در بین این فلاسفهی دورهی اخیرِ فلسفه در ایران ــ که مرکز فلسفهی کشور هم در واقع تهران بوده ــ از دورهی مرحوم ملّا عبدالله زنوزی و پسر ایشان، آقا علی حکیم، بعد مرحوم میرزای جلوه، میرزا اسدالله قمشهای، اینهایی که برجستگان حکمت و عرفانند که عمدتاً در تهران متمرکز بودند و بخشی هم در جاهای دیگر، مثل مرحوم حاجی سبزواری در سبزوار، یکی دو نفر در قم، یکی دو نفر در اصفهان، یکی دو نفر در مشهد ــ که اینها برجستگان فلسفهاند ــ هیچ کدام از اینها به قدر مرحوم آقای طباطبائی شاگرد برجستهی معروف فیلسوف ندارند. بله، مثلاً حاجی سبزواری شاگردان زیادی دارد که میآمدند پیش ایشان درس میخواندند؛ مرحوم آخوند خراسانی هم شاگرد ایشان است، لکن آخوند خراسانی فیلسوف نیست، فقیهی است که یک مقدار فلسفه خوانده. تربیتِ شاگردِ فیلسوف مثل شهید مطهّری، مثل شهید بهشتی، مثل مرحوم آقای مصباح و دیگران، و مثل بعضی از بزرگانی که امروز هستند، تربیت امثال اینها را به تعدادی که از درس مرحوم آقای طباطبائی استفاده کردند، بنده هیچ سراغ ندارم در هیچ کس دیگری؛ مسئلهی شاگردپروری. تا فلاسفهی بعدیِ زمانِ ما که در تهران کسانی بودند [مثل] مرحوم آمیرزا احمد آشتیانی، قبل از ایشان مرحوم آمیرزا مهدی آشتیانی، یا مرحوم آقای آملی (رضوان الله علیهم)؛ خب اینها فیلسوف بودند، منتها تربیت شاگرد از اینها به قدر آقای طباطبایی معهود نیست؛ ایشان زنده کرد فلسفه را و انصافاً فیلسوفسازی کرد.1402/08/17
لینک ثابت
اینجور نیست که ما به چشم دو آبادیِ قدیمی یا دو شهر قدیمی و تاریخی به اینها نگاه کنیم؛ نه، اینها ــ هم نشابور، هم سبزوار ــ دو راویِ صادق و عینیِ تمدّن اسلامی ما هستند؛ راویِ تمدّنند، راویِ فرهنگند. آن هم نه راوی زبانی؛ راویِ عینی، راویِ محسوس و مشهود. از فضلبنشاذان نیشابوری تا هزار سال بعد از آن، [یعنی زمان] حاج ملّاهادی سبزواری، ببینید این فاصلهی هزارساله پُر از ستارههای درخشان است. این فاصله را که نگاه میکنیم پُر از خاطره است؛ خاطرههای تمدّنی، خاطرههای عظمت. بین فضلبنشاذان و حاج ملّاهادی و بین عطّار نیشابوری و حمید سبزواری، ببینید این توازن و تعادل چقدر زیبا است. حدود هفتصد سال فاصله است بین این دو مرد؛ هر دو برای اسلام کار کردند، برای معرفت کار کردند، برای آیندهی ملّت کار کردند، برای رشد دادن به مفاهیم ذهنیِ ملّت ایران کار کردند، تلاش کردند.1402/03/09
لینک ثابت
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
خدای بزرگ را سپاس که دلهای بیدار و قدرشناس شما مردان علم را به تجلیل از شخصیت حکیمی بلند مرتبه برانگیخت که دنیای پا در گل و گرفتار امروز، به شناخت انسانهایی چون او آزاده و سر در بلندای ملکوت بسی نیازمند است. مدح چنان خورشید سیرتانی، جز از صاحبان چشمهای روشن و بصیرتهای نافذ نمیشاید، که توانسته باشند حجاب پر زرق و برق علم بیعمل، و فلسفهی بیروح، و مادهی بیمعنا را دیده و ترکیب بدیع اندیشهی بلند، و روان روشن، و دل خاشع، و ذوق لبریز، و تن خاکسار را در کسانی چون حکیم فرزانهی قرن سیزدهم، یعنی حاجی ملا هادی سبزواری تماشا کنند. این جمع فرهیخته بر آن است که حکیم سبزواری را بازشناسی کند. هر که برگی چند از سرگذشت آن بزرگ را خوانده باشد نیک میداند که در زمرهی کسانی چون او عرشسیر و خاکنشین کمتر کسانی چون او در دوران زندگی، شناخته شدهاند. او را در زندگیاش خلق بیشماری شناخته و بدو دل سپرده و پرواز شکوهمندش را از منفذ تنگ چشم مادی دیدهاند. چندین کتاب او پیش از درگذشتش به چاپ رسیده و در حوزههای حکمت و دین، دستگیر استادان و دانشجویان شده و نام درخشان او را به دور دستها برده است. و از زمان او تا امروز هزاران صفحه دربارهی او و فلسفهاش و کتابهایش، قلم زده شده است. بازشناسی نامآوری چون این بلند آوازه مرد، چگونه و به چه معنی است؟ در این باب سه دیدگاه با هم و در کنار هم، سزاوار ژرف نگری است: نخست، نگاهی تازه به حکمت اوست که آمیزهیی از تفکر قدیم عقلانی با رشحهی الهام عرفانی است. در محشر اندیشههای فلسفی روز که غالباً از نور معنی و پرتو توحید، بیگانه و بیخبر است، جای این فلسفهی قرآنی و پایههای استقرار و خلل ناپذیرش، خالی است. زبانی آشنا با فرهنگ و معارف کنونی جهان، و دستی چیره در ترسیم زیباییهای «حکمت متعالیه» و در پشت آن، ذهنی ژرف بین و نواندیش و جامعنگر به کار است تا فلسفهی این حکیم بزرگ را در نمایشگاه فاخرترین فرآوردههای بشری، در جای سزاوار خود بنشاند. دوم نظری از سر عبرت به تأثیر این معرفت فلسفی، در بنای شخصیت خود فیلسوف است. اگر فلسفه، شناختی درست از هستی، برای بنای انسان راستین است، کدام تجربه از این بهتر و گویاتر؟ و سوم زدودن این گمان غلط که فلسفهی اسلامی از قرنهای میانهی هجری به خاموشی و افول تکرار گراییده است. این غفلت خسارتبار، که قرنها گریبانگیر مطالعه کنندگان غربی و حتی عربی بوده است، میتواند با جلب نظرها به حکیم سبزواری که خود یکی از شارحان و مفسّران حکمت مقایسهی صدرایی و شاگرد فلاسفهی بزرگ اصفهان است، دریده شود و شعاع هدایتگر هشت قرن فلسفهی اسلامی از خواجهی طوسی تا حاجی سبزواری و معاصران و شاگردان او بر فضای اندیشهی فلسفی در جهان معاصر بتابد. بازشناسی حکیم سبزوار در این زمینهها، متضمن ادای حق این بزرگمرد فیلسوف و عارف و زاهد و شاعری است که بزرگداشت او، شما صاحبدلان را به کنار تربت پاک او کشانیده است.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه1372/02/01
لینک ثابت