newspart/index2
جنگ احزاب / جنگ خندق
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
طبیعت ملت باایمان تبدیل تهدید به فرصت است

طبیعت یک ملّتِ باایمان همین است. بله، حادثه برایش پیش می‌آید امّا از حادثه که ممکن است تهدید باشد، برای خودش فرصت درست میکند؛ از حادثه، از تهدید برای خودش فرصت درست میکند. تا الان هم این جور بوده؛ از صدر اسلام هم همین جور بوده. همین آیه‌ی شریفه‌ای که این برادرمان تلاوت کردند: وَ لَمّا رَأَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللَهُ وَرَسولُهُ وَ صَدَقَ اللَهُ وَرَسولُه. خب جنگ احزاب، جنگ کوچکی نبود؛ تمام طوائف عرب از قریش و طائف و مکّه و همه جا جمع شدند آمدند به جنگ یک شهر مدینه با چند هزار نفر جمعیّت. جنگ احزاب بود، این باید دلها را بلرزاند؛ وقتی که مؤمنین این را دیدند، قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللَهُ وَ رَسولُه؛ [گفتند] این چیز جدیدی نیست، خدا گفته بود که می‌آیند، برایتان دشمن هست، دشمنانها می‌آیند سراغتان، آمدند؛ وَ صَدَقَ اللَهُ وَرَسولُهُ وَ ما زادَهُم اِلّا ایمانًا وَ تَسلیما.(1) این «وَ ما زادَهُم اِلّا ایمانًا وَ تَسلیما» همان فرصت است؛ تهدید بود، از این تهدید استفاده کردند، ایمانشان بیشتر شد؛ یعنی یک فرصتی برای ازدیاد ایمان پیدا شد.1401/08/28

1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 22
وَلَمّا رَأَى المُؤمِنونَ الأَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسولُهُ ۚ وَما زادَهُم إِلّا إيمانًا وَتَسليمًا
ترجمه:
(امّا) مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفته‌اند!» و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود.
لینک ثابت
امید دادن پیامبر(ص) به مسلمین در جنگ خندق

قهراً افکار عمومی وقتی‌که در یک مسئله‌ای فعّال شد و صاحب‌نظر شد، به طور طبیعی جسمها را به حرکت در‌می‌آورَد، ذهنها را به حرکت درمی‌آورَد، ابتکارها را وارد میدان میکند. به طور طبیعی در تبلیغ اسلامی، فرصتها و تهدیدها برای مردم بیان میشود؛ دشمنها و دوستها برای مردم معیّن میشوند، شناسانده میشوند؛ اعتماد به نفس به مردم داده میشود؛ اینها در تبلیغ وجود دارد. شما تبلیغات پیغمبران را با آن شرایط سختی که داشتند نگاه کنید؛ در سخت‌ترین شرایط در جنگِ خندق که داشتند خندق میکندند -در یک ضلع مهمّی از مدینه، مسلمانها خندق میکندند- گرسنه هم بودند، هوا هم بسیار گرم بود، خود پیغمبر هم با اینها مشغول بود؛ یک جا مسلمانها رسیدند به یک سنگ سختی که هرچه کردند نتوانستند این سنگ را جابه‌جا کنند؛ به پیغمبر عرض کردند یا رسول‌الله اینجا یک سنگ خیلی سختی هست و نمیتوانیم آن را حرکت بدهیم؛ حضرت خودشان تشریف آوردند آنجا، کلنگ را گرفتند، یک ضربه‌ی محکمی با کلنگ زدند و برق جست از این ضربه‌ی مهم؛ پیغمبر فرمود که من در این برق، کاخ کسریٰ را دیدم که شما خواهید گرفت. شما ببینید! پیغمبر اکرم در چه شرایطی، در سخت‌ترین شرایط، میفرماید که من کاخ کسریٰ را میبینم که شما میگیرید؛ من امپراتور روم را -در یک ضربه‌ی دیگر- میبینم که شما [شکست میدهید]؛ [یعنی] امید، اعتمادبه‌نفس. البتّه نگاه پیغمبر با نگاه امثال ماها و امید دادن او و خبر دادن او با خبر دادن امثال ماها، زمین تا آسمان تفاوت دارد؛ او میدید، به طور واقعی مشاهده میکرد، امّا ما تحلیل میکنیم. امید و اعتماد، در تبلیغ باید وجود داشته باشد. برای یک ملّت بدترین حادثه این است که اعتمادبه‌نفس‌اش را از دست بدهد، امیدش به آینده را از دست بدهد.1396/10/06
لینک ثابت
تحلیل جنگ احزاب

