ورود حرفه ای بعضی از علما به هنر
در بین فقهاى ما در حوزههاى علمیّه بااینکه بحث هنر بهمعناى هنر هیچ مطرح نبوده، هنرمندان بزرگى در خود حوزه حضور پیدا کردهاند؛ ایشان(1) میفرمایند به تفنّن، بعضى به تفنّن، بعضىها هم واقعاً حرفهاى؛ مثلاً سیّدمحمّدسعید حَبّوبى شاعر حرفهاى است و یک شاعر برجستهى عرب است. فرض بفرمایید سیّدمحمّد هندى یا سیّدرضا هندى که آن قصائد گوناگون مفصّل را گفته، یک شاعر حرفهاى نجف است؛ اینها مال زمان قدیم هم نیستند. یا سیّد رضى؛ من سالها پیش یکوقتى از یک عرب باذوقى خواستم مقایسه کند بین شعر سیّدرضى و شعر یک نفر دیگر -که نمیخواهم اسم بیاورم، یک آدم معروف و شاعر معروف- گفت اصلاً قابل مقایسه نیست. او شعرشناس بود؛ بنده شعر عربى را نمیتوانم مثل یک عرب بشناسم و بفهمم که وزن شعر و بهاصطلاح اندازه و قوارهى شعر چقدر است؛ این را یک عربِ شاعر میتواند بفهمد. میگفت اصلاً قابل مقایسه نیست؛ یعنى شعر سیّد رضى در ردیف اوّل اشعار عرب قرار دارد. خب، یعنى میشود گفت این هم همان حرفهاى [است]؛ یعنى خیلى تفنّنى هم نبوده؛ واقعاً حرفهاى وارد شدند. و زیاد داریم؛ خود سیّد مرتضى شاعر است، محقّق حلّى شاعر است، پدر علّامه شاعر است؛ این علماى بزرگ ما همه شاعرند، منتها در مقولهى شعر وارد شدند؛ فرض کنید در مقولهى معمارى وارد نشدند یا در مقولهى موسیقى وارد نشدند و از این قبیل. بنابراین این نشاندهندهى این است که وقتى این مایهى طبیعى، یعنى آن ذوق و تخیّل در جایى بهوجود آمد، این بُروز خواهد کرد ولو فضا فضاى پرورانندهى این هم نباشد؛ مثل حوزههاى علمیّه که اصلاً فضاى اینجورىاى نبوده است.
1.ابوالقاسم علىدوست (دبیر علمى - محتوائى همایش)1394/10/21
لینک ثابت
اسلام هنر را نهفقط قبول کرده بلکه تشویق کرده است
اگر دربارهى اصل هنر بخواهیم نظر اسلام را بدانیم، به نظر میرسد که اسلام هنر را نهفقط قبول کرده بلکه تشویق کرده. قرآن یک اثر هنرى است؛ شما ملاحظه میکنید؛ در آیات کریمهى قرآن جاهاى زیادى وجود دارد که تقدّم و تأخّر در جملهبندى وجود دارد بهخاطر اینکه سجع آیه حفظ بشود. موارد متعدّدى در قرآن هست؛ با اینکه قرآن نه تقیّد به سجع بهمعناى مصطلح دارد، نه تقیّد به قافیه، [چون] شعر نیست و تقیّد به این چیزها ندارد امّا درعینحال زیبایى کلام یک جاهایى اقتضا کرده که یک جملهى معترضهاى وسط بیاورند براى اینکه سجع آخر آیه که با بقیّهى آیات منطبق است برابر در بیاید و آن زیبایى را بدهد. یا وزن و موسیقى کلام؛ در آیات کریمهى قرآن، موسیقى کلمات یک چیز مغفولٌعنه واقع شده و به آن توجّه نمیشود. بعضىها دنبال وزن رفتهاند که آیات موزون قرآن را پیدا کنند -و پیدا کردهاند، زیاد هم هست آیاتى که خودش یک وزن عروضى است- امّا موسیقى کلمات قرآن، آنجایى هم که حتّى وزن ندارد، یک چیز عجیب است؛ بسیار گوشنواز است. کسى که با قرآن انس داشته باشد و آشنا باشد، میبیند. خب، قرآن یک اثر هنرى است. پیغمبر اکرم از شعرایى که به حق [بودند]، ترویج کردند؛ قرآن از شاعرى که «اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحت»(1) باشد ترویج کرده؛ عرض کنم که ائمّهى ما بسیاریشان شعر میگفتند.
در مورد خواندن؛ یک روایتى در همین باب روایات غنا -که حالا ایشان(2) اشاره کردند؛ ما هم مفصّل بحث کردیم در باب مسئلهى غنا- هست که یک نفر قرآن را با صداى خوشى [میخواند]؛ به پیغمبر گفتند این صداى خوشى دارد، قرآن را خوب میخوانَد. فرمود بخواند؛ وقتى شروع کرد خواندن، پیغمبر فرمود -آنطور که در ذهنم است- اینجورى قرآن را بخوانید؛ یعنى با صداى خوش. خب، این هنر است؛ هنر یعنى همین؛ این هنر موسیقى است و در انواع و اقسام، ترویج شده.یا مثلاً فرض کنید که در همین عبارتپردازىهایى که علماى ما دارند. شما ببینید اوایل کتابها چه سجعهاى زیبایى [دارند]؛ در این اجازات مختلفى که علما به هم دادهاند -اجازهى اجتهاد، اجازهى روایت- ببینید چه عبارات زیبایى، چه سجعهاى زیبایى را علما آوردهاند؛ اینها همین فقهایند. در عبارات کتابهایشان هم همینجور است؛ حالا آنچه فارسى نوشتند -بخصوص در این اواخر- خیلى برجسته نیست امّا مثلاً کتابهاى مرحوم مجلسى از لحاظ فارسى هم نثرهاى زیبایى است؛ خب، اینها همهاش هنر است. بنابراین اینکه ما بیاییم فکر کنیم که نظر اسلام با هنر آیا مساعد است یا مساعد نیست، به نظر من یک بحث واضحى است؛ این روشن است که اسلام مثل همهى پدیدههاى زندگى انسان، نسبت به هنر نظر مساعد دارد.
2.ابوالقاسم علىدوست (دبیر علمى - محتوائى همایش)1394/10/21
1 )
سوره مبارکه الشعراء آیه 224
وَالشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الغاوونَ
ترجمه:
(پیامبر اسلام شاعر نیست؛) شاعران کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی میکنند.
1 )
سوره مبارکه الشعراء آیه 227
إِلَّا الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثيرًا وَانتَصَروا مِن بَعدِ ما ظُلِموا ۗ وَسَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَموا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبونَ
ترجمه:
مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام میدهند و خدا را بسیار یاد می کنند، و به هنگامی که مورد ستم واقع میشوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمیخیزند (و از شعر در این راه کمک میگیرند)؛ آنها که ستم کردند به زودی میدانند که بازگشتشان به کجاست!
لینک ثابت
لزوم مشخص شدن حدّومرز در مورد غنا و مجمسه سازی
امروز هم جوامع بشرى با هنر آمیخته است؛ در متن زندگى بشر است؛ اینجور نیست که هنر یک چیز زائد یا تشریفاتىاى باشد. مثلاً معمارى؛ معمارى یک هنر است؛ خب، معمارى با زندگى انسان آمیخته است. انسان در یک ساختمانى که زندگى میکند، سبک معمارى آن ساختمان در روح انسان، در فکر انسان، در ممشاى انسان، در سبک زندگى انسان اثر میگذارد. اینها همهاش چیزهاى واضح و روشنى است. بله، نسبت به شُعب گوناگون -در مورد غنا، در مورد مجسّمهسازى- باید حدّومرز مشخّص کرد. بعضى از این فتاواى معروف هم که در بین فقها معروف است، وقتى انسان عمقیابى میکند -مثل همان قضیّهى منزوحات بئر(1) که تا یک زمانى یکجورى میگفتند، بعد بکلّى عوض شد- واقعاً همانجور است؛ یعنى روى احتیاط [بوده]. همین مسئلهى مجسّمهسازى یا همین مسئلهى غنا ازاینقبیل است. این حرف بسیار درستى است که آقاى علىدوست بیان کردند. خب، مهمترین روایات هم ذیل همین آیهى شریفه است: لَهوَ الحَدیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبیلِ اللهِ بِغَیرِ عِلم: خب فقط «لَهو» نیست، «یُضِلَّ» هم هست. روایت دارد در چهارچوب آیه حرف میزند با ما؛ آیه میگوید: وَ مِنَ النّاسِ مَن یَشتَرى لَهوَ الحَدیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبیلِ اللهِ بِغَیرِ عِلم؛(2) پس شرط حرمت اینها است. روایت هم که تفسیر میکند، همین آیه را تفسیر میکند؛ چیز دیگرى را که تفسیر نمیکند؛ همین را بیان میکند.
1.«بئر» به معناى چاه آب و «منزوحات» تعداد سطلهاى آب است که به هنگام آلوده شدن آب چاه به نجاستى (مثلاً مردار حیوانى) از چاه کشیده میشود تا چاه پاک گردد.1394/10/21
2 )
سوره مبارکه لقمان آیه 6
وَمِنَ النّاسِ مَن يَشتَري لَهوَ الحَديثِ لِيُضِلَّ عَن سَبيلِ اللَّهِ بِغَيرِ عِلمٍ وَيَتَّخِذَها هُزُوًا ۚ أُولٰئِكَ لَهُم عَذابٌ مُهينٌ
ترجمه:
و بعضی از مردم سخنان بیهوده را میخرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزا گیرند؛ برای آنان عذابی خوارکننده است!
لینک ثابت
مستمربودن ثواب و اجر برای پایه گذاران سنتهای حسنه
منتظر میمانیم که انشاءالله از نتایج این اجتماع شما[ همایش ملى فقه هنر]، گردهمایى شما استفاده کنیم. و بعد هم اگر زنده ماندیم، ادامهى کار شما را -که انشاءالله کار تازهاى را شروع کردهاید- شاهد باشیم. مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إلى یَوْمِ القِیَامَةِ؛(1) این کار را شما در حوزه راه انداختید؛ انشاءالله بعد از این، آن کسانى که در این زمینه کار کنند و کارِ مورد مثوبت الهى باشد، قطعاً اجرش به شما هم خواهد رسید. برایتان آرزوى توفیق میکنم.1394/10/21
1 )
الكافي، شیخ کلینی ج5 ص 9 ؛
تهذيب الأحكام،شیخ طوسی ج6 ص 124؛
الخصال، شیخ صدوق ج1 ص240؛
بحار الأنوار، علامه مجلسی ج97 ص 23؛
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْجِهَادِ سُنَّةٌ أَمْ فَرِيضَةٌ فَقَالَ الْجِهَادُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَوْجُهٍ فَجِهَادَانِ فَرْضٌ وَ جِهَادٌ سُنَّةٌ لَا يُقَامُ إِلَّا مَعَ الْفَرْضِ فَأَمَّا أَحَدُ الْفَرْضَيْنِ فَمُجَاهَدَةُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مِنْ أَعْظَمِ الْجِهَادِ وَ مُجَاهَدَةُ الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ فَرْضٌ وَ أَمَّا الْجِهَادُ الَّذِي هُوَ سُنَّةٌ لَا يُقَامُ إِلَّا مَعَ فَرْضٍ فَإِنَّ مُجَاهَدَةَ الْعَدُوِّ فَرْضٌ عَلَى جَمِيعِ الْأُمَّةِ وَ لَوْ تَرَكُوا الْجِهَادَ لَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ وَ هَذَا هُوَ مِنْ عَذَابِ الْأُمَّةِ وَ هُوَ سُنَّةٌ عَلَى الْإِمَامِ وَحْدَهُ أَنْ يَأْتِيَ الْعَدُوَّ مَعَ الْأُمَّةِ فَيُجَاهِدَهُمْ وَ أَمَّا الْجِهَادُ الَّذِي هُوَ سُنَّةٌ فَكُلُّ سُنَّةٍ أَقَامَهَا الرَّجُلُ وَ جَاهَدَ فِي إِقَامَتِهَا وَ بُلُوغِهَا وَ إِحْيَائِهَا فَالْعَمَلُ وَ السَّعْيُ فِيهَا مِنْ أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ لِأَنَّهَا إِحْيَاءُ سُنَّةٍ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْر مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْء
ترجمه:
از امام صادق (ع) راجع به جهاد پرسيدم كه جهاد واجب است يا مستحبّ؟ امام عليه السّلام فرمود: جهاد بر چهار گونه است: دو جهاد واجب است و جهاد ديگر مستحبّى است كه جز با واجب تحقّق نيابد و چهارمى جهاد مستحبّى محض است. امّا آن دو جهاد كه واجب هستند: يكى جهاد شخص با نفس خويش است كه با كنارهگيرى از نافرمانيها نسبت به خدا صورت مىگيرد و آن از بزرگترين جهاد است و ديگرى جهاد با كافرانى است كه با شما هممرزند كه اين نيز واجب است. امّا آن جهاد كه مستحبّ مىباشد كه در سايه واجب امكان پذير است، جهاد با دشمن است كه بر همه امّت واجب است و اگر آن را ترك نمايند عذاب بر آنها فرود آيد و اين عذاب شامل همه امّت گردد و آن جهاد بر امام مستحبّ و سنّت است و حدّ آن اين است كه امام با امّت براى سركوبى دشمن رود و با دشمنان پيكار نمايد. و امّا آن جهادى كه مستحبّ محض است، برپا داشتن سنّتهاست كه مرد مسلمان در بر پا نگهداشتن و رشد و احياى آن سعى و كوشش خود را به كار گيرد و مبارزه كند؛ پس كار و تلاش در اين خصوص از بهترين اعمال است؛ زيرا احياى سنّت است. و پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «هر كس بنيانگذار روشى نيكو باشد، همچون پاداش كسى كه به آن عمل كرده، پاداش دارد و نيز از پاداش همه آنان كه تا روز رستاخيز به آن عمل نمايند بهرهمند خواهد شد بىآن كه از پاداش انجام دهندگانش چيزى كاسته شود».
لینک ثابت
در مورد خواندن؛ یک روایتى در همین باب روایات غنا -که حالا ایشان اشاره کردند؛ ما هم مفصّل بحث کردیم در باب مسئلهى غنا- هست که یک نفر قرآن را با صداى خوشى [میخواند]؛ به پیغمبر گفتند این صداى خوشى دارد، قرآن را خوب میخوانَد. فرمود بخواند؛ وقتى شروع کرد خواندن، پیغمبر فرمود -آنطور که در ذهنم است- اینجورى قرآن را بخوانید؛ یعنى با صداى خوش. خب، این هنر است؛ هنر یعنى همین؛ این هنر موسیقى است و در انواع و اقسام، ترویج شده. یا مثلاً فرض کنید که در همین عبارتپردازىهایى که علماى ما دارند. شما ببینید اوایل کتابها چه سجعهاى زیبایى [دارند]؛ در این اجازات مختلفى که علما به هم دادهاند -اجازهى اجتهاد، اجازهى روایت- ببینید چه عبارات زیبایى، چه سجعهاى زیبایى را علما آوردهاند؛ اینها همین فقهایند. در عبارات کتابهایشان هم همینجور است؛ حالا آنچه فارسى نوشتند -بخصوص در این اواخر- خیلى برجسته نیست امّا مثلاً کتابهاى مرحوم مجلسى از لحاظ فارسى هم نثرهاى زیبایى است؛ خب، اینها همهاش هنر است. بنابراین اینکه ما بیاییم فکر کنیم که نظر اسلام با هنر آیا مساعد است یا مساعد نیست، به نظر من یک بحث واضحى است؛ این روشن است که اسلام مثل همهى پدیدههاى زندگى انسان، نسبت به هنر نظر مساعد دارد.1394/10/21
لینک ثابت
فقه متکفّل تبیین شرعى و اسلامى همهى امورى است که مورد ابتلاء انسان است در زندگى فردى و اجتماعىاش1394/10/21
لینک ثابت
یک نفر قرآن را با صداى خوشى [میخواند]؛ به پیغمبر گفتند این صداى خوشى دارد، قرآن را خوب میخوانَد. فرمود بخواند؛ وقتى شروع کرد خواندن، پیغمبر فرمود -آنطور که در ذهنم است- اینجورى قرآن را بخوانید؛ یعنى با صداى خوش. خب، این هنر است؛ هنر یعنى همین؛ این هنر موسیقى است.1394/10/21
لینک ثابت
مژدهى بزرگى داده شد که حوزهى علمیّه وارد مقولهى مربوط به هنر از منظر شناخت فقهى شده است. روشن است که از حوزهى علمیّه انتظار نیست که سینماگر یا شاعر یا نقّاش یا مجسّمهساز یا معمار تربیت بکند... امّا انتظار هست که مبانى اسلامى را در باب موضوع هنر... بیان بکند؛ اوّل کشف کند و تحقیق کند و عمقیابى کند، بعد هم آن را تبیین کند براى مردم و براى جامعه.1394/10/21
لینک ثابت
روشن است که از حوزهى علمیّه انتظار نیست که سینماگر یا شاعر یا نقّاش یا مجسّمهساز یا معمار تربیت بکند... امّا انتظار هست که مبانى اسلامى را در باب موضوع هنر که... چقدر اهمّیّت دارد بیان بکند؛ اوّل کشف کند و تحقیق کند و عمقیابى کند، بعد هم آن را تبیین کند براى مردم و براى جامعه. .. کار را نیمهکاره نگذارید، متوقّف نگذارید؛ و بهمعناى حقیقى کلمه -همچنانکه ما در فقه معاملات، کار میکنیم، در فقه عبادات کار میکنیم، اخیراً مثلاً در فقه ارتباطات یا در فقه اقتصاد یا مثلاً فرض کنید که در فقه مسائل گوناگون اجتماعى کار میکنیم- در فقه هنر هم واقعاً کار کنیم؛ یعنى حقیقتاً ملّاى ما بتواند در زمینهى هنر، هم در زمینهى اصل موضوع هنر بهمعناى کلّى قضیّه، هم شاخههاى متنوّع و متعدّد هنر، نظر صریح و روشن بدهد.1394/10/21
لینک ثابت
مسئلهى هنر، خیلى مسئلهى مهمّى است. هنر جزو زندگى انسان است؛ در ذات خود، هنر یکى از لوازم وجود انسان است مثل خیلى از چیزهاى دیگر. همهى شعبههاى هنر همینجور است؛ آدمهایش مختلفند والّا این وجه مشترک در همهى هنرها وجود دارد که زاییدهى ذوق و تخیّل است؛ تخیّل قوى و ذوق وافى، هنر را بهوجود مىآورد. البتّه مهارتها، تجربهها، کارشناسىها، همهى اینها در کنارش وجود دارد، [امّا] مایهى اصلى عبارت است از ذوق؛... بنابراین هنر یک امر انسانى است؛ نمیتوانیم ما بنشینیم بحث کنیم که آیا هنر از احکام خمسه کدام حکم را دارد؛ یک طبیعت انسانى است، یک حقیقت انسانى است، یک حقیقت بشرى است؛ جلوههاى مختلفى دارد مثل بقیّهى کارهایى که افراد بشر میکنند؛ آن جلوههاى مختلف را باید رفت سراغش و دنبال احکام خمسه براى آنها باید گشت والّا اصل هنر یک پدیدهى انسانى است، یک امر مبارک است، یک امر ضرورى است، یک امر حقیقى است.1394/10/21
لینک ثابت
یک فقیه برجسته اگر بخواهد در زمینهى مسائل هنرى اظهار نظر بکند، بایستى با مقولهى هنر آشنایى داشته باشد؛ اگر با این مقوله آشنایى [نداشته باشد] و نشناسد هنر را و نداند که هنر چیست و خصوصِ این مقولهى هنرى چه حدّومرزهایى دارد، چه تعریفى دارد، بعید است که بتواند درست حکم را از آب دربیاورد؛ چون یکى از شرایط استنباط درست حکم، شناخت موضوع است؛ موضوع را باید خوب شناخت. اگر موضوع را نشناسیم، حکم بدرستى به دست نمىآید. بنابراین به نظر من جا براى این کار خیلى زیاد است؛ هم راجع به خود هنر و فلسفهى فقه هنر... بعد هم فقه هنر با ورود در مسائل فقهى هنر، حدّومرزهاى هنر را مشخّص کردن و نظر اسلام را گفتن.1394/10/21
لینک ثابت
دربارهى اصل هنر بخواهیم نظر اسلام را بدانیم، به نظر میرسد که اسلام هنر را نهفقط قبول کرده بلکه تشویق کرده.... کسى که با قرآن انس داشته باشد و آشنا باشد، میبیند. خب، قرآن یک اثر هنرى است. پیغمبر اکرم از شعرایى که به حق [بودند]، ترویج کردند؛ قرآن از شاعرى که «اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحت» باشد ترویج کرده؛ عرض کنم که ائمّهى ما بسیاریشان شعر میگفتند... . بنابراین اینکه ما بیاییم فکر کنیم که نظر اسلام با هنر آیا مساعد است یا مساعد نیست، به نظر من یک بحث واضحى است؛ این روشن است که اسلام مثل همهى پدیدههاى زندگى انسان، نسبت به هنر نظر مساعد دارد.1394/10/21
لینک ثابت
از حوزهى علمیّه انتظار نیست که سینماگر یا شاعر یا نقّاش یا مجسّمهساز یا معمار تربیت بکند، امّا انتظار هست که مبانى اسلامى را در باب موضوع هنر که چقدر اهمّیّت دارد بیان بکند؛ اوّل کشف و تحقیق و عمقیابى کند، بعد هم آن را تبیین کند براى مردم و براى جامعه. 1394/10/21
لینک ثابت
هنر جزو زندگى انسان است.1394/10/21
لینک ثابت
در ذات خود، هنر یکى از لوازم وجود انسان است.1394/10/21
لینک ثابت
این وجه مشترک در همهى هنرها وجود دارد که زاییدهى ذوق و تخیّل است .1394/10/21
لینک ثابت