معنویتگرایی / ایمان/معنوی/غیب/باطن / توجه به معنویت/معنویت
ملت ایران پرچم حاکمیتِ معنویت و دین را بر زندگی بشری برافراشته و در دست گرفته. این، خیلی مهم است. درست است که امروز انسانها در همه نقاط دنیا تقریباً، بخصوص در همین کشورهای غربی و مادی، از مادیت دلزده شدهاند؛ دلشان برای یک معنویتی - که درست هم آن معنویت را نمیشناسند - پر میزند و جوانها سر در گم دنبال چیزی ورای این ظواهر مادی و این لذات مادی هستند که برای آنها عادی شده؛ دنبال معنویتند؛ اما قدرتهای ادارهکنندهی عالم، مدیریتهای اقتصادی دنیا؛ یعنی همین غارتگران، چپاولگران، یعنی همین که شما به آن استکبار جهانی میگوئید، نمیگذارند ملتها به سمت معنویت راه پیدا کنند. شوق هست؛ اما مانع هم هست. در یک چنین دنیایی، جمهوری اسلامی؛ یعنی یک ملت، یک کشور بزرگ در یک نقطهی حساس با این همه جوان، با این ثروتهای مادی و معنوی که درس هست و همه هم میدانند، پرچم معنویت را در دست گرفته [است]... اگر این ملت بتواند خودش را به قلههای پیشرفت و علم و ترقی برساند، یک دروازهی عظیمی جلوی راه ملتها برای رفتن به سمت معنویت باز میشود1386/02/19
لینک ثابت
[در مسئله انقلاب اسلامی] آنچه که امروز اتفاق افتاده است، این نیست که یک دولتی در کشوری با مواضع خاصی بر سر کار آمده، مثل اینکه هر دولتی یا هر کشوری یک مواضع خاص سیاسی دارد؛ مسئلهی ما و مسئلهی جمهوری اسلامی این نیست، مسئلهی یک پدیدهی عظیم و بتدریج توسعهیابنده و ریشهدوانندهی در یک بخش مهمی از دنیاست؛ تشکیل یک نظامی که معنویت، جزو بافت اصلی آن محسوب میشود. این یک پدیدهی بسیار مهم و مورد نیاز بشریت هم هست، که مورد استقبال قرار گرفته است و بیشتر هم خواهد شد. نظامی که بر اساس تفکر و معرفت اسلامی بر سر کار بیاید، نظامی است که مسائل معنوی انسان، جزو عناصر اصلی آن خواهد بود. خصوصیت این نظام، این نیست که به مسائل مادی توجه نخواهد کرد و هدفش را فقط معنویات قرار خواهد داد، نه؛ این یک مغالطه و نشانهی غلط دادن است؛ که در تبلیغات جهانی علیه ما، این نشانه داده میشود. به هیچوجه اینگونه نیست؛ بلکه معنای تشکیل چنین نظامی، این است که عنصر گمشدهی از میان بشر، یعنی عنصر «معنویت» - که تحت تأثیر پنجهی قدرتمندِ قدرتمندان عالم است - به زندگی بشریت برمیگردد. همچنانی که انسان به نان و هوا و غذا و صنعت و علم و پیشرفت و لذایذ زندگی نیازمند است، به ایمان و تقوا و پاکی و پاکدامنی و طهارت دل و نورانیت دل و مجذوب معارف الهی شدن هم نیازمند است؛ به اخلاق حسنه و مکارم اخلاقی هم نیازمند است. این بخش دوم را پنجهی مؤثر قدرتمندان مادی دنیا، بتدریج از میان بشریت دور کردند؛ صد سال پیش مثل امروز نبوده؛ دویست سال پیش باز بهتر بوده است. این خاصیت یک نظام ویژه در وضع کنونی جهان است. این نظم موجود جهان - که از صد سال، صدوپنجاه سال، دویست سال قبل قوّت گرفته - اقتضائش همین بوده که دامن معنویت بتدریج از فضای زندگی انسان جمع بشود و این به ضرر بشریت تمام شده است. بشر به پیشرفت علمی نیازمند است، به اکتشافات پیدرپی - همچنان که امروز بشر سرگرم این اکتشافات است و پیشرفتهای شگفتآوری دارد - نیازمند است؛ اما در کنار معنویت.1385/07/25
لینک ثابت
من توصیهام به جوانها این است: شما، همان قدری که برای علم کار میکنید، برای دل و معنویت خودتان هم کار کنید. میدان معنویت به روی شما باز است. علم و معنویت با هم هیچ منافاتی ندارند. کار کردن در یک کارگاه علمی، کارگاه آموزشی، مرکز تحقیقات، فلان کلاس درس و فلان دانشگاه، هیچ منافاتی با این ندارد که انسان نمازش را اول وقت، با توجه و با احساس حضور در مقابل خداوند بجا آورد. این، دل شما را شستشو میدهد. شماها جوانید و دلهای شما نورانی است؛ حتّی کسانی هم که تا حالا خیلی با مسائل مذهبی سر کار نداشتهاند، دلهایشان به خاطر جوانی پاک و صاف است؛ یعنی دل شما از دل افرادی در سنین من، وضعش خیلی بهتر است و آمادگیتان زیاد است. مثل آینههای شفاف، نور لطف و توجه الهی را زود میگیرد و منعکس هم میکند؛ یعنی شما وقتی که از لحاظ دینی خوب بودید، از لحاظ روحی پاکیزه و پاکدامن بودید، عفیف بودید، متذکر بودید، حضور خودتان را در برابر پروردگار حقیقتاً حس کردید، وقتی اینطوری باشید، وجود شماها - در هر نقطهای باشید؛ چه دانشگاه، چه محل کار، چه خانه و چه خانواده و فامیل - تأثیر نورانی خواهد داشت؛ یعنی وقتی شما خوب باشید و نورانی باشید، به دیگران هم نور میدهید1385/06/25
لینک ثابت
امروز دنیای اسلام تقریباً شامل یک میلیارد و نیم جمعیت، با حدود پنجاه کشور و دولت، است. اگر در بین این جمعیت عظیم - که در نقاط مهم دنیا هم ساکنند - تکیهی به ارزشهای اسلامی وجود میداشت، بدون شک، امروز ملت مسلمان و امت بزرگ اسلامی پیشتاز در علم و مدنیت و معرفت و جلوهی دین و دنیا و اخلاق و زندگی بود؛ چیزی که امروز ما در دنیا نداریم و نظیر آنچه را هم که این تصویر را در ذهن ما زنده میکند، در دنیا نیست. ملتها و دولتهای غرب، پیشرفت علمی دارند؛ جلوههای براقی در زندگی آنها مشاهده میشود؛ اما این، فقط بخشی از وجود انسان است و اخلاق و معنویت، رحم و انصاف، دلبستگی به آرمانهای والای الهی، ارتباط با خدا و پرداختن به دل، در زندگی آنها نیست و روزبهروز کمرنگتر شده است و باز هم دایم کمرنگتر میشود. اگر یک روز معابد و کلیساهای آنها یک مَسحهیی از معنویت داشت، آن هم بتدریج تحتتأثیر هیمنهی مادیت دنیا ضعیفتر و ضعیفتر و ضعیفتر میشود؛ اما ما در طول این قرنهای متمادی، یک مجموعهی عظیم انسانی را در دنیا نداشتیم که هم بتواند دنیای خود را از لحاظ بهرهمندی از مواهب طبیعت و پیشرفتهای علمی دنیایی آباد بکند، هم توجه به معنویت، توجه به اخلاق، جزء اصلی زندگی آنها باشد و آنها با خدا ارتباط خودشان را قطع نکنند و برای ارتباطات مهم زندگی هم از تعلیم و هدایت الهی خودشان را محروم نکنند1384/09/07
لینک ثابت
عدالتی که همراه با معنویت و توجه به آفاق معنوىِ عالم وجود و کائنات نباشد، به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی و تصنع تبدیل خواهد شد... عدالت باید با معنویت همراه باشد؛ یعنی باید شما برای خدا و اجر الهی دنبال عدالت باشید؛ در این صورت میتوانید با دشمنان عدالت مواجهه و مقابله کنید. البته معنویت هم بدون گرایش به عدالت، یک بُعدی است. بعضیها اهل معنایند، اما هیچ نگاهی به عدالت ندارند؛ این نمیشود. اسلام، معنویتِ بدون نگاه به مسائل اجتماعی و سرنوشت انسانها ندارد؛ «من اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین فلیس بمسلم». آدم معنوییی که با ظلم میسازد، با طاغوت میسازد، با نظام ظالمانه و سلطه میسازد، این چطور معنویتی است؟ اینگونه معنویت را ما نمیتوانیم بفهمیم. بنابراین معنویت و عدالت در هم تنیده است1384/06/08
لینک ثابت
جوهر اصلی در مکتب امام بزرگوار ما، رابطهی دین و دنیاست؛ یعنی همان چیزی که از آن به مسئلهی دین و سیاست و دین و زندگی هم تعبیر میکنند... دین نمیتواند غیر از دنیا عرصهی دیگری برای ادای رسالت خود پیدا کند. دنیا هم بدون مهندسىِ دین و بدون دست خلاق و سازندهی دین، دنیایی خواهد بود تهی از معنویت، تهی از حقیقت، تهی از محبت و تهی از روح. دنیا - یعنی محیط زندگی انسان - بدون دین، تبدیل میشود به قانون جنگل و محیط جنگلی و زندگی جنگلی. انسان در این صحنهی عظیم باید بتواند احساس امنیت و آرامش کند و میدان را به سوی تعالی و تکامل معنوی باز نماید. در صحنهی زندگی باید قدرت و زور مادی ملاک حقانیت بهحساب نیاید. در چنین صحنهای، آنچه میتواند حاکمیت صحیح را بر عهده بگیرد، جز دین چیز دیگری نیست. تفکیک دین از دنیا به این معنی، یعنی خالی کردن زندگی و سیاست و اقتصاد از معنویت؛ یعنی نابود کردن عدالت و معنویت. دنیا به معنای فرصتهای زندگی انسان، به معنای نعمتهای پراکندهی در عرصهی جهان، به معنای زیباییها و شیرینیها، تلخیها و مصیبتها، وسیلهی رشد و تکامل انسان است. اینها هم از نظر دین ابزارهایی هستند برای اینکه انسان بتواند راه خود را به سوی تعالی و تکامل و بروز استعدادهایی که خدا در وجود او گذاشته است، ادامه دهد. دنیای به این معنا، از دین قابل تفکیک نیست. سیاست و اقتصاد و حکومت و حقوق و اخلاق و روابط فردی و اجتماعی به این معنا، از دین قابل تفکیک نیست. لذا دین و دنیا در منطق امام بزرگوار ما مکمل و آمیخته و درهم تنیدهی با یکدیگر است و قابل تفکیک نیست. این، درست همان نقطهای است که از آغاز حرکت امام تا امروز، بیشترین مقاومت و خصومت و عناد را از سوی دنیاداران و مستکبران برانگیخته است؛ کسانی که زندگی و حکومت و تلاش و ثروت آنها مبتنی بر حذف دین و اخلاق و معنویت از جامعه است.1384/03/14
لینک ثابت
اسلام مردم خود را خوشبخت و سعادتمند میخواهد. این سعادت فقط با پول بهدست نمیآید؛ فقط با ذکر و عبادت هم بهدست نمیآید. حیات طیبهی اسلامی، زندگییی است که در آن، راه رسیدن به معنویت و اهداف و سرمنزلهای نهایىِ این راه، از زندگی دنیایی مردم عبور میکند. اسلام دنیای مردم را آباد میکند؛ منتها آبادی دنیا هدف نهایی نیست. هدف نهایی عبارت است از اینکه انسانها در زندگی دنیوی از معیشت شایسته و مناسب، از آسودگی و امنیتخاطر، و از آزادی فکر و اندیشه برخوردار باشند و از این طریق به سمت تعالی و فتوح معنوی حرکت کنند. حیات طیبهی اسلامی شامل دنیا و آخرت - هر دو - است. مسأله این است که زندگی دنیوی - که به سمت اهداف الهی حرکت میکند - باید زندگانی حقیقی و راستینِ عادلانه را برای مردم تأمین کند. در اسلام، عدالت مسألهی بسیار مهمی است. ارزشی که از نظر اسلام بههیچوجه و در هیچ شرایطی مورد مناقشه قرار نمیگیرد، عدالت است. عدالت، هدف پیغمبران است؛ هدف انقلاب اسلامی هم بوده است. در سایهی عدالت، زندگی مردم میتواند با رفاه و توسعهی مادی به سمت اهداف معنوی هم حرکت کند1384/02/18
لینک ثابت
المپیک, حسین رضازاده, ورزش, معنویتگرایی
یک جهت لطیف و بسیار مهم دیگر در کار مجموعه ی قهرمانهای ما که بحمداللَّه نشان داده شده، نشان دادن دینداری و علاقه مندی به ارزشهای اسلامی است؛ این خیلی باارزش است؛ هم در ورزش جانبازان و معلولان، انسان این مسأله را مشاهده می کند، هم در ورزش قهرمانهای دیگر. وقتی یک قهرمان کشور ما جلوِ چشم میلیونها و شاید صدها میلیون جمعیت دنیا، بعد از پیروزی خودش، خدا را شکر می کند و دستش را به آسمان بلند می کند یا سجده می کند، این را دست کم نگیرید؛ این پیام معنویت را در دنیا پخش می کند؛ دنیایی که با میلیاردها دلار سعی شده که معنویت در آن بی فروغ شود و چراغ معنویت آن خاموش شود. می دانید صهیونیست ها در این صد سال اخیر و بخصوص در این دهها سال اخیر چه خرجی کرده اند تا انسانها را بدون هویت معنوی بار بیاورند و به بی بندوباری و بی اعتقادی و لاابالیگری در عقیده و ایمان دینی بکشانند؟ شما وقتی بعد از پیروزی روی تشک کشتی یا محل وزنه برداری یا در هر نقطه ی دیگری، دست تان را بلند می کنید، خدا را شکر می کنید، به سجده می افتید یا نام بزرگان دین را بر زبان می آورید، در واقع دارید همه ی سرمایه یی را که آنها خرج کرده اند، با یک حرکت ساده دور می کنید؛ خدای متعال به شماها کمک و الهام می کند که این کار را انجام بدهید. حتماً این حسین آقای رضازاده آن روز اوّلی که فریاد کشید «یا ابوالفضل»، نمی دانست که این چقدر اثر می گذارد؛ او احساس دینی خودش را بروز داد؛ یا آن برادری که سجده می کند، یا آن که دستش را بلند می کند - که من بارها در ورزشهای قهرمانی خودمان این صحنه را از تلویزیون دیده ام - این ها در حقیقت معنویت را القا می کنند.1383/07/14
لینک ثابت
حسین رضازاده, المپیک, معنویتگرایی
بنده کم می نشینم پای برنامه های ورزشیِ تلویزیون؛ چون یک خرده هیجان برنامه های ورزشی من را اذیت می کند؛ خیلی طاقت چنین هیجانی را ندارم که بنشینم و لحظه به لحظه ی مسابقه را تماشا کنم؛ لکن گاهی اوقات می نشینم و اصرار دارم. آن شبی که ایشان - آقای رضازاده - آن کار قشنگ را کرد، من پای تلویزیون بودم؛ هم حرکت یک ضرب را دیدم و هم حرکت دو ضرب و بالا بردن رکورد را، و همان موقع فهمیدم که احساسات جوانها و مردم و میلیونها انسان در این کشور، الان در چه وضعی است؛ حقیقتاً و قلباً از این جوان تشکر کردم و تشکرم را هم همان جا منتقل کردم. البته من از همه ی شماها هم حقیقتاً متشکر هستم.
عزیزان من! هرچه می توانید این محیط و این فضا و این گرایش معنوی و عشق به معنویت را در خودتان تقویت کنید. امروز نه فقط کشور، بلکه دنیا و همه ی جوانهای آن به این معنویت نیاز دارند؛ امروز دنیا در خلأ معنویت زندگی می کند و شماها کسانی هستید که گاهی اوقات یک کار کوچک شما، می تواند بیشتر از دهها کتاب تأثیر و گسترش داشته باشد. البته نمی گویم همیشه این جور است؛ اما واقعاً گاهی یک حرکت کوچک شما که نشان دهنده ی گرایش به معنویت است، تأثیرش در سطح وسیعی است و از تأثیر کتابها و نوشته ها و سخنرانیها بیشتر است؛ این موقعیت را مغتنم بشمرید.1383/07/14
لینک ثابت
وقتی یک قهرمان کشور ما جلوِ چشم میلیونها و شاید صدها میلیون جمعیت دنیا، بعد از پیروزی خودش، خدا را شکر می کند و دستش را به آسمان بلند می کند یا سجده می کند، این را دست کم نگیرید؛ این پیام معنویت را در دنیا پخش می کند؛ دنیایی که با میلیاردها دلار سعی شده که معنویت در آن بی فروغ شود و چراغ معنویت آن خاموش شود. می دانید صهیونیست ها در این صد سال اخیر و بخصوص در این دهها سال اخیر چه خرجی کرده اند تا انسانها را بدون هویت معنوی بار بیاورند و به بی بندوباری و بی اعتقادی و لاابالیگری در عقیده و ایمان دینی بکشانند؟ شما وقتی بعد از پیروزی روی تشک کشتی یا محل وزنه برداری یا در هر نقطه ی دیگری، دست تان را بلند می کنید، خدا را شکر می کنید، به سجده می افتید یا نام بزرگان دین را بر زبان می آورید، در واقع دارید همه ی سرمایه یی را که آنها خرج کرده اند، با یک حرکت ساده دور می کنید؛ خدای متعال به شماها کمک و الهام می کند که این کار را انجام بدهید. حتماً این حسین آقای رضازاده آن روز اوّلی که فریاد کشید «یا ابوالفضل»، نمی دانست که این چقدر اثر می گذارد؛ او احساس دینی خودش را بروز داد؛ یا آن برادری که سجده می کند، یا آن که دستش را بلند می کند… این ها در حقیقت معنویت را القا می کنند1383/07/14
لینک ثابت
گرچه اسلام نهضت و حرکت معنوی و اخلاقی بود و هدف اعلای اسلام عبارت است از ساخت انسان متکامل و منطبق با طراز اسلامی، لکن بدون شک پیشرفت علم و پیشرفت و اعتلای اقتصادی جزو هدفهای اسلامی است؛ لذا شما ملاحظه میکنید که در تمدن اسلامی، اسلام در یکی از فقیرترین و عقبماندهترین نقاط دنیا ظهور کرد...و هنوز بیش از دو قرن از عمر این تمدن نگذشته بود که دنیای بزرگ اسلامی در آن روز، قلهی تمدن بشری از لحاظ علم و انواع دانش و پیشرفتهای مدنی و اقتصادی شد؛ این نبود مگر به برکت تعالیم اسلام. اسلام به ما نمیگوید که ما معنویت را ملاحظه کنیم، اما از متن زندگی جامعهی انسانی غافل بمانیم1383/06/25
لینک ثابت
معنویت اسلامی با حیوانیت، با فساد و با سوءاستفادهی از علم مشکل دارد، نه با دانش و فناوری و تحقیق. میتواند معنویت همراه با علم باشد و میتواند نتایج دانش و پژوهش در جهت معنویت حرکت کند1383/04/01
لینک ثابت
ارزشهای معنوی و الهی...، همان چیزی است که امروز بشریت نیازمند آن است و از نبود آن دارد رنج میبرد. این جنگها، استکبارها، ظلمها، شکافهای طبقاتی، غارت ثروت ملتها و فقر عجیبی که بر بخش عظیمی از مردم دنیا حاکم است، همه بر اثر نبود معنویت است. این فسادها و احساس پوچیها و هرزهدراییها و هرزهگراییهایی که در بین نسلهای گوناگون انسان در سطح دنیا دارد مشاهده میشود، همه بر اثر کمبود معنویت است. صد سال پیش، دویست سال پیش، سیصد سال پیش کار را شروع کردند؛ امروز نتایج تلخ آن دارد خودش را نشان میدهد. مانند همهی حوادث تاریخی که بلافاصله اثر آن معلوم نمیشود، با گذشت زمان - مثل بیماریهای دیربروز و دیرعلاج یا بیعلاج - خودش را در دنیا نشان میدهد. علیرغم ثروت انبوه و هنگفتی که امروز خیلی از کشورهای به اصطلاح پیشرفتهی دنیا دارند - این همه پول، این همه ثروت، این همه علم، این همه فناوری، این همه ریزهکاریهای گوناگون علمی در زندگی بشر - بشر احساس خوشبختی و عدالت و سعادت نمیکند و فقر ریشهکن نمیشود؛ این بر اثر کمبود معنویت است. ما ملت ایران آمدهایم معنویت را به شکل جوهری، اصولی و ریشهیی - نه به شکل سرِ بار و تعارفی - در الگوی جدیدِ خود گنجاندهایم1383/03/27
لینک ثابت
اوج تمدن مادی از لحاظ علم و ثروت و قدرت نظامی و تلاش سیاسی و دیپلماسی را امروز شما در امریکا می بینید. امریکا کشوری است دارای ثروت و قدرت افسانه یىِ نظامی و تحرک سیاسی فوق العاده؛ اما اوج دوری از انسانیت و معنویت و اخلاق و فضیلت را هم شما در همین جامعه ی امریکایی می بینید، که قبل از این در هیچ جامعه ی دیگری دیده نشده است.1383/03/22
لینک ثابت
امروز مستنکرترین کارهای بشری، اخلاقی، جنسی و اجتماعی در همین جامعه ی پیشرفته و جوامع نظیر آن به شکل قانون و عرفِ مقبول درآمده است. گناه در همه ی جوامع بشری هست؛ اما گناهی که عرف و قانون بشود و برای آن سرمایه گذاری و از آن دفاع شود، انحرافی بی نظیر است. امروز این انحراف، در جامعه ی امریکایی به عنوان پیشرفته ترین جامعه ی علمی، صنعتی، مالی، اقتصادی و سیاسی بروشنی و وضوح مشاهده می شود. شما می بینید یک مرد یا یک زن، با ظاهر آراسته و با شکل کاملاً مطلوب، که اگر کسی این مرد را در خیابان یا این زن را در یک فروشگاه ببیند، هیچ گونه احساس بدبینی یی نسبت به روش اخلاقی آنها ندارد؛ اما همین مرد و همین زن در زندان ابوغریب بغداد به یک گرگ درنده تبدیل می شوند. زیر این ظاهر انسانىِ تمیز، مرتب، ادکلن زده و و کراوات و پاپیون بسته، یک سگ وحشی خوابیده است. عکسهایی که از زندان ابوغریب منتشر شد، خواب رفته ترین لایه های اجتماعی جوامع غربی را هم تکان داد و بیدار کرد. شکنجه گر، یک زن - با احساسات لطیفی که یک زن باید داشته باشد - شکنجه شده، چندین مرد عراقی؛ جرم، مورد سوءظن قرار گرفتن؛ همین! و شکنجه، در حد اعلای شناعت؛ و جامعه یی که این جنایت را مرتکب شده است، یک جامعه ی پیشرفته ی علمی، صنعتی، مدنی، پُرادعا و مدعی رهبری بشریت! وقتی رگه ی هدایت معنوی و جریان متنفذ فرهنگىِ سالم در جامعه یی غایب بود، نتیجه این می شود؛ گناه بزرگ تمدن غربی همین بود. این که گفته می شود اسلام گرایانِ روشنفکر و روشن بین با تمدن غربی مخالفند، خود معاندان غربی نعل واژگونه می زنند؛ وانمود می کنند اینها با علم و پیشرفت مخالفند؛ در حالی که مخالفت مؤمنِ به اسلام با تمدن غربی به خاطر پیشرفت علمی و مبارزه ی با خرافات و علمی کردن همه ی روابط اجتماعی نیست؛ به خاطر خلأ معنویت و فضیلت در این مجموعه ی دنیایی است. البته این سرنوشت غرب بود که به این ورطه دچار شود. روحانیتی که غرب قبل از رنساس اروپا به آن دچار بود - آن کج فکری ها، آن واپسگرایی ها، آن تعصبهای عنادآمیز و بکلی دور از عقل و منطق - واکنش اش همین ها هم بود. وقتی با علم و پیشرفت مخالفت می کردند و انسانها را به جرایم موهوم، زنده زنده در آتش می سوزاندند - این مربوط به همین دو سه قرن پیش اروپاست؛ مال خیلی قدیم نیست - وقتی خرافات زشت بر همه ی شؤون فکری و معنوی اروپا و کلیسای آن روز حاکم بود، نتیجه اش می شود همین چیزی که در اروپا پیش آمد و اروپا را در این سراشیب انداخت. شما جوانها آن روز را خواهید دید که این دنیای متمدن غربی از نبود معنویت، دچار هلاکت و نابودی خواهد شد؛ از اوج توانایی ها و اقتداری که امروز از آن برخوردار است، به حضیض ذلت و ناتوانی خواهد افتاد. نتایج فعل و انفعالات تاریخی، سریع و زودرس نیست. روزی این نتایج دیده خواهد شد که دیگر علاج پذیر نیست؛ و آن روز برای تمدن غربی فراخواهد رسید؛ هشدارش را هم همین امروز خود روشن بینان غربی دارند می دهند. این حرفی نیست که منِ طلبه این جا بنشینم و از دور بگویم؛ نه، این حرف و فهم خود آنهاست؛ ما هم البته همین را می فهمیم. این به خاطر چه بود؟ اینها در علم مشکلی نداشتند. از طریق این علم، ثروت بی اندازه هم کشف کردند و به دست آوردند؛ از ثروتهای زیرزمینی و منابع خدادادی هم حداکثر استفاده را کردند؛ به فضا هم رفتند؛ به اعماق اجسام هم پی بردند؛ در پیشرفت علمی کار زیادی کردند و از این علم هم برای به دست آوردن ثروت و قدرت و سیاست و همه چیز، حداکثرِ استفاده های مشروع و نامشروع را کردند؛ با همین علم استعمار کردند؛ کشتارهای گوناگون جهانی کردند؛ میلیونها انسان را اروپایی ها در قرن اخیر و در جنگهای مختلف و حوادث گوناگون کشتند؛ بنابراین اینها در علم مشکلی نداشتند؛ اما علم بدون هدایت و فضیلت و معنویت و انسانیت، و علم ناظرِ فقط به دنیا و غمض عین از آخرت، نتیجه اش همین است. اول، جلوه یی به زندگی می بخشد و قدرت و ثروت و زیبایی می دهد - «للباطل جوله» - اما آخر قضیه این است؛ و این ادامه پیدا خواهد کرد.1383/03/22
لینک ثابت
شما بدانید وحشیگری اخلاقی جوامع مترقی و متمدنی که از معنویت بویی نبرده اند، روزبه روز بیشتر خواهد شد و همین وحشیگری، لغزشگاه بزرگ تمدن غربىِ امروز است و آنها را سرنگون خواهد کرد. چه کسی باید این معنویت را در جامعه تأمین کند و چراغ فضیلت را در میان انگیزه های متراکم دنیایی برافروزد؟ چه کسی باید بر اسبهای سرکش هواهای نفسانی که انسانها را به چنین میدان خطرناکی می اندازند، دهنه بزند و مهار کند؟ روحانیت پاکیزه ی آگاهِ عاقلِ عالمِ فعال؛ غرب این را نداشت. اگر در جامعه یی مجموعه ی روحانیت و علمای دین از این خصوصیات برخوردار باشند، دانش دین را بدانند، از پارسایی و پرهیزگاری به قدر لازم برخوردار باشند، شجاعت لازم را داشته باشند، برای خدا وارد میدان بشوند و عاقلانه و مدبرانه کار کنند، هرچه پیشرفت دنیایىِ آن جامعه بیشتر شود، معنویت او هم به همان میزان پیش خواهد رفت. این عدم تعادل و توازنی که امروز دنیای غرب به آن دچار است و مایه ی هلاکت او خواهد شد، دیگر پیش نمی آید. شما جوانان و نونهالان چنین مجموعه یی هستید که کشور و جامعه ی شما، بلکه جامعه ی بزرگ اسلامی، و در ورای آن، جامعه ی بشری را می تواند نجات دهد؛ با این نگاه بنگرید به صحنه و عرصه ی کاری که شماها به آن اشتغال دارید. نگاه درست، این است. نه این که ما روحانیون کمبود و نقص نداشتیم؛ چرا، نقصهای زیادی داشتیم؛ اما این سلامت را سلف روحانیت حفظ کرده اند که در راه علم و تقوا مجدانه کوشیده اند و توانسته اند رشته ی معنویت را همچنان مستمر نگه دارند1383/03/22
لینک ثابت