[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام - 1396/12/17 عنوان فیش :ایستادگی امام در مقابل تجارت مشروبات الکی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), حجاب, نقشه دشمن, یارگیری دشمن, ترفندهای دشمن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من میخواهم مسئلهی حجاب را ذکر کنم و اشاره کنم: پولهای زیادی خرج میکنند، فعّالیّت زیادی میکنند، صدها رسانه را -از انواع و اقسام رسانهها- به کار میگیرند برای اینکه بتوانند روی این نقطهی حسّاس، [یعنی] نقطهی هویّت مستقلّ فرهنگیِ زنِ مسلمان، اثرگذاری کنند؛ دشمنان ما واقعاً خودشان را در خارج از کشور [برای این کار] میکشند؛ از طُرق مختلف؛ حالا چقدر پول خرج میشود برای اینکه بتوانند این تلویزیونها و این رادیوها و این فضای مجازی و این سایتهای اینترنتی را به کار بیندازند -مدام تبلیغ بکن، بگو، بگو، صد بار- که چه بشود؟ که نتیجهاش بالاخره این بشود که مثلاً فرض کنید چهار دختر فریب بخورند و در خیابان حجابشان را بردارند. اینهمه خرج، اینهمه زحمت، اینهمه فکر، پشت سر این کار است، دارند تلاش میکنند، [امّا] تلاششان عقیم است؛ نتیجهاش این است که چهار نفر -حالا چهار دختر در گوشه کناری- فریب بخورند یا انگیزههای گوناگونی پیدا کنند؛ بعضیشان هم ممکن است پول بگیرند -حالا من نمیدانم، نمیتوانم قطعاً بگویم- و این روسری را از سرشان بردارند یعنی مثلاً ما چه شدیم! نتیجهی همهی آن تلاش، خلاصه میشود در این نتیجهی کوچکِ حقیر. خب، تا اینجا مسئلهای نیست؛ [امّا] آنچه بنده را حسّاس میکند، این است که ناگهان شما میبینید از دهان یک گروهی از افرادی که جزو خواص محسوب میشوند، مسئلهی «حجاب اجباری» مطرح میشود؛ معنایش این است که یک عدّهای نادانسته -حالا من میگویم نادانسته؛ انشاءالله نادانسته است- همان خطّی را دنبال میکنند که دشمن با آنهمه خرج نتوانسته است آن خط را در کشور به نتیجه برساند؛ همان خط را دارند دنبال میکنند؛ در بین اینها روزنامهنگار هست، در بین اینها روشنفکرنما هست، در بین اینها آخوند و معمّم هست. [میگویند] «امام که فرمودند باید زنها باحجاب باشند، همهی زنها را نگفتند»! حرف بیخود! ما بودیم آنوقت، ما خبر داریم؛ چطور اینجور است؟ امام در مقابل یک منکر واضحی که بهوسیلهی پهلوی و دنبالههای پهلوی در کشور به وجود آمده بود، مثل کوه ایستاد، گفت باید حجاب وجود داشته باشد. در مقابل همهی منکرات، امام همینجور محکم ایستاد. همان وقت بحث تجارت مشروبات الکلی بود؛ ما در شورای انقلاب بودیم، جلسات مشترکی با دولت داشتیم، همان وقت کسانی بودند که معتقد بودند تجارت مشروبات الکلی برای کشور فایده دارد، ما از این فایده چطور صرفنظر کنیم؛ مایل بودند این تجارت ادامه پیدا بکند، از بیرون شراب بیاورند. امام قرصومحکم ایستاد؛ در مقابل حرام الهی، امام بزرگوار میایستاد و ایستاد؛ این حرام الهی بود. حالا آقا از آن طرف درآمده [میگوید] که «آقا! این گناه که مثلاً از غیبت بزرگتر نیست؛ چرا شما در مقابل غیبت کسی را تعقیب نمیکنید، در مقابل این [کار] که مثلاً روسری را بردارد یا بیحجاب باشد، تعقیب میکنید». ببینید چه [خطایی]؟ عدم تشخیص؛ آنچه انسان [از آن] رنج میبرد، این است که تشخیص نیست. ما که نگفتیم اگر کسی در خانهی خودش در مقابل نامحرم روسریاش را برداشت، ما او را تعقیب میکنیم؛ [خیر] ما او را تعقیب نمیکنیم، در خانهی خودش است، کار شخصی میکند. آن کاری که در ملأ انجام میگیرد، در خیابان انجام میگیرد، یک کار عمومی است، یک کار اجتماعی است، یک تعلیم عمومی است؛ این [خطا]، برای حکومتی که به نام اسلام بر سرِ کار آمده است تکلیف ایجاد میکند. حرام کوچک و بزرگ ندارد؛ آنچه حرام شرعی است نبایستی بهصورت آشکار در کشور انجام بگیرد. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان و دستاندرکاران حج - 1394/05/31 عنوان فیش :تشکیل گروه شیعه شناسی توسط صهیونیست ها کلیدواژه(ها) : ابعاد دشمنی, نقشه دشمن, اختلافافکنی, تاریخ مواجهه و دشمنی مستکبران با ایران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شیوههای برخورد با اسلام و دشمنی با اسلام هم متنوّع [است]؛ انواع و اقسام. مینشینند فکر میکنند، راه پیدا میکنند برای نفوذ کردن، برای ضربه زدن. سالهای اوّل پیروزی انقلاب اسلامی بود که ما اطّلاع پیدا کردیم رژیم صهیونیستی یک جمعیّتی را معیّن کرده است و پول به اینها داده که بنشینند راجع به اسلام و راجع به شیعه فکر کنند، مطالعه کنند، بررسی کنند؛ خب، این مطالعه برای چیست؟ این مطالعه برای این است که ببینند چهجور میشود این عامل عظیم را، این بیداری را، این یقظهیاسلامی را خنثی کرد؛ [اینکه] چهطور میشود به ملّتهای مسلمان که بیدار شدهاند، فهمیدهاند که قدرت دارند، فهمیدهاند میتوانند کار کنند ضربه زد. نشستند پولها خرج کردند. اینکه گفتم، یکیاش بود؛ دهها مرکز و کانون -که بعضی را خبر داریم، بعضی را هم حدس میزنیم- در اروپا، در آمریکا، در رژیم صهیونیستی، در بعضی از کشورهای وابسته و تحت فرمان اینها بهوجود آمد، برای اینکه ببینند راهها چیست. آنوقت شما میبینید ایجاد اختلاف را، ایجاد خشونت را، بدنام کردن اسلام را، تجزیه کردن کشورهای اسلامی را، به جان هم انداختن ملّتهای مسلمان را و به جان هم انداختن آحاد یک ملّت را جزو کارهای لازم خودشان میدانند؛ یک روز وسیلهاش فرض کنید که بلک واتر(۱۲) آمریکایی است، یک روز هم وسیلهاش داعش عراقی یا سوری یا امثال اینها است. میگردند وسیله پیدا میکنند برای اینکه ایجاد اختلاف کنند. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد کنگرهی گرامیداشت شهدای پیشمرگان مسلمان کرد - 1394/02/14 عنوان فیش :ضدانقلابهای کردستان، شعارهای اسلامی میدادند کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), عملکرد ضدانقلاب در کردستان, نقشه دشمن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دشمن از روز اوّل روی منطقهی کردنشین تکیه کرد؛ به دو جهت: یکی بهخاطر قومیّت، یکی بهخاطر مذهب؛ امیدوار بودند که بتوانند از این نقطه نفوذ کنند؛ در بلوچستان به یک نحو، در ترکمنصحرا به یک نحو، در کردستان به یک نحو. این اسناد و مدارک فراوان مربوط به منطقهی کردستان که در نهانخانههای امنیّتی رژیم طاغوت بود، همه افتاد دست ما؛ ما فهمیدیم سیاستهای اینها آنجا چه بوده است و چهکار میکردند. اینها از این سیاستها میخواستند بعد از پیروزی انقلاب استفاده کنند و منطقهی کردستان را تبدیل کنند به یک نقطهی آسیبپذیر و آسیبزن نسبت به انقلاب؛ هدف این بود. حالا شعارهای گوناگونی میدادند؛ بعضیشان شعار چپ میدادند، بعضی حتّی شعارهای اسلامی میدادند. در همین منطقهی کردستان از ضدّ انقلابِ معارض با نظام اسلامی، کسانی بودند که آیهی قرآن میخواندند - که خب همه یادمان هست؛ کسانی که در این قضیّه بودند، یادشان هست - امّا در واقع داشتند برای ضدّ انقلاب، برای آمریکا، برای رژیم صهیونیستی کار میکردند، تلاش میکردند؛ و همهی نیروی خودشان را هم مصرف کردند بلکه بتوانند آن منطقه را ناامن کنند؛ خب این منطقه ناامن نشد. خب بله، جوانهای ما از جاهای مختلف رفتند کردستان امّا اگر دل مردم کُرد با انقلاب نبود، باز هم اینها میتوانستند کار بکنند؟ معلوم است که نه؛ اگر ده برابر آن مقداری که ما نیرو فرستادیم کردستان، میرفتند کردستان امّا دل مردم کرد با اینها نبود، نمیتوانستند کار بکنند؛ مردم کُرد و خیلی از علمای کُرد دلشان با اینها بود؛ بعضی از علمای کرد را ضدّ انقلاب شهید کرد، که آخرینش همین چند سال پیش مرحوم شیخالاسلام بود؛ در سنندج این مرد خالص و پاک را شهید کردند؛ بنابراین کاری که در آن منطقه انجام گرفت به همّت برادران بود. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1392/12/15 عنوان فیش :استقامت ملت ایران بر اهداف انقلاب اسلامی کلیدواژه(ها) : نقشه دشمن, تفاوت انقلاب اسلامی با سایر انقلابها, انحراف انقلابها, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ثبات انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : توقع دشمنان اسلام و دشمنان ایران این بود که مردم بعد از یک سال دو سال پنج سال، خسته بشوند، یادشان برود، از انقلاب دست بکشند؛ کمااینکه در بسیاری از انقلابهای دنیا همین اتفاق افتاده است؛ اینکه من میگویم "بسیاری"، در واقع باید گفت همه؛ در این انقلابهایی که در دویست، دویستوپنجاه سال اخیر در دنیا اتفاق افتاده است، تا آنجایی که بنده سراغ دارم همهجا همینجور بوده است، بعد از گذشت یک مدتی آبها از آسیاب افتاده است و آن موج انقلاب فروکش کرده و تمام شده، برگشته به حالت سابق. بنده به یک کشوری رفتم زمان ریاست جمهوری، یک کشور انقلابی که هفت هشت ده سالی بود انقلاب کرده بودند، رئیس آن کشور هم جزو همان عناصر انقلابکننده بود وقتی ما رفتیم آنجا. وقتی من وارد شدم [به] آنجایی که مارا بردند بهعنوان ضیافت و بهعنوان مهمانی و اینها، دیدم عیناً همان وضعیتی که حاکم استعمارگر قبلی - که پرتغالی بوده است؛ آنجا مستعمرهی پرتغال بود - با آن وضع زندگی میکرده، عیناً همان وضع وجود دارد، هم از لحاظ تشریفات ظاهری، هم از لحاظ احترامات، [هم از لحاظ] آداب! هیچی فرق نکرده است؛ یعنی اولی که اینها سرِکار آمدند اینجور نبوده، بعد بتدریج مغلوب عادات مستکبرین و مستبدینِ قبل از خودشان شدند و همان وضعیت را انجام دادند؛ انقلاب اسلامی مغلوب نشد، جمهوری اسلامی مغلوب نشد؛ آن کسانی که میخواستند عادات قبلی، سنن قبلی، شیوهی قبلی را بر این کشور و بر این انقلاب تحمیل کنند، نتوانستند؛ و انقلاب همچنان حرف اسلام را میزند، حرف انقلاب را میزند، حرف استقلال را میزند، حرف ایستادگی ملی را میزند، حرف توسعهی درونزای کشور را میزند، حرف عدل را میزند و برای این اهداف بزرگ تلاش میکند و کار میکند؛ همهی اینها مسائل انقلاب است؛ اینها چیزهای مهمی است. این یک واقعیتی است. مربوط به :بیانات در حرم مطهر رضوی - 1392/01/01 عنوان فیش :هوشمندی ایران در تأمین سوخت بیست درصدِ مورد نیاز نیروگاه تحقیقاتی تهران کلیدواژه(ها) : غنیسازی هستهای, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), پیشرفت هستهای ایران, نقشه دشمن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : هوشمندانه باید نقشهی دشمن را حدس زد و تشخیص داد و جلوتر از دشمن عمل کرد. ما در یک مواردی اینجوری عمل کردیم، موفقیتش را دیدیم؛ یک نمونه، همین مسئلهی تأمین سوخت بیست درصدِ مورد نیاز نیروگاه تحقیقاتی تهران است که رادیوداروهای مهمِ مورد نیاز کشور در آنجا تولید میشود. این نیروگاه کوچک احتیاج داشت به سوخت بیست درصد، که ما بیست درصد را تولید نمیکردیم و همیشه این را از خارج تهیه میکردیم. دشمنان ما فکر کردند که از این فرصت استفاده کنند، این نیاز ملی را گرو بگیرند، برای اینکه جمهوری اسلامی را وادار کنند به قبول تحمیلها و تحکمهای خودشان؛ خواستههای خودشان را به این وسیله تحمیل کنند. جوانان ما، دانشمندان ما، قبل از آنکه کار به نقطهی فشار و حساس برسد، توانستند سوخت غنی شدهی بیست درصد را تهیه کنند و آن سوخت را تبدیل کنند به صفحهی مورد نیازی که در آن نیروگاه لازم بود تهیه شود. مخالفین ما حدس هم نمیزدند که ما بتوانیم این کار را انجام دهیم؛ اما مسئولین کشور بوقت متوجه این نیاز شدند، دستبهکار شدند؛ استعداد ایرانی شکوفا شد، بُروز کرد و این کار را با موفقیت انجام دادیم. آنها در حالی که انتظار داشتند جمهوری اسلامی ملتمسانه از آنها سوخت بیستدرصد را درخواست کند، جمهوری اسلامی اعلام کرد که ما سوخت بیستدرصد را در داخل تهیه کردیم و احتیاجی به شما نداریم. اگر دانشمندان ما، مردان علمی ما، جوانان ما این کار را نمیکردند، ما امروز باید با اصرار، با التماس، با هزینهی زیاد، در مقابل کسانی که دوست ما نیستند، میرفتیم؛ یا سوخت بیستدرصد را درخواست میکردیم، یا رادیوداروها و محصول را درخواست میکردیم. مسئولین کشور پیشبینی کردند، بوقت فهمیدند؛ آنچه را که باید انجام دهند، انجام دادند؛ لذا پیروز شدیم. این باید یک برنامهای باشد برای همهی مسائل اساسی کشور و همهی نیازهای کشور. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1391/05/03 عنوان فیش :گستاخانه تر شدن دشمن به هنگام عقب نشینی مسئولان از قضیه هسته ای کلیدواژه(ها) : دشمنشناسی, نقشه دشمن, چهرهی واقعی دشمن, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, مسئله هستهای ایران, پیشرفت هستهای ایران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در هر برههای که ما در مقابل جبههی دشمن انعطاف نشان دادیم و با توجیههائی عقبنشینی کردیم - مثلاً یک وقت گفتیم بگذارید بهانه را از دست دشمن بگیریم، یک وقت گفتیم بگذارید سوءظن دشمن را از خودمان زائل کنیم - دشمن مواضع گستاخانهتری علیه ما گرفته. در آن روزی که ادبیات مسئولین ما آلوده شد به حرفها و تعبیرات تملقآمیز نسبت به غرب و فرهنگ غربی، در آن روز اینها ما را «محور شرارت» معرفی کردند! چه کسی؟ آن کسی که خودش مجسمهی شرارت بود. رئیس جمهور قبلی آمریکا - مجسمهی شرارت - ایران اسلامی را «محور شرارت» معرفی کرد! این کِی بود؟ آن وقتی که ما در ادبیات خودمان، در اظهارات خودمان، حرفهای تملقآمیز نسبت به غرب و نسبت به آمریکا و اینها را تکرار میکردیم. اینها اینجوریاند. در همین قضیهی هستهای، آن وقتی که ما با اینها همراهی کردیم و عقبنشینی کردیم - البته برای ما تجربهای بود، اما این واقعیت است - اینها جلو آمدند؛ اینقدر جلو آمدند که من در همین حسینیه گفتم اگر بنا باشد که این روال از سوی آنها ادامه پیدا کند، من خودم وارد قضیه خواهم شد؛ و وارد قضیه شدم؛ ناچار شدیم؛ اینها کار ما نیست. عقبنشینیها آنها را گستاختر کرد، طلبگارتر کرد. یک روزی بود که مسئولین ما قانع بودند که اجازه بدهند ما ۲۵ سانتریفیوژ در کشور داشته باشیم؛ آنها گفتند نمیشود! اینها قانع شدند که ۵ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! مسئولین ما قانع شدند که ۳ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! امروز گزارش را شنیدید، یازده هزار سانتریفیوژ داریم! اگر ما آن عقبنشینیها را، آن انعطافها را ادامه میدادیم، امروز از پیشرفت هستهای که هیچ خبری نبود، به این نشاط علمی هم که در چند سال اخیر در کشور وجود پیدا کرده - این حرکت علمی، این جوانها، این ابتکارات، اختراعات، پیشرفتهای گوناگون در بخشهای مختلف - قطعاً لطمه میخورد؛ چون اولاً نسبت به هر یک از آنها ممکن بود یک بهانهای بیاورند؛ ثانیاً حرکت هستهای و صنعت هستهای، نماد پیشرفت یک کشور است. مربوط به :بیانات در اجتماع مردم پاوه - 1390/07/25 عنوان فیش :شکلگیری فکر هفته وحدت در دوره تبعید رهبری به بلوچستان کلیدواژه(ها) : اختلافافکنی, وحدت اسلامی, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, تبعید آیت الله خامنه ای به ایرانشهر, سوابق مبارزاتی آیتالله العظمی خامنهای (مدظله), نقشه دشمن, هفته وحدت نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از ابزارهای همیشه مورد استفادهی دشمنان ملتهای مسلمان برای اختلاف، مسئلهی اختلافات مذهبی، شیعه و سنی و از این قبیل بوده. دعوا درست کنند، اختلاف ایجاد کنند، برادران را به جان هم بیندازند، اختلافات را بزرگ کنند، برجسته کنند، موارد اشتراک و اتحاد را ضعیف کنند، کمرنگ کنند، یک چیز کوچک را بزرگ کنند، برجسته کنند؛ این همه نقاط اشتراک را که بین برادران سنی و شیعه هست، کوچک کنند، ضعیف کنند؛ این کاری است که دائم انجام گرفته است، الان هم دارد انجام میگیرد. جمهوری اسلامی از اولین روز در مقابل این توطئه ایستاده است؛ علت هم این است که ما ملاحظهی کسی را نمیکنیم؛ این عقیدهی ماست. قبل از اینکه نظام اسلامی تشکیل بشود، برادران ما، بزرگان نهضت، بزرگان مبارزهی انقلابی در آن روز - که هنوز خبری از حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی نبود - در جهت وحدت شیعه و سنی تلاش میکردند. من خودم در بلوچستان تبعید بودم. از آن زمان تا حالا با علمای سنیِ حنفیِ شهرهای بلوچستان - ایرانشهر و چابهار و سراوان و زاهدان - با آنهائی که بحمداللَّه زنده هستند، رفیقیم، نزدیکیم، صمیمی هستیم. من آنجا تبعیدی بودم، دستگاهها نمیخواستند بگذارند تلاشی از سوی ما انجام بگیرد؛ اما در عین حال ما گفتیم بیائید کاری کنیم که یک نشانهای از اتحاد شیعه و سنی را در این شهر نشان بدهیم؛ که این مسئلهی هفتهی وحدت - ولادت نبی اکرم در دوازدهم ربیعالاول به روایت اهل سنت، و در هفدهم ربیعالاول به روایت شیعه - آن روز به ذهن ما رسید و در ایرانشهر آن را عمل کردیم؛ یعنی از دوازدهم تا هفدهم جشن گرفتیم. این یک فکر عمیقی بوده است، مال امروز و دیروز نیست. مربوط به :بیانات در دیدار فعالان بخشهای اقتصادی کشور - 1390/05/26 عنوان فیش :فلج کردن اقتصاد کشور؛ هدف تحریمهای دشمن کلیدواژه(ها) : تحریم اقتصادی, نقشه دشمن, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : سیاست استکباری، زمین زدن ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی از راه اقتصاد است. تحریمها گرچه بهانهاش مسئلهی انرژی هستهای است، اما دروغ میگویند؛ عامل طرح مسئلهی تحریمها، انرژی هستهای نیست. شاید یادتان هست، تحریمهای عمدهای که سرآغاز تحریمهای این کشور بود، آن وقتی بود که اصلاً نامی از مسئلهی هستهای در این کشور نبود؛ که حالا آن رقم معروفش که البته خیلی تحریم مهمی نبود، اما چون معروف است به تحریم «داماتو» - که کسی به این نام در کنگرهی آمریکا مطرح کرد و دنبالش را گرفتند - مال وقتی است که اصلاً مسئلهی انرژی هستهای مطرح نبود. هدف تحریمها، فلج کردن اقتصادی است. البته این افتخار را ملت ایران دارد که سی و دو سال است دارد این تحریمها را تحمل میکند. البته توسعهی تحریمها و تنوع تحریمها در سالهای اخیر بیشتر بوده، لیکن در مقابل توسعه و تنوع فعالیتهای سازنده در کشور، کوچک و ناچیز است. سی سال پیش که تحریمها را علیه ما شروع کردند، آن تحریمها ممکن بود علیه ما کارگرتر واقع بشود تا تحریمهائی که امروز علیه ما دارند تصویب و اجرا میکنند و همین طور هی وعده هم میدهند که بیشترش خواهیم کرد. این معنایش این است که ما در مقابل تحریمها تدریجاً یک حالت ضدضربه پیدا کردیم؛ میتوانیم به شکلهای مختلف با تحریمها مقابله کنیم: یا با دور زدن تحریمها - که شگرد خوب و جالب و ظریفی است و خوب است که دولت و ملت این شگرد را به کار ببرند - یا از جهت رو آوردن به ظرفیتهای درونیای که کار بنیادی و زیربنائی است و حتماً باید انجام بگیرد و تا حالا هم انجام گرفته. پس هدف دشمن، زمین زدن جمهوری اسلامی است؛ یعنی زمین زدن ایران اسلامی؛ یعنی زمین زدن ملتی که با حضور خود، با پشتیبانی خود، با حمایت خود، این نظام را تا امروز پیش برده و رشد داده و رونق داده. مربوط به :بیانات در مراسم بیست و دومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1390/03/14 عنوان فیش :برنامهریزی ده ساله دشمن برای فروپاشی نظام اسلامی در سال 78 و 88 کلیدواژه(ها) : مردم ایران, فتنه, حماسه نهم دی, نقشه دشمن, آمادگی برابر دشمن, حادثه ۱۸ تیر ۷۸, فتنه ۸۸, نه دی 1388, اهانت به امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), نقشه دشمن, آمادگی مردم, حضور مردم در صحنه, اتکای نظام اسلامی به مردم, وفاداری به انقلاب, حمایت مردم از نظام اسلامی, نه دی 1388 نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دشمنان ما تصور میکردند با رحلت امام، آغاز فروپاشی این نظام مقدس کلید زده خواهد شد. آنها خیال میکردند امام که رفت، بتدریج این شعله خاموش خواهد شد، این چراغ خاموش خواهد شد. بعد، مراسم تشییع جنازهی امام، آن احساسات مردم، آن حرکت عظیم مردم در حمایت از کاری که خبرگان کردند، اینها را مأیوس کرد. یک برنامهریزی ده ساله کردند - این تحلیل من است، این به معنای اطلاع نیست؛ تحلیلی است که قرائن آن را برای ما اثبات میکند - ده سال بعد امیدوار بودند که نتیجه بدهد. سال 78 که آن حوادث پیش آمد، آن کسی که این حوادث را خنثی کرد، مردم بودند. روز بیست و سوم تیر سال 78 مردم آمدند در خیابانها، توطئهی دشمن را که سالها برایش برنامهریزی کرده بودند، در یک روز باطل کردند. آن روز گذشت. موج دوم، باز یک برنامهریزی دهساله بود تا سال 88 . به نظرشان فرصتی به دست میآمد. به خیال خودشان زمینهها را آماده کرده بودند. مطالباتی هم مردم داشتند - مردمی که وابستهی به نظامند، وفادار به نظامند - فکر کردند از این مطالبات بتوانند استفاده کنند؛ لذا آن قضایای سال 88 به وجود آمد. دو سه ماه تهران را متلاطم کردند - البته فقط تهران را - دو سه ماه توانستند دلها و ذهنها را به خودشان مشغول کنند. اینجا هم مردم آمدند توی میدان. بعد از آنکه باطنها ظاهر شد، در روز قدس مردم دیدند که اینها حرف دلشان چیست، در روز عاشورا فهمیدند که اینها عمق خواستههاشان تا کجاست، مردم عزیز ما به میدان آمدند و حماسهی نُه دی را به راه انداختند. نه فقط در تهران، بلکه در سراسر کشور، میلیونها نفر در روز نهم دی، بعد هم بلافاصله در بیست و دوی بهمن آمدند توی میدان، غائله را ختم کردند. این، هنر مردم است. درود به مردم ایران. درود به ملت مؤمن و مبارز و بصیر و آگاه ایران. انشاءاللَّه به توفیق الهی، مردم همین راه را و همین خط را و همین آرمان را و همین عزم و همت را تا آخر ادامه خواهند داد. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت - 1389/06/08 عنوان فیش :آباد کردن کاروانسراهای شاه عباسىِ توسط عده ای از مسئولین فرهنگی کلیدواژه(ها) : کار فرهنگی, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), نقشه دشمن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در بعضی از آن دورههای قبل - که حالا نمیخواهیم خیلی مشخص کنیم و اسم بیاوریم، لیکن چارهای هم نیست؛ انسان برای مقایسه مجبور است بگوید - میخواستند کار فرهنگی بکنند، گفتند بودجهی فرهنگی؛ بنا کردند کاروانسراهای شاه عباسىِ بین راه را به عنوان کار فرهنگی، آباد کردن! بله، آباد کردن کاروانسرای شاه عباسی چیز خوبی است، اثر باستانی هم هست؛ اما آیا کار اولویتدار فرهنگی ما همین است؟ ما که اینجور در مواجههی با فشار عظیم تبلیغات جهانی قرار داریم؛ سیاست در خدمت فرهنگ است، اقتصاد در خدمت فرهنگ است، هنر در خدمت فرهنگ است، برای فشار آوردن به فرهنگ داخلی ملت ما. آنها میدانند که اگر فرهنگ را عوض کردند، دیگر مبارزهای باقی نمیماند. اگر مبارزهی با استکبار هست، اگر میل به ایستادگی و مقابلهی با دخالت اجنبی هست، به خاطر فرهنگ است. انسان یک فرهنگی دارد، همین فرهنگ را بیایند عوض کنند، همه چیز میشود مال خودشان؛ لذا همهی فشار روی فرهنگ است. در مقابل این حرکت فرهنگی و این تهاجم عظیم فرهنگی که میخواهند روح انقلاب را، روح استقلال را، روح دین را از ما بگیرند، اولویت فرهنگی ما این است که برویم حالا فرضاً کاروانسرای شاه عباسی را آباد کنیم؟! این یعنی اشتباه کردن در تشخیص آن قلمِ کار فرهنگی؛ این یک اشکال است. مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روز ماه رمضان - 1389/05/31 عنوان فیش :بیان مواضع رهبری، به صورت علنی کلیدواژه(ها) : قتلهای زنجیره ای, دوران پس از رحلت امام خمینی, نقشه دشمن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یک سؤالی هم در خلال صحبت بود، من این را گاهی بیرون هم شنفتهام. میگویند آیا ما هم باید مثل رهبری موضع بگیریم یا نه؟ خوب، رهبری یک تکلیفی دارد، ما یک تکلیف دیگر داریم. ببینید، نبادا کسی تصور کند که رهبری یک نظری دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمی مطرح میشود، در خفا به بعضی از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجراء کنند؛ مطلقاً چنین چیزی نیست. اگر کسی چنین تصور کند، تصور خطائی است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیرهای انجام داده. نظرات و مواضع رهبری همینی است که صریحاً اعلام میشود؛ همینی است که من صریحاً اعلام میکنم. چند سال قبل که یک قتلی اتفاق افتاده بود و دشمنان جنجال کردند، تبلیغات کردند و گفتند اینها فتوا داشتند، دستور داشتند، و میخواستند یک جوری پای رهبری را میان بکشند، توی نماز جمعه گفتم: اگر من یک وقتی اعتقاد پیدا کنم که یک نفری واجبالقتل است، این را توی نماز جمعه علنی خواهم گفت. نه جایز است، نه شایسته است که مواضع دیگری غیر از آنچه که رهبری به صورت علنی و صریح به عنوان مواضع خودش اعلام میکند، وجود داشته باشد؛ نه، همینی است که دارم میگویم. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1389/05/27 عنوان فیش :شدت گرفتن تهدید نظامی آمریکا علیه ایران در دوره ریاست جمهوری كلينتون کلیدواژه(ها) : تهدید نظام اسلامی, نقشه دشمن, آمادگی برابر دشمن, تهدید نظامی نظام اسلامی, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), تهدید نظامی نظام اسلامی, تاریخ دشمنیهای ایران و امریکا, تاریخ دشمنی آمریکا با ایران, اکبر هاشمی رفسنجانی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [دشمن] برنامههایش اینهاست: فشار اقتصادی، تهدید نظامی، جنگ روانی برای اثرگذاری بر روی افكار عمومی؛ هم در داخل كشور، هم در سطح بینالمللی؛ اینها كارهائی است كه دارند میكنند... خوب، این تدابیر جبههی مقابل ما، تدابیرِ در واقع دشمن ما، هیچكدام جدید نیست. به نظر من یكی از نكاتی كه باید به آن توجه كرد، این است كه هیچكدام از اینها جدید نیست، كه بیسابقه باشد. تحریمها سابقهی سی ساله دارند و تهدید نظامی هم در همهی دورههای قبل از این دوره وجود داشته است. بنده به شما عرض میكنم و بیشتر از همه كس من میدانم؛ در دورهی به نظرم ریاست جمهوری كلینتون بود كه تهدید نظامی بهقدری شدید بود كه رئیس جمهور محترم آن روز به من غالباً این را میگفت كه مثلاً بیائیم فكری بكنیم، كاری بكنیم؛ حیف است كه بیایند حمله كنند، كارهائی را كه انجام دادیم، ساخت و سازهائی را كه انجام دادیم، بزنند از بین ببرند؛ یعنی احتمال حمله كم نبود؛ تهدید میكردند و میگفتند. در همین دورهی ریاست جمهوری قبل از دورهی نهم، تهدیدهای نظامی گاهی بهقدری شدید میشد و تكرار میشد از طرف دشمن كه حسابی دستاندركاران داخلی را دچار رعب میكرد. جلساتی وجود داشت كه حالا فراوان خاطراتی از آن وقت ما داریم؛ من از آن وقت یادداشتهائی دارم. تهدید نظامی همیشه بود؛ اینجور نبود كه وجود نداشته باشد. مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاههای استان یزد - 1386/10/13 عنوان فیش :نمونههایی از تلاش دشمن برای ایجاد يأس و مانعتراشی در روند پیشرفت کشور کلیدواژه(ها) : اعتماد به نفس ملی, پیشرفت علمی ایران, خانواده در غرب, بحران غرب, انحطاط غرب, نقشه دشمن, یأسپراکنی دشمن, مسئله هستهای ایران, منافع انرژی هسته ای, صنعت سیلوسازی, سدسازی, تاریخ پیشرفت علمی جمهوری اسلامی, خودکفایی, جهاد خودکفایی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : سه مانع اصلی در راه فرایند اعتماد به نفس و به ثمر رسیدنش وجود دارد كه ما باید متوجه این سه رخنه باشیم. این سه رخنه میتوانند فرایند اعتماد به نفس ملی و منتهی شدن آن به پیروزیهای پیدرپی و رسیدن به آرمانها را مخدوش كنند. اول، ایجاد یأس است؛ تیره كردن افق، به رخ كشیدن فاصلههای علمی... در مورد این مسئلهی اول كه پراكندن نومیدی و یأس است، من اصرار دارم شما جوانها بیشتر فكر كنید، تأمل كنید و نشانههایش را ببینید. همین الآن دارند این كار را میكنند؛ یك عدهای هم برای آنها و از زبان آنها و از حنجرهی آنها به نفع آنها حرف میزنند. حالا این چند مورد را ببینید: یكی از آنها مسئلهی انرژی هستهای است. در داخل كشور خودمان جنجال راه انداختند كه آقا انرژی هستهای هزینهی بدون سود است؛ چرا دارید این كار را میكنید؟ حالا تبلیغات جهانی كه این مسئله را كاملًا دنبال میكرد و هنوز هم میكند؛ اما در داخل كشور خودمان از اولی كه این مسئلهی هستهای مطرح شد، از پنج شش سال قبل از این تا حالا مرتباً این مطلب را گفتهاند و تكرار كردهاند. حتّی عدهای نامه نوشتند و گفتند آقا ما فیزیكدانیم. اینكه میگویند ما توانستهایم دستگاههای سانتریفیوژ را راه بیندازیم، اصلًا واقعیت ندارد! به قدری قرص این را گفتند كه ما مجبور شدیم افرادی را بفرستیم و بگوئیم بروند بازرسی كنند، درست ببینند؛ نكند كه همینی كه اینها میگویند، باشد. این، مال پنج شش سال قبل است. رفتند، آمدند گفتند نه آقا! كار، بسیار خوب، صحیح، علمی و محكم دارد انجام میگیرد. اول گفتند نمیشود، نمیتوانیم؛ بعد كه دیدند توانستیم، گفتند آقا این هزینهای است كه سود ندارد، فایدهای ندارد. بنده در سخنرانی عمومی عید نوروز سال گذشته مفصل در بارهی این صحبت كردم و نمیخواهم تكرار كنم. چطور فایدهای ندارد؟ ما برای بیست سال دیگر حداقل بایستی بیست هزار مگاوات برق از انرژی هستهای به دست بیاوریم. برآوردی كه برای مصرف انرژی در كشور و تولید برقِ مورد نیاز كردهاند، حداقل بیست هزار مگاوات باید از طریق انرژی هستهای باشد؛ و الّا ما باید برق را از دیگران گدائی كنیم؛ یا اگر نتوانستیم گدائی كنیم، یا ننگمان آمد، یا به ما ندادند، از خیر چیزهائی كه با نیروی برق میچرخد، باید بگذریم؛ از كارخانه، از تولید، از بسیاری از ابزارهای پیشرفت. خب، ما كِی شروع كنیم تا بتوانیم بیست هزار مگاوات را بیست سال دیگر به دست بیاوریم؟ الآن اگر دیر هم نشده باشد، قطعاً زود نیست. ممكن است دیر هم شده باشد. ببینید چه مغالطهی عجیبی است كه «آقا احتیاج نداریم»! یا میگویند: شما نیروگاه هستهای كه نمیتوانید بسازید؛ این اورانیومهای غنیشدهی سه چهار درصد را برای چه میخواهید؟ باز بحث «نمیتوانید» است. چرا نمیتوانیم؟ ملتی كه بدون كمك و بدون استاد توانست یك چنین مراكز عظیم غنیسازی را به وجود بیاورد، چرا نتواند نیروگاه بسازد؟ باید بتوانیم. چرا نتوانیم؟ یك روزی میگفتند: شما نمیتوانید نیروگاه بخاری هم بسازید. من یادم هست دورهی ریاست جمهوری خود من بود؛ نیروگاهی بود كه در زمان رژیم گذشته شروع شده بود، نصفهكاره مانده بود. میآمدند میرفتند تا دلالهای بینالمللی از یك كشوری بیایند آن را درست كنند. بعضیها هم میگفتند ما در داخل میتوانیم درست كنیم. ما چند نفر از مسئولین مرتبط با این مسائل را در دفتر ریاست جمهوری خواستیم- چند تا از رؤسای كشور را- نخستوزیر و دیگران را هم دعوت كردیم تا بحث كنیم. اینها آمدند گفتند: آقا امكان ندارد كه ما بتوانیم آن نیروگاه را- كه نزدیك تهران هم هست- به آخر برسانیم و افتتاح كنیم. این، قضاوت آنها بود. گفتند: اصلًا امكان ندارد؛ حتماً بایستی خارجی بیاید. ما خارجی را نیاوردیم؛ متخصص داخلی رفت آن را كامل كرد، درست هم كرد، الآن هم سالهاست كه دارد برق میدهد و از تولید او دارد كشور استفاده میكند. اول انقلاب جهاد سازندگی میخواست سیلو بسازد. میدانید سیلوهای ما را در دوران طاغوت، شورویها میساختند. رژیم طاغوت گندم را از آمریكا میگرفت، سیلویش را شوروی میساخت! سیلو ظاهرش ساده است، اما نسبتاً فناوری پیچیدهای است. جهاد سازندگی گفت میخواهیم سیلو بسازیم؛ از اطراف صدا بلند شد كه آقا نمیتوانید؛ بیخود خودتان را معطل نكنید، سرمایهی كشور را هم به باد ندهید. یك نمونهی سیلوی كوچكی در خوزستان ساختند كه بنده آن وقت رفتم بازدید كردم. امروز كشور جمهوری اسلامیِ شما یكی از سیلوسازهای درجهی یك دنیاست؛ جزء كشورهای سیلوساز برجستهی درجهی یك است. یكی از سدهای نزدیك تهران آب میداد. گفتند بروند این را درست كنند؛ گفتند خود كمپانی سازندهی این سد باید بیاید؛ رفتند آوردند. این هم مربوط به اوائل ریاست جمهوری ماست. میگفتند: مگر ما میتوانیم سد درست كنیم؟ همین تلقیناتِ گذشته بود. جوانهای ما همت كردند، رفتند سراغ سدسازی. امروز كشور جمهوری اسلامی به فضل الهی بهترین سدساز این منطقه است. در منطقهی ما هیچ كشوری مثل جمهوری اسلامی مسلط بر ساختن سدهای بزرگ- چه سد بتونی، چه سد خاكی- نیست. سدهائی كه ما ساختیم، از مشابههای خودش كه زمان طاغوت به وسیلهی شركتهای خارجی ساخته شده، بهتر و با ظرفیت بیشتر و البته با هزینهی بسیار بسیار كمتر است؛ كار خودمان هم هست. چرا نمیتوانیم؟ نخیر، نیروگاه هستهای هم میتوانیم بسازیم؛ باید بسازیم. امروز شروع بكنیم، چند سال دیگر جواب خواهد داد. چند سال دیگر شروع بكنیم، چند سال بعدش جواب خواهد داد. اگر شروع نكنیم، عقب میمانیم. امروز اگر غنیسازی را شروع نمیكردیم، بایستی ده سال بعد، بیست سال بعد بالاخره شروع میكردیم. میگویند آقا روسها كه به شما اورانیوم غنیسازیشده میدهند، سوخت نیروگاه هستهای میدهند؛ خودتان میخواهید چه كار كنید؟ این از آن حرفهائی است كه این آقای رئیسجمهور محترم كمدان آمریكا هم اخیراً بیان فرمودند، كه خب روسها كه دارند میدهند، ایران میخواهد چه كار كند! اینجا هم یك عدهای كه نه به قدر او محترمند، نه به قدر او كمدانند، همان حرف را تكرار كردند كه آقا روسها كه دارند میفروشند. دیدید دیگر؛ محمولهی اول آمد، محمولهی دوم آمد؛ دیگر شما میخواهید چه كار كنید كه خودتان غنیسازی كنید؟ این مثل این میماند كه به كشوری كه ذخائر نفتیِ زیر زمینش پر است، بگویند آقا چرا چاه میزنی؛ خب برو نفت را بخر از بیرون بیاور! یعنی كشوری كه دارای ذخائر نفتی است، بشود واردكنندهی نفت! چقدر خندهآور است. اگر یك روزی دلشان نخواست این سوخت را بدهند، یا گفتند به این قیمت میدهیم، یا گفتند به این شرط میدهیم، ملت ایران ناچار است قبول كند. ببینید، اینها آن چیزهائی است كه اگر چنانچه توجه كنید، خواهید دید همان نقشهی ایجاد یأس دشمن است كه حالا یك كار به این عظمت انجام گرفته- مسئلهی انرژی هستهای- این همه در بارهاش مردم شادی و خوشحالی كردند، آقا در بیاید كه: چرا شما بیخود مملكت را به این چالشهای اینچنینی میكشانید، برای خاطر یك چیز كماهمیتِ انرژی هستهای؟! ببینید، این همان ایجاد یأس است؛ این همان چیزی است كه شما باید مراقبش باشید. این یكی از آن رخنههاست كه اعتماد به نفس ملی را ضربه میزند. مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکلهای مختلف دانشجویی - 1385/07/25 عنوان فیش :حمایت سرویسهاى جاسوسى امریکا و اسرائیل از گروههاى دانشجویى تودهایها کلیدواژه(ها) : یارگیری دشمن, نقشه دشمن, تاریخ دشمنی آمریکا با ایران, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), تشکلهای دانشجویی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دشمن به طور ویژه، بر روى جریانهاى دانشجویى، سرمایهگذارى میکند؛ تا بتوانند در محیطهاى دانشجویى نفوذ و رخنه کنند و براى خودشان سربازانى را در آنجا تدارک ببینند. این کار با نامهاى مختلف دارد انجام میگیرد. امروز سرویسهاى جاسوسى امریکا و اسرائیل حتّى حرفى ندارند که به تشکلهایى در دانشگاههاى ایران کمک مالى بکنند که این تشکل به حسب ظاهر، وابستهى به تودهایهاى سابقند. این در دانشگاههاى شما وجود دارد. مجموعهها و گروههاى دانشجویى که تشکیلدهندگان و تغذیهکنندگان اینها همین تودهایهاى چند سال قبل از این هستند - که یک مدتى هم به تلویزیون آمدند و توبه و انابه و گریه کردند و از بزرگان نظام طلب بخشش کردند - امروز بعد از آنکه اردوگاه مارکسیزم بهکلى متلاشى شده و غلط بودنِ آن حرفها، ایدهها و فکرها، با آن فلسفهنماها، بر همه ظاهر و مبرهن شده و دیگر وجود این جریان چپ، معنایى ندارد؛ اما در عین حال مىبینیم که اینها را نگه میدارند و حفظ میکنند؛ چون احتیاج دارند؛ یعنى براى معارضهى با جریان دانشجویى اصیل و سالم - که همان جریان اسلامى و پایبند به معنویت و مفتخر به ایرانى بودن خود است - حاضرند زیر هر نامى، دانشجو را فعال کنند؛ زیر نام تودهاى، سلطنتطلب و نامهاى گوناگون. شماها باید متوجه باشید. مربوط به :بیانات در دیدار مردم کاشان و آران و بیدگل - 1380/08/20 عنوان فیش :نقش برجسته آیت الله کاشانی در نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران کلیدواژه(ها) : سید ابوالقاسم کاشانی, آشنایی با تاریخ, ملی شدن صنعت نفت, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, قیام سی تیر, دخالتهای انگلیس در ایران, دخالتهای انگلیس در ایران, عملکرد استعمار انگلیس در ایران, کودتای 28 مرداد, مبارزات ضد استعماری علما, انقلاب مشروطه, انقلاب مشروطه, انحراف مشروطه, انقلاب مشروطه, انحراف مشروطه, تاریخ نهضت مشروطیت, کنارهگیری علما از نهضت مشروطیت, عبرتهای تاریخ, جدایی دین از سیاست, مایوس شدن مردم, جدایی سیاست از روحانیت, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, قیام سی تیر, تجربیات انقلاب اسلامی, نقشه دشمن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آیةاللَّه کاشانی کسی است که اگر او نبود، نهضت ملی شدن صنعت نفت یقیناً در این کشور به وقوع نمیپیوست. من به جوانان عرض میکنم، با تاریخ گذشتهی نزدیک کشورتان آشنا شوید؛ چون یکی از راههای فریب و اغواگری، تحریف تاریخ است که امروز متأسفانه این کار بهوفور صورت میگیرد. مرحوم کاشانی کسی است که به کمک او دکتر مصدّق و دیگر سرانِ نهضت ملی شدن صنعت نفت توانستند حمایت مردم را به این حرکت جلب کنند؛ والاّ حمایت مردم جلب نمیشد. کسی مصدّق را نمیشناخت؛ کسی معنای ملی شدن صنعت نفت را نمیدانست؛ تودههای عظیم مردم که رأی و حضور و اقدام آنها در تحوّلات اجتماعی تعیین کننده است، در جریان وارد نبودند و برای آنها توضیح داده نشده بود. دستگاه دربار که مخالفت چیزفهمیِ مردم بود، خودش هم عامل دست انگلیسیها بود. روشنفکران و سیاسیّونی که جهت حرکتشان این بود، وسیله و راهی نداشتند و مردم به آنها اعتماد نمیکردند. مرحوم آیةاللَّه کاشانی وارد میدان شد. سابقهی این مرد را، علما میشناختند و مردم ایران هم به او ارادت داشتند. او کسی بود که به وسیلهی قشون غاصبِ مداخلهگرِ انگلیس در ایران، از کشور تبعید شده بود. شما ببینید آن روز وضع کشور چگونه بود. امروز به استقلال سیاسی ملت ایران نگاه کنید، ببینید هیچ قدرتی در دنیا نمیتواند هیچگونه موضعگیریای - حتّی موضعگیری زبانی - را بر دولتمردان ما تحمیل کند؛ اما آن موقع چنین بود که یک دولت بیگانه در دنبالهی جنگ بینالملل دوم - که انگلیسیها و امریکاییها و روسها در زمان حکومت محمد رضای پهلوی از چند طرف وارد کشور ما شده بودند - به خودش جرأت میداد که یک عالم دینی را به خاطر مخالفت با سیاست انگلیس بگیرد و به خارج از کشور تبعید کند! البته قبلاً او را در قلعهی فلکالافلاک خرمآباد زندانی کردند، که من رفتم آن سلولی را که میگفتند مرحوم آقای کاشانی در آنجا زندانی بود، از نزدیک دیدم. وقتی که از تبعید به تهران برگشت، امواج احساسات و ارادت مردم نسبت به این روحانی مجاهد و مبارز، چنان توفانی به راه انداخت که همهی دشمنان را پس زد و انگلیسیها و دیگران حساب کار خود را کردند و فهمیدند که مبارزه با این عالم روحانی به جایی نخواهد رسید. بعد، مرحوم آیةاللَّه کاشانی به عنوان نمایندهی مردم تهران و رئیس مجلس آن روز، پشتیبان طرح ملی شدن صنعت نفت شد. نمایندگان مرحوم آیةاللَّه کاشانی به سرتاسر کشور مسافرت میکردند. من خودم آن وقت نوجوان بودم. نمایندهی مرحوم آیةاللَّه کاشانی به مشهد آمد و منبر رفت. او چنان دلهای مردم را مثل مغناطیس به خود جذب میکرد که هیچ عامل دیگری نمیتوانست جای این حرکت را بگیرد. و به این ترتیب در سال 1329 شمسی - یعنی پنجاه و یک سال قبل که شروع نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران است - مردم طرفدار ملیشدن صنعت نفت ایران شدند و علیرغم اینکه محمدرضا موافق نخستوزیری مصدّق نبود، به پشتیبانی حمایت مردمی، مصدّق نخستوزیر شد. اگر مرحوم آیةاللَّه کاشانی این حمایت عظیم مردمی را برای مصدّق به وجود نمیآورد، او نخستوزیر نمیشد. بعد در سال 1331 که ضدّ حملهی دربار علیه مصدّق شروع شد و او از نخستوزیری برکنار گردید، فقط یک عامل توانست مجدّداً قدرت را به مصدّق برگرداند و او مرحوم آیةاللَّه کاشانی بود. اینها جزو واضحات تاریخ است؛ جزو حوادثی است که کسانی که آن روز بودند، دیدهاند و از قضایای آن خبر دارند و بهروشنی میدانند چه گذشته است؛ لیکن عدّهای عمداً اینها را کتمان میکنند و نمیگذارند این حرفها به گوش نسل حاضر برسد؛ که البته مقاصدشان معلوم است. وقتی شاه، قوامالسلطنه را به جای مصدّق به نخستوزیری انتخاب کرد، مرحوم آیةاللَّه کاشانی در مقابل قوامالسلطنه اعلامیه داد؛ مردم کفن پوشیدند و در تهران و شهرهای دیگر به خیابانها آمدند؛ لذا قوامالسلطنه سه روز بیشتر نتوانست به عنوان نخستوزیر بماند. اصلاً مگر میشد در مقابل امواج عظیم مردم که آیةاللَّه کاشانی راه انداخته بود، مقاومت کرد؟ لذا قوامالسلطنه کنار رفت و دوباره مصدّق بر سرِ کار آمد. انگلیسیها نفت ایران را مِلک شخصی خود به حساب آورده بودند و دهها سال استفادهی غاصبانه میکردند و مال ملت ایران را تقریباً مفتِ مفت میبردند و دربار سلطنت هم برای اینکه چهار روز بیشتر به حکومت ننگین خود ادامه دهد، با انگلیسیها همکاری میکرد. اما این بساط را نهضت ملی شدن صنعت نفت به هم زد، که عامل و سرچشمهی اصلی جوشش در این نهضت، همین مرد بزرگ و شجاع بود: مرحوم آیةاللَّه سید ابوالقاسم کاشانی. بخش بسیار مهم این ماجرا این است که الان عرض میکنم و این مطلبی است که میخواهم بخصوص جوانان ما به آن توجّه کنند. دشمن فهمید که راز پیروزی ملت ایران چیست؛ لذا درصدد برآمد تا سیاسیّون و سردمداران دولتی را از روحانیت و دین جدا کند. آنها را از آیةاللَّه کاشانی جدا کردند و بینشان فاصله انداختند و متأسفانه موفّق هم شدند. از سی تیر 1331 که مرحوم آیةاللَّه کاشانی توانست ملت ایران را آنطور به صحنه بیاورد، تا 28 مرداد 1332 که عوامل امریکا در تهران توانستند مصدّق را سرنگون و تمام بساط او را جمع کنند و مردم هیچ حرکتی از خود نشان ندادند، یک سال و یک ماه بیشتر طول نکشید. در این یک سال و یک ماه، با وساطت ایادی ضدّ استقلال این کشور و با توطئهی دشمنان این ملت، دکتر مصدّق مرتّب فاصلهی خود را با آقای کاشانی زیاد کرد، تا اینکه مرحوم آیةاللَّه کاشانی چند روز قبل از ماجرای 28 مرداد نامه نوشت - همهی این نامهها موجود است - و گفت من میترسم با این وضعی که دارید، علیه شما کودتا کنند و مشکلی به وجود آورند. دکتر مصدّق گفت: من مستظهر به پشتیبانی مردم ایران هستم! اشتباه او همینجا بود. ملت ایران را سرانگشت روحانیت - کسی مثل آیةاللَّه کاشانی - وادار میکرد که صحنهها را پُر کند و به میدان بیاید و جان خود را به خطر بیندازد. در 28 مرداد که کاشانی منزوی و خانهنشین بود - و در واقع دولت مصدّق او را منزوی و از خود جدا کرده بود - عدم حضور او در صحنه موجب شد که مردم نیز در صحنه حضور نداشته باشند؛ لذا کودتاچیهای مأمور مستقیم امریکا توانستند بیایند و بهراحتی بخشی از ارتش را به تصرّف درآورند و کودتا کنند. یک مشت اوباش و الواط تهران را هم راه انداختند و مصدّق را سرنگون کردند. پس از آن، دیکتاتوریِ محمدرضاشاهی به وجود آمد که بیستوپنج سال این ملت زیر چکمههای دیکتاتوری او لگدمال شد و ملی شدن صنعت نفت هم در واقع هیچ و پوچ گردید؛ چون همان نفت را به کنسرسیومی دادند که امریکاییها طرّاحی آن را کردند. هرچه دشمن خواست، همان شد؛ به خاطر جدا شدن از روحانیت و دین. اینها عبرت است. شبیه همین قضیه در صدر مشروطیت اتفاق افتاد. آنجا هم کار را مردم کردند و حضور آنها بود که مشروطیت را بر حکّام مستبد قاجار تحمیل کرد؛ والّا مظفرالدین شاه کسی نبود که مشروطیت را قبول کند؛ حضور و فشار مردم او را مجبور کرد که مشروطیت را بپذیرد. روحانیون و علمای بزرگ، مردم را به صحنه آورده بودند. بعد از آنکه مشروطیت به وجود آمد، جمعی از روشنفکران خودباخته در مقابل انگلیس، با تبلیغات و روزنامهها و روشهای خود، کاری کردند که روحانیت و مردم متدیّن را نسبت به نهضت مشروطیت بدبین و مأیوس کردند. نتیجه این شد که در ابتدا یک دیکتاتوری توأم با هرج و مرج، چند سال بعد هم دیکتاتوری سیاه دوران رضاخان بر این ملت مسلّط شد. این دو واقعه، دو تجربه است که البته هر کدام تحلیل و داستان جداگانهای دارد. من از اینکه میبینم جوانان ما از این قضایا بیاطّلاعند، رنج میبرم. همیشه اطّلاع از آنچه که دشمن در گذشته عمل کرده است، موجب میشود که انسان ترفندهای دشمن را در زمان خودش هم بداند. البته روشها عوض میشود. شما میبینید که در مبارزات ورزشی هم مربّیان مینشینند و عملکرد فلان تیم رقیب را با دقّت نگاه میکنند تا روشهای او را بشناسند. ملت ایران در طول صد سال اخیر اقلاً در دو قضیهی مهم قبل از انقلاب اسلامی با امریکا و انگلیس روبهرو شده است. یک قضیه، قضیهی مشروطیت است؛ یک قضیه، قضیهی نهضت ملی شدن صنعت نفت است. در هر دو قضیه، آنها ترفندی زدند و ملت ایران را از لذت بردن از پیروزی خود محروم کردند و یک دیکتاتوریِ سخت و سیاه را در هر کدام از این دو مقطع در کشور به وجود آوردند. ماجرای سوم، ماجرای انقلاب اسلامی بود که امام هشیاری بهخرج داد و نگذاشت. عدّهای اوّلِ انقلاب به تلقینِ همان دشمنان، تبلیغ میکردند که بسیار خوب، امام آمد، انقلاب را پیروز کرد، مردم را به صحنه آورد و دولت جمهوری اسلامی تشکیل شد؛ کار امام دیگر تمام شد؛ امام به قم برود و مشغول درس و بحث و کارهای خود باشد! معنایش این بود که همان کاری که در مشروطیت شد، در انقلاب اسلامی هم بشود. امام بزرگوار ما، ملت مؤمن، مبارزان آبدیدهای که تجربههای تاریخی را داشتند و بزرگان سیاستمدار انقلاب که میفهمیدند چه میکنند و دشمن از کدام منفذ ممکن است هجوم و حملهای دوباره به این کشور بکند، ترفند دشمن را فهمیدند. قانون اساسی تدوین شد و امام بزرگوار در همهی جریان کار، بر استحکام این پایه اشراف و نظارت داشت. در طول این مدت، مردم در کنار حقایق دینی و پرچمداران معرفت دینی باقی ماندند. جوانان ما به جای اینکه طبق خواستهی دشمن، به حقایق و زیباییهای معرفت دینی و به برجستگیهای اسلامی که پرچم عدالت را در دنیای امروز بلند کرده است، پشت کنند، از همهی قشرهای دیگر آگاهانهتر و با اصرار بیشتر، پرچم اسلام و اسلامخواهی را در کشور برافراشته و به دست گرفتهاند. مردم و جوانان ما نگذاشتند فرمول قدیمی دشمن، در انقلاب اسلامی تحقّق پیدا کند. این فرمول چیست؟ قدم اوّل، جدایی دستگاه سیاست و نهضت از دین و روحانیت است. قدم دوم، مأیوس شدن مردم از تحوّلی که به وجود آمده است؛ مثل مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت. مأیوس شدن مردم موجب میشود که در صحنه حضور نداشته باشند. قدم سوم، در غیاب مردم، پدید آمدن یک دیکتاتوری ظالمانه و بیرحم و در مشت دشمن و استکبار و استعمار قرار گرفتن است. در تحوّلاتی که دین نقشی نداشته است، راحت توانستهاند این فرمول را پیاده کنند: مردم را مأیوس کنند؛ آنها را از صحنه دور کنند؛ در غیاب آنها هر کاری که میخواهند بکنند و عوامل مورد نظر خود را سر کار بیاورند. در ایرانِ پس از انقلاب اسلامی نتوانستند این کار را بکنند؛ نتوانستند عنصر دین را از اساس حکومت جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی جدا کنند؛ نتوانستند مردم را مأیوس کنند؛ مردم در صحنه ماندند و تا مردم در صحنه هستند، دشمن مجال هیچ تحرّک واقعی و حقیقی را در کشور ما ندارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان - 1379/09/17 عنوان فیش :اخراج گروهک ها از دانشگاه تهرن توسط جوانهای دانشجو و مردم کلیدواژه(ها) : نقشه دشمن, حضور گروهکهای مسلح در دانشگاهها, ارتباط آیت الله خامنه ای با دانشجویان, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دشمنان اسلام و دشمنان ایران و دشمنان سربلندی این کشور همیشه میخواستند مانع شوند از اینکه نسل جوان این کشور در میدان تحرّک علمی، همراه با تعهّد ایمانی حرکت کند و به جایی برسد و کشور خودش را به جایی برساند. اینها همیشه در مقابل نسل جوان، لجنزار ایجاد میکردند و لغزشگاه بهوجود میآوردند. البته پشتوانهی غرایز هم وجود دارد. گاهی پیرها هم در مقابل بعضی از وسوسهها دچار لغزش میشوند؛ جوان که جای خود دارد. همیشه هم از این چیزها بوده است. لذا قبل از انقلاب، بعد از انقلاب، در اوایل انقلاب، همهی گروههایی که با اسلام و انقلاب و نظام اسلامی مخالف بودند، بر روی دانشگاه متمرکز شدند؛ بلکه بتوانند محیط دانشگاه را تصرف کنند؛ بلکه بتوانند جوانها را به سمتی بکشانند؛ بلکه بتوانند انقلاب اسلامی و نظام اسلامی و این حرکت عظیمِ پُرجاذبهی اسلامی را از طرفدارانِ جوانِ فرزانهی اهل فکرِ دارای آیندهی علمی محروم کنند. از اینرو در دانشگاه کارهای زیادی کردند؛ البته اکثر شما یقیناً آن را به یاد ندارید؛ اما برای من مثل همین دیروز است که آن را میدیدم. آن زمان هم دانشجویان مؤمن، دانشجویان خوب، دانشجویان اصیل و قشر فعّال دانشجو، در مقابل آن فریبخوردهها، مهمترین نقش را بر عهده گرفتند. در همین خیابان غربی دانشگاه تهران، قدم به قدم تابلو زده بودند و گروهکهای گوناگون - تعبیر گروهک هم آن وقت پیدا شد - با نامهای مختلف هر کدام ستادی داشتند! در داخل دانشگاه هم اتاقهای مشخّصی را از دانشکدههای گوناگون به خودشان اختصاص داده بودند و آنجا را اوّل مرکز مباحثات سیاسی و کارهای حزبی خودشان قرار داده بودند، بعد هم به اسلحهخانه تبدیل کرده بودند! بنده در یکی از روزهای هفته به مسجد دانشگاه تهران میرفتم و ظهرها نماز میخواندم؛ بعد از نماز هم سخنرانی مختصری میکردم و پاسخ سؤالات دانشجویان را میدادم. این برنامهی هر هفتهی من بود. یک روز نزدیک ظهر بود که به طرف دانشگاه حرکت کردم. به دانشگاه که رسیدم، دیدم خلوتِ خلوت است. چند نفر از بچههای مؤمن که آنجا بودند، آمدند به محافظان من گفتند نگذارید فلانی به دانشگاه بیاید؛ خطر ناک است! من گفتم نه، ما قرار داریم. روز یکشنبه است و من باید بروم و برنامهی مسجد دانشگاه را تعطیل نمیکنم. بالاخره از نقطهای به مسجد دانشگاه آمدیم و دیدیم تعداد بسیار معدودی از بچهها آنجا ماندهاند. بالاخره آمدند و ما را قانع کردند که در دانشگاه نمانیم. من از دانشگاه بیرون آمدم، آنها هم بیرون آمدند؛ بعد هم خود همین جوانهای دانشجو و مردم، اینها را از دانشگاه اخراج کردند. در آن زمان دولت اعلام کرد و امام پشتیبانی کردند و مردم به دانشگاه ریختند و سطح دانشگاه را چنان مملو از جمعیت کردند که این گروهها مثل نمکی که در آب حل شود، حل شدند. دانشگاه از دست گروهکها بیرون آمد؛ پیشروش هم خود دانشجویان بودند. محیط دانشجویی این است؛ محیط صفا، محیط صداقت، محیط صمیمیت، محیط پاسخگویی به احساسات درست. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/09/26 عنوان فیش :شباهت جبههبندی دشمنان در مقابل نظام اسلامی با جبههبندی دشمنان حکومت علوی کلیدواژه(ها) : مارقین, معاویةابن ابی سفیان, قاسطین, نقشه دشمن, خودی و غیرخودی, ناکثین, دشمنان انقلاب اسلامی, دشمنان امیرالمؤمنین(علیه السلام), دشمنان داخلی و خارجی (مخاطب), تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), تاریخ دوران حکومت حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسلام نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دشمن سه هدفِ مرحلهای و مقطعی را تعقیب میكند. اوّل، عبارت است از تخریب وحدت ملی؛ یكپارچگی ملت ایران را بشكنند و تخریب كنند. دوم، تخریب ایمان و باورهای كارساز در دل مردم؛ یعنی به تخریبِ ایمانها و باورها و اعتقاداتی كه این ملت را از یك ملت عقب افتادهی توسریخور، به یك ملت پیشرو و شجاع و میداندار در دنیا تبدیل كرد، بپردازند. این حركت، با اعتقادات و باورهایی انجام گرفت؛ بدون این باورها كه انسان حركت نمیكرد و این ملت پیش نمیرفت. دشمن میخواهد این باورها را در ذهن ملت ما تخریب كند. سوم، تخریب روح امید و تخریب آینده در ذهن مردم. پس، سه تخریب، مورد نظرِ دشمن است: تخریب وحدت ملی، تخریب باورهای كارساز و مقاومتبخش، و تخریب روح امید. اسم این تخریبها را هم «اصلاح» میگذارند! من كاری به این دوستان و خودیهای غافل ندارم؛ بحثِ من بر سر دشمن است كه سلسله جنبان این حركت، به بیرون از این مرزها مربوط است. در داخل مرزها هم كسانی كه اساس كار دست آنهاست، جزو دشمنانند؛ مثل جبههی قاسطین كه من سال گذشته در مورد امیر المؤمنین علیهالسّلام عرض كردم. در مقابلِ حكومت علوی، سه جبهه وجود داشت: قاسطین و مارقین و ناكثین. مارقین و ناكثین، جبههی داخلی و جبههی خودی بودند؛ منتها خودیهای فریب خورده و به دام افتاده یا به دام ثروتطلبی و مقامخواهی و عقدههای خودشان، یا به دام جهالتها و حماقتها و تعصّبهای خودشان اما جبههی قاسطین، جبههی دشمن بود؛ جبههی آشتیناپذیر بود؛ با علی آشتیبكن نبود. آمدند به امیر المؤمنین علیهالسّلام عرض كردند: «یا امیر المؤمنین! بگذارید جناب معاویة بن ابی سفیان چند صباحی در رأس حكومت بماند» اما حضرت فرمود: «نه؛ اگر من حاكمم، او نمیتواند استاندار این حكومت باشد؛ باید كنار برود.» آنها امیر المؤمنین علیهالسّلام را تخطئه كردند و گفتند بیسیاستی كرده است! بعضی از نویسندگان تا امروز هم میگویند امیر المؤمنین علیهالسّلام بیسیاستی كرد! اما خودشان بیسیاستند؛ امیر المؤمنین علیهالسّلام بسیار پخته عمل كرد؛ برای اینكه معاویة بن ابی سفیان، جناب طلحه و زبیر نبود كه اگر آن امتیازی را كه میخواست، به او میدادند، او ساكت مینشست؛ نه. آن جبهه، جبههی قاسطین بود؛ جبههای بود كه با جبههی علوی نمیساخت؛ در هیچ شرایطی هم نمیساخت. هرچه او عقب میرفت، این یكقدم جلو میآمد و جز در میدان جنگ، نقطهی تلاقی باهم نداشتند. امیر المؤمنین علیهالسّلام این را میدانست و لذا تا زمانی كه بر سرِ كار بود، جبههی قاسطین هیچ كار نتوانستند بكنند و همیشه شكست خوردند؛ اما وقتی امیر المؤمنین علیهالسّلام به شهادت رسید كه شهادت علی هم بهدست آن گروههای شبه خودیِ متعصّبِ عقدهایِ بدفهمِ كجفهمِ فریب خورده بود، نه بیگانهی آنچنانی آن بیگانهها قاسطین حكومت را گرفتند و با گذشت چند سال، نشان دادند كه ایدهآل آنها در حكومت چیست! حكومت «حَجّاج بن یوسف» در همین كوفه به وجود آمد؛ حكومت «یوسف بن عمر ثقفی» به وجود آمد؛ حكومت یزید بن معاویه به وجود آمد! معلوم شد كه آن جریان، اصلًا جریانی نیست كه بتواند در یك نقطه با جریان علوی تلاقی كند. امروز هم عیناً همانطور است. جبههی دشمن، غیر از آن آدم غافلی است كه خودی هم هست؛ منتها بیچاره دچار غفلت و اشتباه و فریب میشود؛ بر اثر حادثهای، عقده و كینهای پیدا میكند و در مقابل نظام میایستد؛ در مقابل سخن حق میایستد؛ در مقابل امام و راه امام میایستد. این، آن دشمن اصلی نیست؛ این یك آدم فریب خورده است؛ این یك آدم قابل ترحّم است! دشمن اصلی آن كسی است كه پشت سر این قرار میگیرد، اما خودش را نشان نمیدهد. در داخل كشور، خودش را نشان نمیدهد؛ در خارج كشور چرا؛ در جبههی جهانی، در جبههی بینالمللی، بهعنوان یك عضو وفادار سازمان جاسوسی سیای امریكا، یا موساد صهیونیستها چرا. كاملًا چهرهی او آشكار است؛ حرف هم میزند، حقایق را هم میگوید؛ انگیزههایی را هم كه او برای مبارزه با اسلام و مسلمین دارد، بیان میكند؛ اما آن دنبالهی او كه داخل كشور است، خود را دمِ چكِ اقتدار حكومت قرار نمیدهد. میداند كه این حكومت، حكومت مقتدری است؛ حكومتی است كه متّكی به آراءِ مردم است؛ متّكی به محبّت مردم است؛ متّكی به ایمان مردم است. از این حكومت میترسند و خودشان را جلو نمیدهند؛ حرفشان را با یك واسطه، با دو واسطه، با سه واسطه، از زبان آدمهای غافل میزنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/09/26 عنوان فیش :توصیه رهبری به خاتمی برای موضعگیری در برابر رادیوهای دشمن کلیدواژه(ها) : نقشه دشمن, سیدمحمد خاتمی, بنیهی انقلاب اسلامی ایران, تبلیغات دشمن, برنامه دشمن در انتخابات, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : عمده قوای حیاتی این کشور، در اختیار اسلام و انقلاب است. اساسیترین پایههای قدرت در این کشور - یعنی مردم - دلبسته اسلام و انقلاب و راه امام و ارزشهای الهی و اسلامیاند. جوان اینطور است؛ دانشجو اینطور است؛ قشرهای غیرجوان اینطورند؛ روحانیون اینطورند؛ کسبه و متوسّطین اینطورند؛ کارگران و اکثریت قشرهای مختلف مردم اینطورند؛ دستگاه اداره کننده کشور اینطور است؛ رؤسای کشور اینطورند. بحمداللَّه رؤسای کشور، رؤسای سه قوّه، در خدمت اسلام و برای اسلاممند. واقعاً خیلی چیزها را بعضیها نمیدانند؛ دشمنان هم طور دیگری قضایا را منعکس میکنند. بد نیست همه این چیزها را بدانند. دو سال قبل از این در دوم خرداد و در انتخابات ریاست جمهوری، ملت ایران حماسه بزرگی آفرید. سی میلیون نفر پای صندوقها آمدند. تا قبل از اینکه روز انتخابات شود، رادیوهای بیگانه هرچه توانستند، علیه این انتخابات حرف زدند. مرتّب گفتند تقلّب خواهد شد. مرتّب گفتند چنین خواهد شد، چنان خواهد شد؛ برای آنکه مردم را دلسرد کنند. هدفشان این بود. اگر شما به مجموعهها و بولتنهایی که اخبار رادیوهای بیگانه را در آن سه، چهار ماه منتهی به انتخابات دوم خرداد پخش میکردند، نگاه کنید، خیلی از حقایق روشن خواهد شد. طوری حرف میزدند که مردم را دلسرد کنند تا پای صندوقهای رأی نیایند؛ اما مردم به حرف دلسوزانِ خودشان گوش کردند و به وسط میدان آمدند و با سی میلیون رأی در انتخابات شرکت کردند. واقعاً حرکت خیلی عظیمی بود و موفقیّت بزرگی برای ملت ایران و برای نظام جمهوری اسلامی شد. به مجرّد اینکه این انتخابات به پایان رسید و معلوم شد که جمعیتِ زیادی آمدهاند و رئیس جمهوریِ منتخب مشخّص شد، رادیوهای بیگانه طوری لحنهایشان را برگرداندند که انگاری دوم خرداد را آنها راه انداختهاند؛ انگاری که دوم خرداد مال آنهاست! تا بهحال هم هنوز رها نکردهاند؛ تا الان هم که تقریباً دو سال و نیم میگذرد، همچنان همانطور حرکت میکنند! تبلیغات کردند و راجع به رئیس جمهوری محترممان حرف زدند و مطالبی گفتند. من این خاطره را میخواهم عرض کنم: در همان روزهای اوّل، دومِ بعد از انتخابات بود که جناب آقای خاتمی - رئیس جمهور عزیزمان - از من وقت ملاقات خواستند و آمدند با من ملاقات کردند. به ایشان گفتم من نمیدانم شما در این چند روز که گرفتار مسائل انتخابات بودهاید، فرصت کردهاید این رادیوها را گوش کنید یا نه؟ اما من گوش کردهام. این رادیوها اینطور وانمود میکنند که حرکت دوم خرداد، حرکتی بر ضدّ انقلاب، بر ضدّ امام و بر ضدّ اسلام بود! روشهای تبلیغات است؛ اینطور حرکت میکنند. من مایلم شما در همین اوّلین صحبتی که خواهید کرد، تو دهن اینها بزنید و نشان دهید که نه، قضیه اینطور نیست؛ راه، راه امام است؛ راه، راه انقلاب است. بعد از سه، چهار روز ایشان یک مصاحبه مطبوعاتی داشتند. بعد که ایشان با من مجدّداً ملاقات کردند، گفتند من در حال آن مصاحبه مطبوعاتی چیزهایی در ذهنم آماده کرده بودم که بگویم؛ اما همهاش از یادم رفت. تنها چیزی که به یادم بود، همان حرف شما بود که گفتید تو دهن اینها بزنید. ایشان در آن مصاحبه، تو دهن آنها زد. تا امروز هم بحمداللَّه رئیس جمهور، رئیس مجلس، رئیس قوّه قضایّیه و مسؤولان کشور، موضع انقلاب، موضع امام، موضع اسلام و پایبندی به ارزشهای اسلامی را هر روز تکرار میکنند. این مایه افتخار است؛ این خودش یکی از وسایل وحدتبخش است. یکی از عواملی که میتواند در سطح کشور دلها را به هم نزدیک کند، همین است. این است که بنده مکرّر عرض میکنم دلها باید با هم اُنس پیدا کند، وفاق پیدا شود و جریانها به هم نزدیک شوند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1376/10/12 عنوان فیش :دیندارتر بودن مردم نسبت به قبل از انقلاب کلیدواژه(ها) : توطئه تبلیغاتی, وضعیت اخلاقی در رژیم پهلوی, نقشه دشمن, نظام جمهوری اسلامی ایران, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اگر من بخواهم به صورت خلاصه عرض کنم که اینها[دشمنان نظام جمهوری اسلامی در تبلیغاتشان] بر روى چه چیزهایى حسّاسیت دارند، باید عرض کنم در درجه اوّل، این سه چیز است: یکى اختلاف... نقطه سوم هم بىاعتقادى مردم به اسلام و نظام و ایمان اسلامى است. این را هم به شدّت تبلیغ مىکنند. خوب؛ در داخل کشور، جوانان ما، دانشجویان ما، همین دانشگاه تهران ما، همین مسجد دانشگاه، شاهد عبادت و راز و نیاز و نماز جماعت و اعتکاف و روزهدارىِ برجستهترین جوانان این مملکت است. بهترین جوانان هر کشور، جوانانى هستند که صاحب فکر و با اندیشه باشند. قاعدتاً و غالباً در میان دانشجویان، اینطور کسانى به صورت وافر پیدا مىشوند؛ البته در بین غیردانشجویان هم اینطور جوانان خوب هستند. ولى در زمان قدیم - زمان ما که جوان بودیم - در میان دانشجویان، در دانشگاه تهران و بعضى دانشگاههاى دیگر و در همه ایران، شاید هزار نفر اعتکاف نمىکردند! در قم که مرکز دین و عبادت بود، شاید چند صدنفر طلبه اعتکاف مىکردند. معمول نبود؛ مردم دور بودند. عزیزان من! من این را همینجا بگویم که دستهایى - تبلیغات دروغین و گاهى احمقانه و گاهى خبیثانه - مىخواهند اینطور وانمود کنند که مردم در سابق، از حالا دیندارتر و با اخلاقتر بودند! این، دروغ است. سابق یعنى چه وقت؟ یعنى دویست سال قبل؟ بله، ممکن است؛ البته آن را هم ما چیزهایى شنیدهایم، ندیدهایم. آن سابقى که ما یادمان است - پنجاه سال قبل، چهل سال قبل، سىسال قبل - انسان که در ماه رمضان به شهر تهران وارد مىشد، اصلاً حال و هواى روزه در این شهر نبود! مردم راه مىرفتند و راحت سیگار مىکشیدند، غذا مىخوردند، ساندویچ مىخوردند! اصلاً کسى احساس نمىکرد که اینجا روزه است! مشهد که شهرى مذهبى بود - ما در مشهد بودیم - مردم راحت و علنى روزه مىخوردند؛ کانّه در بعضى از بخشهاى شهر، اصلاً ماه رمضان نیامده است! در مساجد - ظهر ماه رمضان در غالب مساجدى که انسان سر مىزد و مىرفتیم، مىدیدیم - پنجاه نفر، چهل نفر، حداکثر صد نفر جمعیت نشسته بودند؛ مگر این که در جایى یک منبرىِ معروفِ خوشبیانى باشد! امروز شما نگاه کنید! همهجا روزهدار است، همه جا در حال ذکر و در حال توجّه است و بهترین روزهداران از میان جوانانند. جلسات قرآن، جلسات دعا، جلسات توسّل، جلسات تضّرع و سخنرانیهاى طولانى هست. اصلاً آیا با گذشته قابل مقایسه است؟ اعتکاف نیز همینطور بود. اصلاً اعتکاف در گذشته خیلى کم بود؛ سخت بود، کار مشکلى بود. باید سه روز، روزه مىگرفتند، در مسجد مىماندند و از مسجد بیرون نمىرفتند؛ همه کس حاضر نبود. امروز جوانان ما - در دنیایى که نسل جوان روز به روز، رو به فساد بیشتر مىرود - در این مملکت، روزبهروز پاکیزهتر، طاهرتر و نورانىتر مىشوند. آن وقت تبلیغات استکبارى، این کشور و این جوانان، این دانشگاه، این دانشجو و این استاد دانشگاه و نیز این طبقات گوناگون مردم را که همه سعى مىکنند به خدا نزدیک شوند، و خودشان را بیشتر با اسلام و احکام اسلامى منطبق کنند، مىکوشد اینگونه وانمود کند که از اسلام دور شدهاند! نظام اسلامى آنچنان جوانان را تربیت کرده و آنچنان حکومتى آورده است که وقتى همه دنیا از فسادهاى اخلاقى رنج مىبرند، اینها درامانند. در کشور بزرگ امریکا، بسیارى از مصلحین و متفکّران و مردان روحانى، فریادشان از فسادى که در آنجا حاکم است، بلند است، همه مىنالند و راه علاجى پیدا نمىکنند؛ اما نظام جمهورى اسلامى در چنین شرایطى توانسته است محیطى امن و امان براى نسل جوان به وجود آورد. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1376/09/25 عنوان فیش :تلاش استعمارگران برای زایل کردن اعتقاد به مهدویت در شمال آفریقا کلیدواژه(ها) : تاریخ استعمار و عملکرد استعمارگران, عملکرد استعمارگران در آفریقا, انتظار فرج, نقشه دشمن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : این عقیده[مهدی موعود]که همه مسلمانان هم به آن معتقدند، مخصوص شیعه نیست. البته در خصوصیات و جزئیّاتش، بعضى فِرَق، حرفهاى دیگرى دارند؛ اما اصل اینکه چنین دورانى پیش خواهد آمد و یک نفر از خاندان پیامبر چنین حرکت عظیم الهى را انجام خواهد داد و «یملأاللَّه به الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً»، بین مسلمانان متواتر است. همه، این را قبول دارند. خوب؛ این عقیده از آن عقاید بسیار کارگشاست که من مختصرى راجع به آن عرض خواهم کرد. به دلیل همین که کارگشاست، دشمنان از یک طرف و البته دوستان نادان هم از طرف دیگر بر آن مىتازند. گاهى دوستان نادان، از روى نادانى و بر اثر بىتوجّهى، کارى مىکنند که هیچ دشمن دانایى به آن خوبى نمىتواند ضربه بزند! حال بحث ما در مورد دشمنان داناست که سراغ این عقیده آمدند. من سندى را دیدم که مربوط به دهها سال قبل؛ یعنى اوایل ورود استعمار به شمال آفریقاست. کشورهاى شمال آفریقا، گرایش بسیارى به اهل بیت دارند. مذهبشان هر مذهبى از مذاهب اسلامى که هست باشد؛ اما محبِ اهل بیتند. در کشورهاى سودان و مغرب و غیره عقیده به مهدویّت خیلى پُررنگ است. آن زمان که استعمار وارد مناطقِ مذکور شد - که ورود استعمار به آن مناطق در قرن گذشته است - یکى از مسائلى که مزاحم استعمار شد، عقیده به مهدویّت بود! در سندى که من دیدم، بزرگان استعمار و فرماندهان استعمارى توصیه مىکنند که ما باید کارى کنیم که عقیده به مهدویّت، بتدریج از بین مردم زایل شود! آن روز استعمارگران فرانسوى و انگلیسى در بعضى کشورهاى آن مناطق افریقایى بودند - فرقى نمىکند که استعمار از کجا باشد - استعماران خارجى، قضاوتشان این بود که تا وقتى عقیده به مهدویّت در بین این مردم رایج است، ما نمىتوانیم کشورهایشان را درست در اختیار گیریم! ببینید، عقیده به مهدویّت چقدر مهمّ است! چقدر خطا مىکنند کسانى که به اسم روشنفکرى و به عنوان تجدّدطلبى مىآیند و عقاید اسلامى را بدون مطالعه، بدون اطّلاع و بدون اینکه بدانند چهکار مىکنند، مورد تردید و تشکیک قرار مىدهند! اینها همان کارى را که دشمن مىخواهد، راحت انجام مىدهند! عقاید اسلامى اینگونه است. خوب؛ حالا چرا این کار را انجام مىدهند؟ چند خصوصیت در عقیده مهدویّت هست که این خصوصیات براى هر ملتى، به منزله خون در کالبد و در حکم روح در جسم است. یکى، امید است. گاهى اوقات دستهاى قلدر و قدرتمند، ملتهاى ضعیف را به جایى مىرسانند که امیدشان را از دست مىدهند. وقتى امید را از دست دادند، دیگر هیچ اقدام نمىکنند؛ مىگویند چه فایدهاى دارد؟ ما که دیگر کارمان از کار گذشته است؛ با چه کسى در بیفتیم؟ چه اقدامى بکنیم؟ براى چه تلاش کنیم؟ ما که دیگر نمىتوانیم! این، روح ناامیدى است. استعمار این را مىخواهد. امروز استکبار جهانى مایل است که ملتهاى مسلمان و از جمله ملت عزیز ایران، دچار روح ناامیدى شوند و بگویند: دیگر نمىشود کارى کرد؛ دیگر فایدهاى ندارد! مىخواهند این را به زور در مردم تزریق کنند. مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها - 1376/07/16 عنوان فیش :نفوذ دشمن به انجمنهای اسلامی در سالهای 58 و 59 کلیدواژه(ها) : انجمنهای اسلامی دانشجویان, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), نقشه دشمن, مرزبندی با دشمن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از میدانهای مبارزه[ دشمن علیه جمهوری اسلامی]کجاست؟ دانشگاه! اینجایی که شما [نمایندگان نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها]در آن حضور دارید.این را از این جهت میگویم که توجّه کنید حضور هوشمندانه و خردمندانه و دقیق و محاسبه شدهی شما، چقدر نقش دارد! البته همانطور که گفتم، خوشبختانه محیط دانشگاه، مجموعاً محیط خوبی است. جوانان مؤمنند و بچههایی هستند که گرایشهای دینی و اسلامی بسیار جدّی دارند. البته بعضی مجموعهها مثل انجمنهای اسلامی - نه در همهجا - مورد توجّه دشمنان قرار گرفتهاند و حتّی در بعضی از آنها مثل اوّل انقلاب، نفوذ شده است. اوایل انقلاب هم همینطور بود. اوایل انقلاب، دشمنان که دیدند انجمنهای اسلامی خیلی فعّالند - چه در دانشگاه، چه در کارخانه، چه در اینجا و آنجا - ایادی خودشان را در انجمنهای اسلامی نفوذ دادند! ما دورانی از آن را در سالهای پنجاهوهشت و پنجاهونه گذراندیم، که انجمنهای اسلامی یک حالت نفوذپذیری پیدا کرده بودند و در آنها نفوذ کردند! بعد تودهی مردمی که انجمنْ برگزیدهی آنها بود، هوشیار و حسّاس شدند و از عناصر نفوذی قطع ید کردند. حالا هم همانطور خواهد شد و باید بشود. انجمنهای بعضی از دانشگاهها انصافاً خوب، خالص و متناسب با نام انجمن اسلامیند؛ ولی بعضی جاها نه، انجمنهای اسلامی دیوارهی ضعیفی دارند و در آنها نفوذ شده است. خودِ تودهی دانشجو - این دیگر کار شما نیست، کار دانشجویان است - اینها را شناسایی و انجمنها را خالص خواهند کرد؛ چون بالاخره فرد و مجموعهی نفوذی، نمیتواند پردهی پوشش را برای طولانی مدت، بر روی خودش نگهدارد. آنچه شما باید به آن توجّه داشته باشید، داشتن مواضع صریح و شفّاف و عالمانه و خردمندانه و هوشیارانه است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پرستاران - 1376/06/19 عنوان فیش :تقسیم مبارزان به افراطی ومعتدل؛ سیاست رژیم پهلوی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, سوابق مبارزاتی آیتالله العظمی خامنهای (مدظله), تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, سیاستهای رژیم پهلوی, نقشه دشمن, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, تبعید آیت الله خامنه ای به جیرفت نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من از روز هفدهم شهریور سال 1357 خاطرهاى در ذهن دارم. قبل از آن که این حادثه خونبار در تهران اتّفاق بیفتد، سیاست رژیم ستمشاهى به دنبال این بود که مبارزان و به تبع آن ملت ایران را، به تندرو و کندرو، افراطى و معتدل تقسیم کند. این، نکته خیلى قابل توجّهى است که امروز مثل آیینهاى، همه عبرتها را به ما درس مىدهد. کسى که روزنامههاى آن وقت و اظهارات مسؤولان رژیم ستمشاهى را مطالعه مىکرد، مىفهمید که اینها مىخواهند کسانى را که در مقابل آنها هستند و مبارزه مىکنند، از هم جدا کنند. عدّهاى را که طرفداران و علاقهمندان مخلص امام بودند و راه امام را علناً اظهار مىکردند، به عنوان تندرو و افراطى و متعصّب معرفى مىکردند. در مقابل اینها هم، بعضى از کسانى را که علاقهمند به مبارزه بودند، ولى خیلى جدّى در آن راه نبودند، یا جدّى بودند، ولى دستگاه آنطور خیال مىکرد اینها جدیّتى ندارند، به عنوان افرادى که معتدلند و با اینها مىشود مذاکره و صحبت کرد، معرفى مىکردند. من در آن روز این احساس خطر را کردم. آن زمان من در جیرفت تبعید بودم. شاید روز چهاردهم یا پانزدهم شهریور بود. به یکى از آقایان معروف که در قم بود، نامهاى نوشتم و این سیاست رژیم را براى آن آقا تشریح کردم و گفتم اینها با این تدبیرِ خباثتآمیز مىخواهند بهانهاى براى سختگیرى بر مخلصان و عشّاق امام بزرگوار به دست آورند و شما را بدون اینکه خودتان بخواهید، در مقابل آنها قرار دهند. این نامه را نوشته بودم؛ اما هنوز نفرستاده بودم. روز شنبه هجدهم شهریور بود که رادیو و روزنامهها، خبر کشتار هفده شهریور را پخش کردند. فرداى آن روز، ما در جیرفت از این قضیه مطّلع شدیم. من برداشتم در حاشیه آن نامه براى آن آقا نوشتم که: «باش تا صبح دولتش بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است». آن نامه را به وسیله مسافر، براى آن آقاى محترم فرستادم. آنها شروع کردند سختگیریها را علیه مبارزان و انقلابیون حقیقى راه انداختن که نمونهاش کشتار هفدهم شهریور بود. عین همین سیاست را دشمنان ما از چند سال بعد از آغاز پیروزى انقلاب، در خارج شروع کردند که تا امروز هم ادامه دارد. مىنشینند تحلیل مىکنند که فلان کسان تندروند، متعصّبند، متحجّرند؛ فلان کسان معتدلند، فلان کسان قابل مذاکره نیستند، فلان کسان هستند! با آن برداشتهاى غلط و ناقص، پیش خودشان مىنشینند و تحلیل مىکنند و در رادیوهایشان پخش مىشود! من آنچه را که براى آگاهى ملت عزیز مىخواهم عرض کنم، این است که بدانید این همان سیاست است؛ این همان تدبیر خباثتآمیز است که هجده، نوزده سال پیش، به وسیله عوامل آنها در داخل ایران انجام مىگرفت؛ امروز هم به وسیله همان طرّاحان و سیاستگذاران در سطح جهانى، باز ناظر به نظام اسلامى و انقلاب اسلامى انجام مىگیرد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پرستاران - 1376/06/19 عنوان فیش :کشتار هفده شهریور؛ نمونهای از سختگیریها علیه مبارزان و انقلابیون حقیقی کلیدواژه(ها) : تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, قضیه هفده شهریور, نقشه دشمن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من از روز هفدهم شهریور سال ۱۳۵۷ خاطرهای در ذهن دارم. قبل از آن که این حادثه خونبار در تهران اتّفاق بیفتد، سیاست رژیم ستمشاهی به دنبال این بود که مبارزان و به تبع آن ملت ایران را، به تندرو و کندرو، افراطی و معتدل تقسیم کند. این، نکته خیلی قابل توجّهی است که امروز مثل آیینهای، همه عبرتها را به ما درس میدهد. کسی که روزنامههای آن وقت و اظهارات مسؤولان رژیم ستمشاهی را مطالعه میکرد، میفهمید که اینها میخواهند کسانی را که در مقابل آنها هستند و مبارزه میکنند، از هم جدا کنند. عدّهای را که طرفداران و علاقهمندان مخلص امام بودند و راه امام را علناً اظهار میکردند، به عنوان تندرو و افراطی و متعصّب معرفی میکردند. در مقابل اینها هم، بعضی از کسانی را که علاقهمند به مبارزه بودند، ولی خیلی جدّی در آن راه نبودند، یا جدّی بودند، ولی دستگاه آنطور خیال میکرد اینها جدیّتی ندارند، به عنوان افرادی که معتدلند و با اینها میشود مذاکره و صحبت کرد، معرفی میکردند. من در آن روز این احساس خطر را کردم. آن زمان من در جیرفت تبعید بودم. شاید روز چهاردهم یا پانزدهم شهریور بود. به یکی از آقایان معروف که در قم بود، نامهای نوشتم و این سیاست رژیم را برای آن آقا تشریح کردم و گفتم اینها با این تدبیرِ خباثتآمیز میخواهند بهانهای برای سختگیری بر مخلصان و عشّاق امام بزرگوار به دست آورند و شما را بدون اینکه خودتان بخواهید، در مقابل آنها قرار دهند. این نامه را نوشته بودم؛ اما هنوز نفرستاده بودم. روز شنبه هجدهم شهریور بود که رادیو و روزنامهها، خبر کشتار هفده شهریور را پخش کردند. فردای آن روز، ما در جیرفت از این قضیه مطّلع شدیم. من برداشتم در حاشیه آن نامه برای آن آقا نوشتم که: «باش تا صبح دولتش بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است». آن نامه را به وسیله مسافر، برای آن آقای محترم فرستادم. آنها شروع کردند سختگیریها را علیه مبارزان و انقلابیون حقیقی راه انداختن که نمونهاش کشتار هفدهم شهریور بود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان و پرسنل ارتش - 1374/01/30 عنوان فیش :تلاش دشمن برای مهره چینی در ارتش پس از پیروزی انقلاب اسلامی کلیدواژه(ها) : حضور ارتش در صحنه انقلاب, نقشه دشمن, ارتش جمهوری اسلامی, تاریخ شکلگیری و تثبیت جمهوری اسلامی, نقشه دشمن, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من بعضی از این وسوسهها و تلاشهایی را كه[دستگاههای جاسوسی] دشمن [در ارتش] كرده است به شما عرض میكنم: اوّلین كارشان این بود كه سعی كردند عناصر وفادار به خود را در مراكز حسّاس ارتش، مهره چینی كنند و بگذارند. در اوّل انقلاب، انسان وقتی به صحنهی ارتش نگاه میكرد، فرماندهان نیروها در آن چند روز اوّل، كسانی بودند كه انسان تعجّب میكرد. من یادم نمیرود كه در همین مدرسهی رفاه ایستاده بودیم؛ یك وقت دیدیم ارتشبدی با یال و كوپال وارد شد. گفتیم «ایشان كیست؟» گفتند، فرمانده فلان نیروست! تعجّب كردیم. البته بعد از اندك مدّتی، خیانت او بر دستگاههای قضایی آشكار شد و با او برخورد لازمی كه باید میكردند، كردند. چیز عجیبی بود! یك انقلاب بر یك نظام پیروز شده است؛ بعد مهرههای آن نظام آمدهاند و میخواهند در حسّاسترین مراكز این نظامِ جدید، جایگزین شوند! این وقاحت، واقعاً در منتها درجه، در چنین جاهایی مشاهده میشد. پس، این اوّلین كارشان بود. كه البته، انقلاب با این كارِ آنها برخورد كرد. فوراً خود عناصر مؤمن ارتش، خبر عناصر بیگانهای را كه در جاهای حسّاس گماشته میشدند، به مقامات انقلاب میرساندند. حقیقت این بود كه ما اشخاص را نمیشناختیم و نمیدانستیم فلانی چه كاره است، سابقهاش چیست و پروندهاش چطور است؟ لذا مؤمنین و چهرههایِ انقلابیِ ارتش، فوراً خودشان را میرساندند كه: آقا! این فرد كه فلان مقامْ ایشان را در آن مركزِ حسّاس گذاشته، سابقهاش چنین و چنان است. این خبر، فوراً به امام منتقل میشد، و گره گشوده میگردید. پس، تدبیر دشمن این بود كه ارتش را در بست به دست عناصری بسپارند كه برای آنها خودی و طبعاً با انقلاب دشمن بودند. مربوط به :بیانات در آغاز بکار دهمین گردهمایی سراسری ائمه جمعه - 1373/06/21 عنوان فیش :نبود لوازم التحریر در زمان طاغوت کلیدواژه(ها) : تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, نقشه دشمن, مقایسه عملکرد نظام اسلامی و رژیم پهلوی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شما خیال میکنید که دشمن تمام شد و رفت؟ طاغوت مُرد، اما سلسلهی طواغیتْ از دنیا نرفته است. سلسلهی طواغیت «الی یوم الوقت المعلوم» است. مبارزه برجاست. مبارزه با طاغوت، فرهنگ این جامعه بوده است و باید حفظ شود. دشمن میخواهد جلوِ این را بگیرد؛ لذا در دل و فکر شما تردید ایجاد میکند. «شما» که عرض میکنم، منظورم شما آقایان [ائمه جمعه] نیستید که البته شأنتان اجلّ است؛ بلکه مخاطبین دشمن است. دشمن میخواهد حسّاسیت در مقابل طاغوت را از شما سلب کند. حسّاسیت را که از شما سلب کرد، نتیجه چه میشود؟ نتیجه این میشود که نسلی که میآید و طاغوت را لمس نکرده است، مورد تهاجمِ دشمن قرار میگیرد. چون نمیداند که در زمان طاغوت چه پدری از این مردم در میآوردند. نمیداند که در زمان طاغوت چه کارهایی میکردند. نمیداند که در زمان طاغوت، لوازم التّحریری نبود. در جاهایی از این کشور، اصلاً خبری از علم و مدرسه و شاگرد مدرسه و کتاب و دفتر، اصلاً وجود نداشت. در بین کسانی که لازمالتّعلیم بودند، چهل درصد بیسواد وجود داشت. جاهایی بود که احدی به آنها راه نداشت که برود و اصلاً ببیند اینها چه کسی هستند؛ خبری از حال آنها بپرسد تا به نان آنها رسد، چه رسد به چیزهای دیگرشان. امروز بعد از پانزده سال، بر اثر سعی و کوشش جوانان مؤمن و مسلمان و تلاش عظیمی که انجام گرفته، زندگی تا اعماق این مملکت گسترده شده است. این همه جاده، این همه راه، این همه دهِ آباد، این همه برکات الهی تا اعماق این مملکت میرود. اما جوانی که زمان طاغوت را لمس نکرده است، نمیتواند مقایسه کند؛ چون آن زمان را ندیده است. بعضی از آنهایی هم که دیدهاند، یادشان میرود. خوب؛ اینجا جایی است که دشمن تهاجمش را شروع میکند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1371/11/06 عنوان فیش :شوروی اجازه نداد از داخل کشورش سیم خاردار عبور دهیم! کلیدواژه(ها) : تاریخ دفاع مقدس, کمبود امکانات در دفاع مقدس, تاریخ دفاع مقدس, نقشه دشمن, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : نظام جمهوری اسلامی، با دشمنان انقلاب، هرگز دلش صاف نخواهد شد. نگویند که ما امروز به فنآوری فلانجا یا علم فلانجا احتیاج داریم. من عرض میکنم که اگر دشمن درصدد دشمنی و ضربه زدن است، فنآوری و علم را با روی خوش نشان دادن و لبخند زدن، به شما نخواهد داد. دشمن، آنچه را که مورد نیاز شماست، آن وقتی به شما خواهد داد که در درون خودتان نشان بدهید میتوانید با استغنای از او، زندگی را پیش ببرید. اگر این را نشان دادید، درها به روی شما باز خواهد شد. امّا اگر نشان دادید که چشمتان به دست اوست، بدانید درها به روی شما بسته خواهد ماند. روزی بر ما گذشت که به ما سیمخاردار هم نمیفروختند! خیلیها خبر ندارند که ما چه دورانهایی را گذراندیم. روزی بر ما گذشت که سبکترین و کمارزشترین سلاحها و مهمّاتشان را به ما نمیفروختند و ما هم نداشتیم. دولت شوروی سابق، نه تنها به ما سلاح نمیفروخت، بلکه آنچه را هم که از جای دیگرخریده بودیم و میخواستیم از خاک شوروی عبور دهیم و به داخل کشورمان بیاوریم، اجازه نمیداد! چه چیز؟ سلاح اتمی را؟ سلاحهای پیچیده را؟ خیر! چیزی درحدِّ سیم خاردار را! یک روز چنین بود. یک روز دیگر هم دولتهایی پشتگردن هم صف کشیدند که مابه شما فلان سلاح و فلان سلاح و فلان سلاح پیچیده را میفروشیم. آن وقت ما گفتیم: «باید انتخاب کنیم. ما از همه نمیخریم!» این روز را هم گذراندیم. آن روزیکه نداشتیم - آنها هم میدانستند نداریم - آن وضعیت بود. امّا روزی که جوان ما از درون خود جوشید؛ استعدادها زنده شد؛ کارگاهها به راه افتاد و همه فهمیدند که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک مجموعه هیأتی نیست که یک مشت بچههایی که جایی نداشتهاند در آن جمع شده و تفنگ به دست گرفتهاند، وضع عوض شد. این را فهمیدند که سپاهی ما، اگر در میدان جنگ رزمنده خوبی است، در میدان علم هم آزمایشگر و سازنده و مخترع خوبی است. هنگامی که سپاه ما به نوعی، ارتش ما به نوعی، جهاد سازندگی ما به نوعی، و دستگاههای دیگر ما به نوعی، از اطراف راه افتادند و در صحنه استعدادهای خود حرکت کردند، آن وقتْ دنیا هم پارههای جگر خودش را که به ما نمیداد، روی دست گرفت و به سراغ ما آمد که مشتری پیدا کند! ملت ما به اینکه برود پیش کسی التماس کند و به او رشوه بدهد تا چیزی بگیرد، احتیاج ندارد. ما به این احتیاج نداریم. ملت ما باید با استعدادهای خود، با نیروهای درونی خود و با تواناییهای مادّی و بشری خود، روی پای خود بایستد، که بحمداللَّه، تا امروز هم ایستاده است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از هنرمندان - 1370/09/04 عنوان فیش :متهم کردن روحانیون مبارز به بیسوادی در دوران مبارزات کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, سوابق علمی آیتالله العظمی خامنهای (مدظله), نقشه دشمن, هنر انقلابی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اگر شما الان میبینید که از بچهمسلمانها به بی هنری، به تعصب، به دگم بودن، به پُرتوقع بودن و از این قبیل چیزها انتقاد میشود، این جزیی از طرح حمله[دشمن] است. ما وقتی بدانیم که این جزیی از طرح حمله است، طبیعی است که خودمان را در مقابل این حمله مصونیتی خواهیم بخشید. در دوران مبارزات طولانی در آن سالهای اختناق - که شماها در دنیای مخصوص آخوندی و طلبگی ماها نبودید - یکی از کارهایی که معمول بود، این بود که روحانیون مبارز را به بیسوادی رمی کنند؛ در صورتی که اینها از خیلی از آنها باسوادتر بودند! ما در مشهد مسجدی به نام مسجد کرامت داشتیم، که اجتماع عظیمی از جوانان و نوجوانان در آنجا گرد میآمدند. من یک وقت در آنجا در خلال صحبت، به یکی از این حرفهایی که دربارهی ما گفته شده بود، اشاره میکردم، این شعر - که ظاهراً متعلق به میرزا حبیب است - به زبانم آمد: زین علم که رسمی است پی بحث و جدل نیز افزون ز تو چندین ورق باطله داریم بعد گفتم اگر نوشتههای علمی و نوشتههای فقه و اصولیم را به سر هر کدامتان بزنم، سرتان میشکند؛ اینقدر زیاد است!ببینید، یک وقت هست که من احساس میکنم که ای داد، من سرگرم مبارزه شدم، آنها درس را خواندند و بردند و من ماندم. اگر این احساس وارد ذهن من شد، این خوره است؛ این همان حل سیاسی است - یعنی در مبارزه حل شده است - باید مواظب بود که این پیش نیاید. وقتی او به شما میگوید اصلاً نمیفهمید که هنر چیست، اگر هم به زبان نمیشود گفت، باید در دل گفت که آره تو بمیری، خودتی! میفهمم که قضیه چیست. نخیر، تو هم میدانی که من هنرمندم و اهل هنرم و هنر پیش من است. اصلاً هنر اصیل پیش شماست. من این را به صورت شعار نمیگویم؛ این استدلال من است؛ این یک امر منطقی است. مربوط به :بیانات در دیدار خانوادههای شهدای هفتم تیر - 1370/04/08 عنوان فیش :تبلیغات منافقین بر علیه نظام بر سر چهارراههای تهران کلیدواژه(ها) : نقشه دشمن, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), آمادگی برابر دشمن, سازمان مجاهدین خلق نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اگر[دشمنان] بخواهند با موج حرکتی که ملت ما انجام داده، مقابله کنند، راهش آن است که این ملت را از میدان خارج کنند و به او ضربه بزنند. پس، تا پنجاه سال دیگر هم که باشد، استکبار از ضربهزدن منصرف نیست. ما باید هوشیار باشیم و فریب نخوریم. ما باید تحت تأثیر تبلیغات دشمن قرار نگیریم. ما باید ایمانمان را به نظام اسلامی از دست ندهیم؛ چون وقتی دشمن میخواهد ضربه وارد کند، اول پایههای ایمان مردم را متزلزل میکند، تا بتواند ضربه را خوب وارد کند. یادتان است که مدتی به وسیلهی همین لیبرالها و آن روسیاه فراری [بنی صدر] و منافقین پست در همین تهران سر چهارراهها، ضد نظام و ضد امام و ضد این ملت و ضد سیاستهایی که جمهوری اسلامی داشت، تبلیغات میکردند؟ برای اینکه ایمان مردم را متزلزل کنند، تا بتوانند در وقت خودش ضربه را وارد کنند. همیشه از این کارها میکنند. مواظب باشید ایمان شما را متزلزل نکنند. الان منافقین در بغداد و سایر شهرهای عراق، به عنوان عملهی مزدور رژیم صدام کار میکنند! میروند شهرهای کردنشین را سرکوب میکنند! میروند عربهای شیعهی جنوب عراق را قتلعام میکنند! این منافقین، ده سال، یازده سال قبل، در همین تهران تبلیغات ضد جنگ داشتند و میگفتند که چرا با عراق میجنگید؛ اما امروز کارشان به اینجا رسیده است! اینها تصادفی نیست؛ این یک سیاست است که از آنجا شروع میشود، به اینجا ختم میگردد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مردم خراسان - 1369/03/15 عنوان فیش :ممانعت استعمار از حضور دسته جمعی مسلمین در صحنه ی سیاست عالم کلیدواژه(ها) : امت بزرگ اسلامی, اسلام, استعمار, رضا شاه پهلوی, انقلاب اسلامی, مسلمان, تاریخ استعمار و عملکرد استعمارگران, تاریخ جنگ جهانی دوم, نقشه دشمن, ظرفیتهای جهان اسلام, تاریخ جنگ جهانی اول, اثرات انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : از روز اول پیروزی انقلاب، در کنار هدفهای موذیانهیی که دشمنان نسبت به انقلاب و ملت ایران و رهبر عظیمالشأنش داشتند، برای آنها یک هدف در اولویت قرار داشت و آن هدف این بود که نگذارند این انقلاب، روحیهی مسلمانان را در دنیا تقویت کند. این، چیز خیلی مهمی است و برای امریکا و ارتجاع و سردمداران سیاستهای خبیث استعماری، خطر بسیار بزرگی میباشد. یک ملت و یک جمعیت، آن وقتی از میدان خارج میشود و شکست میخورد، که روحیهی خود را ببازد. رزمندگانی که در میدان جنگ بودند، این مطلب را خوب تجربه کردند. تأثیر روحیه در پیروزی و شکست، از بقیهی عوامل بیشتر است. ملت اسلام، بیش از یک میلیارد نفوس در دنیا دارد. کشورهایی در آسیا، در خاورمیانه، در آفریقا، با عنوان اسلامی وجود دارد. شخصیتهای برجسته، دانشمندان، متفکران و فیلسوفان در میان مسلمانانِ همه جای دنیا هستند. این جمعیتِ بیش از یک میلیاردی - که بیش از یکپنجم نفوس دنیا را دارند - اگر بخواهند به قدر نفوس خودشان، در حوادث دنیا اثر بگذارند، معنایش این است که یکپنجم همهی حوادث عالم، با ارادهی مسلمین انجام بگیرد. چیز خیلی مهم و عظیمی است. دین اسلام هم برخلاف بعضی از ادیان دیگر، مردم را به تصمیمگیری، حضور در صحنه، کار داشتن به کار سیاست و ملکداری و اداره و اینطور امور تشویق میکند. این دین، دین زندگی و حکومت و سیاست است. مثل ادیان دیگر نیست که دوری از سیاست و صحنهی زندگی و فعالیتهای گوناگون و امثال اینها را، جزو اصول خودشان بدانند. درست توجه کنید. جمعیتی با این عظمت و با این اعتقاد دینی که باید در امور دنیا و امور زندگی دخالت بکنند، اگر یکپارچه و بانشاط باشند، اگر برای خودشان حق قایل باشند، اگر وارد صحنه باشند، چهقدر برای ابرقدرتها سنگین تمام خواهد شد؛ چهقدر برای نیروهای استعماری که در کشور همین مسلمانان، نفت و ثروتهای طبیعی و پول و بازار و هرچه را که بوده و نبوده، غارت کردهاند، خسارتبار تمام خواهد شد. درست است؟ برای اینکه چنین روزی پیش نیاید و مسلمانان یک روز به عنوان مزاحمی برای غارتگران عالم به حساب نیایند، حداقل صدوپنجاه سال - و شاید بیشتر - است که استعمار کار میکند و نقشه میکشد و پول خرج میکند و کار نظامی و سیاسی و فرهنگی میکند، تا از حادثهی حضور عظیم مسلمین درصحنهی عالم جلوگیری کند. اینکه شما میبینید در ایران مظلوم ما، سلاطین فاسد و نوکران حلقهبهگوش انگلیس و امریکا، از طرف قدرتها تأیید شدند و سالیان درازی بر این مملکت حکومت کردند، علت همین است. چون کسی مثل رضاخان، راحت حاضر بود که به سهم خودش، همین هدف و برنامه را در ایران اجرا کند. اینکه میبینید استعمار - یعنی انگلیس و فرانسه - بعد از جنگ بینالملل اول، به جان این کشورهای عربی افتادند و مرتب ذرع و پیمانه کردند و بریدند و تقسیم نمودند و گفتند: این برای تو، این برای او، و در هرجا هم مهرهی دستنشاندهی تسلیمی را از طرف خودشان سر کار گذاشتند و اختیار ملتهای این کشورها را به دست آدمهای فاسد و مفسد دادند، علت همین است. آنها دنبال این هدف بودند. وظیفهی بزرگ امثال رضاخان در ایران، و ابنالسعود در عربستان، و فاروق در مصر، و دیگران در جاهای دیگر، این بود که نگذارند مسلمانان با هم متحد بشوند و به صورت یک نیروی فعال دربیایند و روحیه پیدا کنند و به وسط میدان سیاست عالم بیایند. نقشهی استعمار بر این اساس بود. حالا شما فکر کنید ببینید، عظمت را از اینجا میشود فهمید. فکر کنید که امپراتوری انگلیس دهها سال، در کنار او دولتهای استعماری دیگر، آخر همه امریکا، با پول و اسلحهی فراوان و با ابزار علم و دانشی که در اختیار داشتند، همه با وجود اختلافاتی که با هم داشتند، با یکدیگر همکاری کردند، تا این مقصود عملی بشود! کدام مقصود؟ مانع شدن از حضور دستهجمعی مسلمین در صحنهی سیاست عالم و اینکه مسلمانان احساس کنند آنها هم حق دارند، آنها هم قدرت دارند، آنها هم میتوانند حرف بزنند. در جنگ بینالملل، اسم ایران را «چهارراه خاورمیانه» گذاشته بودند؛ چون در برههیی طولانی از زمان، تنها راه ارتباطی بین شرق آسیا و اروپا بود. مزیت دیگر این کشور آن است که در کنار خلیج فارس، لب دریای عمان و در حساسترین مناطق قرار دارد. در بحبوحهی تلاشهای استعمار - امریکا و غیر امریکا - و در اوج پیروزی استکبار، ناگهان در یک نقطهی بسیار حساس، یک انقلاب عظیم همراه با رهبری فوقالعاده و بینظیر، در میان احساسات و عواطف و آگاهیها و نیروهای مخلصانه و صادقانهی یک ملت قهرمان - که اسلام بکلی آنها را منقلب کرده و ترس را از وجودشان ریخته - سر میکشد. تمام نقشههایشان به هم ریخت. اول باور نکردند و نتوانستند بفهمند چه شد. شما مشهدیها، خودتان میتوانید دقیقاً مشخص کنید که اوج و سرفرازی انقلاب و تغییر درونی مردم مشهد و یا مردم خراسان، از چه لحظه و زمانی بود؟ هیچکس نمیتواند معین کند. ناگهان نظر لطفِ «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»، عنایت الهی، توجهات غیبی، فیوضات ولیّامر و بقیةاللَّه الاعظم(ارواحنا لترابمقدمهالفداء) ملت را منقلب کرد. انقلاب پشت سر آن رهبری که بزرگترین عطیهی الهی برای مسلمین بود، با سرعت به حرکت درآمد و هر قدمی که این ملت پیش رفت، به قدر ده قدم رشد کرد. آیا ما مردم، همان مردمِ پانزده سال قبلیم؟ پانزده سال قبل، در ایران چه خبر بود؟ در مشهدِ ما و شما چه خبر بود؟ جوانان چهطوری بودند؟ دانشگاه چهطوری بود؟ حوزهی علمیه چهطوری بود؟ حالا چگونه است؟ آیا این تغییر، تغییر قابل تحقق در ظرف پانزده سال است؟ این، غیر از معجزهی الهی و توجه معنوی و برقی که از عالم غیب زده شد، چیز دیگری است؟ این انقلاب سر کشید و رشد کرد. اولین اثری که این انقلاب گذاشت، این بود که بنای صدوپنجاهسالهی استعمار در سطح عالم را با خاک یکسان کرد. کدام بنا را؟ استعمار صدوپنجاه سال زحمت کشیده بود، تا روحیهی مسلمانان را خُرد کند. مسلمان در دنیا، از قِبَل مسلمان بودن خودش، احساس شخصیتی نمیکرد. کدامیک از شماها دیدید یا شنیدید که در دوران طاغوت، کسی در نقطهیی از عالم - در اروپا، در امریکا، در نقاط دوردست - گردنش را بالا بگیرد و با افتخار بگوید: «من مسلمانم»؟ آن روز هم مسلمانی افتخار بود، اما کسی این را احساس نمیکرد. روحیهها را خُرد کرده بودند. انقلاب آمد، این واقعیت را دگرگون کرد. مسلمانان در همه جای دنیا، احساس هویت اسلامی کردند و روحیه گرفتند. برای همین است که ما میگوییم این حرکت انقلابی، ضربهی خودش را به ابرقدرتها زده است و کاری از آنها بر نمیآید. مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از فرماندهان و کارکنان نیروى هوایى ارتش جمهورى اسلامى ایران در روز نیروى هوایى - 1368/11/19 عنوان فیش :عملکرد سران وابسته ارتش در آغاز انقلاب اسلامی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, حضور ارتش در صحنه انقلاب, نقشه دشمن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شاید امروز کسانى در مقام تحلیل برایشان دشوار باشد که قبول کنند پیوستن ارتش به انقلابیّون و به مردم، کار پیروزى را آسان کرد و جلو انداخت؛ شاید خیال کنند که این حرف، از نقش مردم و مردمى بودن انقلاب خواهد کاست؛ درحالیکه این اشتباه است. هنر یک انقلاب همین است که میتواند عناصر نیروهاى مسلّح دشمن را هم متوجّه به خود کند و به حقّانیّت خود معتقد کند و جزئى از خود کند؛ و کرد. این حقّانیّت انقلاب و حقّانیّت مردم بود که توانستند نیروهاى مسلّح را و ارتش را از خود کنند، در جناح خود قرار بدهند، و همین موجب شد که پیروزى آسان شد و زود شد. بدون این هم شاید پیروزى به دست میآمد، امّا با زحمات زیاد و شاید با یک فاصلهی طولانیتر. این نکته را هم من عرض بکنم که سران ارتش رژیم پادشاهى -آن کسانى که رتبههاى بالایى را داشتند و وابستهی به آن نظام بودند- بالاخره هم به اسلام و به انقلاب ایمان نیاوردند و به مردم متّصل و ملحق نشدند؛ انقلاب هم به آنها ایمان نیاورد. البتّه آنها برطبقِ طبیعت خودشان شروع کردند به ستیزهگرى موذیانه با انقلاب؛ لکن انقلاب هوشیار است، انقلاب بینا است و فوراً توطئههاى اینها را درک کرد و اینها را از دُور خارج کرد. همان اوایل پیروزى انقلاب -ماههاى اوّل- یکى از عناصر سطح بالاى نیروى هوایى، در وزارت دفاع پیش من آمد و گفت این ارتش و صندوق عمومى مردم، یک میلیارد تومان خرج من کرده؛ من که میبینید این دورهها را دیدهام و این تخصّصها را دارم و این آگاهیها را دارم، آسان به اینجا نرسیدهام؛ دولت یک میلیارد تومان خرج کرده تا من این شدهام؛ شما این سرمایه را -خودش را میگفت- حفظ کنید، نگه دارید، از او استفاده کنید. بودند از این قبیل تعدادى. ما حرفى نداشتیم که اگر سرمایهاى در اختیار ملّت قرار خواهد گرفت، آن را بگیریم؛ چون مال ملّت بود. انسانها هم مال جمعند. من و شما هم -افرادمان- متعلّق به جمعیم، مال خودمان نیستیم. انسان در یک حیثیّت شخصى، متعلّق به خودش است؛ [امّا] در یک حیثیّت جمعى و در یک دید عمومى و شامل، به یک معنا هیچ انسانى متعلّق به خودش نیست، [بلکه] متعلّق به آن مجموعهاى است که در آن است؛ لذا حق ندارد خودش را از بین ببرد؛ حق ندارد خودش را دچار آفات و مشکلات بکند؛ چون به سرمایهی جمع ضربه وارد میآید و صدمه میخورد. ما حرفى نداشتیم اگر انسانى در خدمت جمع قرار میگرفت، او را بهعنوان یک ذخیره و سرمایهاى نگه داریم؛ لکن دروغ میگفتند و دروغشان آشکار شد و البتّه گریختند رفتند -آنهایى که بهخاطر جرمى در دادگاههاى انقلاب گرفتار نشدند- بالاخره هم در خدمت انقلاب و در خدمت مردم قرار نگرفتند. این [مربوط به] آن قشرها بود؛ نه قشرهایى که زهر تبلیغات مسموم دشمنان اسلام در اعماق جان آنها فرو نرفته باشد و مهرهاى در دست دشمنان ملّت نباشند و بهعنوان مهرهاى به کار گرفته نشده باشند؛ آنها حقیقتاً با همهی وجود در اختیار اسلام و در اختیار انقلاب و ملّت قرار گرفتند. مربوط به :بیانات در مجمع عمومی سازمان ملل - 1366/06/31 عنوان فیش :مصادیق دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی کلیدواژه(ها) : نقشه دشمن, تروریسم, تاریخ دشمنی آمریکا با ایران, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, حمایت آمریکا از رژیم پهلوی, سازمان مجاهدین خلق نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود که دشمنی با آن شروع شد، و بیشتر از سوی امریکا. دستاندرکارانی که گذشت زمان را مجوز افشای رازهای نهان دانستهاند، امروز اعتراف میکنند که در ماههای آخر عمر رژیم ستمشاهی دستگاه ریاست جمهوری امریکا مشاور امنیتی رئیسجمهور و شخص او به شاه دلگرمی میداده، و او را تشویق به قاطعیت میکردهاند. مقصود از این قاطعیت همان چیزی است که بعدها بصورت مشخصتر در گفتههای شخصی به نام ژنرال هایزر شنیده شد. شخصی که با مأموریت ویژه از سوی رئیسجمهور امریکا به تهران آمده بود. از نظر او و طبق توصیههایی که به او شده بود، باید رژیم شاه و لو به بهای کشته شدن دههاهزار نفر محفوظ بماند. با این استدلال موجّه که این بهتر از آن است که بعدها چند برابر این کشته شوند. به نظر رژیم ایالات متحدهی امریکا این فرض که با عدم مداخلهی امریکا در امور داخلی ایران میتوان خون دههاهزار نفر در آن روز و چند برابر آن را پس از آن بر زمین نریخت، کاملًا مردود بوده است. یقیناً ناکام ماندن مأموریت هایزر و فرار او از تهران و به دام افتادن یا فراری شدن همهی کسانی که امریکا برای اجرای آن نقشهی شوم به آنها امید داشت، دلیلی جز کوبندگی موج انقلاب و قدرت عظیم ملتی که برای خدا قیام کرده و از هیچچیز جز خدا نمیترسد نداشت. این دشمنان انقلاب نبودند که کوتاه آمدند، این انقلاب بود که هر دشمنی را از میدان میراند. دشمن قبلًا نیز به دست شاه خائن هر فشاری را که ممکن بود وارد آورده بود. پس از پیروزی انقلاب توطئههای خصمانه به شکلهای دیگری آغاز شد؛ اولین کار تلاش همهجانبه برای نفوذ دادن ایادی دشمن در مدیریتهای انقلاب بود، و سپس با استفاده از جو باز سیاسی پس از یک دورهی اختناق چند دهساله سازماندهی احزاب و گروههای مخالف انقلاب. در مورد اول این نمونه جالب است، که مهرهی سرسپرده ولی نه چندان معروفی - که چند هفته پس از پیروزی انقلاب در دادگاه انقلاب خائن و مجرم شناخته شد - در اولین روزهای پیروزی با برانگیختن وسائل و وسائط توانست فرمانده نیروی هوایی شود؛ و در مورد دوم کافی است گفته شود که طیفی از سلطنتطلب تا کمونیست و از تجزیهطلب تا پانایرانیست را شامل میشد، و لازم است که فراموش نشود که برخی سفارتخانههای مقیم تهران از جمله سفارت امریکا، مرکزی برای هدایت و حمایت بعضی از این گروهها بودند. تروریسم خشن یکی دیگر از خصومتهای انتقامآمیز با انقلاب بود. گروههای فاقد پایگاه مردمی با دزدی سلاح و مواد - که آن روزها کار دشواری نبود - و پس با پشتیبانی دولتهای خارجی بزرگترین شبکهی تروریستی را در ایران ایجاد کردند. ترور فردی و جمعی، انفجارهای مهیب، هواپیما ربائی، آدمربائی، شکنجه و کشتارهای هولناک، کاری بود که به دست چندین گروه تروریستی مورد حمایت و تشویق دشمنان بزرگ انقلاب در ایران اتفاق افتاد. قربانیان این موج قساوت و خشونت را همهی قشرها تشکیل میدادند؛ از بزرگترین مدیران انقلاب و کشور تا افراد عادی جامعه - کارگران، زحمتکشان، زنان و کودکان و رهگذران بیخبر - امروز افراد و سران همان تروریستها - که غالباً مسؤولیت جنایات خود را نیز بر عهده گرفتهاند - در امریکا و فرانسه و برخی دیگر از کشورهای غربی مصونیت و زندگی راحت دارند، و بنام اپوزسیون انقلاب نامیده میشوند؛ و آن کشورها غالباً جمهوری اسلامی را به تروریسم متهم میکنند. از شگفتترین بازیهای سیاست این است، که مظلومترین قربانیان تروریسم کور و خشن به تروریسم متهم میشود، آن هم از سوی کسانی که خود در پیش راندن تروریستها به سوی آن و سپس پناه دادنشان نقشی بزرگ داشتند. |