قدرت تحلیل سیاسی / قدرت تحلیل/ تحلیل سیاسی/ آگاهی سیاسی
هوشیاری مردم قم در قضیه اهانت به امام در روزنامه اطلاعات
مسئلهی نوزدهم دی، صرفاً یك حادثهی تاریخیِ گذرا نیست. اهمیت این حادثه از آنجاست كه بخشی از ملت ایران- كه مردم عزیز قم بودند- حادثهای را پیش از وقوع آن حس كردند. حس بیداری و هوشیاری این مردم به كمك آنها آمد، تا یك جریان عظیمی را در كشور شروع كنند. قضیهی اهانت به امام بزرگوار در یك روزنامه و به قلم یك مزدور دربار طاغوت، از نظر خیلی از مردم سطحینگر و ظاهربین، آن روز چندان اهمیتی نداشت؛ عمق این قضیه و بخش پنهانی این توطئه را احساس نمیكردند؛ درك نمیكردند. وقتی یك توطئهای را انسان احساس نكند، طبعاً عكسالعملی هم در مقابل آن نشان نمیدهد. مردم قم، جوانان قم، احساس كردند؛ درك كردند؛ اهمیت حادثه را فهمیدند. این مهمترین بخش از این حادثهای است كه در تاریخ انقلاب ما اتفاق افتاد. اگر شما قمیها آن دركی را كه آن روز پیدا كردید، پیدا نمیكردید، به خیابانها نمیآمدید، دفاع نمیكردید، شهید نمیدادید و آن رسوائیِ بینظیر را برای دستگاه طاغوت به وجود نمیآوردید، معلوم نبود جریان مبارزات به این شكلی كه اتفاق افتاد، اتفاق بیفتد و ادامه پیدا كند. نقطهی شروع خیلی مهم است. و نقطهی شروع یك چیز تصادفی نیست، ناشی از فهم كردن و درك كردن یك حادثهای است كه بسیاری از ابعاد آن پوشیده است؛ از چشمها پنهان است. این هنر را حادثهی نوزده دی قم داشت و نشان داد كه این درك صحیح را از قضیهای كه پیش آمده بود، دارد؛ توطئه را میفهمد؛ میداند كه پشت سر این مقالهای كه علیه امام (رضوان اللَّه تعالی علیه) در روزنامه درج شده است، چه چیزهائی باید اتفاق بیفتد و اتفاق میافتد. چون توطئه را فهمید، وادار به عكسالعمل شد.
امروز هم درس همین است. شمّ انسانی و عمیق یك ملت باید حوادث را قبل از وقوع آن احساس كند و بفهمد كه چه اتفاقی دارد میافتد، و عكسالعمل نشان بدهد. در طول تاریخ اسلام وقتی نگاه میكنیم، نداشتن این درك و شمّ سیاسیِ درست، ملتها را همیشه در خواب نگه داشته است و به دشمنان ملتها امكان داده است كه هر كاری كه میخواهند، بر سر ملتها بیاورند و از عكسالعمل آنها در امان و مصون بمانند.1387/10/19
لینک ثابت
عدم تحلیل مسلمین؛ عامل وقوع حادثه کربلا
شما به حادثهی كربلا نگاه كنید. بسیاری از مسلمانانِ دوران اواخر شصت سالهی بعد از حادثهی هجرت - یعنی پنجاه سالهی بعد از رحلت نبی مكرم - از حوادثی كه میگذشت، تحلیل درستی نداشتند. چون تحلیل نداشتند، عكسالعمل نداشتند. لذا میدان، باز بود جلوی كسانی كه هر كاری میخواستند، هر انحرافی كه در مسیر امت اسلامی به وجود میآوردند، كسی جلودارشان نباشد؛ میكردند. كار به جائی رسید كه یك فرد فاسقِ فاجرِ بدنامِ رسوا - جوانی كه هیچ یك از شرایط حاكمیت اسلامی و خلافت پیغمبر در او وجود ندارد و نقطهی عكس مسیر پیغمبر در اعمال او ظاهر است - بشود رهبر امت اسلامی و جانشین پیغمبر! ببینید چقدر این حادثه امروز به نظر شما عجیب میآید؟ آن روز این حادثه به نظر مردمی كه در آن دوران بودند، عجیب نیامد. خواص احساس خطر نكردند. بعضی هم كه شاید احساس خطر میكردند، منافع شخصیشان، عافیتشان، راحتشان، اجازه نداد كه عكسالعملی نشان بدهند. پیغمبر، اسلام را آورد تا مردم را به توحید، به پاكیزگی، به عدالت، به سلامت اخلاق، به صلاح عمومی جامعهی بشری سوق بدهد. امروز كسی به جای پیغمبر مینشیند كه سر تا پایش فساد است، سر تا پایش فسق است، به اصل وجود خدا و وحدانیت خدا اعتقادی ندارد. با فاصلهی پنجاه سال بعد از رحلت پیغمبر، یك چنین كسی میآید سر كار! این به نظر شما امروز خیلی عجیب میآید؛ آن روز به نظر بسیاری از آن مردم، عجیب نیامد. عجب! یزید خلیفه شد و مأمورین غلاظ و شداد را گذاشتند در اطراف دنیای اسلام كه از مردم بیعت بگیرند. مردم هم دسته دسته رفتند بیعت كردند؛ علما بیعت كردند، زهّاد بیعت كردند، نخبگان بیعت كردند، سیاستمداران بیعت كردند. در یك چنین موقعیتی كه این قدر غفلت بر دنیای اسلام حاكم است كه خطر را درك و استشمام نمیكنند، چه كار باید كرد؟ كسی مثل حسینبنعلی كه مظهر اسلام است، نسخهی بیتغییر پیغمبر مكرم اسلام است - «حسین منّی و انا من حسین» - در این شرایط چه كار باید بكند؟ او باید كاری كند كه دنیای اسلام را - نه فقط آن روز، بلكه در طول قرنهای بعد از آن - بیدار كند؛ آگاه كند؛ تكان بدهد. این تكان با قیام امام حسین شروع شد. حالا اینكه امام حسین دعوت شد برای حكومت در كوفه و حركت كرد به كوفه، اینها ظواهر كار و بهانههای كار بود. اگر امام حسین (علیهالسّلام) دعوت هم نمیشد، این قیام تحقق پیدا میكرد. امام حسین باید این حركت را انجام میداد، تا نشان بدهد كه دستور كار، در یك چنین شرایطی، برای مسلمان چیست. نسخه را به همهی مسلمانهای قرنهای بعدی نشان داد. یك نسخهای نوشت؛ منتها نسخهی حسینبنعلی، نسخهی لفاظی و حرافی و «دستور بده، خودت بنشین» نبود؛ نسخهی عملی بود. او خودش حركت كرد و نشان داد كه راه این است.1387/10/19
لینک ثابت
مسئلهی نوزدهم دی، صرفاً یك حادثهی تاریخیِ گذرا نیست. اهمیت این حادثه از آنجاست كه بخشی از ملت ایران - كه مردم عزیز قم بودند - حادثهای را پیش از وقوع آن حس كردند. حس بیداری و هوشیاری این مردم به كمك آنها آمد، تا یك جریان عظیمی را در كشور شروع كنند. قضیهی اهانت به امام بزرگوار در یك روزنامه و به قلم یك مزدور دربار طاغوت، از نظر خیلی از مردم سطحینگر و ظاهربین، آن روز چندان اهمیتی نداشت؛ عمق این قضیه و بخش پنهانی این توطئه را احساس نمیكردند؛ درك نمیكردند. وقتی یك توطئهای را انسان احساس نكند، طبعاً عكسالعملی هم در مقابل آن نشان نمیدهد. مردم قم، جوانان قم، احساس كردند؛ درك كردند؛ اهمیت حادثه را فهمیدند. این مهمترین بخش از این حادثهای است كه در تاریخ انقلاب ما اتفاق افتاد. اگر شما قمیها آن دركی را كه آن روز پیدا كردید، پیدا نمیكردید، به خیابانها نمیآمدید، دفاع نمیكردید، شهید نمیدادید و آن رسوائیِ بینظیر را برای دستگاه طاغوت به وجود نمیآوردید، معلوم نبود جریان مبارزات به این شكلی كه اتفاق افتاد، اتفاق بیفتد و ادامه پیدا كند. نقطهی شروع خیلی مهم است. و نقطهی شروع یك چیز تصادفی نیست، ناشی از فهمكردن و درككردن یك حادثهای است كه بسیاری از ابعاد آن پوشیده است؛ از چشمها پنهان است. این هنر را حادثهی نوزدهی دی قم داشت و نشان داد كه این درك صحیح را از قضیهای كه پیش آمده بود، دارد؛ توطئه را میفهمد؛ میداند كه پشت سر این مقالهای كه علیه امام (رضوان اللَّه تعالی علیه) در روزنامه درج شده است، چه چیزهائی باید اتفاق بیفتد و اتفاق میافتد. چون توطئه را فهمید، وادار به عكسالعمل شد. امروز هم درس همین است. شمّ انسانی و عمیق یك ملت باید حوادث را قبل از وقوع آن احساس كند و بفهمد كه چه اتفاقی دارد میافتد، و عكسالعمل نشان بدهد. در طول تاریخ اسلام وقتی نگاه میكنیم، نداشتن این درك و شمّ سیاسیِ درست، ملتها را همیشه در خواب نگه داشته است و به دشمنان ملتها امكان داده است كه هر كاری كه میخواهند، بر سر ملتها بیاورند و از عكسالعمل آنها در امان و مصون بمانند.
با این نگاه، شما به حادثهی كربلا نگاه كنید. بسیاری از مسلمانانِ دوران اواخر شصت سالهی بعد از حادثهی هجرت - یعنی پنجاه سالهی بعد از رحلت نبی مكرم - از حوادثی كه میگذشت، تحلیل درستی نداشتند. چون تحلیل نداشتند، عكسالعمل نداشتند. لذا میدان، باز بود جلوی كسانی كه هر كاری میخواستند، هر انحرافی كه در مسیر امت اسلامی به وجود میآوردند، كسی جلودارشان نباشد؛ میكردند. كار به جائی رسید كه یك فرد فاسقِ فاجرِ بدنامِ رسوا - جوانی كه هیچ یك از شرایط حاكمیت اسلامی و خلافت پیغمبر در او وجود ندارد و نقطهی عكس مسیر پیغمبر در اعمال او ظاهر است - بشود رهبر امت اسلامی و جانشین پیغمبر! ببینید چقدر این حادثه امروز به نظر شما عجیب میآید؟ آن روز این حادثه به نظر مردمی كه در آن دوران بودند، عجیب نیامد. خواص احساس خطر نكردند. بعضی هم كه شاید احساس خطر میكردند، منافع شخصیشان، عافیتشان، راحتشان، اجازه نداد كه عكسالعملی نشان بدهند.1387/10/19
لینک ثابت