من پرهیزکارترین و نورانیترین جوانان را هم در مواردی در میان دانشجویان دیدهام. فراموش نمیکنم خاطره جوان نوزده یا بیست سالهای که بعد از شهادتش وصیتنامه او را دیدم. او نوه یکی از علمای معروف و مراجع تقلید زمان خود بود و آن مرجع تقلید و عالِم معروف، اهل سلوک و معرفت و توحید شمرده میشد. وقتی وصیتنامه جوان را خواندم، اینطور فهمیدم که این جوانِ نوزده، بیست ساله دانشجو، در رسیدن به آن حالت حضور، کشف و عروج معنوی و روحی - چیزی که هر سالک و عارف و هر جویای حقیقتی، آرزوی آن را دارد - اگر از پدربزرگ مجتهد و عارف خود که شاید شصت، هفتاد سال هم در آن راه زحمت کشیده بود، جلوتر نباشد، عقبتر نیست. البته این حالت، همیشه و برای همه پیش نمیآید. شرایطی که در آن، انسان به معنای حقیقیِ کلمه مجاهدت میکند و منِ نامطلوب در عروج انسانی را که مزاحم حرکت او به سمت بالاست، زیر پا لگد میکند و از شهوات و غرایز و حیوانیّت خود صرفنظر میکند، ناگهان چنین عروجی را برای یک جوان پیش میآورد. بههرحال ما این نمونهها را در بین جوانان دانشجو دیدهایم و این یک نمونه بود که عرض کردم. موارد دیگری را هم من از دور یا از نزدیک مشاهده کردهام.1382/02/22
بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی
دانشجو, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد
روایت تاریخی
لینک ثابت
دانشجو, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد
روایت تاریخی