newspart/index2
بسیجی / سپاهی/سپاه پاسداران/بسیج مستضعفین / بسیجیان
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
شاخص نبودن اشخاص برای شناسایی حق

آنچه که راه را مشخص میکند، بصیرت است. این سردار محترم و گرامی [سردار جباری، فرمانده سپاه علی‌بن‌ابی‌طالب قم] خیلی درست گفتند که بسیجیان در قبال پیچیدگی اوضاع توانسته‌اند در ذهن خود و فکر خود و شخصیت خود پیچیدگی ایجاد کنند و بشناسند؛ قضایای سال 88 این را نشان داد. ممکن بود خیلی‌ها اشتباه کنند و خیلی‌ها هم اشتباه کردند؛ اگرچه اکثر آن کسانی که اشتباه کرده بودند، به فاصله‌ی کمی اشتباه را تصحیح کردند؛ اما حرکت عظیم بسیج، این شاخص بصیرت و این پرچم بصیرت را برای خود حفظ کرد؛ اشتباه نکرد؛ همان طور که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) فرموده بود: «لا یعرف الحقّ بالرّجال»؛(1) با چهره‌ها نمیشود حق را تشخیص داد. یک چهره‌ی موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تکریم است؛ اما او نمیتواند شاخص حق باشد. گاهی چهره‌ی موجهی مثل بعضی از صحابه‌ی پیغمبر راه را عوضی میروند، اشتباه میکنند. باید حق را شناخت، باید راه را تشخیص داد تا بفهمیم این شخص حق است یا باطل. هر که از این راه رفت، حق است؛ هر که از راه حق نرفت، مردود است. حق را باید شناخت. جماعت جوانِ مؤمنِ گردآمده‌ی در زیر سقف بسیج و پرچم بسیج، این بصیرت را نشان دادند؛ نشان دادند بابصیرتند. بصیرت، عنصر اول است. در آینده هم باید همین جور باشد. قدرت تحلیل باید پیدا کرد، قدرت تشخیص باید پیدا کرد. امام - کسی که پدر همه‌ی این جریان بود، حق حیات به گردن جامعه و این حرکت عظیم داشت - فرمودند اگر من از اسلام جدا شوم، مردم از من رو برخواهند گرداند. شاخص، اسلام است؛ شاخص، اشخاص نیستند؛ این حرف امام (رضوان اللَّه علیه) است. او به ما یاد داد که راه را تشخیص بدهیم، حرکت صحیح را تشخیص بدهیم، نقشه‌ی دشمن را بفهمیم و بخوانیم تا بتوانیم بفهمیم کدام کار در جهت دشمن و در خط دشمن است و کدام کار در ضد اوست. پس بصیرت، عنصر اول است. بصیرت را نباید فراموش کرد.1389/08/02

1 )
الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید بن طاووس ج‏1ص 136 ؛
روضةالواعظين، ابن فتال نیشابوری، ج 1 ، ص 31 ؛ 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی، ج 40 ، ص 125 ؛ 
الأمالي‏للمفيد، شیخ مفید، ص 3 ، نحوه؛ 
الأمالي‏للطوسی، شیخ طوسی، ص 625 ، نحوه؛ 
بشارةالمصطفى، عماد الدین طبری، ص 4 ، نحوه ؛ 
بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 39 ، ص 239 ، نحوه؛

ما جاء لأحد من أصحاب رسول الله ص من الفضائل ما جاء لعلی ع و من ذلك ما ذكره الغزالی فی كتاب المنقذ من الضلال ما هذا لفظه و العاقل يقتدی بسيد العقلاء علی ع حيث قال لا يعرف الحق بالرجال اعرف الحق تعرف أهله فشهد أن عليا سيد العقلاء ....
ترجمه:
از جمله غزالى در كتاب «المنقذ من الضلال» مى‏گويد: شخص عاقل به سرور عاقلان على (عليه السلام) اقتدا مى‏كند، آنجا كه فرمود: (حق با رجال شناخته نمى‏شود، حق را بشناس تا اهلش را بشناسى). پس غزالى شهادت مى‏دهد به اين كه على (عليه السلام) سيد و سرور عقلا است و اين حرف بسيار پر معنى است. 0
لینک ثابت
اخلاص؛ شرط حرکت فی سبیل الله