وظیفهی شما [طلاب]خیلی زیاد است. از لحاظ معنوی باید خودتان را بسازید؛ هم از لحاظ اخلاقی، هم از لحاظ تهذیب، هم از لحاظ تدین، هم از لحاظ پایبندی و تقید به فرایض و نوافل و تلاوت قرآن. این طلبهی عزیز ما چه قرآن خوبی تلاوت كردند، و چه آیاتی: «لقد كان لكم فی رسولاللّه اسوة حسنة لمن كان یرجوا اللّه و الیوم الأخر و ذكر اللّه كثیرا». اگر «یرجوا اللّه و الیوم الأخر» هستیم، اسوه، پیغمبر است. نه اینكه ما مثل او عمل كنیم - كه محال است - راه او را باید ادامه دهیم. آن وقت در آیهی بعد، وضع مؤمنان به این پیغمبر روشن میشود: «و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا هذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسوله».در جنگ احزاب، از همه طرف حمله كردند. در جنگ بدر یك گروه بودند، در جنگ احد یك گروه بودند، در جنگهای دیگر قبائلِ كوچك بودند؛ اما در جنگ احزاب، همهی قبائل مشرك مكه و غیر مكه و ثقیف و غیره آمدند متحد شدند؛ ده هزار نفر نیروی رزمنده فراهم كردند؛ یهودیهایی هم كه همسایهی پیغمبر بودند و امانیافتهی پیغمبر بودند، خیانت كردند؛ اینها هم با آنها همكاری كردند. اگر بخواهیم این را با امروز مقایسه كنیم، یعنی آمریكا با آنها مخالفت كرد، انگلیس مخالفت كرد، رژیم صهیونیستی مخالفت كرد، فلان رژیم مرتجعِ نفتخوار مخالفت كرد. پولهاشان را خرج كردند، نیروهاشان را جمع كردند، یك جنگ احزاب درست كردند؛ جنگ احزابی كه دلها را خیلی ترساند. اوائل همین سوره میفرماید: «و اذ قالت طائفة منهم یا اهل یثرب لا مقام لكم فارجعوا»؛ مردم را میترساندند. الان هم همین جور است. الان هم یك عدهای مردم را میترسانند: آقا بترسید. مقابلهی با آمریكا مگر شوخی است؟ پدرتان را در میآورند! آن جنگ نظامیشان، این تحریمشان، این فعالیتهای تبلیغی و سیاسیشان. در آخر این سوره باز میفرماید: «لئن لم ینته المنافقون و الّذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینّك بهم». مرجفون همینهایند. در یك چنین شرائطی، شرح حال مؤمن این است: «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله»؛ ما تعجب نمیكنیم؛ خدا و رسولش به ما گفته بودند كه اگر پابند به توحید باشید، پابند به ایمان به خدا و رسول باشید، دشمن دارید؛ دشمنها سراغتان میآیند. بله، گفته بودند، حالا هم راست درآمد؛ دیدیم بله، آمدند. «و صدق اللّه و رسوله و ما زادهم الاّ ایمانا و تسلیما»؛ ایمانشان بیشتر شد. منافق، ضعیفالایمان، فی قلوبهم مرض - كه طوائف گوناگونیاند - وقتی دشمن را میبینند، تنشان مثل بید میلرزد؛ بنا میكنند به مؤمنین باللّه و زحمتكشان در راه خدا، عتاب و خطاب و اذیت كردن و فشار آوردن: آقا چرا اینجوری میكنید؟ چرا كوتاه نمیآئید؟ چرا سیاستتان را اینجوری نمیكنید؟ همان كاری كه دشمن میخواهد، انجام میدهند. اما از آن طرف، مؤمنینِ صادق میگویند: ما تعجبی نمیكنیم؛ خب، باید دشمنی كنند؛ «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله.» یك جا هم فرموده: «و لن ترضی عنك الیهود و لا النّصاری حتّی تتّبع ملّتهم»؛ تا وقتی كمند آنها را به گردن نیندازید، دنبالهرو آنها نشوید، همین آش است و همین كاسه. خودت را قوی كن كه كمندش در گردن تو تأثیر نگذارد؛ یك تكان بدهی، كمندش پاره شود. خودت را قوی كن. چرا خودت را ضعیف میكنی تا در مقابل او تسلیم شوی، خاكسار شوی، به خاك بیفتی؟ «و ما زادهم الاّ ایمانا و تسلیما». اینجوری باشید عزیزان من، فرزندان من، جوانهای طلبه! با نیت صادقانه درس بخوانید، به قصد اینكه در این میدان عظیم كه در صفوف مقدمش خواهید بود، جزو برجستگان صفوف مقدم باشید.1391/07/19
لینک ثابت
انطباق جنگ احزاب با حوادث انقلاب اسلامی

روزی که ما پشت سر امام عزیز و علمدار اسلام ناب، شعارهای اسلام واقعی را مطرح می‌کردیم، می‌دانستیم که دشمنها و قدرتها و ابرقدرتها در مقابل ما صف‌آرایی می‌کنند. در صدر اسلام هم همین‌گونه بود. آن روزی که یهودیها و منافقان و کفار و مشرکان، اطراف مدینه‌ی پیامبر را محاصره کردند و جنگ احزاب و خندق را به وجود آوردند، مؤمنین واقعی گفتند: «هذا ما وعدنااللَّه و رسوله»؛ این، چیز تازه‌یی نیست. خدا و رسولش به ما گفته بودند که بدها و شریرها و فاسدها علیه شما همدست خواهند شد. بنابراین، آنها چون صدق وعده‌ی الهی را دیدند، ایمانشان قویتر شد. هرجا که اسلام واقعی آشکار شد، اگرچه قدرتهای خبیث و پلید در مقابل آن صف‌آرایی کردند، اما انسانهای پاک و دلهای مطهر و روحهای صاف و فطرتهای پاک و ناآلوده، با همه‌ی توان و وجود از آن حمایت کردند. چرا ده میلیون انسان عزادار در ایام رحلت امام(ره) گرد پیکر مطهر آن بزرگوار جمع شدند و آن‌گونه بر سر و سینه‌ی خود می‌زدند؟ چرا صدها میلیون مسلمان در سرتاسر عالم، به خاطر درگذشت یک انسان، این‌طور عزادار و داغدار شدند؟ محبوبیت امام ما به خاطر چه بود؟ جواب، یک کلمه است: به خاطر اسلام. خود آن بزرگوار این نکته را به ما یاد داد و خود او به ما فهماند و تأکید کرد که به خاطر اسلام، خدا دلها را متوجه انقلاب و رهبر و ملت ایران کرد.1368/04/21
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی