یك مسئله، مسئلهی نوشتن كتاب فلسفی برای كودكان است، كه غربیها دارند این كار را میكنند. دو سه سال قبل از این، یك كتابی برای من آوردند، من مبالغی نگاه كردم. خب، از همان اوّلی كه شروع میكند، واقعاً فلسفه است؛ لیكن باب كودكان است. این كتاب، یك كتاب خیلی قشنگی است در باب فلسفه - حالا اسمش یادم نیست؛ توی كتابهایم هست - به نظرم یك آمریكائی این را نوشته. ما به اینجور كتابی احتیاج داریم. بچههای ما ذهنشان دارد فلسفی میشود. خوشبختانه حركت جامعه و نظام موجب شده كه ذهنها عقلانیت پیدا كند. جوانهای ما واقعاً سؤال میكنند. این سؤالهائی كه زیاد شده، این را باید مبارك دانست؛ منتها ما باید جوابگوئی داشته باشیم. حس سؤال كنندگی دارد زیاد میشود، و این همینطور دارد به نسلهای پائینتر منتقل میشود.
ما یك نوهی كوچكی داریم، دو سال و نیمش است و هنوز درست حرف هم نمیزند. چند روز پیش یك میزی اینجا بود، داشت میانداخت. به او گفتم این میز را نینداز. گفت: چرا؟ خوشم آمد از این كه گفت چرا. چرا نیندازم؟ دنبال علت میگردد. بعد پنجه میزد به یك بچهی دیگری، گفتم آقاجان نكن. گفت: چرا؟ این سؤال كردن از علت، خیلی چیز مهمی است. این حالت دارد به وجود میآید. حالا وقتی او ده ساله بشود، سؤالات زیادی برایش مطرح است: چرا؟ چرا؟ چرا؟ وقتی همین بچه، یك جوان هجده نوزده سالهای باشد، سؤالات قویتری در ذهنش ایجاد میشود. ما باید برای این سؤالات جواب داشته باشیم. این كار، كار شماهاست. شما واقعاً میتوانید این كار را انجام دهید.1391/11/23
لینک ثابت