علم، به معنای واقعی کلمه قدرت است
ما پیشرفتهای زیادی داشتیم، نمونههای متعدّدی داشتیم؛ یک قلم، پیشرفت علم است. ما در این سالهای بعد از انقلاب، از لحاظ پیشرفت علمی، از همهی دنیا جلوتر بودیم. این قضاوت من نیست، قضاوت مراکز بینالمللی است؛ یعنی سرعت ما و شتاب پیشرفت علمی ما چندین برابرِ متوسّطِ جهان است که حالا بعضی گفتهاند دَه برابر، بعضی گفتهاند سیزده برابر . خب علم خیلی مهم است: اَلعِلمُ سُلطان؛ (1) علم به معنای واقعی کلمه قدرت است. این شعرِ معروفِ «توانا بود هر که دانا بود» حرف درستی است. «توانا بود هر که دانا بود»؛ دانش برای یک کشور توانایی میآورد، اقتدار میآورد. ما در بخشهای مختلف علمی پیشرفتهایی کردیم که در اوّل انقلاب تصوّرش را هم نمیکردیم. ماها خودمان در میدانهای مقدّم انقلاب حضور داشتیم؛ اصلاً باورمان نمیآمد که ما در قضیّهی انرژی هستهای، در قضیّهی نانوتکنولوژی، در قضیّهی بیوتکنولوژی، در قضایای گوناگون پزشکیهای پیچیده، عملهای جرّاحی بسیار دشوار، در قضیّهی ناباروری، در قضیّهی سلّولهای بنیادی و بخشهای مهمّ علمی گوناگون، بتوانیم این جور پیشرفت بکنیم که بحمدالله پیشرفت کردیم؛ جوانهای ما همّت کردند، حرکت کردند، پیشرفت کردند.1400/11/28
1 )
شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج20، ص: 319
العلم سلطان من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه
ترجمه:
لینک ثابت
علم، مایه اقتدار کشور است
وظیفهی ما این است که ما کشور را، هم نیرومند کنیم، هم مقاوم کنیم؛ قدرت کشور را بالا ببریم و آن را مقاومسازی کنیم. قدرت کشور چهجوری بالا میرود؟...چهجوری نیرومند کنیم؟ عناصر اقتدار برای کشور چه چیزهایی است؟ من چند موردش را میشمرم: یکی ایمان اسلامی است، ایمان دینی است. ایمان دینی جزو مهمترین عناصر مقاومت و تحرّک این کشور است؛ ...یکی از عوامل قدرت، حرکت سریع علمی است؛ قدرت علمی. حدیث «اَلعِلمُ سُلطان»(1) را من مکرّر خواندهام. با قدرت علمی ما هم مخالفند.
همان عناصر بومیای که آن انگلیسیِ خبیث توصیه کرد و تأکید کرد که باید در داخل کشورها اینها را به کار بگیریم و مجهّزشان بکنیم، همان عناصر گاهی در دانشگاهها سعی میکنند جوان ما را مأیوس کنند، برای اینکه حرکت علمی انجام ندهد؛ اگر بااستعداد است، او را کوچ بدهند به طرف خارج؛ [میگویند] «آقا! برو فلانجا، اینجا ماندهای که چه؛ خودت را ضایع میکنی»؛ و پول هم بدهند، پاداش هم بدهند. البتّه جوانهای مؤمن ما ایستادهاند؛ این را من میتوانم شهادت بدهم. علیرغم خباثتهایی که بعضی از عناصر خودفروختهی دشمن در سطح دانشگاهها و بیرون دانشگاهها انجام میدهند برای اینکه بذر نومیدی را بپاشند، جوانهای ما، جوانهای مؤمن ما ایستادهاند. چند روز قبل از این، مدالگیران و برجستگان یک دانشگاه برجستهی کشور آمده بودند، جوری حرف میزدند که انسان واقعاً مبهوت میمانْد از زیبایی و صحّت و اتقان حرف زدن اینها. حالا عرض خواهم کرد که اینها مردم ما را نشناختهاند امّا توطئههایشان را باید شناخت. یکی از راههای مقاوم کردن کشور عبارت است از حرکت علمی، که نه باید متوقّف بشود، نه باید شتاب آن کاهش پیدا بکند.1395/10/19
1 )
شرح نهجالبلاغة، ابن ابی الحدید ج20 ص 319 ؛
العلم سلطان من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه
ترجمه:
دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و هر كه آن را از دست بدهد بر او يورش برند
لینک ثابت
ارتباط واقعی با خدا و توجه به مردم دو پایه اقتدارملی
اقتدار ملی که در حقیقت قدرت دولت است، دو پایه دارد: یکی ارتباط واقعی با خدا؛ یعنی کار برای خدا انجام گیرد و هیچ کس برای جهات مادّی و مسائل شخصی آن را انجام ندهد. نمیخواهیم بگوییم منظور از «هیچ کس» این است که در سطح کارکنان دولت احدی این گونه نباشد. طبعاً این یک آرزوی دوری است؛ ولی منظور ما مسؤولان و سررشتهداران امورند که میباید رابطهی خودشان را با خدا خوب کنند. اگر ما دیدیم که اقتدار ملی وجود دارد و دولت توانایی کار دارد، باید کشف کنیم که این امر تأمین شده است. رکن دیگر توجّه مردم است که: «من کان للَّه کان اللَّه له»(1)«من اصلح ما بینه و بین اللَّه اصلح اللَّه ما بینه و بین الناس»(2)؛ اگر انسان رابطهی خود با خدا را درست کرد، خداوند رابطهی او با مردم را درست خواهد کرد. همهی اینها ارتباطها و مکانیسمهای علمیِ جامعه شناسی و روانشناسی دارد که فعلاً نمیخواهیم آنها را تبیین کنیم. آنچه که بیان شرعِ متکفّل است، تبیین علمی این مسائل نیست. آنچه که شرع بیان میکند، حکمت است. حکمت یعنی بیان حقایق. این حقیقتی است که اگر شما خودتان را با خدا مرتبط کردید، رابطهی شما با مردمی که به خدا معتقدند و بندهی او هستند، خوب خواهد شد.1374/06/08
1 )
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 79، ص 197 ؛ روضة المتقين ، محمد تقی مجلسی، ج13 195؛ الوافی، فیض
كاشانی، ج 8، ص 784 ؛
كما ورد من كان لله كان الله له و من أصلح أمر دينه أصلح الله أمر دنياه و من أصلح ما بينه و بين الله أصلح الله ما بينه و بين الناس
ترجمه:
هر كس كه از برای خدا باشد، خداوند برای اوست، و هر كس امر دینش را اصلاح نماید خداوند امر دنیایش را اصلاح كند و هر كس آنچه را ميان او و خداست اصلاح نمايد، خداوند آنچه را بين او و مردم است اصلاح كند.
2 )
قصار 89 :
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ وَ مَنْ كَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ .
ترجمه:
و آن حضرت فرمود: هر كس آنچه را ميان او و خداست اصلاح نمايد، خداوند آنچه را بين او و مردم است اصلاح كند.
و هر كس كار آخرتش را به اصلاح آورد، خداوند كار دنيايش را اصلاح كند. و آن را كه از خود بر خود واعظ است از خدا بر او نگهبان است
لینک ثابت