newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
هند

اختلافات بین مسلمین و به طور عام بین همه‌ى ملتها و جوامع یکى از وسائلى بوده که استعمار در طول زمان از آن استفاده کرده است و به وسیله‌ى آن کشورها را از استقلال و یکپارچگى خارج کرده، دولتها را ضعیف کرده و قوت و قدرت جوامع را از بین برده است. در جوامعى که با استعمار مبارزه مى‌کردند یا آن کشورهایى که استعمار در آن منافع ویژه‌اى داشت. این مسأله‌ى تفرقه و اختلاف شدیدتر بود مثلاً؛ اختلاف بین مسلمانان و هندوها در شبه قاره‌ى هند.1367/07/17
لینک ثابت
اروپا

اروپا در آن دوره‌‌ها حقیقتاً یک نقطه‌‌ى وحشى‌‌نشین بود؛ یعنى مردم اروپا جزو وحشى‌‌ترین و بى‌‌معرفت‌‌ترین انسانهاى زمان خودشان بودند که اصلاً نورى و علمى و معنویّتى در آنجاها نبود؛ امّا خود امپراتورى روم با آن عظمت، در یک ضلالت و گمراهى شدیدى زندگى میکرد؛ اختلاف طبقاتى بود، فساد اخلاقى بشدّت بود، ظلم و جُور بود، قدرت بى‌‌مهار دستگاه‌‌هاى حاکم بود. اگرچه در روم آن دوران یک نوع دموکراسى وجود داشت، امّا این دموکراسى به هیچ وجه به معناى حاکمیّت مردم و قدرت مردم در انتخاب سرنوشت‌شان نبود. از رمان‌ها و تاریخها و آثارى که مال آن دوران بوده، بخوبى میشود فهمید که در چه وضع نابسامانى آن مردم زندگى میکردند؛ طبقات فقیر و مستضعف جامعه اکثریّت بودند و همانها در فقر معنوى و اخلاقى هم علاوه‌‌ى بر فقر مادّى زندگى میکردند. شاید آن ماجراى اسپارتاکوس را شنیده باشید که قیام غلامان بر روم است. داستان اسپارتاکوس اگرچه یک مقدار جنبه‌‌ى اساطیرى به خودش گرفته، امّا وقتى انسان وضع آن داستان را میخواند، خوب میفهمد که در آن‌ وقت چه وضعیّت رقّت‌‌بارى از لحاظ معنوى، اخلاقى، علمى، فکرى، اجتماعى بر زندگى آن مردم حاکم بوده. و این آیات سوره‌‌ى مبارکه‌‌ى یاسین که [میفرماید] «وَ اضرِب لَهُم مَثَلًا اَصحٰبَ القَریَةِ اِذ جاٰءَهَا المُرسَلونَ، اِذ اَرسَلنا اِلَیهِمُ اثنَینِ فَکَذَّبوهُما فَعَزَّزنا بِثالِثٍ فَقالوا اِنّا اِلَیکُم مُرسَلونَ، قالوا ما اَنتُم اِلّا بَشَرٌ مِثلُنا وَما اَنزَلَ الرَّحمٰنُ مِن شَیءٍ‌ اِن اَنتُم اِلّا تَکذِبون» [در مورد] ماجراى انطاکیه است که یکى از شهرهایى است که در قلمرو امپراتورى روم بوده و نشان‌‌دهنده‌‌ى طرز فکر مردم در مواجهه‌‌ى با پیغمبران است. دو پیغمبر را خداى متعال میفرستد در مواجهه‌‌ى با مردم، با تکذیب و مسخره و اهانت و بى‌‌اعتنائى مردم مواجه میشوند، بعد نفر سوّمى را هم میفرستد، با مردم بحث میکنند و مردم با کمال قساوت و بى‌‌اعتنائى و بى‌‌معرفتى این پیغمبران را به باد استهزا میگیرند و آخرش هم به اینها میگویند «قالوا اِنّا تَطَیَّرنا بِکُم»؛ما اصلاً فال بد میزنیم به وجود شماها؛ شما پیغمبران براى جامعه‌‌ى ما مایه‌‌ى بدبختى و شئامت هستید! یعنى در جامعه‌‌ى انطاکیه‌‌ى آن روز که در قلمرو امپراتورى روم است، این پیغمبران سه‌‌گانه با هیچ قبول و پذیرشى مواجه نمیشوند. و دنباله‌‌ى آیات ــ ‌که یکى از آن بخشهاى زیباى تصویرى قرآن، همین آیات سوره‌‌ى یاسین است ــ نوع مباحثه‌‌ى انبیا با مردم را مشخّص میکند که تا چه مرحله‌‌اى با استدلال حرف میزنند و در چه مرحله‌‌اى ‌به تندى و خشونت گرایش پیدا میکنند و مردم با اینها چه رفتارى میکنند؛ و این نشانه‌‌ى جهالت آن مردم است. این [وضع] امپراتورى روم است.1367/07/17
لینک ثابت
اروپا

