خاندان پهلوی کاری کردند که به مراتب از آنچه که در دوران قاجار وجود داشت، بدتر بود. زیرا اینها پایههای فرهنگ خودی را متزلزل و آن را ویران کردند و فرهنگ وارداتی را جایگزین نمودند. اصلاً فرهنگ وارداتی را در اغلب شؤون ما راه دادند. حتّی چند فرهنگستان هم در دوران سلطنت پنجاه سالهی آن دو مرد نااهل به وجود آمد؛ اما هیچ کدام از آنها پا نگرفت. کسانی که اهل این مسائل هستند، میدانند. آدمهای فرهنگی و ادبای بزرگی هم در هر دو فرهنگستان عضو بودند؛ امّا بهجایی نرسید. به این خاطر که، مسألهی فرهنگ بومی و فرهنگ مستقل و استقلال ایران برایشان جدّی نبود.1372/05/08
لینک ثابت
از این شعرهایی هم که شاعر عزیزمان، اینجا انشا کردند، باید تشکّر کنم. شعرها بسیار خوب بود. مخصوصاً آن قصیدهی فارسی، بسیار برجسته و سطح بالا و پرمضمون و از لحاظ لفظ و معنا، خیلی خوب بود. البته آن غزل ترکی هم، همینطور. منتها قصیدهی فارسی، سطحش بالاتر و برجستهتر بود و من خیلی دوست میدارم که شعر خوب را تحسین و آن را مزمزه کنم و از آن لذّت ببرم. ولی افسوس که این شعر را ایشان کاری کردند که بنده خیلی نمیتوانم تحسین کنم. عیب شعر نیز همین است که دربارهی بنده است، و الّا جا داشت که بنده خیلی بیش از این، این شعر را تحسین کنم.
بنده از این فرصت استفاده کرده و نکتهای را عرض کنم: کشور ما، نه فقط در گذشتهی هزار و چند صد ساله، بلکه در گذشتههای نزدیک هم، از لحاظ فرهنگی یک کشور برجسته بوده است. فرق است بین علم و فنآوری و تبعات آن، و فرهنگ. این دو، دو مقوله است. اگر چه خود علم هم جزو شاخههای فرهنگ است؛ اما فرهنگ به معنای خاص که عبارت باشد از ذهنیّات و اندیشهها و ایمانها و باورها و سنّتها و آداب و ذخیرههای فکری و ذهنی یک ملت، اینها را میتوانیم به عنوان «فرهنگ به معنای خاص» نامگذاری کنیم. از این جهات،ما نه فقط از دنیای پیشرفته در علم و فنآوری عقب نیستیم، بلکه در بسیاری از جهات از آنها جلوتر هم هستیم.
البته نمیخواهیم مبالغه و اغراق و مطلق گویی کنیم؛ نه. در چیزهایی البته از همین شاخههای فرهنگ خارجیها عمدتاً اروپاییها از ما جلو هستند. فرض بفرمایید در رشتههای مختلف داستاننویسی و نثر نویسی، آنها در این یکی دو قرن گذشته، برجستگیهایی داشتهاند که ما در آن حد نداشتهایم. این را باید اعتراف کنیم. لیکن در مقولههای ادبیات و شعر و هنرهایی که ریشه در خود میهن و آب و خاک ما دارند نه هنرهای وارداتی مثل سینما که آن هم وابسته به فنآوری بوده ما انصافاً و حقّاً از بسیاری از بخشهای دیگرِ دنیا جلو هستیم. در کشور ما قوّهی تخیّلِ شعری، بسیار بالاست؛ زبان گویای شعری، بسیار پیشرفته است؛ فنون گوناگون ادبی، بسیار برجسته است؛ بازیگری در زمینهی هنر، همراه با مهارت و خبرگیِ بسیار است و پیشرفت و تطوّر زبان فارسی، در حدّ بسیار خوبی است. اینها آن جهات فرهنگی ماست.1372/05/08
لینک ثابت
بزرگترین بلا برای یک ملت این است که بخشهایی از فرهنگ و تمدّن خودش، به مرور زمان از حافظهی او پاک شود و اصلاً به یادش نیاید. این بلای بسیار بزرگی است. این کار را با ما انجام دادهاند.
شیوه حرف زدن و شیوهی نگارش ما را عوض کردند. افعال بهکار رونده به معنای افعال کمکی در زبانهای خارجی را آوردند با معناهای بسیار نامناسب، در زبان ما وارد کردند. ما یک زبان داریم. زبان فارسی مگر زبان کوچکی است؟! زبان فارسی با این عظمت و با این وسعت، خصوصیتی دارد که کمتر زبانی در دنیا این خصوصیت را داراست و آن، ترکیب پذیری است. به کمک ذوق سلیم و آگاهی از زبان، میلیونها لغت میشود برای مفاهیم جدید به وجود آورد. این به خاطر خاصیت ترکیبپذیری زبان فارسی است. کمتر زبانی است که این خصوصیت را داشته باشد؛ حتّی زبانهای وسیع دنیا، مثل عربی. شما میبینید اینزبان زبان فارسی با این همه وسعت، با این افعال کمکی خارجی، اینگونه شده است که وقتی پزشک میخواهد به مریضش بگوید «دارویت را خوردی؟» میگوید: «دارویت را گرفتی؟» «ایشان دوایش را گرفته؟» «ایشان چقدر از این آمپول گرفتند؟» مگر آدم دوا را میگیرد؟! میخواهد برود حمام؛ میگوید: «من بروم حمامی بگیرم.» مگر حمام را میگیرند؟! اینها همهاش همان دردِ خود فراموشی است. اینها کارهایی است که پیش از این با زبان شد، با لباس شد و با آداب و عادات و سنن ارزشمند ملی، بیش از اینها شد.
ملت ما ملتی است که به بزرگان معمّرینش، احترام میگذارد. این، سنّت ما از قدیم است و جزو اصول اسلامی هم هست که «وقروا کبارکم.» در خانه، پدربزرگ یا مادر بزرگ مثل شمعی است که همه پروانهوار دورش را میگیرند. غربیها، چندان اعتنایی به پدربزرگ و مادربزرگ ندارند. نسلی را که به قول آنها «به گذشته نگاه میکند»، داخل آدم نمیدانند. ولو مختصر احترام و مراعاتی هم بکنند؛ اما او را به حساب نمیآورند. در حالیکه ما، به حساب میآوریم. بتدریج، با یک فرهنگِ تحمیلیِ زورکی، این کارها را کردند؛ منتها زورکی از نوع جدید! یک وقت است که اسلحه بالای سر یکی میگیرند و میگویند: «آقا؛ این کار را بکن.» یک وقت است که نه؛ چنان با وسایل ارتباط جمعی در سطح جامعه، یک تعبیر، یا یک مفهوم را تکرار میکنند که این مفهوم در ذهنهای انسانها جا میگیرد و آنها چه بخواهند و چه نخواهند، در ذهن و زبان و عملشان منعکس میشود.1372/05/08
لینک ثابت
اصیلترین و والاترین فرهنگ بومیِ ما اسلام است و البته، آداب و عادات و خطّ و زبان و بقیهی چیزهایی که مربوط به این ملت کهن و کشور بزرگ است، همهاش به حال خود باقی است. امروز، بنابر اهمیت دادن به فرهنگِ خودی است.1372/05/08
لینک ثابت
بنده خودم با همهی اشتغالاتی که دارم، اغلب مجلّات این کشور بخصوص مجلّات ادبیرا میبینم و لااقل تورّقی میکنم.البته مقالات را معمولاً برای من جدا میکنند؛ جزوه درست میکنند؛ بولتن تهیه میکنند و مرتّب پیش من میآورند. اما من علاوه بر آنها، خودِ آن مجلّات را هم نگاه و تورّق میکنم. بعضی از مقالات و بعضی از شعرها را میخوانم و میبینم که چه کارها انجام میگیرد.1372/05/08
لینک ثابت
امروز زندگی ما با یک حادثهی بزرگ همراه شده است. آن حادثهی بزرگ هم عبارت است از همین انقلاب اسلامی و ادّعای استقلال و حاکمیت ملی و رجوع به ارزشهای بومی و ملی خودمان، که ارزشهای دینی هم جزو ارزشهای ملی ماست. در دورانهای گذشته، در این کشور، متأسفانه برای استقلال و حاکمیت ملی دل سوزانده نمیشد. به چه دلیل؟ برای اینکه همهی کسانی که دوران اخیرِ رژیم طاغوت یعنی دوران پهلوی را به یاد دارند، میدانند که دوران پهلوی، دوران خود فراموشی ملت ایران شده بود. دوران متروک ماندن عناصر خودی و ملیِ فرهنگ ما بود. همه چیز را از بیرون این مرزها وام گرفتند و چنان به محصولات خودی بیاعتنایی کردند و آن را تحقیر نمودند، که کمتر کسی جرأت کرد حتی گرایش به آن را نشان دهد. این، متأسفانه ویژگی دوران پهلوی است و هرچه از اوّل به طرف آخر دوران پهلوی پیش میرویم، ابتذال این حرکت بیشتر میشود.1372/05/08
لینک ثابت
بعضی از بیعقلهای دنیا که نه تاریخ میدانند، نه جغرافیا را میشناسند و نه اسلام را میفهمند، وقتی میخواهند راجع به ایران حرف بزنند، فکر میکنند که ایرانیها از اوّل تا به حال، شیعه بودهاند؛ نه! البته، همیشه دوستدار اهل بیت بودهاند؛ اما شیعه نبودهاند. از زمان صفویه، ملت ما شیعه شد و البته، آذربایجان و اینها، مقدّم و جلوتر بودند. بعد هم بقیهی بلاد ایرانْ شیعه شدند. مگر بعضی از بلاد، مثل «قم» و بعضی شهرهای دیگر که از قدیم شیعه بودند.1372/05/08
لینک ثابت
آنچه که راجع به این[تبریز] شهر کهن و با فرهنگ و با ایمان و شجاع و غیور و برجسته از جهات گوناگون، انسان میتواند مشاهده کند و بگوید، خود، یک کتاب مفصّل است. وقتی دربارهی جنگ و جهاد بحث شود، شما در صفوف مقدّمید. وقتی در بارهی دانش و فرهنگ سخنی گفته شود، شما در شمار برجستهترینهایند. وقتی از غیرت و ایمان و اتّکا به نفس و آمادگی برای ابراز وجود در مقابل دشمنان در صحنههای مختلف بحث شود، شما در صفوف اوّلید. بحمدالله، تبریز همچنان که در گذشته نیز همینطور بوده است امروز جایگاه و موقعیت خود را در صحنههای مختلف، حفظ کرده است. شعر شما، نثر شما، فرهنگ شما، دانشگاه کهن و ریشهدار شما، شخصیّتهای شما، ایمان شما، همه قلمهای برجستهای است و من مناسب میبینم که برای اظهار ارادت به این همه، از یک مصراع «شهریارِ» بزرگ سخن و زبان گویای خود شما وام بگیرم و به شما مردم تبریز و آذربایجان عرض کنم: «سلام اولسون شوکتیزه، ایلیزه.» انشاءالله که از همه جهتْ مشمولِ رحمت و فضل الهی باشید و توفیقات الهی، شامل حال شما در همهی میدانها باشد.1372/05/08
لینک ثابت
تبریز از لحاظ سابقهی فرهنگی و داشتن ادبا و فضلا و شعرا و متفکّرین و روشنفکران، جزو شهرهای پیشرو و پیشقدم است. حتّی در بعضی از جهات، از همهی شهرهای ایران پیشروتر است. عرض نمیکنم در همه جهت؛ اما در پارهای از جهات، اینطور است.1372/05/08
لینک ثابت
در دورانهای گذشته، در این کشور، متأسفانه برای استقلال و حاکمیت ملی دل سوزانده نمیشد. به چه دلیل؟ برای اینکه همهی کسانی که دوران اخیرِ رژیم طاغوت یعنی دوران پهلوی را به یاد دارند، میدانند که دوران پهلوی، دوران خود فراموشی ملت ایران شده بود. دوران متروک ماندن عناصر خودی و ملیِ فرهنگ ما بود. همه چیز را از بیرون این مرزها وام گرفتند و چنان به محصولات خودی بیاعتنایی کردند و آن را تحقیر نمودند، که کمتر کسی جرأت کرد حتی گرایش به آن را نشان دهد. این، متأسفانه ویژگی دوران پهلوی است و هرچه از اوّل به طرف آخر دوران پهلوی پیش میرویم، ابتذال این حرکت بیشتر میشود.1372/05/08
لینک ثابت
در دورانهای گذشته، در این کشور، متأسفانه برای استقلال و حاکمیت ملی دل سوزانده نمیشد. به چه دلیل؟ برای اینکه همهی کسانی که دوران اخیرِ رژیم طاغوت یعنی دوران پهلوی را به یاد دارند، میدانند که دوران پهلوی، دوران خود فراموشی ملت ایران شده بود. دوران متروک ماندن عناصر خودی و ملیِ فرهنگ ما بود. همه چیز را از بیرون این مرزها وام گرفتند و چنان به محصولات خودی بیاعتنایی کردند و آن را تحقیر نمودند، که کمتر کسی جرأت کرد حتی گرایش به آن را نشان دهد. این، متأسفانه ویژگی دوران پهلوی است و هرچه از اوّل به طرف آخر دوران پهلوی پیش میرویم، ابتذال این حرکت بیشتر میشود.1372/05/08
لینک ثابت
از زمان صفویه، ملت ما شیعه شد و البته، آذربایجان و اینها، مقدّم و جلوتر بودند. بعد هم بقیهی بلاد ایرانْ شیعه شدند. مگر بعضی از بلاد، مثل «قم» و بعضی شهرهای دیگر که از قدیم شیعه بودند.1372/05/08
لینک ثابت
در دورانهای گذشته، در این کشور، متأسفانه برای استقلال و حاکمیت ملی دل سوزانده نمیشد. به چه دلیل؟ برای اینکه همهی کسانی که دوران اخیرِ رژیم طاغوت یعنی دوران پهلوی را به یاد دارند، میدانند که دوران پهلوی، دوران خود فراموشی ملت ایران شده بود. دوران متروک ماندن عناصر خودی و ملیِ فرهنگ ما بود. همه چیز را از بیرون این مرزها وام گرفتند و چنان به محصولات خودی بیاعتنایی کردند و آن را تحقیر نمودند، که کمتر کسی جرأت کرد حتی گرایش به آن را نشان دهد. این، متأسفانه ویژگی دوران پهلوی است و هرچه از اوّل به طرف آخر دوران پهلوی پیش میرویم، ابتذال این حرکت بیشتر میشود.1372/05/08
لینک ثابت
در دورانهای گذشته، در این کشور، متأسفانه برای استقلال و حاکمیت ملی دل سوزانده نمیشد. به چه دلیل؟ برای اینکه همهی کسانی که دوران اخیرِ رژیم طاغوت یعنی دوران پهلوی را به یاد دارند، میدانند که دوران پهلوی، دوران خود فراموشی ملت ایران شده بود. دوران متروک ماندن عناصر خودی و ملیِ فرهنگ ما بود.1372/05/08
لینک ثابت
همهی کسانی که دوران اخیرِ رژیم طاغوت یعنی دوران پهلوی را به یاد دارند، میدانند که دوران پهلوی، دوران خود فراموشی ملت ایران شده بود. دوران متروک ماندن عناصر خودی و ملیِ فرهنگ ما بود.1372/05/08
لینک ثابت
همهی کسانی که دوران اخیرِ رژیم طاغوت یعنی دوران پهلوی را به یاد دارند، میدانند که دوران پهلوی، دوران خود فراموشی ملت ایران شده بود. دوران متروک ماندن عناصر خودی و ملیِ فرهنگ ما بود.1372/05/08
لینک ثابت