وابستگی اصلاح توده مردم به اصلاح نخبگان هر کشور
ما خود اوّلین مخاطبان این بیان هستیم که وظایف سنگینی هم داریم. پیغمبر فرمود: «لا تصلح عوام هذه الامّة الاّ بخواصّها»؛ اصلاح تودهی مردم، بهاصلاح زبدگان و نخبگان هر کشور و جامعه بستگی دارد. از پیغمبر پرسیدند زبدگان چه کسانی هستند - «قیل یا رسول اللَّه و ما خواصّ امّتک؟» - فرمود: «خواصّ امّتی العلماء و الأمراء»؛ دانشمندان، روشنفکران، آگاهان، امرا و زمامداران، خواص و نخبگان امتند.(1)
اگر در جمهوری اسلامی، مسؤولان، زبدگان و نخبگان - اعم از علما و امر ایشان - به این حقایق توجّه و خویشتنداری کنند؛ خود را اسیر هواها و هوسها و مطامع دنیوی نسازند؛ جاذبههای گمراه کنندهی دنیا آنها را مفتون خود نکند؛ ارعاب و تهدید دشمنان، آنها را از میدان خارج نکند و در ارادهی آنها تزلزلی بهوجود نیاورد، هیچ قدرتی نخواهد توانست عزم و ارادهی عظیم ملی را که در این کشور وجود دارد، اندکی مخدوش کند.1382/07/02
1 )
تحریر المواعظ العددیه ، على مشكينى 336 ؛
و قال صلّى اللّه عليه و آله: لا تصلح عوامّ امّتی إلّا بخواصّها. قيل: ما خواصّ امّتك يا رسول اللّه؟ فقال: خواصّ امّتی أربعة: الملوك، و العلماء، و العبّاد، و التجّار»
ترجمه:
عوام امت مرا جز خواص اصلاح نكند، پرسيدند: خواص چه كسانى هستند؟ فرمود: چهار دسته: سلاطين، علما، عبادت كنندگان، و تجار
لینک ثابت
انسان صالح، خلیفه خدا روی زمین ومانع گسترش ظلم
حقیقتاً این واقعیتی است که برای یک انقلاب، انسانسازی از همه چیز مهمتر است. اگر انقلاب، انسانسازی نکند، هیچ کاری نکرده است. اگر کسی فکر بکند، دلیل این معنا واضح است. یعنی این حرف، واقعاً استدلال نمیخواهد؛ چون دنیا بدون انسان صالح، یک پدیدهی بیجان و کور و تاریک است. آن چیزی که به عالم خاکی جان میبخشد، ارزش میدهد، نور میدهد و معنا و مضمون به وجود میآورد، انسان است. «انّی جاعل فیالارض خلیفة»(1). جانشین، عنوانی است که خدا به انسان داده است. این جانشین را کجا گذاشتهاند؟ «فیالارض». ارض بدون این جانشین، چیست و چه ارزشی دارد؟
تمام پیامبران و عباداللَّه الصّالحین، همّشان این بوده که انسان صالح را در این زمین به وجود بیاورند، حفظ کنند، رشد بدهند و تکثیر نمایند. هدف اسلام هم این است. اینکه شما دیدید، امام در بیانیهیی در چند سال قبل فرمودند، فتحالفتوح انقلاب اسلامی، ساختن جوانانی از این قبیل است، یک حرف نبود که همینطور بر قلم امام جاری شده باشد. این، یک مبنای اسلامی و الهی بسیار مستحکم دارد. واقعاً فتحالفتوح، یعنی ساختن انسان صالح.
این بدبختیهایی که شما میبینید روی زمین را فرا گرفته است و در زیارتها و آثار مربوط به ولیّعصر(ارواحنالترابمقدمهالفداء) آمده است: «کما ملئت ظلما و جورا»(2)؛ زمین در تمام دورههای تاریخ، پُر از ظلم و جور شده است و میشود و آن بزرگوار میآید، همهی زمین را از قسط و عدل پُر میکند، این ظلم و جور روی زمین، بر اثر چیست؟ بر اثر نبود یا کمبود انسان صالح، بر اثر سروری و خدایگانی انسانهای ناصالح.
دنیا امروز از چه مینالد؟ پاسخش روشن است. دنیا امروز از تبعیض مینالد، از محرومیتهای تحمیل شده بر انسانها مینالد، از تحقیر انسان مینالد، از پُر شدن فضا از گند غرور متکبرانهی قشری خاص در عالم مینالد. بشریت، در فشار این حوادث تلخ است. پنج هزار سال پیش، دنیا از چه مینالید؟ آیا از نداشتن هواپیما مینالید؟ از نداشتن کامپیوتر مینالید؟ مگر کامپیوتر، کسی را سعادتمند میکند؟ پنج هزار سال پیش هم دنیا از همین تبعیضها و ظلمها و از همین تحقیر جوهر انسانیت و سلطهی نامردمان بر زندگی و سرنوشت انسانها مینالید.
تا وقتی که عدالت و دین خالص و ناب بر دنیا مستقر نشود، بشریت همیشه از همان چیزها مینالد؛ والّا بشریت نمیتواند بگوید، آن روزی که قطار برقی و جت نداشتم، بدبخت بودم؛ امروز که اینها را دارم، خوشبختم. آیا امروز بشریت خوشبخت است؟ آیا امروز انسان مظلوم در دنیا در اکثریت نیست؟ آیا امروز یک مجموعهی تبهکار - که در عالم، در اقلیت مطلقند - بر سرنوشت انسانها حکومت نمیکنند؟ همین حرفها در همیشهی تاریخ بوده و این، آن سرشت دگرگونگیناپذیر انسان است. گوهر انسانیت، همیشه یک گوهر است و همواره در مقابل یک جریان فاسد ایستاده است.
انقلاب ما آمد، تا انسان صالح تربیت کند. نقش انسان صالح، این است. برادران عزیز من! آن چیزی که این انقلاب را تا امروز نگهداشته است، عبارت از صلاح انسانهاست؛ همان مقدار مایهی صلاحی که ما ملت داریم. در حق ملتمان هم مبالغه نمیکنیم. امروز صلاح غلبه دارد و پرچم را به دست گرفته و حاکم است و حرکت به سمت صلاح، برنامهریزی شده است. البته تا صلاح مطلق هم فاصله بسی طولانی است.1369/10/10
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 30
وَإِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكَةِ إِنّي جاعِلٌ فِي الأَرضِ خَليفَةً ۖ قالوا أَتَجعَلُ فيها مَن يُفسِدُ فيها وَيَسفِكُ الدِّماءَ وَنَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قالَ إِنّي أَعلَمُ ما لا تَعلَمونَ
ترجمه:
(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نمایندهای] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا میآوریم، و تو را تقدیس میکنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید.»
2 )
كمال الدین و تمام النعمة ،الشیخ الصدوق ج1ص258؛
الامالی ،شیخ الصدوق ص338 ؛
الاحتجاج، الطبرسی، ج1ص 68 ؛
بحار الانوار،علامه مجلسی ج3ص268 ؛
حدثنی جبرئيل عن رب العزة جل جلاله أنه قال من علم أن لا إله إلا أنا وحدی و أن محمدا عبدی و رسولی و أن علی بن أبی طالب خليفتی و أن الأئمة من ولده حججی أدخله الجنة برحمتی و نجيته من النار بعفوی و أبحت له جواری و أوجبت له كرامتی و أتممت عليه نعمتی و جعلته من خاصتی و خالصتی إن نادانی لبيته و إن دعانی أجبته و إن سألنی أعطيته و إن سكت ابتدأته و إن أساء رحمته و إن فر منی دعوته و إن رجع إلی قبلته و إن قرع بابی فتحته و من لم يشهد أن لا إله إلا أنا وحدی أو شهد بذلك و لم يشهد أن محمدا عبدی و رسولی أو شهد بذلك و لم يشهد أن علی بن أبی طالب خليفتی أو شهد بذلك و لم يشهد أن الأئمة من ولده حججی فقد جحد نعمتی و صغر عظمتی و كفر بآياتی و كتبی إن قصدنی حجبته و إن سألنی حرمته و إن نادانی لم أسمع نداءه و إن دعانی لم أستجب دعاءه و إن رجانی خيبته و ذلك جزاؤه منی و ما أنا بظلام للعبيد فقام جابر بن عبد الله الأنصاری فقال يا رسول الله و من الأئمة من ولد علی بن أبی طالب قال الحسن و الحسين سيدا شباب أهل الجنة ثم سيد العابدين فی زمانه علی بن الحسين ثم الباقر محمد بن علی و ستدركه يا جابر فإذا أدركته فأقرئه منی السلام ثم الصادق جعفر بن محمد ثم الكاظم موسى بن جعفر ثم الرضا علی بن موسى ثم التقی محمد بن علی ثم النقی علی بن محمد ثم الزكی الحسن بن علی ثم ابنه القائم بالحق مهدی أمتی الذی يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما هؤلاء يا جابر خلفائی و أوصيائی و أولادی و عترتي...
ترجمه:
رسول خدا (ص) فرمود جبرئيل از رب العزت جل جلاله براى من حديث كرد كه او فرمود هر كس بداند كه معبودى جز من تنها نيست و اينكه محمد بنده و رسول من است و على بن ابى طالب خليفه منست و ائمه از فرزندانش حجج منند او را برحمت خود ببهشت ميبرم و بعفو خود از دوزخ بر كنار مىدارم و جوار خود را براى او مباح ميكنم و كرامت خود را براى او واجب مينمايم و نعمت خود را بر او تمام ميسازم و او را از خاصان و برگزيدگان خود ميكنم، اگر مرا بخواند پاسخش ميدهم و اگر خواهشى كند اجابت كنم و اگر پرسشى نمايد باو عطا كنم و اگر خاموش بماند بدو آغاز كنم و اگر بد كند رحمش كنم و اگر بگريزد او را بخوانم و اگر برگردد او را بپذيرم و اگر در خانهام را بكوبد برويش باز كنم و هر كس گواهى بدهد كه معبودى نيست جز من تنها و گواهى ندهد كه محمد بنده و فرستاده من است يا بآن شهادت دهد ولى گواهى ندهد كه على بن ابى طالب خليفه من است يا بدان گواهى دهد ولى گواهى ندهد كه امامان بعد از او حجج منند بتحقيق كه نعمت مرا انكار كرده و عظمت مرا كوچك شمرده و بآيات و كتب من كافر شده اگر قصد من كند او را محجوب سازم و اگر
خواهش كند محرومش كنم و اگر مرا بخواند آوازش را نشنوم و اگر دعا كند اجابت نكنم و اگر اميدوارم شود نوميدش سازم، اين است جزايش از طرف من و من هرگز ستمكار بر- بندگانم نيستم.
جابر بن عبد اللَّه انصارى از جابر خواست و گفت يا رسول اللَّه كيانند ائمه از اولاد على بن ابى طالب؟
فرمود حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشت سپس سيد العابدين زمان خود على بن الحسين سپس باقر محمد بن على اى جابر محققا او را درك كنى چون او را درك كردى از قول من باو سلام برسان سپس امام صادق جعفر بن محمد سپس كاظم موسى بن جعفر سپس رضا على بن موسى سپس تقى محمد بن على سپس نقى على بن محمد سپس زكى حسن بن على سپس پسرش قائم بالحق مهدى امث من آنكه زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از ظلم و جور شده است، آنان اى جابر خليفههاى منند و اوصياء و اولاد و عترت من ...
لینک ثابت