newspart/index2
تبیین / بصیرت / روشنگری/ بصیرت‌افزایی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
بیان کردن اوضاع و احوال سیاسی دنیا توسط امام جمعه ‌

در این روایتِ فضل‌بن‌شاذان از حضرت رضا (سلام الله علیه)، این عبارتِ پُرمعنا [آمده]: وَ یُخبِرُهُم بِما وَرَدَ ‌عَلَیهِم‌ مِنَ‌ الآفاق‌؛ امام جمعه در خطبه به مردم اطّلاع میدهد حوادث آفاق را. مِنَ الاَهوالِ الَّتی لَهُم فیهَا ‌المَضَرَّةُ وَ المَنفَعَة؛(1) یعنی این‌جور نیست که برویم آنجا و فقط بگوییم‌ «ایّها المؤمنون! اتّقوا الله»؛ نه، بایستی ‌از اخبار آفاق عالم، هر آنچه مربوط به مستمع شما است که در آن مضرّتِ او یا منفعتِ او وجود دارد، به او ‌بگویید: اگر دشمنی وجود دارد که ممکن است به این مخاطب شما ضربه‌ای وارد کند، او را از وجود آن ‌دشمن مطّلع کنید؛ اگر طریقه‌ای و راهی وجود دارد که بتواند او را از آن دشمن مصون بدارد، باید به او ‌بگویید؛ اوضاع و احوال سیاسی دنیا را باید برایش بگویید.‌1402/10/26

1 )
وسائل‌الشّیعه، شیخ حر عاملی، ج ۷، ص ۳۴۴‏

يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْآفَاقِ مِنَ الْأَهْوَالِ الَّتِي لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَة
ترجمه:
‏ « ... و آنها را از اخبار و حوادث مهمى که از نقاط مختلف به مى رسد و در ‏سود و زیان و سرنوشت آنها مؤثّر است، مطّلع سازد»‏
لینک ثابت
جهاد تبیین از خصوصیّات حضرت زهرا (سلام الله علیها)

در میان خصوصیّات برجسته و ممتاز فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)، یکی از خصوصیّات بسیار برجسته «جهاد تبیین» فاطمه‌ی زهرا است. ایشان دو خطابه‌ی ممتاز و نامدار ایراد کردند که یکی از آن دو خطابه، خطابه‌ی معروف ایشان: «اَلحَمدُ لِلَّهِ عَلى‌ ما اَنعَمَ وَ لَهُ‌ الشُّکرُ عَلى ما اَلهَم»(۱) در جمع صحابه است که درباره‌ی این خطابه گفته شده که در ردیف بهترین خطبه‌های نهج‌البلاغه است ــ آن کسانی که اهل بلاغت و اهل فهمند، این‌جور گفته‌اند؛ مملو است از معارف و حقایق ــ یکی هم آن خطبه‌ی حضرت خطاب به زنان مهاجر و انصار است: «اَصبَحتُ وَ اللَهِ عائِفَةً لِدُنیاکُم قالِیَةً لِرِجالِکُم» یا «عائِفَةً لِدُنیاکُنَّ قَالِیَةً لِرِجالِکُنَّ»؛(۲) این دو خطابه «جهاد تبیین» فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در مدّت کوتاهی بعد از رحلت پیغمبر است.1402/10/13

1 )
بحارالانوار، علامه مجلسی ، ج ۲۹، ص ۲۲۰

«اَلحَمدُ لِلَّهِ عَلى‌ ما اَنعَمَ وَ لَهُ‌ الشُّکرُ عَلى ما اَلهَم»
ترجمه:
« خدا را بر نعمت هایش سپاس مى گویم، و بر توفیقاتش شکر میکنم...»
2 )
الإحتجاج ، احمد بن على‏ طبرسی، ج‌ ۱، ص ۱۰۸

«اَصبَحتُ وَ اللَهِ عائِفَةً لِدُنیاکُم قالِیَةً لِرِجالِکُم» یا «عائِفَةً لِدُنیاکُنَّ قَالِیَةً لِرِجالِکُنَّ»
ترجمه:
« به خدا در حالى صبح کردم که از دنیاى شما متنفرم، مردان شما را دشمن مى شمرم، و از آنها بیزارم...»
لینک ثابت
پایه گذاری سنّت خطبه‌خوانی توسط حضرت زهرا

این سنّت[خطبه‌خوانی] را فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) بعد از پیغمبر پایه‌گذاری کرد، فرزندان ایشان و خاندان پیغمبر هم از ایشان پیروی کردند؛ خطبه‌های امیرالمؤمنین، خطبه‌ی امام حسین (علیه السّلام) خطاب به علما که خطبه‌ی تکان‌دهنده‌ی فوق‌العاده‌ای است ــ اَنتُم اَیَّتُهَا العِصابَةُ عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَة ــ(1) خطبه‌ی حضرت زینب در کوفه، خطبه‌ی امام سجّاد در شام، خطبه‌ی امام صادق در عرفات که «امامت» را معنا میکند ــ اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسولَ اللَهِ کانَ هُوَ الاِمام ــ(2) اینها همه دنباله‌ی سنّتی است که زهرای اطهر پایه‌گذاری کرده. این سنّت خطبه‌خوانی، تبیین حقایق، از اینجا شروع شد و ادامه پیدا کرد، تا آنجایی که ممکن بود؛ یک جاهایی هم ممکن نبود.1402/10/13

1 )
تحف‌العقول، ابن شعبه حرانى‏، ص ۲۳۷

« اَنتُم اَیَّتُهَا العِصابَةُ عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَة »
ترجمه:
« شما اى گروه، گروهى که به علم شهرت دارید...»
2 )
اقبال‌الاعمال، ابن طاووس، ج ۱، ص ۳۳۰

« اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسولَ اللَهِ کانَ هُوَ الاِمام»
ترجمه:
« ای مردم، پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله رهبر مردم بود...»
لینک ثابت
بیان خطبه‌ها توسط امام جمعه با مضمون مسائل مهم جهان

[از خصوصیات نماز جمعه] عبارت است از آمیختگی معنویّت و سیاست؛ چیزی که برای اهل دنیا و افرادی که در امور تأمّل ندارند خیلی امر مستبعدی است. سیاست کجا، معنویّت و خداباوری کجا؟ سیاست مبانی‌ای دارد که به حسب ظاهر، همه‌ی این مبانی با توجّه به خدا و مانند اینها یا منافی است یا مغایر است. آن وقت سیاست را با معنویّت مخلوط کردن در یک فریضه، این دیگر هنر اسلام است؛ این هنر اسلام است. در آن روایتِ حضرت رضا (سلام الله علیه)‌ [آمده که] خطیب جمعه «یُخبِرُهُم بِما وَرَدَ عَلَیهِم مِنَ‌ الآفاقِ‌ وَ مِنَ الاَهوالِ الَّتی لَهُم فیهَا المَضَرَّةُ وَ المَنفَعَة»؛(1) هائل [یعنی] یک امر مهم و بزرگ؛ مسائلی که در عالم میگذرد که یک مِساسی با جامعه‌ی ما دارد، یا به عنوان ضرر یا به عنوان نفع، [خطیب جمعه] اینها را برای مردم بیان میکند. فرض بفرمایید حالا مِن باب مثال مسئله‌ی هسته‌ای، یا فرض کنید جنگ اوکراین ــ یک مسئله‌ای است دیگر؛ در دنیا وارد شده ــ یا مسائل گوناگون سیاستهای شرق و غرب، اینها یک چیزهایی است که با کشور ما، با جامعه‌ی ما، با زندگی ما و سیاست ما دارای مِساس است؛ خب اینها را خطیب جمعه برای مردم تبیین میکند، تشریح میکند، بیان میکند، درست، با اطّلاعات کافی و صحیح؛ یعنی این سیاست را با معنویّت [پیوند میزند]؛ هم میگوید «اتّقوا ‌الله»(2) ــ حتماً بایستی امر به تقوا در خطبه‌ی نماز جمعه باشد ــ هم در عین حال سیاست را، این سیاستِ این جوری، سیاست بین‌المللی، آن لبّ مسائل سیاسی را برای مردم بیان میکند.1401/05/05

1 )
وسائل‌الشّیعه، شیخ حر عاملی، ج ۷، ص ۳۴۴

يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْآفَاقِ مِنَ الْأَهْوَالِ الَّتِي لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَة
ترجمه:
«…و آنها را از اخبار و حوادث مهمى كه از نقاط مختلف به مى رسد و در سود و زيان و سرنوشت آنها مؤثّر است، مطّلع سازد»
1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 70
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقولوا قَولًا سَديدًا
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! تقوای الهی پیشه کنید و سخن حق بگویید...
لینک ثابت
تبیین حقیقت توسط شعرا، علت تجلیل ائمه(علیهم السلام) از ایشان

امروز مثل خیلی از دورانهای دیگر تاریخ، ما - جریان ولایت و دوستداران ائمّه علیهم‌السّلام - به تبیین احتیاج داریم؛ گفتن، بیان کردن، روشن کردن و حقایق را در معرض بینایی و دانایی انسانها قرار دادن. اگر اهمیتِ تبیین نبود، امام صادق علیه‌السّلام شاعری مثل «کُمیْت» را آن گونه مورد عنایت قرار نمی‌داد؛ یا امام هشتم علیه‌السّلام «دِعبل» را؛(1) یا امام چهارم علیه‌السّلام «فرزدق» را.(2) شعرای معروفی که شما اسمهایشان را شنیده‌اید - مثل فرزدق، کُمیْت و دیگران - اینها سلمان زمان خودشان نبودند؛ اینها در مقایسه‌ی با اصحاب عالی‌مقام ائمّه، خیلی متوسّط بودند. نه معرفتشان به قدر معرفت «زراره» و «محمدبن‌مسلم» و امثال اینها بود؛ نه فعّالیتشان در محیط اهل بیت زیاد بود. اما شما می‌بینید امام از اینها تجلیلی می‌کند که از خیلی از اصحاب بزرگوار خودش نمی‌کند؛ چرا؟ به‌خاطر تبیین. چون اینها در یک جا حرفی زدند و نکته‌ای را روشن کردند که مثل خورشیدی بر ذهنها و دلها تابیده و حقیقتی را برای مردم روشن کرده است.
این‌که فرمودند: «من قال فینا شعراً و بکی أو أبکی وجب له الجنّة» (3) کسی شعری درباره‌ی ما بگوید و چشمی را بگریاند، بهشت بر او واجب می‌شود - معنایش چیست؟ معنایش این است که بهشت را ارزان کرده‌اند؟ بهشتی که این همه باید عبادت کرد تا به آن رسید، آیا آن را این‌طور دم دستی کرده‌اند؟ یا نه؛ آن کار، آن شعر گفتن و تسخیر دل با آن شعر و انتقال یک مطلب در آن روز، آن‌قدر مهم بوده که به خاطر آن اهمیت، جا داشته است که در مقابل یک بیت شعری که این‌گونه تأثیر می‌گذارد، بهشت را به او وعده دهند. هر وقت شعر شما این اثر را داشته باشد، بدون بروبرگرد، همان وعده‌ی بهشت در مقابلش وجود دارد. این یک محاسبه‌ی کاملاً منطقی و روشن است.1380/06/18


1 )
رجال‏ الكشی ، محمد بن عمر كشی ص 504 ؛

«بلغنی أن دعبل بن علی وفد على أبی الحسن الرضا (ع) بخراسان فلما دخل عليه، قال له إنی قد قلت قصيدة و جعلت‏فی نفسی أن لا أنشدها أحدا أولى منك فقال هاتها فأنشده قصيدته التی يقول فيها أ لم تر أنی مذ ثلاثين حجة أروح و أغدو دائم الحسرات‏ أرى فيئهم فی غيرهم متقسما و أيديهم من فيئهم صفرات‏ قال فلما فرغ من إنشادها قام أبو الحسن (ع) فدخل منزله، و بعث إليه بخرقة خز فيها ستمائة دينار، و قال للجارية قولی له يقول لك مولای استعن بهذه على سفرك و أعذرنا فقال له دعبل لا و الله ما هذا أردت و لا له خرجت، و لكن قولی له هب لی ثوبا من ثيابك فردها عليه أبو الحسن (ع) و قال له خذها و بعث إليه بجبة من ثيابه، فخرج دعبل حتى ورد قم، فنظروا إلى الجبة و أعطوه بها ألف دينار، فأبى عليهم، و قال لا و الله و لا خرقة منها بألف دينار، ثم خرج من قم فاتبعوه قد جمعوا و أخذوا الجبة، فرجع إلى قم و كلمهم فيها، فقالوا ليس إليها سبيل، و لكن إن شئت فهذه الألف دينار فقال نعم و خرقة منها، فأعطوه ألف دينار و خرقة منها.»
ترجمه:
ابو عمرو كشى گويد: دعبل بن على خدمت حضرت رضا عليه السلام رسيد در هنگامى كه آن جناب در خراسان بود، پس از اينكه در مجلس حضرت وارد شد عرض كرد: من قصيده‏اى در باره شما سروده‏ام و با خود عهد كرده‏ام كه او را نخست در محضر شما بخوانم. امام رضا عليه السلام فرمود: قصيده خود را بخوانيد. وى ابتداء اين دو بيت را قرائت كرد: الم تر أنى من ثلاثين حجة أروح و أغدوا دائم الحسرات‏ أرى فيئهم فی غيرهم متقسما و ايديهم من فيئهم قصرات‏ راوى گويد: پس از اينكه دعبل شعر خود را خواند حضرت رضا عليه السلام از مجلس برخاست و به اندرون رفت، و يك كيسه خز كه در آن ششصد دينار بود به يكى از كنيزكان خود داد و فرمود: اين كيسه را به دعبل بدهيد، و بگوئيد اين خرج سفر شما است و ما را معذور بداريد. وقتى كه كنيز كيسه را به دعبل داد گفت: به خداوند سوگند من اين قصيده را به خاطر پول نگفته‏ام، و براى پول گرفتن هم به اينجا نيامده‏ام، و ليكن از حضرت رضا بخواهيد يكى از جامه‏هاى خود را به من بدهد. كنيز برگشت و گفت: مولايم ميفرمايند اين پيراهن مرا بگير و دينارها را هم بردار كه روزى بدردت خواهد خورد.
2 )
رجال‏ الكشی ، محمد بن عمر كشی ص  129؛
الاختصاص ،شیخ مفید، ص 193 ؛ 
روضةالواعظين، فتال نیشابوری ج  1 ص  201 ؛

