احساس مسئولیت نمایندگان مجلس
مهم تر بودن مجلس نسبت به دولت از نظر امام(ره)
شما[نمایندگان مجلس] موقعیّت خوبی گیرتان آمده؛ چهار سال در مجلس شورای اسلامی، جایی که ادارهی کشور و قانونگذاری کشور آنجا است. اهمّیّت این قانونگذاری خیلی زیاد است؛ این واقعاً همانطور که بارها عرض کردهایم، ریلگذاری است. شما حرکت دولت را اوّلاً ریلگذاری میکنید، بعد با اختیاراتی که قانون اساسی به شما داده -که ازجملهاش تحقیق و تفحّص است که در قانون اساسی تصریح شده- میتوانید تضمین کنید که این حرکت انجام بگیرد. صِرف توصیه نیست؛ برطبق قانون میتوانید دنبال کنید، تحقیق کنید، تفحّص کنید؛ هیچ منافاتی هم با همکاری با دولت ندارد. اعتقاد بنده این است و همیشه عقیدهام در همهی دولتها این بوده که مجلس باید با دولت همکاری کند؛ امّا این همکاری بهمعنای گذشت از حقوق مجلس نیست؛ بایستی حقّتان را استیفاء کنید؛ تحقیق کنید، تفحّص کنید، مؤاخذه کنید که چرا نشد، چرا کم شد، چرا جور دیگر شد. این یک فرصت بسیار مهمّی است؛ این را قدر بدانید.
اوّل انقلاب، آنوقتی که صحبت انتخاب رئیسجمهور بود و مدام نامزدهای مختلف مطرح میشدند، بنده و یک نفر دیگر از دوستانمان، از تهران رفتیم قم خدمت امام -آنوقت ایشان قم بودند- در یک وقت تنگِ سختی هم بود، ایشان هم داخل بودند، بالاخره هرجور بود گفتیم باید ببینیم امام را. چون امام فرموده بودند که معمّمین مطرح نشوند، نامزد نشوند برای ریاست جمهوری؛ ما رفته بودیم با امام بحث کنیم، محاجّه کنیم که بگوییم نه، این منع را شما بردارید تا آقای بهشتی را ما مطرح کنیم؛ به نظر ما بهتر از همه، شهید بهشتی (رضواناللهتعالیعلیه) بود؛ رفته بودیم با ایشان بحث کنیم سر این قضیّه. یک قدری گفتیم و شنفتیم و ایشان یک چیزهایی گفت، ما یک چیزهایی گفتیم؛ بعد ایشان به ما گفتند شما بروید مجلس را نگه دارید؛ بروید دنبال مجلس؛ آنوقت هنوز انتخابات مجلس [برگزار] نشده بود؛ گفتند بروید سراغ مجلس، مجلس مهم است. توصیهشان به ما -به من و آن دوستمان- این [بود]؛ یعنی روی مسئلهی دولت اصرار نکنید؛ مجلس از نظر ایشان مهمتر از دولت و قوّهی مجریّه بود.1395/03/16
لینک ثابت
بوجود آمدن افتخارات امیرکبیر در تاریخ ایران در مدت سه سال
یك روز را هم نباید[شما نمایندگان] از دست بدهید؛ این نكته را من غالباً به برادران و خواهرانی كه در جاهایی مسئول میشوند، عرض میكنم؛ به شما هم عرض میكنم. گاهی بعضیها تصور میكنند چهار سال وقت دارند و دو سه ماهِ اول چیزی نیست. نه آقا! همان دو سه روز اول هم مهم است. یك روز را هم نباید از دست داد. چهار سال، وقت زیادی است؛ به شرط آنكه از همهی ساعات و روزهای آن استفاده شود؛ نه اینكه توقع زیادی داشته باشیم. از همهی وقتیكه برای مجلس مقرر است، باید به نحو صحیح استفاده شود؛ آنگاه چهار سال، وقتِ واقعاً قابل عرضهیی است.
یكی از نامهای دارای افتخار در تاریخ ما- به همان اندازهای كه واقعیت دارد- امیركبیر است. امیركبیر در كشور ما سه سال در رأس دولت بوده است. معلوم میشود سه سال وقت خیلی زیادی است. همهی كارهایی كه امیركبیر انجام داده و همهی خاطرات خوبی كه تاریخ و ملت ما از این شخصیت دارد، محصول سه سال است. بنابراین چهار سال، وقت كمی نیست- وقت خیلی زیادی است- به شرط اینكه از همهی این وقت به نحو درست استفاده شود.1383/03/27
لینک ثابت
وابستگی مجلس در دوران مشروطیت و پهلوی به جزء برهههایی کوتاه
در این کشور، دهها سال نام مشروطیت وجود داشت؛ اما در دورانهای سلطنت خاندانِ منحوسِ زیانبارِ خفّتآورِ پهلوی بر ایران، مجلس در حقیقت کان لم یکن بود؛ جز در همان برههی کوتاهی که مرحوم آیةاللَّه کاشانی و نهضت ملی حرکتی کردند و مجلس جانی گرفت. و الّا بقیهی آن پنجاه سال، هر چه بود، اسم بود بیمسمّا؛ ظاهر بود بیلبّ و بیمعنا. این، از آن دوران پنجاه ساله. قریب به بیست سال قبل از دوران پنجاه ساله هم، در این کشور، مشروطیت بود که مجموعاً، با تعطیلها و انسدادها و به توپبستنها و غیره، تقریباً در حدود چهار دوره، مجلسِ شورایِ ملّیِ درست شده در اوّلِ مشروطیت، کار کرد. تاریخِ آن مجالس، بسیار عبرتآور است و واقعاً یکایک ملت ایران، برای اینکه بدانند جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی به این کشور و این ملت چه داده است، باید آن گذشته را بخوانند. تا ندانیم چگونه بودهایم، نخواهیم دانست که امروز چه در اختیار داریم. در آن چند سال اولیه، تا وقتی که هنوز مجلس، آن مجلسِ تحت نفوذ سلطان و سردار و دوله و سلطنه و سفارتخانهی خارجی نبود، مجلسی بود که با وجود ابتدایی بودن، تأثیر خود را در اوضاع کشور میگذاشت. هر جا که اندکی نشانهی سلطهی خارجی بود، آن مجلس، باقدرت تمام میایستاد. اولتیماتوم روس بود، مجلس ایستاد. استقراض از خارجیها بود، مجلس ایستاد. قرار داد وثوقالدوله بود، مجلس ایستاد. امثال مدرّسها در آن مجلس، کم و بیش بودند. آنهایی هم که گذشتِ زمان نشان داد نمیتوانند همیشه مدرّس باقی بمانند و مثل مدرّس باشند، در سایهی حضور مردانِ مستقلِّ با ایمانی از قبیل مدرّس، خیابانی و امثال آنها، یک حالت واقعیِ مردمی به آن مجلس دادند. این، از آن دو دورهی اوّلیه که وضعیتش اینگونه بود. بعد از آنکه نفوذ سیاستهای خارجی در همان مجلس، با همان اشخاصْ پیدا شد، کار به آنجا رسید که نخستوزیر بعد از کودتا- حسن مشیرالدولهی پیرنیا- وقتی کابینهی خودش را در مجلس شورای ملی ارائه کرد و مجلس یکی دو نفر از وزرایش را رد نمود، به مجلس گفت: «همسایهی جنوبی ما [یعنی انگلیس!] مایلند این دو نفر در کابینه باشند» و مجلس رأی داد! به صرفِ تمایل همسایهی جنوبیِ دروغی، دو وزیرِ ابتدا رد شده، رأی مجلس را به دست آوردند. و اما، از آنجا که انگلیس، غاصبِ هند و بحرین بود و در خلیج فارس حضور داشت، آن را «همسایهی جنوبی» مینامیدند و حتّی تا زمان پهلویها هم، انگلیس همسایهی جنوبی نامیده میشد! آن کشور که در اروپا واقع بود و هزاران کیلومتر با ایران فاصله داشت، اسمش «همسایه» بود! چون این همسایهی ناخواندهی دروغین، تمایل داشت که دو نفرِ مورد نظرش در کابینهی مذکور باشند، نه مشیر الدوله خجالت میکشید به مجلس بگوید که «همسایه جنوبی، مایل است این دو نفر باشند» و نه مجلس خجالت کشید از اینکه به خاطر میل همسایهی جنوبی، حضور دو وزیری را که نمیخواست، قبول کند. همان مجلسی که قبلًا در مقابل اولتیماتوم روس و قرار داد وثوق الدوله و بقیه قضایا ایستادگی کرده بود، کارش به اینجا رسید! بنده، مواردی را که مجلس اوّل و دوم ایستادگی کرد، یادداشت کردهام که احتمالًا به ده یا نزدیک به ده مورد میرسد. آن مجلس، مجلسی بود که محکم ایستاده بود؛ ملت را به نشاط آورده بود و دولتها را نیز تقویت کرده بود. اگرچه دولتهای آن روز، ذاتاً دولتهای ناتوان و مریضی بودند و بسیاری از آنها ساختمانِ ذهنیشان، اساساً ساختمانِ باج دادن به گردن کلفتهای غربی بود؛ اما بالاخره، این مجلس، همانها را تا آنجا که ممکن بود، حفظ میکرد. این مجلسی که به خاطر همان دورههای اوّلیه، در تاریخ سرافراز ماند، بتدریج کارش به آنجا رسید که بعضی از نمایندگانش، جرأت مخالفت نداشتند! بعضی در جلساتِ به خیال خودشان مسألهدار، حضور پیدا نکردند. مگر وقتی شما حضور پیدا نکردید، مسئولیتتان از بین میرود؟! شما نمایندهاید و باید احساس مسئولیت داشته باشید. بعضی از آنها افتخار میکردند که در آن جلسهای که سلطنت ایران به خاندان فاسد و ننگین پهلوی داده شد، حضور نداشتند! در حالی که بایستی میبودند و مخالفت میکردند. بعضی وابسته و فاقد استقلال بودند. شجاعت هم داشتند؛ اما آن شجاعت را در جهت باطل و خلاف حق به کار میگرفتند. جیبها و شکمهایشان از مال حرام، پر بود. طمعِ رشوه، طمعِ رسیدن به مقامات، طمعِ کمکِ فلانکسی که ممکن است قدرت را در دست بگیرد یا امروز بر سر قدرت است، چنان آنها را گیج میکرد که نمیفهمیدند مسئولیت چیست. احساس مسئولیت نبود، استقلال نبود، شجاعت نبود، آگاهی و معرفت و فرزانگی نبود و کار به آنجا رسید. و الّا اگر مشروطیت در آغاز کار، منطبق با خواستهی رهبران واقعی و مخلص و مؤمن آن نهضت- که بلاشک برترینِ آنها علمای بزرگ بودند- و هرکس منکرِ این حقیقت شود، منکرِ ضروریات و واضحات شده است. چنانکه عدهای منکر میشوند و امروز برای گذشتهی ما تاریخ مینویسند و حقایق را انکار میکنند- به پیش میرفت، کشور ما پنجاه سال در حسّاسترین مقاطع تاریخ جهان، از قافله عقب نمیماند. ما پنجاه سال ضرر کردیم. ما ملت ایران، به خاطر تسلّطِ آن قلدر بیسواد و خاندان و فرزندان و کسان و همراهانش؛ یعنی تسلّط قدرتهای مسلّط بر این کشور- که در نیم قرن آخرِ قبل از پیروزی انقلاب، انگلیسیها و بعد هم آمریکاییها بودند- و نیز به خاطر کوتاهی مجلس، ضرر کردیم و دچار خسران شدیم. مجلس میتوانست از اوّل جلو این ضرر را بگیرد. شما به تاریخ دوران مشروطیت که نگاه کنید، میبینید هرجا مجلس از خود قدرتی نشان داد، در مقابل آن قدرت، همه مجبور شدند راه و روش خود را اصلاح کنند. لذا، دشمن در مجلسِ آن وقت نفوذ کرد: «تلک أمة قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم. » اینها عبرت است.1373/03/11
لینک ثابت