کتابی هست که بعید است شما آن را مطالعه کرده باشید - لابد کمتر وقت میکنید بخوانید - این کتاب از یک رماننویس معروف امریکایی به نام «هوارد فاست» است - ظاهراً هنوز هم زنده است و شاید ده، دوازده جلد کتاب دارد؛ بنده هم بعضی از کتابهایش را دارم و خیلی از آنها را خواندهام - او یک رماننویس بسیار خوبی است؛ قدری هم چپ میزند؛ البته چپ بهاصطلاح امریکاییها. میدانید در اصطلاح امریکاییها، چپ کسی است که یک ذرّه اسم عدالت و تأمین اجتماعی و امثال این واژهها را بر زبان بیاورد و یا در کتابی بنویسد. او کتابی دارد به نام «امریکایی» که شرح حال شخصی است که پدر و مادرش از یکی از کشورهای ظاهراً اروپای شرقی، با آن زحمات از اقیانوس اطلس عبور کردند و همراه با مهاجران اروپایی، خودشان را به امریکا رساندند و دنبال شغل و کار و نان بخور و نمیر بودند. ظاهراً در امریکا اینطور است که کسی که در آنجا متولّد شود، امریکایی است؛ یعنی شهروند آنجاست. برای آن شخص هم که اشاره کردم، شناسنامهی امریکایی گرفتند؛ با اینکه پدر و مادرش امریکایی نبودند. در این کتاب، مراحل رشد و تربیت و پیشرفت و دورهی کلاس قضایی دیدن و قاضی شدن و بالاخره وارد مبارزات انتخاباتی شدن این فرد شرح داده شده است. در مقدّمهی کتاب هم مترجم مینویسد که این رمان است، اما واقعیت دارد؛ شرح حال فلان کس معروف در فلان ایالت امریکاست. آدم وقتی این کتاب را میخواند، واقعاً میفهمد که انتخابات یعنی چه! برای انسانی که میخواهد در یک جامعهی دارای منطق زندگی کند، این معیارها مطلقاً معنی ندارد. از انتخابات شورای شهر و شهرداریها شروع میشود، تا به انتخابات ایالتی و انتخابات کنگره و انتخابات ریاست جمهوری میرسد. کسانی که در آن انتخابات هیچکارهی محضند، مردمند؛ مردمی که میآیند رأی میدهند! همان مردمی که پای صندوق حاضر میشوند و رأی میدهند، اینها هیچکارهی محضند. آن کلوبهایی که در آنها اشخاص و کاندیداها انتخاب میشوند، کلوبهایی هستند اصلاً بهکلّی جدای از مردم و هیچ ربطی به آنها ندارد؛ مثلاً کلوبِ حزب دمکرات شاخهی ایالت فلان. این آقا چگونه انتخاب میشود که از مرحلهی پایین تا مرحلهی ایالتی بالا میآید و بعد در یک مرحلهی دیگر به کنگره راه مییابد، تا مثلاً یک وقتی رئیس جمهور شود؟ این جزو چیزهای عجیب و غریبی است که انسان میبیند و با معیارهای انسانی و صحیح هیچ تطبیق نمیکند. احزاب در آنجا هم همهکارهاند؛ البته پُررویی، پشت هم اندازی، پولداری، داشتن پشتوانههای صهیونیستی، خوشقیافه و خوشتیپ و خوش صحبت بودن و احیاناً یک همسر فعّال و جذاب داشتن، اینها همه در این انتخابها و گزینشها مؤثّر است. حزب در آنجا به این معناست. این آقایانی که من میبینم الان برای تحزّب در کشور تلاش میکنند، بیشتر ذهنشان دنبال اینطور حزبی است؛ من این گونه حزب را قبول ندارم.1377/12/04
لینک ثابت