newspart/index2
تبلیغ
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
امید دادن پیامبر(ص) به مسلمین در جنگ خندق

قهراً افکار عمومی وقتی‌که در یک مسئله‌ای فعّال شد و صاحب‌نظر شد، به طور طبیعی جسمها را به حرکت در‌می‌آورَد، ذهنها را به حرکت درمی‌آورَد، ابتکارها را وارد میدان میکند. به طور طبیعی در تبلیغ اسلامی، فرصتها و تهدیدها برای مردم بیان میشود؛ دشمنها و دوستها برای مردم معیّن میشوند، شناسانده میشوند؛ اعتماد به نفس به مردم داده میشود؛ اینها در تبلیغ وجود دارد. شما تبلیغات پیغمبران را با آن شرایط سختی که داشتند نگاه کنید؛ در سخت‌ترین شرایط در جنگِ خندق که داشتند خندق میکندند -در یک ضلع مهمّی از مدینه، مسلمانها خندق میکندند- گرسنه هم بودند، هوا هم بسیار گرم بود، خود پیغمبر هم با اینها مشغول بود؛ یک جا مسلمانها رسیدند به یک سنگ سختی که هرچه کردند نتوانستند این سنگ را جابه‌جا کنند؛ به پیغمبر عرض کردند یا رسول‌الله اینجا یک سنگ خیلی سختی هست و نمیتوانیم آن را حرکت بدهیم؛ حضرت خودشان تشریف آوردند آنجا، کلنگ را گرفتند، یک ضربه‌ی محکمی با کلنگ زدند و برق جست از این ضربه‌ی مهم؛ پیغمبر فرمود که من در این برق، کاخ کسریٰ را دیدم که شما خواهید گرفت. شما ببینید! پیغمبر اکرم در چه شرایطی، در سخت‌ترین شرایط، میفرماید که من کاخ کسریٰ را میبینم که شما میگیرید؛ من امپراتور روم را -در یک ضربه‌ی دیگر- میبینم که شما [شکست میدهید]؛ [یعنی] امید، اعتمادبه‌نفس. البتّه نگاه پیغمبر با نگاه امثال ماها و امید دادن او و خبر دادن او با خبر دادن امثال ماها، زمین تا آسمان تفاوت دارد؛ او میدید، به طور واقعی مشاهده میکرد، امّا ما تحلیل میکنیم. امید و اعتماد، در تبلیغ باید وجود داشته باشد. برای یک ملّت بدترین حادثه این است که اعتمادبه‌نفس‌اش را از دست بدهد، امیدش به آینده را از دست بدهد.1396/10/06
لینک ثابت
مخاطب شناسی شرط لازم در تبلیغ

اگر میخواهید[شما طلاب] تبلیغِ خوب بکنید، از قبل مخاطب خودتان را انتخاب کنید. میخواهید با جوانها حرف بزنید؛ خیلی خوب، اگر مخاطب خودتان را انتخاب کردید - که جوانها هستند - باید بدانید سؤال او چیست.
یک طلبه‌ای بود، مشهد درس ما میآمد؛ بعد مدتی بود، نبود؛ او را توی درس نمیدیدم. بعد از مدتی او را دیدم، گفتم کجا بودی؟ گفت فلان جا - یکی از شهرهای دور استان خراسان - مشغول تبلیغ بودم. گفتم خب، بالاخره چی؟ گفت به نتیجه‌ای که رسیدم، این است که من هیچی برای این مردم یاد نگرفتم. گفت من هرچه بلدم، به درد اینها نمیخورد! خب، این مخاطب‌نشناسی است. مخاطب را باید شناخت؛ روستائی، شهری، تحصیلکرده.1390/07/20