اهمّیّت دادن به دانش موجب شد که مسلمانها دانش را یک فریضه بدانند و دنبال دانش به ‌‌عنوان یک فریضه‌‌ى دینى بروند و این، تضمین‌‌کننده‌‌ى رشد علمى در دنیا شد... قرنها بعد از ظهور اسلام، تنها پرچم‌دار دانش در دنیا مسلمانها بودند؛ یعنى تا پانصد سال پیش، ششصد سال پیش، در همین اروپایى که امروز مادر دانش در دنیا به حساب مى‌‌آید و مشعل دانش در دست اروپایى‌‌ها است، علم محدود بود به نسخه‌‌هاى خطّى ترجمه‌شده‌ی یا از عربى ــ و نوشته‌‌هاى مسلمانان به این اکثریّت بود ــ و یا از بعضى نوشته‌‌هاى قدیمى یونانیان، مثل ارسطو و غیره. البتّه آن قدیمى‌‌ها خیلى قدیمى بود و بیشتر فلسفه بود تا علم؛ علم مال مسلمانها بود؛ کتاب خوارزمى و کتاب ابن‌سینا و کتاب رازى و کتب دانشمندان بزرگ مسلمان بود که در اروپا مثل یک جواهر نفیسى در دست برخى از کسانى که قدرت فکر و درک علمى داشتند، دست‌‌به‌‌دست میگشت و از آنها استفاده میکردند. و کسانى که میخواستند بیشتر بیاموزند، به دانشگاه‌‌هاى اسلامى مراجعه میکردند.1367/07/17
لینک ثابت
اهانت و بد رفتاری مردم انطاکیه با فرستادگان الهی ‌

این آیات سوره‌‌ى مبارکه‌‌ى یاسین که [میفرماید] «وَ اضرِب لَهُم مَثَلًا اَصحّْبَ القَریَةِ اِذ جـاّْءَهَا المُرسَلونَ × اِذ اَرسَ‌ـلن‌ـاِّ اِلَ‌یهِمُ ‌اثنَینِ فَکَذَّبوهُم‌ـا فَ‌ـعَ‌ـزَّزن‌ـا بِث‌ـالِثٍ فَقالوِّا اِنّاِّ اِلَیکُم مُرسَلونَ × قالوا ماِّ اَنتُم اِلّا بَشَرٌ مِثلُنا وَماِّ اَنزَلَ الرَّحمّْنُ مِن شَیءٍ‌ اِن اَنتُم اِلّا ‌تَکذِبون» (1) [در مورد] ماجراى انطاکیه است که یکى از شهرهایى است که در قلمرو امپراتورى روم بوده و نشان‌‌دهنده‌‌ى ‌طرز فکر مردم در مواجهه‌‌ى با پیغمبران است. دو پیغمبر را خداى متعال میفرستد در مواجهه‌‌ى با مردم، با تکذیب و مسخره ‌و اهانت و بى‌‌اعتنائى مردم مواجه میشوند، بعد نفر سوّمى را هم میفرستد، با مردم بحث میکنند و مردم با کمال قساوت و ‌بى‌‌اعتنائى و بى‌‌معرفتى این پیغمبران را به باد استهزا میگیرند و آخرش هم به اینها میگویند «قالوِّا اِنّا تَطَیَّرنا بِکُم»؛ (2) ما ‌اصلاً فال بد میزنیم به وجود شماها؛ شما پیغمبران براى جامعه‌‌ى ما مایه‌‌ى بدبختى و شئامت هستید! یعنى در جامعه‌‌ى ‌انطاکیه‌‌ى آن روز که در قلمرو امپراتورى روم است، این پیغمبران سه‌‌گانه با هیچ قبول و پذیرشى مواجه نمیشوند. و دنباله‌‌ى ‌آیات ــ ‌که یکى از آن بخشهاى زیباى تصویرى قرآن، همین آیات سوره‌‌ى یاسین است ــ نوع مباحثه‌‌ى انبیا با مردم را ‌مشخّص میکند که تا چه مرحله‌‌اى با استدلال حرف میزنند و در چه مرحله‌‌اى به تندى و خشونت گرایش پیدا میکنند و ‌مردم با اینها چه رفتارى میکنند؛ و این نشانه‌‌ى جهالت آن مردم است. این [وضع] امپراتورى روم است.‌
‌1) سوره‌ى یس، آیات 13 تا 15؛ «[داستان‌] مردم آن شهرى را که رسولان بدانجا آمدند براى آنان مَثَل زن: آنگاه که دو ‌تن سوى آنان فرستادیم، و[لى‌] آن دو را دروغ‌زن پنداشتند، تا با [فرستاده‌ی‌] سوّمین [آنان را] تأیید کردیم، پس ‌‌[رسولان‌] گفتند: "ما به سوى شما به پیامبرى فرستاده شده‌ایم"‌. [ناباوران آن دیار] گفتند: "شما جز بشرى مانند ما نیستید، ‌و [خداى‌] رحمان چیزى نفرستاده، و شما جز دروغ نمىپردازید".»‌1367/07/17


1 ) سوره مبارکه يس آیه 13
وَاضرِب لَهُم مَثَلًا أَصحابَ القَريَةِ إِذ جاءَهَا المُرسَلونَ
ترجمه:
و برای آنها، اصحاب قریه (انطاکیه) را مثال بزن هنگامی که فرستادگان خدا به سوی آنان آمدند؛
1 ) سوره مبارکه يس آیه 14
إِذ أَرسَلنا إِلَيهِمُ اثنَينِ فَكَذَّبوهُما فَعَزَّزنا بِثالِثٍ فَقالوا إِنّا إِلَيكُم مُرسَلونَ
ترجمه:
هنگامی که دو نفر از رسولان را بسوی آنها فرستادیم، امّا آنان رسولان (ما) را تکذیب کردند؛ پس برای تقویت آن دو، شخص سوّمی فرستادیم، آنها همگی گفتند: «ما فرستادگان (خدا) به سوی شما هستیم!»
1 ) سوره مبارکه يس آیه 15
قالوا ما أَنتُم إِلّا بَشَرٌ مِثلُنا وَما أَنزَلَ الرَّحمٰنُ مِن شَيءٍ إِن أَنتُم إِلّا تَكذِبونَ
ترجمه:
امّا آنان (در جواب) گفتند: «شما جز بشری همانند ما نیستید، و خداوند رحمان چیزی نازل نکرده، شما فقط دروغ می‌گویید!»
2 ) سوره مبارکه يس آیه 18
قالوا إِنّا تَطَيَّرنا بِكُم ۖ لَئِن لَم تَنتَهوا لَنَرجُمَنَّكُم وَلَيَمَسَّنَّكُم مِنّا عَذابٌ أَليمٌ
ترجمه:
آنان گفتند: «ما شما را به فال بد گرفته‌ایم (و وجود شما را شوم می‌دانیم)، و اگر (از این سخنان) دست برندارید شما را سنگسار خواهیم کرد و شکنجه دردناکی از ما به شما خواهد رسید!
لینک ثابت
ساطع شدن نور اسلام توسط پیامبر در وضعیت بد جزیره العرب ‌

یکى از عبارات امیرالمؤمنین(علیه السّلام) الان در ذهنم هست... که میفرماید: فى فِتَنٍ اِنجَذَمَ فیها حَبلُ الدّینِ وَ تَزَعزَعَت ‌سَوارِىَ الیَقینِ... فى فِتَنٍ داسَتهُم بِاَخفافِها وَ وَطِئَتهُم بِاَظلافِها وَ قامَت عَلى سَنابِکِها. امیرالمؤمنین، در این خطبه و در ‌خطبه‌‌هاى دیگر، آن‌چنان وضع زندگى مردم را ترسیم میکند که انسان در دل متحیّر میشود که چطور در یک چنین ‌شرایطى انسانها میتوانستند زنده بمانند! فتنه‌‌ها سرتاسر زندگى مردم را فراگرفته، ذهنها کدر شده، راه‌‌هاى یقین و جویبارهاى ‌یقین به روى مردم بسته شده، زندگى مردم از لحاظ مادّى زندگى دردآورى است، خواب مردم در حکم بیدارى است ــ ‌یعنى حتّى آسایش و راحتى جسمى هم ندارند ــ اشک مردم خونین است: کُحلُهُم دُموعٌ وَ نَومُهُم سُهود؛ (1) مثل اسب ‌وحشى‌ای که کسى را در زیر سم خودش لگدمال کند، این فتنه همین‌جور مردم را به هم میپیچد و لگدمال میکند. یک ‌چنین وضعیّتى را امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در خطبه‌‌هاى متعدّدى تصویر میکنند که بد نیست مراجعه کنید به نهج‌‌البلاغه... ‌و ببینید که وضعیّت در دوران بعثت پیغمبر چه‌‌ جورى بوده. در یک چنین شرایطى، نور اسلام در یکى از تاریک‌‌ترین نقاط ‌عالم ــ یعنى در جزیرة‌‌العرب ــ در کنار خانه‌‌ى خدا و در مکّه ساطع میشود.‌1367/07/17

1 ) خطبه 2 :از خطبه‏هاى آن حضرت است پس از باز گشت از صفّين
أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ إِنَّهُ لَا يَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا يَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا يَفْتَقِرُ مَنْ كَفَاهُ فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا فَإِنَّهَا عَزِيمَةُ الْإِيمَانِ وَ فَاتِحَةُ الْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيْطَانِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّيَاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَيِّنَاتِ وَ تَحْذِيراً بِالْآيَاتِ وَ تَخْوِيفاً بِالْمَثُلَاتِ وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ‏ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ و منها يعني آل النبي عليه الصلاة و السلام‏ هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ وَ مِنْهَا يَعْنِي قَوْماً آخَرِينَ‏ زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ( صلى‏الله‏عليه‏وآله )مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِي‏ءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ
ترجمه:
خداى را سپاس كه تتميم نعمتش را طالبم، و فروتنى در برابر عزّتش را جويايم، و پناه او را از نافرمانيش‏ خواهانم، از او درخواست يارى دارم كه به كفايتش نيازمندم، آن را كه او هدايت كند گمراه نشود، و هر كه را او دشمن بدارد نجات نيابد، و هر كه را او كفايت كند محتاج نگردد، زيرا او سنگين‏ترين وزنه‏ها، و بهترين اندوخته‏هاست. و شهادت مى‏دهم كه جز خداى يگانه خداى نيست و او را شريكى نمى‏باشد، شهادتى كه خلوصش از امتحان گذشته، و بر حقيقتش پايبندم. به آن شهادت تمسك داريم تا زمانى كه خدا زنده‏مان مى‏دارد، و آن را براى دشواريهاى قيامت ذخيره مى‏كنيم، كه اين گواهى استوارى ايمان، سر لوحه احسان، مايه خشنودى حق، و عامل طرد شيطان است. و شهادت مى‏دهم كه محمّد بنده و رسول اوست، و او را به دين مشهور، و نشانه معروف، و كتاب مسطور، و نور درخشان، و چراغ فروزان، و دستور روشن و آشكار به سوى مردم فرستاد، تا شبهه‏هاى آنان را بر طرف سازد، و با دلايل روشن بر آنان اتمام حجت كند، و به آيات قرآن مردم را از هلاكت بر حذر داشته، و از عواقب شوم معصيت بترساند، رسالت او به وقتى بود كه مردم دچار فتنه‏اى بودند كه ريسمان دين از اثر آن گسسته، و پايه‏هاى يقين‏ متزلزل، و اصل دين گرفتار اختلاف، و همه امور درهم ريخته بود، راه رهايى بر مردم تنگ، و مصدر هدايت پوشيده، چراغ راهنما خاموش، و گمراهى نسبت به همه فراگير بود. خداوند نافرمانى مى‏شد، و شيطان يارى داده مى‏شد، ايمان ورشكسته، پايه‏هايش فرو ريخته، نشانه‏هايش متغير و ناشناخته، راههايش ويران و پوشيده، و آثار جاده‏هايش از بين رفته بود. شيطان را فرمان برده، راههاى او را پيموده، و به آبشخورهاى او وارد شده بودند. آثار شيطان به وسيله متابعانش به كار افتاده، و پرچمش بر افراشته شده بود، در فتنه‏هايى كه همچون حيوان چموش آنان را لگد مال مى‏كرد، و زير سم خود مى‏كوبيد، و باز هم (به انتظار فتنه‏اى بيش) بر سر سم خود ايستاده بود. در آن فتنه سر گردان و حيران و نادان و دچار حيله شيطان بودند. آن بزرگوار در بهترين خانه و كنار بدترين همسايگان جاى داشت. خوابشان بيدارى بود، و سرمه چشمشان اشك، سوزان، در سرزمينى مى‏زيستند كه آگاهشان دهانش دوخته، و نادانشان به تخت عزت نشسته بود. قسمتى از آن در باره آل پيامبر عليهم السّلام است اهل بيت رسول جايگاه راز حق، و پناهگاه امر يزدان، و ظرف علم رحمان، و مرجع دستور خدا، و مخازن كتابهاى پروردگار، و كوههاى پشتوانه دين الهى‏اند. به وسيله آنان كژيهاى دين را راست، و لرزش بدنه آيين را آرام نمود قسمتى از آن در باره قومى ديگر مخالفان حق بذر نافرمانى و انحراف پاشيدند، و آب فريب پاى آن ريختند، و بدبختى و سقوط درو كردند. با آل محمّد- درود خدا بر او و آل او باد- احدى از اين امت را نمى‏توان مقايسه كرد، و هيچ گاه آنان را كه نعمت آل محمّد به طور دائم بر آنان جارى است نمى‏شود همپايه آنان دانست. آنان پايه دين و ستون يقين‏اند. افراط گرايان به آنان باز گردند، و عقب مانده‏ها به ايشان رسند (تا هدايت شوند)، ويژگيهاى حقّ ولايت مخصوص آنان، و وصيت و ارث پيامبر خاص ايشان است. اكنون حق‏ به حق دار رسيده، و خلافت به جايگاه خودش باز گشته است.
لینک ثابت
مبعوث نشدن پیامبر در سرزمین‌های متمدّن؛ یکى از شگردهاى الهى

یکى از شگردهاى الهى[این] است که پیغمبر را در قلب شهرهاى بزرگ و متمکّن و متمدّن مبعوث نکرد، در زیر سایه‌‌ى ‌قدرتهاى جبّار و ستمگر و مسلّط مبعوث نکرد. شاید اگر این رسالت مثلاً در تیسفون یا در هر گوشه‌‌ى کشور ساسانى به ‌وجود مى‌‌آمد یا در امپراتورى روم، اصلاً نمیگذاشتند که این نهال در زمین ریشه بدواند، او را قلع‌و‌قمع میکردند. خداى ‌متعال این شجره‌‌ى طیّبه را در جایى غَرس کرد که این فرصت را پیدا کند که ریشه بدواند و آن ‌‌وقتى قدرتهاى بزرگ ‌بفهمند چه شده و چه اتّفاقى افتاده که دیگر قادر به قلع‌و‌قمع این شجره‌‌ى طیّبه نباشند؛ این حقیقتاً یکى از آن مکرهاى ‌الهى است که «وَ مَکَروا وَ مَکَرَ الله»(1) و «اِنَّ‌هُم یَکیدونَ کَیدًا × وَاَکـیدُ کَیدًا»؛ این یک شگرد الهى است. وضع حجاز در ‌آن روزگار طورى بود که یک حکومت مستقل و متمرکز مثل حکومتهاى معمولى دنیا نداشت؛ یک حکومت قبایلى بود، ‌حاکمیّت دست قبایل بود، قدرت تقسیم شده بود؛ آن‌چنان نبود که یک دستگاه مرتّب و منظّمى وجود داشته باشد و بتوانند ‌هر کارى را فوراً انجام بدهند.‌1367/07/17

1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 54
وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ
ترجمه:
و (یهود و دشمنان مسیح، برای نابودی او و آیینش،) نقشه کشیدند؛ و خداوند (بر حفظ او و آیینش،) چاره‌جویی کرد؛ و خداوند، بهترین چاره‌جویان است.
2 ) سوره مبارکه الطارق آیه 15
إِنَّهُم يَكيدونَ كَيدًا
ترجمه:
آنها پیوسته حیله می‌کنند،
2 ) سوره مبارکه الطارق آیه 16
وَأَكيدُ كَيدًا
ترجمه:
و من هم در برابر آنها چاره می‌کنم!
لینک ثابت
پیامبر، تکیه گاه مسلمانان در جنگها ‌

تمام خصوصیّات لازم روانی و نظامی و تاکتیکی و استراتژیکیِ یک فرماندهِ کاردان و ماهر را پیغمبر داشت. شجاعت پیغمبر ‌در حدّ اعلی [بود]. امیرالمؤمنین میفرمود که «کُنّا اِذَا احمَرَّ البَأسُ اتَّقَینا بِرَسولِ اللّه»؛ (1) یعنی وقتی که جنگ خیلی سخت ‌میشد و تنور جنگ خیلی داغ میشد، ما به پیغمبر پناه میبردیم. و خود پیغمبر به دست خودش در میدان جنگ، کسانی از ‌سرداران عرب را به خاک هلاک انداخت! یک چنین شخصیّتِ عظیمِ همه‌جانبه‌ی نظامی‌ای بود. این هم کار نظامی پیغمبر ‌بود که البتّه... در تمام این جنگها پیغمبر بهترین تاکتیک را انتخاب کرد و بهترین فرماندهی را کرد و بهترین نوع حرکت ‌دادن نیرو را انجام داد. ‌1367/07/17

1 ) غرایب 9 :
و في حديثه ( عليه السلام ) : كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ . و معنى ذلك أنه إذا عظم الخوف من العدو و اشتد عضاض الحرب فزع المسلمون إلى قتال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) بنفسه فينزل الله عليهم النصر به و يأمنون مما كانوا يخافونه بمكانه. و قوله إذا احمر البأس كناية عن اشتداد الأمر و قد قيل في ذلك أقوال أحسنها أنه شبه حمي الحرب بالنار التي تجمع الحرارة و الحمرة بفعلها و لونها و مما يقوي ذلك قول رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) و قد رأى مجتلد الناس يوم حنين و هي حرب هوازن الآن حمي الوطيس فالوطيس مستوقد النار فشبه رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ما استحر من جلاد القوم باحتدام النار و شدة التهابها . انقضى هذا الفصل و رجعنا إلى سنن الغرض الأول في هذا الباب
ترجمه:
در گفتار آن حضرت است: وقتى تنور معركه سرخ مى‏شد خود را به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله حفظ مى‏كرديم، پس هيچ كدام از ما به دشمن نزديك‏تر از پيامبر نبود. معناى آن اين است كه وقتى ترس از دشمن زياد مى‏شد، و جنگ به نهايت سختى مى‏رسيد، مسلمانان به جانبى كه شخص رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در جنگ بود پناهنده مى‏شدند، و خداوند به بركت آن حضرت پيروزى را بر آنان نازل مى‏كرد، و به خاطر او از آنچه بيم داشتند ايمنى مى‏يافتند. و قول آن حضرت «اذَا احْمَرَّ البَأْسُ» كنايه از سختى جنگ است. در اين زمينه سخنانى گفته شده كه بهترينش اين است: امام گرمى تنور جنگ را به گرمى آتش تشبيه كرده كه حرارت و سرخى را به عمل و رنگش فراهم مى‏آورد. و آنچه كه اين قول را تقويت مى‏كند فرمايش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله است كه چون نبرد شديد مردم را در روز حنين كه جنگ هوازن بود مشاهده كرد فرمود: «الانَ حَمِىَ الْوَطيسُ» (اكنون تنور جنگ گرم شد). و طيس جايگاه افروختن آتش است، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله‏ گرم شدن جنگ آنان را به افروختگى و شعله‏ور شدن آتش تشبيه فرموده است
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی