دو نكتهی اساسی دربارهی حوزهی هنری و دفتر ادبیات انقلاب هست. اول اینكه شما ظرفیت برآمده از انقلاب را مورد توجه قرار دادید در برابر جمعی كه انقلاب را بایكوت كردند. روشنفكرانی كه اهل ادبیات و شعر و ... بودند، در تصمیمی نگفته و ننوشته بنا گذاشتند انقلاب و بعد جنگ را ندیده و مكتوم بگذارند. كارهای شما یك ادعانامهی تاریخی است در برابر سكوت آنها. جریانهای معاند با كارهای شما باید به تاریخ جواب بدهند. اینها میخواستند نگویند تا اینجور به چشم بیاید كه انگار اصلاً اتفاقی نیفتاده.
نكتهی دوم هم این است كه شما توانستید با این كارِ طولانی و مستمر یك حركت عظیم فرهنگی در مملكت راهبیندازید. شما با این كارها كشور را از كارهای وارداتی در حوزهی جنگ و انقلاب مستغنی كردید. تولید محتوا كردید؛ برعكس جریان روشنفكری كه همهی كارهایش مبتنی بر ترجمه است، حتی وقتی تاریخ ایران مینویسند. این سنت غلط را شما به هم زدید.
چیز دیگری كه در چشم من اهمیت دارد و آن را تحسین میكنم، این است كه در كار پایداری كردید. گاهی كسی كار خوبی را شروع میكند، ولی رنگ و بوی كارهای دیگر جذبش میكند. در قرآن هم مكرر دربارهی ثبات و استقرار توصیه شده است. باز هم توصیه میكنم همهی عمرتان را بگذارید برای این كار، هم در جریان فرهنگی جامعه مؤثر است و هم آخرت دارد.
به مسألهی نشر و توزیع كارهایتان اهمیت بدهید. نمایشگاه كتاب چند روز است. باید كاری كنید همیشه استقبال از آثارتان وجود داشته باشد. باید فضا را پركنید. اصلاً یك قرارگاهی برای نشر و توزیع درست كنید. زمینه هم زیاد دارید؛ این همه جوان بسیجی، این همه دانشآموزان خوب، حلقههای مستعد، حوزههای علمیه، این مخاطبین بالقوه را دریابید. من غصهام میشود كه میگویند تیراژ دو-سه هزار جلدی. چاپها باید برسد به سی-چهل هزار جلد. امیدوارم به تیراژ میلیونی در چاپ و تیراژ برسید.
مسألهی ترجمه هم مهم است. كتابهای شما اگر ترجمه شود، خیلی مخاطب بینالمللی دارد. یكی از عواملی كه فرهنگ و سبك زندگی غربی در كشور ما حضور دارد، ترجمهی آثار آنهاست كه همهاش علمی هم نبوده؛ رمان، نمایشنامه، سفرنامه و ... هم بوده. جریان ترجمه را برگردانید به سمت بیرون از مرزها.
مسألهی فوریتها را هم جدی بگیرید. كار شما قوامش به آدمهاست. آدمها هم در معرض مرگ و میر و فراموشی هستند. مطالب را جمع كنید از آدمها؛ هرچند بعداً تنظیم كنید.
مطالعات تطبیقی و مقایسهای را بین جنگ خودمان و دیگران انجام بدهید. از كارهای خوب و آدمهای خوبتان هم در مراسمهایی تجلیل كنید. چند سال پیش جلسهی شب خاطرهای با همین شماها داشتم. بعد از آن در كتابخانهام با یكی از شاعران بزرگ جلسهای داشتم. در آن جلسه آن شاعر گفت شعری بخوانم. گفتم من شاعر نیستم كه شعر بخوانم، ولی اگر بودم در وصف كسانی كه در این شب خاطره شركت كردند، قصیده میگفتم.1392/02/26
لینک ثابت