newspart/index2
زبان فارسی / ادبیات فارسی/خط فارسی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
زبان فارسی

من اصرار دارم این کلمه‌ی «اتاق فکر» را که فرنگی‌ها میگویند به کار نبرم. اتاق فکر یک تعبیر فرنگی است، می‌آیند آقایان می‌نشینند کلمات فرنگی را تبدیل میکنند به ترجمه‌ی تحت‌اللفظی فارسی، همانها را مدام با افتخار به کار میبرند؛ نه، ما خودمان زبان داریم، واژه‌سازی کنیم. «هیئتهای اندیشه‌ورز» از «اتاق فکر» خیلی گویاتر هم هست.1395/09/03
لینک ثابت
زبان فارسی

من اعتقادم این است که در زمینه‌ی شعر کارهای نکرده زیاد است؛ همچنان‌که گفتیم. یکی‌اش مسئله‌ی ترجمه است؛ حالا امشب ایشان به من گفتند که شعرهایی را به زبان اردو ترجمه کردیم. بسیار کار خوبی است؛ این کار، کار لازم است. شعر فارسی در زمینه‌های مختلف [ترجمه شود]. حالا مثلاً شعر فلسطین، شعر دفاع مقدّس، شعر زنان، شعر مربوط به  مسائل منطقه؛ شعر یمن، اینها تدوین بشود، ترجمه بشود، ترجمه به عربی، ترجمه به اردو و انگلیسی و ترجمه به بعضی از زبانهای دیگر، ترجمه‌های خوب، و منتشر بشود، منعکس بشود و [به خارج از کشور] برود. حالا مثلاً فرض بفرمایید که «فلسطین در شعر فارسی» من باب مثال؛ یک موضوع است دیگر. یا در جنگ هشت‌ساله‌ی بین ایران و عراق چه گذشت، یا ماجرا چه بود. خب نمیدانند دیگر. آن خانم دکتر عراقی، به این دوست ما گفته بود که من سفر اوّل و دوّمی که آمدم ایران -بعد از رفتن صدّام- به هر ایرانی‌ای که میرسیدم، خیال میکردم که این [شخص‌]، دو برادر من را که در جنگ کشته شده‌اند، کشته [است‌]، با این چشم نگاه میکردم. و بغض داشتم -حالا دنباله‌ی حرفش هم این است- تا اینکه «سلیمانی» را دیدم. وقتی دیدم سلیمانی آمده و این‌جور فداکاری دارد میکند، قضیّه برعکس شد. حالا من این بخش اخیرش مورد نظرم نبود، آن بخش اوّل [مورد نظرم است.] یعنی یک جوان عراقی، یک زن عراقی، یک مادر عراقی که خب آن هم نمیداند قضیّه چه بود، نمیداند چه اتّفاقی افتاد. خب ما در خانه‌مان نشسته بودیم، هواپیماها آمدند ما را بمباران کردند، ما چه کار کنیم؟ دست بسته بمانیم؟ آمدند از مرز ما عبور کردند، چند هزار کیلومتر از مرز ما را گرفتند، ما چه کار میکردیم؟ باید همین‌طور می‌نشستیم تا بیایند جلو یا میرفتیم دفاع میکردیم؟ خب ما این کار را کردیم. این حقیقتی است، این حقیقت برای جوان عراقی، مادر عراقی، یتیم عراقی، خواهر عراقی چرا نباید روشن بشود؟ برای دیگران چرا نباید روشن بشود؟ اینها چیزهایی است که در زبان شعر میتواند اتّفاق بیفتد و انجام بگیرد.1395/03/31
لینک ثابت
زبان فارسی

[دانشجویان‌] باید احساس هویّت کنند. ما باید واقعیّتهای کشور را بدانیم؛ آنچه امروز گفته شد بخشی از واقعیّتها بود: اینکه ما در بخش فضا این کارها را کرده‌ایم، در بخش نانو این کارها را کرده‌ایم، در بخش هسته‌ای این کارها را کرده‌ایم، در بخش زیست‌فنّاوری این کارها را کرده‌ایم، در بخش پزشکی این‌جور پیش رفته‌ایم؛ اینها چیزهایی است که بایستی گفته بشود. استاد میتواند در زمینه‌ی احساس هویّت در دل دانشجو تأثیر بگذارد تا احساس کند هویّت با ارزشی دارد و به آن افتخار بکند. اینکه استاد ما در داخل کلاس دل دانشجو را خالی کند و مدام بگوید «شما کوچکید، شما حقیرید، شما عقب‌مانده‌اید» خیانت است؛ این بی‌تعارف خیانت است. اینکه استاد ما دانشجوی نخبه را تشویق کند که «آقا! اینجا مانده‌ای چه‌کار کنی؟ بلند شو برو [خارج‌] استفاده کن!»، خب اینجا بهترین دانشگاه‌های کشور با هزینه‌ی زیاد این دانشجو را آماده کرده‌اند، پرورش داده‌اند؛ آن‌وقتی‌که وقت استفاده و میوه‌چینیِ از این نهال با ارزش است، برود میوه‌اش را جای دیگر بدهد؟ این خیانت است. معنای احساس هویّت این است: دانشجو احساس کند که ایرانی بودن و مسلمان بودن و انقلابی بودن یک افتخار است و به این افتخار کند. بله، عقبیم امّا نیرو داریم، تلاش داریم، انرژی داریم، جوانی داریم، حرکت میکنیم، میرویم به جلو و میرسیم. اینکه من گفتم زبان فارسی -که مجری محترم برنامه اشاره کردند- منظورم بحث زبان فارسی نیست؛ البتّهزبان فارسی خیلی چیز ارزشمندی است و ما در جای خود درباره‌اش زیاد تأکید کرده‌ایم، حرف من این است که ما از لحاظ علمی به جایی برسیم که دیگری اگر بخواهد آن دانش را و آن رتبه‌ی بالا را یاد بگیرد مجبور باشد بیاید زبان فارسی یاد بگیرد. همچنان‌که شما امروز در بخشی از علوم اگر بخواهید به تازه‌های علمی دست پیدا کنید مجبورید زبان انگلیسی یا زبان فرانسه  را مثلاً یاد بگیرید؛ حرف من این است؛ ما باید کشور را به اینجا برسانیم. بله، ما انرژی داریم، توان داریم، ظرفیّت داریم، عقب هستیم امّا خودمان را به جلو میرسانیم؛ کمااینکه خیلی عقب‌تر بودیم، خودمان را به اینجا رساندیم که امروز هستیم. حرف من این است.1395/03/29
لینک ثابت
زبان فارسی

من همین‌جا این حرفی را که گاهی هم گفته‌ام به مسئولین آموزش‌وپرورش [تکرار میکنم‌]؛ شاید به مسئولین محترم فعلی نگفته باشم امّا قبلها مکرّر گفته‌ام؛ این اصرار بر ترویج زبان انگلیسی در کشور ما یک کار ناسالم است. بله، زبان خارجی را باید بلد بود امّا زبان خارجی که فقط انگلیسی نیست، زبان علم که فقط انگلیسی نیست. چرا زبانهای دیگر را در مدارس به‌عنوان درس زبان معیّن نمیکنند؟ چه اصراری است؟ این میراث دوران طاغوت است، این میراث دوران پهلوی است. [مثلاً] زباناسپانیولی؛ امروز کسانی که به زبان اسپانیولی حرف میزنند کمتر از کسانی نیستند که به زبان انگلیسی حرف میزنند؛ در کشورهای مختلف، در آمریکای لاتین یا در آفریقا کسان زیادی هستند. مثلاً میگویم؛ بنده حالا مروّج [زبان] اسپانیا نیستم که بخواهم برای آنها کار بکنم، امّا مثال دارم میزنم. چرا زبان فرانسه یا زبان آلمانی تعلیم داده نمیشود؟ زبانهای کشورهای پیشرفته‌ی شرقی هم زبان بیگانه است، اینها هم زبان علم است. آقا جان! در کشورهای دیگر به این مسئله توجّه میکنند و جلوی نفوذ و دخالت و توسعه‌ی زبان بیگانه را میگیرند؛ ما حالا از پاپ کاتولیک‌تر شده‌ایم! آمده‌ایم میدان را باز کرده‌ایم و علاوه بر اینکه این زبان را کرده‌ایم زبانِ خارجیِ انحصاریِ مدارسمان، مدام داریم می‌آوریمش [در مقاطع] پایین؛ در دبستانها و در مهدِکودک‌ها! چرا؟ ما که میخواهیم زبان فارسی را ترویج کنیم، باید یک عالَم خرج کنیم و زحمت بکشیم. [وقتی‌] کرسی زبانرا در یک‌جا تعطیل میکنند، باید تماسهای دیپلماتیک بگیریم که چرا کرسی زبان را تعطیل کردید. نمیگذارند، اجازه‌ی دانشجو گرفتن نمیدهند، امتیاز نمیدهند، برای اینکه زبان فارسی را یک‌جا میخواهیم ترویج کنیم؛ آن‌وقت ما بیاییم زبان آنها را خودمان با  پول خودمان، با خرج خودمان، با مشکلات خودمان ترویج کنیم. این عقلائی است؟ من نمیفهمم! این را داخل پرانتز گفتم، برای اینکه همه بدانند، توجّه کنند. [البتّه‌] نمیگویم که فردا برویم زبان انگلیسی را در مدارس تعطیل کنیم؛ نه، حرف من این نیست؛  حرف این است که بدانیم چه‌کار داریم میکنیم؛ بدانیم طرف میخواهد چگونه نسلی در این کشور پرورش بیابد،  و با چه خصوصیّاتی.1395/02/13
لینک ثابت
زبان فارسی

دشمن میخواهد باورها را تغییر بدهد؛ باور به اسلام را، باور به کارآمدی نظام اسلامی را، باور به کارآمدی را، باور به امکان تداوم نظام اسلامی را. برخلاف بدیهیّات هم دشمن کار میکند و تبلیغات میکند؛ گاهی علیه یک چیز واضح هم اقدام میکنند و کأنّه با خدعه و با فریب و با چشم‌بندی میخواهند ثابت کنند. نظام اسلامی از روزی که متولّد شده تا امروز، دائم در معرض حملات سنگین بوده؛ حملات سنگین نظامی و تبلیغاتی و تحریم و امثال اینها و درعین‌حال، نظام اسلامی در این ۳۷ سال رشد کرده؛ یعنی یک روز نبوده است که توقّف پیدا کند؛ از همه‌جهت رشد پیدا کرده، از همه‌جهت قدرت پیدا کرده و عظمت پیدا کرده. دشمن امروز نگاه میکند و میبیند آن نهال باریک و نازکی که اوّل انقلاب به‌وجود آمد، امروز به یک درخت تناور تبدیل شده که «تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها»؛ این را دارند جلوی چشمشان می‌بینند. خب این [نظامی] که این‌قدر استعداد زنده ماندن، استعداد گسترش یافتن و استعداد قوی شدن در او هست، بعد از این هم همین‌جور قوی‌تر خواهد شد، روزبه‌روز قوی‌تر خواهد شد. آن چیزهایی که ما برای چشم‌انداز آینده در نظر گرفته‌ایم خیالات نیست، واقعیّات است. بنده سه چهار سال قبل از این، به جوانهای دانشجو و اهل علم گفتم که شما باید کاری کنید که پنجاه سال بعد، اگر کسی خواست به تازه‌های علمیِ آن روز دست پیدا کند، مجبور بشود بیاید زبان فارسی یاد بگیرد؛ این میشود،  این ممکن است؛ کمااینکه در این ده پانزده سال، حرکت علمی و پیشرفت علمی همانی که گفته بودیم شد. وقتی جوانها همّت کنند، وقتی صاحبان همّت و اراده همّت کنند، همه‌ی کارهای دشوار آسان خواهد شد؛ ما میتوانیم پیش برویم. درعین‌حال، دشمن دارد روی باورهای جوانهای ما اثر میگذارد: «آقا چه فایده دارد، نمیشود، فایده‌ای ندارد». اینها آن میدانهایی است که جنگ روانی دشمن در این میدانها است و شما به‌عنوان مدّاح، میتوانید اثر بگذارید، میتوانید این جوان را از لحاظ بنیه‌ی فکری تقویت کنید.1395/01/11
لینک ثابت
زبان فارسی

در مورد خواندن؛ یک روایتى در همین باب روایات غنا -که حالا ایشان اشاره کردند؛ ما هم مفصّل بحث کردیم در باب مسئله‌ى غنا- هست که یک نفر قرآن را با صداى خوشى [میخواند]؛ به پیغمبر گفتند این صداى خوشى دارد، قرآن را خوب میخوانَد. فرمود بخواند؛ وقتى شروع کرد خواندن، پیغمبر فرمود -آن‌طور که در ذهنم است- این‌جورى قرآن را بخوانید؛ یعنى با صداى خوش. خب، این هنر است؛ هنر یعنى همین؛ این هنر موسیقى است و در انواع و اقسام، ترویج شده. یا مثلاً فرض کنید که در همین عبارت‌پردازى‌هایى که علماى ما دارند. شما ببینید اوایل کتابها چه سجعهاى زیبایى [دارند]؛ در این اجازات مختلفى که علما به هم داده‌اند -اجازه‌ى اجتهاد، اجازه‌ى روایت- ببینید چه عبارات زیبایى، چه سجعهاى زیبایى را علما آورده‌اند؛ اینها همین فقهایند. در عبارات کتابهایشان هم همین‌جور است؛ حالا آنچه فارسى نوشتند -بخصوص در این اواخر- خیلى برجسته نیست امّا مثلاً کتابهاى مرحوم مجلسى از لحاظ فارسى هم نثرهاى زیبایى است؛ خب، اینها همه‌اش هنر است. بنابراین اینکه ما بیاییم فکر کنیم که نظر اسلام با هنر آیا مساعد است یا مساعد نیست، به نظر من یک بحث واضحى است؛ این روشن است که اسلام مثل همه‌ى پدیده‌هاى زندگى انسان، نسبت به هنر نظر مساعد دارد.1394/10/21
لینک ثابت
زبان فارسی

یک جمله‌ای را من نقل کنم از جُرج سارتُن؛ چون دیگران که میگویند، باورپذیرتر میشود تا خود ما بگوییم! از این جهت بنده [میگویم‌]، وَالّا عادت ندارم دائم حرف این و آن را از فرنگی‌ها و غربی‌ها نقل کنم. امّا این جُرج سارتُن -که تاریخ علم را نوشته که معروف است و ترجمه شده و چاپ شده و لابد همه دیده‌اید- میگوید: دانشمندان ایرانی، بیشترین سهم و نقش را در این تمدّن داشته‌اند و آنگاه که آثار فرزانگان ایرانی را از این مجموعه برداریم، زیباترین بخش آن را کنار گذاشته‌ایم؛ [او] مورّخ علم است. یک حرف دیگر هم -که این را من از حافظه‌ام نقل میکنم، چون خیلی سابق دیده‌ام، نمیتوانم روی کلماتش دقّت کنم- مال پی‌یر روسو است که او هم تاریخ علوم را نوشته و این هم سالها است به فارسی ترجمه شده است؛ در دست همه  است. سالها پیش من این را دیدم؛ عرض کردم میخواستم مراجعه کنم و دوباره ببینم، در حقیقت فرصت نکردم لکن آدرسش را یادداشت کردم؛ یادم هست که آدرسش را یک جایی نوشتم که این حرف را کجا زده؛ در همین کتاب «تاریخ علوم» است. او گفتگوی یک تاجر اروپایی -ایتالیایی یا فرض کنید فرانسوی- را نقل میکند با یک آدم خبره‌ی علمیِ آن روز؛ مال دوران قرون وسطی‌ است. مشورت میکند و میگوید بچّه‌ام را میخواهم بگذارم درس بخواند و عالم بشود؛ کدام کشور بگذارم، کدام دانشگاه بگذارم. آن شخص میگوید که اگر به چهار عمل اصلی ریاضیّات قانعی که برود چهار عمل اصلی را یاد بگیرد، در هرکدام از این مدارس اروپا که میخواهی بگذاری، فرقی نمیکند، بگذار؛ امّا اگر بیشتر از این میخواهی، باید بروی اندلس. اندلس آن روز دست مسلمانها بود. این تاریخ علم در اسلام [است‌]؛ آن اوّلی مربوط به ایران بود، این مربوط به اسلام [است‌]. یعنی یک‌چنین تاریخی ما داریم، یک‌چنین میراثی ما داریم؛ چه در محیط اسلامی، چه در محیط ایرانی. البتّه این را هم عرض بکنیم -حمل بر روحیّه‌ی قوم‌گرایی و ناسیونالیستی نشود- در بین کشورهای اسلامی قلّه‌ی تولید فکر و تولید علم، باز هم ایران است؛ یعنی هیچ‌جای دیگر ما نداریم شخصیّت‌های بزرگی؛ مثلاً فرض کنید یک کسی مثل کِندی -که در بین فلاسفه یک نفر [است‌]- و از این قبیل، در ایران متعدّدند؛ یعنی اگر ما راجع به تاریخ علم اسلامی هم صحبت میکنیم، باز قلّه‌ی آن مربوط به ایران است. این میراث ما است؛ این گذشته‌ی ما است؛ این تاریخ ما است.1394/08/20
لینک ثابت
زبان فارسی

غربی‌ها برای دانشگاه ما برنامه‌ریزی داشتند. این هم که من عرض میکنم، از روی اطّلاع و محاسبه عرض میکنم؛ این حرف منبری و سخنرانی نیست؛ نه، این تحقیق‌شده است؛ کسانی که اهل تحقیق هستند در مسائل جامعه‌شناسی و اجتماعی یا مسائل سیاست خارجی و مانند اینها، کاملاً تحقیق کرده‌اند. غربی‌ها برای آنچه آن را جهان سوّم مینامیدند، برنامه‌ریزی کردند برای تربیت آدمهایی که در این کشورها با اخلاق آنها، با شیوه‌ی آنها، با سبک زندگی آنها تربیت بشوند و رشد کنند و اداره‌ی آن کشور را به عهده بگیرند؛ این برنامه‌ای بوده که آنها ریختند. برای دانشگاه ما هم آنها یک چنین برنامه‌ای داشتند؛ یعنی میخواستند دانشگاه ما پلی باشد به‌سمت سرازیر شدن هرآنچه غربی‌ها مایلند در ایران اتّفاق بیفتد؛ نظر آنها این بود امّا نشد؛ یعنی دانشگاه ما در خدمت اهداف غرب عملاً قرار نگرفت؛ این یکی از مسائل بسیار مهم و نکات بزرگ کشور ما است. آنها میخواستند دانشگاه محلّ پمپاژ افکار غربی و سبک زندگی غربی باشد، خب تا حدودی هم در یک جاهایی موفّق شدند، در این تردیدی نیست -آن کسانی که در رأس کار بودند؛ بخصوص در همان دوره‌ی تأسیس دانشگاه در زمان رضاخان، آنها کسانی بودند که سرتاپا معتقد به غرب و به تمدّن غربی بودند که حرفهایشان را شنیده‌اید- امّا در نهایت موفّق نشدند؛ [چون‌] هویّت ایرانی کار خودش را کرد. هویّت ایرانی یک چیز عجیبی است در تاریخ؛ همه‌ی کسانی که به ایران تهاجم کردند به یک نحوی، در ایران بعد از مدّتی حل شدند: زبانشان، آدابشان، فرهنگشان؛ تنها چیزی که مستثنی‌ است، اسلام است که اسلام آمد ایران و در ایران غرق نشد، ماند و ایرانی اسلام را از بُن دندان قبول کرد؛ والّا در کشورهای مورد تهاجمِ عربهای مسلمان، هرجا رفته‌اند زبان عوض شده است؛ مصر زبانش عوض شد، فلسطین زبانش عوض شد، شامات زبانش عوض شد، زبانشان عربی شد، [امّا] ایران زبانش عوض نشد، فارسی باقی ماند؛ یعنی یک چیز عجیبی است در ایران؛ این خصوصیّتی است که مال کشور ما است. اینجا هم همین‌جور شد، هویّت ایرانی کار خودش را کرد.1394/08/20
لینک ثابت
زبان فارسی

شعر یکی از مقولاتی است که حوزه‌های علمیّه به آن میپرداختند، به جا هم هست، یعنی هیچ منافاتی با علمیّت و با فضل و مانند اینها ندارد؛ شاعر بودن و شاعر خوب بودن نه با فقاهت منافات دارد، نه با فلسفه و فیلسوف بودن منافات دارد، با هیچ یک از این مقولات مهمّی که ما در حوزه‌ها داریم، منافاتی ندارد. مرحوم حاج شیخ محمّدحسین اصفهانی غزل میگوید، قصیده میگوید، عربی میگوید، فارسی میگوید، مرحوم سیّد محمدسعید حبّوبی که از مراجع عربِ نجف و معاصر با مرحوم آخوند و مانند اینها بوده؛ ایشان یک دیوان قطور دارد و من دیوان ایشان را دارم. شعرهای عجیبی در آن است؛ شعرهای عاشقانه، غزلیّات به شکل عربی، چون عربها غزل را به شکل فارسی معمول ما ندارند امّا انواع گوناگون دیگری از غزلیّات اینها دارند. مرحوم سیّد محمّدسعید حبّوبی هم فقیه بوده، هم مجاهد بوده، جزو کسانی است که با انگلیس‌ها جنگیده ایشان و هم درعین‌حال شاعر بوده. امام بزرگوار خودمان هم آخرین نمونه‌ای است که جلوی چشم ما است که ایشان هم آن غزلیّات عاشقانه را -که البتّه معنای عرفانی دارد، امّا ظاهر غزلیّات این‌جوری است- دارند. بنابراین شعر مقوله‌ی مهمّی است و خوب است که در حوزه دنبال بشود. یک مایه‌ی تنفّسی است برای آن فضای علمی متراکمی که در حوزه وجود دارد؛ چون فضای علمی در حوزه خیلی متراکم است و با دانشگاه‌ها فرق دارد. کاملاً فضا علمی است؛ مثل یک اتاق دربسته است. و گاهی این رایحه‌ی عطر شعر بلند بشود در این فضا؛ به نظر من چیز مطلوبی است. بحمدالله استعدادهای خوبی هم هستند؛ حالا آقایانی که اینجا تشریف دارند و آن خانم که شعر خواندند، خیلی خوب بود. بعضی‌های دیگر هم من از حوزه می‌شناسم که شعرای خوبی هستند و چون تفکّرشان هم تفکّر اسلامیِ منبعث از منابع و مبادی درست دینی است، لذا شعرشان هم میتواند بسیار مفید باشد. این کار، کار بسیار خوبی است منتها قانع نشوید به کم؛ یعنی بروید سراغ سطوح بالاتر.1394/07/13
لینک ثابت
زبان فارسی

یکی از شرایط تلاوت این است که این آیه‌ی قرآن را که تلاوت میکنید، بر روی نکاتی که در حال عادی اگر بخواهید آن را تفهیم کنید، روی آن تکیه میکنید، بر روی این نقاط حتماً تکیه کنید. اگر بخواهم تشبیهی بکنم، به این آقایان مدّاحی که شعر فارسیرا میخوانند، می‌بینید هر کلمه‌ای را، هر مقصودی را که از یک جمله‌ای یا از یک کلمه‌ای یا از یک فِقره‌ای مطلوب است، جوری ادا میکنند که آن مفهوم در ذهن مخاطب بنشیند. در حرف زدن عادی هم همینجور است. به شکل عادی هم که شما صحبت میکنید، آن کلماتی را که مفاهیم آنها از نظر شما یک برجستگی دارد - کلمات حامل آن مفاهیم را - با تکیه‌ی خاص ادا میکنید؛ قرآن را این‌جوری باید بخوانید؛ بر روی کلمات خاص تکیه کنید؛ جملات و فقرات را آن‌چنان‌که مضمون و معنای آن در ذهن مخاطب بنشیند ادا کنید؛ تعبیر خوب، ادای خوب. گاهی لازم است برای اینکه مطلب در ذهن مخاطب مستقر بشود، آن جمله تکرار بشود؛ این تکرار را بکنید. بنده شاید چند سال قبل از این در همین جلسه انتقاد کردم از کسانی که زیادی آیات را تکرار میکنند. میخواهم عرض بکنم یک جاهایی تکرار لازم است، حتمی است. با یک بار خواندن، معنا منعکس نمیشود و باید آن را تکرار کرد؛ دو بار، سه بار، گاهى آیه را باید تکرار کرد، گاهى دو آیه و سه آیه را باید تکرار کرد. مقصودم این نیست که در این زمینه افراط انجام بگیرد. بعضى از خواننده‌هاى قرّاء مصرى را دیدیم در این زمینه افراط میکنند؛ تأثیر منفى دارد. افراط منظورم نیست؛ اینکه ما ده بار یا هشت بار یک چیزى را تکرار کنیم، این مطلوب نیست. حالا شاید در آوازه‌خوانى‌هاى عربى این کار معمول است امّا در قرآن‌خوانى این کار مطلوب نیست. امّا تکرار به قدرى که این مفهوم در ذهن مخاطب بنشیند، لازم است. گاهى اوقات انسان احساس میکند که قارى مثل اینکه همین‌طور یک کتابى را گرفته و دارد میخواند، عبارت را میخواند و دنبال میکند؛ این خوب نیست؛ مطلوب نیست. شما باید مفهوم را منتقل کنید و منعکس کنید به ذهن مخاطب؛ این گاهى با تکرار است، گاهى با تکیه است، گاهى با تکیه‌ى بر روى یک جمله است، گاهى تکیه‌ى یک کلمه است؛ این کار باید انجام بگیرد. یک نکته‌ی دیگری که مورد توجّه باید قرار بگیرد، رعایت موازین لحن است. البتّه این الحان عربی، الحان قرآنی برای مردم ما و خوانندگان ما بیگانه است، اینها الحان مأنوسی نیست. لذا شما می‌بینید شعر فارسی را که میخواند، با آهنگ متناسب خودش میخواند؛ اگر همین آدم بخواهد یک شعر عربی را یا یک جمله‌ی عربی را بخواند، ممکن است نتواند آهنگ مناسب را انتخاب بکند؛ [چون‌] این الحان بیگانه است برای ما؛ الحان آشنا و مأنوسی نیست؛ مثل الحان فارسی و آهنگهای فارسی نیست. لکن الحان قرآنی به خاطر تکرار در بین اهل قرآن و اهل تلاوت یواش یواش مأنوس شده و [مردم‌] آشنا شدند؛ این الحان را درست باید ادا کرد. بنده گاهی میشنوم خواننده‌ای تلاوتهایی را با صدای خوش، با صدای بسیار خوب، صدایی که هم جنس خوبی دارد، هم قوّت خوبی دارد، هم کشش و قدرت تحریر خوبی دارد، یک آیه‌ای را میخواند منتها لحن را رعایت نمیکند؛ رعایت لحن کلام، یعنی آن نظم آهنگ، آن چیزی که تلاوت شما بر اساس آن است، [لازم است‌]؛ قرآن را به طور معمولی نمیخوانید، با آهنگ میخوانید. شاید در همه‌ی ادیان - حالا تا آنجایی که بنده در بعضی ادیان توحیدی و حتّی ادیان غیر توحیدی دیدم - متون مقدّس را با آهنگ میخوانند؛ این را ما از نزدیک مشاهده کردیم. پس تلاوت را با آهنگ میخوانید، این آهنگ بایستی درست ادا بشود. لحن بایستی با موازین خودش ادا بشود، والّا اگر رعایت نشد، مطمئنّاً آن اثر مطلوب را نخواهد بخشید؛ گاهی اثر عکس میبخشد.1394/03/28
لینک ثابت
زبان فارسی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز (یکشنبه) در دیدار آقای محمد اشرف غنی رئیس‌جمهوری افغانستان با اشاره به ارتباطات و اشتراکات فرهنگی و تاریخی فراوان میان دو کشور، نقش عالمان و ادیبان افغانستان در رشد و ترویج معارف اسلامی و زبان فارسی را بسیار برجسته  خواندند و افزودند: افغانستان، علاوه بر منابع انسانی و فرهنگی غنی، منابع طبیعی سرشاری نیز دارد، که مجموعه این ظرفیت‌ها و اشتراکات باید در خدمت ارتقای سطح همکاری‌های دو کشور قرار گیرد.1394/01/30
لینک ثابت
زبان فارسی

یک نکته‌ی دیگر، ارتقاء بهره‌وری است که از تعبیرات رایجی است که میکنند؛ بنده این را خلاصه میکنم به دو کلمه در زبان فارسی. تولیدکننده‌ی ما، بنگاه‌دار ما سعی کند با کم کردنِ ریخت‌وپاش، هزینه‌ی تولید را کم کند، کیفیّت را بالا ببرد؛ این میشود بهبود بهره‌وری. [البتّه‌] بخشی از هزینه‌ی تولید مربوط به چیزهایی است که در اختیار بنگاه‌دار نیست؛ فرض کنید تورّم بالا است، مزد کارگر یا قیمت موادّ اوّلیّه بالا میرود؛ یک مقدار اینها است لکن یک مقدار هم ریخت‌وپاش است؛ اسراف است؛ خرج‌کردن‌های بیجا است؛ باید جلوی اینها را بگیرند.1393/11/29
لینک ثابت
زبان فارسی

این انقلاب، این توانایی را داشت که به تمام زوایای کشور نفوذ کند و حضور پیدا کند، یعنی مثلا فرض کنید نه فقط در شهرها، در روستاها هم مردم بلند میشدند و از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر میرفتند و شعار میدادند؛ شعار به نفع امام و انقلاب، و علیه رژیم مستبد و دیکتاتور؛ این‌جور همه‌ی ملّت به پا خاستند. علاوه‌ی بر این، در سطح جهان هم همین اتّفاق افتاد - البتّه با نوعی تدریج - یعنی در همه‌جای دنیا؛ در آسیا، در اعماق آفریقا، حتّی در آمریکای لاتین ملّتها از اینکه یک ملّتی پیدا شده است که این شجاعت را، این دلیری را دارد که در مقابل آمریکا بِایستد و زورگویی آمریکا را علنا رد بکند، به هیجان می‌آمدند. خیلی‌ها با زحمت رادیوهای ایران را میگرفتند. من دیدم کسانی را که در کشورهای عربی بودند، و از بس رادیوی فارسی ایران را گوش کرده بودند، فارسی یاد گرفته بودند. این جاذبه است؛ جاذبه‌ی انقلاب است که دلها را - توده‌های مردم را، روشنفکران را، جوانان را، دانشگاهیان را - در همه‌جای دنیایی که تحت تأثیر شدید تبلیغات دشمن قرار نداشت، توانست به خودش جذب کند؛ این اتّفاق در همه‌جا افتاد. اینکه ببینند یک ملّتی در مقابل زورگویی می‌ایستد، ملّتهایی را که خودشان در چالش زورگویی‌های آمریکا و قدرتهای غربی بودند، به هیجان می‌آورْد؛ اینها را طرف‌دار میکرد؛ علاقه‌مند میکرد. این در همه جای - باید گفت - دنیای استضعاف؛ در آفریقا، در آسیا، در نقاط دوردست، در آمریکای لاتین، در همه جا تقریبا عمومیت داشت. این را ما کاملا مطّلع شدیم؛ افراد زیادی میرفتند، می‌آمدند و تأثیر انقلاب و تأثیر نام امام را انسان بروشنی مشاهده میکرد.1393/11/19
لینک ثابت
زبان فارسی

یک مسئله‌ى دیگر در مورد شعر، کارکرد اجتماعى شعر است؛ شعر، حافظِ هویّت ملّى است، حافظ هویّت ملّى. هویّت ملّتها  عبارت است از مشخصّه‌هاى فرهنگى آنها و مزیّتهاى فرهنگى آنها؛ این هویّت فرهنگى یک ملّت را تشکیل میدهد. این هوّیت فرهنگى، اصل است؛ اگر چنانچه این از یک ملّتى گرفته بشود، این ملّت هضم خواهد شد، یعنى درواقع به معناى حقیقى کلمه نابود خواهد شد؛ حالا در یک مشخّصه‌ى جغرافیایى قرار میگیرد امّا چیزى نیست؛ هست، امّا بودن او مثل نبودن است؛ هویّت فرهنگى، همه‌ى حیات یک مجموعه و یک ملّت است. شعر میتواند این هویّت فرهنگى را هم تقویّت کند و غنى کند و تغذیه کند؛ که در باب هویّت فرهنگى هم باز به شعراى تاریخ خودمان که نگاه میکنیم - زبان‌آوران بزرگ - مى‌بینیم پیامهاى اینها خیلى باارزش است: پیام توحید است، پیام خداباورى است، پیام درستکارى است؛ واقعاً منظومه‌هایى که در این مورد وجود دارد حقیقتاً شگفت‌آور است. حالا بنده با اشعار ملّتهاى دیگر خیلى آشنایى ندارم؛ با بعضى‌ها که آشنایى داریم، انصافاً شعر فارسى - بوستان سعدى، شاهنامه‌ى فردوسى، خمسه‌ى نظامى، دیوان حافظ، مثنوى مولوى - پر از حکمت است؛ یعنى به معناى واقعى کلمه، حکمت موج میزند در این کتابها و اندیشه‌هاى والا؛ فکرهاى بسیار برجسته و فاخر در این کتابها هست؛ اینها توانسته یک هویّتى براى ملّت ما تعریف کند. و این را هم به شما عرض بکنم: ما هر چه امتیاز داریم، ناشى از همین هویّت فرهنگى است؛ اگر این هویّت فرهنگى نبود، انقلاب ما هم پیروز نمیشد. اگر این هویّت فرهنگى نبود، یک امامى مثل امام ما که نهضت را به‌وجود آورد و به سرانجام رساند، اصلاً خلق نمیشد، درست نمیشد. امام بزرگوار، ساخته و پرداخته‌ى همین فرهنگ است. همین هویّت فرهنگى است که آدمى مثل امام را در جامعه پرورش میدهد؛ این را باید نگه داشت. این را شما میتوانید نگه دارید. شعر باید پاسدار این هویّت باشد و این هویّت هم درواقع همان عقلانیّت معنوى است که ما روى آن - روى مسئله‌ى عقلانیّت معنوى و خرد جمعى جامعه - تکیه میکنیم؛ این هویّت فرهنگى درواقع همان عقلانیّت است؛ این را بایستى شما در شعر خودتان مراقبت بکنید، حفظ کنید: اخلاق والاى اسلامى را، حکمت معنوى و الهى و اسلامى را، توحید را، خداباورى را، انصاف را، صداقت را و همه‌ى آن چیزهایى که در شعر فاخر فارسى وجود دارد. و اگر این انگیزه در شاعر امروز پیدا بشود و اهتمام پیدا کند، آن‌وقت تهاجمى که دارد به این مرکز میشود، برایش آشکار خواهد شد.1393/04/21
لینک ثابت
زبان فارسی

«عزم ملّی و مدیریّت جهادی» در سال ۹۳ به‌عنوان شعار مطرح میشود، امّا این چیزی نیست که مربوط به سال ۹۳ باشد؛ این هویّت ما است، این حیثیّت ما است، این آینده‌ی ما است، این ترسیم‌کننده‌ی سرنوشت ما است. اگر عزم ملّی بود، اگر  مدیریّت جهادی بود، اقتصاد هم پیشرفت میکند، فرهنگ هم پیشرفت میکند؛ و ملّتی که اقتصاد پیشرفته داشته باشد و فرهنگ پیشرفته داشته باشد، در اوج قرار میگیرد و تحقیر نمیشود. ما را قبل از انقلاب ده‌ها سال تحقیر کردند؛ ملّت ایران با این سابقه، با این تمدّن کهن، با این‌همه میراث فرهنگی عمیق، با این‌همه دانشمند در رشته‌های مختلف در طول تاریخ، کارش به جایی رسید که حاکمان این ملّت برای کارهای اساسی کشور باید [کسانی را ] میفرستادند سفارت انگلیس و سفارت آمریکا، از سفیر انگلیس و سفیر آمریکا اجازه میگرفتند؛ تحقیر یک ملّت بیشتر از این؟ آن روزی که در اروپا و غرب از دانش خبری نبود، آن روزی که جهل به معنای واقعی کلمه بر آن کشورها حاکم بود، ایران، فارابی‌ها و ابن‌سیناها و محمّدبن زکریّای رازی‌ها و شیخ طوسی‌ها و این شخصیّت‌های عظیم را به دنیا عرضه کرده است؛ این میراث ما است، این گذشته‌ی ما است، ما نباید تحقیر میشدیم؛ ما نباید اجازه میدادیم که قدرتهای غارتگر جهانی بیایند اقتصاد ما را در دست بگیرند، نفت ما را ببرند، منابع ما را تصرّف بکنند، از لحاظ سیاسی و اجتماعی هم ملّت ما را تحقیر بکنند؛ امّا این اتّفاق افتاد. اگر ملّت ایران بخواهد جایگاه شایسته‌ی خود را پیدا بکند، این جایگاه تعریف‌شده است. من مکرّر گفته‌ام، ملّت ما باید به جایی برسد که دانش‌پژوهان عالَم، برای اینکه به قلّه‌های علم دست پیدا کنند، مجبور باشند زبان فارسی یاد بگیرند؛ این یک جایگاه تعریف‌شده است. ما ممکن است پنجاه سال دیگر به اینجا برسیم؛ باشد. اگر بخواهیم به این جایگاه تعریف‌شده دست پیدا بکنیم، راه آن این است که از دانش، از هوش، از قدرت تحرّک بالا، از قدرت ابتکار و از عزم راسخ در همه‌ی بخشها استفاده کنیم و بهره بگیریم. باید اقتصاد را بالا آورد، و بالا آمدن اقتصاد بدون رشد فرهنگی، نه ممکن است، نه مفید؛ فرهنگ هم بایستی تعالی پیدا کند، ترقّی پیدا کند.1393/02/10
لینک ثابت
زبان فارسی

در هیچ جای دنیا. همان کشورهایی که ادّعای آزادی میکنند، در آن خطوط قرمزی که دارند، بشدّت سخت‌گیرند. شما ببینید در کشورهای اروپایی کسی جرئت نمیکند راجع به هولوکاست حرف بزند که معلوم نیست اصل این قضیّه واقعیّت دارد یا ندارد، یا اگر واقعیّت دارد، به چه شکلی  بوده؛ اظهار نظر درباره‌ی هولوکاست، تردید درباره‌ی هولوکاست، یکی از بزرگ‌ترین گناهان محسوب میشود، جلویش را میگیرند، طرف را میگیرند، زندانی میکنند، تعقیب قضائی میکنند؛ مدّعی آزادی هم هستند. آنچه که برای او خطّ قرمز است، در مقابل او با چنگ‌ودندان می‌ایستد. چطور از ما توقّع دارند که خطوط قرمز اعتقادی و انقلابی کشورمان و جوانانمان را ندیده بگیریم؟ اگر یک کسی است که روح استقلال ملّی را نشانه میرود ـ الان هستند کسانی که صحبت استقلال که میشود، استقلال را مسخره میکنند، میگویند این عقب‌افتاد‌گی است، استقلال چیست ـ و میخواهد وابستگی را تئوریزه کند، استقلال را مسخره کند، دلهای جوانان را برای مستقل زیستن متزلزل کند، نمیشود در مقابل او بی‌تفاوت ماند؛ باید در مقابل او عکس‌العمل نشان داد. یکی به ضروریّات اخلاقی و دینی جامعه اهانت میکند، زبان فارسی را مسخره میکند، خلقیّات ایرانی را تحقیر میکند؛ اینها هست‌؛ اینها وجود دارد الان. کسانی سعی‌شان این است که بزنند توی سر روح عزّت ملّی جوان ایرانی؛ مکرّر خلقیّات منفی  را نسبت میدهند: از اروپایی‌ها یاد بگیرید، از غربیها یاد بگیرید، همدیگر را تحمّل میکنند، ما همدیگر را تحمّل نمیکنیم! واقع قضیّه این است؟ در خیابانهای کشورهای اروپایی و پایتختهای اروپایی ــ حالا، نه بیست سال قبل و پنجاه سال قبل ــ یک نفری که اندکی حجابش را مراعات کرده، مورد تهاجم جوانها قرار میگیرد، جلوی چشم مردم میزنند زن محجّبه را مجروح میکنند یا میکشند، کسی جرئت نمیکند بگوید چرا! کسی را به‌عنوان اینکه این اهل آن کشور نیست، جلوی چشم مردم آتش میزنند! این تحمّل مخالف است؟ این چیزی است که همین تازه اتّفاق افتاد؛ چند ماه قبل از این جوانهای الواط یکی از شهرهای یکی از کشورهای اروپایی، یک ایرانی را کتک میزنند، بعد رویش بنزین میریزند، آتشش میزنند، همسایه‌ها هم وامی‌ایستند برّوبر نگاه میکنند، عکس‌العملی نشان نمیدهند! این تحمّل مخالف است؟ آن ‌کسانی ‌که ملّت ایران را و ملّیّت ایرانی را و خلقیّات ایرانی را تحقیر میکنند؛ آ‌ن‌ کسانی ‌که مبانی اسلامی را در ذهنها متزلزل میکنند، آ‌ن ‌کسانی ‌که شعارهای اصلی انقلاب را  مورد تعرّض جدّی قرار میدهند، آ‌ن ‌کسانی ‌که نهاد خانواده را بی‌ارزش جلوه میدهند و ازدواج را بی‌معنی وانمود میکنند ـ اینها امروز در جامعه‌ی ما هست؛ کسانی این کارها را دارند میکنند ـ آ‌ن ‌کسانی ‌که لذّت‌جویی را یک امر مطلوب و یک ارزش میدانند ــ لذّت؛ «اصالة‌اللّذّه» همان سوغات فرهنگ غربی است؛ هرچه موجب لذّت بشود؛ خب، یکی با اعتیاد لذّت می‌برد، یکی با شهوات جنسی لذّت می‌برد، یکی با کتک زدن این ‌و آن لذّت می‌برد؛ هرچه مایه‌ی لذّت کسی باشد، این را مباح میدانند ـ کسانی‌ که این حرفها را ترویج میکنند، نمیشود در مقابل اینها بی‌تفاوت ماند. کسانی اباحه‌گری را ترویج میکنند.1393/01/01
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی