در دو سه سال اخیر بر مبارزهی با فساد اقتصادی در دستگاههای حکومتی و دولتی اصرار کردهام. من میخواهم شما برادران و خواهران عزیزی که مسؤول هستید، به این نکته توجه کنید که اگر در دستگاههای حکومتی با فساد اقتصادی و کجروی در مسائل مالی برخورد نشود، همهی چیزهایی که مطرح کردند، اگر یکی یکی هم اینها را برآورده کنیم، فایدهیی ندارد؛ علاوه بر اینکه خیلی از این چیزها با فساد اصلاً نشدنی است. من انتظار ندارم که همهی مسؤولان نظام ما فرشته یا فرشتهگون باشند؛ نه، بالاخره همهی ما خودمان را میشناسیم؛ ما مردمانی هستیم ضعیف، انسانهایی هستیم آسیبپذیر، که باید به خدا پناه ببریم؛ ولی باید به این نقطه توجه کرد که در هر جایی فساد بهوجود بیاید، مثل زخم واگیرداری است. شما که مدیر هستید، شما که مسؤول هستید، شما که یک مجموعه به دستتان سپرده شده است، با بروز فساد در زیرمجموعهی خود بهطور جدی مقابله کنید و حساسیت نشان دهید؛ بدون این، کار پیش نخواهد رفت و اوضاع بسامان نخواهد شد. من برای دوستان و مسؤولان بالای کشور مثال زدم و گفتم چند حلقه چاه عمیق با لولههای قطورِ چند اینچی زدهاید و دارید مرتب به استخری آب میریزید، اما پُر نمیشود؛ بعد وقتی دقت میکنید، میبینید چند شکاف عمیق در بدنه و کف استخر وجود دارد که هر چه شما از اینجا آب میریزید، از آنجا بیرون میرود. فساد، اینطوری است. این همه کار و تلاش دارد انجام میگیرد - امروز در سطح مسؤولان، اندازه و حجم کار و تلاش دلسوزانهیی که دارد انجام میگیرد، خیلی بالاست - در عین حال هنوز میبینیم بعضی از بخشها دچار مشکلات جدی است. باید ببینیم این زخم در کجاست؛ این ترک در بدنه یا کف استخر در کجاست. با فساد باید مبارزه کرد. مبارزهی با فساد، بسیار جدّی است. من گله کردم و هنوز هم از بعضی دستگاهها گله دارم که وقتی ما چند سال پیش مسألهی مبارزهی با فساد را مطرح کردیم، به جای اینکه سینه سپر کنند و به میدان بیایند و پرچم را در دست بگیرند، توجیههای سیاسی و تعدیلهای غلط و سیاستبازانه روی این مسأله گذاشتند و آن کاری که باید بکنند، نکردند. حالا نمایندگان مجلس این کار را بکنند؛ مسؤولان دولتی این کار را بکنند؛ شما مسؤولان بخشهای مختلف و مدیران دولتی این کار را بکنید. مردم نمیتوانند با فساد مبارزه کنند. مبارزهی با فساد، کار دستگاههای حکومتی است. ذهن هم فقط به سمت دستگاه قضایی نرود؛ دستگاه قضایی آخرالدواء است. من گفتم بعضی از بخشها دربارهی فساد مطالعات عمیق کنند. چند مجموعه در این زمینه تدوین کردند و برای من آوردند که دربارهی مسألهی فساد و شیوههای فساد و رخنهگاههای فساد، تحقیقی صورت گرفته بود. دیدیم مهمترین بخشی که میشود با فساد مبارزه کرد، دولت است. خود دولت هم این را قبول دارد و دنبال کرده است. برای مبارزهی با فساد، در دولت انصافاً کارهای مهمی هم در گلوگاهها انجام گرفته است. گلوگاههای فساد باید گرفته شود. این که شما میبینید جنسی نباید وارد شود، اما وارد میشود؛ نباید به کسی امتیازی داده شود، اما داده میشود؛ اولین چیزی که به ذهن انسان میرسد، باید گمان وجود فساد و ارادهی فاسدی باشد. بنابراین در دستگاههای دولتی باید گلوگاهها گرفته شود. اگر موردی بود که از این صافیها و از زیرِ دست مسؤولان دولتی رد شد، آن وقت نوبت قوهی قضاییه است. البته هم قوهی قضاییه و هم مسؤولان دولتیِ ذیربط باید دست خودشان را کاملاً پاک نگه دارند. من آنروز گفتم؛ باید دستمال را تمیز کرد تا بشود شیشه را با آن تمیز کرد.1383/04/19
لینک ثابت
راجع به شما نخبگان عزیزی که در این جمع هستید، بنده هیچ حرف دیگری جز این ندارم که بگویم نسبت به همهی زبدگان و نخبگانی که در دانش، در معرفت، در فن، در عمل، در ورزش و در هنر استعداد و نبوغ نشان دادند و تلاش و جدیت کردند، احساس ارادت و اخلاص میکنم. ما قدر نخبهها را میدانیم. ممکن است قدرشناسیِ عملی - آنچنان که شایستهی نخبگان است - نتوانیم انجام دهیم؛ اما قلباً قدردان نخبگانیم. استان هم انصافاً نخبهپرور است. من آن روز در دو سه سخنرانی، از شخصیتهای برجستهی این استان در فنون و علوم مختلف و در هنر و در انواع دانشها اسم آوردم. نخبگانی که در طول زمان و در زمان نزدیک به ما و در زمان ما از این استان برخاستهاند - نخبگان سیاسی، نخبگان علمی، نخبگان هنری - کارهای برجستهیی کردهاند. البته در اینجا مقصود من فقط شهر همدان نیست؛ بلکه استان کنونیِ همدان است، که شامل همدان، ملایر، نهاوند، تویسرکان، اسدآباد، بهار، کبودرآهنگ، رزن و شهرهای فراوان دیگر میشود. حقیقتاً این استان به همهی کشور نخبه صادر کرده است، که من نمونههایی از آن را در جلسات دیگری در میان گذاشتم و نمیخواهم تکرار کنم.
اولاً نخبهپروریِ استان نشانهیی است از یک استعداد طبیعی. حالا این استعداد مربوط به منطقهی جغرافیایی است یا خصوصیات اقلیمی و تاریخی، به این کاری ندارم؛ هر عاملی که دارد، بالاخره این منطقه نخبهپرور است و نخبههای خود را به نقاط دیگر سرریز میکند.1383/04/19
لینک ثابت
امروز پس از سالهای متمادی که مسئولیتهای گوناگون و سنگینی داشتهام، وقتی تفرّس و دقت میکنم، میبینم این مردم، همان مردم انقلابند. یک عده بهعکسِ واقعیت تبلیغ میکنند؛ یک عده جوان و جامعهی جوان ما را چشمبسته محکوم میکنند؛ چرا؟ چون فلان جوان فرقش را از وسط باز کرده، یا زلفش را اینجا ریخته، یا به موی سرش روغن زده؛ اینها را کافی میدانند برای اینکه نسل جوان ما را محکوم کنند. شما نگاه کنید، ببینید در این چند روز جلوهی حضور جوانانهی مردم چگونه بود؛ که مخصوص این چند روز هم نیست. بنده، کسی نیستم. این مردم برای من این کارها را نمیکنند؛ این مردم برای انقلاب و عظمت کشور و عزت این ملت و برای نظام اسلامی این کارها را میکنند. قدر این مردم را بدانید؛ خدمت به این مردم را نعمت خدا بشمرید؛ برای مردم کار کنید؛ خدا را حاضر و ناظر بدانید و بدانید هر قدمی که برمیدارید، حسنه است. من دیشب به وزرا و معاونان رئیسجمهور هم که اینجا آمده بودند و با من جلسه داشتند، گفتم هر قدمی که شماها برای خدمت به این مردم برمیدارید، یک حسنه و یک صدقهی جاریه و یک اقدام خداپسندانه است.1383/04/19
لینک ثابت
معلوم نیست دولت ماد در آن وقت تنها دولت متمرکز ایران بوده؛ اینها بین دانشمندان و متخصصانِ این کار محل اختلاف است. در همان دورهی ماد، به گمان زیاد ما چندین حکومت مقتدر در سرتاسر ایران داشتیم. البته فرنگیها اصرار داشتند هخامنشیها را بالا بیاورند و مطرح کنند و کوروش و داریوش را اولِ تاریخ بدانند؛ حتّی مادها را هم از خاطر بردهاند. کار مستشرقان اروپایی در این زمینه خیلی صادقانه نبوده، لیکن حفاریها و شناختها و نشانههای گوناگون تمدنی به ما نشان میدهد که در سرتاسر ایرانِ کنونی ما تمدنهای بسیار قدیمی- که بعضی شاید از تمدن مصر هم قدیمیتر باشد- وجود دارد؛ تمدنهای شش هزارساله، هفت هزارساله؛ از جمله در همدان است، از جمله در سیستان است، از جمله در مناطق دیگری از این کشور است. بنابراین نمیشود قاطع گفت اینجا تنها دولت متمرکز یا اولین دولت متمرکز وجود داشته؛ اینها حدسیات است. آنچه مسلّم است، این است که اینجا سه هزار سال زنده بوده است؛ سه هزار سال مشغول ساختن و تولید تمدن و علم و زندگی بوده است؛ این خیلی مهم است.1383/04/19
لینک ثابت
به برکت انقلاب و اسلام، جوانهای ما راه حرکت و امید حرکت را پیدا کردهاند؛ این امید باید در اینها تقویت شود. درست برخلاف سیاست استکباریِ دنیا که در میان ملتها بذر نومیدی میپاشد، باید بذر امید کاشته و آبیاری شود. به نظر من این تکلیف عمدهی نخبگان است. البته سخن با نخبگان و زبدگانِ یک مجموعه، اینطوری نمیشود. یکی از دلایلی که بنده با طرح دهکدهی جهانی مخالفم، همین است. یک دهکدهی کوچک را هم که شما نگاه کنید، به عدد آدمها، مجموعهی عظیمی وجود دارد. هر انسانی یک دنیاست. اگر انسان، زبده و دانشمند و هنرمند و دارای ارزش والایی باشد، طبعاً دنیای او شیرینتر و جذابتر و بزرگتر است و جا دارد انسان در کنار او بنشیند و از او بهرهمند شود؛ لذاست که ما این مقدار را برای ملاقات با نخبگان این استان کافی نمیدانیم؛ لیکن بیش از این برای ما مقدور نبوده و امیدواریم إن شاء اللَّه خداوند متعال از برکات نخبگان، همهی جامعه را بهرهمند کند.1383/04/19
لینک ثابت
نکتهی سوم به مسئولان دولتی: قدر این مردم را بدانید. همه جا این مناظر دارد تکرار میشود. من سالهاست که در این مملکت دارم مسافرت میکنم. من زمان ریاست جمهوری و قبل از ریاست جمهوری به استانها مسافرت میکردم و با مردم مواجه میشدم؛ الآن هم همینطور است. در همدان هم با آحادی از قشرهای مردم بدون هیچ عنوانی نشستم صحبت کردم و مستقیم ارتباط برقرار کردم؛ غیر از ارتباطهای غیر مستقیمی که بهطور وافر وجود دارد. این مردم، بسیار مردم خوبیاند. حقیقتاً ملت ایران از لحاظ شاخصهای شخصیتی، کرامتی و ارزشی در نقطهی اوجاند؛ منیع الطبع، باگذشت، باایمان، عازم، دارای شجاعت و آمادهی برای فداکاری. قبل از انقلاب، هیچکس اینها را به خوبیِ امام نمیفهمید. نخستین کسی که از شخصیتهای برجسته، این خصوصیات را در مردمِ ما شناخت و جست و روی آنها تکیه کرد، امام بزرگوار ما بود. همان وقت من با بعضی از بزرگان تماس میگرفتم و چیزی میگفتم؛ اما آنها تقصیر را گردن مردم میانداختند: مردم نمیآیند، مردم نمیکنند، این مردم را ول کنید. امام در نقطهی مقابل آنها، این مردم را شناخت؛ به این مردم اعتماد کرد؛ با این مردم صادقانه حرف زد؛ منتظر نشد مردم راه بیفتند؛ اول خودش راه افتاد؛ رهبر یعنی این.1383/04/19
لینک ثابت
اینها بهخاطر گستاخی و جرأتی كه داشتند و بهخاطر دانشی كه كسب كردند، به اینجا رسیدند. ببینید دانش چقدر وسیلهی اقتدار است. بهوسیلهی دانشی كه كسب كردند، همهی دنیا را تحت سیطرهی خودشان خواستند.1383/04/19
لینک ثابت
سیاستهای خاورمیانهای آمریکا
امروز صحبت خاورمیانهی بزرگ میكنند؛ این بخشی از ماجراست؛ اینها همهی دنیا را میخواهند؛ اینها حاضر نیستند اروپا را هم تحمل كنند. چند سال قبل یكی از سرمقالهنویسهای معروف امریكا در یكی از مجلات این كشور مقالهیی نوشته بود؛ حاصل حرفش این بود كه امروز ما حق داریم اگر بخواهیم بر دنیا حاكم شویم. برای حرفِ خودش دلیل هم آورده بود. بنده آن وقت در نماز جمعه گفتم اینكه امریكاییها میگویند دهكدهی جهانی، میخواهند جهان را دهكدهیی بدانند كه خودشان هم كدخدای آن باشند و همه زیر نفوذ اینها باشند. ظلم اساسیِ اینها این است. اینها بشریت را تحقیر كردهاند. البته تحقیر بشریت به شكلهای مختلف بروز میكند؛ حمایت از رژیم صهیونیستی یكطور آن است، اشغال عراق یكطور آن است، بمباران مردم افغانستان یكطور آن است، رفتارشان با مسلمانهای اروپا یكطور آن است، حمایتشان از رژیم استبدادیِ پهلوی و برخی رژیمهای استبدادیِ دیگر یكطور آن است.1383/04/19
لینک ثابت
همدان ؛ شهری با قدمت سه هزار ساله
نخبهپروریِ استان [همدان] نشانهیی است از یک استعداد طبیعی. حالا این استعداد مربوط به منطقهی جغرافیایی است یا خصوصیات اقلیمی و تاریخی، به این کاری ندارم؛ هر عاملی که دارد، بالاخره این منطقه نخبهپرور است و نخبههای خود را به نقاط دیگر سرریز میکند. شاید علت این هم که همدان جزو معدود شهرهای دنیاست که با چنین تاریخ کهنی سرپا مانده - شهر رم که یکی از قدیمیترین شهرهای دنیاست، دو هزار و هفتصد سال سابقه دارد؛ اما همدانِ شما سه هزار و صد سال تاریخِ شناختهشده دارد، که بیشتر از این هم احتمالش هست و گفتهاند - وجود همین استعدادها و نبوغها باشد. البته شهرهای قدیمیتری هم وجود داشته، اما امروز در دنیا از اینها نام و نشانی وجود ندارد؛ ولی شهری که با چنین سابقهی تاریخی سر پاست - و همدانِ امروز از همدانِ صد سال پیش و شاید از همدان قرنهای قبل خیلی سرپاتر است - نشاندهندهی یک استعداد طبیعی است. البته من افتخار نمیکنم که اینجا پایتخت مادها یا پایتخت تابستانیِ هخامنشیها بوده. تواریخی هم که آقای استاندار شرح مفصلی از آنها گفتند، همهاش محل بحث است؛ چیزهای مسلّمی نیست. معلوم نیست دولت ماد در آن وقت تنها دولت متمرکز ایران بوده؛ اینها بین دانشمندان و متخصصانِ این کار محل اختلاف است. در همان دورهی ماد، به گمان زیاد ما چندین حکومت مقتدر در سرتاسر ایران داشتیم. البته فرنگیها اصرار داشتند هخامنشیها را بالا بیاورند و مطرح کنند و کوروش و داریوش را اولِ تاریخ بدانند؛ حتّی مادها را هم از خاطر بردهاند. کار مستشرقان اروپایی در این زمینه خیلی صادقانه نبوده، لیکن حفاریها و شناختها و نشانههای گوناگون تمدنی به ما نشان میدهد که در سرتاسر ایرانِ کنونی ما تمدنهای بسیار قدیمی - که بعضی شاید از تمدن مصر هم قدیمیتر باشد - وجود دارد؛ تمدنهای شش هزار ساله، هفت هزار ساله؛ از جمله در همدان است، از جمله در سیستان است، از جمله در مناطق دیگری از این کشور است. بنابراین نمیشود قاطع گفت اینجا تنها دولت متمرکز یا اولین دولت متمرکز وجود داشته؛ اینها حدسیات است. آنچه مسلّم است، این است که اینجا سه هزار سال زنده بوده است؛ سه هزار سال مشغول ساختن و تولید تمدن و علم و زندگی بوده است؛ این خیلی مهم است.
این گذشتهی تاریخی به چه دردی میخورد؟ اگر این گذشته را بهعنوان یک شجرهنامه فقط در جیبمان بگذاریم و به آن افتخار کنیم، مثل بعضیهاست که از سیادت فقط شال سبزی به کمرشان ببندند یا شجرهنامهیی در جیبشان بگذارند و آن را وسیلهی ارتزاق قرار دهند؛ اینکه درست نیست. اهمیت این شجرهنامه از این جهت است که نشان میدهد این منطقه - به هر دلیلی؛ یا به دلیل اقلیمی، یا به دلیل جغرافیایی، یا به دلیل تاریخی - منطقهیی است که استعداد در آن پرورش پیدا میکند؛ یعنی جوانِ امروزِ همدان و ملایری و نهاوند و کبودرآهنگ و بقیهی نقاط این استان میتواند این امید را داشته باشد که بشود ابنسینا، بشود رشیدالدین فضلاللَّه، بشود میرسیدعلی، بشود آخوند ملاحسینقلی، بشود آخوند ملاعلی معصومی.1383/04/19
لینک ثابت
قدر این مردم را بدانید. همهجا این مناظر دارد تکرار میشود. من سالهاست که در این مملکت دارم مسافرت میکنم. من زمان ریاست جمهوری و قبل از ریاست جمهوری به استانها مسافرت میکردم و با مردم مواجه میشدم؛ الان هم همینطور است. در همدان هم با آحادی از قشرهای مردم بدون هیچ عنوانی نشستم صحبت کردم و مستقیم ارتباط برقرار کردم؛ غیر از ارتباطهای غیرمستقیمی که بهطور وافر وجود دارد. این مردم، بسیار مردم خوبیاند. حقیقتاً ملت ایران از لحاظ شاخصهای شخصیتی، کرامتی و ارزشی در نقطهی اوجاند؛ منیعالطبع، با گذشت، با ایمان، عازم، دارای شجاعت و آمادهی برای فداکاری. قبل از انقلاب، هیچ کس اینها را بهخوبىِ امام نمیفهمید. نخستین کسی که از شخصیتهای برجسته، این خصوصیات را در مردمِ ما شناخت و جست و روی آنها تکیه کرد، امام بزرگوار ما بود. همان وقت من با بعضی از بزرگان تماس میگرفتم و چیزی میگفتم؛ اما آنها تقصیر را گردن مردم میانداختند: مردم نمیآیند، مردم نمیکنند، این مردم را ول کنید. امام در نقطهی مقابل آنها، این مردم را شناخت؛ به این مردم اعتماد کرد؛ با این مردم صادقانه حرف زد؛ منتظر نشد مردم راه بیفتند؛ اول خودش راه افتاد؛ رهبر یعنی این. فرق میان رهبری مثل امام و یک راهنمای معمولی این است که راهنما اشاره میکند و میگوید اگر میخواهی فلانجا بروی، از اینجا برو؛ بعد بپیچ دست راست، بعد بپیچ دست چپ؛ اما رهبر راه میافتد و خودش به طرف مقصد میرود؛ میگوید هر کس آمدنی است، با من بیاید؛ امام اینطوری بود. ایشان مطمئن هم بود که مردممیآیند، و مردم با او آمدند.1383/04/19
لینک ثابت
در بخش کشاورزی مسألهی سیلو و انبار مهم است.1383/04/19
لینک ثابت
تربیت دیپلمههایی که در دوران تحصیل، فهم کشاورزی و شوق کشاورزی در آنها باشد، بسیار مهم است.1383/04/19
لینک ثابت
امروز نسل جوان در کشور ما به سمت تحرک و پویایىِ علمی پیش میرود، بهخاطر این است که این امید در نسل جوان ما بهوجود آمده است. ما باید این امید را روزبهروز بیشتر کنیم؛ وظیفهی نخبگان ما هم این است... باید هنرمندتان امیدبخش باشد؛ شاعرتان امیدبخش باشد؛ نویسندهتان امیدبخش باشد؛ کشاورزتان امیدبخش باشد؛ صنعتگرتان امیدبخش باشد. این امید، امید کاذب هم نیست؛ امید صادق است. من طرفدار دادنِ امیدهای کاذب نیستم؛ من میبینم که این امید، صادقانه است. بگذارید جوانتان با خوشبینی و اعتماد به آینده، نیروی ذاتی خود را به حرکت دربیاورد و تحول عظیمی که از یک انسان طبیعی و ساده، یک ابنسینا میسازد، در درون او بهوجود آید. امروز این، مسألهی ماست و به نظر من مسألهی اول نخبگان هم باید این باشد. نسل جوان را باید وادار و امیدوار به حرکت کرد. ناامیدی درد بزرگی است و برای نابود کردن یک ملت، از همهی وسایل مؤثرتر، ناامید کردن آن ملت است. ملتی را ناامید کنید، نابود میشود. وقتی امید نبود، حرکت و نشاط نیست. وقتی حرکت و نشاط نبود، آینده نیست. ما دلیلی برای ناامیدی نداریم؛ صد دلیل برای امید داریم1383/04/19
لینک ثابت
به برکت انقلاب و اسلام، جوانهای ما راه حرکت و امید حرکت را پیدا کردهاند؛ این امید باید در اینها تقویت شود. درست بر خلاف سیاست استکبارىِ دنیا که در میان ملتها بذر نومیدی میپاشد، باید بذر امید کاشته و آبیاری شود1383/04/19
لینک ثابت
بر خلاف سیاست استکبارىِ دنیا که در میان ملتها بذر نومیدی میپاشد، باید بذر امید کاشته و آبیاری شود1383/04/19
لینک ثابت
ملت ایران از لحاظ شاخصهای شخصیتی، کرامتی و ارزشی در نقطهی اوجاند؛ منیعالطبع، با گذشت، با ایمان، عازم، دارای شجاعت و آمادهی برای فداکاری. قبل از انقلاب، هیچ کس اینها را بهخوبىِ امام نمیفهمید. نخستین کسی که از شخصیتهای برجسته، این خصوصیات را در مردمِ ما شناخت و جست و روی آنها تکیه کرد، امام بزرگوار ما بود. همان وقت من با بعضی از بزرگان تماس میگرفتم و چیزی میگفتم؛ اما آنها تقصیر را گردن مردم میانداختند: مردم نمیآیند، مردم نمیکنند، این مردم را ول کنید. امام در نقطهی مقابل آنها، این مردم را شناخت؛ به این مردم اعتماد کرد؛ با این مردم صادقانه حرف زد؛ منتظر نشد مردم راه بیفتند؛ اول خودش راه افتاد؛ رهبر یعنی این. فرق میان رهبری مثل امام و یک راهنمای معمولی این است که راهنما اشاره میکند و میگوید اگر میخواهی فلانجا بروی، از اینجا برو؛ بعد بپیچ دست راست، بعد بپیچ دست چپ؛ اما رهبر راه میافتد و خودش به طرف مقصد میرود؛ میگوید هر کس آمدنی است، با من بیاید1383/04/19
لینک ثابت