امام حسین(علیهالسّلام)، جزو مدافعان ایدهی صلح امام حسن(ع) بود. وقتی که در یک مجلس خصوصی، یکی از یاران نزدیک - از این پُرشورها و پُرحماسهها - به امام مجتبی(علیهالصّلاةوالسّلام) اعتراضی کرد، امام حسین با او برخورد کردند: «فغمز الحسین فی وجه حجر»(1). هیچکس نمیتواند بگوید که اگر امام حسین به جای امام حسن بود، این صلح انجام نمیگرفت. نخیر، امام حسین با امام حسن بود و این صلح انجام گرفت و اگر امام حسن(علیهالسّلام) هم نبود و امام حسین(علیهالسّلام) تنها بود، در آن شرایط، باز هم همین کار انجام میگرفت و صلح میشد.1369/01/22
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام), حضرت امام حسین(علیه السلام)
حدیث
حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام), حضرت امام حسین(علیه السلام)
حدیث
1 )
قال المدائني و دخل عبيدة بن عمرو الكندي على الحسن ع و كان ضرب على وجهه ضربة و هو مع قيس بن سعد بن عبادة فقال ما الذي أرى بوجهك قال أصابني مع قيس فالتفت حجر بن عدي إلى الحسن فقال لوددت أنك كنت مت قبل هذا اليوم و لم يكن ما كان إنا رجعنا راغمين بما كرهنا و رجعوا مسرورين بما أحبوا فتغير وجه الحسن و غمز الحسين ع حجرا فسكت فقال الحسن ع يا حجر ليس كل الناس يحب ما تحب و لا رأيه كرأيك و ما فعلت إلا إبقاء عليك و الله كل يوم في شأن.
ترجمه:
مدائنى مىگويد: عبيدة بن عمرو كندى به حضور امام حسن عليه السّلام آمد، عبيده كه همراه قيس بن سعد بن عبادة بود، ضربه شمشيرى بر چهره اش خورده بود، امام حسن پرسيد: اين زخم كه بر چهرهات مىبينم چيست گفت: هنگامى كه همراه قيس بودم چنين شد. در اين هنگام حجر بن عدى به امام حسن نگريست و گفت: دوست مىدارم تو پيش از اين مرده بودى و چنين كارى صورت نمىگرفت كه ما بر خلاف ميل خود و اندوهگين برگشتيم و دشمنان شاد و با آنچه كه دوست مىدارند، برگشتند. چهره امام حسن گرفته شد، امام حسين عليه السّلام با گوشه چشم و به خشم به حجر بن عدى نگريست و او خاموش شد. آن گاه امام حسن عليه السّلام فرمود: اى حجر همه مردم آنچه را كه تو دوست مىدارى، دوست ندارند و عقيده آنان همچون عقيده تو نيست، و آنچه كه من كردم فقط براى اين بود كه تو- و امثال تو- باقى بمانيد و خداوند هر روز در شأنى است.
لینک ثابت
شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج16، ص: 15
قال المدائني و دخل عبيدة بن عمرو الكندي على الحسن ع و كان ضرب على وجهه ضربة و هو مع قيس بن سعد بن عبادة فقال ما الذي أرى بوجهك قال أصابني مع قيس فالتفت حجر بن عدي إلى الحسن فقال لوددت أنك كنت مت قبل هذا اليوم و لم يكن ما كان إنا رجعنا راغمين بما كرهنا و رجعوا مسرورين بما أحبوا فتغير وجه الحسن و غمز الحسين ع حجرا فسكت فقال الحسن ع يا حجر ليس كل الناس يحب ما تحب و لا رأيه كرأيك و ما فعلت إلا إبقاء عليك و الله كل يوم في شأن.
ترجمه:
مدائنى مىگويد: عبيدة بن عمرو كندى به حضور امام حسن عليه السّلام آمد، عبيده كه همراه قيس بن سعد بن عبادة بود، ضربه شمشيرى بر چهره اش خورده بود، امام حسن پرسيد: اين زخم كه بر چهرهات مىبينم چيست گفت: هنگامى كه همراه قيس بودم چنين شد. در اين هنگام حجر بن عدى به امام حسن نگريست و گفت: دوست مىدارم تو پيش از اين مرده بودى و چنين كارى صورت نمىگرفت كه ما بر خلاف ميل خود و اندوهگين برگشتيم و دشمنان شاد و با آنچه كه دوست مىدارند، برگشتند. چهره امام حسن گرفته شد، امام حسين عليه السّلام با گوشه چشم و به خشم به حجر بن عدى نگريست و او خاموش شد. آن گاه امام حسن عليه السّلام فرمود: اى حجر همه مردم آنچه را كه تو دوست مىدارى، دوست ندارند و عقيده آنان همچون عقيده تو نيست، و آنچه كه من كردم فقط براى اين بود كه تو- و امثال تو- باقى بمانيد و خداوند هر روز در شأنى است.