیم. روزی بر ما گذشت که سبکترین و کم‌ارزشترین سلاحها و مهمّاتشان را به ما نمیفروختند و ما هم نداشتیم. دولت شوروی سابق، نه تنها به ما سلاح نمیفروخت، بلکه آنچه را هم که از جای دیگرخریده بودیم و میخواستیم از خاک شوروی عبور دهیم و به داخل کشورمان بیاوریم، اجازه نمیداد! چه چیز؟ سلاح اتمی را؟ سلاحهای پیچیده را؟ خیر! چیزی درحدِّ سیم خاردار را! یک روز چنین بود. یک روز دیگر هم دولتهایی پشت‌گردن هم صف کشیدند که مابه شما فلان سلاح و فلان سلاح و فلان سلاح پیچیده را میفروشیم. آن وقت ما گفتیم: «باید انتخاب کنیم. ما از همه نمیخریم!» این روز را هم گذراندیم. آن روزیکه نداشتیم - آنها هم میدانستند نداریم - آن وضعیت بود. امّا روزی که جوان ما از درون خود جوشید؛ استعدادها زنده شد؛ کارگاهها به راه افتاد و همه فهمیدند که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک مجموعه هیأتی نیست که یک مشت بچه‌هایی که جایی نداشته‌اند در آن جمع شده و تفنگ به دست گرفته‌اند، وضع عوض شد.
این را فهمیدند که سپاهی ما، اگر در میدان جنگ رزمنده خوبی است، در میدان علم هم آزمایشگر و سازنده و مخترع خوبی است. هنگامی که سپاه ما به نوعی، ارتش ما به نوعی، جهاد سازندگی ما به نوعی، و دستگاههای دیگر ما به نوعی، از اطراف راه افتادند و در صحنه استعدادهای خود حرکت کردند، آن وقتْ دنیا هم پاره‌های جگر خودش را که به ما نمیداد، روی دست گرفت و به سراغ ما آمد که مشتری پیدا کند! ملت ما به این‌که برود پیش کسی التماس کند و به او رشوه بدهد تا چیزی بگیرد، احتیاج ندارد. ما به این احتیاج نداریم. ملت ما باید با استعدادهای خود، با نیروهای درونی خود و با تواناییهای مادّی و بشری خود، روی پای خود بایستد، که بحمداللَّه، تا امروز هم ایستاده است.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1369/09/14
عنوان فیش :امام(ره) می فرمودنند:از اول انقلاب احساس کرده‌ام که در همه‌ی مراحل، دست قدرتی به ما کمک می‌کند
کلیدواژه(ها) : نظام جمهوری اسلامی ایران, الطاف الهی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ارتباط آیت الله خامنه‌ای با امام خمینی, نصرت الهی, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
نظام جمهوری اسلامی، یک حرکت عظیم الهی است. ابعاد این حرکت، به ابعاد مرزهای این کشور محصور نیست. این حرکت، حتّی به حصارهای زمان کنونی هم محدود نمی‌شود؛ یک حرکت عظیم تاریخی است. باید طوری باشد که نسلهای دیگر و ملتهای مسلمان معاصر ما، از این حرکت درس بگیرند، نیرو به دست آورند و راهشان را پیدا کنند.
این مقطع، مقطع عجیبی است. انسان هرچه بیشتر در این مسأله غور می‌کند، حقیقتاً لطف و عنایت خداوند را بیشتر می‌بیند. پدیده‌ی عظیم حکومت دینی - آن هم دین اسلام - همیشه مورد خصومت و دشمنیِ حساب‌شده و دقیق دشمنان بوده، و بخصوص دویست سال یا بیشتر است که علیه آن، کسانی در دنیا برنامه‌ریزی و کار می‌کنند. در این شرایط، ناگهان نهال حکومت دینی در این سرزمین رویید و بالید. یعنی در زمان اقتدار روزافزون و از همیشه بیشتر قدرتهای جهانی، و این تکنولوژی انحصاری که در اختیار آنهاست - که هیچ‌وقت قدرتهای عالم، این‌گونه مسلح نبوده‌اند و ابزار فشار در اختیارشان نبوده است - انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد؛ آن هم در کشوری که سالهای متمادی، روی فرهنگ و روحیه‌اش، کار منفی شده بوده است. این، جز لطف و دست پنهان قدرت الهی، چیز دیگری نبود؛ هم به وجود آمدن آن، و هم پیشرفت و ادامه‌اش تا امروز. این نکته‌یی بود که امام بزرگوارمان، عمیقاً به آن معتقد بودند.
ایشان یک‌وقت در جریانی فرمودند: من از اول انقلاب احساس کرده‌ام که در همه‌ی مراحل، دست قدرتی به ما کمک می‌کند و ما را راهنمایی می‌نماید. واقعاً همین‌طور است. البته خدای متعال، این دست قدرت را تصادفی و شانسی و بیهوده نمی‌فرستد؛ بلکه به عنوان پاداش یک مجاهدت و یک ازخودگذشتگی می‌فرستد؛ یعنی قوانین تاریخ، به هم نخورده است. این‌طور نیست که کسی تصور کند آنچه پیش آمده، کتره‌یی بوده است. نه، آنچه پیش‌آمده، منطبق بر قواعد عالم است؛ منتها برطبق قوانین و قواعد مادّیِ شناخته شده نیست؛ بلکه عنصر معنوی در آن کار، مؤثر و کننده‌ی کار است.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجمع نمایندگان طلّاب و فضلاى حوزه‌ی علمیّه‌ی قم - 1368/09/07
عنوان فیش :مقایسه‌یی انقلاب اسلامی ایران با کودتای عراق
کلیدواژه(ها) : تاریخ آسیا و آفریقا, عراق, عملکرد استعمار انگلیس در عراق, علت دشمنی با انقلاب اسلامی, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
من، مقایسه‌یی بین انقلاب ایران و کودتای عراق می‌کنم تا شما ببینید که انقلاب اسلامی ایران، چه ضربه‌یی بر استعمار وارد کرد. وقتی که در سال 37 در عراق کودتا شد و «فیصل» را سرنگون کردند و «نوری سعید» را به جای او نشاندند، «ایدن» - نخست وزیر انگلیس - در خاطراتش نوشت: من در جزیره‌یی مشغول تفریحِ آخر هفته بودم که خبر کودتای عراق به من رسید و بزرگترین ضربه به مغز من وارد شد و ناگهان احساس کردم که دنیا تکان خورده است. (تعبیرات دقیق او الان یادم نیست.) برای انگلیس و دستگاه استعمار، آن قدر کودتای عراق مهم بود که حد نداشت. این نگرانی، در تمام نوشته‌ها و خاطراتی که بعد از کودتا منتشر شد، منعکس شده بود و عظمت ضربه، خودش را نشان می‌داد. این کودتا، در کشوری انجام گرفت که بعدها معلوم شد بعضی از دستگاههای استعماری، در آن نقش داشته‌اند و بعضی هم بعداً از آن استفاده کرده‌اند و در مشت خود گرفته‌اند. حالا هم شما دنباله‌های آن کودتا را می‌بینید که بعد از گذشت حدود سی سال، تحفه‌های امروز عراق، دنباله‌ی همان کودتا - و به قول خودشان انقلاب(!) - هستند. ملاحظه کنید، یک کودتای معمولی در یک کشور اتفاق افتاد و فقط به این جهت که عراق مستعمره‌ی انگلیس بود و انگلیس از قِبَل حاکمیت بر عراق، از آن کشور استفاده می‌کرد، این قدر برایشان سنگین بود. حالا شما آن کودتا را با انقلاب اسلامی مقایسه کنید؛ اصلاً قابل مقایسه نیست. انقلاب اسلامی، ناگهان تمام موجودیت و نظام ارزشی دستگاه استعماری غرب و دنیای سرمایه‌داری را زیر سؤال برد. یعنی آینده‌شان را کلاً تهدید کرد و ابهامی به آینده‌ی آنها داد؛ چون این انقلاب بر مبنای اسلام بود و نتیجتاً هرجا مسلمانی باشد، ممکن است این انقلاب بالقوه در آن‌جا تحقق پیدا کند. بعد هم مرتب نمونه‌های آن را از افغانستان گرفته تا اندونزی و مالزی و مصر و تونس و حتّی در کشورهایی که سیستمهای به اصطلاح انقلابی دارند - مثل الجزایر یا لیبی - دیدند و مشاهده کردند که همین اسلام در آن جاها سر بلند کرده است و هل من مبارز می‌گوید و آینده را ترسیم می‌کند.
اینها، احساس وحشت کردند و تمام دنیای سرمایه‌داری و استکباری دست به‌هم‌دادند، برای این که در مقابل اسلام بایستند.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از مسئولین، قضات و کارکنان قوّه‌ی قضائیّه - 1368/04/07
عنوان فیش :حادثه تاریخی هفتم تیر و تأثیر آن در افشا و رسوایی دشمنان
کلیدواژه(ها) : روز هفتم تیر, سازمان مجاهدین خلق, سوء استفاده از مفاهیم شریف, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
مسأله‌ی هفتم تیر، حادثه‌یی فراموش‌نشدنی در تاریخ انقلاب ماست و هنوز هم در دنیای سیاست و در سطح جهان، هفتم تیر قابل طرح و احتجاج است. در ماجرای هفتم تیر، دو گروه رسوا شدند: گروه اول کسانی بودند که ادعا می‌کردند طرفدار مردم و خلق و انقلابند. آنها پرده‌ی غلیظی از ریا و دروغ و خدعه بر کار خودشان کشیده بودند. حادثه‌ی هفتم تیر، این پرده را درید و آنها را افشا کرد. گروهکها بعد از این واقعه خیلی هم تبلیغات کردند، اما ملت ایران تحت تأثیر آن حادثه و حوادث مشابه آن‌که بعداً اتفاق افتاد - اگرچه به آن عظمت نبود - چهره‌ی منافقین و گروهکهای مدعی را شناخت؛ معلوم شد اینها ضد همه‌ی ارزشهای انسانی هستند و از آدمکشی در ابعاد وسیع آن ابایی ندارند و به خاطر تحقق هدفها و مقاصد شوم خود، حاضرند با انقلاب بزرگ اسلامی - که در حساسترین لحظات عمر خود، درگیر جنگ همه‌جانبه شده بود - مبارزه کنند و در چنین شرایطی دست به جنایتی بزرگ بزنند و ملت ایران را داغدار کنند.
گروه دوم، قدرتهای جهانی مدعی حقوق بشر و ضدیت با تروریسم بودند. البته باز هم سردمداران سیاستهای جهانی، با وقاحت و گستاخی همین شعارها را می‌دهند و هنوز هم سردمداران رژیم امریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی ادعا می‌کنند که با تروریسم مخالفند! لیکن مسأله‌ی تبلیغات و هیاهو و جنجال یک مسأله است، و واقعیتهایی که برای مردم آگاه و بصیر در سطح عالم روشن می‌شود، مسأله‌ی دیگری است.
کاملاً واضح است که وقتی دولتی مثل امریکا یا بعضی از کشورهای اروپایی، از گروهکهای تروریستی که دستشان به خون آحاد ملت آغشته است، حمایت می‌کنند و آنها را در کشورهای خود راه می‌دهند و پناهنده‌ی سیاسی قلمداد می‌کنند، نمی‌توانند در ادعای مبارزه با تروریسم صادق باشند. اینها مروج تروریسم هستند و تروریستها را برای تحقق مقاصد شوم خود، در دامان خویش تربیت می‌کنند. کیست که نداند بسیاری از گروهکهای داخل ایران - حتّی آنهایی که صبغه‌ی چپ داشتند - از منابع مالی دولتهای غربی و امریکا تغذیه می‌شدند و هنوز هم می‌شوند؟! ملت ایران، این ادعاهای دروغین را شناخت. دیرباورترین افراد هم فهمیدند که دولت امریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی و جوامع به اصطلاح متمدن طرفدار حقوق بشر، کمترین خبری از حقوق بشر ندارند و کوچکترین دفاعی از آنها نمی‌کنند! کسانی که در حادثه‌ی هفتم تیر و دیگر حوادث انقلاب به شهادت رسیدند و خونشان ریخته شد، نفوس زکیه‌یی از افراد بشر و انسانهای ممتاز جامعه بودند.

مربوط به :بیانات در مجمع عمومی سازمان ملل - 1366/06/31
عنوان فیش :اهداف دوگانه عراق از راه‌اندازی جنگ تحمیلی علیه ایران
کلیدواژه(ها) : هفته دفاع مقدس, تاریخ دفاع مقدس, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
بزرگترین، دردناکترین و فاجعه‌آمیزترین خصومت دشمنان ما به راه انداختن جنگ تحمیلی بود. تحریک حس جاه‌طلبی یک همسایه، تشویق او به حمله و دلگرم کردن او به پشتیبانی و کمک. امروز دیگر پس از گذشت هفت سال همه به روشنی می‌توانند یقیین کنند که حمله‌ی ارتش عراق در 31 شهریور 59 - یعنی 19 ماه پس از تشکیل جمهوری اسلامی - که با ده لشگر و صدها فروند جنگنده از زمین و هوا و دریا انجام شد، بجز توسعه‌طلبی و انضمام بخشی از ایران به عراق چیزی که بارها در کتب و مطبوعات عراقی یا غیر عراقی جیره‌خوار به آن تصریح شده، شکست انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی را هم هدف گرفته بوده است.
آنها بارها هر دو هدف را به صراحت گفته و خود را افشاکرده‌اند. نتایج بزرگی که عراق از این پیروزی - از پیروزی این حمله - می‌توانست به دست آورد، غیر از تثبیت وضع داخلی‌اش ظهور در صحنه‌ی منطقه و حتی در عرصه‌ی عربی به عنوان یک قدرت فائقه بود، و این برای بی سر و پایان حاکم بر عراق چیز زیادی است؛ و نیز دستیابی به مرز قابل توجهی در حوزه‌ی بسیار مهم خلیج‌فارس. با این پیروزی که ناگریز می‌باید شکست ایران و تجزیه‌ی آن و سقوط نظام جمهوری اسلامی را همراه داشته باشد، قدرتهای سلطه‌اندیش نیز به هدف بزرگی می‌رسیدند. حذف نظامی که با ظهور خود معادلات سیاسی اقتصادی منطقه را عوض کرده، و دست استکبار - مخصوصاً امریکا - را از کشور بزرگ ایران کوتاه کرده بود. برای امریکا و بعضی دیگر در صورت شکست ما آب رفته به جوی برمی‌گشت، و همان داستان همیشگی نفوذ اقتصادی و سیاسی و غیرو تکرار می‌شد.