شگفت زدگی دوستان و خشم دشمنان از رشد طلاب جوان
من وقتی نگاه میکنم، شما را -جوانها را، طلبههای جوان را- نهالهای قدکشیدهی بوستان امامت و ولایت میبینم. بحمدالله این نهالها قد کشیدهاند؛ بعضی به ثمر رسیدهاند، بعضی هم انسان را خاطرجمع میکنند که به ثمر خواهند رسید؛ از حرفها و از مجموع دیدار، انسان این را احساس میکند. وَ مَثَلُهُم فِی الاِنجیلِ کَزَرعٍ اَخرَجَ شَطئَهو فَئازَرَهو فَاستَغلَظَ فَاستَوﱝ عَلیٰ سوقِهٖ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّار؛(1) این نکتهی اخیر خیلی مهم است. ایستادن شما بر روی پا، قد کشیدن شما، حجیم شدن معنوی شما، تواناییهای گوناگون شما، هم زُرّاع را به شگفت میآورد، هم آن کسانی که این بذرها را پاشیدهاند؛ وقتی نگاه میکنند و این پیشرفتها را، این فکرهای نو را، این چهرههای امیدوار را میبینند، خودشان به شگفت میآیند. و مهمتر از این، «لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّار» است، دشمنانِ شما را خشمگین میکند؛ و این[طور] باید باشد. اگر ما دیدیم رفتار ما جوری است که دشمنان دین، دشمنان اسلام، دشمنان حاکمیّت قرآن نسبت به ما خشمگین نیستند و از وجود ما ناراحت نیستند، باید در مفید بودن خودمان شک کنیم. اگر امیرالمؤمنین است و آن قاطعیّت و آن حرکت و مانند اینها، باید [هم] کسانی مثل معاویه یا عمروعاص یا دیگران از او خشمگین باشند؛ شما هم همین راه را دارید حرکت میکنید؛ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّار.1396/06/06
1 )
سوره مبارکه الفتح آیه 29
مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم ۖ تَراهُم رُكَّعًا سُجَّدًا يَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضوانًا ۖ سيماهُم في وُجوهِهِم مِن أَثَرِ السُّجودِ ۚ ذٰلِكَ مَثَلُهُم فِي التَّوراةِ ۚ وَمَثَلُهُم فِي الإِنجيلِ كَزَرعٍ أَخرَجَ شَطأَهُ فَآزَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوىٰ عَلىٰ سوقِهِ يُعجِبُ الزُّرّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الكُفّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنهُم مَغفِرَةً وَأَجرًا عَظيمًا
ترجمه:
محمّد (ص) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامیدارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است.
لینک ثابت
لزوم توجه طلاب جوان به جدّی گرفتن درس
من دو سه نقطهی کوتاه را بگویم؛ البتّه یادداشتهایی کردهام که با شما درمیان بگذارم -حالا اگر شد انشاءالله بعضی از آنها را هم در میان میگذارم- لکن این دو سه نکتهی کوتاه را عرض بکنم.
اوّلاً درس خواندن را دستِ کم نگیرید. این حرفهایی که شما زدید، این عبارات خوب، این مطالب خوب، معنایش این نیست که شما خوب درس خواندهاید؛ معنایش این است که شما خوشفکرید، خوشبیانید؛ امّا آیا درس هم خوب خواندهاید؟ از این حرفها نمیشود فهمید که شما خوب درس خواندهاید. باید خوب درس بخوانید.
من مشهد درس رسائل و مکاسب میگفتم، هر چند وقت یکبار هم ما را میگرفتند، زندان میبردند، شاگردهای ما متفرّق میشدند؛ بعد که از زندان میآمدیم، درس را شروع میکردیم، باز جمع میشدند میآمدند؛ شوق مبارزه و ملاحظهی حال بنده -آن کتکخوریِ ویژهای که ما آن روز از دستگاه داشتیم- گاهی آنها را نسبت به این درسی که ما به آنها میدادیم، دچار تردید میکرد؛ حالا جزئیّات فرمایش شیخ در مکاسب یا مثلاً کفایه که مراد از عبارت این است [را وقتی میگفتم]، من میدیدم دچار تردیدند؛ همیشه من به اینها میگفتم: بچّههای عزیز من! بدانید اگر درس نخوانید نمیتوانید تأثیرگذار خوبی باشید؛ به اینها میگفتم بیمایه فطیر است، باید درس بخوانید.
اگر میخواهید افکارتان، پیشنهادهایتان، خصوصیّات برجستهای که روحیّهی شما بحمدالله از آن برخوردار است، در جامعه تأثیر بگذارد، باید باسواد باشید، باید درس بخوانید، باید ملّا باشید. درس را جدّی بگیرید؛نگویید حالا دنیا دارد براساس پیشرفتهای فنّی و فنّاوری و مانند اینها اداره میشود، ما نشستهایم داریم مثلاً فرض کنید حاشیهی ملّاعبدالله میخوانیم یا فرض کنید منطق مظفّر میخوانیم! نه، این منطق مظفّر را باید بخوانید؛ این کتاب نحو را یا کتاب صرف را بهعنوان مقدّمه باید بخوانید؛ این کتاب فقه را و کتاب اصول را باید بخوانید تا بتوانید بهعنوان یک روحانی -که حالا عرض خواهم کرد روحانی یعنی چه- اثرگذار باشید. باید درس خواند. ما در بین روحانیّون کسانی را داشتیم که ازلحاظ مبارزه چیزی کم نداشتند، امّا ازلحاظ علمی، نصاب لازم را نداشتند؛ اینها نتوانستند تأثیر قابل توجّهی در پیشرفت این مبارزه یا در ایجاد این حرکت عظیم بگذارند. آن کسی توانست که -مثل امام- در حدّ نصاب کامل بود. درس بخوانید! این توصیهی اوّل من است؛ درس را جدّی بگیرید.1396/06/06
لینک ثابت
یکی از دوستان دربارهی حوزه گفتند که «ما به حوزه آمده بودیم که این کار بشود، آمده بودیم که آن کار بشود»؛ من با این تعبیر مخالفم. نگویید «آمده بودیم»؛ بگویید «آمدهایم». «بودیم» یعنی چه؟ بگویید «ما آمدهایم برای اینکه این کار بشود»؛ یعنی دوام حضور خودتان را در تعبیرتان هم بیان کنید. در بیانات خودتان، آن عزم راسخ را، مثل یک رونده، مثل یک دونده، مثل یک پیمایندهی قاطع و مصمّمِ این راه، همینطور عزم را شما نشان بدهید و بگویید؛ بگویید «آمدهایم که این کار بشود». بله، باید هم بشود و خواهد هم شد؛ وقتی شماها تصمیم بگیرید، پایش بِایستید، حرف را پخته کنید، حتماً انجام میگیرد. البتّه این را هم بدانید که مقام عمل با مقام فکر و مطالعه و طرّاحی و مانند اینها فاصله دارد؛ یک فاصلهی کاملاً معنیدار و محسوسی دارد. خیلی از حرفهایی که ما میزنیم، آرزوهایی است که بر زبان جاری میشود در قالب جملات و کلمات؛ امّا همین آرزو را وقتی شما بخواهید عمل بکنید، تلاشهای بسیار زیادی لازم دارد. اشتباه نکنیم ما؛ میدان کار، میدان عمل، میدان واقعیّت، با عرصهی ذهنیّت و مطالعه و تصویر ذهنی، فاصلهی کاملاً آشکاری دارد؛ در مقام عمل، خیلی از کارها به این آسانی پیش نمیرود؛ یکی از گرفتاریهای ما در دوران دفاع مقدّس [همین بود]. بنده آنوقت رئیسجمهور بودم؛ در دفتر ما [جلسات نظامی] تشکیل میشد؛ میآمدند این نقشهها و کالکهای نظامی را پهن میکردند و میگفتند که میخواهیم از اینجا حرکت کنیم، برسیم به اینجا؛ مثلاً فرض کنید این تعداد نیرو یا چیزهایی مانند آن لازم است. بعضی از دوستان ما که تدریجاً دستاندرکار جنگ شده بودند، نگاه میکردند میدیدند از اینجا تا آنجا یک خطّ خیلی کوتاهی است، [لذا] خیلی زود قانع میشدند، قول میدادند و تصمیم میگرفتند؛ درحالیکه واقعیّتِ «از اینجا تا آنجا» یعنی مثلاً فرض کنید یک عملیّات رمضان؛ عمل فرق دارد؛ میدان عمل با عرصهی ذهن و فکر و مانند اینها تفاوت دارد؛ این هم یک نکته که [خواستیم] عرض بکنیم.1396/06/06
لینک ثابت
کار روحانیت کار پیغمبران است
مجموعهی روحانیّت -که شماها جوانهای روحانی جزو بخش پُرشور و تأثیرگذارِ در حرکت روحانیّت هستید- کارش ادامهی کار انبیا است؛ با این دید باید کار روحانیّت را نگاه کرد. درسی که شما میخوانید، برنامهای که برای آیندهتان میریزید، با این نگاه باشد؛ شما دنبالهروی کار انبیا هستید. خب، کار انبیا در سورهی مبارکهی اعراف [چنین آمده]: وَ اِلیٰ عادٍ اَخاهُم هودًا قالَ یٰقَومِ اعبُدُوا اللَهَ ما لَکُم مِن اِلٰهٍ غَیرُه؛(۱) مسئله، مسئلهی توحید است. حرکت انبیا، حرکت برای توحید است؛ اصلاً اساس کار دعوت انبیا، دعوت به توحید است. دعوت به توحید فقط به معنای این نیست که عقیده پیدا کنید که خدا یک است و دو نیست و این بتها یا این خدایان -موجودی که هستند- ارزش الوهیّت ندارند؛ فقط این نیست، عقیدهی به توحید، یک پایه و استوانه یا زمینهی اساسیِ یک جهانبینی است که زندگی را میسازد. عقیدهی به توحید یعنی جامعهی توحیدی به وجود آوردن؛ جامعهای که بر مبنای توحید شکل بگیرد و اداره بشود؛ عقیده به توحید این است؛ اگر این نبود، دشمنیهای با انبیا هم به وجود نمیآمد. وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحی بَعضُهُم اِلىٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(2) این دشمنیها بهخاطر این است که انبیا آمدند، شکل جامعه را مورد اعتراض و تعرّض خودشان قرار دادند؛ یک شکل جدید را، یک هندسهی جدید را برای شیوهی زندگی بشر ارائه کردند. آن شیوهی زندگی، همان حیات طیّبه است که یکی از برادرها این آیهی شریفه را تلاوت کردند: یٰاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا استَجیبوا للهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم؛(3) حیات، حیات طیّبه است. مَن عَمِلَ صٰلِحًا مِن ذَکَرٍ اَو اُنثىٰ وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهو حَیوٰةً طَیِّبَة؛(4) یعنی فراتر از این حیات ظاهری یک چیزی وجود دارد که به آن گفته میشود حیات طیّبه، آن چیست؟ آن همین زندگی است درحالیکه با ایمان باشد. زندگی احتیاج دارد به آب و به هوا و به خوراک و به علم و به فنّاوری و به همهچیز؛ زندگی به همهی اینها احتیاج دارد، منتها اگرچنانچه بدون ایمان شد، این حیات نیست؛ مرده است. این را قرآن حیات نمیداند. حیات آنوقتی است که این مجموعهی تحرّکات زندگی و عوامل زندگی همراه بشود با ایمان؛ نور پیدا کند؛ مثل محیط ظلمانی است که در آن نوری تابانده میشود. این شأن روحانیّت است. شما میخواهید حیات ببخشید به جامعهی بشری. این طبعاً همان مشکلات انبیا را دارد، همان اجر نبوّتها را هم دارد، همان توفیقات انبیا را هم دارد؛ چون انبیا موفّق شدند، انبیا توفیق پیدا کردند. همهی انبیا حتّی آنهایی که به شهادت رسیدند، حتّی آنهایی که قومشان آنها را انکار کردند، بالاخره حرفشان سبز شد. شما نگاه کنید ببینید حرف حضرت نوح و حضرت هود و پیغمبرهای گوناگون که آنروز اینهمه دشمن داشت، امروز در دنیا خواستگاران و طلبکاران و علاقهمندان و مریدان بیشمار دارد. خب، پس این حرف زنده ماند، پیروز شد. آنروز با انکار مواجه شد امّا بعد بتدریج همینطور سلسلهی انبیا آمدند، حرف پیروز شد. پس کار شما کار پیغمبران است؛ هم حرفتان سبز خواهد شد و بلاشک پیش خواهد رفت، هم توفیقات الهی شامل حالتان خواهد بود یعنی خدای متعال کمکتان میکند: اِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنوا فِی الحَیوٰةِ الدُّنیا؛(5) خداوند نصرت میکند شما را -این هم یک بخش دیگر- و همچنین مثل انبیا بلاشک دشمنان و مخالفین و معارضینی هم خواهید داشت، پس همان وضعیّت است؛ خود را برای آن آماده کنید. همهی شما هم جوان هستید، بعد از این انشاءالله شاید شصت سال، هفتاد سال شما وقت دارید که زندگی کنید و کار کنید و تلاش کنید. خودتان را آماده کنید برای پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال تلاش کردن و کار کردن و زحمت کشیدن، و بدانید که در پایان این راه، دنیا دگرگون خواهد شد بر اثر تلاش شما و بدون تردید به سمت مطلوب پیش خواهد رفت؛ حتماً اینجور خواهد شد.1396/06/06
1 )
سوره مبارکه الأعراف آیه 65
وَإِلىٰ عادٍ أَخاهُم هودًا ۗ قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللَّهَ ما لَكُم مِن إِلٰهٍ غَيرُهُ ۚ أَفَلا تَتَّقونَ
ترجمه:
و به سوی قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستادیم)؛ گفت: «ای قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودی برای شما نیست! آیا پرهیزگاری پیشه نمیکنید؟!»
2 )
سوره مبارکه الأنعام آیه 112
وَكَذٰلِكَ جَعَلنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الإِنسِ وَالجِنِّ يوحي بَعضُهُم إِلىٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا ۚ وَلَو شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلوهُ ۖ فَذَرهُم وَما يَفتَرونَ
ترجمه:
اینچنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم؛ آنها بطور سری (و درگوشی) سخنان فریبنده و بیاساس (برای اغفال مردم) به یکدیگر میگفتند؛ و اگر پروردگارت میخواست، چنین نمیکردند؛ (و میتوانست جلو آنها را بگیرد؛ ولی اجبار سودی ندارد.) بنابر این، آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذار!
3 )
سوره مبارکه الأنفال آیه 24
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا استَجيبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاكُم لِما يُحييكُم ۖ وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ يَحولُ بَينَ المَرءِ وَقَلبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيهِ تُحشَرونَ
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی میخواند که شما را حیات میبخشد! و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل میشود، و همه شما (در قیامت) نزد او گردآوری میشوید!
4 )
سوره مبارکه النحل آیه 97
مَن عَمِلَ صالِحًا مِن ذَكَرٍ أَو أُنثىٰ وَهُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً ۖ وَلَنَجزِيَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما كانوا يَعمَلونَ
ترجمه:
هر کس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم؛ و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند، خواهیم داد.
5 )
سوره مبارکه غافر آیه 51
إِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَالَّذينَ آمَنوا فِي الحَياةِ الدُّنيا وَيَومَ يَقومُ الأَشهادُ
ترجمه:
ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آوردهاند، در زندگی دنیا و (در آخرت) روزی که گواهان به پا میخیزند یاری میدهیم!
لینک ثابت
تدوین کتب مختلف دفاع از تشیّع بعداز کتاب فجرالاسلام
یکی از امتیازات امروز، کثرت سؤالات است؛ سؤال زیاد است. وقتی سؤال زیاد بود، مسائلی که به وجود میآید، میدان را باز میکند برای فعالیّت ذهنی، برای عبور از مرزهای علم؛ آنوقت آثار تولید میشود. یک نویسندهی متعصّب مصری سالها پیش یک کتابی علیه تشیّع نوشت بهنام فجرالاسلام؛ [که] در آن حرفهای واقعاً غیرمنصفانهای علیه تشیّع [بود]. البتّه بعد دنبالهی آن ضحیالاسلام و ظهرالاسلام و عصرالاسلام و مانند اینها را هم نوشت. اینها همه را بنده آنوقتها در همان سالهای اواخر [دههی] ۴۰ یا اوایل [دههی] ۵۰ خواندهام. این کتاب فجرالاسلام موجب شد که چند نفر از برجستگان علمای ما چند اثر برجسته به وجود بیاورند. یکی از آن آثار برجسته الذّریعة است؛ ذریعهی آشیخ آقا بزرگ تهرانی. یکی از آن آثار برجسته تأسیسالشّیعةلفنونالاسلام است؛ مال مرحوم صدر. همهی اینها در مقابل فجرالاسلام [نوشته شد]. گمان میکنم یکی از آن آثار برجستهای که تحت تأثیر کار فجرالاسلام -نوشتهی احمد امین مصری- به وجود آمد، کتاب مرحوم سیّدمحسن امین است؛ این کتابِ شرح حال علما یا اعیانالشّیعة. خب، یعنی یک مسئله ایجاد شد، برای پاسخ به آن مسئله چند کار مهم انجام گرفت که اگرچنانچه آن سؤال نبود، این کارهای مهم انجام نمیگرفت. این هم یک نکته. بنابراین امتیازات این دوره امتیازات زیادی است؛ خدا را شکر کنید که در این دوره قرار گرفتهاید و میتوانید از امتیازاتش استفاده کنید.1396/06/06
لینک ثابت
رعایت تقوا و اجتناب از گناه، لازمه راه روحانیت
عزیزان من! بدانید این راه احتیاج دارد به تقوا. بدانید بهترین تبلیغ، تبلیغی است که شخصیّت عملی شما نسبت به آن اهداف و آرمانهای شما انجام خواهد داد و اثری که خواهد گذاشت: مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ اِماماً فَلیَبدَأ بِتَعلِیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلیمِ غَیرِه؛(1) اوّل روی خودمان باید کار کنیم. اینکه در گذشته برخی از رؤسای مدارس، سحر میرفتند، نگاه میکردند ببینند کدامیک از طلبهها دارد نماز شب میخواند و کدام نمیخواند یعنی مراقبت میکردند که طلبه حتّیالمقدور از نماز شب محروم نماند، خیلی حرف پُرمعنایی است. البتّه آن روز این کار آسانتر بود؛ امروز با تلویزیون و سریالهای تلویزیونی و از اینها حرفها، کار مشکل است؛ امّا این کار مشکل را باید شما انجام بدهید. امروز شما جوانها، راه خدا، راه توسّل، راه دعا، راه بهرهمندی از ادعیهی زاکیهی حضرت بقیّةالله (ارواحنافداه) را برای خودتان باز کنید؛ راه استفادهی از این دعاهای مأثوری که از ائمّه رسیده برای خودتان باز کنید، از اینها استفاده کنید. بعضی از دعاها واقعاً با سندهای صحیح در روایات هست که انسان وقتی نگاه میکند لذّت میبرد. خود همین دعاهای صحیفهی سجّادیّه، همه از همین قبیل است؛ این باب را برای خودتان باز نگه دارید؛ پرهیز از گناه، اساسیترین کارها است. اوّلین توصیهی این کسانی که در راههای سلوکی حرکت میکردند و ما ارادت به اینها داشتیم و علاقهمند [اینها بودیم]، به جوانها و ما -که آنوقت جوان بودیم- همین بود که میگفتند سعی کنید از گناه اجتناب کنید. «فَرِّق بَینی وَ بَینَ ذَنبِیَ المانِعِ لی مِن لُزومِ طَاعَتِک»(2) که در دعای شریف ابوحمزه [هست]، یعنی اگرچنانچه انسان مبتلای به گناه شد، این گناه موجب میشود که انسان لزوم طاعت را هم از دست بدهد؛ یعنی ملازم با طاعت الهی هم نباشد؛ توفیقات از انسان گرفته میشود؛ این را در نظر داشته باشید. نماز اوّل وقت، نماز با توجّه و با حضور قلب، تلاوت قرآن، اُنس با دعا و زیارت، اینها آن چیزهایی است که برای شما برادران عزیز، خواهران عزیز، جوانهای عزیز من لازم است؛ اینها را بایستی در نظر بگیرید. آنوقت انشاءالله به برکت درس خوبی که خواهید خواند و به برکت تقوا و پرهیزکاریای که انشاءالله رعایت خواهید کرد و به برکت این ذهنهای جوّال و فعّالی که شما دارید و امروز ما نمونههایی از آن را مشاهده کردیم، جامعهی علمی - مذهبی ما که اسمش روحانیّت است، فردای بمراتب بهتری از امروز انشاءالله خواهد داشت.1396/06/06
1 )
قصار 73 :
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ .
ترجمه:
و آن حضرت فرمود: آن كه خود را در مرتبه پيشوايى قرار مىدهد بايد پيش از مؤدب نمودن مردم به مؤدب نمودن خود اقدام كند، و پيش از آنكه ديگران را به گفتار ادب نمايد، بايد به كردارش مؤدب به آداب كند،
و آن كه خود را بياموزد و ادب نمايد به تعظيم سزاوارتر است از كسى كه فقط ديگران را بياموزد و تأديب كند
2 )
مصباح المتهجد ، شیخ طوسی، ص 583 اقبال الاعمال ، سید بن طاووس : ص 67 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 95 ص 83 ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 186 (دعای ابوحمزه ثمالی)؛
... فَرِّق بَینی وَ بَینَ ذَنبِیَ المانِعِ لی مِن لُزومِ طَاعَتِک ...
ترجمه:
... جدا کن بین من و گناهی که مانع اطاعت تو می شود ...
لینک ثابت
شما انتقادهایی به حوزه دارید -حالا یا حوزهی تهران یا کلّاً حوزهی علمیّه- خیلی خب! این حوزهای که شما میخواهید و به قول شما الان وجود ندارد، این را شما به وجود بیاورید. حوزه را ارادهی شما و خواست شما به وجود میآورد؛ بله، شما آن جایگاه مدیریتّی و پشتیبانیهای منابع مالی را ندارید که بخواهید مثلاً یک تصمیمی بگیرید و فوراً عمل بکنید؛ امّا تحقّق خواستههای مطلوب، صرفاً با داشتن یک مدیریّت و داشتن منابع مالی به دست نمیآید، حتّی گاهی با داشتن آنها [هم] به دست نمیآید؛ چیز دیگری لازم است. آن چیز دیگر همان است که شما دارید: انگیزه، میل، وضوحِ مطلوب و غایت مورد نظر؛ اینها لازم است. و باید مبارزه کرد؛ بدون مبارزه هیچ چیز به دست نمیآید، این حوزهی مطلوب را هم باید با مبارزه به دست آورد. البتّه معنای مبارزه، [گفتنِ] «زنده باد مرده باد» نیست، معنایش مبارزهی سیاسی نیست؛ [مبارزه] یعنی تلاش، مجاهدت، گفتن، فکر کردن، همفکری کردن، متشکّل شدن. بنابراین، این حوزه را شما درست کنید. البتّه ما وظیفه داریم کمک کنیم به شما؛ آقایان مدیران حوزه وظیفه دارند تسهیل کنند کارها را؛ امّا آنچه باید در آینده به وجود بیاید، سنگینیِ بارِ مسئولیّتِ آن را بر دوش خودتان احساس کنید. شما هستید که باید این کارها را انجام بدهید؛ حالا ممکن است ده سال دیگر، پنج سال دیگر، پانزده سال دیگر نوبت شما بشود که نقش ایفا کنید؛ بههرحال این کار خواهد شد و شما هستید که میتوانید اقدام کنید و کار کنید.1396/06/06
لینک ثابت
این را هم ما عرض بکنیم، انقلاب ادامه دارد. اینکه بعضیها اینجور القا کنند، اینجور بنویسند و بگویند که «خب انقلاب یک حادثهای بود، تمام شد؛ برگردیم به زندگی عادی»، این خیانت به انقلاب است؛ انقلاب تمام نمیشود. من آن روز در این جمعِ این آقایانِ مسئولین گفتم؛(۸) انقلاب، هنجارهای گذشته را به هم میریزد، هنجارهای جدیدی را در جامعه به وجود میآورد. حفظ این هنجارهای جدید، تداوم انقلاب است؛ و اینها سخت است، اینها کارهای مشکلی است. همان دستها و همان قدرتهایی که با اصل انقلاب با همهی وجود مخالف بودند و کارشکنی میکردند، با همین تداوم هنجارهای انقلابی [هم] مخالفت خواهند کرد، دشمنی خواهند کرد؛ کمااینکه میبینید دارند میکنند. بنابراین اگر انقلاب مبارزه لازم داشت تا به پیروزی برسد، امروز هم مبارزه لازم است تا بتوانیم این هنجارهای انقلاب را تثبیت کنیم؛ باید به نتیجه برسانیم تا جامعه بشود جامعهی اسلامی.1396/06/06
لینک ثابت
ما اگر بتوانیم این حرفهای خودمان را حرفهای نویی است در دنیا منتشر کنیم و به گوشها برسانیم، پذیرنده و طلبکار زیاد خواهد داشت. این یکی از خصوصیّات امروز است. یک روزی بود که اینجور نبود؛ «یک روزی» که عرض میکنم، نه صد سال پیش، [بلکه] همین زمان جوانی ما. فرض بفرمایید مارکسیسم، در بین جوانها در اغلب کشورها [رایج بود]؛ فقط در بعضی از کشورها مثل آمریکا یا بعضی کشورهای اروپا به این شدّت نبود امّا در اغلب کشورها جاذبهی مارکسیسم [بود]؛ بخصوص در زمینهی اقتصادی،جاذبهی سوسیالیسم، یک جاذبهی همهگیر بود؛ [حتّی] در کشورهای اسلامی. در کشور خود ما و در بین علاقهمندانِ همین خطّ اسلامی، کسانی بودند از معاریف -که اگر بگویم میشناسید؛ یعنی همهتان میشناسید- که صریحاً با همین تعبیر «سوسیالیسم» از آن دفاع میکردند و حمایت میکردند و میل داشتند که فکر اقتصادی اسلامی را تطبیق بدهند با سوسیالیسم یا آن را در قالب تعبیرات سوسیالیسم بیان کنند. ما جلساتِ صحبت گوناگون و بحث و مباحثه و مانند اینها با بعضی از اینها داشتیم. امروز اینجوری نیست؛1396/06/06
لینک ثابت
شما انتقادهایی به حوزه دارید -حالا یا حوزهی تهران یا کلّاً حوزهی علمیّه- خیلی خب! این حوزهای که شما میخواهید و به قول شما الان وجود ندارد، این را شما به وجود بیاورید. حوزه را ارادهی شما و خواست شما به وجود میآورد؛ بله، شما آن جایگاه مدیریتّی و پشتیبانیهای منابع مالی را ندارید که بخواهید مثلاً یک تصمیمی بگیرید و فوراً عمل بکنید؛ امّا تحقّق خواستههای مطلوب، صرفاً با داشتن یک مدیریّت و داشتن منابع مالی به دست نمیآید، حتّی گاهی با داشتن آنها [هم] به دست نمیآید؛ چیز دیگری لازم است. آن چیز دیگر همان است که شما دارید: انگیزه، میل، وضوحِ مطلوب و غایت مورد نظر؛ اینها لازم است. و باید مبارزه کرد؛ بدون مبارزه هیچ چیز به دست نمیآید، این حوزهی مطلوب را هم باید با مبارزه به دست آورد. البتّه معنای مبارزه، [گفتنِ] «زنده باد مرده باد» نیست، معنایش مبارزهی سیاسی نیست؛ [مبارزه] یعنی تلاش، مجاهدت، گفتن، فکر کردن، همفکری کردن، متشکّل شدن. بنابراین، این حوزه را شما درست کنید. البتّه ما وظیفه داریم کمک کنیم به شما؛ آقایان مدیران حوزه وظیفه دارند تسهیل کنند کارها را؛ امّا آنچه باید در آینده به وجود بیاید، سنگینیِ بارِ مسئولیّتِ آن را بر دوش خودتان احساس کنید. شما هستید که باید این کارها را انجام بدهید؛ حالا ممکن است ده سال دیگر، پنج سال دیگر، پانزده سال دیگر نوبت شما بشود که نقش ایفا کنید؛ بههرحال این کار خواهد شد و شما هستید که میتوانید اقدام کنید و کار کنید.1396/06/06
لینک ثابت
این را هم ما عرض بکنیم، انقلاب ادامه دارد. اینکه بعضیها اینجور القا کنند، اینجور بنویسند و بگویند که «خب انقلاب یک حادثهای بود، تمام شد؛ برگردیم به زندگی عادی»، این خیانت به انقلاب است؛ انقلاب تمام نمیشود. من آن روز در این جمعِ این آقایانِ مسئولین گفتم؛ انقلاب، هنجارهای گذشته را به هم میریزد، هنجارهای جدیدی را در جامعه به وجود میآورد. حفظ این هنجارهای جدید، تداوم انقلاب است؛ و اینها سخت است، اینها کارهای مشکلی است. همان دستها و همان قدرتهایی که با اصل انقلاب با همهی وجود مخالف بودند و کارشکنی میکردند، با همین تداوم هنجارهای انقلابی [هم] مخالفت خواهند کرد، دشمنی خواهند کرد؛ کمااینکه میبینید دارند میکنند. بنابراین اگر انقلاب مبارزه لازم داشت تا به پیروزی برسد، امروز هم مبارزه لازم است تا بتوانیم این هنجارهای انقلاب را تثبیت کنیم؛ باید به نتیجه برسانیم تا جامعه بشود جامعهی اسلامی.
ما جامعهی اسلامی نداریم، ما دولت اسلامی هم نداریم! از آن مراحل چندگانهای که ما مطرح کردیم، هنوز در دولت اسلامیاش ماندهایم؛ بعد از دولت اسلامی نوبت جامعهی اسلامی است؛ ما این مراحل را در پیش داریم. ما توانستیم یک انقلاب اسلامی -یعنی یک حرکت انقلابی- به وجود بیاوریم؛ [بعد] توانستیم بر اساس آن، یک نظام اسلامی به وجود بیاوریم؛ خیلی خب، تا اینجا توفیق حاصل شده که خب خیلی هم مهم است؛ لکن بعد از این، ایجاد یک دولت اسلامی است؛ یعنی [ایجاد] تشکیلات مدیریّتیِ اسلامی برای کشور؛ ما در این قضیّه هنوز خیلی فاصله داریم تا به مقصود برسیم. البتّه معنایش این نیست که کسی احساس ناامیدی کند؛ ابداً؛ داریم پیش میرویم؛ با همهی مخالفتها، با همهی کارشکنیها، با همهی دهنکجیهایی که میشود، حرکت میکنیم و داریم پیش میرویم بلاشک. دلایل زیادی وجود دارد؛ لکن [هنوز] کار داریم، کار دارد؛ هنوز خیلی فاصله داریم تا اینکه بتوانیم یک دولت اسلامی به وجود بیاوریم. بعد که دولت اسلامی به وجود آمد، آنوقت تازه نوبت [ایجاد] جامعهی اسلامی است. خب، بنابراین باید مبارزه کرد عزیزان من.1396/06/06
لینک ثابت
یک امتیاز دیگرِ این دوران این است که در سطح جهان، یک احساس خلأ فکری و نیاز به یک فکر جدید موج میزند؛ در سطح جهان اینجور است؛ دلزدگی و سرخوردگی از «ایسم»های مختلف -چه «ایسم»های چپ، چه «ایسم»های راست- در بین کشورها و بین اندیشمندان و بین جوانها بسیار زیاد شده؛ یک حالت خلأ فکری [وجود دارد]، حرف نو جا میافتد. جمهوری اسلامی، هم در مسئلهی انسان، هم در مسئلهی جامعه، هم در مسئلهی سیاست حرفهای نو دارد؛ اسلام حرفهای نو دارد. ما اگر بتوانیم این حرفهای خودمان را حرفهای نویی است در دنیا منتشر کنیم و به گوشها برسانیم، پذیرنده و طلبکار زیاد خواهد داشت. این یکی از خصوصیّات امروز است.1396/06/06
لینک ثابت
اگر انقلاب مبارزه لازم داشت تا به پیروزی برسد، امروز هم مبارزه لازم است تا بتوانیم این هنجارهای انقلاب را تثبیت کنیم؛ باید به نتیجه برسانیم تا جامعه بشود جامعهی اسلامی.
ما جامعهی اسلامی نداریم، ما دولت اسلامی هم نداریم! از آن مراحل چندگانهای که ما مطرح کردیم، هنوز در دولت اسلامیاش ماندهایم؛ بعد از دولت اسلامی نوبت جامعهی اسلامی است؛ ما این مراحل را در پیش داریم. ما توانستیم یک انقلاب اسلامی -یعنی یک حرکت انقلابی- به وجود بیاوریم؛ [بعد] توانستیم بر اساس آن، یک نظام اسلامی به وجود بیاوریم؛ خیلی خب، تا اینجا توفیق حاصل شده که خب خیلی هم مهم است؛ لکن بعد از این، ایجاد یک دولت اسلامی است؛ یعنی [ایجاد] تشکیلات مدیریّتیِ اسلامی برای کشور؛ ما در این قضیّه هنوز خیلی فاصله داریم تا به مقصود برسیم. البتّه معنایش این نیست که کسی احساس ناامیدی کند؛ ابداً؛ داریم پیش میرویم؛ با همهی مخالفتها، با همهی کارشکنیها، با همهی دهنکجیهایی که میشود، حرکت میکنیم و داریم پیش میرویم بلاشک. دلایل زیادی وجود دارد؛ لکن [هنوز] کار داریم، کار دارد؛ هنوز خیلی فاصله داریم تا اینکه بتوانیم یک دولت اسلامی به وجود بیاوریم. بعد که دولت اسلامی به وجود آمد، آنوقت تازه نوبت [ایجاد] جامعهی اسلامی است. خب، بنابراین باید مبارزه کرد عزیزان من.1396/06/06
لینک ثابت
رویشها و ریزشهای انقلاب اسلامی
الحمدلله انسان مشاهده میکند که در حوزهی علمیّه، رویشهای برجستهای وجود دارد. مطالبی که گفتید، من به دقّت گوش کردم؛ البتّه مجددّاً انشاءالله بایستی همین مطالبی که گفته شد را مرور کنم، نگاه کنم و اگر خداوند توفیق بدهد رویَش فکر کنم؛ ولی همین مقداری که الان شنیدم برای من خرسندکننده و امیدوارکننده بود؛ بسیار خوب بود.1396/06/06
لینک ثابت
اساس کار دعوت انبیا، دعوت به توحید است. دعوت به توحید فقط به معنای این نیست که عقیده پیدا کنید که خدا یک است و دو نیست و این بتها یا این خدایان -موجودی که هستند- ارزش الوهیّت ندارند؛ فقط این نیست، عقیدهی به توحید، یک پایه و استوانه یا زمینهی اساسیِ یک جهانبینی است که زندگی را میسازد. عقیدهی به توحید یعنی جامعهی توحیدی به وجود آوردن؛ جامعهای که بر مبنای توحید شکل بگیرد و اداره بشود؛ عقیده به توحید این است؛ اگر این نبود، دشمنیهای با انبیا هم به وجود نمیآمد. وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحی بَعضُهُم اِلىٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛ این دشمنیها بهخاطر این است که انبیا آمدند، شکل جامعه را مورد اعتراض و تعرّض خودشان قرار دادند؛ یک شکل جدید را، یک هندسهی جدید را برای شیوهی زندگی بشر ارائه کردند. آن شیوهی زندگی، همان حیات طیّبه است که یکی از برادرها این آیهی شریفه را تلاوت کردند: یٰاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا استَجیبوا للهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم؛ حیات، حیات طیّبه است. مَن عَمِلَ صٰلِحًا مِن ذَکَرٍ اَو اُنثىٰ وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهو حَیوٰةً طَیِّبَة؛ یعنی فراتر از این حیات ظاهری یک چیزی وجود دارد که به آن گفته میشود حیات طیّبه، آن چیست؟ آن همین زندگی است درحالیکه با ایمان باشد. زندگی احتیاج دارد به آب و به هوا و به خوراک و به علم و به فنّاوری و به همهچیز؛ زندگی به همهی اینها احتیاج دارد، منتها اگرچنانچه بدون ایمان شد، این حیات نیست؛ مرده است. این را قرآن حیات نمیداند. حیات آنوقتی است که این مجموعهی تحرّکات زندگی و عوامل زندگی همراه بشود با ایمان؛ نور پیدا کند؛ مثل محیط ظلمانی است که در آن نوری تابانده میشود. این شأن روحانیّت است.1396/06/06
لینک ثابت
یکی از امتیازات امروز، کثرت سؤالات است؛ سؤال زیاد است. وقتی سؤال زیاد بود، مسائلی که به وجود میآید، میدان را باز میکند برای فعالیّت ذهنی، برای عبور از مرزهای علم؛ آنوقت آثار تولید میشود. یک نویسندهی متعصّب مصری سالها پیش یک کتابی علیه تشیّع نوشت بهنام فجرالاسلام؛ [که] در آن حرفهای واقعاً غیرمنصفانهای علیه تشیّع [بود]. البتّه بعد دنبالهی آن ضحیالاسلام و ظهرالاسلام و عصرالاسلام و مانند اینها را هم نوشت. اینها همه را بنده آنوقتها در همان سالهای اواخر [دههی] ۴۰ یا اوایل [دههی] ۵۰ خواندهام. این کتاب فجرالاسلام موجب شد که چند نفر از برجستگان علمای ما چند اثر برجسته به وجود بیاورند. یکی از آن آثار برجسته الذّریعة است؛ ذریعهی آشیخ آقا بزرگ تهرانی. یکی از آن آثار برجسته تأسیسالشّیعةلفنونالاسلام است؛ مال مرحوم صدر. همهی اینها در مقابل فجرالاسلام [نوشته شد]. گمان میکنم یکی از آن آثار برجستهای که تحت تأثیر کار فجرالاسلام -نوشتهی احمد امین مصری- به وجود آمد، کتاب مرحوم سیّدمحسن امین است؛ این کتابِ شرح حال علما یا اعیانالشّیعة. خب، یعنی یک مسئله ایجاد شد، برای پاسخ به آن مسئله چند کار مهم انجام گرفت که اگرچنانچه آن سؤال نبود، این کارهای مهم انجام نمیگرفت.1396/06/06
لینک ثابت