زمانی» برگشت سراغ پیشکسوتها و این بار علی انسانی. انسانی هم تعارفی زد که: بهتر بود جوانها میخواندند. والبته چون میدانست تعارف آمد نیامد دارد، شعرش را شروع کرد:
[
قلم به دست گرفتهام که ماجرا بنویسم
غریبوار پیامی به آشنا بنویسم
تصویر انسانی در ذهنم، مداحکسوتی است که در زیرزمین خانهی سیدمهدی شجاعی شعر محرم میخواند و مردم را میگریاند و البته خوب میخواند.
وسط شعر، انسانی یکدفعه گفت: ببخشید یک مصرع جاافتاده، بحر خراب شد و بعد مصرعش را خواند. رهبر دست به چانه داشت و بیاینکه برگردد و نگاه کند گفت: نه درست نشد. انسانی خندید و رهبر گفت: البته هرطور صلاح میدانید ولی وزن درست نیست. انسانی یکی دوبار آرام مصرعش را تکرار کرد بلکه درست بشود ولی نشد، مصرع را گذاشت و گذشت.
گزارشی از دیدار شعرای حوزه شعر مذهبی و آئینی با رهبر انقلاب1390/03/271390/03/25
لینک ثابت