انفاق / زکات / صدقه/ نیکوکاری/ کمک به محرومین/ صدقه جاریه
بعضیها متمکّن هم هستند، [امّا] میآیند پیش ما -چون پول بیتالمال دست ما است، از ما میخواهند- که مثلاً فرض کنید فلان کس محتاج است، شما یک پولی بدهید؛ خب بابا، خودت که پول داری، بده! اگر چنانچه نتوانستی، بعد بیا سراغ بیتالمال. یعنی بعضیها سختشان است که از خودشان بکَنند و در راه خدا انفاق کنند. حضرت اینجا میفرمایند که این پول زیاد را، این مال زیاد را هر جور که میتوانی، از خودت دور کن. البتّه هر جور که میتوانی، یعنی به این صورت که به برادران مؤمنت بدهی و قضاء حوائج آنها را بکنی.1397/12/19
لینک ثابت
منافقان از انفاق آنچه خداوند به آنها عنایت کرده، امساک مینمایند و حاضر نیستند از آنچه دارند برای غیر خودشان مصرف کنند.
با بررسی آیات انفاق در قرآن، میبینیم که به تصریح بسیاری از این آیات، یا به کمک قرائن، انفاق مالی مراد است؛ امّا در بسیاری دیگر از آیات، سخن از انفاق بهطور مطلق مطرح شده و مسلّم است که شامل انفاق مالی و نیز غیر مالی میشود.
بنابراین، انفاق در قرآن تنها پول دادن نیست. انفاق مالی در برابر انفاقات دیگر بسیار ناچیز است. انفاق این است که آنچه خدا به تو داده، برای دیگران انفاق کنی. ازجمله ویژگیهای منافق، عدم انفاق است. منافقان برای غیر خودشان انفاق ندارند و اموال و داراییهای خود را در جایی بهکار میبردند که نفعش عاید خودشان شود. مردمی که وجودشان فقط برای خودشان است، مصداقِ «یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ» هستند. مثَل اینها مثَل کرم ابریشمی است که تمام آب دهانش را دور خود میتَنَد و بعد در میان همان دیوار و حصاری که بهدست خود ساخته، میمیرد و چیزی هم درک نمیکند و بعد از او منفعت آن را دیگری میبرد.1397/03/21
لینک ثابت
وقتی انسان کاری را ازرویِ ضرورت و برای سدّ نیازی بهجا میآورد، هرگز دچار کسالت نمیشود. تشنهای که به دنبال آب میرود، برای پیدا کردن آب خسته میشود، ولی کسل نمیشود. امّا آنکه خود سیراب است، ولی به دستور اربابش برای تشنهی دیگری باید دنبال آب برود و زحمت بکشد، هم خسته میشود و هم کسل و بینشاط.نمازی هم که اینها[منافقان] بهجا میآورند، برای خدا و ازرویِ احساس نیاز و برای پر کردن یک خلأ روحی نیست، بلکه برای این است که جامعهی مسلمان، آنها را مسلمان بداند، پس یک عمل تحمیلی، اجباری و ازرویِ بیمیلی است. چنین عملی، قهراً کسالت میآورد.همچنین انفاق و زکات اینان برای رفع نیاز لشکر اسلام در مقابل کفّار نیست، بلکه چون میخواهند در جامعهی مسلمانان زندگی کنند و برای زندگی در این جامعه، نیاز دارند که مردم آنان را مسلمان بدانند، انفاق میکنند...با این معنا، آیه خیلی آموزنده میشود و به ما میفهماند که نشانهی ایمان واقعی، اتیان نماز و انفاق نیست، بلکه نشانههای دیگری هم دارد که باید آنها را ملاکِ شناختِ ایمان یک انسان قرار داد.1397/03/16
لینک ثابت
مال دنیا، نعمتی است که خداوند به بعضی عنایت میکند؛ میتوان با این نعمت، درجات عالیه را کسب کرد -صدقه داد، انفاق کرد، کسانی را از بدبختی و از هلاکت و گرسنگی نجات داد- میتوان هم بعکس، این پول را در راههای فساد، در راههای حرام، در راه اشاعهی محرّمات، در راه افساد خود و دیگران به کار برد؛ این کفران نعمت الهی است.1396/02/10
لینک ثابت
مردم اصفهان در انفاق -انفاق مال در راه خدا- آنچنان گشادهدستی میکنند که از دیگران جلو میافتند امّا در زندگی معمولی صرفهجویی میکنند که باز در این قسمت هم از دیگران جلو میافتند؛ هردویش خوب است. [اینکه] مال را وقتی میخواهیم در زندگیِ شخصی خرج کنیم، در زندگیِ معمولی خرج کنیم، صرفهجویی بکنیم، این همان خصوصیّت اصفهانی است؛ وقتی هم میخواهیم در راههای خدایی و عمومی مصرف کنیم، باز گشادهدستی کنیم، اینهم خصوصیّت اصفهانی است. خیّرین بخشهای مختلف در اصفهان [اینطور هستند].1395/08/26
لینک ثابت
قرآن دربارهى کسانى که قبل از فتح و بعد از فتح انفاق میکنند [میگوید] «یستَوى مِنکُم مَن اَنفَقَ مِن قَبلِ الفَتحِ وَ قاتَل»؛(۳) این «قَبلِ الفَتح»، قبل از فتح مدینه است؛ یعنى قبل از آنکه مدینهاى در اختیارِ پیغمبر قرار بگیرد و زندگىاى، راحتى، حکومتى، تسلّطى، قدرتى در اختیار آن بزرگوار[حضرت خدیجه سلام الله علیها] باشد؛ در حال نهایت شدّت، ایشان انفاق کردند؛ هم مالشان را، هم جانشان را، هم راحتشان را. خب اینها واقعاً فضایل مهمّى است؛ اینها مغفولٌعنه مانده؛ حضرت، مظلومه است؛ این بزرگوار واقعاً مظلومه است.1395/02/20
لینک ثابت
زکات که دارای جنبههای فردی است و گذشت و اعطای «ما یحب» را به انسان میآموزد که خود این یک تجربه و آزمون بسیار مهم است، امّا یک ترجمان اجتماعی دارد؛ زکات در استعمالات قرآنی، به معنی مطلق انفاقات است اعم از زکات مصطلحی است که در آیهی شریفهی «خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقَةً» به آن اشاره شده است؛ زکات یعنی مطلق انفاقات مالی، [امّا] جنبهی اجتماعی و ترجمان اجتماعی نظامساز زکات این است که انسانی که در محیط اسلامی و جامعهی اسلامی، برخوردار از مال دنیوی است، خود را متعهّد میداند، مدیون میداند، طلبکار نمیداند، خود را بدهکار جامعهی اسلامی میداند؛ هم در مقابل فقرا و ضعفا، هم در مقابل سبیلالله؛ بنابراین زکات با این نگاه، یک حکم و شاخص نظامساز است.1394/01/01
لینک ثابت
کى از چیزهایى که جا دارد که نخبگان کشور بر روى آن تعمّق کنند و فکر کنند، اصلِ مقولهى نخبگى و مفهوم نخبگى است. یک نگاه عالمانه و حکیمانه به اصل نخبگى بکنید. این نخبگى یعنى ترکیبى و مجموعهاى از استعداد شما، و همّت شما براى کار کردن و تلاش کردن، و حوصلهاى که بهخرج دادید و پیگیرىاى که کردید. همهى اینها - هم آن استعداد، هم آن همّت، هم آن حوصله - دادههاى خداوند متعال است به شما؛ این رزق الهى است: وَ اللهُ فَضَّلَ بَعضَکُم عَلى بَعضٍ فِى الرِّزق؛ این رزقى است که خداى متعال به شما داده؛ هم آن استعداد و کشش و ظرفیّت ذهنىاى که شما داشتهاید، هم آن همّتى که بهخرج دادید که درس بخوانید، تحقیق کنید، مطالعه کنید، کار کنید - خیلىها استعداد دارند، همّت آن را ندارند - هم آن حوصلهاى که خدا به شما داد که صرف وقت کنید، بنشینید، بخوانید، فکر کنید، مطالعه کنید، بحث کنید؛ اینها حوصله میخواهد؛ این حوصله هم نعمت الهى است، این هم رزق الهى است.خب، وقتى فهمیدیم که این استعداد یا این همّت از کجا آمده است، میفهمیم که کجا باید خرج شود، در کجا باید هزینه شود. خداى متعال معیّن فرموده است: هُدًى لِلمُتَّقین. اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون؛ باید انفاق کنید؛ این رزق الهى است به شما، این رزق را باید انفاق کنید. انفاق رزق فقط این نیست که انسان پولى از جیبش در بیاورد و به یک مستمندى بدهد. این رزق بالاترى است، رزق باارزشترى است، انفاق آن هم باارزشتر است، باید این را انفاق کنید. انفاق رزقِ دانش این است که آن را در خدمت جامعه قرار بدهید؛ در خدمت تاریختان، در خدمت آیندهتان، در خدمت ملّتتان قرار بدهید. اینها تکلیف نخبگى را روشن میکند. انفاق این رزق به این است که آن را در راه خدا خرج کنید؛ براى خیر بندگان خدا مصرف کنید. منّتى هم نباید داشت - این را هم به شما عرض بکنیم - درست است که شما این رزقى را که خداى متعال به شما داده، صرف کسانى میکنید که عامّهى مردمند امّا خود شما هم از محصول کار و خدمت عامّهى مردم بهطور دائم برخوردارید دیگر؛ این بدهبستان است. همین نانى که شما میخورید، این لباسى که شما میپوشید، این وسیلهاى که از آن استفاده میکنید و با آن رفتوآمد میکنید، اینها محصول دست کیست؟ محصول دست همین کسانى است که اسم نخبه روى آنها نیست؛ آنها دارند به شما خدمت میکنند به نوعى؛ شما هم باید به آنها خدمت کنید به نوعى؛ نخبه این است. اگر چنانچه این انفاق انجام گرفت، آنوقت هدایت الهى و کمک الهى هم دنبال آن است. ببینید، در همین آیهى شریفه: هُدًى لِلمُتَّقین؛ این کتاب، به متّقین هدایت اهدا میکند. متّقین چه کسانى هستند؟ همان الَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون. وقتى شما این انفاق را انجام دادید، جزو کسانى هستید که مشمول هدایت الهى خواهید شد؛ این هدایت، هم در زمینهى افزایش نخبگى است، هم در زمینهى توفیق در نوع هزینه کردن این نخبگى است؛ هدایت میکند خداى متعال. هدایت موجب میشود در هرجایى که خلأیى وجود دارد که شما میتوانید آن خلأ را پر کنید، آنجا حضور پیدا خواهید کرد؛ میدان فرق نمیکند.1393/07/30
لینک ثابت
یک درس ... مسئلهی سخت گرفتن بر خود و انفاق به دیگران است. این گرسنگی کشیدن، تشنگی کشیدن، روزهی از اذان صبح تا اذان مغرب، این سخت گرفتن بر خود است. بسیاری از مردم ما به خودشان با روزهگیری سخت گرفتند و به دیگران انواع و اقسام انفاق را کردند. انسان چقدر لذت میبرد که میبیند در شب ولادت امام مجتبی (علیه الصلاه و السلام) در نیمهی ماه رمضان، بالای سر یک نانوائی تابلو زدهاند که امشب به عشق امام حسن، نان از این نانوائی صلواتی است؛ هر که میخواهد بیاید نان ببرد. این انفاقهائی که در افطارها - افطارهای بینام و نشان، افطارهای در مساجد - به وسیلهی همینگونه کارهای ابتکاری مردم ما دادند، این یک درس دیگر است، یک تمرین دیگر است. بر خود سخت بگیریم، به دیگران انفاق کنیم1386/07/21
لینک ثابت
ما مردم مسرفی هستیم؛ ما اسراف میکنیم؛ اسراف در آب، اسراف در نان، اسراف در وسائل گوناگون و تنقلات، اسراف در بنزین. کشوری که تولید کنندهی نفت است، وارد کنندهی فرآوردهی نفت - بنزین - است! این تعجبآور نیست!؟ هر سال میلیاردها بدهیم بنزین وارد کنیم یا چیزهای دیگری وارد کنیم برای اینکه بخشی از جمعیت و ملت ما دلشان میخواهد ریخت و پاش کنند! این درست است!؟ ما ملت، به عنوان یک عیب ملی به این نگاه کنیم. اسراف بد است؛ حتی در انفاق راه خدا هم میگویند. خدای متعال در قرآن به پیغمبرش میفرماید: «لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسط»؛ در انفاق برای خدا هم اینجوری عمل کن. افراط و تفریط نکنید. میانهروی؛ میانهروی در خرج کردن. این را باید ما به صورت یک فرهنگ ملی در بیاوریم.1386/07/21
لینک ثابت
بیرغبتی به دنیا، با بنای دنیا - که خدای متعال این را وظیفهی همه قرار داده است - منافات ندارد. دنیا را بسازید، زمین را آباد کنید، ثروت ایجاد کنید؛ اما دل نبندید، اسیر آن نشوید، غلام ثروت و پول و مال و منال نشوید، مقهور به آن نشوید، تا راحت بتوانید آن را در راه خدا انفاق کنید. آن توازن اسلامی، این است.1375/11/12
لینک ثابت
امیرالمؤمنین علیهالصّلاة و السّلام، با دست خود چاه و قنات حفر کرد و آن گاه که آب به ضخامت گردن شتر فوران نمود، از چاه بیرون آمد؛ با همان لباسِ کار گل آلود، کنار چاه نشست و بر کاغذ نوشت که «این آب را برای فقرا وقف کردم و صدقه قرار دادم.» یعنی چون به آبادانىِ جایی پرداخت، آناً در راه خدا انفاق میکند. منفقترین، سازندهترین، به ماده پردازندهترین؛ و از لحاظ معنا، برترین و بالاترین. این، نتیجه تربیت و نشانگر برنامه رفاه مادّی و معنوی اسلام است.1375/02/26
لینک ثابت
بزغالهای را خدمت پیغمبر اکرم آوردند. ذبح کرد و فرمود: «هرکس گوشت میخواهد بیاید.» فقرای مدینه به سوی خانه پیغمبر به راه افتادند. پیغمبر به هر کدام یک تکّه داد. بعد که همه رفتند، فقط یک کتفِ آن مانده بود. یکی از زنان پیغمبر عرض کرد: «یا رسول الله! بزغالهای به این بزرگی رفت؛ همین کتفش ماند!؟» پیغمبر فرمود: «همهاش ماند؛ فقط همین کتفش است که میرود.» یعنی میخوریم، از بین میرود و تمام میشود؛ امّا آنچه که دادیم میمانَد. این، حسابِ دو دوتا چهارتاست. وقتی کار برای خدا باشد، هر قدر عقلِ انسان بیشتر و تیزتر باشد، فداکاری او بیشتر خواهد شد؛ چون میداند که این همه عمر گذراندن، در دنیا تلاش کردن، عرق ریختن، فکر کردن، دویدن، پول بهدست آوردن و کیف و عیش کردن، از بین میرود.1373/06/29
لینک ثابت
همهی ملت ایران بدانند که سیل و زلزله، به خودی خود بلا نیست. میتواند بلا باشد؛ میتواند رحمت باشد. وقتی سیل و زلزله اتفاق میافتد، اگر مردم و مسؤولین کشور، با بیاعتنایی نسبت به این حوادث برخورد کنند، از آن درس نگیرند و آن را وسیلهای برای شناختن راههای سازندگی قرار ندهند، حقیقتاً چنین سیل و زلزلهای بلا و مصیبت و خسارت است. اما اگر هنگامی که سیل یا زلزله اتفاق میافتد، مردم زیان دیده برای جبران ضایعات، تحرک بیشتری نشان دهند - خود این تحرک امر مهمی است - و مردم سایر نقاط کشور به آنها یاری برسانند و نسبت به آنان اظهار برادری و اظهار محبت کنند؛ خود این، امر بسیار خوبی است. کسانی که میتوانند از اموال خودشان بخشی را جدا کنند و به آنها بدهند، این یک انفاق مغتنمی است.1371/12/07
لینک ثابت
یک روایت[ی] از طرق عامّه نقل شده است، روایتی است که «تاریخ بلاذری» و کتاب «فضایل احمد» آن را نقل کردهاند و در انفاق امیرالمؤمنین علیهالسّلام است که: «کانت غلَّة علىٍّ اربعین الف دینار.» ظاهراً مربوط به دوران بیست و پنج ساله است که آن بزرگوار فراغت بیشتری داشت و به آباد کردن ملک و حفر چاه و از این قبیل امور میپرداخت. زمینهای زیادی را آن حضرت به دست خود آباد کرده بود. در یک روایت دارد: «بکدّ یَدِه و عرقجبینه.» چنین نبود که کارگر بگیرد و آنها حفر چاه کنند؛ نه. خودش کلنگ بر میداشت، با بازوی خودش چاه میکَند و زمین آباد میکرد و در آمد زیادی هم داشت.
باری؛ آن روایت میگوید: در یک سال، چهل هزار دینار در آمد ملکی آن حضرت بود که گندم و خرما و از این قبیل، کاشته و برداشته بود. چهل هزار دینار در آمدِ یک سال! «فجعلها صدقة»؛ تمام این چهل هزار دینار درآمدِ یک سال خود را صدقه داد!
حرف را در ذهن خودتان مرور کنید! امیرالمؤمنین علیهالسّلام، تمام در آمد سالش را صدقه داد! پول دیگری هم نداشت که خیال کنیم زندگی را از آن طریق خواهد گذراند.
دنباله روایت این است: «و انّه باع سیفه»؛ همان روز که درآمدِ خود را صدقه داد، به بازار رفت و شمشیرش را در معرض بیع گذاشت که بفروشد. گفتند: یا امیرالمؤمنین! شما امروز چهل هزار دینار وجه نقد یا جنس داشتی و صدقه دادی! یعنی حالا شمشیرت را میفروشی؟
فرمود - طبق این روایت - : «قال لوکان عندی عشاء مابعته.» اگر برای شام، غذا داشتم، شمشیرم را نمیفروختم!
اینها افسانه نیست؛ واقعیّات است! برای این است که من و شما درس بگیریم که از دادن خمس مالمان، ربع مالمان، نصف مالمان، عشر مالمان، زکات واجبمان و انفاق برای مستحقّین، این قدر ابا داریم!این، آن نمونه عالی است. البته نه شما، نه بزرگترهای ما، نه انسانهای عالی مقام و نه ما، به حدّ امیرالمؤمنین علیهالسّلام نمیرسند و نمیرسیم. این، امر واضحی است.1371/01/07
لینک ثابت
روح انفاق و نیکوکاری بایستی در جامعه توسعه پیدا کند و جزو ایمان مردم بشود و هرکس بنا را بر این بگذارد که در اموالش - «و فی اموالهم حق للسائل و المحروم» - واقعا برای محرومان حق قائل باشد؛ یعنی این را حق آنها بر خودش بداند؛ تفضل خودش بر دیگران نداند؛ قرآن اینطوری میگوید؛ نمیگوید که شما به دیگری تفضل میکنید؛ میگوید او در مال شما حق دارد؛ «حق للسائل و المحروم» . در جای دیگر میفرماید: «حق معلوم. للسائل والمحروم». بههرحال، ما در جامعهی اسلامی باید این را به عنوان یک فرهنگ در بیاوریم.1370/12/14
لینک ثابت