لینک ثابت
نیمه کاره ماندن مرکز آموزش تخصصی تبلیغات بین المللی در قم

یکی از پیشنهادهائی که آقایان کردید و من میپسندم، تشکیل یک مؤسسه‌ی آموزشی است برای تبلیغات بین‌المللی. البته این را بنده اگر بخواهم درست به یاد بیاورم، شاید حدود چهارده پانزده سال قبل مطرح کردم. در آنوقت یکی از آقایانِ بزرگان حوزه که امروز بحمداللَّه حیات بابرکتشان ادامه دارد، یک بیماریای پیدا کردند، رفتند خارج از کشور - یکی از کشورهای اروپائی - برای معالجه. در آنجا جوانها و دانشجوها و ایرانیها به ایشان مراجعه کردند که آقا مثلاً بیائید اینجا در فلان جلسه صحبت کنید، بیائید فلان‌جا سخنرانی کنید. یک ماه یا بیشتر این آقای بزرگوار و محترم را نگه داشتند و ایشان نیازها را دید. بعد که ایشان آمدند اینجا، از من وقت ملاقات خواستند و آمدند ملاقات کردند با من، و اوقات تلخی با من، که آقا چرا شما به این نیازها جواب نمیدهید؟ چرا پاسخ نمیدهید؟ این همه نیاز هست. من گفتم حالا ما یک کارهائی البته کرده‌ایم، اما دست ما هم خالی است؛ حالا الان این گوی و این میدان. شما بروید در قم یک مدرسه برای تربیت مبلّغین دینی برای دنیای خارج از ایران برنامه‌ریزی کنید و علىّ نفقة عیاله - همین‌جور گفتم - خرجش با من؛ هزینه‌هایش را من، همه را متحمل میشوم. مدرسه‌اش را شما بسازید؛ من که نمیتوانم بیایم قم، مدرسه درست کنم. ایشان رفتند و یک مدتی هم تلاش کردند و به نظرم یک اطلاعیه‌ای هم در قم داده شد که کسی که میخواهد شرکت کند، بیاید اینجا، و بعد هم فراموش شد! تا حالا هم فراموش‌شده است. این کار را بکنید. این کار بسیار کار خوبی است؛ کار لازمی است.1386/09/08
لینک ثابت
برکات اعزام مبلغ در زمان سيد مرتضي(ره) و شيخ طوسي(ره)

[تبلیغ]یك سنّت هزار ساله است و اگر دوران قبل از هزار سالی كه حوزه‌های علمیّه و جامعه‌ی روحانیت شیعه تشكیل شده است، مورد مطالعه قرار گیرد، در آن زمان هم ما در میان برجستگان و زبدگان علمی شیعه، تبلیغ را مشاهده می‌كنیم؛ لیكن آنچه كه روشن و مدوّن است و می‌توانیم با نام و نشان از آن یاد كنیم؛ همین مدتی است كه حوزه‌های علمیّه به وجود آمد. در زمان سید مرتضی (رضوان اللَّه علیه) و شیخ طوسی (رحمةاللَّه‌تعالی) فقها و علمای بزرگی از حوزه‌ی بغداد و سپس حوزه‌ی نجفِ آن روز، به مناطق مختلف اسلامی اعزام می‌شدند و برای تبلیغ و بیان احكام، در آن جاها سكونت می‌كردند. بزرگانی كه در منطقه‌ی حلب و شامات ساكن بودند و در سطح عالیِ علمی قرار داشتند و از مجتهدین بزرگ محسوب می‌شدند و آثار علمی آنها تا امروز مورد استفاده است، در حقیقت از بركات اعزامهای همین بزرگانند كه مبلّغین را از نجف و بغداد به آن دیار اعزام كردند.1374/10/27
لینک ثابت
اقتضائات جدید تبلیغ نسبت به زمان شیخ جعفر شوشتری و علامه مجلسی

تبلیغ، یعنی رساندن. ابزار رساندن، به حسب شرایط متفاوت است. یک وقت هست که شما می‌خواهید چیزی را به اتاق بغلی برسانید؛ می‌شود آن را در مشت گرفت و به آن‌جا برد؛ اما گاهی یک فرسخ فاصله هست؛ گاهی تا آن طرف دنیا باید بروید؛ گاهی حجابها و دیوارها هست؛ گاهی از کوهها و گردنه‌ها باید عبور کنید؛ گاهی آنچه را که بردید، طرف طوعاً و رغبتاً می‌پذیرد؛ گاهی باید با لطایف‌الحیل آن را به او بدهید؛ گاهی دیگری آن‌جا ایستاده و نمی‌گذارد آن چیزی که شما بُرده‌اید، به او برسد؛ بنابراین، تبلیغ انواع و اقسامی دارد. در هر شرایطی، نحوه‌ی رساندن به گونه‌یی است. آن چیست که تشخیص می‌دهد ابزار و نحوه‌ی رساندن کدام است؟ آن، ابتکار و ذوق و سلیقه و فهم و سرعت انتقال شماست.
اگر آن‌جایی که آبی را باید به یک فرسخی برد، شما لیوانی به دست بگیرید و آب را در آن بریزید و راه بیفتید، عقلا وقتی نگاه کنند، دچار شگفتی خواهند شد: این چه‌طور آب بردن است؟! آن‌جا باید کوزه و یا قمقمه‌یی پیدا کنید؛ لااقل سطلی پیدا کنید؛ چون یک فرسخ باید طی بشود. آب در یک لیوان تکان و لب‌پَر می‌خورد؛ یا لیوان می‌شکند و آب می‌ریزد؛ آب را این‌طوری نمی‌برند؛ چه برسد به این‌که همان‌طوری که آب را با دو دست از جایی برمی‌داریم و به لب خودمان نزدیک می‌کنیم، بخواهیم با دو دست آن را بگیریم و ببریم؛ عقلا بر این کار، بیشتر می‌خندند!
یک روز شیخ جعفر شوشتری (رضوان الله تعالی علیه) در یکی از مدارس تهران روی منبر می‌‌‌آمد و به مردم می‌‌‌گفت: مردم! همین‌‌‌قدر بدانید خدایی هست. با این تذکر، در دلهای مردم، انقلابی درست می‌‌‌کرد. حالا نَفَس او بود، کمک خدا بود، فضای آن روز بود، قابلیت مستمع بود؛ به‌‌‌هرحال تأثیر خودش را می‌‌‌کرد. امروز اگر من و شما برویم روی منبر بنشینیم و بگوییم مردم! همین‌‌‌قدر بدانید خدایی هست، مردم هم مثل ما سری تکان می‌‌‌دهند و می‌‌‌گویند عجب! آنگاه ما پا می‌‌‌شویم و می‌‌‌رویم، آن‌‌‌ها هم پا می‌‌‌شوند و می‌‌‌روند؛ کأن لم یکن شیئاً مذکورا! یک روز مرحوم مجلسی (رضوان اللّه علیه) در کتاب «حق الیقین» و «عین الحیاة» و امثال این‌‌‌ها، اخلاق و عقاید دینی را با همان زبانِ خودش می‌‌‌گفت و دنیایی را به تفکر اعتقادیِ شیعی نزدیک می‌‌‌کرد. شما خیال نکنید که این کتب مجلسی بیهوده نوشته شده است؛ نخیر، پایه‌‌‌های تشیع را در آن زمانی که تشیع در کشور ما تازه بود همین کتابها قرص کرده است. به کتابهای «حیاة القلوب» و «حق الیقین» و «عین الحیاة» مجلسی به چشم حقارت نگاه نکنید و نگویید این‌‌‌ها چه اثری دارد؛ نخیر، این‌‌‌ها یک روز خیلی اثر داشته است. مجلسی وقتی آمده است که در همان شهر، یک قرن و نیم قبل از آن، برای اینکه مردم را به عقاید شیعه وادار کنند، چه کارهای حتّی غیر انسانی‌‌‌یی کرده بودند؛ مجلسی و امثال او آمدند این عقاید را در دلهای مردم محکم کردند. آن روز آن مطالب به درد می‌‌‌خورد؛ اما امروز من و شما نمی‌‌‌توانیم «حق الیقین» و «حیاة القلوب» را تجویز کنیم؛ بگذارید در قفسه به عنوان تاریخ بماند؛ اگر هنر داریم، آن مضمون را با زبانِ امروز بنویسیم. بنده امروز «حق الیقین» و «حیاة القلوب» را برای مردم تجویز نمی‌‌‌کنم؛ به درد مردم نمی‌‌‌خورد. ممکن است خیلی از شماها اصلًا «حق الیقین» را نخوانده باشید؛ اما بنده خوانده‌‌‌ام. «حیاة القلوب»، «حق الیقین»، «عین الحیاة» این کتب فارسی مرحوم مجلسی پُر از مطلب است؛ اما نه مطلب باب جوان امروز؛ نه مطلب باب تفکر روشن‌‌‌فکریِ امروز که در زمان مجلسی از این حرفها عین و اثری نبود.1370/12/05

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی