در تجربهى غربى، عدالت اجتماعى و حتّى دمکراسىِ واقعى نیست. شما ببینید امروز در کشورهاى پیشرفتهى غربى - به قول خودشان - اپوزیسیون به معناى واقعى کلمه وجود ندارد؛ اختلاف بر سر این است که به عراق حمله کنیم یا نکنیم؛ حزب کارگر در انگلیس معتقد به حمله است، حزب محافظهکار معتقد است که نه، حمله نکنیم. در فرانسه، فلان آقا معتقد است که با اسرائیل اینطورى برخورد کنیم؛ دیگرى معتقد است که نخیر، آنطورى برخورد کنیم. در اتریش و جاهاى دیگر هم همینطور است. دعوا بر سر این نیست که اصول پذیرفته شدهى آن کشورها مورد خدشه قرار بگیرد و خدشهکننده اجازه داشته باشد در صحنهى انتخابات یا تبلیغات وارد شود یا به او اعتنایى بشود؛ اینطورى نیست. در دورهى قبل ریاستجمهورى امریکا شخصى که جزو دو حزب معروف امریکا نبود، آمد وارد صحنه شد؛ ثروت زیادى هم داشت و پول زیادى هم خرج کرد؛ اما مطلقاً نگذاشتند به مراحل مقدماتى و ابتدایىِ انتخاب هم برسد؛ با شیوههاى گوناگون و روشهاى خاص، او را از صحنه خارج کردند.
در آنجا رسانهها آزاد است؛ اما رسانهها متعلق به چه کسانى است؟ رسانهها متعلق به سرمایهداران بزرگ است. در امریکا، معناى آزادى رسانهها، آزادىِ سخن گفتنِ بزرگ سرمایهداران است. عمدهترین مطبوعات، متعلق به آنهاست. مهمترین چاپخانهها و ناشران کتاب متعلق به سرمایهداران است. یکى از مسؤولان کنونى دربارهى تسخیر لانهىجاسوسى کتابى به زبان انگلیسى نوشته بود. این مسؤول محترم خودش به من مىگفت: به هر ناشرى در امریکا مراجعه کردیم، حاضر نشدند این کتاب را چاپ کنند؛ چون ناشران عمده، وابسته به دستگاههاى سرمایهدارىاند؛ بنابراین مجبور شدیم به کانادا برویم. در آنجا با زحمت توانستیم یک ناشر پیدا کنیم که این کتاب را چاپ کند. ایشان مىگفت آن ناشر بعداً با من تماس گرفت و گفت از وقتى من تعهد کردهام این کتاب را چاپ کنم و آنها این را فهمیدهاند، به من تلفنهاى تهدیدآمیز مىشود و جان من را تهدید مىکنند! آزادى واقعىِ بیان و آزادى انتخاب هم به معنایى که آنها شعارش را مىدهند، در آنجا نیست.
دو سال قبل همهى مطبوعات نوشتند که یک مأمور عالىرتبهى امنیتى در امریکا معلوم شده جاسوس شوروى سابق بوده؛ بعد هم براى روسیهى کنونى جاسوسى مىکرده. او را گرفتند و با او مصاحبه کردند. بنده این مصاحبه را در یکى از مجلات امریکایى دیدم؛ یا تایم بود یا نیوزویک. از او پرسیدند تو که مأمور عالىرتبهى امنیتى بودى، چرا براى بیگانهها جاسوسى مىکردى؟ گفت من در آرزوى ساختن یک ویلاى کوچک و یک زندگى راحت بودم؛ و این آرزو از این طریق براى من حاصل نمىشد! این، زندگى یک مأمور عالىرتبه است که براى اینکه ویلاى کوچکى براى خودش بسازد، ناچار است جاسوسى کند؛ آن هم در موقعیت شغلىِ حساس و خطیرى که دارد!1384/02/19
بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان
آزادی رسانه در امریکا, رسانهها در امریکا, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا
روایت تاریخی
لینک ثابت
آزادی رسانه در امریکا, رسانهها در امریکا, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا
روایت تاریخی