[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : دشمنشناسی کلیدواژه(ها) : دشمنشناسی نوع(ها) : جستار متن فیش : پیغمبر به مجرّد اینکه وارد مدینه شد، کار را شروع کرد. از جمله شگفتیهای زندگی آن حضرت این است که در طول این ده سال، یک لحظه را هدر نداد. دیده نشد که پیغمبر از فشاندن نور معنویت و هدایت و تعلیم و تربیت لحظهای باز بماند. بیداری او، خواب او، مسجد او، خانهی او، میدان جنگ او، در کوچه و بازار رفتن او، معاشرت خانوادگی او و وجود او - هرجا که بود - درس بود. عجب برکتی در چنین عمری وجود دارد! کسی که همهی تاریخ را مسخّرِ فکر خود کرد و روی آن اثر گذاشت - که من بارها گفتهام، بسیاری از مفاهیمی که قرنهای بعد برای بشریت تقدّس پیدا کرد؛ مثل مفهوم مساوات، برادری، عدالت و مردمسالاری، همه تحت تأثیر تعلیم او بود؛ در تعالیم سایر ادیان چنین چیزهایی وجود نداشت و یا لااقل به منصهی ظهور نرسیده بود - فقط ده سال کار حکومتی و سیاسی و جمعی کرده بود. چه عمر بابرکتی! از اوّلِ ورود، موضعگیری خود را مشخص کرد. بعد، تدبیر و سیاست ادارهی آن نظام را طرّاحی کرد. وقتی انسان نگاه میکند و میبیند قدم به قدم، مدبّرانه و هوشیارانه پیش رفته است، میفهمد که پشت سر آن عزم و تصمیم قوی و قاطع، چه اندیشه و فکر و محاسبهی دقیقی قرار گرفته است که علیالظّاهر جز با وحی الهی ممکن نیست. امروز هم کسانی که بخواهند اوضاع آن ده سال را قدم به قدم دنبال کنند، چیزی نمیفهمند. اگر انسان هر واقعهای را جداگانه حساب کند، چیزی ملتفت نمیشود؛ باید نگاه کند و ببیند ترتیب کار چگونه است؛ چطور همهی این کارها مدبّرانه، هوشیارانه و با محاسبهی صحیح انجام گرفته است. اقدام بعدیِ بسیار مهم، ایجاد اخوّت بود. اشرافیگری و تعصّبهای خرافی و غرور قبیلهای و جدایی قشرهای گوناگون مردم از یکدیگر، مهمترین بلای جوامع متعصّب و جاهلی آن روز عرب بود. پیغمبر با ایجاد اخوّت، اینها را زیر پای خودش له کرد. بین فلان رئیس قبیله با فلان آدم بسیار پایین و متوسّط، اخوّت ایجاد کرد. گفت شما دو نفر با هم برادرید؛ آنها هم با کمال میل این برادری را قبول کردند. اشراف و بزرگان را در کنار بردگانِ مسلمانشده و آزادییافته قرار داد و با این کار، همهی موانع وحدت اجتماعی را از بین برد. وقتی میخواستند برای مسجد، مؤذّن انتخاب کنند، خوشصداها و خوشقیافهها زیاد بودند، معاریف و شخصیتهای برجسته متعدّد بودند؛ اما از میان همهی اینها بلال حبشی را انتخاب کرد. نه زیبایی، نه صوت و نه شرف خانوادگی و پدر و مادری مطرح بود؛ فقط اسلام و ایمان، مجاهدت در راه خدا و نشان دادن فداکاری در این راه ملاک بود. ببینید چطور ارزشها را در عمل مشخّص کرد. بیش از آنچه که حرف او بخواهد در دلها اثر بگذارد، عمل و سیره و ممشای او در دلها اثر گذاشت. برای آنکه این کار به سامان برسد، سه مرحله وجود داشت: مرحلهی اول، شالودهریزی نظام بود که با این کارها انجام گرفت. مرحلهی دوم، حراست از این نظام بود. موجود زندهی روبهرشد و نموی که همهی صاحبان قدرت اگر او را بشناسند، از او احساس خطر میکنند، قهراً دشمن دارد. اگر پیغمبر نتواند در مقابل دشمن، هوشیارانه از این مولود طبیعیِ مبارک حراست کند، این نظام از بین خواهد رفت و همهی زحماتش بیحاصل خواهد بود؛ لذا باید حراست کند. مرحلهی سوم، عبارت از تکمیل و سازندگی بناست. شالودهریزی کافی نیست؛ شالودهریزی، قدم اوّل است. این سه کار در عرض هم انجام میگیرد. شالودهریزی در درجهی اوّل است؛ اما در همین شالودهریزی هم ملاحظهی دشمنان شده است و بعد از این هم حراست ادامه پیدا خواهد کرد. در همین شالودهریزی، به بنای اشخاص و بنیانهای اجتماعی نیز توجّه شده است و بعد از این هم ادامه پیدا خواهد کرد. پیغمبر نگاه میکند و میبیند پنج دشمن اصلی، این جامعهی تازه متولّد شده را تهدید میکنند: یک دشمن، کوچک و کماهمیت است؛ اما درعینحال نباید از او غافل ماند. یک وقت ممکن است یک خطر بزرگ به وجود آورد. او کدام است؟ قبایل نیمهوحشی اطراف مدینه. به فاصلهی ده فرسخ، پانزده فرسخ، بیست فرسخ از مدینه، قبایل نیمهوحشیای وجود دارند که تمام زندگی آنها عبارت از جنگ و خونریزی و غارت و به جان هم افتادن و از همدیگر قاپیدن است. پیغمبر اگر بخواهد در مدینه نظام اجتماعیِ سالم و مطمئن و آرامی به وجود آورد، باید حساب اینها را بکند. پیغمبر فکر اینها را کرد. در هر کدام از آنها اگر نشانهی صلاح و هدایت بود، با آنها پیمان بست؛ اول هم نگفت که حتماً بیایید مسلمان شوید؛ نه، کافر و مشرک هم بودند؛ اما با اینها پیمان بست تا تعرّض نکنند. پیغمبر بر عهد و پیمانِ خودش، بسیار پا فشاری میکرد و پایدار بود؛ دشمن دوم، مکه است که یک مرکزیّت است. درست است که در مکه حکومتِ به معنای رایج خودش وجود نداشت؛ اما یک گروه اشرافِ متکبّرِ قدرتمندِ متنفّذ با هم بر مکه حکومت میکردند. اینها با هم اختلاف داشتند، اما در مقابل این مولود جدید، با یکدیگر همدست بودند. پیغمبر میدانست خطر عمده از ناحیهی آنهاست؛ همینطور هم در عمل اتّفاق افتاد. پیغمبر احساس کرد اگر بنشیند تا آنها سراغش بیایند، یقیناً آنها فرصت خواهند یافت؛ لذا سراغ آنها رفت؛ منتها به طرف مکه حرکت نکرد. راه کاروانیِ آنها از نزدیکی مدینه عبور میکرد؛ پیغمبر تعرّض خودش را به آنها شروع کرد، که جنگ بدر، مهمترینِ این تعرّضها در اوّلِ کار بود. پیغمبر تعرّض را شروع کرد؛ آنها هم با تعصّب و پیگیری و لجاجت به جنگ آن حضرت آمدند. تقریباً چهار، پنج سال وضع اینگونه بود؛ یعنی پیغمبر آنها را به حال خودشان رها نمیکرد؛ آنها هم امیدوار بودند که بتوانند این مولود جدید - یعنی نظام اسلامی - را که از آن احساس خطر میکردند، ریشه کن کنند. جنگ اُحد و جنگهای متعدّد دیگری که اتّفاق افتاد، در همین زمینه بود. دشمن سوم، یهودیها بودند؛ یعنی بیگانگانِ نامطمئنی که علیالعجاله حاضر شدند با پیغمبر در مدینه زندگی کنند؛ اما دست از موذیگری و اخلالگری و تخریب برنمیداشتند. اگر نگاه کنید، بخش مهمی از سورهی بقره و بعضی از سورههای دیگر قرآن مربوط به برخورد و مبارزهی فرهنگی پیغمبر با یهود است. چون گفتیم اینها فرهنگی بودند؛ آگاهیهایی داشتند؛ روی ذهنهای مردم ضعیفالایمان اثرِ زیاد میگذاشتند؛ توطئه میکردند؛ مردم را ناامید میکردند و به جان هم میانداختند. اینها دشمن سازمانیافتهای بودند. پیغمبر تا آنجایی که میتوانست، با اینها مدارا کرد؛ اما بعد که دید اینها مدارابردار نیستند، مجازاتشان کرد. پیغمبر، بیخود و بدون مقدّمه هم سراغ اینها نرفت؛ هر کدام از این سه قبیله عملی انجام دادند و پیغمبر بر طبق آن عمل، آنها را مجازات کرد. دشمن چهارم، منافقین بودند. منافقین در داخل مردم بودند؛ کسانی که به زبان ایمان آورده بودند، اما در باطن ایمان نداشتند؛ مردمان پست، معاند، تنگنظر و آمادهی همکاری با دشمن، منتها سازماننیافته. فرق اینها با یهود این بود. پیغمبر با دشمن سازمانیافتهای که آماده و منتظر حمله است تا ضربه بزند، مثل برخورد با یهود رفتار میکند و به آنها امان نمیدهد؛ اما دشمنی را که سازمانیافته نیست و لجاجتها و دشمنیها و خباثتهای فردی دارد و بیایمان است، تحمّل میکند. و اما دشمن پنجم. دشمن پنجم عبارت بود از دشمنی که در درون هر یک از افراد مسلمان و مؤمن وجود داشت. خطرناکتر از همهی دشمنها هم همین است. این دشمن در درون ما هم وجود دارد: تمایلات نفسانی، خودخواهیها، میل به انحراف، میل به گمراهی و لغزشهایی که زمینهی آن را خود انسان فراهم میکند. پیغمبر با این دشمن هم سخت مبارزه کرد؛ منتها مبارزهی با این دشمن، به وسیلهی شمشیر نیست؛ به وسیلهی تربیت و تزکیه و تعلیم و هشدار دادن است. لذا وقتی که مردم با آن همه زحمت از جنگ برگشتند، پیغمبر فرمود شما از جهاد کوچکتر برگشتید، حالا مشغول جهاد بزرگتر شوید. عجب! یا رسولاللَّه! جهاد بزرگتر چیست؟ ما این جهاد با این عظمت و با این زحمت را انجام دادیم؛ مگر بزرگتر از این هم جهادی وجود دارد؟ فرمود بله، جهاد با نفس خودتان. پیغمبر در رفتار خود مدبرانه عمل کرد و سرعت عمل داشت. نگذاشت در هیچ قضیهای وقت بگذرد. قناعت و طهارت شخصی داشت و هیچ نقطهی ضعفی در وجود مبارکش نبود. او معصوم و پاکیزه بود؛ این خودش مهمترین عامل در اثرگذاری است. ما باید یاد بگیریم؛ مقدار زیادی از این حرفها را باید به بنده بگویند؛ من باید یاد بگیرم؛ مسؤولان باید یاد بگیرند. اثرگذاری با عمل، به مراتب فراگیرتر و عمیقتر است از اثرگذاری با زبان. او قاطعیت و صراحت داشت. پیغمبر هیچ وقت دو پهلو حرف نزد. البته وقتی با دشمن مواجه میشد، کار سیاسیِ دقیق میکرد و دشمن را به اشتباه میانداخت. در موارد فراوانی، پیغمبر دشمن را غافلگیر کرده است؛ چه از لحاظ نظامی، چه از لحاظ سیاسی؛ اما با مؤمنین و مردم خود، همیشه صریح، شفّاف و روشن حرف میزد و سیاسیکاری نمیکرد و در موارد لازم نرمش نشان میداد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : مردمسالاری دینی کلیدواژه(ها) : مردمسالاری دینی نوع(ها) : جستار متن فیش : پیغمبر به مجرد اینکه وارد مدینه شد، کار را شروع کرد. از جمله شگفتیهای زندگی آن حضرت این است که در طول این ده سال، یک لحظه را هدر نداد. دیده نشد که پیغمبر از فشاندن نور معنویت و هدایت و تعلیم و تربیت لحظهای باز بماند. بیداری او، خواب او، مسجد او، خانهی او، میدان جنگ او، در کوچه و بازار رفتن او، معاشرت خانوادگی او و وجود او - هرجا که بود - درس بود. عجب برکتی در چنین عمری وجود دارد! کسی که همهی تاریخ را مسخر فکر خود کرد و روی آن اثر گذاشت - که من بارها گفتهام، بسیاری از مفاهیمی که قرنهای بعد برای بشریت تقدس پیدا کرد؛ مثل مفهوم مساوات، برادری، عدالت و مردمسالاری، همه تحت تأثیر تعلیم او بود؛ در تعالیم سایر ادیان چنین چیزهایی وجود نداشت و یا لااقل به منصهی ظهور نرسیده بود - فقط ده سال کار حکومتی و سیاسی و جمعی کرده بود. چه عمر بابرکتی! از اول ورود، موضعگیری خود را مشخص کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : مفاسد اقتصادی کلیدواژه(ها) : مفاسد اقتصادی نوع(ها) : جستار متن فیش : البته مسألهی فساد هم که ما گفتیم، بسیار مهم است. مردم عزیز ما بدون اینکه بنده هم بگویم، این را میدانند؛ اما من هم تأکیدا عرض میکنم، اگر در جامعهای پول و ثروت باشد، اما بد خرج شود، بدتر از این است که ثروت نباشد؛ چون هم محرومیتها به جای خود باقی خواهد ماند، هم عدهای با آن ثروتهای ناصحیح بهدستآمدهی ناحق و توأم با فساد، فساد را به وجود میآورند. تهیدست بودن قشرهایی از جامعه، خودش فسادآور است - فساد و اعتیاد و هرزگیهای گوناگون بر اثر فقر پیش میآیند - ثروتمند شدن عدهای از راه فساد هم خودش باز مرداب فساد دیگری زیر پای مردم است؛ لذا با فساد باید مبارزه شود.البته من از مسؤولان قوای سهگانه که به این مسأله پاسخ گفتند، تشکر میکنم؛ ولی باید جدی دنبال شود. به صرف گفتن بنده و قبول کردن رؤسا، مطلب تمام نمیشود. من در آن نامه، به رؤسای محترم سه قوه نوشتم که مبارزهی با فساد، دشمن تراش است. هر کس بخواهد با فساد مبارزه کند، یک صف طولانی دشمن جلویش به وجود میآید. این دشمنان چه کسانی هستند؟ فاسدها و لشکرهایشان؛ چون فاسدهای دانهدرشت، لشکرهایی هم دارند؛ اینها در مقابل میایستند و انواع کارشکنیها را میکنند. کارشکنی هم، همهاش این نیست که کسی چاقو بکشد و به کسی حمله کند. امروز از چاقوکشیدن خطرناکتر هم هست: تهمت میزنند، شایعه درست میکنند، کار فرهنگی میکنند و به کسانی که از این حرفها بزنند و بخواهند این اقدامات را بکنند، برچسبهای نادرست و ناحق میزنند. باید با اینها مقابله کرد و صریح و صادق وارد میدان شد. باید آن تلاش و فعالیت اقتصادی انجام گیرد؛ باید به آن ارتقای فرهنگ دینی و ایمانی همت گماشته شود؛ باید مبارزهی با فساد از همه طرف - چه از طرف رئیس جمهوری که انشاءالله مردم انتخاب خواهند کرد، چه از طرف بقیهی قوا - دنبال شود. طوری شود که انشاءالله مردم حرکت به سمت صلاح را حس کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : عدالت و پیشرفت کلیدواژه(ها) : عدالت و پیشرفت نوع(ها) : جستار متن فیش : شاخص دوم، قسط و عدل است. اساس کار بر عدالت و قسط و رساندن هر حقی به حقدار - بدون هیچ ملاحظه - است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : عدالت و پیشرفت کلیدواژه(ها) : عدالت و پیشرفت نوع(ها) : جستار متن فیش : شاخص هفتم، کار و حرکت و پیشرفت دائمی است. توقف در نظام نبوی وجود ندارد؛ به طور مرتب، حرکت، کار و پیشرفت است. اتفاق نمیافتد که یک زمان بگویند: دیگر تمام شد؛ حال بنشینیم استراحت کنیم! این وجود ندارد. البته این کار، کار لذتآور و شادیبخشی است؛ کار خستگیآور و کسلکننده و ملولکننده و به تعبآورندهای نیست؛ کاری است که به انسان نشاط و نیرو و شوق میدهد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : هویت ملی کلیدواژه(ها) : هویت ملی نوع(ها) : جستار متن فیش : وظایف فراوانی بر عهدهی رئیس جمهور است. عمدهی این وظایف دو چیز است. البته از همهی ظرفیتها و قابلیتها و استعدادهایی که در این کشور وجود دارد، باید استفاده شود. همهی نیازهای این کشور - نیازهای امروز، حتی زمینهی نیازهای فردا - باید در تصمیمگیریها دیده شود. باید عدالت، محور و اساس باشد. باید امنیت همهجانبه مورد توجه باشد؛ امنیت اجتماعی، امنیت اقتصادی، امنیت فرهنگی، امنیت آبرویی. مردم در نظام جمهوری اسلامی باید احساس کنند که جان و مال و فرزندان و ناموس و فکر و عقیده و سرمایهگذاری و فعالیت اقتصادیشان برخوردار از امنیت است. بهداشت مردم، عزت و هویت ملی مردم، ارتقای علمی کشور، کارآمدی دستگاه اداری و فسادزدایی از آن، در قانون اساسی وجود دارد. اینها وظایف مهمی است که باید وجههی همت قرار گیرد. البته همهی این وظایف در چهار سال ریاست جمهوری قابل عمل نیست؛ بسیاری از اینها در بلند مدت محقق میشود و در دورههای متعدد، افرادی باید این کارها را پی بگیرند تا به نتایجی برسد؛ منتها جهت گیری باید اینها باشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : عزت ملی کلیدواژه(ها) : عزت ملی نوع(ها) : جستار متن فیش : همهی اینها متوقف به این است که دستگاه ادارهکنندهی اینها از توانایی مالی برخوردار باشد. متوقف بر این است که آحاد مردم در کشور - که میخواهند پشتیبان دولت باشند - احساس گشایش اقتصادی کنند. پس مسألهی اقتصادی در امنیت و فرهنگ و عزت و برجستگی حرف سیاسی در کشور و در حضور جهانی تأثیرگذار است. مسألهی اقتصادی بسیار مهم است. در اسلام پرداختن به امور اقتصادی مردم جزو اوجب واجبات حکومتهاست. پیغمبر اکرم - طبق روایت - فرمود: «کاد الفقر ان یکون کفرا». مضمون این حرف، آن است که ما آمدهایم به مردم ایمان بدهیم؛ اگر نتوانی نانشان را بهراحتی به دستشان برسانی، ایمانشان از آنها گرفته خواهد شد. واقع قضیه هم همین است. مسألهی فقرزدایی و روان کردن کار اقتصادی در کشور، از جمله مسائل بسیار مهم است؛ مسألهای است که هر کس انشاءالله رئیس جمهور شد، باید گشایش و پیشرفت امور اقتصادی کشور و بر طرف کردن مشکلات مردم را سرلوحهی برنامههای خود قرار دهد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : اقتدار ملی کلیدواژه(ها) : اقتدار ملی نوع(ها) : جستار متن فیش : حضور مردم در انتخابات، یکی از مهمترین مظاهر اقتدار ملی است. اینکه ما ابتدای سال عرض کردیم که امسال را سالِ اقتدار ملی بدانید و دنبال آن باشید، وظیفهی همهی ماست که این کار را بکنیم؛ منتها هر کدام به سهم خودمان. یکی از پایههای اقتدار ملی همین است که مردم پای صندوقهای رأی بروند و رأی بدهند و رئیس جمهور را انتخاب کنند. البته سلایق مردم مختلف است؛ نامزدها هم متعدّدند؛ هر کدام از آنها هم سلیقه و نظری دارند و مردم هم به یک نفر رأی میدهند؛ این مسألهی بعدی است. مسألهی اوّل این است که همه در این آزمون عمومی ملت ایران شرکت کنند و نشان دهند که ملت ایران زنده است و به سرنوشت کشورش علاقه دارد. تحلیلگران گوناگون در اطراف دنیا، روی این موضوع حساب میکنند؛ خیلی از آنها میدانند و بعضی هم دیدهاند و بعضی نیز در پروندهها خواندهاند که در این مملکت، از اوّل مشروطیت تا قبل از انقلاب - که حدود شصت سال فاصله بود - جز موارد بسیار معدودی، مردم به صندوقهای رأی مجلس اعتنا نکردند. زمامداری کشور هم که در اختیار خانوادهی دستنشانده بود. آنها میبینند که امروز مردم ایران وارد میدان میشوند و خودشان مسؤولان کشور را انتخاب میکنند. این شرف و عزّت بزرگی برای ملت ایران است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : اقتدار ملی کلیدواژه(ها) : اقتدار ملی نوع(ها) : جستار متن فیش : مسائل اقتصادی، بسیار مهم است. ما از اقتدار ملی صحبت کردیم؛ همه هم قبول دارند؛ یعنی آحاد ملت و مسؤولان کشور، اقتدار ملی را شعار و پرچمی میدانند که باید همه به آن توجّه کنند. حقیقتش هم همین است؛ چون اقتدار ملی، اقتدار زید و عمرو نیست؛ اقتدار یک ملت و یک کشور است. این اقتدار چگونه به دست میآید؟ فرض بفرمایید یک رکن اقتدار ملی، اقتدار اقتصادی است؛ یعنی کشور از لحاظ اقتصادی بتواند پول ملی خودش را تقویت کند؛ در بازارهای اقتصادی دنیا حضور تأثیرگذار داشته باشد؛ در بهبود وضع اقتصادی کشور از امکانات خودش استفاده کند؛ فقر را در کشور ریشه کن و یا حداقل کم کند و بتواند به عنوان یک کشور ثروتمند و غنی، در مقابل چشم دنیا، کارایی نظام خودش را نشان دهد. این میشود اقتدار اقتصادی، که مسؤولان اقتصادی کشور موظّفند این کارها را انجام دهند. اقتدار اقتصادی همچنین به معنای این است که در کشور، بیکاری وجود نداشته باشد؛ اشتغال وجود داشته باشد؛ تولید صنعتی و کشاورزی در حدّ مطلوب باشد؛ از منابع و معادن کشور به نحو بهینه استفاده شود. این هم اقتدار اقتصادی است که بخشهای گوناگون نسبت به آن مسؤولیت دارند. اقتدار سیاسی هم، پایهای از اقتدار ملی است. اقتدار سیاسی چیست؟ اقتدار سیاسی این است که کشور و دولت بتوانند در میدان سیاست در دنیا حضور فعّال داشته باشند؛ به آنها تحمیل سیاسی نشود؛ کسی نتواند به آنها زور بگوید؛ کسی نتواند در اوضاع سیاسی آنها دخالت کند؛ کسی نتواند در اوضاع داخلی کشور آنها انگشت ایذاء دراز کند. اقتدار سیاسی - که بخشی از اقتدار ملی است - این است که گروهها و مجموعههای سیاسی در داخل کشور - چه آنهایی که اسم حزب و گروه دارند، چه آنهایی که اسم گروه و حزب ندارند؛ بسیاری از مجموعههای دانشجویی و روحانی و سایر مجموعههای گوناگون در کشور ما سیاسیاند؛ گرچه حزبی هم ندارند - بتوانند آگاهیهای سیاسی و تشخیصهای درست سیاسی پیدا کنند تا در مواقع لازم قادر باشند پشت سرِ دولت بایستند. اقتدار سیاسی این است که ملت، پشتیبان دولت و تصمیمات مسؤولان کشور باشد. این گوشهای از اقتدار سیاسی است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : تهاجم فرهنگی کلیدواژه(ها) : تهاجم فرهنگی نوع(ها) : جستار متن فیش : اقتدار سیاسی این است که ملت، پشتیبان دولت و تصمیمات مسؤولان کشور باشد. این گوشهای از اقتدار سیاسی است. اقتدار فرهنگی هم همینطور است؛ یعنی از لحاظ فرهنگی، فرهنگِ کشور اثرگذار باشد و اثرپذیر نباشد و تهاجم فرهنگی به شکل صحیحی دفع شود. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : دشمن درونی.دشمن بیرونی کلیدواژه(ها) : دشمن درونی.دشمن بیرونی نوع(ها) : جستار متن فیش : و اما دشمن پنجم. دشمن پنجم عبارت بود از دشمنی که در درون هر یک از افراد مسلمان و مؤمن وجود داشت. خطرناکتر از همهی دشمنها هم همین است. این دشمن در درون ما هم وجود دارد: تمایلات نفسانی، خودخواهیها، میل به انحراف، میل به گمراهی و لغزشهایی که زمینهی آن را خود انسان فراهم میکند. پیغمبر با این دشمن هم سخت مبارزه کرد؛ منتها مبارزهی با این دشمن، به وسیلهی شمشیر نیست؛ به وسیلهی تربیت و تزکیه و تعلیم و هشدار دادن است. لذا وقتی که مردم با آن همه زحمت از جنگ برگشتند، پیغمبر فرمود شما از جهاد کوچکتر برگشتید، حالا مشغول جهاد بزرگتر شوید. عجب! یا رسولاللَّه! جهاد بزرگتر چیست؟ ما این جهاد با این عظمت و با این زحمت را انجام دادیم؛ مگر بزرگتر از این هم جهادی وجود دارد؟ فرمود بله، جهاد با نفس خودتان. اگر قرآن میفرماید: «الّذین فی قلوبهم مرض»، اینها منافقین نیستند؛ البته عدهای از منافقین هم جزو «الّذین فی قلوبهم مرض»اند، اما هر کسی که «الّذین فی قلوبهم مرض» است - یعنی در دل، بیماری دارد - جزو منافقین نیست؛ گاهی مؤمن است، اما در دلش مرض هست. این مرض یعنی چه؟ یعنی ضعفهای اخلاقی، شخصیتی، هوسرانی و میل به خودخواهیهای گوناگون؛ که اگر جلویش را نگیری و خودت با آنها مبارزه نکنی، ایمان را از تو خواهد گرفت و تو را از درون پوک خواهد کرد. وقتی ایمان را از تو گرفت، دل تو بیایمان و ظاهر تو باایمان است؛ آن وقت اسم چنین کسی منافق است. اگر خدای نکرده دل من و شما از ایمان تهی شد، در حالی که ظاهرمان، ظاهرِ ایمانی است؛ پابندیها و دلبستگیهای اعتقادی و ایمانی را از دست دادیم، اما زبان ما همچنان همان حرفهای ایمانی را میزند که قبلاً میزد؛ این میشود نفاق؛ این هم خطرناک است. قرآن میفرماید: «ثمّ کان عاقبة الّذین اسائوا السوأی ان کذّبوا بایات اللَّه»؛ آن کسانی که کار بد کردند، بدترین نصیبشان خواهد شد. آن بدترین چیست؟ تکذیب آیات الهی. در جای دیگر میفرماید: آن کسانی که به این وظیفهی بزرگ - انفاق در راه خدا - عمل نکردند، «فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه»؛ چون با خدا خلف وعده کردند، در دلشان نفاق به وجود آمد. خطر بزرگ برای جامعهی اسلامی این است؛ هرجا هم که شما در تاریخ میبینید جامعهی اسلامی منحرف شده، از اینجا منحرف شده است. ممکن است دشمن خارجی بیاید، سرکوب کند، شکست دهد و تار و مار کند؛ اما نمیتواند نابود کند بالاخره ایمان میماند و در جایی سر بلند میکند و سبز میشود. اما آنجایی که این لشکرِ دشمن درونی به انسان حمله کرد و درون انسان را تهی و خالی نمود، راه منحرف خواهد شد. هرجا انحراف وجود دارد، منشأش این است. پیغمبر با این دشمن هم مبارزه کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : شاخص انقلاب اسلامی کلیدواژه(ها) : شاخص انقلاب اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : خطبهی اول را به شرح مختصری از سیرهی نبیّاکرم در دوران دهسالهی حاکمیت اسلام در مدینه اختصاص دادهام که یکی از درخشانترین - و گزافه نیست اگر بگوییم درخشانترین - دورههای حکومت در طول تاریخ بشری است. باید این دورهی کوتاه و پُرکار و فوقالعاده تأثیرگذار در تاریخ بشر را شناخت. البته به همهی برادران و خواهران - بخصوص به جوانان - توصیه میکنم که به تاریخ زندگی پیغمبر مراجعه کنند و آن را بخوانند و فرا گیرند. دورهی مدینه، فصل دوم دوران بیستوسه سالهی رسالت پیغمبر است. سیزده سال در مکه، فصل اوّل بود - که مقدمهی فصل دوم محسوب میشود - و تقریباً ده سال هم دوران مدینهی پیغمبر است که دوران شالودهریزی نظام اسلامی و ساختن یک الگو و نمونه از حاکمیّت اسلام برای همهی زمانها و دورانهای تاریخ انسان و همهی مکانهاست. البته این الگو، یک الگوی کامل است و مثل آن را دیگر در هیچ دورانی سراغ نداریم؛ لیکن با نگاه به این الگوی کامل، میشود شاخصها را شناخت. این شاخصها برای افراد بشر و مسلمانها علامتهایی است که باید به وسیلهی آنها نسبت به نظامها و انسانها قضاوت کنند. هدف پیغمبر از هجرت به مدینه این بود که با محیط ظالمانه و طاغوتی و فاسد سیاسی و اقتصادی و اجتماعیای که آن روز در سرتاسر دنیا حاکم بود، مبارزه کند و هدف، فقط مبارزهی با کفّار مکه نبود؛ مسأله، مسألهی جهانی بود. پیامبر اکرم این هدف را دنبال میکرد که هرجا زمینه مساعد بود، بذر اندیشه و عقیده را بپاشد؛ با این امید که در زمان مساعد، این بذر سبز خواهد شد. هدف این بود که پیام آزادی و بیداری و خوشبختی انسان به همهی دلها برسد. این جز با ایجاد یک نظام نمونه و الگو امکانپذیر نبود؛ لذا پیغمبر به مدینه آمد تا این نظام نمونه را به وجود آورد. اینکه چقدر بتوانند آن را ادامه دهند و بعدیها چقدر بتوانند خودشان را به آن نزدیک کنند، بسته به همّت آنهاست. پیغمبر نمونه را میسازد و به همهی بشریت و تاریخ ارائه میکند. نظامی که پیغمبر ساخت، شاخصهای گوناگونی دارد که در بین آنها هفت شاخص از همه مهمتر و برجسته تر است: شاخص اوّل، ایمان و معنویّت است. انگیزه و موتور پیشبرندهی حقیقی در نظام نبوی، ایمانی است که از سرچشمه دل و فکر مردم میجوشد و دست و بازو و پا و وجود آنها را در جهت صحیح به حرکت در میآورد. پس شاخص اوّل، دمیدن و تقویت روح ایمان و معنویت و دادن اعتقاد و اندیشهی درست به افراد است، که پیغمبر این را از مکه شروع کرد و در مدینه پرچمش را با قدرت بالا برد. شاخص دوم، قسط و عدل است. اساس کار بر عدالت و قسط و رساندن هر حقّی به حقدار - بدون هیچ ملاحظه - است. شاخص سوم، علم و معرفت است. در نظام نبوی، پایهی همه چیز، دانستن و شناختن و آگاهی و بیداری است. کسی را کورکورانه به سمتی حرکت نمیدهند؛ مردم را با آگاهی و معرفت و قدرتِ تشخیص، به نیروی فعّال - نه نیروی منفعل - بدل میکنند. شاخص چهارم، صفا و اخوّت است. در نظام نبوی، درگیریهای برخاسته از انگیزههای خرافی، شخصی، سودطلبی و منفعتطلبی مبغوض است و با آن مبارزه میشود. فضا، فضای صمیمیّت و اخوّت و برادری و همدلی است. شاخص پنجم، صلاح اخلاقی و رفتاری است. انسانها را تزکیه و از مفاسد و رذائل اخلاقی، پیراسته و پاک میکند؛ انسانِ با اخلاق و مزکّی میسازد؛ «و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة». تزکیه، یکی از آن پایههای اصلی است؛ یعنی پیغمبر روی یکایک افراد، کار تربیتی و انسانسازی میکرد. شاخص ششم، اقتدار و عزّت است. جامعه و نظام نبوی، توسریخور، وابسته، دنبالهرو و دست حاجت به سوی این و آن درازکن نیست؛ عزیز و مقتدر و تصمیمگیر است؛ صلاح خود را که شناخت، برای تأمین آن تلاش میکند و کار خود را پیش میبرد. شاخص هفتم، کار و حرکت و پیشرفتِ دائمی است. توقّف در نظام نبوی وجود ندارد؛ به طور مرتّب، حرکت، کار و پیشرفت است. اتفاق نمیافتد که یک زمان بگویند: دیگر تمام شد؛ حال بنشینیم استراحت کنیم! این وجود ندارد. البته این کار، کارِ لذّتآور و شادیبخشی است؛ کار خستگیآور و کسلکننده و ملولکننده و به تعبآورندهای نیست؛ کاری است که به انسان نشاط و نیرو و شوق میدهد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : هویت ملی کلیدواژه(ها) : هویت ملی نوع(ها) : جستار متن فیش : مردم در نظام جمهوری اسلامی باید احساس کنند که جان و مال و فرزندان و ناموس و فکر و عقیده و سرمایهگذاری و فعالیت اقتصادیشان برخوردار از امنیت است. بهداشت مردم، عزت و هویت ملی مردم، ارتقای علمی کشور، کارآمدی دستگاه اداری و فسادزدایی از آن، در قانون اساسی وجود دارد. اینها وظایف مهمی است که باید وجههی همت قرار گیرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : جهاد فرهنگی کلیدواژه(ها) : جهاد فرهنگی نوع(ها) : جستار متن فیش : بخش مهمی از سورهی بقره و بعضی از سورههای دیگر قرآن مربوط به برخورد و مبارزهی فرهنگی پیغمبر با یهود است. چون گفتیم اینها فرهنگی بودند؛ آگاهیهایی داشتند؛ روی ذهنهای مردم ضعیف الایمان اثرِ زیاد میگذاشتند؛ توطئه میکردند؛ مردم را ناامید میکردند و به جان هم میانداختند. اینها دشمن سازمانیافتهای بودند. پیغمبر تا آنجایی که میتوانست، با اینها مدارا کرد؛ اما بعد که دید اینها مدارابردار نیستند، مجازاتشان کرد. پیغمبر، بیخود و بدون مقدّمه هم سراغ اینها نرفت؛ هرکدام از این سه قبیله عملی انجام دادند و پیغمبر برطبق آن عمل، آنها را مجازات کرد. اوّل، بنی قینقاع بودند که به پیغمبر خیانت کردند؛ پیغمبر سراغشان رفت و فرمود باید از آنجا بروید؛ اینها را کوچ داد و از آن منطقه بیرون کرد و تمام امکاناتشان برای مسلمانها ماند. دستهی دوم، بنی نضیر بودند. اینها هم خیانت کردند- که داستان خیانتهایشان مهم است- لذا پیغمبر فرمود مقداری از وسایلتان را بردارید و بروید؛ اینها هم مجبور شدند و رفتند. دستهی سوم بنی قریظه بودند که پیغمبر امان و اجازهشان داد تا بمانند؛ اینها را بیرون نکرد؛ با اینها پیمان بست تا در جنگ خندق نگذارند دشمن از طرف محلاتشان وارد مدینه شود؛ اما اینها ناجوانمردی کردند و با دشمن پیمان بستند تا در کنار آنها به پیغمبر حمله کنند! یعنی نه فقط به پیمانشان با پیغمبر پایدار نماندند، بلکه در آن حالی که پیغمبر یک قسمت مدینه را- که قابل نفوذ بود- خندق حفر کرده بود و محلات اینها در طرف دیگری بود که باید مانع از این میشدند که دشمن از آنجا بیاید، اینها رفتند با دشمن مذاکره و گفتگو کردند تا دشمن و آنها- مشترکاً- از آنجا وارد مدینه شوند و از پشت به پیغمبر خنجر بزنند! پیغمبر در اثنای توطئهی اینها، ماجرا را فهمید. محاصرهی مدینه، قریب یک ماه طول کشیده بود؛ در اواسط این یک ماه بود که اینها این خیانت را کردند. پیغمبر مطّلع شد که اینها چنین تصمیمی گرفتهاند. با یک تدبیر بسیار هوشیارانه، کاری کرد که بین اینها و قریش به هم خورد- که ماجرایش را در تاریخ نوشتهاند- کاری کرد که اطمینان اینها و قریش از همدیگر سلب شد. یکی از آن حیلههای جنگیِ سیاسیِ بسیار زیبای پیغمبر همینجا بود؛ یعنی اینها را علیالعجاله متوقف کرد تا نتوانند لطمه بزنند. بعد که قریش و همپیمانانشان شکست خوردند و از خندق جدا شدند و به طرف مکه رفتند، پیغمبر به مدینه برگشت. همان روزی که برگشت، نماز ظهر را خواند و فرمود نماز عصر را جلوِ قلعههای بنی قریظه میخوانیم؛ راه بیفتیم به آنجا برویم؛ یعنی حتّی یک شب هم معطل نکرد؛ رفت و آنها را محاصره کرد. بیست و پنج روز بین اینها محاصره و درگیری بود؛ بعد پیغمبر همهی مردان جنگی اینها را به قتل رساند؛ چون خیانتشان بزرگتر بود و قابل اصلاح نبودند. پیغمبر با اینها اینگونه برخورد کرد؛ یعنی دشمنیِ یهود را- عمدتاً در قضیهی بنی قریظه، قبلش در قضیهی بنی نضیر، بعدش در قضیهی یهودیان خیبر- اینگونه با تدبیر و قدرت و پیگیری و همراه با اخلاق والای انسانی از سر مسلمانها رفع کرد. در هیچکدام از این قضایا، پیغمبر نقض عهد نکرد؛ حتّی دشمنان اسلام هم این را قبول دارند که پیغمبر در این قضایا هیچ نقض عهدی نکرد؛ آنها بودند که نقض عهد کردند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : امنیت اقتصادی کلیدواژه(ها) : امنیت اقتصادی نوع(ها) : جستار متن فیش : از همهی ظرفیتها و قابلیتها و استعدادهایی که در این کشور وجود دارد، باید استفاده شود. همهی نیازهای این کشور - نیازهای امروز، حتی زمینهی نیازهای فردا - باید در تصمیمگیریها دیده شود. باید عدالت، محور و اساس باشد. باید امنیت همهجانبه مورد توجه باشد؛ امنیت اجتماعی، امنیت اقتصادی، امنیت فرهنگی، امنیت آبرویی. مردم در نظام جمهوری اسلامی باید احساس کنند که جان و مال و فرزندان و ناموس و فکر و عقیده و سرمایهگذاری و فعالیت اقتصادیشان برخوردار از امنیت است. بهداشت مردم، عزت و هویت ملی مردم، ارتقای علمی کشور، کارآمدی دستگاه اداری و فسادزدایی از آن، در قانون اساسی وجود دارد. اینها وظایف مهمی است که باید وجههی همت قرار گیرد. البته همهی این وظایف در چهار سال ریاست جمهوری قابل عمل نیست؛ بسیاری از اینها در بلند مدت محقق میشود و در دورههای متعدد، افرادی باید این کارها را پی بگیرند تا به نتایجی برسد؛ منتها جهت گیری باید اینها باشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : امنیت اقتصادی کلیدواژه(ها) : امنیت اقتصادی نوع(ها) : جستار متن فیش : همهی اینها متوقف به این است که دستگاه ادارهکنندهی اینها از توانایی مالی برخوردار باشد. متوقف بر این است که آحاد مردم در کشور - که میخواهند پشتیبان دولت باشند - احساس گشایش اقتصادی کنند. پس مسألهی اقتصادی در امنیت و فرهنگ و عزت و برجستگی حرف سیاسی در کشور و در حضور جهانی تأثیرگذار است. مسألهی اقتصادی بسیار مهم است. در اسلام پرداختن به امور اقتصادی مردم جزو اوجب واجبات حکومتهاست. پیغمبر اکرم - طبق روایت - فرمود: «کاد الفقر ان یکون کفرا». مضمون این حرف، آن است که ما آمدهایم به مردم ایمان بدهیم؛ اگر نتوانی نانشان را بهراحتی به دستشان برسانی، ایمانشان از آنها گرفته خواهد شد. واقع قضیه هم همین است. مسألهی فقرزدایی و روان کردن کار اقتصادی در کشور، از جمله مسائل بسیار مهم است؛ مسألهای است که هر کس انشاءالله رئیس جمهور شد، باید گشایش و پیشرفت امور اقتصادی کشور و بر طرف کردن مشکلات مردم را سرلوحهی برنامههای خود قرار دهد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : عزت ملی کلیدواژه(ها) : عزت ملی نوع(ها) : جستار متن فیش : اگر امروز این ملت، عزّت و اقتدار و امنیّتی دارد و اگر دانشگاه و کارخانه و دولت و دستگاههای گوناگون کشور این فرصت را دارند که به کارهای روزمرّهی معمولیِ خودشان برسند؛ این به برکت همین جنازههای از راه رسیدهای است که در تفحّصها پیدا شدهاند. اینها رفتند دشمن را بیرون کردند؛ اینها رفتند عزّت ملی را تأمین کردند؛ اینها رفتند ننگ تسلّط چکمهپوشان دشمن بر مرزها را از چهرهی این ملت عزیز ستردند و پاک کردند. بنابراین قدرشناسی از اینها لازم است. هرکس که در این کشور زندگی میکند، باید خودش را مدیون شهدای عزیز بداند. این کاروانی که میآید، جزئی از این مجموعهی عظیم شهداست؛ همهی ما وظیفه داریم به اینها احترام کنیم. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : عزت ملی کلیدواژه(ها) : عزت ملی نوع(ها) : جستار متن فیش : وظایف فراوانی بر عهدهی رئیسجمهور است. عمدهی این وظایف دو چیز است. البته از همهی ظرفیتها و قابلیتها و استعدادهایی که در این کشور وجود دارد، باید استفاده شود. همهی نیازهای این کشور- نیازهای امروز، حتّی زمینهی نیازهای فردا- باید در تصمیمگیریها دیده شود. باید عدالت، محور و اساس باشد. باید امنیتِ همهجانبه مورد توجّه باشد؛ امنیّت اجتماعی، امنیّت اقتصادی، امنیّت فرهنگی، امنیّت آبرویی. مردم در نظام جمهوری اسلامی باید احساس کنند که جان و مال و فرزندان و ناموس و فکر و عقیده و سرمایهگذاری و فعّالیت اقتصادیشان برخوردار از امنیّت است. بهداشت مردم، عزّت و هویّت ملی مردم، ارتقای علمی کشور، کارآمدی دستگاه اداری و فسادزدایی از آن، در قانون اساسی وجود دارد. اینها وظایف مهمی است که باید وجههی همّت قرار گیرد. البته همهی این وظایف در چهار سال ریاست جمهوری قابل عمل نیست؛ بسیاری از اینها در بلند مدّت محقّق میشود و در دورههای متعدّد، افرادی باید این کارها را پیبگیرند تا به نتایجی برسد؛ منتها جهتگیری باید اینها باشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : احساس مسئولیت کلیدواژه(ها) : احساس مسئولیت نوع(ها) : جستار متن فیش : در قانون اساسی ما، رئیسجمهور مقام والایی است. در قانون اساسی، هم وظایف سنگینی بر دوش رئیسجمهور گذاشته شده- که در اصول مختلف آن مطرح گردیده است- هم اختیارات و امکانات زیادی در اختیار رئیسجمهور است. در مجموعهی نظامِ قانون اساسی ما، این اختیارت و امکانات و وظایف، منحصر به فرد است. رئیسجمهور اختیارات فراوانی دارد: قوّهی مجریّه و بودجهی کشور و وزارتخانههای گوناگون در اختیار اوست. حقّاً و انصافاً جا دارد که آحاد مردم نسبت به این قضیه احساس مسئولیت کنند. خوشبختانه کسانی که وارد این میدان شدهاند، افراد متعدّدی هستند و میتوانند سلایق مختلفی را به خودشان جذب کنند. در اینجا افراد باید با دقّت و تعقّل و محاسبه وارد شوند و از خدای متعال هم بخواهند آنچه که خیر و صلاح این ملت است، به آنها توفیق دهد تا انجام دهند. افرادی که از تأیید شورای نگهبان عبور کردهاند، قانوناً صالحند. البته صلاحیتها یک اندازه نیست؛ صالح داریم، اصلح داریم؛ تشخیصها مختلف است؛ یکی چیزی را ملاک قرار میدهد و کسی را اصلح میداند و کسی چیز دیگر را ملاک قرار میدهد. اشکالی ندارد؛ اینها نباید موجب اختلاف شود. مبادا به خاطر علاقهمندی یک دسته به یک نامزدِ ریاست جمهوری و دستهی دیگر به یک نامزد دیگر، بین آحاد مردم شقاق و اختلافی پیدا شود. چه مانعی دارد؟ قانون همین را خواسته است که مردم طبق سلایقِ خودشان بگردند و انتخاب کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : حقوق بشر کلیدواژه(ها) : حقوق بشر نوع(ها) : جستار متن فیش : انتظار از دولتهای غیر مسلمان - عمدتاً دولتهای اروپایی - این است که در مقابل جنایاتی که علیه یک ملت - علیه مردان، علیه پیرمردان، علیه زنان، علیه نوجوانان، علیه بچهی چندماهه و شیرخوار - انجام میگیرد، سکوت نکنند. چرا سکوت میکنند؟ چطور با وجود این همه جنایت، باز از آن دولت غاصب و اشغالگر حمایت میکنند؟ مگر ادّعا نمیکنند که طرفدار حقوق انسانند؟ اگر این حرف، دروغ و فریب و بازی سیاسی و وسیلهای برای چاپیدن ملتها نیست، اینجا میدان امتحان آن است. اینجا حقوق انسان پامال میشود؛ موضع بگیرند، حرف بزنند، کارهای اسرائیل را تقبیح کنند و روی او فشار آورند. همچنانکه برای چند مجرم یهودی که در فلان جای دنیا به خاطر یک جُرم جاسوسی محاکمه میشوند، بسیج میگردند و وظیفهی خودشان میدانند که دخالتی بکنند و حرفی بزنند - در حالی که آنجا مجازات مجرم و کار قانونی صورت میگیرد - اینجا هم که یک ملت مظلوم واقع میشود، دخالت کنند. چرا دخالت نمیکنند؟ برای دولتهای اروپایی و غیره ننگ است که تحت تأثیر عوامل صهیونیست و کمپانیهای وابستهی به صهیونیستها و ثروتمندان صهیونیست باشند. ما به امریکا چیزی نمیگوییم و از او توقّعی نداریم؛ او نه خواهد کرد و نه میتواند بکند؛ چون هیأت حاکمهی امریکا در مشت صهیونیستها قرار دارد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : انتخابات کلیدواژه(ها) : انتخابات نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : انتخابات را یک حادثهی کوچک نگیرید. همهی انتخابهای کشور همینطور است؛ اما انتخاب ریاست جمهوری مهمتر است. انتخابات ریاست جمهوری، مظهر آزادی و قدرت انتخاب و رشد ملت ایران است. برای یک ملت - مثل بعضی از ملتهایی که شما میبینید با همهی باد و بروتی که دارند - ننگ است که در انتخابات ریاست جمهوریاش، سیوپنج درصد یا چهل درصد حائزان شرایط شرکت کنند. پیداست که مردم به نظام سیاسیِ خود نه اعتماد دارند، نه اعتنا میکنند و نه امید دارند. با بعضی از شهروندان امریکایی، قبل از همین انتخابات اخیرشان مصاحبه کرده بودند و گفته بودند به چه کسی رأی میدهید؟ گفته بودند چه فایده، چه فرقی میکند؛ به هیچ کس! همینطور هم شد؛ عملاً سیوچند درصد شرکت کردند. در ایران اسلامی، هفتاد درصد، هفتادوپنج درصد، هشتاد درصد واجدان شرایط شرکت کردند. این خیلی افتخار است؛ این نشاندهندهی آن است که این ملت روی پای خودش ایستاده و به مسائل خودش نگاه میکند و میخواهد در این مسأله تصمیم بگیرد. حضور مردم در انتخابات، یکی از مهمترین مظاهر اقتدار ملی است. اینکه ما ابتدای سال عرض کردیم که امسال را سالِ اقتدار ملی بدانید و دنبال آن باشید، وظیفهی همهی ماست که این کار را بکنیم؛ منتها هر کدام به سهم خودمان. یکی از پایههای اقتدار ملی همین است که مردم پای صندوقهای رأی بروند و رأی بدهند و رئیس جمهور را انتخاب کنند. البته سلایق مردم مختلف است؛ نامزدها هم متعدّدند؛ هر کدام از آنها هم سلیقه و نظری دارند و مردم هم به یک نفر رأی میدهند؛ این مسألهی بعدی است. مسألهی اوّل این است که همه در این آزمون عمومی ملت ایران شرکت کنند و نشان دهند که ملت ایران زنده است و به سرنوشت کشورش علاقه دارد. تحلیلگران گوناگون در اطراف دنیا، روی این موضوع حساب میکنند؛ خیلی از آنها میدانند و بعضی هم دیدهاند و بعضی نیز در پروندهها خواندهاند که در این مملکت، از اوّل مشروطیت تا قبل از انقلاب - که حدود شصت سال فاصله بود - جز موارد بسیار معدودی، مردم به صندوقهای رأی مجلس اعتنا نکردند. زمامداری کشور هم که در اختیار خانوادهی دستنشانده بود. آنها میبینند که امروز مردم ایران وارد میدان میشوند و خودشان مسؤولان کشور را انتخاب میکنند. این شرف و عزّت بزرگی برای ملت ایران است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : انتخابات کلیدواژه(ها) : انتخابات نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : آحاد ملت ما باید بدانند آنچه بکارند، میدروند. بعضی ممکن است در رأیگیری شرکت نکنند؛ بعد بگویند چرا فلان کار نشد. شما باید شرکت میکردید و آن کسی را که فکر میکنید میتواند این کار را انجام دهد و میپسندید، انتخاب میکردید تا آنطور که میخواهید، بشود. نمیشود ما در انتخابات شرکت نکنیم؛ بعد نتیجهی انتخابات احیاناً آنطور که ما میپسندیم، نشود؛ سپس بگوییم چرا نشد! بله، وقتی انسان شرکت نکند، همین است. همه باید شرکت کنند؛ این یک وظیفه است؛ هم وظیفهی اسلامی است، هم وظیفهی میهنی و ملی است و حفظ عزّت و شوکت کشور به این وابسته است، هم وظیفهی سیاسی است - کسانی که فهم و تشخیص سیاسی دارند، وظیفه دارند وارد شوند - هم وظیفهی اخلاقی است؛ حقوق مردم اقتضاء میکند که در این میدان وارد شوند. کارهایی که باید در این کشور انجام گیرد، اقتضاء میکند که انسان در این میدان وارد شود. انتخابات را مغتنم بشمارید و قدر بدانید و در آن شرکت کنید؛ حادثهی بسیار مهمّی است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم), جوان, زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), مطالعه تاریخ کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم), جوان, زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), مطالعه تاریخ نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : به همهی برادران و خواهران بخصوص به جوانان توصیه میکنم که به تاریخ زندگی پیغمبر مراجعه کنند و آن را بخوانند و فرا گیرند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : انتخابات, حضور مردم در صحنه, اقتدار ملی, شرکت در انتخابات کلیدواژه(ها) : انتخابات, حضور مردم در صحنه, اقتدار ملی, شرکت در انتخابات نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : حضور مردم در انتخابات، یکی از مهمترین مظاهر اقتدار ملی است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : انتخابات, شرکت در انتخابات, حضور پرشور و حداکثری در انتخابات کلیدواژه(ها) : انتخابات, شرکت در انتخابات, حضور پرشور و حداکثری در انتخابات نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : انتخابات را مغتنم بشمارید و قدر بدانید و در آن شرکت کنید؛ حادثهی بسیار مهمّی است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : عزت, مسائل اقتصادی کشور, اقتدار اقتصادی, امنیت, فرهنگ کلیدواژه(ها) : عزت, مسائل اقتصادی کشور, اقتدار اقتصادی, امنیت, فرهنگ نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مسألهی اقتصادی در امنیّت و فرهنگ و عزّت و برجستگی حرف سیاسی در کشور و در حضور جهانی تأثیرگذار است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : فساد, مبارزه با مفاسد اقتصادی, مبارزه با فساد, دشمنتراشی کلیدواژه(ها) : فساد, مبارزه با مفاسد اقتصادی, مبارزه با فساد, دشمنتراشی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مبارزهی با فساد، دشمن تراش است. هر کس بخواهد با فساد مبارزه کند، یک صف طولانی دشمن جلویش به وجود میآید. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : اقتدار فرهنگی کلیدواژه(ها) : اقتدار فرهنگی نوع(ها) : جستار متن فیش : اقتدار فرهنگی هم همینطور است؛ یعنی از لحاظ فرهنگی، فرهنگِ کشور اثرگذار باشد و اثرپذیر نباشد و تهاجم فرهنگی به شکل صحیحی دفع شود. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : نامزد اصلح کلیدواژه(ها) : نامزد اصلح نوع(ها) : جستار متن فیش : در قانون اساسی ما، رئیسجمهور مقام والایی است. در قانون اساسی، هم وظایف سنگینی بر دوش رئیسجمهور گذاشته شده- که در اصول مختلف آن مطرح گردیده است- هم اختیارات و امکانات زیادی در اختیار رئیسجمهور است. در مجموعهی نظامِ قانون اساسی ما، این اختیارت و امکانات و وظایف، منحصر به فرد است. رئیسجمهور اختیارات فراوانی دارد: قوّهی مجریّه و بودجهی کشور و وزارتخانههای گوناگون در اختیار اوست. حقّاً و انصافاً جا دارد که آحاد مردم نسبت به این قضیه احساس مسئولیت کنند. خوشبختانه کسانی که وارد این میدان شدهاند، افراد متعدّدی هستند و میتوانند سلایق مختلفی را به خودشان جذب کنند. در اینجا افراد باید با دقّت و تعقّل و محاسبه وارد شوند و از خدای متعال هم بخواهند آنچه که خیر و صلاح این ملت است، به آنها توفیق دهد تا انجام دهند. افرادی که از تأیید شورای نگهبان عبور کردهاند، قانوناً صالحند. البته صلاحیتها یک اندازه نیست؛ صالح داریم، اصلح داریم؛ تشخیصها مختلف است؛ یکی چیزی را ملاک قرار میدهد و کسی را اصلح میداند و کسی چیز دیگر را ملاک قرار میدهد. اشکالی ندارد؛ اینها نباید موجب اختلاف شود. مبادا به خاطر علاقهمندی یک دسته به یک نامزدِ ریاست جمهوری و دستهی دیگر به یک نامزد دیگر، بین آحاد مردم شقاق و اختلافی پیدا شود. چه مانعی دارد؟ قانون همین را خواسته است که مردم طبق سلایقِ خودشان بگردند و انتخاب کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : اقتدار اقتصادی کلیدواژه(ها) : اقتدار اقتصادی نوع(ها) : جستار متن فیش : مسائل اقتصادی، بسیار مهم است. ما از اقتدار ملی صحبت کردیم؛ همه هم قبول دارند؛ یعنی آحاد ملت و مسئولان کشور، اقتدار ملی را شعار و پرچمی میدانند که باید همه به آن توجّه کنند. حقیقتش هم همین است؛ چون اقتدار ملی، اقتدار زید و عمرو نیست؛ اقتدار یک ملت و یک کشور است. این اقتدار چگونه به دست میآید؟ فرض بفرمایید یک رکن اقتدار ملی، اقتدار اقتصادی است؛ یعنی کشور از لحاظ اقتصادی بتواند پول ملی خودش را تقویت کند؛ در بازارهای اقتصادی دنیا حضور تأثیرگذار داشته باشد؛ در بهبود وضع اقتصادی کشور از امکانات خودش استفاده کند؛ فقر را در کشور ریشه کن و یا حد اقل کم کند و بتواند به عنوان یک کشور ثروتمند و غنی، در مقابل چشم دنیا، کارایی نظام خودش را نشان دهد. این میشود اقتدار اقتصادی، که مسئولان اقتصادی کشور موظّفند این کارها را انجام دهند. اقتدار اقتصادی همچنین به معنای این است که در کشور، بیکاری وجود نداشته باشد؛ اشتغال وجود داشته باشد؛ تولید صنعتی و کشاورزی در حدّ مطلوب باشد؛ از منابع و معادن کشور به نحو بهینه استفاده شود. این هم اقتدار اقتصادی است که بخشهای گوناگون نسبت به آن مسئولیت دارند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : حمایت از سرمایه ایرانی کلیدواژه(ها) : حمایت از سرمایه ایرانی نوع(ها) : جستار متن فیش : باید امنیتِ همهجانبه مورد توجّه باشد؛ امنیّت اجتماعی، امنیّت اقتصادی، امنیّت فرهنگی، امنیّت آبرویی. مردم در نظام جمهوری اسلامی باید احساس کنند که جان و مال و فرزندان و ناموس و فکر و عقیده و سرمایهگذاری و فعّالیت اقتصادیشان برخوردار از امنیّت است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : حضور مردم در صحنه کلیدواژه(ها) : حضور مردم در صحنه نوع(ها) : جستار متن فیش : حضور مردم در انتخابات، یکی از مهمترین مظاهر اقتدار ملی است. اینکه ما ابتدای سال عرض کردیم که امسال را سالِ اقتدار ملی بدانید و دنبال آن باشید، وظیفه همه ماست که این کار را بکنیم؛ منتها هر کدام به سهم خودمان. یکی از پایههای اقتدار ملی همین است که مردم پای صندوقهای رأی بروند و رأی بدهند و رئیسجمهور را انتخاب کنند. البته سلایق مردم مختلف است؛ نامزدها هم متعدّدند؛ هر کدام از آنها هم سلیقه و نظری دارند و مردم هم به یک نفر رأی میدهند؛ این مسأله بعدی است. مسأله اوّل این است که همه در این آزمون عمومی ملت ایران شرکت کنند و نشان دهند که ملت ایران زنده است و به سرنوشت کشورش علاقه دارد. تحلیلگران گوناگون در اطراف دنیا، روی این موضوع حساب میکنند؛ خیلی از آنها میدانند و بعضی هم دیدهاند و بعضی نیز در پروندهها خواندهاند که در این مملکت، از اوّل مشروطیت تا قبل از انقلاب - که حدود شصت سال فاصله بود - جز موارد بسیار معدودی، مردم به صندوقهای رأی مجلس اعتنا نکردند. زمامداری کشور هم که در اختیار خانواده دستنشانده بود. آنها میبینند که امروز مردم ایران وارد میدان میشوند و خودشان مسؤولان کشور را انتخاب میکنند. این شرف و عزّت بزرگی برای ملت ایران است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش :نظامسازی پیامبر(ص) در مدینه کلیدواژه(ها) : نظامسازی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر (ص), سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم), حکومت نبوی, حکومت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), یهودیان مدینه نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : پیغمبر وارد مدینه شد تا این نظام [اسلامی] را سرِ پا و کامل کند و آن را برای ابد در تاریخ، به عنوان نمونه بگذارد تا هر کسی در هر جای تاریخ - از بعد از زمان خودش تا قیامت - توانست، مثل آن را به وجود آورد و در دلها شوق ایجاد کند تا انسانها به سوی چنان جامعهای بروند. البته ایجاد چنین نظامی، به پایههای اعتقادی و انسانی احتیاج دارد. اوّل باید عقاید و اندیشههای صحیحی وجود داشته باشد تا این نظام بر پایهی آن افکار بنا شود. پیغمبر این اندیشهها و افکار را در قالب کلمهی توحید و عزّت انسان و بقیهی معارف اسلامی در دوران سیزده سال مکه تبیین کرده بود؛ بعد هم در مدینه و در تمام آنات و لحظات تا دم مرگ، دائماً این افکار و این معارف بلند را - که پایههای این نظامند - به این و آن تفهیم کرد و تعلیم داد. دوم، پایهها و ستونهای انسانی لازم است تا این بنا بر دوش آنها قرار گیرد - چون نظام اسلامی قائم به فرد نیست - پیغمبر بسیاری از این ستونها را هم در مکه به وجود آورده و آماده کرده بود. یک عدّه، صحابهی بزرگوار پیغمبر بودند - با اختلاف مرتبهای که داشتند - اینها معلول و محصول تلاش و مجاهدت دوران سخت سیزدهسالهی مکه بودند. یک عدّه هم کسانی بودند که قبل از هجرت پیغمبر، در یثرب با پیام پیغمبر به وجود آمده بودند؛ از قبیل سعدبنمعاذها و ابیایّوبها و دیگران. بعد هم که پیغمبر آمد، از لحظهی ورود، انسانسازی را شروع کرد و روزبهروز مدیران لایق، انسانهای بزرگ، شجاع، با گذشت، با ایمان، قوی و بامعرفت به عنوان ستونهای مستحکم این بنای شامخ و رفیع، وارد مدینه شدند. هجرت پیغمبر به مدینه - که قبل از ورود پیامبر به این شهر، یثرب نامیده میشد و بعد از آمدن آن حضرت، مدینةالنّبی نام گرفت - مثل نسیم خوش بهاری بود که در فضای این شهر پیچید و همه احساس کردند کأنّه گشایشی بهوجود آمده است؛ لذا دلها متوجّه و بیدار شد. وقتی که مردم شنیدند پیغمبر وارد قُبا شده است - قُبا نزدیک مدینه است و آن حضرت پانزده روز در آنجا ماند - شوق دیدن ایشان روزبهروز در دل مردم مدینه بیشتر میشد. بعضی از مردم به قُبا میرفتند و پیغمبر را زیارت میکردند و برمیگشتند؛ عدّهای هم در مدینه منتظر بودند تا ایشان بیاید. بعد که پیغمبر وارد مدینه شد، این شوق و این نسیم لطیف و ملایم، به توفانی در دلهای مردم تبدیل شد و دلها را عوض کرد. ناگهان احساس کردند که عقاید و عواطف و وابستگیهای قبایلی و تعصّبات آنها، در چهره و رفتار و سخن این مرد محو شده است و با دروازهی جدیدی به سوی حقایق عالم آفرینش و معارف اخلاقی آشنا شدهاند. همین توفان بود که اوّل در دلها انقلاب ایجاد کرد؛ بعد به اطراف مدینه گسترش پیدا کرد؛ سپس دژ طبیعی مکه را تسخیر کرد و سرانجام به راههای دور قدم گذاشت و تا اعماق دو امپراتوری و کشور بزرگِ آن روز پیش رفت؛ و هرجا رفت، دلها را تکان داد و در درون انسانها انقلاب به وجود آورد. مسلمانان در صدر اسلام، ایران و روم را با نیروی ایمان فتح کردند. ملتهای مورد هجوم هم به مجردی که اینها را میدیدند، در دلهایشان نیز این ایمان به وجود میآمد. شمشیر برای این بود که مانعها و سرکردههای زر و زورمدار را از سر راه بردارد؛ والّا تودهی مردم، همه جا همان توفان را دریافت کرده بودند و دو امپراتوری عظیم در آن روزگار - یعنی روم و ایران - تا اعماقِ خودشان جزو نظام و کشور اسلامی شده بودند. همهی اینها چهل سال طول کشید؛ ده سالش در زمان پیغمبر بود؛ سی سال هم بعد از پیغمبر. پیغمبر به مجرّد اینکه وارد مدینه شد، کار را شروع کرد. از جمله شگفتیهای زندگی آن حضرت این است که در طول این ده سال، یک لحظه را هدر نداد. دیده نشد که پیغمبر از فشاندن نور معنویت و هدایت و تعلیم و تربیت لحظهای باز بماند. بیداری او، خواب او، مسجد او، خانهی او، میدان جنگ او، در کوچه و بازار رفتن او، معاشرت خانوادگی او و وجود او - هرجا که بود - درس بود. عجب برکتی در چنین عمری وجود دارد! کسی که همهی تاریخ را مسخّرِ فکر خود کرد و روی آن اثر گذاشت - که من بارها گفتهام، بسیاری از مفاهیمی که قرنهای بعد برای بشریت تقدّس پیدا کرد؛ مثل مفهوم مساوات، برادری، عدالت و مردمسالاری، همه تحت تأثیر تعلیم او بود؛ در تعالیم سایر ادیان چنین چیزهایی وجود نداشت و یا لااقل به منصهی ظهور نرسیده بود - فقط ده سال کار حکومتی و سیاسی و جمعی کرده بود. چه عمر بابرکتی! از اوّلِ ورود، موضعگیری خود را مشخص کرد. ناقهای که پیغمبر سوار آن بود، وارد شهر یثرب شد و مردم دور آن را گرفتند. در آن زمان، شهر مدینه، محلّه محلّه بود؛ هر محلّهای هم برای خودش خانهها، کوچهها و حصار و بزرگانی داشت و متعلّق به قبیلهای بود: قبایل وابستهی به اوس و قبایل وابستهی به خزرج. وقتی شتر پیغمبر وارد شهر یثرب شد، جلوِ هر کدام از قلعههای قبایل که رسید، بزرگان بیرون آمدند و جلوِ شتر را گرفتند: یا رسولاللَّه! بیا اینجا؛ خانه، زندگی، ثروت و راحتیِ ما در اختیار تو. پیغمبر فرمود: جلوِ این شتر را باز کنید؛ «انّها مأمورة»؛ دنبال دستور حرکت میکند؛ بگذارید برود. جلوِ شتر را باز کردند تا به محلّهی بعدی رسید. باز بزرگان، اشراف، پیرمردان، شخصیّتها و جوانان آمدند جلوِ ناقهی پیغمبر را گرفتند: یا رسولاللَّه! اینجا فرود بیا؛ اینجا خانهی توست؛ هرچه بخواهی، در اختیارت میگذاریم؛ همهی ما در خدمتت هستیم. فرمود: کنار بروید؛ بگذارید شتر به راهش ادامه دهد؛ «انّها مأمورة». همینطور محلّه به محلّه شتر راه میرفت تا به محلّهی بنیالنجار - که مادر پیغمبر جزو این خانواده است - رسید. مردان بنیالنجار داییهای پیغمبر محسوب میشدند؛ لذا جلو آمدند و گفتند: یا رسولاللَّه! ما خویشاوند توییم؛ هستی ما در اختیار توست؛ در منزل ما فرود بیا. فرمود: نه؛ «انّها مأمورة»؛ کنار بروید. راه را باز کردند. شتر به فقیرنشینترینِ محلّات مدینه آمد و در جایی نشست. همه نگاه کردند ببینند خانهی کیست؛ دیدند خانهی ابیایّوب انصاری است؛ فقیرترین یا یکی از فقیرترین آدمهای مدینه. خودش و خانوادهی مستمند و فقیرش آمدند و اثاث پیغمبر را برداشتند و داخل خانه بردند. پیغمبر هم به عنوان میهمان، وارد خانهی آنها شد و به اعیان و اشراف و متنفّذان و صاحبانِ قبیله و امثال اینها دست رد زد؛ یعنی موضع اجتماعی خودش را مشخّص کرد؛ معلوم شد که این شخص، وابستهی به پول و حیثیت قبیلهای و شرفِ ریاست فلان قبیله و وابستهی به قوم و خویش و فامیل و آدمهای پُررو و پشتهمانداز و امثال اینها نیست و نخواهد شد. از همان ساعت و لحظهی اوّل مشخّص کرد که در برخورد و تعامل اجتماعی، طرف کدام گروه و طرفدار کدام جمعیت است و وجود او برای چه کسانی بیشتر نافع خواهد بود. همه از پیغمبر و تعالیم او نفع میبرند؛ اما آن کس که محرومتر است، قهراً حقّ بیشتری میبرد و باید جبران محرومیتش بشود. جلوِ خانهی ابیایّوب انصاری، زمینِ افتادهای بود. فرمود این زمین مال کیست؟ گفتند متعلّق به دو بچهی یتیم است. پول از کیسهی خود داد و آن زمین را خرید. بعد فرمود در این زمین مسجد میسازیم؛ یعنی یک مرکز سیاسی، عبادی، اجتماعی و حکومتی؛ یعنی مرکز تجمّع مردم. جایی به عنوان مرکزیّت لازم بود؛ لذا شروع به ساختن مسجد کردند. زمین مسجد را از کسی نخواست و طلب بخشیدگی نکرد؛ آن را با پول خود خرید. با اینکه آن دو بچه، پدر و مدافع نداشتند؛ اما پیغمبر مثل پدر و مدافع آنها، حقّشان را تمام و کمال رعایت کرد. وقتی بنا شد مسجد بسازند، خود پیغمبر جزو اوّلین کسان یا اوّلین کسی بود که آمد بیل را به دست گرفت و شروع به کندنِ پی مسجد کرد؛ نه به عنوان یک کار تشریفاتی، بلکه واقعاً شروع به کار کرد و عرق ریخت. طوری کار کرد که بعضی از کسانی که کناری نشسته بودند، گفتند ما بنشینیم و پیغمبر اینطور کار کند!؟ پس ما هم میرویم کار میکنیم؛ لذا آمدند و مسجد را در مدت کوتاهی ساختند. پیغمبر - این رهبر والا و مقتدر - نشان داد که هیچ حقّ اختصاصی برای خودش قائل نیست. اگر بناست کاری انجام گیرد، او هم باید در آن سهمی داشته باشد. بعد، تدبیر و سیاست ادارهی آن نظام را طرّاحی کرد. وقتی انسان نگاه میکند و میبیند قدم به قدم، مدبّرانه و هوشیارانه پیش رفته است، میفهمد که پشت سر آن عزم و تصمیم قوی و قاطع، چه اندیشه و فکر و محاسبهی دقیقی قرار گرفته است که علیالظّاهر جز با وحی الهی ممکن نیست. امروز هم کسانی که بخواهند اوضاع آن ده سال را قدم به قدم دنبال کنند، چیزی نمیفهمند. اگر انسان هر واقعهای را جداگانه حساب کند، چیزی ملتفت نمیشود؛ باید نگاه کند و ببیند ترتیب کار چگونه است؛ چطور همهی این کارها مدبّرانه، هوشیارانه و با محاسبهی صحیح انجام گرفته است. اوّل، ایجاد وحدت است. همهی مردم مدینه که مسلمان نشدند؛ اکثراً مسلمان شدند و تعداد بسیار کمی هم نامسلمان ماندند. علاوهی بر اینها، سه قبیلهی مهمّ یهودی - قبیلهی بنیقینقاع، قبیلهی بنیالنضیر و قبیلهی بنیقریظه - در مدینه ساکن بودند؛ یعنی در قلعههای اختصاصیِ خودشان که تقریباً به مدینه چسبیده بود: زندگی میکردند. آمدنِ اینها به مدینه به صد سال، دویست سال قبل از آن برمیگشت و اینکه چرا آمده بودند، خودش داستان طولانی و مفصّلی دارد. در زمانی که پیغمبر اکرم وارد مدینه شد، خصوصیّت این یهودیها در دو، سه چیز بود: یکی این بود که ثروت اصلیِ مدینه، بهترین مزارع کشاورزی، بهترین تجارتهای سودده و سودبخشترین صنایع - ساخت طلاآلات و امثال این چیزها - در اختیارشان بود. بیشتر مردم مدینه در موارد نیاز به اینها مراجعه میکردند؛ پول قرض میگرفتند و ربا میپرداختند؛ یعنی از لحاظ مالی، ریش همه در دست یهودیها بود. دوم اینکه بر مردم مدینه برتری فرهنگی داشتند. چون اهل کتاب بودند و با معارف گوناگون، معارف دینی و مسائلی که از ذهن نیمهوحشیهای مدینه، بسیار دور بود، آشنا بودند؛ لذا تسلّط فکری داشتند. در واقع اگر بخواهیم به زبان امروز صحبت کنیم، یهودیها در مدینه یک طبقهی روشنفکر محسوب میشدند؛ لذا مردم آنجا را تحمیق و تحقیر و مسخره میکردند. البته آنجایی که خطری متوجّهشان میشد و لازم بود، کوچکی هم میکردند؛ لیکن به طور طبیعی اینها برتر بودند. خصوصیت سوم این بود که با جاهای دوردست هم ارتباط داشتند؛ یعنی محدود به فضای مدینه نبودند. یهودیها واقعیتی در مدینه بودند؛ بنابراین پیغمبر باید حساب اینها را میکرد. پیغمبر اکرم یک میثاقِ دستجمعیِ عمومی ایجاد کرد. وقتی آن حضرت وارد مدینه شد، بدون اینکه هیچ قراردادی باشد، بدون اینکه چیزی از مردم بخواهد و بدون اینکه مردم در اینباره مذاکرهای کرده باشند، روشن شد که رهبریِ این جامعه متعلّق به این مرد است؛ یعنی شخصیت و عظمت نبوی به طور طبیعی همه را در مقابل او خاضع کرد؛ معلوم شد که او رهبر است و آنچه میگوید، باید همه بر محورش حرکت و اقدام کنند. پیغمبر میثاقی نوشت که مورد قبول همه قرار گرفت. این میثاق دربارهی تعامل اجتماعی، معاملات، منازعات، دیه، روابط پیغمبر با مخالفان، با یهودیها و با غیرمسلمانها بود. همهی اینها نوشته و ثبت شد؛ مفصّل هم هست؛ شاید دو سه صفحهی کتابهای بزرگ تواریخ قدیمی را گرفته است. اقدام بعدیِ بسیار مهم، ایجاد اخوّت بود. اشرافیگری و تعصّبهای خرافی و غرور قبیلهای و جدایی قشرهای گوناگون مردم از یکدیگر، مهمترین بلای جوامع متعصّب و جاهلی آن روز عرب بود. پیغمبر با ایجاد اخوّت، اینها را زیر پای خودش له کرد. بین فلان رئیس قبیله با فلان آدم بسیار پایین و متوسّط، اخوّت ایجاد کرد. گفت شما دو نفر با هم برادرید؛ آنها هم با کمال میل این برادری را قبول کردند. اشراف و بزرگان را در کنار بردگانِ مسلمانشده و آزادییافته قرار داد و با این کار، همهی موانع وحدت اجتماعی را از بین برد. وقتی میخواستند برای مسجد، مؤذّن انتخاب کنند، خوشصداها و خوشقیافهها زیاد بودند، معاریف و شخصیتهای برجسته متعدّد بودند؛ اما از میان همهی اینها بلال حبشی را انتخاب کرد. نه زیبایی، نه صوت و نه شرف خانوادگی و پدر و مادری مطرح بود؛ فقط اسلام و ایمان، مجاهدت در راه خدا و نشان دادن فداکاری در این راه ملاک بود. ببینید چطور ارزشها را در عمل مشخّص کرد. بیش از آنچه که حرف او بخواهد در دلها اثر بگذارد، عمل و سیره و ممشای او در دلها اثر گذاشت. برای آنکه این کار به سامان برسد، سه مرحله وجود داشت: مرحلهی اول، شالودهریزی نظام بود که با این کارها انجام گرفت. مرحلهی دوم، حراست از این نظام بود. موجود زندهی روبهرشد و نموی که همهی صاحبان قدرت اگر او را بشناسند، از او احساس خطر میکنند، قهراً دشمن دارد. اگر پیغمبر نتواند در مقابل دشمن، هوشیارانه از این مولود طبیعیِ مبارک حراست کند، این نظام از بین خواهد رفت و همهی زحماتش بیحاصل خواهد بود؛ لذا باید حراست کند. مرحلهی سوم، عبارت از تکمیل و سازندگی بناست. شالودهریزی کافی نیست؛ شالودهریزی، قدم اوّل است. این سه کار در عرض هم انجام میگیرد. شالودهریزی در درجهی اوّل است؛ اما در همین شالودهریزی هم ملاحظهی دشمنان شده است و بعد از این هم حراست ادامه پیدا خواهد کرد. در همین شالودهریزی، به بنای اشخاص و بنیانهای اجتماعی نیز توجّه شده است و بعد از این هم ادامه پیدا خواهد کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش :دشمنان اصلی جامعه اسلامی دوران پیامبر (ص) در مدینه کلیدواژه(ها) : دشمنان جامعه اسلامی عصر پیامبر اسلام (صلی الله علی, نظامسازی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله, جنگ خندق, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر (ص), صلح حدیبیّه, یهودیان مدینه, عبدالله ابن ابی, منافقین مدینه, برخورد پیامبر (صلیالله علیه و آله) با دشمنان, مسجد ضرار, دشمن درونی, تزکیه نفس, انحراف جامعه اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : پیغمبر نگاه میكند و میبیند پنج دشمن اصلی، این جامعهی[اسلامی] تازه متولّد شده,[درمدینه] را تهدید میكنند: یك دشمن، كوچك و كماهمیت است؛ اما درعینحال نباید از او غافل ماند. یك وقت ممكن است یك خطر بزرگ به وجود آورد. او كدام است؟ قبایل نیمهوحشی اطراف مدینه. به فاصلهی ده فرسخ، پانزده فرسخ، بیست فرسخ از مدینه، قبایل نیمهوحشیای وجود دارند كه تمام زندگی آنها عبارت از جنگ و خونریزی و غارت و به جان هم افتادن و از همدیگر قاپیدن است. پیغمبر اگر بخواهد در مدینه نظام اجتماعیِ سالم و مطمئن و آرامی به وجود آورد، باید حساب اینها را بكند. پیغمبر فكر اینها را كرد. در هر كدام از آنها اگر نشانهی صلاح و هدایت بود، با آنها پیمان بست؛ اول هم نگفت كه حتماً بیایید مسلمان شوید؛ نه، كافر و مشرك هم بودند؛ اما با اینها پیمان بست تا تعرّض نكنند. پیغمبر بر عهد و پیمانِ خودش، بسیار پا فشاری میكرد و پایدار بود؛ كه این را هم عرض خواهم كرد. آنهایی را كه شریر بودند و قابل اعتماد نبودند، پیغمبر علاج كرد و خودش سراغ آنها رفت. این سریههایی كه شنیدهاید پیغمبر پنجاه نفر را سراغ فلان قبیله فرستاد، بیست نفر را سراغ فلان قبیله، مربوط به اینهاست؛ كسانی كه خوی و طبیعت آنها آرامپذیر و هدایتپذیر و صلاحپذیر نیست و جز با خونریزی و استفادهی از قدرت نمیتوانند زندگی كنند. لذا پیغمبر سراغ آنها رفت و آنها را منكوب كرد و سر جای خودشان نشاند. دشمن دوم، مكه است كه یك مركزیّت است. درست است كه در مكه حكومتِ به معنای رایج خودش وجود نداشت؛ اما یك گروه اشرافِ متكبّرِ قدرتمندِ متنفّذ با هم بر مكه حكومت میكردند. اینها با هم اختلاف داشتند، اما در مقابل این مولود جدید، با یكدیگر همدست بودند. پیغمبر میدانست خطر عمده از ناحیهی آنهاست؛ همینطور هم در عمل اتّفاق افتاد. پیغمبر احساس كرد اگر بنشیند تا آنها سراغش بیایند، یقیناً آنها فرصت خواهند یافت؛ لذا سراغ آنها رفت؛ منتها به طرف مكه حركت نكرد. راه كاروانیِ آنها از نزدیكی مدینه عبور میكرد؛ پیغمبر تعرّض خودش را به آنها شروع كرد، كه جنگ بدر، مهمترینِ این تعرّضها در اوّلِ كار بود. پیغمبر تعرّض را شروع كرد؛ آنها هم با تعصّب و پیگیری و لجاجت به جنگ آن حضرت آمدند. تقریباً چهار، پنج سال وضع اینگونه بود؛ یعنی پیغمبر آنها را به حال خودشان رها نمیكرد؛ آنها هم امیدوار بودند كه بتوانند این مولود جدید - یعنی نظام اسلامی - را كه از آن احساس خطر میكردند، ریشه كن كنند. جنگ اُحد و جنگهای متعدّد دیگری كه اتّفاق افتاد، در همین زمینه بود. آخرین جنگی كه آنها سراغ پیغمبر آمدند، جنگ خندق - یكی از آن جنگهای بسیار مهم - بود. همهی نیرویشان را جمع كردند و از دیگران هم كمك گرفتند و گفتند میرویم پیغمبر و دویست نفر، سیصد نفر، پانصد نفر از یاران نزدیك او را قتل عام میكنیم؛ مدینه را هم غارت میكنیم و آسوده برمیگردیم؛ دیگر هیچ اثری از اینها نخواهد ماند. قبل از آنكه اینها به مدینه برسند، پیغمبر اكرم از قضایا مطّلع شد و آن خندق معروف را كَند. یك طرف مدینه قابل نفوذ بود؛ لذا در آنجا خندقی تقریباً به عرض چهل متر كَندند. ماه رمضان بود. طبق بعضی از روایات، هوا بسیار سرد بود؛ آن سال بارندگی هم نشده بود و مردم درآمدی نداشتند؛ لذا مشكلات فراوانی وجود داشت. سختتر از همه، پیغمبر كار كرد. در كندن خندق، هرجا دید كسی خسته شده و گیر كرده و نمیتواند پیش برود، پیغمبر میرفت كلنگ را از او میگرفت و بنا میكرد به كار كردن؛ یعنی فقط با دستور حضور نداشت؛ با تنِ خود در وسط جمعیت حضور داشت. كفّار، مقابل خندق آمدند، اما دیدند نمیتوانند؛ لذا شكسته و مفتضح و مأیوس و ناكام مجبور شدند برگردند. پیغمبر فرمود تمام شد؛ این آخرین حملهی قریش مكه به ماست. از حالا دیگر نوبت ماست؛ ما به طرف مكه و به سراغ آنها میرویم. سال بعد از آن، پیغمبر گفت ما میخواهیم به زیارت عمره بیاییم. ماجرای حدیبیّه- كه یكی از ماجراهای بسیار پُرمغز و پُرمعناست - در این زمان اتّفاق افتاد. پیغمبر به قصد عمره به طرف مكه حركت كرد. آنها دیدند در ماه حرام - كه ماه جنگ نیست و آنها هم به ماه حرام احترام میگذاشتند - پیغمبر به طرف مكه میآید. چه كار كنند؟ راه را باز بگذارند بیاید؟ با این موفّقیت، چه كار خواهند كرد و چطور میتوانند در مقابل او بایستند؟ آیا در ماه حرام بروند با او جنگ كنند؟ چگونه جنگ كنند؟ بالاخره تصمیم گرفتند و گفتند میرویم و نمیگذاریم او به مكه بیاید؛ و اگر بهانهای پیدا كردیم، قتلعامشان میكنیم. پیغمبر با عالیترین تدبیر، كاری كرد كه آنها نشستند و با او قرارداد امضاء كردند تا برگردد؛ اما سال بعد بیاید و عمره بجا آورد و در سرتاسر منطقه هم برای تبلیغات پیغمبر فضا باز باشد. اسمش صلح است؛ اما خدای متعال در قرآن میفرماید: «انّا فتحنا لك فتحا مبینا»؛ ما برای تو فتح مبینی ایجاد كردیم. اگر كسانی به مَراجع صحیح و محكم تاریخ، مراجعه كنند، خواهند دید كه ماجرای حدیبیّه چقدر عجیب است. سال بعد پیغمبر به عمره رفت و علیرغم آنها، شوكت آن بزرگوار روزبهروز زیاد شد. سال بعدش - یعنی سال هشتم - كه كفّار نقض عهد كرده بودند، پیغمبر رفت و مكه را فتح كرد، كه فتحی عظیم و حاكی از تسلّط و اقتدار آن حضرت بود. بنابراین پیغمبر با این دشمن هم مدبّرانه، قدرتمندانه، با صبر و حوصله، بدون دستپاچگی و بدون حتّی یك قدم عقبنشینی برخورد كرد و روزبهروز و لحظهبهلحظه به طرف جلو پیش رفت. دشمن سوم، یهودیها بودند؛ یعنی بیگانگانِ نامطمئنی كه علیالعجاله حاضر شدند با پیغمبر در مدینه زندگی كنند؛ اما دست از موذیگری و اخلالگری و تخریب برنمیداشتند. اگر نگاه كنید، بخش مهمی از سورهی بقره و بعضی از سورههای دیگر قرآن مربوط به برخورد و مبارزهی فرهنگی پیغمبر با یهود است. چون گفتیم اینها فرهنگی بودند؛ آگاهیهایی داشتند؛ روی ذهنهای مردم ضعیفالایمان اثرِ زیاد میگذاشتند؛ توطئه میكردند؛ مردم را ناامید میكردند و به جان هم میانداختند. اینها دشمن سازمانیافتهای بودند. پیغمبر تا آنجایی كه میتوانست، با اینها مدارا كرد؛ اما بعد كه دید اینها مدارابردار نیستند، مجازاتشان كرد. پیغمبر، بیخود و بدون مقدّمه هم سراغ اینها نرفت؛ هر كدام از این سه قبیله عملی انجام دادند و پیغمبر بر طبق آن عمل، آنها را مجازات كرد. اوّل، بنیقینقاع بودند كه به پیغمبر خیانت كردند؛ پیغمبر سراغشان رفت و فرمود باید از آنجا بروید؛ اینها را كوچ داد و از آن منطقه بیرون كرد و تمام امكاناتشان برای مسلمانها ماند. دستهی دوم، بنینضیر بودند. اینها هم خیانت كردند - كه داستان خیانتهایشان مهم است - لذا پیغمبر فرمود مقداری از وسایلتان را بردارید و بروید؛ اینها هم مجبور شدند و رفتند. دستهی سوم بنیقریظه بودند كه پیغمبر امان و اجازهشان داد تا بمانند؛ اینها را بیرون نكرد؛ با اینها پیمان بست تا در جنگ خندق نگذارند دشمن از طرف محلاتشان وارد مدینه شود؛ اما اینها ناجوانمردی كردند و با دشمن پیمان بستند تا در كنار آنها به پیغمبر حمله كنند! یعنی نه فقط به پیمانشان با پیغمبر پایدار نماندند، بلكه در آن حالی كه پیغمبر یك قسمت مدینه را - كه قابل نفوذ بود - خندق حفر كرده بود و محلات اینها در طرف دیگری بود كه باید مانع از این میشدند كه دشمن از آنجا بیاید، اینها رفتند با دشمن مذاكره و گفتگو كردند تا دشمن و آنها - مشتركاً - از آنجا وارد مدینه شوند و از پشت به پیغمبر خنجر بزنند! پیغمبر در اثنای توطئهی اینها، ماجرا را فهمید. محاصرهی مدینه، قریب یك ماه طول كشیده بود؛ در اواسط این یك ماه بود كه اینها این خیانت را كردند. پیغمبر مطّلع شد كه اینها چنین تصمیمی گرفتهاند. با یك تدبیر بسیار هوشیارانه، كاری كرد كه بین اینها و قریش به هم خورد - كه ماجرایش را در تاریخ نوشتهاند - كاری كرد كه اطمینان اینها و قریش از همدیگر سلب شد. یكی از آن حیلههای جنگیِ سیاسیِ بسیار زیبای پیغمبر همینجا بود؛ یعنی اینها را علیالعجاله متوقف كرد تا نتوانند لطمه بزنند. بعد كه قریش و همپیمانانشان شكست خوردند و از خندق جدا شدند و به طرف مكه رفتند، پیغمبر به مدینه برگشت. همان روزی كه برگشت، نماز ظهر را خواند و فرمود نماز عصر را جلوِ قلعههای بنیقریظه میخوانیم؛ راه بیفتیم به آنجا برویم؛ یعنی حتّی یك شب هم معطل نكرد؛ رفت و آنها را محاصره كرد. بیستوپنج روز بین اینها محاصره و درگیری بود؛ بعد پیغمبر همهی مردان جنگی اینها را به قتل رساند؛ چون خیانتشان بزرگتر بود و قابل اصلاح نبودند. پیغمبر با اینها اینگونه برخورد كرد؛ یعنی دشمنیِ یهود را - عمدتاً در قضیهی بنیقریظه، قبلش در قضیهی بنینضیر، بعدش در قضیهی یهودیان خیبر - اینگونه با تدبیر و قدرت و پیگیری و همراه با اخلاق والای انسانی از سر مسلمانها رفع كرد. در هیچكدام از این قضایا، پیغمبر نقض عهد نكرد؛ حتّی دشمنان اسلام هم این را قبول دارند كه پیغمبر در این قضایا هیچ نقض عهدی نكرد؛ آنها بودند كه نقض عهد كردند. دشمن چهارم، منافقین بودند. منافقین در داخل مردم بودند؛ كسانی كه به زبان ایمان آورده بودند، اما در باطن ایمان نداشتند؛ مردمان پست، معاند، تنگنظر و آمادهی همكاری با دشمن، منتها سازماننیافته. فرق اینها با یهود این بود. پیغمبر با دشمن سازمانیافتهای كه آماده و منتظر حمله است تا ضربه بزند، مثل برخورد با یهود رفتار میكند و به آنها امان نمیدهد؛ اما دشمنی را كه سازمانیافته نیست و لجاجتها و دشمنیها و خباثتهای فردی دارد و بیایمان است، تحمّل میكند. عبداللَّهبنابیّ، یكی از دشمنترین دشمنان پیغمبر بود. تقریباً تا سال آخر زندگی پیغمبر، این شخص زنده بود؛ اما پیغمبر با او رفتار بدی نكرد. درعینحال كه همه میدانستند او منافق است؛ ولی با او مماشات كرد؛ مثل بقیهی مسلمانها با او رفتار كرد؛ سهمش را از بیتالمال داد، امنیتش را حفظ كرد، حرمتش را رعایت كرد. با اینكه آنها این همه بدجنسی و خباثت میكردند؛ كه باز در سورهی بقره، فصلی مربوط به همین منافقین است. وقتی كه جمعی از این منافقین كارهای سازمانیافته كردند، پیغمبر به سراغشان رفت. در قضیهی مسجد ضرار، اینها رفتند مركزی درست كردند؛ با خارج از نظام اسلامی - یعنی با كسی كه در منطقهی روم بود؛ مثل ابوعامر راهب - ارتباط برقرار كردند و مقدّمهسازی كردند تا از روم علیه پیغمبر لشكر بكشند. در اینجا پیغمبر به سراغ آنها رفت و مسجدی را كه ساخته بودند، ویران كرد و سوزاند. فرمود این مسجد، مسجد نیست؛ اینجا محلّ توطئه علیه مسجد و علیه نام خدا و علیه مردم است. یا آنجایی كه یك دسته از همین منافقین، كفر خودشان را ظاهر كردند و از مدینه رفتند و در جایی لشكری درست كردند؛ پیغمبر با اینها مبارزه كرد و فرمود اگر نزدیك بیایند، به سراغشان میرویم و با آنها میجنگیم؛ با اینكه منافقین در داخل مدینه هم بودند و پیغمبر با آنها كاری نداشت. بنابراین با دستهی سوم، برخورد سازمانیافتهی قاطع؛ اما با دستهی چهارم، برخورد همراه با ملایمت داشت؛ چون اینها سازمانیافته نبودند و خطرشان، خطر فردی بود. پیغمبر با رفتار خود، غالباً هم اینها را شرمنده میكرد. و اما دشمن پنجم. دشمن پنجم عبارت بود از دشمنی كه در درون هر یك از افراد مسلمان و مؤمن وجود داشت. خطرناكتر از همهی دشمنها هم همین است. این دشمن در درون ما هم وجود دارد: تمایلات نفسانی، خودخواهیها، میل به انحراف، میل به گمراهی و لغزشهایی كه زمینهی آن را خود انسان فراهم میكند. پیغمبر با این دشمن هم سخت مبارزه كرد؛ منتها مبارزهی با این دشمن، به وسیلهی شمشیر نیست؛ به وسیلهی تربیت و تزكیه و تعلیم و هشدار دادن است. لذا وقتی كه مردم با آن همه زحمت از جنگ برگشتند، پیغمبر فرمود شما از جهاد كوچكتر برگشتید، حالا مشغول جهاد بزرگتر شوید. عجب! یا رسولاللَّه! جهاد بزرگتر چیست؟ ما این جهاد با این عظمت و با این زحمت را انجام دادیم؛ مگر بزرگتر از این هم جهادی وجود دارد؟ فرمود بله، جهاد با نفس خودتان. اگر قرآن میفرماید: «الّذین فی قلوبهم مرض»، اینها منافقین نیستند؛ البته عدهای از منافقین هم جزو «الّذین فی قلوبهم مرض»اند، اما هر كسی كه «الّذین فی قلوبهم مرض» است - یعنی در دل، بیماری دارد - جزو منافقین نیست؛ گاهی مؤمن است، اما در دلش مرض هست. این مرض یعنی چه؟ یعنی ضعفهای اخلاقی، شخصیتی، هوسرانی و میل به خودخواهیهای گوناگون؛ كه اگر جلویش را نگیری و خودت با آنها مبارزه نكنی، ایمان را از تو خواهد گرفت و تو را از درون پوك خواهد كرد. وقتی ایمان را از تو گرفت، دل تو بیایمان و ظاهر تو باایمان است؛ آن وقت اسم چنین كسی منافق است. اگر خدای نكرده دل من و شما از ایمان تهی شد، در حالی كه ظاهرمان، ظاهرِ ایمانی است؛ پابندیها و دلبستگیهای اعتقادی و ایمانی را از دست دادیم، اما زبان ما همچنان همان حرفهای ایمانی را میزند كه قبلاً میزد؛ این میشود نفاق؛ این هم خطرناك است. قرآن میفرماید: «ثمّ كان عاقبة الّذین اسائوا السوأی ان كذّبوا بایات اللَّه»؛ آن كسانی كه كار بد كردند، بدترین نصیبشان خواهد شد. آن بدترین چیست؟ تكذیب آیات الهی. در جای دیگر میفرماید: آن كسانی كه به این وظیفهی بزرگ - انفاق در راه خدا - عمل نكردند، «فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه»؛چون با خدا خلف وعده كردند، در دلشان نفاق به وجود آمد. خطر بزرگ برای جامعهی اسلامی این است؛ هرجا هم كه شما در تاریخ میبینید جامعهی اسلامی منحرف شده، از اینجا منحرف شده است. ممكن است دشمن خارجی بیاید، سركوب كند، شكست دهد و تار و مار كند؛ اما نمیتواند نابود كند بالاخره ایمان میماند و در جایی سر بلند میكند و سبز میشود. اما آنجایی كه این لشكرِ دشمن درونی به انسان حمله كرد و درون انسان را تهی و خالی نمود، راه منحرف خواهد شد. هرجا انحراف وجود دارد، منشأش این است. پیغمبر با این دشمن هم مبارزه كرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش :توجه به حقوق مردم در سیره پیامبر(ص) کلیدواژه(ها) : رفتار پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), رفتار پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) با مردم, سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم), تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر (ص), شخصیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), توجه پیامبر (صلی الله علیه و اله) به حقوق مردم نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : روز رحلت پیغمبر و قبل از آن، روزهای بیماری آن حضرت، روزهای سختی برای مدینه بود؛ بهویژه با آن خصوصیاتی كه اندكی قبل از رحلت پیغمبر پیش آمد. پیغمبر به مسجد آمد و روی منبر نشست و فرمود: هر كس به گردن من حقّی دارد، آن حق را از من بگیرد. مردم شروع به گریه كردند و گفتند یا رسولاللَّه! ما به گردن تو حق داشته باشیم؟! فرمود رسوایی پیش خدا سختتر از رسوایی پیش شماست؛ اگر به گردن من حقّی دارید، اگر از من طلبی دارید، بیایید و بگیرید تا به روز قیامت نیفتد. ببینید چه اخلاقی! كیست كه دارد این حرف را میزند؟ آن انسان والایی كه جبرئیل به مصاحبت با او افتخار میكند؛ اما درعینحال با مردم شوخی نمیكند؛ جدّی میگوید تا مبادا در جایی به وسیلهی او، ندانسته حقّی از كسی ضایع شده باشد. پیغمبر این مطلب را دو بار، سه بار تكرار كرد. البته در تاریخ ماجراهایی را آوردهاند كه من خیلی نمیدانم كدامش و چقدرش دقیق است؛ اما آن مطلبی كه غالباً نقل كردهاند، این است كه یك نفر بلند شد و عرض كرد: یا رسولاللَّه! من به گردن تو حقّی دارم. تو یك وقت با ناقه از پهلوی من عبور میكردی؛ من هم سوار بودم، تو هم سوار بودی. ناقهی من نزدیك تو آمد و تو با عصا، هی كردی؛ ولی عصا به شكم من خورد و من این را از تو طلبكارم! پیغمبر پیرهنش را بالا زد و گفت همین حالا بیا قصاص كن؛ نگذار به قیامت بیفتد. مردم حیرتزده نگاه میكردند و میگفتند آیا این مرد واقعاً میخواهد قصاص كند؟ آیا دلش خواهد آمد؟ دیدند پیغمبر كسی را فرستاد تا از خانه، همان چوبدستی را بیاورند. بعد فرمود: بیا بگیر و با همین چوب به شكم من بزن. آن مرد جلو آمد. مردم، همه مبهوت، متحیّر و شرمنده از اینكه نكند این مرد بخواهد این كار را بكند؛ اما یك وقت دیدند او روی پای پیغمبر افتاد و بنا كرد شكم پیغمبر را بوسیدن. گفت: یا رسولاللَّه! من با مسّ بدن تو خودم را از آتش دوزخ نجات میدهم! مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش :اعتراف ابوسفیان به عزت پیامبر(ص) کلیدواژه(ها) : عزت اسلامی, عزت مومنین, عزت معنوی, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر (ص), شخصیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آن مردمی که ده سال با او [پیامبر ص ] زندگی کردند، روز به روز محبت پیغمبر و اعتقاد به او در دلهایشان عمیقتر شد. وقتی در فتح مکه، ابوسفیان مخفیانه و با حمایت عبّاس- عموی پیغمبر- به اردوگاه آن حضرت آمد تا امان بگیرد، صبح دید که پیغمبر وضو میگیرد و مردم اطراف آن حضرت جمع شدهاند تا قطرات آبی را که از صورت و دست ایشان میچکد، از یکدیگر بربایند! گفت: من کسری و قیصر- این پادشاهان بزرگ و مقتدر دنیا- را دیدهام؛ اما چنین عزّتی را در آنها ندیدهام. آری؛ عزّت معنوی، عزّت واقعی است؛ «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»؛ مؤمنین هم اگر آن راه را بروند، عزّت دارند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : مشارکت مردم کلیدواژه(ها) : مشارکت مردم نوع(ها) : جستار متن فیش : انتخابات ریاست جمهوری، مظهر آزادی و قدرت انتخاب و رشد ملت ایران است. برای یك ملت- مثل بعضی از ملتهایی كه شما میبینید با همهی باد و بروتی كه دارند- ننگ است كه در انتخابات ریاست جمهوریاش، سی و پنج درصد یا چهل درصد حائزان شرایط شركت كنند. پیداست كه مردم به نظام سیاسیِ خود نه اعتماد دارند، نه اعتنا میكنند و نه امید دارند. با بعضی از شهروندان امریكایی، قبل از همین انتخابات اخیرشان مصاحبه كرده بودند و گفته بودند به چه كسی رأی میدهید؟ گفته بودند چه فایده، چه فرقی میكند؛ به هیچكس! همینطور هم شد؛ عملًا سی و چند درصد شركت كردند. در ایران اسلامی، هفتاد درصد، هفتاد و پنج درصد، هشتاد درصد واجدان شرایط شركت كردند. این خیلی افتخار است؛ این نشاندهندهی آن است كه این ملت روی پای خودش ایستاده و به مسائل خودش نگاه میكند و میخواهد در این مسئله تصمیم بگیرد. حضور مردم در انتخابات، یكی از مهمترین مظاهر اقتدار ملی است. اینكه ما ابتدای سال عرض كردیم كه امسال را سالِ اقتدار ملی بدانید و دنبال آن باشید، وظیفهی همهی ماست كه این كار را بكنیم؛ منتها هركدام به سهم خودمان. یكی از پایههای اقتدار ملی همین است كه مردم پای صندوقهای رأی بروند و رأی بدهند و رئیسجمهور را انتخاب كنند. البته سلایق مردم مختلف است؛ نامزدها هم متعدّدند؛ هركدام از آنها هم سلیقه و نظری دارند و مردم هم به یك نفر رأی میدهند؛ این مسألهی بعدی است. مسألهی اوّل این است كه همه در این آزمون عمومی ملت ایران شركت كنند و نشان دهند كه ملت ایران زنده است و به سرنوشت كشورش علاقه دارد. تحلیلگران گوناگون در اطراف دنیا، روی این موضوع حساب میكنند؛ خیلی از آنها میدانند و بعضی هم دیدهاند و بعضی نیز در پروندهها خواندهاند كه در این مملكت، از اوّل مشروطیت تا قبل از انقلاب- كه حدود شصت سال فاصله بود- جزموارد بسیار معدودی، مردم به صندوقهای رأی مجلس اعتنا نكردند. زمامداری كشور هم كه در اختیار خانوادهی دستنشانده بود. آنها میبینند كه امروز مردم ایران وارد میدان میشوند و خودشان مسئولان كشور را انتخاب میكنند. این شرف و عزّت بزرگی برای ملت ایران است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : مشارکت مردم کلیدواژه(ها) : مشارکت مردم نوع(ها) : جستار متن فیش : آحاد ملت ما باید بدانند آنچه بكارند، میدروند. بعضی ممكن است در رأیگیری شركت نكنند؛ بعد بگویند چرا فلان كار نشد. شما باید شركت میكردید و آن كسی را كه فكر میكنید میتواند این كار را انجام دهد و میپسندید، انتخاب میكردید تا آنطور كه میخواهید، بشود. نمیشود ما در انتخابات شركت نكنیم؛ بعد نتیجهی انتخابات احیاناً آنطور كه ما میپسندیم، نشود؛ سپس بگوییم چرا نشد! بله، وقتی انسان شركت نكند، همین است. همه باید شركت كنند؛ این یك وظیفه است؛ هم وظیفهی اسلامی است، هم وظیفهی میهنی و ملی است و حفظ عزّت و شوكت كشور به این وابسته است، هم وظیفهی سیاسی است- كسانی كه فهم و تشخیص سیاسی دارند، وظیفه دارند وارد شوند- هم وظیفهی اخلاقی است؛ حقوق مردم اقتضاء میكند كه در این میدان وارد شوند. كارهایی كه باید در این كشور انجام گیرد، اقتضاء میكند كهانسان در این میدان وارد شود. انتخابات را مغتنم بشمارید و قدر بدانید و در آن شركت كنید؛ حادثهی بسیار مهمّی است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : اقتدار اقتصادی, اقتدار ملی کلیدواژه(ها) : اقتدار اقتصادی, اقتدار ملی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اقتدار اقتصادی، یك ركن اقتدار ملی است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : اقتدار اقتصادی کلیدواژه(ها) : اقتدار اقتصادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اقتدار اقتصادی به معنای این است كه در كشور، بیكاری وجود نداشته باشد؛ اشتغال وجود داشته باشد؛ تولید صنعتی و كشاورزی در حد مطلوب باشد؛ از منابع و معادن كشور به نحو بهینه استفاده شود. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : اقتدار ملی کلیدواژه(ها) : اقتدار ملی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اقتدار سیاسی، پایهای از اقتدار ملی است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : حمایت از سرمایه ایرانی, امنیت, امنیت اجتماعی, امنیت اقتصادی, نظام جمهوری اسلامی ایران کلیدواژه(ها) : حمایت از سرمایه ایرانی, امنیت, امنیت اجتماعی, امنیت اقتصادی, نظام جمهوری اسلامی ایران نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مردم در نظام جمهوری اسلامی باید احساس كنند كه جان و مال و فرزندان و ناموس و فكر و عقیده و سرمایهگذاری و فعالیت اقتصادیشان برخوردار از امنیت است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : اروپا, صهیونیسم بینالملل, سرمایهدارهای صهیونیست کلیدواژه(ها) : اروپا, صهیونیسم بینالملل, سرمایهدارهای صهیونیست نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : براى دولتهاى اروپايى و غيره ننگ است كه تحت تاثير عوامل صهيونيست و كمپانيهاى وابستهى به صهيونيستها و ثروتمندان صهيونيست باشند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : آگاهی, بیداری کلیدواژه(ها) : آگاهی, بیداری نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در نظام نبوى، پايهى همه چيز، دانستن و شناختن و آگاهى و بيدارى است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : اسلام, مسائل اقتصادی کشور, حل مشکلات اقتصادی مردم, حکومت اسلامی کلیدواژه(ها) : اسلام, مسائل اقتصادی کشور, حل مشکلات اقتصادی مردم, حکومت اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در اسلام پرداختن به امور اقتصادى مردم جزو اوجب واجبات حكومتهاست. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : رفع مشکلات مردم کلیدواژه(ها) : رفع مشکلات مردم نوع(ها) : جستار متن فیش : دو چیز از همه مهمتر است که انشاءاللَّه در فردای رأیگیری، هر کس با انتخاب اکثریت مردم، بهسلامت و با عافیت و امنیّت و آرامش رأی آورد و رئیسجمهورِ قانونی این کشور شد، در برنامهریزیها باید به این دو چیز اهمیت بدهد: یکی از این دو چیز عبارت است از گشایش اقتصادی و ایجاد غنا در کشور - رفع مشکلات و اصلاح امور اقتصادی - دیگری ارتقاء فرهنگ دینی. ... همه اینها متوقّف به این است که دستگاه ادارهکننده اینها از توانایی مالی برخوردار باشد. متوقّف بر این است که آحاد مردم در کشور - که میخواهند پشتیبان دولت باشند - احساس گشایش اقتصادی کنند. پس مسأله اقتصادی در امنیّت و فرهنگ و عزّت و برجستگی حرف سیاسی در کشور و در حضور جهانی تأثیرگذار است. مسأله اقتصادی بسیار مهم است. در اسلام پرداختن به امور اقتصادی مردم جزو اوجب واجباتِ حکومتهاست. پیغمبر اکرم - طبق روایت - فرمود: «کاد الفقر ان یکون کفرا». مضمون این حرف، آن است که ما آمدهایم به مردم ایمان بدهیم؛ اگر نتوانی نانشان را بهراحتی به دستشان برسانی، ایمانشان از آنها گرفته خواهد شد. واقع قضیه هم همین است. مسأله فقرزدایی و روان کردن کار اقتصادی در کشور، از جمله مسائل بسیار مهم است؛ مسألهای است که هر کس انشاءاللَّه رئیسجمهور شد، باید گشایش و پیشرفت امور اقتصادی کشور و بر طرف کردن مشکلات مردم را سرلوحه برنامههای خود قرار دهد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : انتخابات ریاست جمهوری کلیدواژه(ها) : انتخابات ریاست جمهوری نوع(ها) : جستار متن فیش : مسأله اصلیای که امروز در نظر دارم عرض کنم، مسأله انتخابات است که مسأله بسیار مهمّی است. انتخابات را یک حادثه کوچک نگیرید. همه انتخابهای کشور همینطور است؛ اما انتخاب ریاست جمهوری مهمتر است. انتخابات ریاست جمهوری، مظهر آزادی و قدرت انتخاب و رشد ملت ایران است. برای یک ملت - مثل بعضی از ملتهایی که شما میبینید با همه باد و بروتی که دارند - ننگ است که در انتخابات ریاست جمهوری اش، سیوپنج درصد یا چهل درصد حائزان شرایط شرکت کنند. پیداست که مردم به نظام سیاسىِ خود نه اعتماد دارند، نه اعتنا میکنند و نه امید دارند. با بعضی از شهروندان امریکایی، قبل از همین انتخابات اخیرشان مصاحبه کرده بودند و گفته بودند به چه کسی رأی میدهید؟ گفته بودند چه فایده، چه فرقی میکند؛ به هیچ کس! همینطور هم شد؛ عملاً سیوچند درصد شرکت کردند. در ایران اسلامی، هفتاد درصد، هفتادوپنج درصد، هشتاد درصد واجدان شرایط شرکت کردند. این خیلی افتخار است؛ این نشاندهنده آن است که این ملت روی پای خودش ایستاده و به مسائل خودش نگاه میکند و میخواهد در این مسأله تصمیم بگیرد. حضور مردم در انتخابات، یکی از مهمترین مظاهر اقتدار ملی است. اینکه ما ابتدای سال عرض کردیم که امسال را سالِ اقتدار ملی بدانید و دنبال آن باشید، وظیفه همه ماست که این کار را بکنیم؛ منتها هر کدام به سهم خودمان. یکی از پایههای اقتدار ملی همین است که مردم پای صندوقهای رأی بروند و رأی بدهند و رئیسجمهور را انتخاب کنند. البته سلایق مردم مختلف است؛ نامزدها هم متعدّدند؛ هر کدام از آنها هم سلیقه و نظری دارند و مردم هم به یک نفر رأی میدهند؛ این مسأله بعدی است. مسأله اوّل این است که همه در این آزمون عمومی ملت ایران شرکت کنند و نشان دهند که ملت ایران زنده است و به سرنوشت کشورش علاقه دارد. تحلیلگران گوناگون در اطراف دنیا، روی این موضوع حساب میکنند؛ خیلی از آنها میدانند و بعضی هم دیدهاند و بعضی نیز در پروندهها خواندهاند که در این مملکت، از اوّل مشروطیت تا قبل از انقلاب - که حدود شصت سال فاصله بود - جز موارد بسیار معدودی، مردم به صندوقهای رأی مجلس اعتنا نکردند. زمامداری کشور هم که در اختیار خانواده دستنشانده بود. آنها میبینند که امروز مردم ایران وارد میدان میشوند و خودشان مسؤولان کشور را انتخاب میکنند. این شرف و عزّت بزرگی برای ملت ایران است. نکته بعدی این است که آحاد ملت ما باید بدانند آنچه بکارند، میدروند. بعضی ممکن است در رأیگیری شرکت نکنند؛ بعد بگویند چرا فلان کار نشد. شما باید شرکت میکردید و آن کسی را که فکر میکنید میتواند این کار را انجام دهد و میپسندید، انتخاب میکردید تا آنطور که میخواهید، بشود. نمیشود ما در انتخابات شرکت نکنیم؛ بعد نتیجه انتخابات احیاناً آنطور که ما میپسندیم، نشود؛ سپس بگوییم چرا نشد! بله، وقتی انسان شرکت نکند، همین است. همه باید شرکت کنند؛ این یک وظیفه است؛ هم وظیفه اسلامی است، هم وظیفه میهنی و ملی است و حفظ عزّت و شوکت کشور به این وابسته است، هم وظیفه سیاسی است - کسانی که فهم و تشخیص سیاسی دارند، وظیفه دارند وارد شوند - هم وظیفه اخلاقی است؛ حقوق مردم اقتضاء میکند که در این میدان وارد شوند. کارهایی که باید در این کشور انجام گیرد، اقتضاء میکند که انسان در این میدان وارد شود. انتخابات را مغتنم بشمارید و قدر بدانید و در آن شرکت کنید؛ حادثه بسیار مهمّی است. در قانون اساسی ما، رئیسجمهور مقام والایی است. در قانون اساسی، هم وظایف سنگینی بر دوش رئیسجمهور گذاشته شده - که در اصول مختلف آن مطرح گردیده است - هم اختیارات و امکانات زیادی در اختیار رئیسجمهور است. در مجموعه نظامِ قانون اساسی ما، این اختیارت و امکانات و وظایف، منحصر به فرد است. رئیسجمهور اختیارات فراوانی دارد: قوّه مجریّه و بودجه کشور و وزارتخانههای گوناگون در اختیار اوست. حقّاً و انصافاً جا دارد که آحاد مردم نسبت به این قضیه احساس مسؤولیت کنند. خوشبختانه کسانی که وارد این میدان شدهاند، افراد متعدّدی هستند و میتوانند سلایق مختلفی را به خودشان جذب کنند. در اینجا افراد باید با دقّت و تعقّل و محاسبه وارد شوند و از خدای متعال هم بخواهند آنچه که خیر و صلاح این ملت است، به آنها توفیق دهد تا انجام دهند. افرادی که از تأیید شورای نگهبان عبور کردهاند، قانوناً صالحند. البته صلاحیتها یک اندازه نیست؛ صالح داریم، اصلح داریم؛ تشخیصها مختلف است؛ یکی چیزی را ملاک قرار میدهد و کسی را اصلح میداند و کسی چیز دیگر را ملاک قرار میدهد. اشکالی ندارد؛ اینها نباید موجب اختلاف شود. مبادا به خاطر علاقهمندی یک دسته به یک نامزدِ ریاست جمهوری و دسته دیگر به یک نامزد دیگر، بین آحاد مردم شقاق و اختلافی پیدا شود. چه مانعی دارد؟ قانون همین را خواسته است که مردم طبق سلایقِ خودشان بگردند و انتخاب کنند. البته کسی که در این میان، حائز اکثریت آراء خواهد شد، رئیس جمهورِ همه ملت ایران است؛ فقط رئیس جمهورِ آن کسانی که به او رأی دادهاند، نیست. یعنی همه ملت ایران باید او را رئیس جمهور بدانند و خودشان را موظّف بدانند که مقام ریاست جمهوری او را حفظ کنند و شأن او را نگهدارند. البته او هم باید متقابلاً خود را موظّف بداند که حقوق همه آحاد مردم را - چه آنهایی که به او رأی دادند، چه آنهایی که به او رأی ندادند، چه آنهایی که رقیب انتخاباتی او بودند - رعایت کند. ساز و کار قانونی، این است. البته کسی که انتخاب شود، مورد حمایت رهبری هم خواهد بود. از اوّل انقلاب هم تا به حال همینگونه بوده است. رئیسجمهور مورد حمایت رهبری است، برای اینکه بتواند کارهای خودش را انجام دهد. تا آنجایی که خلاف قانون نباشد، به او کمک میشود تا بتواند کارهای خودش را انجام دهد و پیشرفت کند. وظایف فراوانی بر عهده رئیسجمهور است. عمده این وظایف دو چیز است. البته از همه ظرفیتها و قابلیتها و استعدادهایی که در این کشور وجود دارد، باید استفاده شود. همه نیازهای این کشور - نیازهای امروز، حتّی زمینه نیازهای فردا - باید در تصمیمگیریها دیده شود. باید عدالت، محور و اساس باشد. باید امنیتِ همهجانبه مورد توجّه باشد؛ امنیّت اجتماعی، امنیّت اقتصادی، امنیّت فرهنگی، امنیّت آبرویی. مردم در نظام جمهوری اسلامی باید احساس کنند که جان و مال و فرزندان و ناموس و فکر و عقیده و سرمایهگذاری و فعّالیت اقتصادیشان برخوردار از امنیّت است. بهداشت مردم، عزّت و هویّت ملی مردم، ارتقای علمی کشور، کارآمدی دستگاه اداری و فسادزدایی از آن، در قانون اساسی وجود دارد. اینها وظایف مهمی است که باید وجهه همّت قرار گیرد. البته همه این وظایف در چهار سال ریاست جمهوری قابل عمل نیست؛ بسیاری از اینها در بلند مدّت محقّق میشود و در دورههای متعدّد، افرادی باید این کارها را پی بگیرند تا به نتایجی برسد؛ منتها جهتگیری باید اینها باشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : انتخابات ریاست جمهوری کلیدواژه(ها) : انتخابات ریاست جمهوری نوع(ها) : جستار متن فیش : چند توصیه هم به نامزدهای محترم ریاست جمهوری عرض کنیم. در مقام قضاوت و نظردادن درباره این افراد، ما به همه نگاه یکسانی داریم. البته انسان در دلش یکی را درجه یک میداند، یکی را درجه دو میداند. این مسأله قلبی و شخصی است؛ ولی نگاه ما به این مجموعه ده نفری که امروز در میدان هستند، و به حسب قانون، صلاحیتشان ابراز شده، نگاه برابری است و هیچ کس را بر دیگری ترجیح نمیدهیم. البته بنده هم مثل شما باید بگردم و در بین اینها، اصلح را تشخیص دهم و شخصاً به او رأی دهم؛ شما هم باید کار را خودتان بکنید. اگر میتوانید، تشخیص بدهید؛ اگر نمیشناسید، از دیگری که میتواند امین باشد، سؤال کنید. بههرحال ما به آقایان محترمی که در این میدان هستند، این چند توصیه را عرض میکنیم: در تبلیغاتشان ارزشهای نظام را ندیده نگیرند؛ همدیگر را تخریب نکنند و از دادن آمارهای سست بپرهیزند. اگر قرار شد به مردم آماری بگویند و حرفی بزنند، آمارهای دقیق ارائه کنند. با مردم با کمال صداقت حرف بزنند؛ هرچه عقیدهشان هست، به مردم بگویند. اگر بخواهند در دل مردم اثر بگذارند، این صداقت، بیشتر در دل مردم اثر میگذارد. آن چیزی که حقیقتاً عقیده و نیت آنهاست، آن را به مردم بگویند؛ اختیار با مردم است که چیزی را انتخاب کنند. وحدت ملی را خدشهدار نکنند. طوری نباشد که به خاطر جذب یک دسته یا یک گروه، حرفی بزنند که وحدت ملت خدشهدار شود. وعدههایی که معلوم است نمیتوانند به آنها عمل کنند، به مردم ندهند. آنچه که در چارچوب قانون اساسی است و امکانات مملکت از امکانِ آن حکایت میکند، آن را به مردم بگویند. بله، به مردم قول بدهند که اگر رأی آوردند، با همه قوا و قدرتِ خودشان و با اتّکال به خدا و با اتّکای به مردم، مدیریّت عالی و کلان کشور را در دست میگیرند و پیش میبرند؛ «خذها بقوّة»؛ با قوت این مأموریت را به دست بگیرند و پیش بروند و در هیچجا ضعف نشان ندهند. تبلیغات پُرخرج هم نکنند. یکی از کارهایی که بنده - چه در تبلیغات انتخابات مجلس و چه در انتخابات ریاست جمهوری - همیشه نگران آن هستم، این است. نه خودشان تبلیغات پُرخرج کنند، نه به طرفدارانشان اجازه دهند. بعضی افراد ممکن است بگویند به ما ربطی ندارد؛ این کار پُرخرج را دیگران میکنند. شما بگویید نکنند. خوشبختانه آنگونه که اطّلاع پیدا کردم، ساعتهای فراوانی برای نامزدها وقت گذاشتهاند که از طریق تلویزیون و رادیو با مردم حرف بزنند. شاید سیزده، چهارده ساعت هر کدام از این حضرات وقت دارند که با مردم حرف بزنند. خیلی خوب؛ این بهترین تبلیغات است. رادیو و تلویزیون همهجا وجود دارد؛ چه نیازی هست که برای تبلیغات گوناگونِ رنگینی که بعضی جاها میکنند، پول زیادی مصرف شود که احیاناً بعضی افراد هم نتوانند خودشان آن خرج را کنند و مجبور باشند از کسانی بگیرند و خدای نکرده وامدار شوند؟ مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : دشمنتراشی کلیدواژه(ها) : دشمنتراشی نوع(ها) : جستار متن فیش : مسأله فساد هم که ما گفتیم، بسیار مهم است. مردم عزیز ما بدون اینکه بنده هم بگویم، این را میدانند؛ اما من هم تأکیداً عرض میکنم، اگر در جامعهای پول و ثروت باشد، اما بد خرج شود، بدتر از این است که ثروت نباشد؛ چون هم محرومیتها به جای خود باقی خواهد ماند، هم عدّهای با آن ثروتهای ناصحیح بهدستآمده ناحق و توأم با فساد، فساد را به وجود میآورند. تهیدست بودن قشرهایی از جامعه، خودش فسادآور است - فساد و اعتیاد و هرزگیهای گوناگون بر اثر فقر پیش میآیند - ثروتمند شدن عدّهای از راه فساد هم خودش باز مرداب فساد دیگری زیر پای مردم است؛ لذا با فساد باید مبارزه شود. البته من از مسؤولان قوای سهگانه که به این مسأله پاسخ گفتند، تشکّر میکنم؛ ولی باید جدّی دنبال شود. به صِرف گفتن بنده و قبول کردن رؤسا، مطلب تمام نمیشود. من در آن نامه، به رؤسای محترم سه قوّه نوشتم که مبارزه با فساد، دشمن تراش است. هر کس بخواهد با فساد مبارزه کند، یک صف طولانی دشمن جلویش به وجود میآید. این دشمنان چه کسانی هستند؟ فاسدها و لشکرهایشان؛ چون فاسدهای دانهدرشت، لشکرهایی هم دارند؛ اینها در مقابل میایستند و انواع کارشکنیها را میکنند. کارشکنی هم، همهاش این نیست که کسی چاقو بکشد و به کسی حمله کند. امروز از چاقوکشیدن خطرناکتر هم هست: تهمت میزنند، شایعه درست میکنند، کار فرهنگی میکنند و به کسانی که از این حرفها بزنند و بخواهند این اقدامات را بکنند، برچسبهای نادرست و ناحق میزنند. باید با اینها مقابله کرد و صریح و صادق وارد میدان شد. باید آن تلاش و فعالیت اقتصادی انجام گیرد؛ باید به آن ارتقای فرهنگ دینی و ایمانی همت گماشته شود؛ باید مبارزه با فساد از همه طرف - چه از طرف رئیسجمهوری که انشاءاللَّه مردم انتخاب خواهند کرد، چه از طرف بقیه قوا - دنبال شود. طوری شود که انشاءاللَّه مردم حرکت به سمت صلاح را حس کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : بیکاری و اشتغال کلیدواژه(ها) : بیکاری و اشتغال نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : البته عرض کردیم، چهار سال زمان کمی نیست؛ اما اینطور هم نیست که همه کارها را بشود در چهار سال انجام داد؛ نه، باید همّت کنند - این نکته را بارها با مسؤولان در میان گذاشتهایم - که در همین زمینههای اقتصادی، یک موضوع، دو موضوع، سه موضوع را از اوّل مورد اهتمام قرار دهند - مثلاً ایجاد اشتغال - و آن را به نتیجه برسانند. ابتدای سال عرض کردیم که امسال را سال ایجاد اشتغال مفید بدانیم. این نکته بسیار مهمّی است. نباید نیروی جوانها هدر برود. علاوه بر این، براثر نبودن کار و اشتغال و درآمد، نباید به حقّ جمع کثیری از مردم - که دچار این آفتند - ظلم شود و از خیرات جامعه محروم شوند؛ چون بیکاری، فاصله بین طبقات و فاصله بین فقیر و غنی را روزبهروز بیشتر میکند. عدّهای را روزبهروز بیشتر به ته درّههای فقر میراند؛ در مقابل، عدّهای هم از راههای گوناگون به طرف قلّههای ثروت پیش میروند؛ اینکه نمیشود. اگر هر دولتی همّت بگمارد - نه اینکه از بقیه چیزها غافل باشد - و تکیهگاه اصلیاش را مثلاً مسأله اشتغال یا سروسامان دادن به تولید صنعتی و کشاورزی در کشور قرار دهد، یقیناً مردم در طول چهار سال اثرش را میبینند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش :پیغمبر روی یکایک افراد، کار تربیتی و انسانسازی میکرد کلیدواژه(ها) : انسان سازی, تربیت اسلامی نوع(ها) : قرآن متن فیش : شاخص پنجم[نظام پیغمبر] ، صلاح اخلاقی و رفتاری است. انسانها را تزکیه و از مفاسد و رذائل اخلاقی، پیراسته و پاک میکند؛ انسانِ با اخلاق و مزکّی میسازد؛ «و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة».(1) تزکیه، یکی از آن پایههای اصلی است؛ یعنی پیغمبر روی یکایک افراد، کار تربیتی و انسانسازی میکرد. 1 ) سوره مبارکه الجمعة آیه 2 هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ ترجمه : و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند! مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش :سکونت پیامبر در خانه فقیرترین مردم پس از ورود به مدینه کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم), محرومین نوع(ها) : حدیث متن فیش : ناقهای که پیغمبر سوار آن بود، وارد شهر یثرب شد و مردم دور آن را گرفتند. در آن زمان، شهر مدینه، محلّه محلّه بود؛ هر محلّهای هم برای خودش خانهها، کوچهها و حصار و بزرگانی داشت و متعلّق به قبیلهای بود: قبایل وابسته به اوس و قبایل وابسته به خزرج. وقتی شتر پیغمبر وارد شهر یثرب شد، جلوِ هر کدام از قلعههای قبایل که رسید، بزرگان بیرون آمدند و جلوِ شتر را گرفتند: یا رسولاللَّه! بیا اینجا؛ خانه، زندگی، ثروت و راحتىِ ما در اختیار تو. پیغمبر فرمود: جلوِ این شتر را باز کنید؛ «انّها مأمورة»؛(1) دنبال دستور حرکت میکند؛ بگذارید برود. جلوِ شتر را باز کردند تا به محلّه بعدی رسید. باز بزرگان، اشراف، پیرمردان، شخصیّتها و جوانان آمدند جلوِ ناقه پیغمبر را گرفتند: یا رسولاللَّه! اینجا فرود بیا؛ اینجا خانه توست؛ هرچه بخواهی، در اختیارت میگذاریم؛ همه ما در خدمتت هستیم. فرمود: کنار بروید؛ بگذارید شتر به راهش ادامه دهد؛ «انّها مأمورة». همینطور محلّه به محلّه شتر راه میرفت تا به محلّه بنیالنجار - که مادر پیغمبر جزو این خانواده است - رسید. مردان بنیالنجار داییهای پیغمبر محسوب میشدند؛ لذا جلو آمدند و گفتند: یا رسولاللَّه! ما خویشاوند توییم؛ هستی ما در اختیار توست؛ در منزل ما فرود بیا. فرمود: نه؛ «انّها مأمورة»؛ کنار بروید. راه را باز کردند. شتر به فقیرنشینترینِ محلّات مدینه آمد و در جایی نشست. همه نگاه کردند ببینند خانه کیست؛ دیدند خانه ابیایّوب انصاری است؛ فقیرترین یا یکی از فقیرترین آدمهای مدینه. خودش و خانواده مستمند و فقیرش آمدند و اثاث پیغمبر را برداشتند و داخل خانه بردند. پیغمبر هم به عنوان میهمان، وارد خانه آنها شد و به اعیان و اشراف و متنفّذان و صاحبانِ قبیله و امثال اینها دست رد زد؛ یعنی موضع اجتماعی خودش را مشخّص کرد؛ معلوم شد که این شخص، وابسته به پول و حیثیت قبیلهای و شرفِ ریاست فلان قبیله و وابسته به قوم و خویش و فامیل و آدمهای پُررو و پشتهمانداز و امثال اینها نیست و نخواهد شد. از همان ساعت و لحظه اوّل مشخّص کرد که در برخورد و تعامل اجتماعی، طرف کدام گروه و طرفدار کدام جمعیت است و وجود او برای چه کسانی بیشتر نافع خواهد بود. همه از پیغمبر و تعالیم او نفع میبرند؛ اما آن کس که محرومتر است، قهراً حقّ بیشتری میبرد و باید جبران محرومیتش بشود. جلوِ خانه ابیایّوب انصاری، زمینِ افتادهای بود. فرمود این زمین مال کیست؟ گفتند متعلّق به دو بچه یتیم است. پول از کیسه خود داد و آن زمین را خرید. بعد فرمود در این زمین مسجد میسازیم؛ یعنی یک مرکز سیاسی، عبادی، اجتماعی و حکومتی؛ یعنی مرکز تجمّع مردم. جایی به عنوان مرکزیّت لازم بود؛ لذا شروع به ساختن مسجد کردند. زمین مسجد را از کسی نخواست و طلب بخشیدگی نکرد؛ آن را با پول خود خرید. با اینکه آن دو بچه، پدر و مدافع نداشتند؛ اما پیغمبر مثل پدر و مدافع آنها، حقّشان را تمام و کمال رعایت کرد. وقتی بنا شد مسجد بسازند، خود پیغمبر جزو اوّلین کسان یا اوّلین کسی بود که آمد بیل را به دست گرفت و شروع به کندنِ پی مسجد کرد؛ نه به عنوان یک کار تشریفاتی، بلکه واقعاً شروع به کار کرد و عرق ریخت. طوری کار کرد که بعضی از کسانی که کناری نشسته بودند، گفتند ما بنشینیم و پیغمبر اینطور کار کند!؟ پس ما هم میرویم کار میکنیم؛ لذا آمدند و مسجد را در مدت کوتاهی ساختند. پیغمبر - این رهبر والا و مقتدر - نشان داد که هیچ حقّ اختصاصی برای خودش قائل نیست. اگر بناست کاری انجام گیرد، او هم باید در آن سهمی داشته باشد. 1 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص: 339 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج19، ص: 109 فِي كِتَابِ دَلَائِلِ النُّبُوَّةِ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ الْمَدِينَةَ فَلَمَّا دَخَلَهَا جَاءَتِ الْأَنْصَارُ بِرِجَالِهَا وَ نِسَائِهَا فَقَالُوا إِلَيْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ دَعُوا النَّاقَةَ فَإِنَّهَا مَأْمُورَةٌ فَبَرَكَتْ عَلَى بَابِ أَبِي أَيُّوبَ فَخَرَجَتْ جَوَارٍ مِنْ بَنِي النَّجَّارِ يَضْرِبْنَ بِالدُّفُوفِ وَ هُنَّ يَقُلْنَ نَحْنُ جَوَارٍ مِنْ بَنِي النَّجَّارِ. يَا حَبَّذَا مُحَمَّدٌ مِنْ جَارٍ. فَخَرَجَ إِلَيْهِمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ أَ تُحِبُّونَنِي فَقَالُوا بَلَى وَ اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَنَا وَ اللَّهِ أُحِبُّكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ. ترجمه : 1 ) إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القديمة)، النص، ص: 67 فَأَرْخَى زِمَامَ نَاقَتِهِ وَ مَرَّتْ تَخُبُّ بِهِ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَى بَابِ الْمَسْجِدِ الَّذِي هُوَ الْيَوْمَ وَ لَمْ يَكُنْ مَسْجِداً وَ إِنَّمَا كَانَ مِرْبَداً لِيَتِيمَيْنِ مِنَ الْخَزْرَجِ يُقَالُ لَهُمَا سَهْلٌ وَ سُهَيْلٌ وَ كَانَا فِي حَجْرِ أَسْعَدَ بْنِ زُرَارَةَ فَبَرَكَتِ النَّاقَةُ عَلَى بَابِ أَبِي أَيُّوبَ خَالِدِ بْنِ يَزِيدَ فَنَزَلَ عَنْهَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمَّا نَزَلَ اجْتَمَعَ عَلَيْهِ النَّاسُ وَ سَأَلُوهُ أَنْ يَنْزِلَ عَلَيْهِمْ فَوَثَبَتْ أُمُّ أَبِي أَيُّوبَ إِلَى الرَّحْلِ فَحَلَّتْهُ وَ أَدْخَلَتْهُ مَنْزِلَهَا فَلَمَّا أَكْثَرُوا عَلَيْهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَيْنَ الرَّحْلُ فَقَالُوا أُمُّ أَبِي أَيُّوبَ قَدْ أَدْخَلَتْهُ بَيْتَهَا فَقَالَ الْمَرْءُ مَعَ رَحْلِهِ وَ أَخَذَ أَسْعَدُ بْنُ زُرَارَةَ بِزِمَامِ النَّاقَةِ فَحَوَّلَهَا إِلَى مَنْزِلِهِ وَ كَانَ أَبُو أَيُّوبَ لَهُ مَنْزِلٌ أَسْفَلُ وَ فَوْقَ الْمَنْزِلِ غُرْفَةٌ فَكَرِهَ أَنْ يَعْلُوَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي الْعُلْوُ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَمِ السُّفْلُ فَإِنِّي أَكْرَهُ أَنْ أَعْلُوَ فَوْقَكَ فَقَالَ السُّفْلُ أَرْفَقُ بِنَا لِمَنْ يَأْتِينَا... ترجمه : مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش :پیغمبر بدون حتی یک قدم عقب نشینی با دشمن برخورد میکرد کلیدواژه(ها) : صلح حدیبیّه, جهاد پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) نوع(ها) : قرآن متن فیش : سال بعد از آن، پیغمبر گفت ما میخواهیم به زیارت عمره بیاییم. ماجرای حدیبیّه - که یکی از ماجراهای بسیار پُرمغز و پُرمعناست - در این زمان اتّفاق افتاد. پیغمبر به قصد عمره به طرف مکه حرکت کرد. آنها دیدند در ماه حرام - که ماه جنگ نیست و آنها هم به ماه حرام احترام میگذاشتند - پیغمبر به طرف مکه میآید. چه کار کنند؟ راه را باز بگذارند بیاید؟ با این موفّقیت، چه کار خواهند کرد و چطور میتوانند در مقابل او بایستند؟ آیا در ماه حرام بروند با او جنگ کنند؟ چگونه جنگ کنند؟ بالاخره تصمیم گرفتند و گفتند میرویم و نمیگذاریم او به مکه بیاید؛ و اگر بهانهای پیدا کردیم، قتلعامشان میکنیم. پیغمبر با عالیترین تدبیر، کاری کرد که آنها نشستند و با او قرارداد امضاء کردند تا برگردد؛ اما سال بعد بیاید و عمره بجا آورد و در سرتاسر منطقه هم برای تبلیغات پیغمبر فضا باز باشد. اسمش صلح است؛ اما خدای متعال در قرآن میفرماید: «انّا فتحنا لک فتحا مبینا»؛(1) ما برای تو فتح مبینی ایجاد کردیم. اگر کسانی به مَراجع صحیح و محکم تاریخ، مراجعه کنند، خواهند دید که ماجرای حدیبیّه چقدر عجیب است. سال بعد پیغمبر به عمره رفت و علیرغم آنها، شوکت آن بزرگوار روزبهروز زیاد شد. سال بعدش - یعنی سال هشتم - که کفّار نقض عهد کرده بودند، پیغمبر رفت و مکه را فتح کرد، که فتحی عظیم و حاکی از تسلّط و اقتدار آن حضرت بود. بنابراین پیغمبر با این دشمن هم مدبّرانه، قدرتمندانه، با صبر و حوصله، بدون دستپاچگی و بدون حتّی یک قدم عقبنشینی برخورد کرد و روزبهروز و لحظهبهلحظه به طرف جلو پیش رفت. 1 ) سوره مبارکه الفتح آیه 1 بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ إِنّا فَتَحنا لَكَ فَتحًا مُبينًا ترجمه : ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم ساختیم!... مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش :برخورد پیامبر صلی الله علیه واله با منافقین کلیدواژه(ها) : منافقین, منافقین مدینه نوع(ها) : حدیث متن فیش : دشمن چهارم، منافقین بودند. منافقین در داخل مردم بودند؛ کسانی که به زبان ایمان آورده بودند، اما در باطن ایمان نداشتند؛ مردمان پست، معاند، تنگنظر و آماده همکاری با دشمن، منتها سازماننیافته. فرق اینها با یهود این بود. پیغمبر با دشمن سازمانیافتهای که آماده و منتظر حمله است تا ضربه بزند، مثل برخورد با یهود رفتار میکند و به آنها امان نمیدهد؛ اما دشمنی را که سازمانیافته نیست و لجاجتها و دشمنیها و خباثتهای فردی دارد و بیایمان است، تحمّل میکند. عبداللَّهبنابىّ، یکی از دشمنترین دشمنان پیغمبر بود. تقریباً تا سال آخر زندگی پیغمبر، این شخص زنده بود؛ اما پیغمبر با او رفتار بدی نکرد. درعینحال که همه میدانستند او منافق است؛ ولی با او مماشات کرد؛ مثل بقیهی مسلمانها با او رفتار کرد؛ سهمش را از بیتالمال داد، امنیتش را حفظ کرد، حرمتش را رعایت کرد. با اینکه آنها این همه بدجنسی و خباثت میکردند؛ که باز در سوره بقره، فصلی مربوط به همین منافقین است. وقتی که جمعی از این منافقین کارهای سازمانیافته کردند، پیغمبر به سراغشان رفت. در قضیه مسجد ضرار، اینها رفتند مرکزی درست کردند؛ با خارج از نظام اسلامی - یعنی با کسی که در منطقه روم بود؛ مثل ابوعامر راهب - ارتباط برقرار کردند و مقدّمهسازی کردند تا از روم علیه پیغمبر لشکر بکشند. در اینجا پیغمبر به سراغ آنها رفت و مسجدی را که ساخته بودند، ویران کرد و سوزاند. فرمود این مسجد، مسجد نیست؛ اینجا محلّ توطئه علیه مسجد و علیه نام خدا و علیه مردم است.(1) یا آنجایی که یک دسته از همین منافقین، کفر خودشان را ظاهر کردند و از مدینه رفتند و در جایی لشکری درست کردند؛ پیغمبر با اینها مبارزه کرد و فرمود اگر نزدیک بیایند، به سراغشان میرویم و با آنها میجنگیم؛ با اینکه منافقین در داخل مدینه هم بودند و پیغمبر با آنها کاری نداشت. بنابراین با دسته سوم، برخورد سازمانیافته قاطع؛ اما با دسته چهارم، برخورد همراه با ملایمت داشت؛ چون اینها سازمانیافته نبودند و خطرشان، خطر فردی بود. پیغمبر با رفتار خود، غالباً هم اینها را شرمنده میکرد. 1 ) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج5، ص: 106 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج21، ص: 252 سفينة البحار، ج4، ص: 80 قال المفسّرون انّ بني عمرو بن عوف اتّخذوا مسجد قبا و بعثوا الى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم أن يأتيهم فأتاهم فصلّى فيه، فحسدهم جماعة من المنافقين من بني غنم بن عوف فقالوا: نبني مسجدا نصلّي فيه و لا نحضر جماعة محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم، فبنوا مسجدا الى جنب مسجد قبا فنزلت فيه الآيات، فلمّا رجع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم من غزوة تبوك أمر بهدم مسجد ضرار و تحريقه، و روي انّه بعث عمّار بن ياسر و وحشيّا فحرقاه و أمر بأن يتّخذ كناسة تلقى فيه الجيف ترجمه : مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش :بزرگترین دشمن، نفس و بزرگترین جهاد، جهاد با نفس کلیدواژه(ها) : مبارزه با نفس نوع(ها) : قرآن, حدیث متن فیش : و اما دشمن پنجم. دشمن پنجم عبارت بود از دشمنی که در درون هر یک از افراد مسلمان و مؤمن وجود داشت. خطرناکتر از همه دشمنها هم همین است. این دشمن در درون ما هم وجود دارد: تمایلات نفسانی، خودخواهیها، میل به انحراف، میل به گمراهی و لغزشهایی که زمینه آن را خود انسان فراهم میکند. پیغمبر با این دشمن هم سخت مبارزه کرد؛ منتها مبارزه با این دشمن، به وسیله شمشیر نیست؛ به وسیلهی تربیت و تزکیه و تعلیم و هشدار دادن است. لذا وقتی که مردم با آن همه زحمت از جنگ برگشتند، پیغمبر فرمود شما از جهاد کوچکتر برگشتید، حالا مشغول جهاد بزرگتر شوید. عجب! یا رسولاللَّه! جهاد بزرگتر چیست؟ ما این جهاد با این عظمت و با این زحمت را انجام دادیم؛ مگر بزرگتر از این هم جهادی وجود دارد؟ فرمود بله، جهاد با نفس خودتان.(1) اگر قرآن میفرماید: «الّذین فی قلوبهم مرض»،(2) اینها منافقین نیستند؛ البته عدهای از منافقین هم جزو «الّذین فی قلوبهم مرض»اند، اما هر کسی که «الّذین فی قلوبهم مرض» است - یعنی در دل، بیماری دارد - جزو منافقین نیست؛ گاهی مؤمن است، اما در دلش مرض هست. این مرض یعنی چه؟ یعنی ضعفهای اخلاقی، شخصیتی، هوسرانی و میل به خودخواهیهای گوناگون؛ که اگر جلویش را نگیری و خودت با آنها مبارزه نکنی، ایمان را از تو خواهد گرفت و تو را از درون پوک خواهد کرد. وقتی ایمان را از تو گرفت، دل تو بیایمان و ظاهر تو باایمان است؛ آن وقت اسم چنین کسی منافق است. اگر خدای نکرده دل من و شما از ایمان تهی شد، در حالی که ظاهرمان، ظاهرِ ایمانی است؛ پابندیها و دلبستگیهای اعتقادی و ایمانی را از دست دادیم، اما زبان ما همچنان همان حرفهای ایمانی را میزند که قبلاً میزد؛ این میشود نفاق؛ این هم خطرناک است. قرآن میفرماید: «ثمّ کان عاقبة الّذین اسائوا السوأی ان کذّبوا بایات اللَّه»؛(3) آن کسانی که کار بد کردند، بدترین نصیبشان خواهد شد. آن بدترین چیست؟ تکذیب آیات الهی. در جای دیگر میفرماید: آن کسانی که به این وظیفه بزرگ - انفاق در راه خدا - عمل نکردند، «فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه»؛(4) چون با خدا خلف وعده کردند، در دلشان نفاق به وجود آمد. خطر بزرگ برای جامعه اسلامی این است؛ هرجا هم که شما در تاریخ میبینید جامعه اسلامی منحرف شده، از اینجا منحرف شده است. ممکن است دشمن خارجی بیاید، سرکوب کند، شکست دهد و تار و مار کند؛ اما نمیتواند نابود کند بالاخره ایمان میماند و در جایی سر بلند میکند و سبز میشود. اما آنجایی که این لشکرِ دشمن درونی به انسان حمله کرد و درون انسان را تهی و خالی نمود، راه منحرف خواهد شد. هرجا انحراف وجود دارد، منشأش این است. پیغمبر با این دشمن هم مبارزه کرد. 1 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 12 الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 466 وسائل الشيعة، ج15، ص: 161 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص بَعَثَ بِسَرِيَّةٍ فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ. ترجمه : 2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 10 في قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُم عَذابٌ أَليمٌ بِما كانوا يَكذِبونَ ترجمه : در دلهای آنان یک نوع بیماری است؛ خداوند بر بیماری آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهایی که میگفتند، عذاب دردناکی در انتظار آنهاست. 3 ) سوره مبارکه الروم آیه 10 ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساءُوا السّوأىٰ أَن كَذَّبوا بِآياتِ اللَّهِ وَكانوا بِها يَستَهزِئونَ ترجمه : سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند! 4 ) سوره مبارکه التوبة آیه 77 فَأَعقَبَهُم نِفاقًا في قُلوبِهِم إِلىٰ يَومِ يَلقَونَهُ بِما أَخلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدوهُ وَبِما كانوا يَكذِبونَ ترجمه : این عمل، (روح) نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلّف جستند؛ و بخاطر آن است که دروغ میگفتند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش :پیامبر، تکیه گاه مومنین کلیدواژه(ها) : شجاعت, حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : نهجالبلاغه متن فیش : پیغمبر تضرّع خودش را از دست نداد و ارتباط خود را با خدا روزبهروز محکمتر کرد. در وسط میدان جنگ، همان وقتی که نیروهای خودش را مرتّب میکرد، تشویق و تحریض میکرد، خودش دست به سلاح میبرد و فرماندهىِ قاطع میکرد، یا آنها را تعلیم میداد که چه کار کنند، روی زانو میافتاد و دستش را پیش خدای متعال بلند میکرد و جلوِ مردم بنا میکرد به اشک ریختن و با خدا حرف زدن: پروردگارا ! تو به ما کمک کن؛ پروردگارا ! تو از ما پشتیبانی کن؛ پروردگارا ! تو خودت دشمنانت را دفع کن. نه دعای او موجب میشد که نیرویش را به کار نگیرد؛ نه به کار گرفتن نیرو، موجب میشد که از توسل و تضرّع و ارتباط با خدا غافل بماند؛ به هر دو توجه داشت. او هرگز در مقابل دشمن عنود دچار تردید و ترس نشد. امیرالمؤمنین - که مظهر شجاعت است(1) - میگوید هر وقت در جنگها شرایط سخت میشد و - به تعبیر امروز ما - کم میآوردیم، به پیغمبر پناه میبردیم. هر وقت کسی در جاهای سخت، احساس ضعف میکرد، به پیغمبر پناه میبرد. 1 ) غرایب 9 : و في حديثه ( عليه السلام ) : كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ . و معنى ذلك أنه إذا عظم الخوف من العدو و اشتد عضاض الحرب فزع المسلمون إلى قتال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) بنفسه فينزل الله عليهم النصر به و يأمنون مما كانوا يخافونه بمكانه. و قوله إذا احمر البأس كناية عن اشتداد الأمر و قد قيل في ذلك أقوال أحسنها أنه شبه حمي الحرب بالنار التي تجمع الحرارة و الحمرة بفعلها و لونها و مما يقوي ذلك قول رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) و قد رأى مجتلد الناس يوم حنين و هي حرب هوازن الآن حمي الوطيس فالوطيس مستوقد النار فشبه رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ما استحر من جلاد القوم باحتدام النار و شدة التهابها . انقضى هذا الفصل و رجعنا إلى سنن الغرض الأول في هذا الباب ترجمه : در گفتار آن حضرت است: وقتى تنور معركه سرخ مىشد خود را به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله حفظ مىكرديم، پس هيچ كدام از ما به دشمن نزديكتر از پيامبر نبود. معناى آن اين است كه وقتى ترس از دشمن زياد مىشد، و جنگ به نهايت سختى مىرسيد، مسلمانان به جانبى كه شخص رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در جنگ بود پناهنده مىشدند، و خداوند به بركت آن حضرت پيروزى را بر آنان نازل مىكرد، و به خاطر او از آنچه بيم داشتند ايمنى مىيافتند. و قول آن حضرت «اذَا احْمَرَّ البَأْسُ» كنايه از سختى جنگ است. در اين زمينه سخنانى گفته شده كه بهترينش اين است: امام گرمى تنور جنگ را به گرمى آتش تشبيه كرده كه حرارت و سرخى را به عمل و رنگش فراهم مىآورد. و آنچه كه اين قول را تقويت مىكند فرمايش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله است كه چون نبرد شديد مردم را در روز حنين كه جنگ هوازن بود مشاهده كرد فرمود: «الانَ حَمِىَ الْوَطيسُ» (اكنون تنور جنگ گرم شد). و طيس جايگاه افروختن آتش است، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله گرم شدن جنگ آنان را به افروختگى و شعلهور شدن آتش تشبيه فرموده است مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش :عزت پیامبر صلی الله علیه واله کلیدواژه(ها) : عزت مومنین نوع(ها) : قرآن متن فیش : وقتی در فتح مکه، ابوسفیان مخفیانه و با حمایت عبّاس - عموی پیغمبر - به اردوگاه آن حضرت آمد تا امان بگیرد، صبح دید که پیغمبر وضو میگیرد و مردم اطراف آن حضرت جمع شدهاند تا قطرات آبی را که از صورت و دست ایشان میچکد، از یکدیگر بربایند! گفت: من کسری و قیصر - این پادشاهان بزرگ و مقتدر دنیا - را دیدهام؛ اما چنین عزّتی را در آنها ندیدهام. آری؛ عزّت معنوی، عزّت واقعی است؛ «وللَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»؛(1) مؤمنین هم اگر آن راه را بروند، عزّت دارند. 1 ) سوره مبارکه المنافقون آیه 8 يَقولونَ لَئِن رَجَعنا إِلَى المَدينَةِ لَيُخرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنهَا الأَذَلَّ ۚ وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنينَ وَلٰكِنَّ المُنافِقينَ لا يَعلَمونَ ترجمه : آنها میگویند: «اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون میکنند!» در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمیدانند! مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش :قصاص از پیامبر صلی الله علیه واله کلیدواژه(ها) : توجه پیامبر (صلی الله علیه و اله) به حقوق مردم, حق الناس نوع(ها) : حدیث متن فیش : روز رحلت پیغمبر و قبل از آن، روزهای بیماری آن حضرت، روزهای سختی برای مدینه بود؛ بهویژه با آن خصوصیاتی که اندکی قبل از رحلت پیغمبر پیش آمد. پیغمبر به مسجد آمد و روی منبر نشست و فرمود: هر کس به گردن من حقّی دارد، آن حق را از من بگیرد. مردم شروع به گریه کردند و گفتند یا رسولاللَّه! ما به گردن تو حق داشته باشیم؟! فرمود رسوایی پیش خدا سختتر از رسوایی پیش شماست؛ اگر به گردن من حقّی دارید، اگر از من طلبی دارید، بیایید و بگیرید تا به روز قیامت نیفتد. ببینید چه اخلاقی! کیست که دارد این حرف را میزند؟ آن انسان والایی که جبرئیل به مصاحبت با او افتخار میکند؛ اما درعینحال با مردم شوخی نمیکند؛ جدّی میگوید تا مبادا در جایی به وسیله او، ندانسته حقّی از کسی ضایع شده باشد. پیغمبر این مطلب را دو بار، سه بار تکرار کرد. البته در تاریخ ماجراهایی را آوردهاند که من خیلی نمیدانم کدامش و چقدرش دقیق است؛ اما آن مطلبی که غالباً نقل کردهاند، این است که یک نفر بلند شد و عرض کرد: یا رسولاللَّه! من به گردن تو حقّی دارم. تو یک وقت با ناقه از پهلوی من عبور میکردی؛ من هم سوار بودم، تو هم سوار بودی. ناقه من نزدیک تو آمد و تو با عصا، هی کردی؛ ولی عصا به شکم من خورد و من این را از تو طلبکارم! پیغمبر پیرهنش را بالا زد و گفت همین حالا بیا قصاص کن؛ نگذار به قیامت بیفتد. مردم حیرتزده نگاه میکردند و میگفتند آیا این مرد واقعاً میخواهد قصاص کند؟ آیا دلش خواهد آمد؟ دیدند پیغمبر کسی را فرستاد تا از خانه، همان چوبدستی را بیاورند. بعد فرمود: بیا بگیر و با همین چوب به شکم من بزن. آن مرد جلو آمد. مردم، همه مبهوت، متحیّر و شرمنده از اینکه نکند این مرد بخواهد این کار را بکند؛ اما یک وقت دیدند او روی پای پیغمبر افتاد و بنا کرد شکم پیغمبر را بوسیدن. گفت: یا رسولاللَّه! من با مسّ بدن تو خودم را از آتش دوزخ نجات میدهم!(1) 1 ) امالی شیخ صدوق، 506 ترجمه : مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش :در اسلام پرداختن به امور اقتصادی مردم جزو اوجب واجباتِ حکومتهاست کلیدواژه(ها) : فقرزدایی, مبارزه با فقر, اقتصاد اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : مسأله اقتصادی در امنیّت و فرهنگ و عزّت و برجستگی حرف سیاسی در کشور و در حضور جهانی تأثیرگذار است. مسأله اقتصادی بسیار مهم است. در اسلام پرداختن به امور اقتصادی مردم جزو اوجب واجباتِ حکومتهاست. پیغمبر اکرم - طبق روایت - فرمود: «کاد الفقر ان یکون کفرا».(1) مضمون این حرف، آن است که ما آمدهایم به مردم ایمان بدهیم؛ اگر نتوانی نانشان را بهراحتی به دستشان برسانی، ایمانشان از آنها گرفته خواهد شد. واقع قضیه هم همین است. مسأله فقرزدایی و روان کردن کار اقتصادی در کشور، از جمله مسائل بسیار مهم است؛ مسألهای است که هر کس انشاءاللَّه رئیسجمهور شد، باید گشایش و پیشرفت امور اقتصادی کشور و بر طرف کردن مشکلات مردم را سرلوحه برنامههای خود قرار دهد. 1 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 307 الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 295 الخصال، ج1، ص: 12 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً وَ كَادَ الْحَسَدُ أَنْ يَغْلِبَ الْقَدَرَ ترجمه : مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : اخلاق انتخاباتی کلیدواژه(ها) : اخلاق انتخاباتی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ما به آقایان محترمی که در این میدان [انتخابات] هستند، این چند توصیه را عرض میکنیم: در تبلیغاتشان ارزشهای نظام را ندیده نگیرند؛ همدیگر را تخریب نکنند و از دادن آمارهای سست بپرهیزند. اگر قرار شد به مردم آماری بگویند و حرفی بزنند، آمارهای دقیق ارائه کنند. با مردم با کمال صداقت حرف بزنند؛ هرچه عقیدهشان هست، به مردم بگویند. اگر بخواهند در دل مردم اثر بگذارند، این صداقت، بیشتر در دل مردم اثر میگذارد. آن چیزی که حقیقتاً عقیده و نیت آنهاست، آن را به مردم بگویند؛ اختیار با مردم است که چیزی را انتخاب کنند. وحدت ملی را خدشهدار نکنند. طوری نباشد که به خاطر جذب یک دسته یا یک گروه، حرفی بزنند که وحدت ملت خدشهدار شود. وعدههایی که معلوم است نمیتوانند به آنها عمل کنند، به مردم ندهند. آنچه که در چارچوب قانون اساسی است و امکانات مملکت از امکانِ آن حکایت میکند، آن را به مردم بگویند. بله، به مردم قول بدهند که اگر رأی آوردند، با همه قوا و قدرتِ خودشان و با اتّکال به خدا و با اتّکای به مردم، مدیریّت عالی و کلان کشور را در دست میگیرند و پیش میبرند؛ «خذها بقوّة»؛ با قوت این مأموریت را به دست بگیرند و پیش بروند و در هیچجا ضعف نشان ندهند. تبلیغات پُرخرج هم نکنند. یکی از کارهایی که بنده - چه در تبلیغات انتخابات مجلس و چه در انتخابات ریاست جمهوری - همیشه نگران آن هستم، این است. نه خودشان تبلیغات پُرخرج کنند، نه به طرفدارانشان اجازه دهند. بعضی افراد ممکن است بگویند به ما ربطی ندارد؛ این کار پُرخرج را دیگران میکنند. شما بگویید نکنند. خوشبختانه آنگونه که اطّلاع پیدا کردم، ساعتهای فراوانی برای نامزدها وقت گذاشتهاند که از طریق تلویزیون و رادیو با مردم حرف بزنند. شاید سیزده، چهارده ساعت هر کدام از این حضرات وقت دارند که با مردم حرف بزنند. خیلی خوب؛ این بهترین تبلیغات است. رادیو و تلویزیون همهجا وجود دارد؛ چه نیازی هست که برای تبلیغات گوناگونِ رنگینی که بعضی جاها میکنند، پول زیادی مصرف شود که احیاناً بعضی افراد هم نتوانند خودشان آن خرج را کنند و مجبور باشند از کسانی بگیرند و خدای نکرده وام دار شوند؟ مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : صبر کلیدواژه(ها) : صبر نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ماجرای حدیبیّه - که یکی از ماجراهای بسیار پُرمغز و پُرمعناست - در این زمان اتّفاق افتاد. پیغمبر به قصد عمره به طرف مکه حرکت کرد. آنها دیدند در ماه حرام - که ماه جنگ نیست و آنها هم به ماه حرام احترام میگذاشتند - پیغمبر به طرف مکه میآید. چه کار کنند؟ راه را باز بگذارند بیاید؟ با این موفّقیت، چه کار خواهند کرد و چطور میتوانند در مقابل او بایستند؟ آیا در ماه حرام بروند با او جنگ کنند؟ چگونه جنگ کنند؟ بالاخره تصمیم گرفتند و گفتند میرویم و نمیگذاریم او به مکه بیاید؛ و اگر بهانهای پیدا کردیم، قتلعامشان میکنیم. پیغمبر با عالیترین تدبیر، کاری کرد که آنها نشستند و با او قرارداد امضاء کردند تا برگردد؛ اما سال بعد بیاید و عمره بجا آورد و در سرتاسر منطقه هم برای تبلیغات پیغمبر فضا باز باشد. اسمش صلح است؛ اما خدای متعال در قرآن میفرماید: «انّا فتحنا لک فتحا مبینا»؛ ما برای تو فتح مبینی ایجاد کردیم. اگر کسانی به مَراجع صحیح و محکم تاریخ، مراجعه کنند، خواهند دید که ماجرای حدیبیّه چقدر عجیب است. سال بعد پیغمبر به عمره رفت و علیرغم آنها، شوکت آن بزرگوار روزبهروز زیاد شد. سال بعدش - یعنی سال هشتم - که کفّار نقض عهد کرده بودند، پیغمبر رفت و مکه را فتح کرد، که فتحی عظیم و حاکی از تسلّط و اقتدار آن حضرت بود. بنابراین پیغمبر با این دشمن هم مدبّرانه، قدرتمندانه، با صبر و حوصله، بدون دستپاچگی و بدون حتّی یک قدم عقبنشینی برخورد کرد و روزبهروز و لحظهبهلحظه به طرف جلو پیش رفت. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : مسجد کلیدواژه(ها) : مسجد نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیغمبر به مجرّد اینکه وارد مدینه شد، کار را شروع کرد. از جمله شگفتیهای زندگی آن حضرت این است که در طول این ده سال، یک لحظه را هدر نداد. دیده نشد که پیغمبر از فشاندن نور معنویت و هدایت و تعلیم و تربیت لحظهای باز بماند. بیداری او، خواب او، مسجد او، خانه او، میدان جنگ او، در کوچه و بازار رفتن او، معاشرت خانوادگی او و وجود او - هرجا که بود - درس بود. عجب برکتی در چنین عمری وجود دارد! کسی که همه تاریخ را مسخّرِ فکر خود کرد و روی آن اثر گذاشت - که من بارها گفتهام، بسیاری از مفاهیمی که قرنهای بعد برای بشریت تقدّس پیدا کرد؛ مثل مفهوم مساوات، برادری، عدالت و مردمسالاری، همه تحت تأثیر تعلیم او بود؛ در تعالیم سایر ادیان چنین چیزهایی وجود نداشت و یا لااقل به منصه ظهور نرسیده بود - فقط ده سال کار حکومتی و سیاسی و جمعی کرده بود. چه عمر بابرکتی! از اوّلِ ورود، موضعگیری خود را مشخص کرد. ناقهای که پیغمبر سوار آن بود، وارد شهر یثرب شد و مردم دور آن را گرفتند. در آن زمان، شهر مدینه، محلّه محلّه بود؛ هر محلّهای هم برای خودش خانهها، کوچهها و حصار و بزرگانی داشت و متعلّق به قبیلهای بود: قبایل وابسته به اوس و قبایل وابسته به خزرج. وقتی شتر پیغمبر وارد شهر یثرب شد، جلوِ هر کدام از قلعههای قبایل که رسید، بزرگان بیرون آمدند و جلوِ شتر را گرفتند: یا رسولاللَّه! بیا اینجا؛ خانه، زندگی، ثروت و راحتىِ ما در اختیار تو. پیغمبر فرمود: جلوِ این شتر را باز کنید؛ «انّها مأمورة»؛(2) دنبال دستور حرکت میکند؛ بگذارید برود. جلوِ شتر را باز کردند تا به محلّه بعدی رسید. باز بزرگان، اشراف، پیرمردان، شخصیّتها و جوانان آمدند جلوِ ناقه پیغمبر را گرفتند: یا رسولاللَّه! اینجا فرود بیا؛ اینجا خانه توست؛ هرچه بخواهی، در اختیارت میگذاریم؛ همه ما در خدمتت هستیم. فرمود: کنار بروید؛ بگذارید شتر به راهش ادامه دهد؛ «انّها مأمورة». همینطور محلّه به محلّه شتر راه میرفت تا به محلّه بنیالنجار - که مادر پیغمبر جزو این خانواده است - رسید. مردان بنیالنجار داییهای پیغمبر محسوب میشدند؛ لذا جلو آمدند و گفتند: یا رسولاللَّه! ما خویشاوند توییم؛ هستی ما در اختیار توست؛ در منزل ما فرود بیا. فرمود: نه؛ «انّها مأمورة»؛ کنار بروید. راه را باز کردند. شتر به فقیرنشینترینِ محلّات مدینه آمد و در جایی نشست. همه نگاه کردند ببینند خانه کیست؛ دیدند خانه ابیایّوب انصاری است؛ فقیرترین یا یکی از فقیرترین آدمهای مدینه. خودش و خانواده مستمند و فقیرش آمدند و اثاث پیغمبر را برداشتند و داخل خانه بردند. پیغمبر هم به عنوان میهمان، وارد خانه آنها شد و به اعیان و اشراف و متنفّذان و صاحبانِ قبیله و امثال اینها دست رد زد؛ یعنی موضع اجتماعی خودش را مشخّص کرد؛ معلوم شد که این شخص، وابسته به پول و حیثیت قبیلهای و شرفِ ریاست فلان قبیله و وابسته به قوم و خویش و فامیل و آدمهای پُررو و پشتهمانداز و امثال اینها نیست و نخواهد شد. از همان ساعت و لحظه اوّل مشخّص کرد که در برخورد و تعامل اجتماعی، طرف کدام گروه و طرفدار کدام جمعیت است و وجود او برای چه کسانی بیشتر نافع خواهد بود. همه از پیغمبر و تعالیم او نفع میبرند؛ اما آن کس که محرومتر است، قهراً حقّ بیشتری میبرد و باید جبران محرومیتش بشود. جلوِ خانه ابیایّوب انصاری، زمینِ افتادهای بود. فرمود این زمین مال کیست؟ گفتند متعلّق به دو بچه یتیم است. پول از کیسه خود داد و آن زمین را خرید. بعد فرمود در این زمین مسجد میسازیم؛ یعنی یک مرکز سیاسی، عبادی، اجتماعی و حکومتی؛ یعنی مرکز تجمّع مردم. جایی به عنوان مرکزیّت لازم بود؛ لذا شروع به ساختن مسجد کردند. زمین مسجد را از کسی نخواست و طلب بخشیدگی نکرد؛ آن را با پول خود خرید. با اینکه آن دو بچه، پدر و مدافع نداشتند؛ اما پیغمبر مثل پدر و مدافع آنها، حقّشان را تمام و کمال رعایت کرد. وقتی بنا شد مسجد بسازند، خود پیغمبر جزو اوّلین کسان یا اوّلین کسی بود که آمد بیل را به دست گرفت و شروع به کندنِ پی مسجد کرد؛ نه به عنوان یک کار تشریفاتی، بلکه واقعاً شروع به کار کرد و عرق ریخت. طوری کار کرد که بعضی از کسانی که کناری نشسته بودند، گفتند ما بنشینیم و پیغمبر اینطور کار کند!؟ پس ما هم میرویم کار میکنیم؛ لذا آمدند و مسجد را در مدت کوتاهی ساختند. پیغمبر - این رهبر والا و مقتدر - نشان داد که هیچ حقّ اختصاصی برای خودش قائل نیست. اگر بناست کاری انجام گیرد، او هم باید در آن سهمی داشته باشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : مسجد کلیدواژه(ها) : مسجد نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیغمبر با دشمن سازمانیافتهای که آماده و منتظر حمله است تا ضربه بزند، مثل برخورد با یهود رفتار میکند و به آنها امان نمیدهد؛ اما دشمنی را که سازمانیافته نیست و لجاجتها و دشمنیها و خباثتهای فردی دارد و بی ایمان است، تحمّل میکند. عبداللَّهبنابىّ، یکی از دشمنترین دشمنان پیغمبر بود. تقریباً تا سال آخر زندگی پیغمبر، این شخص زنده بود؛ اما پیغمبر با او رفتار بدی نکرد. درعینحال که همه میدانستند او منافق است؛ ولی با او مماشات کرد؛ مثل بقیهی مسلمانها با او رفتار کرد؛ سهمش را از بیتالمال داد، امنیتش را حفظ کرد، حرمتش را رعایت کرد. با اینکه آنها این همه بدجنسی و خباثت میکردند؛ که باز در سوره بقره، فصلی مربوط به همین منافقین است. وقتی که جمعی از این منافقین کارهای سازمانیافته کردند، پیغمبر به سراغشان رفت. در قضیه مسجد ضرار، اینها رفتند مرکزی درست کردند؛ با خارج از نظام اسلامی - یعنی با کسی که در منطقه روم بود؛ مثل ابوعامر راهب - ارتباط برقرار کردند و مقدّمهسازی کردند تا از روم علیه پیغمبر لشکر بکشند. در اینجا پیغمبر به سراغ آنها رفت و مسجدی را که ساخته بودند، ویران کرد و سوزاند. فرمود این مسجد، مسجد نیست؛ اینجا محلّ توطئه علیه مسجد و علیه نام خدا و علیه مردم است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : مسجد کلیدواژه(ها) : مسجد نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مسجد یعنی یک مرکز سیاسی، عبادی، اجتماعی و حکومتی مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : تزکیه نفس کلیدواژه(ها) : تزکیه نفس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : نظامی که پیغمبر ساخت، شاخصهای گوناگونی دارد... [یکی از آن شاخصها] صلاح اخلاقی و رفتاری است. انسانها را تزکیه و از مفاسد و رذائل اخلاقی، پیراسته و پاک میکند؛ انسانِ با اخلاق و مزکّی میسازد؛ «و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة». تزکیه، یکی از آن پایههای اصلی است؛ یعنی پیغمبر روی یکایک افراد، کار تربیتی و انسانسازی میکرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : تربیت نیروی انسانی کلیدواژه(ها) : تربیت نیروی انسانی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : نظامی که پیغمبر ساخت، شاخصهای گوناگونی دارد [یکی از این شاخص ها] صلاح اخلاقی و رفتاری است. انسانها را تزکیه و از مفاسد و رذائل اخلاقی، پیراسته و پاک میکند؛ انسانِ با اخلاق و مزکّی میسازد؛ «و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة».تزکیه، یکی از آن پایههای اصلی است؛ یعنی پیغمبر روی یکایک افراد، کار تربیتی و انسانسازی میکرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : محرومین کلیدواژه(ها) : محرومین نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در اسلام پرداختن به امور اقتصادی مردم جزو اوجب واجباتِ حکومتهاست. پیغمبر اکرم - طبق روایت - فرمود: «کاد الفقر ان یکون کفرا». مضمون این حرف، آن است که ما آمدهایم به مردم ایمان بدهیم؛ اگر نتوانی نانشان را بهراحتی به دستشان برسانی، ایمانشان از آنها گرفته خواهد شد. واقع قضیه هم همین است. مسأله فقرزدایی و روان کردن کار اقتصادی در کشور، از جمله مسائل بسیار مهم است مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : محرومین کلیدواژه(ها) : محرومین نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بیکاری، فاصله بین طبقات و فاصله بین فقیر و غنی را روزبهروز بیشتر میکند. عدّهای را روزبهروز بیشتر به ته درّههای فقر میراند؛ در مقابل، عدّهای هم از راههای گوناگون به طرف قلّههای ثروت پیش میروند؛ اینکه نمیشود مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : محرومین کلیدواژه(ها) : محرومین نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اگر در جامعهای پول و ثروت باشد، اما بد خرج شود، بدتر از این است که ثروت نباشد؛ چون هم محرومیتها به جای خود باقی خواهد ماند، هم عدّهای با آن ثروتهای ناصحیح بهدستآمده ناحق و توأم با فساد، فساد را به وجود میآورند مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : رشد اقتصادی کلیدواژه(ها) : رشد اقتصادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : مسأله اقتصادی در امنیّت و فرهنگ و عزّت و برجستگی حرف سیاسی در کشور و در حضور جهانی تأثیرگذار است. مسأله اقتصادی بسیار مهم است. در اسلام پرداختن به امور اقتصادی مردم جزو اوجب واجباتِ حکومتهاست. پیغمبر اکرم - طبق روایت - فرمود: «کاد الفقر ان یکون کفرا».مضمون این حرف، آن است که ما آمدهایم به مردم ایمان بدهیم؛ اگر نتوانی نانشان را بهراحتی به دستشان برسانی، ایمانشان از آنها گرفته خواهد شد. واقع قضیه هم همین است. مسأله فقرزدایی و روان کردن کار اقتصادی در کشور، از جمله مسائل بسیار مهم است؛ مسألهای است که هر کس انشاءاللَّه رئیسجمهور شد، باید گشایش و پیشرفت امور اقتصادی کشور و بر طرف کردن مشکلات مردم را سرلوحه برنامههای خود قرار دهد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : شورای نگهبان کلیدواژه(ها) : شورای نگهبان نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : افرادی که از تأیید شورای نگهبان عبور کردهاند، قانوناً صالحند. البته صلاحیتها یک اندازه نیست؛ صالح داریم، اصلح داریم؛ تشخیصها مختلف است؛ یکی چیزی را ملاک قرار میدهد و کسی را اصلح میداند و کسی چیز دیگر را ملاک قرار میدهد. اشکالی ندارد؛ اینها نباید موجب اختلاف شود. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : انتخابات ریاست جمهوری، مظهر آزادی ملت ایران است مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : وظایف رئیس جمهور کلیدواژه(ها) : وظایف رئیس جمهور نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : گشایش اقتصادی و تقویت ایمان مردم دو کار اصلی ای است که دولت و رئیسجمهور باید به آن همّت گمارند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : وظایف رئیس جمهور کلیدواژه(ها) : وظایف رئیس جمهور نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : وظایف فراوانی بر عهده رئیسجمهور است. عمده این وظایف دو چیز است. البته از همه ظرفیتها و قابلیتها و استعدادهایی که در این کشور وجود دارد، باید استفاده شود. همه نیازهای این کشور - نیازهای امروز، حتّی زمینه نیازهای فردا - باید در تصمیمگیریها دیده شود. باید عدالت، محور و اساس باشد. باید امنیتِ همهجانبه مورد توجّه باشد؛ امنیّت اجتماعی، امنیّت اقتصادی، امنیّت فرهنگی، امنیّت آبرویی. مردم در نظام جمهوری اسلامی باید احساس کنند که جان و مال و فرزندان و ناموس و فکر و عقیده و سرمایهگذاری و فعّالیت اقتصادیشان برخوردار از امنیّت است. بهداشت مردم، عزّت و هویّت ملی مردم، ارتقای علمی کشور، کارآمدی دستگاه اداری و فسادزدایی از آن، در قانون اساسی وجود دارد. اینها وظایف مهمی است که باید وجهه همّت قرار گیرد. البته همه این وظایف در چهار سال ریاست جمهوری قابل عمل نیست؛ بسیاری از اینها در بلند مدّت محقّق میشود و در دورههای متعدّد، افرادی باید این کارها را پی بگیرند تا به نتایجی برسد؛ منتها جهتگیری باید اینها باشد. در میان اینها دو چیز از همه مهمتر است... یکی از این دو چیز عبارت است از گشایش اقتصادی و ایجاد غنا در کشور... دوم هم ارتقای فرهنگ و فکر و عمل دینی است؛ که این... سرچشمهای نیروزا برای همه فعّالیتهاست. اگر ایمان مردم مستحکم شد، از آنها موجوداتی آسیبناپذیر، خستگیناپذیر، فعّال و پُرنشاط به وجود میآورد؛ اما وقتی ایمان ضعیف شد، همه آفتها به دنبالش میآید. پس تقویت ایمان مردم هم یکی از دو کار اصلی ای است که دولت و رئیسجمهور... باید به آن همّت گمارند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : مطالعه تاریخ کلیدواژه(ها) : مطالعه تاریخ نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : به همه برادران و خواهران - بخصوص به جوانان - توصیه میکنم که به تاریخ زندگی پیغمبر مراجعه کنند و آن را بخوانند و فرا گیرند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : قوه مجریه کلیدواژه(ها) : قوه مجریه نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اگر هر دولتی همّت بگمارد - نه اینکه از بقیه چیزها غافل باشد - و تکیهگاه اصلیاش را مثلاً مسأله اشتغال یا سروسامان دادن به تولید صنعتی و کشاورزی در کشور قرار دهد، یقیناً مردم در طول چهار سال اثرش را میبینند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیغمبر هیچ وقت دو پهلو حرف نزد. البته وقتی با دشمن مواجه میشد، کار سیاسىِ دقیق میکرد و دشمن را به اشتباه میانداخت. در موارد فراوانی، پیغمبر دشمن را غافلگیر کرده است؛ چه از لحاظ نظامی، چه از لحاظ سیاسی؛ اما با مؤمنین و مردم خود، همیشه صریح، شفّاف و روشن حرف میزد و سیاسیکاری نمیکرد و در موارد لازم نرمش نشان میداد؛ مثل قضیهی عبداللَّهبنابىّ که ماجراهای مفصّلی دارد. او هرگز عهد و پیمان خودش را با مردم و با گروههایی که با آنها عهد و پیمان بسته بود - حتّی با دشمنانش، حتّی با کفّار مکه - نشکست. پیغمبر عهد و پیمان خود را با آنها نقض نکرد؛ آنها نقض کردند، پیغمبر پاسخ قاطع داد. هرگز پیمان خودش را با کسی نقض نکرد؛ لذا همه میدانستند که وقتی با این شخص قرارداد بستند، به قرارداد او میشود اعتماد کرد. از سوی دیگر، پیغمبر تضرّع خودش را از دست نداد و ارتباط خود را با خدا روزبهروز محکمتر کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [پیامبر اکرم] ارتباط خود را با خدا روزبهروز محکمتر کرد. در وسط میدان جنگ، همان وقتی که نیروهای خودش را مرتّب میکرد، تشویق و تحریض میکرد، خودش دست به سلاح میبرد و فرماندهىِ قاطع میکرد، یا آنها را تعلیم میداد که چه کار کنند، روی زانو میافتاد و دستش را پیش خدای متعال بلند میکرد و جلوِ مردم بنا میکرد به اشک ریختن و با خدا حرف زدن: پروردگارا ! تو به ما کمک کن؛ پروردگارا ! تو از ما پشتیبانی کن؛ پروردگارا ! تو خودت دشمنانت را دفع کن. نه دعای او موجب میشد که نیرویش را به کار نگیرد؛ نه به کار گرفتن نیرو، موجب میشد که از توسل و تضرّع و ارتباط با خدا غافل بماند؛ به هر دو توجه داشت. او هرگز در مقابل دشمن عنود دچار تردید و ترس نشد. امیرالمؤمنین - که مظهر شجاعت است - میگوید هر وقت در جنگها شرایط سخت میشد و - به تعبیر امروز ما - کم میآوردیم، به پیغمبر پناه میبردیم. هر وقت کسی در جاهای سخت، احساس ضعف میکرد، به پیغمبر پناه میبرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [پیامبر مکرم اسلام ] ده سال حکومت کرد؛ اما اگر بخواهیم عملی را که در این ده سال انجام گرفته، به یک مجموعه پُرکار بدهیم تا آن را انجام دهند، در طی صد سال هم نمیتوانند آن همه کار و تلاش و خدمت را انجام دهند. اگر ما کارهای امروزمان را با آنچه که پیغمبر انجام داد، مقایسه کنیم، آنگاه میفهمیم که پیغمبر چه کرده است. اداره آن حکومت و ایجاد آن جامعه و ایجاد آن الگو، یکی از معجزات پیغمبر است. مردم ده سال با او شب و روز زندگی کردند؛ به خانهاش رفتند و او به خانهشان آمد؛ در مسجد با هم بودند؛ در راه با هم رفتند؛ با هم مسافرت کردند؛ با هم خوابیدند؛ با هم گرسنگی کشیدند؛ با هم شادی کردند. محیط زندگی پیغمبر، محیط شادی هم بود؛ با افراد شوخی میکرد، مسابقه میگذاشت و خودش هم در آن شرکت میکرد. آن مردمی که ده سال با او زندگی کردند، روزبهروز محبت پیغمبر و اعتقاد به او در دلهایشان عمیقتر شد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : روز رحلت پیغمبر و قبل از آن، روزهای بیماری آن حضرت، روزهای سختی برای مدینه بود؛ بهویژه با آن خصوصیاتی که اندکی قبل از رحلت پیغمبر پیش آمد. پیغمبر به مسجد آمد و روی منبر نشست و فرمود: هر کس به گردن من حقّی دارد، آن حق را از من بگیرد. مردم شروع به گریه کردند و گفتند یا رسولاللَّه! ما به گردن تو حق داشته باشیم؟! فرمود رسوایی پیش خدا سختتر از رسوایی پیش شماست؛ اگر به گردن من حقّی دارید، اگر از من طلبی دارید، بیایید و بگیرید تا به روز قیامت نیفتد. ببینید چه اخلاقی! کیست که دارد این حرف را میزند؟ آن انسان والایی که جبرئیل به مصاحبت با او افتخار میکند؛ اما درعینحال با مردم شوخی نمیکند؛ جدّی میگوید تا مبادا در جایی به وسیله او، ندانسته حقّی از کسی ضایع شده باشد. پیغمبر این مطلب را دو بار، سه بار تکرار کرد. البته در تاریخ ماجراهایی را آوردهاند که من خیلی نمیدانم کدامش و چقدرش دقیق است؛ اما آن مطلبی که غالباً نقل کردهاند، این است که یک نفر بلند شد و عرض کرد: یا رسولاللَّه! من به گردن تو حقّی دارم. تو یک وقت با ناقه از پهلوی من عبور میکردی؛ من هم سوار بودم، تو هم سوار بودی. ناقه من نزدیک تو آمد و تو با عصا، هی کردی؛ ولی عصا به شکم من خورد و من این را از تو طلبکارم! پیغمبر پیرهنش را بالا زد و گفت همین حالا بیا قصاص کن؛ نگذار به قیامت بیفتد. مردم حیرتزده نگاه میکردند و میگفتند آیا این مرد واقعاً میخواهد قصاص کند؟ آیا دلش خواهد آمد؟ دیدند پیغمبر کسی را فرستاد تا از خانه، همان چوبدستی را بیاورند. بعد فرمود: بیا بگیر و با همین چوب به شکم من بزن. آن مرد جلو آمد. مردم، همه مبهوت، متحیّر و شرمنده از اینکه نکند این مرد بخواهد این کار را بکند؛ اما یک وقت دیدند او روی پای پیغمبر افتاد و بنا کرد شکم پیغمبر را بوسیدن. گفت: یا رسولاللَّه! من با مسّ بدن تو خودم را از آتش دوزخ نجات میدهم! مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیغمبر از فشاندن نور معنویت و هدایت و تعلیم و تربیت لحظهای باز نماند. بیداری او، خواب او، مسجد او، خانه او، میدان جنگ او، در کوچه و بازار رفتن او، معاشرت خانوادگی او و وجود او درس بود. عجب برکتی در چنین عمری وجود دارد! مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر کسی است که همه تاریخ را مسخّرِ فکر خود کرد و روی آن اثر گذاشت. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیغمبر هیچ حقّ اختصاصی برای خودش قائل نبود. اگر بنابود کاری انجام گیرد، او هم باید در آن سهمی می داشت. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر تدبیر و سیاست اداره نظام اسلامی را طرّاحی کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیغمبر در رفتار خود مدبرانه عمل می کرد و سرعت عمل داشت. نمی گذاشت در هیچ قضیهای وقت بگذرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر قناعت و طهارت شخصی داشت و هیچ نقطه ضعفی در وجود مبارکش نبود. او معصوم و پاکیزه بود؛ این خودش مهمترین عامل در اثرگذاری است. ما باید یاد بگیریم. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیغمبر روی یکایک افراد، کار تربیتی و انسانسازی میکرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیغمبر وارد مدینه شد تا... نظام [اسلامی] را سرِ پا و کامل کند و آن را برای ابد در تاریخ، به عنوان نمونه بگذارد تا هر کسی در هر جای تاریخ - از بعد از زمان خودش تا قیامت - توانست، مثل آن را به وجود آورد و در دلها شوق ایجاد کند تا انسانها به سوی چنان جامعهای بروند. البته ایجاد چنین نظامی، به پایههای اعتقادی و انسانی احتیاج دارد. اوّل باید عقاید و اندیشههای صحیحی وجود داشته باشد تا این نظام بر پایه آن افکار بنا شود. پیغمبر این اندیشهها و افکار را در قالب کلمه توحید و عزّت انسان و بقیه معارف اسلامی در دوران سیزده سال مکه تبیین کرده بود؛ بعد هم در مدینه و در تمام آنات و لحظات تا دم مرگ، دائماً این افکار و این معارف بلند را - که پایههای این نظامند - به این و آن تفهیم کرد و تعلیم داد. دوم، پایهها و ستونهای انسانی لازم است تا این بنا بر دوش آنها قرار گیرد - چون نظام اسلامی قائم به فرد نیست - پیغمبر بسیاری از این ستونها را هم در مکه به وجود آورده و آماده کرده بود. یک عدّه، صحابه بزرگوار پیغمبر بودند - با اختلاف مرتبهای که داشتند - اینها معلول و محصول تلاش و مجاهدت دوران سخت سیزدهساله مکه بودند. یک عدّه هم کسانی بودند که قبل از هجرت پیغمبر، در یثرب با پیام پیغمبر به وجود آمده بودند؛ از قبیل سعدبنمعاذها و ابیایّوبها و دیگران. بعد هم که پیغمبر آمد، از لحظه ورود، انسانسازی را شروع کرد و روزبهروز مدیران لایق، انسانهای بزرگ، شجاع، با گذشت، با ایمان، قوی و بامعرفت به عنوان ستونهای مستحکم این بنای شامخ و رفیع، وارد مدینه شدند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیغمبر به مجرّد اینکه وارد مدینه شد، کار را شروع کرد. از جمله شگفتیهای زندگی آن حضرت این است که در طول این ده سال، یک لحظه را هدر نداد. دیده نشد که پیغمبر از فشاندن نور معنویت و هدایت و تعلیم و تربیت لحظهای باز بماند. بیداری او، خواب او، مسجد او، خانه او، میدان جنگ او، در کوچه و بازار رفتن او، معاشرت خانوادگی او و وجود او - هرجا که بود - درس بود. عجب برکتی در چنین عمری وجود دارد! کسی که همه تاریخ را مسخّرِ فکر خود کرد و روی آن اثر گذاشت - ...بسیاری از مفاهیمی که قرنهای بعد برای بشریت تقدّس پیدا کرد؛ مثل مفهوم مساوات، برادری، عدالت و مردمسالاری، همه تحت تأثیر تعلیم او بود؛ در تعالیم سایر ادیان چنین چیزهایی وجود نداشت و یا لااقل به منصه ظهور نرسیده بود - فقط ده سال کار حکومتی و سیاسی و جمعی کرده بود. چه عمر بابرکتی! مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیغمبر به مجرّد اینکه وارد مدینه شد، کار را شروع کرد... از اوّلِ ورود، موضعگیری خود را مشخص کرد. ناقهای که پیغمبر سوار آن بود، وارد شهر یثرب شد و مردم دور آن را گرفتند. در آن زمان، شهر مدینه، محلّه محلّه بود؛ هر محلّهای هم برای خودش خانهها، کوچهها و حصار و بزرگانی داشت و متعلّق به قبیلهای بود: قبایل وابسته به اوس و قبایل وابسته به خزرج. وقتی شتر پیغمبر وارد شهر یثرب شد، جلوِ هر کدام از قلعههای قبایل که رسید، بزرگان بیرون آمدند و جلوِ شتر را گرفتند: یا رسولاللَّه! بیا اینجا؛ خانه، زندگی، ثروت و راحتىِ ما در اختیار تو. پیغمبر فرمود: جلوِ این شتر را باز کنید؛ «انّها مأمورة»؛ دنبال دستور حرکت میکند؛ بگذارید برود. جلوِ شتر را باز کردند تا به محلّه بعدی رسید. باز بزرگان، اشراف، پیرمردان، شخصیّتها و جوانان آمدند جلوِ ناقه پیغمبر را گرفتند: یا رسولاللَّه! اینجا فرود بیا؛ اینجا خانه توست؛ هرچه بخواهی، در اختیارت میگذاریم؛ همه ما در خدمتت هستیم. فرمود: کنار بروید؛ بگذارید شتر به راهش ادامه دهد؛ «انّها مأمورة». همینطور محلّه به محلّه شتر راه میرفت تا به محلّه بنی النجار - که مادر پیغمبر جزو این خانواده است - رسید. مردان بنی النجار دایی های پیغمبر محسوب میشدند؛ لذا جلو آمدند و گفتند: یا رسولاللَّه! ما خویشاوند توییم؛ هستی ما در اختیار توست؛ در منزل ما فرود بیا. فرمود: نه؛ «انّها مأمورة»؛ کنار بروید. راه را باز کردند. شتر به فقیرنشینترینِ محلّات مدینه آمد و در جایی نشست. همه نگاه کردند ببینند خانه کیست؛ دیدند خانه ابی ایّوب انصاری است؛ فقیرترین یا یکی از فقیرترین آدمهای مدینه. خودش و خانواده مستمند و فقیرش آمدند و اثاث پیغمبر را برداشتند و داخل خانه بردند. پیغمبر هم به عنوان میهمان، وارد خانه آنها شد و به اعیان و اشراف و متنفّذان و صاحبانِ قبیله و امثال اینها دست رد زد؛ یعنی موضع اجتماعی خودش را مشخّص کرد؛ معلوم شد که این شخص، وابسته به پول و حیثیت قبیلهای و شرفِ ریاست فلان قبیله و وابسته به قوم و خویش و فامیل و آدمهای پُررو و پشتهمانداز و امثال اینها نیست و نخواهد شد. از همان ساعت و لحظه اوّل مشخّص کرد که در برخورد و تعامل اجتماعی، طرف کدام گروه و طرفدار کدام جمعیت است و وجود او برای چه کسانی بیشتر نافع خواهد بود. همه از پیغمبر و تعالیم او نفع میبرند؛ اما آن کس که محرومتر است، قهراً حقّ بیشتری میبرد و باید جبران محرومیتش بشود. جلوِ خانه ابی ایّوب انصاری، زمینِ افتادهای بود. فرمود این زمین مال کیست؟ گفتند متعلّق به دو بچه یتیم است. پول از کیسه خود داد و آن زمین را خرید. بعد فرمود در این زمین مسجد میسازیم؛ یعنی یک مرکز سیاسی، عبادی، اجتماعی و حکومتی؛ یعنی مرکز تجمّع مردم. جایی به عنوان مرکزیّت لازم بود؛ لذا شروع به ساختن مسجد کردند. زمین مسجد را از کسی نخواست و طلب بخشیدگی نکرد؛ آن را با پول خود خرید. با اینکه آن دو بچه، پدر و مدافع نداشتند؛ اما پیغمبر مثل پدر و مدافع آنها، حقّشان را تمام و کمال رعایت کرد. وقتی بنا شد مسجد بسازند، خود پیغمبر جزو اوّلین کسان یا اوّلین کسی بود که آمد بیل را به دست گرفت و شروع به کندنِ پی مسجد کرد؛ نه به عنوان یک کار تشریفاتی، بلکه واقعاً شروع به کار کرد و عرق ریخت. طوری کار کرد که بعضی از کسانی که کناری نشسته بودند، گفتند ما بنشینیم و پیغمبر اینطور کار کند!؟ پس ما هم میرویم کار میکنیم؛ لذا آمدند و مسجد را در مدت کوتاهی ساختند. پیغمبر - این رهبر والا و مقتدر - نشان داد که هیچ حقّ اختصاصی برای خودش قائل نیست. اگر بناست کاری انجام گیرد، او هم باید در آن سهمی داشته باشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [پیامبر]تدبیر و سیاست اداره آن نظام[اسلامی] را طرّاحی کرد. وقتی انسان نگاه میکند و میبیند قدم به قدم، مدبّرانه و هوشیارانه پیش رفته است، میفهمد که پشت سر آن عزم و تصمیم قوی و قاطع، چه اندیشه و فکر و محاسبه دقیقی قرار گرفته است که علیالظّاهر جز با وحی الهی ممکن نیست. امروز هم کسانی که بخواهند اوضاع آن ده سال را قدم به قدم دنبال کنند، چیزی نمیفهمند. اگر انسان هر واقعهای را جداگانه حساب کند، چیزی ملتفت نمیشود؛ باید نگاه کند و ببیند ترتیب کار چگونه است؛ چطور همه این کارها مدبّرانه، هوشیارانه و با محاسبه صحیح انجام گرفته است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [پیامبر] تدبیر و سیاست اداره آن نظام [اسلامی] را طرّاحی کرد...اوّل، ایجاد وحدت است. همه مردم مدینه که مسلمان نشدند؛ اکثراً مسلمان شدند و تعداد بسیار کمی هم نامسلمان ماندند. علاوه بر اینها، سه قبیله مهمّ یهودی - قبیله بنیقینقاع، قبیله بنیالنضیر و قبیله بنیقریظه - در مدینه ساکن بودند... در زمانی که پیغمبر اکرم وارد مدینه شد، خصوصیّت این یهودیها در دو، سه چیز بود: یکی این بود که ثروت اصلىِ مدینه، بهترین مزارع کشاورزی، بهترین تجارتهای سودده و سودبخشترین صنایع - ساخت طلاآلات و امثال این چیزها - در اختیارشان بود. بیشتر مردم مدینه در موارد نیاز به اینها مراجعه میکردند؛ پول قرض میگرفتند و ربا میپرداختند؛ یعنی از لحاظ مالی، ریش همه در دست یهودیها بود. دوم اینکه بر مردم مدینه برتری فرهنگی داشتند. چون اهل کتاب بودند و با معارف گوناگون، معارف دینی و مسائلی که از ذهن نیمهوحشیهای مدینه، بسیار دور بود، آشنا بودند؛ لذا تسلّط فکری داشتند. در واقع اگر بخواهیم به زبان امروز صحبت کنیم، یهودیها در مدینه یک طبقه روشنفکر محسوب میشدند؛ لذا مردم آنجا را تحمیق و تحقیر و مسخره میکردند. البته آنجایی که خطری متوجّهشان میشد و لازم بود، کوچکی هم میکردند؛ لیکن به طور طبیعی اینها برتر بودند. خصوصیت سوم این بود که با جاهای دوردست هم ارتباط داشتند؛ یعنی محدود به فضای مدینه نبودند. یهودیها واقعیتی در مدینه بودند؛ بنابراین پیغمبر باید حساب اینها را میکرد. پیغمبر اکرم یک میثاقِ دستجمعىِ عمومی ایجاد کرد. وقتی آن حضرت وارد مدینه شد، بدون اینکه هیچ قراردادی باشد، بدون اینکه چیزی از مردم بخواهد و بدون اینکه مردم دراینباره مذاکرهای کرده باشند، روشن شد که رهبرىِ این جامعه متعلّق به این مرد است؛ یعنی شخصیت و عظمت نبوی به طور طبیعی همه را در مقابل او خاضع کرد؛ معلوم شد که او رهبر است و آنچه میگوید، باید همه بر محورش حرکت و اقدام کنند. پیغمبر میثاقی نوشت که مورد قبول همه قرار گرفت. این میثاق درباره تعامل اجتماعی، معاملات، منازعات، دیه، روابط پیغمبر با مخالفان، با یهودیها و با غیرمسلمانها بود. همه اینها نوشته و ثبت شد؛ مفصّل هم هست؛ شاید دو سه صفحه کتابهای بزرگ تواریخ قدیمی را گرفته است. اقدام بعدىِ بسیار مهم، ایجاد اخوّت بود. اشرافیگری و تعصّبهای خرافی و غرور قبیلهای و جدایی قشرهای گوناگون مردم از یکدیگر، مهمترین بلای جوامع متعصّب و جاهلی آن روز عرب بود. پیغمبر با ایجاد اخوّت، اینها را زیر پای خودش له کرد. بین فلان رئیس قبیله با فلان آدم بسیار پایین و متوسّط، اخوّت ایجاد کرد. گفت شما دو نفر با هم برادرید؛ آنها هم با کمال میل این برادری را قبول کردند. اشراف و بزرگان را در کنار بردگانِ مسلمانشده و آزادی یافته قرار داد و با این کار، همه موانع وحدت اجتماعی را از بین برد. وقتی میخواستند برای مسجد، مؤذّن انتخاب کنند، خوشصداها و خوشقیافهها زیاد بودند، معاریف و شخصیتهای برجسته متعدّد بودند؛ اما از میان همه اینها بلال حبشی را انتخاب کرد. نه زیبایی، نه صوت و نه شرف خانوادگی و پدر و مادری مطرح بود؛ فقط اسلام و ایمان، مجاهدت در راه خدا و نشان دادن فداکاری در این راه ملاک بود. ببینید چطور ارزشها را در عمل مشخّص کرد. بیش از آنچه که حرف او بخواهد در دلها اثر بگذارد، عمل و سیره و ممشای او در دلها اثر گذاشت. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : برای آنکه این کار [تشکیل نظام اسلامی] به سامان برسد، سه مرحله وجود داشت: مرحله اول، شالودهریزی نظام ... مرحله دوم، حراست از این نظام بود. موجود زنده روبهرشد و نموی که همه صاحبان قدرت اگر او را بشناسند، از او احساس خطر میکنند، قهراً دشمن دارد. اگر پیغمبر نتواند در مقابل دشمن، هوشیارانه از این مولود طبیعىِ مبارک حراست کند، این نظام از بین خواهد رفت و همه زحماتش بیحاصل خواهد بود؛ لذا باید حراست کند. مرحله سوم، عبارت از تکمیل و سازندگی بناست. شالودهریزی کافی نیست؛ شالودهریزی، قدم اوّل است. این سه کار در عرض هم انجام میگیرد. شالودهریزی در درجه اوّل است؛ اما در همین شالودهریزی هم ملاحظه دشمنان شده است و بعد از این هم حراست ادامه پیدا خواهد کرد. در همین شالودهریزی، به بنای اشخاص و بنیانهای اجتماعی نیز توجّه شده است و بعد از این هم ادامه پیدا خواهد کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [در زمان پیامبر] پنج دشمن اصلی، این جامعه تازه متولّد شده را تهدید میکنند: یک دشمن، کوچک و کماهمیت است؛ اما درعینحال نباید از او غافل ماند. یک وقت ممکن است یک خطر بزرگ به وجود آورد. او کدام است؟ قبایل نیمهوحشی اطراف مدینه. به فاصله ده فرسخ، پانزده فرسخ، بیست فرسخ از مدینه، قبایل نیمهوحشیای وجود دارند که تمام زندگی آنها عبارت از جنگ و خونریزی و غارت و به جان هم افتادن و از همدیگر قاپیدن است. پیغمبر اگر بخواهد در مدینه نظام اجتماعىِ سالم و مطمئن و آرامی به وجود آورد، باید حساب اینها را بکند. پیغمبر فکر اینها را کرد. در هر کدام از آنها اگر نشانه صلاح و هدایت بود، با آنها پیمان بست؛ اول هم نگفت که حتماً بیایید مسلمان شوید؛ نه، کافر و مشرک هم بودند؛ اما با اینها پیمان بست تا تعرّض نکنند. پیغمبر بر عهد و پیمانِ خودش، بسیار پا فشاری میکرد و پایدار بود... آنهایی را که شریر بودند و قابل اعتماد نبودند، پیغمبر علاج کرد و خودش سراغ آنها رفت. این سریههایی که شنیدهاید پیغمبر پنجاه نفر را سراغ فلان قبیله فرستاد، بیست نفر را سراغ فلان قبیله، مربوط به اینهاست؛ کسانی که خوی و طبیعت آنها آرامپذیر و هدایتپذیر و صلاحپذیر نیست و جز با خونریزی و استفاده از قدرت نمیتوانند زندگی کنند. لذا پیغمبر سراغ آنها رفت و آنها را منکوب کرد و سر جای خودشان نشاند. دشمن دوم، مکه است که یک مرکزیّت است. درست است که در مکه حکومتِ به معنای رایج خودش وجود نداشت؛ اما یک گروه اشرافِ متکبّرِ قدرتمندِ متنفّذ با هم بر مکه حکومت میکردند. اینها با هم اختلاف داشتند، اما در مقابل این مولود جدید، با یکدیگر همدست بودند. پیغمبر میدانست خطر عمده از ناحیه آنهاست؛ همینطور هم در عمل اتّفاق افتاد. پیغمبر احساس کرد اگر بنشیند تا آنها سراغش بیایند، یقیناً آنها فرصت خواهند یافت؛ لذا سراغ آنها رفت؛ منتها به طرف مکه حرکت نکرد. راه کاروانىِ آنها از نزدیکی مدینه عبور میکرد؛ پیغمبر تعرّض خودش را به آنها شروع کرد، که جنگ بدر، مهمترینِ این تعرّضها در اوّلِ کار بود. پیغمبر تعرّض را شروع کرد؛ آنها هم با تعصّب و پیگیری و لجاجت به جنگ آن حضرت آمدند. تقریباً چهار، پنج سال وضع اینگونه بود؛ یعنی پیغمبر آنها را به حال خودشان رها نمیکرد؛ آنها هم امیدوار بودند که بتوانند این مولود جدید - یعنی نظام اسلامی - را که از آن احساس خطر میکردند، ریشه کن کنند. جنگ اُحد و جنگهای متعدّد دیگری که اتّفاق افتاد، در همین زمینه بود. آخرین جنگی که آنها سراغ پیغمبر آمدند، جنگ خندق - یکی از آن جنگهای بسیار مهم - بود. همهی نیرویشان را جمع کردند و از دیگران هم کمک گرفتند و گفتند میرویم پیغمبر و دویست نفر، سیصد نفر، پانصد نفر از یاران نزدیک او را قتل عام میکنیم؛ مدینه را هم غارت میکنیم و آسوده برمیگردیم؛ دیگر هیچ اثری از اینها نخواهد ماند. قبل از آنکه اینها به مدینه برسند، پیغمبر اکرم از قضایا مطّلع شد و آن خندق معروف را کَند. یک طرف مدینه قابل نفوذ بود؛ لذا در آنجا خندقی تقریباً به عرض چهل متر کَندند. ماه رمضان بود. طبق بعضی از روایات، هوا بسیار سرد بود؛ آن سال بارندگی هم نشده بود و مردم درآمدی نداشتند؛ لذا مشکلات فراوانی وجود داشت. سختتر از همه، پیغمبر کار کرد. در کندن خندق، هرجا دید کسی خسته شده و گیر کرده و نمیتواند پیش برود، پیغمبر میرفت کلنگ را از او میگرفت و بنا میکرد به کار کردن؛ یعنی فقط با دستور حضور نداشت؛ با تنِ خود در وسط جمعیت حضور داشت. کفّار، مقابل خندق آمدند، اما دیدند نمیتوانند؛ لذا شکسته و مفتضح و مأیوس و ناکام مجبور شدند برگردند. پیغمبر فرمود تمام شد؛ این آخرین حمله قریش مکه به ماست. از حالا دیگر نوبت ماست؛ ما به طرف مکه و به سراغ آنها میرویم. سال بعد از آن، پیغمبر گفت ما میخواهیم به زیارت عمره بیاییم. ماجرای حدیبیّه- که یکی از ماجراهای بسیار پُرمغز و پُرمعناست - در این زمان اتّفاق افتاد. پیغمبر به قصد عمره به طرف مکه حرکت کرد. آنها دیدند در ماه حرام - که ماه جنگ نیست و آنها هم به ماه حرام احترام میگذاشتند - پیغمبر به طرف مکه میآید. چه کار کنند؟ راه را باز بگذارند بیاید؟ با این موفّقیت، چه کار خواهند کرد و چطور میتوانند در مقابل او بایستند؟ آیا در ماه حرام بروند با او جنگ کنند؟ چگونه جنگ کنند؟ بالاخره تصمیم گرفتند و گفتند میرویم و نمیگذاریم او به مکه بیاید؛ و اگر بهانهای پیدا کردیم، قتلعامشان میکنیم. پیغمبر با عالیترین تدبیر، کاری کرد که آنها نشستند و با او قرارداد امضاء کردند تا برگردد؛ اما سال بعد بیاید و عمره بجا آورد و در سرتاسر منطقه هم برای تبلیغات پیغمبر فضا باز باشد. اسمش صلح است؛ اما خدای متعال در قرآن میفرماید: «انّا فتحنا لک فتحا مبینا»؛ما برای تو فتح مبینی ایجاد کردیم. اگر کسانی به مَراجع صحیح و محکم تاریخ، مراجعه کنند، خواهند دید که ماجرای حدیبیّه چقدر عجیب است. سال بعد پیغمبر به عمره رفت و علیرغم آنها، شوکت آن بزرگوار روزبهروز زیاد شد. سال بعدش - یعنی سال هشتم - که کفّار نقض عهد کرده بودند، پیغمبر رفت و مکه را فتح کرد، که فتحی عظیم و حاکی از تسلّط و اقتدار آن حضرت بود. بنابراین پیغمبر با این دشمن هم مدبّرانه، قدرتمندانه، با صبر و حوصله، بدون دستپاچگی و بدون حتّی یک قدم عقبنشینی برخورد کرد و روزبهروز و لحظهبهلحظه به طرف جلو پیش رفت. دشمن سوم، یهودیها بودند؛ یعنی بیگانگانِ نامطمئنی که علیالعجاله حاضر شدند با پیغمبر در مدینه زندگی کنند؛ اما دست از موذیگری و اخلالگری و تخریب برنمیداشتند. اگر نگاه کنید، بخش مهمی از سوره بقره و بعضی از سورههای دیگر قرآن مربوط به برخورد و مبارزه فرهنگی پیغمبر با یهود است. چون گفتیم اینها فرهنگی بودند؛ آگاهیهایی داشتند؛ روی ذهنهای مردم ضعیفالایمان اثرِ زیاد میگذاشتند؛ توطئه میکردند؛ مردم را ناامید میکردند و به جان هم میانداختند. اینها دشمن سازمانیافتهای بودند. پیغمبر تا آنجایی که میتوانست، با اینها مدارا کرد؛ اما بعد که دید اینها مدارابردار نیستند، مجازاتشان کرد. پیغمبر، بیخود و بدون مقدّمه هم سراغ اینها نرفت؛ هر کدام از این سه قبیله عملی انجام دادند و پیغمبر بر طبق آن عمل، آنها را مجازات کرد. اوّل، بنیقینقاع بودند که به پیغمبر خیانت کردند؛ پیغمبر سراغشان رفت و فرمود باید از آنجا بروید؛ اینها را کوچ داد و از آن منطقه بیرون کرد و تمام امکاناتشان برای مسلمانها ماند. دسته دوم، بنینضیر بودند. اینها هم خیانت کردند - که داستان خیانتهایشان مهم است - لذا پیغمبر فرمود مقداری از وسایلتان را بردارید و بروید؛ اینها هم مجبور شدند و رفتند. دسته سوم بنیقریظه بودند که پیغمبر امان و اجازهشان داد تا بمانند؛ اینها را بیرون نکرد؛ با اینها پیمان بست تا در جنگ خندق نگذارند دشمن از طرف محلاتشان وارد مدینه شود؛ اما اینها ناجوانمردی کردند و با دشمن پیمان بستند تا در کنار آنها به پیغمبر حمله کنند! یعنی نه فقط به پیمانشان با پیغمبر پایدار نماندند، بلکه در آن حالی که پیغمبر یک قسمت مدینه را - که قابل نفوذ بود - خندق حفر کرده بود و محلات اینها در طرف دیگری بود که باید مانع از این میشدند که دشمن از آنجا بیاید، اینها رفتند با دشمن مذاکره و گفتگو کردند تا دشمن و آنها - مشترکاً - از آنجا وارد مدینه شوند و از پشت به پیغمبر خنجر بزنند! پیغمبر در اثنای توطئه اینها، ماجرا را فهمید. محاصره مدینه، قریب یک ماه طول کشیده بود؛ در اواسط این یک ماه بود که اینها این خیانت را کردند. پیغمبر مطّلع شد که اینها چنین تصمیمی گرفتهاند. با یک تدبیر بسیار هوشیارانه، کاری کرد که بین اینها و قریش به هم خورد - که ماجرایش را در تاریخ نوشتهاند - کاری کرد که اطمینان اینها و قریش از همدیگر سلب شد. یکی از آن حیلههای جنگىِ سیاسىِ بسیار زیبای پیغمبر همینجا بود؛ یعنی اینها را علیالعجاله متوقف کرد تا نتوانند لطمه بزنند. بعد که قریش و همپیمانانشان شکست خوردند و از خندق جدا شدند و به طرف مکه رفتند، پیغمبر به مدینه برگشت. همان روزی که برگشت، نماز ظهر را خواند و فرمود نماز عصر را جلوِ قلعههای بنیقریظه میخوانیم؛ راه بیفتیم به آنجا برویم؛ یعنی حتّی یک شب هم معطل نکرد؛ رفت و آنها را محاصره کرد. بیستوپنج روز بین اینها محاصره و درگیری بود؛ بعد پیغمبر همه مردان جنگی اینها را به قتل رساند؛ چون خیانتشان بزرگتر بود و قابل اصلاح نبودند. پیغمبر با اینها اینگونه برخورد کرد؛ یعنی دشمنىِ یهود را - عمدتاً در قضیه بنیقریظه، قبلش در قضیهی بنینضیر، بعدش در قضیه یهودیان خیبر - اینگونه با تدبیر و قدرت و پیگیری و همراه با اخلاق والای انسانی از سر مسلمانها رفع کرد. در هیچکدام از این قضایا، پیغمبر نقض عهد نکرد؛ حتّی دشمنان اسلام هم این را قبول دارند که پیغمبر در این قضایا هیچ نقض عهدی نکرد؛ آنها بودند که نقض عهد کردند. دشمن چهارم، منافقین بودند. منافقین در داخل مردم بودند؛ کسانی که به زبان ایمان آورده بودند، اما در باطن ایمان نداشتند؛ مردمان پست، معاند، تنگنظر و آماده همکاری با دشمن، منتها سازماننیافته. فرق اینها با یهود این بود. پیغمبر با دشمن سازمانیافتهای که آماده و منتظر حمله است تا ضربه بزند، مثل برخورد با یهود رفتار میکند و به آنها امان نمیدهد؛ اما دشمنی را که سازمانیافته نیست و لجاجتها و دشمنیها و خباثتهای فردی دارد و بیایمان است، تحمّل میکند. عبداللَّهبنابىّ، یکی از دشمنترین دشمنان پیغمبر بود. تقریباً تا سال آخر زندگی پیغمبر، این شخص زنده بود؛ اما پیغمبر با او رفتار بدی نکرد. درعینحال که همه میدانستند او منافق است؛ ولی با او مماشات کرد؛ مثل بقیهی مسلمانها با او رفتار کرد؛ سهمش را از بیتالمال داد، امنیتش را حفظ کرد، حرمتش را رعایت کرد. با اینکه آنها این همه بدجنسی و خباثت میکردند؛ که باز در سوره بقره، فصلی مربوط به همین منافقین است. وقتی که جمعی از این منافقین کارهای سازمانیافته کردند، پیغمبر به سراغشان رفت. در قضیه مسجد ضرار، اینها رفتند مرکزی درست کردند؛ با خارج از نظام اسلامی - یعنی با کسی که در منطقه روم بود؛ مثل ابوعامر راهب - ارتباط برقرار کردند و مقدّمهسازی کردند تا از روم علیه پیغمبر لشکر بکشند. در اینجا پیغمبر به سراغ آنها رفت و مسجدی را که ساخته بودند، ویران کرد و سوزاند. فرمود این مسجد، مسجد نیست؛ اینجا محلّ توطئه علیه مسجد و علیه نام خدا و علیه مردم است. یا آنجایی که یک دسته از همین منافقین، کفر خودشان را ظاهر کردند و از مدینه رفتند و در جایی لشکری درست کردند؛ پیغمبر با اینها مبارزه کرد و فرمود اگر نزدیک بیایند، به سراغشان میرویم و با آنها میجنگیم؛ با اینکه منافقین در داخل مدینه هم بودند و پیغمبر با آنها کاری نداشت. بنابراین با دسته سوم، برخورد سازمانیافته قاطع؛ اما با دسته چهارم، برخورد همراه با ملایمت داشت؛ چون اینها سازمانیافته نبودند و خطرشان، خطر فردی بود. پیغمبر با رفتار خود، غالباً هم اینها را شرمنده میکرد. و اما دشمن پنجم. دشمن پنجم عبارت بود از دشمنی که در درون هر یک از افراد مسلمان و مؤمن وجود داشت. خطرناکتر از همه دشمنها هم همین است. این دشمن در درون ما هم وجود دارد: تمایلات نفسانی، خودخواهیها، میل به انحراف، میل به گمراهی و لغزشهایی که زمینه آن را خود انسان فراهم میکند. پیغمبر با این دشمن هم سخت مبارزه کرد؛ منتها مبارزه با این دشمن، به وسیله شمشیر نیست؛ به وسیلهی تربیت و تزکیه و تعلیم و هشدار دادن است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیغمبر هیچ وقت دو پهلو حرف نزد. البته وقتی با دشمن مواجه میشد، کار سیاسىِ دقیق میکرد و دشمن را به اشتباه میانداخت. در موارد فراوانی، پیغمبر دشمن را غافلگیر کرده است؛ چه از لحاظ نظامی، چه از لحاظ سیاسی؛ اما با مؤمنین و مردم خود، همیشه صریح، شفّاف و روشن حرف میزد و سیاسیکاری نمیکرد و در موارد لازم نرمش نشان میداد؛ مثل قضیهی عبداللَّهبنابىّ که ماجراهای مفصّلی دارد. او هرگز عهد و پیمان خودش را با مردم و با گروههایی که با آنها عهد و پیمان بسته بود - حتّی با دشمنانش، حتّی با کفّار مکه - نشکست. پیغمبر عهد و پیمان خود را با آنها نقض نکرد؛ آنها نقض کردند، پیغمبر پاسخ قاطع داد. هرگز پیمان خودش را با کسی نقض نکرد؛ لذا همه میدانستند که وقتی با این شخص قرارداد بستند، به قرارداد او میشود اعتماد کرد. از سوی دیگر، پیغمبر تضرّع خودش را از دست نداد و ارتباط خود را با خدا روزبهروز محکمتر کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [پیامبر مکرم اسلام ] ده سال حکومت کرد؛ اما اگر بخواهیم عملی را که در این ده سال انجام گرفته، به یک مجموعه پُرکار بدهیم تا آن را انجام دهند، در طی صد سال هم نمیتوانند آن همه کار و تلاش و خدمت را انجام دهند. اگر ما کارهای امروزمان را با آنچه که پیغمبر انجام داد، مقایسه کنیم، آنگاه میفهمیم که پیغمبر چه کرده است. اداره آن حکومت و ایجاد آن جامعه و ایجاد آن الگو، یکی از معجزات پیغمبر است. مردم ده سال با او شب و روز زندگی کردند؛ به خانهاش رفتند و او به خانهشان آمد؛ در مسجد با هم بودند؛ در راه با هم رفتند؛ با هم مسافرت کردند؛ با هم خوابیدند؛ با هم گرسنگی کشیدند؛ با هم شادی کردند. محیط زندگی پیغمبر، محیط شادی هم بود؛ با افراد شوخی میکرد، مسابقه میگذاشت و خودش هم در آن شرکت میکرد. آن مردمی که ده سال با او زندگی کردند، روزبهروز محبت پیغمبر و اعتقاد به او در دلهایشان عمیقتر شد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیغمبر وارد مدینه شد تا نظام اسلامی را سرِ پا و کامل کند و آن را برای ابد در تاریخ، به عنوان نمونه بگذارد تا هر کسی در هر جای تاریخ - از بعد از زمان خودش تا قیامت - توانست، مثل آن را به وجود آورد و در دلها شوق ایجاد کند تا انسانها به سوی چنان جامعهای بروند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر تدبیر و سیاست اداره نظام اسلامی را طرّاحی کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیغمبر در رفتار خود مدبرانه عمل کرد و سرعت عمل داشت. نگذاشت در هیچ قضیهای وقت بگذرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : اشتغال کلیدواژه(ها) : اشتغال نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اقتدار اقتصادی به معنای این است که در کشور، بیکاری وجود نداشته باشد؛ اشتغال وجود داشته باشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : اشتغال کلیدواژه(ها) : اشتغال نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : نباید نیروی جوانها هدر برود. علاوه بر این، براثر نبودن کار و اشتغال و درآمد، نباید به حقّ جمع کثیری از مردم - که دچار این آفتند - ظلم شود و از خیرات جامعه محروم شوند؛ چون بیکاری، فاصله بین طبقات و فاصله بین فقیر و غنی را روزبهروز بیشتر میکند. عدّهای را روزبهروز بیشتر به ته درّههای فقر میراند؛ در مقابل، عدّهای هم از راههای گوناگون به طرف قلّههای ثروت پیش میروند؛ اینکه نمیشود. اگر هر دولتی همّت بگمارد - نه اینکه از بقیه چیزها غافل باشد - و تکیهگاه اصلی اش را مثلاً مسأله اشتغال یا سروسامان دادن به تولید صنعتی و کشاورزی در کشور قرار دهد، یقیناً مردم در طول چهار سال اثرش را میبینند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : اشتغالزایی کلیدواژه(ها) : اشتغالزایی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امسال ]سال 1380 [ را سال ایجاد اشتغال مفید بدانیم. این نکته بسیار مهمّی است. نباید نیروی جوانها هدر برود. علاوه بر این، براثر نبودن کار و اشتغال و درآمد، نباید به حقّ جمع کثیری از مردم - که دچار این آفتند - ظلم شود و از خیرات جامعه محروم شوند؛ چون بیکاری، فاصله بین طبقات و فاصله بین فقیر و غنی را روزبهروز بیشتر میکند. عدّهای را روزبهروز بیشتر به ته درّههای فقر میراند؛ در مقابل، عدّهای هم از راههای گوناگون به طرف قلّههای ثروت پیش میروند؛ اینکه نمیشود. اگر هر دولتی همّت بگمارد - نه اینکه از بقیه چیزها غافل باشد - و تکیهگاه اصلی اش را مثلاً مسأله اشتغال یا سروسامان دادن به تولید صنعتی و کشاورزی در کشور قرار دهد، یقیناً مردم در طول چهار سال اثرش را میبینند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : دشمن درونی کلیدواژه(ها) : دشمن درونی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : خطرناکتر از همه دشمنها دشمنی است که در درون ما وجود دارد: تمایلات نفسانی، خودخواهیها، میل به انحراف، میل به گمراهی و لغزشهایی که زمینه آن را خود انسان فراهم میکند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : دشمن درونی کلیدواژه(ها) : دشمن درونی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : خطرناکتر از همه دشمنها دشمنی است که در درون ما وجود دارد: پیغمبر با این دشمن سخت مبارزه کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : دشمن درونی کلیدواژه(ها) : دشمن درونی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : خطرناکتر از همه دشمنها دشمنی است که در درون ما وجود دارد مبارزه با این دشمن، به وسیله شمشیر نیست؛ به وسیلهی تربیت و تزکیه و تعلیم و هشدار دادن است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : دشمن درونی کلیدواژه(ها) : دشمن درونی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : خطرناکتر از همه دشمنها دشمنی است که در درون ما... وجود دارد: تمایلات نفسانی، خودخواهیها، میل به انحراف، میل به گمراهی و لغزشهایی که زمینه آن را خود انسان فراهم میکند. پیغمبر با این دشمن ... سخت مبارزه کرد؛ منتها مبارزه با این دشمن، به وسیله شمشیر نیست؛ به وسیلهی تربیت و تزکیه و تعلیم و هشدار دادن است. لذا وقتی که مردم با آن همه زحمت از جنگ برگشتند، پیغمبر فرمود شما از جهاد کوچکتر برگشتید، حالا مشغول جهاد بزرگتر شوید. عجب! یا رسولاللَّه! جهاد بزرگتر چیست؟ ما این جهاد با این عظمت و با این زحمت را انجام دادیم؛ مگر بزرگتر از این هم جهادی وجود دارد؟ فرمود بله، جهاد با نفس خودتان. اگر قرآن میفرماید: «الّذین فی قلوبهم مرض»، اینها منافقین نیستند؛ البته عدهای از منافقین هم جزو «الّذین فی قلوبهم مرض»اند، اما هر کسی که «الّذین فی قلوبهم مرض» است - یعنی در دل، بیماری دارد - جزو منافقین نیست؛ گاهی مؤمن است، اما در دلش مرض هست. این مرض یعنی چه؟ یعنی ضعفهای اخلاقی، شخصیتی، هوسرانی و میل به خودخواهیهای گوناگون؛ که اگر جلویش را نگیری و خودت با آنها مبارزه نکنی، ایمان را از تو خواهد گرفت و تو را از درون پوک خواهد کرد. وقتی ایمان را از تو گرفت، دل تو بیایمان و ظاهر تو باایمان است؛ آن وقت اسم چنین کسی منافق است. اگر خدای نکرده دل من و شما از ایمان تهی شد، در حالی که ظاهرمان، ظاهرِ ایمانی است؛ پابندیها و دلبستگیهای اعتقادی و ایمانی را از دست دادیم، اما زبان ما همچنان همان حرفهای ایمانی را میزند که قبلاً میزد؛ این میشود نفاق؛ این هم خطرناک است. قرآن میفرماید: «ثمّ کان عاقبة الّذین اسائوا السوأی ان کذّبوا بایات اللَّه»؛ آن کسانی که کار بد کردند، بدترین نصیبشان خواهد شد. آن بدترین چیست؟ تکذیب آیات الهی. در جای دیگر میفرماید: آن کسانی که به این وظیفه بزرگ - انفاق در راه خدا - عمل نکردند، «فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه»؛چون با خدا خلف وعده کردند، در دلشان نفاق به وجود آمد. خطر بزرگ برای جامعه اسلامی این است؛ هرجا هم که شما در تاریخ میبینید جامعه اسلامی منحرف شده، از اینجا منحرف شده است. ممکن است دشمن خارجی بیاید، سرکوب کند، شکست دهد و تار و مار کند؛ اما نمیتواند نابود کند بالاخره ایمان میماند و در جایی سر بلند میکند و سبز میشود. اما آنجایی که این لشکرِ دشمن درونی به انسان حمله کرد و درون انسان را تهی و خالی نمود، راه منحرف خواهد شد. هرجا انحراف وجود دارد، منشأش این است. پیغمبر با این دشمن ... مبارزه کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : تزکیه نفس کلیدواژه(ها) : تزکیه نفس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : وقتی که مردم با آن همه زحمت از جنگ برگشتند، پیغمبر فرمود شما از جهاد کوچکتر برگشتید، حالا مشغول جهاد بزرگتر شوید. عجب! یا رسولاللَّه! جهاد بزرگتر چیست؟ ما این جهاد با این عظمت و با این زحمت را انجام دادیم؛ مگر بزرگتر از این هم جهادی وجود دارد؟ فرمود بله، جهاد با نفس خودتان. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : رئیس جمهوری اسلامی ایران کلیدواژه(ها) : رئیس جمهوری اسلامی ایران نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در قانون اساسی ما، رئیسجمهور مقام والایی است. در قانون اساسی، هم وظایف سنگینی بر دوش رئیسجمهور گذاشته شده - که در اصول مختلف آن مطرح گردیده است - هم اختیارات و امکانات زیادی در اختیار رئیسجمهور است. در مجموعه نظامِ قانون اساسی ما، این اختیارت و امکانات و وظایف، منحصر به فرد است. رئیسجمهور اختیارات فراوانی دارد: قوّه مجریّه و بودجه کشور و وزارتخانههای گوناگون در اختیار اوست. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : رئیس جمهوری اسلامی ایران کلیدواژه(ها) : رئیس جمهوری اسلامی ایران نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : کسی که در [انتخابات ریاست جمهوری]، حائز اکثریت آراء خواهد شد، رئیس جمهورِ همه ملت ایران است؛ فقط رئیس جمهورِ آن کسانی که به او رأی دادهاند، نیست. یعنی همه ملت ایران باید او را رئیس جمهور بدانند و خودشان را موظّف بدانند که مقام ریاست جمهوری او را حفظ کنند و شأن او را نگهدارند. البته او هم باید متقابلاً خود را موظّف بداند که حقوق همه آحاد مردم را - چه آنهایی که به او رأی دادند، چه آنهایی که به او رأی ندادند، چه آنهایی که رقیب انتخاباتی او بودند - رعایت کند. ساز و کار قانونی، این است. البته کسی که انتخاب شود، مورد حمایت رهبری هم خواهد بود. از اوّل انقلاب هم تا به حال همینگونه بوده است. رئیسجمهور مورد حمایت رهبری است، برای اینکه بتواند کارهای خودش را انجام دهد. تا آنجایی که خلاف قانون نباشد، به او کمک میشود تا بتواند کارهای خودش را انجام دهد و پیشرفت کند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : رئیس جمهوری اسلامی ایران کلیدواژه(ها) : رئیس جمهوری اسلامی ایران نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : وظایف فراوانی بر عهده رئیسجمهور است. عمده این وظایف دو چیز است. البته از همه ظرفیتها و قابلیتها و استعدادهایی که در این کشور وجود دارد، باید استفاده شود. همه نیازهای این کشور - نیازهای امروز، حتّی زمینه نیازهای فردا - باید در تصمیمگیریها دیده شود. باید عدالت، محور و اساس باشد. باید امنیتِ همهجانبه مورد توجّه باشد؛ امنیّت اجتماعی، امنیّت اقتصادی، امنیّت فرهنگی، امنیّت آبرویی. مردم در نظام جمهوری اسلامی باید احساس کنند که جان و مال و فرزندان و ناموس و فکر و عقیده و سرمایهگذاری و فعّالیت اقتصادیشان برخوردار از امنیّت است. بهداشت مردم، عزّت و هویّت ملی مردم، ارتقای علمی کشور، کارآمدی دستگاه اداری و فسادزدایی از آن، در قانون اساسی وجود دارد. اینها وظایف مهمی است که باید وجهه همّت قرار گیرد. البته همه این وظایف در چهار سال ریاست جمهوری قابل عمل نیست؛ بسیاری از اینها در بلند مدّت محقّق میشود و در دورههای متعدّد، افرادی باید این کارها را پی بگیرند تا به نتایجی برسد؛ منتها جهتگیری باید اینها باشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : رئیس جمهوری اسلامی ایران کلیدواژه(ها) : رئیس جمهوری اسلامی ایران نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : وظایف فراوانی بر عهده رئیسجمهور است. عمده این وظایف دو چیز است... یکی از این دو چیز عبارت است از گشایش اقتصادی و ایجاد غنا در کشور - رفع مشکلات و اصلاح امور اقتصادی - دیگری ارتقاء فرهنگ دینی. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی کلیدواژه(ها) : حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : هیأت حاکمه امریکا در مشت صهیونیستها قرار دارد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : قدرت تحلیل سیاسی کلیدواژه(ها) : قدرت تحلیل سیاسی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اقتدار سیاسی - که بخشی از اقتدار ملی است - این است که گروهها و مجموعههای سیاسی در داخل کشور - چه آنهایی که اسم حزب و گروه دارند، چه آنهایی که اسم گروه و حزب ندارند؛ بسیاری از مجموعههای دانشجویی و روحانی و سایر مجموعههای گوناگون در کشور ما سیاسی اند؛ گرچه حزبی هم ندارند - بتوانند آگاهیهای سیاسی و تشخیصهای درست سیاسی پیدا کنند تا در مواقع لازم قادر باشند پشت سرِ دولت بایستند. اقتدار سیاسی این است که ملت، پشتیبان دولت و تصمیمات مسؤولان کشور باشد. این گوشهای از اقتدار سیاسی است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : معدن کلیدواژه(ها) : معدن نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : از منابع و معادن کشور به نحو بهینه استفاده شود. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : وحدت ملی کلیدواژه(ها) : وحدت ملی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : نامزدهای محترم ریاست جمهوری وحدت ملی را خدشهدار نکنند. طوری نباشد که به خاطر جذب یک دسته یا یک گروه، حرفی بزنند که وحدت ملت خدشهدار شود. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : انتخابات ریاست جمهوری کلیدواژه(ها) : انتخابات ریاست جمهوری نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : انتخابات را یک حادثه کوچک نگیرید. همه انتخابهای کشور همینطور است؛ اما انتخاب ریاست جمهوری مهمتر است. انتخابات ریاست جمهوری، مظهر آزادی و قدرت انتخاب و رشد ملت ایران است. برای یک ملت - مثل بعضی از ملتهایی که شما میبینید با همه باد و بروتی که دارند - ننگ است که در انتخابات ریاست جمهوریاش، سیوپنج درصد یا چهل درصد حائزان شرایط شرکت کنند. پیداست که مردم به نظام سیاسىِ خود نه اعتماد دارند، نه اعتنا میکنند و نه امید دارند. با بعضی از شهروندان امریکایی، قبل از همین انتخابات اخیرشان مصاحبه کرده بودند و گفته بودند به چه کسی رأی میدهید؟ گفته بودند چه فایده، چه فرقی میکند؛ به هیچ کس! همینطور هم شد؛ عملاً سیوچند درصد شرکت کردند. در ایران اسلامی، هفتاد درصد، هفتادوپنج درصد، هشتاد درصد واجدان شرایط شرکت کردند. این خیلی افتخار است؛ این نشاندهنده آن است که این ملت روی پای خودش ایستاده و به مسائل خودش نگاه میکند و میخواهد در این مسأله تصمیم بگیرد. حضور مردم در انتخابات، یکی از مهمترین مظاهر اقتدار ملی است... یکی از پایههای اقتدار ملی همین است که مردم پای صندوقهای رأی بروند و رأی بدهند و رئیسجمهور را انتخاب کنند. البته سلایق مردم مختلف است؛ نامزدها هم متعدّدند؛ هر کدام از آنها هم سلیقه و نظری دارند و مردم هم به یک نفر رأی میدهند؛ این مسأله بعدی است. مسأله اوّل این است که همه در این آزمون عمومی ملت ایران شرکت کنند و نشان دهند که ملت ایران زنده است و به سرنوشت کشورش علاقه دارد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : انتخابات ریاست جمهوری کلیدواژه(ها) : انتخابات ریاست جمهوری نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : کسی که در [انتخابات]، حائز اکثریت آراء خواهد شد، رئیس جمهورِ همه ملت ایران است؛ فقط رئیس جمهورِ آن کسانی که به او رأی دادهاند، نیست. یعنی همه ملت ایران باید او را رئیس جمهور بدانند و خودشان را موظّف بدانند که مقام ریاست جمهوری او را حفظ کنند و شأن او را نگهدارند. البته او هم باید متقابلاً خود را موظّف بداند که حقوق همه آحاد مردم را - چه آنهایی که به او رأی دادند، چه آنهایی که به او رأی ندادند، چه آنهایی که رقیب انتخاباتی او بودند - رعایت کند. ساز و کار قانونی، این است. البته کسی که انتخاب شود، مورد حمایت رهبری هم خواهد بود. از اوّل انقلاب هم تا به حال همینگونه بوده است. رئیسجمهور مورد حمایت رهبری است، برای اینکه بتواند کارهای خودش را انجام دهد. تا آنجایی که خلاف قانون نباشد، به او کمک میشود تا بتواند کارهای خودش را انجام دهد و پیشرفت کند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : انتخابات ریاست جمهوری کلیدواژه(ها) : انتخابات ریاست جمهوری نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در مقام قضاوت و نظردادن درباره این افراد [نامزدهای ریاست جمهوری]، ما به همه نگاه یکسانی داریم. البته انسان در دلش یکی را درجه یک میداند، یکی را درجه دو میداند. این مسأله قلبی و شخصی است؛ ولی نگاه ما به این مجموعه ده نفری که امروز در میدان هستند، و به حسب قانون، صلاحیتشان ابراز شده، نگاه برابری است و هیچ کس را بر دیگری ترجیح نمیدهیم. البته بنده هم مثل شما باید بگردم و در بین اینها، اصلح را تشخیص دهم و شخصاً به او رأی دهم؛ شما هم باید کار را خودتان بکنید. اگر میتوانید، تشخیص بدهید؛ اگر نمیشناسید، از دیگری که میتواند امین باشد، سؤال کنید. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : انتخابات ریاست جمهوری کلیدواژه(ها) : انتخابات ریاست جمهوری نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [نامزدهای محترم ریاست جمهوری]، در تبلیغاتشان ارزشهای نظام را ندیده نگیرند؛ همدیگر را تخریب نکنند و از دادن آمارهای سست بپرهیزند. اگر قرار شد به مردم آماری بگویند و حرفی بزنند، آمارهای دقیق ارائه کنند. با مردم با کمال صداقت حرف بزنند؛ هرچه عقیدهشان هست، به مردم بگویند. اگر بخواهند در دل مردم اثر بگذارند، این صداقت، بیشتر در دل مردم اثر میگذارد. آن چیزی که حقیقتاً عقیده و نیت آنهاست، آن را به مردم بگویند؛ اختیار با مردم است که چیزی را انتخاب کنند. وحدت ملی را خدشهدار نکنند. طوری نباشد که به خاطر جذب یک دسته یا یک گروه، حرفی بزنند که وحدت ملت خدشهدار شود. وعدههایی که معلوم است نمیتوانند به آنها عمل کنند، به مردم ندهند. آنچه که در چارچوب قانون اساسی است و امکانات مملکت از امکانِ آن حکایت میکند، آن را به مردم بگویند. بله، به مردم قول بدهند که اگر رأی آوردند، با همه قوا و قدرتِ خودشان و با اتّکال به خدا و با اتّکای به مردم، مدیریّت عالی و کلان کشور را در دست میگیرند و پیش میبرند؛ «خذها بقوّة»؛ با قوت این مأموریت را به دست بگیرند و پیش بروند و در هیچجا ضعف نشان ندهند. تبلیغات پُرخرج هم نکنند. یکی از کارهایی که بنده - چه در تبلیغات انتخابات مجلس و چه در انتخابات ریاست جمهوری - همیشه نگران آن هستم، این است. نه خودشان تبلیغات پُرخرج کنند، نه به طرفدارانشان اجازه دهند. بعضی افراد ممکن است بگویند به ما ربطی ندارد؛ این کار پُرخرج را دیگران میکنند. شما بگویید نکنند. خوشبختانه آنگونه که اطّلاع پیدا کردم، ساعتهای فراوانی برای نامزدها وقت گذاشتهاند که از طریق تلویزیون و رادیو با مردم حرف بزنند. شاید سیزده، چهارده ساعت هر کدام از این حضرات وقت دارند که با مردم حرف بزنند. خیلی خوب؛ این بهترین تبلیغات است. رادیو و تلویزیون همهجا وجود دارد؛ چه نیازی هست که برای تبلیغات گوناگونِ رنگینی که بعضی جاها میکنند، پول زیادی مصرف شود که احیاناً بعضی افراد هم نتوانند خودشان آن خرج را کنند و مجبور باشند از کسانی بگیرند و خدای نکرده وامدار شوند؟. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : انتخابات ریاست جمهوری کلیدواژه(ها) : انتخابات ریاست جمهوری نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : انتخابات ریاست جمهوری، مظهر آزادی و قدرت انتخاب و رشد ملت ایران است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : انتخابات ریاست جمهوری کلیدواژه(ها) : انتخابات ریاست جمهوری نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : یکی از پایههای اقتدار ملی همین است که مردم پای صندوقهای رأی بروند و رأی بدهند و رئیسجمهور را انتخاب کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : انتخابات ریاست جمهوری کلیدواژه(ها) : انتخابات ریاست جمهوری نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : نامزدهای محترم ریاست جمهوری، در تبلیغاتشان ارزشهای نظام را ندیده نگیرند؛ همدیگر را تخریب نکنند و از دادن آمارهای سست بپرهیزند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : انتخابات ریاست جمهوری کلیدواژه(ها) : انتخابات ریاست جمهوری نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : نامزدهای محترم ریاست جمهوری، وحدت ملی را خدشهدار نکنند. طوری نباشد که به خاطر جذب یک دسته یا یک گروه، حرفی بزنند که وحدت ملت خدشهدار شود. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1380/02/28 عنوان فیش : انتخابات ریاست جمهوری کلیدواژه(ها) : انتخابات ریاست جمهوری نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : نامزدهای محترم ریاست جمهوری، وعدههایی که معلوم است نمیتوانند به آنها عمل کنند، به مردم ندهند. آنچه که در چارچوب قانون اساسی است و امکانات مملکت از امکانِ آن حکایت میکند، آن را به مردم بگویند. |