این چشمانداز بیستسالهیی که به عنوان سند ملی و تاریخی برای کشور ما تنظیم شده، توصیه میکنم شما جوانها آن را بگیرید و بخوانید. این چشمانداز با نظر کارشناسانِ مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تنظیم شده و دستیافتنی است؛ میشود به این چشمانداز رسید. اگر این چشمانداز تحقق پیدا کند، بخش مهمی از خواستههای ما - همینهایی که گفتم - تحقق پیدا کرده است؛ اما تلاش و کار میخواهد.1383/04/16
لینک ثابت
لزوم تلاش هم جانبه ملت ایران برای رسیدن قله ها
ما باید یک کشور نمونه بسازیم و نشان دهیم که اسلام میتواند با اجرای قوانین خود و با حاکمیت خود، انسانها را از لحاظ نیازهای مادی و معنوی اشباع کند؛ ما باید عدالت را در واقعِ جامعهی خودمان تجسم ببخشیم و روی دست بگیریم؛ به دنیا نشان بدهیم؛ اینها وظیفهی ماست، که این کارها هنوز نشده است. البته کار خیلی دشوار است و ما آن مقداری که تا حالا سازندگی کردهایم، دو برابر آن هم باز باید سازندگی کنیم و البته این اهدافی که من گفتم، بهطور کامل فقط با سازندگی تحقق پیدا نمیکند؛ ما باید کار کنیم. «الحق اوسع الاشیاء فیالتّواصف و اضیقها فی التّناصف»(1) انسان در زبان میتواند مقصود، هدف و خواسته را خوب بیان کند. شما این قلهی الوند را که از پایین نگاه میکنید، به نظرتان میآید که رفتنِ روی قلهی الوند دمِ دست است؛ حالا راه بیفت در این پیچ و خمها، تا ببینی که هر قدمش نیرو و نفس و توان و اراده میطلبد. اگر بخواهیم به قلههای بلند انسانیت برسیم - که آنچه که گفتم اینهاست و امروز هیچکدام از کشورهای دنیا به اینها نرسیدهاند - باید کار کنیم؛ باید تلاش کنیم؛ باید دور را ببینیم؛ باید همت را در خودمان حفظ کنیم؛ باید زانوانمان در راه نلرزد؛ باید خستگی را حس نکنیم؛ ارادهمان باید تضعیف نشود؛ باید پیش برویم. نه اینکه این ممکن نیست؛ کاملاً ممکن است.1383/04/16
1 )
خطبه 216 :از خطبههاى آن حضرت است كه در صفين بيان فرمود
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ أَهْلُهُ .
ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ فَجَعَلَهَا تَتَكَافَأُ فِي وُجُوهِهَا وَ يُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ لَا يُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلَّا بِبَعْضٍ. وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْكَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِي عَلَى الرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْوَالِي فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِينِهِمْ فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّةِ فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّينِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَا السُّنَنُ فَصَلَحَ بِذَلِكَ الزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِي بَقَاءِ الدَّوْلَةِ وَ يَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ. وَ إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ وَالِيَهَا أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِي بِرَعِيَّتِهِ اخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ الْكَلِمَةُ وَ ظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ وَ كَثُرَ الْإِدْغَالُ فِي الدِّينِ وَ تُرِكَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ فَعُمِلَ بِالْهَوَى وَ عُطِّلَتِ الْأَحْكَامُ وَ كَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ فَلَا يُسْتَوْحَشُ لِعَظِيمِ حَقٍّ عُطِّلَ وَ لَا لِعَظِيمِ بَاطِلٍ فُعِلَ فَهُنَالِكَ تَذِلُّ الْأَبْرَارُ وَ تَعِزُّ الْأَشْرَارُ وَ تَعْظُمُ تَبِعَاتُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبَادِ. فَعَلَيْكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَيْهِ فَلَيْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَى رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِي الْعَمَلِ اجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِيقَةَ مَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ وَ لَكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ النَّصِيحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ وَ لَيْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِي الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَتْ فِي الدِّينِ فَضِيلَتُهُ بِفَوْقِ أَنْ يُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ وَ لَا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُيُونُ بِدُونِ أَنْ يُعِينَ عَلَى ذَلِكَ أَوْ يُعَانَ عَلَيْهِ .
فَأَجَابَهُ ( عليه السلام ) رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ بِكَلَامٍ طَوِيلٍ يُكْثِرُ فِيهِ الثَّنَاءَ عَلَيْهِ وَ يَذْكُرُ سَمْعَهُ وَ طَاعَتَهُ لَهُ ، فَقَالَ ( عليه السلام ) :
إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلَالُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فِي نَفْسِهِ وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنْ يَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذَلِكَ كُلُّ مَا سِوَاهُ وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ لَمَنْ عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ لَطُفَ إِحْسَانُهُ إِلَيْهِ فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا ازْدَادَ حَقُّ اللَّهِ عَلَيْهِ عِظَماً وَ إِنَّ مِنْ
أَسْخَفِ حَالَاتِ الْوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ وَ يُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى الْكِبْرِ وَ قَدْ كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ أَنِّي أُحِبُّ الْإِطْرَاءَ وَ اسْتِمَاعَ الثَّنَاءِ وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ كَذَلِكَ وَ لَوْ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يُقَالَ ذَلِكَ لَتَرَكْتُهُ انْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَظَمَةِ وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ رُبَّمَا اسْتَحْلَى النَّاسُ الثَّنَاءَ بَعْدَ الْبَلَاءِ فَلَا تُثْنُوا عَلَيَّ بِجَمِيلِ ثَنَاءٍ لِإِخْرَاجِي نَفْسِي إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ إِلَيْكُمْ مِنَ التَّقِيَّةِ فِي حُقُوقٍ لَمْ أَفْرُغْ مِنْ أَدَائِهَا وَ فَرَائِضَ لَا بُدَّ مِنْ إِمْضَائِهَا فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ وَ لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ وَ لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَيْرُهُ يَمْلِكُ مِنَّا مَا لَا نَمْلِكُ مِنْ أَنْفُسِنَا وَ أَخْرَجَنَا مِمَّا كُنَّا فِيهِ إِلَى مَا صَلَحْنَا عَلَيْهِ فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ الضَّلَالَةِ بِالْهُدَى وَ أَعْطَانَا الْبَصِيرَةَ بَعْدَ الْعَمَى .
ترجمه:
اما بعد، خداوند به خاطر حكمرانى من بر شما براى من بر عهده شما حقّى قرار داده، و شما را نيز بر من حقّى است مانند حقّى كه مرا بر شماست.
حقّ در عرصه وصف وسيعترين اشياء، و در مرحله انصاف تنگترين چيزهاست. كسى را بر ديگرى حقّى نيست جز اينكه آن ديگرى را نيز بر او حقّى است. و حقى از ديگرى بر عهده كسى نيست جز اينكه براى او نيز بر گردن وى حقّى است.
و اگر كسى را بر ديگرى حقّى ثابت است و آن كس را بر وى حقّى نباشد اين حق فقط براى خداى سبحان است نه غير او، به خاطر احاطه قدرتش بر بندگان، و عدالتش در تمام آنچه كه فرمانش در آنها جارى است.
ولى حقّش را بر بندگان چنين مقرّر فرمود كه او را بندگى كنند، و مزد عبادت را بر عهده خود براى بندگان چند برابر قرار داد به علّت فضل و كرمى كه دارد،
و افزون دهى كه شايسته و اهل آن است.
آن گاه خداوند از حقوق خود حقوقى را بر بعض مردم نسبت به بعض ديگر واجب گرداند، و آن حقوق را در جهات و حالات با هم برابر قرار داد و بعضى را در برابر بعضى ديگر واجب نمود، و بعضى واجب نگردد مگر به انجام حقّى كه در برابر آن است.
و بزرگترين چيزى كه از اين حقوق واجب فرمود حقّ حاكم بر رعيت، و حقّ رعيت بر حاكم است، اين فريضهاى است كه خداوند براى هر يك نسبت به ديگرى واجب نموده، و اين حقوق را موجب برقرارى الفت، و ارجمندى دينشان قرار داد.
رعيت اصلاح نشود مگر به صلاح حاكمان، و حاكمان اصلاح نگردند مگر به استقامت رعيت.
پس زمانى كه رعيت حقّ والى را ادا كرد، و والى هم حقّ رعيت را رعايت نمود، حق ميان ايشان ارجمند گردد، و راههاى دين بر پا شود، و نشانههاى عدالت اعتدال گيرد، و سنّتها در مجراى خود روان شود، و زمان آراسته و شايسته گردد، و به دوام دولت اميد رود، و مطامع دشمنان به يأس مبدّل گردد. ولى اگر رعيت بر والى غالب شود، يا والى بر رعيت ستم كند، اختلاف كلمه پيدا شود، و نشانههاى ستم آشكار گردد، و افساد و اختلال در دين زياد شود، و راههاى روشن سنّتها رها گردد، و از روى هواى نفس عمل شود، و اجراى احكام رو به تعطيلى رود، و بيمارى روانها زياد شود،
در آن وقت مردم از تعطيل حقّ عظيم نترسند، و بر انجام گرفتن باطل بزرگ وحشت نكنند. به آن هنگام است كه نيكوكاران خوار، و بدكاران عزيز شوند، و كيفر خداوند نزد بندگان بزرگ گردد.
پس بر شما باد به خيرخواهى در حقّ يكديگر و كمك نيكوى يكديگر بر اين كار، زيرا كسى را- هر چند براى به دست آوردن رضاى حق حرصش شديد، و كوشش او در بندگى طولانى گردد- قدرت آن نيست كه حق طاعت خدا را چنانكه هست ادا كند،
لكن از جمله حقوق واجب خدا بر بندگان اين است كه به اندازه طاقت خود به خيرخواهى يكديگر برخيزند، و در كمك به هم براى اقامه حق در بين خود اقدام كنند.
و هيچ كس- گرچه منزلتش در حق عظيم باشد، و فضيلتش در دين بر ديگران پيشى داشته باشد،- چنان نيست كه در اداى حقّى كه خدا بر او واجب كرده محتاج به كمك نباشد، و هيچ كس- گر چه او را كوچك شمارند، و در ديده حقير بينند- كمتر از آن نيست كه در اداى حق به ديگران كمك كند و يا از سوى ديگران كمك شود.
در آن وقت مردى از ياران آن حضرت به جواب برخاست و سخن را طولانى نمود، و در ضمن آن امام را بسيار ستود، و شنوايى و طاعت خود را نسبت به آن حضرت اظهار كرد،
حضرت فرمود: آن كس كه جلال خدا در جانش بزرگ، و موضع حق در دلش با عظمت است، مىسزد كه به خاطر اين بزرگى، ما سواى خدا در نظرش كوچك باشد.
و سزاوارترين كس به اين معنا كسى است كه نعمت و لطف و احسان خدا بر او بسيار است، زيرا خداوند نعمت بسيار به كسى عنايت نكرده مگر اينكه عظمت حقّ خدا بر او افزون گشته.
و از پستترين حالات حاكمان نزد مرد شايسته اين است كه به آنان گمان عشق به خود ستايى برده شود، و كارشان قيافه برترى جويى به خود گرفته باشد،
و من ميل ندارم كه در خاطر شما بگذرد كه من به خودستايى علاقه مندم و عاشق شنيدن مدح و ثنايم، به حمد خدا اين گونه نيستم، و اگر دوستدار اين مسأله بودم باز هم به خاطر خاكسارى در برابر عظمت و كبريايى حق كه از همه كس به آن سزاوارتر است آن را رها مىكردم.
چه بسا مردمى كه ستايش خود را به وسيله جامعه پس از رنج و زحمت شيرين شمارند، ولى مرا به خاطر آنكه نفس خود را براى خدا و خدمت به شما به كار گرفتهام و هنوز از اداى كامل آن حقوق فارغ نشدهام و واجباتى كه چارهاى جز انجام آنها ندارم ثنا نگوييد.
پس با من چنانكه با سركشان سخن مىگويند سخن مگوييد، و آنچه را در برابر مردم خشمگين پنهان مىكنند از من پنهان مداريد، و با مدارا و چاپلوسى با من معاشرت ننماييد،
و گمان نكنيد كه شنيدن سخن حق بر من سنگين است، و مپنداريد كه تعظيم نابجاى خود را از شما درخواست دارم، زيرا آن كه اگر سخن حق به او گفته شود، يا عدالت به او پيشنهاد گردد بر او سنگين آيد، عمل به حق و عدل بر او دشوارتر است.
بنا بر اين از حق گويى يا مشورت به عدل خوددارى نكنيد، كه من در نظر خود نه بالاتر از آنم كه خطا كنم، و نه در كارم از اشتباه ايمنم مگر اينكه خداوند مرا از نفسم كفايت كند نفسى كه خداوند از من به آن مالكتر است،
زيرا من و شما بندگانى در اختيار پروردگارى هستيم كه جز او پروردگارى نيست، مالك و صاحب آن چيزى از ماست كه ما مالك آن نيستيم، و ما را از آنچه در آن بوديم بيرون آورد و به آنچه صلاح ما بود در آورد هدايت را عوض گمراهى، و بينايى را بعد از كور دلى به ما عنايت فرمود
لینک ثابت
ارتباط مستقیم معجزههای اجتماعی با اراده انسانها
شما عزیزان من بدانید که این کار بزرگ و معجزهآسا؛ یعنی قیام یک دولت اسلامی و مستقل، آن هم در این منطقهی بسیار حساس عالم - که حقیقتاً کار نشدنی بود - نشد، جز به کمک و پشتوانهی همین اخلاصها و همین صفاها. به اوضاع کشورهای عربی، کشورهای حاشیهی خود ما و مجموعهی کشورهای اسلامی نگاه کنید و ببینید که اگر بخواهد تلاشی در این کشورها صورت بگیرد که اندکی با منافع قدرتهای مسلط عالم اصطکاک داشته باشد، چطور جنجال و غوغا درست میکنند و چطور مانع از هرگونه حرکتی میشوند که به نفع عزت ملیِ این کشورهاست. به اطراف خودتان نگاه کنید؛ این عراق را ببینید - بقیهی کشورهای اسلامی را نمیخواهم نام بیاورم - این پدیدهها را که انسان مشاهده کند، آن وقت میفهمد که کشوری مثل ایران در قلب این منطقهی حساس، آن هم با داشتن این همه ذخایر مادی و معنوی - که همیشه یک بهشت گمشده برای استعمارگران بود و هر جا که دست پیدا میکردند، برای آنها یک موهبت عظما محسوب میشد - و در حالیکه این کشور یکسره پایتخت اقتدار منطقهییِ امریکا محسوب میشد، چطور ناگهان تبدیل شد به قلهیی از مقاومت و احساس عزت و اسلامخواهی و مقابلهی با زورگویی و کامجویی و زیادهطلبی امریکا. این یک معجزه است؛ اصلاً قابل تصور نبود؛ اما این معجزه اتفاق افتاد. معجزههای اجتماعی برخلاف معجزهی اژدها شدنِ عصای موسی است؛ چون آنطور معجزهها ربطی به ارادهی انسان ندارد؛ اما معجزههای اجتماعی بهطور مستقیم به ارادهی انسانها ارتباط پیدا میکند؛ «انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم».(1)
هرگاه ملتی تصمیم بگیرد، اراده کند، اقدام کند، حرکت متناسب با هدفش را انجام دهد، آن وقت معجزهی اجتماعی اتفاق میافتد. البته در تحولات اجتماعی حق بودن کافی نیست. خیلی اوقات امواج باطل میآید حق را لگدکوب میکند و عبور میکند. حق بودن به اضافهی اقدام، عمل، اراده و به اضافهی ایستادگی و پایداری است که آن معجزه را تحقق میبخشد. این پایداری، این ایستادگی، این تصمیم و این فداکاری در صحنهی جامعه و کشور ما به برکت همین اخلاصها، بینشها و بصیرتها که امروز در جمع جوانان مؤمن و بسیجی کشور ما متبلور است اتفاق افتاد، که یک نمونهی باارزش آن را اینجا مشاهده میکنیم. اما آنچه بزرگتر از آن حادثهی بزرگ و باورنکردنی بود، این است که نظام جمهوری اسلامی با وجود همهی امواج متلاطم و خصمانهی در پیرامون خود، هم ماند و هم رشد کرد.1383/04/16
1 )
سوره مبارکه الرعد آیه 11
لَهُ مُعَقِّباتٌ مِن بَينِ يَدَيهِ وَمِن خَلفِهِ يَحفَظونَهُ مِن أَمرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم ۗ وَإِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَومٍ سوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَما لَهُم مِن دونِهِ مِن والٍ
ترجمه:
برای انسان، مأمورانی است که پی در پی، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا [= حوادث غیر حتمی] حفظ میکنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت!
لینک ثابت
امروز داستان جمهوری اسلامی، داستان بیست سال قبل نیست؛ آن روزها طمع دشمنان به نابودی این انقلاب از لحاظ منطق سیاسی موجود دنیا یک چیز نشدنی نبود؛ اما امروز نشدنی است؛ چرا؟ چون این نهال ریشه دوانده است؛ تنه بزرگ کرده و شاخ و برگ داده است. به همین دلیل است که امروز دشمنان ما نسبت به این پدیدهی عظیم که روز به روز رشد میکند، عصبانیترند و غیظشان بیشتر است. چه کسی خیال میکرد نظام جمهوری اسلامی در سال پنجاه و نه که جنگ را بر ما تحمیل کردند و آر پی جی برای زدن نداشت و نمیتوانست تولید کند، امروز در مقولهی تسلیحات، پیشرفتهایی کرده باشد که برای آنها خیرهکننده است؛ اسم موشک شهابِ 3 الآن در همهی خبرها و تلکسها و خبرگزاریهای دنیا مرتب تکرار میشود. در زمینهی علوم پیشرفتش آنچنان است که مجموعهی جوانان دانشمند و نخبهی این نظام، که متصل و متعلق به این نظامند، در اغلب آزمونهای جهانی سرآمد میشوند. در زمینهی فناوری به جایی رسیده که برخلاف همهی اقران خود بدون استفادهی از کمک و راهنمایی و دستگیری دیگران میتواند فناوری و غنیسازی هستهیی را خودش تولید کند؛ این پیشرفتها تن قدرتهای متجاوز را میلرزاند. آنها وقتی بعد از بیست و پنج سال به صحنهی جامعه نگاه میکنند و این قشر جوانِ مؤمنِ پُرشور و بااخلاص- مثل شماها- و ایمان اسلامی، خلوص، صفا و نشاط جوانی و میل حرکت به جلو را در شما میبینند، هرکدام از اینها مثل تیری به چشم و به قلب آنها فرومیرود. چه بکنند در مقابل این پدیدهی عظیم؟ تهدید به حملهی نظامی میکنند، فایدهیی ندارد؛ تهدید به محاصرهی اقتصادی میکنند، فایدهیی ندارد؛ محاصرهی اقتصادی را تا حدود زیادی عمل میکنند، اثر نمیبخشد؛ سعی میکنند در داخل کشور قشر جوانِ فعال را به سمت مسائلی که اخلالکنندهی کارهاست بکشانند، با برخوردها مواجه میشوند.1383/04/16
لینک ثابت
امروز امریکا در عراق دچار تناقض است؛ از یک طرف احتیاج دارند که در عراق امنیت برقرار شود؛ چون اگر بخواهند در عراق مقاصد خودشان را اجرا کنند، بدون امنیت که نمیشود. اینکه هر روز یک لولهی نفت را منفجر کنند و هر روز در جایی نیروهای امریکایی را هدف قرار بدهند، آنها نمیتوانند کار کنند. از طرف دیگر، خودِ حضور نیروهای نظامی امریکا عنصر ضد امنیتی است؛ خودش شورشآفرین است؛ اوضاع را مغشوش و خراب میکند و مردم را علیه آنها میشوراند. اگر بخواهند برای این دولتی که سرکار آمده است، امنیت را برقرار کنند، باید یک ارتش قوی به وجود بیاورند و از این جهت، امریکا احتیاج دارد که دولت عراق ارتش قوی داشته باشد؛ اما از آن طرف، از وجود یک ارتش قوی در عراق هم امریکاییها میترسند؛ چون میدانند یک ارتش قوی در یک دولت اسلامی و عربی بالقوه تهدید برای اسرائیل است؛ این تناقض است. تناقض دیگر این است که ادعا میکنند ما آمدیم دمکراسی برقرار بکنیم؛ اما قادر نیستند دمکراسی را برقرار کنند؛ برای خاطر اینکه با منافعشان در تضاد است؛ چون اگر امروز انتخاباتی در عراق برگزار شود، بیشترین کسانی که رأی خواهند آورد، مخالفترینِ انسانها با آمریکایند. دمکراسی یعنی این؟! این هم تناقض دیگری است که آنها در آن گیر کردهاند و راهی برای خلاص ندارند.1383/04/16
لینک ثابت
استقلال را هم نظام جمهوری اسلامی در ایران نهادینه کرد. این ملت دیگر به هیچ قیمتی وابستگی به قدرتهای بزرگ را نخواهد پذیرفت- توجه کنید! آنکه معلوم است؛ «مرگ بر امریکا» که هست إن شاء اللَّه- آنچه که من میخواهم به شما جوانهای عزیز و به همهی بسیجیان و به همهی جوانهای متعهد کشور بگویم، این است که آنچه تا امروز کردهایم، خیلی ارزشمند است؛ همین نهادینه کردن آزادی و استقلال در کشور از لحاظ اهمیت و ارزش و دستاوردهای مادی و معنوی که در طول این بیست و پنج سال به برکت نظام جمهوری اسلامی بهدست آمده، قابل توصیف نیست، لیکن اینها پایان کار نیست؛ اینها آغاز کار است.1383/04/16
لینک ثابت
دو چیز را باید در نظر داشت: یکی، به فکر کار و تلاش بودن و خسته نشدنِ از آن، که انسان بایستی این میل و ارادهی به تلاش را در خود زنده نگه دارد؛ بخصوص شما جوانها که مطلقاً نباید بگذارید میل به تلاش و کار در شما ضعیف شود. دوم، پیدا کردن نقطهیی است که شما باید در آنجا کار کنید. اگر شما دانشجویید، اگر کارمند ادارهاید، اگر شاغل در شغل آزادید، اگر نظامیاید، اگر غیر نظامیاید، نقطهیی را که باید در آنجا حضور داشته باشید و کار کنید، پیدا کنید. جهاد، فقط در میدان جنگ نیست؛ اینکه شما شعار میدهید که ما اهل کوفه نیستیم- که بنده هم صددرصد این را قبول دارم- معنایش این نیست که اگر میدان جنگی آراسته شد، ما میآییم و اسلحه به دوش میاندازیم و میجنگیم؛ این یکی از کارهاست- جنگ هم که نداریم، إن شاء اللَّه هم نداشته باشیم- اما کارِ همیشگی، کارِ تولید علم، تولید سازندگی، خدمترسانی، تلاش برای تأمین عدالت، تلاش برای حفظ عصمت و عفت عمومی، تلاش برای هدایت و ساختن دیگران و مقدم بر همهی آنها، تلاش برای حفظ عصمت و سلامت نفس خود است. عزیزان من! خیلی مراقب خودتان باشید؛ «اتّقوا اللَّه». گفتهاند که امامجمعه در هر نماز جمعه باید مردم را به تقوا و پرهیزگاری دعوت کند؛ این کار برای چیست؟ برای این است که راه زندگی- که همان صراط بین بهشت و جهنم است- راه لغزانی است، که دائم انسان باید جلوی پای خودش را نگاه کند؛ مراقب باشد؛ درست حرکت کند، که مبادا پای او بلغزد؛ این، حفظ تقواست؛ این، اساس کارهاست. این دو موضوع را در نظر داشته باشید و بدانید که این کشور به آن مقاصد خواهد رسید.1383/04/16
لینک ثابت
شما عزیزان من بدانید که این کار بزرگ و معجزهآسا؛ یعنی قیام یک دولت اسلامی و مستقل، آن هم در این منطقهی بسیار حساس عالم- که حقیقتاً کار نشدنی بود- نشد، جز به کمک و پشتوانهی همین اخلاصها و همین صفاها. به اوضاع کشورهای عربی، کشورهای حاشیهی خود ما و مجموعهی کشورهای اسلامی نگاه کنید و ببینید که اگر بخواهد تلاشی در این کشورها صورت بگیرد که اندکی با منافع قدرتهای مسلط عالم اصطکاک داشته باشد، چطور جنجال و غوغا درست میکنند و چطور مانع از هرگونه حرکتی میشوند که به نفع عزت ملیِ این کشورهاست. به اطراف خودتان نگاه کنید؛ این عراق را ببینید- بقیهی کشورهای اسلامی را نمیخواهم نام بیاورم- این پدیدهها را که انسان مشاهده کند، آن وقت میفهمد که کشوری مثل ایران در قلب این منطقهی حساس، آن هم با داشتن این همه ذخایر مادی و معنوی- که همیشه یک بهشت گمشده برای استعمارگران بود و هرجا که دست پیدا میکردند، برای آنها یک موهبت عظما محسوب میشد- و درحالیکه این کشور یکسره پایتخت اقتدار منطقهییِ امریکا محسوب میشد، چطور ناگهان تبدیل شد به قلهیی از مقاومت و احساس عزت و اسلامخواهی و مقابلهی با زورگویی و کامجویی و زیادهطلبی امریکا. این یک معجزه است؛ اصلًا قابل تصور نبود؛ اما این معجزه اتفاق افتاد. معجزههای اجتماعی برخلاف معجزهی اژدها شدنِ عصای موسی است؛ چون آنطور معجزهها ربطی به ارادهی انسان ندارد؛ اما معجزههای اجتماعی بهطور مستقیم به ارادهی انسانها ارتباط پیدا میکند؛ «انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم».1383/04/16
لینک ثابت
بسیار جلسه نورانی و مالامال از اخلاص و صفاست. طبیعت جلسهای که تشکیل شده از جوانان بسیجی؛ پسران و دخترانی که سرمایهی بسیار باارزش جوانیِ خودشان را بهطور داوطلبانه به میدان آوردهاند تا از آن برای خدا، اسلام، پیشرفت کشور و عزت ملت ایران استفاده کنند و همچنین جوانانی که سربازان گمنام انقلاب و امام هستند- که نام مناسبی بر روی آنهاست- یعنی برادران و خواهران مشغول در مجموعهی اطلاعات کشور، طوری است که اگر انسان در چنین جمعی تموّج صفا و اخلاص را مشاهده کند، چیز شگفتآوری نیست.1383/04/16
لینک ثابت
دو چیز را باید در نظر داشت: یکی، به فکر کار و تلاش بودن و خسته نشدنِ از آن، که انسان بایستی این میل و ارادهی به تلاش را در خود زنده نگه دارد؛ بخصوص شما جوانها که مطلقاً نباید بگذارید میل به تلاش و کار در شما ضعیف شود. دوم، پیدا کردن نقطهیی است که شما باید در آنجا کار کنید. اگر شما دانشجویید، اگر کارمند ادارهاید، اگر شاغل در شغل آزادید، اگر نظامیاید، اگر غیر نظامیاید، نقطهیی را که باید در آنجا حضور داشته باشید و کار کنید، پیدا کنید. جهاد، فقط در میدان جنگ نیست؛ اینکه شما شعار میدهید که ما اهل کوفه نیستیم- که بنده هم صددرصد این را قبول دارم- معنایش این نیست که اگر میدان جنگی آراسته شد، ما میآییم و اسلحه به دوش میاندازیم و میجنگیم؛ این یکی از کارهاست- جنگ هم که نداریم، إن شاء اللَّه هم نداشته باشیم- اما کارِ همیشگی، کارِ تولید علم، تولید سازندگی، خدمترسانی، تلاش برای تأمین عدالت، تلاش برای حفظ عصمت و عفت عمومی، تلاش برای هدایت و ساختن دیگران و مقدم بر همهی آنها، تلاش برای حفظ عصمت و سلامت نفس خود است. عزیزان من! خیلی مراقب خودتان باشید؛ «اتّقوا اللَّه». گفتهاند که امامجمعه در هر نماز جمعه باید مردم را به تقوا و پرهیزگاری دعوت کند؛ این کار برای چیست؟ برای این است که راه زندگی- که همان صراط بین بهشت و جهنم است- راه لغزانی است، که دائم انسان باید جلوی پای خودش را نگاه کند؛ مراقب باشد؛ درست حرکت کند، که مبادا پای او بلغزد؛ این، حفظ تقواست؛ این، اساس کارهاست. این دو موضوع را در نظر داشته باشید و بدانید که این کشور به آن مقاصد خواهد رسید.1383/04/16
لینک ثابت
طبیعت باطل این است که جولان میکند. «للباطل جولة»؛ الآن امریکا در دنیا جولان میکند. گاهی هم به رخ ما میکشند که ما هم در دروازهی غربی شما هستیم، هم در دروازهی شرقی شما- در عراق و افغانستان- راست هم میگویند؛ اما آیا این برای امریکا قدرت است یا ضعف؟ ما اعتقادمان این است که این نشانهی ضعف آنهاست و باعث فشار بر آنهاست. امروز امریکا در عراق دچار مشکلاتی است که برای خارج شدن از این مشکلات فکر میکند. امریکا به اختیار خود وارد عراق شد؛ اما امروز به اختیار خود برنامهریزی نمیکند و تصمیم نمیگیرد. امروز برنامهریزیهای امریکا در عراق عموماً جنبهی انفعالی دارد؛ کارهایی است که ناچارند انجام بدهند. بنده همان زمانی که امریکاییها یا حمله را شروع کرده بودند یا میخواستند شروع کنند، در نماز جمعه گفتم شما به میل خودتان وارد میشوید، اما بدانید که به میل خودتان نمیتوانید خارج شوید. تا امروز، هزینههای کمرشکنی بر امریکا تحمیل شده است و بعد از این هزینههای کمرشکنتری بر آنها تحمیل خواهد شد؛ بمانند در عراق، برایشان هزینه دارد؛ خارج هم شوند، برایشان هزینه دارد؛ این، نقطهی ضعف برای امریکاست که در عراق حضور دارد، نه نقطهی قوّت. امریکا علاوه بر هزینههای مادی- که حدود دویست میلیارد، آنطور که گفته میشود، تا حالا داشته- در عراق، متحمل ضرر هم شده است؛ مخارج لشکرکشی و تجهیزات و علاوهی بر آن، تلفات انسانی. آنطور که خود آنها آمار میدهند یا ما حدس میزنیم، نسبت تلفات امریکاییها در مقابل عراقیها از نسبت تلفات آنها در مقابل ویتنامیها، در جنگ ویتنام، بیشتر است، یا درصدی بیشتر است. در جنگ ویتنام هر بیست ویتنامی که کشته میشد، در مقابلش یک امریکایی قرار داشت؛ اما در اینجا امریکاییها خودشان میگویند هزار نفر تا حالا کشته داشتهاند و عراقیها هفده هزار؛ یعنی یک بر هفده. البته طبق محاسباتی که انسان میکند یا خبرهایی که میشنود، تلفات امریکاییها بیش از هزار نفر است. اگر این باشد، آنوقت نسبت خیلی بالاتر از این میرود. اینها نتوانستهاند عراق را فروبدهند؛ در دهنشان گذاشتند؛ در گلویشان گیر کرده است. هر کاری بکنند، به ضرر آنهاست. امروز امریکا در عراق دچار تناقض است؛ از یک طرف احتیاج دارند که در عراق امنیت برقرار شود؛ چون اگر بخواهند در عراق مقاصد خودشان را اجرا کنند، بدون امنیت که نمیشود. اینکه هر روز یک لولهی نفت را منفجر کنند و هر روز در جایی نیروهای امریکایی را هدف قرار بدهند، آنها نمیتوانند کار کنند. از طرف دیگر، خودِ حضور نیروهای نظامی امریکا عنصر ضد امنیتی است؛ خودش شورشآفرین است؛ اوضاع را مغشوش و خراب میکند و مردم را علیه آنها میشوراند. اگر بخواهند برای این دولتی که سرکار آمده است، امنیت را برقرار کنند، باید یک ارتش قوی به وجود بیاورند و از این جهت، امریکا احتیاج دارد که دولت عراق ارتش قوی داشته باشد؛ اما از آن طرف، از وجود یک ارتش قوی در عراق هم امریکاییها میترسند؛ چون میدانند یک ارتش قوی در یک دولت اسلامی و عربی بالقوه تهدید برای اسرائیل است؛ این تناقض است. تناقض دیگر این است که ادعا میکنند ما آمدیم دمکراسی برقرار بکنیم؛ اما قادر نیستند دمکراسی را برقرار کنند؛ برای خاطر اینکه با منافعشان در تضاد است؛ چون اگر امروز انتخاباتی در عراق برگزار شود، بیشترین کسانی که رأی خواهند آورد، مخالفترینِ انسانها با آمریکایند. دمکراسی یعنی این؟! این هم تناقض دیگری است که آنها در آن گیر کردهاند و راهی برای خلاص ندارند.1383/04/16
لینک ثابت
شما عزیزان من بدانید كه این كار بزرگ و معجزهآسا؛ یعنی قیام یك دولت اسلامی و مستقل، آن هم در این منطقهی بسیار حساس عالم - كه حقیقتاً كار نشدنی بود - نشد، جز به كمك و پشتوانهی همین اخلاصها و همین صفاها. به اوضاع كشورهای عربی، كشورهای حاشیهی خود ما و مجموعهی كشورهای اسلامی نگاه كنید و ببینید كه اگر بخواهد تلاشی در این كشورها صورت بگیرد كه اندكی با منافع قدرتهای مسلط عالم اصطكاك داشته باشد، چطور جنجال و غوغا درست میكنند و چطور مانع از هرگونه حركتی میشوند كه به نفع عزت ملیِ این كشورهاست.1383/04/16
لینک ثابت
در زمینهی فناوری به جایی رسیده كه برخلاف همهی اَقران خود بدون استفادهی از كمك و راهنمایی و دستگیری دیگران میتواند فناوری و غنیسازی هستهیی را خودش تولید كند؛ این پیشرفتها تن قدرتهای متجاوز را میلرزاند.1383/04/16
لینک ثابت
اگر آن كسانی كه انرژی هستهیی را كشف كردند، اهل فضیلت و تقوا بودند، اگر آن كسانی كه آن را بهكار گرفتند، اهل فضیلت بودند و بندگان صالح، هرگز حادثهی هیروشیما پیش نمیآمد. تا امروز هم كه شما نگاه میكنید، میبینید كه اینها تا آنجایی كه میتوانند، همچنان از این نیروی مخرب استفاده میكنند. این قدرتها توان هستهییِ ضعیف شده را در جنگ ده، دوازده سال پیش كه با عراق داشتند بهكار بردند، در همین حوادث هم از آن استفاده كردند، و در بعضی از مناطق دیگر دنیا هم این سلاح را بهكار بردند كه مایهی قطع نسل و حرث شد؛ «یهلك الحرث و النّسل واللَّه لایحبّ الفساد»، كه منطبق بر آیهی قرآنی است. انسانها را مقطوعالنسل و زمینها را ضایع كردند. سالهای متمادی - خدا میداند - آثار مخرب آن اشعهی مسمومكننده و نابودكننده را برای ملتها و برای نسلهای آینده باقی گذاشتند. اگر مدیریت علم دست انسانهای صالح باشد، این مسائل پیش نمیآید و علم در خدمت بشریت قرار خواهد گرفت؛ چون این ظرفیت را دارد و میتواند اینطور باشد.1383/04/16
لینک ثابت
به اطراف خودتان نگاه کنید؛ این عراق را ببینید - بقیهى کشورهاى اسلامى را نمىخواهم نام بیاورم - این پدیدهها را که انسان مشاهده کند، آن وقت مىفهمد که کشورى مثل ایران در قلب این منطقهى حساس، آن هم با داشتن این همه ذخایر مادى و معنوى - که همیشه یک بهشت گمشده براى استعمارگران بود و هر جا که دست پیدا مىکردند، براى آنها یک موهبت عظما محسوب مىشد - و در حالىکه این کشور یکسره پایتخت اقتدار منطقهیىِ امریکا محسوب مىشد، چطور ناگهان تبدیل شد به قلهیى از مقاومت و احساس عزت و اسلامخواهى و مقابلهى با زورگویى و کامجویى و زیادهطلبى امریکا. این یک معجزه است؛ اصلاً قابل تصور نبود؛ اما این معجزه اتفاق افتاد. معجزههاى اجتماعى برخلاف معجزهى اژدها شدنِ عصاى موسى است؛ چون آنطور معجزهها ربطى به ارادهى انسان ندارد؛ اما معجزههاى اجتماعى بهطور مستقیم به ارادهى انسانها ارتباط پیدا مىکند؛ «انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّى یغیّروا ما بأنفسهم».1383/04/16
لینک ثابت
پیشتیبانی آمریکا از رژیم صدام در جنگ تحمیلی
امروز ملت عراق باید یقهی صدام را بگیرد، بگوید چرا جنگ هشتساله را بر ملت عراق تحمیل کردی و ما را به جان کشور همسایهیمان، ایران، انداختی، در حالیکه بین ملت ایران و ملت عراق هیچگونه معارضهیی وجود ندارد؛ ما دو ملتِ همیشه رفیق، همیشه برادر و همیشه مأنوس با هم بودهایم. در طول سالیان دراز مردم ما به نجف و کربلا رفتهاند برای زیارت، آنها هم به مشهد و قم آمدهاند برای زیارت؛ ما با همدیگر مأنوس و مهربان بودهایم. کمتر دو ملت همسایهیی اینقدر با هم رفیق بودهاند که ملت ما و عراق. صدامحسین را بایستی بهخاطر این گناه بزرگ و نابخشودنی محاکمه کنند. پاداش این محاکمه اعدام نیست، صدتا اعدام است؛ هزار تا اعدام است. البته اگر بخواهند با این جرم صدام را محاکمه کنند، خیلیها در آن دادگاه محکوم خواهند شد؛ فقط صدام محکوم نخواهد شد. یکی از مجرمترین چهرههای محکوم در آن دادگاه، رژیم امریکا خواهد بود؛ چون اینها بودند که صدام را کمک کردند؛ اینها بودند که به او چراغ سبز نشان دادند برای بهکار بردن سلاح شیمیایی. همین وزیر دفاعِ زشت چهرهی کنونی امریکا - که با آن صورت نحسش گاهی میآید یکی دو کلمه حرف علیه ملت ایران میزند - آمد بغداد و بعد از قضیهی حلبچه با صدام دست داد؛ در واقع چراغ سبز نشان داد که ما کاری به کار شما نداریم؛ هر کار میخواهی بکنی، بکن! زمان دولت ریگان - که پدرِ همین رئیسجمهور کنونی امریکا، معاون آن رئیسجمهور بود - مرتب عکس ماهوارهیی برداشتند و به عراقیها دادند که ایرانیها کجا تجمع کردند، کجا نقل و انتقال میکنند. البته آن وقتی که جوانان دریادلِ ما - همین شما بسیجیها - اروند را طی کردند - چند هزار لشگر این رودخانهی عریض را طی کردند - و پدر صدام را درآوردند، چشم آن ماهوارهها کور شده بود؛ ندیدند؛ نتوانستند فایدهیی برسانند؛ خیلی اوقات کار اینطوری اتفاق افتاد. همین سردارهای فعلی سپاه ما، همین آقای صفوی و دیگر برادرها، نشستند و طراحی کردند؛ چه معجزهها میکند جوانیِ همراه با ایمان و شجاعت! مگر ممکن بود؟! چند هزار نیرو را از راههای دور منتقل کنند لب اروند؛ اینطرف آب، طوری که دشمن نفهمد؛ بعد از این رودخانه منتقل کنند به آن طرف و باز هم دشمن نفهمد. این کار را همین جوانها کردند. حالا البته بعضی از آنها ریشهایشان سفید شده؛ اما آنوقت جوانهایی مثل شماها بودند. به برکت ایمان باز هم میتوانید.1383/04/16
لینک ثابت