تلاوت قرآن / قرآن/انس با قرآن/تدبر در قرآن/صوت خوش / قرائت قرآن/خواندن قرآن
اسلام هنر را نهفقط قبول کرده بلکه تشویق کرده است
اگر دربارهى اصل هنر بخواهیم نظر اسلام را بدانیم، به نظر میرسد که اسلام هنر را نهفقط قبول کرده بلکه تشویق کرده. قرآن یک اثر هنرى است؛ شما ملاحظه میکنید؛ در آیات کریمهى قرآن جاهاى زیادى وجود دارد که تقدّم و تأخّر در جملهبندى وجود دارد بهخاطر اینکه سجع آیه حفظ بشود. موارد متعدّدى در قرآن هست؛ با اینکه قرآن نه تقیّد به سجع بهمعناى مصطلح دارد، نه تقیّد به قافیه، [چون] شعر نیست و تقیّد به این چیزها ندارد امّا درعینحال زیبایى کلام یک جاهایى اقتضا کرده که یک جملهى معترضهاى وسط بیاورند براى اینکه سجع آخر آیه که با بقیّهى آیات منطبق است برابر در بیاید و آن زیبایى را بدهد. یا وزن و موسیقى کلام؛ در آیات کریمهى قرآن، موسیقى کلمات یک چیز مغفولٌعنه واقع شده و به آن توجّه نمیشود. بعضىها دنبال وزن رفتهاند که آیات موزون قرآن را پیدا کنند -و پیدا کردهاند، زیاد هم هست آیاتى که خودش یک وزن عروضى است- امّا موسیقى کلمات قرآن، آنجایى هم که حتّى وزن ندارد، یک چیز عجیب است؛ بسیار گوشنواز است. کسى که با قرآن انس داشته باشد و آشنا باشد، میبیند. خب، قرآن یک اثر هنرى است. پیغمبر اکرم از شعرایى که به حق [بودند]، ترویج کردند؛ قرآن از شاعرى که «اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحت»(1) باشد ترویج کرده؛ عرض کنم که ائمّهى ما بسیاریشان شعر میگفتند.
در مورد خواندن؛ یک روایتى در همین باب روایات غنا -که حالا ایشان(2) اشاره کردند؛ ما هم مفصّل بحث کردیم در باب مسئلهى غنا- هست که یک نفر قرآن را با صداى خوشى [میخواند]؛ به پیغمبر گفتند این صداى خوشى دارد، قرآن را خوب میخوانَد. فرمود بخواند؛ وقتى شروع کرد خواندن، پیغمبر فرمود -آنطور که در ذهنم است- اینجورى قرآن را بخوانید؛ یعنى با صداى خوش. خب، این هنر است؛ هنر یعنى همین؛ این هنر موسیقى است و در انواع و اقسام، ترویج شده.یا مثلاً فرض کنید که در همین عبارتپردازىهایى که علماى ما دارند. شما ببینید اوایل کتابها چه سجعهاى زیبایى [دارند]؛ در این اجازات مختلفى که علما به هم دادهاند -اجازهى اجتهاد، اجازهى روایت- ببینید چه عبارات زیبایى، چه سجعهاى زیبایى را علما آوردهاند؛ اینها همین فقهایند. در عبارات کتابهایشان هم همینجور است؛ حالا آنچه فارسى نوشتند -بخصوص در این اواخر- خیلى برجسته نیست امّا مثلاً کتابهاى مرحوم مجلسى از لحاظ فارسى هم نثرهاى زیبایى است؛ خب، اینها همهاش هنر است. بنابراین اینکه ما بیاییم فکر کنیم که نظر اسلام با هنر آیا مساعد است یا مساعد نیست، به نظر من یک بحث واضحى است؛ این روشن است که اسلام مثل همهى پدیدههاى زندگى انسان، نسبت به هنر نظر مساعد دارد.
2.ابوالقاسم علىدوست (دبیر علمى - محتوائى همایش)1394/10/21
1 )
سوره مبارکه الشعراء آیه 224
وَالشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الغاوونَ
ترجمه:
(پیامبر اسلام شاعر نیست؛) شاعران کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی میکنند.
1 )
سوره مبارکه الشعراء آیه 227
إِلَّا الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثيرًا وَانتَصَروا مِن بَعدِ ما ظُلِموا ۗ وَسَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَموا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبونَ
ترجمه:
مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام میدهند و خدا را بسیار یاد می کنند، و به هنگامی که مورد ستم واقع میشوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمیخیزند (و از شعر در این راه کمک میگیرند)؛ آنها که ستم کردند به زودی میدانند که بازگشتشان به کجاست!
لینک ثابت
اخلاق پیامبر(ص)، قرآن مجسّم بود
باید اهل قرآن شد؛ تلاوت قرآن مقدّمه است، هدف نیست؛ هدف، تخلّق به اخلاق قرآن است. از زوجات مکرّمهی پیغمبر نقل شده است که دربارهی اخلاق پیغمبر اینجور گفتهاند: کانَ خُلقُهُ القُرآن؛(1) اخلاق پیغمبر، قرآن بود؛ یعنی پیغمبر، قرآن مجسّم بود. رفتار ما، اخلاق ما، تخلّق شخصی ما برطبق قرآن باشد؛ این لازم است. تلاوت مقدّمهی این است؛ فقط هم این نیست؛ علاوه بر شکلگیری شخصی برطبق قرآن، جامعهی ما و محیط زندگی ما هم باید قرآنی بشود.1394/03/02
1 )
مسند احمد، احمد بن حنبل، ج 6، ص
163 الطبقات الكبرى ، ابن سعد، ج 1، ص 273
مجموعة ورام (تنبيه الخواطر)، ورام بن ابی فراس، ج 1، ص 89
شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید : ج 6 ص 340
سألت عائشة فقلت أخبرني عن خلق رسول الله صلى الله عليه وسلم فقالت «كان خلقه القرآن »
ترجمه:
سعد بن هشام گوید از عایشه پرسیدم؛ مرا از اخلاق رسول خدا (ص) آگاه کن او پاسخ داد: براستی که اخلاق پیامبر (ص) همان قرآن بود.
لینک ثابت
توصیه پیامبر به تلاوت قرآن
وَ کانَ فی وَصیَّةِ النَّبِیِّ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) لِعَلیٍّ (عَلَیهِ السَّلامُ) [اَن قالَ: یا عَلیُّ!] ... وَ عَلَیکَ بِتِلاوَةِ القُرآنِ عَلیٰ کُلِّ حال.(۱)
وَ عَلَیکَ بِتِلاوَةِ القُرآنِ عَلیٰ کُلِّ حال
حضرت (صلّی الله علیه و آله) توصیه میفرمایند علی (علیه السّلام) را به تلاوت قرآن. با قرآن باید مأنوس شد. اگر در جامعهی اسلامی -حالا در کشور ما- یک جمع قابل توجّهی از مردم با قرآن انس پیدا بکنند به طوری که مفاهیم قرآنی در ذهن اینها وجود داشته باشد، زنده باشد، به نظر بنده حرکتِ اسلامیِ جامعه تضمینشده است. حالا نمیگوییم همهی مردم، اگر چه این مطلوبتر است؛ امّا برای اینکه واقعبینانه انسان حرف بزند، یک جمع قابل توجّهی، چند میلیون از جمعیّت کشور، جوری باشند که با قرآن مأنوس باشند؛ این هم [محقّق] نمیشود مگر به تلاوت دائمی قرآن. قرآن را فقط نباید گذاشت برای ایّام ماه رمضان؛ به طور دائم انسان [باید] با قرآن مأنوس باشد. لذا میفرماید: وَ عَلَیکَ بِتِلاوَةِ القُرآنِ عَلیٰ کُلِّ حال؛ تعبیر این است؛ در همه حال، تلاوت قرآن بکن؛ یعنی در سفری، در حضری، در خانهای، در بیرونی، هر وقتی به صرافت افتادی، قرآن را تلاوت کن. البتّه کسی که حافظ قرآن است، این برای او آسانتر است؛ برای امثال ماها که حافظ قرآن نیستیم راهش این است که بر خودمان فرض کنیم، وظیفه قرار بدهیم که هر روز یک مقداری از قرآن را بخوانیم. به گمان من این جوری خوب است که انسان به طور دائم از اوّلِ قرآن شروع کند همین طور بخواند تا آخر ـ-همین طور که معمول است بین مردم که قرآن را ختم میکنند- علاوهی بر این، بخشی از آیات قرآن را یا سُوَر قرآنی را به طور مرتّب تکرار بکند؛ این موجب میشود که انسان با بخشهایی از قرآن [مأنوس شود]. حالا مثلاً فرض کنید کسی با قرآن انس دارد، مثلاً آیاتی از سورهی یونس را خوشش میآید -انسان این جوری است دیگر- خب سورهی یونس را مرتّباً بخواند تا حفظ بشود؛ یکی سورهی احزاب را خوشش میآید، یکی سورهی بقره را دوست میدارد، یکی سُوَر مسبّحات را که خب خیلی مضامین عالی و مهمّی دارد، اهل معنا و اهل سلوک هم توصیه میکنند به تلاوت مسبّحات -«سبّح لله» و «یسبّح لله» که در قرآن هست- اینها را مرتّباً بخواند؛ یا سُوَر حوامیم که حامیمها [در آنها هست]، آنها هم خیلی مطالب [مهمّی دارد. البتّه] همه جای قرآن مهم است؛ هیچ نقطهای از قرآن نیست که حامل مطالب اساسی و معارف مهم نباشد؛ امّا طبایع افراد مختلف است، یک چیزهایی را بیشتر دوست میدارد؛ همان چیزی را که بیشتر خوشتان میآید، هر روز بخوانید، تکرار کنید، تکرار کنید.
