بعثت و وحی الهی، حقایقی را برای مردم روشن کرد؛ برای بشریّت حقایقی را روشن کرد. این حقایق به نحوی است که اگر آحاد بشر و جوامع گوناگون بشری به این حقایق ایمان بیاورند و عملاً ملتزم بشوند، حیات طیّبه به اینها خواهد رسید.
...
یک بخش دیگر از این حقایق، منظومهی ارزشیِ اسلام است، ارزشهایی که اسلام آنها را تثبیت کرده است، یعنی به عنوان ارزش آنها را شناخته است؛ که آحاد مردم و جوامع مردمی موظّفند خودشان را به این ارزشها نزدیک کنند [و به سمت آنها] پیش ببرند؛ سعادتشان در این است. از مثل خلقیّات فردی که انسان دارای صبر باشد، دارای حلم باشد، دارای گذشت باشد و امثال اینها که صفات فردی انسانها است، تا مفاهیم عمومی و زندگیساز مثل آزادی، مثل عدالت اجتماعی، مثل کرامت انسانی، مثل سبک زندگی؛ اینها جزو آن سلسلهی ارزشهای اسلامی است که در اسلام بیان شده و تفهیم شده به ما. یک عدّهای بخطا تصوّر میکنند که این مفاهیم رایج مثل عدالت اجتماعی و آزادی و مانند اینها از غرب به عالَم اسلام آمده است، یا متفکّرین اسلامی اینها را از غربیها یاد گرفتهاند؛ این کاملاً اشتباه است. غرب سه چهار قرن بیشتر نیست که با این مفاهیم آشنا شده؛ از بعد از رنسانس با این مفاهیم آشنا شده است؛ در حالی که اسلام ۱۴۰۰ سال قبل از این، این مفاهیم را به طور روشن در قرآن بیان کرده است؛ با این تفاوت که غربیها که اینها را مطرح کردهاند، هیچ وقت صادقانه به آن عمل نکردهاند -نه به آزادی عمل کردند، نه به عدالت اجتماعی عمل کردند- [آنها] گفتند و عمل نکردند؛ [این مفاهیم] در اسلام بود و در زمان پیغمبر عمل شد. این عبارت «اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم»،(۷) مال قرآن است دیگر؛ دستور پیغمبر این است که اجرای عدالت بکند؛ این همان عدالت اجتماعی و عدالت همهجانبه است؛ یا [میفرماید]: لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنٰتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکـِتٰبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(۸) یعنی اصل بعثت همهی انبیا و ارسال رسل و کتب برای این بوده است که قسط -یعنی همین عدل اجتماعی، عدل اقتصادی- در بین مردم برقرار باشد؛ بنابراین اینها مفاهیم قدیمیِ اسلامی است.1399/01/03
لینک ثابت
امروز بىاعتناترین سیاستمداران دنیا به حقوق بشر، همینهایى هستند که مدیریت این چند کشور را برعهده دارند؛ مطلقاً اعتقاد به بشر و حقوق بشر و انسان و انسانیت ندارند؛ رفتار آنها در غزه و امثال این حوادث، این را دارد اثبات میکند. اینها هیچ اعتقادى ندارند: نه به حقوق بشر اعتقاد دارند، نه به حرمت انسان و کرامت انسان اعتقاد دارند، نه به رأى ملتها اعتقاد دارند؛ به هیچ چیز اعتقاد ندارند. تنها چیزى که اینها قبول دارند، عبارت است از پول و زور؛ هیچ منطق دیگرى وجود ندارد. هرچه هم راجع به مسئلهى آزادى و حقوق بشر و مانند اینها بر زبان اینها جارى بشود، به نظر من مسخره کردن آزادى است؛ تمسخرکردنِ حقوق بشر است.1393/05/01
لینک ثابت
تبریک عرض میکنم این روز بزرگ را به همهى ملتهاى مسلمان، به دنیاى اسلام و یکایک مسلمانان در هر نقطهى عالم و همچنین به همهى آزادگان عالم؛ آن کسانى که از پیام آزادى و پیام عدالت و پیام انسانیت و تکریم انسان، احساس هیجان میکنند و از آن لذت میبرند.
برادران و خواهران عزیز! دربارهى بعثت پیامبر سخنان گوناگونى قابل بررسى کردن و گفتن است؛ آنچه امروز براى ما مردم و براى دنیاى اسلام لازم است و باید به آن توجه شود، دو سه نقطهى اصلى است: یکى آن نقطهاى است که امیرالمؤمنین (علیه الصلاة و السلام) در خطبهى نهجالبلاغه به آن اشاره فرمود که علت بعثت پیامبر و پیامبران بزرگ الهى را اینگونه معرفى کرده است: لِیَستَأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِروهُم مَنسِىَ نِعمَتِهِ ... وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول؛ (۱) انسانها را به فطرت انسانى و سرشت انسانیت که همراه با شرف و کرامت است برگردانَد؛ نعمتهاى فراموششدهى الهى را به یاد آنها بیاورَد و خِرَدهاى دفنشده را مبعوث کند.1393/03/06
لینک ثابت
آنچه امروز دستگاههاى سیاسى غرب ترویج میکنند، همان جاهلیتى است که بعثت پیغمبر براى زدودن آن - از محیط زندگى بشر - بهوجود آمد. نشانههاى همان جاهلیت، امروز در دنیا، در این تمدن رایج فاسد غربى، مشاهده میشود؛ همان بىعدالتى، همان تبعیض، همان نادیده گرفتن کرامت انسان، همان عمده کردن مسائل جنسى و نیازهاى جنسى.1393/03/06
لینک ثابت
کرامت انسان, احساس مسئولیت
مسئولین با احساس مسئولیت، در عرصههاى گوناگون مشغول کارند؛ امروز بحمدالله دولت ما تازهنَفَس، آمادهى به کار، با احساس اعتزاز به اسلام و مسلمان بودن؛ احساس میکنند بهخاطر ایمان به خدا داراى عزتند - که همین هم هست - مشغول کارند و تلاش میکنند. چالش وجود دارد، مشکلات وجود دارد؛ برسر راه زندگى، این مشکلات هست. اگر زندگى بخواهد عزتمندانه باشد، انسانهاى داراى خِرَد و تدبیر، مشکلات را بهخاطر رسیدن به عزت و شرف انسانى و کرامت انسانى و تقرب الىالله تحمل میکنند؛ انسانهایى که بىخِرَدند همین مشکلات در زندگى آنها هست، آنها را با ذلت تحمل میکنند، به جاى اینکه ولایت الهى را قبول کنند، ولایت شیاطین را قبول میکنند.1393/03/06
لینک ثابت
اینهایى که براى تئوریزه کردن سازش و تسلیم و اطاعت در مقابل زورگویان، نظام را متّهم میکنند به جنگطلبى یا به تئوریزه کردن جنگ، دارند خیانت میکنند، دروغ میگویند. نه، نظام نظام انسانى است، نظام شرف است، نظام احترام به کرامت بشر است، نظام سلامت است؛ وَ الصُّلحُ خَیر. در همهى این صحنهها، چه عرصهى ادارهى کشور، چه عرصهى فعّالیّتهاى گوناگون اقتصادى، علمى، فرهنگى و غیره، چه عرصهى سیاستگذارى، چه عرصهى تقنین، چه عرصهى مذاکرات خارجى و غیره، باید بدانیم ما در حال مبارزهایم؛ در ادامهى مبارزاتى و راهى که به پیدایش نظام و بقاى نظام منتهى شد، داریم حرکت میکنیم؛ این را باید بدانیم.1393/03/04
لینک ثابت
رویشها و ریزشهای انقلاب اسلامی, تمدنسازی نوین اسلامی, کرامت انسان
مسئلهى رویشهاىنوبهنو در نظام جمهورى اسلامى، یکى از اساسىترین و مهمترین مسائل است. اگر هر انقلابى و هر حرکت و نهضتى در عالم، رویشهاى نوین و پىدرپى نداشته باشد، محکوم به زوال و فنا است. جمهورى اسلامى در طول این ۳۵ سال توانسته است در هر برههاى از خود جلوهاى نو و متناسب با نیاز، بُروز بدهد. افرادى نگران ریزشها بودند؛ گفته شد رویشها بر ریزشها غلبه خواهند کرد؛ و همین شد. آنچه مهم است این است که نگاه نسل نو و همهى کسانى که نیروى جوانى را در خدمت به اهداف و آرمانهاى بلند میخواهند، باید به آیندههاى روشن و دور باشد - فقط جلوى پاى خودمان را نبینیم - آیندهى دور، ایجاد تمدن اسلامى است؛ تمدن نوین، متناسب با نیازها و ظرفیتهاى امروز بشریتى که از حوادث گوناگون قرنهاى اخیر زخم خورده است، مجروح است، غمگین است و نسلهاى جوان آن دچار یأس و نومیدى و افسردگىاند. اسلام میتواند این نسلها را به آفاق جدیدى برساند، دلهاى آنها را شاد کند و آنها را آنچنانکه متناسب و شایستهى کرامت انسان است، کرامت ببخشد؛ تمدن نوین اسلامى یعنى این. و شما هستههاى مهم و اساسى و اصلى در ایجاد این تمدنید. آینده متعلق به شما است. سازندگان آیندهى کشور و آیندهى این تمدن و در واقع آیندهى جهان، شما جوانهاى امروزید. بخشى از مجموعهى روبهرشد رویشها در نظام جمهورى اسلامى در این بخش یعنى در دانشگاه امامحسین تحقق پیدا میکند. در هرجا هستید؛ چه آنهایى که در این دانشگاهند، و چه همهى جوانها در هر نقطهاى از کشور که احساس تعهد میکنند، میتوانند نقشآفرین باشند.1393/02/31
لینک ثابت
امیرالمؤمنین فرمود: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ؛ بعد از آنکه شیوهی زندگی خود را - که در آن مقام والا، با آن همه امکانات، با آنچنان زهدی زندگی میکند - بیان کرد، فرمود: شما نمیتوانید مثل من رفتار کنید؛ امّا میتوانید به من کمک کنید؛ با چه چیزی؟ «بِوَرَعٍ»، با ورع خودتان، با پرهیز خودتان از گناه، با اجتهاد و کوشش و تلاش خودتان؛ اینها وظیفهی من و شما است. هدفها را برای ما ترسیم کردند، هم هدفهای فردی و شخصی را، هم هدفهای اجتماعی و سیاسی و کلّی را. در هدف شخصی، رسیدن به اوج مقام کرامت انسانی هدف والای ما است؛ همه هم وعده داده شدهاند که بتوانند این پرواز بلند و بیحد را انجام بدهند؛ توانایی شما جوانها از ماها هم بیشتر است.1393/01/31
لینک ثابت
امروز بعد از آنكه دعوتهای غیرالهی و مادی، چه دعوت ماركسیزم، كه یك روزی دنیا را به خود متوجه كرده بود، چه دعوت مكاتبِ بهاصطلاح انسانگرایانه و لیبرالیزم، كه تمدن را در بسیاری از مناطق عالم در قبضهی خود گرفته است، نشان دادند كه نمیتوانند سعادت بشر را تأمین كنند، دلها به سوی اسلام متوجه است. هر جا صدای عدالت و عدالتخواهی بلند میشود، این صدای اسلام است، ولو آن كسانی كه این فریاد را سر میدهند، ندانند این از كجاست؛ هر جا ندای كرامت انسان بلند میشود، این ندای اسلام است، ندای ادیان است؛ و البته كانون این همه، مركز اسلام و مركز ایمان و هر جائی است كه در آن، قرآن مورد اعتقاد و ایمان قرار داشته باشد؛ طبعاً دشمنیِ دشمنان اسلام و قرآن هم با آنجا بیشتر است؛ امروز این را دارید مشاهده میكنید.1392/03/17
لینک ثابت
این حدیث معروفی كه هم از امیرالمؤمنین نقل شده، هم ظاهراً از امام سجاد نقل شده، من در ذهنم هست كه از امام هادی (علیهالسّلام) هم نقل شده، میفرماید: «أ و لا حرّ یدع هذه اللّماظة لأهلها» - این آزادی است - آیا آزادهای نیست كه این متاع پست را - لماظه را، آب بینی یا دهان حیوان پستی را - جلوی اهلش بیندازد؟ خب، تا اینجا چیزی فهمیده نمیشود. معلوم میشود كه حُر كسی است كه این را جلوی اهلش بیندازد، خودش دنبال این نرود. بعد میگوید: «فلیس لأنفسكم ثمن الّا الجنّة فلا تبیعوها بغیرها»؛ قیمت شما فقط بهشت است. معلوم میشود كه برای آن لماظه میخواستند قیمت بپردازند؛ یعنی آن لماظه را میدادند كه نفْسِ این را ببَرند، هستی این را ببَرند، هویت و شخصیت این را ببَرند؛ بحث معامله در كار بوده، از آن معامله نهی میكند. اگر بناست معامله كنید، چرا نفستان را در مقابل این لماظه میدهید؟ فقط در مقابل بهشت و عبودیت خدا بدهید. بنابراین نقطهی كانونی، این است. البته یك نقطهی كانونی دیگر هم وجود دارد كه عبارت است از همان كرامت انسانی، كه همین «فلیس لأنفسكم ثمن الّا الجنّة» آن را نشان میدهد؛ كه دیگر حالا وارد این قضیه نشویم.1391/08/23
لینک ثابت
مسئلهی اسلام و تشكیل حكومت در اسلام، مسئلهی یك صیرورت است؛ یك تحول در اندرون انسانی است. در درون ما، هم عناصر فرشتگی وجود دارد، هم عناصر سبعیت؛ «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم. ثمّ رددناه اسفل سافلین». یعنی استعداد علوّ و ترقی و تعالی و استعداد تنزل و سقوط، تقریباً شاید بشود گفت بینهایت در ما افراد انسان وجود دارد. فلسفهی آفرینش انسان این است كه آن استعدادهای برجستهی مثبتِ مفید و ممتاز از لحاظ ارزشهای الهی، با اختیار خود انسان و با مجاهدت انسانی، غلبه پیدا كند بر آن خصلتهای حیوانیت و سبعیت؛ كه اگر این غلبه پیدا شد، آن وقت همان استعدادهای حیوانی هم جهتگیری درستی پیدا خواهد كرد. روح تعرض و تطاول اگر چنانچه در خدمت تقوا قرار گرفت، از تعرض به حریمهای مقدس - حریمهای انسانی، حریمهای اجتماعی، حریمهای اخلاقی - جلوگیری خواهد كرد؛ در یك جهت درستی به كار خواهد افتاد. در قرآن و در اسلام به «قتال» امر شده است. قتال یعنی كشتن، یعنی مواجههی با كشتار؛ اما این قتال، استفادهی بهینه از آن روحیهای است كه در انسان وجود دارد؛ در خدمت هدایت بشریت و در خدمت ساختن یك دنیای آباد و آزاد و متعالی به كار میرود. این قتال در واقع به معنای نابود كردن حجابها و موانع دستیابی انسان به قلههای رفیع كرامت بشری و انسانی است. اگر چنانچه این خصلتها و خلقیات و استعدادهای برتر و باكرامت ترجیح داده شد، دنیا، دنیای خوبی خواهد شد؛ دنیای سعادت خواهد شد. در آن دنیا تجاوز نیست، تعدی نیست؛ در آن دنیا پستی و فرومایگی نیست؛ در آن دنیا تعطیل استعدادهای انسانی نیست، به انحراف كشیدن این استعدادها نیست؛ در آن دنیا فقر نیست، تبعیض نیست. ببینید چه دنیای خوبی خواهد شد. در آن دنیا انسان خواهد توانست از همهی ظرفیت وجودیِ خود استفاده كند. ظرفیت وجودی ما این نیست كه تا امروز دانش بشر و تجربهی بشر به آن رسیده؛ ظرفیتها خیلی بیشتر از اینهاست. ما در نگاه به ظرفیتهای جسمیِ خودمان هم دچار تنگنظری هستیم؛ ما ظرفیتهای جسمی خودمان را هم درست نمیشناسیم.1391/07/20
لینک ثابت
این قضیهای كه دستهای گنهكار دشمنان در مورد اهانت به درگاه قدس آن بزرگوار، در آمریكا انجام دادند، دو طرف دارد، دو رو دارد: از یك طرف نشاندهندهی عمق بغض و كینهی دشمنان و مستكبرین و عوامل آنهاست با پیامبر رحمت، با پیامبر عزت، با پیامبر كرامت، با حامل برترین و ارزشمندترین محامد انسانی و بشری در طول تاریخ زندگی بشر و در همهی عالم وجود؛ نشان میدهد اینها چقدر عمیقاً با پیغمبر دشمنند. از آن طرف، آن اهانتها را میكنند؛ از آن طرف، سیاستمدارانشان در این قضیه موضعی میگیرند كه با موضع دشمنی هیچ تفاوتی ندارد! این یك روی قضیه است؛ كه خب، این برای دنیای اسلام خیلی مفید بود.1391/07/03
لینک ثابت
نارتباط بین آحاد امت اسلامی، ارتباط قلبی است؛ این با ارتباط آحاد ملتها با یكدیگر حاصل میشود. در دیدار با برادران مسلمانی كه از كشورهای دیگر آمدهاند، آنهائی كه اهل زبانند، میتوانند حرف بزنند، با زبان اظهار محبت كنند، اظهار تعارف كنند، بر روی نقاط مشترك تكیه كنند؛ آنهائی كه اهل حرف زدن نیستند، با عمل: جا بدهید، مهربانی كنید، محبت كنید، بعضی از سختیها و خشونتها را تحمل كنید؛ یكی ممكن است تنه بزند، شما در مقابلش لبخند بزنید. در عمل سعی كنید این ارتباط به وجود بیاید؛ نه فقط برای اینكه آبرو و عزت ایران و ملت ایران را حفظ كنید - كه البته این در جای خودش خیلی مهم است؛ چقدر خوب است كه یك ملت بتواند كرامت خود، ارزش خود، پایبندی خود به آداب و اخلاق انسانی و اسلامی را نشان بدهد - بلكه برای اینكه این ارتباط قلبی برقرار شود. اهل هر نژادی است، اهل هر زبانی است، اهل هر مذهبی است، مسلمان است؛ او هم مثل شما به عشق كعبه آمده، به عشق پیغمبر آمده؛ او هم دارد همین راه را میرود، او هم با خدای متعال دارد حرف میزند. هرچه میتوانید، این وجه مشترك را به رخ یكدیگر بكشید؛ بفهمند كه این وجه مشترك وجود دارد. وقتی مسلمان در اقصی نقاط عالم احساس كرد كه در كشورهای دیگر، در ملتهای دیگر برادرانی دارد، قوّت روحی پیدا میكند، اعتماد به نفس پیدا میكند؛ از ضعفی كه دستهای خبیثِ مستكبر بر مسلمانها تحمیل كردهاند، خودش را نجات میدهد. این حالت باید تقویت شود.1391/07/03
لینک ثابت
لازم میدانم در اینجا از یك مسئلهی بسیار مهم سخن بگویم؛ كه اگرچه مربوط به منطقهی ما است، ولی ابعاد گستردهی آن از این منطقه فراتر رفته و سیاستهای جهانی را در طول چندین دهه تحت تأثیر قرار داده است و آن، مسئلهی دردآور فلسطین است. خلاصهی این ماجرا آن است كه یك كشور مستقل و دارای شناسنامهی روشنِ تاریخی به نام «فلسطین»، بر اساس یك توطئهی وحشتناك غربی با سردمداری انگلیس در دههی 40 قرن بیستم، از ملت آن، غصب و به زور سلاح و كشتار و فریب، به جماعتی كه عمدتا64B از كشورهای اروپائی مهاجرت داده شدهاند، واگذار گردیده است. این غصب بزرگ كه در آغاز با كشتارهای جمعیِ مردم بیدفاع در شهرها و روستاها و راندن مردم از خانه و كاشانهی خود به كشورهای هممرز همراه بود، در طول بیش از شش دهه همچنان با همین جنایتها ادامه یافته است و امروز هم ادامه دارد. این، یكی از مهمترین مسائل جامعهی بشریت است. سران سیاسی و نظامی رژیم غاصب صهیونیست، در این مدت از هیچ جنایتی پرهیز نكردهاند؛ از كشتار مردم و ویران كردن خانهها و مزارع آنان و دستگیری و شكنجهی مردان و زنان و حتّی كودكان آنان، تا تحقیر و توهین به كرامت این ملت و سعی در نابودی و هضم آن در معدهی حرامخوار رژیم صهیونیستی، و تا حمله به اردوگاههای آنان در خود فلسطین و در كشورهای همسایه كه میلیونها آواره را در خود جای میداده است. نامهای «صبرا» و «شتیلا» و «قانا» و «دیر یاسین» و امثال اینها با خون مردم مظلوم فلسطین در تاریخ منطقهی ما ثبت شده است. اكنون نیز پس از شصت و پنج سال، هنوز همچنان همین جنایتها در رفتار گرگان درندهی صهیونیست با باقیماندگان در سرزمینهای اشغالی ادامه دارد. آنها پیدرپی جنایتهای جدیدی میآفرینند و منطقه را با بحران تازهای روبهرو میكنند. كمتر روزی است كه خبری از قتل و جرح و زندانی كردن جوانهائی مخابره نشود كه به دفاع از وطن و كرامت خود برخاسته و به ویرانگری مزارع و خانههای خود اعتراض كردهاند. رژیم صهیونیستی كه با به راه انداختن جنگهای فاجعهبار و كشتار مردم و اشغال سرزمینهای عربی و سازماندهی تروریسم دولتی در منطقه و جهان، دهها سال ترور و جنگ و شرارت به راه انداخته، ملت فلسطین را كه برای احقاق حق خود به پا خاسته و مبارزه میكنند، تروریست مینامد و شبكهی رسانههای متعلق به صهیونیزم و بسیاری از رسانههای غربی و مزدور نیز با زیر پا گذاشتن تعهّد اخلاقی و رسانهای، این دروغ بزرگ را تكرار میكنند. سردمداران سیاسیِ مدعی حقوق بشر نیز چشم بر این همه جنایت بسته و بدون شرم و پروا، از آن رژیم فاجعهآفرین حمایت كرده و در نقش وكیلمدافع آن ظاهر میشوند.1391/06/09
لینک ثابت
رابعاً در مقابل سترون و نازا بودن غرب در برونزائی اندیشههای نو - كه بعد از اومانیسم و مكتبهائی كه متكی به اومانیسم هستند و فلسفههای زائیده و منشأ گرفتهی از اومانیسم غربی، دیگر غرب زایش فكری نداشته و ایدهی نو برای بشر و حیات انسان ارائه نداده - جمهوری اسلامی دارای زایش فكری است. ما برای مسائل روحی انسان، برای مسائل اجتماعی انسان، برای مسائل حكومتی انسان، حرفهای تازهای داریم. حرف تازه معنایش این نیست كه اگر گفته شد، همهی دنیا آن را قبول خواهند كرد؛ معنایش این است كه یك جریان جدیدی را در دریاچهی عظیم فكر بشری به وجود میآورد؛ موجآفرینی میكند. ما امروز در زمینهی مسائل سیاسی، «مردمسالاری دینی» را عرضه میكنیم؛ در زمینهی مسائل عمومیِ اجتماعی، «ابتناء تمدن بر معنویت» را ارائه میكنیم؛ در زمینههای گوناگون، «كرامت انسان» را مطرح میكنیم؛ «آمیختگی دین و زندگی» را مطرح میكنیم. اینها حرف نوئی است؛ اینها هیچ وقت در دنیا وجود نداشته؛ حتّی قبل از دوران مادیگری و اومانیسم غرب و روی كار آمدن اندیشههای سكولار هم اینجور نبود كه دین با زندگی توأم و همراه باشد؛ ابداً. بله، در یك بخشهائی از دنیا روحانیون حكومت داشتند؛ حكومت كلیسا. حالا با تاریخ پیچیده و طولانیای كه اروپا دارد، بین دستگاههای كلیسائی و حكومتها یك جنگی بود؛ اما به هر حال دستگاههای كلیسائی هم حكومت داشتند. این معنایش این نبود كه زندگی مردم آمیختهی با دین است؛ دین منشأ مقررات و قوانین زندگی برای مردم است؛ بههیچوجه چنین چیزی در غرب وجود نداشته؛ در كشورهای اسلامی هم هرگز وجود نداشته، جز در صدر اسلام. این حرف نوئی است كه امروز ما داریم مطرح میكنیم و میگوئیم دین با زندگی یكی است. زندگی چیست؟ زندگی یعنی سیاست، فعالیت، تجارت، اقتصاد و همه چیز؛ این حرف نوئی است كه دارد مطرح میشود.1391/05/22
لینک ثابت
یك مطلب اساسی، در مورد نگاه اسلام به جنس زن است. این نگاه، درست نقطهی مقابل نگاهی است كه فرهنگ غربی به جنس زن دارد. نگاه فرهنگ غربی به زن یك نگاه اهانتآمیز است. اسم آن را آزادی میگذارند، لكن در حقیقت آزادی نیست. غربیها در طول دو سه قرن اخیر، بر روی همهی جنایات خود نامهای زیبا گذاشتند. اگر قتل كردند، اگر غارت كردند، اگر به بردگی كشیدند، اگر ثروتهای ملتها را مصادره كردند، اگر جنگهای تحمیلی میان ملتها به وجود آوردند و دیگر جنایاتی كه كردند، بر روی همهی اینها نامهای خوشظاهر و فریبنده گذاشتند؛ نام آزادیطلبی، نام حقوق بشر، نام دموكراسی و امثال اینها. نام آزادی بر آنچه كه جهتگیری فرهنگ غربی نسبت به زنان است، یك نام دروغین است؛ این، آزادی نیست. اساس فرهنگ غرب این است كه زن را به عنوان یك كالا، به عنوان یك وسیلهی تمتع برای مرد در جامعه عرضه بكند. تشویق و تحریص بر عریانگرائی به این جهت است. در غرب، زنآزاری در طول صد سال و دویست سال گذشته افزایش پیدا كرده است، كاهش پیدا نكرده است. آزادی جنسی و بی بند و باری جنسی در غرب موجب نشده است كه دیگ شهوتِ بشری كه غریزی و طبیعی است، از جوشش بیفتد. قبلا این جور تبلیغ میكردند، میگفتند بگذارید زن و مرد در جامعه روابط آزاد داشته باشند تا حرص شهوت جنسی كم بشود؛ عملاً معلوم شد كه قضیه بعكس است. هر چه آزادی روابط زن و مرد در جامعه بیشتر بشود، با وضعی كه به وجود آوردند، حرص شهوانی بشر بیشتر میشود. امروز غربیها خجالت نمیكشند و مسئلهی همجنسبازی را به عنوان یك ارزش مطرح میكنند. انسانِ با كرامت، عرق شرم بر پیشانیاش مینشیند، اما آنها خجالت نمیكشند. نگاه غرب به زن، نگاهی است منحط، ناقص، گمراهكننده و غلط. نگاه اسلام به زن، نگاهی است عزتبخش، كرامتبخش، رشدآفرین، استقلالدهندهی به هویت و شخصیت زن؛ این ادعای ماست. ما این ادعا را با محكمترین ادله میتوانیم اثبات كنیم. زن در محیط اسلامی رشد علمی میكند، رشد شخصیتی میكند، رشد اخلاقی میكند، رشد سیاسی میكند، در اساسیترین مسائل اجتماعی در صفوف مقدم قرار میگیرد، در عین حال زن باقی میماند. زن بودن، برای زن یك نقطهی امتیاز است، یك نقطهی افتخار است. این افتخاری نیست برای زن كه او را از محیط زنانه، از خصوصیات زنانه، از اخلاق زنانه دور كنیم. خانهداری را، فرزندداری را، شوهرداری را ننگ او به حساب بیاوریم. فرهنگ غربی خانواده را متلاشی كرد. امروز یكی از مشكلات بزرگ دنیای غرب، متلاشی شدن خانوادههاست، افزایش فرزندان بی هویت است. اینها گریبان غرب را خواهد گرفت. حوادث اجتماعی بمرور پیش میآید. غرب از همین نقطه سختترین ضربهها را خواهد خورد و این تمدن مادی پر زرق و برق از همین نقطه فرو خواهد ریخت.
اسلام با نظر كرامت به زن نگاه میكند. همهی خصوصیات انسانی میان زن و مرد مشترك است. یك انسان قبل از آنی كه اتصاف پیدا كند به زن بودن، یا مرد بودن، متصف است به انسان بودن. در انسانیت، زن و مردی وجود ندارد، همه یكسانند. نگاه اسلام این است. خصوصیات جسمیای خدای متعال در دو جنس قرار داده است كه هركدام نقشی در ادامهی آفرینش، در رشد و تعالی انسان، در حركت تاریخ بر عهده دارند؛ و نقش زن مهمتر است. مهمترین كار انسان، تداوم بخشیدن به نسل بشری است؛ یعنی تولید مثل؛ نقش زن در این كار قابل مقایسه با نقش مرد نیست. خانه از این جهت مهم است، خانواده از این جهت مهم است، محدودیتهای اعمال غرائز جنسی از این جهت مهم است؛ با این دید باید به مسائل اسلام و به احكام شریعت اسلامی نگاه كرد. غربِ گمراه، اسم اینها را میگذارد محدودیت. اسم آن اسارت گمراهكننده را میگذارد آزادی! این جزو فریبهای غربی است. این یك نكته دربارهی مسئلهی زن.1391/04/21
لینک ثابت