newspart/index2
سکینه الهی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
سکینه الهی

این‏جانب ضایعه‏ی دردناک فقدان این عنصر خدوم و باارزش را به خانواده‏ی گرامی و همکاران عزیزش صمیمانه تسلیت می‏گویم و از خداوند متعال رحمت و علو درجات را برای وی و صبر و سکینه‏ی الهی را برای بازماندگان و همراهانش مسئلت می‏کنم.۱۳۸۴/۱۰/۱۵
لینک ثابت
سکینه الهی

آیا بزرگترین دغدغه‏ی هر انسانی از مرگ به خاطر این نیست که از بعد از آغاز سفر مرگ بی‏خبر است و نمی‏داند چه بر سر او خواهد آمد؟ این‏ها را در کنار هم بگذارید و ببینید انسانی همین مرگ و همین حادثه‏ی قطعی و ناگزیر و همین آینده‏ی مبهم و نگرانی‏آور را تبدیل کند به یک حادثه‏ی پُرافتخار، به یک واقعه‏ی نامدارِ در دنیا و آخرت، به یک وسیله‏ی عزتِ پیش خدا و پیش کروبیانِ ملأ اعلی، به یک اطمینان و یک سکینه‏ی قلبی و یک آرامش؛ «و یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف علیهم و لا هم یحزنون»؛ هیچ خوف و اندوهی برای آن‏ها نیست. آیا این هدیه‏ی الهی نیست؟ اینکه آدم روغنِ ریخته‏ی جانِ خودش را نذر امامزاده کند و قبول شود، نعمت خدا نیست؟ این روغن که ریخته شده است، این عمر که از دست رفته است، این مرگ که ناگزیر است؛ آنگاه انسان باید همین مرگ ناگزیر را به خدا بفروشد، به قیمت بهشت و سعادت ابدی؛ «انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنّة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون»؛ این، وعده‏ی الهی است.۱۳۸۴/۰۲/۱۲
لینک ثابت
سکینه الهی

حضرت مستطاب آیت‏الله آقای وحید خراسانی دامت برکاته‏
مصیبت وارده را به آن جناب صمیمانه تسلیت عرض می‏کنم و از خداوند متعال مسئلت می‏نمایم که سکینه و تسلا بر قلب شریف جناب‏عالی نازل فرماید .۱۳۸۲/۰۹/۱۵

لینک ثابت
سکینه الهی

اگرچه اسلام مردم را به عبادت، خودسازی و ریاضت نفس دعوت می‏کند؛ اما این را فقط به عنوان عملی فردی که هریک از مردم تنها برای خود به خدا مرتبط شوند، نمی‏بیند؛ بلکه این ارتباط، توجّه و ذکر، خشوع و توسّل به خدا را به عنوان وسیله‏ای که بتوانند در امر دنیا و ساختن آینده‏شان هم قدم ثابت و گام مستحکمی بردارند، می‏بیند. اگر همان‏طور که بعضی از بزرگان فرموده‏اند که برای سعادت امّت اسلامی «کلمه‏ی توحید» و «توحید کلمه» دو اصل قطعی است- که همین‏طور هم هست- عید فطر و نماز و توسّل ما در این روز نیز مظهر توحید کلمه و کلمه‏ی توحید است؛ زیرا هم معنویت است و هم توسّل و خشوع؛ هم مستحکم کردن دل به وسیله‏ی ایمان به خداست و هم پیدا کردن حالت سکینه و آرامش و خلاصی از تلاطم‏های گوناگونِ نفس انسانی است. درعین‏حال، عید فطر متّصل کردن همه‏ی نیروها و قوا به یکدیگر و آوردن آن‏ها به صحنه‏ی زندگی نیز هست. بنابراین امروز هم ملت ما و هم امّت بزرگ اسلامی نهایت نیاز را به این رکن رکین و اصل بزرگ اسلامی دارد.۱۳۸۲/۰۹/۰۵
لینک ثابت
تلاشگری, نصرت الهی, سکینه الهی, سکینه, اعتماد به خدا, حسن ظن به خدا

«سکینه» ناشی از اعتماد و حسن ظنّ به خداست. وقتی شما هدف درستی را انتخاب می‌کنید و در راه آن هدف به تلاش می‌پردازید، خدای متعال در این‌جا وعده‌ی نصرت داده است؛ بروبرگرد هم ندارد.۱۳۸۲/۰۳/۰۷
لینک ثابت
سکینه الهی

به ذهنم می‏رسد که عرایض خودم را با این آیه‏ی شریفه آغاز کنم که می‏فرماید: «بسم الله الرّحمن الرّحیم. هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و للّه جنود السموات و الارض و کان الله علیما حکیما».
چون تلاش جریانهای سیاسیِ ضدّ جمهوری اسلامی و ضدّ این حرکت عظیم اسلامیِ ملت ایران و ملتهای منطقه- این جریان تبلیغاتیِ عظیمی که امروز به راه انداخته‏اند- در جهت ایجاد تلاطم- هم تلاطم‏های اجتماعی و هم تلاطم روحی- است؛ یعنی دلها را مضطرب کردن، نگران و ترسان کردن که امروز سیاست کلّی امپراتوری خبری در دنیا این است و تازگی هم ندارد- نه نسبت به ما در این بیست و چند سال و نه نسبت به جریان حق در طول تاریخ اسلام از اوّل تا امروز- لذا ملاحظه می‏کنید یکی از مطالبی که در قرآن روی آن به‏عنوان یک موضوعِ منفی تکیه شده، «مرجفون» است؛ یعنی همان کسانی که سعی می‏کنند دلها را مضطرب، پریشان و ملتهب کنند و دلهره ایجاد نمایند. آن‏روز این آیه‏ی شریفه را برای دوستان دیگری که اینجا بودند، خواندم: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم». در مدینه‏ی پیغمبر جنجال درست می‏کردند که: «جمع شده‏اند و می‏خواهند پدرتان را در بیاورند! از بین رفتید، نابود شدید؛ تمام شد». آیه‏ی قرآن نازل شد که وقتی یاوه‏گویان و هرزه‏گویان و ضعیفان چنین فضایی را ایجاد می‏کنند و این میکروب و ویروس خطرناک ترس را در فضا می‏پراکنند، مؤمنان کسانی هستند که «فزادهم ایمانا»؛ ایمانشان بیشتر می‏شود. «و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوکیل». این «حسبنا اللّه و نعم الوکیل» متعلّق به اینجاست. یعنی در مواجهه با تلاطمی که دشمن می‏خواهد به‏وسیله‏ی امواج تبلیغاتی و روانی خود ایجاد کند، آرامش دارند. همان «سکینه» است: «هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین»؛ خدای متعال آرامش به دلهای مؤمنین داد: «لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم»؛ برای اینکه ایمانشان هم تقویت شود. واقع قضیه هم همین است.
در شرایط مرعوب شدن، ترسیدن، مضطرب شدن، متلاطم شدن، حتّی باورهای قطعی انسان هم از یاد می‏رود. انسانِ مرعوب، این‏طور است. «جبن»، هم عقل را از کار می‏اندازد، هم عزم را. انسان مرعوب و جبان، نه درست می‏تواند فکر کند، نه درست می‏تواند عزم و اراده‏ی خودش را به کار بیندازد؛ دائم یک‏قدم به جلو برمی‏دارد و یک‏قدم به عقب. این است که پیغمبر اکرم به امیر المؤمنین در آن وصیت معروف خود فرمود: «و لا تشاورنّ جبانا. لأنّه یضیّق علیک المخرج»؛ با آدم جبان و ترسو در هیچ کاری مشورت نکن، زیرا که گریزگاه و دریچه‏ی فَرَج را بر رویت می‏بندد. انسان وقتی‏که مرعوب نیست، می‏تواند درست فکر کند، درست تصمیم بگیرد و از این مانع عبور کند؛ اما وقتی مرعوب شد: «یضیّق علیک المخرج»؛ به بکنم، نکنم دچار می‏شود و خود را دست بسته تسلیم می‏کند. این است که «سکینه» خیلی مهمّ است.
تعبیر «سکینه» در سوره‏ی مبارکه‏ی «الفتح»- «انا فتحنا لک فتحاً مبینا»- عجیب است که متعلّق به این سوره است و سه مرتبه در این سوره عنوان «انزال السکینة» بر دل مؤمنین تکرار شده است. یکی از آزمایشهای تلخ و دشوار مسلمانان همین قضیه‏ی مربوط به «انّا فتحنا» بود که پیغمبر اکرم بر مبنای سیاستی صحیح و الهی، تصمیم گرفت به سمت مکه راه بیفتد؛ مکه‏ای که دو سال قبل از این موضوع، مدینه را محاصره کرده بود و می‏خواستند پدر مردم را در بیاورند. جنگ با آن شرایط سخت پیش آمد و به خون پیغمبر و یاران او تشنه بودند. پیغمبر فرمود ما می‏خواهیم به عمره‏ برویم. به مسلمانان هم فرمود بیایید تا برویم. عدّه‏ای ترسیدند و گفتند پیغمبر به مدینه برنمی‏گردد؛ نابود شد؛ از بین رفت. این ماجرای «انزال السکینة» مربوط به اینجاست که خدای متعال آن‏چنان دلهای مؤمنان را آرام کرد که رفتند و با دشمن مواجه شدند و با پیروزی کامل برگشتند. در واقع همان چیزی که پیغمبر می‏خواست، تحقّق پیدا کرد.
«سکینه» ناشی از اعتماد و حسن ظنّ به خداست. وقتی شما هدف درستی را انتخاب می‏کنید و در راه آن هدف به تلاش می‏پردازید، خدای متعال در اینجا وعده‏ی نصرت داده است؛ بروبرگرد هم ندارد. یک‏وقت هست شما هدف و آرمان را غلط انتخاب کرده‏اید؛ یک‏وقت هست هدف و آرمان را درست انتخاب کرده‏اید؛ اما تحرّکی ندارید و تلاش و مجاهدتی نمی‏کنید. اینجا انتظار کمک الهی بی‏مورد است. مسلمانان اهداف و آرمان‏هایشان اهداف و آرمان‏های خوبی بود؛ اما قرنها به‏خاطر اینکه تحرّکی در آن‏ها وجود نداشت، توسری خوردند. الآن هم هرجایی که می‏بینید مسلمانان دچار تحقیر و تذلیل می‏شوند، به‏خاطر همین عدم تحرّک و عدم مجاهدت است، و الّا آن جایی که هدف درست باشد، مجاهدت هم باشد، نصرت الهی هم قطعاً هست. البته نصرت الهی به معنای این نیست که آزمایشهای دشوار و سخت نیست؛ چرا: «و لنبلونّکم بشی‏ءٍ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثّمرات»؛ این‏ها هست و همه‏ی این‏ها در سرِ راه مبارزه وجود دارد؛ اما «و بشّر الصّابرین». صبر یعنی ایستادگی؛ تداوم راه؛ این مورد بشارت الهی است؛ یعنی پیروزی نصیب خواهد شد.۱۳۸۲/۰۳/۰۷

