newspart/index2
دشمنان داخلی و خارجی (مخاطب)
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
شباهت جبهه‌بندی دشمنان در مقابل نظام اسلامی با جبهه‌بندی دشمنان حکومت علوی

دشمن سه هدفِ مرحله‌ای و مقطعی را تعقیب می‌كند. اوّل، عبارت است از تخریب وحدت ملی؛ یكپارچگی ملت ایران را بشكنند و تخریب كنند. دوم، تخریب ایمان و باورهای كارساز در دل مردم؛ یعنی به تخریبِ ایمانها و باورها و اعتقاداتی كه این ملت را از یك ملت عقب افتاده‌ی توسری‌خور، به یك ملت پیشرو و شجاع و میداندار در دنیا تبدیل كرد، بپردازند. این حركت، با اعتقادات و باورهایی انجام گرفت؛ بدون این باورها كه انسان حركت نمی‌كرد و این ملت پیش نمی‌رفت. دشمن می‌خواهد این باورها را در ذهن ملت ما تخریب كند. سوم، تخریب روح امید و تخریب آینده در ذهن مردم. پس، سه تخریب، مورد نظرِ دشمن است: تخریب وحدت ملی، تخریب باورهای كارساز و مقاومت‌بخش، و تخریب روح امید. اسم این تخریبها را هم «اصلاح» می‌گذارند! من كاری به این دوستان و خودیهای غافل ندارم؛ بحثِ من بر سر دشمن است كه سلسله جنبان این حركت، به بیرون از این مرزها مربوط است. در داخل مرزها هم كسانی كه اساس كار دست آن‌هاست، جزو دشمنانند؛ مثل جبهه‌ی قاسطین كه من سال گذشته در مورد امیر المؤمنین علیه‌السّلام عرض كردم. در مقابلِ حكومت علوی، سه جبهه وجود داشت: قاسطین و مارقین و ناكثین. مارقین و ناكثین، جبهه‌ی داخلی و جبهه‌ی خودی بودند؛ منتها خودی‌های فریب خورده و به دام افتاده یا به دام ثروت‌طلبی و مقام‌خواهی و عقده‌های خودشان، یا به دام جهالتها و حماقتها و تعصّب‌های خودشان اما جبهه‌ی قاسطین، جبهه‌ی دشمن بود؛ جبهه‌ی آشتی‌ناپذیر بود؛ با علی آشتی‌بكن نبود. آمدند به امیر المؤمنین علیه‌السّلام عرض كردند: «یا امیر المؤمنین! بگذارید جناب معاویة بن ابی سفیان چند صباحی در رأس حكومت بماند» اما حضرت فرمود: «نه؛ اگر من حاكمم، او نمی‌تواند استاندار این حكومت باشد؛ باید كنار برود.» آن‌ها امیر المؤمنین علیه‌السّلام را تخطئه كردند و گفتند بی‌سیاستی كرده است! بعضی از نویسندگان تا امروز هم می‌گویند امیر المؤمنین علیه‌السّلام بی‌سیاستی كرد! اما خودشان بی‌سیاستند؛ امیر المؤمنین علیه‌السّلام بسیار پخته عمل كرد؛ برای اینكه معاویة بن ابی سفیان، جناب طلحه و زبیر نبود كه اگر آن امتیازی را كه می‌خواست، به او می‌دادند، او ساكت می‌نشست؛ نه. آن جبهه، جبهه‌ی قاسطین بود؛ جبهه‌ای بود كه با جبهه‌ی علوی نمی‌ساخت؛ در هیچ شرایطی هم نمی‌ساخت. هرچه او عقب می‌رفت، این یك‌قدم جلو می‌آمد و جز در میدان جنگ، نقطه‌ی تلاقی باهم نداشتند. امیر المؤمنین علیه‌السّلام این را می‌دانست و لذا تا زمانی كه بر سرِ كار بود، جبهه‌ی قاسطین هیچ كار نتوانستند بكنند و همیشه شكست خوردند؛ اما وقتی امیر المؤمنین علیه‌السّلام به شهادت رسید كه شهادت علی هم به‌دست آن گروههای شبه خودیِ متعصّبِ عقده‌ایِ بدفهمِ كج‌فهمِ فریب خورده بود، نه بیگانه‌ی آن‌چنانی آن بیگانه‌ها قاسطین حكومت را گرفتند و با گذشت چند سال، نشان دادند كه ایده‌آل آن‌ها در حكومت چیست! حكومت «حَجّاج بن یوسف» در همین كوفه به وجود آمد؛ حكومت «یوسف بن عمر ثقفی» به وجود آمد؛ حكومت یزید بن معاویه به وجود آمد! معلوم شد كه آن جریان، اصلًا جریانی نیست كه بتواند در یك نقطه با جریان علوی تلاقی كند. امروز هم عیناً همان‌طور است. جبهه‌ی دشمن، غیر از آن آدم غافلی است كه خودی هم هست؛ منتها بیچاره دچار غفلت و اشتباه و فریب می‌شود؛ بر اثر حادثه‌ای، عقده و كینه‌ای پیدا می‌كند و در مقابل نظام می‌ایستد؛ در مقابل سخن حق می‌ایستد؛ در مقابل امام و راه امام می‌ایستد. این، آن دشمن اصلی نیست؛ این یك آدم فریب خورده است؛ این یك آدم قابل ترحّم است! دشمن اصلی آن كسی است كه پشت سر این قرار می‌گیرد، اما خودش را نشان نمی‌دهد. در داخل كشور، خودش را نشان نمی‌دهد؛ در خارج كشور چرا؛ در جبهه‌ی جهانی، در جبهه‌ی بین‌المللی، به‌عنوان یك عضو وفادار سازمان جاسوسی سیای امریكا، یا موساد صهیونیستها چرا. كاملًا چهره‌ی او آشكار است؛ حرف هم می‌زند، حقایق را هم می‌گوید؛ انگیزه‌هایی را هم كه او برای مبارزه با اسلام و مسلمین دارد، بیان می‌كند؛ اما آن دنباله‌ی او كه داخل كشور است، خود را دمِ چكِ اقتدار حكومت قرار نمی‌دهد. می‌داند كه این حكومت، حكومت مقتدری است؛ حكومتی است كه متّكی به آراءِ مردم است؛ متّكی به محبّت مردم است؛ متّكی به ایمان مردم است. از این حكومت می‌ترسند و خودشان را جلو نمی‌دهند؛ حرفشان را با یك واسطه، با دو واسطه، با سه واسطه، از زبان آدم‌های غافل می‌زنند.1378/09/26
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی