آخرین نکتهیی که بهعنوان شاخصهی مکتب سیاسی امام عرض میکنم، مسألهی عدالت اجتماعی است. عدالت اجتماعی یکی از مهمترین و اصلیترین خطوط در مکتب سیاسی امام بزرگوار ماست. در همهی برنامههای حکومت - در قانونگذاری، در اجرا، در قضا - باید عدالت اجتماعی و پر کردن شکافهای طبقاتی، مورد نظر و هدف باشد. اینکه ما بگوییم کشور را ثروتمند میکنیم - یعنی تولید ناخالص ملی را بالا میبریم - اما ثروتها در گوشهیی به نفع یک عده انبار شود و عدهی کثیری هم از مردم دستشان خالی باشد، با مکتب سیاسی امام نمیسازد. پر کردن شکاف اقتصادی در بین مردم و رفع تبعیض در استفادهی از منابع گوناگون ملی در میان طبقات مردم، مهمترین و سختترین مسؤولیت ماست. همهی برنامهریزان، قانونگذاران، مجریان و همهی کسانی که در دستگاههای گوناگون مشغول کار هستند، باید این را مورد توجه قرار دهند و یکی از مهمترین شاخصهای حرکت خود بهحساب آورند.
1383/03/14
لینک ثابت
آخرین نکتهیی که بهعنوان شاخصهی مکتب سیاسی امام عرض میکنم، مسألهی عدالت اجتماعی است. عدالت اجتماعی یکی از مهمترین و اصلیترین خطوط در مکتب سیاسی امام بزرگوار ماست. در همهی برنامههای حکومت - در قانونگذاری، در اجرا، در قضا - باید عدالت اجتماعی و پر کردن شکافهای طبقاتی، مورد نظر و هدف باشد. اینکه ما بگوییم کشور را ثروتمند میکنیم - یعنی تولید ناخالص ملی را بالا میبریم - اما ثروتها در گوشهیی به نفع یک عده انبار شود و عدهی کثیری هم از مردم دستشان خالی باشد، با مکتب سیاسی امام نمیسازد. پر کردن شکاف اقتصادی در بین مردم و رفع تبعیض در استفادهی از منابع گوناگون ملی در میان طبقات مردم، مهمترین و سختترین مسؤولیت ماست. همهی برنامهریزان، قانونگذاران، مجریان و همهی کسانی که در دستگاههای گوناگون مشغول کار هستند، باید این را مورد توجه قرار دهند و یکی از مهمترین شاخصهای حرکت خود بهحساب آورند.1383/03/14
لینک ثابت
آخرین نکتهیی که بهعنوان شاخصهی مکتب سیاسی امام عرض میکنم، مسألهی عدالت اجتماعی است. عدالت اجتماعی یکی از مهمترین و اصلیترین خطوط در مکتب سیاسی امام بزرگوار ماست. در همهی برنامههای حکومت - در قانونگذاری، در اجرا، در قضا - باید عدالت اجتماعی و پر کردن شکافهای طبقاتی، مورد نظر و هدف باشد. اینکه ما بگوییم کشور را ثروتمند میکنیم - یعنی تولید ناخالص ملی را بالا میبریم - اما ثروتها در گوشهیی به نفع یک عده انبار شود و عدهی کثیری هم از مردم دستشان خالی باشد، با مکتب سیاسی امام نمیسازد. پر کردن شکاف اقتصادی در بین مردم و رفع تبعیض در استفادهی از منابع گوناگون ملی در میان طبقات مردم، مهمترین و سختترین مسؤولیت ماست. همهی برنامهریزان، قانونگذاران، مجریان و همهی کسانی که در دستگاههای گوناگون مشغول کار هستند، باید این را مورد توجه قرار دهند و یکی از مهمترین شاخصهای حرکت خود بهحساب آورند.
1383/03/14
لینک ثابت
این مکتب، نظام اسلامی را بنیانگذاری کرد. بیستوپنج سال از آن زمان میگذرد. بیشترین حملات هم در طول این بیستوپنج سال به کشور و ملت ما و این مکتب سیاسی شده است؛ اما ملت ما روزبهروز پیشرفت کرده است. ملت ما در زمینهی علم، در زمینهی عمران، در زمینهی سیاست بینالملل، در زمینهی ارتقای آگاهیهای گوناگون، در زمینهی ساخت زیربناهای عظیم کشور، در زمینهی بهدست آوردن قدرت فناوری و احیای استعدادهای مردمی، و در بسیاری از زمینههای دیگر، پیشرفتی داشته است که در گذشته حتی تصور آن را هم نمیکرده؛ این به برکت اسلام است. ما هرگز ادعا نمیکنیم که در برنامههای انقلاب، بهنگام و بهروز پیش رفتهایم و در آنجایی که باید باشیم، هستیم؛ نه، اما این کمکاری ماست. ما مسؤولان در ردههای مختلف اگر بیشتر و بهتر کار کنیم، بدون شک موفقیتها بیشتر خواهد شد. امروز هم موفقیتهای بسیاری داریم. امروز ملت ما قوی است؛ دولت ما قوی است؛ زیربناهای کشور آماده است و پیشرفت علمی و استخراج استعدادهای جوانان ما محیرالعقول است. ما میتوانیم حرکت خود را شتاب دهیم؛ و این کار را هم ملت ما خواهد کرد و به فضل پروردگار و به حول و قوهی الهی پیشرفت میکنیم. امروز پرچم اسلام، پرچم دینداری، پرچم شجاعت و پرچم نوآوری در زمینهی سیاست در دست ملت ماست. دشمنها در تبلیغات خود سعی میکنند این دستاوردها را کوچک نشان دهند و آنچه را که این ملت بهدست آورده، از قلم بیندازند؛ اما نمیتوانند. انواع تلاشها را برای مقابله کردهاند. حتی کار دشمنان انقلاب اسلامی با محوریت امریکا به اینجا رسید که سعی کردند نسخهی بدل سر تا پا غلط از نظام اسلامی را در افغانستان بهوجود آورند، که شد حکومت طالبان؛ تبدیل شد به یک کاریکاتور خندهآور مسخره؛ همان هم شد آفت جانشان. شاید به خیال خودشان میخواستند پرچم اسلامخواهی و احیای اسلام سیاسی را از دست این ملت بگیرند و دست کسانی بدهند که دستآموز خودشان بودهاند؛ اما نتوانستند و نخواهند توانست. خدا را شکر میکنیم که ارادهی ما محکم است؛ راهمان روشن است؛ مردممان مؤمناند و مکتب سیاسی امام، زنده و درخشنده است. دشمنان ما هم قدرت ملت را فهمیدهاند و به آن اعتراف کردهاند. در زمینهی مسائل گوناگون جهانی و بینالمللی، مواضع ما مستقل است. ما تحت تأثیر کسی قرار نمیگیریم و به سراغ جنجال و تنشآفرینی نمیرویم؛ اما ظلم را محکوم میکنیم؛ با ظالم اعلام مخالفت میکنیم و از مظلوم اعلام حمایت میکنیم. ما جنایت صهیونیستها در فلسطین را محکوم میکنیم. ما ددمنشی و جنایات فجیع و بینظیر دولت غاصب صهیونیست را در کشور فلسطین نسبت به مردم - ویران کردن خانهها، کشتن کودکان، کشتن پیرمرد مریض معلولی مثل شیخ احمد یاسین، آواره کردن هزاران فلسطینی از خانهی خود - زشت میشماریم و محکوم میکنیم و بر مرتکبان این جنایت و بر امریکا - که از این مرتکبان حمایت میکند - لعنت میفرستیم.1383/03/14
لینک ثابت
مکتب سیاسی امام دارای شاخصهایی است. من امروز چند خط از خطوط برجستهی این مکتب را در اینجا بیان میکنم. یکی از این خطوط این است که در مکتب سیاسی امام، معنویت با سیاست در هم تنیده است. در مکتب سیاسی امام، معنویت از سیاست جدا نیست؛ سیاست و عرفان، سیاست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سیاسیِ خود بود، سیاست و معنویت را با هم داشت و همین را دنبال میکرد؛ حتّی در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام، معنویت او بود. همهی رفتارها و همهی مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور میزد. امام به ارادهی تشریعی پروردگار اعتقاد و به ارادهی تکوینیِ او اعتماد داشت و میدانست کسی که در راه تحقق شریعت الهی حرکت میکند، قوانین و سنتهای آفرینش کمک گار اوست. او معتقد بود که: «وللَّه جنود السّماوات و الأرض و کان اللَّه عزیزاً حکیما». امام قوانین شریعت را بستر حرکت خود میدانست و علائم راهنمای حرکت خود بهشمار میآورد. حرکت امام برای سعادت کشور و ملت، بر مبنای هدایت شریعت اسلامی بود؛ لذا «تکلیف الهی» برای امام کلید سعادت بهحساب میآمد و او را به هدفهای بزرگِ آرمانی خود میرساند.1383/03/14
لینک ثابت
مکتب سیاسی امام دارای شاخصهایی است. من امروز چند خط از خطوط برجستهی این مکتب را در اینجا بیان میکنم. یکی از این خطوط این است که در مکتب سیاسی امام، معنویت با سیاست در هم تنیده است. در مکتب سیاسی امام، معنویت از سیاست جدا نیست؛ سیاست و عرفان، سیاست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سیاسیِ خود بود، سیاست و معنویت را با هم داشت و همین را دنبال میکرد؛ حتّی در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام، معنویت او بود. همهی رفتارها و همهی مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور میزد. امام به ارادهی تشریعی پروردگار اعتقاد و به ارادهی تکوینیِ او اعتماد داشت و میدانست کسی که در راه تحقق شریعت الهی حرکت میکند، قوانین و سنتهای آفرینش کمک گار اوست. او معتقد بود که: «وللَّه جنود السّماوات و الأرض و کان اللَّه عزیزاً حکیما». امام قوانین شریعت را بستر حرکت خود میدانست و علائم راهنمای حرکت خود بهشمار میآورد. حرکت امام برای سعادت کشور و ملت، بر مبنای هدایت شریعت اسلامی بود؛ لذا «تکلیف الهی» برای امام کلید سعادت بهحساب میآمد و او را به هدفهای بزرگِ آرمانی خود میرساند. اینکه از قول امام معروف است و همه میدانیم که گفته بودند «ما برای تکلیف عمل میکنیم، نه برای پیروزی»، به معنای بیرغبتی ایشان به پیروزی نبود. بدون تردید پیروزی در همهی هدفهای بزرگ، آرزوی امام بود. پیروزی جزو نعمتهای خداست و امام به پیروزی علاقهمند بود - نه اینکه علاقهمند نبود یا بیرغبت بود - اما آنچه او را به سوی آن هدفها پیش میبرد، تکلیف و عمل به وظیفهی الهی بود؛ برای خدا حرکت کردن بود. چون انگیزهی او این بود، لذا نمیترسید؛ شک نمیکرد؛ مأیوس نمیشد؛ مغرور نمیشد؛ متزلزل و خسته هم نمیشد. اینها خاصیت عمل به تکلیف و عمل برای خداست. کسی که برای تکلیف عمل میکند، دچار تردید و تزلزل نمیشود؛ ترسیده و خسته نمیشود؛ از راه برنمیگردد و مصلحتاندیشیهای شخصی، تعیینکنندهی راه و جهتگیری او نمیشود. کسی که سیاست را با عرفان جمع میکند و معنویت را با حرکت سیاسی، یکجا در برنامه زندگی خود قرار میدهد، برای او ترس از مرگ معنا ندارد؛ ترس از شکست هم معنا ندارد. این درست نقطهی مقابل سیاستِ کهنه شده و از مد افتادهی غربی است که بدروغ آن را سیاستِ مدرن میگویند؛ یعنی تفکیک دین از سیاست، و تفکیک دولت از معنویت. تمدن غربی بر پایهی ستیز با معنویت و طرد معنویت بنا شد؛ این خطای بزرگ کسانی بود که تمدن و حرکت علمی و صنعتی را در اروپا شروع کردند. به علم اهمیت دادند - این خوب بود - اما با معنویت به جنگ برخاستند؛ این بد و انحراف بود. لذا این تمدن مادی و دور از معنویت هرچه پیشرفت کند، انحرافش بیشتر میشود؛ هم خود آنها و هم همهی بشریت را با میوههای زهرآگین خود تلخکام میکند؛ همچنانکه تا امروز کرده است. پدیدهی استعمار - که دهها کشور و میلیونها انسان را سالهای متمادی غرق در سختترین و شدیدترین محنتها کرد - یکی از چیزهایی است که در نتیجهی تفکیک علم از معنویت، سیاست از معنویت و دولت از اخلاق در اروپا اتفاق افتاد. دو جنگ جهانی اول و دوم هم از همان میوههای تلخ بود. کمونیزم و حکومتهای اختناق مارکسیستی هم جزو نتیجهها و میوههای تلخ جدایی حرکت علمی و صنعتی از معنویت بود. ویران شدن کانون خانواده، سیلاب فساد جنسی و طغیان سرمایهداریِ افراطی، همه نتایج همان تفکیک است. امروز هم اوج این دوری از معنویت را در زندان ابوغریب و دیگر زندانهای عراق میبینید. کسانی که این زندانها را اداره میکنند، مدعی هستند که در تمدن بشری پیشرفتهتریناند! نتیجهی چنین پیشرفتی را مردم دنیا از راه عکس و فیلم در زندانهای عراق دیدند و یا از آن مطلع شدند. فجایعی که برای ملت عراق - و قبل از آن برای ملت افغانستان - پیش آمده است، منحصر به این چیزها نیست. در دو سه سال قبل کاروان عروسی در افغانستان بمباران شد و ماه قبل در عراق مجلس عروسی بهوسیلهی هواپیماهای انگلیسی به عزا تبدیل گردید. تحقیر جوانهای عراقی، شکنجهی مردان عراقی، تعرض به زنان و نوامیس عراقی، وارد شدن به حریم امن خانوادههای عراقی، دولت فرمایشی بهوجود آوردن برای ملت عراق، همه سرریزهای همان حرکتی است که وقتی شروع شد، این نتایج بهطور قهری به دنبال آن هست. معنویت از دستگاه سیاست حذف شده است. در گذشته هم حکام و مستبدین و دیکتاتورهای دنیا در شرق و غرب عالم از این کارها میکردند؛ اما وقتی نامها و شعارهای زیبایی مثل حقوق بشر، حقوق انسان و رأی انسان برای اروپاییها شناخته شد، و وقتی پا در جادهی علم گذاشتند، دوری از معنویت نگذاشت این شعارها آنطور که توقع بود و معنا میشد، برای بشریت خیر به بار آورد؛ همانها برای بشریت مایهی شر و فساد شد. حرف نوی مکتب سیاسی امام بزرگوار ما برای دنیا این است که در همهی ارکان برنامهریزیهای یک قدرت سیاسی، سیاست با معنویت، و قدرت با اخلاق همراه شود و اصول اخلاقی مورد مراعات قرار گیرد. شاخص اول از شاخصهای اساسیِ مکتب سیاسی امام این است.
شاخص دوم، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم کرامت انسان، هم تعیینکننده بودن ارادهی انسان. در مکتب سیاسی امام، هویت انسانی، هم ارزشمند و دارای کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است. نتیجهی ارزشمندی و کرامت داشتن این است که در ادارهی سرنوشت بشر و یک جامعه، آراء مردم باید نقش اساسی ایفا کند. لذا مردمسالاری در مکتب سیاسی امام بزرگوار ما - که از متن اسلام گرفته شده است - مردمسالاریِ حقیقی است؛ مثل مردمسالاری امریکایی و امثال آن، شعار و فریب و اغواگریِ ذهنهای مردم نیست. مردم با رأی خود، با ارادهی خود، با خواست خود و با ایمان خود راه را انتخاب میکنند؛ مسؤولانِ خود را هم انتخاب میکنند. لذا دو ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که امام اصل نظامِ برآمدهی از انقلاب را به رأی مردم گذاشت. شما این را مقایسه کنید با رفتاری که کودتاگران نظامی در دنیا میکنند، رفتاری که حکومتهای کمونیستی میکردند، و رفتاری که امروز امریکا میکند. امروز امریکا بعد از پانزده ماه که با اشغال نظامی عراق را گرفته است، هنوز به مردم این کشور اجازه نمیدهد که بگویند برای حکومتِ خود چه چیز و چه کسانی را میخواهند. نمایندهی سازمان ملل دیروز مصاحبه میکند و میگوید چون امریکاییها در عراق حضور نظامی دارند، باید رأی حاکم امریکایی در انتخاب عناصر دولت مراعات شود! دمکراسی اینها این است. نام دمکراسی، اغواگری است. دمکراسی حتّی در کشورهای خودشان هم، یک مردمسالاری حقیقی نیست؛ جلوه فروشی به وسیلهی تبلیغات رنگین و پولهای بیحسابی است که در این راه خرج میکنند؛ لذا آراء مردم گم است. در مکتب سیاسی امام رأی مردم به معنای واقعی کلمه تأثیر میگذارد و تعیین کننده است. این، کرامت و ارزشمندی رأی مردم است. از طرف دیگر امام با اتکاء به قدرت رأی مردم معتقد بود که با ارادهی پولادین مردم میشود در مقابل همهی قدرتهای متجاوز جهانی ایستاد؛ و ایستاد. در مکتب سیاسی امام، مردمسالاری از متن دین برخاسته است؛ از «امرهم شوری بینهم» برخاسته است؛ از «هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین» برخاسته است. ما این را از کسی وام نگرفتهایم. عدهیی میخواهند وانمود کنند که نقش مردم در ادارهی حکومتها را باید غربیها بیایند به ما یاد بدهند! غربیها خودشان هنوز در خم یک کوچه گرفتارند! همین امریکاییها و همین مدعیان دمکراسی، دیکتاتورهایی از قبیل محمد رضای پهلوی را - که سیوپنج سال در این مملکت دیکتاتوری مطلق داشت و قبل از او پدرش حدود بیستسال در این کشور دیکتاتوری کرد - در آغوش گرفتند و پشتیبانی کردند و از آنها حمایت کردند. اینها طرفدار دمکراسیاند؟! دروغ میگویند. هر کس میخواهد دمکراسی اینها را ببیند، به عراق برود. برود رفتار آنها را با مردم مظلوم افغانستان ببیند. برود دمکراسیِ امریکایی را از حمایت بیدریغ امریکا از شارونِ جنایتکار ببیند. دمکراسی آنها این است؛ ما از اینها دمکراسی یاد بگیریم؟! اینها برای انسان نقش و ارزش قائلند؟ شما ببینید امروز در فلسطین چه فجایعی دارد اتفاق میافتد. آیا فلسطینیها انسان نیستند؟ آیا صاحب سرزمین خود نیستند؟ آیا حق ندارند رأی و عقیده داشته باشند؟ امروز زشتترین و فجیعترین رفتار در فلسطین و عراق و افغانستان - و قبل از این در بسیاری از مناطق دیگر - دارد صورت میگیرد؛ آن وقت همان کسانی که این رفتارهای زشت را انجام میدهند، خجالت نمیکشند و ادعای دمکراسی میکنند! رئیس جمهور امریکا وقیحانه ادعا میکند که رسالت گسترش دمکراسی در دنیا و خاورمیانه بر دوش او سنگینی میکند! دمکراسی آنها را در زندانهای امثال ابوغریب - که در عراق و گوانتانامو کم هم نیستند - مردم دنیا دارند میبینند. این، دمکراسی و حقوق بشر آنهاست! بسیار غافلانه است اگر کسی در داخل جوامع ما و در میان امت اسلامی خیال کند که غربیها باید بیایند به ملتهای ما دمکراسی و مردمسالاری یاد بدهند! ما توقع داریم گویندگان و نویسندگانی که از انصاف برخوردار هستند، طوری حرف نزنند و طوری ننویسند که گویی امروز آنها دارند به مردم ما پیام مردمسالاری میدهند. مردمسالاری را امام آورد؛ مردمسالاری را انقلاب آورد. در کشوری که در طول قرنهای متمادی، جز در برهههای بسیار کوتاه - که مثل یک لحظه گذشته است - معنای رأی و ارادهی مردم را نمیدانستند (ما در طول عمر خود چشممان به صندوق رأی نیفتاده بود! برای رأی مردم ایران کسی ارزش قائل نبود و دیکتاتورها در تمام دوران حکومتِ خود بیشترین بیاعتنایی را به مردم ما میکردند) امام و انقلاب و نظام اسلامی ما مردمسالاری را آورد. عدهیی طوری حرف میزنند که گویا ما تازه داریم وارد میدان مردمسالاری میشویم! این بیانصافی نیست؟ این چشم بستن بر روی حقیقت نیست؟
شاخص سوم از شاخصهای مکتب سیاسی امام، نگاه بینالمللی و جهانیِ این مکتب است. مخاطب امام در سخن و ایدهی سیاسی خود، بشریت است؛ نه فقط ملت ایران. ملت ایران این پیام را به گوش جان شنید، پایش ایستاد، برایش مبارزه کرد و توانست عزت و استقلال خود را بهدست آورد؛ اما مخاطب این پیام، همهی بشریت است. مکتب سیاسی امام این خیر و استقلال و عزت و ایمان را برای همهی امت اسلامی و همهی بشریت میخواهد؛ این رسالتی است بر دوش یک انسان مسلمان. البته تفاوت امام با کسانی که برای خود رسالت جهانی قائلند، این است که مکتب سیاسی امام با توپ و تانک و اسلحه و شکنجه نمیخواهد ملتی را به فکر و به راه خود معتقد کند. امریکاییها هم میگویند ما رسالت داریم در دنیا حقوق بشر و دمکراسی را توسعه دهیم. راه گسترش دمکراسی، کاربرد بمب اتم در هیروشیماست؟! توپ و تانک و جنگافروزی و کودتاگری در امریکای لاتین و آفریقاست؟! امروز هم در خاورمیانه این همه دغل بازی و فریبگری و ظلم و جنایت به چشم میخورد. با این وسایل میخواهند حقوق بشر و رسالت جهانیشان را گسترش دهند! مکتب سیاسی اسلام فکر درست و سخن نوی خود را با تبیین در فضای ذهن بشریت رها میکند و مثل نسیم بهاری و عطر گلها در همهجا میپیچد. کسانی که شامهی درستی داشته باشند، آن را استشمام میکنند و از آن بهره میبرند؛ همچنانکه امروز در بسیاری از کشورهای دنیا بهرهی آن را بردهاند. فلسطینیها میگویند ما حیات دوباره و بیداری خود را از پیام امام گرفتهایم؛ لبنانیها میگویند ما پیروزی خود بر ارتش رژیم صهیونیستی و اخراج صهیونیستها را از مکتب امام درس گرفتهایم؛ مسلمانها در هر نقطهی دنیا - جوانهای مسلمان، روشنفکران مسلمان، نخبگان مسلمان - فتوحات فکری خود در میدانهای سیاسی را برخاسته و برآمدهی از مکتب فکری امام میدانند؛ تودههای امت اسلامی با نام اسلام احساس عزت میکنند؛ این همان نگاه بینالمللیِ مکتب امام به مسائل بشر است؛ مخصوص دنیای اسلام هم نیست؛ لذا امروز مسألهی فلسطین برای ما یک مسألهی اصلی است؛ مصایب امت اسلامی برای ما دردناک است. آنچه در دنیای اسلام اتفاق میافتد، برای ملت ایران و کسانی که به نام و یاد امام بزرگوار دلبسته و دلخوش هستند، مسائل اساسی است؛ نمیتوانند نسبت به این مسائل بیتفاوت بگذرند. برای همین است که دنیای استکبار میخواهد بزرگترین جنایتها را نسبت به ملتهای مسلمان انجام دهد؛ در حالیکه دیگر ملتهای مسلمان نبینند، نفهمند و تصمیم نگیرند؛ حتّی اعتراض هم نکنند. ملت ایران میبیند، میفهمد، اعتراض میکند، موضع میگیرد و نسبت به مسائل دنیای اسلام بیتفاوت نمیماند.
شاخص مهم دیگر مکتب سیاسی امام بزرگوار ما پاسداری از ارزشهاست، که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسألهی ولایتفقیه روشن کردند. از اول انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، بسیاری سعی کردهاند مسألهی ولایتفقیه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفی کنند؛ برداشتهای خلاف واقع و دروغ و خواستهها و توقعات غیرمنطبق با متن نظام سیاسی اسلام و فکر سیاسی امام بزرگوار. اینکه گاهی میشنوید تبلیغاتچیهای مجذوب دشمنان این حرفها را میپراکنند، مربوط به امروز نیست؛ از اول، همین جریانات و دستآموزها و تبلیغاتِ دیگران این حرفها را مطرح میکردند. عدهیی سعی میکنند ولایت فقیه را به معنای حکومت مطلقهی فردی معرفی کنند؛ این دروغ است. ولایت فقیه - طبق قانون اساسی ما - نافی مسؤولیتهای ارکان مسؤول کشور نیست. مسؤولیت دستگاههای مختلف و ارکان کشور غیرقابل سلب است. ولایت فقیه، جایگاه مهندسی نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیری از انحراف به چپ و راست است؛ این اساسیترین و محوریترین مفهوم و معنای ولایتفقیه است. بنابراین ولایتفقیه نه یک امر نمادین و تشریفاتیِ محض و احیاناً نصیحتکننده است - آنطوری که بعضی از اول انقلاب این را میخواستند و ترویج میکردند - نه نقش حاکمیت اجرایی در ارکان حکومت دارد؛ چون کشور مسؤولان اجرایی، قضایی و تقنینی دارد و همه باید بر اساس مسؤولیتِ خود کارهایشان را انجام دهند و پاسخگوی مسؤولیتهای خود باشند. نقش ولایتفقیه این است که در این مجموعهی پیچیده و در هم تنیدهی تلاشهای گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود. پاسداری و دیدهبانیِ حرکت کلی نظام به سمت هدفهای آرمانی و عالیاش، مهمترین و اساسیترین نقش ولایتفقیه است. امام بزرگوار این نقش را از متن فقه سیاسی اسلام و از متن دین فهمید و استنباط کرد؛ همچنانکه در طول تاریخ شیعه و تاریخ فقه شیعی در تمام ادوار، فقهای ما این را از دین فهمیدند و شناختند و به آن اذعان کردند. البته فقها برای تحقق آن فرصت پیدا نکردند، اما این را جزو مسلّمات فقه اسلام شناختند و دانستند؛ و همینطور هم هست. این مسؤولیتِ بسیار حساس و مهم، به نوبهی خود، هم از معیارها و ضابطههای دینی و هم از رأی و خواست مردم بهره میبرد؛ یعنی ضابطههای رهبری و ولایتفقیه، طبق مکتب سیاسی امام بزرگوار ما، ضابطههای دینی است؛ مثل ضابطهی کشورهای سرمایهداری، وابستگی به فلان جناح قدرتمند و ثروتمند نیست. آنها هم ضابطه دارند و در چارچوب ضوابطشان انتخاب میکنند، اما ضوابط آنها این است؛ جزو فلان باند قدرتمند و ثروتمند بودن، که اگر خارج از آن باند باشند، ضابطه را ندارند. در مکتب سیاسی اسلام، ضابطه، اینها نیست؛ ضابطه، ضابطهی معنوی است. ضابطه عبارت است از علم، تقوا و درایت. علم، آگاهی میآورد؛ تقوا، شجاعت میآورد؛ درایت، مصالح کشور و ملت را تأمین میکند؛ اینها ضابطههای اصلی است برطبق مکتب سیاسی اسلام. کسی که در آن مسند حساس قرار گرفته است، اگر یکی از این ضابطهها از او سلب شود و فاقد یکی از این ضابطهها شود، چنانچه همهی مردم کشور هم طرفدارش باشند، از اهلیت ساقط خواهد شد. رأی مردم تأثیر دارد، اما در چارچوب این ضابطه. کسی که نقش رهبری و نقش ولیفقیه را بر عهده گرفته، اگر ضابطهی علم یا ضابطهی تقوا یا ضابطهی درایت از او سلب شد، چنانچه مردم او را بخواهند و به نامش شعار هم بدهند، از صلاحیت میافتد و نمیتواند این مسؤولیت را ادامه دهد. از طرف دیگر کسی که دارای این ضوابط است و با رأی مردم که بهوسیلهی مجلس خبرگان تحقق پیدا میکند - یعنی متصل به آراء و خواست مردم - انتخاب میشود، نمیتواند بگوید من این ضوابط را دارم؛ بنابراین مردم باید از من بپذیرند. «باید» نداریم. مردم هستند که انتخاب میکنند. حق انتخاب، متعلق به مردم است. ببینید چقدر شیوا و زیبا ضوابط دینی و ارادهی مردم ترکیب یافته است؛ آن هم در حساسترین مرکزی که در مدیریت نظام وجود دارد. امام این را آورد. بدیهی است که دشمنان امام خمینی و دشمنان مکتب سیاسی او از این نقش خوششان نمیآید؛ لذا او را آماج حملات قرار میدهند. در رأس اینها کسانی هستند که به برکت امام بزرگوار ما و مکتب سیاسی او، دستشان از غارت منابع مادی و معنوی این کشور کوتاه شده است. آنها جلودارند، یک عده هم دنبالشان حرکت میکنند. بعضی میفهمند چهکار میکنند، بعضی هم نمیفهمند چهکار میکنند.
آخرین نکتهیی که بهعنوان شاخصهی مکتب سیاسی امام عرض میکنم، مسألهی عدالت اجتماعی است. عدالت اجتماعی یکی از مهمترین و اصلیترین خطوط در مکتب سیاسی امام بزرگوار ماست. در همهی برنامههای حکومت - در قانونگذاری، در اجرا، در قضا - باید عدالت اجتماعی و پُر کردن شکافهای طبقاتی، مورد نظر و هدف باشد. اینکه ما بگوییم کشور را ثروتمند میکنیم - یعنی تولید ناخالص ملی را بالا میبریم - اما ثروتها در گوشهیی به نفع یک عده انبار شود و عدهی کثیری هم از مردم دستشان خالی باشد، با مکتب سیاسی امام نمیسازد. پُر کردن شکاف اقتصادی در بین مردم و رفع تبعیض در استفادهی از منابع گوناگون ملی در میان طبقات مردم، مهمترین و سختترین مسؤولیت ماست. همهی برنامهریزان، قانونگذاران، مجریان و همهی کسانی که در دستگاههای گوناگون مشغول کار هستند، باید این را مورد توجه قرار دهند و یکی از مهمترین شاخصهای حرکتِ خود بهحساب آورند.1383/03/14
لینک ثابت
مخاطب امام در سخن و ایدهی سیاسی خود، بشریت است؛ نه فقط ملت ایران. ملت ایران این پیام را به گوش جان شنید، پایش ایستاد، برایش مبارزه کرد و توانست عزت و استقلال خود را بهدست آورد؛ اما مخاطب این پیام، همهی بشریت است. مکتب سیاسی امام این خیر و استقلال و عزت و ایمان را برای همهی امت اسلامی و همهی بشریت میخواهد؛ این رسالتی است بر دوش یک انسان مسلمان. البته تفاوت امام با کسانی که برای خود رسالت جهانی قائلند، این است که مکتب سیاسی امام با توپ و تانک و اسلحه و شکنجه نمیخواهد ملتی را به فکر و به راه خود معتقد کند. امریکاییها هم میگویند ما رسالت داریم در دنیا حقوق بشر و دمکراسی را توسعه دهیم. راه گسترش دمکراسی، کاربرد بمب اتم در هیروشیماست؟! توپ و تانک و جنگافروزی و کودتاگری در امریکای لاتین و آفریقاست؟! امروز هم در خاورمیانه این همه دغل بازی و فریبگری و ظلم و جنایت به چشم میخورد. .
فلسطینیها میگویند ما حیات دوباره و بیداری خود را از پیام امام گرفتهایم؛ لبنانیها میگویند ما پیروزی خود بر ارتش رژیم صهیونیستی و اخراج صهیونیستها را از مکتب امام درس گرفتهایم؛ مسلمانها در هر نقطهی دنیا - جوانهای مسلمان، روشنفکران مسلمان، نخبگان مسلمان - فتوحات فکری خود در میدانهای سیاسی را برخاسته و برآمدهی از مکتب فکری امام میدانند؛ تودههای امت اسلامی با نام اسلام احساس عزت میکنند؛ این همان نگاه بینالمللی مکتب امام به مسائل بشر است؛ مخصوص دنیای اسلام هم نیست؛ لذا امروز مسألهی فلسطین برای ما یک مسألهی اصلی است؛ مصایب امت اسلامی برای ما دردناک است. آنچه در دنیای اسلام اتفاق میافتد، برای ملت ایران و کسانی که به نام و یاد امام بزرگوار دلبسته و دلخوش هستند، مسائل اساسی است؛ نمیتوانند نسبت به این مسائل بیتفاوت بگذرند. برای همین است که دنیای استکبار میخواهد بزرگترین جنایتها را نسبت به ملتهای مسلمان انجام دهد؛ در حالیکه دیگر ملتهای مسلمان نبینند، نفهمند و تصمیم نگیرند؛ حتی اعتراض هم نکنند. ملت ایران میبیند، میفهمد، اعتراض میکند، موضع میگیرد و نسبت به مسائل دنیای اسلام بیتفاوت نمیماند.1383/03/14
لینک ثابت
مکتب سیاسی امام دارای شاخصهایی است. من امروز چند خط از خطوط برجستهی این مکتب را در اینجا بیان میکنم. یکی از این خطوط این است که در مکتب سیاسی امام، معنویت با سیاست در هم تنیده است. در مکتب سیاسی امام، معنویت از سیاست جدا نیست؛ سیاست و عرفان، سیاست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سیاسی خود بود، سیاست و معنویت را با هم داشت و همین را دنبال میکرد؛ حتی در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام، معنویت او بود. همهی رفتارها و همهی مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور میزد. امام به ارادهی تشریعی پروردگار اعتقاد و به ارادهی تکوینی او اعتماد داشت و میدانست کسی که در راه تحقق شریعت الهی حرکت میکند، قوانین و سنتهای آفرینش کمک گار اوست. او معتقد بود که: «ولله جنود السماوات و الأرض و کان الله عزیزا حکیما». امام قوانین شریعت را بستر حرکت خود میدانست و علائم راهنمای حرکت خود بهشمار میآورد. حرکت امام برای سعادت کشور و ملت، بر مبنای هدایت شریعت اسلامی بود؛ لذا «تکلیف الهی» برای امام کلید سعادت بهحساب میآمد و او را به هدفهای بزرگ آرمانی خود میرساند.1383/03/14
لینک ثابت
در هم تنیدگی معنویت با سیاست ، در مکتب سیاسی امام
مکتب سیاسی امام دارای شاخصهایی است. من امروز چند خط از خطوط برجستهی این مکتب را در اینجا بیان میکنم. یکی از این خطوط این است که در مکتب سیاسی امام، معنویت با سیاست در هم تنیده است. در مکتب سیاسی امام، معنویت از سیاست جدا نیست؛ سیاست و عرفان، سیاست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سیاسیِ خود بود، سیاست و معنویت را با هم داشت و همین را دنبال میکرد؛ حتّی در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام، معنویت او بود. همهی رفتارها و همهی مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور میزد. امام به ارادهی تشریعی پروردگار اعتقاد و به ارادهی تکوینیِ او اعتماد داشت و میدانست کسی که در راه تحقق شریعت الهی حرکت میکند، قوانین و سنتهای آفرینش کمک گار اوست. او معتقد بود که: «وللَّه جنود السّماوات و الأرض و کان اللَّه عزیزاً حکیما».(1) امام قوانین شریعت را بستر حرکت خود میدانست و علائم راهنمای حرکت خود بهشمار میآورد.1383/03/14
1 )
سوره مبارکه الفتح آیه 7
وَلِلَّهِ جُنودُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ۚ وَكانَ اللَّهُ عَزيزًا حَكيمًا
ترجمه:
لشکریان آسمانها و زمین تنها از آن خداست؛ و خداوند شکستناپذیر و حکیم است.!
لینک ثابت
تاثیرگذاری واقعی رای مردن در مکتب سیاسی امام(ره)
در مکتب سیاسی امام رأی مردم به معنای واقعی کلمه تأثیر میگذارد و تعیین کننده است. این، کرامت و ارزشمندی رأی مردم است. از طرف دیگر امام با اتکاء به قدرت رأی مردم معتقد بود که با ارادهی پولادین مردم میشود در مقابل همهی قدرتهای متجاوز جهانی ایستاد؛ و ایستاد. در مکتب سیاسی امام، مردمسالاری از متن دین برخاسته است؛ از «امرهم شوری بینهم»(1) برخاسته است؛ از «هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین»(2) برخاسته است.1383/03/14
1 )
سوره مبارکه الشورى آیه 38
وَالَّذينَ استَجابوا لِرَبِّهِم وَأَقامُوا الصَّلاةَ وَأَمرُهُم شورىٰ بَينَهُم وَمِمّا رَزَقناهُم يُنفِقونَ
ترجمه:
و کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را برپا میدارند و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست و از آنچه به آنها روزی دادهایم انفاق میکنند،
2 )
سوره مبارکه الأنفال آیه 62
وَإِن يُريدوا أَن يَخدَعوكَ فَإِنَّ حَسبَكَ اللَّهُ ۚ هُوَ الَّذي أَيَّدَكَ بِنَصرِهِ وَبِالمُؤمِنينَ
ترجمه:
و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خدا برای تو کافی است؛ او همان کسی است که تو را، با یاری خود و مؤمنان، تقویت کرد...
لینک ثابت
بیست و پنج سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی نظام جمهوری اسلامی، و پانزده سال پس از وفات رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی، هنوز محور اصلی تبلیغات خشمآلود دشمنان انقلاب و کشور ما، دشمنی با امام بزرگوار ماست. آنها مهمترین هدف خود را- حتّی بعد از بیست و پنج سال از تشکیل نظام اسلامی- این قرار دادهاند که با هزاران ساعت برنامهریزی و برنامهسازی در ماه برای صدها رادیو و تلویزیونی که در اطراف عالم از سوی محافل صهیونیستی و استکباری به راه افتاده است، شخصیت پُرجاذبه و چهرهی درخشان امام بزرگوار را زیر سؤال ببرند. باید تصدیق کنیم که دشمنان نظام اسلامی برای مقابله و مبارزهی با نظام جمهوری اسلامی و حرکت ملت ایران، جز این چارهیی هم ندارند؛ زیرا عامل مهم تسلیمناپذیری و ایستادگی ملت ایران در راه پُر افتخار خود، فلسفهی سیاسی و مکتب سیاسی امام است، که ملت ما از بن دندان به آن اعتقاد دارند. دشمنان انقلاب چارهیی ندارند جز اینکه با فلسفهی امام، با مکتب امام و باشخصیت امام- که همچنان زنده و پایدار است- دشمنی کنند تا بتوانند این ملت را به خیال خود به عقبنشینی و تسلیم در مقابل خودشان وادار کنند. امام بزرگوار با مکتب سیاسیِ خود بود که توانست طلسم دیرپای استبداد را در این کشور بشکند. امام بزرگوار با مکتب سیاسیِ خود بود که توانست دست غارتگران را از این کشور کوتاه کند؛ غارتگرانی که با همدستی با دیکتاتورها، ایران را به خانهی امن خود تبدیل کرده بودند؛ کسانی که امیدوار بودند بتوانند ایران را به صورت یک کشور تولیدکنندهی مواد اولیه و انبار تمامنشدنیِ نفت برای خود نگه دارند. من میخواهم روی مکتب سیاسی امام تکیه کنم. مکتب سیاسی امام نمیتواند از شخصیت پُرجاذبهی امام جدا شود. راز موفقیت امام در مکتبی است که عرضه کرد و توانست آن را بهطور مجسم و به صورت یک نظام، در مقابل چشم مردم جهان قرار دهد. البته انقلاب عظیم اسلامی ما بهدست مردم به پیروزی رسید و ملت ایران عمق تواناییها و ظرفیت فراوان خود را نشان داد؛ اما این ملت بدون امام و مکتب سیاسی او قادر به چنین کار بزرگی نبود. مکتب سیاسی امام میدانی را باز میکند که گسترهی آن حتّی از تشکیل نظام اسلامی هم وسیعتر است. مکتب سیاسییی که امام آن را مطرح و برای آن مجاهدت کرد و آن را تجسم و عینیت بخشید، برای بشریت و برای دنیا حرف تازه دارد و راه تازه پیشنهاد میکند. چیزهایی در این مکتب وجود دارد که بشریت تشنهی آنهاست؛ لذا کهنه نمیشود. کسانی که سعی میکنند امام بزرگوار ما را به عنوان یک شخصیت متعلق به تاریخ و متعلق به گذشته معرفی کنند، در تلاشِ خود موفق نخواهند شد. امام در مکتب سیاسی خود زنده است، و تا این مکتب سیاسی زنده است، حضور و وجود امام در میان امت اسلامی، بلکه در میان بشریت، منشأ آثار بزرگ و ماندگار است.
مکتب سیاسی امام دارای شاخصهایی است. من امروز چند خط از خطوط برجستهی این مکتب را در اینجا بیان میکنم. یکی از این خطوط این است که در مکتب سیاسی امام، معنویت با سیاست در هم تنیده است. در مکتب سیاسی امام، معنویت از سیاست جدا نیست؛ سیاست و عرفان، سیاست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سیاسیِ خود بود، سیاست و معنویت را باهم داشت و همین را دنبال میکرد؛ حتّی در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام، معنویت او بود. همهی رفتارها و همهی مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور میزد. امام به ارادهی تشریعی پروردگار اعتقاد و به ارادهی تکوینیِ او اعتماد داشت و میدانست کسی که در راه تحقق شریعت الهی حرکت میکند، قوانین و سنتهای آفرینش کمککار اوست. او معتقد بود که: «و للّه جنود السّماوات و الأرض و کان الله عزیزاً حکیما». امام قوانین شریعت را بستر حرکت خود میدانست و علائم راهنمای حرکت خود بهشمار میآورد. حرکت امام برای سعادت کشور و ملت، بر مبنای هدایت شریعت اسلامی بود؛ لذا «تکلیف الهی» برای امام کلید سعادت به حساب میآمد و او را به هدفهای بزرگِ آرمانی خود میرساند. اینکه از قول امام معروف است و همه میدانیم که گفته بودند «ما برای تکلیف عمل میکنیم، نه برای پیروزی»، به معنای بیرغبتی ایشان به پیروزی نبود. بدون تردید پیروزی در همهی هدفهای بزرگ، آرزوی امام بود. پیروزی جزو نعمتهای خداست و امام به پیروزی علاقهمند بود- نه اینکه علاقهمند نبود یا بیرغبت بود- اما آنچه او را به سوی آن هدفها پیش میبرد، تکلیف و عمل به وظیفهی الهی بود؛ برای خدا حرکت کردن بود. چون انگیزهی او این بود، لذا نمیترسید؛ شک نمیکرد؛ مأیوس نمیشد؛ مغرور نمیشد؛ متزلزل و خسته هم نمیشد. اینها خاصیت عمل به تکلیف و عمل برای خداست. کسی که برای تکلیف عمل میکند، دچار تردید و تزلزل نمیشود؛ ترسیده و خسته نمیشود؛ از راه برنمیگردد و مصلحتاندیشیهای شخصی، تعیینکنندهی راه و جهتگیری او نمیشود. کسی که سیاست را با عرفان جمع میکند و معنویت را با حرکت سیاسی، یکجا در برنامه زندگی خود قرار میدهد، برای او ترس از مرگ معنا ندارد؛ ترس از شکست هم معنا ندارد. این درست نقطهی مقابل سیاستِ کهنه شده و ازمدافتادهی غربی است که بهدروغ آن را سیاستِ مدرن میگویند؛ یعنی تفکیک دین از سیاست، و تفکیک دولت از معنویت. تمدن غربی بر پایهی ستیز با معنویت و طرد معنویت بنا شد؛ این خطای بزرگ کسانی بود که تمدن و حرکت علمی و صنعتی را در اروپا شروع کردند. به علم اهمیت دادند- این خوب بود- اما با معنویت به جنگ برخاستند؛ این بد و انحراف بود. لذا این تمدن مادی و دور از معنویت هرچه پیشرفت کند، انحرافش بیشتر میشود؛ هم خود آنها و هم همهی بشریت را با میوههای زهرآگین خود تلخکام میکند؛ همچنان که تا امروز کرده است. پدیدهی استعمار- که دهها کشور و میلیونها انسان را سالهای متمادی غرق در سختترین و شدیدترین محنتها کرد- یکی از چیزهایی است که در نتیجهی تفکیک علم از معنویت، سیاست از معنویت و دولت از اخلاق در اروپا اتفاق افتاد. دو جنگ جهانی اول و دوم هم از همان میوههای تلخ بود. کمونیزم و حکومتهای اختناق مارکسیستی هم جزو نتیجهها و میوههای تلخ جدایی حرکت علمی و صنعتی از معنویت بود. ویران شدن کانون خانواده، سیلاب فساد جنسی و طغیان سرمایهداریِ افراطی، همه نتایج همان تفکیک است. امروز هم اوج این دوری از معنویت را در زندان ابو غریب و دیگر زندانهای عراق میبینید. کسانی که این زندانها را اداره میکنند، مدعی هستند که در تمدن بشری پیشرفتهتریناند! نتیجهی چنین پیشرفتی را مردم دنیا از راه عکس و فیلم در زندانهای عراق دیدند و یا از آن مطلع شدند. فجایعی که برای ملت عراق- و قبل از آن برای ملت افغانستان- پیش آمده است، منحصر به این چیزها نیست. در دو سه سال قبل کاروان عروسی در افغانستان بمباران شد و ماه قبل در عراق مجلس عروسی بهوسیلهی هواپیماهای انگلیسی به عزا تبدیل گردید. تحقیر جوانهای عراقی، شکنجهی مردان عراقی، تعرض به زنان و نوامیس عراقی، وارد شدن به حریم امن خانوادههای عراقی، دولت فرمایشی به وجود آوردن برای ملت عراق، همه سرریزهای همان حرکتی است که وقتی شروع شد، این نتایج بهطور قهری به دنبال آن هست. معنویت از دستگاه سیاست حذف شده است. در گذشته هم حکام و مستبدین و دیکتاتورهای دنیا در شرق و غرب عالم از این کارها میکردند؛ اما وقتی نامها و شعارهای زیبایی مثل حقوق بشر، حقوق انسان و رأی انسان برای اروپاییها شناخته شد، و وقتی پا در جادهی علم گذاشتند، دوری از معنویت نگذاشت این شعارها آنطور که توقع بود و معنا میشد، برای بشریت خیر به بار آورد؛ همانها برای بشریت مایهی شر و فساد شد. حرف نوی مکتب سیاسی امام بزرگوار ما برای دنیا این است که در همهی ارکان برنامهریزیهای یک قدرت سیاسی، سیاست با معنویت، و قدرت با اخلاق همراه شود و اصول اخلاقی مورد مراعات قرار گیرد. شاخص اول از شاخصهای اساسیِ مکتب سیاسی امام این است.
شاخص دوم، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم کرامت انسان، هم تعیینکننده بودن ارادهی انسان. در مکتب سیاسی امام، هویت انسانی، هم ارزشمند و دارای کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است. نتیجهی ارزشمندی و کرامت داشتن این است که در ادارهی سرنوشت بشر و یک جامعه، آراء مردم باید نقش اساسی ایفا کند. لذا مردمسالاری در مکتب سیاسی امام بزرگوار ما- که از متن اسلام گرفته شده است- مردمسالاریِ حقیقی است؛ مثل مردمسالاری امریکایی و امثال آن، شعار و فریب و اغواگریِ ذهنهای مردم نیست. مردم با رأی خود، با ارادهی خود، با خواست خود و با ایمان خود راه را انتخاب میکنند؛ مسئولانِ خود را هم انتخاب میکنند. لذا دو ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که امام اصل نظامِ برآمدهی از انقلاب را به رأی مردم گذاشت. شما این را مقایسه کنید با رفتاری که کودتاگران نظامی در دنیا میکنند، رفتاری که حکومتهای کمونیستی میکردند، و رفتاری که امروز امریکا میکند. امروز امریکا بعد از پانزده ماه که با اشغال نظامی عراق را گرفته است، هنوز به مردم این کشور اجازه نمیدهد که بگویند برای حکومتِ خود چه چیز و چه کسانی را میخواهند. نمایندهی سازمان ملل دیروز مصاحبه میکند و میگوید چون امریکاییها در عراق حضور نظامی دارند، باید رأی حاکم امریکایی در انتخاب عناصر دولت مراعات شود! دمکراسی اینها این است. نام دمکراسی، اغواگری است. دمکراسی حتّی در کشورهای خودشان هم، یک مردمسالاری حقیقی نیست؛ جلوهفروشی به وسیلهی تبلیغات رنگین و پولهای بیحسابی است که در این راه خرج میکنند؛ لذا آراء مردم گم است. در مکتب سیاسی امام رأی مردم به معنای واقعی کلمه تأثیر میگذارد و تعیینکننده است. این، کرامت و ارزشمندی رأی مردم است. از طرف دیگر امام با اتکاء به قدرت رأی مردم معتقد بود که با ارادهی پولادین مردم میشود در مقابل همهی قدرتهای متجاوز جهانی ایستاد؛ و ایستاد. در مکتب سیاسی امام، مردمسالاری از متن دین برخاسته است؛ از «امرهم شوری بینهم» برخاسته است؛ از «هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین» برخاسته است. ما این را از کسی وام نگرفتهایم. عدهیی میخواهند وانمود کنند که نقش مردم در ادارهی حکومتها را باید غربیها بیایند به ما یاد بدهند! غربیها خودشان هنوز در خم یک کوچه گرفتارند! همین امریکاییها و همین مدعیان دمکراسی، دیکتاتورهایی از قبیل محمد رضای پهلوی را- که سی و پنج سال در این مملکت دیکتاتوری مطلق داشت و قبل از او پدرش حدود بیست سال در این کشور دیکتاتوری کرد- در آغوش گرفتند و پشتیبانی کردند و از آنها حمایت کردند. اینها طرفدار دمکراسیاند؟! دروغ میگویند. هرکس میخواهد دمکراسی اینها را ببیند، به عراق برود. برود رفتار آنها را با مردم مظلوم افغانستان ببیند. برود دمکراسیِ امریکایی را از حمایت بیدریغ امریکا از شارونِ جنایتکار ببیند. دمکراسی آنها این است؛ ما از اینها دمکراسی یاد بگیریم؟! اینها برای انسان نقش و ارزش قائلند؟ شما ببینید امروز در فلسطین چه فجایعی دارد اتفاق میافتد. آیا فلسطینیها انسان نیستند؟ آیا صاحب سرزمین خود نیستند؟ آیا حق ندارند رأی و عقیده داشته باشند؟ امروز زشتترین و فجیعترین رفتار در فلسطین و عراق و افغانستان- و قبل از این در بسیاری از مناطق دیگر- دارد صورت میگیرد؛ آن وقت همان کسانی که این رفتارهای زشت را انجام میدهند، خجالت نمیکشند و ادعای دمکراسی میکنند! رئیسجمهور امریکا وقیحانه ادعا میکند که رسالت گسترش دمکراسی در دنیا و خاورمیانه بر دوش او سنگینی میکند! دمکراسی آنها را در زندانهای امثال ابو غریب- که در عراق و گوانتانامو کم هم نیستند- مردم دنیا دارند میبینند. این، دمکراسی و حقوق بشر آنهاست! بسیار غافلانه است اگر کسی در داخل جوامع ما و در میان امت اسلامی خیال کند که غربیها باید بیایند به ملتهای ما دمکراسی و مردمسالاری یاد بدهند! ما توقع داریم گویندگان و نویسندگانی که از انصاف برخوردار هستند، طوری حرف نزنند و طوری ننویسند که گویی امروز آنها دارند به مردم ما پیام مردمسالاری میدهند. مردمسالاری را امام آورد؛ مردمسالاری را انقلاب آورد. در کشوری که در طول قرنهای متمادی، جز در برهههای بسیار کوتاه- که مثل یکلحظه گذشته است- معنای رأی و ارادهی مردم را نمیدانستند (ما در طول عمر خود چشممان به صندوق رأی نیفتاده بود! برای رأی مردم ایران کسی ارزش قائل نبود و دیکتاتورها در تمام دوران حکومتِ خود بیشترین بیاعتنایی را به مردم ما میکردند) امام و انقلاب و نظام اسلامی ما مردمسالاری را آورد. عدهیی طوری حرف میزنند که گویا ما تازه داریم وارد میدان مردمسالاری میشویم! این بیانصافی نیست؟ این چشم بستن بر روی حقیقت نیست؟
شاخص سوم از شاخصهای مکتب سیاسی امام، نگاه بینالمللی و جهانیِ این مکتب است. مخاطب امام در سخن و ایدهی سیاسی خود، بشریت است؛ نه فقط ملت ایران. ملت ایران این پیام را به گوش جان شنید، پایش ایستاد، برایش مبارزه کرد و توانست عزت و استقلال خود را بهدست آورد؛ اما مخاطب این پیام، همهی بشریت است. مکتب سیاسی امام این خیر و استقلال و عزت و ایمان را برای همهی امت اسلامی و همهی بشریت میخواهد؛ این رسالتی است بر دوش یک انسان مسلمان. البته تفاوت امام با کسانی که برای خود رسالت جهانی قائلند، این است که مکتب سیاسی امام با توپ و تانک و اسلحه و شکنجه نمیخواهد ملتی را به فکر و به راه خود معتقد کند. امریکاییها هم میگویند ما رسالت داریم در دنیا حقوق بشر و دمکراسی را توسعه دهیم. راه گسترش دمکراسی، کاربرد بمب اتم در هیروشیماست؟! توپ و تانک و جنگافروزی و کودتاگری در امریکای لاتین و آفریقاست؟! امروز هم در خاورمیانه این همه دغل بازی و فریبگری و ظلم و جنایت به چشم میخورد. با این وسایل میخواهند حقوق بشر و رسالت جهانیشان را گسترش دهند! مکتب سیاسی اسلام فکر درست و سخن نوی خود را با تبیین در فضای ذهن بشریت رها میکند و مثل نسیم بهاری و عطر گلها در همه جا میپیچد. کسانی که شامهی درستی داشته باشند، آن را استشمام میکنند و از آن بهره میبرند؛ همچنان که امروز در بسیاری از کشورهای دنیا بهرهی آن را بردهاند. فلسطینیها میگویند ما حیات دوباره و بیداری خود را از پیام امام گرفتهایم؛ لبنانیها میگویند ما پیروزی خود بر ارتش رژیم صهیونیستی و اخراج صهیونیستها را از مکتب امام درس گرفتهایم؛ مسلمانها در هر نقطهی دنیا- جوانهای مسلمان، روشنفکران مسلمان، نخبگان مسلمان- فتوحات فکری خود در میدانهای سیاسی را برخاسته و برآمدهی از مکتب فکری امام میدانند؛ تودههای امت اسلامی با نام اسلام احساس عزت میکنند؛ این همان نگاه بینالمللیِ مکتب امام به مسائل بشر است؛ مخصوص دنیای اسلام هم نیست؛ لذا امروز مسألهی فلسطین برای ما یک مسألهی اصلی است؛ مصایب امت اسلامی برای ما دردناک است. آنچه در دنیای اسلام اتفاق میافتد، برای ملت ایران و کسانی که به نام و یاد امام بزرگوار دلبسته و دلخوش هستند، مسائل اساسی است؛ نمیتوانند نسبت به این مسائل بیتفاوت بگذرند. برای همین است که دنیای استکبار میخواهد بزرگترین جنایتها را نسبت به ملتهای مسلمان انجام دهد؛ درحالیکه دیگر ملتهای مسلمان نبینند، نفهمند و تصمیم نگیرند؛ حتّی اعتراض هم نکنند. ملت ایران میبیند، میفهمد، اعتراض میکند، موضع میگیرد و نسبت به مسائل دنیای اسلام بیتفاوت نمیماند.
شاخص مهم دیگر مکتب سیاسی امام بزرگوار ما پاسداری از ارزشهاست، که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسألهی ولایت فقیه روشن کردند. از اول انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، بسیاری سعی کردهاند مسألهی ولایت فقیه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفی کنند؛ برداشتهای خلاف واقع و دروغ و خواستهها و توقعات غیر منطبق با متن نظام سیاسی اسلام و فکر سیاسی امام بزرگوار. اینکه گاهی میشنوید تبلیغاتچیهای مجذوب دشمنان این حرفها را میپراکنند، مربوط به امروز نیست؛ از اول، همین جریانات و دستآموزها و تبلیغاتِ دیگران این حرفها را مطرح میکردند. عدهیی سعی میکنند ولایت فقیه را به معنای حکومت مطلقهی فردی معرفی کنند؛ این دروغ است. ولایت فقیه- طبق قانون اساسی ما- نافی مسئولیتهای ارکان مسئول کشور نیست. مسئولیت دستگاههای مختلف و ارکان کشور غیر قابل سلب است. ولایت فقیه، جایگاه مهندسی نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیری از انحراف به چپ و راست است؛ این اساسیترین و محوریترین مفهوم و معنای ولایت فقیه است. بنابراین ولایت فقیه نه یک امر نمادین و تشریفاتیِ محض و احیاناً نصیحتکننده است- آنطوری که بعضی از اول انقلاب این را میخواستند و ترویج میکردند- نه نقش حاکمیت اجرایی در ارکان حکومت دارد؛ چون کشور مسئولان اجرایی، قضائی و تقنینی دارد و همه باید بر اساس مسئولیتِ خود کارهایشان را انجام دهند و پاسخگوی مسئولیتهای خود باشند. نقش ولایت فقیه این است که در این مجموعهی پیچیده و درهمتنیدهی تلاشهای گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود. پاسداری و دیدهبانیِ حرکت کلی نظام به سمت هدفهای آرمانی و عالیاش، مهمترین و اساسیترین نقش ولایت فقیه است. امام بزرگوار این نقش را از متن فقه سیاسی اسلام و از متن دین فهمید و استنباط کرد؛ همچنان که در طول تاریخ شیعه و تاریخ فقه شیعی در تمام ادوار، فقهای ما این را از دین فهمیدند و شناختند و به آن اذعان کردند. البته فقها برای تحقق آن فرصت پیدا نکردند، اما این را جزو مسلّمات فقه اسلام شناختند و دانستند؛ و همینطور هم هست. این مسئولیتِ بسیار حساس و مهم، به نوبهی خود، هم از معیارها و ضابطههای دینی و هم از رأی و خواست مردم بهره میبرد؛ یعنی ضابطههای رهبری و ولایت فقیه، طبق مکتب سیاسی امام بزرگوار ما، ضابطههای دینی است؛ مثل ضابطهی کشورهای سرمایهداری، وابستگی به فلان جناح قدرتمند و ثروتمند نیست. آنها هم ضابطه دارند و در چارچوب ضوابطشان انتخاب میکنند، اما ضوابط آنها این است؛ جزو فلان باند قدرتمند و ثروتمند بودن، که اگر خارج از آن باند باشند، ضابطه را ندارند. در مکتب سیاسی اسلام، ضابطه، اینها نیست؛ ضابطه، ضابطهی معنوی است. ضابطه عبارت است از علم، تقوا و درایت. علم، آگاهی میآورد؛ تقوا، شجاعت میآورد؛ درایت، مصالح کشور و ملت را تأمین میکند؛ اینها ضابطههای اصلی است برطبق مکتب سیاسی اسلام. کسی که در آن مسند حساس قرار گرفته است، اگر یکی از این ضابطهها از او سلب شود و فاقد یکی از این ضابطهها شود، چنانچه همهی مردم کشور هم طرفدارش باشند، از اهلیت ساقط خواهد شد. رأی مردم تأثیر دارد، اما در چارچوب این ضابطه. کسی که نقش رهبری و نقش ولی فقیه را بر عهده گرفته، اگر ضابطهی علم یا ضابطهی تقوا یا ضابطهی درایت از او سلب شد، چنانچه مردم او را بخواهند و به نامش شعار هم بدهند، از صلاحیت میافتد و نمیتواند این مسئولیت را ادامه دهد. از طرف دیگر کسی که دارای این ضوابط است و با رأی مردم که بهوسیلهی مجلس خبرگان تحقق پیدا میکند- یعنی متصل به آراء و خواست مردم- انتخاب میشود، نمیتواند بگوید من این ضوابط را دارم؛ بنابراین مردم باید از من بپذیرند. «باید» نداریم. مردم هستند که انتخاب میکنند. حق انتخاب، متعلق به مردم است. ببینید چقدر شیوا و زیبا ضوابط دینی و ارادهی مردم ترکیب یافته است؛ آن هم در حساسترین مرکزی که در مدیریت نظام وجود دارد. امام این را آورد. بدیهی است که دشمنان امام خمینی و دشمنان مکتب سیاسی او از این نقش خوششان نمیآید؛ لذا او را آماج حملات قرار میدهند. در رأس اینها کسانی هستند که به برکت امام بزرگوار ما و مکتب سیاسی او، دستشان از غارت منابع مادی و معنوی این کشور کوتاه شده است. آنها جلودارند، یک عده هم دنبالشان حرکت میکنند. بعضی میفهمند چهکار میکنند، بعضی هم نمیفهمند چهکار میکنند.
آخرین نکتهیی که بهعنوان شاخصهی مکتب سیاسی امام عرض میکنم، مسألهی عدالت اجتماعی است. عدالت اجتماعی یکی از مهمترین و اصلیترین خطوط در مکتب سیاسی امام بزرگوار ماست. در همهی برنامههای حکومت- در قانونگذاری، در اجرا، در قضا- باید عدالت اجتماعی و پُر کردن شکافهای طبقاتی، مورد نظر و هدف باشد. اینکه ما بگوییم کشور را ثروتمند میکنیم- یعنی تولید ناخالص ملی را بالا میبریم- اما ثروتها در گوشهیی به نفع یک عده انبار شود و عدهی کثیری هم از مردم دستشان خالی باشد، با مکتب سیاسی امام نمیسازد. پُر کردن شکاف اقتصادی در بین مردم و رفع تبعیض در استفادهی از منابع گوناگون ملی در میان طبقات مردم، مهمترین و سختترین مسئولیت ماست. همهی برنامهریزان، قانونگذاران، مجریان و همهی کسانی که در دستگاههای گوناگون مشغول کار هستند، باید این را مورد توجه قرار دهند و یکی از مهمترین شاخصهای حرکتِ خود به حساب آورند.
این مکتب، نظام اسلامی را بنیانگذاری کرد. بیست و پنج سال از آن زمان میگذرد. بیشترین حملات هم در طول این بیست و پنج سال به کشور و ملت ما و این مکتب سیاسی شده است؛ اما ملت ما روز به روز پیشرفت کرده است. ملت ما در زمینهی علم، در زمینهی عمران، در زمینهی سیاست بینالملل، در زمینهی ارتقای آگاهیهای گوناگون، در زمینهی ساخت زیربناهای عظیم کشور، در زمینهی بهدست آوردن قدرت فناوری و احیای استعدادهای مردمی، و در بسیاری از زمینههای دیگر، پیشرفتی داشته است که در گذشته حتّی تصور آن را هم نمیکرده؛ این به برکت اسلام است. ما هرگز ادعا نمیکنیم که در برنامههای انقلاب، بهنگام و بهروز پیش رفتهایم و در آنجایی که باید باشیم، هستیم؛ نه، اما این کمکاریِ ماست. ما مسئولان در ردههای مختلف اگر بیشتر و بهتر کار کنیم، بدون شک موفقیتها بیشتر خواهد شد. امروز هم موفقیتهای بسیاری داریم. امروز ملت ما قوی است؛ دولت ما قوی است؛ زیربناهای کشور آماده است و پیشرفت علمی و استخراج استعدادهای جوانان ما محیرالعقول است. ما میتوانیم حرکت خود را شتاب دهیم؛ و این کار را هم ملت ما خواهد کرد و به فضل پروردگار و به حول و قوهی الهی پیشرفت میکنیم. امروز پرچم اسلام، پرچم دینداری، پرچم شجاعت و پرچم نوآوری در زمینهی سیاست در دست ملت ماست. دشمنها در تبلیغاتِ خود سعی میکنند این دستاوردها را کوچک نشان دهند و آنچه را که این ملت بهدست آورده، از قلم بیندازند؛ اما نمیتوانند. انواع تلاشها را برای مقابله کردهاند. حتّی کار دشمنان انقلاب اسلامی با محوریت امریکا به اینجا رسید که سعی کردند نسخهی بدلِ سرتاپا غلط از نظام اسلامی را در افغانستان به وجود آورند، که شد حکومت طالبان؛ تبدیل شد به یک کاریکاتور خندهآور مسخره؛ همان هم شد آفت جانشان. شاید به خیال خودشان میخواستند پرچم اسلامخواهی و احیای اسلام سیاسی را از دست این ملت بگیرند و دست کسانی بدهند که دستآموز خودشان بودهاند؛ اما نتوانستند و نخواهند توانست. خدا را شکر میکنیم که ارادهی ما محکم است؛ راهمان روشن است؛ مردممان مؤمناند و مکتب سیاسی امام، زنده و درخشنده است. دشمنان ما هم قدرت ملت را فهمیدهاند و به آن اعتراف کردهاند.1383/03/14
لینک ثابت
در مکتب سیاسی امام، هویت انسانی، هم ارزشمند و دارای کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است. نتیجهی ارزشمندی و کرامت داشتن این است که در ادارهی سرنوشت بشر و یک جامعه، آراء مردم باید نقش اساسی ایفا کند. لذا مردمسالاری در مکتب سیاسی امام بزرگوار ما- که از متن اسلام گرفته شده است- مردمسالاریِ حقیقی است؛ مثل مردمسالاری امریکایی و امثال آن، شعار و فریب واغواگریِ ذهنهای مردم نیست. مردم با رأی خود، با ارادهی خود، با خواست خود و با ایمان خود راه را انتخاب میکنند؛ مسئولانِ خود را هم انتخاب میکنند. لذا دو ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که امام اصل نظامِ برآمدهی از انقلاب را به رأی مردم گذاشت. شما این را مقایسه کنید با رفتاری که کودتاگران نظامی در دنیا میکنند، رفتاری که حکومتهای کمونیستی میکردند، و رفتاری که امروز امریکا میکند. امروز امریکا بعد از پانزده ماه که با اشغال نظامی عراق را گرفته است، هنوز به مردم این کشور اجازه نمیدهد که بگویند برای حکومتِ خود چه چیز و چه کسانی را میخواهند. نمایندهی سازمان ملل دیروز مصاحبه میکند و میگوید چون امریکاییها در عراق حضور نظامی دارند، باید رأی حاکم امریکایی در انتخاب عناصر دولت مراعات شود! دمکراسی اینها این است. نام دمکراسی، اغواگری است. دمکراسی حتّی در کشورهای خودشان هم، یک مردمسالاری حقیقی نیست؛ جلوهفروشی به وسیلهی تبلیغات رنگین و پولهای بیحسابی است که در این راه خرج میکنند؛ لذا آراء مردم گم است. در مکتب سیاسی امام رأی مردم به معنای واقعی کلمه تأثیر میگذارد و تعیینکننده است. این، کرامت و ارزشمندی رأی مردم است. از طرف دیگر امام با اتکاء به قدرت رأی مردم معتقد بود که با ارادهی پولادین مردم میشود در مقابل همهی قدرتهای متجاوز جهانی ایستاد؛ و ایستاد. در مکتب سیاسی امام، مردمسالاری از متن دین برخاسته است؛ از «امرهم شوری بینهم» برخاسته است؛ از «هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین» برخاسته است. ما این را از کسی وام نگرفتهایم. عدهیی میخواهند وانمود کنند که نقش مردم در ادارهی حکومتها را باید غربیها بیایند به ما یاد بدهند! غربیها خودشان هنوز در خم یک کوچه گرفتارند! همین امریکاییها و همین مدعیان دمکراسی، دیکتاتورهایی از قبیل محمد رضای پهلوی را- که سی و پنج سال در این مملکت دیکتاتوری مطلق داشت و قبل از او پدرش حدود بیست سال در این کشور دیکتاتوری کرد- در آغوش گرفتند و پشتیبانی کردند و از آنها حمایت کردند. اینها طرفدار دمکراسیاند؟! دروغ میگویند. هرکس میخواهد دمکراسی اینها را ببیند، به عراق برود. برود رفتار آنها را با مردم مظلوم افغانستان ببیند. برود دمکراسیِ امریکایی را از حمایت بیدریغ امریکا از شارونِ جنایتکار ببیند. دمکراسی آنها این است؛ ما از اینها دمکراسی یاد بگیریم؟! اینها برای انسان نقش و ارزش قائلند؟ شما ببینید امروز در فلسطین چه فجایعی دارد اتفاق میافتد. آیا فلسطینیها انسان نیستند؟ آیا صاحب سرزمین خود نیستند؟ آیا حق ندارند رأی و عقیده داشته باشند؟ امروز زشتترین و فجیعترین رفتار در فلسطین و عراق و افغانستان- و قبل از این در بسیاری از مناطق دیگر- دارد صورت میگیرد؛ آن وقت همان کسانی که این رفتارهای زشت را انجام میدهند، خجالت نمیکشند و ادعای دمکراسی میکنند! رئیسجمهور امریکا وقیحانه ادعا میکند که رسالت گسترش دمکراسی در دنیا و خاورمیانه بر دوش او سنگینی میکند! دمکراسی آنها را در زندانهای امثال ابو غریب- که در عراق و گوانتانامو کم هم نیستند- مردم دنیا دارند میبینند. این، دمکراسی و حقوق بشر آنهاست! بسیار غافلانه است اگر کسی در داخل جوامع ما و در میان امت اسلامی خیال کند که غربیها باید بیایند به ملتهای ما دمکراسی و مردمسالاری یاد بدهند! ما توقع داریم گویندگان و نویسندگانی که از انصاف برخوردار هستند، طوری حرف نزنند و طوری ننویسند که گویی امروز آنها دارند به مردم ما پیام مردمسالاری میدهند. مردمسالاری را امام آورد؛ مردمسالاری را انقلاب آورد. در کشوری که در طول قرنهای متمادی، جز در برهههای بسیار کوتاه- که مثل یکلحظه گذشته است- معنای رأی و ارادهی مردم را نمیدانستند (ما در طول عمر خود چشممان به صندوق رأی نیفتاده بود! برای رأی مردم ایران کسی ارزش قائل نبود و دیکتاتورها در تمام دوران حکومتِ خود بیشترین بیاعتنایی را به مردم ما میکردند) امام و انقلاب و نظام اسلامی ما مردمسالاری را آورد. عدهیی طوری حرف میزنند که گویا ما تازه داریم وارد میدان مردمسالاری میشویم! این بیانصافی نیست؟ این چشم بستن بر روی حقیقت نیست؟1383/03/14
لینک ثابت
اگرچه در بارهی امام، گویندگان گفتهاند، نویسندگان نوشتهاند و سرایندگان سرودهاند؛ لکن من امروز در ذهنم، مضمونِ دو آیهی مبارکهی سورهی «طه» را که قرائت شد، باشخصیت امام بزرگوار، تطبیق کردم. در امام عزیز، سه خصوصیّتِ درخشان وجود داشت که همان سه خصوصیّت، در این دو آیهی شریفه هم مطرح شده است. در آیهی اوّل میفرماید: «و من یأته مؤمنا قد عمل الصّالحات.» ایمان، خصوصیّت اوّل و عمل صالح، خصوصیّت دوم است. در پایان آیهی دوم، خصوصیّت سومی هم در عبارتِ: «و ذلک جزاء من تزکّی» ذکر شده است که خصوصیّت تزکیه و تهذیب نفس است. قرآن کریم برای کسی که دارای این خصوصیّات است، وعدهی درجاتِ «عُلی» داده است: «فأولئک لهم الدّرجات العلی.»1383/03/14
لینک ثابت
این مکتب، نظام اسلامی را بنیانگذاری کرد. بیست و پنج سال از آن زمان میگذرد. بیشترین حملات هم در طول این بیست و پنج سال به کشور و ملت ما و این مکتب سیاسی شده است؛ اما ملت ما روز به روز پیشرفت کرده است. ملت ما در زمینهی علم، در زمینهی عمران، در زمینهی سیاست بینالملل، در زمینهی ارتقای آگاهیهای گوناگون، در زمینهی ساخت زیربناهای عظیم کشور، در زمینهی بهدست آوردن قدرت فناوری و احیای استعدادهای مردمی، و در بسیاری از زمینههای دیگر، پیشرفتی داشته است که در گذشته حتّی تصور آن را هم نمیکرده؛ این به برکت اسلام است. ما هرگز ادعا نمیکنیم که در برنامههای انقلاب، بهنگام و بهروز پیش رفتهایم و در آنجایی که باید باشیم، هستیم؛ نه، اما این کمکاریِ ماست. ما مسئولان در ردههای مختلف اگر بیشتر و بهتر کار کنیم، بدون شک موفقیتها بیشتر خواهد شد. امروز هم موفقیتهای بسیاری داریم. امروز ملت ما قوی است؛ دولت ما قوی است؛ زیربناهای کشور آماده است و پیشرفت علمی و استخراج استعدادهای جوانان ما محیرالعقول است. ما میتوانیم حرکت خود را شتاب دهیم؛ و این کار را هم ملت ما خواهد کرد و به فضل پروردگار و به حول و قوهی الهی پیشرفت میکنیم. امروز پرچم اسلام، پرچم دینداری، پرچم شجاعت و پرچم نوآوری در زمینهی سیاست در دست ملت ماست. دشمنها در تبلیغاتِ خود سعی میکنند این دستاوردها را کوچک نشان دهند و آنچه را که این ملت بهدست آورده، از قلم بیندازند؛ اما نمیتوانند. انواع تلاشها را برای مقابله کردهاند. حتّی کار دشمنان انقلاب اسلامی با محوریت امریکا به اینجا رسید که سعی کردند نسخهی بدلِ سرتاپا غلط از نظام اسلامی را در افغانستان به وجود آورند، که شد حکومت طالبان؛ تبدیل شد به یک کاریکاتور خندهآور مسخره؛ همان هم شد آفت جانشان. شاید به خیال خودشان میخواستند پرچم اسلامخواهی و احیای اسلام سیاسی را از دست این ملت بگیرند و دست کسانی بدهند که دستآموز خودشان بودهاند؛ اما نتوانستند و نخواهند توانست. خدا را شکر میکنیم که ارادهی ما محکم است؛ راهمان روشن است؛ مردممان مؤمناند و مکتب سیاسی امام، زنده و درخشنده است. دشمنان ما هم قدرت ملت را فهمیدهاند و به آن اعتراف کردهاند. در زمینهی مسائل گوناگون جهانی و بینالمللی، مواضع ما مستقل است. ما تحت تأثیر کسی قرار نمیگیریم و به سراغ جنجال و تنشآفرینی نمیرویم؛ اما ظلم را محکوم میکنیم؛ با ظالم اعلام مخالفت میکنیم و از مظلوم اعلام حمایت میکنیم.1383/03/14
لینک ثابت
دشمن, امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), تبلیغات دشمن, دشمنی با امام خمینی(ره)
هنوز محور اصلی تبلیغات خشمآلود دشمنان انقلاب و کشور ما، دشمنی با امام بزرگوار ماست.1383/03/14
لینک ثابت
مقاومت, امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), اندیشه سیاسی امام خمینی, مکتب امام خمینی, مقاومت ملت ایران
عامل مهم تسلیمناپذیری و ایستادگی ملت ایران در راه پُرافتخارخود، فلسفهی سیاسی و مکتب سیاسی امام است، که ملت ما از بن دندان به آن اعتقاد دارند.1383/03/14
لینک ثابت