تحول و ارتقاء علوم انسانی
مسألهی دیگر، مسألهی توسعهی علمی کشور است که من البته عمیقاً و جداً باور دارم که مشکلات این کشور جز با توسعهی علم و تعمیم و تعمیق علم در کشور پیش نخواهد رفت. ما ناگزیر بایست این فاصلهی چندین دهسالهیی را که برای ما به وجود آوردهاند، پُر کنیم. داریم میبینیم که دنیای دانشمند با تکیه به علم، چه حرف زوری را به همه میزند و چطور به برکت علمی که دارند، ناحقهایی را حق میکنند. شما امروز ملاحظه کنید: شنود تلفنی غیرقانونی و بدون اجازهی قاضی، شکنجه در گوانتانامو، بردن و آوردن زندانیها و ربودن انسانها از کشورهای اروپایی بدون اجازهی دولتها یا با قرارداد با سرویسهای امنیتی دنیا، حملهی به یک کشور و بردن نفت و خوردن اموال، کشتن آدمها؛ همهی این کارها را قدرتی از قدرتهای دنیا انجام میدهد و در دنیا انکار هم نمیکنند! در حالیکه ما استدلال میکنیم، محاجه میکنیم، بحث میکنیم؛ او بدون اینکه بهظاهر خم به ابرو بیاورد، کار خودش را دنبال میکند! چرا؟ چون علم دارد و این علم توانسته او را مجهز کند به ثروت، به ابزار جنگی و به قدرت سیاسی. اگر ما بخواهیم کشورمان، ملتمان و امت اسلامی خود را به نقطهیی برسانیم که بتواند حرف حق خودش را با همین شجاعت بزند، احتیاج به علم داریم. این، مخصوص ما هم نیست، بلکه متعلق به همهی کشورهای اسلامی است و ما باید برای کشورهای اسلامی مادرِ علم بشویم. بار به دوش ماست؛ ماییم که هم امید داریم، هم ایمان داریم، هم احساس توانایی در خودمان میکنیم برای این کار و هم ابزارش را داریم؛ یک ملت خوب و بااستعداد. ما که اینهمه جوان بااستعداد داریم، بایست یک خیزِ بلند برداریم و یک کار بنیانی و عمیق در زمینهی علم انجام بدهیم، بعد باب علم را باز کنیم به روی کشورهای مسلمان. بنابراین، مسألهی توسعهی علمی کشور چیز مهمی است.1384/10/13
لینک ثابت
تحول و ارتقاء علوم انسانی
در زمینهی علم، من بر نقطهی خاص میخواهم تأکید کنم: یکی، علوم پایه است؛ یکی، علوم انسانی.
ما به دنیا که نگاه میکنیم، میبینیم آن چیزی که کشورهای پیشرفته را توانسته به این اوج و قله برساند، ریاضی، فیزیک، شیمی و علوم زیستی است؛ ما باید به این علوم بپردازیم. البته در سالهای بعد از انقلاب - قبل از انقلاب هم به شکل جریان ضعیفتر - پزشک، مهندس و به میزان زیاد حقوقدان تربیت کردیم که این تخصصها لازم است و برای یک کشور مثل آب و هواست؛ منتها توجه بکنیم که تربیت پزشک، تربیت مهندس، تربیت حقوقدان، تربیت معلم، تربیتِ نیازهای روزمرهی جامعه است و ما باید محقق هم تربیت کنیم که بتواند آینده را برای ما صاف کند. مهندس، این بنا را برای امروزِ ما میسازد و نیازهای امروزِ ما را برآورده میکند که اگر ما مهندس و دکتر نداشته باشیم، باید برویم از بنگلادش بیاوریم؛ مثل زمان رژیم طاغوت. همین مسأله دربارهی نداشتن مهندس هم صدق میکند، که الحمدللَّه ما امروز در زمینهی مسائل راه، سد، بناهای مهم و کارهای عظیم، مهندسانی داریم که خودشان کارها را انجام میدهند و پزشکان عالیقدری هم داریم که کارهای بزرگی را انجام میدهند که یک وقت در این کشور کسی خوابش را هم نمیدید که بتوانند انجام بدهند؛ لیکن اینها امکانات مصرفی هستند؛ این، پولی است که ما در جیبمان میگذاریم برای اینکه خرج کنیم و غیر از آن مرکزِ پولسازی است که بایستی در آنجا سرمایهگذاری کرد، که ما آن را هم لازم داریم؛ بخصوص در دانشگاهها. بنابراین، به علوم پایه در دانشگاهها اهمیت داده شود.
و اما علوم انسانی. با این همه تأکیدی که بر علوم انسانی شده، تقریباً علوم انسانی هم به همان شکلِ علوم پایه اداره میشود و باز همچنان همان اشکال به قوّت خودش باقی است. ما آغوشمان را باز کردهایم و حرفهایی که الان در زمینههای جامعهشناسی، روانشناسی، تاریخ و حتّی فلسفه و ادبیات مطرح است، از خارج برای ما دیکته میشود! ما باید در زمینهی علوم انسانی یک کار اساسی بکنیم و این حرف، حرفی نیست که امروز به ذهن کسی رسیده باشد؛ نه، این حرف، سالهاست که گفته شده و باید تحقق پیدا کند. چه کسانی باید این کار را بکنند؟ این مجموعهی حاضر و همان مجموعهیی که ما انشاءاللَّه پیش خدای متعال با آنها احتجاج خواهیم کرد و امیدواریم که از عهدهی احتجاج هم بربیایند؛ اگر خدای متعال سؤال کرد.
مسألهی دیگری که در همین زمینهی پرداختن به این علوم - علوم پایه، علوم انسانی - مطرح است، مسألهی ورودی، خروجی دانشگاههاست که این هم یکی از آن وظایف سنگین وزارت علوم است. ما ببینیم که واقعاً دانشگاهها چه کسانی را جذب کنند و برای چه رشتههایی جذب کنند، بعد خروجی ما از دانشگاهها در چه رشتههایی باشد که ما به آنها بیشتر نیاز داریم؛ حالا یا نیازهای گذرا که نیاز فعلی ماست، یا نیازهای بنیانی. برای این مسأله هم بایستی یک ترتیبی داده شود.1384/10/13
لینک ثابت
رویشها و ریزشهای انقلاب اسلامی
من معتقدم عمق و ریشههای انقلاب، به عمقِ باورهای دینی مردم این سرزمین است؛ چیزی نیست که با این هیجانات و حرکتهای سطحی و گوناگون بشود آن را برکَند. ما شاهد رشد و رویش یک طبقهی جوانِ علاقهمند، مؤمن، جستجوگر در زمینهی انقلاب، و پیدایش زبدگانی در این زمینه هستیم؛ این قابل انکار نیست؛ هم در دانشگاههامان، هم در حوزهی علمیهمان، هم در سطح جامعهمان، لیکن عوارض سطحی اگر علاج نشوند، بتدریج به عمق کشیده میشوند. اگر بیماری و آفت را که در پوستهی دندان هست علاج نکنیم، بتدریج به قلع خود آن دندان منتهی خواهد شد؛ در این هم هیچ تردیدی نباید کرد.1384/10/13
لینک ثابت
این وضع جدیدی که در کشور بهوجود آمده است و تشکیل دولت و گرایشی که امروز در عموم مردم و در دولتمردان مشاهده میشود، این نوید را میتواند بدهد که اوضاع برای برگرداندن جهتگیری غلط، اوضاع مساعدی است؛ نه به این معنا که همه چیز از پیش قابل حدس قطعی باشد؛ بلکه بسته به این است که ما چهکار بکنیم، لیکن زمینه، زمینهی مساعدی است؛ چون شعارهایی مطرح شده که منطبق با مبانی انقلاب بوده و مردم به این شعارها پاسخ دادهاند؛ و من مکرر این را گفتهام. ما در انتخاباتی که چند ماه پیش گذراندیم، اکثریت قریب به اتفاق مردم، به ارزشهای انقلاب رأی دادند؛ چه آنهایی که به آقای احمدینژاد رأی دادند، چه آنهایی که به آقای هاشمی رفسنجانی رأی دادند؛ چون آقای هاشمی هم یکی از برجستگان انقلاب است؛ ایشان یک شخصیت انقلابی، روحانی و معمم است و بسیاری از کسانیکه به ایشان رأی دادند، درواقع به همین ارزشها رأی دادند. نباید تصور کرد که هفده میلیون به شعارهای آقای احمدینژاد رأی دادند و ده میلیون دیگر رأی ندادند؛ قضیه اینگونه نیست؛ بلکه اکثریت بزرگی از مردم در این انتخابات پایبندی خودشان را به دین، به ارزشهای انقلاب، به