من خیلی نگران زبان فارسیام؛ خیلی نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه كار كردیم، اقدام كردیم، جمع كردیم كسانی را دُور هم بنشینند. من میبینم كار درستی در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است. همینطور دارند اصطلاحات خارجی [بهكار میبرند]. ننگش میكند كسی كه فلان تعبیر فرنگی را به كار نبرد و به جایش یك تعبیر فارسی یا عربی به كار ببرد؛ ننگشان میكند. این خیلی چیز بدی است؛ این جزو اجزاء فرهنگ عمومی است كه باید با این مبارزه كرد. دوستان! زبان فارسی یك روزی از قسطنطنیّهی آن روز، از استانبولِ آن روز، زبان علمی بوده تا شبه قارّهی هند؛ اینكه عرض میكنم از روی اطّلاع است. در آستانه- مركز حكومت عثمانی - زبان رسمی در یك برههی طولانیای از زمان، زبان فارسی بوده. در شبه قارّهی هند برجستهترین شخصیّتها با زبان فارسی حرف میزدند و انگلیسها اوّلی كه آمدند شبه قارّهی هند، یكی از كارهایی كه كردند این بود كه زبان فارسی را متوقّف كنند؛ جلو زبان فارسی را با انواع حیَل و مكرهایی كه مخصوص انگلیسها است گرفتند. البتّه هنوز هم زبان فارسی آنجا رواج دارد و عاشق دارد؛ كسانی هستند در هند - كه بنده رفتهام دیدهام، بعضیهایشان اینجا آمدند آنها را دیدیم - عاشق زبان فارسیاند؛ امّا ما در كانون زبان فارسی، داریم زبان فارسی را فراموش میكنیم؛ برای تحكیم آن، برای تعمیق آن، برای گسترش آن، برای جلوگیری از دخیلهای خارجی هیچ اقدامی نمیكنیم.1392/09/19
لینک ثابت
مستعمره شدن قطعات دولت عثمانی توسط دولتهای اروپایی
نظام اسلامى در سرتاسر دنیاى اسلام و هرجا که مسلمانى وجود داشت، هویّت اسلامى و احساس شخصیت را هم در افراد و هم در ملتها زنده کرد. اقلیتهاى مسلمان که در دنیا متفرّق بودند، احساس شخصیّت کردند. ملتهاى مسلمان، بخصوص در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا - یعنى در واقع اجزاى امپراتورىِ متلاشى شده قدیمى عثمانى که سالهاى سال رنج استعمار را تحمّل کرده بودند - احساس کردند مجدّداً نسیمى وزیده است. البته ما امپراتورى عثمانى را اصلاً تأیید نمىکنیم؛ یک حکومت سلطنتى بود مثل بقیه حکومتهاى سلطنتى، با همان مشکلات و گرفتاریها؛ اما اروپاییها - فاتحان جنگ بینالملل اوّل - وقتى این حکومت بزرگ را که از منطقه بالکان تا تمام آسیاى صغیر و خاورمیانه و شمال آفریقا گسترش داشت - از بوسنى و هرزگوین تا مصر و ترکیه کنونى و عراق و سوریه و فلسطین - متلاشى نمودند، به این اکتفا نکردند که حکومت را زایل کنند؛ از ملتها انتقام کشیدند و آنها را تحقیر کردند! قطعه قطعه بخشهاى این حکومت به دست یکى از دولتهاى اروپایى افتاد و همان داستان غمبار استعمار تکرار شد؛ داستانى که هرگز از یاد این ملتها نخواهد رفت و از تاریخ آنها زایل نخواهد شد. در یک کشور، بیگانهاى بیاید حکومت کند و تمام امکانات آن کشور در خدمت شخص بیگانه و دستگاه بیگانه و نظام بیگانه باشد و مردم آن کشور مجبور باشند از بیگانهاى که بر آنها حکومت مىکند، اطاعت کنند و جرأت نکنند اندکى برخلاف مصالح او حرف بزنند یا حرکت کنند. واقعیت استعمار این بود.
آنجاهایى که استعمارِ مستقیم نکردند - مثل عراق - حکومت پادشاهى درست کردند و آدم غیر عراقى را (خانواده فیصل، خانواده سلطنتىِ عراقى نبودند) آوردند و بر مردم حاکم کردند؛ اما در واقع انگلیسیها حکومت مىکردند. سیاست، سیاست انگلیسیها بود؛ خواست، خواست انگلیسیها بود و مردم عراق تسلیم و مقهور سرپنجه یک حکومت بیگانه بودند. شما ببینید براى یک ملت، کدام تحقیر از این بالاتر است؟ همه چیزشان را تحقیر کردند و دین و دنیا و شخصیت و ادب و فرهنگ و استقلالشان را بهکلّى از بین بردند.
آن روزى هم که به اصطلاح موج مدرنیته را وارد این منطقه کردند، در واقع باید گفت فاضلابهاى مدرنیته را به این منطقه فرستادند! علم و ابتکار و اختراعات جدید و پیشرفت فکرى و دانشگاههاى پیشرو را که به کشورهاى الجزایر و مصر و عراق و بقیه مناطق تحت استعمار نیاوردند. اوّل چیزى که آوردند، ابتذال فرهنگى، کشف حجاب و کالاهاى مصرفى پسمانده بود؛ یا حدّاکثر نظامهاى نسخشده درجه دو و سه آموزش و پرورش خود را آوردند؛ یعنى مردم را از همه جهت تحقیر کردند.
وقتى موج چپ در دنیا بلند شد، بسیارى از روشنفکران در دنیاى اسلام، شعارهاى چپ - شعارهاى سوسیالیستى و مارکسیستى - مىدادند و در واقع مىخواستند از غرب انتقام بگیرند؛ اما وقتى نظام اسلامى و انقلاب اسلامى پدید آمد، غوغا به پا شد و تمام کشورهاى اسلامى از اینکه دیدند یک ملت آمده و پرچم اسلام را بلند کرده و در مقابل سختترین تهدیدها ایستاده است؛ نه فقط در مقابل غرب، بلکه در مقابل شرق و غرب، شعار «نه شرقى، نه غربى» مىدهد و در مقابل جذّابترین تطمیعها، بىاعتنایى نشان مىدهد، یکپارچه هیجان شدند.1380/08/12
لینک ثابت
زبان فارسى، زبان دیوانى کشور عثمانى
کشور ما خوشبختانه کشور هنر و ادبیّات است. نمىخواهم به طور مطلق و بىمطالعه ادّعایى را بکنم که حالا در خیلى از رشتههاى هنرى، یا بلد نیستیم، یا عقبیم، یا مقلّدیم! در این بحثى نیست؛ لیکن طبیعت این تاریخ، بیشتر یک طبیعت ادبى و هنرى است و گذشتهى ما، طبیعت ما و ادبیّاتِ خیلى قوى ما هم این را نشان مىدهد.
ده نکته در ادبیات، حائز اهمیت است: یکى پیش بردن ادبیات در هر عصرى که به عهدهى کسانى است که سروکارشان با ادبیات است و در هر بخشى از بخشهاى ادبیات، نسبت به آن آگاهى، توانایى و خبرویّت دارند. یک نکته خرج کردن درست ادبیّات در سطح کشور، در سطح جامعه، یا در سطح جهان است؛ هرجایى که در بُرد ادبیّات ماست. البته روزى از قسطنطنیه، یا از استانبول تا آسیاى شرقى، بُرد ادبیّات ما بود. خوب؛ زمانى اینطور بوده است؛ زبان فارسى، زبان دیوانى کشور عثمانى بود. در همان زمانى که کشور عثمانى دائماً با ایران جنگ داشت، نفوذ زبان فارسى آنچنان بود که منشى و دبیر دستگاه عثمانى کار خودش را با خطّ فارسى، با عنوان فارسى، با تعبیر و زبان فارسى و با شعر فارسى راه مىانداخت! از این طرف هم - طرف شرق - حتّى تا هند و چین، زبان فارسى بُرد داشت. زبان مذهبى بود؛ زبان ادارى، زبان دبیران و منشیان و زبان ادبیّات و هنر بود. امروز این دایره محدود شده است. البته بعد از انقلاب مقدارى گسترش پیدا کرده[است.]1377/02/23
لینک ثابت
دلایل نفوذ زبان فارسی در قلمروهای عثمانی و هند
در کار زبان فارسی تقصیر شده است. نه فقط در این چندسالهی اول پیروزی انقلاب که هرکسی به کاری مشغول بود، به این مهم چندان پرداخته نشد، بلکه در گذشته نیز تقصیرهای بزرگتر و بیشتری صورت گرفت و بااینکه در این کشور ادبا و شعرا و فارسیدانان و فارسیگویانِ بزرگی بودند، اما در این سنین متمادی، زبان فارسی آن رشدی را که بایستی میکرد و آن سعهیی را که در دنیا باید پیدا میکرد، پیدا نکرد. همانطور که اشاره کردید، یک روز از چین تا روم و همین آسیای صغیر، مرز زبان فارسی را تشکیل میدادند. انسان میبیند که در دوران عثمانی، دیوان و مکاتبات آنها به زبان فارسی بوده است و شعرایی به زبان فارسی داشتند. بهترین شعرای بخشی از دوران عثمانی، شعرای فارسیگو هستند؛ وضع هند و شبه قارهی هند هم که معلوم است. بنابراین، نفوذ زبان فارسی بسیار بوده است. هر زبانی که سعهی نفوذ آن زیاد باشد، طبیعی است که با خود فرهنگی را حمل میکند. کاری که امروز دولتهای استعمارگر و سلطهطلب میخواهند با خرجهای زیاد و با اعمال نفوذهای فراوانی در دنیا انجام بدهند، زبان فارسی آن کار را با نفوذ طبیعیِ خودش کرده است.نمیشود باور کرد که نفوذ زبان فارسی به خاطر قدرت سیاسی کشور فارسیزبان است. آن روزی که زبان فارسی در هند زبان رسمی بود، پادشاهان مغولی هند و تیموریها، اگر از سلاطین صفویه که در ایران بودند مقتدرتر نبودند، قدرت کمتری نداشتند. اورنگ زیب از معاصر خودش در ایران به مراتب قویتر بود؛ یعنی یک کشور بسیار ثروتمند در اختیارش بود؛ از لحاظ سیاسی قوی بود و تقریباً بر تمام منطقهی شرق آسیا نیز مسلط بود؛ اما زبان آن مردم، زبان فارسی بود. نمیشد گفت که زبان فارسی را که خود این سلاطین و خانوادهها و دیوانها و زنان و رعیتشان با شوق و ذوق میپذیرفتند، به خاطر این میپذیرفتند که مثلًا کشور ایران و حکومت صفوی یا حکومت نادری روی آنها نفوذ داشتند؛ نخیر، مسألهی نفوذ سیاسی نیست؛ بایستی در چیز دیگری جستجو کرد. هیچوقت ایران در دولت عثمانی نفوذی نداشته، که زبان فارسی را نفوذ سیاسی ما به آنجا ببرد؛ خودشان دولت مقتدری بودند؛ همیشه هم با کشور ایران در حال جنگ و درگیری بودند. اتفاقاً دورانی که زبان فارسی در ترکیه نفوذ داشته، تقریباً همان دوران صفویه است که در خود ایران زبان فارسی خیلی اوجی نداشته است. شعرای خوب ما در آن دوران فرار میکردند و از ایران میرفتند؛ اما ما میبینیم که در کشور عثمانیِ آن روز، زبان فارسی، زبان دیوانی و زبان شعری و زبان علمی و ادبی است؛ پس ناشی از نفوذ سیاسی نیست؛ یعنی نمیتوان گمان کرد که علت گسترش زبان فارسی، نفوذ سیاسی دولت فارسی ایران است. علاوه بر این، خیلی از سلاطین ایران اصلًا فارس نبودند. غزنویان و سلجوقیان شاید زبان فارسی را درست هم نمیفهمیدند. خود صفویه و قاجاریه هیچکدام فارسیزبان نبودند؛ اینها با فارسی خیلی انس و خویشاوندی نداشتند. بنابراین، علت نفوذ زبان فارسی در چیز دیگری است؛ شاید یک مقدار در خود ذات این زبان است؛ یعنی ترکیب و شیوایی ویژه و آهنگی که این زبان دارد. من از بعضی کسانی که در مجامع جهانی خیلی حضور پیدا میکنند و نطقهای مختلف را میشنوند، شنیدم که میگفتند آهنگ زبان فارسی و نطقهای فارسی، گیراتر از آهنگ زبانهای دیگر است. ما هم گاهی میبینیم که بعضی از اشخاصی که از کشورهای متعدد به ایران میآیند و در اینجا صحبت میکنند، آن زیبایی و فراز و نشیب لطیف زبان فارسی در کلامشان احساس نمیشود. البته اینها را بایستی زبانشناسان بگویند؛ چیزی نیست که با گوش بشود فهمید؛ لا بد موازین و معیارهایی دارد که اینها را زبانشناسان میفهمند. علت دیگر نفوذ زبان فارسی، آن بار معنایی است که این زبان با خودش حمل میکند. زبان فارسی، فرهنگ غنییی را با خودش میبرده است؛ این فرهنگ امروز در اختیار ماست؛ عمدتاً هم فرهنگ اسلامی است؛ یعنی اسلام در این منطقهی شرق عالم، از شبه قاره گرفته تا چین و تا هرجای دیگر که رفته، با زبان فارسی رفته است. خیلی نزدیک به نظر میآید که یکی از عوامل گسترش زبان فارسی در دنیا و لااقل در این ناحیه همراهی آن با دین و پیام دین و معارف دینی باشد؛ یعنی آن کسی که این دین و این معارف را میپذیرد، زبانی را هم که حامل آن است، میپذیرد. من دیدهام که قوالها در هند در آن مقبرهی شاه ولیاللّه مینشینند و اشعاری را به زبان فارسی هم میخوانند. البته فارسی را هم خیلی بد میخوانند؛ یعنی صدایشان خوب است، لیکن خواندنشان خیلی غلط دارد؛ درعینحال اشعار، همان اشعار عرفانی و معنوی فارسی است؛ که یا از اشعار خود شاه ولیاللّه و یا از اشعار دیگران میخوانند. بنابراین، ما میتوانیم آن محتوای عرفانی و آن فرهنگ اسلامی را که شکل لطیف و زیبای خودش را در ایران داشته، عامل گسترش زبان بدانیم. امروز هم همینطور است؛ امروز هم حقیقتاً زبان فارسی در دنیا جاذبهی جدیدی پیدا کرده است. من کسانی را از کشورهای عربی و غیر عربی دیدهام که اینها زبان فارسی را از طریق رادیوی جمهوری اسلامی یاد گرفته بودند. جاذبهی سخنان امام و حقایق انقلاب و مفاهیم انقلابی، اینها را با زبان فارسی مأنوس کرده بود و این زبان را میفهمیدند. هم در منطقهی شرقی عربستان که صدای ما به آنجا میرسد، هم در پاکستان و بخصوص در هند، و هم در آفریقا ما این را دیدیم. من سال 59 هند بودم؛ در آنجا دیدم که کسانی به خاطر سرودهای انقلابی، زبان فارسی را میفهمند؛ مطمئناً در جاهای دیگر هم این معنا وجود دارد. بنابراین، هرجا که جاذبهی این فرهنگ و این تفکر بتواند راهی باز کند و نفوذی بکند، زبان فارسی هم هست.1370/11/27
بیانات در دیدار اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی
زبان فارسی, نفوذ زبان فارسی, تیموریها, اورنگ زیب, پادشاهان مغولی هند, سلسله صفویه, تاریخ آسیا و آفریقا, تاریخ حکومت عثمانی, زبان فارسی در هند, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سفرهای خارج از کشور آیت الله خامنه ای
روایت تاریخی
لینک ثابت