عدالت اجتماعی خصوصیت دوم و شاخصهی دوم حکومت امیرالمؤمنین عدالت است؛ عدالت مطلق. یعنی هیچ مصلحت شخصی و هیچ سیاست مربوط به شخص خود را بر عدالت مقدم نمیکند. «أتأمرونی ان اطلب النصر بالجور لا والله»؛ من حاضر نیستم پیروزی را از راه ظلم به دست آورم. ببینید چقدر این تابلو، تابلو درخشانی است؛ چه پرچم بلندی است. به شما میگویند ممکن است در این میدان سیاست، در این میدان مسابقهی علمی، در این میدان انتخابات، در این میدان جنگ، پیروز شوید؛ اما متوقف به این است که این ظلم را انجام دهید. کدام را انتخاب میکنید؟ امیرالمؤمنین میگوید من این پیروزی را نمیخواهم. من شکست بخورم عیبی ندارد، اما ظلم نمیکنم. همهی این حرفهایی که راجع به امیرالمؤمنین دربارهی عدالت شنیدهاید، محورش همین عدالتطلبی مطلق امیرالمؤمنین است. عدالت برای همه و عدالت در همهی شؤون؛ یعنی عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی، عدالت اجتماعی و عدالت اخلاقی. این یکی دیگر از معیارهای حکومت امیرالمؤمنین است. تحمل ظلم را نمیکند؛ خودش هم به ظلم تسلیم نمیشود، ولو مصالحش از دست برود. یکی از ظلمهای بزرگ، تبعیض است؛ چه تبعیض در اجرای احکام، چه تبعیض در اجرای مقررات. اینها به هیچ وجه برای امیرالمؤمنین قابل قبول نیست. یک نفر از طرفداران پروپا قرص او که تبلیغاتچی بسیار ماهری است و دائما به نفع او تبلیغات حق میکند، مرتکب عمل خلافی میشود و امیرالمؤمنین حد الهی را بر او جاری میکند. طرفدار مذکور که چنین انتظاری ندارد، میگوید: یا امیرالمؤمنین! منی که این قدر طرفدار شمایم؟ منی که این قدر از شما دفاع میکنم؟ حضرت میفرماید: بله، حکم خداست. آن طرفداریای که از ما میکنی، انشاءالله قبول باشد، خیلی هم متشکر؛ اما حکم خدا این است. حد خدا را برایش جاری کرد؛ او هم گفت: خیلی خوب؛ حال که اینطور است، سراغ دربار معاویه میروم که قدر مرا میدانند! و رفت.1381/06/30
شاخص انقلاب اسلامی الگوی علوی در حکومت چیست؟ شاخصههایی دارد که این شاخصهها بایستی رعایت شود. مردم هم باید به ما نگاه کنند، ببینند اگر شاخصههای حکومت علوی را رعایت میکنیم - حالا به قدر توانایی خودمان - آن وقت قبول کنند که ما حکومتی در راه علی هستیم. اگر دیدند ما آن شاخصهها را رعایت نمیکنیم یا عکس آنها عمل میکنیم - بحث این نیست که قدرت ما کمتر از علی است و ارادهی دنبال کردن آن راه را نداریم - آن وقت گفتار ما و ادّعای ما را قبول نکنند و بگویند نه، این حکومت علوی نیست؛ این حکومتِ ولایت امیرالمؤمنین نیست. ملاک اینهاست. اینها را بایستی مورد توجّه قرار داد. حالا این شاخصهها چیست؟ البته اگر بخواهیم شاخصههای حکومت امیرالمؤمنین را بیان کنیم، شاید ده شاخصهی مهم را بشود بیان کرد. چند شاخصه اینهاست که من عرض میکنم: اوّل، پایبندیِ کامل به دین خدا و اصرار بر اقامهی دین الهی. این شاخصهی اوّل است. هر حکومتی که اساس کارش بر اقامهی دین خدا نباشد، علوی نیست. در وسط جنگ - آنهایی که در دوران دفاع هشت ساله، در میدان بودند میفهمند من چه میگویم - در آن بحبوحهی رزم که هر رزمنده و هر سربازی همّتش این است ببیند چطور میتواند حمله کند و چطور میتواند از خودش دفاع نماید، یک نفر نزد امیرالمؤمنین آمد و مسألهای راجع به توحید پرسید. گفت در «قل هواللَّه احد» این کلمهی «احد» یعنی چه؟ حالا این یک مسألهی اصلی هم نیست. از اصل وجود خدا سؤال نکرد؛ یک مسألهی فرعی را سؤال کرد. دوروبریهای امیرالمؤمنین آمدند جلو که مرد حسابی، حالا وقت این سؤالهاست!؟ حضرت فرمود: «نه؛ بگذارید جوابش را بدهم. ما برای همین میجنگیم.» یعنی جنگِ امیرالمؤمنین، سیاستِ امیرالمؤمنین، جبههبندیِ امیرالمؤمنین، خون دلهای امیرالمؤمنین و همهی خطوط اصلیای که در حکومت خود انتخاب میکند، برای این است که دین خدا اقامه شود. این یک شاخصه است. اگر در نظام اسلامی و در جمهوری اسلامی که به نام حکومت علوی خود را معرّفی میکند، اقامهی دین خدا هدف نباشد؛ مردم به دین خدا عمل بکنند یا نکنند؛ اعتقاد داشته باشند یا نداشته باشند؛ اقامهی حقّ الهی بشود یا نشود و بگوییم به ما چه ربطی دارد - اگر این طور باشد - این حکومت علوی نیست. اقامهی دین الهی، اوّلین شاخصه است و این مادرِ همهی خصوصیّات دیگرِ زندگی امیرالمؤمنین و حکومت امیرالمؤمنین است. عدالت او هم ناشی از این است. مردمسالاری و رعایت مردم در زندگی امیرالمؤمنین هم مربوط به همین است. خصوصیت دوم و شاخصهی دومِ حکومت امیرالمؤمنین عدالت است؛ عدالتِ مطلق. یعنی هیچ مصلحت شخصی و هیچ سیاست مربوط به شخص خود را بر عدالت مقدّم نمیکند. «أتأمرونّی ان اطلب النصر بالجور لا واللَّه»؛ من حاضر نیستم پیروزی را از راه ظلم به دست آورم. ببینید چقدر این تابلو، تابلوِ درخشانی است؛ چه پرچم بلندی است. به شما میگویند ممکن است در این میدان سیاست، در این میدان مسابقهی علمی، در این میدان انتخابات، در این میدان جنگ، پیروز شوید؛ اما متوقّف به این است که این ظلم را انجام دهید. کدام را انتخاب میکنید؟ امیرالمؤمنین میگوید من این پیروزی را نمیخواهم. من شکست بخورم عیبی ندارد، اما ظلم نمیکنم. همهی این حرفهایی که راجع به امیرالمؤمنین دربارهی عدالت شنیدهاید، محورش همین عدالتطلبی مطلقِ امیرالمؤمنین است. عدالت برای همه و عدالت در همهی شؤون؛ یعنی عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی، عدالت اجتماعی و عدالت اخلاقی. این یکی دیگر از معیارهای حکومت امیرالمؤمنین است. تحمّلِ ظلم را نمیکند؛ خودش هم به ظلم تسلیم نمیشود، ولو مصالحش از دست برود. یکی از ظلمهای بزرگ، تبعیض است؛ چه تبعیضِ در اجرای احکام، چه تبعیضِ در اجرای مقرّرات. اینها به هیچ وجه برای امیرالمؤمنین قابل قبول نیست. یک نفر از طرفداران پروپا قرص او که تبلیغاتچیِ بسیار ماهری است و دائماً به نفع او تبلیغاتِ حق میکند، مرتکب عمل خلافی میشود و امیرالمؤمنین حدّ الهی را بر او جاری میکند. طرفدار مذکور که چنین انتظاری ندارد، میگوید: یا امیرالمؤمنین! منی که این قدر طرفدار شمایم؟ منی که این قدر از شما دفاع میکنم؟ حضرت میفرماید: بله، حُکمِ خداست. آن طرفداریای که از ما میکنی، انشاءاللَّه قبول باشد، خیلی هم متشکّر؛ اما حکم خدا این است. حدّ خدا را برایش جاری کرد؛ او هم گفت: خیلی خوب؛ حال که اینطور است، سراغ دربار معاویه میروم که قدر مرا میدانند! و رفت. یکی دیگر از خصوصیّات و شاخصههای حکومت امیرالمؤمنین تقواست. ببینید؛ اینها هر کدام یک پرچم است، هر کدام یک علامت است. تقوا یعنی چه؟ یعنی آن شدّت مراقبتی که انسان در اعمال شخصی خود از راه حق هیچ تخطّی نکند؛ این معنی تقواست. یعنی کاملاً مراقب خود باشد. در دست زدن به پول مراقبت کند؛ در دست زدن به آبروی انسانها مراقبت کند؛ در گزینشها مراقبت کند؛ در طرد کردنها مراقبت کند؛ در حرف زدن مراقبت کند که برخلاف حق سخنی نگوید. یعنی شدّت مراقبت. شما نهجالبلاغه را نگاه کنید، پُر است از این مطالب. حالا متأسفانه در بین بعضیها معمول شده که هر غلطی میخواهند بکنند، به اسم اینکه امیرالمؤمنین اینگونه بود و امیرالمؤمنین این طوری عمل میکرد، انجام میدهند. به چه دلیل؟ از کجا؟ امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه است. امیرالمؤمنین در روایات فراوانی است که از آن بزرگوار و اولاد طاهرینش باقی مانده است. کو این چیزهایی که بعضی میگویند علی این طور بود، علی آن طور بود!؟ نخیر؛ علی آن است که در نهجالبلاغه است. شما نهجالبلاغه را از اوّل تا آخر نگاه کنید! سرتاپای نهجالبلاغه تحریضِ بر تقواست؛ دعوت به تقوا و پرهیزکاری است. تا انسان پرهیزکار نباشد نمیتواند اقامهی دین خدا کند. آلوده دامانی بد دردی است. آلوده بودنِ دل انسان به گناه، نمیگذارد انسان حقیقت را درک کند، چه برسد به اینکه دنبال حقیقت حرکت کند. تقوا یکی از شاخصههای حکومت امیرالمؤمنین، برخاسته از ارادهی مردم و خواست مردم است. «تغلّب» - یعنی از راه غلبه و زور بر مردم حاکم شدن - در منطق امیرالمؤمنین نیست. با اینکه خود را بر حق میدانست، اما کنار نشست، تا وقتی مردم آمدند، اصرار کردند، ابرام کردند، شاید گریه کردند، التماس کردند که آقا شما بیا زمام امور ما را در دست بگیر. آن وقت آمد و زمام امور مردم را در دست گرفت. خودش گفت که اگر مردم نیامده بودند؛ اگر مردم اصرار نمیکردند، اگر این طلب جدّی مردم نبود، من علاقهای به این کار نداشتم. قدرت در دست گرفتن و اعمال اقتدار، برای امیرالمؤمنین جاذبهای ندارد. قدرتطلبی برای کسانی جاذبه دارد که میخواهند خواهشهای نفسانی و هواهای نفسانی خودشان را ارضا کنند، نه برای امیرالمؤمنین. او دنبال تکلیف شرعی است؛ دنبال اقامهی حقّ است. مردم قدرت را به او سپردند، او هم قدرت را گرفت و بعد با اقتدار آن قدرت را نگه داشت. آن جایی هم که کسانی با قدرت اسلامی او، با حکومت اسلامی او معارضه کردند، هیچ مجامله و ملاحظهای نکرد. صحابهی پیغمبرند، باشند! موجّهینند، باشند! سابقهی جهاد در راه اسلام دارند، داشته باشند! با حکومت حق معارضه و مقابله کردهاند و باید در مقابلشان با اقتدار ایستاد؛ و ایستاد! این سه جنگ امیرالمؤمنین از این قبیل بود. اینها شاخصهی یک حکومت صحیح است. ما امروز اگر جمهوری اسلامی هستیم، اگر حکومت علوی هستیم، باید اینها را رعایت کنیم. شما مردم هم اینها را باید از ما بخواهید. اقامهی دین خدا را باید بخواهید. اینکه ما نگاه کنیم ببینیم شرق و غرب در مفاهیم حکومتی و مفاهیم سیاسی حرفشان چیست، آنها چه میگویند، ما هم سعی کنیم خودمان را آن طور تطبیق دهیم، این مثل همان خلافت عثمانیهاست، مثل خلافت بنیامیّه و بنیعبّاس است. آنها هم اسمشان خلیفهی پیغمبر بود؛ اسمشان حاکم اسلامی بود؛ اما رسم و عملشان حکومت کسری و قیصر و حکومت پادشاهان بود. همانطور که آنها عمل میکردند، اینها هم همانطور عمل میکردند. اسممان حکومت علوی و حکومت اسلامی باشد، بعد برویم سراغ سرمایهداری غرب، سراغ حکومتی که سرمایهداران و کمپانیداران و زشتروترین ظالمان و ستمگران عالم آن را اداره میکنند؟! این درست است؟ این همان نفاق خواهد شد. پرچمی را با یک نامی بلند کنیم، آن وقت در زیر این پرچم سراغ چیزهای دیگر برویم!؟ امروز در نظام اسلامی، همهی کارگزاران حکومت، از پایین تا بالا؛ از رهبری - که خدمتگزار همه است - از رئیس جمهور، از وزرا، از مسؤولین قضایی، از نمایندگان مجلس و از مدیران گوناگونی که در اکناف کشور هستند، باید همّتشان این باشد که دین خدا را اقامه کنند، عدالت را احیا کنند، تبعیض در اجرای مقرّرات را از میان بردارند، بیشترین توجّهشان به طبقهی محروم و مستضعف و فقیر باشد - همچنان که امیرالمؤمنین بود - شعار تقوا را شعار شخصی و عمومی خودشان قرار دهند؛ این وظیفهی ماست. اینکه دنیا این طور حکومت را میپسندد یا نمیپسندد، این برای ما معیار و ملاک نیست. جهت، این است، سمت و سو، این است. البته زمانه روزبهروز پیچیدهتر میشود؛ ارتباطات انسانی روزبهروز دشوارتر و پیچیدهتر میشود؛ اِعمال عدالت و اقامهی حق کار آسانی نیست؛ اما هدف این است و این است که مردم را خوشبخت میکند؛ این است که سعادت مردم را تأمین میکند؛ این است که فقر و تبعیض را از بین میبرد؛ این است که ریشهی فساد را در جامعه میکَند. والّا اگر این نباشد، حکومتهای جائرِ دنیا دم از حقوق بشر میزنند ولی زشتترین کارها را علیه حقوق بشر انجام میدهند. عراق را به جرم اینکه سلاح شیمیایی مصرف کرده است، مورد تهاجم قرار میدهند؛ در حالی که سلاح شیمیایی را خودشان به او دادند! خودشان او را تشویق کردند! آن وقت که او سلاح شیمیایی مصرف کرد، چشم را روی هم گذاشتند! اینها عادلند؟! اینها طرفدار حقوق بشرند؟! اینها از انسانیت چیزی سرشان میشود؟! به نام مبارزه با ترور، میخواهند دنیا را به آتش بکشند. زشتترین و فجیعترین نوع ترور، امروز در اراضی مقدّس فلسطین جاری است؛ نه فقط اخم نمیکنند بلکه تشویق هم میکنند؛ از آن دفاع میکنند؛ آن را لازم میدانند! اینها حکومتهایی هستند که انسان از اینها تقلید کند؟! اینها همان مفاهیمی است که در زیر نام دمکراسی، در زیر نام لیبرالیزم، در زیر نام حقوق بشر و در زیر نام آزادی، در حال جریان است. ما بیاییم دنبالهرو آنها شویم، همان مفاهیم را بگیریم، آن وقت چه کار کنیم؟! مثل خودِ آنها به ظلم عمل کنیم و آن وقت اسم عدالت را بیاوریم؟! این غیر از نفاق چیز دیگری است؟! امروز بشریت در رنج است؛ امروز بشریت از یک تبعیض بزرگ رنج میبرد؛ بشریت از یک ظلم بزرگ به جان میآید. این ظلم بزرگ را همین قدرتمندان میکنند؛ دستشان هم پرچم حقوق بشر است! یعنی نفاق محض. از اینها باید تقلید کرد؟! در مقابل اینها باید رودربایستی داشت؟! مفاهیم اینها را باید گرفت و به جای مفاهیم علوی و اسلامی گذاشت؟! نه؛ این غلط است. راه درست برای کسی که پیرو امیرالمؤمنین است، این است که شاخصههای حکومت علوی را در نظر داشته باشد؛ همان اندازهای که میتواند و قدرت دارد، طبق آنچه که ساز و کارهای جهانی اقتضاء میکند - دوران صنعت و صنعتهای پیچیده و روشهای فوق مدرن صنعتی و اینها اقتضائاتی دارد - اینها را رعایت کند تا آن جهتگیری یک سر سوزن منحرف نشود. این میشود یک انسان والا؛ میشود یک حاکم علوی. چنین جامعهای قدرتمند میشود؛ چنین جامعهای پولادین میشود؛ جامعهای که مردمش راست بگویند و از مسؤولانشان راست بشنوند؛ آنچه را که وعده میدهند، آنچه را که میگویند، آنچه را که به عنوان پرچم بلند میکنند، همان را عمل میکنند و «لِم تقولون مالاتفعلون» نباشند. این، آن روش درست است و این به برکت امیرالمؤمنین ممکن است. ادّعای من این است که ما توانستهایم در حدّ قدرت معقولِ انسانهایی در حدّ انسانهای ضعیفی مثل ما، علیرغم همهی دشمنیهای جهانی، این راه را ترسیم کنیم و این شاخصها را به دنیا نشان دهیم. علّت جاذبهای که امروز نام مبارک امام رضواناللَّه علیه و نام جمهوری اسلامی در دنیا دارد، همینهاست؛ چون توانستهایم این شاخصهها را در رفتار حکومت اسلامی ثبت کنیم. البته مزاحمت میکنند، مخالفت میکنند، اذیّت میکنند؛ اما تنها راه مقابله با مزاحمتها و اذیّتها و کارشکنیها، استقامت و ایستادگی است. ملت ایران بحمداللَّه ایستاده است. بخصوص جوانان با اراده و مؤمن ما ایستادهاند؛ ما هم به فضل الهی ایستادهایم. این امواج جهانی و این تبلیغات گمراه کننده نخواهد توانست ما را تسلیم خواستههای آنها کند. آنها میخواهند این نظام هم مثل نظامهای دست نشاندهی آنها تسلیم خواست آنها شود و برای اِعمال سلطهی دیکتاتوری بینالمللی امریکا و اشباه امریکا راه را باز کند.1381/06/30
اقامهی دین الهی اولین شاخصهی حکومت علوی [ازشاخصه های حکومت علوی] اوّل، پایبندیِ کامل به دین خدا و اصرار بر اقامهی دین الهی. این شاخصهی اوّل است. هر حکومتی که اساس کارش بر اقامهی دین خدا نباشد، علوی نیست. در وسط جنگ - آنهایی که در دوران دفاع هشت ساله، در میدان بودند میفهمند من چه میگویم - در آن بحبوحهی رزم که هر رزمنده و هر سربازی همّتش این است ببیند چطور میتواند حمله کند و چطور میتواند از خودش دفاع نماید، یک نفر نزد امیرالمؤمنین آمد و مسألهای راجع به توحید پرسید. گفت در «قل هواللَّه احد» (1) این کلمهی «احد» یعنی چه؟ حالا این یک مسألهی اصلی هم نیست. از اصل وجود خدا سؤال نکرد؛ یک مسألهی فرعی را سؤال کرد. دوروبریهای امیرالمؤمنین آمدند جلو که مرد حسابی، حالا وقت این سؤالهاست!؟ حضرت فرمود: «نه؛ بگذارید جوابش را بدهم. ما برای همین میجنگیم.» یعنی جنگِ امیرالمؤمنین، سیاستِ امیرالمؤمنین، جبههبندیِ امیرالمؤمنین، خون دلهای امیرالمؤمنین و همهی خطوط اصلیای که در حکومت خود انتخاب میکند، برای این است که دین خدا اقامه شود. این یک شاخصه است. اگر در نظام اسلامی و در جمهوری اسلامی که به نام حکومت علوی خود را معرّفی میکند، اقامهی دین خدا هدف نباشد؛ مردم به دین خدا عمل بکنند یا نکنند؛ اعتقاد داشته باشند یا نداشته باشند؛ اقامهی حقّ الهی بشود یا نشود و بگوییم به ما چه ربطی دارد - اگر این طور باشد - این حکومت علوی نیست. اقامهی دین الهی، اوّلین شاخصه است و این مادرِ همهی خصوصیّات دیگرِ زندگی امیرالمؤمنین و حکومت امیرالمؤمنین است. عدالت او هم ناشی از این است. مردمسالاری و رعایت مردم در زندگی امیرالمؤمنین هم مربوط به همین است.1381/06/30
عمل کردن مسئولان به شاخصههای حکومت علوی راه درست برای کسی که پیرو امیرالمؤمنین است، این است که شاخصههای حکومت علوی [پایبندیِ کامل به دین خدا ، عدالت و تقوا] را در نظر داشته باشد؛ همان اندازهای که میتواند و قدرت دارد، طبق آنچه که ساز و کارهای جهانی اقتضاء میکند - دوران صنعت و صنعتهای پیچیده و روشهای فوق مدرن صنعتی و اینها اقتضائاتی دارد - اینها را رعایت کند تا آن جهتگیری یک سر سوزن منحرف نشود. این میشود یک انسان والا؛ میشود یک حاکم علوی. چنین جامعهای قدرتمند میشود؛ چنین جامعهای پولادین میشود؛ جامعهای که مردمش راست بگویند و از مسؤولانشان راست بشنوند؛ آنچه را که وعده میدهند، آنچه را که میگویند، آنچه را که به عنوان پرچم بلند میکنند، همان را عمل میکنند و «لِم تقولون مالاتفعلون»(1) نباشند. این، آن روش درست است و این به برکت امیرالمؤمنین ممکن است.1381/06/30
1 )
سوره مبارکه الصف آیه 2 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لِمَ تَقولونَ ما لا تَفعَلونَ ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید؟!
مسئولیتهای ما در قبال امیرالمومنین, حکومت امیرالمومنین (علیه السلام), رفتار علوی, شاخصههای حکومت امیرالمومنین علیه السلام ما بیش از همه باید پایبند به آن باشیم که الگوی علوی را بشناسیم و آن را ملاک قرار دهیم.1381/06/30
اقامه دین, زندگی امیرالمؤمنین(علیه السلام), حکومت امیرالمومنین (علیه السلام), شاخصههای حکومت امیرالمومنین علیه السلام, سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام), حضرت علی (علیهالسلام) اقامهی دین الهی، اوّلین شاخصه و مادرِ همهی خصوصیّات زندگی و حکومت امیرالمؤمنین است.1381/06/30
اقامه دین, نظام جمهوری اسلامی ایران, اهداف نظام جمهوری اسلامی اگر جمهوری اسلامی و حکومت علوی هستیم، باید اینها را رعایت کنیم.شما مردم هم اینها را باید از ما بخواهید.اقامه دین خدا را باید بخواهید.1381/06/30
نظام سرمایهداری غرب ما امروز اگر جمهوری اسلامی هستیم، اگر حکومت علوی هستیم، باید اینها را رعایت کنیم. شما مردم هم اینها را باید از ما بخواهید. اقامهی دین خدا را باید بخواهید. اینکه ما نگاه کنیم ببینیم شرق و غرب در مفاهیم حکومتی و مفاهیم سیاسی حرفشان چیست، آنها چه میگویند، ما هم سعی کنیم خودمان را آن طور تطبیق دهیم، این مثل همان خلافت عثمانیهاست، مثل خلافت بنی امیّه و بنی عبّاس است. آنها هم اسمشان خلیفهی پیغمبر بود؛ اسمشان حاکم اسلامی بود؛ اما رسم و عملشان حکومت کسری و قیصر و حکومت پادشاهان بود. همانطور که آنها عمل میکردند، اینها هم همانطور عمل میکردند. اسممان حکومت علوی و حکومت اسلامی باشد، بعد برویم سراغ سرمایهداری غرب، سراغ حکومتی که سرمایهداران و کمپانیداران و زشتروترین ظالمان و ستمگران عالم آن را اداره میکنند؟! این درست است؟ این همان نفاق خواهد شد. پرچمی را با یک نامی بلند کنیم، آن وقت در زیر این پرچم سراغ چیزهای دیگر برویم!؟ امروز در نظام اسلامی، همهی کارگزاران حکومت، از پایین تا بالا؛ از رهبری- که خدمتگزار همه است- از رئیسجمهور، از وزرا، از مسئولین قضائی، از نمایندگان مجلس و از مدیران گوناگونی که در اکناف کشور هستند، باید همّتشان این باشد که دین خدا را اقامه کنند، عدالت را احیا کنند، تبعیض در اجرای مقرّرات را از میان بردارند، بیشترین توجّهشان به طبقهی محروم و مستضعف و فقیر باشد- همچنان که امیر المؤمنین بود- شعار تقوا را شعار شخصی و عمومی خودشان قرار دهند؛ این وظیفهی ماست.1381/06/30
حقوق بشر حکومتهای جائرِ دنیا دم از حقوق بشر میزنند ولی زشتترین کارها را علیه حقوق بشر انجام میدهند. عراق را به جرم اینکه سلاح شیمیایی مصرف کرده است، مورد تهاجم قرار میدهند؛ در حالی که سلاح شیمیایی را خودشان به او دادند! خودشان او را تشویق کردند! آن وقت که او سلاح شیمیایی مصرف کرد، چشم را روی هم گذاشتند! اینها عادلند؟! اینها طرفدار حقوق بشرند؟! اینها از انسانیت چیزی سرشان میشود؟! به نام مبارزه با ترور، میخواهند دنیا را به آتش بکشند. زشتترین و فجیعترین نوع ترور، امروز در اراضی مقدّس فلسطین جاری است؛ نه فقط اخم نمیکنند بلکه تشویق هم میکنند؛ از آن دفاع میکنند؛ آن را لازم میدانند! اینها حکومتهایی هستند که انسان از اینها تقلید کند؟! اینها همان مفاهیمی است که در زیر نام دمکراسی، در زیر نام لیبرالیزم، در زیر نام حقوق بشر و در زیر نام آزادی، در حال جریان است. ما بیاییم دنبالهرو آنها شویم، همان مفاهیم را بگیریم، آن وقت چه کار کنیم؟! مثل خودِ آنها به ظلم عمل کنیم و آن وقت اسم عدالت را بیاوریم؟! این غیر از نفاق چیز دیگری است؟! امروز بشریت در رنج است؛ امروز بشریت از یک تبعیض بزرگ رنج میبرد؛ بشریت از یک ظلم بزرگ به جان میآید. این ظلم بزرگ را همین قدرتمندان میکنند؛ دستشان هم پرچم حقوق بشر است! یعنی نفاق محض. از اینها باید تقلید کرد؟! در مقابل اینها باید رودربایستی داشت؟! مفاهیم اینها را باید گرفت و به جای مفاهیم علوی و اسلامی گذاشت؟! نه؛ این غلط است. راه درست برای کسی که پیرو امیرالمؤمنین است، این است که شاخصههای حکومت علوی را در نظر داشته باشد؛ همان اندازهای که میتواند و قدرت دارد، طبق آنچه که ساز و کارهای جهانی اقتضاء میکند - دوران صنعت و صنعتهای پیچیده و روشهای فوق مدرن صنعتی و اینها اقتضائاتی دارد - اینها را رعایت کند تا آن جهتگیری یک سر سوزن منحرف نشود. این میشود یک انسان والا؛ میشود یک حاکم علوی. چنین جامعهای قدرتمند میشود؛ چنین جامعهای پولادین میشود؛ جامعهای که مردمش راست بگویند و از مسؤولانشان راست بشنوند؛ آنچه را که وعده میدهند، آنچه را که میگویند، آنچه را که به عنوان پرچم بلند میکنند، همان را عمل میکنند و «لِم تقولون مالاتفعلون» نباشند. این، آن روش درست است و این به برکت امیرالمؤمنین ممکن است.1381/06/30
دیکتاتوری بینالمللی ادّعای من این است که ما توانستهایم در حدّ قدرت معقولِ انسانهایی در حدّ انسانهای ضعیفی مثل ما، علیرغم همهی دشمنیهای جهانی، این راه را ترسیم کنیم و این شاخصها را به دنیا نشان دهیم. علّت جاذبهای که امروز نام مبارک امام رضوان اللّه علیه و نام جمهوری اسلامی در دنیا دارد، همینهاست؛ چون توانستهایم این شاخصهها را در رفتار حکومت اسلامی ثبت کنیم. البته مزاحمت میکنند، مخالفت میکنند، اذیّت میکنند؛ اما تنها راه مقابله با مزاحمتها و اذیّتها و کارشکنیها، استقامت و ایستادگی است. ملت ایران بحمد اللّه ایستاده است. بخصوص جوانان بااراده و مؤمن ما ایستادهاند؛ ما هم به فضل الهی ایستادهایم. این امواج جهانی و این تبلیغات گمراهکننده نخواهد توانست ما را تسلیم خواستههای آنها کند. آنها میخواهند این نظام هم مثل نظامهای دستنشاندهی آنها تسلیم خواست آنها شود و برای اعمال سلطهی دیکتاتوری بینالمللی امریکا و اشباه امریکا راه را باز کند.1381/06/30
مخالف بودن ادعای بنی امیه ،بنی عباس ،خلفای فاطمی وعثمانی با عملشان در طول دوازده، سیزده قرن، در همین دنیای اسلام، حكومتهایی سرِ كار آمدند كه اسم پیغمبر اكرم را باعظمت میآوردند و خودشان را خلیفهی پیغمبر میدانستند. اگر كسی میگفت شما خلیفهی پیغمبر نیستید، حاضر بودند حتّی او را به قتل برسانند. میگفتند ما خلیفهی پیغمبریم. از خلفای بنی امیّه بگیرید تا خلفای بنی عبّاس كه حدود پانصد، ششصد سال حكومت كردند، تا خلفای فاطمی در مصر و شمال آفریقا؛ بعد هم خلفای عثمانی كه تا همین جنگ بینالملل اوّل در آسیای صغیر- یعنی تركیهی فعلی- حكومت میكردند و مركز حكومتشان آنجا بود و همهی این كشورهای عربی هم تقریباً تحت حكومت آنها بودند، همگی خود را خلیفهی پیغمبر میخواندند. بعضی از آنها از این هم قدم بالاتر میگذاشتند و میگفتند خلیفة اللّه: ما خلیفهی خداییم؛ جانشین خداییم! این اسمشان بود؛ اما عملشان چه بود؟ عملشان، عمل به همان رسوم حكومتهای پادشاهیِ ستمگرانهای بود كه قبل از آنها هم در دنیا بود؛ در زمان آنها هم در نقاط دیگر دنیا بود؛ بعد از آنها هم تا امروز در همه جای دنیا چنین حكومتهایی بوده است. اسم، خلافت پیغمبر بود، اما رسم و عمل و رفتار، چیز دیگری بود. اینها چه كسانی هستند؟ اسم مناسب اینها چیست؟ منافق؛ یعنی كسی كه ادّعای چیزی را میكند، وعدهی چیزی را میدهد، پرچم چیزی را بلند میكند؛ اما در رفتار خود، در عمل خود و در راه خود، ملتزم و پایبند به آن چیز نیست. یك چیز دیگر، یك راه دیگر و یك عمل دیگر بر رفتار و گفتار او حاكم است؛ این میشود منافق. ما میخواهیم این طوری باشیم؟ آیا ما میخواهیم پرچم ولایت علوی و حكومت علوی و پیروی امیر المؤمنین را بلند كنیم، اما حكومت خود را با مكتبهایی كه با راه علی، با فكر علی و با منطق امیر المؤمنین صددرصد مخالفند، تطبیق دهیم؟ حالا بعضی صددرصد، بعضی نوددرصد، بعضی هشتاد درصد، مخالفند و اساس كارشان اساس دیگری است. لذا ما بیش از همه باید پایبند به آن باشیم كه الگوی علوی را بشناسیم و آن را ملاك قرار دهیم.1381/06/30