امروز دنیا، دنیای تعارض فلسفهها و فکرهاست. یکی از دلایلی که انقلاب اسلامی توانسته است در مقابل کارشکنیهای غرب ایستادگی کند - که امروز هم پیش از ظهر اشارهی مختصری کردم - همین است؛ ما فکر به میدان آوردیم؛ ما مثل یک کودتا عمل نکردیم. امروز تفکرات اجتماعی و سیاسی جمهوری اسلامی، تفکرات سیاسی و اجتماعی غرب را به طور جد به چالش کشیده است؛ همین مسئلهی مردمسالاری دینی و مسئلهی پیگیری عدالت.1385/08/17
لینک ثابت
آزاد فکری و عقلانیت شیعه، این دو عنصرِ در کنار هم، مایهی افتخار ماست. تفکرات شیعه، عقلانی است. ما از اول تشیع در تعالیم ائمه (علیهمالسّلام) به سوی عقل، منطق و استدلال سوق داده شدیم و همینطور هم باید عمل بکنیم؛ حتّی در فقه. شما ببینید شاگردان برجستهی امام صادق و امام باقر (علیهما السّلام) در مواردی با حضرت طوری حرف میزدند که حضرت با آنها استدلالی حرف میزدند. «یعرف هذا و اشباهه من کتاب اللَّه عزّوجلّ: ما جعل علیکم فی الدّین من حرج»؛ یعنی به «زراره» یاد میداد که اینطوری باید از کتاب خدا استفاده کنی؛ یعنی امام روش اجتهاد و استنباط از قرآن را به او یاد میدهد. ما از اول این طوری رشد کردیم؛ شیعه عقلانی و با آزادفکری رشد کرده است. این را باید قدر دانست و دنبال کرد.
1385/08/17
لینک ثابت
عزیزان من! امروز تهاجم فرهنگی با استفاده از ابزارها و فناوریهای جدید ارتباطی خیلی جدی است؛ صدها وسیله و راهرو اطلاعات به سمت فکر جوان و نوجوان ما وجود دارد؛ از انواع شیوههای تلویزیونی و رادیویی و رایانهای و امثال اینها دارند استفاده میکنند و همینطور به صورت انبوه، افکار و شبهههای گوناگون را در آنها میریزند. باید در مقابل اینها ایستاد. امروز نمیشود به همان روشهای قدیمی خودمان اکتفا کنیم؛ البته که جوان نمیآید. جوان را باید بشناسید؛ فکر او را باید بشناسید؛ آنچه را که به او هجوم آورده، باید بشناسید. تا میکروب و بیماری را نشناسید که علاج نمیتوان کرد. اینها همه ملایی میخواهد. درس خواندن، مطالعه کردن و کار کردن، که همهی اینها زیر عنوان مهارتهای دینی خلاصه میشود.1385/08/17
لینک ثابت
یک وقتی به مناسبتی خدمت امام رسیدیم؛ صحبت راجع به یک روحانی بود که یک تخلفی کرده بود و امام با ما مشورت میکردند که با او چگونه رفتار شود. من به ایشان مفصل گفتم که این پیروزی شما در انقلاب، محصول هزار سال آبروی روحانیت شیعه است - والّا چرا باید وقتی یک مرجع به میدان آمد، مردم اینطور به دنبالش بیایند و جانشان را فدا کنند، که در نهضت امام بزرگوار ما کردند. هزار سال آبروی شیعه متراکم شد تا به اینجا رسید که یک مرجعی مثل امام بزرگوار ما که جرئت داشت، شجاعت داشت، قابلیت داشت، روح فداکاری و آگاهی به زمان داشت، پا بگذارد وسط میدان، و مردم هم به دنبالش بیایند - حالا بعضی از این هملباسهای ما مثل موریانهای که در یک بنایی بیفتد، دارند این آبروی هزارساله را ذره ذره میخورند و از بین میبرند؛ ایشان هم این معنا را تصدیق کردند. واقع قضیه همین است. باید مراقب باشیم ما جزو آن موریانهها نباشیم. خدای نکرده هر عملِ زشت و وقیح و یک کار نامناسبی که از یکی از ماها سربزند، رخنهای در آن ذخیرهی ارزشمند هزار سالهی روحانیت و علمای شیعه است.1385/08/17
لینک ثابت
روحانیت دارای قداست است. مردم به من و شما که نگاه میکنند، به خاطر لباسمان، شأنمان و شغلمان، حساب خاصی برای ما باز میکنند و یک تقدسی قائلند. بعضی از گناهانی که خودشان میکنند، خیال میکنند ماها نمیکنیم؛ بعضی از کارهای خیری که خودشان انجام نمیدهند، خیال میکنند ما انجام میدهیم؛ خیال میکنند ماها دائم در حال ذکر الهی و توجه به پروردگار - که غالباً از آن غفلت میشود - هستیم؛ یک چنین تصوراتی دربارهی ما دارند. البته این تصورات را نباید تقویت کرد. امام سجاد (سلاماللَّه علیه) در یکی از ادعیهی صحیفهی ثانیهی سجادیه از خدای متعال شش چیز میخواهد، که یکیاش این است: «و لبّاً راجحاً»؛ باطنم از ظاهرم بهتر باشد. ماها در این زمینه گرفتاریم. باید باطنمان از ظاهرمان بهتر باشد. این قداست را چگونه حفظ کنیم؟ حفظ قداست با سلامت مالی، سلامت اخلاقی و حفظ زیّ طلبگی است. نمیگوییم عبای پاره به دوشمان بیندازیم؛ معنای زیّ طلبگی این نیست. معنایش این است که در دنیاطلبی مثل دنیاطلبان عمل نکنیم؛ هر چه هوس کردیم، بخواهیم. من قبلها روایتی دیدم که هر کس هر چه دلش خواست بپوشد، هر چه دلش خواست بخورد و هر مرکوبی که دلش خواست سوار شود، این شخص پیش خدای متعال ملعون است. این شأن پولدارها و پولپرستهاست. ما هم فلان چیز را هوس میکنیم، اما حالا پول نداریم، بهمجردی که پول گیرمان آمد، فوراً میرویم آن را تهیه میکنیم؛ منتظریم که از این صد جزء اشرافیگری، وقتی این یک جزئش فراهم شد، نود و نه جزء دیگر را هم در فرصتهای دیگر همینطور بتدریج فراهم کنیم. این شأن طلبگی نیست. شأن طلبگی این است که انسان یک زیّ متوسطی همراه با قناعت، سلامت مالی و سادگی به طور نسبی برای خودش نگه دارد. سلامت اخلاقی، خیلی مهم است. آن وقت قداست حفظ خواهد شد.1385/08/17
لینک ثابت
ازدواج پیامبر(ص) با همسر پسرخوانده خود نمونه مبارزه با خرافه
در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینی و اسلام ناب، باید با خرافات مبارزه کرد. کسانی دارند روزبهروز خرافات جدیدی را وارد جامعهی ما میکنند. مبارزهی با خرافات را باید جدی بگیرید. این روش علمای ما بوده. ... ما خیال میکنیم اگر با یک مطلبی که مورد عقیدهی مردم است و خرافی و خلاف واقع است، مقاومت کردیم، بر خلاف شئون روحانی عمل کردهایم؛ نه، شأن روحانی این است. همین آیهای که الان این آقای عزیزمان با صدای خوبی خواندند: «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه ولا یخشون احدا الّا اللَّه و کفی باللَّه حسیباً»(1) در مورد چیست؟ این آیه در مبارزهی با یک خرافه است. «و اذ تقول للّذی انعم اللَّه علیه و انعمت علیه امسک علیک زوجک واتّق اللَّه و تخفی فی نفسک مااللَّه مبدیه و تخشی النّاس واللَّه احقّ ان تخشاه فلمّا قضی زید منها وطرا زوّجناکها لکن لا یکون علی المؤمنین حرج فی ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهنّ وطرا»(2)؛ این آیه مربوط به قضیهی «زید» است. آیهی بعدی: «سنّة اللَّه فی الذّین خلوا من قبل و کان امراللَّه قدراً مقدورا.(3) الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه ولایخشون احدا الّا اللَّه»(4) راجع به یک خرافه است. پیغمبر اکرم از طریق جبرئیل مطلع شد که زینب (دختر عمهاش) که یک روزی برای مبارزهی با اشرافیگری، او را به عقد پسرخواندهی آزاد شدهی خودش (یعنی زیدبن حارثه) درآورده بود، همسرش خواهد شد. پیغمبر زیدبن حارثه را که غلامش بود، خرید، آزاد کرد و به عنوان پسرخواندهی خودش انتخاب کرد و بعد هم دختر عمهی خودش زینب را - که جزو اشراف و خانوادهی قریش و بنیهاشم بود - به تزویج او در آورد. با هم زندگی میکردند. جبرئیل خبر داد که این زینب، زن تو خواهد شد. پیغمبر سکوت کرد، «و تخشی النّاس واللَّه احبّ ان تخشاه». بعد خود زید آمد و به پیغمبر شکایت کرد که من نمیتوانم با این خانم زندگی کنم؛ خانم و اشراف زاده و اعیانزاده، و من، غلام و سابقهی بردگی؛ اصرار داشت که او را طلاق بدهد. پیغمبر اکرم سفارش کرد که: «امسک علیک زوجک»؛ او را نگهدار. «و تخفی فی نفسک ما اللَّه مبدیه». بعد بالاخره آنچه که تقدیر و امر الهی بود، انجام گرفت. پیغمبر هم که مطیع امر پروردگار است. زید، زینب را طلاق داد و پیغمبر زنِ پسر خواندهی خودش را خواستگاری کرد و گرفت؛ و این در حالی بود که زنِ پسر خوانده را مثل زنِ فرزند میدانستند؛ خرافه یعنی این. بر حسب سنتهای قدیم جاهلی، مسلمانها هم هنوز در همان فکرها بودند که کسی زنِ پسرخواندهی خودش را نمیتواند بگیرد؛ اما پیغمبر زن پسرخواندهی خودش را گرفت. این است که میگوید: «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه»؛ یعنی ناظر بر این قضیه است. البته کلی است؛ اما در این قضیه وارد شده؛ مبارزهی با خرافات اینقدر مهم است.1385/08/17
1 )
سوره مبارکه الأحزاب آیه 39
الَّذينَ يُبَلِّغونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَيَخشَونَهُ وَلا يَخشَونَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَكَفىٰ بِاللَّهِ حَسيبًا
ترجمه:
(پیامبران) پیشین کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی میکردند و (تنها) از او می ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند؛ و همین بس که خداوند حسابگر (و پاداشدهنده اعمال آنها) است!
2 )
سوره مبارکه الأحزاب آیه 37
وَإِذ تَقولُ لِلَّذي أَنعَمَ اللَّهُ عَلَيهِ وَأَنعَمتَ عَلَيهِ أَمسِك عَلَيكَ زَوجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخفي في نَفسِكَ مَا اللَّهُ مُبديهِ وَتَخشَى النّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخشاهُ ۖ فَلَمّا قَضىٰ زَيدٌ مِنها وَطَرًا زَوَّجناكَها لِكَي لا يَكونَ عَلَى المُؤمِنينَ حَرَجٌ في أَزواجِ أَدعِيائِهِم إِذا قَضَوا مِنهُنَّ وَطَرًا ۚ وَكانَ أَمرُ اللَّهِ مَفعولًا
ترجمه:
(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی [به فرزند خواندهات «زید»] میگفتی: «همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز!» (و پیوسته این امر را تکرار میکردی)؛ و در دل چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میکند؛ و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی! هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندههایشان -هنگامی که طلاق گیرند- نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنی است (و سنّت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود).
3 )
سوره مبارکه الأحزاب آیه 38
ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِن حَرَجٍ فيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ ۖ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوا مِن قَبلُ ۚ وَكانَ أَمرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقدورًا
ترجمه:
هیچ گونه منعی بر پیامبر در آنچه خدا بر او واجب کرده نیست؛ این سنّت الهی در مورد کسانی که پیش از این بودهاند نیز جاری بوده؛ و فرمان خدا روی حساب و برنامه دقیقی است!
4 )
سوره مبارکه الأحزاب آیه 39
الَّذينَ يُبَلِّغونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَيَخشَونَهُ وَلا يَخشَونَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَكَفىٰ بِاللَّهِ حَسيبًا
ترجمه:
(پیامبران) پیشین کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی میکردند و (تنها) از او می ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند؛ و همین بس که خداوند حسابگر (و پاداشدهنده اعمال آنها) است!
لینک ثابت
رشد شیعه همراه با عقلانیت و آزادفکری
آزاد فکری و عقلانیت شیعه، این دو عنصرِ در کنار هم، مایهی افتخار ماست. تفکرات شیعه، عقلانی است. ما از اول تشیع در تعالیم ائمه (علیهمالسّلام) به سوی عقل، منطق و استدلال سوق داده شدیم و همینطور هم باید عمل بکنیم؛ حتّی در فقه. شما ببینید شاگردان برجستهی امام صادق و امام باقر (علیهما السّلام) در مواردی با حضرت طوری حرف میزدند که حضرت با آنها استدلالی حرف میزدند. «یعرف هذا و اشباهه من کتاب اللَّه عزّوجلّ: ما جعل علیکم فی الدّین من حرج»؛(1) یعنی به «زراره» یاد میداد که اینطوری باید از کتاب خدا استفاده کنی؛ یعنی امام روش اجتهاد و استنباط از قرآن را به او یاد میدهد. ما از اول این طوری رشد کردیم؛ شیعه عقلانی و با آزادفکری رشد کرده است. این را باید قدر دانست و دنبال کرد.1385/08/17
1 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی ج 3 ص 33؛
التهذيب، شیخ طوسی،ج 1، ص 363 ؛
وسائلالشيعه، شیخ حر عاملی، ج 1،ص 464 ؛
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَثَرْتُ فَانْقَطَعَ ظُفُرِی فَجَعَلْتُ عَلَى إِصْبَعِی مَرَارَةً فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ قَالَ يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِی الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ امْسَحْ عَلَيْه
ترجمه:
عبدالاعلی بنده آل سام روایت می كند كه به امام صادق(ع) گفتم: زمین خوردم و ناخنم كنده شد و روی آن مرهمی قرار داده ام پس چگونه وضو بسازم فرمود: حكم این مسئله و امثال آن از كتاب خدای بزرگ وبلند مرتبه شناخته و استفاده می شود [كه می فرماید] خداوند كار دشوار و طاقتفرسا در دین بر شما قرار نداده است، پس روی آن مرهم مسح كن.
لینک ثابت
در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینی و اسلام ناب، باید با خرافات مبارزه کرد. کسانی دارند روز به روز خرافات جدیدی را وارد جامعهی ما میکنند. مبارزهی با خرافات را باید جدی بگیرید. این روش علمای ما بوده.1385/08/17
لینک ثابت
حفظ قداست روحانیت با حفظ زیّ طلبگی
یک چیز دیگری که در باب روحانیت شرط و لازم است که ما دقیقاً و جداً به آن توجه کنیم، مسئلهی حفظ قداست روحانی است. روحانیت دارای قداست است. مردم به من و شما که نگاه میکنند، به خاطر لباسمان، شأنمان و شغلمان، حساب خاصی برای ما باز میکنند و یک تقدسی قائلند. بعضی از گناهانی که خودشان میکنند، خیال میکنند ماها نمیکنیم؛ بعضی از کارهای خیری که خودشان انجام نمیدهند، خیال میکنند ما انجام میدهیم؛ خیال میکنند ماها دائم در حال ذکر الهی و توجه به پروردگار - که غالباً از آن غفلت میشود - هستیم؛ یک چنین تصوراتی دربارهی ما دارند. البته این تصورات را نباید تقویت کرد. امام سجاد (سلاماللَّه علیه) در یکی از ادعیهی صحیفهی ثانیهی سجادیه از خدای متعال شش چیز میخواهد، که یکیاش این است: «و لبّاً راجحاً»؛(1) باطنم از ظاهرم بهتر باشد. ماها در این زمینه گرفتاریم. باید باطنمان از ظاهرمان بهتر باشد. این قداست را چگونه حفظ کنیم؟ حفظ قداست با سلامت مالی، سلامت اخلاقی و حفظ زیّ طلبگی است. نمیگوییم عبای پاره به دوشمان بیندازیم؛ معنای زیّ طلبگی این نیست. معنایش این است که در دنیاطلبی مثل دنیاطلبان عمل نکنیم؛ هر چه هوس کردیم، بخواهیم. من قبلها روایتی دیدم که هر کس هر چه دلش خواست بپوشد، هر چه دلش خواست بخورد و هر مرکوبی که دلش خواست سوار شود، این شخص پیش خدای متعال ملعون است. (2)این شأن پولدارها و پولپرستهاست. ما هم فلان چیز را هوس میکنیم، اما حالا پول نداریم، بهمجردی که پول گیرمان آمد، فوراً میرویم آن را تهیه میکنیم؛ منتظریم که از این صد جزء اشرافیگری، وقتی این یک جزئش فراهم شد، نود و نه جزء دیگر را هم در فرصتهای دیگر همینطور بتدریج فراهم کنیم. این شأن طلبگی نیست. شأن طلبگی این است که انسان یک زیّ متوسطی همراه با قناعت، سلامت مالی و سادگی به طور نسبی برای خودش نگه دارد. سلامت اخلاقی، خیلی مهم است. آن وقت قداست حفظ خواهد شد.1385/08/17
1 )
المصباح للكفعمي ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى، ص63 ؛
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 84، ص 325 ؛
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی عَقْلًا كَامِلًا وَ عَزْماً ثَاقِباً وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ قَلْباً ذَكِيّاً وَ عِلْماً [عَمَلًا] كَثِيراً وَ أَدَباً بَارِعاً وَ اجْعَلْ ذَلِكَ كُلَّهُ لِی وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ثُمَّ قُلْ خَمْساً أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْه
ترجمه:
خدایا عقلی كامل و تصمیمی نافذ و خردی برتر و دلی هوشیار و پاك و علمی [عملی] زیاد و ادبی نیكو روزیم كن و تمام اینها را به سبب مهربانیت به سود من قرار ده نه به زيانم ای مهربان ترین مهربانان سپس پنج مرتبه بگو: أستغفر الله الذی لا إله إلا هو الحی القيوم و أتوب إليه.
2 )
تحف العقول، ابن شعبه حرّانی، ص 38 ؛
التمحيص، محمد بن همام اسكافى، ص 34 ؛
الحياة ، محمدرضا حكیمی، ج 4، ص 271 ؛
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 74، ص 142 ؛
وَ قَالَ ص مَنْ أَكَلَ مَا يَشْتَهِی وَ لَبِسَ مَا يَشْتَهِی وَ رَكِبَ مَا يَشْتَهِی لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ حَتَّى يَنْزِعَ أَوْ يَتْرُك.
ترجمه:
و رسول خدا(صلّى اللَّه عليه و آله) فرمودند: هر كس هر گونه خوراكى كه دلش مىخواهد بخورد، و هر گونه جامهاى كه دلش مىخواهد بپوشد، و هر گونه مركبى كه دلش مىخواهد سوار شود (و برده اميال خودش باشد)، خداوند به او نگاه نمىكند مگر آنگاه كه روش خود را تغيير دهد و از آن دست بردارد.
لینک ثابت
امروز تهاجم فرهنگی با استفاده از ابزارها و فناوریهای جدید ارتباطی خیلی جدی است؛ صدها وسیله و راهروِ اطلاعات به سمت فکر جوان و نوجوان ما وجود دارد؛ از انواع شیوههای تلویزیونی و رادیویی و رایانهای و امثال اینها دارند استفاده میکنند و همینطور به صورت انبوه، افکار و شبهههای گوناگون را در آنها میریزند. باید در مقابل اینها ایستاد. امروز نمیشود به همان روشهای قدیمی خودمان اکتفا کنیم؛ البته که جوان نمیآید. جوان را باید بشناسید؛ فکر او را باید بشناسید؛ آنچه را که به او هجوم آورده، باید بشناسید. تا میکروب و بیماری را نشناسید که علاج نمیتوان کرد. اینها همه ملایی میخواهد. درس خواندن، مطالعه کردن و کار کردن، که همهی اینها زیر عنوان مهارتهای دینی خلاصه میشود.1385/08/17
لینک ثابت
مرحوم آقا جمال خوانساری، عالم معروف، مُحشیِّ شرح لمعه - که حاشیههای او را در حواشی شرح لمعههای قدیم دیدهاید. نمیدانم حالا هم چاپ میشود یا نه. پسر مرحوم آقا حسین خوانساری (که پدر و پسر از علما و برجستگان تاریخ روحانیت شیعهاند) - سیصد سال پیش برای اینکه خرافات را برملا کند، کتابی به نام «کلثوم ننه» را نوشت، که الان هست. بنده چاپهای قدیمش را داشتم و اخیراً هم دیدم مجدداً چاپ شده است، که چاپ جدیدش را هم برای من آوردند. ایشان با زبان طنز، معروفترین خرافات زمان خودش را به زبان فتوای فقهای زنان درآورده و میگوید زنان پنج فقیه بزرگ دارند! یکیاش، کلثوم ننه است! یکی، دده بزمآراست! یکی، بیبیشاه زینب است! یکی، فلان است. آن وقت از قول اینها مثلاً در باب محرم و نامحرم، در باب طهارت و نجاست و در باب انواع و اقسام چیزها، مطالبی را نقل میکند. یعنی عالم دینی به این چیزها میپردازد. ما خیال میکنیم اگر با یک مطلبی که مورد عقیدهی مردم است و خرافی و خلاف واقع است، مقاومت کردیم، بر خلاف شئون روحانی عمل کردهایم؛ نه، شأن روحانی این است.1385/08/17
لینک ثابت
من سالها پیش - شاید چهل، پنجاه سال قبل - یک کتاب از مرحوم شیخ محمد باقر بیرجندی - که از علما و بزرگان خراسان و از شاگردان میرزای شیرازی بوده است؛ پدرِ مرحوم آیتی بیرجندی که او هم از علمای بزرگ بود. ما مرحوم آیتی را دیده بودیم - به نام «لؤلؤ و مرجان در شرایط پلهی اول و دوم منبر روضهخوانان» (شاید هم از مرحوم آمیرزا حسین نوری است؛ الان شک کردم) دیدم. آن روز، یعنی صد سال قبل، یک عالم حرِّ فاضلِ درس خواندهای برای پلهی اول و دوم منبر روضهخوانان شرایط قائل میشد. من عرض میکنم این شرایط، امروز شده هزار برابر. شما با همهی قشرها مواجه میشوید و باید خودتان را آماده کنید. جامعهی روحانیت در مجموع با قشر عامی، با قشر تحصیلکرده، با جوانان، با پیر، با زن، با مرد، با فقیر، با غنی، با وابستگان به جناحهای مختلف سیاسی، مواجه میشود و باید برای همهی اینها خودش را آماده کند. ببینید، چقدر سخت است.1385/08/17
لینک ثابت
مصادیق تاریخی پیش قدم بودن روحانيت در تحولات عظيم اجتماعی ایران
خصوصیت- با مردم بودن- [روحانیت]باعث شده است كه در تحولات عظیم اجتماعی كشور ما- كه مهمترین كشور شیعهی دنیاست- روحانیت پیشقدم باشد. شما ببینید كدام تحولبزرگ و اساسی- سیاسی محض- در كشور انجام گرفته است كه در آن روحانیت در صف مقدم نباشد؛از ایستادگی در مقابل دستاندازی اقتصادی خارجیها- مظهرش ماجرای تنباكو و «قرارداد رژی» در زمان میرزای شیرازی بود؛ نمونهی دیگرش در قرارداد «رویتر» بود كه باز آنجا روحانیون مخالفت كردند؛
نمونهی دیگرش در شروع مشروطیت بود كه روحانیون پیشقدم بودند، از نجف تا ادامهی روحانیت در همهی بلاد، و اگر روحانیون نبودند، امكان نداشت استبداد سلطنتی قاجاری از بین برود- تا قضایای بعد از مشروطیت كه مخالفتهای گوناگونی میشد. وقتی هم كه عوامل روسها و بقیهی دستاندازهای سیاسی در شهرها اخلال میكردند، باز روحانیون همه جا پیشقدم، حفظ كننده و مهاركننده بودند. حتّی اگر در یك قضیهی سیاسی مردم هم دو دسته میشدند، در رأس این دسته هم روحانی بود و در رأس آن دسته هم روحانی بود؛ یعنی مردم دل به روحانیت میدادند. در قضیهی مشروطیت هم آن كسانی كه مخالف مشروطه بودند- البته این را بدانید كه از روحانیون كسی مخالف مشروطه نبود، بلكه مخالفت از وقتی شروع شد كه ظهور و حضور انگلیسها و انگشت پنهانی آنها در مشروطه واضح شد؛ و الّا از اول هیچكس حتّی در نجف، كه مداركی وجود دارد، با مشروطه مخالفت نداشت- و در آنجایی كه دو دسته شدند، باز مردم به اعتماد روحانیای كه در رأس كار بود، سر كار آمدند و دنبال این فكر را گرفتند؛ در مشهد یكجور، در زنجان یكجور، در تهران یكجور، و در مناطق دیگر هم یكجور.
در قضیهی ملی شدن صنعت نفت هم باز روحانیون بودند كه جلو افتادند. اگر مرحوم آیتاللَّه كاشانی نبود، مطمئن باشید كه مسئلهی ملی شدن صنعت نفت بههیچوجه در این كشور پا نمیگرفت. حالا یك عده به تعبیری كه بنده كردم، نمكخوردگانِ نمكدانشكن هستند؛ نان نهضت ملی را میخوردند، بعد به مرحوم آیتاللَّه كاشانی بدگویی میكنند! در حالی كه او جلودار این قضیه بود. و اگر او نبود، قطعاً مسئلهی ملی شدن صنعت نفت در این كشور، به جایی نمیرسید.
بعد هم در انقلاب اسلامی كه دیگر واضح است. ببینید، با مردم بودن این است. روحانی كه راه افتاد، دنبالش مردم راه میافتند. فإذا ولیّ أبو دلف ولّت الدّنیا علی أثره این خاصیت روحانی شیعه است.1385/08/17
لینک ثابت
نوشته شدن کتاب کلثوم ننه توسط عالم معروف مرحوم اقاجمال خوانساری برای مبارزه با خرافات
[یك چیز كه در باب روحانیت شرط و لازم است مسئله] مبارزهی با خرافات است. در كنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینی و اسلام ناب، باید با خرافات مبارزه كرد. كسانی دارند روزبهروز خرافات جدیدی را وارد جامعهی ما میكنند. مبارزهی با خرافات را باید جدی بگیرید. این روش علمای ما بوده. مرحوم آقا جمال خوانساری، عالم معروف، مُحشیِّ شرح لمعه - كه حاشیههای او را در حواشی شرح لمعههای قدیم دیدهاید. نمیدانم حالا هم چاپ میشود یا نه. پسر مرحوم آقا حسین خوانساری (كه پدر و پسر از علما و برجستگان تاریخ روحانیت شیعهاند) - سیصد سال پیش برای اینكه خرافات را برملا كند، كتابی به نام «كلثوم ننه» را نوشت، كه الان هست. بنده چاپهای قدیمش را داشتم و اخیراً هم دیدم مجدداً چاپ شده است، كه چاپ جدیدش را هم برای من آوردند. ایشان با زبان طنز، معروفترین خرافات زمان خودش را به زبان فتوای فقهای زنان درآورده و میگوید زنان پنج فقیه بزرگ دارند! یكیاش، كلثوم ننه است! یكی، دده بزمآراست! یكی، بیبیشاه زینب است! یكی، فلان است. آن وقت از قول اینها مثلاً در باب محرم و نامحرم، در باب طهارت و نجاست و در باب انواع و اقسام چیزها، مطالبی را نقل میكند. یعنی عالم دینی به این چیزها میپردازد. ما خیال میكنیم اگر با یك مطلبی كه مورد عقیدهی مردم است و خرافی و خلاف واقع است، مقاومت كردیم، بر خلاف شئون روحانی عمل كردهایم؛ نه، شأن روحانی این است.1385/08/17
لینک ثابت
ازدواج پیامبر(ص) با زینب ؛ حرکتی در جهت مبارزه با خرافات
[یك چیز كه در باب روحانیت شرط و لازم مسئله] مبارزهی با خرافات است. در كنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینی و اسلام ناب، باید با خرافات مبارزه كرد. كسانی دارند روزبهروز خرافات جدیدی را وارد جامعهی ما میكنند. مبارزهی با خرافات را باید جدی بگیرید. این روش علمای ما بوده. مرحوم آقا جمال خوانساری، عالم معروف، مُحشیِّ شرح لمعه - كه حاشیههای او را در حواشی شرح لمعههای قدیم دیدهاید. نمیدانم حالا هم چاپ میشود یا نه. پسر مرحوم آقا حسین خوانساری (كه پدر و پسر از علما و برجستگان تاریخ روحانیت شیعهاند) - سیصد سال پیش برای اینكه خرافات را برملا كند، كتابی به نام «كلثوم ننه» را نوشت، كه الان هست. بنده چاپهای قدیمش را داشتم و اخیراً هم دیدم مجدداً چاپ شده است، كه چاپ جدیدش را هم برای من آوردند. ایشان با زبان طنز، معروفترین خرافات زمان خودش را به زبان فتوای فقهای زنان درآورده و میگوید زنان پنج فقیه بزرگ دارند! یكیاش، كلثوم ننه است! یكی، دده بزمآراست! یكی، بیبیشاه زینب است! یكی، فلان است. آن وقت از قول اینها مثلاً در باب محرم و نامحرم، در باب طهارت و نجاست و در باب انواع و اقسام چیزها، مطالبی را نقل میكند. یعنی عالم دینی به این چیزها میپردازد. ما خیال میكنیم اگر با یك مطلبی كه مورد عقیدهی مردم است و خرافی و خلاف واقع است، مقاومت كردیم، بر خلاف شئون روحانی عمل كردهایم؛ نه، شأن روحانی این است. همین آیهای كه الان این آقای عزیزمان با صدای خوبی خواندند: «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه ولا یخشون احدا الّا اللَّه و كفی باللَّه حسیباً» در مورد چیست؟ این آیه در مبارزهی با یك خرافه است. «و اذ تقول للّذی انعم اللَّه علیه و انعمت علیه امسك علیك زوجك واتّق اللَّه و تخفی فی نفسك مااللَّه مبدیه و تخشی النّاس واللَّه احقّ ان تخشاه فلمّا قضی زید منها وطرا زوّجناكها لكن لا یكون علی المؤمنین حرج فی ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهنّ وطرا»؛ این آیه مربوط به قضیهی «زید» است. آیهی بعدی: «سنّة اللَّه فی الذّین خلوا من قبل و كان امراللَّه قدراً مقدورا. الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه ولایخشون احدا الّا اللَّه» راجع به یك خرافه است. پیغمبر اكرم از طریق جبرئیل مطلع شد كه زینب (دختر عمهاش) كه یك روزی برای مبارزهی با اشرافیگری، او را به عقد پسرخواندهی آزاد شدهی خودش (یعنی زیدبن حارثه) درآورده بود، همسرش خواهد شد. پیغمبر زیدبن حارثه را كه غلامش بود، خرید، آزاد كرد و به عنوان پسرخواندهی خودش انتخاب كرد و بعد هم دختر عمهی خودش زینب را - كه جزو اشراف و خانوادهی قریش و بنیهاشم بود - به تزویج او در آورد. با هم زندگی میكردند. جبرئیل خبر داد كه این زینب، زن تو خواهد شد. پیغمبر سكوت كرد، «و تخشی النّاس واللَّه احبّ ان تخشاه». بعد خود زید آمد و به پیغمبر شكایت كرد كه من نمیتوانم با این خانم زندگی كنم؛ خانم و اشراف زاده و اعیانزاده، و من، غلام و سابقهی بردگی؛ اصرار داشت كه او را طلاق بدهد. پیغمبر اكرم سفارش كرد كه: «امسك علیك زوجك»؛ او را نگهدار. «و تحفی فی نفسك ما اللَّه مبدیه». بعد بالاخره آنچه كه تقدیر و امر الهی بود، انجام گرفت. پیغمبر هم كه مطیع امر پروردگار است. زید، زینب را طلاق داد و پیغمبر زنِ پسر خواندهی خودش را خواستگاری كرد و گرفت؛ و این در حالی بود كه زنِ پسر خوانده را مثل زنِ فرزند میدانستند؛ خرافه یعنی این. بر حسب سنتهای قدیم جاهلی، مسلمانها هم هنوز در همان فكرها بودند كه كسی زنِ پسرخواندهی خودش را نمیتواند بگیرد؛ اما پیغمبر زن پسرخواندهی خودش را گرفت. این است كه میگوید: «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه»؛ یعنی ناظر بر این قضیه است. البته كلی است؛ اما در این قضیه وارد شده؛ مبارزهی با خرافات اینقدر مهم است. در مبارزهی با خرافات شجاع باشید. البته خرافه چیست؟ خود این مهم است. بعضیها هستند كه حقایق دینی را هم به عنوان خرافه انكار میكنند. ما كاری با آنها نداریم. آنچه كه با كتاب و سنت متقن و معتبر ثابت شده، از دین است؛ چه حالا عقول بپسندند یا نپسندند. از این حمایت و دفاع كنید. آنچه كه با دلیل معتبر ثابت نشده است و با مبانی و اصول دینی معارضه ندارد، دربارهی آن ساكت بمانید. آنچه كه با یكی از اصول دینی معارضه دارد و مدرك معتبری ندارد، ردش كنید. این میشود خرافه، و معیار خرافه این است.امروز شما ببینید مدعیان ارتباط با امام زمان و ارتباط با غیب، با شكلهای مختلف در جامعه دارند كار میكنند. البته این همه نشانهی این است كه گرایش به دین، یك عنصر اصلی در زندگی مردم است. مردم به مسائل دینی علاقه دارند كه آدم خرافه ساز میرود خرافه درست میكند؛ چون آن كالای اصلی در اختیارش نیست، كالای تقلبی را به میدان میآورد تا اینكه مردم را جذب كند. این نشانهی گرایش مردم به دین است. اما خوب، این خطرناك است. در مقابلهی با خرافات و آن چیزهایی كه از دین نیست، شجاع باشید و بگویید. ملاحظهی اینكه حالا ممكن است كسی بدش بیاید یا ممكن است چه بكند، نكنید؛ كه غالباً در مواردی انسان متأسفانه میبیند كه این مراعاتها هست.1385/08/17
لینک ثابت
عدالت, حرف نو جمهوری اسلامی, نوآوری نظام جمهوری اسلامی, عدالتخواهی, عدالتورزی
مسئلهی عدالت و تعمیم آن به همهی میدانهای قضاوتهای سیاسی و اجتماعی، جزو افكار و نوآوریهای جمهوری اسلامی در عرصهی سیاسیِ دنیای امروز است كه غرب را به چالش میكشد.1385/08/17
لینک ثابت