دخالت آمریکا در عزل و نصبهای محمدرضا پهلوی بنده مكرر در دیدار جوانها، دانشجویان، قشرهای مختلف مردم، بر روی بصیرت تكیه میكنم، برای این است كه در وضع بسیار مهم امروزِ دنیا و موقعیت استثنائی كشور عزیز ما - امروز در دنیا كه موقعیت ممتازی است - هرگونه حركت عمومی به یك بصیرت عمومی احتیاج دارد. البته من این را هم به شما بگویم: امروز بصیرت جوانهای ما هم از جوانان آن روزگارِ اول انقلاب و در اثنای انقلاب، یقیناً بیشتر است. خیلی چیزها را شما امروز میدانید، برای شما جزو واضحات است، كه آن روزها باید برای جوانها، آنها را شرح میدادیم، بیان میكردیم؛ اما امروز جوانهای ما اینها را میدانند؛ بصیرت بالاست. در عین حال من تأكید میكنم بر روی بصیرت. حالا اولین مسئلهی بصیرت این است كه این استكبار چیست كه باید با آن مبارزه كرد. استكبار یعنی قدرتی در دنیا یا قدرتهائی در دنیا؛ چون نگاه میكنند به خودشان، میبینند دارای امكانات پولی و تسلیحاتی و تبلیغاتی هستند؛ بنابراین باید به خودشان حق بدهند كه در امور زندگی كشورها و ملتهای دیگر، دخالتهای مالكانه بكنند؛ این معنای استكبار است. روح سلطهگری؛ این در كشور ما قبل از انقلاب به صورت واضحی بود. یعنی آمریكا مستكبرانه بر این كشور پهناور، بر این ملت بزرگ با این تاریخ غنی پنجه انداخته بود و در امور مهم و اساسی كشور ما دخالت میكرد. علت هم این بود كه زمامداران كشور فاسد بودند، در ملت جایگاهی نداشتند، دنبال تكیهگاه میگشتند، به آمریكا تكیه میكردند. آمریكا هم كه مفت به كسی چیزی نمیدهد؛ حمایت از آنها را در گرو دخالت كامل در امور كشور قرار داده بود. شاید برای شما تعجبآور باشد، اما بدانید شاه - محمدرضا - برای اینكه یك نخستوزیری را از كار بركنار كند و یك نخستوزیر دیگر را جای او بیاورد، مجبور شد برود آمریكا، دو هفته، سه هفته در آمریكا بماند، تا موافقت آنها را جلب كند كه این زید را از كار بركنار كند، این عمرو را به جای او بگذارد! كار كشور ما به اینجا رسیده بود. در سالهای آخرِ حكومت پهلوی از این هم زشتتر بود. بحث رفتن به آمریكا دیگر نبود؛ همینجا سفیر آمریكا و سفیر انگلیس به كاخ شاه میرفتند، به او میگفتند شما در قضیهی نفت اینجوری عمل كنید، در قضیهی ارتباطات جهانی اینجوری عمل كنید، با ملت اینجوری عمل كنید، با مبارزین اینجوری عمل كنید؛ دستور میدادند. شاه هم قبول میكرد. خوب، وقتی كه رئیس یك مملكت اینقدر ضعیف، اینقدر زبون، اینقدر در مقابل بیگانگان تسلیم باشد، دیگران وضعشان معلوم است. این وضع كشور ما بود. استكبار معنایش این است.1388/08/12
ایجاد پایگاه نظامی در ژاپن توسط آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم آمریکا یک مستکبر به تمام معناست. مسئلهی ما هم فقط نیست، مسئلهی دنیاست؛ مسئلهی دنیای اسلام است. آمریکائیها نسبت به همه جای دنیا این روح استکباری را دارند. در جنگ بینالملل دوم، بعد از آنی که ژاپن را شکست دادند، پایگاه در آنجا درست کردند، که هنوز پایگاه آمریکائیها در ژاپن هست. ژاپنیها با این همه پیشرفتهای علمی، هنوز نتوانستند پایگاه آمریکا را در ژاپن جمع کنند! آنجا پایگاه نظامی دارد؛ به مردم ظلم میکنند، اذیت هم میکنند، تو روزنامهها هم آمد، خبرگزاریها هم گفتند؛ تجاوز به نوامیس و کارهایخلاف دیگر؛ اما هنوز در آنجا هست. در کرهی جنوبی هم پایگاههای آمریکا هنوز هست. در عراق، نقشهی آمریکا این است که پایگاه بسازد و پنجاه سال، صد سال در عراق مستقر بشود؛ و در افغانستان؛ چون افغانستان نقطهای است که اگر آنجا پایگاه داشته باشند، میتوانند بر کشورهای آسیای جنوب غربی، بر روسیه، بر چین، بر هند، بر پاکستان و بر ایران تسلط داشته باشند. دارند این همه آنجا تلاش میکنند، برای اینکه آنجا پایگاه دائم درست کنند و بمانند. این معنای استکبار است.1388/08/12
حمله صدام به ایران؛ طرح استکبار برای مقابله با انقلاب اسلامی حملهی نظامی رژیم «صدّام» که هشت سال ما را مجبور به مجاهدت و قبول مشکلات جنگ کرد، غیر متعارف نبود. این روش همیشگی استکبار علیه ملتهای مستقل و آزادیخواه است. در همان سالهای اوّلِ ریاست جمهوری بنده، «احمد سکوتوره» رئیسجمهور گینهی کوناکری که یک چهرهی برجستهی انقلابی، محترم، علمی و سیاسی آفریقا محسوب میشد و در تمام دنیا و اروپا هم خیلی آبرومند بود، به ایران آمد و در مذاکراتش با من مطلبی به این مضمون گفت که ما بعد از انقلاب، از حملهی بغداد به شما تعجّب نکردیم؛ چون طبق تجربه، یکی از کارهایی که علیه اغلب کشورهای مستقل، از طرف استکبار به کار رفته، این است که از طرف مرزها به اینها فشار نظامی بیاورند تا با مشغول کردن و گرفتن منابع مالی و انسانی آنها، مانع رسیدن آن کشورها به هدفها و آرمانهایی شوند که برای خود تعریف کردهاند. این، نقشهی طرّاحیشدهی دشمن علیه ما بود. همین آمریکاییها و وزیر دفاع کنونیشان که هرچند روز یکبار، یاوهای علیه نظام جمهوری اسلامی میپرانند، کسانی بودند که از نزدیک با صدّام حسین- که الآن دنبالش هستند- همکاری داشتند و به او کمک علمی و تسلیحاتی و اطلاعاتی میکردند تا شاید بتوانند ایران را شکست دهند، که نتوانستند.1382/07/22
نقش آفرینی دولت امريكا در سرنگونی چهل دولت مستقل از سال 1945 تا امروز آن روزی كه بعد از فروپاشی اردوگاه كمونیزم، رئیس جمهور وقت امریكا نظم نوین جهانی را اعلام كرد، هدف استكباریِ دیرین امریكا را آشكار كرد؛ ما فیالضّمیر خودش و دستگاه سیاستگذار امریكایی را نشان داد و آشكار كرد. البته این مخصوص آن روز نبود؛ از دهها سال پیش تصمیم گرفتند و اعلان كردند كه اجازه نخواهند داد هیچ قدرت دیگری وارد امریكای لاتین شود. امریكای لاتین به عنوان یك منطقهی اختصاصی دولت ایالات متحده امریكا به حساب آمد. بعد بتدریج این به همهی دنیا توسعه داده شد؛ منتها این را به عنوان یك هدف اعلامشده ذكر نمیكردند و بر زبان نمیآوردند. بعد از آنكه احساس كردند در مقابلشان رقیب بزرگی مثل شوروی وجود ندارد، این هدف را تقریباً بهصراحت اعلام كردند: دنیای تك قطبی؛ نظم نوین جهانی با یك قدرت واحد و مسلّط بر همهی عالم. هدفی كه برنامههای كاری امریكا در طول این دهها سال گذشته، همه همین را نشان میدهد. هدف، گسترش سلطهی نظامی و به دنبال آن، سلطهی سیاسی و اقتصادی است؛ و تماماً در جهت منافع كمپانیهایی كه در واقع سیاست دولت امریكا را آنها تعیین میكنند؛ جهتگیریها را آنها به وجود میآورند. اینها واقعیّاتی است كه بشرِ امروز اگر این واقعیات را بداند، بهموقع تصمیم خواهد گرفت. انسانها اگر بفهمند در دنیای آنها چه میگذرد، قدرت تصمیمگیری و موضعگیری دارند. آحاد ملتها كارهای بزرگی میتوانند انجام دهند. به من آماری دادند كه دولت امریكا از سال 1945 تا امروز در سرنگونی چهل دولت مستقل، كه تابع امریكا نبودند، نقش ایفا كرده و در بیست و چند مورد دخالت نظامی داشته است! این دخالتها بدون استثناء با كشتار عمومی و با فجایع بزرگ همراه بوده است. البته در مواردی موفّق شده و در مواردی هم ناكام مانده و موفّق نشده است. آنچه كه در ذهن خود ماست و از یاد ماها دور نیست، مثالهای روشنی است؛ از جمله بمباران اتمی ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم، كه آقای رئیس جمهور اشاره كردند؛ مثال ویتنام، آن جنگهای خونین، آن فجایع فراموش نشدنی كه بالاخره هم با ناكامی امریكا تمام شد؛ مثال شیلی؛ مثال خود ایران در كودتای 28 مرداد - كه مأمور امریكایی به تهران آمد و مشغول برنامهریزی و اقدام شد؛ و بعد هم خودشان این موضوع را اعلام كردند و اسنادش نیز منتشر شد كه الان در دسترس همه است - و همچنین در جاهای متعدّد دیگر. عامل همهی اینها، كمپانیهای بزرگ اقتصادی، سردمداران مالی بزرگ امریكا، احزاب اقتدارطلب، دستجات پُرنفوذ صهیونیستی، شخصیتهای معیوب از لحاظ فكری و اخلاقی - كه در رأس كارها هستند - میباشند. این پروندهی بسیار سنگین و گذشتهی بسیار ننگینی است. اینها چیزهای كوچكی نیست. برای اینها نابودی انسانها مهم نیست، نابودی ثروتها مهم نیست، نابودی عدالت مهم نیست، فاجعههای بشری مهم نیست؛ این مسائل هیچ كدام مانع سر راه اینها محسوب نمیشوند. البته برای حفظ ظاهر، امكانات فراوان تبلیغی و رسانهای را هم در اختیار دارند. تعبیر كردند به «صدای بلندتر»، تعبیر درستی است. سعی میكنند با صدای بلندتری فضای دنیا را آنطور تنظیم كنند كه این فاجعهآفرینی را بپوشاند؛ چهرهی آنها را باز هم طرفدار صلح، طرفدار مردمسالاری و دموكراسی، طرفدار حقوق بشر نشان دهد.1380/12/27