عبرتهای انقلاب / درسهای انقلاب
خدا را شکرگزاریم که جوانان مؤمن و انقلابی این کشور، در لشکرهایی از این قبیل، حجّتی شدند بر بسیاری از دیرباوران که تصوّر میکردند در دوران آغشته به فساد و آلوده به گرفتاریهای مادّی که جوانان دنیا به صدها ابتلای روحی و جسمی و عاطفی و عصبی و فسادهای مختلف گرفتار هستند نمیشود جوان یا مجموعهای از جوانان، با دل نورانی، با روح آزاد و با ایمان قوی، راهی را بپیمایند که برای انسانهای دیگر اسوه باشد و غیر جوانان به آنها اقتدا کنند و از آنها درس بگیرند. بحمد اللّه جوانان ما و امثال شما، در این لشکرهای پُرافتخار و نورانی، این حقیقت را ثابت کردید که همچنان که دین خدا همیشه زنده است، گوهر انسانیت هم که خلق بزرگ الهی است همیشه زنده است و در شرایط مختلفی، انسانهای مصفّا و نورانی و پاک و برجسته و برگزیده، میتوانند پرورش پیدا کنند و دیگران را به این راه بکشانند و حجّت بر دیگران شوند.۱۳۷۷/۰۷/۲۶
لینک ثابت
همانطور که آقای خاتمی فرمودند، انتخاب این هفته و این مناسبت برای دولت، معنادار است و معنای آن هم همین است که این دولت بر روی این پایههای مستحکم و استوارِ ایثار و فداکاری و اخلاص بنا شده و ملت عزیز ایران در تاریخ پُرماجرای انقلاب، چنین شخصیتهایی را در مسند خدمت به خود مشاهده کرده است. انسانهای پُرشور و با ایثار و بااخلاص و بیتوجّه به دستاورد شخصی از خدمت خودشان، در تاریخ این انقلاب پُرشکوه وجود داشتهاند؛ هم در رأس دولت مثل این دو بزرگوار و هم در سایر بخشها، مثل شهید «عراقی» که ایشان هم در همین روزها ذکر یادشان تکرار میشود، و همچنین شهید «لاجوردی» که دیروز به شهادت رسیدند. این سیّدِ بزرگوار هم، در نوع همان مردان با ایثار مثل شهید رجایی و آن نوع انسانهای فداکار بود؛ چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب. اینها برای ما درس است. این یک جریان است که بحمد اللّه امروز هم دولت جمهوری اسلامی و مسئولان، در همین مجرا و در همین مسیر حرکت میکنند.۱۳۷۷/۰۶/۰۲
لینک ثابت
نکتهی قابل توجّهی هم به مناسبت هفدهم شهریور عرض کنم، که این روزها، روزهای ماندگاری در تاریخ ماست. من از روز هفدهم شهریور سال ۱۳۵۷ خاطرهای در ذهن دارم. قبل از آنکه این حادثهی خونبار در تهران اتّفاق بیفتد، سیاست رژیم ستمشاهی به دنبال این بود که مبارزان و به تبع آن ملت ایران را، به تندرو و کندرو، افراطی و معتدل تقسیم کند. این، نکتهی خیلی قابل توجّهی است که امروز مثل آیینهای، همهی عبرتها را به ما درس میدهد. کسی که روزنامههای آن وقت و اظهارات مسئولان رژیم ستمشاهی را مطالعه میکرد، میفهمید که اینها میخواهند کسانی را که در مقابل آنها هستند و مبارزه میکنند، از هم جدا کنند. عدّهای را که طرفداران و علاقهمندان مخلص امام بودند و راه امام را علناً اظهار میکردند، به عنوان تندرو و افراطی و متعصّب معرفی میکردند. در مقابل اینها هم، بعضی از کسانی را که علاقهمند به مبارزه بودند، ولی خیلی جدّی در آن راه نبودند، یا جدّی بودند، ولی دستگاه آنطور خیال میکرد اینها جدیّتی ندارند، به عنوان افرادی که معتدلند و با اینها میشود مذاکره و صحبت کرد، معرفی میکردند. من در آن روز این احساس خطر را کردم. آن زمان من در جیرفت تبعید بودم. شاید روز چهاردهم یا پانزدهم شهریور بود. به یکی از آقایان معروف که در قم بود، نامهای نوشتم و این سیاست رژیم را برای آن آقا تشریح کردم و گفتم اینها با این تدبیرِ خباثتآمیز میخواهند بهانهای برای سختگیری بر مخلصان و عشّاق امام بزرگوار به دست آورند و شما را بدون اینکه خودتان بخواهید، در مقابل آنها قرار دهند. این نامه را نوشته بودم؛ اما هنوز نفرستاده بودم. روز شنبه هجدهم شهریور بود که رادیو و روزنامهها، خبر کشتار هفدهی شهریور را پخش کردند. فردای آن روز، ما در جیرفت از این قضیه مطّلع شدیم. من برداشتم در حاشیهی آن نامه برای آن آقا نوشتم که: «باش تا صبح دولتش بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است». آن نامه را به وسیلهی مسافر، برای آن آقای محترم فرستادم. آنها شروع کردند سختگیریها را علیه مبارزان و انقلابیون حقیقی راه انداختن که نمونهاش کشتار هفدهم شهریور بود.۱۳۷۶/۰۶/۱۹
لینک ثابت
بزرگترین گناه سردمداران و سلاطین و حکّام فاسد در جوامع بشری و در گذشتهی ایران عزیز ما این بوده است که مردم را از این حقیقت بیگانه نگهداشتند و آنها را به سمت کار و تلاش و فداکاری و ایثار سوق ندادند. بزرگترین افتخار انقلاب اسلامی آن است که این درس را به مردم داد، این راه را در مقابل مردم باز کرد و امام راحل و بزرگوار آن رهبر عظیمالشّأن استثنایی بینظیر زمان ما بزرگترین افتخارش این بود که خود در این راه پیشقدم بوده و حرکت کرده است. ننشست که به دیگران بگوید شما بکنید. خودش در پیشاپیش حرکت عمومی ملت ایران و جلوتر از همه راه افتاد. شما عزیزان، محصول چنین فضای مبارکی هستید.۱۳۷۶/۰۵/۲۹
لینک ثابت
شما جوانان- بخصوص- باید روی این نکته توجّه کنید و در نوشتههای مورّخین و گزارشگران مسائل ایران، باید این نکته بیاید؛ که متأسفانه خیلی کمرنگ است یا نیست. آن نکته این است که در جنگ بینالملل اوّل، نمایندگان دو، سه کشور از کشورهای مسیحیِ دنیا، در این حولوحوش حضورِ ضعیفی داشتند. نمایندگان روسها، انگلیسیها و آمریکاییها هم در این استان حضور داشتند. به چه اسمی؟ به اسم معلّم، به اسم پزشک و از این قبیل. درست توجّه کنید! بااینکه این کشورها در سیاستهای مختلف، به شدّت با یکدیگر معارضه و دشمنی داشتند، امّا در این نقطهی از دنیا، ناگهان به فکر افتادند که به کمک یکدیگر، یک پایگاه استعماری به مرکزیّت همین منطقهی ارومیه و خوی و ماکو و به وجود آورند. یعنی شبیه آن چیزی که بعدها در فلسطین اشغالی به وجود آمد. منتها آنجا به اسم یهودیگری، اینجا به اسم مسیحیّت!
مردم این استان سالهای متمادی، در کنار جمعی از هم میهنان مسیحی ما زندگی میکردند؛ امروز هم زندگی میکنند؛ در آینده هم زندگی خواهند کرد- مثل برادر و خویشاوند- باهم هیچ مشکلی هم، نه آن روز داشتند، نه امروز دارند و نه در آینده خواهند داشت. یعنی در این استان، تعدادی از هم میهنان ایرانی ما، از آشوری و ارمنی و مسیحیان کاتولیک و پروتستان، حضور دارند؛ آن روز هم بودند. مسلمانان هم با آنها دوستانه، آنها هم با مسلمانان برادرانه و دوستانه رفتار میکردند. بین آنها هیچ مشکلی وجود نداشت. امّا نکتهی عبرتآموز این است که نمایندگان کشورهای خارجی و استعمارگر، چون دیدند تعدادی مسیحی در این استان وجود دارد، به طمع افتادند که شاید بتوانند با تحریکات مذهبی و فرقهای و دینی، پایگاهی از مسیحیت در این بخشِ از ایران به وجود آورند و این بخش را از ایران جدا کنند.۱۳۷۵/۰۶/۲۷
لینک ثابت
یکی از جهادها هم «جهاد فکری» است. چون دشمن ممکن است ما را غافل کند، فکر ما را منحرف سازد و دچار خطا و اشتباهمان گرداند؛ هرکس که در راه روشنگریِ فکر مردم، تلاشی بکند، از انحرافی جلوگیری نماید و مانع سوءفهمی شود، از آنجا که در مقابله با دشمن است، تلاشش «جهاد» نامیده میشود. آن هم جهادی که شاید امروز، مهمّ محسوب میشود. پس، کشور ما امروز کانون جهاد است و از این جهت هیچ نگرانیای هم نداریم. الحمد للّه مسئولین کشور خوبند. امروز در رأس کشور، شخصیتهای مؤمن، مجاهد، آگاه و صمیمی قرار دارند. امروز شخصیتی مثل رئیسجمهور ما- آقای هاشمی رفسنجانی- که یک شخصیت مجاهد و مبارز است و عمرش را هم در جهاد گذرانده، شب و روز جهاد میکند. مسئولین دیگر، در بخشهای مختلف- مجلس، قوّهی قضائیّه، نیروهای مسلّح، آحاد مردم- همه و همه در جهادند و مملکت، مملکتِ جهاد فی سبیل الله است. از این جهت، بنده که بیشترِ سنگینی بارم این است که نگاه کنم ببینم کجا شعلهی جهاد در حال فروکش کردن است و به کمک پروردگار نگذارم؛ ببینم کجا اشتباه کاری میشود، جلوش را بگیرم- مسئولیت اصلی حقیر، همینهاست- از وجود جهاد در وضع کنونی کشور، نگران نیستم. این را شما بدانید! منتها، نکتهای بلیغ در قرآن است که ما را به فکر میاندازد. قرآن به ما میگوید: نگاه کنید و از گذشتهی تاریخ، درس بگیرید. حال ممکن است بعضی بنشینند و فلسفهبافی کنند که «گذشته، برای امروز نمیتواند سرمشق باشد.» شنیدهام که از این حرفها میزنند و البته، برف، انبار میکنند! به خیال خودشان، میخواهند با شیوههای فلسفی، مسائلی را مطرح کنند. کاری به کار آنها نداریم. قرآن که صادق مصدِّق است، ما را به عبرت گرفتن از تاریخ دعوت میکند. عبرت گرفتن از تاریخ، یعنی همین نگرانیای که الآن عرض کردم. چون در تاریخ چیزی هست که اگر بخواهیم از آن عبرت بگیریم، باید دغدغه داشته باشیم. این دغدغه، مربوط به آینده است. چرا و برای چه، دغدغه؟ مگر چه اتّفاقی افتاده است؟۱۳۷۵/۰۳/۲۰
لینک ثابت
امروز هفده سال از پیروزی انقلاب میگذرد. کاری که دشمنان ما در طول این هفده سال، علیه انقلاب و نظام میتوانستند بکنند و نکردند، کدام است؟! دشمنان ما، هر کاری که ممکن بوده است کردهاند. اگر هم به بعضی از کارها دست نزدند، به دلیل فقدان تواناییشان در انجام آنها بود. یا ضرورتهای جهانی ایجاب نمیکرد و یا با مشکلات افکار عمومی و ترس مواجه بودند. با این حال، هر کاری میتوانستند با این ملت بکنند، کردند. امروز که نگاه کنید، میبینید بحمد اللّه ما در میدان سازندگی و در میدان سیاست بینالمللی جلو هستیم. در همین قضایای چند روز اخیر و افتتاح خط آهن مشهد- سرخس، دیدید که همه آمدند و تعریف کردند. کارهایی چنین را، چه کسی کرد و میکند؟ آیا عواملی جز دین و استقلال، قادر به انجام چنین کارهایی هست؟! ملت ایران، در وقتی این کارها را به سامان رسانده که امریکا و متّحدین امریکا با او دشمن بودهاند. بعضی، چنین وانمود میکنند که اگر کشوری با امریکا قهر باشد، دیگر نمیتواند در مسیر سازندگی گام بردارد و کاری صورت دهد. پس، کارهایی که ما کردیم چیست؟! ما در دورهی قهر با امریکا، این کارها را کردیم. همهی این پیشرفتها در زمانی حاصل شد که امریکا به خون ما تشنه بود. خیلی از این کارهای سازنده، زمانی انجام شد که متّحدین امریکا- بعضی در اروپا، بعضی در آسیا و بعضی در آفریقا- علیه ما خنجر کشیده بودند. آنها گاه از روبهرو و گاه از پشت، به ما خنجر هم زدند. درعینحال، این همه کار سازنده کردیم. پس، بدانند و عبرت بگیرند. خیال نکنند که ساختن این کشور و پیشرفت آن، متوقّف به این است که ما به درِ خانهی دشمنان خدا- امریکا و غیر امریکا- برویم؛ نه. اگر به درِ خانهی آنها رفته بودیم، این مقدار پیشرفت عاید نشده بود. کمااینکه در دوران رژیم شاه، دیدید که این کشور، آنی را هم که داشت از دست داد! کشاورزی داشت، از دست داد! صنعت نداشت، به دست هم نیاورد! یک مونتاژ دروغین غلطی را در این کشور به وجود آوردند و نامش را «صنعت» گذاشتند که در واقع صنعت نبود. در آن زمان، البته انواع و اقسام فساد و فحشا و منکر را وارد کردند. انواع و اقسام مشروبات الکلی و انواع و اقسام کابارهها و انواع و اقسام تفریحهای ناسالم را وارد کردند.۱۳۷۵/۰۲/۲۶
لینک ثابت
باید ملت ایران و شما جوانان مؤمن و کسانی که در مقابل تحمیلات دشمنان قدرتمند، طعم عزّت را چشیدهاند و میدانند عزّتِ یک ملت یعنی چه، در تمام شرایط به دشمن حالی کنند که از مواضع اسلامی و مواضعی که انقلاب به آنان آموخته است، یک سرسوزن عقب نخواهند نشست. شما جوانان مؤمن و پاسداران عزیز و مجرّبین میدانهای نبرد و کسانی که فضای شهادت و جهاد را لمس کردهاید- بلکه آن را به وجود آوردهاید- در این مرحله، نقش بسیار مهمّی را میتوانید بر عهده بگیرید. شما باید رفتار و گفتار و تظاهر و اعلان و دل و باطنتان سرشار از ایستادگی و اقتداری باشد که امام بزرگوار ما مظهر آن بود و استقلال و آزادی ایران از بند قدرتهای تجاوزگر، ثمرهی شیرین آن است و إن شاء اللّه پیشرفت و رشد پیدرپی این کشور، ثمرات بعدی آن خواهد بود و آزادی ملتهای دیگر را که از تجربیّات این کشور درس خواهند گرفت، به دنبال خواهد داشت.۱۳۷۴/۱۰/۰۵
لینک ثابت
در بارهی هفتهی دفاع مقدّس- که در آستانهی آن هستیم- لازم میدانم مطلبی را مطرح کنم و آن این است که اسلام پیروان خود را به عبرت گرفتن عادت میدهد. در قرآن آیات متعدّدی این نکته را متذکر میشوند: «انّ فی ذلک لعبرة»، «فاعتبروا یا اولی الابصار» و ... این یک درس زندگی است و فقط به معنای این نیست که انسان بتواند با این درس، معاش خود و حیات چند روزه را اصلاح کند و سامان بخشد. درس زندگی یعنی انسان بتواند با این درس هم حیاتِ این نشأه و هم- بالاتر از آن- حیات نشأهی بعد را آباد کند؛ چون اصل آنجاست. تا چشم بر هم بزنید، همه چیز تمام شده است. مهم آن نشأه است که از لحظهی وفات و خروج از این عالم تا قیام قیامت، انسان دچار آن است و زندگی توأم باسعادت یا شقاوت و خوشی یا ناخوشی را مشاهده میکند. انسان برای خوشیِ یک لحظهی این دنیا چقدر زحمت میکشد؟ باید برای خوشی ابد خیلی تلاش کند. همهی اینها با «عبرت» قابل تأمین است و به همین خاطر در قرآن این همه تأکید شده است که عبرت بگیرید.
این جملهی نهج البلاغه خیلی مهمّ است که: «انّ من صرّحت له العبَر عمّا بین یدیه من المَثُلات»؛ هرکه بتواند رنجها و بلاها و حوادث و سختیها را به چشم عبرت ببیند: «حجزته التّقوی عن تقحم الشُّبهات»؛ آن قدر از بدی و زشتی و چیزهایی که انسان را دچار بدبختی و نابسامانی میکند، رویگردان میشود که حتّی از شبهههای آن هم اجتناب خواهد کرد؛ چه رسد به خود آن.
این جنگ هشتساله با مقدّمات و مؤخّراتش که تا امروز هم ادامه دارد، یکی از آن صحنههای عبرت است. به این صحنهی عبرت نگاه کنیم. قبل از انقلاب، زندگی مردم ایران هم خودش یک صحنهی عبرت بود که آن صحنه امروز هم در نقاطی از دنیا وجود دارد: حکومتهایی فاسد، مردمی گرفتار، دنیا و آخرتی فنا شده، دستی گشاده از سوی دشمنان و بدخواهان و لاشخورهای بینالمللی در زندگی یک ملت و آفاقی بسته و تیره و تار برای انسانهایی که در آنجا زندگی میکنند و نه دنیا دارند و نه آخرت! قبل از انقلاب وضعیت ما اینگونه بود و امروز هم در دنیا بعضی از کشورها اینطورند. از آن عبرت، ملت ایران خوب استفاده کرد. یکی از این استفادهها، همان ایستادگی در میدان جنگ هشتساله بود.
امام بزرگوار ما- که تا ابدالآباد نور و رحمت الهی بر روح مطهّر او در حال فیضان باشد- مکرر در طول این سالها میفرمود: «دشمن میخواهد ایران را به قهقرا برگرداند و همان جایی ببرد که ملت ما حرکت خود را آغاز کرده است و او را در همان حصار گذشته نگه دارد و به منابع و معادن و خیرات و برکات و نیروهای انسانی کشور دست باز کند و برای خود و نوکرانش پول و لذّت و ثروت جمعآوری کند و ملت ایران را در سیاهچال بدبختیای که زندگی میکرد، رها کند». مردم سخنان ارزشمند امام را باور کردند و جوانان هم حقیقت را فهمیدند؛ لذا حماسهی آن هشت سال پدید آمد. امروز شما و همهی مردم ایران- و بلکه ملتهای دیگر- بایستی از آن حماسه درس بگیرید.
در این هشت سال خیلی کارها شد که هنوز عشری از اعشار تلاشهای دهسالهی جوانان و ملت ما و مادران و پدران و خیرخواهان این امّت به سلک نگارش در نیامده است و هنوز از آن تلاشهای بسیار، عدّهای خبر ندارند. من به جوانان امروز- بخصوص نوجوانان- مؤکّداً توصیه میکنم کتابهایی را که شرح و گزارش گوشهای از جنگ هشتساله است، قدر بدانند و آنها را بخوانند؛ زیرا حقایق زیادی در آن کتابها بازگو شده است. همین خاطراتی که جوانان مینویسند و گزارشهایی که از آن روزها میدهند؛ خواندنی و عبرتآموز است.
آنچه که هنوز بیان نشده، به مراتب بیشتر از آن چیزی است که تاکنون بیان شده است. خیلی کارها انجام گرفت؛ لیکن یک جمعبندی وجود دارد که جلوِ چشم همه و مایهی عبرت است. یکی از این جمعبندیها- که بارها هم گفته شده ولی هرچه بیشتر تکرار شود بهتر است- این است که در برههای از زمان، تمام قدرتهای سرپایِ دنیا تقریباً علیه ایران اسلامی دست به هم دادند. هرچند در ظاهر فقط یک ارتش عراق بود که با ما میجنگید؛ اما کارشناسان و جاسوسان و ماهوارهها و سلاحهای امریکایی و اروپایی بلوک شرق (شوروی آن روز و کشورهای اروپای شرقی) و نیز پول دولتهای اطراف خلیج فارس و نیروهای کارشناس غیر عرب- که بعضی گفتهاند اسرائیلیها هم در میانشان بودهاند، ولی من چون یقین ندارم نمیخواهم بگویم- دست به هم داده بودند و از عراق جانبداری میکردند. علاوه بر اینها شما میدانید در جبهه قرار داشتن فقط به این معنا نیست که انسان با دشمن گلاویز شود؛ در صورتی که فراهم کردن زمینهی نبردِ آسانتر برای طرف مقابل، کمک زیادی به او میکند. مثلًا دو نفر که باهم کُشتی میگیرند، اگر عدّهای یک کشتیگیر را تشویق کردند و برایش امکانات تدارک دیدند و کار یادش دادند و زیر پایش را صاف و لباسش را مرتّب کردند و اگر افتاد زیر بغلش را گرفتند؛ همهی آنها در کُشتی داخلند. جنگ عراق با ما شبیه چنین صحنهای بود.
کسانی که سرپا بودند، در جبههی ارتش عراق قرار گرفتند؛ برای اینکه اگر بتوانند بخشی از ایران را جدا کنند و یا نیروهایشان را تا مرکز کشور ما برسانند- صریحاً گفتند که این کار را خواهیم کرد!- و یا منابع نفتی ایران را در جنوب کشور و خلیج فارس تصرّف کنند و یا فشار اقتصادی را طوری بر ملت ما وارد کنند که طاقت خود را از دست بدهد. خلاصه اینکه با ده راه و از ده جهت کاری کنند که حکومت اسلام و قرآن سرنگون شود. این هدف آنها بود. یک روز و دو روز هم این کار انجام نگرفت؛ بلکه هشت سال طول کشید و با همین شدّت و یکپارچگی جناحهای مختلف، علیه نظام اسلامی تلاش کردند.
نتیجهی همهی اتّحادشان این شد که نه یک وجب از خاک ایران را توانستند جدا کنند و نه توانستند نظام انقلابی را تضعیف نمایند و نه توانستند بخشی از منابع ایران را بگیرند و نه توانستند ایران اسلامی را دچار اضطراب فکری و عقیدتی کنند؛ بلکه به عکس، ایران مستحکمتر، حکومت ثابتتر، مردم علاقهمندتر و افکار دارای رشد بیشتر شد و همه چیز صددرصد در جهت خلاف میل و ارادهی دشمن پیش رفت. این یک عبرت و تجربه است. چه دلیلی دارید که اگر در یک برههی دیگر از زمان بازهم همان امریکا و اروپا و ناتو و همان مرتجعان، دست به دست هم بدهند، نتیجهای غیر از این به دست نیاید؟ چرا بعضی کسان دائماً سعی میکنند دشمن را بزرگ کنند و نیروهای عظیمِ جوشان و خروشان انقلاب را کوچک جلوه دهند؟!۱۳۷۴/۰۶/۲۹
لینک ثابت
عبرتهای انقلاب, دفاع مقدس, عبرت
اين جنگ هشتساله با مقدمات و موخراتش كه تا امروز هم ادامه دارد، يكى از آن صحنههاى عبرت است.۱۳۷۴/۰۶/۲۹
لینک ثابت
پیام دیگر انقلاب، «عدالت» است. در دنیا هرجا که ندای عدالتخواهی بلند شده است، این انقلابْ آنجا را با خود و از خود و متناسب با خود یافته است و با حقجویان و عدالتخواهان عالم، همراهی کرده است. بسیاری از عدالتخواهان، آزادیخواهان و مبارزان با ظلم و تبعیض در شرق و غرب و قارّههای پنجگانهی عالم، میگویند «ما از انقلاب شما این درس را آموختیم» و راست میگویند. این هم یک پیام است؛ پیام عدالتخواهی. پیام بزرگ و مهمِّ انقلابِ ما برای امّت اسلامی و جوامع و ملتهای مسلمان، عبارت از «احیای هویّت اسلامی، بازگشت به اسلام، بیداری مسلمانان و بازگشت به نهضت اسلامی» است. این، پیام بزرگ انقلاب ما به ملتهای مسلمان است که امام و پیشوای بزرگ این راه و معلّم بزرگ این خطّ و مکتب بود.۱۳۷۴/۰۳/۱۴
لینک ثابت
دشمن که میگوید «انقلاب به وسیله انقلابیّون صادر میشود»، اشتباه و غلط مضاعف میکند. دوبار غلط میکنند. اشتباه اوّل آنها اینجاست که نظام جمهوری اسلامی، در صدد صادر کردن هیچچیز نیست. نظام جمهوری اسلامی دارای حقیقتی است که همان انقلاب است. این ملت، حقیقتِ انقلاب را به وجود آورد و نظام جمهوری اسلامی، تجسّم انقلاب است. اشتباه دوم این است که تفکّر انقلاب و پیام انقلاب که پیام آزادی و بیداری است، احتیاج به صادر کردن ندارد. مگر لازم است کسی این مفاهیم را صادر کند؟! خوب؛ یک حرف و حقیقتی است که ملتها از آن بیخبرند. وقتی مواجه شدند و تجربهی موفّق جمهوری اسلامی را دیدند، قهراً درس میگیرند. لازم نیست به ملتها گفته شود که «شما هم بیایید اینطور عمل کنید.» ملتها، نظام جمهوری اسلامی، انقلاب، موفّقیتهای این ملت و عزّت ایران و اسلام را میبینند و درس میگیرند. امروز بیداری اسلامی در کشورهای گوناگون و بیداری روح معنویّت در سرتاسر جهان، مرهون انقلاب اسلامی است.۱۳۷۴/۰۳/۱۴
لینک ثابت
ملت ایران بداند: امروز بزرگترین تلاشها و جهادها در سطح جهان که از نظر خدای متعال در جهت تحکیم اسلام و پیام اسلام است، این است که ایرانِ اسلامی آباد و برکاتش آشکار شود. باید زندگی در این کشورْ مایهی رشک ملتهای دیگر شود، تا بخواهند از آن درس بگیرند. این، عاملی است که دشمن را محکوم میکند. دشمن میخواهد وانمود کند که اگر کشور و ملتی به آغوش اسلام پناه برد، باید در فقر زندگی کند، از پیشرفتهای علمی محروم بماند و نتواند خود را اداره کند. ملت ایران! شما در طول این شانزده سال- از اوّل انقلاب تا امروز- با این خواست دشمن جنگیده و مبارزه کردهاید. شما ملت بزرگ، عزیز، هوشیار و توانا، کاری کردید که کشور شما که در آغوش و زیرِ پرچمِ اسلام زندگی میکند، بتواند برای کشورهای دیگر الگو باشد. شما ملت ایران برای بازسازی این کشور خیلی زحمت کشیدید. هشت سال جنگ تحمیلی را از سر گذراندید؛ با دخالت دشمن مبارزه کردید؛ مرزها را حفظ کردید؛ استقلال را تأمین کردید و تا امروز، در آبادی این کشور سعی کردهاید. از امروز به بعد، وظیفهی عمومی این ملت این است که این کشور را هرچه میتواند آبادتر و آبادتر کند.۱۳۷۴/۰۳/۱۴
لینک ثابت
ما امروز در این دوران از انقلاب کبیر و عظیم و عمیق خود قرار داریم. البته امتیاز ما به صدر اول در دو نکته، مهم است. نخست: وجود تجربهی آن دوران در برابر ما که برای ما صفحه درس آموزنده و هشداردهندهیی است که ایبسا خواهد توانست از آن خطرات مانع شود.
و نکته دوم: کثرت و تراکم دلهای مؤمن و آگاه با ایمانهای جوشان و دلهای پاک و در همه جای این کشور بزرگ است.۱۳۷۴/۰۲/۰۶
لینک ثابت
تا اینجا اینها علیه این کشور و ملّت و اقتصادش اقدام میکنند. همه باید مواظب باشند. من به شما عرض کنم: شیطانی که قرآن، در منطق دین، آن را مظهر شرّ و فساد دانسته است، در منطق انقلاب هم وجود دارد. این شیطان، «استکبار» است که دشمن انقلاب است. از همهی شیطانها رذلتر و خبیثتر، دولت ایالات متّحدهی امریکاست. زن و مرد ایرانی و آحاد ملت در سرتاسر این کشور، بدانند که امروز هیچ دشمنی برای آنها از این مسئولین امریکایی که امروز سردمدار امور کشور امریکا هستند، بدتر، خبیثتر و خطرناکتر نیست. آنها دائم علیه جمهوری اسلامی و این ملت توطئه میکنند. البته سرشان هم دائم به سنگ میخورد؛ امّا ادب نمیشوند. یکی از رئیسجمهورهای امریکا، به داخل این کشور هلیکوپتر فرستاد و سروکارش با توفان طبس، یعنی جنودِ غیبیِ الهی افتاد. اینها چه میگویند؟! میفهمند چه میکنند؟! میفهمند چرا؟! با کی مواجهند؟! این یاوههایی که میگویند علیه کیست؟ جوابش با کیست؟ ملت ایران ملت بزرگ و نیرومندی است. ملت ایران ملت متّحد و بافرهنگی است. من تعجّب میکنم چرا اینها از گذشتگان خودشان و از این شانزده سال، عبرت نمیگیرند؟! دائم علیه جمهوری اسلامی و ملت و مسئولین ایران یاوهگویی و دروغپراکنی میکنند! سران و بزرگان آنها، دائم راجع به جزایر خلیج فارس، تسلیحات ایران، انرژی اتمی و سلاح شیمیایی دروغپراکنی میکنند. اگر روزنامهها بنویسند، آدم میگوید «خوب؛ روزنامهنگارند. برای نانشان مجبورند دروغ بگویند!» رؤسای مجلس و رئیسجمهورشان میگویند! انسان تعجّب میکند که چرا یک نظام، باید این قدر دچار انحطاط و نکبت معنوی شود، که به درون این مزبلهی دروغگویی بیفتد!۱۳۷۴/۰۱/۰۳
لینک ثابت
قریب به بیست سال قبل از دوران پنجاهساله هم، در این کشور، مشروطیت بود که مجموعاً، با تعطیلها و انسدادها و به توپبستنها و غیره، تقریباً در حدود چهار دوره، مجلسِ شورایِ ملّیِ درست شده در اوّلِ مشروطیت، کار کرد. تاریخِ آن مجالس، بسیار عبرتآور است و واقعاً یکایک ملت ایران، برای اینکه بدانند جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی به این کشور و این ملت چه داده است، باید آن گذشته را بخوانند. تا ندانیم چگونه بودهایم، نخواهیم دانست که امروز چه در اختیار داریم. در آن چند سال اولیه، تا وقتیکه هنوز مجلس، آن مجلسِ تحت نفوذ سلطان و سردار و دولت و سلطنه و سفارتخانهی خارجی نبود، مجلسی بود که با وجود ابتدایی بودن، تأثیر خود را در اوضاع کشور میگذاشت. هرجا که اندکی نشانهی سلطهی خارجی بود، آن مجلس، با قدرت تمام میایستاد. اولتیماتوم روس بود، مجلس ایستاد. استقراض از خارجیها بود، مجلس ایستاد. قرار داد وثوق الدوله بود، مجلس ایستاد. امثال مدرّسها در آن مجلس، کموبیش بودند. آنهایی هم که گذشتِ زمان نشان داد نمیتوانند همیشه مدرّس باقی بمانند و مثل مدرّس باشند، در سایهی حضور مردانِ مستقلّ باایمانی از قبیل مدرّس، خیابانی و امثال آنها، یک حالت واقعیِ مردمی به آن مجلس دادند.۱۳۷۳/۰۳/۱۱
لینک ثابت