ببینیم دشمن چه میکند. این را شما باید بدانید که دشمن کجا قرار دارد، چه ضربهای را میخواهد وارد کند و از کجا میخواهد حملهور شود؛ آن رخنه را باید بگیرید. ممکن است آن رخنهای که دشمن امروز مترصّد آن است، دیروز نبوده است، فردا هم نباشد. امروز مهم است. باید لحظه را درک و علاج کنیم. از لحظه نباید غفلت داشت. همان لحظهای که در آن هستیم، مهم است. باید بدانیم امروز دشمن میخواهد چه بکند؟
البته همه میدانیم دشمن در فکر حملهی اقتصادی به ماست. شبههای در این نیست. این کارِ همیشگی دشمن است. دشمن حتی با کسانی که خیلی هم دشمنی ندارد، در زمینهی اقتصادی به صورتی عمل میکند که آنها را به خودش وابسته کند. این کشورهای منطقه که نوکرهای استکبار امریکایی هستند؛ امریکا از لحاظ اقتصادی با آنها چه میکند؟ آیا آنها را مستقل و بارور و دارایِ ابتکار میکند؟ ابداً! بلکه آنان را میدوشد و به خودش وابستهتر میکند. دشمن در زمینهی اقتصادی با دوستش نیز این گونه است.
خوب؛ زمینهی اقتصادی زمینهی واضح و روشنی است. بحمدالله امروز در زمینهی فعالیتهای بنیادین اقتصادی، کشور به خوبی مشغول کار است. شاید در ضمن این چند روز گردهمایی، از مسؤولین کشور، کسانی میآیند و راجع به فعّالیتهای اقتصادی توضیح میدهند. شما نیز در مناطق، شاهد برخی از فعّالیتها هستید. پس در زمینهی فعالیت اقتصادی، اگر چه تهاجم اقتصادی دشمن خطرناک است، ولی نگرانی ندارد.
من این نکته را پارسال هم عرض کردم که آیا دشمن ممکن است دوباره به ما جنگی را تحمیل کند؟ تقریباً ممکن نیست. یعنی میشود گفت جزو چیزهای غیر ممکن و نامعقول است؛ چون بر عکس نظر او خواهد شد. جنگی که از بیرون تحمیل شود، ملتها را متّحد میکند. اگر خدای نکرده از درون اختلافی به وجود آمد، متشتّت میکند. در صورتی که جنگ بیرونی، متّحد کننده است. پس برای دشمن، تحمیل مجدّد جنگ ممکن نیست.
آیا دشمن ممکن است به مراکز اصلی ما حملهی هوایی بکند؟ بیاید بزند و چند جا را ویران کند؟ البته ممکن است؛ منتها به ضرر او تمام خواهد شد. دشمن امروز ما، دشمنِ بیعقلی است. این آقایانی که در صدرِ قمّهی استکبار نشستهاند - این دولت کنونی امریکا - نشان دادند که بیتجربه و خامند. از کارهایشان این گونه پیداست. حالا روی بیتجربگی و بیعقلی نیز ممکن است خدای ناکرده یک وقت این کار را هم بکنند. امّا اگر کردند بلاشک به ضرر خودشان تمام خواهد شد. چیزی نیست که ما از آن احساس خطر جدّی بکنیم. آن چیزی که خطر جدّی است، تهاجم فرهنگی است. پارسال هم گفتم و مفصّل شرح دادم. سخنان سال گذشته را نمیخواهیم تکرار کنیم؛ لکن در خلال تهاجم فرهنگی، مسألهی تبلیغات قرار میگیرد.
تبلیغ خیلی مؤثّر است. امروز عامل عمدهی حادثهای که در افغانستان در حال انجام است، همین رادیوهای بیگانهاند که آتش جنگ را هر روز در آنجا تیزتر میکنند. رادیوها در بسیاری از نقاط عالم به ایفای نقش میپردازند. در قضایای مناطق تازه استقلال یافته و در قضایای روسیه و بالکان نیز، آتش میسوزانند و حقیقتاً روی ملّتهای ضعیف و بیخبر، تأثیر شکنندهای دارند. حتّی آن جاهایی که جنگ هم نیست، رادیوها در بعضی مناطق، مردم را بیچاره میکنند.
خوشبختانه در ایران، مردم به برکت همین ایمانی که هست و به خاطر هشیاریها و آگاهیهایی که به آنها داده میشود - که امامت جمعه یکی از مصادیق عمدهی آن است - بحمدالله مصونیّت نسبیای دارند.
تبلیغات امر مهمّی است و نشان میدهد که دشمن در صدد چیست. یعنی تبلیغاتی که دشمن به وسیلهی رادیوها میکند، اگر چه یک حربه و ابزاری است که او به کار میبرد، امّا برای ما هم از یک جهت بیدار کننده است. ما از تبلیغ او میفهمیم که در صدد چه کاری است. مثل اینکه شما از آتش توپخانهی دشمن میفهمید دشمن در کجا قرار دارد. در جنگ، هر جا آتش بلند شود، شما میفهمید دشمن آن جاست. ما از کار سیاسی و فعالیّت تبلیغی دشمن میفهمیم که او در صدد چیست.
امروز دشمن در درجهی اوّل در صدد پیگیری سه محور است. من میخواهم این سه محور را برای شما آقایان شرح دهم و شما هم در خطبههای نماز جمعه و در برخورد با مردم، به این سه محور التفات فرمایید. مهمّ است:
اوّل اینکه، سعی دشمنان اسلام این است که مردم را نسبت به آیندهی این کشور به تردید بیندازند، و آنها را نسبت به آینده بیاعتماد کنند. دوم اینکه در اصول مسلّم انقلاب تشکیک کنند و شبهه بیندازند. سوم اینکه میان ملت ایران و امت بزرگ اسلامی، سدّی به وجود آورند.1374/06/20
لینک ثابت
محور دومی که امروز دشمنان در زمینهی تبلیغات به دنبال آن هستند، تشکیک در اصول مسلّم انقلاب، مثل اصل مسأله دین و دولت است. سالیان متمادی بر اثر برداشتهای غلط، جمعی ترویج کردند، عدّهای معتقد و جمعی قانع شدند که دین از سیاست جداست و این گونه عمل کردند. در گذشته علمای بزرگ دینی اصولاً در مسائل مربوط به امور سیاسی دخالتی نمیکردند. البته بعضی افراد نمیخواستند دخالت کنند. بعضی میخواستند و اهل این معنا بودند؛ ولی سیاستمداران و قدرتمداران و قلدران مانع میشدند. آن قدر تبلیغات صحیح و کار پیگیر و مجاهدت خستگی ناپذیر انجام گرفت، تا این ملّت قانع شد که دین از سیاست جدا نیست.
مرکز و سرچشمهی اصلی این دین، یعنی وجود مبارک حضرت خاتم پیغمبران محمّد مصطفی صلی اللهعلیه وآله و سلّم که دین، دین اوست، خود در رأس حکومت و در رأس سیاست بود. برای تشکیل حکومت هجرت کرد و مسأله خلافت و جانشینی و حکومت و سیاست، جزو مسلّماتِ اسلام بوده است. حتی در دوران حکومتهای بنیامیّه و بنیعبّاس که خلافت به صورت سلطنت درآمده بود، از نظر حاکم و محکوم، این معنا جزو مسلّمات بود که حکومت جزئی از اجزای دین است و ادارهی سیاست، یکی از تکالیف دینی است.
مگر ممکن است سیاست از دین جدا باشد!؟ دین برای ادارهی زندگی مردم آمده است. البته دستهایی در طول سالیان متمادی، با کمال خباثت و موذیگری زحمت کشیدند که دین را به گوشهی محرابها و مساجد و کنج خانهها برانند و حدّاکثر به احوال شخصیّه مربوط باشد. لکن اسلام و قرآن این چنین نیست.
پیغمبران آمدند برای اینکه مردم در امور دین و دنیا از آنان اطاعت کنند. انقلاب و حکومت اسلامی هم بر این اساس به وجود آمد. حکومت اسلامی این همه برکات به وجود آورد و دنیای اسلام را بیدار کرد. کسانی که به اسلام پشت کرده بودند و شخصیتهای معروف و مبارز گفتند ما اسلامی که خود را از مسائل زندگی مردم کنار نمیکشد قبول داریم و به اسلام گرویدند. ولی حالا دشمنان انقلاب، تشکیک در اصل این قضیه را شروع کردهاند که: آقا اصولاً دین و روحانیّت و اسلام به چه مناسبت برای ادارهی روح مردم است؟ اینها به زندگی و سیاست مردم کاری ندارد. سیاست امر بد و کثیفی است! سیاست دردسر و ابتلاء دارد! آقایان علما باید پاک بمانند. برای علما دلسوزی هم میکنند و میگویند علما تشریف ببرند کناری بنشینند و کاری به کار مردم نداشته باشند!
بله؛ نتیجهی کار معلوم است. آقایان بروند کناری بنشینند تا قلدرها، رضاخانها، محمدرضاها، قاجارها، حکّام وابسته، مزدوران اجنبی و بندگان کسانی که بردهی شهوات خود بودند، بیایند و امور بندگان خدا را به دست گیرند! به آنها ستم و ظلم کنند و همان بلایی را بر سر ملتها بیاورند که در طول قرنهای متمادی آوردند. آنها این را میخواهند. این مسأله امروز یکی از مصاریع بلند تبلیغات دشمن است.
توجّه داشته باشید. بر مبنای تشکیک در این مسأله، در اصل ولایت فقیه؛ یعنی حاکمیّت دین شناس نیز تشکیک خواهد شد. چیزی که در عالمِ اعتبار و در جستجوی ذهنی و عقلانی، با صبر و تقسیم، هیچ چیزی بهتر از آن برای بشریّت نیست. البته یک روز خیال و خوابی بود؛ ولی امروز به فضل پروردگار در جامعهی اسلامی ما یک واقعیّت است. الان در حال تشکیک در این مسألهاند. تشکیک در این معنا که آیا جایی که پایبندی به اصول اسلامی، موجب از دست دادن بعضی از منافع شود، باز هم باید پایبند بمانیم؟
فرض بفرمایید که روابط ما با فلان کشور، یک مقدار منافع اقتصادی برای ما دارد، اگر چنانچه پایبند به فلان اصل اسلامی باشیم، این روابط به خطر میافتد و از دست میرود. آیا جایز است مصالح این مردم مسلمان را به خاطر پایبندی به یک مسألهای از دست بدهیم؟
این نوع مسائل را مطرح میکنند؛ یعنی تشکیک در پافشاری بر اصول و مبانی اسلامی به خاطر منافع. در حالی که مسلّم است منافع بلند مدّت جامعهی اسلامی، جز در سایهی اسلام و قرآن، به هیچ نحو دیگری تأمین نخواهد شد. فقط اسلام و قرآن میتواند جوامع بشری را به معنای واقعی تأمین و عدالت را بر قرار کند و پاسخگوی نیازهای واقعی آنها باشد. هیچ مکتب و روش دیگری نمیتواند. جز راه و حاکمیّت خدا و ارزشهای الهی، هیچ چیز جوابگوی زندگی بشر نیست.
تشکیک کنندگان، به مصالح کوچک؛ مثلاً منافعی در فلان معامله و فلان ارتباط گیری با یک کشور میچسبند، مینویسند و میگویند که آیا باز هم بر اصول پافشاری کنیم!؟
الان هستند کسانی که از میرزای شیرازی، صاحب حماسهی بزرگ شکستن پیمان مزدورانهی استعماری «رژی» انتقاد میکنند. کار میرزای شیرازی یک حماسه است. عدّهای امروز در آن تشکیک میکنند و میگویند این کار مصلحت بود، مصلحت نبود. میرزای شیرازی این کار را کرد، بعداً دولت ایران چند کرور به کمپانی بدهکار شد. پول داده، چه و چه و چه ...، همین الان عدّهای این مطالب را مینویسند و ترویج میکنند.
امام فرمودند روزی ممکن است کسانی بگویند که آیا اصولاً قضیّهی تصرّف لانهی جاسوسی مصلحت بود؟ امروز دشمن و ایادی او میخواهند آن روز را نزدیک کنند. در اساسیترین مسائل اسلامی که از واضحات و بیّنات انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است، تشکیک میکنند. خوب؛ این هم محور دوم که تشکیک در اصولِ مسلّم است.1374/06/20
لینک ثابت
چند سال پیش، بنده با جماعتی در خیابانهای سارایوو حرکت میکردیم. هزاران نفر از مردم برای ما شعار میدادند، و در آن میان زنهایشان با لباسهای نامناسب و بدون حجاب ظاهر شده بودند. اصولاً چیزی از ظواهر اسلامی در آنها نبود؛ اما چون میدانستند که میهمانشان، رئیس جمهور یک کشور اسلامی است، به هیجان آمده بودند!1374/06/20
لینک ثابت
مرکز و سرچشمهی اصلی این دین [اسلام]، یعنی وجود مبارک حضرت خاتم پیغمبران محمّد مصطفی صلی اللهعلیه وآله و سلّم که دین، دین اوست، خود در رأس حکومت و در رأس سیاست بود. برای تشکیل حکومت هجرت کرد و مسأله خلافت و جانشینی و حکومت و سیاست، جزو مسلّماتِ اسلام بوده است. حتی در دوران حکومتهای بنیامیّه و بنیعبّاس که خلافت به صورت سلطنت درآمده بود، از نظر حاکم و محکوم، این معنا جزو مسلّمات بود که حکومت جزئی از اجزای دین است و ادارهی سیاست، یکی از تکالیف دینی است.
مگر ممکن است سیاست از دین جدا باشد!؟ دین برای ادارهی زندگی مردم آمده است. البته دستهایی در طول سالیان متمادی، با کمال خباثت و موذیگری زحمت کشیدند که دین را به گوشهی محرابها و مساجد و کنج خانهها برانند و حدّاکثر به احوال شخصیّه مربوط باشد. لکن اسلام و قرآن این چنین نیست.
پیغمبران آمدند برای اینکه مردم در امور دین و دنیا از آنان اطاعت کنند. انقلاب و حکومت اسلامی هم بر این اساس به وجود آمد. حکومت اسلامی این همه برکات به وجود آورد و دنیای اسلام را بیدار کرد. کسانی که به اسلام پشت کرده بودند و شخصیتهای معروف و مبارز گفتند ما اسلامی که خود را از مسائل زندگی مردم کنار نمیکشد قبول داریم و به اسلام گرویدند. ولی حالا دشمنان انقلاب، تشکیک در اصل این قضیه را شروع کردهاند که: آقا اصولاً دین و روحانیّت و اسلام به چه مناسبت برای ادارهی روح مردم است؟ اینها به زندگی و سیاست مردم کاری ندارد. سیاست امر بد و کثیفی است! سیاست دردسر و ابتلاء دارد! آقایان علما باید پاک بمانند. برای علما دلسوزی هم میکنند و میگویند علما تشریف ببرند کناری بنشینند و کاری به کار مردم نداشته باشند!
بله؛ نتیجهی کار معلوم است. آقایان بروند کناری بنشینند تا قلدرها، رضاخانها، محمدرضاها، قاجارها، حکّام وابسته، مزدوران اجنبی و بندگان کسانی که بردهی شهوات خود بودند، بیایند و امور بندگان خدا را به دست گیرند! به آنها ستم و ظلم کنند و همان بلایی را بر سر ملتها بیاورند که در طول قرنهای متمادی آوردند. آنها این را میخواهند. این مسأله امروز یکی از مصاریع بلند تبلیغات دشمن است1374/06/20
لینک ثابت
جز راه و حاکمیّت خدا و ارزشهای الهی، هیچ چیز جوابگوی زندگی بشر نیست1374/06/20
لینک ثابت
وقتی یک ملت به آینده نگاه میکند، اگر ببیند امیدی در آینده نیست و سپیدهای در افق وجود ندارد، ببینید این نومیدی چقدر او را میکوبد و آشفته میکند. این ناامیدی، کلّ حرکت یک ملت را به هم میزند1374/06/20
لینک ثابت
امروز قلب ملت ما جوشان از امید است.1374/06/20
لینک ثابت
نماز جمعه تا امروز محلِّ اجتماع دلها و فکرها و عواطف و احساسات و محل اِشعار و تبلیغ دین و روشنگری معارف اسلامی بوده است1374/06/20
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
امام بزرگوار رفتند ولی از خودشان میراثی باقی گذاشتند و ملت آن چنان نسبت به میراث ایشان عشق و علاقه نشان داد که به فضل پروردگار، دشمن باید سالهایی طولانی مأیوس و ناکام بماند.1374/06/20
لینک ثابت
هیچ کس نباید از این حرکتِ عمومی برکنار باشد و بخصوص نباید به دشمنان اسلام کمک شود. در اینجا دو مسأله وجود دارد: یکی مقابله با دشمن و دوّم کمک نکردن به او. این کمک نکردن از مقابله کردن مهمتر است. البته امیدواریم خدای متعال تفضّل فرماید و دستگاه امامت جمعه، همچنانی که تا امروز محلِّ اجتماع دلها و فکرها و عواطف و احساسات و محل اِشعار و تبلیغ دین و روشنگری معارف اسلامی بوده است، انشاءالله بعد از این هم به صورت روزافزون چنین باشد و مردم به این نمازها و اجتماعات دلگرمتر شوند، و شما بتوانید در این موقعیّت حسّاس، با این مأموریّت مهمّی که بر دوش گرفتهاید - که واقعاً هم بار سنگینی است - انشاءالله موجبات رضایت الهی را فراهم کنید.
دلهای همهی ما باید به این خوش باشد که در این چند صباح عمر که فرصتی را در اختیار داریم، کاری انجام دهیم، که مهمترین و صالحترین عمل، همین کار ائمّهی جمعه است. «لئن یهدی الله بک رجلاً خیر ممّا طلعت علیه الشمس» (1) همین کار است. هدایت امروز، انجام همین امور است. هدایت مردم خیلی ارزش دارد و حسنهی بزرگی است. این کار، از خیلی از حسنات بالاتر است. امیدواریم خداوند به همهی شما کمک فرماید.1374/06/20
1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 28؛
شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج4، ص: 14؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج32، ص: 448؛
عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الْيَمَنِ وَ قَالَ لِي يَا عَلِيُّ لَا تُقَاتِلَنَّ أَحَداً حَتَّى تَدْعُوَهُ وَ ايْمُ اللَّهِ لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ وَ لَكَ وَلَاؤُهُ يَا عَلِيُّ.
ترجمه:
على عليه السّلام فرمود:رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم مرا به سوى«يمن» اعزام داشت و فرمود:اى علىّ!با كسى جنگ نكن مگر اين كه نخست او را به آيين اسلام دعوت كنى،به خدا سوگند،اگر خداوند به دست تو يك نفر را هدايت كند،براى تو بهتر است از آنچه آفتاب بر آن مىتابد،و تو بر چنين كسى حقّ ولايت و سرپرستى دارى.
لینک ثابت
سعی دشمنان اسلام... ایجاد سد بین جمهوری اسلامی و ملتهای دیگر است. الان صدها کتاب علیه تشیّع و نظام اسلامی در حال نوشتن و انتشار است. نظام اسلامی را به انواع تُهَم متّهم میکنند و بعضی فتوا میدهند. یک روحانی نمای درباری پیدا میشود و فتوا میدهد که شیعه کافر است! حالا شما ببینید این فتوا در ذهن آن مسلمانِ سالمِ خالصِ سنّی مذهب، که در مصر یا الجزایر، به عشق این انقلاب قیام کرده است و به شوق این کانون وارد میدان اسلام خواهی شده است، چه خواهد کرد!؟
هدف استکبار، خاموش کردن آنهاست. اگر امروز در مصر، سودان، الجزایر، کشورهای شمال آفریقا، در خاور میانه و شرق آسیا و هر جایی که ملتهای مسلمان به نام اسلام و جمهوری اسلامی شعار میدهند، یک روحانینما و یک آخوند مزدور بیاید و در اصل این انقلابی که مشوّق او شده است، در مذهب سرانش، در دین و ایمان متولیّان و متصدّیانش و در ریشهی تشیّع، این گونه شبهه و خدشه و تشکیک کند، چه خواهد شد؟
خوب؛ بحث شیعه و سنّی، بحثی است که به جای خود محفوظ است. در دنیای اسلام دو نحلهی عمده هست و این دو همیشه با هم مباحثه داشتهاند. البته در گذشته، دعوا و جنگ و خونریزی هم داشتند، ولی نظام اسلامی آمد و همه را بیدار و هوشیار کرد. به همه گفت: جنگ و دعوا را رها کنید، آتش بس بدهید. آتش بس دادند و انصافاً تجاوب شد. علمای معروف دنیای اسلام که شیعه نبودند، به ایران آمدند و با امام و مسؤولین بیعت کردند و پشت سر ائمهی جمعهی ما نماز خواندند. از ایران نیز علما به کشورهای دیگر رفتند و در مجامع اهل سنّت شرکت کردند. در داخل کشور هم به همین صورت انجام شد.
حالا در دنیای اسلام و در خارج آن، عدّهای پیدا شدهاند که به این معنا اهتمام خاصّی میورزند؛ میخواهند این ارتباط را از بین ببرند و سدّی درست کنند. این کار هم راههای مختلفی دارد که دیگر در این زمینه الحدیث ذوشجون... بدانید که این یک خطر است. دشمن میخواهد بین این ملت و ملتهای مسلمان، حائل بهوجود آورد، هر کس به این کار کمک کند، به دشمن کمک کرده است. 1374/06/20
لینک ثابت
دشمن میخواهد بین ملت ایران و ملتهای مسلمان، حائل بهوجود آورد، هر کس به این کار کمک کند، به دشمن کمک کرده است.1374/06/20
لینک ثابت
یک ارتش خوب، قدرت مانور و تحرّک دارد، استشمام میکند، موضع دشمن را زود میفهمد و بر اساس موضع دشمن، تغییر موضع میدهد.1374/06/20
لینک ثابت
[سالهای پیش] در مصر و الجزایر حرکتی به نام اسلام گرایی وجود نداشت و در قلب اروپا ملتی به نام اسلام و با احساسات اسلامی قیام نکرده بود. امروز قیام کرده است و این از آثار انقلاب ماست.آنها[دشمنان]میفهمند علّت اینکه امروز در سراسر دنیای اسلام، جوانان و روشنفکران به طرف اسلام کشانده میشوند؛ احساسات اسلامی دارند و برای این کار مبارزه و حتّی فداکاری میکنند و در سطح دانشگاهها و در بین عموم جوانان چنین روحیهای جریان دارد، همه ناشی از حاکمیّت اسلام در این نقطه از دنیاست، که مسلمانان را امیدوار کرده است.1374/06/20
لینک ثابت
سالیان متمادی بر اثر برداشتهای غلط، جمعی ترویج کردند، عدّهای معتقد و جمعی قانع شدند که دین از سیاست جداست و این گونه عمل کردند. در گذشته علمای بزرگ دینی اصولاً در مسائل مربوط به امور سیاسی دخالتی نمیکردند. البته بعضی افراد نمیخواستند دخالت کنند. بعضی میخواستند و اهل این معنا بودند؛ ولی سیاستمداران و قدرتمداران و قلدران مانع میشدند. آن قدر تبلیغات صحیح و کار پیگیر و مجاهدت خستگی ناپذیر انجام گرفت، تا این ملّت قانع شد که دین از سیاست جدا نیست.مرکز و سرچشمهی اصلی این دین، یعنی وجود مبارک حضرت خاتم پیغمبران محمّد مصطفی صلی اللهعلیه وآله و سلّم که دین، دین اوست، خود در رأس حکومت و در رأس سیاست بود. برای تشکیل حکومت هجرت کرد و مسأله خلافت و جانشینی و حکومت و سیاست، جزو مسلّماتِ اسلام بوده است. حتی در دوران حکومتهای بنیامیّه و بنیعبّاس که خلافت به صورت سلطنت درآمده بود، از نظر حاکم و محکوم، این معنا جزو مسلّمات بود که حکومت جزئی از اجزای دین است و ادارهی سیاست، یکی از تکالیف دینی است.1374/06/20
لینک ثابت
مگر ممکن است سیاست از دین جدا باشد!؟ دین برای ادارهی زندگی مردم آمده است. البته دستهایی در طول سالیان متمادی، با کمال خباثت و موذیگری زحمت کشیدند که دین را به گوشهی محرابها و مساجد و کنج خانهها برانند و حدّاکثر به احوال شخصیّه مربوط باشد. لکن اسلام و قرآن این چنین نیست.پیغمبران آمدند برای اینکه مردم در امور دین و دنیا از آنان اطاعت کنند. انقلاب و حکومت اسلامی هم بر این اساس به وجود آمد. حکومت اسلامی این همه برکات به وجود آورد و دنیای اسلام را بیدار کرد. کسانی که به اسلام پشت کرده بودند و شخصیتهای معروف و مبارز گفتند ما اسلامی که خود را از مسائل زندگی مردم کنار نمیکشد قبول داریم و به اسلام گرویدند. ولی حالا دشمنان انقلاب، تشکیک در اصل این قضیه را شروع کردهاند که: آقا اصولاً دین و روحانیّت و اسلام به چه مناسبت برای ادارهی روح مردم است؟ اینها به زندگی و سیاست مردم کاری ندارد. سیاست امر بد و کثیفی است! سیاست دردسر و ابتلاء دارد! آقایان علما باید پاک بمانند. برای علما دلسوزی هم میکنند و میگویند علما تشریف ببرند کناری بنشینند و کاری به کار مردم نداشته باشند!بله؛ نتیجهی کار معلوم است. آقایان بروند کناری بنشینند تا قلدرها، رضاخانها، محمدرضاها، قاجارها، حکّام وابسته، مزدوران اجنبی و بندگان کسانی که بردهی شهوات خود بودند، بیایند و امور بندگان خدا را به دست گیرند! به آنها ستم و ظلم کنند و همان بلایی را بر سر ملتها بیاورند که در طول قرنهای متمادی آوردند. آنها این را میخواهند. 1374/06/20
لینک ثابت