قرآن را هم باید با خشوع خواند. قرآن را اگر چنانچه بدون خشوع و با غفلت انسان بخواند، خیلی چیزی گیرش نمیآید، گاهی هیچ چیزی گیرش نمیآید، گاهی هم خدای نکرده اثرات عکس میبخشد. انسان قرآن را با توجّه، با خشوع، با اعتماد به بیان الهی -خدای متعال به وسیلهی قرآن دارد با شما حرف میزند- به این کیفیّت تلاوت بکند، آن وقت لذّت قرآن بر جان انسان مینشیند. ما اگر کشف کنیم لذّت تلاوت قرآن را، واقعاً دست برنمیداریم از تلاوت قرآن. مهم این است که تلاوت قرآن خودش را به ما نشان بدهد و آن لذّاتی را که در خواندن آیات و تدبّر در آیات الهی و در کلمات قرآن وجود دارد، انسان در جان خودش احساس کند. اگر بخواهیم این حاصل بشود، با خشوع باید قرآن را خواند.1392/01/19
1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص: 79؛
الزهد، حسین بن سعید کوفی اهوازی، ص: 21؛
المحاسن، ج1، ص: 17؛
عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ كَانَ فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ ص لِعَلِيٍّ ع أَنْ قَالَ يَا عَلِيُّ أُوصِيكَ فِي نَفْسِكَ بِخِصَالٍ فَاحْفَظْهَا عَنِّي ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ أَعِنْهُ أَمَّا الْأُولَى فَالصِّدْقُ وَ لَا تَخْرُجَنَّ مِنْ فِيكَ كَذِبَةٌ أَبَداً وَ الثَّانِيَةُ الْوَرَعُ وَ لَا تَجْتَرِئْ عَلَى خِيَانَةٍ أَبَداً وَ الثَّالِثَةُ الْخَوْفُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ كَأَنَّكَ تَرَاهُ وَ الرَّابِعَةُ كَثْرَةُ الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ يُبْنَى لَكَ بِكُلِّ دَمْعَةٍ أَلْفُ بَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ وَ الْخَامِسَةُ بَذْلُكَ مَالَكَ وَ دَمَكَ دُونَ دِينِكَ وَ السَّادِسَةُ الْأَخْذُ بِسُنَّتِي فِي صَلَاتِي وَ صَوْمِي وَ صَدَقَتِي أَمَّا الصَّلَاةُ فَالْخَمْسُونَ رَكْعَةً وَ أَمَّا الصِّيَامُ فَثَلَاثَةُ أَيَّامٍ فِي الشَّهْرِ- الْخَمِيسُ فِي أَوَّلِهِ وَ الْأَرْبِعَاءُ فِي وَسَطِهِ وَ الْخَمِيسُ فِي آخِرِهِ وَ أَمَّا الصَّدَقَةُ فَجُهْدَكَ حَتَّى تَقُولَ قَدْ أَسْرَفْتُ وَ لَمْ تُسْرِفْ وَ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ وَ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ الزَّوَالِ وَ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ الزَّوَالِ وَ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ الزَّوَالِ وَ عَلَيْكَ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ عَلَيْكَ بِرَفْعِ يَدَيْكَ فِي صَلَاتِكَ وَ تَقْلِيبِهِمَا وَ عَلَيْكَ بِالسِّوَاكِ عِنْدَ كُلِّ وُضُوءٍ وَ عَلَيْكَ بِمَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ فَارْكَبْهَا وَ مَسَاوِي الْأَخْلَاقِ فَاجْتَنِبْهَا فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَلَا تَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَكَ.
ترجمه:
معاوية بن عمّار مىگويد:از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه فرمود:در وصيّت پيامبر به على عليه السّلام آمده است كه فرمود:اى على!تو را در بارۀ خودت به چند خصلت سفارش مىكنم كه آنها را از من داشته باش،و سپس فرمود:خدايا او را يارى كن.نخست:راستى كن و هرگز دروغى از دهانت برون نشود.دوم:پاكدامنى در پيش گير و هرگز جسارت خيانت مياب.سوم:از خداوند بهراس گويى كه او را مىبينى.چهارم:بسيار گريه كن از هراس الهى كه براى هر قطره اشك تو هزار خانه در فردوس برپا شود.پنجم:مال و جانت را در راه دينت نثار كن.ششم:در نماز خواندن و روزه گرفتن و پرداخت صدقه و زكات به سنّت من عمل كن. امّا نماز در شبانه روز پنجاه ركعت است،و روزۀ ماهانه سه روز:پنجشنبۀ اول ماه و پنجشنبۀ آخر ماه و چهارشنبۀ وسط ماه،و صدقه به اندازهاى كه مىتوانى،تا جايى كه بگويند اسراف كردى و تو اسراف در صدقه نكنى.بر تو باد نماز شب و نماز زوال ظهر و بر تو باد نماز زوال ظهر و بر تو باد نماز زوال ظهر،و بر تو باد تلاوت قرآن در هر حالى كه هستى.دو دستت را در نماز بلند كن[در حال اللّٰه اكبر گفتن]و بر تو باد مسواك هنگام هر وضو،و بر تو باد اخلاق نيكويى كه به كار بندى.و از اخلاق بد بپرهيز كه اگر چنين نكنى جز خويش را نكوهش مكن.
لینک ثابت
تأمل در الفاظ و ترجمه قرآن اولین مرحله فهم معارف قرآنی
فهم معارف قرآنی هم درجاتی دارد. اولش از همین تأمل در الفاظ قرآن و ترجمهی قرآن به دست میآید. یعنی وقتی ما میگوئیم معارف قرآنی، معنایش این نیست که یک هفتتویِ رازآلودِ رمزگونهای است که دست هیچ کس به او نمیرسد. بله، معارف عالیهای وجود دارد که دست امثال ماها به آن ممکن است نرسد، اما معارف بسیاری هم هست که همین ما - ما مردم معمولی و عادی - به شرط اینکه توجه کنیم به این کلام و به این بیان، آن را خواهیم فهمید و از آن استفاده خواهیم کرد. در همین آیات کریمهی قرآن فراوان هست؛ اینها درسهای زندگی ماست. فرض بفرمائید در این آیهی شریفه: «ان الّذین یبایعونک انّما یبایعون اللَّه ید اللَّه فوق ایدیهم فمن نکث فانّما ینکث علی نفسه و من اوفی بما عاهد علیه اللَّه فسیؤتیه اجرا عظیما».(1) خب این درس است دیگر؛ این درس واضحی است برای زندگی ما. «فمن نکث فانّما ینکث علی نفسه»؛ اگر قراردادی را که با پیغمبر گذاشتید، با اسلام گذاشتید، بیعتی را که با خدا کردید، به هم زدید، نقض عهد کردید، علیه خودتان کار کردید. «فمن نکث فانّما ینکث علی نفسه»؛ شکستن بیعت خدا و پیغمبر، علیه ماست؛ علیه خدا و پیغمبر نیست. آنها ضرری نمیکنند. «و من اوفی بما عاهد علیه اللَّه فسیؤتیه اجرا عظیما»؛ اما اگر وفا کردیم به این قراردادی که با خدا و پیغمبر گذاشتیم، به نفع خودمان کار کردیم؛ پاداش عظیمی خود ما از خدای متعال خواهیم گرفت. این پاداش، نگفتند که در آخرت است، نگفتند بهشت است؛ بخش عمدهاش هم البته در آخرت است، اما این پاداش در دنیا هم هست؛ در دنیا هم این پاداش را به ما خواهند داد. همین آیات سورهی مبارکهی احزاب را که یکی از برادرها یا جمعی شاید خواندند: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللَّه علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا. لیجزی اللَّه الصّادقین بصدقهم»؛(2) این صدق، همین است. «صدقوا ما عاهدوا اللَّه علیه»؛ یعنی این قراری را که با خدا گذاشتند، این وعده و پیمانی را که با خدا بستند، صادقانه پیمان بستند و پای این پیمان ایستادند و سختیهای زندگی، جلوههای شهوتانگیز دنیایی، آنها را از این راه منحرف نکرد. «لیجزی اللَّه الصّادقین بصدقهم»؛ خدا به خاطر این راستگویی و ایستادن پای این وعده و پیمان الهی جزا میدهد. خب، اینها معارفی است که با مراجعهی به ظاهر قرآن هم میشود اینها را فهمید. اگر چه که در ورای اینها، معارف برتری، بالاتری مسلّماً وجود دارد که اینها را ممکن است خصیصین بفهمند، بندگان صالح و شایستهی خدا بفهمند و ما به آنها دسترسی نداشته باشیم، جز از طریق آن بندگان. مسلّم چنین چیزهائی است؛ چون فرمودند قرآن بطونی دارد. روایات متعددی هست که میفرماید قرآن ظاهری دارد، باطنی دارد،(3) اسراری دارد، اعماقی دارد؛ مثل دریایی است که ظاهر دریا هم هست، وجود دارد، آب است، دریاست، اما فقط همین ظاهر نیست، اعماقی دارد، در آن اعماق هم حقایقی است، چیزهایی است؛ مسلّم این هست. اما از همین ظاهر هم ما میتوانیم استفاده کنیم؛ به شرط چه؟ به شرط دقت، تأمل.1389/05/21
1 )
سوره مبارکه الفتح آیه 10
إِنَّ الَّذينَ يُبايِعونَكَ إِنَّما يُبايِعونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوقَ أَيديهِم ۚ فَمَن نَكَثَ فَإِنَّما يَنكُثُ عَلىٰ نَفسِهِ ۖ وَمَن أَوفىٰ بِما عاهَدَ عَلَيهُ اللَّهَ فَسَيُؤتيهِ أَجرًا عَظيمًا
ترجمه:
کسانی که با تو بیعت میکنند (در حقیّقت) تنها با خدا بیعت مینمایند، و دست خدا بالای دست آنهاست؛ پس هر کس پیمانشکنی کند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است؛ و آن کس که نسبت به عهدی که با خدا بسته وفا کند، بزودی پاداش عظیمی به او خواهد داد.
2 )
سوره مبارکه الأحزاب آیه 23
مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا
ترجمه:
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.
2 )
سوره مبارکه الأحزاب آیه 24
لِيَجزِيَ اللَّهُ الصّادِقينَ بِصِدقِهِم وَيُعَذِّبَ المُنافِقينَ إِن شاءَ أَو يَتوبَ عَلَيهِم ۚ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفورًا رَحيمًا
ترجمه:
هدف این است که خداوند صادقان را بخاطر صدقشان پاداش دهد، و منافقان را هرگاه اراده کند عذاب نماید یا (اگر توبه کنند) توبه آنها را بپذیرد؛ چرا که خداوند آمرزنده و رحیم است.
3 )
الكافی،ثقة الاسلام كلینی ج2 ص 598 ؛
بصائرالدرجات، محمد بن حسن صفار، ص 203 نحوه ؛
مستدركالوسائل، محدث نوری، ج 17 ، ص 331 ؛
بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 89 ، ص 94 ؛
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ فِی دَارِ هُدْنَةٍ وَ أَنْتُمْ عَلَى ظَهْرِ سَفَرٍ وَ السَّيْرُ بِكُمْ سَرِيعٌ وَ قَدْ رَأَيْتُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ يُبْلِيَانِ كُلَّ جَدِيدٍ وَ يُقَرِّبَانِ كُلَّ بَعِيدٍ وَ يَأْتِيَانِ بِكُلِّ مَوْعُودٍ فَأَعِدُّوا الْجَهَازَ لِبُعْدِ الْمَجَازِ- قَالَ فَقَامَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دَارُ الْهُدْنَةِ قَالَ دَارُ بَلَاغٍ وَ انْقِطَاعٍ فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَ هُوَ الدَّلِيلُ يَدُلُّ عَلَى خَيْرِ سَبِيلٍ وَ هُوَ كِتَابٌ فِيهِ تَفْصِيلٌ وَ بَيَانٌ وَ تَحْصِيلٌ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُكْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِيهِ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْحِكْمَةِ وَ دَلِيلٌ عَلَى الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الصِّفَةَ فَلْيَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ لْيُبْلِغِ الصِّفَةَ نَظَرَهُ يَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ يَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ حَيَاةُ قَلْبِ الْبَصِيرِ كَمَا يَمْشِی الْمُسْتَنِيرُ فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ فَعَلَيْكُمْ بِحُسْنِ التَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ التَّرَبُّص
ترجمه:
امام صادق عليه السلام از پدرانش عليهم السلام از رسول خدا (ص) حديث فرمايد كه آن حضرت (ص) فرمود: اى مردم شما اكنون در خانه صلح و آرامش هستيد و شما در راه سفر هستيد و بشتاب شما را خواهد برد، و شما مىنگريد كه شب و روز و خورشيد و ماه هر تازهاى را كهنه می كنند و هر دورى را نزديك می سازند و هر وعدهاى را به سر رسانند، پس اسباب و وسائل را براى گذرگاه طولانی كه در پيش است فراهم كنيد. فرمود: پس مقداد بن اسود برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا، خانه صلح و آرامش يعنى چه؟ فرمود: خانهاى كه رساننده است (انسانى را به گور رساند، يا در آن خانه كردار نيك ذخيره شود براى رسيدن به منزلهاى آخرت) و جداكننده (يعنى انسان را از دنیا و علائقش جدا كند) پس هر گاه فتنه ها همچون شب تار بر شما مبهم و پیچیده گشت، به قرآن رو آوريد (و بدان چنگ زنيد) زيرا آن است شفاعت كننده ایست كه شفاعتش پذيرفته است و گزارش دهنده است كه گفتهاش تصديق شده است، هر كه آن را مقابل و پيشواى خود قرار داد، او را به بهشت رهبرى كند و هر كه آن را پشت سر خود قرار دهد او را از پشت به سوی جهنم براند، و قرآن راهنمائى است كه به بهترين راهها راهنمائى می كند، و كتابى است كه شرح و كلام روشن و تحصيل (بدست آوردن حقائق) در آن است و آن جداكننده (ميان حق و باطل) است و شوخى و سرسرى نيست براى آن ظاهرى است و باطنى، پس ظاهرش حُكم و دستور است و باطنش علم و دانش، ظاهرش زيبا است و باطنش ژرف و عميق است. ستارگانى دارد و ستارگانش هم ستارگانى دارد. شگفتيهايش به شماره در نيايد و عجائبش كهنه نگردد. چراغهاى هدايت در آنست و جايگاه نور حكمت و راهنماى معرفت است براى آن كس كه صفات را بشناسد پس بايد شخص تيز بين دقت نظر كند و دقت نظر را تا به درك صفت آن ادامه دهد تا از هلاكت نجات یابد و از گرفتاری رهایییابد، زيرا انديشيدن است كه زندگانى دل بينا است، چنانچه آنكه جوياى روشنى است در تاريكيها به وسيله نور راه را پيمايد، بر شما باد به رهایی و نجات نیكو و كمی انتظار كشیدن.
لینک ثابت
لزوم همراه بودن فهم قرآن با تلاوت آن
یک نوع قرآن خواندن این است که انسان ظاهر قرآن را بگیرد بخواند تا آخر. این نوع، نمیخواهیم بگوئیم هیچ اثری ندارد. البته بنده سابقها میگفتم هیچ اثر ندارد، بعد تجدید نظر کردم. نمیشود گفت هیچ اثر ندارد، ولی اثرش در قبال آن اثری که متوقعِ از تلاوت قرآن است، شبیه هیچ است؛ نزدیک هیچ است.
یک تلاوت، تلاوت کسانی است که آیه را میخوانند، لیکن - این مال امثال ماهاست - میخوانند برای اینکه یک نکتهای پیدا کنند برای گفتن در فلان منبر، در فلان سخنرانی، در فلان محفل، در فلان مجلس. این، عیبی ندارد؛ اما این نوع هم آن نیست که ما موظفیم انجام بدهیم.
یک تلاوت این است که انسان مثل یک مستمعی بنشیند پای صحبت خدای متعال. خدای متعال دارد با شما حرف میزند. مثل اینکه از یک عزیزی، از یک بزرگی، نامهای به شما رسیده باشد. شما نامه را میگیرید میخوانید. برای چه میخوانید؟ برای اینکه ببینید چه برای شما نوشته. قرآن را اینجوری بخوانید. این نامهی خدای متعال است. امینترین زبانها و دلها این قرآن را از خدای متعال گرفته و به شما رسانده است. ما از آن استفاده کنیم؛ بهره ببریم؛ لذا در روایت هست که سوره را وقتی که میخوانید، همت شما این نباشد که به آخر سوره برسید، همت شما این باشد که قرآن را بفهمید(1) ولو حالا به آخر سوره، به وسط سوره، وسط جزء، به وسط حزب نرسید و آن را تمام هم نکنید؛ تأمل و تدبر کنید. قرآن را اینگونه بخوانید. اگر کسی با قرآن مأنوس بشود، از قرآن دل نمیکَند. اگر ما با قرآن مأنوس بشویم، حقیقتاً از قرآن دل نمیکَنیم.1386/06/22
1 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 2، ص 614 ؛
دعائم الإسلام، نعمان بن محمد تميمى، ج 1، ص 161 ؛
الجعفريات، محمد بن محمد بن اشعث، ص 180 ؛
النوادر، سيد فضل الله راوندى، ص 30 ؛
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 89، ص 215 ؛
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص بَيِّنْهُ تِبْيَاناً وَ لَا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ وَ لَا تَنْثُرْهُ نَثْرَ الرَّمْلِ وَ لَكِنْ أَفْزِعُوا قُلُوبَكُمُ الْقَاسِيَةَ وَ لَا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ.
ترجمه:
عبد اللَّه بن سليمان گويد: از حضرت صادق عليه السلام پرسيدم از گفتار خداى عز و جل (كه فرمايد:) وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا فرمود: امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه فرموده: يعنى او را خوب بيان كن و همانند شعر آن را بشتاب مخوان، و مانند ريگ (هنگام خواند) آن را پراكنده مساز، ولى دلهاى سخت خود را بوسيله آن به بيم و هراس افكنيد، و همت شما اين نباشد كه سوره را بآخر رساند (يعنى همت خود را در تدبر و تأمل در آيات و بكار بستن و عمل كردن آنها قرار دهيد نه باينكه سوره را بآخر رسانيد).
لینک ثابت
خواندن قرآن برای شفای دردها
[مسأله تلاوت قرآن که ما اینقدر به آن اهمیت میدهیم، صرفاً مایه سرگرمی و هنرنمایی نیست، بلکه وسیلهای برای دست یافتن به فضای قرآنی در کلّ جامعه است]
عزیزان من! بدانید که امروز دنیای اسلام محتاج قرآن است. در مضامین آیات سورههای آلعمران، بقره، انبیاء و احزاب، که دوستان شما در اینجا خواندند، مطالبی وجود دارد که امروز علاج دردها و ضعفهای دنیای اسلام است و اینهاست که ایمان انسان را عمیق و راسخ میکند؛ معرفت انسان را روشن و آگاهانه میکند؛ نیروی حیاتی انسان را به میدان میآورد و از آنها کار میکِشد. آن وقت جامعهای با این خصوصیات، هم ترقّی میکند، هم روحیه میگیرد. وقتی جامعهای روحیهاش قوی شد، دشمن نمیتواند به آن زور بگوید. وقتی زورگویان دنیا بخواهند سوار فرد، جماعت و یا ملتی شوند، اوّلین اقدامشان این است که روحیهی آن فرد یا ملت را بشکنند و احساس توانایی و ایستادگیاش را از بین ببرند. تا زمانی که احساس قدرت و توانایی و روحیه در یک ملت و جماعتی وجود دارد، هیچکس نمیتواند بر آن فائق آید؛ نه دشمنان بیرونی و نه دشمنان درونی؛ تنبلی و بیعاری و بیکارگی. اینکه در روایت دارد: «و رجل قرأ القرآن فوضع دواء القرآن علی داء قلبه»(1) برای این است که قرآن را فقط برای اینکه اسم و رسم بیابند یا مشغولیتی برای خودشان درست کنند، نخوانند؛ بلکه قرآن را به جهت اینکه درمانهای اصلی از آن است بخوانند. داروی قرآن را روی درد جان و وجود و باطن خود بگذاریم و با قرآن این دردها را شفا دهیم. این کار، احتیاج دارد به اینکه فضا قرآنی شود.1382/08/06
1 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 2 ، ص 627 ح 1 ؛
خصال، شیخ صدوق، ج 2، ص 142 ؛
امالی، شیخ صدوق، ص 202 ؛
قُرَّاءُ الْقُرْآنِ ثَلَاثَةٌ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَاتَّخَذَهُ بِضَاعَةً وَ اسْتَدَرَّ بِهِ الْمُلُوكَ وَ اسْتَطَالَ بِهِ عَلَى النَّاسِ وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَحَفِظَ حُرُوفَهُ وَ ضَيَّعَ حُدُودَهُ وَ أَقَامَهُ إِقَامَةَ الْقِدْحِ- فَلَا كَثَّرَ اللَّهُ هَؤُلَاءِ مِنْ حَمَلَةِ الْقُرْآنِ وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَوَضَعَ دَوَاءَ الْقُرْآنِ عَلَى دَاءِ قَلْبِهِ فَأَسْهَرَ بِهِ لَيْلَهُ وَ أَظْمَأَ بِهِ نَهَارَهُ وَ قَامَ بِهِ فِی مَسَاجِدِهِ وَ تَجَافَى بِهِ عَنْ فِرَاشِهِ فَبِأُولَئِكَ يَدْفَعُ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْبَلَاءَ وَ بِأُولَئِكَ يُدِيلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ بِأُولَئِكَ يُنَزِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْغَيْثَ مِنَ السَّمَاءِ فَوَ اللَّهِ لَهَؤُلَاءِ فِی قُرَّاءِ الْقُرْآنِ أَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمر
ترجمه:
قرآنخوانان سه گروهاند:يكى آنكه قرآن خواند و آن را سرمايه كسب خود كند و پادشاهان را با آن بدو شد و بمردم بزرگى بفروشد.و ديگر مردى است كه قرآن را بخواند و حروف آن را نگهدارى كند ولى حدود آن را ضايع سازد و آن را چون قدح (جام آب) نگهدارى كند يعنى براى خودنمائى و هنگام سودجوئى از آن منتفع گردد و در ساير اوقات پشت سر اندازد چنان كه شخص سواره جام آبش را پشت سرش مىآويزد و مانند اين كلام در كتاب دعاء باب صلوات گذشت مراجعه شود) خداوند امثال اينان را در قرآنخوانان زياد نكند.و ديگر مردى است كه قرآن خواند و داروى قرآن را بر دل دردمندش نهد و براى (خواندن و بكار بستن و دقت و غور در معانيش) شب زنده دارى كند و روزش را بتشنگى بسر برد، و در هنگام نمازهايش و جاهاى آن بدان قيام كند، و از بستر خواب بخاطر آن دورى گزيند، و بخاطر اين دسته از مردمان است كه خداى عزيز جبار بلا را بگرداند، و ببركت ايشان است كه خداى عز و جل شر دشمنان را باز دارد، و بسبب آنان است كه خداى عز و جل از آسمان باران فرستد، پس بخدا سوگند اينها در ميان قرآنخوانان از كبريت احمر كميابترند.»
لینک ثابت
لزوم انس گرفتن مدبّرانه با قرآن
برادران عزیز همین که قرآن را در جیبمان بگذاریم کافی است؟ اینکه در هنگام سفر، از زیر قرآن رد شویم کافی است؟ امروز من میگویم، اینکه ما در جلسهی تلاوت قرآن شرکت کنیم کافی است؟ اینکه حتی قرآن را با صدای خوش تلاوت کنیم یا تلاوت خوش را بشنویم و از آن لذّت ببریم کافی است؟ نه. چیز دیگری لازم دارد. آن چیست؟ آن تدبّر در قرآن است. باید در قرآن تدبّر کرد. خودِ قرآن در موارد متعدد از ما میخواهد که تدبّر کنیم.(1) عزیزان من! اگر ما یاد گرفتیم که با قرآن بهصورت تدبّر، اُنس پیدا کنیم، همهی خصوصیاتی که گفتیم حاصل خواهد شد. ما هنوز خیلی فاصله داریم؛ پس باید پیش برویم. اینکه شما میبینید از اوّلِ انقلاب تا امروز، مسؤولین و دلسوزان کشور، قرآن را در تلاوت، در حفظ و در تعقیبِ مراسم مربوط به قرآن مطرح کردهاند، برای این است که ما به آنجا نزدیک شویم. البته تلاوت قرآن با صدای خوش، کار بسیار خوبی است. روایت دارد که امام سجاد علیهالسّلام - هم دربارهی امام سجاد علیهالسّلام دارد، هم دربارهی امام باقر علیهالسّلام - وقتی تلاوت میکردند، کسانی که از نزدیک محل تلاوت ایشان میگذشتند، زانوهایشان میلرزید و سست میشد و نمیتوانستند حرکت کنند. میایستادند تلاوت قرآن را گوش میکردند و وقتی حظّ خودشان را میبردند، به راهشان ادامه میدادند.(2) تلاوت قرآن با صوت خوش و با آداب که شیوهی خاصی دارد، موسیقی خاصی دارد، روش خاصی دارد، امور لازمی است. اینها انسان را نزدیک میکند؛ اما کافی نیست. اگر بخواهیم تشبیه کنیم، اینطور میگوییم: قرآن را به صورت بنای مُعْظمی، دارای سالنها و حجرهها و زوایای گوناگون و اعماق فراوان در نظر بگیرید. این عمارت وسیع و عظیم، سردر و مدخلی دارد. اگر آن مدخل را زیبا ساختیم، مردم برای ورود در آن عمارت، تشویق میشوند. مدخلِ آن بنای رفیع، همین تلاوتهای زیبایی است که اینجا خواندند. کاشیکاری دَمِ در، این تلاوت است. حال وارد شوید.1373/10/14
1 )
سوره مبارکه النساء آیه 82
أَفَلا يَتَدَبَّرونَ القُرآنَ ۚ وَلَو كانَ مِن عِندِ غَيرِ اللَّهِ لَوَجَدوا فيهِ اختِلافًا كَثيرًا
ترجمه:
آیا درباره قرآن نمیاندیشند؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن مییافتند.
1 )
سوره مبارکه محمد آیه 24
أَفَلا يَتَدَبَّرونَ القُرآنَ أَم عَلىٰ قُلوبٍ أَقفالُها
ترجمه:
آیا آنها در قرآن تدبّر نمیکنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
2 )
الكافی،ثقة الاسلام كلینی ج2 ص 615 ؛
الاحتجاج، شیخ طبرسی، ج 2 ، ص 395 ؛
بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 89 ، ص 194؛
ذَكَرْتُ الصَّوْتَ عِنْدَهُ فَقَالَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع كَانَ يَقْرَأُ فَرُبَّمَا مَرَّ بِهِ الْمَارُّ فَصَعِقَ مِنْ حُسْنِ صَوْتِهِ وَ إِنَّ الْإِمَامَ لَوْ أَظْهَرَ مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً لَمَا احْتَمَلَهُ النَّاسُ مِنْ حُسْنِهِ قُلْتُ وَ لَمْ يَكُنْ رَسُولُ اللَّهِ ص يُصَلِّی بِالنَّاسِ وَ يَرْفَعُ صَوْتَهُ بِالْقُرْآنِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يُحَمِّلُ النَّاسَ مِنْ خَلْفِهِ مَا يُطِيقُون
ترجمه:
على بن محمد نوفلى گويد: نزد حضرت أبى الحسن عليه السلام از آواز خواندن ياد كردم فرمود: همانا على بن الحسين عليهما السلام قرآن ميخواند و چه بسا كسانى بر آن حضرت ميگذشتند و از آواز خوش او مدهوش ميشدند، و اگر راستى امام چيزى از آواز خوشش آشكار كند مردم تاب شنيدن آن را ندارند، عرضكردم: مگر نبود كه رسول خدا (ص) با مردم نماز (جماعت) ميخواند و آوازش را بخواندن بلند ميكرد؟ فرمود: رسول خدا (ص) باندازه تحمل و طاقت آنان كه پشت سرش بودند آوازش را بلند ميكرد.
لینک ثابت
از ملاقات آقایان خیلى خوشحالیم؛ مخصوصاً شیخ راغب مصطفىٰ که سالها است من با صدا و با تلاوت ایشان آشنا هستم؛ اکثر من عشرین سنة کان مأنوس بصوتک و بتلاوتک.(۲) شرف شما به قرآن است و تلاوت قرآن بزرگترین شرف است؛ همچنان که پیغمبر فرمود که «اَشرافُ اُمَّتى حَمَلَةُ القُران».(۳) و انتم حملة القران؛ و الحمدلله. [و هذا] فضل کبیر. از ملاقات آقاى شیخ بسیونى هم خیلى خوشحالیم.
ما براى قرّاء قرآن احترام زیادى قائلیم. و معتقد هم هستیم که قرّاء قرآن هم رسالت سنگینى و مسئولیّت بزرگى بر دوش دارند. درحقیقت هر جایى که صوت تلاوت شما میرود، شماها حضور دارید و با این حضور همهجایى، میتوانید خیلى مؤثّر باشید. واقعاً گاهى یک ملّتى را با یک تلاوت میشود منقلب کرد. میتوانید تحوّلى ایجاد کنید، به برکت آن محبّتى که مردم بهخاطر صوت قرآن و به برکت قرآن به شماها پیدا میکنند.1368/11/20
1 )
أمالی ،شيخ صدوق ص 234 ح6
الخصال، الشیخ الصدوق، ج1ص7
معانی الاخبار،الشیخ الصدوق،ص177
بحار الانوارج84ص138ح6
أشراف أمتی حملة القرآن ، وأصحاب الليل »
ترجمه:
رسول خدا (ص) فرمود بزرگان امت من حافظان قرآن و همنشینان شب(شب زنده داران) هستند
لینک ثابت