« قال فغضب هشام و أمر بحبس الفرزدق فحبس بعسفان بين مكة و المدينة، فبلغ ذلك علی بن الحسين (ع) فبعث إليه باثنی عشر ألف درهم، و قال أعذرنا يا أبا فراس فلو كان عندنا أكثر من هذا لوصلناك به، فردها و قال يا ابن رسول الله ما قلت الذی قلت إلا غضبا لله و لرسله و ما كنت لأرزی عليه شيئا، فردها عليه و قال بحقی عليك لما قبلتها فقد رأى الله مكانك و علم نيتك، فقبلها فجعل الفرزدق يهجو هشاما و هو فی الحبس فكان مما هجا به قوله أ تحبسنی بين المدينة و التی إليها قلوب الناس يهوی منيبها تقلب رأسا لم يكن رأس سيد و عينا له حولاء باد عيوبها فبعث إليه فأخرجه.
ترجمه:
گويد هشام خشمگين شد و دستور داد فرزدق را زندانى كردند و او را به زندان عسفان كه ميان مكه و مدينه است انداختند و چون اين خبر به اطلاع امام سجاد رسيد دوازده هزار درهم براى او فرستادند و گفتند: اى ابو فراس! ما را معذور دار كه اگر بيش از اين داشتيم براى تو مى‏فرستاديم. فرزدق آن را پس فرستاد و گفت: اى پسر پيامبر! آنچه سرودم فقط براى رضاى خدا و رسول خدا سرودم و نمى‏خواهم با چيز ديگرى آميخته شود. امام سجاد براى او برگرداند و پيام داد ترا سوگند مى‏دهم به حق خودم بر تو كه بپذيرى كه خداوند از نيت تو آگاه است و آن را پذيرفته است، و فرزدق هنگامى كه در زندان بود هشام را هجو گفت كه از جمله اين دو بيت است: «آيا مرا ميان مدينه و شهرى كه دلهاى مردم در هواى آن است (مكه) زندانى مى‏كنى؟ آن شخص (هشام) سرى بر تن مى‏كشد كه سر سرور نيست و چشمهاى لوچى دارد كه عيبهاى او را آشكار مى‏سازد.» «1» هشام كسى را فرستاد و فرزدق را از زندان آزاد كرد.
3 )
ثواب‏ الأعمال و عقاب الأعمال‏، شیخ صدوق ص 84؛
رجال‏ الكشی، شیخ طوسی، ص 289 ؛ 
كامل الزیارات، محمد بن قولویه، ص 106 ؛ 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی، ج 44، ص 289 ؛

من أنشد فی الحسين ع بيتا من شعر فبكى و أبكى عشرة فله و لهم الجنة فلم يزل حتى قال و من أنشد فی الحسين ع‏شعرا فبكى و أظنه قال أو تباكى فله الجنة
ترجمه:
صالح بن عقبه از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: هر كس در [مرثيه] حسين عليه السّلام يك بيت شعر بخواند و بگريد و ده نفر را بگرياند، پس سزاى او و آنها (كه گريه كردند) بهشت است؛ و هر كس در رثاى حسين عليه السّلام بيتى بخواند و نه نفر را بگرياند، پاداش او و آنها بهشت است؛ پس بر همين منوال [ادامه داد] تا اينكه فرمود: هر كس در مرثيه حسين شعر بخواند، و بگريد، و گمان مى‏كنم كه فرمود: يا اينكه خود را گريان نشان دهد (تباكى كند) پس بهشت بر او واجب می گردد.
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی