[یکی از وجوهی که] انقلاب اسلامی را بکلّی با انقلابهای دیگر متفاوت میکند... حضور معنویّت در این انقلاب است. در انقلابهای کوچک و بزرگ قبلی، چه آن دو انقلاب فرانسه و روسیه و چه انقلابهای کوچکی که در این سالها اتّفاق افتاد در قرن بیستم و نوزدهم، معنویّت مفقود بود؛ جنبهی معنوی انسان که یکی از نیازهای اساسی انسان است، بکلّی مفقود بود و مغفولٌعنه بود و کسی به آن توجّه نداشت.1401/03/14
لینک ثابت
نگاه نظامهای کمونیستی [به کارگر] نگاه شعاری بود؛ اسمش این بود که نظام، نظام کارگری است؛ مثلاً فرض کنید... روسیهی زمان استالین یا خروشچف... اینها اسمشان نظام کارگری بود امّا رؤسا مثل سلاطین باستانی زندگی میکردند؛ اثری از حمایت از کارگر وجود نداشت؛ فشار روی کلّ جامعه، فشار روی طبقهی کارگر [بود]، در کتابهای خودشان هم اگر نگاه کنید، همین را میتوانید ببینید. در همین کتابهایی که نوشتند، چه کتابهای شرحِ حالی، چه کتابهای هنری و رمان و امثال اینها، کاملاً این معنا منعکس است؛ دفاع از کارگر و نگاه به کارگر، نگاه شعاری بود؛ شعار میدادند که نظام، نظام کارگری است.1401/02/19
لینک ثابت
امروز کشور از استقلال برخوردار است و این خواستهی عمومی این مردم در انقلاب بوده، یعنی واکنش ملّت ایران به دویست سال سلطهی بیگانگان بر این کشور است... تا قبل از انقلاب، حدود دویست سال قدرتهای سلطهگر بر این کشور مسلّط بودند و حکومتها زیر سایهی قدرتهای بیگانه حکومت میکردند. حکومت قاجار با تضمینِ دولتِ تزاریِ روسیه بر سرِ پا بود؛ یعنی در جنگهای ایران و روس، در قضیّهی ترکمانچای، عبّاسمیرزای قاجاری [از روسها] قول گرفت که حکومت در خاندان قاجار باقی بماند؛ یعنی خاندان قاجار زیر پرچم و ضمانت روسها زندگی میکردند. بعد انگلیسها آمدند، رضاخان را سر کار آوردند؛ همان انگلیسها محمّدرضا را سر کار آوردند؛ بعد در بیستوهشتم مرداد سال ۳۲ آمریکاییها وارد میدان شدند و محمّدرضا را تجدید سلطنت کردند؛ یعنی در طول این سالهای متمادی، حکومتهای ما را یا این قدرت یا آن قدرت میآورد و میبُرد. در یک برههای از زمان -قرارداد ۱۹۰۷- انگلیس و روس تزاری با هم توافق کردند، کشور ایران را بین خودشان تقسیم کردند؛ یک قسمت زیر سلطهی انگلیس، یک قسمت زیر سلطهی روس، یک قسمت کوچک هم این وسط مستقل؛ یعنی اینجور کشور در زیر سلطه بود؛ لذا خواست عمومی ملّت ایران این بود که از این حالت خارج بشود و استقلال پیدا کند.1397/01/01
لینک ثابت
یکی از مهمترین آفتهای همهی انقلابها ارتجاع است. ارتجاع یعنی چه؟ یعنی این حرکتی که انقلاب شروع کرده بود و ملّت داشتند در این مسیر با نیروی انقلابی و با سرعت حرکت میکردند، در یک جاهایی سست بشوند، بعد متوقّف بشوند، بعد برگردند؛ این ارتجاع است؛ ارتجاع یعنی برگشت. همهی انقلابهای بزرگ تاریخ که ما آنها را میشناسیم -مثل انقلاب فرانسه، مثل انقلاب روسیه و انقلابهایی که در کشورهای آفریقا و آمریکای لاتین و جاهای دیگر اتّفاق افتاد- تقریباً بدون استثنا در سالهای اوّل عمر خودشان به این بلیّه دچار شدند؛ اینکه چهل سال بگذرد و شعارهای انقلاب دست نخورد، تکان نخورد، در هیچکدام از این انقلابها وجود ندارد.1396/11/29
لینک ثابت
در جنگ جهانی، قدرتهای دنیا با همدیگر میجنگیدند، به ما هم ربطی نداشت منتها چون روسیه یک طرف ما و انگلیس در یک طرف ما، امکاناتی داشتند و پایگاهی داشتند، اینها ایران را به اختیار خودشان و بدون اینکه از کسی اجازه بگیرند، وسیلهی عبور سلاح از یک نقطه به یک نقطهی دیگر قرار دادند. این خطّ راهآهن سراسری -که اسمش سراسری بود که سراسری هم نیست- در آنوقت ساخته شد برای خاطر اهداف آنها؛ یعنی یک طرف خلیج فارس است، یک طرف شمال است که منطقهی شوروی است؛ انگلیس و شوروی باید با همدیگر وصل میشدند -که در این قضایا حرفهای فراوانی وجود دارد- منابع کشور و بازار کشور میشد مال اینها، متعلّق به اینها، یک کشوری بنشیند تا بیایند مسش را ببرند، فولادش را ببرند، آهنش را ببرند، امکانات گوناگونش را ببرند، نفتش را ببرند، گازش را ببرند با قیمت بخس، بعد هرچه خودشان ساختند که باید فروش برود، باید درآمد برایشان تولید بکند، آن را بفرستند در این کشور؛ بدون تعرفه، بدون گمرک، بدون هیچ مانع و رادعی آن کشور را بازار سودبخش محصولات خودشان قرار بدهند؛ این، آن چیزی بوده که در ایران قبل انقلاب اتّفاق افتاد.1395/07/28
لینک ثابت
نقشهی بلندمدت آمریکا برای منطقه به زیان همهی ملتها و کشورها بهویژه ایران و روسیه است و باید با هوشمندی و تعامل نزدیکتر، آن را خنثی کرد.1394/09/02
لینک ثابت
آمریکاییها در نقشهای بلندمدت، درصددند با تسلط بر سوریه و سپس گسترش کنترل خود بر منطقه، خلأ تاریخی تسلط نداشتن بر غرب آسیا را جبران کنند که این نقشه تهدیدی برای همهی ملتها و کشورها بهویژه روسیه و ایران است.1394/09/02
لینک ثابت
ما در منابع گاز، کشور دوم در دنیا هستیم؛ اول روسیه است، بعد ما.1391/01/01
لینک ثابت
وام داری پیشرفتهای هسته ای چین و هند وپاکستان و کره شمالی از کشورهای دیگر
این عقبماندگی[علمی] تاریخی و طولانی [خیلی كار دارد تا]جبران بشود. بخصوص كه ما تنها هستیم؛ ما تنها هستیم! كسی از نظام اسلامی و اندیشهی اسلامی حمایت نمیكند. این چینیها - كه الان شما مشاهده كردید و در جریان المپیك در پكن، یك گوشهای از توانائیهای فنی چینیها نشان داده شد و در واقع رو شد - خیلی پیشرفتهای خوبی دارند از لحاظ علمی؛ اما توجه داشته باشید، اینها در سال 1948 - كه چین جدید و چین كمونیست در آن سال تشكیل شده - هیچ چیز نداشتند! ولیكن شوروی - یك حكومت باسابقهتر از لحاظ ایدئولوژی، و با سابقهی بسیار بیشتر از لحاظ پیشرفتهای علمی و فنی - هر چه داشت در اختیار چین قرار داد؛ زمان استالین هم بود. وجود یك كشور عظیم مثل چین - البته آن وقت جمعیتش مثل حالا نبود؛ اما بالاخره كشور بزرگ، پهناور و پرجمعیتی بود - در كنار كشور بزرگ شوروی و در قلب آسیا، برای شوروی كمونیستیِ آن روز خیلی باارزش بود. هر چه داشتند، در اختیار چینیها گذاشتند؛ حتّی انرژی هستهای را. انرژی هستهای را جوانهای ما خودشان به دست آوردند. چینیها انرژی هستهای را مثل یك هدیهای از روسها گرفتند؛ كمااینكه به كرهی شمالی هم دادند؛ هم چینیها دادند، هم روسها دادند. ببینید پیشرفتهای كشورهائی مثل چین، به بركت حمایتهای فوقالعاده و استثنائی كشورهای دیگر بود. هند هم همینجور است؛ البته از جهات دیگری. آن وقتی كه بین روسیه و چین اختلاف به وجود آمد - میدانید دیگر، تا چند ده سال متمادی بعد از دورهی استالین، بین این دو كشور بزرگ كمونیستی اختلاف شدید و عمیقی بود؛ مثل اختلاف شرق و غرب و شاید هم یك خرده تندتر - این اختلاف موجب شد كه روسها آمدند به كمك هندیها كه همسایهی چین بود؛ چینیها هم رفتند به كمك پاكستان كه رقیب هند بود! یعنی عوامل سیاسی در یارگیریها تأثیر گذاشت. آن وقت چینیها انرژی هستهای را دادند به پاكستان؛ روسها هم انرژی هستهای و بسیاری از پیشرفتها را دادند به هند. یعنی هم هند، هم پاكستان، دستاوردهایشان را از دیگران گرفتند.
من هر چه نگاه میكنم، میبینم هیچ كشوری از این كشورهائی كه در زمینههای مختلف چنین پیشرفتهائی پیدا كردهاند، مثل كشور ما نیست! ما مظلومانه، تنها و در بین این همه دشمنیها - در حالی كه هم شرقِ كمونیستی و هم غربِ سرمایهداری با ما به جد دشمن بودند؛ اروپا هم كه مایل بود یك نقش مثلاً میانهای ایفا كند، هیچگونه كمكی به ما نكرد، بلكه ضربه هم زد - این جوانهای باهوش و زیرك و احیاناً بسیار زبل از میان ملت ما، توانستند این نهالها را رشد بدهند و به ثمر برسانند.1387/06/05
لینک ثابت
این چینیها... خیلی پیشرفتهای خوبی دارند از لحاظ علمی؛ اما توجه داشته باشید، اینها در سال ۱۹۴۸ - که چین جدید و چین کمونیست در آن سال تشکیل شده - هیچ چیز نداشتند! ولیکن شوروی - یک حکومت باسابقهتر از لحاظ ایدئولوژی، و با سابقهی بسیار بیشتر از لحاظ پیشرفتهای علمی و فنی - هر چه داشت در اختیار چین قرار داد؛ زمان استالین هم بود. وجود یک کشور عظیم مثل چین - البته آن وقت جمعیتش مثل حالا نبود؛ اما بالاخره کشور بزرگ، پهناور و پرجمعیتی بود - در کنار کشور بزرگ شوروی و در قلب آسیا، برای شوروی کمونیستىِ آن روز خیلی باارزش بود. هر چه داشتند، در اختیار چینیها گذاشتند؛ حتّی انرژی هستهای را. انرژی هستهای را جوانهای ما خودشان به دست آوردند. چینیها انرژی هستهای را مثل یک هدیهای از روسها گرفتند؛ کمااینکه به کرهی شمالی هم دادند؛ هم چینیها دادند، هم روسها دادند. ببینید پیشرفتهای کشورهائی مثل چین، به برکت حمایتهای فوقالعاده و استثنائی کشورهای دیگر بود. هند هم همینجور است؛ البته از جهات دیگری. آن وقتی که بین روسیه و چین اختلاف به وجود آمد - میدانید دیگر، تا چند ده سال متمادی بعد از دورهی استالین، بین این دو کشور بزرگ کمونیستی اختلاف شدید و عمیقی بود؛ مثل اختلاف شرق و غرب و شاید هم یک خرده تندتر - این اختلاف موجب شد که روسها آمدند به کمک هندیها که همسایهی چین بود؛ چینیها هم رفتند به کمک پاکستان که رقیب هند بود! یعنی عوامل سیاسی در یارگیریها تأثیر گذاشت. آن وقت چینیها انرژی هستهای را دادند به پاکستان؛ روسها هم انرژی هستهای و بسیاری از پیشرفتها را دادند به هند. یعنی هم هند، هم پاکستان، دستاوردهایشان را از دیگران گرفتند.1387/06/05
لینک ثابت
همانگونه که وجود ایران مستقل به نفع روسیه است، وجود روسیهی مقتدر هم به نفع ایران است.1386/07/24
لینک ثابت
دنیای سیاست -بعد از چالشها و زیر و رو شدنهای فراوان- تبدیل شد به دنیای سلطه؛ یعنی تقسیم دنیا به سلطهگر و سلطهپذیر. چند کشور سلطهگر و بقیهی کشورها سلطهپذیرند؛ در کشورهای سلطهگر هم آحاد مردم سلطهپذیر و فقط یک عدهی معدودی سلطهگرند. یعنی هرم دنیا ناگهان از سطح وسیع قاعده، با یک حرکت تند و تیز به رأس کوچکی میرسد که دارد بر همهی دنیا حکومت میکند؛ این دنیای سلطه است. بعد از فروریختنِ شوروی، دنیای سلطه باز هم دامنهاش تنگتر شده؛ یعنی این رأس، به شکلی در انحصار یک دولت و یک قدرت درآمده و او امریکاست. امریکا هم قانع نیست؛ روسیه هم که در مقابل امریکا کوتاه آمد، باز امریکا قانع نیست و دارد همینطور پیشروی میکند؛ الان استقرار سامانههای موشکی در قلمرو ناتو -در اروپا- را ببینید، این یکی از آن کارهاست؛ یا حضور امریکا در قفقاز را ببینید؛ قفقاز یک روزی حیات خلوت روسها بوده! امریکا همینطور دارد روسیه را هم محاصره میکند.1386/02/31
لینک ثابت
روابط ما با کشورهای گوناگون این منطقه و آسیا و مناطق دیگرِ جهان، روابط دوستانه است. آنها حق ایران، نقش ایران، تأثیر ایران را میدانند و برای آن اهمیت قائلند. روابط ما با روسیه هم روابط خوبی است. روسها بخوبی میدانند که اگر در ایران یک دولت طرفدار امریکا بر سر کار بود، چه به روز آنها می آمد. ما منافع مشترکی با آنها داریم؛ در آسیای میانه، در خاورمیانه و در خود این منطقه منافع مشترکی با آنها داریم. ما با دنیا مشکلی نداریم. ما هیچ تهدیدی برای دنیا نیستیم و این را همهی دنیا میدانند.1385/03/14
لینک ثابت
دورهی سختی برای یک کشور - چه سختی جنگ باشد، چه سختی اقتصادی باشد، چه فشارهای گوناگون سیاسی باشد - دورهی نشان دادن ظرفیتهاست؛ که این ملت چقدر ظرفیت دارد، چقدر قابلیت اظهار وجود دارد، چقدر لیاقت بقا دارد. لذا بهترین آثار هنری هم که انسان نگاه میکند، یا بخشهای زیبای بهترین آثار هنری، مربوط به همین دورههای این کشورهاست. شما به آثار داستانیی که وجود دارد، اگر نگاه کنید، شیرینترین و هنرمندانهترین نوشتههای هنری و رمانهای بزرگ مربوط به بخشهایی است که ملتی دارد کار بزرگی از این قبیل انجام میدهد. «جنگ و صلح» تولستوی مربوط به مقاومت عجیب مردم روسیه است در مقابل حملهی ناپلئون و حرکت عظیمی که مردم مسکو انجام دادند برای ناکام کردن ناپلئون. تولستوی کتابهای دیگری هم دارد، اما به نظر من این کتاب برجستگی اش به خاطر این است که کاملاً بر محور روح دفاع مردم روسیه است. همینطور است بسیاری از کتابهای دیگری که یا در مورد انقلاب شوروی نوشته شده [است].1384/06/31
لینک ثابت
چند سال قبل، از یک نویسنده ی قوىِ فرانسوی رمانی خواندم به نام «خانواده ی تیبو». البته آن نویسنده، معروف نیست؛ اما این رمان خیلی قوی است. معمولاً رمان های بزرگ و قوىِ فرانسوی ها و روس ها و دیگر کشورهایی که رمان های بزرگ از آن جاها منتشر شده، تصویر هنرمندانه ی واقعیت های زندگی است. شما کتابهای بالزاک یا ویکتورهوگو یا نویسندگان روسی را ببینید؛ اینها تصویر هنرمندانه یی است از واقعیت هایی که در متن جامعه جریان دارد. این کتاب هم همین طور است. در آن جا، مجموعه های چپ و سوسیالیست در فرانسه و آلمان و اتریش و سوئیس چقدر تلاش کردند برای این که بتوانند جلوی جنگ جهانی اول را - که استشمام می کردند جنگی دارد راه می افتد - بگیرند؛ اما نتوانستند و همه ی این تلاش ها هدر رفت. تلاش آنها برای ایجاد حاکمیت سوسیالیستی بود. بعد از اندکی، این حاکمیت در روسیه ی تزاری به وجود آمد؛ آن هم شد یک تجربه ی ناموفق دیگر برای این حرکت غربی. تجربه ی شوروی هم تجربه ی غربی هاست؛ متعلق به شرق نیست. درست است که در بلوک بندی می گفتند شرق و غرب، اما آن هم متعلق به اروپاست؛ آن هم برآمده ی از افکار اروپایی ها و از تفکر مارکس و انگلس است؛ یعنی یک تجربهی ناموفق.1384/02/19
لینک ثابت
کسانی که تاریخ انقلابهای دنیا را خواندهاند، میدانند که انقلابها در کشورهایی که انقلابهای بزرگ در آنها بهوجود آمد، چه فجایعی ایجاد کرد. همه آن انقلابها یا بیشترین و مهمترین آنها هم به دیکتاتوریهای سیاه منتهی شدند. انقلاب فرانسه در دو قرن قبل، انقلاب روسیه شوروی در یک قرن قبل و انقلابهایی که به شکل کودتا و امثال آن بهوجود آمدند، حقوق مردم را پایمال کردند، دمکراسیها را متوقّف کرده و آرای مردم را بهکلّی نادیده گرفتند.1381/10/19
لینک ثابت