چه آمدن خاندان پیغمبر در روز اربعین به كربلا - كه بعضی روایت كردهاند - درست باشد یا درست نباشد، ظاهراً در این تردیدی نیست كه جابربنعبداللَّه انصاری به همراه یكی از بزرگان تابعین - كه نام او را بعضی عطیه گفتهاند، بعضی عطاء گفتهاند و احتمال دارد عطیةبنحارث كوفی حمدانی باشد؛ بههرحال یكی از بزرگان تابعین است كه در كوفه ساكن بوده - این راه را طی كردند و در این روز بر سر مزار شهید كربلا حاضر شدند. شروع جاذبهی مغناطیس حسینی، در روز اربعین است. جابربنعبداللَّه را از مدینه بلند میكند و به كربلا میكشد. این، همان مغناطیسی است كه امروز هم با گذشت قرنهای متمادی، در دل من و شماست. كسانی كه معرفت به اهلبیت دارند، عشق و شور به كربلا همیشه در دلشان زنده است. این از آن روز شروع شده است. عشق به تربت حسینی و به مرقد سرور شهیدان - سیدالشهداء - .
جابربنعبداللَّه جزو مجاهدین صدر اول است؛ از اصحاب بدر است؛ یعنی قبل از ولادت امام حسین، جابربنعبداللَّه، در خدمت پیغمبر بوده و در كنار او جهاد كرده است. كودكی، ولادت و نشو و نمای حسینبنعلی (علیهالسّلام) را به چشم خود دیده است. جابربنعبداللَّه به طور حتم بارها دیده بود كه پیغمبر اكرم، حسینبنعلی را در آغوش میگرفت، چشمهای او را میبوسید، صورت او را میبوسید، پیغمبر به دست خود در دهان حسینبنعلی غذا میگذاشت و به او آب میداد؛ اینها را به احتمال زیاد جابربنعبداللَّه به چشم خود دیده بود. جابربنعبداللَّه به طور حتم از پیغمبر به گوش خودش شنیده باشد كه حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتاند. بعدها هم بعد از پیغمبر، موقعیت امام حسین، شخصیت امام حسین - چه در زمان خلفاء، چه در زمان امیرالمؤمنین، چه در مدینه و چه در كوفه - اینها همه جلو چشم جابربنعبداللَّه انصاری است. حالا جابر شنیده است كه حسینبنعلی را به شهادت رساندهاند. جگرگوشهی پیغمبر را با لب تشنه شهید كردهاند. از مدینه راه افتاده است؛ از كوفه، عطیّه با او همراه شده است. عطیه روایت میكند كه: «جابربنعبداللَّه به كنار شط فرات آمد، آنجا غسل كرد، جامهی سفید و تمیز پوشید و بعد با گامهای آهسته، با احترام به سمت قبر امام حسین (علیهالسّلام) روانه شد. آن روایتی كه من دیدم اینطور است، میگوید: وقتی به قبر رسید، سه مرتبه با صدای بلند گفت: «اللَّه اكبر، اللَّه اكبر، اللَّه اكبر»؛ یعنی وقتی كه میبیند كه چطور آن جگرگوشهی پیغمبر و زهرا را، دست غارتگر شهواتِ طغیانگران، اینطور با مظلومیت به شهادت رسانده، تكبیر میگوید. بعد میگوید: از كثرت اندوه، جابربنعبداللَّه روی قبر امام حسین از حال رفت، غش كرد و افتاد. نمیدانیم چه گذشته است، اما در این روایت میگوید، وقتی به هوش آمد، شروع كرد با امام حسین صحبت كردن: «السّلام علیكم یا آل اللَّه، السّلام علیكم یا صفوة اللَّه».1385/01/01
بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی
تاریخ عصر حضور ائمه اطهار (ع) و حادثه کربلا, اربعین حسینی, جابربن عبدالله انصاری
روایت تاریخی
لینک ثابت
تاریخ عصر حضور ائمه اطهار (ع) و حادثه کربلا, اربعین حسینی, جابربن عبدالله انصاری
روایت تاریخی