تبیین شخصیت حاج ملا على آخوند همدانى
من خدمت مرحوم آقاى آخوند[همدانی] نرسیده بودم، ولى ایشان را مثل همه مىشناختم؛ یعنى کسى در زمان ایشان نبود - در آن سالهایى که بنده در مشهد بودم - که آقاى آخوند را نشناسد، ایشان جزو علماى طراز اول کشور بودند. البته من خصوصیات علمى ایشان را از کسانى که ایشان را زیارت کرده بودند - بعضى دوستان و بعضى از شاگردهاى ایشان - شنیدهام .
اولا ایشان فقیه و اصولى خیلى خوب و قوى و جزو شاگردهاى بسیار خوب مرحوم حاج شیخ[عبدالکریم حائری] بودهاند. ظاهرا ایشان حدود سال ۱۳۴۰ قمرى، همزمان با ورود حاج شیخ، به شهر قم رفته و سالهایى هم در درس آقاى حاج شیخ بودهاند؛ و به نظرم همان زمان حیات حاج شیخ، ایشان به همدان تشریف آوردند و ساکن شدند. غرض، ایشان ملاى قوى و متبحرى در فقه و اصول و در رجال بودند.
یکى از چیزهایى که بنده مکرر از افراد متعددى شنیدم، این است که ایشان در رجال هم متبحر بودند؛ و این براى یک فقیه، فضیلت خیلى بزرگى است که در علم رجال، صاحب نظر باشد و مقلد نباشد - خودش اهل نظر و فکر باشد - علاوه بر این، ایشان با تفسیر و اخبار هم خیلى مأنوس و محشور بودند.
به هر حال یک عالم فقیه اصولى، رجالى مفسر و محدث اخلاقى بود. ما این جور کسى در سطح کشور، انصافا خیلى کم داشتیم، آن هم در آن سطح عالى! بنابراین شأن ایشان شأن والایى است. ایشان اهل سلوک و مسائل اخلاقى هم بودند و شاگردان و مرتبطین با ایشان، از معنویت ایشان هم استفاده مىکردند.1377/05/03
لینک ثابت
لزوم هجرت بزرگان علما به شهرها با توجه به سیره ملا آخوند همدانی
آن چیزى که نظر من را در شخصیت مرحوم آقاى آخوند[همدانی] جلب کرد - منهاى همهى این فضایل معنوى که ایشان دارند - این است که یک مجتهد عالى مقامى مثل آقاى آخوند ملاعلى که در هر حوزهاى مىرفت، بلاشک یا در رأس قرار مىگرفت، یا جزو رؤوس بود - حتماً ایشان در درجهى دوم قرار نمىگرفت - اگر ایشان در ادوار آقاى گلپایگانى و آقاى داماد - همین شاگردهاى معروف حاج شیخ - به قم مىآمدند، حداقل این طور نبود که یک آدم در سایهیى قرار بگیرند؛ آن هم با آن شخصیت اثباتى قوى! غیر از عالم ثبوت، از لحاظ اثبات هم آدمى قوى بود.
این آدم به همدان مىرود و ساکن مىشود. به نظر من این خیلى جلوه کرد و مهم آمد که یک مرجع تقلید، این گونه باشد. آن وقت بنده در مشهد بودم؛ در خود مشهد، مرحوم آقاى میلانى جزو مراجع و در حد مراجع بود؛ لیکن مشهد، یک شهر درجهى اول دنیاى اسلام بود - شهر بزرگ و حوزهى علمیهى بزرگ - نمىشد از کسى به خاطر اقامت در مشهد، تمجید کنیم. اما دو نفر، همیشه چشم بنده را به خودشان جلب مىکردند؛ یکى آقاى آخوند، یکى هم مرحوم آقا شیخ محمد بود. آقا شیخ محمد هم همین جور بود؛ او هم یک ملاى درجهى یک بود که در بروجرد ساکن شده بود. آقاى آخوند هم یک ملاى درجهى یک بود که در همدان ساکن شده بود. این به نظر من خیلى مهم است، کار خیلى بزرگى است.
البته مرحوم آقاى خوانسارى از لحاظ دوره، مقدارى مقدم بر آقاى آخوند بودند؛ لیکن معلوم نبود از لحاظ علمى و تبحر، نسبت به آخوند، ترجیح داشته باشند. انسان خودش را این جور ندیده بگیرد، هضم نفس بکند و از ریاست و مرجعیت و این چیزها صرف نظر بکند! حتى شنیدم ایشان رساله هم ننوشته بودند؛ در حالى که مردم همدان، مقلد ایشان بودند! آقاى جلالى همدانى، گاهى از آقاى آخوند صحبت مىکردند، مىگفتند بین مرحوم آقاى بروجردى و مرحوم آخوند، مشکلى پیدا شد؛ مردم همدان به آقاى بروجردى - به آن عظمت - پیغام دادند که شما آقاى آخوند را به ما معرفى کردید، اگر شما ایشان را نمىشناسید، ما هم شما را نمىشناسیم ! ببینید، مردم به ملایى این چنین ارادت دارند، مخلص او هستند و رساله نمىدهد! ایشان منبر مىرود، ولى روضه نمىخواند! اینها خیلى مهم است.
من مىخواهم از این نقطه استفاده کنم که اى کاش ما سیرهى عملى بزرگانى مثل آقاى آخوند را ببینیم، تا امروز هم جریان پیدا کند، بزرگانى بروند و در شهرهایى بمانند. بگذاریم اساطین علم در همهى بخشهاى این کشور باشند، در همهى شهرها حوزههاى علمیهى حقیقى و مجتهد پرور به وجود بیاید، و مردم در هر جا به رکن رکینى مثل آقاى آخوند ملاعلى متکى باشند. اگر چه حالا امثال ایشان خیلى هم زیاد نیستند؛ اما به هر حال چنین شخصیتهایى در شهرهاى کشور باشند، این خیلى با ارزش است.1377/05/03
لینک ثابت