دلبستگیهای امام نشان دادند و دولتی هم براین اساس تشکیل شده و همین شعارها را هم این دولت تکرار میکند و ادامه میدهد و حرکت میکند، مردم هم استقبال میکنند و با آغوش باز این حرفها را میپذیرند. این، نشاندهندهی یک زمینهی بسیار خوبی است که ما باید از این زمینه استفاده کنیم. بنابراین، در وضع جدید، به نظر من پویایی، نشاط، انگیزه و نوآوری اعضای این مجموعه بایستی مضاعف بشود؛ نمیشود قبول کرد که ما یک مجموعهی فرهنگی داریم که آن را به عنوان قرارگاه اصلی مسائل فرهنگی و کارزار فرهنگی قرار دادهایم - یکچنین کارزاری در همهی ادوار و در همهی کشورها اجتنابناپذیر است - درعینحال، در این قرارگاه اصلی، بینشاطی یا رکود یا عدم پیشرفت ملاحظه و مشاهده بشود؛ این را من اصلا تصور نمیتوانم بکنم.1384/10/13
لینک ثابت
ما سال گذشته اینجا عرض کردیم «مهندسی فرهنگی کشور» به عهدهی شماست؛ گفتیم اینجا «قرارگاه اصلی» است، عقبهی شما هم دبیرخانه و ملحقات دبیرخانه است و شوراهای اقماری و شورای معین و کمیتههای کارشناسی و جمعهای دیگری که هستند؛ خطوط مقدّم اجرایی شما هم وزارت آموزش و پرورش، وزارت آموزشعالی، وزارت ارشاد و دستگاههای مختلف هستند، آقایان هم تلقیِ به قبول کردید؛ یعنی اینطور نبود که ما این حرف را بزنیم، بعد بشنویم که دوستان گفتهاند نه، ما عقیده نداریم به مهندسی فرهنگی و اینکه جایگاهش اینجاست؛ نه، من خبر دارم که بعد در جلسه که صحبت شده و دوستان که با هم بحث کردهاند - نظرات آقایان را برای من آوردند - همه تأیید کردهاند که بله، همین درست است. خیلی خوب، حالا الان باید نقشهی مهندسی فرهنگی کشور روی میز آماده باشد و باید روی آن بحث شده باشد؛ کار شده باشد؛ تصمیمگیری شده باشد و نقشهی کلان با راهکارها - نه فقط چیزهایی که صرفاً آرزو و آمال است - کاملاً کشیده شده و مشخص شده باشد؛ این حرف اصلی ماست به شما دوستان.
بنیاد نخبگان در ابتدا به همت آقای دکتر عارف راه افتاد؛ یعنی اساسنامهی آن نوشته شد و کارهایی انجام گرفت و اینجا فرستادند که ما هم نظراتی داشتیم و برگرداندیم. من وقتی به روی زمین نگاه میکنم که ببینم از این نقشه - نقشه مهندسی فرهنگی کشور که در ابتدای صحبت عرض شد - روی زمین دربارهی نخبگان چه هست، چیزی نمیبینم. شما میدانید که نخبگان - دانشجوهای نخبه، دانشآموزان نخبه، المپیادیها و سایر افراد نخبه - هر سال دو، سه مرتبه با بنده ملاقات دارند و من هم به آنها میدان میدهم، تا جوانها حرف بزنند؛ اما آنچه از مجموع حرفهای آنها به دست میآید، این است که هنوز در عمل، کاری برای نخبگان انجام نگرفته است. من اصرار دارم که برای آنها به طور جدی کار انجام بگیرد. یکی از کارها، جذب نخبگان است که این کار باید حتماً در این بنیاد مورد توجه باشد؛ دیگری، شناسایی و سازماندهی این افراد است، تا بتوانیم از آنها برای کشور بهرهگیری کنیم. الان جاهای زیادی هست که اگر یک جوانِ نخبه در آن جاها حضور داشته باشد، میتواند کلی کار برای ما انجام بدهد؛ ولی ما نمیدانیم افراد را برای چه جایی باید به کار بگیریم. این طرحی که آقای دکتر احمدینژاد از اول در ذهنشان بود - طرح بهکارگیری جوانان در وزارتخانهها - نمیدانم چقدر پیش رفته، که البته این طرح، طرح بسیار خوبی است و باید با شرایطش انجام بگیرد؛ اما بهترین کسانی که میتوانند به این طرح کمک کنند، نخبگان هستند. ما نخبگان کشور را پیدا کنیم، شناسایی کنیم، سازماندهی کنیم و بدانیم که چه کسی برای کجا لازم است. این کار، از جمله کارهایی است که در بنیاد نخبگان میتواند انجام بگیرد. بعد، رفع نیازهای پژوهشیِ آنهاست - که در برنامهی بنیاد نخبگان هم هست - و رفع نیازهای شخصیِشان. در این صورت، نخبگان تشویق میشوند و راه جلوگیری از مهاجرت یا فرار آنها هم - یا هرچه که اسمش را میگذارید، که دایم میگویند رفتند و نیامدند؛ یا رفتند و آمدند، که یکمقدار هم بزرگنمایی میشود - فقط با این روش امکانپذیر است؛ چون آنها لازم است که در اینجا دلگرم شوند. البته یک بخشی از این کار هم به دانشگاهها ارتباط پیدا میکند که من این موضوع را به گمانم در جلسهیی که آقای دکتر زاهدی پیش من آمد، گفتم، حالا هم به ایشان عرض میکنم که مراقب باشید که در دانشگاهها، جوانهای نخبهی ما احساس تبعیض نکنند؛ بخصوص در پذیرش دورههای علوم تکمیلی، دورهی دکتری و در دادن بورس. اگر جوانها احساس کنند که نخبگیِ آنها در اینجا به دردشان نمیخورد، اثرات ویرانگری دارد، که مواردی از این مسأله را من اطلاع دارم و میدانم.1384/10/13
لینک ثابت
گزارش مصوبات، غیر از گزارش واقعیتهایی است که براساس این مصوبات در عالم واقع و روی زمین انسان مشاهده میکند؛ باید این مصوبات منعکس شود. شما فرض بفرمایید برای صدا و سیما وظایفی معین کردهاید که باید در صدا و سیما منعکس شود؛ برای آموزش و پرورش یا برای دانشگاهها یا برای فرهنگ عمومی با ابزارهایی که دارد، وظایفی را معین کردهاید که بایستی تحقق پیدا کند؛ اما نگاه کنید به آیندهی دور؛ یعنی آیندهی معینشده در سند چشمانداز بیست ساله. کسانیکه امروز وارد مدرسه میشوند، در پایان دوران بیست ساله، یک جوان بیستوشش، هفت ساله هستند - امسال، سال اول چشمانداز است - شما میخواهید این جوان بیستوشش، هفت ساله چهجور انسانی باشد؛ اگر میخواهید این جوان، یک جوان خلاق، دارای ابتکار، شجاع، آراسته از لحاظ اخلاقی، سالم از لحاظ جسمی و فکری و روانی، صاحب فکر و اندیشه، دارای احساس مسؤولیت نسبت به کشورش و ملتش و آیندهاش باشد، امروز باید طرح صیرورت این کودک را به آن جوان اینجا طراحی کنید؛ حاضر داشته باشید و به دستگاهها ابلاغ کنید.1384/10/13
لینک ثابت
گزارش مصوبات، غیر از گزارش واقعیتهایی است که براساس این مصوبات در عالم واقع و روی زمین انسان مشاهده میکند؛ باید این مصوبات منعکس شود. شما فرض بفرمایید برای صدا و سیما وظایفی معین کردهاید که باید در صدا و سیما منعکس شود؛ برای آموزش و پرورش یا برای دانشگاهها یا برای فرهنگ عمومی با ابزارهایی که دارد، وظایفی را معین کردهاید که بایستی تحقق پیدا کند؛ اما نگاه کنید به آیندهی دور؛ یعنی آیندهی معینشده در سند چشمانداز بیستساله. کسانی که امروز وارد مدرسه میشوند، در پایان دوران بیستساله، یک جوان بیست و شش، هفتساله هستند- امسال، سال اول چشمانداز است- شما میخواهید این جوان بیست و شش، هفتساله چه جور انسانی باشد؛ اگر میخواهید این جوان، یک جوان خلاق، دارای ابتکار، شجاع، آراسته از لحاظ اخلاقی، سالم از لحاظ جسمی و فکری و روانی، صاحبِ فکر و اندیشه، دارای احساس مسئولیت نسبت به کشورش و ملتش و آیندهاش باشد، امروز باید طرح صیرورت این کودک را به آن جوان اینجا طراحی کنید؛ حاضر داشته باشید و به دستگاهها ابلاغ کنید.1384/10/13
لینک ثابت
این وضع جدیدی که در کشور به وجود آمده است و تشکیل دولت و گرایشی که امروز در عموم مردم و در دولتمردان مشاهده میشود، این نوید را میتواند بدهد که اوضاع برای برگرداندن جهتگیری غلط، اوضاع مساعدی است؛ نه به این معنا که همه چیز از پیش قابل حدس قطعی باشد؛ بلکه بسته به این است که ما چهکار بکنیم، لیکن زمینه، زمینهی مساعدی است؛ چون شعارهایی مطرح شده که منطبق با مبانی انقلاب بوده و مردم به این شعارها پاسخ دادهاند؛ و من مکرر این را گفتهام. ما در انتخاباتی که چند ماه پیش گذراندیم، اکثریت قریب به اتفاق مردم، به ارزشهای انقلاب رأی دادند؛ چه آنهایی که به آقای احمدینژاد رأی دادند، چه آنهایی که به آقای هاشمی رفسنجانی رأی دادند؛ چون آقای هاشمی هم یکی از برجستگان انقلاب است؛ ایشان یک شخصیت انقلابی، روحانی و معمم است و بسیاری از کسانی که به ایشان رأی دادند، در واقع به همین ارزشها رأی دادند. نباید تصور کرد که هفده میلیون به شعارهای آقای احمدینژاد رأی دادند و ده میلیون دیگر رأی ندادند؛ قضیه اینگونه نیست؛ بلکه اکثریت بزرگی از مردم در این انتخابات پایبندی خودشان را به دین، به ارزشهای انقلاب، به دلبستگیهای امام نشان دادند و دولتی هم بر این اساس تشکیل شده و همین شعارها را هم این دولت تکرار میکند و ادامه میدهد و حرکت میکند، مردم هم استقبال میکنند و با آغوش باز این حرفها را میپذیرند. این، نشاندهندهی یک زمینهی بسیار خوبی است که ما باید از این زمینه استفاده کنیم. بنابراین، در وضع جدید، به نظر من پویایی، نشاط، انگیزه و نوآوری اعضای این مجموعه بایستی مضاعف بشود؛ نمیشود قبول کرد که ما یک مجموعهی فرهنگی داریم که آن را به عنوان قرارگاه اصلی مسائل فرهنگی و کارزار فرهنگی قرار دادهایم- یک چنین کارزاری در همهی ادوار و در همهی کشورها اجتنابناپذیر است- درعینحال، در این قرارگاهِ اصلی، بینشاطی یا رکود یا عدم پیشرفت ملاحظه و مشاهده بشود؛ این را من اصلًا تصور نمیتوانم بکنم.1384/10/13
لینک ثابت
تصمیمات یا آرزوهایی که تاکنون در زمینهی پیشرفت علم گرفته شده یا مطرح شده، بایستی عملیاتی شود؛ یعنی بایست در مجاری کار بیفتد و خواسته شود. فرض کنید اگر شما در زمینهی تولید علم با دانشگاهها کار دارید، باید آقای دکتر زاهدی مسئول شود؛ زمان معین کنید و بعد بگویید که شما ظرف دو یا سه ماه در این زمینه چهکار کردهاید. ایشان گزارش به شورا بدهند و اگر شما نمیپسندید، اعتراض کنید؛ اگر میپسندید، قدم بعدی را بردارید؛ حالا یا شما باید بردارید، یا ایشان باید بردارند. در زمینهی وزارت ارشاد یا آموزش و پرورش و در زمینههای مختلف دیگر هم به همین روش عمل شود.1384/10/13
لینک ثابت
در بارهی «ترویج نظریهپردازی و تولید علم» که جزو شوراها و کار شماست، بنا شد من به آقای رئیسجمهور سفارش کنم که از لحاظ مالی کمک کنند که این شورا دنبال شود. إن شاء اللّه کمک کنید! واقعاً فکر کنید، تا این شورای اقماری بتواند این کار را در این زمینه بکند و بعد هم عملیاتی شود؛ صرفِ بیان و آرزو نباشد. گاهی بعضی از مسئولان پیش ما میآیند و در بارهی حوزهی مسئولیت خودشان میگویند ما باید این کار را بکنیم، ما باید آن کار را بکنیم؛ من به اینها میگویم: برادر! این «بایدها را من باید به شما بگویم که باید این کار را بکنید، باید آن کار را بکنید؛ شما باید بگویی چه کار میکنی، چه کار کردی، چه کار میخواهی بکنی؛ «باید» فایدهیی ندارد. اینکه حالا ما بنشینیم تا این شورا به عنوان یک مسئول باید این کارها را انجام بدهد، باید ندارد، بایدش معلوم است؛ بکنید؛ باید تحقق پیدا کند.1384/10/13
لینک ثابت
ریشههای انقلاب اسلامی ایران, عقاید اسلامی, انقلاب اسلامی
من معتقدم عمق و ریشههای انقلاب، به عمقِ باورهای دینی مردم این سرزمین است؛ چیزی نیست که با این هیجانات و حرکتهای سطحی و گوناگون بشود آن را برکَند.1384/10/13
لینک ثابت
شورای عالی انقلاب فرهنگی باید یک شورای زنده، فعال، حساس، پرتحرک و پرتلاش باشد و دایم مسائل فرهنگی کشور را رصد کند.1384/10/13
لینک ثابت
علوم پایه, علوم انسانی, تولید علم
در زمینهی علم، من بر نقطهی خاص میخواهم تأکید کنم: یکی، علوم پایه است؛ یکی، علوم انسانی.1384/10/13
لینک ثابت
علوم انسانی, مبادی و مبانی علوم انسانی, تولید علم
ما باید در زمینهی علوم انسانی یک کار اساسی بکنیم و این حرف، حرفی نیست که امروز به ذهن کسی رسیده باشد؛ نه، این حرف، سالهاست که گفته شده و باید تحقق پیدا کند.1384/10/13
لینک ثابت
در بارهی «ترویج نظریهپردازی و تولید علم» که جزو شوراها و کار شماست، بنا شد من به آقای رئیسجمهور سفارش کنم که از لحاظ مالی کمک کنند که این شورا دنبال شود. إن شاء اللّه کمک کنید! واقعاً فکر کنید، تا این شورای اقماری بتواند این کار را در این زمینه بکند و بعد هم عملیاتی شود؛ صرفِ بیان و آرزو نباشد. گاهی بعضی از مسئولان پیش ما میآیند و در بارهی حوزهی مسئولیت خودشان میگویند ما باید این کار را بکنیم، ما باید آن کار را بکنیم؛ من به اینها میگویم: برادر! این «بایدها را من باید به شما بگویم که باید این کار را بکنید، باید آن کار را بکنید؛ شما باید بگویی چه کار میکنی، چه کار کردی، چه کار میخواهی بکنی؛ «باید» فایدهیی ندارد. اینکه حالا ما بنشینیم تا این شورا به عنوان یک مسئول باید این کارها را انجام بدهد، باید ندارد، بایدش معلوم است؛ بکنید؛ باید تحقق پیدا کند.1384/10/13
لینک ثابت
تصمیمات یا آرزوهایی که تاکنون در زمینهی پیشرفت علم گرفته شده یا مطرح شده، بایستی عملیاتی شود؛ یعنی بایست در مجاری کار بیفتد و خواسته شود. فرض کنید اگر شما در زمینهی تولید علم با دانشگاهها کار دارید، باید آقای دکتر زاهدی مسئول شود؛ زمان معین کنید و بعد بگویید که شما ظرف دو یا سه ماه در این زمینه چهکار کردهاید. ایشان گزارش به شورا بدهند و اگر شما نمیپسندید، اعتراض کنید؛ اگر میپسندید، قدم بعدی را بردارید؛ حالا یا شما باید بردارید، یا ایشان باید بردارند. در زمینهی وزارت ارشاد یا آموزش و پرورش و در زمینههای مختلف دیگر هم به همین روش عمل شود.1384/10/13
لینک ثابت