لینک ثابت
ماجرای نزول سکینه الهی برای مومنین در صلح حدیبیه

«بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم. هو الّذی انزل السّكینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و للَّه جنود السموات و الارض و كان اللَّه علیما حكیما»
... یكی از مطالبی كه در قرآن روی آن به‌عنوان یك موضوعِ منفی تكیه شده، «مرجفون» است؛ یعنی همان كسانی كه سعی می‌كنند دلها را مضطرب، پریشان و ملتهب كنند و دلهره ایجاد نمایند. آن‌روز این آیه شریفه را برای دوستان دیگری كه این‌جا بودند، خواندم: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم فأخشوهم». در مدینه پیغمبر جنجال درست می‌كردند كه: «جمع شده‌اند و می‌خواهند پدرتان را دربیاورند! از بین رفتید، نابود شدید؛ تمام شد». آیه قرآن نازل شد كه وقتی یاوه‌گویان و هرزه‌گویان و ضعیفان چنین فضایی را ایجاد می‌كنند و این میكروب و ویروس خطرناك ترس را در فضا می‌پراكنند، مؤمنان كسانی هستند كه «فزادهم ایمانا»؛ ایمانشان بیشتر می‌شود. «و قالوا حسبنااللَّه و نعم الوكیل». این «حسبنااللَّه و نعم الوكیل» متعلّق به این‌جاست. یعنی در مواجهه با تلاطمی كه دشمن می‌خواهد به‌وسیله امواج تبلیغاتی و روانی خود ایجاد كند، آرامش دارند. همان «سكینه» است: «هو الّذی انزل السّكینة فی قلوب المؤمنین»؛ خدای متعال آرامش به دلهای مؤمنین داد: «لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم»؛ برای این‌كه ایمانشان هم تقویت شود. واقع قضیه هم همین است.
در شرایط مرعوب شدن، ترسیدن، مضطرب شدن، متلاطم شدن، حتّی باورهای قطعی انسان هم از یاد می‌رود. انسانِ مرعوب، این‌طور است. «جبن»، هم عقل را از كار می‌اندازد، هم عزم را. انسان مرعوب و جبان، نه درست می‌تواند فكر كند، نه درست می‌تواند عزم و اراده خودش را به‌كار بیندازد؛ دائم یك قدم به جلو برمی‌دارد و یك قدم به عقب. این است كه پیغمبر اكرم به امیرالمؤمنین در آن وصیت معروف خود فرمود: «ولاتشاورنّ جبانا. لأنّه یضیّق علیك المخرج»؛ با آدم جبان و ترسو در هیچ كاری مشورت نكن، زیرا كه گریزگاه و دریچه فَرَج را بر رویت می‌بندد. انسان وقتی كه مرعوب نیست، می‌تواند درست فكر كند، درست تصمیم بگیرد و از این مانع عبور كند؛ اما وقتی مرعوب شد: «یضیّق علیك المخرج»؛ به بكنم، نكنم دچار می‌شود و خود را دست بسته تسلیم می‌كند. این است كه «سكینه» خیلی مهمّ است.
تعبیر «سكینه» در سوره‌ی مباركه‌ی «الفتح»- «انا فتحنا لك فتحاً مبینا»- عجیب است كه متعلّق به این سوره است و سه مرتبه در این سوره عنوان «انزال السكینة» بر دل مؤمنین تكرار شده است. یكی از آزمایشهای تلخ و دشوار مسلمانان همین قضیه‌ی مربوط به «انّا فتحنا» بود كه پیغمبر اكرم بر مبنای سیاستی صحیح و الهی، تصمیم گرفت به سمت مكه راه بیفتد؛ مكه‌ای كه دو سال قبل از این موضوع، مدینه را محاصره كرده بود و می‌خواستند پدر مردم را در بیاورند. جنگ با آن شرایط سخت پیش آمد و به خون پیغمبر و یاران او تشنه بودند. پیغمبر فرمود ما می‌خواهیم به عمره‌ برویم. به مسلمانان هم فرمود بیایید تا برویم. عدّه‌ای ترسیدند و گفتند پیغمبر به مدینه برنمی‌گردد؛ نابود شد؛ از بین رفت. این ماجرای «انزال السكینة» مربوط به اینجاست كه خدای متعال آن‌چنان دلهای مؤمنان را آرام كرد كه رفتند و با دشمن مواجه شدند و با پیروزی كامل برگشتند. در واقع همان چیزی كه پیغمبر می‌خواست، تحقّق پیدا كرد.
«سكینه» ناشی از اعتماد و حسن ظنّ به خداست. وقتی شما هدف درستی را انتخاب می‌كنید و در راه آن هدف به تلاش می‌پردازید، خدای متعال در این‌جا وعده نصرت داده است؛ بروبرگرد هم ندارد.۱۳۸۲/۰۳/۰۷

لینک ثابت
سکینه الهی در پیشبرد اهداف اسلامی

به ذهنم میرسد که عرایض خودم را با این آیه شریفه آغاز کنم که میفرماید: «بسم‌اللَّه الرّحمن الرّحیم. هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و للَّه جنود السموات و الارض و کان اللَّه علیما حکیما(۱)».

چون تلاش جریانهای سیاسىِ ضدّ جمهوری اسلامی و ضدّ این حرکت عظیم اسلامىِ ملت ایران و ملتهای منطقه - این جریان تبلیغاتىِ عظیمی که امروز به راه انداخته‌اند - در جهت ایجاد تلاطم - هم تلاطمهای اجتماعی و هم تلاطم روحی - است؛ یعنی دلها را مضطرب کردن، نگران و ترسان کردن که امروز سیاست کلّی امپراتوری خبری در دنیا این است و تازگی هم ندارد - نه نسبت به ما در این بیست و چند سال و نه نسبت به جریان حق در طول تاریخ اسلام از اوّل تا امروز - لذا ملاحظه میکنید یکی از مطالبی که در قرآن روی آن به‌عنوان یک موضوعِ منفی تکیه شده، «مرجفون» است؛ یعنی همان کسانی که سعی میکنند دلها را مضطرب، پریشان و ملتهب کنند و دلهره ایجاد نمایند. آن‌روز این آیه شریفه را برای دوستان دیگری که این‌جا بودند، خواندم: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فأخشوهم(۲)». در مدینه پیغمبر جنجال درست میکردند که: «جمع شده‌اند و میخواهند پدرتان را دربیاورند! از بین رفتید، نابود شدید؛ تمام شد». آیه قرآن نازل شد که وقتی یاوه‌گویان و هرزه‌گویان و ضعیفان چنین فضایی را ایجاد میکنند و این میکروب و ویروس خطرناک ترس را در فضا میپراکنند، مؤمنان کسانی هستند که «فزادهم ایمانا(۳)»؛ ایمانشان بیشتر میشود. «و قالوا حسبنااللَّه و نعم الوکیل(۴)». این «حسبنااللَّه و نعم الوکیل» متعلّق به این‌جاست. یعنی در مواجهه با تلاطمی که دشمن میخواهد به‌وسیله امواج تبلیغاتی و روانی خود ایجاد کند، آرامش دارند. همان «سکینه» است: «هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین»؛ خدای متعال آرامش به دلهای مؤمنین داد: «لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم»؛ برای این‌که ایمانشان هم تقویت شود. واقع قضیه هم همین است.

در شرایط مرعوب شدن، ترسیدن، مضطرب شدن، متلاطم شدن، حتّی باورهای قطعی انسان هم از یاد میرود. انسانِ مرعوب، این‌طور است. «جبن»، هم عقل را از کار می‌اندازد، هم عزم را. انسان مرعوب و جبان، نه درست میتواند فکر کند، نه درست میتواند عزم و اراده خودش را به‌کار بیندازد؛ دائم یک قدم به جلو برمیدارد و یک قدم به عقب. این است که پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین در آن وصیت معروف خود فرمود: «ولاتشاورنّ جبانا. لأنّه یضیّق علیک المخرج(۵)»؛ با آدم جبان و ترسو در هیچ کاری مشورت نکن، زیرا که گریزگاه و دریچه فَرَج را بر رویت میبندد. انسان وقتی که مرعوب نیست، میتواند درست فکر کند، درست تصمیم بگیرد و از این مانع عبور کند؛ اما وقتی مرعوب شد: «یضیّق علیک المخرج»؛ به بکنم، نکنم دچار میشود و خود را دست بسته تسلیم میکند. این است که «سکینه» خیلی مهمّ است.

تعبیر «سکینه» در سوره مبارکه «الفتح» - «انا فتحنا لک فتحاً مبینا» - عجیب است که متعلّق به این سوره است و سه مرتبه در این سوره عنوان «انزال السکینه» بر دل مؤمنین تکرار شده است. یکی از آزمایشهای تلخ و دشوار مسلمانان همین قضیه مربوط به «انّا فتحنا» بود که پیغمبر اکرم بر مبنای سیاستی صحیح و الهی، تصمیم گرفت به سمت مکه راه بیفتد؛ مکه‌ای که دو سال قبل از این موضوع، مدینه را محاصره کرده بود و میخواستند پدر مردم را دربیاورند. جنگ با آن شرایط سخت پیش آمد و به خون پیغمبر و یاران او تشنه بودند. پیغمبر فرمود ما میخواهیم به عمره برویم. به مسلمانان هم فرمود بیایید تا برویم. عدّه‌ای ترسیدند و گفتند پیغمبر به مدینه برنمیگردد؛ نابود شد؛ از بین رفت. این ماجرای «انزال السکینه» مربوط به این‌جاست که خدای متعال آن‌چنان دلهای مؤمنان را آرام کرد که رفتند و با دشمن مواجه شدند و با پیروزی کامل برگشتند. در واقع همان چیزی که پیغمبر میخواست، تحقّق پیدا کرد.

«سکینه» ناشی از اعتماد و حسن ظنّ به خداست. وقتی شما هدف درستی را انتخاب میکنید و در راه آن هدف به تلاش میپردازید، خدای متعال در این‌جا وعده نصرت داده است؛ بروبرگرد هم ندارد. یک وقت هست شما هدف و آرمان را غلط انتخاب کرده‌اید؛ یک وقت هست هدف و آرمان را درست انتخاب کرده‌اید؛ اما تحرّکی ندارید و تلاش و مجاهدتی نمیکنید. این‌جا انتظار کمک الهی بیمورد است. مسلمانان اهداف و آرمانهایشان اهداف و آرمانهای خوبی بود؛ اما قرنها به‌خاطر این‌که تحرّکی در آنها وجود نداشت، توسری خوردند. الان هم هرجایی که میبینید مسلمانان دچار تحقیر و تذلیل میشوند، به‌خاطر همین عدم تحرّک و عدم مجاهدت است، والّا آن جایی که هدف درست باشد، مجاهدت هم باشد، نصرت الهی هم قطعاً هست. البته نصرت الهی به معنای این نیست که آزمایشهای دشوار و سخت نیست؛ چرا: «و لنبلونّکم بشیءٍ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمّرات(۶)»؛ اینها هست و همه اینها در سرِ راه مبارزه وجود دارد؛ اما «و بشّر الصّابرین(۷)». صبر یعنی ایستادگی؛ تداوم راه؛ این مورد بشارت الهی است؛ یعنی پیروزی نصیب خواهد شد.

در دوران مبارزه، بسیاری از شما در میدان بودید. همه میگفتند مشت است و درفش، چرا بیخود میجنگید و مبارزه میکنید؛ فایده‌ای ندارد. حقیقتاً هم دستگاه پلیسی رژیم طاغوت، دستگاهی نبود که به آسانی بشود با آن مبارزه کرد. آن‌قدر از این داعیه‌داران و خیلی از کسانی که تحلیلهای مارکسیستی و روشنفکری و ادّعا و حرف داشتند، وقتی آن زندانها را دیدند و شکنجه‌هایش را حتّی بسیاری ندیدند، بلکه فقط شنیدند، از وسط راه برگشتند و خودشان را تسلیم کردند! اما بسیاری هم ادامه دادند؛ حرکت کردند و آمدند. اوّلین برکتِ حرکت آنها این بود که خدای متعال صدق آنها را بر مردم آشکار و علنی کرد؛ راه آنها را درست نشان داد و مردم با آنها همراه شدند. وقتی مردم همراه شدند، همه چیز درست خواهد شد. مهم این است که آن مجموعه مبارزِ مصمّم، صداقت خودشان را در پیمودن راه اثبات کنند و نشان دهند که صادقانه دنبال این معنا هستند. آن‌وقت خدای متعال نصرتش را خواهد فرستاد. در نهج‌البلاغه هست که: «فلما رأی اللَّه صدقنا»؛ وقتی خدا صداقت ما را دید؛ دید ما راست میگوییم و به دنبال دنیا و پول و هوی و هوس نیستیم، «انزل بعدّونا الکیت و انزل علینا النّصر(۸)»؛ ما را پیروز کرد و دشمنان ما را سرکوب نمود. این، در مبارزات ما هم بود و در این بیست و سه چهار سال هم همین موضوع بوده است و هیچ وقت نبوده که روی کشور و دولت فشار نباشد.۱۳۸۲/۰۳/۰۷


۱ ) سوره مبارکه الفتح آیه ۴
هُوَ الَّذي أَنزَلَ السَّكينَةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ لِيَزدادوا إيمانًا مَعَ إيمانِهِم ۗ وَلِلَّهِ جُنودُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ۚ وَكانَ اللَّهُ عَليمًا حَكيمًا
ترجمه:
او کسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند؛ لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست، و خداوند دانا و حکیم است.
۲ ) سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۷۳
الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ
ترجمه:
اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کرده‌اند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
۳ )
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۴۰۹؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۱۰۲؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏۶۷، ص: ۳۸۶؛

ِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ ع يَا عَلِيُّ لَا تُشَاوِرَنَّ جَبَاناً فَإِنَّهُ يُضَيِّقُ عَلَيْكَ الْمَخْرَجَ وَ لَا تُشَاوِرَنَّ بَخِيلًا فَإِنَّهُ يَقْصُرُ بِكَ عَنْ غَايَتِك وَ لَا تُشَاوِرَنَّ حَرِيصاً فَإِنَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ شَرَهاً وَ اعْلَمْ أَنَّ الْجُبْنَ وَ الْبُخْلَ وَ الْحِرْصَ غَرِيزَةٌ يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ.
ترجمه:
امام رضا(عليه السّلام)از پدرانش از حضرت علىّ‌(عليه السّلام)نقل كرده است كه پيامبر(صلّى اللّه عليه و آله)فرموده است:يا علىّ‌ با شخص ترسو مشورت نكن زيرا او راه خروج[از گرفتاريها]را براى تو سخت جلوه مى‌دهد و حتما با بخيل مشورت نكن،زيرا تو را از هدف بازمى‌دارد،با حريص مشورت نكن زيرا او كار بد را زيبا جلوه مى‌دهد، و بدان كه ترس و بخل و آزمندى غريزه‌اى است كه از سوء ظنّ‌ ناشى مى‌شود.
۴ ) سوره مبارکه البقرة آیه ۱۵۵
وَلَنَبلُوَنَّكُم بِشَيءٍ مِنَ الخَوفِ وَالجوعِ وَنَقصٍ مِنَ الأَموالِ وَالأَنفُسِ وَالثَّمَراتِ ۗ وَبَشِّرِ الصّابِرينَ
ترجمه:
قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت ده به استقامت‌کنندگان!
۵ ) خطبه ۵۶ :از سخنان آن حضرت است در مقايسه ياران پيامبر با ياران خود
وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً وَ مُضِيّاً عَلَى اللَّقَمِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ وَ جِدّاً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ كَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا يَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ يَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَيُّهُمَا يَسْقِي صَاحِبَهُ كَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ وَ لَعَمْرِي لَوْ كُنَّا نَأْتِي مَا أَتَيْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ وَ لَا اخْضَرَّ لِلْإِيمَانِ عُودٌ وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَماً .
ترجمه:
ما در كنار رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بوديم، پدران و فرزندان و عموهاى خود را به امر حق مى‏كشتيم، و اين مسئله جز بر ايمان و تسليم و حركت در راه راست و شكيبايى بر سوزش الم، و كوشش ما در جهاد با دشمن نمى‏افزود. و مردى از ما و مردى از دشمن چون دو شير نر با هم در مى‏افتادند، و در صدد بر آوردن جان يكديگر بودند تا كدام يك از آن دو جام مرگ را به كام ديگرى بريزد. يك بار ما بر دشمن پيروز مى‏شديم، و يك بار دشمن بر ما. چون خداوند راستى ما را ديد دشمن ما را سركوب كرد، و يارى خود را بر ما فرو فرستاد، تا آن وقت كه اسلام همانند شترى كه سينه و گردن براى استراحت به زمين نهد و در جاى خود بخوابد استقرار يافت. به جانم قسم اگر ما در آن زمان رفتارى‏ مانند رفتار امروز شما داشتيم پايه‏اى از بناى اسلام بر پا نمى‏شد، و شاخه‏اى از درخت ايمان سبز نمى‏گشت. به خدا قسم با اين وضعى كه داريد به جاى شير خون خواهيد دوشيد، و به دنبالش دچار ندامت خواهيد شد
لینک ثابت
سکینه الهی

امروز مکتبهای فلسفی و مکتبهای معرفتی دنیا، در کار بشریّت درمانده‏اند. باور کنید مکاتب اجتماعی دنیا در کار انسان درمانده‏اند و راه پیدا نمی‏کنند. آن مارکسیسم بود که آن طور شکست خورد و نابود شد. مکاتب غربی نیز همین‏طورند؛ درمانده‏اند. دلیل درماندگیشان این است که در غرب علم هست، پول هست، قدرت نظامی هست؛ سعادت نیست؛ سکینه و طمأنینه نیست؛ آرامش معنوی نیست. پس آن نسخه، نسخه‏ی ناکامی است؛ نسخه‏ی شکست‏خورده‏ای است. اما قرآن و آیین اسلام، به انسان، هم علم می‏دهد، هم رفاه می‏دهد، هم عزّت می‏دهد، هم سکینه می‏دهد: «هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم»؛ «فانزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و الزمهم کلمة التّقوی». علاوه بر لذّت دنیوی، رفاه مادّی و قدرت علمی، سکینه و طمأنینه می‏دهد و آرامش می‏بخشد؛ و این در تاریخ تجربه شده است؛ امروز هم قابل تجربه شدن است. در ایران اسلامی، ما یک‏قدم کوچکش را برداشتیم؛ آثارش را هم مشاهده کردیم؛ برکاتش را هم دیدیم؛ و هرچه جلوتر برویم، بیشتر خواهد شد. امروز علاج امت اسلامی این است؛ مقدّمه و صراط مستقیمش همین قرآن کریم است.۱۳۷۹/۰۸/۰۹
لینک ثابت
سکینه الهی

الحمد لله ربّ العالمین. و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. سیّما بقیّة اللّه فی الأرضین. قال الله الحکیم فی کتاب: «اذ جعل الّذین کفروا فی قلوبهم الحمیّة حمیّة الجاهلیّة فانزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و الزمهم کلمة التّقوی و کانوا احقّ بها و اهلها و کان الله بکلّ شی‏ء علیما.»
جلسه‏ی بسیار معطّر و منوّری است. اوّلًا ایّام مبارک ماه رمضان است، که ماه رمضان مثل باران رحمتی بر فضای زندگی ما می‏بارد؛ آلودگیها، زیادی‏ها، زنگار گرفتگی‏ها و کثافتهایی را که به دست خود ما در محیط زندگی و در جان و دلمان پدید آمده است، می‏شوید و فضا را مصفّا و دلها را نورانی می‏کند؛ ثانیاً اعضای این جلسه جزو کسانی هستند که این اقبال را دارند که اگر إن شاء اللّه آنچه را انجام می‏دهند، نیّت درستی به دنبال آن باشد که به امید خدا هست در ردیف بهترین بندگان خدا قرار گیرند. کاری که شما می‏کنید، مهمّ است. اثری که می‏گذارید، عمیق و وسیع است. لذا اگر إن شاء اللّه نیّتها همان‏که باید باشد، باشد، نمی‏شود شما را با مردمِ عادّی قیاس کرد؛ به همان دلیلی که عرض شد. شما برادرانِ مؤثّر و مؤمن و کارگردان مسائل این کشور و این نظام، در فضای ماه رمضان، با دهن‏های روزه و نفسهایی که امروز به حسب معنا معطّر به عطر معنویت و روزه‏داری است، اینجا گرد آمده‏اید. لذا جلسه مهمّ است.
من سال گذشته در این جلسه راجع به «سکینه» عرایضی عرض کردم. اثر این سکینه یعنی اطمینان و آرامش و عدم اضطراب و نداشتن تلاطم در مسئولان، این است که اگر مشکلی پیش آید، آن‏ها می‏توانند در سایه‏ی آن آرامش، تصمیم درست را اتّخاذ کنند؛ دستپاچه و مضطرب و دل‏باخته‏ی در حوادث نشوند؛ مثل صخره‏ای، بلکه مثل کوهی، در مقابل حوادثِ دشوار و سخت بایستد و اگر خوشی و راحتی و گشایشی پیش آید، خود را گم نکنند. این هم یک خطر دیگر برای انسانهای مؤثّر است که به مجرّد اینکه دستشان به جایی بند شد و تا در مقابل خود میدانی را مشاهده کردند و توانستند قبض و بسطی صورت دهند و احساس گشایش و آسایشی کنند، خودشان را گم کنند؛ تصمیمهای عجولانه بگیرند؛ دیگران را تحقیر نمایند؛ خودخواهی‏های خودشان را گسترش و به آن میدان دهند. اگر «سکینه» باشد یعنی آن وقار و اطمینان الهی از این هم جلوگیری می‏کند؛ نمی‏گذارد کارهایی از انسان سربزند که لازمه و نشانه‏ی انسان‏هایی کوچک است؛ انسان‏هایی که مثل پر کاه با هر نسیمی به حرکت در می‏آیند. در واقع انسانی که این سکینه را دارد، در این تشبیه، مثل اقیانوس پُرعمقی می‏شود که هر نسیم و هر وزش بادی نمی‏تواند او را توفانی کند. در فقر و غنا، در تنهایی و در کثرت، «سکینه» به درد انسان می‏خورد.
در قرآن مکرّر در باره‏ی «سکینه» صحبت شده است و من هم پارسال جملاتی عرض کردم. این سکینه‏ی مسئولان است که اتّفاقاً خودش را نشان داد. ما امسال سالی که در اواخرش هستیم حوادثی داشتیم که در آن سکینه‏ی مسئولان کارساز بود. کمیِ درآمدهای اقتصادی را داشتیم؛ مشکلات اقتصادی را داشتیم؛ مشکلات سیاسی را داشتیم؛ مشکلات امنیتی را داشتیم. دیدید که دشمنان در تابستان امسال در همین تهران حوادثی به وجود آوردند. انسانها اگر از سکینه و آرامش و توکّل و اعتماد به خدا و اعتماد به آینده و اعتماد به آنچه که از مبانی حق در اختیار آن‏هاست، برخوردار نباشند، در مقابل این‏طور حوادث دست و پایشان را گم می‏کنند؛ بخصوص اگر انسان بداند که این حوادث را دشمن برنامه‏ریزی کرده است؛ که بعید هم نیست و قرائنی هم دارد. دشمن از بعد از رحلت امام یک برنامه‏ی ده‏ساله را طرّاحی کرد تا در طول ده سال آن را به نهایت برساند. شاید قضایای اقتصادی ما ارزان شدن قیمت نفت مسائل سیاسی، برخی از مسائل فرهنگی، بعضی از گرفتاریهای اقتصادی و بعضی از گرفتاریهای امنیتی، به این برنامه‏ریزیها بی‏ارتباط نباشد. اگر این‏طور فرض کنیم، شواهدی دارد. این از سکینه‏ی مسئولان یعنی شما حضرات و دوستانی که اینجا هستید اما سکینه‏ی مردم چه؟ ملت هم به سکینه و آرامش احتیاج دارد. چگونه می‏شود این سکینه‏ی زبدگان را به سطح عموم مردم سرریز کرد؟ البته بسیاری از مردم، ایمان خوب و روشن و شفّافی دارند و عموم مردم نشان دادند که در مشکلات دارای یک اقتدار حقیقی‏اند؛ اقتداری که از دین و ایمان سرچشمه گرفته است؛ لیکن وقتی گروهی مسئولیت اداره‏ی امور کشور و ملت را بر دوش می‏گیرند، نمی‏توانند نسبت به این قضیه خود را برکنار بدانند. همه‏ی وظایف ما، در وظایف اقتصادی و سیاسی خلاصه نمی‏شود؛ ما در مقابل معنویات مردم هم مسئولیت داریم. اگر مردم از لحاظ روحی و اخلاقی عقبگرد داشته باشند، نمی‏شود بگوییم در جامعه هیچ‏کس مسئول این نیست. حالا اگر بنا شد کسی مسئول باشد، مسئول کیست؟ یقیناً مسئولان کشور نمی‏توانند خودشان را برکنار بدانند؛ هرکدام یک طور و به‏نحوی مسئولیت دارند. پس، مسئولیتِ معنویات مردم هم بر دوش مدیران کشور در طبقات مختلف از بالا تا پایین است.
اینجا عنصر دیگری پیش می‏آید، که من از این آیه‏ای که خواندم، قصدم اشاره به همین عنصری بود که به سکینه ارتباط هم دارد، و آن تقواست. در این آیه، بین جبهه‏ی کفر و جبهه‏ی ایمان، مقابله‏ای درست شده است. در این آیه‏ی شریفه، برای جبهه‏ی کفر، احساس حمیّت و تعصّب جاهلانه شده است؛ این مربوط به قضایای حدیبیّه و قضایای بعد از حدیبیّه است که از آزمایشهای بسیار مهم و پُرمعنا و پُرمضمونِ دوران حیات مقدّس پیامبر است. بعد از آنکه رسول اکرم و مسلمانان به قصد مکه به حدیبیّه رفتند و در حدیبیّه متوقّف شدند، دشمن می‏خواست جنگ را بر آن‏ها تحمیل کند، اما تدبیر الهی نبیّ اکرم نگذاشت و بدون جنگ برگشتند و پیامبر به قراردادی با مشرکین رسید که این قرارداد آن قدر مهم بود که بنا بر روایاتی، سوره‏ی «انّا فتحنا» در باره‏ی همین قرارداد حدیبیّه نازل شده و از آن به فتح تعبیر شده است: «انا فتحنا لک فتحاً مبینا» یعنی همین صلح حدیبیّه آن حضرت در خلال آیات قرآن، اوضاع را برای مسلمانان روشن می‏کند و جبهه‏ها را مشخص می‏نماید.۱۳۷۸/۱۰/۰۴

لینک ثابت
سکینه الهی

اما آنچه که امروز می‏خواهم به این نکاتی که بارها عرض کرده‏ام، اضافه کنم، این است: شأن روحانی این شأن هم یکی از مصادیق همین تبلیغ است از جمله این است که در دلهای مؤمنین، حالت اطمینان و سکینه به وجود آورد: «هو الّذی انزل السکینة فی قلوب المؤمنین» . سکینه، یعنی حالت استقرار، حالت آرامش؛ آرامش روانی، آرامش فکری. نقطه‏ی مقابل این اطمینان، حالت تشنّج فکری و آشوب فکری و بی‏انضباطی فکر و اندیشه و احساسات در وجود یک فرد است که او را به انواع و اقسام بدبختیهای شخصی و اختلالات اجتماعی می‏کشاند. اگر شما امروز با مسائل دنیای مدرن، دنیای سرشار از فناوری و علم و صنعتِ برتر و پیشرفتهای علمی که داعیه‏ی رهبری جهان را دارند یعنی اروپا و امریکا آشنا باشید، خواهید دید که امروز بزرگترین گرفتاری آن‏ها، فقدان این حالت آرامش و اطمینان و سکینه است.
آرامش و اطمینان و سکینه‏ای که قرآن به ما آموزش می‏دهد، غیر از حالت خواب‏رفتگی و خواب‏آلودگی است؛ غیر از حالت تخدیر است. اهمیت دینِ صحیح این است که حالت تخدیر به کسی نمی‏دهد؛ بلکه حالت تخدیر فکری و روحی را از انسان‏هایی که تحت تأثیر عوامل گوناگون دچار آن حالت شده‏اند، به‏کلّی می‏زداید؛ آن‏ها را هوشیار و حسّاس می‏کند و به خود می‏آورد؛ اما درعین‏حال آن‏ها را از آشفتگی و تشویش و دغدغه‏ی فکری نجات می‏دهد. دینِ صحیح، حالت سکینه و اطمینان و آرامش و اعتماد به خود و اعتماد به خدا و اعتماد به آینده را به انسان می‏بخشد. آنچه که امروز جزو وظایف حتمی مبلّغان ماست، القای این حالت به مؤمنین، به مخاطبان و به آحاد مردم است. درست نقطه‏ی مقابل این، آن چیزی است که دشمن می‏خواهد. خیلی‏ها تا گفته می‏شود دشمن، تا گفته می‏شود استکبار جهانی، می‏گویند شما همه چیز را به استکبار نسبت می‏دهید! این دشمنی هست؛ ما چه بکنیم؟! امروز در مسائل جهانی، برای امریکا دو نقطه‏ی بسیار حسّاس وجود دارد. یکی از آن دو نقطه، عبارت است از مقابله‏ی با اسلام با تمرکز بر روی ایران اسلامی و نظام جمهوری اسلامی. یک نقطه‏ی دیگر، مسأله‏ی فلسطین است که امروز آن را ملاحظه می‏کنید.۱۳۷۷/۰۹/۲۳

لینک ثابت
سکینه الهی

اقتدار این نظام، احساس اطمینان به وعده‏ی الهی، احساس سکینه‏ی این کشتی امن و امان و آرام را در دلها و جانهای مردم عمیق کنید. هرچه می‏توانید، همان سکینه‏ای را که خدای متعال در زمان پیامبر، در جنگ بدر و در جنگ حُنین و در قضایای گوناگون، بر دلهای مؤمنین نازل کرد، با آیات الهی در دلهای مؤمنین مستقر کنید. دشمن می‏خواهد مردم را مضطرب کند. یکی از راههای سکینه و اطمینان، وحدت و الفت دلهاست. وحدت ملت، وحدت قشرهای مختلف، آشنایی دلها با یکدیگر و محبّت انسانها به هم، درست نقطه‏ی مقابل آن چیزی است که دشمن می‏خواهد القاء کند. دشمن می‏خواهد بگوید که مردم، مسئولان، قشرها و جناحهای مختلف به خون هم تشنه‏اند. این واقعیت ندارد. هرکس امروز طوری عمل کند، طوری مشی کند و به گونه‏ای حرف بزند که معنایش این باشد که در بین قشرهای ملت اختلاف است و در بین جناحهای مختلف، اختلافهای عمیق و نفرت‏آور هست، یقیناً به دشمن کمک کرده است و یقیناً خدمت به دشمن است. بعضیها ساده‏لوحانه عملشان، حرف و اظهاراتشان این‏گونه است! البته اختلاف سلیقه، اختلاف مذاق همان‏طور که امام بارها می‏فرمودند مثل اختلاف دو هم‏مباحثه‏ای است که سرِ یک مسئله باهم اختلاف دارند. مباحثه است؛ باهم می‏گویند، بحث می‏کنند، دعوا می‏کنند؛ اما رفیقند و دلهایشان به هم نزدیک است. در مسائل گوناگون سیاسی و اجتماعی هم همین‏طور است و باید همین‏گونه باشد.۱۳۷۷/۰۹/۲۳
لینک ثابت
سکینه الهی

حقیقت آن است که نماز با نقش عظیم تربیتی، با تأثیر شگرف در ایجاد آرامش و سکینه‏ی قلبی مؤمنان، با دمیدن روح توکل و تقوا و اخلاص در نمازگزار، با ایجاد فضای تقدس و معنویت در پیرامون نمازگزار که موجب دوری او و دیگران از گناه است، و با درسهای معرفتی گوناگون که در الفاظ و اذکار آن نهفته است، بسی بیش از صرفاً یک وظیفه‏ی شخصی، و در واقع دارای نقش کلیدی در اداره‏ی فرد و جامعه است. تأکیدهای بلیغی که بر گزاردن این واجب شده، و حتی پدر و مادر موظف شده‏اند که فرزند خود را از دوران کودکی با آن مأنوس سازند، در میان همه‏ی واجبات دینی بی‏نظیر است؛ و این به خاطر نقش استثنایی نماز در تنظیم انگیزه‏های روانی فرد و تأمین فضای مساعد برای تحمل بارهای سنگین وظیفه در جامعه است. با توجه به همه‏ی این جهات، بحق باید نماز را برترین اعمال دانست و صلای «حی علی خیر العمل» را در بانگ نماز، سخنی حکمت‏آمیز به حساب آورد. نماز است که مایه‏های لازم ایثار و گذشت و توکل و تعبد را که پشتوانه‏ی حتمی واجبات پرخطر و دشوار همچون جهاد و نهی از منکر و زکات است، در روح آدمی پدید می‏آورد و او را شجاعانه بدان میدانها گسیل می‏دارد. هنگامی که به خاطر هجوم دشمن، فریضه‏ی جهاد اهمیت می‏یابد، یا بر اثر دشواری زندگی قشرهایی از مردم، فریضه‏ی زکات و انفاق، همه را مخاطب می‏سازد، یا به اقتضای تلاش دشمن در عرصه‏ی فرهنگ و اخلاق، امر به معروف و نهی از منکر واجب همگانی می‏شود، در همه‏ی این شرائط، نماز، نه فقط از شأن «خیرالعملی» فرونمی‏افتد، بلکه به مثابه‏ی پشتوانه‏ی روحی و معنوی همه‏ی مجاهدتها و ایثارها و خطرپذیری‏ها، بر اهمیت آن افزوده می‏شود.۱۳۷۶/۰۷/۰۷
لینک ثابت
سکینه الهی

قرآن کریم، همین سکینه و آرامش و اطمینان قلب را در باره‏ی مؤمنین واقعی بارها تکرار کرده است. وقتی مؤمنین حوادث تلخ و فشارهای دشمن را می‏بینند و چهره‏ی پلید مخالفان را می‏شناسند، ایمانشان عمیق‏تر و به خدا مطمئن‏تر می‏شوند و با خودشان می‏گویند: خدا و رسول به ما گفته بودند که بر سر این راه، مشکلات و سختی و ترور و فشار و دشمنی قرار دارد. آنچه خدا و رسول گفته بودند، واقع شد؛ «قالوا هذا ما وعدنا اللّه و رسوله».۱۳۶۸/۰۴/۱۱
لینک ثابت
سکینه الهی

ما که نسبت به آرمان‏های انقلاب و خط امام و اهداف اعلام‏شده‏ای که مردم فداکار روی آن‏ها پیمان خون بستند، همدل هستیم و اتفاق نظر داریم، باید تلاش کنیم این سه نقطه‏ی امید دشمن به هیچ قیمت تحقق پیدا نکند. کسانی که با قلب آرام و مطمئن و پُر از سکینه- همان سکینه‏یی که بر قلب مقدس اماممان نازل شده بود- نسبت به اصول و اهداف و راه انقلاب و آرزوهای امام احساس دلسوزی می‏کنند، بایستی نقاط امید دشمن را کور کنند.۱۳۶۸/۰۳/۲۴
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
ایران همدل

شرکت در پویش ایران همدل

ورود به صفحه پرداخت