newspart/index2
استعمار نو / استعمار جدید
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
توسعه و ترقی؛ بهانه استعمارگری بیگانگان و فاجعه‌آفرینی مستبدین

بحث لزوم بازشناسی الگوی توسعه و پیشرفت است. ما می‌خواهیم پیشرفت كنیم. مدل این پیشرفت چیست؟ این مدل را باید بازشناسی كنیم... تحول، سنت الهی است در زندگی بشر. با او سینه به سینه نباید شد؛ از او استقبال باید كرد. باید تحول را مدیریت كرد، تا به پیشرفت بینجامد؛ جامعه را پیش ببرد...
كارهای بزرگ از ایده‌پردازی آغاز می‌شود. این ایده‌پردازی كاری نیست كه در اتاق‌های دربسته و در خلأ انجام بگیرد. باید فكرهای گوناگون، اندیشه‌های گوناگون با آن سروكار پیدا كنند، تماس پیدا كنند تا آنچه كه محصول كار هست، یك چیز عملی و منطقی از آب در بیاید. پس جان كلام، در این بحثی كه امروز من می‌خواهم بكنم، این است كه ما باید توسعه و پیشرفت را بازشناسی كنیم، ببینیم برای كشور ما، برای جامعه‌ی ما، مدل پیشرفت چیست.
دو گرایش غلط همیشه در باره‌ی پیشرفت و تحولِ منتهی به پیشرفت وجود داشته است. یك گرایش عبارت است از خیانتهائی كه به نام پیشرفت و تحول انجام گرفته؛ ضربه‌هائی كه به نام خدمت و زیر پرچم اصلاحگری بر پیكر ملت ما وارد شده است. از دوران قاجار خیلی از درباریان قاجار و شاهزادگان قاجاری- كه هم بی‌سواد بودند، هم دنیاپرست بودند، هم در عین حال با محافل غربی ارتباط داشتند- عامل و وسیله‌ی وابستگیِ نادانسته‌ی كشور و فرهنگ ما به غرب شدند و ادعایشان این بود كه این، پیشرفت و تحول است!
در قضیه‌ی مشروطه، آن خطِّ انگلیسیِ ماجرای مشروطه حرفش ترقی‌خواهی بود؛ شعارش توسعه و پیشرفت بود. همان كسانی كه رهبران مشروطه را نابود كردند؛ شیخ فضل الله را به دار كشیدند، مرحوم آیت‌اللَّه بهبهانی را ترور كردند، ستارخان و باقرخان را غیر مستقیم به قتل رساندند و خلع سلاح كردند، رهبران صادق مشروطه را زیر فشار قرار دادند و یك عده افرادی را كه وابسته‌ی به غرب و سیاستهای استعماری بودند، به نام مشروطه‌خواه بر مردم مسلط كردند، شعار آن‌ها هم همین ترقی‌خواهی بود! آن‌ها هم می‌گفتند: پیشرفت، تحول! زیر این نام، آن‌چنان خیانت بزرگی انجام گرفت.
رضا خان با شعار ترقی و اصلاح آمد سر كار. كودتا كرد؛ حكومت كودتا، بعد هم آن دیكتاتوریِ سیاه و بی‌نظیر، كه همه تحت عنوان و زیر پرچم پیشرفت و توسعه و ترقی انجام گرفت. محمد رضا پسر او- حكومت موروثی و بعد هم كودتا در مرداد 32- هم ادعای حركت اصلاحی داشت و این همه فاجعه برای این كشور به وجود آوردند. ضربه‌ای كه به این كشور و به این ملت زدند، این طوری بود.
در سطح جهانی هم همین طور است. استعمار ملتها- كه لكه‌ی ننگ تاریخ بشر در یكی دو قرن اخیر هست- به نام پیشرفت ملتها انجام گرفت. استعمار یعنی نوسازی. انگلیس‌ها، هلندی‌ها، پرتغالی‌ها، فرانسوی‌ها در نقاط مختلف آسیا و آفریقا و امریكای لاتین رفتند بومی‌ها را قتل عام كردند، سرزمینها را تصرف كردند، دزدی كردند، خیانت كردند، هزار فاجعه به وجود آوردند؛ زیرِ نام نوسازی، پیشرفت، استعمار.
در دوره‌ی بعد هم كه نواستعمار پدید آمد، بازهم همین بود. این همه تجاوز، این همه جنگ‌افروزی، این همه كودتا كه به وسیله‌ی سرویسهای امنیتی كشورهای غربی- چه امریكا، چه انگلیس و چه غیر این‌ها- انجام گرفته، همه زیر پرچم تجددخواهی و پیشرفت و تحول و توسعه انجام گرفته. همین الآن شما افغانستان و عراق جلوی چشمتان است. امریكایی‌ها آمدند وارد عراق شدند برای اینكه دنیای نوئی را؛ دنیای آزادی، دمكراسی و توسعه را برای مردم عراق به وجود بیاورند. شما ببینید الآن در عراق چه خبر است! شاید در طول دوران حكومتهای كودتائیِ عراق- كه آخرینش صدام بود- محنتی را كه امروز مردم عراق دارند از دست امریكایی‌ها می‌كشند، تا حالا تحمل نكرده باشند. زن و مرد عراقی تحقیر می‌شوند. جوان امریكایی چكمه‌اش را می‌گذارد پشت گردنِ یك جوان عراقی؛ چرا؟ چون از خیابان عبور می‌كرده و به او مشكوك شده؛ او را می‌خواباند و جلوی چشم زن و بچه‌اش، صورتش را به خاك فشار می‌دهد. یا مرد را جلوی چشم مرد خانه كتك می‌زنند؛ مردها زن خانه را به اسم توسعه و پیشرفت و به اسم نجات ملت عراق بازرسی بدنی می‌كنند. در افغانستان هم همین طور است.
پس نام توسعه از یك طرف مورد چنین سوءاستفاده‌هائی در طول تاریخ و در زمان خود ما در سرتاسر دنیا و در كشور خود ما انجام گرفته است. از یك طرف هم در نقطه‌ی مقابل، كسانی بوده‌اند و هستند كه با هر نوع نوآوری و تحولی مخالفت كرده‌اند؛ به اسم اینكه این سابقه ندارد، این را نمی‌شناسیم، این را نمی‌دانیم، به این مشكوكیم. حدیثِ «شرّ الأمور محدثاتها» را بد معنا كرده‌اند. بااینكه نوآوری سنت تاریخ است؛ سنت طبیعت است و بدون نوآوری زندگی بشر معنا پیدا نمی‌كند؛ اما این‌ها مخالفت كردند. این دو گرایش متضاد وجود داشته است.
پس ما باید پیشرفت و آن چیزی را كه از تحول اراده می‌كنیم و می‌خواهیم، درست برای خودمان معنا كنیم و بفهمیم دنبال چه هستیم، تا نه آن سوءاستفاده انجام بگیرد، نه این مخالفت و ضدیت. البته این به معنای این نیست كه ما تازه می‌خواهیم پیشرفت را شروع كنیم، لذا الگو برای پیشرفت می‌خواهیم؛ نه، پیشرفت در كشور ما با انقلاب و با نهضت انقلابی شروع شد. یك جامعه‌ی ایستای راكد، زیر فشار، استعدادهای خفته، بدون اجازه‌ی هیچ تحركی در دریای عمیق استعدادهای ملی ما، با حركت انقلابی دگرگون شد.1386/02/25

لینک ثابت
شیوه‌های گوناگون استعمارگران برای کنترل حکومتها در آسیا و آفریقا

اوایل، استعمار همین‌گونه بود؛ دولتهای استعمارگر اروپایی كشورهایی را در آسیا و آفریقا به‌زور می‌گرفتند، بعد یك حاكم نظامی را از طرف خودشان در آنجا می‌گذاشتند تا تمام كنترل منطقه در دست او باشد. در هند، استرالیا، كانادا، آفریقا و كشورهای متعدّد همین كار را كردند. بعد از گذشت مدّتی دیدند حاكم بیگانه‌ی نظامی را بر ملتی گماشتن خطا و غلط است، فرمول را عوض كردند، حكّامی از خودِ آن كشورها می‌یافتند و نصبشان می‌كردند كه صددرصد مطیع این‌ها باشند، كمكشان هم می‌كردند، امكانات هم می‌دادند، او هم كشور را برای چپاول استعمارگران راحت و آزاد می‌گذاشت و دروازه‌ها را باز می‌كرد تا استعمارگران هر كار می‌خواهند، بكنند. یك دوره هم این‌گونه گذشت، كه دیدند این هم درست نیست و اشتباه كرده‌اند؛ برای اینكه ملتها علیه این حكّام كه هرچند وطنی و خودی به حساب می‌آیند، اما چون وابسته‌ی به آن‌ها هستند و مستبد و ظالمند، قیام می‌كنند. بعد از این روش، از یك دورانی شروع كردند روش را عوض كردن؛ این شیوه، یك شیوه‌ی علی‌الظّاهر دمكراتیك و با تسلّط و سلطه‌ی فرهنگی بود كه حاكمی را كه طرف‌دار آن‌هاست، به‌اصطلاح خودشان انتخاب كنند. در ایرانِ زمان طاغوت هم همین قضایا پیش آمد؛ اوّل انگلیسی‌ها «رضا پهلوی» را نصب كردند و سپس «محمّد رضا» را، بعد دیدند مشكلات به وجود می‌آید، آمدند او را وادار كردند تا «علی امینی» را به عنوان نخست‌وزیر منصوب كند، تا به‌اصطلاح اصلاحات كند. این دید كه زمام كار از دست خودش درمی‌رود، گفت خودم اصلاحات می‌كنم كه آن اصلاحات، مواد شش‌گانه‌ی فضاحت‌آمیزی بود كه در دوران طاغوت انجام گرفت. این تجربه‌های عمل‌شده‌ی استعمار در دورانها و در مكانهای مختلف دنیاست. این‌ها امروز به همان دوره‌ی اوّل استعمارگری برگشته‌اند؛ یعنی كشوری را با زور اسلحه بگیرند، بعد حاكمی از خودشان در آنجا بگمارند. كار بسیار عجیب،ارتجاعی، زشت، اهانت‌بار و حاكی از سرمستی و غرور است كه این‌ها را با مغز به زمین می‌كوباند.1382/01/22
لینک ثابت
سیاستهای استعماری؛ عاملی مهم در شکل‌گیری مبارزات ملت ایران

از سالها پیش - شاید بشود گفت از دویست سال پیش - مبارزه‌ای از طرف قدرتمندانِ تشنه‌ی ثروت و قدرتِ بیشتر، که می‌خواستند همه‌ی مناطق دنیا را در اختیار بگیرند، بر ملت ایران تحمیل شد. آنها می‌خواستند اگر منابع طبیعی هست، اگر میراث فرهنگی هست، اگر وسیله‌ی کسب علم هست و اگر استعداد هست، ببرند و در خدمت تمدّن و سیاستی که تازه در اروپا به وجود آمده بود - یعنی همین تمدّن صنعتی و تشکیلات سیاسیِ مترتّب بر تمدّن صنعتی و نظایر آن - قرار دهند. آنها مبارزه‌ای را بر همه‌ی ملتهایی که می‌شد از آنها استفاده‌ای کرد، بی آن‌که خودِ آن ملتها بخواهند، تحمیل کردند. اروپا محیط کوچکی بود که در آن عطش قدرت زیادی وجود داشت. عمده‌ی ثروتهای دنیا هم، نه در اروپا که در آسیا و افریقا نهفته بود. تشنگان ثروت و قدرت برای به دست آوردن چنان ثروتهایی مجبور بودند راههای دور و دراز را بپیمایند و با قبضه کردن مناطق ثروت‌خیز دنیا، آن ثروتها را در جسم نظامهای سیاسی‌ای که آن روز در اروپا، تازه طعم پیشرفت علمی و صنعتی را چشیده و مزمزه می‌کردند، تزریق کنند. بدین ترتیب بود که به جان ثروتهای آسیا و افریقا افتادند که هر کس کتابهای تاریخ معاصر جهان را خوانده باشد، بقیه‌ی داستان را می‌داند. هندوستان طعمه‌ی استعمار شد. چین طعمه‌ی استعمار شد. ژاپن و تمام مناطق شرق آسیا هم طعمه‌ی استعمار شدند و استرالیا یکباره بلعیده شد!
یک وقت است که کشوری فاقد مردم است و یا مردم بی‌فرهنگی دارد. بدیهی است که تصرّف آن کشور برای استعمارگران آسان است. اما یک وقت کشوری برخوردار از مردمی با فرهنگ و با ادّعاست که برای خودشان شخصیّت و سابقه‌ای قائلند. آن وقت دیگر ورود استعمار به آن کشور، چندان بی‌دردسر نیست؛ چرا که از طرف مردم آن کشور، علیه استعمارگران، مبارزه‌ای به وجود می‌آید. عاملی که ما امروز به آن «استکبار» می‌گوییم، مبارزه‌ی مذکور را بر ملت ایران تحمیل کرد. در گذشته، وقتی که استکبار وارد کشوری می‌شد، به شکل استعمارِ مستقیم می‌آمد و آن کشور را قبضه می‌کرد. اما امروز، از طُرق پیشرفته‌تری برای تسلّط و تصرّف ملتها و منابعشان استفاده می‌کند. بنابراین، مبارزه‌ای که ملت ایران در طول صدوپنجاه سال یا بیشتر، با کشورهای استعمارگر داشت - از «مبارزه‌ی تنباکو» بگیرید تا قضایای بعدی و نهضت ملی و تا مبارزات امروزِ ملت ایران با سیاستهای استکباری و با امریکا و با دیگران - همه و همه از مبارزاتی است که بر مردم ما تحمیل کرده‌اند. والّا اگر ملت ایران را رها می‌کردند و او را راحت می‌گذاشتند تا خودش به کار خودش، به کشور خودش، به منافع خودش و به منابع خودش برسد، ممکن بود چنین مبارزه‌ای به این شکل پیش نیاید. آنها این مبارزه را بر ملت ایران تحمیل کردند. امروز هم، آنها متعرّض و متجاوزند.1373/01/24

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی