newspart/index2
مسجد / روحانیون و طلاب/بسیج/ نماز جماعت/نماز / مساجد
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
مسجد

سفارش اینجانب آن است که مسجد را نیز همچون دلهای جوان، پاکیزه و پیراسته، و لبریز از شور و انگیزه و نشاط کنید. مسجد نیز باید کانونی باشد که مشکات نماز در آن بدرخشد و نور معرفت و محبت و اُنس و صفا از آن ساطع شود.1388/08/12
لینک ثابت
مسجد

نماز اول وقت، حضور در مساجد، تلاوت قرآن، انس با قرآن، انس با ادعیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی وارده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی از اهل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بیت - که گنجینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی معارف اسلامی است - را مغتنم بشمرید.1388/06/29
لینک ثابت
مسجد

ما بارها، مکرر به آقایان ائمه‌ی جمعه، ائمه‌ی جماعت و روحانیون محترم در شهرستانها، در تهران توصیه کردیم که مساجد باید آباد باشد؛ صدای اذان باید از مساجد بلند شود. باید همه نشانه‌های توجه به نماز و اقامه‌ی نماز را در شهر اسلامی - بخصوص در شهرهائی مثل تهران و شهرهای بزرگ کشور - ببینند، باید احساس کنند؛ هم مردم خودمان، هم کسانی که وارد این شهرها میشوند.1387/08/29
لینک ثابت
مسجد

قدر مساجد را بدانیم؛ قدر جلسات مذهبی را بدانیم. و مسجد مورد بی اعتنایی قرار نگیرد. من با روحانیونی که در یک اداره‌ای مشغول کار میشوند، در حالی که پیشنماز فلان مسجد هم هستند، مخالفم؛ چون یک روز در هفته، دو روز در هفته، سه روز در هفته برای اقامه‌ی نماز جماعت به مسجد نمیروند. میگوییم چرا؟ میگوید گرفتار شدم؛ سرم شلوغ بود. یا میرود نماز، ولی دیر میرود؛ مردم در صف جماعت منتظر نشسته‌اند؛ حالا آقا بعد از مدتی دوان دوان می‌آید؛ گاهی یک کیف سامسونت هم دستش است! من با این روش موافق نیستم. پیشنماز مسجد، بایدمسجد را خانه‌ی خود، جایگاه خود و اداره‌ی خود بداند؛ وقتی وارد مسجد شد، «کالسّمک فی الماء» باید باشد؛ احساس کند که اینجا جای اوست و عجله‌ای برای بیرون رفتن از مسجدنداشته باشد؛ این درست است. جلسات مذهبی هم همین طور است. البته در درجه‌ی اول مسجد، بعد هم در درجه‌ی بعد، جلسات مذهبی و عُرفیات فراوانی که ما در این زمینه بحمداللَّه داریم. این اولین وظیفه‌ی ماست و این را باید قدر بدانیم.1385/08/17
لینک ثابت
مسجد

قدرت‌های اقتصادی از دین هم استفاده میکنند؛ از کلیسا هم استفاده میکنند. یکی دو سال پیش، من کتابی از یک نویسنده‌ی امریکایی خواندم که در این‌جا ترجمه و چاپ و منتشر شده است. او در این کتاب استفاده‌ی قدرتها را از مجموعه‌ی دستگاه و تشکیلات کلیسا تشریح میکند. من کلیسا را که اسم میآورم، نه این‌که میخواهم بگویم مسجد آن‌طوری نیست؛ نخیر، قدرت و پول و زر و زور از مسجد و معنویات هم استفاده میکند.1384/07/24
لینک ثابت
مسجد

قدرت‌های اقتصادی از دین هم استفاده میکنند؛ از کلیسا هم استفاده میکنند. یکی دو سال پیش، من کتابی از یک نویسنده‌ی امریکایی خواندم که در این‌جا ترجمه و چاپ و منتشر شده است. او در این کتاب استفاده‌ی قدرتها را از مجموعه‌ی دستگاه و تشکیلات کلیسا تشریح میکند. من کلیسا را که اسم میآورم، نه این‌که میخواهم بگویم مسجد آن‌طوری نیست؛ نخیر، قدرت و پول و زر و زور از مسجد و معنویات هم استفاده میکند.1384/02/11
لینک ثابت
مسجد

بسیاری از جاها مسجد ندارد. یقیناً روستاها و نقاط دورافتاده‌یی وجود دارد که مردم مؤمن و جوان‌های بااستعدادی در آن‌جا زندگی میکنند، اما مسجد و روحانی و ملجأ ندارند؛ باید برای آنها کار و تلاش کرد.1384/02/11
لینک ثابت
مسجد

بعضی از آقایانِ اساتید فلسفه، ماه رمضان پیش من بودند؛ میگفتند برخی از آقایانی که اصلاً اهلیّت ندارند، در مساجد فلسفه تدریس میکنند و ناقص و سطحی و به عمق نرسیده و جویده جویده مطالبی را دست افراد میدهند. اینها خسارت است؛ ما نباید بگذاریم این کار ادامه پیدا کند.1382/10/29
لینک ثابت
مسجد

نمایش نماز جماعت مهجوری، با جمع معدودی، آنهم از فرسودگان بی‌نشاط، ترویج نماز جماعت نیست. همچنانکه پخش صدای اذان از رسانه‌های صوت و تصویر، کافی نیست. جوانهای ما هزاران صف جماعت پرشور و حال در سراسر کشور تشکیل می‌دهند، مردم زیادی از آنان که فیلمهای سینمائی در گزارش واقعیتهای زندگی آنان ساخته می‌شود، اهل نماز و نیاز و تهجدند، حنجره‌های بسیاری از روی ایمان و تعبّد در هنگام اذان، صدا به این سرود معنوی بلند می‌کنند، گروههای انبوهی در هنگام نماز از کار روزانه دست کشیده به مسجد رو می‌آورند، اینها می‌تواند در ساختهای هنری، چهره‌ی زیبا و ترغیب کننده‌ی این فریضه‌ی نجات‌بخش را به همه نشان دهد. در دانشگاهها و دیگر مراکز انسانی انبوه، مسجد می‌تواند جایگاه امن و صفا باشد، و امام جماعت، غمگساری و راهنمائی و همدلی را در کنار اقامه‌ی نماز، در آن مهبط رحمت و هدایت الهی به نمازگزاران هدیه کند.مجامع دانشجوئی و دانش‌آموزی در آن صورت، جذابترین مرکز تجمع خود را مسجد دانشگاه و مدرسه خواهند یافت و پایگاه تقوا، پایگاه فعالیت جوانان خواهد شد.1381/06/16
لینک ثابت
مسجد

پیغمبر به مجرّد این‌که وارد مدینه شد، کار را شروع کرد. از جمله شگفتیهای زندگی آن حضرت این است که در طول این ده سال، یک لحظه را هدر نداد. دیده نشد که پیغمبر از فشاندن نور معنویت و هدایت و تعلیم و تربیت لحظه‌ای باز بماند. بیداری او، خواب او، مسجد او، خانه او، میدان جنگ او، در کوچه و بازار رفتن او، معاشرت خانوادگی او و وجود او - هرجا که بود - درس بود. عجب برکتی در چنین عمری وجود دارد! کسی که همه تاریخ را مسخّرِ فکر خود کرد و روی آن اثر گذاشت - که من بارها گفته‌ام، بسیاری از مفاهیمی که قرنهای بعد برای بشریت تقدّس پیدا کرد؛ مثل مفهوم مساوات، برادری، عدالت و مردم‌سالاری، همه تحت تأثیر تعلیم او بود؛ در تعالیم سایر ادیان چنین چیزهایی وجود نداشت و یا لااقل به منصه ظهور نرسیده بود - فقط ده سال کار حکومتی و سیاسی و جمعی کرده بود. چه عمر بابرکتی! از اوّلِ ورود، موضعگیری خود را مشخص کرد.
ناقه‌ای که پیغمبر سوار آن بود، وارد شهر یثرب شد و مردم دور آن را گرفتند. در آن زمان، شهر مدینه، محلّه محلّه بود؛ هر محلّه‌ای هم برای خودش خانه‌ها، کوچه‌ها و حصار و بزرگانی داشت و متعلّق به قبیله‌ای بود: قبایل وابسته به اوس و قبایل وابسته به خزرج. وقتی شتر پیغمبر وارد شهر یثرب شد، جلوِ هر کدام از قلعه‌های قبایل که رسید، بزرگان بیرون آمدند و جلوِ شتر را گرفتند: یا رسول‌اللَّه! بیا این‌جا؛ خانه، زندگی، ثروت و راحتىِ ما در اختیار تو. پیغمبر فرمود: جلوِ این شتر را باز کنید؛ «انّها مأمورة»؛(2) دنبال دستور حرکت میکند؛ بگذارید برود. جلوِ شتر را باز کردند تا به محلّه بعدی رسید. باز بزرگان، اشراف، پیرمردان، شخصیّتها و جوانان آمدند جلوِ ناقه پیغمبر را گرفتند: یا رسول‌اللَّه! این‌جا فرود بیا؛ این‌جا خانه توست؛ هرچه بخواهی، در اختیارت میگذاریم؛ همه ما در خدمتت هستیم. فرمود: کنار بروید؛ بگذارید شتر به راهش ادامه دهد؛ «انّها مأمورة». همین‌طور محلّه به محلّه شتر راه میرفت تا به محلّه بنیالنجار - که مادر پیغمبر جزو این خانواده است - رسید. مردان بنیالنجار داییهای پیغمبر محسوب میشدند؛ لذا جلو آمدند و گفتند: یا رسول‌اللَّه! ما خویشاوند توییم؛ هستی ما در اختیار توست؛ در منزل ما فرود بیا. فرمود: نه؛ «انّها مأمورة»؛ کنار بروید. راه را باز کردند. شتر به فقیرنشین‌ترینِ محلّات مدینه آمد و در جایی نشست. همه نگاه کردند ببینند خانه کیست؛ دیدند خانه ابیایّوب انصاری است؛ فقیرترین یا یکی از فقیرترین آدمهای مدینه. خودش و خانواده مستمند و فقیرش آمدند و اثاث پیغمبر را برداشتند و داخل خانه بردند. پیغمبر هم به عنوان میهمان، وارد خانه آنها شد و به اعیان و اشراف و متنفّذان و صاحبانِ قبیله و امثال اینها دست رد زد؛ یعنی موضع اجتماعی خودش را مشخّص کرد؛ معلوم شد که این شخص، وابسته به پول و حیثیت قبیله‌ای و شرفِ ریاست فلان قبیله و وابسته به قوم و خویش و فامیل و آدمهای پُررو و پشت‌هم‌انداز و امثال اینها نیست و نخواهد شد. از همان ساعت و لحظه اوّل مشخّص کرد که در برخورد و تعامل اجتماعی، طرف کدام گروه و طرفدار کدام جمعیت است و وجود او برای چه کسانی بیشتر نافع خواهد بود. همه از پیغمبر و تعالیم او نفع میبرند؛ اما آن کس که محرومتر است، قهراً حقّ بیشتری می‌برد و باید جبران محرومیتش بشود. جلوِ خانه ابیایّوب انصاری، زمینِ افتاده‌ای بود. فرمود این زمین مال کیست؟ گفتند متعلّق به دو بچه یتیم است. پول از کیسه خود داد و آن زمین را خرید. بعد فرمود در این زمین مسجد میسازیم؛ یعنی یک مرکز سیاسی، عبادی، اجتماعی و حکومتی؛ یعنی مرکز تجمّع مردم. جایی به عنوان مرکزیّت لازم بود؛ لذا شروع به ساختن مسجد کردند. زمین مسجد را از کسی نخواست و طلب بخشیدگی نکرد؛ آن را با پول خود خرید. با این‌که آن دو بچه، پدر و مدافع نداشتند؛ اما پیغمبر مثل پدر و مدافع آنها، حقّشان را تمام و کمال رعایت کرد. وقتی بنا شد مسجد بسازند، خود پیغمبر جزو اوّلین کسان یا اوّلین کسی بود که آمد بیل را به دست گرفت و شروع به کندنِ پی مسجد کرد؛ نه به عنوان یک کار تشریفاتی، بلکه واقعاً شروع به کار کرد و عرق ریخت. طوری کار کرد که بعضی از کسانی که کناری نشسته بودند، گفتند ما بنشینیم و پیغمبر این‌طور کار کند!؟ پس ما هم میرویم کار میکنیم؛ لذا آمدند و مسجد را در مدت کوتاهی ساختند. پیغمبر - این رهبر والا و مقتدر - نشان داد که هیچ حقّ اختصاصی برای خودش قائل نیست. اگر بناست کاری انجام گیرد، او هم باید در آن سهمی داشته باشد.1380/02/28

لینک ثابت
مسجد

پیغمبر با دشمن سازمان‌یافته‌ای که آماده و منتظر حمله است تا ضربه بزند، مثل برخورد با یهود رفتار میکند و به آنها امان نمیدهد؛ اما دشمنی را که سازمان‌یافته نیست و لجاجتها و دشمنیها و خباثتهای فردی دارد و بی ایمان است، تحمّل میکند. عبداللَّه‌بن‌ابىّ، یکی از دشمن‌ترین دشمنان پیغمبر بود. تقریباً تا سال آخر زندگی پیغمبر، این شخص زنده بود؛ اما پیغمبر با او رفتار بدی نکرد. درعین‌حال که همه میدانستند او منافق است؛ ولی با او مماشات کرد؛ مثل بقیه‌ی مسلمانها با او رفتار کرد؛ سهمش را از بیت‌المال داد، امنیتش را حفظ کرد، حرمتش را رعایت کرد. با این‌که آنها این همه بدجنسی و خباثت میکردند؛ که باز در سوره بقره، فصلی مربوط به همین منافقین است. وقتی که جمعی از این منافقین کارهای سازمان‌یافته کردند، پیغمبر به سراغشان رفت. در قضیه مسجد ضرار، اینها رفتند مرکزی درست کردند؛ با خارج از نظام اسلامی - یعنی با کسی که در منطقه روم بود؛ مثل ابوعامر راهب - ارتباط برقرار کردند و مقدّمه‌سازی کردند تا از روم علیه پیغمبر لشکر بکشند. در این‌جا پیغمبر به سراغ آنها رفت و مسجدی را که ساخته بودند، ویران کرد و سوزاند. فرمود این مسجد، مسجد نیست؛ این‌جا محلّ توطئه علیه مسجد و علیه نام خدا و علیه مردم است.1380/02/28
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی