نگذارید ردههای ارتجاع در کشور نفوذ کنند و جاگیر بشوند.... نگذارید کشورتان به سمت ارتجاع برود؛ نگذارید ارتجاع در بدنهی کشور جاگیر بشود و نفوذ کند.1401/03/14
لینک ثابت
ارتجاع
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحهی قبلی اینجا کلیک کنید.
نگذارید ردههای ارتجاع در کشور نفوذ کنند و جاگیر بشوند.... نگذارید کشورتان به سمت ارتجاع برود؛ نگذارید ارتجاع در بدنهی کشور جاگیر بشود و نفوذ کند.1401/03/14 لینک ثابت «مرتجع» یعنی چه؟ ما وقتی میگوییم «مرتجع»، ذهن بعضیها میرود به کسی که یک عرقچینی بر سرش است؛ نه، مرتجع آن کسی است که در سیاست و سبک زندگی، تابع سیاست و سبک زندگی غربی است؛ این مرتجع است. این [وضع] در کشور ما بود؛ در دوران حاکمیّت فاسد و وابستهی پهلوی، سبک زندگی غربی در کشور بود، انقلاب آمد آن را پس زد؛ هر کس به آن برگردد مرتجع است. ممکن است این شخصی که مرتجع است تیشرت و شلوار لی و پاپیون و اودکلن فرانسوی هم بزند، امّا مرتجع است. هر کسی که به سمت زندگی و فرهنگ و سبک زندگی غربی برود، او مرتجع است.1401/03/14 لینک ثابت تحوّل، یک عنوان عامّی است؛ خیلیها در دنیا هم وقتی راجع به ما صحبت میکنند، بحث تحوّل را مطرح میکنند؛ در داخل کشور هم بعضیها که گرایشهای بیشتر غربی و میل به شیوههای غربی و مفاهیم غربی دارند، بحث از تحوّل میکنند، منتها آن تحوّلی که مورد نظر آنها است، تحوّل در اصلِ انقلاب است؛ یعنی در واقع به یک معنا ارتجاع؛ یعنی تحوّل آنها به معنای ارتجاع است؛ برگشت به عقب. مفاهیم انقلابی را میخواهند نفی کنند. میبینیم در اظهاراتی که در باب تحوّل میکنند، راجع به عادّیسازی، یعنی به هنجارِ جهانی نزدیک شدن کشور و انقلاب، بیشتر تحریض میکنند و تحریص میکنند و این را در واقع خطّ نشان تحوّل به شمار میآورند. در واقع حرف ما، مراد ما از تحوّل، تحوّل برای تقویت انقلاب است؛ مراد آنها از تحوّل، تحوّل برای نفی انقلاب و نفی مبانی انقلاب است، مراد آنها نزدیک شدن به هنجارهای نظام سلطه است. 1400/02/21 لینک ثابت نقطهی مقابل انقلاب، ارتجاع است. خیلی از انقلابهای دنیا مبتلا به ارتجاع شدند؛ یعنی بعد از آنکه پنج سال، ده سال، پانزده سال از شروع انقلاب گذشت، به خاطر بیاهتمامیهایشان مبتلا شدند به ارتجاع، به عقبگرد؛ این ارتجاع، نقطهی مقابل انقلاب است. و هر دو -یعنی هم پیشرفت انقلابی، هم پسرفت به معنای ارتجاع- بستگی دارد به ارادهی انسانها؛ انسانها اگر چنانچه درست حرکت بکنند، درست پیش خواهند رفت؛ اگر چنانچه غلط حرکت بکنند، پسرفت خواهند داشت، که در قرآن هم به هر دوی اینها اشاره شده. در سورهی مبارکه رعد [میفرماید]: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛ که سیاق آیات نشان میدهد که [این آیه]، آن جنبهی مثبت را بیان میکند، یعنی وقتی که شما تغییرات مثبت در خودتان ایجاد کردید، خدای متعال هم برای شما حوادث مثبت و واقعیّتهای مثبت را به وجود میآورد. دوّمی در سورهی انفال است: ذٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَم یَکُ مُغَیِّرًا نِعمَةً أَنعَمَها عَلىٰ قَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛ این جنبهی منفی است، جنبهی عقبگرد است، که اگر چنانچه خدا نعمتی به یک ملّتی داد و این ملّت درست حرکت نکردند، درست عمل نکردند، خداوند این نعمت را از اینها میگیرد. شما در دعای کمیل هم میخوانید: اللَّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَم؛ این تغییر نعمت، یعنی سلب نعمت، چیزی است که ناشی از اراده است. ما بایستی بشدّت مراقبت میکردیم و مراقبت بکنیم که به این حالت دچار نشویم.1399/03/14 لینک ثابت یکی از مهمترین آفتهای همهی انقلابها ارتجاع است. ارتجاع یعنی چه؟ یعنی این حرکتی که انقلاب شروع کرده بود و ملّت داشتند در این مسیر با نیروی انقلابی و با سرعت حرکت میکردند، در یک جاهایی سست بشوند، بعد متوقّف بشوند، بعد برگردند؛ این ارتجاع است؛ ارتجاع یعنی برگشت. همهی انقلابهای بزرگ تاریخ که ما آنها را میشناسیم -مثل انقلاب فرانسه، مثل انقلاب روسیه و انقلابهایی که در کشورهای آفریقا و آمریکای لاتین و جاهای دیگر اتّفاق افتاد- تقریباً بدون استثنا در سالهای اوّل عمر خودشان به این بلیّه دچار شدند؛ اینکه چهل سال بگذرد و شعارهای انقلاب دست نخورد، تکان نخورد، در هیچکدام از این انقلابها وجود ندارد؛ ما توانستیم این شعارها را حفظ کنیم. امّا خطرناک است؛ من وظیفه دارم خطر را به مردم عزیزمان بگویم. ما اگر به سمت اشرافیگری حرکت کردیم، این رفتن به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای توجّه به طبقهی ضعیف، دلسپردهی طبقات مرفّه و زیادهخواه در کشور شدیم، این حرکت به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای تکیهی به مردم به خارجیها تکیه کردیم، امیدمان را به بیگانهها بستیم، این حرکت در سمت ارتجاع است؛ این نباید اتّفاق بیفتد. نخبگان جامعه باید حواسشان باشد، مدیران جامعه باید حواسشان باشد. مدیران کشور باید بشدّت مراقبت کنند، مردم هم نگاه کنند، با حسّاسیّت دنبال کنند رفتار ماها را، رفتار مدیران را؛ با حسّاسیّت. ارتجاع چیز خطرناکی است. ارتجاع وقتی اتّفاق میافتد، معنایش این است که همان آدمهای انقلابیِ سابق سرِ کارند امّا خط را عوض کردهاند، راه را عوض کردهاند؛ کأنّه انقلاب شده بود برای اینکه آنها بروند و ما بیاییم سرِ کار! برای این [کار] که انقلاب نشد؛ انقلاب یعنی دگرگونی، انقلاب یعنی تغییر مسیر، انقلاب یعنی یک هدفهای والائی را در نظر گرفتن و به سوی آنها حرکت کردن؛ اگر از این هدفها فراموش کردیم، دیگر انقلاب نیست.1396/11/29 لینک ثابت فکر مردمسالاری همراه با معنویّت و دین یک فکر نو در دنیای امروز است. تصوّر نشود که فکر گرایش به معنویّت یک امر قدیمی و ارتجاعی و به قول آقایان دِمُدهشده و مانند این حرفها است؛ نخیر، امروز دنیا بهخاطر خلأ معنوی در تلاطم است و این را قبول دارند؛ این را دارند میگویند، تکرار میکنند؛ منتها از کجا معنویّت بیاورند؟ معنویّت را که نمیشود مثل آمپول تزریق کرد به ملّت؛ ندارند، گرفتارند و البتّه گرفتارتر هم خواهند شد. اینکه ما آمدیم یک مردمسالاریِ همراه با دین، همراه با معنویّت به وجود آوردیم، بهمعنای واقعی کلمه مردمسالاری است؛ در جاهای دیگر، مردمسالاری در واقع حزبسالاری است.. اینجا -در کشور ما- مردمسالاری بهمعنای واقعی کلمه است، درعینحال با دین و با اسلام همراه است. خب، اینها احساس هویّت میدهد، اگر چنانچه این احساس هویّت در جوان به وجود آمد، واگرایی به وجود نمیآید؛ ما چندین هزار دانشجو در خارج داریم، اگر این افتخار بود، آن دانشجو پامیشود میآید ایران. [البتّه] درسش را بخواند؛ بنده از رفتن دانشجو به خارج از کشور احساس وحشت نمیکنم، بارها هم گفتهام، برود درسش را بخواند، یاد بگیرد، بیاید برای کشورش مفید باشد. این کِی خواهد شد؟ آنوقتی که به ایرانی بودن افتخار کند، به انقلابی بودن افتخار کند.1395/03/29 لینک ثابت در مقابل ما جبههى فرهنگى ـ سیاسى غرب وجود دارد؛ در دل این جبهه باز یک جبههى سرمایهدارىِ خطرناک و آدمخوار وجود دارد؛ باز در کنار این یک جبههى صهیونیستى با اهداف مشخّص وجود دارد؛ باز در کنار این یک جبههى ارتجاع فکرى و خوکصفتى در زندگى بشرى وجود دارد؛ که این سلاطین و این مسئولان و متولّیان امورِ خیلى از حکومتها، زندگىِ حیوانىشان مثل خوک، و اهدافشان اهداف دشمنان، و فکرشان فکرهاى متحجّر [ است]. اینها همه یک مجموعهاى را تشکیل دادند در مقابل ما، یک جبههاى هستند. ما اگر بخواهیم در مقابل این جبهه فعّالیّت بکنیم، هم باید تنوّع داشته باشیم، هم باید ابتکار داشته باشیم، هم باید انگیزه داشته باشیم، هم باید برنامه داشته باشیم، کارمان هدایت شده باشد. و این نمیشود مگر با تشکیل جبهه؛ این طرف هم بایستى جبهه تشکیل داد.1392/02/20 لینک ثابت در دههی 60 میلادی تقریباً در همین کشورهای شمال آفریقا انقلاب شد - در مصر، در سودان، در تونس، در الجزائر - لیکن دیری نپائید؛ یا آدمهائی که در رأس کار بودند و سررشتهدار انقلاب بودند، یک جور زیر پاشان جارو شد، رفتند، جای خودشان را به دستنشاندگان دادند، یا خود آنها دستنشانده شدند. زخارف دنیا انسانها را راحت که نمیگذارد؛ این وسوسهها به طور دائم در دل انسان مشغول کار و فعالیتند. اگر زره و سپر تقوا نباشد، اینها در انسانها زود اثر میگذارد؛ راهها عوض میشود. لذا امیدها که بر اثر انقلابها میشکفد، بر اثر ارتجاعها افسرده میشود؛ یک بهارِ زودرسی است و تمام میشود. خصوصیت این انقلاب عظیم اسلامی که شما ملت ایران راه انداختید، این بود که به فضل الهی آن بهار تا امروز خزان نداشته. 1390/03/03 لینک ثابت امام از اول گفت انقلاب ما اسلامی است، مبتنی بر اسلام است. در دنیا هو و جنجال زیاد شد؛ گفتند اسلامی بودن با دموکراسی نمیسازد، اسلامی بودن ارتجاع است، اسلامی بودن عقبگرد است، احکام اسلام قابل پیاده شدن نیست و چه و چه و چه. یک عدهای هم صداهای آنها را در داخل کشور منعکس کردند؛ کتاب نوشتند، مقاله نوشتند، شایعه پخش کردند، برای اینکه جمهوری اسلامی را از پایبندی به اسلام وادار به عقبنشینی کنند. جمهوری اسلامی ایستاد و تسلیم هوچیگریها نشد. بله، ما اسلامی هستیم؛ به این افتخار میکنیم و ثابت میکنیم که راه نجات بشر این است. جمهوری اسلامی این را با صدای بلند به همهی دنیا اعلام کرد. الزام و اجبار مردم به روشهای گوناگون زندگی، تا آنجایی که با فرهنگ غربی منافات نداشته باشد، برای غربیها مجاز است و هیچ ایرادی ندارد.1389/11/15 لینک ثابت پروردگار حکیم، آن بندهی صالح خود[امام خمینی(ره)] را به گونهای آفریده و پرورش داده بود که بدون کوچکترین احساس حقارت، در مقابل هجوم گردنکشان سیاسی جهان میایستاد و در مقابل سیل تهمتهایی که اصول او را ارتجاعی و بنیادگرایی میخواندند، با افتخار و عزت کامل، از اسلام ناب دفاع میکرد.1388/03/11 لینک ثابت در اهداف و مبانی، ملاک ما باید «فاستقم کما امرت» باشد. بههیچوجه عدول از مبانی و عدول از ارزشها جایز نیست؛ اهداف، اهداف الهی است و هیچ تردید، شک یا ارتدادی از این اهداف جایز نیست؛ اما در روشها بایستی تکامل، اصلاح، تغییر و رفع خطا، جزو کارهای دائمی و برنامههای همیشگی ما باشد؛ ببینیم کدام روش ما، ولو به آن عادت کرده باشیم، غلط است، آن را عوض و اصلاح کنیم. باید مراقب باشیم که جای این تعبیرات عوض نشود؛ یعنی ما در زمینهی اهداف، میگوییم استقامت؛ باید جای «هدف» را با «روش» اشتباه نکنیم. استقامت در روشها لازم نیست، استقامت در اهداف لازم است. در کار روشها آزمون و خطا جاری است. البته باید از تجربهها استفاده کنیم که آزمون ما آزمون موفقی باشد و نخواهیم که دائم تجربه کنیم و پشتسر هم اشتباه؛ اما در زمینهی اهداف، بایستی قرص و محکم بایستیم و یک قدم پایین نیاییم. البته انحراف از هر دو نیز اشتباه است. بعضی به نام نواندیشی و به نام اصلاح، در هدفها تغییر ایجاد میکنند؛ در هدفها تجدیدنظر میکنند؛ اصلاح نیست؛ این برگشتن از راه و عقبگرد است؛ ارتجاع است. ما اگر امروز اهداف والای انقلاب اسلامی را، چه در زمینههای فرهنگی، چه در زمینههای اقتصادی، چه در زمینههای حکومتی و سیاسی، دست بزنیم و برگردانیم به سمت آنچه که احیاناً دنیا - دنیای مادی و سلطه؛ دنیای تحت پنجهی شیطان - هم از ما مطالبه میکند، این ارتجاع به گذشته است. در گذشته، در دوران طاغوت، همین اهداف دنیایی حاکم بود؛ منتها با ابزارهای بسیار فاسد و زشت و وابسته. ما نباید این ارتجاع را قبول بکنیم. اهداف ما اهداف الهی است؛ حکومت الله و توحید و رفتن به سمت جامعهی حقیقی دینی و حاکمیت احکام الهی است.1383/06/31 لینک ثابت جوان بهطور طبیعی طالب اصلاح است. البته من به تعبیرهای رایج اصلاحطلب و محافظهکار و امثال اینها هیچ کاری ندارم؛ اصلاحطلبی به عنوان یک پُز سیاسی، مورد نظر من نیست. بعضی کسان دم از اصلاحطلبی میزنند، در حالی که اصلاً نمیدانند چه میخواهند و دنبال چه هستند. بعضی کسان دم از اصلاحطلبی میزنند، در حالی که آن چیزی که ته ذهنشان قرار دارد، در واقع اصلاحطلبی نیست؛ نوعی ارتجاع و برگشت به عقب است. میبینید که بعضی کسان زیر نام زیبا و جذّاب اصلاحطلبی، دنبال این هستند که به دورانی برگردند که دین فقط جنبه تشریفات در زندگی انسان داشته باشد و نه بیشتر! این دیگر اصلاحطلبی نیست؛ این نقطه مقابل اصلاحطلبی است. اصلاحطلبی با تکامل و پیشرفت همراه است، نه با عقبگرد.1380/08/12 لینک ثابت در واقع آن کسانی که امروز در کسوت روشنفکری چه عمامه به سر بهاصطلاح روشنفکر، چه غیر عمامه به سر روشنفکر، درباره جدایی دین از سیاست میگویند و مینویسند این برگشت به قبل از ۱۰۰ سال قبل است. این برگشت به آن دورانی است که کشورهای اسلامی یکسره در خواب غفلت بودند و هر فکری، هر موج فکری که از غرب و از اروپا میآمد بیقید و شرط آن را قبول میکردند. در مقابل این غفلت سید جمالها بلند شدند، شخصیتهای فکری بلند شدند، متفکرین مذهبی، تولیدکنندگان فکر تا رسید به عهد امام بزرگوار ما. با این مبارزه کردند ۱۰۰ سال. همه دلهای روشنبین را در دنیای اسلام به این جذب کردند. این حقیقت را مثل خورشید روشن کردند. حالا اینها برگشتهاند به ۱۰۰ سال قبل با ادعای روشنفکری، در کسوت روشنفکری حرفی را میزنند که ۱۰۰ سال قبل از این غربزدههای مبهوت و مغلوب و مستضعف فکری و بیخبر از دین، به تقلید از اروپاییها میگفتند و آمدند روشنفکران اسلامی آن را رد کردند، آن را ازاله کردند از ذهنها. اینها در واقع یک ارتجاع به سوی ۱۰۰ سال قبل است.1380/06/19 لینک ثابت امروز تئوریسینها و تبلیغاتچیهای غربی درصددند خطّ ارتجاع به غرب - خط برگشتِ به همان تحمیلپذیری غربی - را دوباره برگردانند. البته... تحت عنوان یک تئوری شبه روشنفکرانه؛ به عنوان یک حرف نو؛ تئوری جهانی شدن و تئوری تغییر گفتمان. میگویند دانشجوی این دوره دیگر نمیتواند دانشجوی دوران ضدّاستعماری باشد. میگویند دوران ضدّیت با استعمار و استکبار و مرگ بر استکبار گفتن، گذشته است؛ دوران عدالتخواهی و مبارزهی با سرمایهداری سرآمده است؛ دوران آرمانخواهی و تبرّی و تولّای سیاسی تمام شده است؛ گفتمان جدید دانشجویی عبارت است از گفتمان جهانی، جهانی شدن، گفتمان واقعبینی، گفتمان پیوستن به نظم نوین جهانی؛ یعنی سیاهی لشکر امریکا شدن! این جهانی شدن، اسمش جهانی شدن است؛ اما باطنش امریکایی شدن است. معنایش این است که ملت ایران علیرغم مجاهدتهایی که کرده، علیرغم پرچمهایی که بر قلّههای پیروزی کوبیده، علیرغم بیداری عظیمی که در ملتهای مسلمان به وجود آورده، باید دوباره مثل دوران قبل از انقلاب، سیاهی لشکر و عمله و ابزار تأمین منافع امریکاییها شود. هدف به صورت لخت و پوستکنده جز این چیز دیگری نیست؛ اما میخواهند در زیر نامهای زیبا - جهانی شدن و تحوّل و پیشرفت - این هدف را پنهان کنند.1379/12/09 لینک ثابت امروز یکی از واژههای رایج، واژه «اصلاحطلبی» است... بنده معتقدم اصلاحطلبی جزو ذات انقلاب است... البته اگر امریکاییها بخواهند بیایند به ما درس اصلاحطلبی بدهند و بگویند شما این کارها را بکنید تا اصلاحطلب باشید، بدیهی است که ما قبول نمیکنیم؛ زیرا آن چیزی که آنها اصلاحطلبی میدانند، عین ارتجاع به گذشته است. اگر امروز به جای حکومت مردمىِ پُرنشاطِ مستقّلِ شجاعِ جمهوری اسلامی در این کشور، یک حکومت پادشاهىِ مرتجعانه مطیع غرب بود، اینها آن را اصلاحطلب میدانستند. آنگونه اصلاحطلبی برای خودشان خوب است. اگر آن نوع اصلاحطلبی خوب است، بروند برای خودشان عمل کنند. اصلاحطلبی - با معنای درست این کلمه - جزو لاینفک انقلاب است1379/12/09 لینک ثابت اساس حکومت اسلامی یک حرف نو در دنیا بود. واقعاً در این قضیه، انقلاب نوآوریای کرد که حریفها مات شدند. این بههیچوجه شبیه بعضی چیزهایی که بعداً تشبیه میکردند، نبود؛ اصلاً شباهتی با نظایر خودش نداشت. . البته جنجال کردند و گفتند این فکر، قدیمی و ارتجاعی است. در همان زمانی که انقلاب پیروز شد، شاید بیش از دهها حکومتِ کودتایی در دنیا بود که افسری با چکمه و تفنگ آمده بود و حکومت را برای خودش گرفته بود؛ اما همه آن حکومتها مقبول و به رسمیت شناخته شده بودند و کسی با آنها حرفی نداشت؛ ولی با این حکومت و با امام و با این حرکت عظیم حرف داشتند! علّت این است که حرف نویی در دنیا زده شد که قدرت هماوردی با معیارها و فرهنگ سیاسی رایج دنیا را داشت. 1378/11/04 لینک ثابت |