[عناصری که برای همه‌ی بسیجیان ، برای جوانها در هر نقطه‌ای از این عرصه‌ی عظیم که مشغول کار هستند، باید به عنوان شاخص مطرح باشد] عنصر دوم، اخلاص است. فرمود اگر کسی در میدان جهاد فی‌سبیل‌اللَّه دنبال یک خواسته‌ی شخصی برود، دنبال غنیمت برود و کشته شود، شهید فی‌سبیل‌اللَّه نیست.(1) شرط شهادت و شرط مجاهد فی‌سبیل‌اللَّه بودن این است که حرکت او فی‌سبیل‌اللَّه باشد، للَّه باشد؛ یعنی اخلاص داشته باشد. انگیزه‌های شخصی، انگیزه‌های گروهی، انگیزه‌های فامیلی، رودربایستی‌های رفاقتی اگر در حرکت ما تأثیر گذاشت، این اخلاص را مشوب میکند، مشکل درست میکند. بی‌اخلاصی، یک جائی خودش را نشان خواهد داد.1389/08/02

1 )
الأمالی، شیخ طوسی، ص 618؛
مسائل علی بن جعفر و مستدركاتها، علی بن جعفر، ص 346؛
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏67، ص 212.

أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) أَغْزَى عَلِيّاً (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فِی سَرِيَّةٍ وَ أَمَرَ الْمُسْلِمِينَ أَنْ يَنْتَدِبُوا مَعَهُ فِی سَرِيَّتِهِ، فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ لِأَخٍ لَهُ: اغْزُ بِنَا فِی سَرِيَّةِ عَلِيٍّ، لَعَلَّنَا نُصِيبُ خَادِماً أَوْ دَابَّةً أَوْ شَيْئاً نَتَبَلَّغُ بِهِ، فَبَلَغَ النَّبِيَّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَوْلُهُ، فَقَالَ: إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ، وَ لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ غَزَا ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ، فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ‏، وَ مَنْ غَزَا يُرِيدُ عَرَضَ الدُّنْيَا أَوْ نَوَى عِقَالًا لَمْ يَكُنْ لَهُ إِلَّا مَا نَوَى.
ترجمه:
هنگامى كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله على عليه السلام را به فرماندهىِ سپاهى، روانه جنگ كرد، مردى به برادر خود گفت: با ما در سپاه على به جنگ بيا، شايد غلامى يا چارپايى يا چيزى كه به دردمان بخورد، به دست بياوريم، فرمود: جز اين نيست كه اعمال، به نيّت‏هاست و براى هر كس، همان چيزى است كه نيّتش را دارد. پس هر كه براى تحصيل آنچه نزد خداست، بجنگد، بى گمان، اجرش با خداست و هر كس براى رسيدن به متاع دنيا يا به نيّت يك عِقال (زانوبند شتر) بجنگد، [نصيب و پاداشى‏] جز همانچه برايش جنگيده است، نخواهد داشت.
لینک ثابت
گرسنگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای پیشرفت اسلام

شما ببینید این دریای شخصیت و مجاهدت چه دریای عظیمی است! بعد رسید به دوران اسلام. بعد رسید به ازدواج با علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السّلام؛ همان علی‌بن‌ابیطالب که مصداق کامل یک بسیجیِ فداکار انقلاب است. هفته‌ی بسیج است؛ بسیجی یعنی این. یعنی همه‌ی وجودش وقف اسلام است. وقف است برای آنچه پیغمبر می‌خواهد و خدا را خشنود می‌کند. امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاة و السّلام هیچ مایه‌ای برای شخص خود نگذاشت. در آن ده سال - ده سال حیات پیغمبر - امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام هر کاری که کرد، برای پیشرفت اسلام بود. این‌که می‌بینید می‌گفتند فاطمه‌ی زهرا و امیرالمؤمنین و فرزندانشان گرسنه ماندند، علّتش همین است. والّا این جوان اگر به فکر کاسبی بود، می‌توانست بهتر از هر کاسبی، به کسب بپردازد. این همان علی است که بعدها در دوران پیری‌اش چاه می‌کنْد؛ چاهی که مثل گردن شتر، آب از آن بیرون می‌زد. آن‌وقت، هنوز دست و رویش را از گرد و غبار کار نشُسته، می‌نشست و وقف نامه‌ی چاه را می‌نوشت! آن حضرت از این کارها زیاد کرده است. چقدر نخلستانها آباد کرده بود. چرا باید امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاة و السّلام، در جوانی گرسنه بماند؟ در روایت است که فاطمه‌ی زهرا سلام‌اللَّه‌علیها خدمت پیغمبر رفت.آن‌قدر گرسنگی کشیده بود که پیغمبر زردی گرسنگی را در صورت او مشاهده کرد؛ دل پیغمبر سوخت و برای دخترش دعا فرمود(1). همه‌ی تلاش امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام در راه خدا و برای پیشرفت اسلام بود. آن حضرت برای خودش کاری نمی‌کرد. این، همان مصداق کامل بسیجی است.1373/09/03

1 )
الكافی،ثقة الاسلام كلینی  ج 5 ص 528 ح5 ؛
مشكاة الانوار، علی بن حسن طبرسی : ص 195 ؛ 
بحارالانوار، علامه مجلسی : ج 43 ص 62 ؛

خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُرِيدُ فَاطِمَةَ ع وَ أَنَا مَعَهُ فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى الْبَابِ وَضَعَ يَدَهُ عَلَيْهِ فَدَفَعَهُ ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ قَالَتْ ادْخُلْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ أَنَا وَ مَنْ مَعِی فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ عَلَيَّ قِنَاعٌ فَقَالَ يَا فَاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مِلْحَفَتِكِ فَقَنِّعِی بِهِ رَأْسَكِ فَفَعَلَتْ ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ قَالَتْ نَعَمْ يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ قَالَ أَنَا وَ مَنْ مَعِی قَالَتْ وَ مَنْ مَعَكَ قَالَ جَابِرٌ فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ دَخَلْتُ وَ إِذَا وَجْهُ فَاطِمَةَ ع أَصْفَرُ كَأَنَّهُ بَطْنُ جَرَادَةٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا لِی أَرَى وَجْهَكِ أَصْفَرَ قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْجُوعُ فَقَالَ ص اللَّهُمَّ مُشْبِعَ الْجَوْعَةِ وَ دَافِعَ الضَّيْعَةِ أَشْبِعْ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ قَالَ جَابِرٌ فَوَ اللَّهِ لَنَظَرْتُ إِلَى الدَّمِ يَنْحَدِرُ مِنْ قُصَاصِهَا حَتَّى عَادَ وَجْهُهَا أَحْمَرَ فَمَا جَاعَتْ بَعْدَ ذَلِكَ الْيَوْمِ»
ترجمه:
« جابر بن عبد اللَّه انصارى گويد: روزى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به سوى خانه فاطمه عليها السّلام رفت و من هم با او همراه بودم، پس هنگامى كه به در خانه رسيديم رسول خدا (ص) دستش را روی در گذاشت و آن را هل داد و گفت: سلام بر شما. پس فاطمه گفت: سلام بر شما اى رسول خدا! سؤال فرمود: داخل شوم؟ پاسخ داد:داخل شويد اى رسول خدا.پيامبر فرمود: آيا من با شخصى كه همراه من است داخل شوم؟فاطمه گفت: اى رسول خدا! من مقنعه‏اى بر سر ندارم.پيامبر فرمود: گوشه ملافه- يا روپوش- خود را بگیر و سرت را با آن بپوشان. هنگامى كه فاطمه چنان كرد، پيامبر مجددا سلام كرده و فاطمه گفت: سلام بر شما اى رسول خدا!.پيامبر گفت: ، آيا داخل شوم فرمود آری ای رسول خدا پیامبر گفت من و كسى كه همراه من است؟فاطمه گفت چه كسی همراه شماست؟ گفت جابر است. جابر مى‏گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و من داخل شديم و در اين حال متوجه شدم كه چهره فاطمه زرد است مثل شكم ملخ زرد، رسول خدا گفت:چرا صورتت رنگ پريده و زرد است؟فاطمه گفت: اى رسول خدا! از گرسنگى.سپس پيامبر خدا دعا نموده و فرمود: اى خدايى كه گرسنگان را سير مى‏كنى، و افتادگان را دستگيرى مى‏نمايى، فاطمه را سير نما. جابر مى‏گويد، به خداوند سوگند با اين دعا خون در چهره فاطمه چنان جريان يافت كه صورتش قرمز و گلگون گرديد و بعد از آن روز هرگز گرسنه نشد.
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی