دربارهی بحث تولید علم و مسألهی جنبش نرمافزاری - که ما مطرح کردیم - مراکز تحقیقی جواب دادند، دانشگاهها هم در سطوح محققین و اساتید جواب دادند و از این جهت بنده حقیقتاً خشنودم؛ منتها در سطح دانشجویان و جوانان این معنا جدی گرفته نشده و تحقق پیدا نکرده؛ در حالی که از استعداد جوان و نیروی جوان، خیلی باید استفاده کرد. این کار، کار اساتید است. بخصوص دانشجویان دورههای تکمیلی، اگر بوسیلهی استاد راهنمایی بشوند، میتوانند حقیقتاً در نوآوری علمی، همان اساتید خودشان را در مواردی پشت سر بگذارند. گاهی استاد، شاگردی را راهنمایی میکند و دستگیریِ علمی میکند و آن شاگرد با دستگیریِ استاد، از خود استاد جلوتر میرود؛ از این قبیل موارد زیاد اتفاق افتاده است. این را بایستی تحقق بخشید.1386/02/25
لینک ثابت
یک مسأله، مسألهی نقشهی حرکت علمی کشور است که من این را در سال گذشته مطرح کردم. البته توقع نمیکنم که این کار را دانشگاه فردوسی انجام بدهد، اما توقع میکنم که دانشگاه استخواندارِ ریشهدارِ فردوسی در این کار سهیم بشود؛ روی این فکر کنید. ما برای پیشرفت علم در کشور، به نقشهی کلی علمی احتیاج داریم. دربارهی چه چیزی میخواهیم تحقیق کنیم؟ چه چیزی را میخواهیم فرابگیریم؟ چگونه این اجزاء علمی پراکنده، به هم متصل میشوند؟ در کجا از اتصال اینها، میشود برای آیندهی کشور و حرکت کشور بهره برد؟ اینها جز با یک نقشهی علمی، برای کشور امکانپذیر نیست. البته نقشهی علمی، نقشهی دائمی نیست؛ مدتدار و زماندار است. ممکن است در این برهه نقشهی علمی یک چیز باشد، ده سال دیگر نقشهی علمی بکلی تغییر کند و چیز دیگری باشد؛ لیکن این نقشهی علمی لازم است. در این زمینه انتظار دارم دانشگاه شما - چه دانشگاه پزشکی، چه دانشگاه فردوسی - کمک کنند تا این کار در بین اساتید و در بین محققین و در بین دانشمندان و علمای دانشگاهی ما، تبدیل به یک مطالبهی عمومی بشود. این هم یک مسأله است.1386/02/25
لینک ثابت
یک مسأله هم در مورد رشد دادن به دانشجوها - که اشاره کردم - کارهایی است که به عهدهی اساتید و به عهدهی مدیریتهاست؛ اینجا مخاطب فقط اساتید نیستند؛ مدیریتها هم هستند. این کارها را واقعاً در برنامه بگذارید: مثل کارگاههای آموزشی؛ مثل اردوهای علمی؛ مثل جایزه به نوآوریها؛ مثل مطالبهی دستگاه صنعت از محقق جوانی که در دانشگاه دارد یک کاری را انجام میدهد، یعنی ارتباط دانشگاه و صنعت که این هم جزو شعارهای حتمی و قطعیای بوده است که بنده از سه، چهار سال قبل از این مطرح کردم. خوشبختانه در این دولت، معاونت مخصوصی به نام «معاونت علمی» برای کارهای علمی بوجود آمد که این جزو برکات این دولت است و اتفاقاً یکی از همشهریان خود شما در این معاونت مشغول کار است. به نظر من این معاونت، معاونت مبارکی است و کارهای بسیار مهم و خوبی را میتواند انجام بدهد. با کمک این معاونت، آقایانِ دو وزیر - هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی، هم در دولت - مطالبه کنند، تا مدیران بتوانند وسائل را برای این معنا فراهم بکنند.1386/02/25
لینک ثابت
یک مسأله هم در مورد رشد دادن به دانشجوها - که اشاره کردم - کارهایی است که به عهدهی اساتید و به عهدهی مدیریتهاست؛ اینجا مخاطب فقط اساتید نیستند؛ مدیریتها هم هستند. این کارها را واقعاً در برنامه بگذارید: مثل کارگاههای آموزشی؛ مثل اردوهای علمی؛ مثل جایزه به نوآوریها؛ مثل مطالبهی دستگاه صنعت از محقق جوانی که در دانشگاه دارد یک کاری را انجام میدهد، یعنی ارتباط دانشگاه و صنعت که این هم جزو شعارهای حتمی و قطعیای بوده است که بنده از سه، چهار سال قبل از این مطرح کردم.1386/02/25
لینک ثابت
روشن است که ما یک راه طیشدهی دویستسالهی دیگران را در ظرف بیست سال نمیخواهیم طی کنیم. مدعا این نیست که ما در ظرف ده سال، پانزده سال، خودمان را به سطح علمی کشوری که دویست سال است دارد تلاش علمی میکند و از محصول دویست سال قبل از آنِ بقیهی کشورها هم استفاده کرده است، برسانیم. این مورد نظر نیست؛ بلکه مدعا این است که نباید وقت را تلف بکنیم. اگر ایران باید آیندهای داشته باشد و اگر این ملت باید همین راه استقلال و عزت و عدم وابستگی را که در آن وارد شده ادامه بدهد، این امکان ندارد مگر با عالم شدن این ملت. باید عالم بشوند و علم در این کشور ترقی پیدا کند. علمِ وارداتی، علم- به معنای حقیقی کلمه- نیست؛ علمِ درونزا است که اقتدار میبخشد. اینکه من مسألهی تولید علم و شکستن مرزهای علم را مطرح کردم، به خاطر این است و باید آن را جدی بگیرید. حوزهها سهمی دارند در بخشی، دانشگاهها هم سهم عمدهای دارند در بخش دیگری. امروز اساتید و مدیران دانشگاه باید اینگونه به دانشگاه نگاه کنند.1386/02/25
لینک ثابت
امروز نقش و رسالت دانشگاه، یک نقش تعیینکننده است؛ و لو تعیینکنندهی برای زمان حال نه، اما تعیینکنندهی برای آیندهی کشور است. امروز تصمیم دانشگاهیان و همت دانشگاهیان، مثل نقش سوزنبانی است که دو مسیر ریلی را بکلی از هم جدا میکند. شما الآن سوزنبانید؛ میتوانید با همتی که در این برههی از زمان میکنید، ریل حرکت ملت ایران را به سمت رفاه و عزت و ترقی و استقلال کامل قرار بدهید؛ و میتوانید خدای نکرده با عدم تحرک لازم و با عدم اجابت به نیازِ امروز، جور دیگری عمل کنید و نتیجهی دیگری حاصل بشود.1386/02/25
لینک ثابت
مسألهی نیاز تولید علم به گسترش تحقیق و تقابل و تنافی آن با انحصارات دولتی و حقوق انحصاری شرکتها، حرف کاملًا درستی است که آن را قبول داریم و امید ما این است که با اجرای سیاستهای اصل 44- که سال گذشته ابلاغ شد- این گره باز بشود. اساساً ورود در میدان تفسیر اصل 44 و توجه به ذیل اصل 44 و اهتمامی که در این زمینه شد و خود بنده وارد این میدان شدم، به خاطر چند نکته و از جمله همین نکته بود. البته این نگرانی هم که دوست قدیمیمان بیان کردند که اجرای غلط اصل 44 ممکن است به تکاثر و از قبیل آن بینجامد هم درست است. اگر آن چیزی که ما گفتیم و ما خواستیم و ما دنبال میکنیم اجرا بشود، إن شاء اللَّه نه آن افراط و نه آن تفریط اتفاق نخواهد افتاد. باید همانگونه که مقرر شده و گفته شده است انجام بگیرد و إن شاء اللَّه به لطف الهی اینگونه خواهد شد. البته تذکراتی هم فرمودند که من یادداشت کردم و إن شاء اللَّه آنها را دنبال میکنم.
بعد از دیدار با شما، دیداری با دانشجوها خواهم داشت و مفصلتر صحبت خواهم کرد. غرض من از این جلسه بیشتر این بود که حرفهای اساتید را بشنوم، ولی آنچه که من در این جلسه به اختصار میخواهم عرض بکنم، چند مسألهی کوتاه و مهم است.
یک مسئله این است که امروز، موضوع علم برای کشور ما یک موضوع حیاتی است؛ و علم هم به میزان زیادی به شما مجموعهی دانشگاهی متکی است. امروز دانشگاه باید احساس بکند که کشور در یک نقطهی عطفی قرار گرفته است که با دوگونه حرکتِ دانشگاه، دو مسیر متباین و متعارض از این نقطهی عطف بوجود خواهد آمد؛ اگر یک طور عمل کنیم به یک سمت خواهیم رفت، اگر به گونهی دیگری عمل کنیم، به سمت دیگر و نقطهی مقابل آن خواهیم رفت؛ پس در یک چنین لحظهی حساسی قرار داریم. امروز مناسبات بینالمللی روی قدرت میچرخد. میبینید دیگر، قدرتها به اتکاء و استناد قدرتمندی خودشان، زور میگویند و بیمنطق و بیاستدلال حرف میزنند. جُرم خیلی از دولتهای متوسط و دست پائین هم این است که زورگوئی آنها را به راحتی قبول میکنند؛ لذا زورگوئی بر اساس قدرت، امر رائجی شده است. در همین قضیهی هستهای، در مسألهی خاورمیانه، در قضایای گوناگون سیاسی و در مسائل گوناگونی که داریم، وقتی با دولتها صحبت میشود، میگویند: چهکار کنیم، امریکا میگوید! یعنی این یک حجت قاطع است که چون امریکا دارای قدرت و زور است، دیگر چارهای نیست. این قدرت- که امروز محور همهی تحرکات بینالمللی شده- متوقف است به علم؛ و لذا ثروت امریکا هم ناشی از علم است، توانائیهای تبلیغاتیاش هم ناشی از علم است، موقعیت بینالمللیِ سیاسیاش هم ناشی از علم است. علم است که یک کشور را به یک اقتداری میرساند؛ علم، اینقدر برای کشورها مهم است.
روشن است که ما یک راه طیشدهی دویستسالهی دیگران را در ظرف بیست سال نمیخواهیم طی کنیم. مدعا این نیست که ما در ظرف ده سال، پانزده سال، خودمان را به سطح علمی کشوری که دویست سال است دارد تلاش علمی میکند و از محصول دویست سال قبل از آنِ بقیهی کشورها هم استفاده کرده است، برسانیم. این مورد نظر نیست؛ بلکه مدعا این است که نباید وقت را تلف بکنیم. اگر ایران باید آیندهای داشته باشد و اگر این ملت باید همین راه استقلال و عزت و عدم وابستگی را که در آن وارد شده ادامه بدهد، این امکان ندارد مگر با عالم شدن این ملت. باید عالم بشوند و علم در این کشور ترقی پیدا کند. علمِ وارداتی، علم- به معنای حقیقی کلمه- نیست؛ علمِ درونزا است که اقتدار میبخشد. اینکه من مسألهی تولید علم و شکستن مرزهای علم را مطرح کردم، به خاطر این است و باید آن را جدی بگیرید. حوزهها سهمی دارند در بخشی، دانشگاهها هم سهم عمدهای دارند در بخش دیگری. امروز اساتید و مدیران دانشگاه باید اینگونه به دانشگاه نگاه کنند.
هرگونه تدریسی که در یک کلاس، ناشی از بیحوصلگی، ناشی از کموقتی، ناشی از بیاهتمامی و بیاعتنایی به درس، بیاعتنایی به دانشجو، بیاعتنایی به وقت و ساعت انجام بگیرد، مناسب شأن دانشگاه امروزِ کشور ما نیست. من تأیید میکنم که ما بایستی اساتید استخواندار و قدیمیِ قوی و باارزش را با اصرار در دانشگاه حفظ کنیم- که دوستان اشاره کردند- در کنار این مؤکداً عرض میکنم که بایستی از اساتید جوان و پرانگیزه هم استفاده بشود و وارد بشوند. ما نباید در هیچ بخشی دچار کمبود استاد و خلأ استاد باشیم. امروز راه هم برای این باز است. خوشبختانه دانشجوهایی که دورههای تکمیلی را میگذرانند، رتبههای خوبی دارند، رتبههای بالایی دارند و استعدادهای خوبی دارند، میتوانند در تدریس دانشگاهها نقش ایفا کنند. بخشنامهها و دستورالعملهای قدیمی، آیهی قرآن نیست که نشود آن را عوض کرد. به موقعیتها نگاه کنید و دانشگاه را از لحاظ تدریس به یک میدان پرتحرک تبدیل کنید؛ با تعامل دانشجو با استاد، تحرک استاد، مطالعهی استاد، دسترسی استاد به مراکز علمی و اطلاعات علمی و نشریات علمی- که امروز خوشبختانه با رواج اینترنت و چیزهای دیگر، خیلی از گذشته آسانتر شده- دانشگاه را به یک مجلس عمومیِ دائماً در حال مباحثه و در حال کار تبدیل کنید؛ دانشجو را رشد بدهید و تربیت کنید. این یک نکته است.
نکتهی دیگر این است که در بارهی بحث تولید علم و مسألهی جنبش نرمافزاری- که ما مطرح کردیم- مراکز تحقیقی جواب دادند، دانشگاهها هم در سطوح محققین و اساتید جواب دادند و از این جهت بنده حقیقتاً خشنودم؛ منتها در سطح دانشجویان و جوانان این معنا جدی گرفته نشده و تحقق پیدا نکرده؛ در حالی که از استعداد جوان و نیروی جوان، خیلی باید استفاده کرد. این کار، کار اساتید است. بخصوص دانشجویان دورههای تکمیلی، اگر بهوسیلهی استاد راهنمایی بشوند، میتوانند حقیقتاً در نوآوری علمی، همان اساتید خودشان را در مواردی پشت سر بگذارند. گاهی استاد، شاگردی را راهنمایی میکند و دستگیریِ علمی میکند و آن شاگرد با دستگیریِ استاد، از خود استاد جلوتر میرود؛ از این قبیل موارد زیاد اتفاق افتاده است. این را بایستی تحقق بخشید.1386/02/25
لینک ثابت
این جلسه، به جهات متعددی یکی از شیرینترین و جذابترین جلسات برای بنده است. اولًا به جهت حضور مجموعهی عالمان و دانشمندان این شهر و استانی که از دیرباز به علمپروری و عالمپروری و محققپروری معروف بوده است؛ ثانیاً به خاطر سوابق خاطرهانگیزی که بنده با این مجموعهی دانشگاهی دارم- با بعضی از عزیزانی که در این جلسه حضور دارند، دوستیها و رفاقتهای نزدیک و همکاریهای بسیار صمیمانه؛ با آقای دکتر فرهودی همزندانی؛ و با مجموعههایی از جمع علمی این دانشگاه، جلسات فراوان و دیدارهای پرهیجان در دورانهای دشوار داشتهایم- برای من خاطرههای زیادی را زنده میکند؛ ثالثاً از این جهت که مشاهده میکنم جوانان ما در عرصهی علم پیشرفتهایی کردهاند که امروز دانشگاه ما به برکت استادیِ آن جوانان، میتواند پرچم افتخار را بر دوش بگیرد. خیلی از دانشجویان و جوانانی که در آن دوران اختناق و تاریکی و فشار، در لابلای مشکلات فراوان درس میخواندند، امروز بحمد اللَّه جزو اساتید، جزو پرچمداران علم، جزو نوآوران عرصهی علم محسوب میشوند؛ بعضیشان در همین جمع شما هستند، بعضیشان هم در تهران و جاهای دیگر هستند. این هم بخش دیگری است که برای من این اجتماع را گرامی و عزیز میکند.1386/02/25
لینک ثابت
یک مسئله، مسألهی نقشهی حرکت علمی کشور است که من این را در سال گذشته مطرح کردم. البته توقع نمیکنم که این کار را دانشگاه فردوسی انجام بدهد، اما توقع میکنم که دانشگاه استخواندارِ ریشهدارِ فردوسی در این کار سهیم بشود؛ روی این فکر کنید. ما برای پیشرفت علم در کشور، به نقشهی کلی علمی احتیاج داریم. در بارهی چه چیزی میخواهیم تحقیق کنیم؟ چه چیزی را میخواهیم فرابگیریم؟ چگونه این اجزاء علمی پراکنده، به هم متصل میشوند؟ در کجا از اتصال اینها، میشود برای آیندهی کشور و حرکت کشور بهره برد؟ اینها جز با یک نقشهی علمی، برای کشور امکانپذیر نیست. البته نقشهی علمی، نقشهی دائمی نیست؛ مدتدار و زماندار است. ممکن است در این برهه نقشهی علمی یک چیز باشد، ده سال دیگر نقشهی علمی بکلی تغییر کند و چیز دیگری باشد؛ لیکن این نقشهی علمی لازم است. در این زمینه انتظار دارم دانشگاه شما- چه دانشگاه پزشکی، چه دانشگاه فردوسی- کمک کنند تا این کار در بین اساتید و در بین محققین و در بین دانشمندان و علمای دانشگاهی ما، تبدیل به یک مطالبهی عمومی بشود. این هم یک مسئله است.1386/02/25
لینک ثابت
روشن است که ما یک راه طیشدهی دویستسالهی دیگران را در ظرف بیست سال نمیخواهیم طی کنیم. مدعا این نیست که ما در ظرف ده سال، پانزده سال، خودمان را به سطح علمی کشوری که دویست سال است دارد تلاش علمی میکند و از محصول دویست سال قبل از آنِ بقیهی کشورها هم استفاده کرده است، برسانیم. این مورد نظر نیست؛ بلکه مدعا این است که نباید وقت را تلف بکنیم. اگر ایران باید آیندهای داشته باشد و اگر این ملت باید همین راه استقلال و عزت و عدم وابستگی را که در آن وارد شده ادامه بدهد، این امکان ندارد مگر با عالم شدن این ملت. باید عالم بشوند و علم در این کشور ترقی پیدا کند. علمِ وارداتی، علم- به معنای حقیقی کلمه- نیست؛ علمِ درونزا است که اقتدار میبخشد. اینکه من مسألهی تولید علم و شکستن مرزهای علم را مطرح کردم، به خاطر این است و باید آن را جدی بگیرید. حوزهها سهمی دارند در بخشی، دانشگاهها هم سهم عمدهای دارند در بخش دیگری. امروز اساتید و مدیران دانشگاه باید اینگونه به دانشگاه نگاه کنند.1386/02/25
لینک ثابت
امروز، موضوع علم برای کشور ما یک موضوع حیاتی است؛ و علم هم به میزان زیادی به شما مجموعهی دانشگاهی متکی است. امروز دانشگاه باید احساس بکند که کشور در یک نقطهی عطفی قرار گرفته است که با دو گونه حرکتِ دانشگاه، دو مسیر متباین و متعارض از این نقطهی عطف بوجود خواهد آمد؛ اگر یک طور عمل کنیم به یک سمت خواهیم رفت، اگر به گونهی دیگری عمل کنیم، به سمت دیگر و نقطهی مقابل آن خواهیم رفت؛ پس در یک چنین لحظهی حساسی قرار داریم.1386/02/25
لینک ثابت
روشن است که ما یک راه طیشدهی دویستسالهی دیگران را در ظرف بیست سال نمیخواهیم طی کنیم. مدعا این نیست که ما در ظرف ده سال، پانزده سال، خودمان را به سطح علمی کشوری که دویست سال است دارد تلاش علمی میکند و از محصول دویست سال قبل از آنِ بقیهی کشورها هم استفاده کرده است، برسانیم. این مورد نظر نیست؛ بلکه مدعا این است که نباید وقت را تلف بکنیم. اگر ایران باید آیندهای داشته باشد و اگر این ملت باید همین راه استقلال و عزت و عدم وابستگی را که در آن وارد شده ادامه بدهد، این امکان ندارد مگر با عالم شدن این ملت. باید عالم بشوند و علم در این کشور ترقی پیدا کند. علمِ وارداتی، علم- به معنای حقیقی کلمه- نیست؛ علمِ درونزا است که اقتدار میبخشد. اینکه من مسألهی تولید علم و شکستن مرزهای علم را مطرح کردم، به خاطر این است و باید آن را جدی بگیرید. حوزهها سهمی دارند در بخشی، دانشگاهها هم سهم عمدهای دارند در بخش دیگری. امروز اساتید و مدیران دانشگاه باید اینگونه به دانشگاه نگاه کنند.1386/02/25
لینک ثابت
مسألهی نیاز تولید علم به گسترش تحقیق و تقابل و تنافی آن با انحصارات دولتی و حقوق انحصاری شركتها، حرف كاملاً درستی است كه آن را قبول داریم و امید ما این است كه با اجرای سیاستهای اصل 44 - كه سال گذشته ابلاغ شد - این گره باز بشود. اساساً ورود در میدان تفسیر اصل 44 و توجه به ذیل اصل 44 و اهتمامی كه در این زمینه شد و خود بنده وارد این میدان شدم، به خاطر چند نكته و از جمله همین نكته بود. البته این نگرانی هم كه دوست قدیمیمان بیان كردند كه اجرای غلط اصل 44 ممكن است به تكاثر و از قبیل آن بینجامد هم درست است. اگر آن چیزی كه ما گفتیم و ما خواستیم و ما دنبال میكنیم اجرا بشود، انشاءاللَّه نه آن افراط و نه آن تفریط اتفاق نخواهد افتاد. باید همانگونه كه مقرر شده و گفته شده است انجام بگیرد و انشاءاللَّه به لطف الهی اینگونه خواهد شد. البته تذكراتی هم فرمودند كه من یادداشت كردم و انشاءاللَّه آنها را دنبال میكنم.1386/02/25
لینک ثابت
یك مسأله این است كه امروز، موضوع علم برای كشور ما یك موضوع حیاتی است؛ و علم هم به میزان زیادی به شما مجموعهی دانشگاهی متكی است. امروز دانشگاه باید احساس بكند كه كشور در یك نقطهی عطفی قرار گرفته است كه با دو گونه حركتِ دانشگاه، دو مسیر متباین و متعارض از این نقطهی عطف بوجود خواهد آمد؛ اگر یك طور عمل كنیم به یك سمت خواهیم رفت، اگر به گونهی دیگری عمل كنیم، به سمت دیگر و نقطهی مقابل آن خواهیم رفت؛ پس در یك چنین لحظهی حساسی قرار داریم. امروز مناسبات بینالمللی روی قدرت میچرخد. میبینید دیگر، قدرتها به اتكاء و استناد قدرتمندی خودشان، زور میگویند و بیمنطق و بیاستدلال حرف میزنند. جُرم خیلی از دولتهای متوسط و دست پائین هم این است كه زورگوئی آنها را به راحتی قبول میكنند؛ لذا زورگوئی بر اساس قدرت، امر رائجی شده است. در همین قضیهی هستهای، در مسألهی خاورمیانه، در قضایای گوناگون سیاسی و در مسائل گوناگونی كه داریم، وقتی با دولتها صحبت میشود، میگویند: چكار كنیم، امریكا میگوید! یعنی این یك حجت قاطع است كه چون امریكا دارای قدرت و زور است، دیگر چارهای نیست. این قدرت - كه امروز محور همهی تحركات بینالمللی شده - متوقف است به علم؛ و لذا ثروت امریكا هم ناشی از علم است، توانائیهای تبلیغاتیاش هم ناشی از علم است، موقعیت بینالمللیِ سیاسیاش هم ناشی از علم است. علم است كه یك كشور را به یك اقتداری میرساند؛ علم، اینقدر برای كشورها مهم است.1386/02/25
لینک ثابت
امروز، موضوع علم برای كشور ما یك موضوع حیاتی است؛ و علم هم به میزان زیادی به شما مجموعهی دانشگاهی متكی است. امروز دانشگاه باید احساس بكند كه كشور در یك نقطهی عطفی قرار گرفته است كه با دو گونه حركتِ دانشگاه، دو مسیر متباین و متعارض از این نقطهی عطف بوجود خواهد آمد؛ اگر یك طور عمل كنیم به یك سمت خواهیم رفت، اگر به گونهی دیگری عمل كنیم، به سمت دیگر و نقطهی مقابل آن خواهیم رفت؛ پس در یك چنین لحظهی حساسی قرار داریم. امروز مناسبات بینالمللی روی قدرت میچرخد. میبینید دیگر، قدرتها به اتكاء و استناد قدرتمندی خودشان، زور میگویند و بیمنطق و بیاستدلال حرف میزنند. جُرم خیلی از دولتهای متوسط و دست پائین هم این است كه زورگوئی آنها را به راحتی قبول میكنند؛ لذا زورگوئی بر اساس قدرت، امر رائجی شده است. در همین قضیهی هستهای، در مسألهی خاورمیانه، در قضایای گوناگون سیاسی و در مسائل گوناگونی كه داریم، وقتی با دولتها صحبت میشود، میگویند: چكار كنیم، امریكا میگوید! یعنی این یك حجت قاطع است كه چون امریكا دارای قدرت و زور است، دیگر چارهای نیست. این قدرت - كه امروز محور همهی تحركات بینالمللی شده - متوقف است به علم؛ و لذا ثروت امریكا هم ناشی از علم است، توانائیهای تبلیغاتیاش هم ناشی از علم است، موقعیت بینالمللیِ سیاسیاش هم ناشی از علم است. علم است كه یك كشور را به یك اقتداری میرساند؛ علم، اینقدر برای كشورها مهم است.
روشن است كه ما یك راه طی شدهی دویست سالهی دیگران را در ظرف بیست سال نمیخواهیم طی كنیم. مدعا این نیست كه ما در ظرف ده سال، پانزده سال، خودمان را به سطح علمی كشوری كه دویست سال است دارد تلاش علمی میكند و از محصول دویست سال قبل از آنِ بقیهی كشورها هم استفاده كرده است، برسانیم. این مورد نظر نیست؛ بلكه مدعا این است كه نباید وقت را تلف بكنیم. اگر ایران باید آیندهای داشته باشد و اگر این ملت باید همین راه استقلال و عزت و عدم وابستگی را كه در آن وارد شده ادامه بدهد، این امكان ندارد مگر با عالم شدن این ملت. باید عالم بشوند و علم در این كشور ترقی پیدا كند. علمِ وارداتی، علم - به معنای حقیقی كلمه - نیست؛ علمِ درونزا است كه اقتدار میبخشد. اینكه من مسألهی تولید علم و شكستن مرزهای علم را مطرح كردم، به خاطر این است و باید آن را جدی بگیرید. حوزهها سهمی دارند در بخشی، دانشگاهها هم سهم عمدهای دارند در بخش دیگری. امروز اساتید و مدیران دانشگاه باید اینگونه به دانشگاه نگاه كنند.1386/02/25
لینک ثابت
امروز استقلال ملت ما یک نمونهى مثل زدنى در همهى دنیا شده است. ما بایستى این استقلال را در همه چیز از خودمان نشان بدهیم. استقلال یعنى در مقابل حرکت قدرتمندان عالم، حالت انفعال به خود نگیریم. آنچه که منفعت ماست، آنچه که مصلحت ماست، آنچه که با هدفهاى ما و آرمانهاى ما منطبق است، آن را دنبال کنیم؛ زیر فشار تبلیغات دشمن و کار سیاسى دشمن قرار نگیریم. و ملت ما نشان داده که این قدرت را دارد که در مقابل فشارها مقاومت کند. یک دورهاى شرق و غرب عالم، دست به دست هم دادند و این ملت را زیر فشار یک جنگ سنگین و سخت هشتساله قرار دادند، ولى ملت با کمال قدرت تحمل کرد. بعد از آن تا امروز، زیر فشارهاى تبلیغاتى، زیر فشار تحریم اقتصادى قرار داشتیم. حالا تازه ما را به تحریم اقتصادى تهدید میکنند! کِى بوده است که ما تحریم اقتصادى نداشته باشیم؟ ما همین پیشرفتهاى علمى در زمینهى هستهاى و غیر اینها را در حال و هواى تحریم اقتصادى به دست آوردیم. این را غربىها هم میدانند؛ میفهمند. البته در داخل متأسفانه، عدهاى هستند که به قدرى مجذوب و فریفتهى حرف غرب و تفکر غرب و مبانى غربند که حاضر نیستند بشنوند و قبول کنند؛ حتّى آنچه را هم که پیشرفت علمى در کشور به وجود آورده است، تا دیگران تصدیق نکنند، اینها قبول نمىکنند!
من به یاد دارم، شاید حدود دو سال، دو سال و نیم قبل، آن وقتى که این سانتریفیوژهاى ما مشغول کار شده بود و جوانان و دانشمندان ما توانسته بودند اینها را راه بیندازند و مسئولان وقت؛ رئیسجمهور و دیگران خبرش را گفتند، تعدادى از فیزیکدانهاى دانشگاهى که مردمان خوب و بسیار سالم و صادقى هم هستند، بعضىشان هم من را مىشناسند، به من نامه نوشتند، که آقا! نبادا اینها را باور کنید! چنین چیزى اتفاق نیفتاده و ممکن نیست! حاضر نبودند باور کنند؛ قبول کنند. این، همان تلقین است. تا غربىها؛ آژانس و دیگران، خودشان آمدند نگاه کردند، تصدیق کردند، اعتراف کردند که چنین چیزى را باور نمىکردند در ایران به وجود بیاید، آن وقت دیگران؛ دیرباورها، در داخل کشور باور کردند. عین همین قضیه در مورد سلولهاى بنیادى به وجود آمد. بنده چندبار پیشرفتهاى سلولهاى بنیادى را در چند سخنرانى بر زبان آورده بودم. از دانشمندان کشور و از بعضى از دانشگاهها به من نامه نوشتند: آقا! این قضیه را شما اینقدر نگوئید، این واقعیت ندارد؛ این جور نیست! اینى که میگوئید در سلولهاى بنیادى پیشرفت کردهاند و در شبیهسازى (کلونینگ) دارند تمرین و کار مىکنند، باور نکنید؛ چنین چیزى اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد! بعد که گوسفند شبیهسازى شده را جلو چشم همه قرار دادند، بعد که در سمینارى که تشکیل دادند، دانشمندان معروف دنیا، زیستشناسهاى درجهى یک دنیا آمدند مصاحبه کردند و تصدیق کردند که پیشرفتها، پیشرفتهاى محیرالعقولى است، آن وقت یک عده از دیرباورها باور کردند! این هم آفتى است که ما استعداد خودمان، پیشرفت خودمان، توانائىهاى خودمان را باور نکنیم؛ وقتى هم اتفاق میافتد، باور نکنیم.
آنچه که انقلاب به ما داده و توقع ما از خودمان است، این است که این را روز به روز در خودمان تقویت کنیم؛ آن، اعتماد به نفس است. اعتماد به نفس ملى؛ ملت به خود اعتماد به نفس داشته باشد، بداند که میتواند مقاصد خودش را با همت بلند و با مجاهدت و با همدستىِ همهى کشور با یکدیگر، پیش ببرد؛ این را باید بدانیم. جامعهى دانشگاهى ما در زمینهى کار خود، در زمینهى علمپژوهى خود باید این را از بُن دندان باور کند و دانشجوى ما، استاد ما، محقق ما، مدیران دانشگاهى ما بدانند که هر کارى بخواهند، مىتوانند بکنند؛ در سایهى همت، در سایهى مجاهدت و در سایهى تلاش. این،آن چیزى است که ما لازم داریم. من البته بحثم از این طولانىتر بود، بحث را قطع کردم.1386/02/25
لینک ثابت